۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

تابو شکنی‌های جدید و حمله نیمه عریان احمدی‌نژاد به خامنه‌ای

«بعضی‌ها خود را سقف حرکت جامعه و الگوی زندگی متعالی می‌دانند، دریافت و نگاه و سلیقه خودشان را به زندگی مطلق و دیگران را به جرم تفاوت با آنها یا عبور از آنها له می‌کنند، و آنقدر خود را مطلق کرده‌اند که فکر می‌کنند همه هفت میلیارد نفر جمعیت دنیا جهنمی هستند و فقط او بهشتی است، و این از نشانه‌های سقوط اوست، فکر می‌کند همه ارزش‌های انسانی در چارچوب خواست و اراده آنها معنی و مفهوم پیدا می‌کند و لاغیر . . . انسان ها هرچقدر بزرگ باشند نمی‌توانند سقف پرواز دیگران قرار گیرند! اگر هزاران تبلیغ خوب بشود اما مردم در جامعه ببینند که یک نفر آخر خودخواهی است و آن بالاها نشسته است، اثر حرف را از بین می‌برد...»حرف‌های احمدی‌نژاد باز سر و صدا به پا کرده است.  اگرچه مردم و رسانه ها به شنیدن صحبت‌های بعضا حیرت انگیز از محمود احمدی‌نژاد عادت کرده‌اند، این بار اما به نظر می‌رسد سخنان احمدی‌نژاد مرزهای تازه‌ای را درنوردیده باشند، آن هم به نحوی که لفافه‌های نه چندان ضخیمی هم که حرف‌هایش را در آن پیچیده است نتوانسته‌اند «ریسکه» بودن آنها را بپوشاند، تا جایی که روزنامه «روزگار» یکشنبه خبر اصلی صفحه اول خود را با تیتر «سخنان بی سابقه احمدی‌نژاد» به این خبر تخصیص داده است. در سخنانی که دیروز (شنبه ۸ مرداد) در همایش «افق رسانه» ایراد کرد، احمدی‌نژاد ابتدا برخی از سوژه‌های «تابو» از جمله «مراجع و علما» را هدف قرار داد. در مورد مراجع و علما، وی به توقعات بیش از حد و غیر واقع گرایانه آنان از صدا و سیما اشاره کرد و گفت: «هزاران انتظار وجود دارد! مجامع و شوراهای مختلف، شخصیت‌های علمی فرهنگی مراجع و علما چیزهایی دریافت می‌کنند و انتظار دارند که دستگاه عظیم ملی لحظه به لحظه با آنها در تماس باشد، و اگر هم نشد قبل از اینکه تذکر بدهند در تریبون گفته می‌شود! در تریبون هم این جور نیست که بگویند عزیزم اینها را رعایت کنید، [بلکه] یک چیزی چسبانده می‌شود که دیگر نتوانند از جا بلند شوند!»اما این انتقادات صریح از «مراجع و علما» هم سقف تابو‌شکنی در صحبتهای دیروز احمدی‌نژاد نبود، چرا که وی همچنین انتقاداتی را مطرح کرد که به نظر می‌رسد مستقیما شخص «رهبر»، یعنی سید علی خامنه ای را آماج قرار داده باشند. در بخشی از حرف‌هایش، وی پس از انتقاد از آنچه که وی «قالب‌ها، خودخواهی‌ها و قدرت طلبی‌هایی» خواند که جلوی آزادی اندیشه‌ها در جامعه ایران را گرفته است و جامعه را از داشتن «انگیزه برای حرکت» و «بزرگ شدن» بازداشته، گفت:بعضی ها خود را سقف حرکت جامعه و الگوی زندگی متعالی می‌دانند، دریافت و نگاه و سلیقه خودشان را به زندگی مطلق و دیگران را به جرم تفاوت با آنها یا عبور از آنها له می‌کنند، و آنقدر خود را مطلق کرده اند که فکر می‌کنند همه هفت میلیارد نفر جمعیت دنیا جهنمی هستند و فقط او بهشتی است، و این از نشانه های سقوط اوست، فکر میکند همه ارزش های انسانی در چارچوب خواست و اراده آنها معنی و مفهوم پیدا می‌کند و لاغیر . . . انسان ها هرچقدر بزرگ باشند نمی توانند سقف پرواز دیگران قرار گیرند! اگر هزاران تبلیغ خوب بشود اما مردم در جامعه ببینند که یک نفر آخر خودخواهی است و آن بالاها نشسته است، اثر حرف را از بین می‌برد.احمدی‌نژاد سپس در ادامه حرف‌هایش با اشاره به سریال مختار نامه و داستان زندگی و مرگ حسین گفت:وی می‌گفت خلیفه پیامبرم و بین مردم جا می‌انداختند! این چقدر صحنه عجیبی است، دشمن پیامبر (ص) آمده جای پیامبر نشسته و یقه جانشین پیامبر را گرفته است و قطعه قطعه میکند، سپس میگوید چرا به حاکمیت خلیفه پیامبر تعرض کردی؟! همه مشروعیت را از رسول خدا صل الله علیه و آله و سلم می‌گیرد، و جانشین رسول خدا می‌شود. چه کسانی هستند اینها؟!در هر حال حتی بدون در نظر گرفتن این سخنان و انتقادات نیمه عریان احمدی‌نژاد از خامنه ای، آنچه در چند ماهه اخیر مشخص گردیده این است که بسیجی بی کس و کاری که خامنه‌ای روزی به هر دلیل به خانه‌اش آورد و زیرچتر حمایت خود گرفت، امروز به برکت قوت و قوتی که از بیت پدرخوانده‌اش توشه کرده تبدیل به حریفی قدر در مقابل ناپدری خود شده است، حریفی که رفتنش احتمالا به سادگی آمدنش نخواهد بود.
صادق رحیمی

