۱۳۹۰ خرداد ۴, چهارشنبه

اعدام، نشانه ضعف حکومت است

در کمتر از دو هفته گذشته،۲۰ نفر در شهرهای مختلف ایران اعدام شده‌اند و فعالان حقوق بشر نگران احتمال ادامه این شرایط در ایران هستند.بیش از ۲۰۰ تن از فعالان فرهنگی، مدنی و سیاسی طی فراخوانی از روند اعدام‌ها ابراز نگرانی کرده و خواستار توقف فوری اجرای حکم اعدام دو تن از زندانیان سیاسی به نام‌های حبیب‌الله لطیفی و شیرکو معارفی شده‌اند. براساس گزارش‌های منتشر شده، پرونده این دو زندانی سیاسی به دایره اجرای احکام فرستاده شده است و به این ترتیب آن‌ها در آستانه اعدام قرار دارند.این در حالی است که بر اساس گزارش منابع رسمی ايران در ماه ژانويه سال جاری ميلادی ۸۵ حکم اعدام در ايران اجرا شده است.«سازمان حقوق بشر ايران» در اسفندماه سال گذشته اعلام کرد، حداقل ۵۴۶ تن در سال ۲۰۱۰ ميلادی در ايران اعدام شده‌اند. از این میان ۳۱۲ مورد توسط مقامات ايران به صورت رسمی يا غير رسمی تأييد شده است.
فعالان حقوق بشر بر این باورند که شمار زیادی از شهروندان در زندان‌ها به‌ طور مخفیانه اعدام می‌شوند.
گزارش‌های منتشر شده از ابتدای سال جدید نشان می‌دهد شمار اعدام‌ها در ايران نسبت به سال گذشته‌ افزايش يافته است.شیرین عبادی، برنده جایزه صلح نوبل، موسس و رئیس کانون مدافعان حقوق بشر، ضمن تاکید بر این‌که اعدام‌ها با هدف ایجاد رعب و وحشت صورت می‌گیرد، به زمانه گفت: «اعدام، نشانه ضعف حکومت‌ها است.»
در این گفت‌وگو خانم عبادی از راهکارهای پیشگیری از اجرای احکام اعدام می‌گوید.

اعدام‌ها در ایران، طی مدت زمان مشخصی یا هر چندوقت یک‌بار شدت می‌گیرند. آیا این اعدام‌ها از سوی حاکمیت به شکل هدفمند اجرا می‌شود؟

شیرین عبادی: طبق قاعده کلی هرقدر یک حکومت ضعیف بشود، خشن‌تر رفتار می‌کند. یکی از موارد خشونت اعدام‌هایی است که اخیراً صورت گرفته است. این نشان از ضعف حکومت دارد و در عین حال باعث نگرانی بسیار عمیقی در بین ایرانی‌ها و افرادی است که معتقد به حقوق بشر هستند. برای این‌که شماری از افرادی که هم اکنون در انتظار اعدام هستند زندانی سیاسی هستند؛ مثل حبیب‌الله لطیفی، شیرکو معارفی و زینب جلالیان. ما نگران وضعیت آنان هستیم و به دنیا هشدار می‌دهیم که جلوی خشونت‌های بی‌منطق، بی‌رویه و خلاف انسانیت حکومت ایران را بگیرند.

چرا برخی از احکام اعدام بدون اطلاع خانواده و وکیل متهم، به‌طور مخفیانه اجرا می‌شود؟ به برخی نیز مانند خانواده دو برادری که چندروز پیش در اصفهان اعدام شدند، یک روز پیش از اجرای حکم اطلاع می‌دهند؟

این هم یکی دیگر از تخلفات قوه قضائیه است. علاوه بر این‌که صدور حکم اعدام اساسأ عمل خلاف حقوق بشر است، صدور چنین حکمی مستلزم رسیدگی‌های دقیق و شرکت وکلا و انجام تشریفات قانونی برای اجرای حکم اعدام است که هیچکدام از اینها در مورد اعدام‌هایی که در چندماه اخیر انجام شده، صورت نگرفته است. به نظر می‌رسد که حکومت ایران با مهارگسیختگی قانون را زیرپا می‌گذارد و خشونت مرتکب می‌شود برای این‌که روی ضعف خودش سرپوش بگذارد.

آیا قضات می‌توانند در افزایش صدور احکام اعدام تاثیر داشته باشند؟

متاسفانه قوه قضاییه مدتی است- خصوصاً با آمدن آقای لاریجانی- استقلال خودش را از دست داده و به آلت دست ماموران امنیتی تبدیل شده است. قضات، هر حکمی ماموران امنیتی بخواهند، اجرا می‌کنند و در این خصوص اختیارهای زیادی برای قضات ایران نمی‌بینم. آنها استقلال خودشان را مدت‌هاست که از دست داده‌اند.

چه راهکاری برای پیشگیری از افزایش اعدام‌ها در ایران وجود دارد؟

یکی از راهکارها نوشتن گزارش درباره نقض حقوق بشر در ایران است. این یکی از دلایلی است که برای ایران گزارشگر حقوق بشر تعیین شد. یعنی ایران کشوری شد در ردیف برمه و کره شمالی که احتیاج به گزارشگر دائمی حقوق بشر پیدا کرد. پس یکی از راه‌ها از طریق حقوق بشر می‌گذرد. راه دیگر، از طریق اعتراض خانواده‌ها و افرادی صورت می‌گیرد که اعتقادی به خشونت ندارند. می‌بایستی دولت ایران را مورد سئوال قرار داد که این همه خشونت چیست؟ آیا با این‌همه خشونت می‌توانید ایجاد رعب و وحشت بکنید و حکومت خود را دوام بیشتری ببخشید؟ یا این‌که گوش کردن به صدای مردم و شنیدن خواست‌های آنها می‌تواند حکومت و دوامش را تضمین کند؟ این‌ها سئوالاتی هستند که به‌طور مرتب بایستی توسط شهروندان از حکومت پرسیده بشود و اعتراض بکنند به اینگونه اعمال خشن.

