۱۳۹۰ تیر ۱, چهارشنبه

آبروریزی آقای وزیر


مهندس علی آبادی که از قوم و خویشان احمدی نژاد است و به تازگی به اصطلاح سرپرست شرکت نفت شده است ( البته برای احمدی نژاد او همچون دستمالی می ماند که می توان در هر سوراخی تپاند) در نخستین سفرش به سازمان اوپک خواسته است که انگلیسی سخنرانی کند، اما از آنجا که همۀ دارودستۀ احمدی نژاد از نخبگان تراز اول جامعه هستند و همۀ دانش ها را مثل بلبل بلدند متن سخنرانی علی آبادی (به زبان انگلیسی) را برای او روی یک کاغذ نوشتند و به دستش دادند تا مبادا اشتباهی رخ دهد. اما جالب اینکه کسانی که فیلم سخنرانی این آقا را دیدند متوجه نکتۀ بسیار بسیار بسیار جالبی شدند و آن اینکه این آقا متن انگلیسی را از راست به چپ می خواند نه از چپ به راست. سر انجام کاشف به عمل آمد که متن انگلیسی سخنرانی این آقا را به ف;ارسی برایش نوشته اند. اگر باور نمی کنید تصویر زیر را ببینید.

پارس دیلی نیوز 

وحشت حكومت از فتنه بزرگتر! گفتگوی رادیوبین المللی فرانسه با بابك داد در انتخابات آینده


