حسین رونقی ملکی وبلاگنویس و فعال حقوق بشر که از آذر ماه سال ۱۳۸۸ در زندان به سر میبرد بار دیگر و برای چندمین بار با درخواست مرخصیاش از زندان مخالفت شده است.به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» مسئولین قضایی و نهادهای امنیتی درخواست مرخصی استعلاجی برای این وبلاگنویس را که به خاطر بیماریاش ارائه شده را «بهانه» عنوان کرده و با مرخصی او مخالفت میکنند.این در حالی است که پزشکی قانونی تأیید کرده است که وی نیاز به مرخصی استعلاجی داشته و در طول ماههای گذشته نیز وی دوبار در بیمارستان مورد عمل جراحی سنگین قرار گرفته است.همچنین این در حالی است که رونقی ملکی با گذشت نزدیک به ۲۰ ماه از بازداشت، وی تا کنون از حق مرخصی استفاده نکرده است و در تمام این مدت در زندان بوده است.حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس که از وضعیت بد جسمی و بیماری کلیوی در زندان اوین رنج میبرد، پیشتر طی نامهای به عباس جعفری دولت آبادی دادستان تهران نوشته بود که «هر چند تاکنون در برابر حکم ناعادلانه دادگاه سکوت کردهام اما این بار به حکم وجدان و عقل در برابر به خطر افتادن سلامتیام سکوت نمیکنم.»حسین رونقی از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۵ سال زندان محکوم شده است. این حکم در دادگاه تجدیدنظر به تأیید رسیده و وی هم اکنون دوران محکومیت خود را در بند ۳۵۰ زندان اوین سپری میکند.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ مرداد ۵, چهارشنبه
تحت فشار قرار دادن یک زن زندانی سیاسی برای گرفتن اعترافات تلویزیونی
بنابه گزارشات رسیده زندانی سیاسی صدیقه مرادی از زندانیان سیاسی دهۀ ۶۰ در بند ۲۰۹ زندان اوین تحت شکنجه روحی و جسمی بازجویان وزارت اطلاعات برای گرفتن اعترافات تلویزیونی قرار دارد.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران,زندانی سیاسی صدیقه مرادی ۵۱ ساله متاهل و دارای یک فرزند می باشد. او از زندانیان سیاسی دهۀ ۶۰ می باشد.خانم مرادی در جریان یورشهای مامورین وزارت اطلاعات در ۱۱ اردیبهشت ماه دستگیر و به سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل گردید و از آن زمان تاکنون تحت شکنجۀ روحی و جسمی بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارد تا وی را وادار به شرکت در یک اعترافات تلویزیونی نمایند.بازجویان وزارت اطلاعات او را تهدید کرده اند که در صورت عدم شرکت در اعترافات تلویزیونی وی را به احکام سنگینی محکوم خواهند کرد.زندان سیاسی صدیقه مرادی در اثر شکنجه های بازجویان وزارت اطلاعات در بند ۲۰۹ زندان اوین دچار خونریزی شدید معده شده است و همچنین از ناحیه کمرشان دچار آسیب دیدگی شدید شده اند. او در سلولهای انفرادی از نارحتی معده و کمر درد سخت در عذاب می باشد. اما بازجویان وزارت اطلاعات درمان وی و تغییر در شرایط او را منوط به اعترافات تلویزیونی نموده اند.آخوندی با نام مستعار علوی از سربازجویان وزارت اطلاعات مسئولیت بازجویی و شکنجه های روحی و جسمی وی را به عهده دارد . این جنایتکار علیه بشریت عامل فشار برای وادار کردن وی به مصاحبۀ تلویزیونی است. این جنایتکار علیه بشریت از دهۀ ۶۰ تاکنون در شکنجه گاه های وزارت اطلاعات مشغول به شکنجه، قتل و اعدام زندانیان سیاسی می باشد.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، نسبت به خطری که جان این زندانی سیاسی را تهدید می کند هشدار می دهد و از کمیسر عالی حقوق بشر خواستار اعزام گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد برای بازدید از این شکنجه گاه و مصاحبه با زندانیان سیاسی محبوس در آن و تهیۀ گزارش از جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه و ارائۀ آن به سازمان ملل جهت گرفتن تصمیمات لازم می باشد.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگران ویژه شکنجه و زنان سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
گزارشگران ویژه شکنجه و زنان سازمان ملل متحد
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
اعتصاب غذای زندانی سیاسی افشین بایمانی در سلولهای انفرادی
بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" زندانی سیاسی افشین بایمانی در اعتراض به رفتارهای غیر انسانی و انتقال به سلولهای انفرادی بند 1 شکنجه گاه زندان گوهردشت کرج دست به اعتصاب غذا نمود.زندانی سیاسی افشین بایمانی در پی یورش پاسداربندها به سلولش و متعاقب آن انتقال وی به سلولهای انفرادی بند 1 شکنجه گاه زندان گوهردشت در روز سه شنبه 4 مرداد ماه در اعتراض به رفتارهای وحشیانه وغیر انسانی اقدام به اعتصاب غذا نمود. او اعلام نمود تا زمانیکه رفتارهای وحشیانه مسئولین زندان ادامه دارد و به بند عمومی بازگردانده نشده است به اعتصاب غذای خود ادامه خواهد داد.
سلولهای انفرادی سالن 2 بند 1 زندان گوهردشت محل شکنجۀ زندانیان سیاسی و عادی می باشد . زندانیان بی دفاع در این بند تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار می گیرند. شیوۀ شکنجه هایی که علیه زندانیان در این بند بکار برده می شود به قرار زیر می باشد ؛ابتدا به زندانی پابند ،دست بند و چشم بند می زنند سپس چند شکنجه گر حول او دایره می زنند ،پس از آن او را از هر طرف آماج ضربات باتونهای خود قرار می دهند. این ضربات برای مدت طولانی ادامه می یابد و گاها شدت ضربات بحدی شدید است که منجر به شکسته شدن باتون می گردد . ضربات باتون در اکثر مواقع منجر به شکسته شدن دست ،پا ،دندانها،،سر ، دنده ها ، زخمی و کبودی شدن زندانی می گردد. شکنجه گران همچنین شوکرهای برقی با ولتاژ زیاد علیه زندانی بکار می برند که در موارد متعدد منجر به سوختگی پوست زندانی می گردد. پاسداربندها شکنجه های جنسی مانند ،تجاوز و استعمال باتون را بکار می برند.آنها همچنین برای مدت طولانی مانع خواب زندانی می شوند،ایجاد محدودیت برای استفاده از سرویسهای بهداشتی و حمام،محدود کردن جیره غذایی زندانی تا حد گرسنگی شدید و موارد متعدد دیگر می باشد.
