بنا به گزارش منابع دانشجویی، ایوب پورفتحی دانشجوی دانشگاه شیراز همچنان بیش از چهار ماه است که در زندان عادل آباد شیراز به سر می برد و از وضعیت جسمی و روحی این فعال دانشجویی خبری در دست نمی باشد. پورفتحی که پس از کشته شدن حامد نورمحمدی، دانشجوی دانشگاه شیراز بازداشت شد، نود روز اولیه بازداشت خود را بدون هیچ قرارِ قانونی در بازداشتگاه اطلاعات شیراز معروف به پلاک صد گذراند و در سکوت رسانه ای، شدیدترین شکنجه ها را متحمل شد.به گفته یکی از نزدیکان وی که در عادل آباد به ملاقات وی رفته بود، آثار شکنجه همچنان بر بدن وی مشهود است.پور فتحی هم اکنون با قرار بازداشت موقت، در زندان عادل آباد شیراز به سر می برد و با وجود طولانی شدن بازداشت او مسئولان دادگاه انقلاب شیراز، از بررسی پرونده او و تعیین تکلیف در این مورد خودداری می ورزند.اتهامات وی “اقدام علیه امنیت ملی”، “فعالیت تبلیغی علیه نظام”، “نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی” و “توهین به مسئولان نظام” عنوان شده است. این در حالی است که ایوب پورفتحی در موقع بازداشت، در منزل پدری و در گچساران بوده است و در یک سال گذشته نیز به علت بازداشت قبلی اش هیچ فعالیت سیاسی خاصی نداشت.بر اساس این گزارش، پورفتحی در ١٣ آبان ٨٨ نیز بازداشت شده بود که در نهایت پس از ۵ ماه بازداشت از زندان عادل آباد آزاد شده بود.فعالان دانشجویی دانشگاه شیراز می گویند طولانی شدن بازداشت پورفتحی تنها جهت “ایجاد رعب و وحشت در بین دانشجویان” دانشگاه شیراز پس از اعتراضات مربوط به کشته شدن حامد نور محمدی، بوده است.شهید حامد نورمحمدی، دانشجوی لرستانی رشته زیست شناسی دانشگاه شیراز، در جریان مراسم اول اسفند و بزرگداشت شهدای ٢۵ بهمن سال گذشته، توسط نیروهای لباس شخصی از بالای پل عابر پیاده به وسط جاده پرتاب و کشته شد.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه
شعار الهام بخش وحدت: مرگ بر اصل ولایت فقیه
آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، حذف نظارت استصوابی، انتخابات آزاد، رفع حبس شیران دربند، حق تجمعات آزاد، درمان دردهای اقتصادی، مبارزه با فقر و گرانی و مبارزه با آشفتگیهای اجتماعی و روانی جامعه و... اینها تماماً شعبی از شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» میباشند. به این ریسمان وحدت چنگ زنیم و از تفرقه بپرهیزیم. در شرایط کنونی بهترین راهبرد که ضامن حفظ اتحاد در جنبش آزادیخواهی است تقسیم نیروها در دو جبهه برای قیچی کردن جبهه ارتجاع است. یک جبهه به فرماندهی اصلاحطلبان اصیل به عنوان پیش شرط شرکت در انتخابات به مطرح کردن شروط پنجگانه میرحسین موسوی اقدام نماید و جبهه دیگر به فرماندهی نیروهای برانداز، توده ای کردن مبارزه با ارائه شعارها و برنامه های مشخص را در دستور کار قرار دهد. دو جبهه، پس از نمایش انتصابات به هم رسیده و جبهه ارتجاع را قیچی مینمایند. بر آنان که دل در گرو آزادی ایران دارند وظیفه ملی و اخلاقی است که با پرهیز از تخریب یکدیگر به یکی از دو جبهه فوق ملحق شده و آنچه در توان دارند در راستای هدف نهایی که همانا آزادی ایران است در طبق اخلاص گذارند. «ما همه با هم هستیم»همانگونه که پیشتر اشاره کردیم با حرکت جنبش آزادیخواهی در مسیر رو به رشد خود و با آشکار شدن بیش از پیش رذالت و وحشی گری سیستم ولایت فقیه، طیف اصلاحطلب حکومتی به مرور زمان کوچک و کوچکتر گشته و فعالان و چهرههای منسوب به این جریان شکست خورده فکری و سیاسی یا به دیکتاتور و یا به طیف اصلاحطلب اصیل ملحق میشوند. در هفته های گذشته اعلام علنی سرسپردگی چندین تن از خودفروشان به جبهه ارتجاع را شاهد بودیم. حرکات مشابه و سرسپردگی های بیشتر در مسیر رو به رشد جنبش آزادیخواهی متصور است.