نظام توتالیترجمهوری اسلامی وعلائم زوال آن

در جمهوری اسلامی روند فرو پاشی نظام از همان ابتدای پایه ریزی آن، و در حقیقت از زمانی شروع شد که خمینی رهبر "انقلاب" اجازه داد که سران ارتش و نظام سابق را در "محاکمات" چند سا عته وگاه چند دقیقه ای در پشت بام خانه اش اعدام کنند. و از این طریق در حقیقت قهر هر روزه و لجام گسیخته را جانشین قدرت نمود.انچه در مملکت ما امروزه به شکل در گیری طرفداران "رهبر" با "فتنه گران" و جدیداً هم با"نیروهای انحرافی" در جر یان است و باعث جدا شدن باز هم بخشی دیگر از سران سیاسی و باقیمانده ی گردانندگان سطح اول جمهوری اسلامی از رهبریِ آن می گردد، ریشه در همان حاثه ی بیسابقه ای دارد که به نام "انقلاب اسلامی" در ١٣٥٧ در ایران اتفاق افتاد، و عده ای بی توجه به جنایاتی که تا کنون بنام این انقلاب و به دستور سران آن در ایران انجام گرفته است هنوز هم آنرا "انقلاب شکوهمند" می نامند. چه این "انقلاب شکوهمند" که به کمک اتحاد موقت نخبگان جامعه با توده های بی هویت سیاسی به پیروزی رسید سبب گردید که نظامی تمامیت خواه ( تو تالیتر) که یکی از سفاکترین انواع رژیم های دوران معاصر است در کشور ما پایه ریزی گردد.رهبران این انقلاب در همان مدت کوتاهی که به "بهار آزادی" معروف گردید، و در واقع دنباله ی اثرات جان پرور و روح افزای رواج آزادی های کاملی بود که دولت بختیار برقرار کرده بود، یعنی مدت زمانی که آنان لازم داشتند تا از اجامر وتوده های بی هویت و "اتمیزه ی" شرکت کننده در تظاهرات خشونت آمیز سازمان های سر کوب خود را سامان بخشند، نظام مبتنی بر قهری را که استقرار وحشت و خشونت شکل بیان آن بود، بر مملکت حاکم کرده، امکان دخالت مردم در سر نوشت خویش را درتمام زمینه های اجتماعی و سیاسی از میان بر داشتند. آنان نشان دادند که برای تثبیت پایه حکومت خویش از شخصیت ها و نیروی سیاسی و اجتماعی که در رسیدن به قدرت با آنان همراه بودند همچون ابزاری ـ و به عبارت دقیق تر چون پلکانی برای صعود به قله ی قدرت و نمای بیرونی موقت آن ـ، استفاده نموده و برای هر یک نیز مجال خودنمایی محدودی را در نظر داشته اند که پس از اتمام آن به خشن ترین شکل ممکنه با آنان بر خورد کرده اند . همه شاهد این رفتار بوده ایم؛ دیدیم دیری نپا یید که نیروها و شخصیت های ملی، و ملی- مذهبی، همچون دکتر کریم سنجابی و همراهانش از جبهه ملی، مهندس مهدی بازرگان وسایر شخصیت های ملی- مذهبی از نهضت ازادی ازمناصب اعطایی کنار گذاشته شدند. صادق قطب زاده به جوخه اعدام سپرد ه شد، مهندس عباس امیر انتظام بدون اثبات جرمی به زندان طویل المدت افکنده شد، و ابولحسن بنی صدر مجبور به فرار از مملکت گردید. کنارگذاشتن این افراد و بطور کلی همه ی نیروهایی که بنا به یک تقسیم بندی خاص نظام های توتالیتر غیر خودی نامیده می شوند، از حکومت و به دور کردن آ نها از مراکز قدرت در این نظام ها امری غیر قابل اجتناب است که از ذات آنها سرچشمه می گیرد. زیرا یکی از مشخصات حکومت های توتالیتر این است که فرمانروایان آنها، که همگی نیز تحت اراده ی فردی بنام پیشوا حکومت می کنند، همه ی کسانی نیستند که همزمان با آنان به مقاماتی دست یافته اند ! می بینیم که با چنین آغاز و ویژگی هایی چرا این "انقلاب " هم نمی توانست سر انجام دیگری بیابد زیرا رهبری آن یعنی خمینی و دار ودسته اش اگر چه دیکتاتوری شاه را به بهانه ی نقض کلیه ی حقوق سیاسی و اجتماعی مردم مورد حمله قرار می دادند و خواهان بر اندازی آن بودند و از این طریق توانسته بودند مردم عادی و بخصوص بخش عمده ای از نخبگان و روشنفکران جامعه را بدنبال خود بکشانند، ولی در عمل به فوریت نشان دادند که به آنچه می گویند باور نداشته، هوای دیگری در سر می پرورانند. چنین بود که پس از کسب قدرت آنان هر روز بر شمار بیشتری از مردم روشن گردید که آنها نه تنها بدنبال رهایی مردمان از ستم و حق کشی حاکم در نظام پیشین نیستند، و قصد استقرار آزادی وبر قراری دموکراسی را هم ندارند، بلکه، به عکس، در پی بنیاد کردن نظامی هستند مبتنی بر عبودیت و بندگی آنان. آنان مدعی برقراری نظامی بودند که در آن به اصطلاح "حکومت الهی" را بر مبنای احکامی جاری کنند که گویا بیش از سیزده قرن قبل بصورت لایتغیری از طرف خداوند نازل شده و عدول از آنها سزاوار مخوف ترین مجازات دنیوی و اخروی است. رهبری این " انقلاب" آزادی مردمان را نه تنها از جهت خصلت اصلی آنان، یعنی انسان بودنشان، به رسمیت نمی شناخت، بلکه بندگی و اطاعت بی چون وچرا در برابر آفریدگاری نامرئی و ساکت را، با متابعت کورکورانه از مدعیان نمایندگی او که خود را در زمره ی آنان معرفی می کردند پایه و اصل جامعه قرار می داد و در برابر چنین اصلی حقوق سیاسی و شهروندی را به هیچ می گرفت. به عبارت دیگر این دگرگونی بایستی به از میان بردن میثاقی منجر می گردید که اساس آن را" تمام قوای مملکت ناشی از ملت است" (قانون اساسی مشروطیت ) تشکیل می داد، و بجای آن حکومتی استقرار می یافت مبتنی بر بندگی و جاری شدن احکامی از پیش آماده و لایتغیر که درآن حقی برای مداخله ی افراد بشر ملحوظ نیست. خمینی بدلیل اینکه به یک" امت اسلامی" متشکل از بندگان خداوند به عنوان یک واحد جهانی معتقد بود و نه به انسانهای آزاده ای که در محدوده مرزهای کشوری بنام ایران زندگی می نمایند، با تمام کوشش های دکتر شاپور بختیار برای سوق دادن جنبش آزادیخواهانه ی مردم به سمت بر طرف نمودن معایب موجود و دگر گونی حکومت در جهتی که قانون اساسی، خونبهای مبارزان راه مشروطه، تعیین کرده بود، و در آن ازادی انسانها و کلیه حقوق شهروندی تضمین و جهت آن بوجود آوردن شرایط زندگی مادی بهتری برای مردم بود، مخالفت کرد. احکامی که از دید آنان بایستی اساس نظام ا آینده را تشکیل می داد، چنانکه بیا ن شد در اساس بر عبودیت انسان ها استوار بود. چنین احکامی دگم هایی هستند که نحوه زندگی و عمل افراد جامعه را از گهواره تا گور مشخص می نمایند؛ از منظر این احکام اعضای جامعه بندگانی هستند صغیر و مستحق هدایت و سر پرستی از طرف یک رهبر (فقیه) ، که