زندانی سیاسی افشین بایمانی در سال 1379 همراه با همسر باردارش و فرزندش دستگیر شد و ماها در سلولهای انفرادی بند 209 تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت.او به حبس ابد محکوم شد و از آن زمان تاکنون همچنان در زندان مخوف گوهردشت کرج زندانی است.برادرش زنده یاد مهدی بایمانی در جریان دستگیری آنها با شلیک گلوله سپاه پاسداران جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ایجاد محدودیتهای غیر انسانی و فشارهای قرون وسطایی علیه زندانیان سیاسی و انتقال آنها به سلولهای انفرادی برای تحت شکنجۀ جسمی و روحی قرار دادن آنها را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان اعزام گزارشگر ویژه حقوق بشر به ایران جهت بازدید از زندانها،مصاحبۀ با زندانیان سیاسی و خانواده های آنها و تهیۀ گزارش از جنایتهای رژیم ولی فقیه و ارائۀ آن به سازمان ملل جهت گرفتن تصمیمات لازم می باشد.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
05 مرداد 1390 برابر با 27 ژولای 2011
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
منبع:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
سلولهای انفرادی سالن 2 بند 1 زندان گوهردشت محل شکنجۀ زندانیان سیاسی و عادی می باشد . زندانیان بی دفاع در این بند تحت وحشیانه ترین شکنجه ها قرار می گیرند. شیوۀ شکنجه هایی که علیه زندانیان در این بند بکار برده می شود به قرار زیر می باشد ؛ابتدا به زندانی پابند ،دست بند و چشم بند می زنند سپس چند شکنجه گر حول او دایره می زنند ،پس از آن او را از هر طرف آماج ضربات باتونهای خود قرار می دهند. این ضربات برای مدت طولانی ادامه می یابد و گاها شدت ضربات بحدی شدید است که منجر به شکسته شدن باتون می گردد . ضربات باتون در اکثر مواقع منجر به شکسته شدن دست ،پا ،دندانها،،سر ، دنده ها ، زخمی و کبودی شدن زندانی می گردد. شکنجه گران همچنین شوکرهای برقی با ولتاژ زیاد علیه زندانی بکار می برند که در موارد متعدد منجر به سوختگی پوست زندانی می گردد. پاسداربندها شکنجه های جنسی مانند ،تجاوز و استعمال باتون را بکار می برند.آنها همچنین برای مدت طولانی مانع خواب زندانی می شوند،ایجاد محدودیت برای استفاده از سرویسهای بهداشتی و حمام،محدود کردن جیره غذایی زندانی تا حد گرسنگی شدید و موارد متعدد دیگر می باشد.
زندانی سیاسی افشین بایمانی در سال 1379 همراه با همسر باردارش و فرزندش دستگیر شد و ماها در سلولهای انفرادی بند 209 تحت شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار گرفت.او به حبس ابد محکوم شد و از آن زمان تاکنون همچنان در زندان مخوف گوهردشت کرج زندانی است.برادرش زنده یاد مهدی بایمانی در جریان دستگیری آنها با شلیک گلوله سپاه پاسداران جان خود را فدای راه آزادی مردم ایران نمود.
فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ایجاد محدودیتهای غیر انسانی و فشارهای قرون وسطایی علیه زندانیان سیاسی و انتقال آنها به سلولهای انفرادی برای تحت شکنجۀ جسمی و روحی قرار دادن آنها را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان اعزام گزارشگر ویژه حقوق بشر به ایران جهت بازدید از زندانها،مصاحبۀ با زندانیان سیاسی و خانواده های آنها و تهیۀ گزارش از جنایتهای رژیم ولی فقیه و ارائۀ آن به سازمان ملل جهت گرفتن تصمیمات لازم می باشد.
فعالین حقوق بشرو دمکراسی در ایران
05 مرداد 1390 برابر با 27 ژولای 2011
گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:
کمیساریای عالی حقوق بشر
کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا
سازمان عفو بین الملل
منبع:فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران
شیرینعبادی:برای اینکه حق قانونی زندانی را بدهندمیخواهند شخصیتش را له کنند
شیرین عبادی وکیل و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر در گفت وگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران ا انتقاد شدید از ایجاد محدودیت برای زندانیان سیاسی و خودداری از اعطای مرخصی و یا ملاقات حضوری با خانواده ها گفت که طبق قوانین موجود دادستان، رئیس زندان ویا دیگر مقامات قضایی حق ندارند بنابه میل وسلیقه شخصی زندانی را از حقوق قانونی اش محروم کنند. او همچنین گفت: «افرادی که به جرم داشتن عقیده و پایبندی به اعتقاداتی در زندان هستند از حقوق یک قاچاقچی هم محروم هستند.»خانم عبادی با اشاره به زندانیانی همچون بهمن احمدی امویی و عیسی سحرخیز روزنامه نگاران زندانی که پس از دستگیری از اعطای مرخصی و ملاقات حضوری به آنها خودداری به عمل آمده است به کمپین گفت: « طبق ضوابط مندرج در آیین نامه زندان ها شرایط مشخصی است برای شیوه رفتار با یک زندانی و حقوقی که یک زندانی دارد. اینهاکاملا مشخص و معین است . یکی از این موارد اعطای مرخصی هایی است که به مناسبت معالجه و یا شرکت در مراسم فوت و یا عروسی و یا ملاقات با بستگان به زندانی داده می شود. در هیچ یکی از این موارد دادستان نیازی نیست که موافقت کند. منتها متاسفانه آیین نامه زندان ها و ضوابط قانونی در مورد زندانیان سیاسی اجرا نمی شود. یعنی در حالتی که یک قاچاقچی یا یک قاتل از حقوق قانونی خودش در زندان برخوردار است، افرادی که به جرم داشتن عقیده و پایبندی به اعتقاداتی در زندان هستند از حقوق یک قاچاقچی هم محروم هستند.»