۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

گسترش شعارنویسی‌ روی اسکناس‌ها ، رژیم آخوندی را کلافه کرده

نگرانی جمهوری اسلامی از افزایش اسکناس‌‌ نویسی بولتن‌نیوز وابسته به دستگاه وزارت اطلاعات: بانک مرکزی اسکناس‌های کهنه را جمع کندسایت «بولتن‌نیوز» پس از «غیر شرعی» اعلام شدن اسکناس‌نویسی از سوی چند مرجع تقلید از مقام‌های بانک مرکزی خواست نسبت به جمع‌آوری اسکناس‌های کهنه اقدام کنند.این سایت نزدیک به وزارت اطلاعات نوشته که بانک مرکزی «مشکل مزمن اسکناس‌های فرسوده را به فراموشی سپرده» و «مردم از دست به دست کردن هر روزه این ابزارهای انتقال بیماری به ستوه آمده‌اند.»«بولتن‌نیوز» با رد استدلال مقام‌های بانک مرکزی مبنی بر هزینه بالای تعویض اسکناس‌های کهنه نوشته است: «این بانک موظف است تدابیر مناسبی را برای رفع این معضل بیندیشد.»این سایت نوشته که «مساله کمبود بودجه برای چاپ اسکناس نو هم برای تشکیلاتی که فقط یک قلم از محل واردات و فروش طلا میلیارد‌ها تومان سود به دست می‌آورد، و یا در جلسه مجمع عمومی سالانه میلیون‌ها تومان سود بین پرسنل و مدیران خود تقسیم می‌کند به هیچ عنوان پذیرفتنی نیست.»به نظر می‌رسد پس از گسترش شعارنویسی‌ها روی اسکناس‌ها در ایران٬ فشار‌ها بر مقام‌های دولتی به رئیس بانک مرکزی برای از رده خارج کردن آنها به بهانه تعویض اسکناس‌های کهنه افزایش یافته است.معترضان به نتیجه انتخابات در ایران بیش از دو سال است که با نوشتن شعار‌هایی روی اسکناس‌ها٬ اعتراض خود را نشان می‌دهند.سال ۱۳۸۸ مقام‌های جمهوری اسلامی اعلام کردند قصد دارند اسکناس‌های شعار‌نویسی شده را جمع‌آوری کنند٬ اما تعداد بسیار بالای این اسکناس‌ها آن‌ها را از تصمیم خود پشیمان کرد.به نظر می‌رسد افزایش قابل توجه اسکناس‌های شعار‌نویسی شده مقام‌های امنیتی و اطلاعاتی را به فکر از رده خارج کردن آن‌ها انداخته است.این مقام‌ها در عین حال اعلام نکرده‌اند برای جلوگیری از شعار‌نویسی روی اسکناس‌های جدید چه تدابیری اندیشیده‌اند.

دیگربان

۱۳۹۰ خرداد ۲۶, پنجشنبه

دلنوشته نسرین ستوده به هاله سحابی: مرگ پایان کبوتر نیست!