رسالتش نظارت بر رعایت این احکام و عدم تخطی افراد جا معه از آنهاست، و رابطه مردم با رهبر نه بر مبنای یک میثاق دو جانبه استوار است، بلکه به شکل بیعت یک جانبه مردم با رهبر و گردن گذاشتن بی چون و چرا به اوامر اوست، چه در این نظام "رهبر" مشروعیت خود را نه از طریق رآی مردم بلکه از طرف خالق بدست آورده و خود را فقط در قبال او جوابگو میداند. در نظام متکی بر این پایه بر خلاف نظام های دیکتاتوری کلاسیک شرط ایمنی نه اطاعت بدون قید وشرط از اوامردیکتاتور در حوزه سیاسی است، بلکه اطاعت از اوامر رهبرو تبعیت از دگم های حاکم بر کلیه شؤن زندگی اعضای جامعه، که کلیه حوزه های خصوصی و غیرسیاسی زندگی را نیز شامل میشود، طلب می گردد،در چنین نظامی تنها مخالفین سیاسی نیستند که هدف تعقیب قرار میگیرند، بلکه بخش های مهمی از افراد عادی در جامعه نیز هدف سرکوبند تا با تعمبم فضای ارعاب، از امکان شکل گیری هر گونه نیروی مخالف سیاسی جلو گیری بعمل آید. اینگونه نظام ها نظام های بی شکلی هستند و در حقیقت قبایی هستند که به تن رهبر دوخته شده است. ها نا آرنت متفکر آلمانی قرن بیستم، از بزرگترین فلاسفه ی سیاست، در توصیف چنین نظام هایی می گوید : بی شکلی این دولت، ابزار بسیار مناسبی برای تحقق اصل رهبری است. رقابت دائمی اداراتی که با یکدیگر تخالف دارند و حتا عهده دار وظایفی یکسان هستند، تقریبن [تقریبأ] وقتی برای موثر واقع شدن مخالفتها و تحریکات بجای نمی گذارد... تنها قاعده مطمئنی که میتوان در یک رژیم توتالیتر پیدا کرد، این است که هر چقدر یک موسسه دولتی آشکارتر باشد قدرت آن نیز کمتر است و هر چقدر که وجود یک نهاد ناشناخته تر باشد، قدرت آن نیز سرانجام بیشتر خواهد بود. بنابراین قاعده، شورا ها که در قانون اساسی مکتوب بعنوان عالیترین مرجع اقتدار دولتی به رسمیت شناخته شده اند( در روسیه شوروی)، از حزب بلشویک قدرت کمتری دارند، و حزب بلشویک نیز که اعضایش را آشکارا برمیگزیند و بعنوان طبقه حاکم به رسمیت شناخته شده است، در مقایسه با پلیس مخفی از قدرت کمتری برخوردار است. قدرت واقعی از آنجایی آغاز میشود که اختفا آغاز میگردد. از این جهت، دولتهای نازی و بلشویک بسیار همسان بودند، تفاوت آنها بیشتر در این واقعیت نهفته است که در آلمان نازی، سرویسهای پلیس مخفی بگونه ای متمرکز در انحصار هیملر است[بودند]،حال آنکه در روسیه، فعالیت های پلیسی در موسسات پلیسی تودرتو و جداگانه انجام میگیرند " (١) و بهمین دلیل است که در تاریک خانه ای بنام "بیت رهبر" برای هر یک از ارگان های نظام ارگانی موازی مو جود است که قدرتی به مراتب بیش از ار گان های رسمی دارند، بدون اینکه جامعه از ترکیب ، بودجه و گرادنندگان آنها کمترین اطلاعی داشته باشد.در چنین نظام هایی اوامر رهبر و بی چون وچرا بایستی اجرا گردد و هر گونه تخطی از آن و انتقاد ازاو و اعمالش گماشتگان رهبر را بمیدان می کشاند. علاوه بر این رهبر خطا نا پذیر است و بی جهت نیست که خمینی با اینکه تقریبأ تمام قولهای خود درباره ی آزادی و ر فاه انسانها را زیر پا میگذارد، و با اینکه هشت سال به جنگ ادامه داده، هزاران نفر را بکشتن و میلیارد ها دلار سر مایه ملی را به باد میدهد، فقط با همین که می گوید قبول قطعنامه سازمان ملل بمثابه جام زهری است که باید بنوشد دیگر آب از آب تکان نمی خورد و خود را مجبور به هیچ توضیحی به کسی هم نمی بیند. فرمان اعدام های دسته جمعی و کشتار هزاران انسان بی گناه هم نتوانست از قداست رهبر بکاهد و حتی هنوز هم هستند کسانی که خواب کشاندن جامعه و مردم به" دوران طلایی " زمان او را در سر می پرورانند. در اینگونه نظام ها مردم بخاطر اینکه نظر ارگانهای سرکوب را بطرف خود جلب نکنند مجبورند داﭡما به اعترافاتی تن دردهند و یا تظاهر به اعتقادی نمایند که نه تنها به آن باور ندارند، بلکه مخالف آن نیزهستند و از آن نفرت دارند. شهروندان در چنین نظام هایی در هر لحظه خود را دریک تعارض درونی انتخاب بین ارزش های خود که به آنها باور دارند، و ارزش های متعلق به نظام می بینند که برای بقای خود مجبور به تن دادن به آنند. این امر باعث میگردد که دروغ گویی و تظاهر به یکی از اصول رفتاری جامعه تبدیل گشته و از این امر نه کودک دبستانی را امکان گریز است و نه معلم او را . رهبری و سران حکومت نیز چون دروغ گویی و تظاهر و تزویر در جامعه به امری عادی تبدیل گشته است و قبح خود را از دست داده، با اینکه خود آگاهند که افراد جامعه به دروغ گویی آنها پی برده و سخنان آنان را باور ندارند، مع الوصف از گفتن دروغ های گاه شاخدار هم ابا یی ندارند. و از این روست که احمدی نژاد یکی از دروغگو ترین و دغلباز ترین افراد در جمهوری اسلامی رئیس جمهور گردیده و رهبر نیز حاضر میشود تا سر حد از دست دادن بخشی از مشروعیت خود و نظامش از چنین فردی پشتیبانی نماید . نظام توتا لیترداﭡما در حال عوام فریبی و خود فریبی است؛، در آن فر ض بر این است که چون مخالفی با نظام و رهبری نمی تواند وجود داشته باشد، لذا کلیه کسانی که به مخالفت با آن برمی خیزند یا "نوکران اجنبی"اند، یا "فتنه گر" و یا "منحرف". و از آنجا که نظام کلیه اعضای جامعه را طرفدار خود تصور می کند برای کلیه آنان جایگاهی را در سازمان های متعلق بخود در نظر گرفته است. با چنین تصوری است که در جمهوری اسلامی" حزب فقط حزب ا ﷲ" است ، اعضای ساواکش " ٢٠ میلون سربازان گمنام امام زمان " هستند، و "بسیجش " همه اصناف و گروهای اجتماعی را شامل میگردد و در حقیقت جانشین کلیه اتحادیه های صنفی و سازمانهای مدنی گردیده است . و در نهایت نظامش اطلاع پیدا نکرده و آگاه نیست که هر روز بیش از پیش مشروعیت و قدرت خود را از دست داده و قدم در راه فرو پاشی خود بر میدارد .