برنده جایزه صلح نوبل سال ۲۰۰۳ با اشاره به این که یکی از این محرومیت ها استفاده از مرخصی است افزود: «حتی بسیاری از زندانیان سیاسی بیمارهستند نیازمند مداوا ومعاله هستند اما به خاطر اینکه حاضر نیستند تن به خواسته های بازجویان امنیتی بدهند و علیه خودشان اعتراف بکنند و یا در تلویزیون بیایند و اعلام اعتقاد به جمهوری اسلامی بکنند آنها را از حقوقشان محروم می کنند. نمونه اینها را من می توانم آقای عیسی سحرخیز را نام ببرم که با تنی بیمار در زندان است. آقای بهمن امویی که بیش از یک سال است که از مرخصی استفاده نکرده و احتیاج به مرخصی برای معالجه ناراحتی کمر و ناراحتی دستگاه گوارش دارد. یا آقای کبودوند که بیش از ۵ سال است که در زندان است و در بدترین شرایط به سر می برد.»شیرین عبادی در شرح دلایل محدودیت های اعمال شده برای برخی از زندانیان سیاسی گفت: «متاسفانه تعداد افرادی که گرفتار خشم بی دلیل بازجویان امنیتی شده اند ومورد بی مهری دادستان قرار گرفته اند کم نیست و در حقیقت بایستی گفت که حقوق یک زندانی دستخوش وبازیچه مامورین امنیتی شده و در قوه قضاییه هم فریاد رسی نیست. به همین دلیل بود که تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی چندی قبل دادستان و قوه قضاییه را تحریم کردند و گفتند ما را امیدی به این دستگاه قضایی نیست و هیچ درخواست دیگری نداریم. من فکر می کنم که هر چند این مساله دردناک است ولیکن زندانیان سیاسی و همچنین مردم ایران باید بدانند که در دکه القضاء آقای لاریجانی از عدالت خبری نیست، دنبال عدالت نگردید واز آنها هم هیچ درخواستی نداشته باشید. آنها برای اینکه حقوق قانونی یک زندانی سیاسی را بدهند سعی می کنند که شخصیتش را له کنند تا بتوانند قسمتی از حقوق قانونی فرد را به او بدهند.»خانم عبادی تصریح کرد: « دادستان یا رئیس زندان یا هر مقام قضایی دیگر حق ندارد بنا به میل وسلیقه شخصی زندانی را از حقوق قانونی خودش محروم کند. داشتن ملاقات حضوری با شرایطی که در آئین نامه است جزو حقوق زندانی است. اما می بینیم که این حقوق بدون دلیل موجه از برخی مانند آقای (بهمن احمدی)امویی سلب می شود. علت این کار شاید این است که ایشان جرم مضاعف دارند. هم علاوه براینکه خودش خبرنگار صادقی است خانمش هم ژورنالیست راستگویی است و این چیزی نیست که به مذاق حکومتی که به قول وزیر فرهنگ و ارشادش ندانستن حق مردم است خوش آید.»وی در خصوص این که چگونه خانواده ها و زندانیان سیاسی می توانند در خصوص پیگیری نقض قانون توسط مقامات قضایی وایجاد محدودیت برای زندانیان عمل کنند گفت:« اگر قاضی دادگستری مرتکب خطایی بشود یعنی قاضی ناظر زندان یا دادستان دستوری خلاف واقع بدهد که برخلاف قانون باشد و حقی از کسی ضایع بشود، کسی که حقوقش تضعیع شده باید به دادسرای انتظامی قضات شکایت بکند و دادسرای انتظامی قضات به این تخلف رسیدگی می کند. درصورتی که تخلف قانونی محرز باشد پرونده را برای تعیین مجازات انتظامی به دادگاه انتظامی قضات می فرستند.»شیرین عبادی با ذکر این که در شرایطی که اراده جدی و عزم سیاسی برای اجرای عدالت وجود داشته باشد راه حل هایی پیدا می شود از جمله اینکه وقتی از دادستان و یا قاضی مسوول رسیدگی به پرونده شکایت می شود او دیگر به آن پرونده نباید رسیدگی کند و می توانند قاضی دیگری را مسوول این کار کنند تصریح کرد که با این وجود اراده سیاسی برای اجرای عدالت وجود ندارد: « در نتیجه من حتی می توانم شاهد بیاورم حدود هشت سال قبل دادگاه انتظامی قضات آقای مرتضوی را به علت تخلفات مکرر به سه ماه انفصال خدمت محکوم کرد. اما دستور رسید که این مساله بایستی بایگانی شود و حکم دادگاه انتظامی را اجرا نکردند. بعد رسیدیم به پرونده زهرا کاظمی. با وجود گزارش صریح مجلس و با وجود گزارش دقیق هیاتی که رئیس جمهور تعیین کرده بود، تخلفات آقای مرتضوی مشخص بود اما کسی رسیدگی نکرد. بعد رسیدیم به پرونده کهریزک. ایشان متهم ردیف یک بودند و تمامی فجایع به ایشان بر می گشت که دستور خلاف قانون می دادند اما در نهایت افتخار می گویند که من تبرئه شدم و روز بعدش معلوم می شود که ایشان درست نگفته اند و پرونده مفتوح است. اما تا کی می خواهد مفتوح بماند این مساله دیگری است. این نشانه ها حکایت از این دارد که اراده جدی برای اجرای عدالت وجود ندارد. در نتیجه وقتی که دادستان یا قاضی ناظر زندان یا ناظر اجرای احکام به وظایفش خودش عمل نمی کند و از قانون تخطی می کند واز او شکایت می شود، نه تنها این شکایت باعث نمی شود که او به قانون احترام بیشتری بگذارد، بلکه کینه و عداوت او را برمی انگیزد که بدون اینکه فریاد رس دیگری باشد، امکان هر نوع عمل خلاف قانونی را به او می دهد.»
