زهرا جباری از بازداشت شدگان تظاهرات روز قدس سال ۱۳۸۸، در پی وخامت وضع جسمی و روحی در زندان به آسایشگاه روانی امین آباد منتقل شده است.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، انتقال زهرا جباری به آسایشگاه روانی در حالی صورت می گیرد که در طی هفته های قبل گزارش های متعددی از وضعیت وخیم جسمی وی منتشر شد. بنابرگزارش های رسیده، به رغم نظر کمیسیون پزشکی مبنی بر انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستان جهت انجام مداوای لازم مسئولان زندان وی را به آسایشگاه روانی منتقل کرده اند.همچنین گزارشهای رسیده حاکی از آن است که، علی رغم نظر کمیسیون پزشکی، هنوز هیچ اقدامی نسبت به انتقال این زندانی سیاسی به بیمارستان، انجام نشده است.این در حالی است که وی از ناراحتی حاد قلبی و رماتیسم شدید رنج میبرد، به طوری که در فروردین ماه گذشته پس از اینکه در زندان به کما فرو رفته بود به بیمارستان منتقل شد، اما پس از چند روز مجددا به زندان اوین بازگردانده شد.زهرا جباری، ۳۶ ساله و دارای یک فرزند است که حکم ۴ سال حبس تعزیری را دریافت کرده است.
آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ خرداد ۳۰, دوشنبه
در جمهوری اسلامی زنان قربانی تجاوز ، خود مقصر محسوب می شوند
زنان در ایران از نظر قانونی نسبت به مردان مورد اجحاف قرار می گیرند و هر روز علیه شیوه های مختلف تبعیض مبارزه می کنند. جنایت وحشتناکی در شهر کوچکی در جنوب ایران نشان می دهد که علاوه بر این جسم و روحشان هم در خطر است.به گزارش بی بی سی اقدام سبوعانۀ عاملان و رفتار باورنکردنی مقامات اکنون افکارعمومی مردم ایران را به غلیان درآورده است.به گزارش رسانه ها، جنایت مذکور در ۲۴ ماه مه در خمینی شهر واقع در نزدیکی اصفهان رخ داده است. دو خانواده دوستانی را به جشن در باغی دعوت کرده بودند که محصور در دیوارهای یک منزل شخصی است. آخرهای شب ناگهان سر و کلۀ چندین مرد مسلح به چاقو پیدا می شود.مهاجمان مردان را از جمع ۱۴ نفرۀ مهمانان جدا و در اتاقی حبس می کنند یا به درخت می بندند. زنان را، ظاهراٌ یکی از آنها در ماه های آخر بارداری بوده، به زمین بغل دستی می برند و به آنها تجاوز می کنند. یکی از مهمانان مؤفق می شود تلفن اضطراری نیروی انتظامی را بگیرد. وقتی اینها می رسند بیشتر مهاجمان فرار کرده بودند، چهار نفر را بعداٌ دستگیر کردند.«زنان نجیب نیوده اند»,خبرها دربارۀ جنایت باورناشدنی به سرعت باد در شهر کوچک می پیچد – گرچه رسانه های دولتی در این باره گزارش نکردند و مقامات هم اطلاعیه ای ندادند. مردمِ خشمگین از سکوت رسمی مقامات مسئول و نگران امنیت زنان خود، به صورت خودجوش از طریق پیامک برای اعتراض در مقابل ساختمان دادگستری شهر اجتماع کردند. آنچه در پی این اقدام شنیدند اوج وقاحت بود.امام جمعۀ خمینی شهر موسی سلامی در خطبه های جمعه گفت «زنان مورد تجاوز قرار گرفته نجیب نبودند. فقط دو نفر از میان این چهارده نفر با هم خویشاوندند. آنها به شهر ما آمده اند تا جشن بگیرند و دیگران را با رقص و شراب خواری تحریک کنند.» فرماندۀ نیروی انتظامی شهر سرهنگ پاسدار حسین جردوستی همین حرف را زد: «خانوادۀ زنان مورد تجاوز قرار گرفته تقصیر دارند، زیرا اگر این زنان درست لباس پوشیده بودند و اگر موسیقی اینقدر بلند نبود مهاجمان به این فکر نمی افتادند که ممکن است اجتماع ناجوری شکل گرفته باشد.»یک هفته بعد افراد ناشناسی در شهر زیارتی مشهد واقع در شرق ایران به دختر دانشجویی تجاوز کردند. محوطۀ دانشگاه به شدت زیر مراقبت است، همین مسئله فوری این شایعه را سر زبان ها انداخت که مأموران حراست و مهاجمان دستشان در یک کاسه است. در این مورد هم نیروی انتظامی مدعی شد لباس زن تحریک کننده بوده است.اعدام قرار است از خشم مردم بکاهد.سازمان های حقوق زنان در ایران در این فاصله هشدار می دهند. شادی صدر، فعال زن و وکیل، به بخش فارسی بی بی سی گفت اظهارات توهین آمیز نیروی انتظامی ممکن است «پیامدهای اجتماعی جدی» داشته باشد: این حرف ها به طور ضمنی به این معناست که اگر لباس زن و رفتارش مناسب نباشد تجاوز به او موجه است.دیگران به مشکل قدیمی نیازهای جنسی جوانان ایرانی اشاره می کنند. با توجه به قوانین سخت اخلاقی کمتر برای مردان و زنان جوان ممکن است روابطی با هم داشته باشند. مخالفان به نوبۀ خود یک ریشۀ دیگر این تجاوزها را در ماجراهای بعد از انتخابات پرمناقشۀ ریاست جمهوری در سال ۲۰۰۹ می بینند که احتمالاٌ برای برخی از قشرها اینگونه جرم ها را موجه کرده است.عاملان اصلی در هردو مورد تجاوز تاکنون دستگیر نشده اند. احتمالاٌ به علت خشم زیاد مردم، مقامات در ۹ ژوئن سه مرد را (دوتایشان علنی) به دار آویختند، که قبلاٌ در دیگر محاکمه های مربوط به تجاوز به مرگ محکوم شده بودند.
منبع :ایران در جهان
منبع :ایران در جهان
سالروز ۳۰ خرداد، شنبه خونین و پرپر شدن جوانان ایران زمین
یک دقیقه سکوت به احترام جانباختگان راه آزادی اختیار میکنیم ، کلاه از سر بر میداریم برای نداهای ایران زمین که در آسمان افتخار ایران همچون ستاره ای درخشان جاودانه خواهند ماند
در روز ۳۰ خرداد ۱۳۸۸
ندا آقاسلطان در خیابان کارگر شمالی به علت اصابت گلوله به سینه کشته شد.
حمید حسینبیگ عراقی در نزدیکی میدان آزادی به علت اصابت گلوله به سینه به قتل رسید.
ابوالفضل عبدالهی در مقابل دانشگاه صنعتی شریف به دلیل اصابت گلوله به پشت سر جان باخت.
محسن حدادی در خیابان نصرت به دلیل اصابت گلوله به پیشانی جان باخت
فاطمه سمسارپور به ضرب گلوله جان باخت.
اشکان سهرابی بر اثر اصابت سه گلوله به سینهاش در گذشت.
رضا طباطبایی در خیابان آذربایجان به دلیل برخورد گلوله به سرش کشته شد.
سالار طهماسبی در خیابان جمهوری به دلیل اصابت گلوله به پیشانی جان باخت.
بهزاد مهاجر در نزدیک میدان آزادی با شلیک گلوله نیروهای نظامی به قتل رسید.
مسعود هاشمزاده به ضرب گلوله جان باخت.
ایمان هاشمی در خیابان آزادی به دلیل اصابت گلوله به چشم جان باخت.
میلاد یزدانپناه بر اثر تیراندازی نیروهای امنیتی جان باخت.
کاوه سبزعلیپور در اثر اصابت گلوله شلیک شده از بام مسجد لولاگر کشته شد.
سعید عباسی فر گلچی در خیابان رودکی به دلیل اصابت گلوله به قتل رسید.
محمدحسین فیض در نزدیکی پایگاه بسیج مقداد به علت اصابت گلوله به پشت سرش به قتل رسید.
علی فتحعلیان بر اثر شلیک مستقیم گلوله از بام مسجد لولاگر کشته شد.
مسعود خسروی به دلیل اصابت گلوله به قتل رسید.
عباس دیسناد به دلیل اصابت ضربات باتوم به سر کشته شد.
عالم تبعه افغانی در خیابان خوش جنوبی به دلیل اصابت گلوله جان باخت
روحشان شاد و راهشان پر رهرو
۱۳۹۰ خرداد ۲۸, شنبه
منصوره بهکیش دستگیر شد
نیروهای امنیتی روز یکشنبه ۲۲ خرداد، منصوره بهکیش از خانواده زندانیان سیاسی دهه ۶۰ به همراه چند نفر دیگر دستگیر کردند. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، نیروهای امنیتی زن حدود یاعت ۰۰: ۲۰ در خیابان بازداشت و پس از انتقال به پلیس امنیت، به زندان اوین منتقل میکنند. گفتنی است که منصوره بهکیش شش نفر از اعضای خانواده خود را در کشتار جمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ از دست داده است. وی در روز جمعه ۶ شهریور نیز که برای برگزاری مراسم یادبود به خاوران رفته بود، توسط ماموران امنیتی دستگیر شده بود.
مثلث وسف: ولایت- سپاه - فساد
جرج اُرول کتاب قلعه حیوانات را در ارتباط با کمونیسم و آنچه در دوران استالین و در شوروی سابق می گذشت نوشته است. این کتاب که از شاهکارهای ادبی- سیاسی قرن بیستم بشمار می رود به بهترین وجهی نشان می دهد که چگونه دروغ و تزویر برای تحکیم قدرت سیاسی به کار گرفته می شود وقدرت مطلق به دیکتاتوری وفساد می گراید.خلاصه داستان از این قرار است که در مزرعه ای همه حیوانات اهلی به تشویق خوک ها علیه صاحب مزرعه متحد می شوند، انقلاب می کنند، انسانها را از مزرعه فراری می دهند و خود اداره مزرعه را به دست می گیرند. شعارها و قوانین این انقلاب از این نوع هستند:
هر آنکس روی دو پا راه میرود دشمن است.
هر آنکس چهار پا یا دو بال دارد دوست است
حیوانات نباید لباس بپوشند.
حیوانات نباید در تخت بخوابند.
حیوانات نباید الکل بخورند
حیوانات نباید همدیگر را بدوشند.
حیوانات همه با هم مساوی هستند.