هانا آرنت در اهمیت قدرت در بقای حکومت براین نظر است که : «آنچه به نهادها و قوانين يک کشور قدرت مي بخشد پشتيباني مردم است که در واقع خود نيز تداوم ميثاق اوليه يي است که اين نهادها و قوانين را به وجود آورده است. در يک دولت قانوني با نمايندگان پارلمان، مردم حاکمان واقعي هستند و بر کساني که حکومت مي کنند، تسلط دارند. تمام نهادهاي سياسي که مظهر و تبلور قدرت اند، به محض اينکه پشتيباني توده هاي مردم را از دست بدهند، رو به انجماد و فروپاشي مي گذارند.» (۲) در جمهوری اسلامی روند فرو پاشی نظام از همان ابتدای پایه ریزی آن، و در حقیقت از زمانی شروع شد که خمینی رهبر "انقلاب" اجازه داد که سران ارتش و نظام سابق رادر "محاکمات" چند سا عته وگاه چند دقیقه ای در پشت بام خانه اش اعدام کنند، و از این طریق در حقیقت قهر(سیستماتیک) را جانشین قدرت نمود. (*) خمینی که براستی انقلابی را رهبری کرده بود تا زمانی که فریبکاری هایش بتدریج برای مردم روشن نشده بود، از قدرت معنوی زیادی بر خوردار بود، واگر منش دیگری داشت، می توانست راهی همچون گاندی و ماندلا را بپیماید، ولی چون نفی، و نه تفاهم، اساس فکری خمینی را تشکیل میداد، او شیوه اعمال قهر را بجای حکومتی مبتنی بر تفاهم ملی انتخاب نموده و حکومت وحشت را جانشين حکومتی نمود بر پایه مشروعیت مردمی، و مورد پشتیبانی مردم. اگرچه خمینی در طول زمان و در اثر خلافکاری ها وجنایات مداومش قدرت و مشروعیت اولیه خود را بخصوص در بین روشنفکران جامعه به مقدارزیادی از دست داده بود، ولی تا زمان مرگ توانست با استفاده از نفوذ خود کسانی را که همه چیز خویش را مدیون او بودند ساکت نگه داشته، و نظام خود را حفظ نماید.پس از مرگ خمینی انتظار میرفت که نظام هم همراه با او بخاک سپرده شود، اما رفسنجانی که خامنه ای را بر کرسی ولایت نشانده بود، با علم به عدم کاردانی او، از یک طرف سعی نمود با اتخاذ سیاست در های باز به نیاز های مردمی که در اثر جنگ هشت ساله دچار محرومیت های زیادی گردیده بودند جواب دهد، و از جانب دیگر با بسط تروریسم در خارج از کشور و بخصوص در سطح رهبری نیرو های دمو کرات ملی (دکتر بختیار) و کادر های با نفوذ و موًثر آن مانع ا ز استفاده آنان از خلا ء بوجود آمده در جهت بر اندازی رژیم گردد.روند تبدیل بخشی از کادر های انقلابی نظام به کادرهایی آگاه به عدم کارایی شعارهای انقلابی و نظام متکی بر ولایت و انحصار طلبی آخوند ها با عث گردید که این کادر ها بجای تکرار این شعار ها و ادامه ی کار بی حاصل انقلابی به عمل گرایی (PRAGMATISME) روی آورند. علاوه بر آن شکست سیاست صدور انقلا ب و نیاز جامعه و اقتصاد کشور به بر قراری روابطی معقول و عرفی با جهان خارج، بخش سیاسی و عملگرای نظام را به طرف اصلاحات تدریجی نظام سوق داد. آنان با تاًسیس سازمان های سیاسی نظیر حزب کارگزاران ، جبهه مشا رکت، و سازمان مجاهدین انقلاب، خارج از محدوده نظری و اید ﭡولوژیکیِ " حزب فقط حزب ﷲ"، و با نفوذ در سازمان های فرمایشی و توتا لیتر صنفی بخصوص سا زمانهای دانشجویی ، توانستند ابتدا در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شوند وسپس ا کثریت کرسی های مجلس شورای اسلامی را بدست آورند. عدم قاطعیت نیرو های اصلاح طلب و بخصوص شخص آقای خاتمی و آخوند های همراه و تمایل قلبی و عملی آنان به حفظ نظام، باعث شد که نیرو های توتا لیتر با بسط تروریسم در داخل و استفا ده از اختیا رات قانونی ولی فقیه ابتدا دستگاه اجرایی را مختل کنند کردند "دولت هر نه روز با تو طﭡه ای رو بر بود" (اقای خاتمی)، و هم مجلس را بی اعتبار( حکم حکومتی).خامنه ای که قبای ولایت فقیه از همان ابتدا به تن او گشاد بود، وعلاوه بر این او نه تنها انقلابی را رهبری نکرده بود، بلکه حتی جزو شخصیت های طراز اول انقلاب اسلامی هم محسوب نمی شد. با استفاده از فر صت پیش آمده دست به ساختن ابزار هایی نمود که بتوان با استفاده از آنها رهبری او بر نظام حاکم را در مقابله با مدعیان درونی نظام تضمین کرد. از آن به بعد او قادر گردیده است که تمام منتقدین بخود را با کمک همین ابزارها سر جایشان بنشاند. آخرین پرده این نمایش شکست خوش باورانی چون اقایان موسوی و کروبی بود که به امید اصلاح نظام بمیدان آمدند، و تجربه شده را دو باره تجربه کردند. و چه بسا جوانان و نخبگان جامعه در این کار عبث جان باختند و یا به زندان های طویل المدت محکوم شدند.اکنون مردم ما به تجربه در یا فته اند که نظام جمهوری اسلامی اصلاح پذیر نیست، و کم نیستند افراد مذهبی و متدینی که همچون آقای اشکوری معتقد ند که : تئوری ولایت فقیه و بهویژه ولایت مطلقه فقیه هم در مقام ثبوت قابل نقض و ابرام فراوانی بوده که در گذشته چندان به آن توجه نمیکردند، و هم در مقام اثبات. یعنی هم مبانی نظری ولایت فقیه بههیچوجه قابل قبول نبوده و بسیار مخدوش و بسیار سست بوده، و هم بهویژه اگر به نحو پسینی به قضیه نگاه کنیم، در طول این ۳۲ سال نظام مبتنی بر ولایت فقیه پیامدهای منفیاش را نشان داده و تناقضهای درونیاش آشکار شده است.... بنابراین به نظر میآید که (یک) بحران ایدئولو ژیک و فرهنگی در ساختار حقیقی و حقوقی نظام جمهوری اسلامی بهوجود آمده است " ( ٣ ) و اکنون که دوستون اصلی نظام یعنی ایدئو لوژی آن بی اعتبار گردیده و رهبر آن فاقد کاریزما واقتدار ومشروعیت لازم برای حفظ بقای آن است، وهر روز مجبور به استفاده عریانتر از ابزار قهر و خشونت نامحدودی که در اختیار دارد میگردد، او از این طریق ممکن است باز هم در مقابله با مردم یک بار دیگر"پیروز" گردد، ولی این "پیروزی ها" هر بار برایش گرانتر تمام خواهد شد، چه به نظر ها نا آرنت : مي توان قهر را جانشين قدرت ساخت و حتي به پيروزي موقت رسيد، اما هزينه ای که بايد براي اين پيروزي پرداخت، بسيار گران است زیرا در اين حالت نه تنها مردم تاوان سنگيني مي پردازند، بلکه حاکمان نيز اين هزينه را از سرمايه معنوي قدرت خويش مي پردازند و در واقع هر دو طرف بازنده اند... آنچه از نهاد قدرت باقي خواهد ماند، چيزي نيست جز ابزار اعمال خشونت.» (٤) و تاریخ گوا هی میدهد که چنین حکومت هایی محکوم به زوال اند : قدرت سياسي پديده ای است که از انسان ها و مناسبات آزادانه و داوطلبانه ميان آنان سرچشمه مي گيرد. مادامي که قدرت سياسي برخاسته از اراده مردم است، زنده و پابرجاست، ولي اين قدرت بازيچه دست گروهي سرکوبگر و انحصارطلب قرار گيرد، رو به مسخ و فروپاشي مي گذارد." (٥)