اجرای حکم جعفر ابراهیمی، فعال صنفی معلمان

جعفر ابراهیمی ازندریانی، فعال مستقل صنفی معلمان جهت اجرای حکم شش ماه حبس تعزیری به زندان اوین منتقل شد.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این معلم دبیرستانهای شهریار در تاریخ ۲۰ خرداد ۸۸ از سوی ماموران امنیتی دستگیر و مدت ۵ ماه را در بند ۲۰۹ زندان اوین سپری کرده بود. وی سپس با تودیع وثیقه از زندان آزاد و از سوی دادگاه انقلاب به شش ماه حبس تعزیری محکوم شده بود.این دانش آموخته کار‌شناسی ارشد رشته جامعه‌شناسی، صبح روز شنبه ۸ مرداد خود را جهت اجرای حکم به دادسرای مستقر در زندان معرفی نمود.
پارس دیلی نیوز 

همسر عبدالله مومنی: از آقایان می‌خواهم فقط یک بار نامه را بخوانند و به محتوای آن فکر کنند

بدالله مؤمنی، فعال سابق دانشجویی و عضو ستاد مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته، که پس از انتخابات بازداشت و روانه زندان شده بود، بار دیگر به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی متهم شده است.به گزارش کلمه، مؤمنی که محکومیتش را در زندان اوین می گذراند، یازده ماه پس از انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به رهبری در مورد بدرفتاری بازجویانش، از بند ۳۵۰ زندان اوین به دادسرای این زندان احضار و اتهامات جدید به او تفهیم شده است.این فعال سابق دانشجویی در نامه‌ای که به رهبری نوشت، از “شکنجه شدید، اعترافات ساختگی و محاکمه نمایشی و فقدان کامل استقلال قضایی در محاکمه اش” سخن گفت و خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب پیرامون رخدادهای صورت گرفته شد.غلامحسین محسنی اژه ای، سخنگوی قوه قضائیه و وزیر پیشین اطلاعات ایران در همان زمان ضمن تکذیب بدرفتاری بازجوها، اعمال شکنجه در زندان و بازداشتگاه‌ها را غیر ممکن دانست؛ اما مؤمنی با انتشار نامه ای از درون زندان با ارائه توضیحاتی به اژه ای نوشت که مخاطب نامه‌ی وی رهبری بوده، نه وزیر اطلاعات وقت.اکنون فاطمه آدینه وند، همسر عبدالله مؤمنی در مصاحبه با خبرنگار کلمه می گوید: قبلا از ایشان خواسته بودند که بدون سر و صدا نامه را تکذیب کند. خود آقای افضلی در دادستانی هم به من گفت که چرا شوهرت نامه نوشته و چرا خودت مصاحبه کردی. حتی اعتراض کرد که چرا در مصاحبه ات گفتی که پسرت ناگهان از خواب پریده و گفته است که مرا نزنید!وی در باره ی نامه می گوید: «من از آقایون می‌خواهم فقط یک بار با دقت نامه را بخوانند و به محتوای آن فکر کنند.»عبدالله مومنی که سخنگوی سازمان دانش آموختگان (ادوار تحکیم وحدت) است، به تحمل چهار سال و ۱۱ ماه حبس محکوم شده و در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین تهران زندانی است. مؤمنی ۳۰ خردادماه ۱۳۸۸ پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در ساختمان ستاد شهروندان آزاد (حامیان مهدی کروبی، از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری) بازداشت شد.

متن کامل گفت‌وگوی کلمه با همسر این فعال دانشجویی را با هم می خوانیم:

در خبرها آمده که آقای مومنی دوباره احضار و تفهیم اتهام شدند، آیا واقعا نامه ی ایشان به رهبری دلیل اصلی این احضار دوباره بوده یا مشکلات دیگری وجود داشته است؟

مشخصا اعلام شده که این احضار و دادگاه به خاطر همان نامه ای است که ایشان به رهبری نوشتند و در ان شرح بازجویی ها و شکنجه هاشون رو داده بودند. چند روز پیش به دادگاه بردندش و گفتند که این برای نوشتن همان نامه است.

موارد اتهامی ایشان دقیقا چه بوده است؟

من که به خاطر فرزندانم که مدرسه می روند به اینترنت دسترسی ندارم اما خود آقای مومنی به من گفت که تشویش اذهان عمومی و نشر اکاذیب رو تفهیم کردند. ظاهرا محتوای نامه آنها را ناراحت کرده است. انتشار اینکه در دوران بازجویی شکنجه شده و اینکه اصلا این مطالب به رهبری نوشته شده.