براساس برخی از آمار منتشر شده از سال ۱۳۸۵ شمار زندانیان در ایران ۱۰ برابر شده است و گفته می‌شود که زندان‌ها پر شده‌اند. آیا به نظر شما صدور احکام حبس، در دهه‌های گذشته توانسته جرایم را کمتر کند؟

علم جزا ثابت کرده که اعدام باعث کمتر شدن جرایم نمی‌شود. بنابراین آزموده را آزمودن خطاست. هدف اصلی چنین اعدام هایی- خصوصاً برخی اعدام‌ها مربوط به مجرمین سیاسی است و برخی از آن‌ها در ملاء عام صورت می‌گیرد- فقط یک چیز هست: ایجاد رعب و وحشت.

طی هفته‌های گذشته چندین تن از شهروندان عرب در اهواز اعدام شدند. اجرای این احکام را چگونه می‌بینید؟

این اعدام‌ها مانند بقیه اعدام‌هایی که در ایران صورت گرفته، عملی برخلاف ضوابط حقوق بشر است. کسانی که اعدام شدند طبق گفته خانواده‌های‌شان از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. از حق داشتن وکیل برخوردار نبودند و برای این‌که سرپوش بگذارند روی این‌که اینها از متهمان سیاسی بودند آنها را متهم به جرایم عادی کرده‌اند. در حالی‌که دادگاه غیر علنی بوده و وکیلی که مورد اعتمادشان باشد، اجازه نداشتند انتخاب کنند و از یک دادرسی عادلانه برخوردار نبودند. در نتیجه اعدام شهروندان اهوازی نیز در دایره نقض حقوق بشر در ایران می‌گنجد.

۱۳۹۰ خرداد ۳, سه‌شنبه

نبردقدرت درفازکمدی!

چگونگی جریان یافتن نبردقدرت درفازجدید به راستی شگفت انگیزاست ومتناظر با مرحله گندیدگی کامل نظام،رنگ وبوی گندیده وازنوع کمدی- خرافی یافته است.اکنون دیگرشکل بیان منازعات،فقط درقالب های سیاسی ازنوع براندازی نرم وسخت ویااصلاح طلبی واصولگرائی وتنازع جامعه مدنی وجامعه النبی ویا نفوذ دشمنان و استکبارجهانی وامثال آن نیست. گرچه با آنها همراه است وبهنگام فرارسیدن لحظه تصفیه حساب کامل انگ نفوذ دشمن ووابستگی غلظت بیشتری خواهد یافت.ازهم اکنون هم شاهد زمینه چینی های گوناگون(مالی وسیاسی وامنیتی و...) برای روزمبادا و سناریوی نهائی هستیم،اما روشن است که این بار درگام های اول،نوک حمله تبلیغاتی درپوشش مقولاتی چون ظهورو جادووسحروامثال آن ها متمرکزشده است.وگوئی جناح حامی ولایت مطلقه فقیه، لازم می بیند که ابتدا رقیب را توسط عبارات مستهجن مداحان واکنون دمخوربودن با شیاطین واجنه وگرفتن راهبرد ازآنها، بطورکامل خراب رسوانماید وسپس دراوج انزوا به سراغ فازهای بعدی سناریوی تصفیه سازی برود. البته یکی از دلایل توسل به این شیوه آن است که منشأ ومکان بروزبحران این باربطورمستقیم درمیان صفوف اصول گرایان قرارداشته و ازقضا خطر "ظهورامام زمان دروغین"، حاصل دست پخت خود حضرت آقا بوده وباصطلاح ازدرون بارگاه "فرعون" و ازجرگه کسانی که تاهمین اواخرمشمول حمایت مطلق وی بوده اند برخاسته است ولذا تنش درفضای فکری-فرهنگی به غایت منحط این جماعت جریان دارد.درواقع بحرانِ متأخر و موسوم به "فتنه سبز" با چهره های نمادین موسوی وکروبی نیزبخشا درمیان اصول گرایان پایه داشت که البته بدلیل پیوند خوردنش با نارضایتی سایر لایه ها وبخش های دیگراجتماعی سریعا ازمحدوده تضادصرف بالائی ها خارج شده وخصلت کشمکش های بیرون ازساخت قدرت را پیداکرد. ولی اکنون گرداب به وجود آمده از موج بلندبحران، دامن خود اصول گرایان رانیز گرفته است. و البته مردم نیزبه همان اندازه که این بحران دراردوی اصول گرایان وحاکمیت جریان دارد تماشاچی هستند وبهمین دلیل ویژگی بروز بحرانِ اخیر اساسا تعلق اش به منازعات درون حکومتی است.بهره برداری مردم ناراضی ازاین بحران نه درقالب حمایت ازاین یا آن جناح بلکه دراستهزاء ومنزوی کردن بیشترهردوجناح به مثابه دعوای میان گرگ ها واحیانا بهره برداری ازخلأ های محتمل آتی است. درواقع هرچه که رژیم روزنه های فوران بحران ونارضایتی دربیرون ازساختارقدرت را ازطریق سرکوب-ولوبطورموقت- مسدود ومسدودتر می کند،مکان بروز بحران علیرغم یکدست ترکردن ساختارقدرت به درون اصول گرایان وباندهای درونی آن منتقل می گردد وحاکمیت ناگزیرمی شود،برای کنترل"فتنه تازه" به جان خود بیفتد وباحذف وتصفیه بخشی ازخود وخودی ها،باتوسل به نوعی خودویرانگری ماذوخیستی،خویشتن را ازگرداب بحران بیرون بکشد.تخریب وتصفیه وجراحی همیشه بخشی ازراه کارهای حل بحران برای نظام های نابهنگام ومستبد بوده است وحیات وممات حکومت اسلامی با آن گره خورده است.