در اندک زمانی پس ازمرگ رهبر بزرگ این انقلاب مقدسِ حیوانی علیه ظلم و اجحاف، بین خود حیوانات یک سری "توطئه" و "فتنه" کشف می شود. "خوک جوان دانا " توسط "خوک جوان مستبد" خائن معرفی شده و او را از مزرعه اخراج می کنند وچندی بعد توسط سگهای طرفدار "خوک مستبد" و کودتاگرکه مخفیانه تعلیم دیده اند کشته می شود ( اشاره به قتل تروتسکی به تحریک استالین). خوکها بتدریج تمامی اصول و مبادی اولیه انقلاب را زیر پا میگذارند و خود را از دیگران برتر می دانند. سایر حیوانات در شرایطی بسیاربدتر از دوران پیش از انقلاب مجبوربه زندگی می شوند. در حالیکه خوکها از بهترین مواهب زندگی برخوردارند وحتی یاد می گیرند که چگونه روی دو پا راه بروند و شراب بیاشامند و با انسانها معامله کنند. شعارها و اصول انقلابی یکایک "تعدیل" می شوند. مثلا شعار همه حیوانات برابرند تبدیل میشود به « همه حیوانات برابرند ولی بعضی برابرترند!». این کتاب دو بار به فارسی ترجمه شده است و در ادبیات سیاسی دنیا یکی از شاهکارهای نقد سیاسی به شمار می رود. اما دایره نفوذ و اثر گذاری این داستان به هیچ وجه محدود به سیستم حکومتی استالین نمی شود. این داستان از آنچنان نکات و لطایفی برخوردار است که در بسیاری از مقایسه های تاریخی و نقد سیاسی اغلب به این اثر جاودانی اُرول اشاره می شود.
مردم چکاره هستند؟
در واقع می توان گفت یک رشته نامرئی همه سیستم های فکری و سیاسی غیر دموکراتیک را شامل می شود و از این رومقایسه این نوع حکومت ها به علت این وجوه مشترک امکان پذیر است. زمانی که آخوند مصباح یزدی می گوید مردم چکاره هستند که برای خود رئیس جمهور انتخاب کنند و یا اینکه حتی اگر کسی را انتخاب کنند که واجد همه شرایط باشد وهمه مردم به او رأی داده باشند تا زمانی که ولی فقیه آن شخص را منصوب نکند اوغاصب است چون مردم حقی ندارند که کسی را انتخاب کنند و این تصمیم باید از طرف خدا گرفته شود. ولی فقیه که نماینده امام زمان است مستقیماً از جانب خدا این فرد را منصوب می کند. این طرز صحبت و تفکررا مقایسه کنید با آنچه در اوایل انقلاب آقای خمینی به کرات یادآور می شد. او می گفت "میزان رأی مردم است"، هرچه مردم می گویند همان است. ببینید چه اندازه حرف ها تغییر می کند. تا زمانی که با ایجاد جو انقلابی اکثریت مردم را با خود داشتند مردم مهم بودند و به اسم و با زور اکثریت، اقلیت را خُرد و نابود کردند، مسخره کردند، خانه نشین کردند، به زندان انداختند و یا مجبور به جلای وطن کردند. اما زمانی که مردم بیدارشده اند و دیگر آن اکثریت ماشینی در اختیارحکومت نیست، داستان به کلی عوض می شود و ملت هیچ کاره می گردد، حکومت تنها توسط "نماینده خدا" تعیین می شود. لنین و استالین با خدا کاری نداشتند. خدای آنها طبقه کارگر بود، یعنی به اسم کارگر و دیکتاتوری پرولتریا همه چیز و همه کارمشروع می شد. حال معلوم نبود کجا و کی طبقه کارگر این اختیار را به حزب کمونیست روسیه داده است! در کدام انتخابات و در کدام جامعه آزاد این تصمیم اتخاذ شده است! مهم این بود که دستگاه حکومتی به وکالت طبقه کارگر هر کاری که می خواست انجام می داد و هرکسی هم که صدای مخالفی ابراز می کرد یا کاپیتالیست بود، یا نماینده طبقه استثمارگر و یا جاسوس امپریالیسم.باز هم نمونه دیگری از این دغل بازی های سیاسی را در سیستم های فاشیستی- ناسیونال سوسیالیستی می بینیم که درآنجا به نام ملت صحبت می شود و هممه چیز به خاطر ملت است و این ملت است که حکومت می کند. حالا معلوم نیست چگونه و از چه طریقی آقای هیتلر و یا موسلینی در وجود خودشان عصاره نیات و خواسته های این ملت را کشف کرده اند که این چنین بنام ملت تصمیمات خود را تحمیل بر ملت می کنند. اما هرکس که قبول نکند و در این مسیر گام برندارد برعلیه ملت و ملیت گام برداشته است. گاهی اوقات در پاره ای از سیستم ها شما مجموعه ای از این سه نوع حکومت های اتوکرات - توتالیتر را ملاحظه می فرمایید که خدا و ملت و طبقه کارگر همه با هم مورد استفاده قرار می گیرند.اما آنچه محرزاست در کالبد شکافی این سیستم ها یک اصل برابر است و آن اصل بی اعتنائی، فشارو تهدید نسبت به عقاید مخالف است. این سه سیستم آنقدر از وجوه مشترک برخوردار هستند که یافتن تفاوت میان آنها کار ساده ای نیست. مهمترین اصلی که این نوع حکومتهای دیکتاتوری و ضد مردمی رابا هم مشترک می سازد دشمنی آنها با آزادی و دموکراسی است. آزادی و دموکراسی به این معنی که جامعه باز بماند، حق اعتراض وجود داشته باشد و حکومت اکثریت تنها با تضمین حقوق اقلیت مشروعیت خود را حفظ کند. این وجه مشترک اساسی میان این نوع سیستم ها موجب شده است که همه این نوع تفکرها چه مذهبی، چه کمونیستی و چه ناسیونال- سوسیالیستی بیش از آنچه با یکدیگراز در ستیز و مخالفت درآیند دشمن آزادی و دموکراسی باشند.با آنکه همه تصور می کردند پس از سقوط کمونیسم در روسیه شوروی و آزاد شدن کشورهای اروپای شرقی از این پس مسیر آزادی در جوامع بشری به تدریج جایگزین دیگر سیستم ها خواهد شد و به قول فوکویاما تاریخ نزاع های عقیدتی به پایان خواهد رسید، متأسفانه حقایق امر مسیر دیگری را پیموده است. آنچه امروز دنیا را تهدید می کند کمونیسم و یا ناسیونال- سوسیالیزم نیست، بلکه اسلامیسم است. اسلامیسم به معنای استفاده نا مشروع از دین اسلام. زمانی که دین و مذهب مورد استفاده ابزاری قرار می گیرد تمام شواهد و ظواهری که در سیستم های قبلی به آن اشاره شد در آن مشاهده می شود. به یکباره شعارها عوض می شود، هر نوع مخالفتی خیانت اعلام می شود و هر صدای غیر رسمی در سینه ها خفه می گردد. یکی دیگر از وجوه مشترک این نوع سیستم های آزادی کُش و ضد حقوق انسانی گسترش فساد مالی و اجتماعی است. درواقع این امر تصادفی نیست که امروز جمهوری اسلامی ایران طبق آخرین گزارش سالانه بررسی میزان حاکمیت قانون در جهان که دو روز پیش منتشر شد در میان یکصد کشور جهان که در این گزارش مورد مطالعه قرار گرفته اند از نظر حفظ حقوق انسانی در رتبه آخر یعنی یکصدمین قرار دارد. همزمان می بینیم یک سازمان بین المللی دیگر یعنی مؤسسه ای که آزادی را در جهان مورد مطالعه قرار می دهد و کشورها را بر مبنای میزان آزادی رده بندی می کند باز هم ایران را در زمره پایین ترین کشورها از نوع زیمباوه، کره شمالی و کوبا قرار می دهد. عدم این دو اصل اساسی و حیاتی برای جوامع امروزی یعنی آزادی، که معنای آن آزادی سیاسی، بیان،احزاب و اقتصادی است همزمان با عدم حکومت قانون به فساد بی حد و حصرمی انجامد. از این رو باز هم در یک معیار بین المللی دیگر به نام Transparency International که فساد میان کشورها را درجه بندی می کند نظام جمهوری اسلامی در کنار فاسدترین کشورهای جهان و در آخرین مراتب قرار دارد. درواقع می توان گفت که این مثلث سه بعدی بی قانونی، عدم آزادی و فساد با هم مرتبط هستند. این فساد است که موجب برقراری و استحکام دیکتاتوری می شود و دیکتاتوری آزادی کُش است و آزادی مطبوعات، بیان و احزاب را از مردم سلب می کند تا فساد بتواند به راحتی به چپاول اموال عمومی بپردازد.درد دل کروبی,در روزهای اخیر مطلبی در مطبوعات انتشار یافت که مربوط می شود به پیش بینی کروبی در مورد سپاه پاسداران. این مطلب توسط شخصی به نام محمد جواد اکبرین پیش از انتخابات اخیر از گفته های کروبی ضبط شده است و اخیراً در یکی از سایت های سیاسی به نام کلمه انتشار یافته است. در این مورد می خوانیم که این گفتگوی منتشر نشده از کروبی مربوط می شود به انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و در دفتر او انجام شده است. او می نویسد:مهدی کروبی پس از این گفتگوی مفصل در حالی که چای می نوشید گفت: " این ها یک مباحثه بین دوطلبه! حرف هایی که نمی خواهم با صدای بلند بگویم است.در مورد انتخابات سال 1388 در پاسخ به این سؤال که آیا شما این بار هم نامزد می شوید او می گوید: حالا زود است و معلوم نیست، آخر من فکر نمی کنم این انتخابات به سلامت بگذرد، با آمدن این دولت (احمدی نژاد) سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته است و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آن همه ثروت بگذرد. این که مردم کسی را انتخاب کنند و از او بخواهند که بر سپاه نظارت کند و جلوی دخالت سپاه در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حساب رسی کند، این ها نمی گذارند، و واقعاً این کار خیلی سخت شده است و نمی بایست می گذاشتند کار به اینجا برسد. مصاحبه کننده ادامه می دهد و سؤال می کند : چه کسانی نباید می گذاشتند؟