۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

نامه حسین رونقی به دادستان در مورد نقش نهادهای فراقانونی در زندانها وقتی سپاه مخالف است، دادستانی کاری نمی‌تواند بکند

حسین رونقی ملکی در نامه ی خطاب به دادستان تهران جعفری دولت آبادی از مشکلات بند ۳۵۰ و زندان اوین گلایه کرده و با برشمردن آن خطاب به دادستان گفت: "سکوت من تا امروز نشانه نجابت من بود و تلاش می‌کردم تا با پرهیز از توسل به اهرم رسانه‌ها و افکار عمومی، حقوقی که شما نیز بر حقانیت آن تاکید فرموده‌اید را تحصیل نمایم.به گزارش هرانا، وی هم چنین به اقدامات فراقانونی و دخالت های سپاه پاسداران در مورد مرخصی استعلاجی خود اشاره کرده است که علی رغم موافقت پزشکی قانونی تا کنون از حق مرخصی محروم مانده است.

متن این نامه به شرح زیر است:

سلام و عرض احترام
 جمعه ٩٠/۵/٧ مرا احضار کردید تا به سخنانم درباره وضعیت جسمی و بیماری خودم گوش کنید، قول دادید که ظرف دو سه هفته آینده حتما از بند ٣۵٠ دیدار خواهید کرد و مشکلات زندانیان سیاسی را از نزدیک بررسی می‌نمائید. خیلی دوست داشتم به قول خود عمل می‌کردید تا این نامه را به حضورتان تقدیم می‌کردم و مجبور نبودم نامه را غیر مستقیم به سمعتان برسانم. اما من و سایر هم بندیانم چشم به راه شما ماندیم شما مانند برخی مسعولان جمهوری اسلامی به قول خود عمل نکردید.آقای دادستان، یادم می‌آید شما در ابتدای تصدیتان در مصاحبه‌های که در روزنامه‌های حمایت و اطلاعات و مردمسالاری به چاپ رسیده بود تاکید می‌کردید که نفوذ دستگاه‌های امنیتی بر قوه قضائیه را بی‌اثر خواهید کرد.در آن هنگام این سخن تحول بزرگی در دستگاه قضایی محسوب می‌شد، چرا که در هیچ یک از قوانین آمره کشور، راهی برای اعمال نفوذ دستگاه‌های پلیسی و امنیتی بر دستگاه قضایی تمهید نشده است. اما وقتی در مرداد ماه ٨٩ حکم آزادی من به قید وثیقه ٣٠٠ میلیون تومانی که از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب صادر شده بود، با اعمال نفوذ سپاه لغو شد، تردیدهای در مورد به حقیقت پیوستن اظهارت شما به وجود آمد. این تردید‌ها، البته بعدا به یقین تبدیل شد؛ آنجا که شما درمورد اعزام من به مرخصی استعلاجی تصریح کردید که دادستانی با آن موافقت کرده اما سپاه تاکید کرده که حتی در صورت تعیین وثیقه یک میلیارد تومانی نیز، من (حسین رونقی ملکی) نمی‌توانم به مرخصی اعزام شوم. یادتان هست گفتید وقتی سپاه مخالف است، دادستانی کاری نمی‌تواند بکند. یادتان هست وقتی از شکنجه زندانیان در بازداشت‌گاه سپاه و اطلاعات برایتان گفتم و از زیر پا گذاشته شدن آئین نامه سازمان زندان‌ها، قانون اساسی و قانون مجازات اسلامی در بازداشتگاه‌های فوق خبر دادم، گفتید این مسایل به شما (دادستان) مربوط نیست و شما نمی‌توانید در این باره کاری بکنید؟ یادتان هست گفتید ما دخالتی در این زمینه نداریم؟

آقای دولت آبادی یادتان هست در مورد وضعیت وخیم جسمی‌ام به خاطر دو عمل جراحی کلیه، داشتن سنگ کیسه صفرا، آنژین قلبی و شکستگی دندان که هدیه بازجویان است برایتان گفتم. یادتان هست تاکید کردم که با وجود هشدار پزشکان متخصص بیمارستان هاشمی‌نژاد، تاکید دکتر رضوانی رئیس اداره پزشکی قانونی غرب تهران در نامه شماره ١۶٨٢٠ به تاریخ ٩٠/٢/٢١ برای خروج من از زندان و ادامه درمان من در محیطی خارج از زندان و نیز تائیدیه‌های مکرر پزشکی قانونی در تاریخ‌های ٩٠/۴/٧ و ٩٠/۵/٩ در همین باره، من باز هم به زندان باز گردانده شدم.یادتان هست گفتم شرایط دسترسی به تغذیه مناسب و دارو، کلینیک تخصصی و محیط‌های آرام برای استراحت من فراهم نیست. در مقابل شما چه گفتید؟
تنها پاسخ دادید که به دلیل مخالفت سپاه نمی‌توانید مرا به مرخصی اعزام کنید. یادتان هست در ملاقات‌های پیشین گفته بودید که اگر پزشکی قانونی با اعزام تو به مرخصی موافقت کند، تو را به مرخصی می‌فرستیم. بعد از صحبت‌های شما تحقیق کردم و دیدم که سه ماه قبل از اظهارات جنابعالی، پزشکی قانونی موافقت خویش را با اعزام من به مرخصی اعلام کرده و برای شما فرستاده بود‌‌ همان وقت هم به‌تان گفتم که این نهادهای امنیتی هستند که تشخیص می‌دهند چه کسی و چگونه تحت درمان قرار گیرد.

دادستان محترم،
نمی‌دانم چرا ولی فکر می‌کنم اطلاعات شما از بند ٣۵٠ چندان دقیق نیست. یادتان هست وقتی در مورد ملاقات حضوری صحبت کردم و گفتم ملاقات حضوری برای من و دوستانم بیشتر به رویا شبیه شده، شما گفتید که دوشنبه‌ای قبل، من (حسین رونقی ملکی) ملاقات حضوری داشته‌ام. یادتان هست به شما گفتم کسی که برایتان خبر می‌آورد دوستتان ندارد، چرا که من بیش از پنج ماه بود که ملاقات حضوری نداشته و تاکنون نیز نداشته‌ام. یادم هست که به سادگی گفتید خب الان بنویس تا موافقت کنم! مقام عالی دادستان تهران، یادتان هست از وضعیت افتضاح غذای زندان گفتم و تاکید کردم پنج درصد از آنچه که در آئین نامه سازمان زندان‌ها در موردغذای زندانی گفته شده رعایت نمی‌شود؟ شما در پاسخ گفتید که خودتان سفره‌های رنگین می‌اندازید و حتی پسته می‌خورید! یادتان هست‌‌ همان موقع از وضعیت نابهنجار بهداشتی ٣۵٠ برایتان صحبت کردم و گفتم به ازای هر ٣٠ نفر، تنها یک حمام و یک توالت سالم وجود دارد؟ یادتان هست گفتم حالا که با هزینه خودمان، غذا را تامین می‌کنیم اجازه بدهید که با پول خودمان دستشویی، حمام ووسایل بهداشتی تامین کنیم؟ یادم هست پاسخ دادید که اگر اجازه دهیم بیرون (مردم) به ما چه می‌گویند. یادم هست.گفتید خودمان پیگیری می‌کنیم. تا امروز پیگیری‌‌هایتان نتیجه‌ای در بر نداشته است آقای دولت آبادی یادتان هست وقتی شما گفتید همه زندانیان سیاسی به مرخصی می‌روند، برایتان گفتم تنها تعداد انگشت شماری فرصت رفتن به مرخصی را دارند؟ یادتان هست از شما پرسیدم که هر ماه ٣٠ تا ۴٠نامه خطاب به شما ارسال می‌شود. چرا این نامه‌ها جواب دریافت نمی‌کند؟ شما پاسخ دادید که کجای دنیا دادستان مستقیما با زندانیان ملاقات می‌کند؟ من هم گفتم در همه دنیا، دادستان یک عنصر دست نیافتنی نیست بلکه شهروندان می‌توانند آزادانه به دفترش بروند و با وی ملاقات کنند. یادم هست این را هم گفتید که در پرونده‌های شما (مته‌مان سیاسی – امنیتی) تصمیم گیرنده نهایی دستگاه قضایی نیست. البته تعجب می‌کنم که شما چطور از من خواستید که نامه عفو بنویسم تا از میزان محکومیت من کم کنید. یادتان هست در مورد درخواست شما پاسخ دادم که هم من و هم شما می‌دانیم که حکم ١۵ سال زندان من ناعادلانه و سیاسی است و حداکثر مجازات من طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران، شش سال حبس است. یادتان هست گفتم تنها خواسته من محاکمه عادلانه و دور از نفوذ سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات است.آقای دادستان محترم تهران، یادتان هست گفتم ما فرزندان این مملکت هستیم و با ما نباید مثل دشمنان کشور برخورد شود. یادم هست‌‌‌ همان موقع برایتان تعریف کردم که وقتی خارج از زندان بودیم متهم به سیاه نمایی و تبلیغ علیه نظام شدیم و این در حالی است که ما هیچ چیزی خارج و فرا‌تر از قوانین جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم. دادستان محترم تهران می‌خواستم به بند ٣۵٠ بیائید و ببینید که سرانه حیاط برای زندانیان کمتر از ٢ متر مربع برای هر نفر است. نمی‌دانم چگونه برای شما تعریف کرده‌اند که در این کمتر از ٢ متر مربع هم هواخوری، هم باشگاه و هم زمین بازی وجود دارد. یادتان هست برایتان گفتم که آنچه را باشگاه می‌نامید چند وزنه در کنار حیاط است و تمام امکانات بند ٣۵٠ برای بدن سازی است. یادتان هست برایتان گفتم که زندانیان سیاسی علی رغم پتانسیل و توان بالای فرهنگی و علمی از تمام امکانات معمول فرهنگی که برای محکومان مالی و مواد مخدر قرار داده می‌شود، محروم هستند. یادتان هست برایتان تعریف کردم که بسیاری از روزنامه‌هایی که برای زندانیان مالی اوین برده می‌شود به دلایل نا‌مشخص و نا‌معلوم برای بند ٣۵٠ آورده نمی‌شود. ‌ای کاش خودتان به بند ٣۵٠ می‌آمدید و این اجحاف را در حق ما می‌دیدید.جناب آقای دادستان؛ برای من خیلی جالب بود که شما از من تعهد گرفتید که هزینه‌های عمل جراحی، بیمارستان و مراقبت بعد از عمل را با هزینه شخصی پرداخت کنم. آن موقع از خودم پرسیدم که اگر زندانی بیمه زندان و سازمان زندان هاست چرا باید خودش پول بدهد؟ البته وقتی دیدم که بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد که من برای عمل جراحی‌ام به آن ١۴ میلیون تومان پرداخت کرده‌ام، طرف قرارداد با بیمه سازمان زندان هاست، موضوع برایم جالب‌تر هم شد. واقعا تحت فشار قرار دادن خانواده‌ها برای پرداخت پول، آن هم به بیمارستانی که طرف قرارداد سازمان زندان هاست چه معنایی دارد؟دادستان محترم تهران، سکوت من تا امروز نشانه نجابت من بود و تلاش می‌کردم تا با پرهیز از توسل به اهرم رسانه‌ها و افکار عمومی، حقوقی که شما نیز بر حقانیت آن تاکید فرموده‌اید را تحصیل نمایم. آیا مجموعه اظهارات جنابعالی نشانه آن نیست که شیوه کنونی بی‌اثر بوده و معطوف به نتیجه نخواهد بود. آیا این‌ها مرا به تغییر روش سوق نخواهد داد؟ به دلایل مختلف امیدوارم که چنین نباشد.