وقتی جهان وارونه اشباح جان می گیرد!

اکنون صراحتا ازطلسم شدگی احمدی نژاد وضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ جادو وسحر، ورمالان وشیاطینی که گرداگرد او را احاطه کرده اند سخن گفته می شود.حالا دیگر بنا به روایت های رسمی ودرمقابل چشمان بهت زده، همه افسانه های مربوط به جهان اشباح و انس وجن ازلابلای رسوبات و ضمایرناخود آگاه کهن تاریخ ما و کتاب های تخیلی پرکشیده و وارد زندگی واقعی شده اند! گوئی لشکراجنه وشیاطین نیزبه صفوف کشمکش های درونی جمهوری اسلامی افزوده شده اند.اکنون طبق همین سخنان رسمی این رمالان وشیاطین وطلسم شدگان هستند که زمام دولت ومقدرات یک کشور هفتاد-هشتادمیلیونی را به دست گرفته اند.مصباح یزدی،"فیلسوف" رسمی وبزرگوارنظام وخامنه ای، رسما ازطلسم شدگی احمدی نژادوضرورت بیرون کشیدن وی ازچنگ طلسم کنندگان-البته اگرشانسی باقی مانده باشد- سخن می گوید.اونسبت به خطرظهورمحمدعلی باب جدید و این باربدست خودمان،هشدارمی دهد که با ادعای اتصال وارتباط مستقیم باصاحب ولایت وامام زمان وبهره مند شدن ازفیض مدیریت آن،موقعیت ولی فقیه-ارکان اصلی قدرت- را مستقیما نشانه گرفته است! بلی، اگرنسخه اصلی قابل دسترسی باشد،دیگرچه حاجتِ دخیل بستن به نسخه های بدلی و واسط هست. اگرانحصارارتباط با امام زمان شکسته شود،دیگرازانحصارقدرت چه باقی می ماند؟ اکنون شیشه عمرروحانیت وولایت فقیه وکلیت نظام درفاز گندیدگی کامل خود به حفظ انحصار ارتباط باامام زمان(گیرم درقالب الفاظی رازآمیزوکنگ ودوپهلو) ویا درهم شکسته شدن این انحصار گره خورده است.سرمایه داری برای بقاء خود همیشه به نوعی متولی گری وولایت نیازدارد،حتی دراشکال نوین وپسامدرن خود.امادرمتن کشاکش سرمایه های متعدد درنقاط گوناگون دارای رشد ناموزون و برای بهنگام کردن خود با منافع سرمایه جهانی ،ضرورت بهره گیری ازاشکال پیشامدرن هم همواره پیش می آید. ودراین رابطه اگراگرلازم باشد این کاررا حتی با تراشیدن امام زمان جدید ومدعیان جدید به انجام می رساند.به یک تعبیر میل به هنگام شدن وتأمین منافع درپیوند با سرمایه مدرن وجهانی شده که تاکنون راه های بی شماروناموفقی را برای عبورازچنبره وسیطره نظام مذهبی آزموده است، این باردرقالب رندانی تازه،ازنقطه دیگرو بطورغافلگیرانه به فکرگشودن درب قلعه قدرت برآمده است. آن چه هم که امروزدرایران، تحت عنوان نبرد اشباح وشیاطین واجنه ها صورت می گیردخارج ازقاعده فوق نبوده وبیان وارونه و رازورزانه والبته ازنوع منحط آن چیزی است که برروی زمین مناسبات سرمایه داری ورقابت سرمایه های متعدد درمتنی ازباورها ورسوبات وبقایای نظامات کهن جاری است. رندان کوی سیاست برسرتصاحب سهم بیشترقدرت(که درحکومت اسلامی منبع اصلی دست یابی به ثروت ورانت های بی حساب وکتاب است) به رقابت پیرامون کسب انحصاری این نمایندگی الهی-ولائی افتاده اند،اما درواقع ناخواسته طبل رسوائی دین حکومتی وسرانجام مضحکه حکومت ولائی را درهرکوی وبرزن به صدا درآورده اند. گویا رسالت اصلی ِ افشاء و شخم زدن رسوبات و باورهای کهن ورسوائی حکومت مذهبی به دست متولیان آن سپرده شده است.ریشخندتاریخ است که اکنون هیچ چیزبیشترازخطرظهور"امام زمان ارواحنافداء"، کیان حکومت شیعی و مطلقه را تهدید نمی کند واگر او جرئت ظهورپیداکند، خود نظام وکسانی که به نیابت ازاوحکمرانی می کنند و می خورند ومی کشند ومی اندوزند، اولین کسانی خواهند بود که وی را دستگیروکهریزکی وسربه نیست خواهند کرد! ودرواقع تاکنون دهها ظهورکننده ناکام وبخت برگشته به چنین سرنوشتی دچارشده اند.گرچه خیل مدعیان ظهورتازگی ندارد، اما خطر این بار بدلیل ظهور مدعیانی درسطوح بالای قدرت است. برای اینان حسرت گرفتن سهمی ازقدرت مطلقه چنان نیرومند است که اگر امام زمان-همانطورکه سی دی ظهورنزدیک است مدعی آن است-درنگ هزارساله را کنارنگذارد وبا ظهورسریع خود به دادحکومت اسلامی ولایت فقیه که بنام او برپاشده است نه شتابد، کیان امامت وولایت شیعه را طافت ازدست می رود و بیش ازاین تاب بحران انتظاروفراقت نخواهد بود. اگرسید محمد علی باب وانواع مدعیان ظهورعموما دربیرون ازساختارقدرت بوده اند و بخشا به عنوان معجونی برگرفته ازباورهای برآمده ازتناقضات مکتب شیعه درباب امامت وظهوروبه عنوان نتیجه محتوم آن ازیکسو وبازخورد وارونه جنبش های اعتراضی برای عبورازمناسبات قرون وسطائی وعقب افتادگی به مناسبات دوران مدرنیته وعلیه پیوند مقدس استبداد وروحانیت ازسوئی دیگربه ظهورو قیام برخاسته اند ، این بارظاهرا آژیر خطرچنین ظهوری توسط جوجه پرورده شده درزیر بال وپرحضرت آقا سربرآورده است. آنها اکنون ناباورانه حاصل آنچه را که درزیرگرمای تن خود پرورانده اند،نه ازجنس جوجه ولایت، بلکه ازجنس شیاطین ونظرکرده های دشمن می یابند: وای! ای خیانت کار تو ازجرگه اصول گرایان نبودی وآن نیستی که ما قصد پروراندنت را داشتیم، ونبودی آن گونه که خود را به مانشان می دادی!...