و او، (کروبی) پاسخ می دهد : " می شد جلوی این ها را گرفت، خوب، دیدید شما که در انتخابات سال 1384 من نفر اول شمارش آراء در 15 استان کشور بودم و اندکی خوابیدم و بیدار شدم و دیدم همه چیز از دست ستاد انتخابات کشور خارج شده است و به دست دیگران افتاده، بعد هم نامه نوشتم و نقش آقا مجتبی (خامنه ای ) را گفتم همین آقای کروبی هشت سال رئیس مجلس بود و به قول قدیمی ها چاقو دسته خود را نمی بُرد. این آقایان زمانی دهان به شِکوه می گشایند و بخشی از حقایق را بیان می کنند که دیگر نسبت به آینده خودشان نومید شده باشند. درست همان داستان معروف است که نسبت داده شده است به شاعر و نویسنده آلمانی برتولت برخت. او می گوید زمانی که ناسیونال سوسیالیستهای آلمانی به سراغ یهودی ها رفتند من اعتراضی نکردم چون یهودی نبودم،بعد به سراغ کُولی ها رفتند من کُولی نبودم، پس اعتراضی نکردم. سپس سراغ کمونیست ها رفتند، من کمونیست نبودم، پس اعتراضی نکردم آنگاه نوبت همجنس گرایان شد، من همجنس گرا نبودم پس فریاد اعتراضی بلند نکردم و سرانجام سراغ من آمدند اما دیگر کسی نمانده بود که فریاد اعتراض برآورد. این حضرات هم متأسفانه گرفتار همین غفلت سیاسی شده اند. همواره گمان بردند که مرگ برای همسایه است و زمانی که مرگ به سراغ آنها آمد برای داد و شیون زمانی باقی نمانده بود.امروز آنچه این حکومت را بر سر پا نگه داشته است باید به خوبی شناخت چون عدم شناسائی دقیق آن، کار مبارزه را بسیار مشکل می کند. دیگر همه پرده ها کنار زده شده است و زور مطلق بر پایه فساد بی انتهای سپاه پاسداران و حواشی آن که مشتی آخوند مفت خور هستند. اتحادی میان خود برقرار کرده اند که یکی می دزدد و دیگری را تغذیه می کند و آن دیگری برای رژیم آخوند و رجاله جمع آوری می کند.در یک مقاله بسیار اساسی، اکبر گنجی ارتباط میان آخوند حکومتی و ارزش دلاری رهبر را به خوبی روشن می کند . او نشان می دهد که چگونه این دو عامل دست در دست هم، یکی مملکت را می چاپد و دیگری نظام را حفظ می کند. از آیت الله یزدی نقل قول کرده است: مقام معظم رهبری به اندازه ملیاردها دلار برای ما ارزش دارد سپس از آیت الله خامنه ای نقل قول می کند: حکومتی شدن روحانیت اگر با هدف الهی باشد بزرگترین مجاهدت است. .... نظر پردازی سیاسی و همه وجوه کشور اقتصاد، مدیریت و همه مسائل جنگ صلح و تربیتی بر عهده علمای دین است، اگر علمای دین این وظیفه مهم را انجام ندهند دانش ها ذاتاً مسموم علوم انسانی خواهد شد.....پرداخت به روحانیت فقط از طریق ثبت در بودجه رسمی کشور نیست، صد ها حساب دیگروجود دارد که شیر های نفتی را به حوزه های روحانیت متصل میسازد. یکی از آن حساب ها مبالغ کلان در اختیار رهبری می گذارد. یکی دیگر دارایی ها و در آمدهای سازمان ها و مؤسسات تحت نظارت امر رهبری را در این راه مصرف می کند".یک رابطه مستقیم میان دیکتاتوری، فساد و نظام آخوندی وجود دارد. روزانه مبالغ بسیار بیشتری در اختیار آخوند های فاسدی از نوع مصباح یزدی گذاشته می شود و آنها تعداد زیاد تری طلبه استخدام می کنند و این طلبه ها آخوند می شوند و این آخوندها پایه های تبلیغاتی نظام را عهده دار می گردند. سپاه پاسداران کنترات های بدون مناقصه دریافت می کند، درآمد این کنترات ها و دیگر منابع مالی در اختیار دارودسته خامنه ای قرار می گیرد و او با این درآمد ها آخوندها را اجیر می کند. تا زمانی که این مثلث ولایت، سپاه و فساد از هم گسیخته نشود امکان رهایی از این وادی خطرناک برای ملک و ملت نیست. باید دشمن را شناخت، باید دقیقاً پی برد که شیشه عمر این نظام در کجا قرار دارد. تا درآمد نفت در کشوربه کیسه پاسدارها سرازیر می شود سپاه و عوامل آن محال است دست از این گنج باد آورده بردارند. فساد ازولایت سرچشمه می گیرد، با نفت و خون تغذیه می شود و تا زندان و اعدام ادامه دارد.
شاهین فاطمی
پنچشنبه ۲۶ خرداد
پاریس
شاهین فاطمی ، ایران و جهان
هر آنکس روی دو پا راه میرود دشمن است.
هر آنکس چهار پا یا دو بال دارد دوست است
حیوانات نباید لباس بپوشند.
حیوانات نباید در تخت بخوابند.
حیوانات نباید الکل بخورند
حیوانات نباید همدیگر را بدوشند.
حیوانات همه با هم مساوی هستند.
در اندک زمانی پس ازمرگ رهبر بزرگ این انقلاب مقدسِ حیوانی علیه ظلم و اجحاف، بین خود حیوانات یک سری "توطئه" و "فتنه" کشف می شود. "خوک جوان دانا " توسط "خوک جوان مستبد" خائن معرفی شده و او را از مزرعه اخراج می کنند وچندی بعد توسط سگهای طرفدار "خوک مستبد" و کودتاگرکه مخفیانه تعلیم دیده اند کشته می شود ( اشاره به قتل تروتسکی به تحریک استالین). خوکها بتدریج تمامی اصول و مبادی اولیه انقلاب را زیر پا میگذارند و خود را از دیگران برتر می دانند. سایر حیوانات در شرایطی بسیاربدتر از دوران پیش از انقلاب مجبوربه زندگی می شوند. در حالیکه خوکها از بهترین مواهب زندگی برخوردارند وحتی یاد می گیرند که چگونه روی دو پا راه بروند و شراب بیاشامند و با انسانها معامله کنند. شعارها و اصول انقلابی یکایک "تعدیل" می شوند. مثلا شعار همه حیوانات برابرند تبدیل میشود به « همه حیوانات برابرند ولی بعضی برابرترند!». این کتاب دو بار به فارسی ترجمه شده است و در ادبیات سیاسی دنیا یکی از شاهکارهای نقد سیاسی به شمار می رود. اما دایره نفوذ و اثر گذاری این داستان به هیچ وجه محدود به سیستم حکومتی استالین نمی شود. این داستان از آنچنان نکات و لطایفی برخوردار است که در بسیاری از مقایسه های تاریخی و نقد سیاسی اغلب به این اثر جاودانی اُرول اشاره می شود.
مردم چکاره هستند؟
در واقع می توان گفت یک رشته نامرئی همه سیستم های فکری و سیاسی غیر دموکراتیک را شامل می شود و از این رومقایسه این نوع حکومت ها به علت این وجوه مشترک امکان پذیر است. زمانی که آخوند مصباح یزدی می گوید مردم چکاره هستند که برای خود رئیس جمهور انتخاب کنند و یا اینکه حتی اگر کسی را انتخاب کنند که واجد همه شرایط باشد وهمه مردم به او رأی داده باشند تا زمانی که ولی فقیه آن شخص را منصوب نکند اوغاصب است چون مردم حقی ندارند که کسی را انتخاب کنند و این تصمیم باید از طرف خدا گرفته شود. ولی فقیه که نماینده امام زمان است مستقیماً از جانب خدا این فرد را منصوب می کند. این طرز صحبت و تفکررا مقایسه کنید با آنچه در اوایل انقلاب آقای خمینی به کرات یادآور می شد. او می گفت "میزان رأی مردم است"، هرچه مردم می گویند همان است. ببینید چه اندازه حرف ها تغییر می کند. تا زمانی که با ایجاد جو انقلابی اکثریت مردم را با خود داشتند مردم مهم بودند و به اسم و با زور اکثریت، اقلیت را خُرد و نابود کردند، مسخره کردند، خانه نشین کردند، به زندان انداختند و یا مجبور به جلای وطن کردند. اما زمانی که مردم بیدارشده اند و دیگر آن اکثریت ماشینی در اختیارحکومت نیست، داستان به کلی عوض می شود و ملت هیچ کاره می گردد، حکومت تنها توسط "نماینده خدا" تعیین می شود. لنین و استالین با خدا کاری نداشتند. خدای آنها طبقه کارگر بود، یعنی به اسم کارگر و دیکتاتوری پرولتریا همه چیز و همه کارمشروع می شد. حال معلوم نبود کجا و کی طبقه کارگر این اختیار را به حزب کمونیست روسیه داده است! در کدام انتخابات و در کدام جامعه آزاد این تصمیم اتخاذ شده است! مهم این بود که دستگاه حکومتی به وکالت طبقه کارگر هر کاری که می خواست انجام می داد و هرکسی هم که صدای مخالفی ابراز می کرد یا کاپیتالیست بود، یا نماینده طبقه استثمارگر و یا جاسوس امپریالیسم.باز هم نمونه دیگری از این دغل بازی های سیاسی را در سیستم های فاشیستی- ناسیونال سوسیالیستی می بینیم که درآنجا به نام ملت صحبت می شود و هممه چیز به خاطر ملت است و این ملت است که حکومت می کند. حالا معلوم نیست چگونه و از چه طریقی آقای هیتلر و یا موسلینی در وجود خودشان عصاره نیات و خواسته های این ملت را کشف کرده اند که این چنین بنام ملت تصمیمات خود را تحمیل بر ملت می کنند. اما هرکس که قبول نکند و در این مسیر گام برندارد برعلیه ملت و ملیت گام برداشته است. گاهی اوقات در پاره ای از سیستم ها شما مجموعه ای از این سه نوع حکومت های اتوکرات - توتالیتر را ملاحظه می فرمایید که خدا و ملت و طبقه کارگر همه با هم مورد استفاده قرار می گیرند.