طیف اصلاح طلب حکومتی ساز ناهماهنگی است که مانع وحدت در جبهه آزادیخواهی است. با گذشت زمان وجود اصلاح طلبان حکومتی به عنوان مهمترین مانع در اتحاد فراگیر نیروهای مخالف استبداد ولایت فقیه آشکار و آشکارتر میگردد. اتحاد آن چیزی است که برای نافرمانی مدنی و به خاک سیاه نشاندن استبداد ولایت فقیه لازم است. از طرفی اتحاد جز با بیان واضح و شفاف خواسته ها امکان پذیر نیست و این دقیقاً همان چیزی است که اصلاحطلبان حکومتی حتی المقدور از آن جلوگیری میکنند. در تحلیل نهایی طیف اصلاح طلب حکومتی چون خود را جزوی از حاکمیت میداند تا آخرین لحظات به میانداری مشغول خواهد بود و از آشکار شدن خواسته ها و شعارها ممانعت میکند لذا تعیین تکلیف جنبش آزادیخواهی با این فرصت طلبان در ادامه حرکت رو به رشد جنبش آزادیخواهی اجتناب ناپذیر است. به منظور آشنایی بیشتر با مختصات حرکتی این طیف سیاسی میتوانید به مطلب «اصلاحطلبان حکومتی را بشناسیم» مراجعه نمایید.خامنهای یا صدای انقلاب نوین مردم ایران را خواهد شنید و ضمن انجام اصلاحات داوطلبانه قدرت را ترک میکند و یا به سرنوشت مبارکها و بنعلی ها دچار میگردد در این بین راه سومی وجود ندارد. خزعبلاتی چون جریان انحرافی که برای تطهیر جنایات بیشمار دوران سلطنت خامنهای به کار گرفته شده، دردی را از این جنایتکار زبون، دوا نخواهد کرد. خامنهای و دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه خود بزرگترین انحراف است. آنکس که در ۲۹ خرداد فرمان کشتار صادر نمود را نه میتوان عفو کرد و نه میتوان به حال خود رها نمود. آنچه واضح است اینکه جنبش آزادیخواهی ایران به کمتر از برچیده شدن دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه راضی نیست و از طرفی حفظ این عمارت پوسیده دیگر با مشاطه گری ممکن نیست. ملت ایران آنقدر حافظه تاریخی دارد که از یک سوراخ دوبار گزیده نشود. در حال حاضر دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه در یک حرکت شتاب گیرنده در حال فرو رفتن در مرداب نیستی است و هر آنکس با آن بماند و یا در صدد بزک آن از طریق انتخاباتی نمایشی برآید، قطعاً سرنوشتی مشابه با آن خواهد داشت.اعلام برائت از انتصابات پیش رو و یا تن دادن به آن به مثابه محکی است که اصلاح طلبان حکومتی را از صف جنبش آزادیخواهی جدا خواهد نمود و از این رو انتخابات پیش رو نقطه عطفی در جنبش آزادیخواهی ملت ایران محسوب میگردد. پس از محو اصلاحطلبان حکومتی سرعت همگرایی طیفهای مختلف جنبش آزادیخواهی فزونی خواهد گرفت. استبداد ولایت فقیه در سراشیبی سقوط است و از این رو در ادامه ی مسیر نقابهای بیشتری از چهره ها فرو خواهد افتاد. در فاز فروپاشی هر کس مجبور است نقش اصلی خود را بازی کند و دیگر بازیهای فریبکارانه ممکن نیست. در ماههای آینده استبداد ولایت فقیه تمامی عناصر و نیروهای مخفی و آشکار خود را برای تشویق مردم به شرکت در انتصابات به صحنه خواهد کشید.همانگونه که در مطلب «رهبران جنبش را دریابید! زمان تغییر گفتمان است، برخیزید!» بیان نمودیم :«تا وقتی امید به اصلاح این اصلاح ناپذیر وجود دارد، تفرقه در بین ما هست، این استراتژی بلند مدت حاکمیت فساد است که هر از چند گاهی امید به اصلاح را به جامعه روشنفکری ما تزریق کند و تعدادی از ما، از سر آگاهی یا نا آگاهی وارد این بازی بی حاصل شویم و تا مدتی مشغول باشیم. بازی و فریب حاکمیت ریا را نخورید. جمهوری اسلامی پس از ۲۵ بهمن اصلاح پذیر نیست. در ۲۵ بهمن با به سیاهچال افتادن کروبی و موسوی آخرین حلقه اتصال امپراطوری دروغ با ملت گسسته شد. خواسته های آقایان موسوی و کروبی، کف خواسته های مردم بود، حاکمیتی که