حسین رونقی ملکی

بند ۳۵۰ زندان اوین

ادامه بی خبری از کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر

ادامه بازداشت خودسرانه کوهیارگودرزی و سکوت مطلق مقامات قضایی وامنیتی درمورد دستگیری وی موجب نگرانی دوستانش شده است. یکی از بستگان کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و دانشجوی محروم از تحصیل که از روز نهم مرداد در تهران توسط افرادی ناشناس دستگیر و به مکانی نامعلوم منتقل شد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« کوهیار در حالیکه در منزل یکی از دوستانش مهمان بوده همراه وی و یکی دیگر از مهمان های دوستش بازداشت شده است. برخی منابع غیر رسمی به ما گفته اند که کوهیار و دو همراهش توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده اند ، با این حال مقامات قضایی و امنیتی تا کنون در این باره سکوت کرده اند و ما همچنان در بی خبری کامل هستیم و نمیدانیم که بازداشت توسط چه افرادی و به چه نیتی بوده است. برخی از همسایه های منزلی که کوهیار در ان بازداشت شده ، گفته اند افرادی که لباس شخصی بر تن داشته اند بدون نشان دادن حکمی و به زور وارد منزل شده و پس از مدتی انها را با خود برده اند. نحوه بازداشت کوهیار گودرزی و مادرش خانم مخترع از مصادیق بارز بازداشت های خودسرانه و نقض حقوق شهروندی در بهره مندی از نحوه دادرسی عادلانه به شمار می رود و نمونه ای دیگر از اصرار نیروهای اطلاعاتی و امنیتی دولت ایران برای نادیده گرفتن تعهدات و قوانین داخلی و بین المللی.این فرد نزدیک به خانواده گودرزی که به علت مسائل امنیتی نخواست نامش فاش شود همچنین به کمپین گفت : «همچنین برخی منابع غیر رسمی به ما گفته اند که کوهیار هم اکنون در سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین تهران نگهداری میشود، با این حال عنایت به اینکه تا کنون هیچ دستور قضایی برای بازداشت این فعال حقوق بشری در پرونده اش در دادستانی تهران وجود ندارد و هیچ نهادی مسئولیت بازداشت خودسرانه وی را نپذیرفته است، نگرانی در مورد محل نگهداری و وضعیت سلامتی کوهیار همچنان پابرجاست و از نظر ما وی ربوده و ناپدید شده است.وی با ابراز نگرانی از نحوه بازداشت وبی خبری مطلق در مورد محل نگهداری و وضعیت او به کمپین گفت:«اگر بازداشت کوهیار قانونی بوده و هم اکنون سالم است ، چرا تا کنون امکان ملاقات با بستگانش رانداشته است ؟ و چرا مسئولان قضایی صراحتا در مورد علت بازداشت احتمالی و مکان نگهداری اش اظهار نظر نکرده اند؟ علت بازداشت غیرقانونی مادر کوهیار و نگهداری اش در بند زندانیان خطرناک زندان کرمان چیست؟ منبع نزدیک به خانواده این فعال حقوق بشر همچنین افزود:« بازداشت غیرقانونی خانم پروین مخترع مادر کوهیار و ادامه نگهداری وی در زندان کرمان نیز این نگرانی را دامن زده است که بازجوها درصدد پرونده سازی و اعمال فشار بر کوهیار از طریق ادامه بازداشت مادرش هستند. امیدواریم مسئولان قضایی از اعمال خلاف قانون دستگاه های امنیتی جلوگیری نمایند و با خاتمه دادن به این روند غیرقانونی ، هر چه سریعتر کوهیار گودرزی و مادرش را ازاد کنند.

گنداب های بويناك جمهوری اسلامی!

 در خاطرات پدربزرگم آمده كه در دوران پيش از لوله كشي كردن آب شهر ، كنار هر آبريزگاه عمومي مردي مي نشسته كه مسوول پركردن آفتابه ها و تحويل آن به مراجعان بوده است . اين « مسوول محترم » گاهي چنان روزگار را پيش چشم مراجعه كننده تيره و تار مي كرد كه عاقل نشنود ، بي عقل نبيند . موضوع از اين قرار است كه اگر بخت برگشته اي بي خبر از همه جا مي آمد و بي اعتنا به جناب « مسوول محترم » دست دراز مي كرد تا آفتابه اي را چنگ بزند و خود را شتابان به « مبال » برساند ، ناگهان از عرش عظيم نعره اي بر مي خاست كه او را در جا ميخكوب مي كرد . نعره اي كه مي گفت : « آهاي عمو ! كجا ؟ » 

مراجعه كننده كه هاج و واج ِ خطاي ناكرده اش بود ، مي ماند كه چه بگويد . چون با خود فكر مي كرد: « خب معلومه كجا ! اينجا كه واسه عروسي نمي يان » ولي كار دست خودش مي داد اگر صدايش را بلند مي كرد تا پاسخ صاحب نعره را بدهد. پس ملتمسانه رو مي كرد به سوي « مسوول محترم » و منتظر توضيح بيشتر او مي شد . « مسوول محترم » هم بادي در غبغب مي انداخت و با ابرو اشاره مي كرد كه : « اين آفتابه نه ، اون آفتابه !» و گاهي هم اگر از نگاه هاي پرسشگرانه مراجعه كننده خوشش نمي آمد ، آفتابه سوم و چهارمي را نشانه مي رفت كه گرفتار ِ يك نياز طبيعي بشري را درسي جانانه داده باشد . مراجعه كننده هاي نابلد و بي خبر از حضور « مسوول محترم » ، همواره به خواست او تن مي دادند و چون و چرا نمي كردند . چون جر و بحث همان و كار خرابي همان . كنجكاو هم اگر مي شدند ، فرونشاندن عطش كنجكاوي را نگاه مي داشتند براي دقايق پس از رفع حاجت . آن جا بود كه « مسوول محترم » مكارانه توضيح مي داد كه اگر من نمي گفتم كدام آفتابه را برداري ، تو از كجا متوجه حضور من مي شدي ؟! دست به آفتابه مي چپيدي توي خلا و بعد هم كه كار ات تمام شد ، سرت را مي انداختي پايين و مي رفتي پي زندگيت . من آفتابه ها را نشان مي دهم تا تو بداني يكي مثل من نشسته اينجا كه كارش آفتابه داري است و از اين راه نان مي خورد !

پدربزرگ در پايان اين بخش نوشته : « برخي حرف نمي زنند كه سخن شان شنيده شود ، حرف مي زنند كه ديده شوند ! »

اكنون حكايت برخي از « مسوولان » رژيم اسلامي و مديران بندها و قسمت هاي زهوار درفته اش ، از جمله گردانندگان پايگاه هاي مجازي آنان در اينترنت است . مسوولان و مديران و گردانندگاني كه آفتابه بازي مي كنند كه ديده شوند نه آن كه سخني براي گفتن دارند . اين است كه توجه به وراجي هاي آنان محلي از اِعراب ندارد . اينان خدمتگزاران به اَعراب هزار و چهارصد سال پيش اند و مردم مان مي دانند ديگر كاري ازشان ساخته نيست جز آفتابه داري و پوشاندن نجاسات دست اندركاران رژيم اسلامي ؛ و نيز زورگويي به مردم مستاصل و گرفتار در بند روضه خوان ها و ملايان و حمايل بندهاي كهريزك ساز . زورگويي تا آنجا كه اين ملت نفهمد در اين سي و دو سال چگونه نسل به نسل روزگارشان به تباهي گذشته و مي گذرد !

باري ، من يكي كه چندان دستم به قلم نمي رود براي نوشتن درباره مسوولان آفتابه دار رژيم بويناك اسلامي . ولي اتفاق جالبي افتاد كه نشد دو سه خطي ننويسم درباره آن . دوستي برايم لينك نوشته اي را فرستاد كه درآن آمده : « پيشنهادي كه سلطنت طلبان را به ... » . (منظور تیتر این رسانه ذوب شده در فقیه این خبر پارس دیلی نیوز است)سري به آدرس فرستاده شده زدم . واي كه چه بلاهتي مي بارد از اين سايت و لابد سايت هايي از اين دست . باور كنيد بايد كفاره داد به هنگام ديدن شان . نخست اين كه پيدا نيست چرا آفتابه داران نامحترم قياس به نفس كرده و گفته اند : « سلطنت طلبان » ؟ زيرا « سلطنت » از « سلطه » مي آيد كه اين امر فقط از عهده ملاعلي روضه خوان و امثال دين فروشاني چون او بر مي آيد و بس . « سلطه » از ويژگي هاي خدشه ناپذير حكومت هاي ايدئولوژيك است و چه حكومتي سلطه گرتر از يك رژيم مذهبي كه حتا با چگونگي مستراح رفتن افراد هم كار دارد ؟! 