اما آنچه محرزاست در کالبد شکافی این سیستم ها یک اصل برابر است و آن اصل بی اعتنائی، فشارو تهدید نسبت به عقاید مخالف است. این سه سیستم آنقدر از وجوه مشترک برخوردار هستند که یافتن تفاوت میان آنها کار ساده ای نیست. مهمترین اصلی که این نوع حکومتهای دیکتاتوری و ضد مردمی رابا هم مشترک می سازد دشمنی آنها با آزادی و دموکراسی است. آزادی و دموکراسی به این معنی که جامعه باز بماند، حق اعتراض وجود داشته باشد و حکومت اکثریت تنها با تضمین حقوق اقلیت مشروعیت خود را حفظ کند. این وجه مشترک اساسی میان این نوع سیستم ها موجب شده است که همه این نوع تفکرها چه مذهبی، چه کمونیستی و چه ناسیونال- سوسیالیستی بیش از آنچه با یکدیگراز در ستیز و مخالفت درآیند دشمن آزادی و دموکراسی باشند.با آنکه همه تصور می کردند پس از سقوط کمونیسم در روسیه شوروی و آزاد شدن کشورهای اروپای شرقی از این پس مسیر آزادی در جوامع بشری به تدریج جایگزین دیگر سیستم ها خواهد شد و به قول فوکویاما تاریخ نزاع های عقیدتی به پایان خواهد رسید، متأسفانه حقایق امر مسیر دیگری را پیموده است. آنچه امروز دنیا را تهدید می کند کمونیسم و یا ناسیونال- سوسیالیزم نیست، بلکه اسلامیسم است. اسلامیسم به معنای استفاده نا مشروع از دین اسلام. زمانی که دین و مذهب مورد استفاده ابزاری قرار می گیرد تمام شواهد و ظواهری که در سیستم های قبلی به آن اشاره شد در آن مشاهده می شود. به یکباره شعارها عوض می شود، هر نوع مخالفتی خیانت اعلام می شود و هر صدای غیر رسمی در سینه ها خفه می گردد. یکی دیگر از وجوه مشترک این نوع سیستم های آزادی کُش و ضد حقوق انسانی گسترش فساد مالی و اجتماعی است. درواقع این امر تصادفی نیست که امروز جمهوری اسلامی ایران طبق آخرین گزارش سالانه بررسی میزان حاکمیت قانون در جهان که دو روز پیش منتشر شد در میان یکصد کشور جهان که در این گزارش مورد مطالعه قرار گرفته اند از نظر حفظ حقوق انسانی در رتبه آخر یعنی یکصدمین قرار دارد. همزمان می بینیم یک سازمان بین المللی دیگر یعنی مؤسسه ای که آزادی را در جهان مورد مطالعه قرار می دهد و کشورها را بر مبنای میزان آزادی رده بندی می کند باز هم ایران را در زمره پایین ترین کشورها از نوع زیمباوه، کره شمالی و کوبا قرار می دهد. عدم این دو اصل اساسی و حیاتی برای جوامع امروزی یعنی آزادی، که معنای آن آزادی سیاسی، بیان،احزاب و اقتصادی است همزمان با عدم حکومت قانون به فساد بی حد و حصرمی انجامد. از این رو باز هم در یک معیار بین المللی دیگر به نام Transparency International که فساد میان کشورها را درجه بندی می کند نظام جمهوری اسلامی در کنار فاسدترین کشورهای جهان و در آخرین مراتب قرار دارد. درواقع می توان گفت که این مثلث سه بعدی بی قانونی، عدم آزادی و فساد با هم مرتبط هستند. این فساد است که موجب برقراری و استحکام دیکتاتوری می شود و دیکتاتوری آزادی کُش است و آزادی مطبوعات، بیان و احزاب را از مردم سلب می کند تا فساد بتواند به راحتی به چپاول اموال عمومی بپردازد.درد دل کروبی,در روزهای اخیر مطلبی در مطبوعات انتشار یافت که مربوط می شود به پیش بینی کروبی در مورد سپاه پاسداران. این مطلب توسط شخصی به نام محمد جواد اکبرین پیش از انتخابات اخیر از گفته های کروبی ضبط شده است و اخیراً در یکی از سایت های سیاسی به نام کلمه انتشار یافته است. در این مورد می خوانیم که این گفتگوی منتشر نشده از کروبی مربوط می شود به انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 و در دفتر او انجام شده است. او می نویسد:مهدی کروبی پس از این گفتگوی مفصل در حالی که چای می نوشید گفت: " این ها یک مباحثه بین دوطلبه! حرف هایی که نمی خواهم با صدای بلند بگویم است.در مورد انتخابات سال 1388 در پاسخ به این سؤال که آیا شما این بار هم نامزد می شوید او می گوید: حالا زود است و معلوم نیست، آخر من فکر نمی کنم این انتخابات به سلامت بگذرد، با آمدن این دولت (احمدی نژاد) سپاه، تمام منابع اقتصادی کشور را در دست گرفته است و حاضر نیست تن به انتخابات بدهد و از آن همه ثروت بگذرد. این که مردم کسی را انتخاب کنند و از او بخواهند که بر سپاه نظارت کند و جلوی دخالت سپاه در سیاست را بگیرد و بر آنچه که دست سپاه است نظارت داشته باشد و یا حساب رسی کند، این ها نمی گذارند، و واقعاً این کار خیلی سخت شده است و نمی بایست می گذاشتند کار به اینجا برسد. مصاحبه کننده ادامه می دهد و سؤال می کند : چه کسانی نباید می گذاشتند؟و او، (کروبی) پاسخ می دهد : " می شد جلوی این ها را گرفت، خوب، دیدید شما که در انتخابات سال 1384 من نفر اول شمارش آراء در 15 استان کشور بودم و اندکی خوابیدم و بیدار شدم و دیدم همه چیز از دست ستاد انتخابات کشور خارج شده است و به دست دیگران افتاده، بعد هم نامه نوشتم و نقش آقا مجتبی (خامنه ای ) را گفتم همین آقای کروبی هشت سال رئیس مجلس بود و به قول قدیمی ها چاقو دسته خود را نمی بُرد. این آقایان زمانی دهان به شِکوه می گشایند و بخشی از حقایق را بیان می کنند که دیگر نسبت به آینده خودشان نومید شده باشند. درست همان داستان معروف است که نسبت داده شده است به شاعر و نویسنده آلمانی برتولت برخت. او می گوید زمانی که ناسیونال سوسیالیستهای آلمانی به سراغ یهودی ها رفتند من اعتراضی نکردم چون یهودی نبودم،بعد به سراغ کُولی ها رفتند من کُولی نبودم، پس اعتراضی نکردم. سپس سراغ کمونیست ها رفتند، من کمونیست نبودم، پس اعتراضی نکردم آنگاه نوبت همجنس گرایان شد، من همجنس گرا نبودم پس فریاد اعتراضی بلند نکردم و سرانجام سراغ من آمدند اما دیگر کسی نمانده بود که فریاد اعتراض برآورد. این حضرات هم متأسفانه گرفتار همین غفلت سیاسی شده اند. همواره گمان بردند که مرگ برای همسایه است و زمانی که مرگ به سراغ آنها آمد برای داد و شیون زمانی باقی نمانده بود.امروز آنچه این حکومت را بر سر پا نگه داشته است باید به خوبی شناخت چون عدم شناسائی دقیق آن، کار مبارزه را بسیار مشکل می کند. دیگر همه پرده ها کنار زده شده است و زور مطلق بر پایه فساد بی انتهای سپاه پاسداران و حواشی آن که مشتی آخوند مفت خور هستند. اتحادی میان خود برقرار کرده اند که یکی می دزدد و دیگری را تغذیه می کند و آن دیگری برای رژیم آخوند و رجاله جمع آوری می کند.در یک مقاله بسیار اساسی، اکبر گنجی ارتباط میان آخوند حکومتی و ارزش دلاری رهبر را به خوبی روشن می کند . او نشان می دهد که چگونه این دو عامل دست در دست هم، یکی مملکت را می چاپد و دیگری نظام را حفظ می کند. از آیت الله یزدی نقل قول کرده است: مقام معظم رهبری به اندازه ملیاردها دلار برای ما ارزش دارد سپس از آیت الله خامنه ای نقل قول می کند: حکومتی شدن روحانیت اگر با هدف الهی باشد بزرگترین مجاهدت است. .... نظر پردازی سیاسی و همه وجوه کشور اقتصاد، مدیریت و همه مسائل جنگ صلح و تربیتی بر عهده علمای دین است، اگر علمای دین این وظیفه مهم را انجام ندهند دانش ها ذاتاً مسموم علوم انسانی خواهد شد.....پرداخت به روحانیت فقط از طریق ثبت در بودجه رسمی کشور نیست، صد ها حساب دیگروجود دارد که شیر های نفتی را به حوزه های روحانیت متصل میسازد. یکی از آن حساب ها مبالغ کلان در اختیار رهبری می گذارد. یکی دیگر دارایی ها و در آمدهای سازمان ها و مؤسسات تحت نظارت امر رهبری را در این راه مصرف می کند".یک رابطه مستقیم میان دیکتاتوری، فساد و نظام آخوندی وجود دارد. روزانه مبالغ بسیار بیشتری در اختیار آخوند های فاسدی از نوع مصباح یزدی گذاشته می شود و آنها تعداد زیاد تری طلبه استخدام می کنند و این طلبه ها آخوند می شوند و این آخوندها پایه های تبلیغاتی نظام را عهده دار می گردند. سپاه پاسداران کنترات های بدون مناقصه دریافت می کند، درآمد این کنترات ها و دیگر منابع مالی در اختیار دارودسته خامنه ای قرار می گیرد و او با این درآمد ها آخوندها را اجیر می کند. تا زمانی که این مثلث ولایت، سپاه و فساد از هم گسیخته نشود امکان رهایی از این وادی خطرناک برای ملک و ملت نیست. باید دشمن را شناخت، باید دقیقاً پی برد که شیشه عمر این نظام در کجا قرار دارد. تا درآمد نفت در کشوربه کیسه پاسدارها سرازیر می شود سپاه و عوامل آن محال است دست از این گنج باد آورده بردارند. فساد ازولایت سرچشمه می گیرد، با نفت و خون تغذیه می شود و تا زندان و اعدام ادامه دارد.