منبع:کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
منبع:کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران
نتیجه دادخواهی از رهبر: محاکمه دوباره عبدالله مومنی
عبدالله مؤمنی، عضو ستاد مهدی کروبی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته که پس از انتخابات بازداشت و روانه زندان شده بود، بار دیگر به نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی متهم شده است.به گزارش سایت کلمه، آقای مؤمنی که محکومیتش را در زندان اوین می گذراند، یازده ماه پس از انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به آیت الله خامنه ای رهبر ایران در مورد بدرفتاری بازجویانش، از بند ۳۵۰ زندان اوین به دادسرای این زندان احضار و اتهامات جدید به او تفهیم شده است. آقای مؤمنی در نامهای که به رهبر ایران نوشت از «شکنجه شدید، اعترافات ساختگی و محاکمه نمایشی و فقدان کامل استقلال قضایی در محاکمهاش» سخن گفت و خواستار تشکیل کمیته حقیقت یاب پیرامون رخدادهای صورت گرفته شد. غلامحسین محسنی اژهای، سخنگوی قوه قضائیه و وزیر پیشین اطلاعات ایران در همان زمان ضمن تکذیب بدرفتاری بازجوها، اعمال شکنجه در زندان و بازداشتگاهها را غیر ممکن دانست؛ اما آقای مؤمنی با انتشار نامهای از درون زندان با ارائه توضیحاتی به آقای اژهای نوشت که مخاطب نامه وی رهبری بوه نه وزیر اطلاعات وقت. آقای مؤمنی در همین نامه نوشت که «در دیداری که در تاریخ ۱۳۸۹/۷/۸ با دادستان تهران داشته ضمن تشریح مجدد شکنجهها و فشارهای غیر قانونی اعمال شده، شکایتش را نزد بالاترین مقام دادسرای عمومی و انقلاب تهران به جریان انداخته است.» به گزارش منابع خبری نزدیک به مخالفان دولت ایران، آقای مؤمنی از ۱۶ ماه پیش اجازه ملاقات حضوری با همسر و فرزندان یا استفاده از مرخصی را نداشته است و با وجود تأکید پزشک متخصص و پزشک قانونی بر لزوم معالجه پارگی گوش و درمان نارحتی پوستی او در مراکز پزشکی خارج از زندان، مقامات قضایی با اعزام تحت الحفظ او به خارج از زندان اوین مخالفت میکنند. فاطمه آدینه وند، همسر آقای مؤمنی قبلا به بیبی سی فارسی گفته بود: «هر ماه درخواست ملاقات حضوری میدهم اما مسئولان زندان موافقت نمیکنند، آنها میگویند که آقای مؤمنی نامه نوشته و من هم زیاد با رسانهها مصاحبه کردهام، به همین دلیل اجازه ملاقات و امکان مرخصی نمیدهند.» این فعال دانشجویی به تحمل چهار سال و ۱۱ ماه حبس محکوم شده و در حال حاضر در بند ۳۵۰ زندان اوین تهران زندانی است. آقای مؤمنی ۳۰ خردادماه ۱۳۸۸ پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران در ساختمان ستاد شهروندان آزاد (حامیان مهدی کروبی، از نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری) بازداشت شد.
نامه سرگشاده بازماندگان قتلعام سراسری زندانیان سیاسی توسط جمهوری اسلامی
نامه سرگشاده بازماندگان قتلعام سراسری زندانیان سیاسی توسط جمهوری اسلامی به احمد شهید نمایندهء ویژه جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران
نامه سرگشاده
جناب آقای احمد شهید
انتخاب شما بعنوان نمایندهء ویژه جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران موجب و موجداحساسی دوگانه ، اما همسو در ما ایرانیان گردید :نخست اینکه : ما خوشوقت و خوشحالیم از اینکه شورای حقوق بشر و مألاٌ سازمان ملل متحد با تعیین نماینده ای ویژه ، تحقیق وبررسی در خصوص وضعیت حقوقی مردم ایران تحت سلطه و اداره ی «جمهوری اسلامی» را در دستور کار خود قرارداده است ، این اقدام مایه ی دلگرمی مردمی است که حقوق اش بنحو مستمر و فزاینده ای نقض و هرگونه صدای اعتراضش به طرز بیرحمانه ای سرکوب میشود .دیگر اینکه : نفس تعیین نماینده ء ویژه در خصوص بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران ؛ برای چهارمین بار از آغاز بر سر کار آمدن «جمهوری اسلامی» ؛ تأئید یست ضمنی براستمرار وضعیت اسفبار و هردم فزاینده ء نقض آشکارحقوق اساسی و بنیادین بشر در کشور ما وتأکیدی است بر ضرورت تحقیق و بررسی و رسیدگی به این شرایط غیر انسانی ؛ و این بنوبهء خود یادآوری مجدد شرائط و وضعیت تأسفباری است که مردم کشور ما ایران، در آن بسر می برند. نقض حقوق بشردر ایران که در همه ء عرصه های حیات اجتماعی ، همزمان و همپای استقرار«جمهوری اسلامی » و نظام سیاسی مبتنی بر اصل «ولایت فقیه» ِ آن در کشورما مضاف برآنچه که در رژیم گذشته با آن مواجه بودیم ، جریان داشت ؛ از ژوئن ۱۹۸۱برابر با خرداد و تیر ماه ۱۳۶۰ با شروع موج دستگیریها و شکنجه ها و اعدام و تیربارانهای دست جمعی مخالفین و معترضین محروم از طی آئین دادرسی ومحکوم شده در دادگاههای چند دقیقه ای که بدون حضور وکیل مدافع و بدون حق دفاع توسط متهمان و پشت درهای بسته و اغلب با چشم بند صورت میگرفت واردآنچنان مرحلهء تازه و دهشتناکی گردید که کمیسون حقوق بشر را برآن داشت تا در ۱۹ اکتبر ۱۹۸۴برابر با مهرماه۱۳۶۳براساس قطعنامهء ۵۴/۱۹۸۴ خود آقای آندرس آگوئیلاررا بعنوان نخستین نمایندهء ویژه برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین نماید . دولت وقت «جمهوری اسلامی » به نخست وزیری میرحسین موسوی و ریاست جمهوری سید علی خامنه ای به آگوئیلار اجازهء دیدار از ایران و تحقیق و بررسی و تهیهء گزارش در زمینه ء وضعیت حقوق بشر را نداد و اگوئیلار بدلیل عدم همکاری این دولت و فقدان امکان انجام مأموریت اش در تاریخ مارس ۱۹۸۶ برابر با اسفند ماه۱۳۶۴ از سمت خود استعفاء داد و جای خود را به رینالدوگالیندوپل سپرد که بر اساس قطعنامهء ۵۵/۱۹۸۷در تاریخ ۱۱مارس ۱۹۸۷ برابر با ۲۱ اسفند ماه ۱۳۶۵ به این سمت تعیین گردید .