دقیقا چه می گویند؟ میخواهند نامه تکذیب شود؟

قبلا از ایشان خواسته بودند که بدون سرو صدا نامه را تکذیب کند. خود آقای افضلی در دادستانی هم به من گفت که چرا شوهرت نامه نوشته و چرا خودت مصاحبه کردی. حتی اعتراض کرد که چرا در مصاحبه ات گفتی که پسرت ناگهان از خواب پریده و گفته منو نزنین…

شما خودتان این موضوع جدید را پیگیری قضایی کردید؟

من قبلا هر ماه برای ملاقات های حضوری و مرخصی گرفتن به دادستانی و دادسرا و زندان میرفتم ولی هیچ وقت درست و حسابی جواب من رو ندادند و میگفتند چرا نامه نوشته شده و تو چرا مصاحبه میکنی.

شما برای ملاقات حضوری و مرخصی باید به دادسرا بروید؟

بله و همیشه هم اذیت شده ایم. از خرداد ماه سال قبل تا عید که نوه ی من به دنیا آمد به ما ملاقات حضوری نداده بودند. عید هم دیگر را توانستیم ببینیم و دوباره تا الان دیگر هیچ خبری نبوده است. من در آن دوران هر ماه میرفتم برای ملاقت حضوری اما هیچ توجهی نشد. من حتی نامه نوشتم برای بیماری هایی که عبدالله به ان ها مبتلا شده اما هیچ وقت جوابی نیامد.

درباره ی بیماری های ایشان توضیح می فرمایید؟

آقای مومنی تازگی ها ناراحتی پوستی گرفته و قلبش هم درد می کند که البته احتمالا عصبی هست. الان هم که دکتر اوین گفته پرده گوشش پاره شده و باید بیرون از زندان درمان شود اما توجه نمی کنند.این مشکلات رو قبل از زندان هم داشتند یا در این مدت دچارش شده اند؟نه اصلا. ایشان سالم سالم بود قبل از زندان. گوش و قلبش هیچ مشکلی نداشت. تمام مشکلاتش برای دوره ی بازداشت موقتش هست.وقتی پزشک زندان گفته که باید خارج از آن محیط درمان شوند مسئولان چه دلیلی برای رد تقاضای شما می آورند؟دلیلی نمی آورند. من برای شوهرم هر کاری حاضرم بکنم. من مرتب سر می زدم و پیگیر خواسته هامون بودم. اما تقریبا روزم کاملا هدر می رود و رفتنم هم بی خود و بی نتیجه بود. بعد از مدتی که دیدیم این رفت و امد ها بی فایده است من و اقای مومنی به این نتیجه رسیدیم که دیگر سراغشان نرویم.

آخرین بار کی به مرخصی آمدند؟

عبدالله کلا یک بار ان هم اسفند ۸۸ به مرخصی آمد و یک ماه در کنار ما بود. فروردین ۸۹ هم دوباره به اوین بازگشت.از آن جایی که شما هم مثل باقی خانواده ی بزرگ زندانیان سیاسی صدای اعتراضتان هیچ کجا منعکس نمی شود و حتی یک نامه ی دردمندانه به رهبری چنین تبعاتی برایتان دارد، حرف و سخن خاصی با مقامات قضایی دارید که از اینجا به گوششان برسانید؟من از آقایون میخواهم فقط یک بار با دقت نامه را بخوانند و به محتوای آن فکر کنند.البته ناگفته نماند که من پیگیر حقوق اولیه ی خود و زندانیانمان هم هستم. حق هر زندانی است که ملاقات داشته باشد و خانواده اش را ببیند. بچه های من بعد از عید نتوانستند پدراشان را حضوری ببینند و ملاقات های کابینی را هم به خاطر مدرسه نمیتوانند هر دفعه بیایند. از طرفی تلفن های بند های سیاسی هم قطع شده و این اجحاف رو به بچه های ما بیشتر می کنند. البته فقط بحث عبدالله نیست. همه مثل ما هستند و این جنس مشکلات را دارند.اصلا اینها حق ما و زندانیان است و حالا ما مجبوریم به صور مختلف از آنها حقمان را طلب کنیم.

نوید کامران، از بازداشت شدگان عاشورای ٨٨، محروم از مرخصی

مسئولان زندان و مقامات امنیتی، از اعطای مرخصی به نوید کامران، از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین، سرباز می‌زنند.به گزارش ارگان خبری فعالان حقوق بشر در ایران، دادستانی با مرخصی نوید کامران، از بازداشت شدگان اعتراضات سال ۸۸، که اکنون قریب به یک سال است بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می‌برد، علی رغم تلاش‌های خانواده‌اش، مخالف می‌کند.کامران، در پی تجمعات عاشورای سال ۸۸ بازداشت و پس از چند ماه به قید وثیقه‌ای سنگین موقتا آزاد شد.وی بعد‌ها توسط قاضی پیرعباسی، رئیس شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، به ٣٣ ماه حبس و ٧۵ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم از سوی شعبه ٣۶ دادگاه تجدیدنظر استان تهران، عینا تایید شده است.گفتنی ست که نوید کامران از امضا کنندگان “شهادتنامه ۶۴ زندانی سیاسی درباره چگونگی جانباختن هدی صابر” بود.