1. دولت تو تایتر (وبلاک روان و جهان)

2. قدرت و قهر در فلسفه سیاسی ها نا آرنت (بهرام محبی وبلاک حاکمیت ملی)

3. مصاحبه سراج الدین میردامادی با آقای اشکوری (18 جون 2011)

4. قدرت و قهر در فلسفه سیاسی ها نا آرنت (بهرام محبی وبلاک حاکمیت ملی)

5. هما نجا

(*) اگر چه «ماکس وبر» در تعريف مشهورخود از دولت که در آن گفته بود؛ «دولت يعني مناسبات سلطه گرانه انسان ها بر انسان ها که بر ابزار مشروع (يا به ظاهر مشروع) قهرآميز استوار است.»از ديدگاه آرنت «قدرت» قابليتي است انساني، نه فقط براي انجام عملي، بلکه براي اتفاق ميان انسان ها و اقدام مشترک آنان. بنا بر اين تعريف، هيچ گاه نمي توان قدرت را متعلق به يک فرد دانست، چرا که قدرت همواره داراي سرشتي اجتماعي است و در اختيار گروهي از انسان ها است. مادامي که اين گروه متحد است، قدرت آن پابرجاست. براي نمونه وقتي مي گوييم فلان شخص داراي قدرت است، به اين معناست که او از سوي گروهي مسووليت يافته به نام گروه دست به اقدام بزند و بدون پشتيباني آن گروه، قدرت وي معنا ندارد. بر اين پايه، اگر در زبان محاوره از فرد يا شخصيت قدرتمند ياد کنيم، منظورمان بيشتر شخصيت زورمند است نه شخصيت داراي قدرت، زيرا «زور» به خلاف قدرت، هميشه ويژگي فردي است و آن را مي توان با کيفيت مشابه در افراد يا اشياي ديگر سنجيد. زور فردي را هيچ گاه ياراي ايستادگي در برابر قدرت جمع نيست.نمي توان ادعا کرد که نقطه مقابل قهر، عدم خشونت است و طبعاً سخن از قدرت «بدون قهر» نمي تواند معنا داشته باشد.... قهر مي تواند قدرت را نابود سازد، ولي هيچ گاه قادر به ايجاد آن نخواهد بود. چيزي که از لوله تفنگ بيرون مي آيد، مي تواند فرماني موثر باشد که اطاعت فوري و بي چون و چرا مي طلبد، اما از لوله تفنگ هرگز قدرت بيرون نخواهد آمد.»

نویسنده : حسین اسدی

فراخوان جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران برای برگزاری افطارهای نمادین در حمایت از زندانیان اعتصابی

به گزارش جنبش راه سبز، این دانشجویان در بخشی از بیانیه خود آورده اند: خرداد امسال تلخ تر از هر خرداد دیگری برای این سرزمین رقم خورد. سرزمینی که این روزها در زیر چکمه های حزب پادگانی بهترین فرزندان خود را از دست می دهد . در همان هنگام که بار مصیبت و غم از دست دادن دیرمبارز سترگ عزت الله سحابی بر قلب آزادیخواهان این وطن سنگینی می کرد، به ناگاه حمله وحشیانه پادگانیان هاله اش را نیز از ما گرفت و داغ این حوادث آنچنان بر دل دوستان نشست که این ظلم ناروا را برنتافتند و هدی با برگزیدن مرگ با عزت، سیاه دلی حاکمیت را به رخ همگان کشید.این دانشجویان ضمن ارائه نکاتی در خصوص چگونگی حمایت از زندانیان اعتصاب کننده خود نیز اعلام داشتند: ما به عنوان ائتلاف دانشجویان سبز دانشگاههای تهران اعلام می کنیم که خود نیز در حمایت از اعتصاب غذای زندانیان و در اعتراض به مرگ سحابی و صابر ، روز چهارشنبه اول تیرماه روزه سیاسی می گیریم و در صورتی که اعتصاب زندانیان پایان نگیرد و به نحوه شهادت سحابی و صابر رسیدگی نشود، اقداماتی از این دست را ادامه خواهیم داد. از تمامی دانشجویان و مردم نیز دعوت می کنیم که در روز چهارشنبه با برگزاری افطارهای نمادین دسته جمعی، درمحافل دوستانه ، خانوادگی و غیره، یاد هاله سحابی و هدی صابر را گرامی بدارند ، از زندانیان اعتصاب کننده حمایت کرده و عکس ها و خبرهای مربوط به جمع های خود را برای رسانه ها ارسال نمایند تا از این طریق نشان دهیم ، ما همه با هم هستیم .دانشجویان همچنین در بخشی از بیانیه خود خواهان همراهی فعالان سیاسی و اعلام موضع صریح مراجع شده و اظهار داشته اند: از تمامی فعالان سیاسی و اصلاح طلب، روحانیون و خصوصا علمای عظام درخواست می کنیم که با اعلام موضع و حمایت عملی خود از زندانیان اعتصاب کننده، نسبت به نحوه شهادت هاله سحابی و هدی صابر موضع گیری نموده و در صورت امکان با برگزاری روزه سیاسی و اعتصاب غذای دسته جمعی ، خواهان بررسی نحوه مرگ هاله سحابی و هدی صابر و شکسته شدن اعتصاب غذای دوازده زندانی، شوند. همچنین پیشنهاد می شود با نگارش نامه به نهادهای ذیربط، رایزنی با سایر علما، اعلام موضع های دسته جمعی و … اولاً حاکمیت را وادار به پاسخگویی کنند، ثانیاً از فراموش شدن این جنایات جلوگیری کنند و ثالثاً مانع از تکرار چنین فجایعی شوند .