نسرین ستوده، وکیل و فعال جنبش زنان که از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ بازداشت و سپس با حکم۱۱ سال حبس تعزیری و ۲۰ سال محرومیت از وکالت و خروج از کشور به بند زنان سیاسی زندان اوین منتقل شد و در همانجا با هاله سحابی که حکم ۲ سال حبس اش را می گذراند هم سلول شد، نامه ای در غم فراق او به نگارش درآورده است.به گزارش مدرسه فمینیستی، نسرین ستوده این نامه را سه روز پس از مرگ دلخراش هاله سحابی که در پی درگیری و ضرب و شتم در تشیع جنازه پدرش رخ داد، نوشته است. متن کامل نامه نسرین ستوده را در زیر می خوانید:هاله‌ی عزیزم !مرگ پایان کبوتر نیست!سه روز است ناباورانه، باور می‌کنیم غم از دست دادن‌ات را. ناباورانه سوگواری می‌کنیم برای خبری که دعا می‌کردیم دروغ باشد. سه روز بند زنان سیاسی زندان اوین نام تو را با هر آواز مهر و محبت و آزادگی تکرار می‌کنند.حکایت آزادگی‌ات از رنجی که سه نسل از شما در راه آزادی و دمکراسی تحمل کرد تا شبی که همگی با اشک شوق بدرقه‌ات کردیم تا شاید حضورت قوت قلبی برای پدری باشد که جز برای آبادانی و سربلندی وطن قدمی برنداشت، ادامه داشت.ولی افسوس که ملت ایران به جای بهبودی پدر، دختر را نیز از دست داد.ما مطابق اخباری که از اینجا و آنجا به گوشمان رسیده است اینطور دستگیرمان شد که جان بر سر دفاع از حق عزاداری خانوادگی‌ات نهادی. حقی که بارها از خانواده‌های داغدار ایرانی سلب شده است. ما که اینجا از نزدیک تو را شناختیم و دیدیم که حتی در زمانی که پدر در بیمارستان بود حاضر نشدی از حق قانونی حضور در تجمعات مردمی چشم‌پوشی کنی و تعهدی اینچنین بسپری، می‌دانیم که تو چنین دلیر زنی بودی که تا پای جان بر سر حقوق قانونی‌ات در برابر کسانی که حقوق‌ات را نادیده می‌گیرند، ایستادگی کنی.چنان با معصومیت و سادگی از حق‌ات دفاع کرده بودی که بالاخره آزادت کردند. تو گویی حق‌ات را به رسمیت شناخته بودند.بی‌معارضه و بدون هیچ تردیدی حقوق‌ات را می‌خواستی و این خود در استواری قدم‌ات نقشی به سزا داشت.هاله‌ی عزیزم!تو حال خانواده‌های زندانی را بهتر از هرکس می‌دانستی چرا که غالبا زندانی داشتید. غالبا یکی از شما در زندان به‌سر می‌برد و دست آخر خودت راهی زندان شدی . . . اینگونه بود که خانه‌ی شما غالبا زندانی داشت. زندانیان آزاده.یادت می‌آید با چه صبر و متانت و چه شادمانی‌یی حکمی را تحمل می‌کردی که هیچ شایسته‌ی آن نبودی.یادت می‌آید گفته بودی زندان برای تو تجربه‌ای مشابه اردوی آموزشی _ تفریحی است؟ یادت می‌آید عاشقانه همه را دوست داشتی و بچه‌ها تو را عاشقانه دوست داشتند؟عمر با صفایت چه کوتاه بود، اما داستان آزادگی تو در لابلای گل‌های چادرت باقی است که به یادگار گذاشته‌ای.گل زنبقی که در آخرین شب در بازگشت از دادسرا، از حیاط زندان چیده بودی، امروز صبح پژمرد. او زودتر از ما خبردار شده بود . . .

نسرین ستوده / بند زنان سیاسی / زندان اوین /خرداد /۹۰

مصطفی اخوان به اتهام عضویت در فیس بوک به یک سال حبس محکوم شد

مصطفی اخوان، دانشجوی خلبانی دانشکده صنعت هوانوردی تهران، از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی صلواتی، به یک سال حبس تعزیری محکوم شد. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، خبرگزاری حقوق بشر ایران، این عضو حزب اعتماد ملی از سوی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی صلواتی به اتهام اقدام علیه امنیت ملی، فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق سر دادن شعار در فیس بوک، نشر اخبار جنبش سبز، عضویت در فیس بوک، دادن فراخوان برای تجمع غیر قانونی، مصاحبه با رسانه‌های برون مرزی، ارسال ایمیل و مقاله برای سایت‌ها و شبکه‌های معاند نظام به استناد ماده ۵۰۰ قانون مجازات اسلامی به تحمل یک سال حبس تعزیری محکوم شد.حکم مذکور که در ۲۵ خرداد ماه به وی ابلاغ شده است به دلیل عدم سوئ سابقه وی به مدت پنج سال به حالت تعلیق در آمده است.