دلتنگی های مادر ارسلان ابدی پس از بیست و یکماه سکوت

ادر ارسلان در خصوص ماههای حبس فرزندش با دلتنگی به “جرس” می گوید: الان بیست و یکماه است که ارسلان من در زندان است. مدام چشم دوخته ایم به عید فطر و عید نیمه شعبان تا ببینیم ارسلان آزاد می شود یا نه؟ارسلان ابدی دانشجوی مقطع کارشناسی مهندسی عمران دانشگاه بین المللی قزوین در روز عاشورا پیش از بروز هر نوع درگیری و حتی شکل گرفتن تجمعی دستگیر شده و همچنان در زندان اوین بسر می برد. در دادگاه بدوی از سوی قاضی صلواتی به ۹ سال و نیم حبس تعزیری محکوم شد. در ابتدا توسط دادگاه بدوی به ۹ سال و نیم حبس محکوم شده و پس از درخواست تجدیدنظر خواهی، این حکم ناعادلانه به ۶ سال حبس تعزیری تقلیل یافت.مادر ارسلان ابدی به خاطر قول های جعفری دولت آبادی دادستان تهران مبنی بر آزادی فرزندش حاضر به مصاحبه با هیچ خبرنگار و شبکه و سایت خبری درباره وضعیت فرزند خود نشده است. اما بعد از گذشت بیست و یکماه از زمان بازداشت فرزندش در حالیکه از این وعده های دروغین خسته شده با بغض و گریه به خبرنگار”جرس” از پیگیری ها و دلتنگی ها و شرایط دشوار خانواده و ارسلان می گوید. باشد که مسئولین حکومت اسلامی ایران در آستانه “ماه مبارک رمضان ” صدای دردمند این مادر رنج کشیده را بشنوند و تا دیر نشده همه زندانیان سیاسی را “آزاد” کنند.مادر ارسلان در خصوص ماههای حبس فرزندش با دلتنگی به “جرس” می گوید: “الان بیست و یکماه است که ارسلان من در زندان است و هر بار در جواب پیگیری هایم می گویند انشالله آزاد می شود و با این وعده ها ما بیست و یکماه را پشت سر گذاشتیم. مدام چشم دوخته ایم به عید فطر و عید نیمه شعبان تا ببینیم ارسلان آزاد می شود یا نه؟ از نظر روحی پسرم هم چه بگویم؟ شما تصور کنید اگر آهن هم در این شرایط نگهداری کنند آب می شود چه برسد به انسان..وی با اشاره به ناراحتی جسمانی ارسلان اضافه می کند: “الان ارسلان وضعیت دندانهایش بشدت خراب است و باید تحت درمان قرار گیرد. مدت مرخصی هم که به ارسلان داده اند اینقدر کوتاه است که نمی تواند درمانش را پیگیری کند هر بار که می آید یک دندانش را از دست داده و ناراحتی دارد. البته شرایط زندان مناسب نیست اما از آنجایی که ارسلان از بچگی خیلی به بهداشت اهمیت می داد خودش روی این مسائل خیلی حساس است و رعایت می کند و خدا را شکر تاکنون با مشکلی مواجه نشده است. به هرحال ورزش می کند و کتاب می خواند و روزهای خود را می گذراند.یکی از مشکلات بزرگ ما این است که این عزیزان زندانی دسترسی به تلفن ندارند ما دوشنبه ها که به مدت کوتاه با ارسلان ملاقات می کنیم از او بی خبریم تا هفته دیگر و در طی هفته هیچ خبری از وضعیتش نداریم خوب اگر تماس تلفنی باشد قطعا نگرانی ما کمتر می شود. اگر خاطرتان باشد پارسال بعد از اعتصاب غذای زندانیان تلفن ها بی دلیل قطع شد که اول گفتند دارند کابل ها را درست می کنند و بعد هم به دست فراموشی سپرده شد! اصلا مسئولین متوجه نیستند که این بچه ها خانواده دارند و نگران هستند.اگر تماس تلفنی باشد باز می گوییم خوب امروز صدایش را شنیدیم و حالش خوب است و شب را راحت می خوابیم. مشکل دیگر اینکه ماهی یکبار ملاقات حضوری فقط به پدر و مادر می دهند که این ماه خواهرهای ارسلان اینقدر برای او بی تابی می کردند که من و پدرش این هفته نرفتیم و خواهرهایش به ملاقات ارسلان رفتند.مادر ارسلان در حالیکه دیگر نمی تواند بغض خود را فرو ببرد با گریه به خبرنگار جرس می گوید: “هر کسی که فرزند داشته باشد حال من را درک می کند. مسئولین فقط یک دقیقه خودشان را جای من بگذارند متوجه می شوند چه می کشم و چه حال و روزی دارم. خود آنها می گویند یکبار نشد که ما جایی برویم و مادر ارسلان آنجا نباشد. من که حتی یک ساعت از ارسلان بی خبر نبودم، بیست و یکماه را در این شرایط تحمل کردم. وقتی می رفت دانشگاه قزوین ده بار به موبایلش زنگ می زدم اما الان به امید فرداها نشسته ام کیفرخواست ارسلان ابدی ابتدا “محاربه” و “فساد فی‌ الارض” عنوان شده بود که پس از چندی با توجه به فشار افکار عمومی و برخی از مسئولین، این کیفرخواست تغییر کرد. این در حالی است که این فعال دانشجویی از ادامه تحصیل خود در دانشگاه بازمانده است و روزهای جوانی خود را مانند بسیاری از زندانیان سیاسی بی گناه دیگر، در گوشه سلولهای زندان سپری می کند و به قول مادر وی، هزینه ملی که جمهوری اسلامی هیچگاه نخواهد توانست آن را جبران کند.مادر این فعال دانشجویی در پایان با بیان اینکه ما خیلی منتظر آمدن گزارشگر ویژه حقوق بشر هستیم چون قطعا آمدن ایشان بی تاثیر نخواهد بود، می گوید: “ارسلان یکی از جوانان این کشور است که عمرش به بطالت در زندان سپری می شود بعد هم که آزاد شوند دیگر مگر روحیه ای برایش باقی می ماند که روی درس تمرکز کند. ارسلان بچه من است خوب می شناسمش برای اینکه وضعیت روحی من خراب نشود ظاهر قضیه را حفظ می کند و می گوید مامان نگران نباش حالم خوب است اما واقعیت چیز دیگری است چون می داند من از بین می روم ظاهر سازی می کند می گوید خوبم.یکی از مشکلات دیگر من این است که من بارها به همه گفته ام این جوانان سرمایه های ملی هستند که عمرشان هدر می رود. مسئولین مدام می گویند امنیت ملی و هزار چیز دیگر ملی اما این سرمایه های ملی که الان در زندان هستند حتی به اندازه نفت هم ارزش ندارند. امیدوارم هر چه زودتر تکلیف این بچه ها را مشخص کنند و از این وضعیت نجات پیدا کنند.پارسال قرار بود در عید فطر ارسلان را آزاد کنند اما عید فطر امسال نزدیک است و ارسلان هنوز در زندان است. اما همه بدانند هر لحظه ای این جوانان در زندان می گذرانند یک هزینه ملی است که بعدها قابل جبران نیست. من بارها به مسئولین نامه نوشتم خواهش کردم که ارسلان را آزاد کنند، آخر ارسلان را که در روز عاشورا قبل از هر تجمعی دستگیر کردند چرا باید این همه هزینه بدهد؟! بگویید هزینه چه را باید بدهد؟ هر چند خدا باید دست همه مان را بگیرد اما ماه مبارک رمضان در پیش است امیدوارم صدایم شنیده شود و فقط از خدا کمک می خواهم تا ما را از این وضعیت نجات دهد.