شاهین فاطمی
پنچشنبه ۲۶ خرداد
پاریس
شاهین فاطمی ، ایران و جهان
اعتراف صداوسیما به نقش مخرب این رسانه در تشدید ناآرامی های بعد ازانتخابات
این گزارش در بخش هایی عملکرد پیش از انتخابات را مورد تحسین قرار می دهد و در مقابل می نویسد که « بعد از پایان رای گیری» سیاست های صداوسیما « دچار تغییر ناگهانی درجهت منفی و بعضا عقب گرد» شده است. این گزارش در ادامه آورده است که « یکی از دلایل تبدیل شدن این موضوع (شائبه درسلامت انتخابات) به یک چالش سیاسی-امنیتی و بعضا اغتشاشات و کشته شدن چند نفر از هموطنان، به دلیل مسدودشدن ناگهانی فضای باز انتخابات ریاست جمهوری» بوده است.اعتراف صداوسیما به نقش مخرب این رسانه در تشدید ناآرامی های بعد از انتخابات در یک گزارش محرمانه,اختصاصی کمپین- در گزارشی محرمانه که اداره کل آموزش و پژوهش معاونت سیاسی سازمان صدا تحت عنوان «آسیب شناسی رفتار صدا وسیما واعتماد مخاطبان به آن قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری» در۱۸ مرداد ۱۳۸۸تهیه کرده و کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران نسخه ای از آن را به دست آورده است، عملکرد این سازمان به شدت مورد انتقاد قرار گرفته و به نوعی حضور مردم در خیابان ها را واکنشی به نحوه پوشش اخبارانتخابات، واکنش به چگونگی شمارش آراء و انعکاس آن، و در نهایت عدم پوشش واکنش معترضان مرتبط دانسته است.در بخشی از این گزارش که تنها نزدیک به سه ماه بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ تهیه شده و مهر «محرمانه» بر خود دارد «چگونگی شمارش آراء و دستیابی به نتایج اولیه وانعکاس آن با این سرعت» برای بسیاری از مردم «ابهام آفرین» خوانده شده و آمده که «همین مساله تردیدهایی را برای مردم ایجاد کرد» تا « زمزمه هایی» مبنی بر «از پیش تعیین شده بودن نتایج انتخابات» سر دهند: « انتشار زودهنگام نتایج انتخابات پیش از اماده سازی ذهن مردم یکی از خطاهای رسانه ملی در اطلاع رسانی پس از انتخابات بود…. با توجه به پایان زمان رای گیری در ساعت ۲۲ شب بیست و دوم خرداد واعلام نتایج اولیه (پس از شمارش ۶۱ درصد از صندوق های رای) در ساعت ۲:۴۷ دقیقه بامداد روز بعد (که گویای پیروزی احمدی نژاد بود).»گزارش تصریح کرده است که «… اعلام نتایج انتخابات با این سرعت تقریبا بی سابقه بود».این گزارش که ظاهرا برای مدیران صداوسیما تهیه شده است به صورت تلویحی عملکردصداوسیما از شب شمارش آراء تا روزهای بعد از آن را یکی از عوامل حضور مردم در خیابان ها و اعتراض به نتایج انتخابات می داند. این درحالی است که عوامل دادستانی و نیروهای امنیتی بلافاصله با پایان شمارش آراء به صورت سیستماتیک و از پیش برنامه ریزی شده دست به یکی از گسترده ترین پروژه های دستگیری طی سالهای گذشته علیه فعالان برجسته سیاسی، مطبوعاتی، وکلا و مسوولان ستادهای انتخاباتی ستادهای مهدی کروبی و میرحسین موسوی پرداختند. بسیاری از افرادی که طی روزهای بعد از انتخابات و در جریان تظاهرات خیابانی دستگیر شدند، متهم به تشویق مردم به شرکت در تجمعات و یا سازماندهی تجمعات شدند.افرادی مانند سیدمصطفی تاج زاده، محسن میردامادی، عبدالله رمضان زاده، از جمله صدها دستگیرشده بعد از انتخابات هستند که با اتهاماتی همچون «تبانی واجتماعی با هدف اقدام علیه امنیت ملی» و یا شرکت در آنچه مقامات حکومتی از آن «اغتشاشات» یاد می کنند مواجه شده و راهی زندان شدند. نکته جالب آنکه در دادنامه محسن میردامادی دبیر کل حزب جبهه مشارکت که به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد آمده است:” «تبانی و اجتماع با هدف اقدام علیه امنیت داخلی کشور از طریق شرکت در جلسه ۲۳/۳/۱۳۸۸(یک روز پس از انتخابات) حزب مشارکت متهم به عنوان دبیرکل حزب هدایت جلسه را به عهده داشته و اقدام به طرح و عنوان مطالبی کرده که در شکل گیری اغتشاشات و تجمعات غیرقانونی روزهای بعد از آن بسیار مؤثر بوده است. متهم در این جلسه اظهار می دارد «این انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری انتخابات نبود بلکه سناریوی از پیش تعیین شده بود.»اتهامات مشابهی نیز گریبان گیر بسیاری از چهره سرشناس سیاسی همچون عبدالله مومنی، احمد زید آبادی، هدایت آقایی، بهزاد نبوی، محمدعلی ابطحی، سعید حجاریان، محمد عطریانفر، علی تاجرنیا، سعید شریعتی ودهها تن دیگر شد در حالی که این گزارش هیچ اشاره ای به نقش داشتن سران اصلاح طلب و چهره های سیاسی مطرح در شکل گیری حضور مردم در خیابان نمی کند و به جای آن صداوسیما را به عنوان عامل محرک در این ماجرا می داند.نیروهای امنیتی و مقامات کشوری و نظامی درحالی بارها رهبران منتقد دولت را متهم به سازماندهی تجمعات خودجوش بعد از انتخابات کردند که بسیاری از دستگیرشدگان اساسا در تجمعات حضور نداشتند.این گزارش در شرح بخشی دیگر از آنچه «اشکالات وارده به رسانه ملی» که «باعث ناخرسندی معترضان شد» آورده است: «عدم پوشش واکنش های معترضان به نتایج انتخابات در اولین روزهای پس از اعلام نتایج و تاکید بر جشن وسرور حامیان نامزد پیروز، دعوت از مردم برای حضور گسترده در جشن پیروزی آقای احمدی نژاد و پخش مستقیم مراسم از شبکه های رادیویی و تلویزیونی – که متاسفانه در این مراسم، سخنان تندی علیه برخی مسئولان مطرح شد وشعارهای ناپسندی هم از سوی مردم طرح گردید که مطمئنا به صلاح نظام نبود- و سکوت کامل خبری در خصوص سایر نامزدها، از دیگر اشکالات وارده به رسانه ملی است که باعث ناخرسندی معترضان شد.»در ادامه با انتقاد شدید از عملکرد بعد از انتخابات صداوسیما نویسندگان گزارش محرمانه صداوسیما اضافه کرده اند: «اطلاع رسانی با تاخیر، ناقص وغیرشفاف و عدم پوشش مناسب اخبار معترضان و تجمعات صورت گرفته و نیز بیانیه هایی که ازسوی نامزدهای معترض صادر می شد – با توجه به این که سایر رسانه ها به شیوه های مختلف و با اغراض و اهداف معین این اخبار را پوشش می دادند و طبیعتا مردم به نوعی به این اخبار دست می یافتند – اعتماد مردم را نسبت به صداوسیما خدشه دار کرد ومخاطبان به صراحت دریافتند که نمی توانند خبرها را به طور دقیق، کامل و صحح از رسانه ملی کسب نمایند. بنابراین شاهد روگردانی مردم از رسانه ملی و اقبال آنان به شبکه های خارجی و ماهواره ای بودیم.»این گزارش در بخش هایی عملکرد پیش از انتخابات را مورد تحسین قرار می دهد و در مقابل می نویسد که « بعد از پایان رای گیری» سیاست های صداوسیما « دچار تغییر ناگهانی درجهت منفی و بعضا عقب گرد» شده است. این گزارش در ادامه آورده است که « یکی از دلایل تبدیل شدن این موضوع (شائبه درسلامت انتخابات) به یک چالش سیاسی-امنیتی و بعضا اغتشاشات و کشته شدن چند نفر از هموطنان، به دلیل مسدودشدن ناگهانی فضای باز انتخابات ریاست جمهوری» بوده است.مقامات ایرانی بارها منتقدان دولت و به خصوص رهبران انها رامسوول کشته شدن افراد درجریان تجمعات مسالمت آمیزمتهم کرده اند در حالی که این اجتماعات بارها توسط نیروهای امنیتی و پلیس به خشونت کشیده شد.نحوه پوشش خبر کشته شدن مرحوم نداآقاسلطان هم از جمله دیگر انتقادات مطرح شده است: « … دراین خصوص می توان به مساله مرگ ندا آقا سلطان اشاره کرد که بعد از حدود یک هفته و تنها در برخی از بخش های خبری به صورت جزیی به آن پرداخته شد.»عملکرد صداوسیما دراین گزارش محرمانه توسط نویسندگان آن باعث ایجاد «رنجی تحمل ناشدنی و بغضی کشنده» شده است که به تعبیر آنان « برای کشور، انقلاب و نظام مطلوب نیست». این گزارش همچنین نوشته که این تصور وجود داشته که مردم را صرفا هیزم تنور انتخابات کرده اند: « این احساس شدیدا نامطلوب که مردم یا حامیان نامزدها، صرف هیزم تنور انتخابات شده اند و در یک مقطع، احساسات و عواطف وعلائق آنها برای پر شور شدن انتخابات به رسمیت شناخته شده وبلافاصله بعد از پایان انتخابات، همه این مهربانی ها و شیرینی ها، به بی اعتنایی و بی مهری تبدیل شده است، رنجی تحمل ناشدنی و بغضی کشنده است که برای کشور، انقلاب و نظام مطلوب نیست…. اگر نامزدهای معترض این فرصت را می یافتند که مطالبات خود را در رسانه ملی به عنوان «محرم ترین جایگاه» مطرح نمایند طبیعتا از شدت خشم وعصبانیت آنها کاسته می شد وحجم اعتراضات خیابانی و در پی آن اغتشاشات و درگیری ها تقلیل می یافت.»در این گزارش «حذف وعدم انعکاس برخی خبرها به صورت کلی و جزئی» و « پرداختن به فعالیت ها وعملکرد دولت نهم چند ماه پیش از برگزاری انتخابات در حجم وسیع» همچنین از عوامل «خدشه دارشدن اعتماد مردم» به صداوسیما برشمرده شده است.گزارش یاد شده همچنین از منظر نویسندگان اداره کل آموزش وپژوهش معاونت سیاسی مواردی را به عنوان «عملکردخوب» رسانه ملی ایران در قبل از انتخابات مطرح کرده است که از آن جمله می توان به «صداقت درفرآیندانتشاراخبار»، «پوشش موارد ویژه» و «مسوولیت و نقض انتقادی رسانه ها» اشاره کرد.گزارش ۲۳ صفحه ای «آسیب شناسی رفتار صدا وسیما واعتماد مخاطبان به آن قبل و بعد از انتخابات ریاست جمهوری»، در پایان به ارائه پیشنهاداتی تحت عنوان «راه های تقویت اعتماد عمومی به رسانه ملی» مطرح کرده است.با بررسی محتوای این گزارش کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران عملکرد قوه قضائیه در دو سال گذشته که موجب محکومیت و حبس صدها نفر شده است را شگفت آور میداند و این گزارش را دلیلی دیگر برای آزادی فوری تمامی زندانیان عقیدتی که پس از انتخابات دستگیر و محکوم شده اند میداند و خواستار رسیدگی و تحقیقات مستقلانه یک کمیته ملی و بیطرف به عملکرد قوه قضائیه میباشد. شگفت آور است که علیرغم وجود چنین تحلیل هایی از عملکرد صداوسیما، مقامات این دستگاه همچنان نقشی مخرب در جریان پروژه اعتراف گیری اجباری زندانیان سیاسی و قلب وقایع رخ داده طی ماه های پس از آن پرداختند.