مجیز گویان فقیه:آقابرای مخارج روزمره زندگیش پول قرض می‌کنند

سایت حکومتی امنیتی فارس ، که زیر نظر سپاه پاسداران اداره می شود تازه‌ترین تعریف‌ها و تمجید‌ها از خامنه ای را انتشار داد.ابوالحسن مهدوی عضو مجلس خبرگان گفته که علی خامنه‌ای برخی اوقات برای پرداخت قرض‌های خود از رئیس دفترش پول قرض می‌گیرد٬ حافظه قوی دارد٬ متواضع است و دعاهای وی تاثیر عجیبی دارد.خبرگزاری فارس این تعابیر و تعاریف اغراق‌آمیز از خامنه ای را روز سه‌شنبه (۲۴ خرداد) منتشر کرده است.به گزارش دیگربان، آخوند مهدوی، عضو مجلس خبرگان (بخوانید مجلس مجیز گویان) تعاریفی از خامنه‌ای ارائه کرده است که پیش‌تر مشابه این تعاریف از سوی برخی دیگر از هواداران خامنه ای مطرح شده بود.مهم‌ترین گزاره‌های اظهارات ابوالحسن مهدوی عضو مجلس خبرگان: ساده‌زیستی ایشان، از ویژگی‌های مهم دیگری است که بسیاری از مردم کشور خبر ندارند و آگاه نیستند که ایشان چقدر ساده زندگی می‌کنند. مخارج زندگی ایشان بسیار کم است. شاید نسبت به اکثریت جامعه، هزینه‌شان کمتر باشد، مثلا در منزلشان تنها یک فرش نخ‌نما وجود دارد و تمام سطح منزلشان موکت است. همچنین برای مخارج روزمره زندگیشان گاهی پول قرض می‌کنند. آقای محمدی گلپایگانی که مسئول دفتر ایشان هستند، گفتند: «آقا بعضی اوقات از من پول قرض می‌کنند. با اینکه وجوهات و پول‌های زیادی در اختیار ایشان است؛ اما یک ریال برای استفاده‌های شخصی مصرف نمی‌کنند. گاهی احتیاج پیدا می‌کنند، از من پول قرض می‌کنند تا بعد بتوانند قرضشان را بدهند.» یکی از ابزارهای مهمی که مجتهد نیاز دارد، حافظه قوی است. بنده واقعا لطف الهی را در حق ایشان - که حافظه قوی است - دیده‌ام. حافظه قوی رهبری و احاطه‌ای که بر تمام مباحث فقهی دارند، باعث می‌شود که، جواب مسئله فقهی را بسیار سریع بیان کنند. یکی از مسئولان کشورهای خارجی خدمت ایشان رسیدند و گزارشی را دادند. وقتی گزارش او به پایان رسید، ایشان دو، سه نکته را از‌‌ همان کشور برای او گفتند. آن مسئول می‌گفت: «من احساس می‌کنم آقا از من که در آن‌جا زندگی می‌کنم، اطلاعاتشان بیشتر است. از کجا اطلاع داشتند، نمی‌دانم.» در یکی از ملاقات‌هایی که نسبتا جلسه خصوصی بود و از هر چیزی صحبت می‌شد، نام هفت، هشت نفر از بزرگان و بعضی از علما برده شد. نام هر عالمی را که اعضای جلسه می‌بردند، ایشان تاریخ ولادت و رحلتش را می‌گفتند. درباره مرحوم حجت‌الاسلام فلسفی - که واعظ مشهور ایران بودند - صحبت به میان آمد، ایشان فرمودند: «یک بار گفتند ۲۹، بار دیگر گفتند سال ۲۷ و یک بار هم گفتند سال ۲۸». به هرحال، عجیب این بود که ایشان که سه تاریخ تولد شنیده بودند، ‌همه آن‌ها را به خاطر داشتند. در یکی از دیدار‌ها، ایشان به مسئول تهیه یک سریال گفته بود برای این‌که بینندگان را زیاد کنید، مواظب باشید جاذبه‌های شهوانی را در فیلمتان ایجاد نکنید. تأثیر معنوی‏ای که ملاقات و دعای ایشان بر افراد می‌گذارد، بسیار زیاد است. در هر ملاقاتی که با ایشان داشتم و می‌خواستم که مرا دعا کنند؛ تأثیر دعای ایشان را پس از چند روز در خودم می‌دیدم و احساس می‌کردم. وقتی انسان خدمت ایشان می‌رسد، باورش نمی‌شود که چه تواضع شدیدی دارند. در ملاقات‌های متعدد، بنده تواضع ایشان را از زوایای گوناگون دیده‌ام. در یکی از ملاقات‌ها مسئول دفترشان اظهار کرد که: سریع‌تر بروید داخل که آقا ایستاده‌اند و منتظر شما هستند. ما که داخل شدیم، دیدیم ایشان ایستاده‌اند و منتظر ما هستند تا بعد بنشینند. ایشان اجازه نمی‌دهند به آن صورت افراد دستشان را ببوسند. بار‌ها پیش آمده که بنده یا دیگران خدمتشان رسیدیم و مایل بودیم دستشان - به‏ خصوص دست راست ایشان را - که جانباز هم هستند - ببوسیم و ایشان مانع شده‌اند، و تقریبا با افراد دیگر هم دیده‌ام. یک بار خدمتشان بودیم، مشتاقان ایشان اطرافشان نشسته بودند و دیگر جا نبود. شخص دیگری آمد و منتظر بود یک جایی بنشیند؛ اما جا نبود. دو طرف آقا دو سه متری ایشان جا بود؛ ولی به خاطر هیبت و حرمت آقا کسی نمی‌رفت آن‌جا بنشیند. در این حال، ایشان چشمشان افتاد و فرمودند: «بیایید این‌جا بنشینید». با اصرار، آقا او را کنار خودشان نشاندند و حاضران بسیار تعجب کرده بودند و از این برخورد متواضعانه ایشان خوشحال بودند.