متن کامل این بیانیه به شرح زیر می باشد:

خرداد ماه همیشه برای ما و سرزمین ایران با روزهای سرنوشت سازی همراه بوده است و خرداد امسال پرحادثه و تلخ تر از هر سال، یکبار دیگر یادآور شد که تازمانی که هستند مردان و زنانی که در راه میهن، جان خود را ایثار کنند، داستان خرداد و آزادیخواهی مردمان این سرزمین همچنان ادامه خواهد یافت و خرداد امسال تلخ تر از هر خرداد دیگری برای این سرزمین رقم خورد. سرزمینی که این روزها در زیر چکمه های حزب پادگانی بهترین فرزندان خود را از دست می دهد .در همان هنگام که بار مصیبت و غم از دست دادن دیرمبارز سترگ عزت الله سحابی بر قلب آزادیخواهان این وطن سنگینی می کرد، به ناگاه حمله وحشیانه پادگانیان هاله اش را نیز از ما گرفت و داغ این حوادث آنچنان بر دل دوستان نشست که این ظلم ناروا را برنتافتند و هدی با برگزیدن مرگ با عزت، سیاه دلی حاکمیت را به رخ همگان کشید. رضا هدی صابر در اعتراض به شهادت ناجوانمردانه هاله ای که داغ پدر دید و رفت، اعتصاب غذا کرد و شهید شد. و اکنون حاکمیت نه تنها پاسخگو نیست که به رسم همیشگی قلدرمابانه ، با طفره رفتن از حقیقت ماجرا ، علت شهادت او را همان ذکر می کند که هاله را گفته بود.و اکنون آزادگان در بند، در مقابل این همه ظلم آشکار و قساوت بی پرده و شهادت مظلومانه هدی صابر ، صدا به اعتراض بلند کرده و برای فریاد مظلومیت او چاره ای جز توسل به اعتصاب غذا نیافتند، باشد که حاکمیت کور و کر، چیزی ببیند و بشنود .فارغ از حاکمیت انحصارطلبی که دیگر هویت آن بر همگان روشن است، اینک بر ما شاهدان این همه ظلم و بیداد است که صدای حق طلبی عزیزانمان را نه تکرار که فریاد کنیم و حامل راستین پیام هاله ها و صابرها باشیم که ” ان الله لایغیروا ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم” که خداوند سرنوشت هیچ قومی را دگرگون نخواهد کرد مگر انکه خود حالشان را تغییر دهند.از این رو در جهت همراهی با آزادگان دربند و فریاد مظلومیت آن دو شهید ، ائتلاف دانشجویان سبز دانشگاههای تهران، به عنوان یک گروه دانشجویی که تبیین مبارزه مسالمت آمیز را وجهه همت خود قرار داده است ، راهکارهای مدنی زیر را پیشنهاد می کنیم  یک) از تمامی فعالان سیاسی و اصلاح طلب، روحانیون و خصوصا علمای عظام درخواست می کنیم که با اعلام موضع و حمایت عملی خود از زندانیان اعتصاب کننده، نسبت به نحوه شهادت هاله سحابی و هدی صابر موضع گیری نموده و در صورت امکان با برگزاری روزه سیاسی و اعتصاب غذای دسته جمعی ، خواهان بررسی نحوه مرگ هاله سحابی و هدی صابر و شکسته شدن اعتصاب غذای دوازده زندانی، شوند. همچنین پیشنهاد می شود با نگارش نامه به نهادهای ذیربط، رایزنی با سایر علما، اعلام موضع های دسته جمعی و … اولاً حاکمیت را وادار به پاسخگویی کنند، ثانیاً از فراموش شدن این جنایات جلوگیری کنند و ثالثاً مانع از تکرار چنین فجایعی شوند .دو) همچنین از فعالان حقوق بشر و جنبش سبز در خارج از کشور، انتظارمی رود به هر طریق ممکن از جمله برگزاری مراسم اعتراضی اعم از روزه سیاسی در مقابل نهادهای بین المللی مانند سازمان ملل، جمع آوری طومارهای اعتراضی و تشکیل کمپین آزادی زندانیان سیاسی، صدای اعتراضی این زندانیان را به مجامع بین المللی و رسانه های جهانی رسانده و از این طریق فشارهای بین المللی را بر حاکمیت جهت رعایت حقوق بشر و حقوق زندانیان افزایش دهند .سه) ما به عنوان ائتلاف دانشجویان سبز دانشگاههای تهران اعلام می کنیم که خود نیز در حمایت از اعتصاب غذای زندانیان و در اعتراض به مرگ سحابی و صابر ، روز چهارشنبه اول تیرماه روزه سیاسی می گیریم و در صورتی که اعتصاب زندانیان پایان نگیرد و به نحوه شهادت سحابی و صابر رسیدگی نشود، اقداماتی از این دست را ادامه خواهیم داد.از تمامی دانشجویان و مردم نیز دعوت می کنیم که در روز چهارشنبه با برگزاری افطارهای نمادین دسته جمعی، درمحافل دوستانه ، خانوادگی و غیره، یاد هاله سحابی و هدی صابر را گرامی بدارند ، از زندانیان اعتصاب کننده حمایت کرده و عکس ها و خبرهای مربوط به جمع های خود را برای رسانه ها ارسال نمایند تا از این طریق نشان دهیم ، ما همه با هم هستیم .