آخوند و روضه خوان و اعوان و انصار و تفاله هايشان اگر با « سلطه » بر جا نمانند كه يك روزه سرنگون در فاضلاب تاريخ اند ! اكنون چه شده كه گشاده دستي مي كنند و صفات ناپسند و نكوهيده خود را اينگونه سخاوتمندانه به ديگران نسبت مي دهند ، بايد از نكته سنجان و طنزپردازان پرسيد !

اين آفتابه داران نمي دانند كه آنچه آتش به خرمن خود و نجاسات سازان رژيم اسلامي شان مي زند « پادشاهي خواه » بودن بخشي از مردم ايران است . اينان بالا بروند و پايين بيايند و خود را به در و ديوار بكوبند و آسمان و ريسمان ببافند و « رطب و يابس » سر هم كنند ، به هر روي بخشي از مردم ايران سيستم پادشاهي را ترجيح مي دهند . حتا اگر در سالهاي ِ نخست حمله تازي انديشان عصر كنوني به ايران – در سال هزار و سيصد و پنجاه و هفت خورشيدي – به سركردگي دجال بزرگ ، سيد روح الله هندي ، شمار مردمي كه سيستم پادشاهي را نمي خواستند به اندازه امروز نبود ، ولي به همت حضور رهبران و مسوولان بي لياقت دستاربند و وطن فروشي چكمه پوشان آخورپسند ، چنان شد كه بخش چشمگيري دريافتند چه كلاه عظيمي بر سرشان رفته كه بوي كشان در پي روح الله بويناك رفته اند و فريب خردباختگاني را خورده اند كه خود را روشنفكر مي ناميدند . از اين روست كه باز به اصل خويش بازگشته اند و سيستم پادشاهي پارلماني را در خواست مي كنند. آري ، آنچه بخشي از مردم ايران مي خواهند همانا نوع حكومتي است كه در بسياري از كشورهاي توسعه يافته و مدرن هم وجود دارد : كشورهايي همچون بلژيك ، هلند ، كشورهاي اسكانديناوي و انگليس و غيره . همه اين كشورها داراي حكومت پادشاهي اند . همين هم آتش به خرمن « سلطنت طلبان اسلامي » و «ريزه خواران روضه خوان ها » مي زند . نكته در خور توجه آن كه گردانندگان سايت مزبور چنان در ناداني غوته ورند كه به عنوان تصوير در كنار نوشته كپك زده شان ، آرم و نشانه سايت مورد انتقاد – در اينجا پارس ديلي نيوز – را گذاشته اند . يكي نيست به آنان بگويد : 

نادانان عصر دانايي و جا ماندگان در اعصار تاريك !

چه تبليغي بهتر از اين ؟ آيا دمي با خود نمي انديشيد كه كافيست مراجعه كنندگان به مطلب و نوشته شما، سري به سايت مورد انتقاد شما بزنند و پس از آشنايي با نوشته هاي خردورزانه سايت يا رسانه مغضوب شما ، براي هميشه پايگاه و دخمه تارعنكبوت گرفته تان را كنار بگذارند ؟ خيال مي كنيد اين اتفاق كم روي داده است ؟ افسوس كه در خواب اصحاب كهف فرو رفته ايد و هنگامي بيدار مي شويد كه سرود « اي ايران » را بر سر هر كوي و برزن جار مي زنند و پرچم بي همتاي شير و خورشيد نشان از فراز هر ساختمان و پنجره اي به اهتزار درآمده است !

صد افسوس برسرنوشت شما !

راستش هميشه با خود فكر مي كنم بازديد كنندگان گنداب هاي رژيم روضه خوان ها تا چه زمان مي توانند بوي ترشيدگي و تعفن اين پايگاه هاي جعلي و تقلبي رژيم اسلامي را تاب بياورند و احساس خفقان نكنند ؟ واي براين بازديد كنندگان . من كه آني به آنجا سرك كشيدم دچار اين دل آشوبي شدم كه احتمالا از قلمم هم پيداست . به راستي واي بر انديشه و ذهن و جان آناني كه به طور مستمر اين گنداب ها را بو مي كشند . بويي كه با هيچ عطر « شاه عبدالعظيمي » هم نمي شود آن را پوشاند و نابوييده انگاشت ! 

نوشته:كاوه روشنگر زاده 
 
منبع:پارس دیلی نیوز

نامه جمعی از فعالان سیاسی به احمد شهید در آستانه تخستین گزارش از بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران

در آستانه ارائه نخستین گزارش بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران توسط گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران در اجلاس عمومی سازمان ملل متحد، جمعی از فعالان سیاسی، دانشجویی و زندانیان سیاسی سابق زندان های جمهوری اسلامی طی بیانیه ای خطاب به احمد شهید، با اشاره به وضعیت فاجعه بار زندان های جمهوری اسلامی و برخوردهای خلاف قانون صورت گرفته در زندان های کشور بر علیه زندانیان عقیدتی و سیاسی، با اعلام آمادگی برای حضور در مراجع بین المللی قضایی و ارائه تجربیات خود از زندان های این کشور، خواستار بررسی موارد نقض حقوق بشر در ایران شدند.

متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

جناب آقای احمد شهید

گزارشگر ویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد در امور ایران

با عرض سلام

ما امضا کنندگان این نامه، زندانیان سیاسی پیشین در ایران، از طیف های گوناگون، مصرانه توجه سازمان ملل متحد را به نقض گسترده حقوق بشر در ایران جلب می کنیم. ما بخصوص از شما می خواهیم به دقت بدرفتاری با زندانیان سیاسی در سرتاسر ایران را مورد توجه قرار دهید، چون در نبود هر نوع قانون در ارتباط با جرم سیاسی، با زندانیان سیاسی رفتاری غیر انسانی صورت میگیرد.زیرپا نهادن غیر قانونی حق زندانی و شرایط رقت برانگیز زندانها در سراسر ایران بویژه از سال 1388 و به دنبال انتخابات ریاست جمهوری به سطح هشدار دهنده ای رسیده است. ایران از امضا کنندگان اعلامیه جهانی حقوق بشر است، با وجود این مقامهای ایرانی در جریان بازجوئی و محاکمه زندانیان سیاسی، بطور مداوم به اصول این اعلامیه و نیز قانون اساسی این کشور بی توجهی نشان می دهند. اغلب زندانیان ایران را فعالان سیاسی صلح طلبی تشکیل می دهند که به اتهامات نفرت برانگیزی چون تروریسم و جاسوسی به زندان افتاده اند. فعالان جامعه مدنی، روزنامه نگاران و شهروندان عادی به اتهام به خطر انداختن امنیت ملی زندانی می شوند. حریم خصوصی زندگی این افراد مورد هجمه قرار گرفته و برای اعتراف های اجباری علیه خود و دیگر افراد و گروهها مورد شکنجه روانی و بدنی قرار می گیرند. از جمله شکنجه های رایج در زندانهای ایران کتک زدن، حبس طولانی مدت در سلول انفرادی، تهدید اعضای خانواده های زندانی و تهدید به اعدام را می توان نام برد. زندانیان از حق داشتن وکیل در زمان بلند بازجوئی محرومند. حتی وکلای مدافع زندانیان سیاسی تنها به خاطر انجام وظیفه تهدید و زندانی می شوند. دادن مرخصی و نیز آزادی زندانی در دست بازجو - شکنجه گر - است. به بعضی از زندانیان اجازه ملاقات با خانواده شان داده نمی شود چون با شکنجه گرشان همکاری نکرده اند. ما گواهی می دهیم که در خیلی از موارد بازجو متن رای محکومیت را به قاضی دیکته می کرد. این نظام قضائی مبتنی بر بازجوئی موجب تضعیف دستگاه قضائی ایران شده و به فلاکت و رنج بسیاری از قربانیان بی گناه منجر شده است.شرایط سرکوب در زندانهاموجب شده است تا شماری از زندانیان دست به اعتصاب غذا بزنند و بدین وسیله اعتراض خود به بی عدالتی را نشان دهند. اما حتی همین اقدام که نشانه سرخوردگی کامل زندانی است کارگر نیفتاده و حس انسان دوستی را در میان مقامهای قضائی ایران برنیانگیخته است. در مواردی زندانی به دلیل اعتصاب در بدترین وضعیت سلامت جسمی قرار می گیرد اما مقامات، از ارائه مجوز درمان و جلوگیری از فاجعه امتناع می ورزند. همان طور که می دانید در ماه ژوئن رضا هدی صابر در اعتراض به کشته شدن هاله سحابی در مراسم تشییع جنازه پدرش دست به اعتصاب غذا زد و تازه ترین زندانی سیاسی بود که قربانی بی عدالتی حکومت ایران شد. 64 زندانی گواهی داده اند که هدی صابر در همان روزی که درگذشت از سوی ماموران امنیتی مورد حمله قرار گرفت. او به خاطر وخیم شدن وضعیت سلامتش برای درمان به درمانگاه زندان مراجعه کرده بود.

جناب آقای شهید

ما قربانیان بی عدالتی در ایران، تصمیم سازمان ملل در تعیین گزارشگر ویژه حقوق بشر برای ایران را به فال نیک می گیریم و از شما موکداً می خواهیم موارد زیر پا نهاده شدن حقوق بشر در ایران را بی درنگ و بصورت پیگیر و بی وقفه بررسی کنید تا از بروز چنین ضایعه های اندوهناک انسانی پیشگیری شود.ما امضا کنندگان این نامه آماده ایم در هر دادگاه درباره تجربه خود از زندان گواهی و مشاهدات و تجربیات خود را در اختیار شما قرار دهیم .