۱۳۹۰ خرداد ۲۵, چهارشنبه

حرکت زیبای جنبش سبز در پاریس در قالب یک فلاش موب


خامنه ای : (نترس بابا،احمدی نژاد) فقط در صورت ضرورت عظما انگشتشون روتکون میدن!!

مهران

سران مزدور جمهوری اسلامی مسئول مرگ زندانیان هستند

عبدالکریم لاهیجی، نایب رییس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر و رییس جامعه دفاع از حقوق بشر در ایران امروز گفت: «درگذشت هدی صابر در زندان اوین نشانه دیگری از خطر بروز فاجعه انسانی در زندان های ایران است. شرایط در زندان های ایران بسیار پایین تر از موازین بین المللی است و روز به روز نیز بدتر می شود. دولتمردان مسئول امنیت و جان تمام زندانیان هستند، اما پیوسته از رفتار منصفانه و انسانی با زندانیان ـ به ویژه زندانیان عقیدتی ـ کوتاهی می کنند. اکثر زندانیان از امکان رسیدگی پزشکی و امکانات بهداشتی محروم هستند. کارشناسان سازمان بین المللی نظارت بر زندان ها که در لیون مستقر است، سال هاست که خواهان بازدید از زندان های ایران شده اند، اما جوابی نگرفته اند. جامعه بین المللی باید مقامات ایرانی را به گشودن در زندان ها برای چنین بازدیدهای وادار کند.»آقای هدی صابر، یک زندانی سیاسی دیگر، پس از یک هفته اعتصاب غذا، در اعتراض به مرگ هاله سحابی که در اثر حمله ماموران امنیتی درگذشت، در تاریخ ۲۰ خرداد ۱۳۹۰ در زندان اوین در تهران جان خود را از دست داد.در شهادتنامه ای که به تاریخ ۲۳ خرداد منتشر شد، ۶۴ زندانی سیاسی که همگی از هم بندان هدی صابر هستند، اعلام کردند که او پس از احساس درد در ناحیه سینه و اختلال در سیستم گوارشی «در ساعت چهار بامداد جمعه ۲۰ خردادماه به بهداری مستقر در زندان اوین منتقل شد اما دو ساعت بعد در حالی که از درد به خود می پیچید و می گفت “در بهداری نه تنها هیچ رسیدگی به وضعیتم نشد بلکه مورد ضرب و شتم و توهین قرار گرفته ام.”» در پی وخامت حال او و بروز اسهال و تهوع، چند ساعت بعد او را بار دیگر بر روی برانکار بیرون بردند و او در شرایط نامعلومی در همان روز درگذشت.هدی صابر (زاده ۱۳۳۸)، روزنامه نگار و فعال سیاسی، طی یک دهه گذشته بارها بازداشت شده و هربار مدت های طولانی، از چندین ماه تا دو سال، را در زندان گذرانده بود. در هنگام فوت، او از ۲ مرداد ۱۳۸۹ در بازداشت به سر می برد.در دو سه دهه گذشته، تعداد زیادی از زندانیان ایرانی در نتیجه شکنجه و بدرفتاری های دیگر، محرومیت از رسیدگی پزشکی، کوتاهی مسئولان زندان و خط مشی احتمالا عمدی سر به نیست کردن بعضی از زندانیان سیاسی جان خود را در زندان از دست داده اند.فهرست زیر نام بعضی از زندانیان عقیدتی و سیاسی در ایران را در برمی گیرد که در یک دهه گذشته جان خود را در زندان از دست داده اند، اما این فهرست به هیچ وجه کامل نیست:

• زهرا کاظمی، عکاس خبری ایرانی ـ کانادایی، در نتیجه ضربه به جمجه در تیر ۱۳۸۲ در زندان اوین جان باخت.

• علی بترانی، عربِ ایرانی، در تظاهراتی در فروردین ۱۳۸۴ در اهواز (خوزستان) جان خود را از دست داد.

• اکبر محمدی، فعال دانشجویی، در مرداد ۱۳۸۵، در زندان اوین جان باخت.

• ولی الله فیض محمدی، زندانی سیاسی، در شهریور ۱۳۸۵ در زندان اوین جان خود را از دست داد.

• زهرا بنی یعقوب (نیز زهرا بنی عامری)، دانش آموخته پزشکی از دانشگاه تهران، در مهر ۱۳۸۶ پس از این به همراه نامزدش به وسیله گشتِ نهی از منکر بازداشت شد، در بازداشتگاهی در همدان جان خود را از دست داد.

• ابراهیم لطف اللهی، دانشجوی جوان کُرد، در دی ماه ۱۳۸۶ در زندان سنندج جان خود را از دست داد.

• عبدالرضا رجبی، زندانی سیاسی، در مهر ۱۳۸۷ در زندان رجایی شهر جان باخت.

• امیر حسین حشمت ساران، فعال سیاسی، در اسفند ۱۳۸۷ پس از انتقال از زندان رجایی شهر به بیمارستان جان باخت.

• امیدرضا میرصیافی، وبلاگ نگار، در فروردین ۱۳۸۸ در زندان اوین درگذشت.

• حداقل سه بازداشتی، به نام های امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی، در تابستان ۱۳۸۸ در بازداشتگاه به شدت غیر استاندارد کهریزک جان باختند. چند تن دیگر نیز پس از آزادی در نتیجه شکنجه ها و بدرفتاری های دیگری که در همان بازداشتگاه متحمل شده بودند درگذشتند.

• غلامرضا بیات، جوان کُرد، در مرداد ۱۳۸۹ پس از ضرب و شتم در بازداشتگاهی در کامیاران در گذشت.