درخواست شورای هماهنگی راه سبز برای پایان اعتصاب غذا زندانیان : فراخوان تکبیر در حمایت از زندانیان بند ۳۵۰؛ چهارشنبه ۱۰ شب

شورای هماهنگی راه سبز امید در بیانیه ای خطاب به ۱۲ زندانی اعتصاب کننده در اوین با تاکید بر اینکه ندای حق خواهی شما به گوش ملت رسیده است از آنان خواست که به اعتصاب غذای خود خاتمه دهند.همچنین در این بیانیه آمده است: مردم ما به پاس حرکت قهرمانانه ی شما دوازده قهرمان و به یاد هاله و هدی چهارشنبه اول تیرماه از ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب ندای تکبیر خود را بام ها سرخواهند داد تا همراهی شان را به گوش شما و شهیدان راه آزادی برسانند.

به گزارش کلمه، متن کامل این بیانیه به شرح زیر است:

بسم الله الرحمن الرحیم

با سلام به افتخارآفرینان ملت ایران

عزیزان گرانمایه!

اگر خودکامگان صدای اعتراضتان را نشنیدند، مردم شریف و آگاهی که شما به پاس پاسداشت از حقوقشان در بند شده اید، شنیدند. شما سرمایه ها و امیدهای مردم ما هستید، همانطور که هاله و هدی بودند. انسان های شریفی که از آسودگی زندگی ذلت بار چشم پوشیدید و با قامتی استوار در راه احقاق حقوق حقة ملت ایستاده اید. حاکمیت نشان داده که در راه حفظ قدرت خویش حرمت هیچ حریمی را نگه نمی دارد و جان انسان ها را بی مقدار می شمرد.ملت قدردان ایران، ندای حق خواهی شما را شنید و از شما می خواهد به اعتصاب غذای خود خاتمه دهید. مردم ما به پاس حرکت قهرمانانه ی شما دوازده قهرمان و به یاد هاله و هدی چهارشنبه اول تیرماه از ساعت ۱۰ تا ۱۱ شب ندای تکبیر خود را بام ها سرخواهند داد تا همراهی شان را به گوش شما و شهیدان راه آزادی برسانند.

شورای هماهنگی راه سبز امید

 ۳۱ خرداد ۱۳۹۰ 

فراخوان مجدد مشاور میرحسین موسوی به ندای الله اکبر در شامگاه چهارشنبه

مشاور میرحسین موسوی و عضو شورای هماهنگی راه سبز امید، طی سخنانی در حمایت از زندانیان سیاسیِ اعتصابی، خواستار تلاش مردم جهت دعوت زندانیان به توقف اعتصاب غذای خود شدند.بنا به گزارش رسیده به جرس، در نشستی که در دانشگاه هیوستون آمریکا برگزار شد، اردشیر امیر ارجمند سخنان خود را با حمایت از دوازده زندانی سیاسی در حال اعتصاب غذا آغاز کرد.او ضمن درخواست از زندانیان سیاسی برای پایان دادن به اعتصاب غذا، از مردم دعوت کرد که با صدای الله اکبردر شب چهارشنبه پشتیبانی خود را از این زندانیان سیاسی نشان بدهند.مشاور میرحسین موسوی سپس به تشریح وقایع دو سال اخیر و روند حوادثی پرداختند که به ایجاد شورای هماهنگی راه سبز امید انجامید. شورای هماهنگی راه سبز امید با انتشار منشور موسوی در بهمن ماه سال گذشته با تاکید بر اصل تکثرگرایی جنبش سبز، خواسته های حداقلی جنبش سبز را تدوین کرد. اهم خواسته های مطرح شده در این منشور شامل برگذاری انتخابات آزاد در فضای غیر امنیتی، آزادی زندانیان سیاسی، آزادی فعالیت احزاب و گروه ها و مطبوعات، اجرای اصول بر زمین مانده قانون اساسی و اعمال موازین جهانی حقوق بشر است.اردشیر امیر ارجمند برخوردهای مکرر امنیتی، غیرقانونی و خشن حکومت با مردم و مخالفین نشانه زنده بودن جنبش سبز دانست. اردشیر امیر ارجمند افزود جنبش سبز از مرحله شکل گیری گذشته و به مرحله تثبیت رسیده است و برخوردهای حکومت نشانی از پویایی جنبش است نه رکود آن. وی اختلاف کنونی بین نهادهای حکومتی بر سر قدرت را نشانی از رسوایی متقلبان حکومتی و حقانیت خواسته های اولیه جنبش دانست.ارجمند خاطرنشان کرد که تغییر در رفتار حکومت و رسیدن به مردمسالاری پایدار ممکن نیست مگر با قدرت گیری نهادهای مدنی که مدافع حقوق مردم باشند. ازاین رو در شرایط کنونی ایجاد شبکه های اجتماعی حول جریان های اثرگذار در جامعه همچون جنبش های زنان، دانشجویی و کارگران از راهکارهای اساسی جنبش سبز برای تغییر تعادل قدرت به سوی مردم است.