وال استريت جورنال:ایران جايی که مردگان هم خطرناکند
«جايی که مردگان هم خطرناکند،» عنوان مقاله ای است در وال استريت جورنال. مقاله اشاره می کند که سرکوب مخالفان رژيم حاکم بر ايران از رويدادهای خردادماه ۱۳۸۸ تا به امروز ادامه داشته و صدها قربانی گرفته است. نويسندگان مقاله، همايون مبصری و نيـــر بامز، با اشاره به کشته شدن هاله سحابی، فعال صلح طلب، در مراسم تدفين پدرش عزت الله سحابی، يادآوری می کنند که خشونت و وحشيگری نسبت به مخالفان - از تظاهرکنندگان عادی در خيابان ها گرفته تا زندانيان سياسی و اعضای خانواده آنها - در جمهوری اسلامی جريان تازه ای نيست؛ و در همان روزهای آغاز آن حکومت ريشه دارد. اما رژيمی که حتی جنازه مخالفانش را خطرناک می داند؛ رژيمی نيست که در مورد تکثير و توليد سلاح های هسته ای بتوان با آن گفتگوی منطقی کرد. تا زمانی که ايران آزاد وجود نداشته باشد، ايران صلح طلبی نيز وجود نخواهد داشت؛ و دنيا بايد در برخورد با جمهوری اسلامی، مسأله حقوق بشر را در صدر دستور کار خود قرار دهد.واشنگتن پست می نويسد رييس جمهوری اسلامی، چين و چند کشور عضو اتحاد شوروی سابق را به تشکيل يک پيمان امنيت منطقه ای با رژیم ايران فراخوانده است، و هدف از آن را ايجاد جبهه ای در برابر غرب عنوان کرده است.فايننشال تايمز چاپ لندن اقدام نظامی دولت بشار اسد عليه مردم سوريه در جسرالشغور را «کمپين وحشيانه به شيوه کلاسيک دولت های استبدادی» خوانده و نوشته است هر چند به نظر می رسد وی در سرکوب مخالفان پيروز شده باشد، ترديدی نيست اليگارشی خاندان اسد و بستگان و نزديکان وی، پس از ساليان دراز، عليه رژيم او به حرکت درآمده و رژيم را به سراشيب سقوط کشانده است.در مقاله ای از امير طاهری در نيويورک پست آمده است در حالی که نمايندگان آفريقای جنوبی، تونس و اروپا در پی «نسخه معجزه گر» برای حل بحران ليبی، يافتن راهی فوری و صلح آميز برای فرستادن معمر قذافی به تبعيد و پايان دادن به حضور نيروهای ناتو در آن کشور هستند، ديکتاتور هفتاد ساله ليبی شرايط چهارگانه ای برای ترک ليبی پيش روی آنان گذاشته است. خواسته های وی عبارتند از ابقا در فرماندهی نظامی کشور، ضمانت کتبی آمريکا و اروپا برای منع پيگرد قانونی، و اسکان خاندان قذافی در يک کشور امن و راحت - ترجيحاً اتريش - که املاک و دارايی های هنگفتی در آن دارند.
صدای آمریکا
صدای آمریکا
گزارش رسانه آلمانی از جدال کفتار پیر و گرگ هار
گاه شمارِ جنگ های سنگر به سنگر در جمهوری اسلامی
در بارۀ اجنه و مرتاض
یورونیوز:از ابتدای سال ۲۰۱۱ حاکمان ایران دست به مبارزۀ قدرتی زده اند که تاکنون بی سابقه بوده است، و این بحران نشان از تغییرات بنیادی در ماه های آینده دارد. طرف های این جنگ های سنگر به سنگر از یکسو یاران رئیس جمهور محمود احمدی نژاد و از سوی دیگر پیروان رهبر مذهبی آیت الله خامنه ای هستند – بنابراین:محافظه کارانِ افراطی در مقابل اصول گرایانی درس خوانده در حوزۀ علمیۀ قم.صحبت از توطئه و نفوذ قدرت های خارجی است. و نظاره گران را در خارج ادبیات به کار گرفته شده متعجب می کند: صحبت از همه گونه اتهامی هست، و نیز از اجنه و مرتاض. پیمانی که احمدی نژاد و خامنه ای برای سرکوبی جنبش اصلاحات بسته بودند دیگر وجود ندارد.بحران در زمانی حاد می شود که رئیس دفتر و مشاور نزدیک رئیس جمهور اسفندیار رحیم مشایی تقاضای تأسیس هفت حزب سیاسی و دو روزنامۀ سیاسی را (تماشا و ۷ صبح) می دهد.مخالفانش برآنند مشایی به این ترتیب مقدمۀ تبلیغات انتخابات مجلس در ۲۰۱۱۲ می کند. از حدود یک سال پیش طرفداران آیت الله خامنه ای رئیس دفتر رئیس را که دخترش همسر پسر رئیس جمهور است زیرنظر دارند، وی را متهم می کنند علیه رهبرانقلاب اقدام می کند. اما ظاهراٌ سرانجام به این نتیجه رسیده اند که حلقۀ دور احمدی نژاد متشکل از مشایی و بقایی و رحیمی و جوانفکر و بهداد باید از سر راه برداشته شود. و آنهم چون به آنها ظن دارند که می خواهند در انتخابات مجلس نامزدهای خود را در مقابل اکثریت محافظه کار خامنه ای قرار دهند.چندین شخصیت معروف علناٌ از مشایی در مقابل این حمله ها دفاع می کنند، از جمله محمد جعفر بهداد، یک عضو مهم دولت. وی با حمایت از تأسیس حزب های جدید از مشایی حمایت می کند.چند هفته بعد عباس امیری، روحانی و امام جماعت نهاد ریاست جمهوری، مؤافقت خود را با جاه طلبی های افراد نزدیک به احمدی نژاد اعلام می کند. وی در ۲۰ آوریل می گوید دولت و سیاستمداران نزدیک به احمدی نژاد مانند مشایی برآنند به صورت قانونی خود را آمادۀ انتخابات مجلس بکنند تا اصول گرایان را شکست دهند. چند هفته بعد امیری بازداشت می شود، دو ماه بعد هنوز در زندان است.در جانبِ رهبرانقلاب خامنه ای یک گروه کوچک ایجاد می شود که قرار است بر مقدمات انتخابات نظارت کند. اما این تعداد اندک با وجود نفوذ بر رسانه ها مشکل دارند پا به پای تبلیغات احمدی نژاد جلو بروند.در ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، وقتی رئیس جمهور وزیر اطلاعات – فرد مورد وثوق خامنه ای – را از کار برکنار می کند جنجال می شود. مصلحی ظاهراٌ داده بوده نهاد ریاست جمهوری را شنود کنند تا از گفتگوهای بین احمدی نژاد و دست راستش مشایی آگاه شوند.برخلاف برکناری چندین وزیر که در دوران شش سالۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد مجبور بودند از سمت خود کنار بروند، اخراج فرد نزدیک به رهبرانقلاب امر خطیری است. خامنه ای مخالفت می کند و مصلحی در سمت خود باقی می ماند. رئیس جمهور در آخرهای آوریل به صورت اغراق آمیز ۱۰ روز از عرصۀ سیاسی رسمی غایب می شود، برخی صحبت از اعتصاب احمدی نژاد می کنند. مطبوعات ایران متوجۀ جدی بودن اوضاع می شوند.در ۵ ماه مه نمایندۀ خامنه ای در سپاه در صفحۀ اینترنتی خبرآنلاین دست به حملۀ متقابل می زند: مشایی قصۀ شنود را از خود در آورده، وی بیش از حد بر رئیس جمهور نفوذ دارد، مشایی در رأس گروهی قرار رفته که از ارزش های واقعی منحرف شده اند.به نظر احمدی نژاد دست راستش بسیار باهوش است، اینقدر باهوش که کسی واقعاٌ نمی تواند او را بفهمد. ظاهراٌ رئیس جمهور در خلوت گفته مشایی نمایندۀ خدا بر زمین است.واقعاٌ هم شایعه ها در مورد مشایی زیاد می شوند، از جمله اینکه وی با «اجنه» و «شیاطین» در تماس است. رسانه های زیر نظر طرفداران خامنه ای اکنون مستقیم به رئیس دفتر حمله می کنند و اینگونه می کوشند رئیس جمهور را تضعیف کنند. تا مدت زمانی قبل می گفتند احمدی نژاد پسر معنوی خامنه ای است. رئیس جمهور در نزد عوام همچنان محبوب است. و کار آسانی نیست که اکنون تغییر جهت داد و یک شبه دست از حمایت از احمدی نژاد برداشت – حتی برای رهبرانقلاب هم این کارآسان نیست.بعلاوه به مشایی اتهام زده می شود وی با یک مرتاض زرتشتی که در هند زندگی می کند و چهارصد سال دارد در تماس است. می گویند این مرتاض جهت فکری او را تعیین می کند. – و گفته می شود مشایی از سال ۲۰۰۹ تاکنون ۶۴ بار به هند رفته است.خبرگزاری دینا که به شورای نگهبان نزدیک است در آغاز ۲۰۱۱ می نویسد مرتاض مورد مشورت مشایی برای شخصیت های با نفوذ طالع بینی می کند. به نوشتۀ این خبرگزاری این مرتاض پیش گویی کرده مدیرکیهان شریعتمداری که منصوب خامنه ای است بر اثر بیماری آلزایمر خواهد مرد.مشایی ابتدا می کوشد از خود دفاع کند، به این شکل که در سن و سال مرتاض شک می کند، بعد توضیح می دهد این مرتاض اصلاٌ وجود خارجی ندارد...عضو پر مناقشۀ دولت احمدی نژاد از قرار اسلامی کردن جامعۀ ایران را هم زیر سؤال برده است. در یک سخنرانی به سال ۲۰۰۴ – که ناگهان در یوتیوب ظاهر شده – مشایی توضیح می دهد: «دورۀ اسلام به پایان نزدیک می شود. این به معنای پایان اسلام نیست، اما به این معناست که فایده اش برای جامعه به پایان رسیده است.»این حرفها و به اصطلاح ارتباطاش با آن دنیا می تواند برای مشایی گران تمام شود. از شروع جنگ سنگر به سنگر جلوی پنج صفحۀ اینترنتی نزدیک به او گرفته شده است. و ۲۵ نفر از نزدیکان رئیس جمهور بازداشت شده اند.خبرگزاری مهر که زیر نظر طرفداران آیت الله خامنه ای اداره می شود در این باره گفت: «در بین این ۲۵ نفر چندین رمال و جادوگر و طالع بین وجود دارند» و یک طالع بین بازداشت می شود: عباس جعفری( غفاری باید نام درست این فرد باشد.توضیح از نشریه). وی طبق فرمان به مرگ محکوم می شود.روزنامۀ جوان که موضع سپاه پاسداران را منعکس می کند می نویسد مشایی بارها با این طالع بین مشورت کرده تا از آینده و چشم اندازهای دولت مطلع شود؛ به نوشتۀ فارس این فال گیرها هستند که تقریباٌ تمام تصمیم های دولت را می گیرند. صفحۀ اینترنتی شفاف نیوز می نویسد دفتر جعفری (غفاری) در نهاد ریاست جمهوری است. و بدتر از همه چیز، به نوشتۀ فارس، وی «عامل صهیونیسم» است. شفاف نیوز حتی صریح تر می شود: «گر چه عباس جعفری (غفاری) مسلمان است اما گردن بندی با ستارۀ داود دارد.» به علت این اتهام و اتهام های دیگر بیشتر مخالفان جمهوری اسلامی، نیز فعالان حقوق بشر به مرگ محکوم شده اند.