عدم تحقیق و بررسی و رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران و فقدان امکان و ارادهء لازم در این خصوص ، آنچنان موجب گستاخی «جمهوری اسلامی» واحساس فارغ البال و صاحب اراده بودن وی گردید که «قتل عام» زندانیان سیاسی در ژوئیه تا سپتامبر۱۹۸۸برابر با مرداد و شهریور ماه ۱۳۶۷ که در نوع و شکل و بیرحمی و سبعیت بکار رفته ، بی مانند بوده و هست ! را همزمان با مأموریت نمایندهء ویژه – رینالدوگالیندوپل- و به تعبیر ما ایرانیان « بیخ ِ گوش » ِ وی به انجام رساندبرغم دست یابی گالیندوپل به لیست هزار نفرهء بدارآویخته و تیرباران شدگان که تنها بیانگر بخش اندکی ازشمارقربانیان این «قتل عام» بود، وعلیرغم انجام دو سفر به ایران دربهمن ماه ۱۳۶۸ و مهرماه ۱۳۶۹ و نیز علیرغم انجام دور سوم مسافرت به ایران در دسامبر۱۹۹۱برابر با آذرماه ۱۳۷۰و بازدید از زندان و استماع شهادت زندانیان سیاسی ِ دهه ی شصت و شاهدان و بازماندگان آن جنایت هولناک ، و برغم اذعان نمایندهء ویژه به وقوع این جنایت در گزارش خود ، متأسفانه موضوع این « قتل عام» اما ، از سوی وی و کمیسیون حقوق بشر پی گیری نشد و این پرونده حتی پس از تعیین نماینده ء ویژه ء جدید – موریس دنبی کاپیتورن – بعنوان سومین نمایندهء ویژه در۲ آگوست ۱۹۹۵ برابربا ۱۱مردادماه۱۳۷۴ توسط کمیسون حقوق بشروبه رغم یک دورمسافرت و بازدید وی از ایران در تاریخ ۱۰ تا ۱۶ فوریهء۱۹۹۶ برابر با ۲۱تا۲۵ بهمن ماه۱۳۷۴ همچنان و هنوز مفتوح مانده است !پیامد عدم رسیدگی به پرونده ای اینچنین مهیب و قطور و سنگین از جنایتی هولناک و تاریخی که طی آن هزاران تن از زندانیانی که بنابدلایل سیاسی- عقیدتی و بعنوان جزای «اعتراض» بر سلطه ی بی حقوقی و فقدان آزادی و حاکمیت ِ غاصب ِ «حق حاکمیت مردم» ، ودر قبال خواست آزادی و برابری ؛ به زندان افکنده ، شکنجه شده ، واکنون در دوران « تحمل ِ کیفر!» خود و حتی بعضاٌ در شرایط پس از سپری شدن دوران محکومیت خویش بسر میبردند ؛ دسته دسته و گروه گروه به دار آویخته و یا تیر باران شدند ، برای رژیمهای سیاسی یی همچون«جمهوری اسلامی» چیزی نیست جز گستاخی بیشتر و اِعمال ِ جنایات و نقض بیشتر حقوق مردمی که برآنها تسلط یافته اند ! واقعیت تأسفباری که طی دوسال اخیرما و شما و همه ی مردم جهان از نزدیک و یا بصورت سمعی – بصری شاهد آن بوده ایم و همچنان نیز شاهدیم!کشتار در خیابانها ، تجاوز به زنان وجوانان دختروپسر و قتل در زندانها ، سرکوب عریان اعتراضات سیاسی - مدنی – و کارگری ، دستگیری و حبس و شکنجهء مجدد زندانیان دههء شصت و اعدام تعدادی از آنها ، و حتی شروع به دستگیری و حبس خانواده ها و بازماندگان قتل عام شصت و هفت ... همه و همه بیانگر آن جسارت و گستاخی ِ آشکاری ست که به «جمهوری اسلامی» در پی مشاهده ء بی ترتیب اثر ماندن عظیم ترین جنایت هولناکی که مرتکب شده – یعنی قتل عام شصت و شصت هفت – دست داده است . ازاینرو ما «زندانیان سیاسی ی دههء شصت و بازماندگان قتل عام شصت و هفت» قویآ برآنیم واعلام می کنیم که پیش درآمد و لازمه ء هرگونه تحقیق و بررسی ِ جدّی ، حقیقی ومعتبردر بارهء وضعیت حقوق بشردرایران ، همانا تحقیق وبررسی ورسیدگی ِ همه جانبه به پرونده ء همچنان وهنوزمفتوح ِ قتل عام شصت و هفت است .تحقیق و بررسی ای که معطوف خواهد بود به : یک – برسمیت شناختن و اعلام این جنایت هولناک بعنوان «قتل عام» ؛ و دو – شناسائی و معرفی ِ مسئولین و آمرین و عاملان این کشتار بعنوان " جنایت علیه بشریت" درهر پست و مقام که بوده اند و هستند . این کار نیز میسر نیست مگر اینکه علاوه بربررسی مستندات و اسناد و مدارک لازم و موجود و ممکن ، نمایندهء ویژه با خانواده های جانباختگان و بازماندگان و زندانیان و شاهدان آن جنایت هولناک ملاقات و به استماع مشاهدات یکایک آنان که هر یک شاهدان عینی آن مجموعه جنایات میباشند ، بپردازند. بعنوان اولین قدم به شما پیشنهاد می کنیم: که در چهارمین گرد همائی سراسری برای کشتار زندانیان سیاسی که از ۹ تا۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ در شهر گوتنبرگ سوئد برگزار می گردد، شرکت نمائید. شما می توانید با شرکت دراین گرد همائی درکوتاه ترین زمان وبا صرف کم ترین هزینه ی ممکن، همزمان با دهها تن ازجان بدربردگان وبازماندگان این کشتارها وهمچنین دهها تن ازخانواده های جانباختگان که در این گرد همائی حضوربه هم می رسانند دیداروگفتگو نمائید وبا استفاده از این فرصت استثنائی ، علاوه برثبت اظهارات شاهدان این جنایات اسناد و مدارک بیشماری را هم دراین زمینه فراهم آورید.
با احترام
جمعی از زندانیان سیاسی ی دهه ی شصت و بازماندگان قتل عام شصت و هفت
مژده ارسی ، سودابه اردوان ، همایون ایوانی ، زری اسپرم ، حمید آذ ر، پانته آ بهرامی ، ناصر پرنیان
پرویز پناهی ، بهروز پیله ور، فرخنده تقدسی ، عالم جوادی ، شهین چیت ساز، پروانه حاجیلو، حسین
حسینی ، پروین خسروی ، نادرخلیلی ، محمود خلیلی ، علی دروازه غاری ، همایون راستان ، رضا
رئیس دانا ، سعید رحیمی ، منوچهر راستا ، سیاوش سلطانی ، جلال سعیدی ، عزیزه شاهمرادی ،
منوچهر شهابی ، شهاب شکوهی ، رسول شوکتی ، عسگرشیرین بلاغی ، ستاره عباسی ، فاطمه
صلواتی ، وحید صمدی ، وزیر فتحی ، فرخ قهرمانی ، سیاوش محمودی ،سیاوش کوهرنگ، ........