دراین میان نبوغ وبصیرت الهی حضرت آقا هم،گوئی همراه بحران دودشده وبه هوامی رود! اکنون دود سفید وسیاه توأمان ازدودکش بیرون می آید.واین است بخشی ازدلیل فراافکنی منازعه ازدنیای واقعی به دنیای اشباح وشیاطین وافزودن سس هذیان- کمدی به منازعات سیاسی. اما درپشت این فانتزی فراافکنانه یعنی واقعیت یافتن"جهان اشباح" درقرن بیست ویکم ودررأس هرم نظام حکومت اسلامی ونشاندادن فرجام گندیدگی برخاسته از تلفیق دین وحکومت، چیزی جزجریان جنگ واقعی قدرت ومنافع پیرامون درهم شکستن انحصارآن،دریکی ازحادترین اشکال خود نیست که می کوشد با پاشیدن خاک به چشم دیگران وبویژه حامیان گریبان چاک خود،بافراافکنی ازواقعیت های زمینی، هیکل به غایت زشت وبرهنه اش را در وارونگی تمام عیار جهان اشباح والبته درمنحط ترین شکل خود به پوشاند:خامنه ای درفرمان مربوط به ابقاء مصلحی وباهدف کنترل سازمان اطلاعات وامنیت گفته بود تازنده است اجازه انحراف به کسی نخواهد داد وسرانجام احمدی نژاد را برسردوراهی تسلیم به حکم حکومتی-ابقاء مصلحی- ویا استعفا وکناررفتن ازمنصب ریاست جمهوری قرارداد ومهلتی را نیزبرای تصمیم گیری دراختیارش گذاشت که به بست نشینی 11 روزه احمدی نژاد درخانه اش منجرشد. مجلس شورای اسلامی نیزدرهمان زمان آمادگی وخیزخود را برای استفاده ازحربه عدم کفایت درصورت عدم تسلیم احمدی نژاد به حکم حکومتی نشان داد.برای مدتی آژیرقرمزکشیده شد و حتی سیمای جمهوری اسلامی مصاحبه مستقیم وزنده با احمدی نژاد را نیزتا اطلاع ثانوی ممنوع ساخت. با این همه، ُروند اول نبرد باعقب نشینی احمدی نژاد وتمکین وی به وزارت مصلحی ولفاظی های او درستایش ازولایت پایان یافت،امانه آنطورکه رقبا ازاحمدی نژاد تسلیم کامل را می طلبیدند. احمدی نژاد باگامی به عقب، باهدف گذراندن طوفان ازفراز سرخود، ترجیح دادکه نبرد را درسطح دیگری ادامه دهد. و طرفین خود را برای انجام روند های بعدی آماده می کنند.تاآنجاکه به اصول گرایان وخامنه ای برمی گردد،شروط تعیین شده برای تحمل احمدی نژاد تا پایان دوران دوساله باقی مانده ازریاست جمهوری اش،باشروط متعددی همراه است.اگرچه اکنون نقدا شمشیرعدم کفایت بطورمستقیم ازبالای سرشخص وی کناررفته است، اما بلافاصله به سمت همکارانش و چیدن بالهای اوواعلام برائت ازتیم یارانش جابجاشده است. آنها اکنون اورا مخیرکرده اندکه یا بدست خود یاران خود را که مظهرحلول اجنه وشیاطین معرفی شده اند ،برکنارکند ویا آنکه اهرم "قانون" وارد عمل شده ویک به یک با پرونده سازی وبا زشت ترین وخردکننده ترین انگ های ممکنه ازکاربرکنارودستگیرمی شوند.درحقیقت کسی منتظرتصمیم احمدی نژاد نمانده واین کارا را همزمان با دادگاهی کردن و زدن انواع اتهامات مالی وجنسی وارائه مدارک ارتباط با شیاطین واجنه،حتی دستگیری وخلع ازمناصب شروع کرده اند وحتی اکنون به سراغ مشائی وبقائی بازجوئی ازآنها رفته اند وحزب اله وعناصری ازجناح مخالف درخواست دستگیری مشائی را مطرح ساخته اند.اکنون ذیرذره بین گذاشتن "جریان انحرافی" درتمامی دستگاه ها وارکانهای نظام اعم ازقوه قضایئه ومقننه و...یا سپاه ووزارت امنیت واطلاعات ودرنمازجمعه ها و... دردستورکارقرارگرفته است. کسی مانند جنتی که همواره به فرموده حامی پروپاقرص دولت واحمدی نژاد بود،مأمورمی شود که برائت خویش ازوی را درصحن نمازجمعه تهران برای شیرفهم کردن امت حزب اله وسیاست تازه کشتی بان اعلام کند. کنارگذاشتن تیم همکاران وچیدن بال وپراحمدی نژاد-یک احمدی نژاد کت بسته وبدون هیچ گونه دارودسته وتشکیلات- کمترین خواست آنهارا تشکیل می دهد. حتی تمامی "دست آوردهای بزرگ وبی سابقه ای را که به اونسبت می دادند و به آن می بالیدند، اکنون همگی اخ وتف شده و یک به یک دارند آن افتخارات را از او پس می گیرند. اواکنون کسی است که آمارتقلبی می دهد،اقتصاد وتولید ودخایرارزی ووضعیت اشتغال دردوره او درزیرسنگین ترین فشارها قراردارد. سیاست هدفمندسازی یارانه نیزناکام وشکست خورده است وخطرترکیدن حباب قیمتها و تورم عنان گسیخته وجود دارد.فراافکنی ازاحمدی نژاد،فراافکنی این "دستاوردهای درخشان"وانداختن کاسه وکوزه همه شکست ها برسروروی وی نیزهست.البته اصول گرایان سنتی وحامیان ولایت،درشرایط وخامت بحران درداخل ومنطقه وتشدید فشارهای بین المللی،یک احمدی نژادِ کت بسته وتسلیم شده وپروپال چیده وبرائت یافته ازیاران را برکنارگذاشتن وی ترجیح می دهند.اما "دنیای سیاست" مکان آرزوها نیست بلکه محل منازعه منافع است.بهمین دلیل آنها درعین حال آنها درحال طرح سناریوهای دیگری نیزهستند، تااگربه خیره سری ادامه دهد وبه متشکل کردن حامیان خویش اصراربه ورزد وازخط قرمزها عبورکند،اقدامات دیگری را نیزدردستورقراربدهند. باهجوم ازهرسو، چنان او را دچارهرروزیک بحران می کنند که خاتمی با سابقه هرنه روزیک بحران به خود امیداورشده و به صرافت بخشودگی متقابل رهبری ومردم می افتد!.احمدی نژاد چه بماند وچه نماند دیگرمهره سوخته شده ای است برای نظام.موضوع اصلی چگونگی اتخاذ تدابیری برای بی اثرکردن کامل وی وکنترل پیامدهای محتمل آن است.دراین راستا می تواند سناریوی های حداکثر وحداقلی وجود داشته باشد که متناسب با عوامل نامتعین وپیش بینی ناپذیر مطرح خواهند شد. بدیهی است که اگرتمامی تلاش حکومت اسلامی گذرازاین بحران وجراحی ناگزیراست، برای جنبش سرنگونی نیزچگونگی استفاده ازاین شکاف ها برای نزدیک شده به هدف نهائی ازاهمیت زیادی برخورداراست.