کف خواسته های مردم را نیز تحمل نکند، قطع به یقین اصلاح پذیر نیست.» انتصابات پیش رو فرصتی را فراهم میآورد که یکبار برای همیشه به دور باطل اصلاحطلبی حکومتی پایان دهیم. در این بین وجود یک شعار محوری که همه ما را به دور یکدیگر جمع نماید و مانند قطب نما راه را در کوران حوادث پیش رو نشان دهد لازم و ضروری است، این شعار محوری چیزی نیست جزء شعاری که بارها و بارها در عاشورای ۸۸ و بهمن ۸۹ طنین انداز شده است. یعنی «مرگ بر اصل ولایت فقیه». اصلاحطلب اصیل آن کسی است که این شعار محوری را سرلوحه کار خود قرار دهد و در مقابل جنایتکار بایستد و حقوق خود را طلب نماید. با این تعریف تمام اپوزیسیون خارج و داخل نظام که به جدایی نهاد دین از نهاد دولت باور دارند، اصلاح طلب اصیل محسوب میگردند. «مرگ بر اصل ولایت فقیه» ترجمان ساده و قابل فهم شروط پنجگانه میرحسین موسوی برای توده های در زنجیر است، حتی شکستن حصر و زندان اسطوره های استواری، نیز شعبه ای از این شعار محوری محسوب میشود. حاکمیت خود به خوبی میداند که سطح خواستههای مردم افزایش پیدا کرده و لذا امکان ندارد به رفع زندان میرحسین موسوی و مهدی کروبی اقدام نماید، این کار تنها وقتی محقق میگردد که آخرین میخ بر تابوت دستگاه ارتجاعی ولایت فقیه کوبیده شده باشد. دوستان و همرزمانی که همچنان طرف صحبت خود را حاکمیت قرار داده اند، آگاه باشند که این شیوه عملاً به بیراهه رفتن است. در حاکمیت گوش شنوایی وجود ندارد و اصرار بیش از حد بر این روش به جزء دور شدن این عزیزان از بدنه جنبش آزادیخواهی ثمره دیگری ندارد. همانگونه که پیشتر اشاره گردیده است، ریزش در جبهه ارتجاع کامل گردیده و عناصر باقی مانده در جبهه ارتجاع به جزء تعدادی مزد بگیر و عمله ظلم تعریف نمی شوند که ایشان نیز دچار ریزش نخواهند شد زیرا عمله ظلم مزد میگیرد و ظلم میکند. در شرایط دو قطبی حاکم بر کشور و در حالی که حاکمیت استبدادی ولایت فقیه سرکوب حداکثری جامعه مدنی را در دستور کار قرار داده و تشکلات مستقل تحت کنترل شدید بوده و امکان فعالیت آنان تنها به صورت زیرزمینی ممکن است. تنها تودهای کردن مبارزه و به صحنه کشیدن تودهها راه حل باقی مانده است که آن هم در ابتدا اتحاد نیروهای سیاسی و سپس شفاف نمودن شعارها و خواستهها و مخاطب قرار دادن مستقیم توده ها را طلب میکند. آزادی زندانیان سیاسی، آزادی مطبوعات، حذف نظارت استصوابی، انتخابات آزاد، رفع حبس شیران دربند، حق تجمعات آزاد، درمان دردهای اقتصادی، مبارزه با فقر و گرانی و مبارزه با آشفتگیهای اجتماعی و روانی جامعه و ... اینها تماماً شعبی از شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» میباشند. به این ریسمان وحدت چنگ زنیم و از تفرقه بپرهیزیم.بر این اساس در شرایط کنونی بهترین راهبرد که ضامن حفظ اتحاد در جنبش آزادیخواهی است تقسیم نیروها در دو جبهه برای قیچی کردن جبهه ارتجاع است. یک جبهه به فرماندهی اصلاحطلبان اصیل به عنوان پیش شرط شرکت در انتخابات به مطرح کردن شروط پنجگانه میرحسین موسوی اقدام نماید و جبهه دیگر به فرماندهی نیروهای برانداز تودهای کردن مبارزه، با ارائه شعارها و برنامههای مشخص را در دستور کار قرار دهد. از آنجا که بر همگان مشخص است که استبداد ولایت فقیه توان و ظرفیت تحقق هیچکدام از شروط پنجگانه میرحسین موسوی را ندارد لذا دو جبهه، پس از نمایش انتصابات در واقع به هم رسیده و جبهه ارتجاع را قیچی مینمایند. بر آنان که دل در گرو آزادی ایران دارند وظیفه ملی و اخلاقی است که با پرهیز از تخریب یکدیگر به یکی از دو جبهه فوق ملحق شده و آنچه در توان دارند در راستای هدف نهایی همه ما که آزادی ایران است در طبق اخلاص گذارند. «ما همه با هم هستیم».