منبع:گزارشگران
نامه سرگشاده
جناب آقای احمد شهید
انتخاب شما بعنوان نمایندهء ویژه جهت بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران موجب و موجداحساسی دوگانه ، اما همسو در ما ایرانیان گردید :نخست اینکه : ما خوشوقت و خوشحالیم از اینکه شورای حقوق بشر و مألاٌ سازمان ملل متحد با تعیین نماینده ای ویژه ، تحقیق وبررسی در خصوص وضعیت حقوقی مردم ایران تحت سلطه و اداره ی «جمهوری اسلامی» را در دستور کار خود قرارداده است ، این اقدام مایه ی دلگرمی مردمی است که حقوق اش بنحو مستمر و فزاینده ای نقض و هرگونه صدای اعتراضش به طرز بیرحمانه ای سرکوب میشود .دیگر اینکه : نفس تعیین نماینده ء ویژه در خصوص بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران ؛ برای چهارمین بار از آغاز بر سر کار آمدن «جمهوری اسلامی» ؛ تأئید یست ضمنی براستمرار وضعیت اسفبار و هردم فزاینده ء نقض آشکارحقوق اساسی و بنیادین بشر در کشور ما وتأکیدی است بر ضرورت تحقیق و بررسی و رسیدگی به این شرایط غیر انسانی ؛ و این بنوبهء خود یادآوری مجدد شرائط و وضعیت تأسفباری است که مردم کشور ما ایران، در آن بسر می برند. نقض حقوق بشردر ایران که در همه ء عرصه های حیات اجتماعی ، همزمان و همپای استقرار«جمهوری اسلامی » و نظام سیاسی مبتنی بر اصل «ولایت فقیه» ِ آن در کشورما مضاف برآنچه که در رژیم گذشته با آن مواجه بودیم ، جریان داشت ؛ از ژوئن ۱۹۸۱برابر با خرداد و تیر ماه ۱۳۶۰ با شروع موج دستگیریها و شکنجه ها و اعدام و تیربارانهای دست جمعی مخالفین و معترضین محروم از طی آئین دادرسی ومحکوم شده در دادگاههای چند دقیقه ای که بدون حضور وکیل مدافع و بدون حق دفاع توسط متهمان و پشت درهای بسته و اغلب با چشم بند صورت میگرفت واردآنچنان مرحلهء تازه و دهشتناکی گردید که کمیسون حقوق بشر را برآن داشت تا در ۱۹ اکتبر ۱۹۸۴برابر با مهرماه۱۳۶۳براساس قطعنامهء ۵۴/۱۹۸۴ خود آقای آندرس آگوئیلاررا بعنوان نخستین نمایندهء ویژه برای بررسی وضعیت حقوق بشر در ایران تعیین نماید . دولت وقت «جمهوری اسلامی » به نخست وزیری میرحسین موسوی و ریاست جمهوری سید علی خامنه ای به آگوئیلار اجازهء دیدار از ایران و تحقیق و بررسی و تهیهء گزارش در زمینه ء وضعیت حقوق بشر را نداد و اگوئیلار بدلیل عدم همکاری این دولت و فقدان امکان انجام مأموریت اش در تاریخ مارس ۱۹۸۶ برابر با اسفند ماه۱۳۶۴ از سمت خود استعفاء داد و جای خود را به رینالدوگالیندوپل سپرد که بر اساس قطعنامهء ۵۵/۱۹۸۷در تاریخ ۱۱مارس ۱۹۸۷ برابر با ۲۱ اسفند ماه ۱۳۶۵ به این سمت تعیین گردید .عدم تحقیق و بررسی و رسیدگی به وضعیت حقوق بشر در ایران و فقدان امکان و ارادهء لازم در این خصوص ، آنچنان موجب گستاخی «جمهوری اسلامی» واحساس فارغ البال و صاحب اراده بودن وی گردید که «قتل عام» زندانیان سیاسی در ژوئیه تا سپتامبر۱۹۸۸برابر با مرداد و شهریور ماه ۱۳۶۷ که در نوع و شکل و بیرحمی و سبعیت بکار رفته ، بی مانند بوده و هست ! را همزمان با مأموریت نمایندهء ویژه – رینالدوگالیندوپل- و به تعبیر ما ایرانیان « بیخ ِ گوش » ِ وی به انجام رساندبرغم دست یابی گالیندوپل به لیست هزار نفرهء بدارآویخته و تیرباران شدگان که تنها بیانگر بخش اندکی ازشمارقربانیان این «قتل عام» بود، وعلیرغم انجام دو سفر به ایران دربهمن ماه ۱۳۶۸ و مهرماه ۱۳۶۹ و نیز علیرغم انجام دور سوم مسافرت به ایران در دسامبر۱۹۹۱برابر با آذرماه ۱۳۷۰و بازدید از زندان و استماع شهادت زندانیان سیاسی ِ دهه ی شصت و شاهدان و بازماندگان آن جنایت هولناک ، و برغم اذعان نمایندهء ویژه به وقوع این جنایت در گزارش خود ، متأسفانه موضوع این « قتل عام» اما ، از سوی وی و کمیسیون حقوق بشر پی گیری نشد و این پرونده حتی پس از تعیین نماینده ء ویژه ء جدید – موریس دنبی کاپیتورن – بعنوان سومین نمایندهء ویژه در۲ آگوست ۱۹۹۵ برابربا ۱۱مردادماه۱۳۷۴ توسط کمیسون حقوق بشروبه رغم یک دورمسافرت و بازدید وی از ایران در تاریخ ۱۰ تا ۱۶ فوریهء۱۹۹۶ برابر با ۲۱تا۲۵ بهمن ماه۱۳۷۴ همچنان و هنوز مفتوح مانده است !