نوشته: تقی روزبه

جنبش سبز زنده است، با مقاومت به اهدافمان می رسیم

میرحسین موسوی با تاکید بر زنده بودن جنبش سبز و ضرورت وحدت ملی تصریح کرد: آنقدر باید مقاومت کنیم و آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود. در آینده هم اگر ما مقاومت کنیم و مدام مطالباتمان را مطرح کنیم، قدم به قدم به آنها نزدیک خواهیم شد. اما نمی توان گفت چه موقع این محقق می شود و این بستگی به مقاومت ما دارد.این سخنان مربوط به جلسه‌ای است که سال گذشته و در آستانه سالروز میلاد حضرت زهرا(س) ایراد شد که در آن زهرا رهنورد و میرحسین موسوی، میزبان جمعی از فعالان جنبش زنان از طیف های مختلف فکری بودند. موسوی و رهنورد در جلسه مذکور، ابتدا به سخنان این فعالان زنان گوش دادند و سپس هر دو، نگاهشان را به مسئله زنان، جنبش زنان و چگونگی پیوندش با جنبش سبز مطرح کردند. سخنان رهنورد در آن دیدار، سال گذشته منتشر شد، اکنون و پس از حدود یک سال به مناسبت فرا رسیدن روز زن، سایت کلمه سخنان میرحسین موسوی را در دیدار با فعالان زن برای نخستین بار منتشر می شود. صد روز از بازداشت خانگی میرحسین موسوی و زهرا رهنورد به همراه مهدی کروبی و فاطمه کروبی می‌گذرد. میرحسین و رهنورد، به مانند کروبی و همسرش، در این مدت به طور غیرقانونی از هرگونه ارتباط با مردم ممانعت شده‌اند و در حالی که امکان سخن گفتن با ملت از آنها سلب شده، آماج اتهامات و دروغ‌پراکنی‌های بسیاری قرار گرفته‌اند. در این مدت، فعالان و علاقه‌مندان جنبش سبز نیز مشتاق دریافت کوچکترین خبری از این همراهان سبز خود بودند و با مشاهده کوچکترین نقل قول یا نوشتاری از میرحسین و دیگر رهروان بزرگ جنبش سبز، با جان و دل از آن استقبال می‌کردند.میر حسین موسوی در دیدار با فعلان جنبش زنان که مناسبت روز زن و مادر گرد هم آمده بودند، ضمن تبریک این روز و تاکید کرد که از نظر او، میان زنان و مردان برای کسب آزادی و تلاش برای رسیدن به دموکراسی فرقی وجود ندارد و باید همه با هم در این راه گام بردارند.موسوی گفت: “من اعتقاد دارم در جنبش سبز، زن ها نقش اساسی داشته اند و دارند. جنبش زنان بخشی از جنبش سبز است و سرنوشت جنبش سبز با همه جنبش های آزادی خواه و عدالت طلب از جمله جنبش زنان پیوند خورده است. مسئله زن و حقوق زنان در کشور ما نمی تواند حل شود، مگر اینکه به یک مسئله همگانی تبدیل شود و نباید بین مردان و زنان تفکیکی باشد. این تفکیک جنسیتی، ریشه تبعیض ها و حل نشدن مسئله است. نمی توانیم جامعه ای آزاد و عادلانه داشته باشیم، مگر اینکه مسائل زنان در آن حل شده باشد.”

به باور موسوی، اینکه زنان فقط درباره حقوق زنان فعالیت کنند، یکی از ضعف های جنبش است.