به امید ایرانی آباد، آزاد و سربلند و برای تمامی ایرانیان
منبع:اعلامیه سبز
به امید ایرانی آباد، آزاد و سربلند و برای تمامی ایرانیان
منبع:اعلامیه سبز
عیسی سحرخیز به نماینده ویژه حقوق بشر سازمان ملل: مرگ خاموش ما را تدارک دیدهاند
عیسی سحرخیز، روزنامهنگار زندانی، در نامهای به گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل از وی خواسته که در سفر به ایران تاخیر نداشته باشد چرا که استراتژی نظام، «کشتن بیصدا و تدریجی زندانیان معترض» است.وی احمد شهید را به حکم انسانیت متعهد دانسته که هرچه در توان دارد به کار ببندد و تصریح کرده: «چنانچه حاکمیت از ورود شما به کشور و ملاقات با زندانیان سیاسی ممانعت به عمل آورد، خود به تنهایی طشت رسوایی حاکمیتی خواهد بود که همه چیزش بر دروغ بنا شده است.»در این نامه که وبگاه مهدی سحرخیز، فرزند عیسی سحرخیز، آن را منتشر کرده، آمده است: «آنچه امروز در زندانهای جمهوری اسلامی میرود، جنایت علیه بشریت است و چیزی کمتر ازاقدامات ضد انسانی استالین در اردوگاههای کار اجباری سیبری ندارد. این اقدامات مختص زندانیان سیاسی نیست، و شرایط زندگی زندانیان عادی نیز کم از فاجعه ندارد.»وی با یادآوری مرگ ناگوار هدی صابر، در اثر ضرب و شتم زندانبانان و مرگ محسن دگمهچی خبر از وضعیت جسمانی خودش نیز نوشته و گفته که حتی اجازه بستری شدن و مداوا در یک بیمارستان را به وی نمیدهند.سحرخیز تاکید کرده: «بر من و دیگر همبندانم آشکار و بدیهی است که عامدانه تصمیم دارند ما را نابود کنند و مرگ خاموش ما را تدارک دیدهاند، چون از زنده بودن ما، حتی در پشت این دیوارها و میلهها میترسند.»
منبع: وبگاه مهدی سحرخیز
منبع: وبگاه مهدی سحرخیز
۱۳۹۰ تیر ۲۱, سهشنبه
پدر حسین رونقی ملکی: بازجویان گفته بودند حسین را خواهیم کشت
پدر حسین رونقی ملکی: صدایم را بشنوید، این بار حسین اگر کلیه هایش عفونت کند خواهد مرد,پدر حسین رونقی ملکی، که به دنبال وخامت حال پسرش از چهار روز گذشته از او بی خبر است، با اظهار نگرانی شدید به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: « بازجویان پسرم قبلا تلفنی به ما گفته بودند حسین را خواهیم کشت و حالا دارند به گفته هایشان عمل می کنند. ۱۵ تیرماه وقتی از شهرستان ملکان به تهران رسیدم و داشتم از اتوبوس پیاده می شدم که به دنبال پیگیری مرخصی حسین بروم همسرم زنگ زد که از زندان اوین تماس گرفته و گفته اند حال حسین بد شده و الان در بهداری اوین است. من بلافاصله به زندان رفتم و گفتم من پدرش هستم بگذارید او را ببینم اما قبول نکردند، گفتم می گویند حسین تشنج کرده، بگذارید او را به بیمارستان ببریم خودم تمام مخارجش را مثل دفعات قبل پرداخت می کنم اما قبول نکردند، اول گفتند در بند است ، بعد گفتند در حمام است. خیلی منتظر شدم بعد دوباره گفتم من نمی خواهم او را ببینم یا با او حرف بزنم فقط بگذارید او به مادرش زنگ بزند، مادرش نگران است، فقط بگذارید صدای بچه اش را بشنود تا خیالش راحت شود، گفتند باشد ولی خبری نشد.» احمد رونقی ملکی ادامه داد:« من از همانجا به دفتر دادستان تهران رفتم و آنها را در جریان گذاشتم، آنها به زندان تماس گرفتند اما مسولان زندان به آنها هم گفتند که حسین در حمام است و حالش خوب است. من همان روز دو نامه نوشتم که یکی را به دفتر حقوق بشر اسلامی در تهران تحویل دادم و دیگری را به دفتر دادستانی تهران. در نامه نوشتم که جان حسین در خطر است و اگر این بار کلیه هایش عفونت کند حسین خواهد مرد.من فقط دارم داد می زنم، اعلام می کنم تا صدایم به جهان برسد.» به گفته پدر حسین رونقی ملکی، این زندانی ۲۶ ساله دو بار در چند ماه گذشته کلیه هایش تحت عمل جراحی قرار گرفته اند، کلیه چپ او ۸۰ درصد و کلیه راستش ۲۰ درصد از کار افتاده است، احمد رونقی ملکی با اظهار اینکه حتی در بیمارستان هم پسرش راحت تحت مداوا قرار نگرفته است، گفت: « او دو بار در بیمارستان هاشمی نژاد جراحی شد که حتی به ما اجازه ملاقات ندادند، حتی به پرستارها هم اجازه نمی دادند که راحت کارشان را انجام دهند، به آنها می گفتند شما می خواهید او را فراری دهید. دست ها و پاهایش را به تخت بسته بودند و سه مامور در کنارش بودند. بار اول پزشکان یکماه برای او مرخصی در منزل زیر نظر پزشکان نوشتند و بار دوم دو ماه. اما متاسفانه به او اجازه مرخصی داده نشد و او پس از عمل