سیر افشای اعدام‌های تابستان ۶۷ و اسنادی از آن دوران





مطلب حاضر به شرح انتشار گزارش‌های نشریه انقلاب اسلامی ابولحسن بنی صدر درباره اعدام‌های دسته جمعی تابستان ۶۷ و افشای سه نامه اعتراضی آقای منتظری(نوشته شده در ۹، ۱۳ و ۲۴ مرداد ۶۷) به‌عنوان مدارک غیر قابل انکار اعدام‌های ۶۷ در اسفند ۶۷ و فروردین ۶۸ می‌پردازد. برخی از سیاسیون در آن‌زمان علت برکناری آقای منتظری در ۸ فروردین ۱۳۶۸ را افشای نامه‌های اعتراضی وی توسط بنی‌صدر عنوان کرده بودند.اولین بار در تاریخ ۷ شهریور 67۶۷ در شماره ۱۸۴ نشریه انقلاب اسلامی در هجرت خبر اعدام‌ها منتشر شده است. در خبر آمده است که تعداد اعدام شدگان ۵۰۰ نفر بوده است که از هواداران مجاهدین و گروه‌های چپ بوده‌اند و اشاره شده است که برای ما اعدام‌ها محرز هستند اما در باره تعداد و گرایش‌های سیاسی منتظر اطلاعات دقیق‌تر هستیم.در تاریخ ۱۸ مهرماه ۱۳۶۷ تیتر «موج اعدام‌ها رویه اعتراض آمیز منتظری و روحانیون» در شماره ۱۸۷ نشریه مشاهده می شود. در خبر مربوطه آمده است که بنابر بر اطلاع داده شده توسط آقای علی بابائی شمار اعدام شدگان بالغ بر ۲۵۰۰ نفر است و خبر اضافه کرده که منتظری به خمینی نامه نوشته است و مضمون بخشی از نامه هم در خبر آمده است بدون اینکه سندش ارائه شود.در شماره ۱۹۱ به تاریخ ۱۴ آذر تیتر اول نشریه چنین است: «ملاتاریا در خون جنایت‌هایش فرو می‌غلطد». در این شماره اولین لیست از اعدامیان منتشر شده است. در شماره ۱۹۴ به تاریخ ۲۶ دیماه خبر «دو نامه از منتظری در مخالفت با اعدام‌ها» درج شده است. اما نوشته شده است که «تا این زمان متن نامه‌ها بدست ما نرسیده است». در همین شماره این خبر آمده است که «پس از این اعدام‌ها، نوبت به مخالفان خارج از کشور می‌رسد».در اسفند سال ۱۳۶۷ یعنی ۷ ماه بعد از شروع اعدام‌های وسیع در زندانهای ایران، نامه‌ای بدون اسم فرستنده از ترکیه بهمراه ۳ نامه اعتراضی آیت الله منتظری در باره اعدام‌ها به‌دست آقای بنی‌صدر می‌رسد. نویسنده خطاب به آقای بنی‌صدر نوشته بود «از این نامه‌ها در حمایت از حقوق ایرانیان آنطور که صلاح می‌دانید استفاده کنید». به‌محض رسیدن این نامه ها، آقای بنی‌صدر نامه ای خطاب به ۵۰ شخصیت و سازمان حقوق بشر می‌نویسد و نسخه ای از نامه‌های اعتراضی منتظری را برای آنها می‌فرستد.متن نامه آقای بنی صدر به شرح زیر است: در اواخر ماه ژوئیه، آقای منتظری، جانشین آقای خمینی، دو نامه به او و یک نامه به هیات سه نفری که از سوی آقای خمینی مامور اعدام زندانیان شده است، نوشته است. هیچ مدرکی، هیچ شرحی، هیچ شاهدی نمی‌تواند به صراحت و دقت جمله‌های ساده‌ای که آقای منتظری نوشته است، شدت و وسعت جنایاتی را که رژیم خمینی مرتکب می‌شود، توصیف کند:نامه ها پس از هفت ماه از بندهای سانسور عبور می‌کنند و به خارج می‌رسند. خبرنگاری خارجی که جرات کرده بود یکی از نامه‌ها را با خود بیاورد، بازجوئی کردند و نامه ها را از او ستاندند. رفتاری را که با نامه های «دومین» شخصیت رژیم به «اولین» مقام آن، می کنند، شدت سانسور را به روشنی تمام تصویر نمی‌کند؟