تعصبات جنسیتی که به اسم اسلام تحمیل می شود…

موسوی ادامه می دهد: “با توجه به تحولات یک سال اخیر، زنان و جوانان خود را به شکل تازه ای درک کرده و هویت جدیدی برای خود تعریف کرده اند. مشغولیات ذهنی و دنیاهایشان عوض شده است، بنابراین احساس درد و رنج ناشی از این تولد جدید هم به وجود آمده است. به دلیل این که ساختارهای حکومتی، قانونی و عرفی ما با این انسان جدید سازگار نیست. این مسئله را باید بررسی کرد. خیلی چیزها هست که به اسم اسلام و تامین بنیان های خانواده تحت تاثیر تعصبات جنسیتی مسائل حقوقی و قانونی مطرح بوده و الان به صورت مانع جدی برای زنان در جامعه وجود دارد.”

موسوی می گوید: “هنوز درباره جامعه ای که زن در آن حقوقش را به دست آورده باشد، نتوانسته ایم دورنمای روشنی ارائه دهیم. وقتی درباره حقوق و آزادی زنان صحبت می کنیم، یا از رفع تبعیض جنسیتی صحبت می کنیم، جا دارد که تاثیرات این رفع تبعیض را به صورت دورنمایی برای زنان ترسیم کنیم تا در آن حس شود که تکلیف سنت ها، میراث، ارزش های بنیادین و مسائل سیاسی و حقوقی چه می شود. در کل جامعه ای را در نظر بگیریم که همه اقشار در این جامعه به چه شکلی در خواهند آمد. این تصویرسازی می تواند انگیزه ی خوبی برای حرکت در جامعه ایجاد کند و زنان بیشتری را به صحنه بیاورد.”

مسئله زنان، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان

مسئله زنان ایران، هم مسئله زنان است و هم مسئله مردان. موسوی با بیان این جمله می افزاید: “خوشبختی زن و مرد به هم تنیده است و در یکی دیدن آنهاست که می توانیم این مشکلات را حل کنیم. تجربیات وسیعی در دنیا در این باره وجود دارد.”

موسوی می افزاید: “در آینده نیز سرنوشت جنبش زنان و جنبش سبز به هم پیوسته است و فکر نمی کنم جنبش سبز به آرمان هایش برسد بدون آنکه زنان قدم به قدم با آن گام بردارند. برعکس آن نیز صادق است، یعنی اگر نتوانیم در سطح سیاسی تحولی ایجاد کنیم، وضع زنان متحول نخواهد شد.”

گشت های ارشاد برای منحرف کردن ذهن هاست

میرحسین موسوی معتقد است که موضع گیری های اخیر حاکمیت درباره جمع آوری بدحجابی، بیشتر جنبه انحراف اذهان را دارد. او در پاسخ به این سوال که استراتژی جنبش سبز درباره مواضع امامان جمعه درباره حجاب زنان و ارتباطش با زلزله و یا فعالیت مجدد گشت ارشاد چیست، می گوید:” اتفاقاتی در جامعه در حال وقوع است و تصمیماتی گرفته می شود که به نظر می رسد قبل از اینکه مشکلی را حل کند؛ به دنبال ایجاد اختلاف است. مثلا کشور ما زلزله خیز است و بخشی از تهران روی گسل زلزله است و البته خیلی هم خطرناک است و باید جلویش را بگیریم و شایسته است که دولت این کار را بکند؛ نه اینکه آن را به یک خواب و یا عاملی مثل حجاب زنان نسبت دهد. این همان نقطه انحرافی قضیه است که می خواهند مردم را با این حرفها مشغول و انشقاق ایجاد کنند.”

وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد

او می افزاید: “حتی گشت ارشاد هم معطوف به جمع کردن بی حجابی نیست، بلکه بیشتر برای منحرف کردن ذهن ها ست. جنبش سبز دنبال عدالت و آزادی و اجرای قانون است که اگر به آنها برسیم، خود به خود مسائل درونش هم حل می شود. علت اینکه ما با اقداماتی روبه‌رو هستیم که دارد ما را رنج می دهد، به این دلیل است که وضع ما با قانون اساسی و کرامت انسانی و حیثیت انسانی سازگاری ندارد. می خواهند ذهنمان را مشغول کنند، در حالی که این اقدامات شکست خورده است. به همین دلیل نباید آن را به مسئله عمده تبدیل کنیم. هرچند باید از چنین طرح هایی انتقاد کنیم، اما این دلیلی نشود که ما مسائل اساسی را فراموش کنیم. باید مراقب باشیم تا گیر طرح آنها نیفتیم.”

پیوند فعالیت های جنبش زنان با جنبش سبز

مهندس موسوی همچنین بخشی از سخنانش را به پاسخ به سؤالی درباره کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین نابرابر اختصاص داد. او ابتدا به زنجیره سبز انسانی سال گذشته که از میدان تجریش تا میدان راه آهن شکل گرفت، به عنوان نمادی از آشتی و وحدت ملی اشاره کرد و سپس ادامه داد: “آن روز را نماد خوبی برای جنبش سبز می دانم. سال های گذشته شعار آشتی را مطرح کردیم که این شعار خوبی برای وحدت ملی است و مشکلات ما را حل و حتی برملا می کند. عده ای سودشان در عدم آشتی است. الان در قالب هایی مثل خانواده زندانیان، گروهها و حرکت هایی ایجاد شده اند که قبل از جنبش سبز امکان آن نبود و دور هم جمع نمی شدند. جنبش زنان هم چنین جنبشی است. بخشی از زنان در قالب کمپین یک میلیون امضا برای رفع تبعیض، فعالیت هایی را انجام می دادند که شاید چون جداگانه فعالیت می کردند، حتی مورد اتهام هم قرار می گرفتند؛ اما با تنوع و رنگارنگی داخل جنبش، امروز با یک حرکت جمعی و گسترده سبز پیوند خورده است، بدون اینکه نگاه توام با سوء ظن نسبت به این جنبش وجود داشته باشد. ما باید این را قدر بدانیم. آشتی و دوستی و نزدیک کردن جنبش ها به همدیگر، باید هدف عمده برای همه ما تلقی شود.”

جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند مخالف است

میرحسین موسوی می افزاید: “باید در سطح ملی اقدامات روشن تری برای دور هم جمع کردن اقوام و قومیت ها داشته باشیم و دورنمایی برای آن توصیه کنیم. جنبش سبز با هر نوع حرکتی که وحدت ملی را خدشه دار کند، مخالف است.همچنین موسوی درباره جایگاه اقشار مختلف اعم از کارگران، معلمان، کشاورزان و … در جنبش سبز می گوید: “بحث عدالت را نباید به عدالت حقوقی و قضایی منحصر کنیم، بلکه باید گسترده تر ببینیم. ملت ما به خصوص در میان کارگران و کشاورزان مشکلات زیادی دارند و شرایط آنها واقعا غیر انسانی است. ما باید دایره فکرمان را باز کنیم و درباره این اقشار فکر کنیم. کارگری که شش ماه است حقوق نگرفته است؛ باید حداقل با او بیشتر اظهار همدردی کنیم و حل مشکلات این اقشار هم در گرو تک صدایی نیست.او یادآوری کرد که جنبش سبز مطالبه محور است و حرف همه جنبش ها در آن باید شنیده شود، و این الزام می کند که مسائل جنبش زنان در داخل جنبش سبز بیشتر باید مطرح شود.

آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود

موسوی در بخش دیگری از این گفت و گو، در پاسخ به یکی از فعالان حقوق زنان که پرسید تا چه زمان باید صبر کنیم تا به نتیجه نسبتا مطلوب برسیم، می گوید: “در این مورد نمی توان زمان بندی کرد، بلکه فقط می توان گفت آنقدر باید مقاومت کنیم و آنقدر باید بایستیم تا تغییر ایجاد شود. در آینده هم اگر ما مقاومت کنیم و مدام مطالباتمان را مطرح کنیم، قدم به قدم به آنها نزدیک خواهیم شد. اما نمی توان گفت چه موقع این محقق می شود و این بستگی به مقاومت ما دارد.”

نشانه های زنده بودن جنبش سبز

اما امید موضوع دیگری بود که در این دیدار مطرح شد و موسوی درباره اش گفت: “امید باید در سطح ملی ایجاد شود. با نگاهی که به یک سال گذشته داریم، عده ای تصور می کردند آمدن به خیابان شبیه تحرکات شهری سالهای قبل در شیراز و زنجان و اسلامشهر و مشهد است؛ حرکت هایی که ظرف یکی دو روز جمع می شد. عده ای فکر می کردند حرکت خیابانی جنبش سبز جمع می شود، اما نشد. جمع شدنش در سطح خیابان ها به معنای تمام شدن جنبش نیست و حضور خود شما زنان در این جلسه نشان دهنده زنده بودن جنبش سبز است و یا برگزاری مراسم پرشور برای شهیدی مثل کیانوش آسا در دانشگاه علم و صنعت و دیگر شهدا، حاکی از گسترش و زنده بودن این جنبش است.”موسوی تاکید می کند: ما در یک سال گذشته دچار رادیکالیزم کور نشده ایم و مردم پی برده اند که راه ما مسالمت آمیز است، و این یک نقطه قوت مهم است.او در نهایت می گوید: “جنبش سبز متعلق به همه مردم بوده است و این ویژگی اش را باید قدر بدانیم. بعد از مدت ها که در کشور ما، سیاست ها و اقدامات منجر به جدایی اقشار جامعه و قومیت ها و … از هم می شده و سعی می کرده جامعه را جدا کند و نفعش را در این می دیده که اختلافات وجود داشته باشد و عده ای اندک را خودی و در وسط و بقیه را دیگری و در حاشیه تلقی کند؛ جنبش سبز تمام این مرزها را کنار گذاشته و دوستی ایجاد کرده است. این را باید قدر دانست.

 

فراخوان مردمی جنبش سبز برای تشییع پیکر سبزترین پهلوان ملی

آتيلا حجازی امروز در جمع مرم يک درخواست از مردم داشت : پدرم دوستدار مردم بود و هر حرفی که می‌زد برای مردم بود. از همه مردم می‌خواهم برای تشييع جنازه او بيايند.ما را تنها نگذارید.مگر بی‌غيرتم وقتی درد و مشکلات مردم را به چشم می‌بينم، با بی‌تفاوتی از کنار آن بگذرم. همين يک کلام کافی است برای حضوری سبز در مراسم تشييع پيکر سبزترين اسطوره ملی.درگذشت آيت الله منتظری به يادمان بيايد .چه آبرومردانه توسط مردم قدرشناس کشور به صورت ميليونی در قم برگزار شد. از لغو مراسم تشييع پيکر در ورزشگاه امجديه تا محاصره نمادين منزل اسوره ورزش کشور توسط اشتران موتوری نظام . به همين دليل جمعی از حاميان جنبش سبز در شبکه های اجتماعی با فراخوانی از تمامی ورزش دوستان و اقشار مختلف جامعه درخواست کرده اند برای قدردانی از مردمی بودن اسطوره ملی کشور، در مراسم وداع و تشييع پيکر ناصرخان حجازی، حضور به عمل رسانند .