هایش بلافاصله به زندان برگشت. من تمام نسخه های پزشکان را برای مرخصی حسین و نامه وکیل او را که طبق قانون تقاضای مرخصی کرده بود به دادگاه شعبه ۲۶ انقلاب بردم اما حتی به من اجازه بالا رفتن هم ندادند و نامه را هم قبول نکردند.» پدر حسین رونقی ملکی با اشاره به تهدیدهای بازجویان گفت: « وقتی حسین در انفرادی بود هر روز بازجویانش با ما تماس می گرفتند و می گفتند حسین را ما خواهیم کشت، حسین را زنده نمی گذاریم، می گفتند مسولان قضایی هم نمی توانند کاری کنند. وقتی پرونده حسین به دادگاه رفت، گفتند در حضور شما و وکیلش او دادگاهی می شود اما متاسفانه در آن زمان نه من بودم و نه وکیل. او را با فشار و شکنجه مجبور به امضای حکمش کردند که اصلا اتهاماتش را قبول نداشته است.»پدر حسین رونقی ملکی با اظهار نگرانی شدید از سلامت جان پسرش گفت:« حسین ۱۳ ماه در بدترین وضعیت در سلول انفرادی بود، او کلیه هایش را از دست داده، در کیسه صفرایش سنگ ۱۷ میلی گرمی وجود دارد و ناراحتی اعصاب پیدا کرده است. او الان هم در زندان تحت فشار است و امنیت جانی ندارد. وقتی ما با خبرگزاری ها حرف می زنیم و یا من به مقامات نامه می نوشتم و می نویسم او را در زندان تحت فشار قرار می دهند که چرا پدرت حرف می زند، چرا نامه می نویسد. الان هم که شما زنگ زدید ما تحت فشار و تهدید هستیم چون نباید با شما حرف بزنیم، باید بگذاریم آنها حسین را بکشند!» احمد رونقی ملکی با اظهار اینکه او و خانواده اش نیز مرتب تهدید می شوند و امنیت جانی ندارند، گفت:« وقتی نامه های به مقامات قضایی برای حال پسرم نوشتم، یکبار شب به منزلم حمله کردند و می خواستند کتکم بزنند که من با داشتن شاهد به دادسرای منطقه رفتم و نامه دادم اما توجهی به آن شد و یکبار هم شب در راه منزل بودم که می خواستند با تبر به من حمله کنند که چون من بیلچه ای همراه هم بود نتوانستند و با موتور فرار کردند من اینها را هم به دادسرای منطقه اعلام کرده ام.»احمد رونقی ملکی گفت: «صدای من را بشنوید، من از مقام معظم رهبری، از فعالان حقوق بشری جهان و ایران، از مسولان قوه قضاییه، از دادستان تهران خواهشمندم که به حسین مرخصی بدهند. او دانشمند است، مجرم نیست. او را ۱۳ ماه در انفرادی نگه داشتند با بدترین شرایط. بد هم وقتی ما می خواهیم حرف بزنیم او را تحت فشار قرار می دهند. برای حفظ جان حسین تقاضای کمک دارم، اگر توجهی نشود حسین از دست خواهد رفت.»وی افزود: « ما پانزده دقیقه هفته ای یکبار ملاقات کابینی داریم. خودمان یک شب در راه هستیم. از شهرستان ملکان از استان آذربایجان شرقی . صبح می رسیم و ملاقات می کنیم. دوباره برمی گردیم به شهر خودمان .اجازه ندادند که زنگ بزند.، دوشنبه هفته دگیه . برویم ببینیمش که کجاست. ولی پزشکان گفته بودند که اگر در زندان بماند، امکان پیوند کلیه نتواند داشته باشد. ۵ درصد فقط پیوند کلیه اش موافقت امیز خواهد بود. پزشکان هم گفته اند که فضای زندان با حال او سازگار نیست. من تمام نامه ها و تجویزهای دکترها را به شعبه ۲۶ و رییس زندان داده ام. ولی به من اجازه ندادند که نامه وکیل و نسخه های ، گواهی پزشکی را به قاضی تحویل بدهم.»
کمپین بین المللی حقوق بشردرایران
کمپین بین المللی حقوق بشردرایران
دیپورت خبرنگاران پناهجو در ترکیه ،هشدار جدی به سازمان ملل متحد
تنها چند ساعت به دیپورت خضر(سید خدر) میرسیدی زمان باقی است وبرای اخرین بار در واپسین ساعتها بار دیگرخطاب به سازمان ملل متحد ومقامات ارشد ومسولین بلند پایه ی این سازمان حقوق بشری خاطرنشان می کنیم که تنها چندساعت زمان دردست است تا از دیپورت این روزنامه نگار ایرانی کرد وفعال حقوق بشر وعضواصلی وفعال در انجمن حمایت از پناهجویان ایرانی در ترکیه جلوگیری کنیم.لذا از تک تک کارکنان ومسولین محترم درسازمان ملل وتمامی سازمانهای حقوق بشری ازسرتاسرجهان می خواهیم برای جلوگیری از این اقدام ضدبشری دولت ترکیه اقدامات فوری وجدی انجام دهند.
باتشکر
خبرنگاران پناهجو درترکیه
http://parsdailynews.com/86303.htm
Serious warning to (U . N)
An Iranian Kurdish journalist
is under pressure and risk of deportation by
Turkish government.
We announce to United nation :There is Only a few hours to deportation of Mr. khezr mirseyedy , Iranian journalist and Human rights activist by government of Turkey.