* در: اُیرُونیوز
منبع خبر:ایران در جهان/تیتر:پارس دیلی نیوز
در بارۀ اجنه و مرتاض
یورونیوز:از ابتدای سال ۲۰۱۱ حاکمان ایران دست به مبارزۀ قدرتی زده اند که تاکنون بی سابقه بوده است، و این بحران نشان از تغییرات بنیادی در ماه های آینده دارد. طرف های این جنگ های سنگر به سنگر از یکسو یاران رئیس جمهور محمود احمدی نژاد و از سوی دیگر پیروان رهبر مذهبی آیت الله خامنه ای هستند – بنابراین:محافظه کارانِ افراطی در مقابل اصول گرایانی درس خوانده در حوزۀ علمیۀ قم.صحبت از توطئه و نفوذ قدرت های خارجی است. و نظاره گران را در خارج ادبیات به کار گرفته شده متعجب می کند: صحبت از همه گونه اتهامی هست، و نیز از اجنه و مرتاض. پیمانی که احمدی نژاد و خامنه ای برای سرکوبی جنبش اصلاحات بسته بودند دیگر وجود ندارد.بحران در زمانی حاد می شود که رئیس دفتر و مشاور نزدیک رئیس جمهور اسفندیار رحیم مشایی تقاضای تأسیس هفت حزب سیاسی و دو روزنامۀ سیاسی را (تماشا و ۷ صبح) می دهد.مخالفانش برآنند مشایی به این ترتیب مقدمۀ تبلیغات انتخابات مجلس در ۲۰۱۱۲ می کند. از حدود یک سال پیش طرفداران آیت الله خامنه ای رئیس دفتر رئیس را که دخترش همسر پسر رئیس جمهور است زیرنظر دارند، وی را متهم می کنند علیه رهبرانقلاب اقدام می کند. اما ظاهراٌ سرانجام به این نتیجه رسیده اند که حلقۀ دور احمدی نژاد متشکل از مشایی و بقایی و رحیمی و جوانفکر و بهداد باید از سر راه برداشته شود. و آنهم چون به آنها ظن دارند که می خواهند در انتخابات مجلس نامزدهای خود را در مقابل اکثریت محافظه کار خامنه ای قرار دهند.چندین شخصیت معروف علناٌ از مشایی در مقابل این حمله ها دفاع می کنند، از جمله محمد جعفر بهداد، یک عضو مهم دولت. وی با حمایت از تأسیس حزب های جدید از مشایی حمایت می کند.چند هفته بعد عباس امیری، روحانی و امام جماعت نهاد ریاست جمهوری، مؤافقت خود را با جاه طلبی های افراد نزدیک به احمدی نژاد اعلام می کند. وی در ۲۰ آوریل می گوید دولت و سیاستمداران نزدیک به احمدی نژاد مانند مشایی برآنند به صورت قانونی خود را آمادۀ انتخابات مجلس بکنند تا اصول گرایان را شکست دهند. چند هفته بعد امیری بازداشت می شود، دو ماه بعد هنوز در زندان است.در جانبِ رهبرانقلاب خامنه ای یک گروه کوچک ایجاد می شود که قرار است بر مقدمات انتخابات نظارت کند. اما این تعداد اندک با وجود نفوذ بر رسانه ها مشکل دارند پا به پای تبلیغات احمدی نژاد جلو بروند.در ۱۰ آوریل ۲۰۱۱، وقتی رئیس جمهور وزیر اطلاعات – فرد مورد وثوق خامنه ای – را از کار برکنار می کند جنجال می شود. مصلحی ظاهراٌ داده بوده نهاد ریاست جمهوری را شنود کنند تا از گفتگوهای بین احمدی نژاد و دست راستش مشایی آگاه شوند.برخلاف برکناری چندین وزیر که در دوران شش سالۀ ریاست جمهوری احمدی نژاد مجبور بودند از سمت خود کنار بروند، اخراج فرد نزدیک به رهبرانقلاب امر خطیری است. خامنه ای مخالفت می کند و مصلحی در سمت خود باقی می ماند. رئیس جمهور در آخرهای آوریل به صورت اغراق آمیز ۱۰ روز از عرصۀ سیاسی رسمی غایب می شود، برخی صحبت از اعتصاب احمدی نژاد می کنند. مطبوعات ایران متوجۀ جدی بودن اوضاع می شوند.در ۵ ماه مه نمایندۀ خامنه ای در سپاه در صفحۀ اینترنتی خبرآنلاین دست به حملۀ متقابل می زند: مشایی قصۀ شنود را از خود در آورده، وی بیش از حد بر رئیس جمهور نفوذ دارد، مشایی در رأس گروهی قرار رفته که از ارزش های واقعی منحرف شده اند.به نظر احمدی نژاد دست راستش بسیار باهوش است، اینقدر باهوش که کسی واقعاٌ نمی تواند او را بفهمد. ظاهراٌ رئیس جمهور در خلوت گفته مشایی نمایندۀ خدا بر زمین است.واقعاٌ هم شایعه ها در مورد مشایی زیاد می شوند، از جمله اینکه وی با «اجنه» و «شیاطین» در تماس است. رسانه های زیر نظر طرفداران خامنه ای اکنون مستقیم به رئیس دفتر حمله می کنند و اینگونه می کوشند رئیس جمهور را تضعیف کنند. تا مدت زمانی قبل می گفتند احمدی نژاد پسر معنوی خامنه ای است. رئیس جمهور در نزد عوام همچنان محبوب است. و کار آسانی نیست که اکنون تغییر جهت داد و یک شبه دست از حمایت از احمدی نژاد برداشت – حتی برای رهبرانقلاب هم این کارآسان نیست.بعلاوه به مشایی اتهام زده می شود وی با یک مرتاض زرتشتی که در هند زندگی می کند و چهارصد سال دارد در تماس است. می گویند این مرتاض جهت فکری او را تعیین می کند. – و گفته می شود مشایی از سال ۲۰۰۹ تاکنون ۶۴ بار به هند رفته است.خبرگزاری دینا که به شورای نگهبان نزدیک است در آغاز ۲۰۱۱ می نویسد مرتاض مورد مشورت مشایی برای شخصیت های با نفوذ طالع بینی می کند. به نوشتۀ این خبرگزاری این مرتاض پیش گویی کرده مدیرکیهان شریعتمداری که منصوب خامنه ای است بر اثر بیماری آلزایمر خواهد مرد.مشایی ابتدا می کوشد از خود دفاع کند، به این شکل که در سن و سال مرتاض شک می کند، بعد توضیح می دهد این مرتاض اصلاٌ وجود خارجی ندارد...عضو پر مناقشۀ دولت احمدی نژاد از قرار اسلامی کردن جامعۀ ایران را هم زیر سؤال برده است. در یک سخنرانی به سال ۲۰۰۴ – که ناگهان در یوتیوب ظاهر شده – مشایی توضیح می دهد: «دورۀ اسلام به پایان نزدیک می شود. این به معنای پایان اسلام نیست، اما به این معناست که فایده اش برای جامعه به پایان رسیده است.»این حرفها و به اصطلاح ارتباطاش با آن دنیا می تواند برای مشایی گران تمام شود. از شروع جنگ سنگر به سنگر جلوی پنج صفحۀ اینترنتی نزدیک به او گرفته شده است. و ۲۵ نفر از نزدیکان رئیس جمهور بازداشت شده اند.خبرگزاری مهر که زیر نظر طرفداران آیت الله خامنه ای اداره می شود در این باره گفت: «در بین این ۲۵ نفر چندین رمال و جادوگر و طالع بین وجود دارند» و یک طالع بین بازداشت می شود: عباس جعفری( غفاری باید نام درست این فرد باشد.توضیح از نشریه). وی طبق فرمان به مرگ محکوم می شود.روزنامۀ جوان که موضع سپاه پاسداران را منعکس می کند می نویسد مشایی بارها با این طالع بین مشورت کرده تا از آینده و چشم اندازهای دولت مطلع شود؛ به نوشتۀ فارس این فال گیرها هستند که تقریباٌ تمام تصمیم های دولت را می گیرند. صفحۀ اینترنتی شفاف نیوز می نویسد دفتر جعفری (غفاری) در نهاد ریاست جمهوری است. و بدتر از همه چیز، به نوشتۀ فارس، وی «عامل صهیونیسم» است. شفاف نیوز حتی صریح تر می شود: «گر چه عباس جعفری (غفاری) مسلمان است اما گردن بندی با ستارۀ داود دارد.» به علت این اتهام و اتهام های دیگر بیشتر مخالفان جمهوری اسلامی، نیز فعالان حقوق بشر به مرگ محکوم شده اند.