با احترام

رضا اشرف پور- مرتضی اصلاحچی - علی افشاری - احمد باطبی - مازیار بهاری – آرش بهمنی - سعید پورحیدر- سپیده پور آقایی - پویا جهاندار - فرزاد حمیدی - عباس حکیم زاده - عباس خرسندی - مصطفی خسروی – فریبا داوودی مهاجر - ایمان رضایی - حسن زارع زاده اردشیر - محسن سازگارا - کیانوش سنجری - سلمان سیما - تارا سپهری فر- کاوه شیرزاد - محمد صادقی - کوروش صحتی - بیژن صف سری - حمید رضا ظریفی نیا - ماشاالله عباس زاده - حمید علیزاده - روزبه فراهانی پور - سعید قاسمی نژاد - کاوه کرمانشاهی - سعید کلانکی - مهرداد ماجدی - رضا مبین - احمد مدادی - پویان محمودیان - منوچهر محمدی - سیمین محمدی - بهزاد مهرانی - صباح نصری - مجید نیکنام - رضا ولی زاده

امیر ارجمند: اخبار ضد و نقیض محاکمه "رهبران جنبش سبز" نشانه به بن‌بست رسیدن دستگاه قضایی است

به گفته یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی، مسئولان قضایی ایران، درصد قابل توجهی از پرونده‌های موسوم به "سران فتنه" را کاملا رسیدگی و آن‌ها را مختومه اعلام کرده‌اند. لاله افتخاری نماینده مجلس، روز شنبه (۲۲ مرداد/ ۱۳ اوت) با اشاره به جلسه مشترک نمایندگان مجلس و آيت‌الله آملی لاريجانی، همچنین درباره محاکمه موسوم به "سران قتنه" از قول رئیس قوه قضاییه ایران گفته است: «رسيدگی به تعداد كمی از پرونده‌ها باقی مانده است كه بعضا نياز به برخی مسائل و زمان دارد.»در همین رابطه و در اظهار نظری دیگر، حسن الله وردی‌نژاد، دبیر کل حزب اسلامی رفاه در ۱۷ مرداد گفته بود: «آقای موسوی به دادگاه نرفته است، اما آقای کروبی با تشریفات خاص به دادگاه رفت و بازجویی شد و همه کار‌هایش هم در حضور شخص دادستان کل انجام شد. اگر نیاز باشد روزی این‌ها را محاکمه کنند، این کار را می‌کنند.»پیرامون این اخبار ضد و نقیض اردشیر امیرارجمند، مشاور ارشد میرحسین موسوی در گفت‌و‌گویی که با دویچه وله انجام داده است، انتشار اخبار ضد و نقیض درباره محاکمه سران جنبش اعتراضی ایران را فاقد ارزش رسمی دانسته و این سخنان را نشانه به بن‌بست رسیدن دستگاه قضایی ایران می داند. او همچنین خواستار محاکمه سران جنبش سبز در دادگاه علنی است.

متن کامل این گفتگو به شرح ذیل است:

آقای امیرارجمند، خبر مختومه اعلام شدن درصد قابل توجهی از پرونده‏های سران جنبش اعتراضی ایران، به‏نظر کمی مبهم است. فکر می‌کنید آقایان کروبی و موسوی مثلا در دادگاهی غیرعلنی محاکمه شده‏اند که درصد قابل توجهی از پرونده‏های آن‏ها مختومه اعلام شده است؟نشر اخبار ضد و نقیض، مدت‏های مدیدی است که یکی از ویژگی‏های حکومت ایران است. نه تنها در قوه‏ی قضاییه، بلکه در سایر بخش‏ها نیز همین روند مشاهده می‏شود. مسئله‏ی قضایی دارای یک روند روشن و واضحی است. اگر کسی مورد اتهام قرار دارد، باید اتهام به او تفهیم شود و طبق ضوابط آیین دادرسی، محاکمه‏ی عادلانه‏ای صورت بگیرد، حق دفاعی وجود داشته باشد و سرانجام آن پرونده مختومه بشود یا حکمی صادر گردد.تا ‏جایی که مشخص است، هیچ‏کدام از این اتفاقات رخ نداده است. عدم شفافیت مراجع حکومتی، به‏ویژه مراجع قضایی و این‏که به وظایف قانونی خودشان عمل نمی‏کنند ویژگی بارز مسئولان قضایی ایران است. تا به‏حال هیچ فردی، به صورت قانونی و شفاف، مسئولیت ناپدید شدن و به گروگان گرفته شدن رهبران جنبش را نپذیرفته و از هیچ فرایند قانونی مشخصی در این‌باره صحبت نشده است. تمام اطلاعاتی که داده می‏شود، فاقد ارزش رسمی است. مراجع رسمی باید به صورت علنی و شفاف در این مورد اتخاذ موضع کنند و اگر به هر دلیلی، بخش مهمی از پرونده‏ها مختومه شده، چرا این افراد هم‏چنان در زندان هستند.سئوالات بسیار زیادی در این‌باره فراروی مسئولان حکومت قرار دارد که باید پاسخ بدهند. افرادی را بدون مجوز قانونی و بدون طی مراحل قانونی، زندانی کرده‏اند که از امکانات زندانی‏های عادی هم برخوردار نیستند. نگرانی‏های اساسی و عمده در خصوص سلامتی آن‏ها وجود دارد و هیچ کس پاسخ‏گو نیست.این نشان‏دهنده‏ی آن است که مقامات حکومت ایران، به‏ویژه مقامات قضایی ایران، در یک بن‏بست مشخص و معینی قرار گرفته‏اند و نمی‏توانند پاسخ‏گو باشند. لذا به انتشار شایعه‏های بی‏اساس، بی‏پایه و ضد و نقیض مبادرت می‏کنند که افکار عمومی را راضی نخواهد کرد.در روزهای اخیر و در اظهارنظر دیگری دبیرکل "حزب اسلامی و رفاه" گفته که آقای موسوی به دادگاه نرفته، ولی آقای کروبی با تشریفات خاص به دادگاه رفته و در حضور دادستان کل بازجویی شده است. اگر فرض گیریم آقای کروبی فقط بازجویی شده پس چه‌طور اکثر پرونده‌ها مختومه اعلام شده است؟ درباره تناقض این گفته با گفته اخیر نماینده مجلس چه فکر می‌کنید؟مسئله‏ی قضایی مسئول مشخص دارد. نه رؤسای احزاب و نه حتی نمایندگان مجلس نمی‏توانند خبر دقیق رسمی در این زمینه اعلام کنند. هرکسی هرچیزی بگوید، فاقد اعتبار قانونی است. این مراجع قضایی هستند که باید مشخص کنند چه اتفاقی افتاده است. تا جایی که ما می‏دانیم، هیچ‏گونه فرایند قانونی مشخصی صورت نگرفته و آقایان از پاسخ‏گو بودن ابا دارند. اگر کسی را بازجویی کرده‏اند، باید مشخص و معین به افکار عمومی اعلام کنند که این فرد دارای این اتهامات بوده و بازجویی شده‌اند یا نه. وگرنه این‏که یک نفر با هر نیتی بیاید صحبتی در این زمینه بکند، نمی‏تواند ملاک قرار بگیرد.فکر می‏کنید با فروکش کردن حرکت‌های اعتراضی در ایران، حداقل در شکل خیابانی آن، آیا حکومت جمهوری اسلامی زمان حال را زمان مناسبی برای محاکمه‏ی سران جنبش اعتراضی ایران می‏داند؟اولا اعتراضات فروکش نکرده و تغییر شکل داده است. اعتراضات در دل تمام مردم ایران و مطالبات آنان است. به همین خاطر است که حکومت از هر اندک چیزی می‏ترسد. از هر واقعه، حادثه یا جریانی که بتواند زمینه‏ی اندک ابراز نظر و حرکت مردم را فراهم کند، می‏ترسد. تمام وقایعی که این چند وقته اتفاق افتاده، صدق مدعای ماست.اما در رابطه با محاکمه کردن، بسیار خوب خواهد بود که اگر اتهامی وجود دارد، علنا عنوان شود، دادگاه علنی باشد و رهبران جنبش هم فرصت داشته باشند از خودشان دفاع کنند. قطعا اگر چنین اتفاقی بیافتد، حادثه‏ی بسیار بزرگی برای اقتدارگرایان و کسانی است که در دو سال گذشته مبادرت به قتل مردم، نقض حقوق اساسی و بنیادین آن‏ها و امنیتی کردن و بستن جامعه کرده‏اند، خواهد افتاد.البته نه تنها این مسئله، بلکه مسئولیت معضلاتی که در زمینه‏های اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی با آن‏ها مواجهه هستیم، بر عهده‏ی آن‏هاست. چنین محاکمه‏ای زمینه‏ی افشاگری بسیار خوبی خواهد بود، بیان حقایق از زبان رهبران جنبش خواهد بود و این‏جا مردم هستند که به قضاوت خواهند نشست. امیدواریم اگر اتهامی هست، علنی باشد، دادگاه علنی باشد و آن‏ها فرصت دفاع از خودشان را داشته باشند. قطعا آن‏ کسی که حقیقت را می‏گوید، سرافراز و سربلند از میدان خارج خواهد شد.

حسین کرمانی
تحریریه: داود خدابخش

نامه نسرین ستوده به رییس قوه قضاییه در مورد برخورد زننده ماموران با همسر و فرزندان خردسالش

نسرین ستوده، حقوقدان و زندانی سیاسی به مسوولان قوه قضاییه و سرپرست دادسرای زندان اوین اعلام کرده است که در اعتراض به برخوردهای صورت گرفته با فرزندان و خانواده اش در ملاقات هفته گذشته که موجب بازداشت چند ساعته همه آنها شد، از این به بعد از آمدن به ملاقات خودداری می کند.به گزارش خبرنگار، ستوده در نامه‌ای به رییس قوه قضاییه و سرپرست دادسرای اوین، اعلام کرده است چون خوفناک‌ترین دادسرای ایران به طورغیر قانونی هفته گذشته خانواده‌اش را به اتفاق دو کودک خردسالش ساعاتی به گروگان گرفته است از این پس ترجیح میدهد برای آسیب نرسیدن به فرزندانش از انجام چنین ملاقاتی خودداری کند.وی همچنین در نامه خود تاکید کرده است: طی یک سال گذشته بارها خانواده‌ ام نیز مورد مجازات قرار گرفته‌اند که نمونه‌اش پرونده‌ی همسرم است. بنابراین به نشانه‌ی اعتراض به هتک حرمت خانواده‌ام و مجازات خانوادگی و از آنجایی که این نحوه‌ی ملاقات‌های امنیتی با حضور ماموران وزارت اطلاعات را باعث آسیب بیشتر به فرزندانم میدانم به نشانه‌ی اعتراض تا اعاده‌ی حیثیت کامل از خانواده‌ام و وصل کردن تلفن بند زنان که در عصر ارتباطات حق هر زندانی و کودکانشان است از ملاقات با آنها خودداری می‌کنم.یکشنبه ۱۶ مرداد، مسئولان زندان اوین در حین ملاقات همسر، فرزندان و خواهر نسرین ستوده با وی که به صورت کابینی انجام می شد، به بهانه بازرسی دفترچه یادداشت، با خانواده او درگیرشده و همگی آن ها را حدود ۵ ساعت در سالن ملاقات و محل دادسرای اوین به طور غیرقانونی بازداشت کردند.این ماجرا تا ساعت ۵ عصر ادامه داشت و این در حالی بود که مهراوه و نیما کودکان نسرین، تمام این مدت شاهد کشاکش میان مسئولان و پدر و خاله اشان بودند و تمام این مدت خسته و گرسنه در سالن ملاقات و دادسرا، سرگردان بودند. به طوری که برای اولین بار در طی یازده ماه بازداشت نسرین ستوده، مهراوه یازده ساله نتوانست از گریه اش در حضور مادر جلوگیری کند. و سرانجام با صدور حکم قضایی مبنی بر بازرسی وسایل شخصی خانواده ستوده، هر چهار نفر آزاد شدند.نسرین ستوده، حقوقدان نزدیک به یک سال است که بدون استفاده از هر گونه مرخصی در زندان به سر می برد. او در این مدت فقط از طریق ملاقاتهای هفتگی کابینی و گاه حضوری بیست دقیقه ای توانسته فرزندان خردسالش را ملاقات کند .پیش از این همسر وی رضا خندان نیز که هیچ فعالیت سیاسی ندارد فقط به خاطر پی گیری وضعیت همسرش یکشب بازداشت و سپس با قید وثیقه از زندان آزاد شد. این حقوقدان و فعال حقوق بشر به یازده سال زندان محکوم شده است.