We apply to Senior Head Employee and Authorities of United Nation and All Human rights Organizations Help to This Iranian refugee and his family and stop Deportation of Mr. khezr mirseyedy by government of Turkey.
tanks a lot,
Refugee reporters In Turkey.
پارس دیلی نیوز
باتشکر
خبرنگاران پناهجو درترکیه
http://parsdailynews.com/86303.htm
Serious warning to (U . N)
An Iranian Kurdish journalist
is under pressure and risk of deportation by
Turkish government.
We announce to United nation :There is Only a few hours to deportation of Mr. khezr mirseyedy , Iranian journalist and Human rights activist by government of Turkey.
We apply to Senior Head Employee and Authorities of United Nation and All Human rights Organizations Help to This Iranian refugee and his family and stop Deportation of Mr. khezr mirseyedy by government of Turkey.
tanks a lot,
Refugee reporters In Turkey.
پارس دیلی نیوز
عفو بینالملل: رژیم ایران میگوید سنگسار سکینه محمدی پابرجاست
سازمان عفو بینالملل خبرداده است که سفارت جمهوری اسلامی در اسپانیا با فرستادن نامهای به این نهاد مدافع حقوق بشر، تصریح کرده است که حکم سنگسار سکینه محمدی آشتیانی و ۱۰ سال حبس او به خاطر «قتل» پابرجا است.براساس گزارش وبسایت عفو بینالملل در روز ۱۱ جولای (۲۰ تیر)، سفارت ایران در اسپانیا روز هشتم جولای (۱۷ تیر) در نامهای خطاب به نمایندگی عفو بینالملل در اسپانیا گفته است: سکینه محمدی آشتیانی به سنگسار و به خاطر قتل به ۱۰ سال زندان محکوم شده است.سکینه محمدی آشتیانی، خانم ۴۴ سالهای است که به اتهام «زنای محصنه» به سنگسار و به اتهام «مشارکت در قتل» همسرش به اعدام محکوم شده است. او تاکنون دو بار از قوه قضائیه طلب بخشش کرده اما اعلام شده بود که درخواست او رد شده است.براساس گزارش عفو بینالملل از اکتبر ۲۰۱۰ (مهرماه ۸۹) یعنی زمانی که جاوید هوتن کیا، وکیل خانم آشتیانی، بازداشت شد این متهم زندانی هیچ نماینده حقوقی در ایران ندارد.سجاد قادرزاده، فرزند خانم آشتیانی و دو روزنامهنگار آلمانی که در اکتبر سال ۲۰۱۰ بازداشت شدند، از زندان آزاد شدهاند اما گفته میشود که آقای قادرزاده ازسوی دولتمردان جمهوری اسلامی تحت فشار قرار گرفته تا درمورد پرونده مادرش سکوت کند و برای آزادی خانم آشتیانی فعالیت نکند.جاوید هوتن کیا پیش از بازداشت به عفو بینالملل گفته بود که پرونده خانم آشتیانی قرار بود توسط عفو بینالملل و «کمیسیون بخشش» این نهاد مدافع حقوق بشر بررسی شود اما پس از بازداشت آقای هوتن کیا، دسترسی به هرگونه اطلاعات بیشتر درمورد پیشرفت در این پرونده غیرممکن شده است.عفو بینالملل همچنان برای تغییر حکم سنگسار خانم آشتیانی تلاش کرده و از دولتمردان ایران خواسته است که این حکم را اجرا نکنند.براساس قانون جنایی ایران هر فرد محکوم به سنگسار باید تحت بازداشت باشد تا زمانی که حکم او اجرا شود.محمدجواد لاریجانی، دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه ایران، سوم خرداد امسال در یک نشست تخصصی حقوق بشر با اشاره به پرونده سکینه محمدی آشتیانی، بازشدن این پرونده غیر از «قتل نفس» را «نادرست» خواند و خواستار دقت قضات در صدور حکم سنگسار شد.به دنبال فشارهای سازمانها و شخصیتهای مدافع حقوق بشر برای جلوگیری از اجرای حکم سنگسار، قوه قضائیه ایران اعلام کرد که خانم آشتیانی به جرم دست داشتن در قتل همسرش به قصاص محکوم شده و اجرای حکم اعدام او بر حکم سنگسار اولویت دارد.عفو بینالملل نیز در این گزارش تاکید کرده است که اگر خانم آشتیانی تنها به دلیل داشتن روابط جنسی نامشروع در حبس مانده است باید بدون قیدوشرط و فوری آزاد شود.عفو بینالملل سنگسار را «شکل بیرحمانهای از اعدام» دانسته و در مخالفت با آن این حکم را «نقض حق حیات» و «نهایت مجازات بیرحمانه و غیرانسانی» توصیف کرده است.اجرای حکم سنگسار ناقض ماده شش (حق حیات) و ماده هفت (منع شکنجه و هرگونه مجازات غیرانسانی) «کنوانسیون بینالمللی حقوق مدنی و سیاسی است» که ایران نیز یکی از امضاکنندگان این پیمان است.پرونده خانم محمد آشتیانی به یکی از مشهورترین پروندههای مربوط به حقوق بشر در ایران تبدیل شده است و چهرههای سرشناس و برخی از سران کشورهای جهان از مقامهای جمهوری اسلامی خواستهاند، از حکم مرگ او صرفنظر کنند.مقامهای جمهوری اسلامی ایران بارها در مورد پرونده خانم آشتیانی اظهارات مختلف و گاه ضد و نقیضی بیان کردهاند؛ زهره الهیان، رئیس کمیته حقوق بشر مجلس دی ماه سال ۸۹ در نامهای به رئیسجمهور برزیل گفت که حکم اعدام سکینه محمدی آشتیانی به دلیل گذشت اولیای دم تعلیق شده و حکم سنگسار او نهایی نشده است؛ محمود احمدینژاد، رئیسجمهور ایران حتی یک بار صادر شدن حکم سنگسار برای خانم آشتیانی را بهطور کلی رد کرد.دلیما روسف، رئیسجمهور برزیل درمورد حکم سنگسار خانم آشتیانی گفته بود: اینکه یک زن بهخاطر اتهام خیانت به همسر خود به اعدام محکوم شود، بربریت است.مقامهای قوه قضائیه ایران هنوز به این گزارش جدید عفو بینالملل درمورد حکم سنگسار خانم آشتیانی واکنش نشان ندادهاند.