با خواندن این نامه‌ها شما نیز تصدیق خواهید کرد که بی رحمی و وحشیگری «کمیسیون اعدام» که آقای خمینی تشکیل داده است، اندازه نمی‌شناسد:همانطور که آقای منتظری می نویسد، نه قانون، نه انصاف، نه داد، نه دین، نه آئین، رعایت نشده اند. دستور «همه را اعدام کنید»، جای اینها همه را گرفته است.یقین دارم شما نیز وقتی نامه های آقای منتظری را می‌خوانید با من هم‌عقیده می‌شوید که در قبال جنایات استثنائی، تدابیر استثنائی باید اتخاذ بشوند. تنها با محکوم کردن این جنایات، نمی‌توان از تکرار آنها جلوگیری کرد. شما را به اتخاذ این تدابیر می‌خوانم. به نظر اینجانب کار آمد ترین تدبیرها، جلب همکاری وسائل ارتباط جمعی در افشای روزمرده این جنایات است. دعوت از دولت‌ها به خودداری از روابطی که از حد عادی فراتر می‌روند و نوعی مشروعیت به این رژیم می‌دهند، تدبیر موثر دیگری است. ابراز همدردی با مردم ایران و افزایش فشار افکار عمومی برای استقرار صلح قطعی، در افزایش میل مبارزه در مردم ایران برای استقرار آزادیها، تاثیر تعیین کننده دارد.

با احترم – ابوالحسن بنی‌صدر

دفتر آقای بنی صدر نامه‌ها را در اختیار رادیوهای ایرانی خارج از کشور قرار می‌دهد و ترجمه نامه‌ها را نیز به مطبوعات غرب می‌فرستد و از جمله روزنامه لوموند خلاصه نامه را منتشر می‌کند. رادیو بی‌بی‌سی در تاریخ ۵ فروردین سال ۶۸ نامه‌ها را منتشر می‌کند که با واکنش تند خمینی در نامه مورخه ۶ فروردین ۶۸ روبرو می شود و در نهایت منجر به برکناری منتظری در ۸ فروردین ۶۸ می‌شود.بدین قسم بعد از گذشت ۶ ماه از پایان اعدام‌ها برای اولین بار مدارک غیرقابل انکار این اعدامها منتشر شدند. ۱۲ سال بعد خود آقای منتظری در کتابش این نامه‌ها را منتشر ساخت که نشان از درست بودن صحت خبر منتشر شده از سوی دفتر آقای بنی صدر داشت. مخاطبان می‌توانند عکس‌های با کیفیت(متن روزنامه در این عکسها قابل خواندن می‌باشد) بریده‌های روزنامه‌های پیوست شده را در قالب یک فایل فشرده از آدرس زیر دانلود کنند: عکسهای پیوست شده، شماره های ۱۸۴، ۱۸۷، ۱۹۱، ۱۹۴ و از همه مهمتر شماره های ۱۹۸ و ۱۹۹ نشریه (دو هفته نامه) انقلاب اسلامی را نشان میدهد، در شماره ۱۹۸ مورخه ۲۲ اسفند ۱۳۶۷ اصل اولین نامه منتظری خطاب به خمینی که در ۹ مرداد ۱۳۶۷ نگاشته شده بود، منتشر شده است و در شماره ۱۹۹ مورخه ۷ فروردین ۱۳۶۸ متن نامه آقای بنی‌صدر خطاب به سازمان‌های مدافع حقوق بشر به‌همراه اصل نامه‌های دوم و سوم آقای منتظری آمده‌اند


منبع:خودنویس 

۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

ملا!هلال ماه رمضان دیده میشه؟آره!تصویر امام هم توشه!