۲۲ زندانی سیاسی محروم از مرخصی در بند ۳۵۰ اوین

در حالی که مقامات قضایی از جمله دادستان تهران بارها ادعا کرده اند که همه زندانیان سیاسی از حق مرخصی و یا آزادی موقت بهره مند هستند، بسیاری از این زندانیان بویژه زندانیان حوادث پس از انتخابات و حامی جنبش سبز یا تاکنون از این حق استفاده نکرده اند و یا از آخرین مرخصی شان مدتها (در اغلب موارد بیش از یکسال) گذشته است.برخی از این افراد بیش از ۲۴ ماه است که بدون یک روز مرخصی در زندان اوین محبوس اند. عبدالله مومنی، سعید متین پور، محمد داوری، عباس نامی، بهمن احمدی امویی، نظام حسن پور، عماد بهاور، نوید کامران، امیر خسرو دلیرثانی، امیر بهمنی، مجید تمجیدی، حسین رونقی ملکی از جمله دهها زندانی سیاسی محروم از حق مرخصی هستند.این در حالی است که براساس قوانین داخلی کشور مرخصی از حقوق اولیه همه زندانیان محسوب می شود و قانون در این مورد زندانیان سیاسی و عقیدتی را استثنا نکرده است. مسوولان قضایی در مصاحبه های مختلف خود محرومیت زندانیان سیاسی از حق مرخصی را شایعه ی رسانه های به گفته آنها ضد انقلاب خوانده اند.در این گزارش تنها به ارائه مشخصات تعدادی از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که از حق مرخصی محروم اند، می پردازد و تاکید می کند تعداد زندانیان سیاسی محروم از این حق خیلی ببشتر از این تعداد در زندان های اوین و رجایی شهر و سایر زندان های کشور است.کلمه تلاش خواهد کرد در سلسله گزارش هایی به سایر زندانیان محروم از مرخصی نیز بپردازد.آنچه می خوانید تنها در برگیرنده مشخصات تعدادی از زندانیان سیاسی محروم از مرخصی در بند ۳۵۰ اوین است و نه تمام زندانیان سیاسی کشور.

۱-محمد داوری: محمد داوری، روزنامه نگار و سردبیر سایت سحام نیوز است. وی پس از نامه ای که توسط مهدی کروبی به رئیس مجلس خبرگان پیرامون آزار زندانیان سیاسی در شکنجه گاه کهریزک نوشته شد، دستگیر و تحت فشار و شکنجه قرار گرفت تا علیه مهدی کروبی در تلویزیون، اقرار کند.وی در مدت بیش ازهفت ماه بازداشت خود در بند ۲۰۹ اوین چند نوبت اعتصاب غذا داشت. مهدی کروبی در نامه‌ای به دادستان تهران، مسئولیت تمام اسناد و فیلم‌هایی را که به عنوان مستندات وجود شکنجه و تجاوز جنسی در زندان‌های ایران ارائه کرده بود بر عهده گرفت و محمد داوری را تنها فیلمبردار مصاحبه‌ها عنوان کرد و گفت او هیج نقش دیگری در این ماجرا نداشته است. او نه فقط بیش از دوسال است که بدون یک روز مرخصی در اوین به سر می برد، بلکه اغلب از حق ملاقات حضوری نیز محروم است.
مسوولان زندان اوین با ابلاغ حکم تازه ای به محمد داوری، روزنامه نگار و زندانی سیاسی خبر دادند که به محکومیت پنج ساله وی، یکسال افزوده شده و به این ترتیب مدت محکومیت وی از پنج سال به شش سال افزایش یافته است.

۲-نوید کامران:وی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات است که در عاشورای ۸۸ تهران بازداشت شد.
وی توسط قاضی پیرعباسی، رئیس شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، به ٣٣ ماه حبس و ٧۵ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم از سوی شعبه ٣۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، تایید شد.
دادستان تهران تاکنون با مرخصی نوید کامران مخالفت کرده و همچنان به مخالفت خود ادامه می دهد .وی بیش از یک سال است که بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می‌برد.
نوید کامران یکی از امضا کنندگان “شهادتنامه ۶۴ زندانی سیاسی درباره چگونگی جانباختن هدی صابر” بوده است.


۳-امیر بهمنی: بهمنی یکی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات است که به دلیل شرکت در چند تجمع اعتراضی مسالمت آمیز پس از انتخابات ۸۸ بازداشت و توسط دادگاه انقلاب تهران به سه سال حبس تعزیزی محکوم شد. دادستان تهران علی رغم پییگیری های متعدد خانواده بهمنی تاکنون از اعطای مرخصی به وی خودداری کرده است.

۴-حسین امینی:حسین امینی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات است که از بهمن ماه ۸۹ در زندان است. وی به دلیل حضور در تجمع اعتراضی بازداشت و به یکسال زندان تعزیزی محکوم شده است.وی نیز از حق مرخصی محروم است.

۵ -احمد شاهرضایی: شاهرضائی از بازداشت شدگان ۲۲ خرداد ۱۳۸۹ است. دادستان تهران با وجود نیاز وی به درمان های پزشکی همچنان با مرخصی وی مخالفت می کند.
شاهرضائی، ٢٩ ساله ،روز ٢٢ خرداد ماه سال گذشته (٨٩)، در خیابان انقلاب و در تظاهرات اعتراضی بازداشت شده است.
شاهرضائی از حامیان جنبش سبز است که به مدت ۷۴ روز در سلول انفرادی بند ۲۴۰ به سر برده است.

۶ -مجید تمجیدی: تمجیدی، ۳۷ ساله، یکی از فعالان کارگری کشور است که به ۱۸ ماه حبس قطعی محکوم شده و هم اکنون به همراه یکصد و هفتاد نفر از زندانیان سیاسی در بند ۳۵۰ اوین نگه داری می شود.
 یکی از اتهامات تمجیدی اجتماع و تبانی بر ضد امنیت ملی عنوان شده که وی هر بار این اتهام را رد و تاکید کرده است که فقط برای تحقق خواسته های صنفی کارگران فعالیت می کرده است,تمجیدی از بسیاری از حقوی زندانیان عادی از جمله مرخصی محروم است و اعتراض های خانواده وی در این زمینه به نتیجه ای نرسیده است.

۷-امید شریفی دانا:شریفی دانا از شهروندان معرتض به نتیجه انتخابات است که در عاشورای ۸۸ تهران بازداشت شد.
امید شریفی دانا بر اساس اعترافات خود که تحت فشار شدید از وی اخذ شده بود، ابتدا به اعدام محکوم شد. این حکم سپس در دادگاه تجدید نظر به سه سال حبس کاهش یافت. اتهام او “اجتماع و تبانی بر ضد علیه امنیت کشور”، “فعالیت تبلیغی علیه نظام جمهوری اسلامی با شرکت مستمر در اکثر تجمعات غیرقانونی و “استفاده از تجهیزات دریافت از ماهواره” عنوان شده بود .
دادستان تهران با وجود پیگیری های مکرر خانواده اش از دادن مرخصی به وی خودداری می کنند.وی همچنین اغلب اوقات از حق ملاقات حضوری نیز محروم است.

۸ -عماد بهاور : عماد بهاور مسئول شاخه جوانان نهضت آزادی ایران و عضو دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران ایران و عضو هسته مرکزی «پویش حمایت از خاتمی و موسوی» (موج سوم) است که در هفتم خرداد ۱۳۸۸ توسط دادگاه انقلاب بازداشت گردید. اتهام وی توسط یک مقام قضایی تبلیغ علیه نظام عنوان شد.این فعال سیاسی پس از چندین ماه حبس در زندان اوین با حکم قاضی دادگاه به ۱۰ سال حبس قطعی محکوم شد. فریده غیرت وکیل عماد در این رابطه می‌گوید: حکم بدوی صادره از سوی شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی علیه آقای بهاور، عینا توسط شعبهٔ ۵۴ دادگاه تجدید نظر استان تهران تایید شد که این رای را روز ۱۸ دی ماه رویت کردم. وکیل مدافع عماد با انتقاد از آنچه که آن را صدور عجولانه حکم و عدم توجه به دفاعیات می‌خواند، افزود: اجتماع و تبانی، تبلیغ علیه نظام و عضویت در نهضت آزادی سه اتهام موکل بود که در مورد هر سه اتهام اشد مجازات و علاوه بر آن به عنوان مجازات ۱۰ سال محرومیت از حقوق اجتماعی برای وی در نظر گرفته شده‌است.خانواده بهاور در تمام ماههای گذشته بارها برای گرفتن مرخصی برای وی از دادستان تهران تلاش کرده اند اما دادستان هر بار و بدون ارائه هیچ دلیلی با این حق اولیه وی مخالفت کرده است.