حسین رونقی ملکی مجددا به زندان اوین منتقل شد

حسین رونقی ملکی زندانی سیاسی که به علت مشکل کلیوی جهت عمل جراحی دوم به بیمارستان منتقل شده بود امروز سی و یکم خرداد ماه به زندان اوین منتقل شد.بنا بر اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران حسین رونقی ملکی امروز پس از دیدار با خانواده خود از بیمارستان به زندان اوین منتقل شد این در حالی است که وی نیاز مبرمی به مرخصی استعلاجی جهت معالجه داشته و قادر به تحمل حبس نیست. بر اساس نظر پزشک معالج وی می‌بایست حداقل به مدت سه ماه در شرایط خاص محیطی قرار گیرد و در غیر این صورت کلیه وی مجددا دچار عفونت خواهد شد و امکان از دست دادن هر دو کلیه وی وجود دارد.کمیسیون حقوق بشر اسلامی قوه قضائیه نیز پیش‌تر در نامه‌ای خواهان صدور مرخصی استعلاجی برای ادامه درمان این زندانی شده است.لازم به یاد آوریست حسین رونقی که به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده است از بیماری‌های دیگری چون سنگ صفرا و... رنج می‌برد و نیاز مبرم و شدیدی به درمان بیماری‌های خود دارد.

محسن امین زاده با بازگشت به زندان اوین، به اعتصاب کنندگان پیوست

محسن امین زاده ، فعال سیاسی و عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی عصرسه شنبه به زندان اوین بازگشت و از همان موقع به جمع اعتصاب کنندگان اوین پیوست.هم اکنون محمد جواد مظفر، یکی از اعتصاب کنندگان اوین به دلیل فوت مادر همسرش به مرخصی سه روزه آمده است و با پیوستن امین زاده به جمع اعتصاب کنندگان، همچنان دوازده نفر از زندانیان سیاسی بند ۳۵۰ در اعتراض به شهادت هاله سحابی و هدی صابر در اعتصاب غذا به سر می برند. به گزارش کلمه ، او که ٢۵ خرداد ٨٨ دستگیر و پس از گذراندن چهار ماه انفرادی به پنج سال زندان محکوم شد، برای درمان بیماری کلیوی خود به مرخصی آمده بود، اما پس از شرکت در مجلس ترحیم مرحوم هدی صابر به زندان فراخوانده شد و عصر سه شنبه به زندان بازگشت.این عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی که پس از دستگیری بازنشسته شده است در زمان ریاست جمهوری سید محمد خاتمی معاونت وزارت امور خارجه را به عهده داشته است و در انتخابات ریاست جمهوری دهم رئیس ستاد ائتلاف اصلاح‌طلبان بوده ‌است.اوعصر سه شنبه به همراه مصطفی تاجزاده به زندان اوین فراخوانده شد .

انتقال ابوالفضل قدیانی و عبدالله مومنی به بهداری زندان اوین

عبدالله مومنی و ابوالفضل قدیانی دو نفر از اعتصاب کنندگان اوین در پی وخامت اوضاع جسمی شان امروز به بهداری اوین منتقل و توسط پزشکان بهداری معاینه شدند و کمک های پزشکی را دریافت کردند.به گزارش کلمه ، این دو نفر در پنجمین روز اعتصاب غذای خود دچار ضعف شدید جسمی شدند که با تاخیر به بهداری منتقل شدند. ابوالفضل قدیانی ۶۵ ساله به بیماری قلبی مبتلا است و به گفته خانواده اش حتی در مواقع عادی قادر به روزه داری هم نبوده است.اعتصاب غذای نامحدود ۱۲ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در اعتراض به جانباختن هدی صابر و هاله سحابی وارد پنجمین روز خود شده است و اوضاع برخی از اعتصاب کنندگان نامناسب گزارش شده است.ابوالفضل قدیانی و عبدالله مومنی پس از دریافت کمک های پزشکی دوباره به بند ۳۵۰ اوین منتقل شده اند و وضعیت شان در حال حاضر مناسب گزارش شده است.بهمن احمدی امویی، حسن اسدی زیدآبادی، مهدی کریمیان اقبال، عماد بهاور، قربانبهزادیان نژاد، محمد داوری، امیرخسرو دلیرثانی، فیض الله عرب سرخی، ابوالفضل قدیانی، محسن امین زاده، محمدرضا مقیسه و عبدالله مومنی ۱۲ زندانی,اعتصاب کننده زندان اوین هستند که اعلام کرده اند : “هاله سحابی فرزند وارسته مردی چون مهندس عزت الله سحابی که در مرخصی از زندان به سر می برد و در مراسم تشییع و تدفین پدرش، با هجوم نابخردانه ماموران به شهادت رسید و هدی صابر هم بندیما که در اعتراض به این حادثه ناگوار دست به اعتصاب غذای تر و محدود زد اما دست اجل او را از میان ما برد، اما دو مساله شهادت او را به چالش مشروعیتی بزرگ برای نظام کنونی تبدیل می سازد: اول حبس او به مدت ده ماه بدون محکومیت و هر قرار قانونی و کاملا خودسرانه و جبارانه، آن هم در پیش دیدگان دستگاههای مسوول و مدعیان قضاوت و عدالت و دیگری رفتار سهل انگارانه و مغرضانه در برابر آثار اعتصاب غذای او به همراه ضرب و شتم که منجر به شهادت مظلومانه اش شد.خانواده زندانیان اعتصاب کننده اوین در گفتگو با رسانه ها بار ها تاکید کرده اند که هیچکدام از این زندانیان به اعتصاب غذا تمایلی نداشته و چارهای برایشان باقی نمانده جز اینکه این گونه صدای اعتراض شان را بالا ببرند تا دیگر چنین فجایعی در زندانهای کشور رخ ندهد.

ضرب و شتم علی عجمی، دانشجوی در بند


صبح امروز معاون زندان رجایی شهر کرج به دلیل نامعلوم زندانی سیاسی علی عجمی را در بهداری زندان مورد ضرب و شتم قرار داد. به گزارش فعالین حقوق بشر و دموکراسی، این دانشجوی طیف چپ که جهت درمان بیماری خود به بهداری زندان مراجعه کرده بود از سوی «خادم» معاون زندان مورد ضرب شتم شدید قرار گرفته است. در پی بازگشت وی به بند ۴ سالن ۱۲، سایر زندانیان با مشاهده آثار ضرب و شتم، در اعتراض به این موضوع از گرفتن جیره غذایی خودداری کردند.

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...