کاری زیبا از اقبال ماهوری

بلاتکلیفی رضا شهابی پس از چهارده ماه حبس

رضا شهابی عضو هیئت مدیره سندیکای کارگران شرکت واحد تهران در ۲۲ خرداد ماه ۸۹ بازداشت شد و هم اکنون مدت چهارده ماه است که در بند ۲۰۹ زندان اوین در بلاتکلیفی بسر می برد. وی در طی این مدت بارها دست به اعتصاب غذا زده است و از نظر جسمانی در وضعیت نامناسبی بسر می برد.ربابه رضایی همسر این فعال کارگری با اشاره به چهارده ماه دوندگی هایش به “جرس” می گوید: ” در پیگیری پرونده همسرم به هر کجایی که بگویید مراجعه کرده ام اما هیچ نتیجه ای نگرفته ام. از دادستان بگیرید تا مسئولین دیگر قضایی، اما هیچ پاسخی نمی دهند و همسرم همچنان در “بلاتکلیفی” بسر می برد. الان چهارده ماه از بازداشت همسرم می گذرد اما هیچ حکمی برایش نداده اند و مسئولین در پاسخ به ما هر روز یک بهانه ای می آورند و ما را سر می دوانند. چهارم خرداد ماه برایش یک دادگاه تشکیل دادند که قرار بود سه روز بعد از دادگاه حکمش را به ما اعلام کنند و نتیجه دادگاه را بگویند اما هنوز هیچ نتیجه ای به ما داده نشده است.بعد از پیگیری های من دوباره گفتند قرار است دادگاه دیگری برای وی برگزار شود. آخر چند بار باید دادگاه برگزار کنند؟ چقدر همسرم را باید ببرند و بیاورند و باز وضعیتش بلاتکلیف باشد؟ الان هم که تاریخ دادگاه بعدی را اعلام نکرده اند. امروز هم من به همراه دخترم دفتر دادستان کل کشور رفتم اما بعد از ساعتها چهار طبقه را بالا و پایین رفتیم و از این اتاق به آن اتاق ما را فرستادند و هیچ جوابی به ما ندادند حتی نامه من را هم نگرفتند و دست خالی با دخترم به خانه برگشتیم. وکیل همسرم هم در طول چهارده ماه فقط یکبار توانسته موکل خود را ببیند و هر چه توانسته پیگیری کرده اما او هم مانند ما به نتیجه ای نرسیده است.وی در خصوص مشکلات جسمانی همسرش می افزاید: “مشکلات جسمانی که رضا داشت نه تنها برطرف نشده بلکه بشدت هم حالش بد شده است. ایشان قبل از بازداشت از آرتوروز گردن رنج می برد و در مدتی هم که در زندان نگهداری شده است، این ناراحتی شدت پیدا کرده و مشکلات جسمانی جدیدی هم در زندان گرفته اند. فشارشان بالا و پایین می رود و خون دماغ می شود و ناراحتی قلبی هم دارد. حدود ده روز پیش حالش بد می شود بطوریکه به بهداری منتقل می شود و بعد آزمایش و سونوگرافی مشخص شد که به بیماری کبد مبتلا شده است. این هم از نتایج زندان که روز بروز بر مشکلات جسمی اش اضافه می شود.پیش از این دستگاه قضایی علت ادامه بازداشت رضا را عدم توانایی خانواده برای تودیع وثیقه اعلام کرده اند که این موضوع با اعتراض وکیل مدافع وی قرار گرفت. در واقع ادامه بازداشت این فعال کارگری تنها به دلیل خواست غیر قانونی مقامات قضایی و امنیتی بوده و این موضوع که خانواده نمی توانسته وثیقه تودیع کند دروغی آشکار و بهانه ای بیش نبود.همسر رضا شهابی در این خصوص می گوید: “ما الان نه ماه است که سند گذاشته ایم تا همسرم بتواند از زندان بیرون بیاید و وضعیت پرونده اش مشخص شود. دو هفته پیش به ما زنگ زدند گفتند سند شما پذیرفته شده و کارهایش را انجام دهید که ما رفتیم تا اقدامات لازم را انجام دهیم اما آقای صلواتی به صراحت گفتند شما را سر کار گذاشته اند و او آزاد نمی شود. سوال من این است مگر همسر من چه جرمی مرتکب شده که نمی تواند از زندان بیرون بیاید؟ چرا بعد از چهارده ماه بلاتکلیفی با سند نمی تواند آزاد شود؟خانم رضایی با اشاره به مشکلات زندگی خود و فرزندانش ادامه می دهد: ” الان با دو تا فرزند مشکلات زندگی را تحمل می کنم اما بخدا خیلی سخت است. یکسال تحصیلی که فرزندانم بدون پدر سر کردند و از نظر روحی اعصابشان بهم ریخته است، الان هم که تابستان است و دوست دارند با پدرشان به مسافرت بروند که محروم هستند. از سوی دیگر مادر همسرم ناراحتی قلبی دارد و عمل کرده است و اصلا حالشان خوب نیست امیدوارم حتی برای یکی و دو روز بگذارند رضا بیاید وحداقل مادر بیمارش را ببیند. اما دوندگی های ما در این زمینه هم بی نتیجه مانده است.چندی پیش کانون مدافعان حقوق کارگر با صدور بیانیه ای برخورد با فعالان کارگری را نشانگر آن دانسته است که هیچ گونه تغییر اساسی در سیاست‌های اقتدارگرایان، در برابر فعالیت های مستقل اجتماعی و کارگری به وجود نیامده است.ربابه رضایی در پایان با بیان اینکه اتهامی که به همسر من زده اند مانند همه اتهاماتی است که به مردم وارد می کنند از جمله ارتباط با بیگانگان و امثال اینها، خطاب به مسئولین کشور می گوید: “من از مسئولین می خواهم هر چه زودتر ما را از بلاتکلیفی در بیاورند و به پرونده همسرم رسیدگی کنند. بلاتکلیفی یک ماه، دوماه، نه اینکه یک شخصی را چهارده ماه در شرایط بلاتکلیفی نگه دارند! مگر جرم یک راننده شرکت واحد چیست؟ همسر من یک کارگر است غیر از اینکه از حق خود و کارگران دفاع کرده است، چه کاری کرده که مستحقق این همه زندان و بلاتکلیفی باید باشد؟ جنایت که نکرده، دزدی که نکرده، کار خلاف که نکرده، چرا باید زندان باشد؟ جرم همسر من فقط این است که یک کارگر است و از حق و حقوق کارگری دفاع کرده است. امیدوارم آمدن گزارشگر ویژه حقوق بشر به ایران باعث شود همسر بی گناه من از این وضعیت بلاتکلیفی دربیاید و از زندان “آزاد” شود.

۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

امتناع مسئولان زندان از رسیدگی به وضعیت وخیم جسمی علیرضا کیا و مجید تمجیدی

علیرضا کیا از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ که هفته گذشته به دلیل بیماری آپاندیسیت به بیمارستان طالقانی تهران منتقل و مورد عمل جراحی قرار گرفته بود و در اعتراض به بستن دست و پایش، خواستار بازگشت به زندان شده بود، به دلیل همین موضوع دچار عفونت در ناحیه جراحی شده و هم اکنون مسئولان بهداری به همین بهانه از رسیدگی به وضعیت وی امتناع می ورزند.به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» این نوع برخورد با زندانیان سیاسی بیمار برای اولین بار نبوده و در همین چند ماه اخیر مهدی کوه کن، حسین رونقی ملکی و مجید تمجیدی نیز با این مشکل مواجه شده اند.علیرضا کیا از بازداشت شدگان اول اسفند ماه گذشته به اتهام «اجتماع و تبانی» و «تبلیغ علیه نظام» بیش از ۵ ماه است که در بازداشت موقت بوده و با وجود ارجاع پرونده وی به شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران هنوز زمان رسیدگی به آن مشخص نشده است.هم‌چنین مجید تمجیدی از دیگر زندانیان سیاسی است که بارها درخواست اعزام وی برای انجام جراحی قلب به خارج از زندان به دلایل نامعلوم از سوی دادستان با مخالفت رو برو شده است.این در حالی است که در ماه های نه چندان دور، عدم توجه و رسیدگی به موقع پزشکی منجر به فوت بسیاری از زندانیان از جمله هدی صابر، محسن دکمه چی و … شده است.

وضعیت وخیم جسمی حسین رونقی و بی‌توجهی مسئولین امر

مسئولین زندان اوین و قوه قضاییه کماکان از مرخصی استعلاجی حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین جلوگیری می‌کنند.بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وضعیت جسمی حسین رونقی ملکی رو به وخامت گرائیده است به طوری که درد شدید در کلیه و کیسه سفرای خود احساس می‌کند این امر می‌تواند موجب عفونت کلیوی شده و باعث از کار افتادن کلیه‌های این زندانی سیاسی شود. اما در این بین مسئولین امر از مرخصی این زندانی جلوگیری می‌کنند در حالی که پزشک قانونی گواهیه پزشک معالج را تایید کرده است.لازم به ذکر است پیش‌تر حسین رونقی در زندان به علت وخامت اوضاع جسمی دچار تشنج شده بود.حسین رونقی ملکی که به تازگی و دو بار جهت انجام عمل جراجی کلیه به بیمارستان منتقل شده است برای تدوام درمان بیماری‌اش می‌بایست در محیط مناسب استراحت کند.لازم به یادآوری ست که این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس از آذرماه سال ۸۸ تاکنون در زندان محبوس است.وی از سوی شعبهٔ ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی به تحمل ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است.

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...