۹-عبدالله مومنی : عبدالله مومنی فعال مدنی- سیاسی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت) است که شب ۳۰ خرداد ۱۳۸۸ پس از انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری ایران در ساختمان ستاد شهروند آزاد در میدان ونک تهران که ریاست ستاد شهروند آزاد (حامیان کروبی) را بر عهده داشت، بازداشت شد.او و سازمان ادوار تحکیم در این انتخابات از حامیان کاندیداتوری مهدی کروبی بودند .مومنی در اسفندماه ۸۹ توانست از حق مرخصی استفاده کند و سپس در پی مخالفت وی با درخواست بازجویان وزارت اطلاعات مبنی با همکاری با سیستم امنیتی و انجام سخنرانی هایی بر ضد رهبران جنبش سبز دوباره به زندان بازگردانده شد و از آن زمان تاکنون از هرگونه حق مرخصی محروم بوده است.او در تمام یکسال و نیم گذشته تنها سه بار توانسته از حق ملاقات حضوری استفاده کند و تمامی ملاقات هایش کابینی بوده است.سخنگوی سازمان ادوار تحکیم وحدت، یکسال پس از انتشار نامه‌ای خطاب به رهبرجمهوری اسلامی، به شعبه چهار دادسرای امنیتی اوین احضار شد. مومنی در این نامه ازشکنجه‌هایی شکایت کرده بود که در دوره بازداست موقت بر او رفته است. وی در احضار اخیر با اتهامات جدیدی روبرو شده و به گفته بازپرس، به‌خاطر آنها دوباره محاکمه خواهد شد.
عبدالله مومنی این بار به اتهام “نشراکاذیب و تشویش اذهان عمومی” محاکمه می‌شود.


۱۰ -بهمن احمدی امویی: بیش از دو سال از زندانی بودن بهمن احمدی امویی روزنامه نگار می گذرد. وی ۳۰ خرداد ماه سال ۱۳۸۸در منزل مسکونی اش بازداشت شد و تاکنون در زندان اوین به سر می‌برد. او در مدت زندانی بودنش تنها یک بار از مرخصی استفاده کرده و بیش از ۱۶ ماه است که از هر گونه حق مرخصی محروم مانده است.وی نیز در تمام یکسال و نیم گذشته سه بار توانسته از حق ملاقات حضوری استفاده کند و همه ملاقات هایش به صورت کابینی انجام شده است.
 خانواده احمدی امویی نیز مانند بسیاری دیگر از خانواده های زندانیان این بند بارها از دادستان تهران برای وی درخواست مرخصی و یا آزادی موقت کرده اند اما تاکنون با این درخواست ها نیز مخالفت شده است.این در حالی است که وی دارای پانصد میلیون تومان وثیقه در نزد دادگاه انقلاب است.بهمن احمدی امویی، شامگاه روز ۳۰ خرداد سال ۸۸ یعنی درست یک هفته پس از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری به همراه همسرش ژیلا بنی یعقوب بازداشت و روانه زندان شد.او پس از انتقال به بند عمومی از سوی قاضی پیرعباسی، ریاست شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به هفت سال و ۴ ماه حبس تعزیری و۳۴ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم از سوی شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر به پنج سال زندان قطعی تغییر یافت.مهم ترین مصادیق اتهامی احمدی امویی، نگارش مقالات انتقادی در باره عملکرد اقتصادی دولت احمدی نژاد در روزنامه سرمایه و وب سایت شخصی اش و همچنین سردبیری وب سایت خرداد نو عنوان شده است

۱۱-امیرخسرو دلیرثانی : وی در حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸ بازداشت شد .وی پس از گذراندن دو ماه بازداشت در سلول انفرادی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شد.جلسه رسیدگی به اتهامات وی در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ماه سال ۱۳۸۹ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب با ریاست قاضی مقیسه تشکیل شد و وی به اتهام «اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت کشور» به چهار سال حبس تعزیری محکوم شد. رای صادره در دادگاه تجدید نظر تایید شد و در تاریخ ۳ مرداد ۱۳۸۹ به رویت وکیل وی رسید.دلیرثانی در اسفندماه ۸۸ به مدت شش روز به مرخصی آمد و از آن زمان تاکنون با درخواست مرخصی وی مخالفت شده است. در بهمن ماه ۱۳۸۹ وی به دلیل ادامه اعتراضات از داخل زندان و عدم همکاری با ماموران وزارت اطلاعات برای مدت کوتاهی به بند ۲۰۹ زندان اوین – بند امنیتی وزارت اطلاعات – منتقل شد,امیر خسرو دلیر ثانی از داخل زندان هم به فعالیت‌های خود ادامه داده است و از امضا کنندگان بیانیه‌های مشترکی است که از بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت‌های مختلف منتشر شده و بر ادامه مبارزات و مواضع تا احقاق حقوق تاکید می شود که معروفترین آنها بیانیه معروف به ۱۴ نفر است که با بهره گیری از سخنان محمود احمدی نژاد در مجمع عمومی سازمان ملل متحد، خواستار تشکیل گروه مستقل حقیقت یابی برای بررسی حقایق مربوط به انتخابات ریاست جمهوری و حوادث پس از آن و انتشار بی طرفانه نتایج کارگروه شدند.وی همچنان از اعتصاب کنندگان غذا در اعتراض به شهادت هدی صابر است.

۱۲-عباس نامی :نامی از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات و فعال اجتماعی است که در حوادث پس از انتخابات بازداشت شده است.وی از سوی دادگاه انقلاب به دو سال حبس تعزیزی محکوم شده و دادستان تهران مدتهاست که با مرخصی وی مخالفت می کند.وی از جمله ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ است که شهادتنامه معروف به ۶۴ نفر را در چگونگی شهادت هدی صابر امضا کرد.
عباس نامی به همراه ۶۳زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین با ارسال شهادت نامه ای از داخل زندان، شهادت داد که شهید هدی صابر در هشتمین روز اعتصاب غذای خود در بهداری زندان اوین از سوی مامورانی که حدس می زنند ماموران امنیتی و اطلاعاتی بوده اند، به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته است

۱۳ -کوروش قاسمی :قاسمی از شهروندان معرتض به نتیجه انتخابات و فعال اجتماعی است .وی به جرم شرکت در تجمع های اعتراضی حامیان جنبش سبز بازداشت و به سه سال حبس تعزیری محکوم شده است.وی نیز از حق مرخصی محروم است

۱۴ -امیر حسین قنبری برزی : زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین که از بازداشت شدگان روز عاشورای تهران در سال ۸۸ است، نیز از حق استفاده از مرخصی محروم است.وی در نامه ای که به تازگی از اوین برای پدرش ارسال کرده، نوشته است:« پدر !شاد باش برای تمام پدرهایی که فرزندان شان را آزاد تربیت کردند .شادباش برای پسرها و دخترهایی که آزادگی را از پدرهایشان فرا گرفتند .شاد باش برای پسرها و دخترهایی که آزادگی را از پدرهایشان فرا گرفتند .شادباش برای نسلی که روشنایی را انتخاب کردند».این زندانی ۲۷ ساله که فارغ التحصیل مهندسی عمران است بر اساس حکم دادگاه بدوی به سه سال زندان و ۷۰ ضربه شلاق محکوم شد. وی نیز از جمله ۶۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ است که شهادتنامه معروف به ۶۴ نفر را در چگونگی شهادت هدی صابر امضا کرد.

۱۵ -حسن اسدی زید آبادی : حسن اسدی زیدآبادی فعال سیاسی و عضو ادوار تحکیم وحدت یکی از ۱۲ زندانی سیاسی است که در اعتراض به شهادت هدی صابر اعتصاب غذا کرد.وی نیز از جمله زندانیان سیاسی است که مدتهاست از حق مرخصی محروم است در نامه ای در تشریح دلایل این اعتصاب غذا از اداخل زندان اوین نوشت : بخشی از آنچه ۱۲ نفر از زندانیان سیاسی را بر آن داشته است که در اقدامی اعتراضی دست به اعتصاب غذا بزنند ایستادگی در برابر سلطه دروغ و دروغگوییست. واقعیت آنست که ما نمی توانیم آنچه را به چشم خویش دیده ایم انکار کنیم.از ما بر نمی آید که هم بند ارجمند و وارسته مان(شهید هدی صابر) اینچنین با مسامحه کاری و بی تدبیری از ما بگیرند و آنگاه علنا بگویند که او در اعتصاب غذا نبود و یا اینکه هنوز پیکر مرحوم عزت اله سحابی تشییع و تدفین نشده اسباب جان ستانی از یک زندانی سیاسی دیگر (شهید هاله سحابی) را فراهم آورند و آنگاه با نمایش ده ها دروغ در رسانه ملی در پی شانه خالی کردن از بار مسئولیت های خویش باشند.
اسدی زید آبادی توسط قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب محاکمه و به پنج سال حبس تعزیزی محکوم شده است

۱۶-سعبد متین پور: متین پور روزنامه نگار و فعال مدنی آذربایجانی که بخاطر دفاع از حق تحصیل به زبان مادری بسیار از او یاد می شود، به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است. قاضی صلواتی که قضاوت بسیاری از پرونده های ۱۰۸ روزنامه نگار و فعال رسانه ای را که بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ دستگیر و بدون طی شدن رویه قانونی در دادگاه به سال ها حبس و جریمه و غیره محکوم شدند ، بر عهده داشته است. اتهامات این روزنامه نگار را «ارتباط با بیگانگان» و «تبلیغ علیه نظام » عنوان کرده است. سعید متین پور در حالی دومین سال بازداشتش را سپری می کند که بیشتر این مدت را در سلول‌های انفرادی زندان اوین و تحت شکنجه و فشار‌ گذرانده و به دنبال آن به ناراحتی قلبی دچار شده است.وی نیزبیش از ۲۴ ماه است که از حق مرخصی محروم است.همسرش عطیه طاهری بارها اعلام کرده است که همسرش در زندان اوین به امکانات درمانی و به ویژه پزشک متخصص قلب دسترسی ندارد و تنها پزشک عمومی آن هم در فواصل خیلی طولانی همسرش را گاهی در زندان ویزیت می کند .او بارها برای مرخصی درمانی همسرش به مراجع قانونی مراجعه کرده است، اما تاکنون حتی نتوانسته برای یک روز برایش مرخصی بگیرد

۱۷-محمد صدیق کبودوند: کبودوند از دهم تیر ماه سال ۱۳۸۶ بازداشت و زندانی شده‌است. در دادگاه انقلاب اسلامی تهران به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق تشکیل و اداره سازمان دفاع از حقوق بشر کردستان به ده سال حبس و از بابت تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی به یکسال حبس و جمعاً به یازده سال حبس محکوم شده است که در شعبه ۵۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران ده سال حبس از بابت تاسیس سازمان، مورد تایید قرار گرفته و قطعی شده است.به گفته خانواده کبودوند وی که تا پیش از بازداشت هیچگونه سابقه بیماری نداشته، در جریان نگهداری ۷ ماهه وی در شرایط سخت سلول انفرادی، به بیماریهای ریوی، ‏کلیوی و پوستی دچار شده است و حتی سکته خفیف مغزی نیز داشته است.وی نیز چند سال است که از حق استفاده از مرخصی محروم است و تلاش های خانواده وی در این زمینه به نتیجه نرسیده است.