* در: اُیرُونیوز
منبع خبر:ایران در جهان/تیتر:پارس دیلی نیوز
اطلاعیه، مشتهایمان را محکمتر گره می زنیم تا روزی که دودمانتان را بر باد دهیم
اطلاعیه کمپین پناهجویان ایرانی در گوتنبرگ ;
به کدامین جرم به عزیزانمان در ایران تعرض می کنید ؟
کمپین پناهجویان ایرانی در گوتنبرگ در پی آزار و اذیت خانواده اعضای آن در ایران با اعتراض به این اقدام غیر انسانی جمهوری اسلامی ، با صدور اطلاعیه ای این اقدام را نشانه ضعف و زبونی ایادی مزدور رژیم و ابزاری برای فشار به خرد کردن عزم و اراده مبارزاتی فعالین سیاسی دانست .به گزارش ستاد خبری کمپین در این اطلاعیه امده است : ما یاران کمپین (misstro oss inte) تا آمدیم بعد از 90 روز مبارزه آرام باشیم ، خبر آوردند که خونخواران وزارت اطلاعات به سراغ عزیزانمان در ایران رفته و به بازجویی آنان می پردازند. این اطلاعیه می افزاید : صدای خسته و نالانی از آن طرف مرزها خبر از به صلابه کشیدن پدری پیر را داد و تا آمدیم به خود بیاییم یاری دیگر از به بند کشیده شدن همسر و فرزندش با خبرمان کرد. به کدامین جرم پدر، خواهر و برادرانمان را ضحکان روزگار به صلابه و مادرانمان را به تازیانه می کشند؟ این روزها خون با دل داریم اما قسم به همه داشته هایمان و قسم به اشک مادران اوین، کوتاه نخواهیم آمد. ما خوب می دانستیم حسین بازجو با درج آن کلمات وقیحانه که ما را ضد انقلاب خوانده بود،خوب فهمید که اینجای دنیا، دمکراسی کوچک پناهجویان نقطه اتصالی برای همه مخالفان رژیم شده که عرصه را در مجامع بین المللی به سختی بر حکومت وارفته اسلامی تنگ کرده. ما به بی چشم رویی آنها باور داشتیم و با پوست و خون خود آنرا لمس کرده بودیم. اما ای جانیان در کجای دنیا به جرم پسر پدر را به صلابه می کشند. لعنت بر شما، لعنت بر اعتقاداتان که به هیچ چیز و هیچکس رحم نمی کنید. ما با صدای بلند فریاد می زنیم "آری ما ضد انقلابی هستیم که خمینی به تاراج برده بود".ضد انقلابی هستیم که هموطنانمان را به جرم قومیت یا مذهب خاصی مجرم میداند، ما ضد انقلابی هستیم که انسانیت و اخلاق را از جامعه جدا کرده است، ضد انقلابی هستیم که عدالت اجتماعی و اقتصادی را سالهاست به فراموشی سپرده ،ما ضد آن انقلابی هستیم که به دختران معصوم وطنمان به جرم آزادی خواهی و یا گرسنگی در زندانهای شما یا عشرتکده های اعراب تجاوز می کند و انقلابیانتان خاموش می مانند.ما تا زمانی که در مقابل افکار و اعمال ما قبل تاریخی شما باشیم به ضد انقلاب بودن خود افتخار می کنیم و با صدای بلند همراه و همگام با مردم آزادی خواه ایران همه را به مبارزه علیه استبداد مکتب اسلامی فرا می خوانیم و قسم به شرافت همه جانباختگان راه آزادی و قسم به خاک هدی صابر کسی که هنوز خاک مزارش مرطوب مانده انسانی که همچون ما برای احقاق حق پایمال شده مردم خود به اعتصاب نشسته بود و قسم به دل کودکان هاله، حتی لحظه ای از پایی نخواهیم نشست.در پایان این اطلاعیه آمده: در مملکت خون و جنایت، آنجا که جان انسانها به دست پادشاه خون و ولایت خونخوار تعلق اسیر است ، جایی که حکومت، نه ایرانیست و نه جمهوری بلکه فقط اسلامیست آن هم از جنس خمینی خبیث و خامنه ای جنایتکار، همانا قدرت و جاه و مقام است که خدایی می کند و اما ما ،هر چند چشمانمان پر از خون است ولی مشتهایمان را محکمتر گره می زنیم تا روزی که دودمانتان را بر باد دهیم.
ای غنچه خوابیده به نرگس نگران خیز
کاشانه ما رفت به تاراج غمان خیز
از سردی بانگ جرس از خواب گران خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
* کمیته پناهجویان متحصن در گوتنبرگ 17 ژوئن 2011*
(Misstro oss inte)
ستاد خبری کمپین پناهجویان ایرانی متحصن در گوتنبرگ
مهدی شیخ نجدی 0762179679 بهزاد جوادیان 0737551075
به کدامین جرم به عزیزانمان در ایران تعرض می کنید ؟
کمپین پناهجویان ایرانی در گوتنبرگ در پی آزار و اذیت خانواده اعضای آن در ایران با اعتراض به این اقدام غیر انسانی جمهوری اسلامی ، با صدور اطلاعیه ای این اقدام را نشانه ضعف و زبونی ایادی مزدور رژیم و ابزاری برای فشار به خرد کردن عزم و اراده مبارزاتی فعالین سیاسی دانست .به گزارش ستاد خبری کمپین در این اطلاعیه امده است : ما یاران کمپین (misstro oss inte) تا آمدیم بعد از 90 روز مبارزه آرام باشیم ، خبر آوردند که خونخواران وزارت اطلاعات به سراغ عزیزانمان در ایران رفته و به بازجویی آنان می پردازند. این اطلاعیه می افزاید : صدای خسته و نالانی از آن طرف مرزها خبر از به صلابه کشیدن پدری پیر را داد و تا آمدیم به خود بیاییم یاری دیگر از به بند کشیده شدن همسر و فرزندش با خبرمان کرد. به کدامین جرم پدر، خواهر و برادرانمان را ضحکان روزگار به صلابه و مادرانمان را به تازیانه می کشند؟ این روزها خون با دل داریم اما قسم به همه داشته هایمان و قسم به اشک مادران اوین، کوتاه نخواهیم آمد. ما خوب می دانستیم حسین بازجو با درج آن کلمات وقیحانه که ما را ضد انقلاب خوانده بود،خوب فهمید که اینجای دنیا، دمکراسی کوچک پناهجویان نقطه اتصالی برای همه مخالفان رژیم شده که عرصه را در مجامع بین المللی به سختی بر حکومت وارفته اسلامی تنگ کرده. ما به بی چشم رویی آنها باور داشتیم و با پوست و خون خود آنرا لمس کرده بودیم. اما ای جانیان در کجای دنیا به جرم پسر پدر را به صلابه می کشند. لعنت بر شما، لعنت بر اعتقاداتان که به هیچ چیز و هیچکس رحم نمی کنید. ما با صدای بلند فریاد می زنیم "آری ما ضد انقلابی هستیم که خمینی به تاراج برده بود".ضد انقلابی هستیم که هموطنانمان را به جرم قومیت یا مذهب خاصی مجرم میداند، ما ضد انقلابی هستیم که انسانیت و اخلاق را از جامعه جدا کرده است، ضد انقلابی هستیم که عدالت اجتماعی و اقتصادی را سالهاست به فراموشی سپرده ،ما ضد آن انقلابی هستیم که به دختران معصوم وطنمان به جرم آزادی خواهی و یا گرسنگی در زندانهای شما یا عشرتکده های اعراب تجاوز می کند و انقلابیانتان خاموش می مانند.ما تا زمانی که در مقابل افکار و اعمال ما قبل تاریخی شما باشیم به ضد انقلاب بودن خود افتخار می کنیم و با صدای بلند همراه و همگام با مردم آزادی خواه ایران همه را به مبارزه علیه استبداد مکتب اسلامی فرا می خوانیم و قسم به شرافت همه جانباختگان راه آزادی و قسم به خاک هدی صابر کسی که هنوز خاک مزارش مرطوب مانده انسانی که همچون ما برای احقاق حق پایمال شده مردم خود به اعتصاب نشسته بود و قسم به دل کودکان هاله، حتی لحظه ای از پایی نخواهیم نشست.در پایان این اطلاعیه آمده: در مملکت خون و جنایت، آنجا که جان انسانها به دست پادشاه خون و ولایت خونخوار تعلق اسیر است ، جایی که حکومت، نه ایرانیست و نه جمهوری بلکه فقط اسلامیست آن هم از جنس خمینی خبیث و خامنه ای جنایتکار، همانا قدرت و جاه و مقام است که خدایی می کند و اما ما ،هر چند چشمانمان پر از خون است ولی مشتهایمان را محکمتر گره می زنیم تا روزی که دودمانتان را بر باد دهیم.
ای غنچه خوابیده به نرگس نگران خیز
کاشانه ما رفت به تاراج غمان خیز
از سردی بانگ جرس از خواب گران خیز
از خواب گران خواب گران خواب گران خیز
* کمیته پناهجویان متحصن در گوتنبرگ 17 ژوئن 2011*
(Misstro oss inte)
ستاد خبری کمپین پناهجویان ایرانی متحصن در گوتنبرگ
مهدی شیخ نجدی 0762179679 بهزاد جوادیان 0737551075
شش سال از زندان بدون مرخصی بهروز جاوید تهرانی گذشت
بهروز جاوید تهرانی که در تاریخ ۴ خرداد ماه ۱۳۸۴ بازداشت و مدت سه ماه را در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی به سر می برد هم اکنون در حالی در زندان رجاییشهر کرج به سر میبرد که در طول این شش سال حتی یک روز به مرخصی نیامده است و بارها درخواست مرخصی وی رد شده است.به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» جاوید تهرانی بر اثر ضربههایی که به سرش در مدت بازجویی و حضور در سلولهای انفرادی اوین وارد شده بود، از بازجویان خود شکایت کرد که به شکایت وی هرگز رسیدگی نشد. هر چند که وی از این ضربهها دچار آسیب جسمی شده بود.جاوید تهرانی در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب در همان سال محاکمه و به ۷ سال زندان و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد که این حکم از سوی دادگاه تجدید نظر استان تهران تأیید شد. اتهامات عبارت بودند از تبلیغ علیه نظام و توهین به رهبری، تجمع در مقابل سازمان ملل و عضویت در جبهه دموکراتیک ایران.وی سپس از اقدامی خلاف قانون و بر خلاف اصل تفکیک و طبقهبندی زندانیان به زندان رجاییشهر که محل نگهداری مجرمان خطرناک است منتقل شد. وی در طول سپری کردن دوران محکومیت خود بارها مورد ضرب و شتم و توهین مامورین زندان قرار گرفت و بارها به سلول انفرادی زندان رجاییشهر منتقل شد.وی به خاطر این موراد متعدد نقض حقوق خود بارها در زندان دست به اعتصاب غذا زد که منجر به وارد آمدن صدمات جسمی به وی شده است. همچنین وی در زندان به دفعات از بندی به بند دیگر و از سالنی به سالن دیگر منتقل شده است که از این مساله شکایت داشته است.شایان ذکر است وی در حادثه کوی دانشگاه نیز بازداشت و نزدیک به سه سال را در زندان به سر برده بود.
دانشجونیوز
دانشجونیوز
اشتراک در:
پستها (Atom)
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحرانهای بیپایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانهای تبدیل کرد...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...