پیامد عدم رسیدگی به پرونده ای اینچنین مهیب و قطور و سنگین از جنایتی هولناک و تاریخی که طی آن هزاران تن از زندانیانی که بنابدلایل سیاسی- عقیدتی و بعنوان جزای «اعتراض» بر سلطه ی بی حقوقی و فقدان آزادی و حاکمیت ِ غاصب ِ «حق حاکمیت مردم» ، ودر قبال خواست آزادی و برابری ؛ به زندان افکنده ، شکنجه شده ، واکنون در دوران « تحمل ِ کیفر!» خود و حتی بعضاٌ در شرایط پس از سپری شدن دوران محکومیت خویش بسر میبردند ؛ دسته دسته و گروه گروه به دار آویخته و یا تیر باران شدند ، برای رژیمهای سیاسی یی همچون«جمهوری اسلامی» چیزی نیست جز گستاخی بیشتر و اِعمال ِ جنایات و نقض بیشتر حقوق مردمی که برآنها تسلط یافته اند ! واقعیت تأسفباری که طی دوسال اخیرما و شما و همه ی مردم جهان از نزدیک و یا بصورت سمعی – بصری شاهد آن بوده ایم و همچنان نیز شاهدیم!کشتار در خیابانها ، تجاوز به زنان وجوانان دختروپسر و قتل در زندانها ، سرکوب عریان اعتراضات سیاسی - مدنی – و کارگری ، دستگیری و حبس و شکنجهء مجدد زندانیان دههء شصت و اعدام تعدادی از آنها ، و حتی شروع به دستگیری و حبس خانواده ها و بازماندگان قتل عام شصت و هفت ... همه و همه بیانگر آن جسارت و گستاخی ِ آشکاری ست که به «جمهوری اسلامی» در پی مشاهده ء بی ترتیب اثر ماندن عظیم ترین جنایت هولناکی که مرتکب شده – یعنی قتل عام شصت و شصت هفت – دست داده است . ازاینرو ما «زندانیان سیاسی ی دههء شصت و بازماندگان قتل عام شصت و هفت» قویآ برآنیم واعلام می کنیم که پیش درآمد و لازمه ء هرگونه تحقیق و بررسی ِ جدّی ، حقیقی ومعتبردر بارهء وضعیت حقوق بشردرایران ، همانا تحقیق وبررسی ورسیدگی ِ همه جانبه به پرونده ء همچنان وهنوزمفتوح ِ قتل عام شصت و هفت است .تحقیق و بررسی ای که معطوف خواهد بود به : یک – برسمیت شناختن و اعلام این جنایت هولناک بعنوان «قتل عام» ؛ و دو – شناسائی و معرفی ِ مسئولین و آمرین و عاملان این کشتار بعنوان " جنایت علیه بشریت" درهر پست و مقام که بوده اند و هستند . این کار نیز میسر نیست مگر اینکه علاوه بربررسی مستندات و اسناد و مدارک لازم و موجود و ممکن ، نمایندهء ویژه با خانواده های جانباختگان و بازماندگان و زندانیان و شاهدان آن جنایت هولناک ملاقات و به استماع مشاهدات یکایک آنان که هر یک شاهدان عینی آن مجموعه جنایات میباشند ، بپردازند. بعنوان اولین قدم به شما پیشنهاد می کنیم: که در چهارمین گرد همائی سراسری برای کشتار زندانیان سیاسی که از ۹ تا۱۱ سپتامبر ۲۰۱۱ در شهر گوتنبرگ سوئد برگزار می گردد، شرکت نمائید. شما می توانید با شرکت دراین گرد همائی درکوتاه ترین زمان وبا صرف کم ترین هزینه ی ممکن، همزمان با دهها تن ازجان بدربردگان وبازماندگان این کشتارها وهمچنین دهها تن ازخانواده های جانباختگان که در این گرد همائی حضوربه هم می رسانند دیداروگفتگو نمائید وبا استفاده از این فرصت استثنائی ، علاوه برثبت اظهارات شاهدان این جنایات اسناد و مدارک بیشماری را هم دراین زمینه فراهم آورید.
با احترام
جمعی از زندانیان سیاسی ی دهه ی شصت و بازماندگان قتل عام شصت و هفت
مژده ارسی ، سودابه اردوان ، همایون ایوانی ، زری اسپرم ، حمید آذ ر، پانته آ بهرامی ، ناصر پرنیان
پرویز پناهی ، بهروز پیله ور، فرخنده تقدسی ، عالم جوادی ، شهین چیت ساز، پروانه حاجیلو، حسین
حسینی ، پروین خسروی ، نادرخلیلی ، محمود خلیلی ، علی دروازه غاری ، همایون راستان ، رضا
رئیس دانا ، سعید رحیمی ، منوچهر راستا ، سیاوش سلطانی ، جلال سعیدی ، عزیزه شاهمرادی ،
منوچهر شهابی ، شهاب شکوهی ، رسول شوکتی ، عسگرشیرین بلاغی ، ستاره عباسی ، فاطمه
صلواتی ، وحید صمدی ، وزیر فتحی ، فرخ قهرمانی ، سیاوش محمودی ،سیاوش کوهرنگ، ........
منبع:گزارشگران
تجلیل جوانان ایران از پادشاه فقید ایران در سی و یکمین سالروز درگذشت
امشب که با شب سی و یکمین سالروز درگذشت محمد رضا شاه پهلوی مصادف است، پادشاهی که در تبعید مصر در بیمارستانی در قاهره براثر پیشرفت سرطان جان داد، برخی از گزارش ها از ایران حاکی است که شعارهایی در تجلیل از خدمات پادشاه فقید بر در و دیوارهای تهران و برخی شهرهای دیگر ایران نوشته شده و جوانان ایران از روح او پوزش می خواهند و او را “خدا بیامرز” می نامند.علیرغم وضعیت جاری مصر نیز دهها ایرانی از گوشه و کنار جهان به مصر رفته اند تا علیرغم وضعیت بی ثباتی در این کشور، چهارشنبه بر مزار پادشاه فقید ایران در مسجد الرفاعی قاهره حضور یابند و مزار او را در سی و یکمین سالروز درگذشتش بی یاور نگذارند.گزارش ها می گوید جوانان بسیاری درایران در اینترنت خواستار شده اند که امشب و فردا اقداماتی برای بیان احترام خود به پادشاه فقید ایران انجام دهند. به ویژه آنکه آنها از وعده های سران حکومت ایران به شدت نومید شده اند و گسترش سرکوب گری ها، ملت ایران و جوانانش را به مقایسه دائمی میان امروز و حکومت پیشین می کشاند.
نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری
نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری
نگرانی پدر ضیا نبوی دانشجوی زندانی از انتقال فرزندش به زندان کارون اهواز
پدر ضیا نبوی، دانشجوی زندانی: اگر ضیا را به زندان کارون برگردانند هیچ احساس امنیتی برایش نمی کنم,علی اکبر نبوی، پدر ضیا نبوی در خصوص خبرهای منتشر شده مبنی بر اینکه تعدادی از زندانیان سیاسی را به دلیل شرایط نامناسب زندان کارون اهواز به زندان دیگری منتقل کرده بودند را قرار است به این زندان بازگردانند به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:«من دو روز پیش تلفنی با ضیا حرف زدم و او گفت که شایعی در زندان پیچیده که می خواهند ما را دوباره به کارون برگردانند.اگر دوباره منتقلش کنند آنجا مصیبت است، دوباره پسرم دچار دردسر می شود. من خیلی نگرانم. اگر او را به آنجا برگردانند احساس امنیت برای ضیا نمی کنم.»بعضی از خبرها حاکی از این است که تعدادی از زندانیان سیاسی زندان کارون اهواز که به دلیل شرایط اسفبار این زندان به زندان دیگری منتقل شده بودند مجددا به کارون باز گردانده شده اند. در میان زندانیان سیاسی زندان کارون اهواز ضیا نبوی، دانشجوی محرم از تحصیل با حکم ۱۰ سال زندان در تبعید وجود داشت. کسی که از زندان اوین به آنجا تبعید شده بود ماهها پس از انتقالش به کارون، نامه ای تکان دهنده خطاب به سید جواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضاییه درباره وضعیت ضد انسانی زندان کارون اهواز نوشت که به دنبال نوشتن این نامه او و بقیه زندانیان سیاسی کارون به زندان کلینیک در اهواز منتقل شدند. زندانی که به گفته خانواده های زندانیان سیاسی به مراتب بهتر از زندان کارون است. حالا با وجود این شایعه نگرانی های زندانیان و خانواده های آنها دوباره آغاز شده است.پدر ضیا نبوی به کمپین گفت:« زندان کلینیک خوب است، مسولانش آدم های خوبی هستند، برخوردشان همیشه خوب بوده است. ما چند بار توانستیم آنجا با ضیا ملاقات کنیم.هم ما راضی هستیم و هم ضیا. ولی در زندان کارون ما هیچ وقت نتوانستیم ملاقات درست و حسابی با ضیا داشته باشیم. برخورد مسولانشان هم با ضیا و ما نامناسب بود. اگر بخواهند برشان گردانند خیلی وحشتناک است.»ضیا نبوی در بخشی از نامه خود با عنوان ” آقای لاریجانی! اینجا زندان کارون اهواز است، مرز میان زندگی انسانی و حیوانی” در باره شرایط غیر انسانی و قانونی زندان کارون اهواز نوشته بود:«آنچه در این جا می گذرد حقیقتا “ورای حد تقریر” است و قابل بازنمائی نیست! من چنین وضعیتی را نه پیش از این تجربه کرده بودم و نه جائی خوانده یا شنیده بودم. شاید بتوان گفت که همه ی مصیبت های اینجا از این نکته بر می خیزد که انسان در یک محیط بسیار کوچک و بسته و به غایت آلوده با شمار زیادی از انسان های متفاوت و نامتناجس مواجه است و مجبور است تمامی لحظات خود را در چنین وضعیتی بگذراند. واقعا برای خودم هم جای سوال است که چگونه می توان توصیف کرد جایی را که حتی هوای سالمی برای تنفس و یا چند متر فضای خالی برای قدم زدن وجود ندارد! در این چند ماهی که در این زندان به سر می برم گاهی وقتی افکار و رفتارم را در طول شبانه روز مرور می کنم به نتایج عجیبی می رسم، احساس من این است که کم کم زندگی ام از محتوای انسانی تهی می شود…»
کمپین بین المللی حقوق بشردرایران
کمپین بین المللی حقوق بشردرایران
انتقال افشین بایمانی به سلولهای انفرادی زندان رجایی شهر
افشین بایمانی، زندانی سیاسی محبوس در بند امنیتی زندان رجایی شهر کرج، به سلول انفرادی منتقل شده است. روز یکشنبه دوم مردادماه، چند تن از ماموران امنیتی پس از ورود به بند ۴ زندان رجایی شهر کرج، ضمن تهدید اقدام به تفتیش سلول افشین بایمانی نموده و برخی از وسایل شخصی وی را نیز با خود بردند. وبسایت فعالین حقوق بشر و دموکراسی با اعلام این خبر افزود که ماموران امنیتی وی را متعاقبا روز دوشنبه ۳ مرداد ماه، به بخش اطلاعات زندان رجایی شهر بردند و پس از ساعتها بازجویی و تهدید این زندانی سیاسی را به سلولهای انفرادی بند ۱ منتقل کردند. گفتنی ست که طی هفتههای اخیر فشار بر زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر کرج افزایش یافته و چهار تن از این زندانیان به نامهای بهروز جاوید تهرانی، فرزاد مددزاده، محمد علی منصوری و صالح کهندل نیز در راستای همین فشارها هم اکنون در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین به سر میبرند.
۱۳۹۰ مرداد ۳, دوشنبه
درخواست جمعی از وبلاگ نویسان سبز برای اقدامات اعتراضی به تداوم حصر رهبران جنبش
در واکنش به گذشت پنج ماه از حصر راهبران جنبش سبز و عدم اطلاع رسانی حکومت پیرامون وضعیت آنان، جمعی از وبلاگ نویسان سبز با انتشار نامه ای سرگشاده خطاب به “مراجع عظام تقلید، روشنفکران دینی، شخصیت های سیاسی، مدنی و هنری”، خواستار واکنش صریح آنان نسبت به این موضوع شده اند.به گزارش وبگاه «وبلاگ نویسان سبز»،در این نامه سرگشاده که همزمان خواستار نگارش نامه های سرگشاده به مراجع ذی صلاح بین المللی از جمله گزارشگر حقوق بشر سازمان ملل,جناب احمد شهید شده اند،آمده است: بیش از پنج ماه از حبس خانگی مهندس میرحسین موسوی و شیخ مهدی کروبی و همسران گرامی شان می گذرد.بیش از پنج ماه است که چشم انتظار دیدار با رهبران سبزمان هستیم.چه شب ها که با دیده ی گریان به بستر نرفته و جه روزها که به امید رسیدن خبری از عزیزان در بندمان بیدار نگشته ایم!فقط خدا میداند که در این ایام سخت چه بر آن ها و بر دل های ما گذشته!این وبلاگ نویسان از شورای هماهنگی راه سبز امید خواسته اند تا با قرار دادن هفته ای به نام این دو بزرگوار و همسران عزیزشان-در اعتراض به این حصر غیر قانونی شروع هفته را با فریادهای الله اکبر شبانه آغاز بنماییم- علاوه بر تحت الشعاع قرار گرفتن فضای رسانه ای سبز به این حصر غیر فانونی,مجالی مهیا شود برای ابراز نظرها,نقدها و سخن شخصیت های مطرح سبز و بیانیه ها و راهپیمایی های احتمالی در داخل و خارج کشور و همزمان نگارش نامه های سرگشاده به مراجع ذی صلاح بین المللی از جمله دبیر کل محترم سازمان ملل,جناب احمد شهید, کنشگران حقوق بشر و …در پایان این نامه از مراجع عالی قدر و غیر حکومتی و شخصیت های محبوب سیاسی,هنری و … خواسته شده است تا هر چه صریح تر و به صورت مستمر از این حصر غیر فانونی و در خطر بودن جان رهبران سبز سخن گفته تا هر کلامشان همچو پتکی باشد بر سر کودتاچیان.
اشتراک در:
پستها (Atom)
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحرانهای بیپایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانهای تبدیل کرد...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...