۱۸-حسین رونقی ملکی : رونقی ملکی، دانشجوی ۲۵ ساله،وبلاگ نویس و فعال در زمینه مبارزه با سانسور آنلاین است. او در روزهای پس از انتخابات مناقشه برانگیز ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ در منزل پدری اش دستگیر و به زندان اوین منتقل شد.او از سوی دادگاه انقلاب تهران به تحمل ۱۵ سال حبس به اتهام «عضویت در شبکه ایران پراکسی،توهین به رهبری و رئیس جمهوری از طریق وبلاگ نویسی» محکوم شده که این حکم در دادگاه تجدید نظر تأیید شده است.حسین رونقی ملکی طی ماه های اخیر به نارسایی کلیه مبتلا شد که به دلیل عدم رسیدگی مسئولان، این روزها شرایط جسمی وی رو به وخامت گذاشته است . با پیگیری خانواده این وبلاگ‌ نویس زندانی و فعالان حقوق بشر از جمله «کمیسیون حقوق بشر اسلامی»، او پس از تحمل مدت‌ها رنج در اوائل اردی‌بهشت ماه با دستبند و پابند به بیمارستان هاشمی نژاد تهران منتقل شد و تحت عمل جراحی کلیه قرار گرفت. اما در طول دوران بستری بودن نیز ماموران امنیتی با تهدید و ارعاب حسین رونقی ملکی، خانواده اش و دکتر معالج وی موجب شدند که با وجود شرایط وخیم بعد از جراحی او در اعتراض به شرایطش به اعتصاب غذا دست بزند. دکتر معالج وی اکیدا ذکر کرده است که او نیازمند مرخصی و استراحت است اما ماموران امنیتی وی را بعد از جراحی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل کرده اند. او همچنان علی‌رغم سپردن وثیقه ۳۰۰ میلیون تومانی در مرداد ماه سال گذشته تا کنون حتی از یک ساعت مرخصی هم نتوانسته استفاده کند

۱۹-نظام حسن پور :مسوولان دادستانی و مقامات قضایی با وجود بیماری مادر نظام حسن پور، زندانی سیاسی و یکی از شهروندان معترض به نتایج انتخابات همچنان از دادن مرخصی به او خودداری می کنند
 وی از دستگیر شدگان روز عاشورای سال ۸۸ است.مادر وی به بیماری سرطان مبتلا و در بیمارستان بستری شده است اما با این همه مسوولان برای دیدن مادرش هم به وی مرخصی نمی دهند.نظام حسن پور، جوان ۲۵ ساله و از شهروندان معترض به نتیجه انتخابات، تاکنون از مرخصی استفاده نکرده است .همچنین تاکنون با آزادی مشروط او مخالفت شده است ، براساس قوانین جمهوری اسلامی، زندانی هایی که سابقه محکومیت موثر کیفری ندارند، پس از گذراندن نیمی از دوران محکومیت خود مشمول آزادی مشروط می شوند.استفاده از مرخصی نیز از دیگر حقوق زندانیان شمرده می شود.حسن پور هیچ گونه سابقه محکومیت کیفری ندارد و بنابراین شرایط آزادی مشروط را داراست.خانواده حسن پور در یکی از روستاهای توابع کوهدشت زندگی می کنند و به دلیل دوری راه و نداشتن توان مالی مناسب قادر نیستند برای ملاقات با او همیشه به زندان اوین مراجعه کنند به همین دلیل این زندانی اغلب اوقات بدون ملاقات در زندان اوین به سر می برد و تلفن های این بند هم قطع است.این روزها با وجود بیماری مادر حسن او اوقات سختی را در زندان سپری می کند و برای دیدار با مادر پیر خود تنها خواهان یک مرخصی چند روزه است که مسوولان با آن هم مخالفت می کنند .
حسن پور در دادگاه بدوی به ریاست قاضی مقیسه به ۶ سال زندان محکوم شده بود. اما بعدا این حکم به دو سال زندان کاهش پیدا کرد .او هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین به سر می‌برد . نظام ، در زمان دستگیری دانشجوی ترم آخررشته علوم تربیتی و تنها نان آور خانواده شش نفری خود بود . او مسوولیت سرپرستی از خواهران و برادرانش را بر عهده داشت و اکنون خانواده اش با مشکلات شدید مالی دست و پنجه نرم می کنند

۲۰-ابولفضل عابدینی نصر:عابدینی نصر، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر است که پس از ضرب و شتم در تاریخ دوازدهم اسفندماه سال ۸۸ در اهواز بازداشت شد.دادگاه انقلاب اهواز وی را به یازده سال زندان محکوم کرده است.پس از آن قاضی مقیسه، رییس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب وی را به یکسال حبس دیگر محکوم کرد.عابدینی نصر هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین محبوس است و تمام تلاش های خانواده اش برای استفاده وی از حق مرخصی بی نتیجه مانده است.

۲۱-رامین پرچمی :رامین پرچمی، هنرمند سینما در تظاهرات مسالمت آمیز ۲۵ بهمن ماه حامیان جنبش سبز بازداشت شد..وی علاوه بر بازیگری، کارگردان فیلم کوتاهی با عنوان راه حل بوده‌است.
پرچمی فعالیت خود را با بازی در سریال در پناه تو و فیلم سینمایی ضیافت آغاز کرد. وی برای مدتی سردبیر هفته‌نامه فرهنگی هنری نقش‌آفرینان بود.
شهرت او به خاطر بازی در سریالهایی چون در پناه تو، همسایه‌ها، زیر اسمان شهر ۳ و فیلمهایی چون ضیافت، اعتراض، تلفن، خاکستری، مهمان مامان، است.رامین پرچمی نیز ار هرگونه حق مرخصی محروم است.

۲۲-ابوالفضل قدیانی : قدیانی عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی که در دی ماه ۱۳۸۸ بعد از جریان عاشورای تلخ آن سال بازداشت و بعد از حدود دو ماه آزاد شد.این فعال اصلاح طلب، در جریان دادگاهی غیرعلنی، که با چالش زیادی هم روبرو شد، توسط قاضی مقیسه به اتهام “تبلیغ علیه نظام”، به یک سال حبس و به اتهام توهین به احمدی نژاد به صد هزار تومان جریمه نقدی محکوم شد.این مبارز و زندان سیاسی دوران ستمشاهی یکی از ۱۲ زندانی عقیدتی بود که در ماجرای شهادت هدی صابر اعتصاب غذا کرد و چند بار به بهداری اعزام شد. وی که به گفته ی همسرش دچار بیماری قلبی است تجربه ی اعتصاب را در زندان های ساواک نیز داشته است.دادستان تهران با هرگونه مرخصی وی از جمله مرخصی درمانی اش به شدت مخالفت می کند.اوضاع او بسیار وخیم گزارش می شود.زهرا رحیمی همسر این فعال سیاسی می گوید: خودشان گفتند اورژانسی باید بستری شود نمی دانم چرا اقدامی نمی کنند. انگار می خواهند ماجرای هدی صابر تکرار شود و یک شهید دیگر روی دستشان گذاشته شود. الان ۴ روز گذشته است. من بسیار نگران و مستاصل هستم. دستم به جایی بند نیست و نمی دانم دادمان به گوش چه کسی می رسد.

ارجاع حکم اعدام عبدالرضا قنبری به اجرای احکام دادگاه انقلاب

با رد کمیسیون عفو و بخشودگی حکم اعدام عبدالرضا قنبری، معلم مازندرانی به اجرای احکام دادگاه انقلاب ارسال شد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان حبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، قنبری دانش آموخته دوره دکتری ادبیات و زبان فارسی است و دبیرآموزش و پرورش در شهرستان ورامین به اتهام شرکت در تظاهرات روز عاشورا و فیلم برداری از آن تجمعات و ارسال آن به گروه های سیاسی مخالف نظام بازداشت و در یک پروسه ناعادلانه به اعدام محکوم شد.نامبرده بدون حق دسترسی به وکیل و اطلاع و یا امکان اطلاع از حداقل‌هایی از موازین و حقوق قانونی خویش در دهم بهمن ۸۸، درست یکماه و چند روز بعد از وقایع ۶ دی در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی محاکمه و به اعدام محکوم شد. رای صادره از سوی شعبه ۱۵ بلافاصله در روندی غیر قانونی به جای دیوان عالی کشور به شعبه ۳۶ تجدید نظر استان نزد قاضی زرگر ارسال شده و حکم در مورد ایشان عینا تائید می‌شود. با رد درخواست اعاده دادرسی همسر وی با ارسال نامه به کمیسیون عفو و بخشودگی خواهان عفو این زندانی می‌شود که پس از گذشت بیش از یکسال اعاده رد می‌شود

جاسوسی اطلاعاتی ها در محیط فیس بوک

در اهواز یکی از افراد دستگیر شده, در بازجویی متوجه می شود که جاسوسی از فعالیت هایش در فیس بوک باعث بازداشت اش شده است.به گزارش ایران خبر،او در خلال صحبت های بازجو درمی یابد که ماموران اطلاعات, در برخی از محیط های فیس بوک نفوذ می کنند و با مانیتور پیام ها و کامنت و مسیج ها, افراد را دستگیر و بازداشت می نمایند.