مردمک
مردمک
وضعیت وخیم جسمی مریم مجد و بی خبری از مهناز محمدی
با گذشت ۱۵ روز از بازداشت مهناز محمدی، مستندساز و فعال حقوق زنان، وی هنوز امکان تماس تلفنی با خانوادهٔ خود را نیافته است.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، به رغم اعتراضهای گسترده به ادامه بازداشت و بیخبری از وضعیت مهناز محمدی، مسئولان امنیتی و مقامات قضایی، همچنان در مورد علت بازداشت وی سکوت کردهاند و به وی اجازه برقراری تماس تلفنی داده نشده است. مریم مجد، فتوژورنالیست و فعال حقوق زنان نیز، روز گذشته در حالی که وضعیت روحی مناسبی نداشته است، موفق به برقراری تماس با خانوادهٔ خود شده است. به گفتهٔ یک منبع آگاه، وی از درد شدید کلیه رنج میبرد و از جمعه گذشته نتوانسته غذا بخورد. مریم مجد به بیماریهای قلب و کلیه مبتلا است و مدتی پیش از بازداشتاش در بیمارستان بستری شده بود.بیماری جسمی مهناز محمدی، نگرانیها را در خصوص ادامه بازداشت و بیخبری از وی افزایش داده است. یک منبع نزدیک به این مستندساز با اشاره به بیماری مهناز محمدی میگوید: «مهناز مبتلا به بیماری شبیه بهام اس است و روزانه باید داروهایی که شامل کورتیزون هستند رامصرف کند و در غیر این صورت دچار درد عضلانی شدید و فلج موضعی میشود. با توجه به بیخبری از او در طی این مدت نگران دسترسی وی به داروهایش هستیم».مریم مجد، روز ۲۷ خرداد، در حالی که به منظور پوشش خبری مسابقات جهانی فوتبال زنان قصد سفر به آلمان را داشت، در خانهٔ پدری خود واقع در تهران بازداشت شد.گزارشهای منابع خبری نزدیک به مریم مجد و مهناز محمدی، حاکی از آن است که پروندهٔ انان، در اختیار بازپرس دادسرای پارک شهر قرار دارد و برخلاف پرونده فعالان سیاسی و مدنی بازداشت شدهٔ دیگر، پرونده در اختیار دادسرای انقلاب و دادسرای اوین نیست.گفتنی است، در هفتههای گذشته، بازداشت مریم مجد و مهناز محمدی، با اعتراضهای گسترده مواجه شد و نهادهای حقوق بشر، صنفی و برخی دولتها خواستار آزادی بیقید و شرط و سریع آنان شدهاند.