ریاض سبحانی، شهروند بهائی بازداشت شد

ریاض سبحانی، شهروند بهائی ساکن تهران صبح امروز در منزل خود بازداشت شد.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، نیروهای امنیتی،ساعت شش و سی دقیقه بامداد امروز ۲۴ خرداد‌ماه بدون ارائه حکم، به منزل مسکونی آقای سبحانی، وارد شده و اقدام به بازداشت این شهروند بهائی کردند. این در حالی است که هیچ دلیل خاصی برای این بازداشت اعلام نشده است.گفتنی است، ریاض سبحانی پدر ژینوس سبحانی، منشی پیشین دفتر کانون مدافعان حقوق بشر است که دو بار در طی سال‌های ۱۳۸۷ و ۱۳۸۸ بازداشت شده بود.آرتین غضنفری همسر ژینوس سبحانی نیز که در دی‌ماه سال ۸۸ و پس از وقایع ششم دی ماه (عاشورا) به همراه همسرش و تعدادی دیگر از شهروندان بهائی بازداشت شده بود، در حال سپری کردن دوران محکومیت یک ساله خود در زندان اوین است.

محمد حسین سهرابی راد در زندان اوین دست به اعتصاب دارویی زد

محمدحسین سهرابی راد، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین، در اعتراض به عدم رسیدگی مسئولان زندان به وضعیت درمانیش اقدام به اعتصاب دارویی کرد.همزمان مادر محمدحسین سهرابی‌راد در نامه‌ای به عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران نسبت به وضعیت فرزنش که در زندان اوین به سر می برد ابراز نگرانی کرد و خطاب به این مقام ارشد قضایی نوشته است "شنیدم در جبهه جنگ تحمیلی رزمنده های ما اسرای مجروح عراقی را مداوا می کردند،آیا انسانهایی که شما آنها را در بند کردید از سربازان عراقی برای این مملکت خطرناکترند؟ به گزارش جرس، محمدحسین سهرابی راد که در سال ۱۳۸۸ توسط قاضی مقیسه به تحمل چهار سال کیفر در بازداشتگاه اوین محکوم شده، در اعتراض به عدم رسیدگی مسئولان زندان به وضعیت درمانیش اقدام به اعتصاب دارویی کرد.وی در نامه ای به رئیس بند ۳۵۰ با اعلام اعتصاب دارویی اش، علت اصلی این اقدام را عناد و یکسونگری جعفری دولت آبادی دادستان عمومی و انقلاب تهران در پیگیری درمان بیماری قلبی اش عنوان کرده است.گفتنی است با وجود تاکید چند باره پزشکی قانونی و متخصصان زندان اوین مبنی بر عدم تحمل کیفر سهرابی راد،دادستان عمومی و انقلاب تهران ضمن اجتناب از اعطای مرخصی استعلاجی یا درمان در یکی از بیمارستانهای تخصص تهران(تحت نظر دادستانی و وزارت اطلاعات) خانواده وی را از هرگونه ملاقات حضوری محروم کرده است.شایان ذکر است سهرابی راد در طول دوران بازجویی و بازداشت دچار بیماری قلبی شده و امکان دارد عدم استفاده از دارو بیماری وی را تشدید کرده یا دچار بحران کند.نامه مادر محمدحسین سهرابی‌راد به دادستان تهران,همزمان مادر محمدحسین سهرابی‌راد در نامه‌ای به عباس جعفری دولت‌آبادی، دادستان تهران نسبت به وضعیت فرزنش که در زندان اوین به سر می برد ابراز نگرانی کرد.

متن کامل این نامه به این شرح است:

بسمه تعالی

حضور دادستان محترم جناب آقای جعفری دولت آبادی

سلام علیکم

با احترام اینجانب مادر محمد حسین سهرابی راد زندانی بند ۳۵۰ اوین هستم.آقای دادستان آنچه سبب شد مصدع اوقات شریف شما شوم اینکه مطلع شدم فرزندم در زندان دچار حمله شدید قلبی شده،به طوری که امکانات درمانگاه زندان به تشخیص پزشکان مستقر در آنجا برای فرزندم کافی نبوده و از شما اجازه اعزام او را به بیمارستان خواسته اند و با کمال تعجب شنیدم که جنابعالی موافقت ننموده اید!از شنیدن این قضیه دلم به درد آمد و نگران شدم،نه فقط برای فرزندم و سلامتی او.بلکه اینکه فکر کرده ام که خداوندا چه شده که فرد مسئولی در مقابل جان دادن یک جوان ۲۵ ساله اینقدر بی تفاوت است! آیا واقعا برای شما مهم نبود که فرزند من بمیرد؟!همان گونه که صابرها.می گویند شما اهل جبهه و جنگ بودید. شنیدم در جبهه جنگ تحمیلی رزمنده های ما اسرای مجروح عراقی را مداوا می کردند،آیا انسانهایی که شما آنها را در بند کردید از سربازان عراقی برای این مملکت خطرناکترند؟ آقای دادستان بسیاری از معترضین سیاسی که در بند هستند ضد انقلاب و اسلام نیستند.بلکه ضد انقلاب و ضد اسلام مسئولینی هستند که با عملکردشان معترض آفرینند.و شما به عنوان دادستان اگر میخواهید به وظیفه واقعی خود عمل نموده و در مقابل خون شهدا ،به حق پاسدار باشید لازم است بدون مصلحت طلبی آنها را شناسایی و علیه آنها اعلام جرم نمایید.خواهش میکنم نگویید با این حرف ها دارم پایم را از گلیمم درازتر میکنم.چرا که من و امثال من برای پیروزی این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم و اگر پاسدار ارزشهای واقعی آن نباشیم فردا در مقابل شهدایمان شرمنده خواهیم بود.جناب دادستان خواهشمند است در زندان سری به فرزند من و امثال ایشان بزنید.از آنها دلجویی فرموده .اگر امکان معالجه آنها را ندارید رهایشان ساخته تا خانواده هاشان به مداوای عزیزانشان بپردازند.بنده نمیدانم چرا با اینکه حدود دو سال از زندانی شدن فرزندم میگذرد و بارها برای او تقاضای مرخصی شده ولی هنوز او حتی یک روز هم به مرخصی نیامده. من همین یک فرزند را دارم و او هم فقط خدا را دارد.


پارس دیلی نیوز 

شکستگی دست یک زندانی سیاسی در زندان مرکزی سنندج

شکستگی دست یک زندانی سیاسی در زندان مرکزی سنندج و آزادی سه بازداشتی کامیارانی

بنا به گزارش اعضای کمپین دفاع از زندانیان و مدنی، در پی نا آرامیها و درگیریهای نظامی در مناطق کامیاران در دو هفته گذشته که موجب کشته و زخمی شدن چند تن از اعضای احزاب کرد مخالف رژیم و دستگیری جمعی از اهالی این مناطق و انتقال و آنها به اداره اطلاعات شهر کامیاران و سنندج شد که دیروز سه تن از بازداشت شدگان به ناهمهای ناسیح امینی ، هیمن پسر خسروخان و حمزه حسینی به طور موقت و با قید وثیقه ازاد شدند.شایان ذکر است در پی این درگیریها میان اعضای حزب کومله زحمتکشان کردستان و نیروهای سپاه پاسدارن که در مابین روستایی بوریر و چشمیر شهرستان سروآباد مریوان که در ساعات اوایل بامداد صورت گرفته ، دو تن از پیشمرگان کومله به نامهای کیوان ظفری و چنگیز قدم به شهادت میرسند و دو تن دیگر به نامهای شورش رزایی و فردین فرجی که به شدت زخمی شده بودند به دست نیروهای سپاه پاسداران افتاده اند.از طرفی دیگر نعمت اسحاقی زندانی سیاسی کرد در زندان مرکزی سنندج که هفته پیش از طرف ماموران این زندان مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود از ناحیه دست راست دچار شکستگی شده و تنها در بهداری زندان مورد مداوای ابتدائی قرار گرفته است.“نعمت اسحاقی” که در تاریخ ۱۳۸۸/۹/۱۳ در شهر کامیاران توسط اداره اطلاعات این شهر دستگیر شده بود، از سوی دادگاه انقلاب سنندج به اتهام همکاری با یکی از احزاب اپوزیسیون در دادگاه اولیه به ۱۲ سال و در دادگاه تجدید نظر استان کردستان به 9 سال زندان محکوم گردید.

گزارش ارسالی کمپین دفاع از زندانیان سیاسی و مدنی

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...