۱۳۹۰ مرداد ۲۱, جمعه

گفتگویی با یکی از نزدیکان وبلاگ نویس جان باخته : روزی که باید امید رضا میرصیافی آزاد می شد

امروز نوزدهم مردادماه روزی ست که قانونا باید دوران محکومت زندان امیدرضا میر صیافی وبلاگ نویس به پایان می رسید اما او مدتها پیش از آزادی ش بطرز مشکوکی در اسفند ۱۳۸۷ در زندان اوین جان باخت، به همین مناسبت با یکی از نزدیکان وی در باره چگونگی بازداشت و جان باختن وی گفتگو کرده ایم. آزادی بیان- امروز نوزدهم مردادماه روزی ست که قانونا باید دوران محکومت زندان امیدرضا میر صیافی وبلاگ نویس به پایان می رسید اما او مدتها پیش از آزادی ش در زندان بطرز مشکوکی در اسفند ۱۳۸۷ در زندان اوین جان باخت.به همین مناسبت یکی از دوستان نزدیک و مطلع امیدرضا، شرحی از روز فاجعه و چگونگی اطلاع یافتن خانواده ی ایشان، از مرگ فرزندشان در اختیار ما قرار داده که با هم می‌خوانیم:امید رضا میرصیافی متولد ۱۲ مرداد ۱۳۵۹ نویسنده وبلاگ (روزنگار) و تهیه کننده مقاله در زمینه هنر موسیقی و مصاحبه با هنرمندان برای رادیو زمانه و همچنین برنامه (سیری در ادبیات آهنگین ایران) برنامه‌ای که بوسیله زنده یاد تورج نگهبان (ترانه سرای نامی ایران) تهیه و از طریق شبکه‌های ماهواره‌ای پخش می‌شد، بود.ایشان در اردیبهشت ۱۳۸۷ بوسیله ماموران امنیتی که به منزل پدری وی یورش آورده بودند دستگیر و بعد از حدود چهل روز با قرار وثیقه ملکی موقتاً آزاد شد. اتهام وی اقدام علیه امنیت ملی و توهین به سران نظام و همچنین توهین به مقدسات اعلام شد. این در حالی بود که وی سابقه فعالیت سیاسی نداشت و تنها به عنوان خبرنگار در زمینه شعر، ترانه و موسیقی ایرانی فعالیت داشت.عصر ۲۸ اسفند ماه، ۴ نفر مامور از زندان اوین جسد امید رضا را به بیمارستان رساندند و در برابر سؤال پرسنل بیمارستان درباره علت فوت ایشان گفتند: بنویسید تریاک خورده است! دادگاه امیدرضا در پاییز ۱۳۸۷ تشکیل شد. قاضی پرونده صلواتی بود که به صدور احکام فرمایشی شهرت دارد و وکیل مدافع امیدرضا، دکتر محمد علی دادخواه بود دادگاه انقلاب بنا بر اتهامات وارده امیدرضا را به تحمل دو سال و شش‌ماه حبس محکوم کرد و این حکم بدون اینکه برای تنظیم لایحه دفاعیه به وکیل ایشان ابلاغ گردد در روز ۱۹ بهمن ۱۳۸۷ به اجرا درآمد.در فاصله خرداد ۸۷ تا زمان اجرای حکم وی بار‌ها مورد بازجویی و آزار ماموران دادگاه انقلاب قرار گرفت که از وی اطلاعات بیشتری در مورد زندگی خصوصی هنرمندانی که امید با آن‌ها دوست بود و یا با آن‌ها مصاحبه‌ای کرده بود طلب می‌کردند. در شب سه شنبه ۲۷ اسفند ۱۳۸۷ امیدرضا از زندان با منزل پدری تماس می‌گیرد و در حالیکه به خاطر عدم موافقت با مرخصی چندروزه به مناسبت نوروز متاثر و ناراحت بود، حین صحبت با پدر خود جملاتی توهین آمیز علیه مقامات نظام به کار می برد.فردای آن روز، چهارشنبه ۲۸ اسفند ۱۳۸۷، یعنی صبح روز فاجعه، ساعت حدود ۱۱ صبح با منزل خود تماس می‌گیرد و ضمن صحبت با مادرش می‌گوید حال روحیش خوب اما حال جسمیش بد است و دارد بد‌تر می‌شود و قول داده بود روز عید و هنگام سال تحویل تماس خواهد گرفت. امیدرضا ساعت حدود ۲ بعد از ظهر با وکیلش دکتر دادخواه تماس گرفته و ظاهرن مشکلی نداشته است (طبق اظهارات وکیل) در ساعت حدود ۶ عصر پدر ایشان که به منزل بازگشته بود جویای حال امید می‌شود. با شنیدن اظهارات همسر خود نگران امیدرضا شده و از برادر ایشان می‌خواهد پیگیری کند.برادر امیدرضا که با تماس مکرر چند خبرنگار از جمله خبرنگار رادیو فردا نگرانی اش بیشتر شده بود به سایت‌های اینترنتی مراجعه کرده و متوجه می‌شود خبر مرگ امیدرضا از طریق دکتر حسام فیروزی که خود نیز زندانی سیاسی بود به اطلاع صدای آمریکا رسیده و خبر منتشر شده است.خانواده ی میرصیافی همان شب پس از مراجعه به اوین پاسخی را از مسئولان اوین مبنی برا اینکه حال ایشان بد و به بیمارستان لقمان حکیم منتقل شده است، دریافت می کنند. پس از مراجعه به بیمارستان لقمان، پرسنل شیفت شب با تائید این خبر و اعلام مرگ امیدرضا، از خانواده ی ایشان خواستند روز بعد برای شناسایی جسد مراجعه کنند.یکی از بهیاران بیمارستان لقمان حکیم در تشریح اتفاق گفت: عصر آنروز ۴ نفر مامور از زندان اوین جسد امید رضا را به بیمارستان رساندند و در برابر سؤال پرسنل بیمارستان درباره علت وخامت حال بیمار و فوت ایشان گفتند: بنویسید تریاک خورده است! این بهیار بیمارستان در اطلاعات بعدی به همراهان خانواده ی میرصیافی دیر رساندن بیمار را برای مداوا علت فوت اعلام کرده و این نکته را یادآور شدند که بیمار قبل از رسیدن به بیمارستان فوت کرده بود.روی جسد امید رضا میرصیافی شکستگی قسمت چپ سر و همینطور خونریزی بالای گوش چپ به دلیل ضرب و شتم و علائم دیگری مانند لخته های باقی مانده ی خون در بینی و دهان و همچنین کبودی و آثار خراش در صورت و گردن نیز وجود داشته است.چند روز بعد دکتر حسام فیروزی که خود نیز از زندانیان سیاسی اوین بود، اعلام کرد که تا مقابل بهداری زندان همراه امید رضا بوده و در برابر اصرار وی برای معالجه‌اش، ایشان را مورد ضرب و شتم قرار داده و گفته اند امیدرضا تمارض می کند.در اینجا نکته ای لازم به توضیح می باشد که این امر برای خانواده ی میرصیافی و پدر ایشان که خود نیز از تکنسین های اتاق عمل بودند مسلم شده است که امیدرضا میرصیافی توسط مسئولان زندان به بهانه تمارض مورد ضرب و شتم قرار می گیرد که این ادعا با دیدن جسد امیدرضا قوت بیشتری می گیرد. در تصاویری که از صورت امیدرضا در رسانه ها منتشر شد، لکه های خون روی بینی و صورت و همچنین کبودی چشم و خونریزی گوش مشاهده می شود که تمام این علائم علت فوت امیدرضا به دلیل مصرف قرص را رد می کند.یکی از برادران امیدرضا اولین کسی بود که پیکر ایشان را در سردخانه بیمارستان لقمان برای شناسایی مشاهده می کند. وی با دیدن جسد برادرش شکستگی قسمت چپ سر و همینطور خونریزی بالای گوش چپ را به دلیل ضرب و شتم تائید کرد. آثار و علائم دیگری مانند لخته های باقی مانده ی خون در بینی و دهان ایشان و همچنین کبودی و آثار خراش در صورت و گردن نیز وجود داشته است.پس از انتقال جسد به پزشکی قانونی کهریزک و انجام معاینه جسد که طبق اعلام خانواده فقط حدود یک ساعت و نیم طول کشید، جسد را پس از شستشو کفن کردند و برای تدفین به خانواده ی ایشان تحویل دادند. خانواده ی میرصیافی اعلام کردند که به هنگام شستشوی جسد فرزندشان هیچ گونه اثاری از کالبد شکافی روی جسد فرزندشان وجود نداشته است. در حالی که لازمه ی کالبد شکافی، شکافتن قسمت هایی از جسد و همچنین نمونه برداری از مغز بوده است.در مراسم کفن و دفن و حضور بستگان میرصیافی، ماموران امنیتی خانواده ی ایشان را به سکوت و عدم پیگیری تهدید می کردند. چند ماه بعد در هیاهوی جریاات انتخابات ۸۸ پرونده شکایت خانواده امیدرضا به جایی راه نبرد و دکتر محمدعلی دادخواه، وکیل امیدرضا نیز خانواده ایشان را دعوت به سکوت می‌کردند.در تابستان ۸۸ و در هیاهوی روزهای پس از انتخابات جواب کالبد شکافی به خانواده ی ایشان داده شد که علت فوت را خوردن تعدادی قرص پراپانولول به تعداد ۳۰ تا ۴۰ عدد و افت ضربان قلب و نهایتاً ایست قلبی اعلام کردند. در گزارش کالبد شکافی آثار ضرب و شتم و شکستگی سر تائید نشد.اکنون بیش از دو سال از مرگ مشکوک امیدرضا میرصیافی می گذرد و شکایت خانواده ی ایشان نیز تاکنون نتیجه ای در بر نداشته است. نوزده مرداد ۱۳۹۰ روزی ست که طبق حکم صادر شده، روزهای زندان امیدرضا به پایان می رسید و خانواده ی ایشان می بایست در انتظار آزادی فرزند خود می بودند.
این صفحه یادبودی ست از اولین وبلاگ نویسی که در زندان های جمهوری اسلامی جان خود را از دست داد.
http://www.march18.org
IranGreenMovement  

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...