۱۳۹۰ تیر ۲۰, دوشنبه
محمدعلی دادخواه: «رییس دادگاه گفت که من با مرخصی حسین رونقی ملکی موافقم»
حسین رونقی ملکی |
اشکان منفرد
مراسم ۱۸ تیر در سوئد
به مناسبت دوازدهمین سالگرد حمله به کوی دانشگاه تهران در هیجدهم تیر ۱۳۷۸ نمایشگاهی از عکس های آقای حسن سربخشیان از این حمله در شهر «کرونا»ی سوئد و در خانه-موزه پایهگذار این شهر برگزار شد. هرساله در این روز فعالان دانشجویی و گروههای سیاسی در سراسر جهان اقدام به برگزاری مراسم بزرگداشت این واقعه میکنند. امسال علاوه بر شهرهای بزرگ جهان، این مراسم برای اولین بار در شهر کوچک «کرونا» در شمال سوئد و به همت دو تن از فعالین سیاسی-دانشجویی نیز برگزار شد.این مراسم در خانه-موزه پایه گذار شهر برگزار شد و تعداد بیست و شش قطعه عکس از کارهای حسن سربخشیان با حضور مدیر بخش فرهنگی شهر آقای Dan Lundstrom افتتاح شد. در این مراسم سید داوود موسوی -عکاس خبری و فعال سیاسی دانشجویی- که در آن سال در متن حادثه حضور داشته درباره جنبش دانشجویی و واقعه ۱۸ تیر به ایراد سخنانی پرداخت و به بازدیدکنندگان برگههایی درباره این حمله و همچنین آخرین وضعیت حقوق بشر در ایران ارائه شد. در همین رابطه روزنامه مهم شمال سوئدNSD طی مصاحبهای با آقای موسوی گزارشی درباره این واقعه نیز منتشر کرد.در واقعه کوی دانشگاه نیروهای امنیتی و گروههای فشار(موسوم به انصار حزب الله) به دانشجویان معترض به بسته شدن روزنامه «سلام» در کوی دانشگاه تهران و خوابگاه های کوی در شبانگاه ۱۸ تیر ۷۸ حمله کردند. در این حمله حداقل سه نفر از دانشجویان به نام های عزت الله ابراهیم نژاد، فرشته علیزاده و تامی حامیفر (بیانیه شورای متحصنین ۲۶ تیر )کشته شدند. سعید زینالی توسط ماموران دستگیر و ناپدید شد. چشم یک دانشجوی پزشکی بر اثر اصابت گلوله به طور کامل تخلیه و دست و پای عده ای شکسته شد و تعداد زیادی از دانشجویان ضرب و شتم شدند.این واقعه به نقطه عطفی در فعالیتهای آزادیخواهانه دانشجویان تبدیل شد. عاملان و آمران این حمله هیچگاه دادگاهی نشدند.با تشکر از لطف حسن سربخشیان عکاس حرفه ای که مجموعه ای عالی از عکس های مربوط به وقایع ۱۸ تیر و حمله به کوی دانشگاه تهران و اعتراضات را بی هیچ چشمداشتی در اختیارمان قرارداد و شهابالدین یوسفی از فعالین سیاسی دانشجویی و علیرضا درودیانفر (قهرمان جهان در کیک بوکسینگ) در شهر «کرونا»، سوئد.
وضعیت وخیم جسمانی انور خضری در چهلمین روز اعتصاب غذا
در چهلمین روز از اعتصاب غذای انور خضری، زندانی سیاسی کرد، و در حالی که وضعیت جسمانی این زندانی بسیار نامناسب و بحرانی گزارش می شود، مسئولان زندان رجایی شهر همچنان نسبت به خواسته های این زندانی سیاسی بی توجه اند.به گزارش کلمه، این زندانی از چهل روز پیش در اعتراض به وضعیت خود در بند ۶ سالن ۱۸ این زندان دست به اعتصاب غذا زده است. این زندانی سیاسی به مدت دو سال است که به صورت کاملا بلاتکلیف در زندان به سر می برد و نه تنها تاکنون برایش دادگاهی برگزار نشده، که حتی برای بازپرسی نیز احضار نشده است.وی در اعتراض به این شرایط و همچنین نگهداری در بند زندانیان عادی زندانیان رجایی شهر، اعتصاب غذای تر کرده است. در اعتصاب غذای تر، زندانی تنها به خوردن آب و چای بسنده و از خوردن هرگونه غذا خودداری می کند.همبندان خضری که به شدت نگران وضعیت جسمانی او هستند، از این همه بی توجهی مسوولان زندان رجایی اظهار تعجب می کنند و می ترسند سرنوشتی چون هدی صابر در انتظار این زندانی باشد.خواسته اصلی این زندانی سیاسی کرد، رسیدگی قضایی به پروندهاش بعد از دوره طولانی بلاتکلیفی و همچنین انتقال به بند زندانیان سیاسی است.کامران شیخی و سید ابراهیم سیدی، دو زندانی سیاسی دیگر کرد که همزمان با انور خضری اعتصاب غذایشان را آغاز کرده بودند، چند روز پیش به این اعتصاب پایان دادند.این دو زندانی به همراه احمد کمال رمضان، رمضان سعیدی و هادی امینی از دیگر زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر هستند که در شرایط بسیار نامناسب در میان زندانیان عادی این زندان نگهداری می شوند و خواهان انتقال به بند زندانیان سیاسی هستند.چند روز پیش در پی تداوم اعتصاب غذای چند تن از زندانیان سیاسی کُرد در زندانهای مختلف ایران، گروهی از فعالان تحت عنوان «کمپین حمایت از اعتصاب زندانیان سیاسی کرد»، با صدور بیانیه ای خطاب به مجامع بین المللی، نهادهای حقوق بشری، سازمان ها و جریان های سیاسی، خواستار واکنش آنها و “شکستن سکوت” در برابر وضعیت زندانیان سیاسی کرد شدند.
اشتراک در:
پستها (Atom)
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحرانهای بیپایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانهای تبدیل کرد...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...