تهدید وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران: یا تکذیب می کنید و یا پرونده جدیدی برایتان تشکیل می شود

زندانی سياسی به تازگی با نوشتن نامه ای خطاب به مقامات قضايی شرايط مراحل بازجويی و بازداشت شان را پس از انتخابات رياست جمهوری سال ۸۸ شرح داده و از وزارت اطلاعات و سپاه پاسداران شکايت کردند . تعدادی از اين زندانيان سياسی اکنون از سوی مقامات دادستانی تهران و سپاه پاسداران تحت فشار قرار گرفته اند تا اين نامه را تکذيب کنند . آنها از سوی اين مقامات تهديد شده اند که در صورت عدم تکذيب اين نامه دوباره بازجويی خواهند شد و پرونده های جديدی برای شان تشکيل می شود .براساس خبرهای رسيده ، بازجوها از تعدادی از امضا کنندگان اين بيانيه خواسته اند که يا بيانيه منتشر شده را تکذيب کنند و يا در انتظار عواقب سختی باشند.اين بيانيه با امضای ۲۶ زندانی سياسی هم زمان با سالگرد تصويب قانون احترام به آزاديهای مشروع حقوق شهروندی، در سايتهای خبری منتشر شد ، اين زندانيان متفق القول در اين نامه از مسوولان خواستند به شکايت شان رسيدگی شود .محسن امين زاده، محسن ميردامادی، مجيد دری، عبدالله رمضانزاده، بهزاد نبوی، کيوان صميمی از جمله زندانيانی هستند که تهديد شده اند در صورت تکذيب نکردن اين نامه برايشان پرونده های جديدی تشکيل می شود و يا از حق استفاده از مرخصی يا ديگر حقوق عادی يک زندانی محروم خواهند شد .گفته می شود ساير زندانيان امضا کننده بيانيه نيز در روزهای آينده برای بازجويی احضار خواهند شد.هربار زندانيان سياسی- عقيدتی که به ناحق در زندان هستند نامه ای را خطاب به مقامات قضايی منتشر می کنند و از شرح مصائبی که بر آنها رفته سخن می گويند به جای برخورد با آمران تخلفات با شاکيان برخورد می شود اين موضوع حتی درباره نامه های انفرادی و تکان دهنده تعدادی از زندانيان که تحت شديدترين شکنجه های روحی و جسمی قرار گرفته بودند نيز مصداق دارد و هر بار شاکی به جای مجرم مجازات و تنبيه شده است. زندانيان سياسی و خانواده هايشان می پرسند ديگر نمی دانيم بايد شکايت مان را به کجا ببريم ؟زندانيان سياسی در نامه معروف به ۲۶ نفر بار ديگر با شرح شکنجه هايی که بر آنها رفته نوشته بودند : بازداشتهايشان با اعمال خشونت، توهين و تحقير همراه بوده به طوری که برخی از متهمان هنگام دستگيری به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفته اند.اين زندانيان همچنين نوشته بودند :«ما امضا کنندگان اين شکواييه تحت شکنجه قرار گرفته ايم. يکی از متداول ترين شکنجه ها نگهداری ما در سلول های انفرادی بسيار کوچک بوده است . روشی که به اذعان همه مسوولان عالی کشور شکنجه تلقی می شود و بازجويان و زندان بانها نيز تاييد می کنند که متهم پس از چند هفته نگهداری در سلول انفرادی دچار اختلالات جسمی و روحی شديد می شد.
شکنجه های شديدتر از جمله فرو کردن سر متهم در توالت، خوراندن کاغذ بازجويی به متهم و مواردی امثال نيز عليه برخی از ما اعمال شده ، که برخی از شاکيان و زندانيان در گزارشهای جداگانه جزييات آن را منتشر کرده اند.»اين زندانيان ياد آور شده بودند که «بازجويان معمولا اين فشارها را نه برای کشف واقعيت بلکه برای وادار کردن متهمان به اعتراف مطالب واهی و خلاف واقع مورد نظر بازجويان به کار گرفتند. اين رفتارهای خلاف قانون منحصر به دوره بازداشت نبوده و برخی محکومان به رغم طی مراحل دارسی و حکم قطعی در حال حاضر نيز همچنان تحت شکنجه به صورت انفرادی يا همراه محکومان دچار بيماری روحی و روانی نگهداری می شوند.» .»امضا کنندگان اين شکواييه همچنين نوشته بودند که ما بدون استثنا با رفتار غير اخلاقی و غير اسلامی بازجويان مواجه بوده ايم . شکنجه های روحی و فيزيکی فحاشی های شرم آور نسبت به متهم و خانواده و عزيزان او و طرح اکاذيبی چون روابط غير اخلاقی در غالب بازجويی ها به کرات انجام شده است . رفتاری که باعث فشار روحی زياد به متهمان نيز بوده است.امضا کنندگان اين بيانيه محسن امين زاده ، محسن مير دامادی، بهمن احمدی امويی، عبدااله مومنی، ميلاد اسدی، عبدالله رمضان زده، عماد بهاور، مصطفی تاج زاده، مجتبی تهرانی، علی جمالی، محمد حسين خوربک ، محمد داوری، امير خسرو دلير ثانی، کيوان صميمی، اسماعيل صحابه، محمد فريد طاهری قزوينی، فيض الله عرب سرخی،بهزاد نبوی، ابولفضل قديانی ،مجيد دری ،ضيا نبوی، مهدی کريميان اقبال، محمد رضا مقيسه، علی مليحی، محمد جواد مظفر و حسن اسدی زيد آبادی، هستند .

رييس ستاد انتخاباتی ميرحسين موسوی به زندان بازگردانده شد

دکتر قربان بهزاديان نژاد، رييس ستاد انتخاباتی ميرحسين موسوی امروز به زندان اوين بازگردانده شد. ماموران امنيتی در تماس با بهزاديان نژاد وی را به زندان فراخواندند و امروز اين استاد دانشگاه را به زندان بازگرداندند. بهزاديان نژاد در جريان وقايع پس از کودتای انتخاباتی بازداشت شده بود و پس از تحمل چند ماه انفرادی و زندان آزاد شده بود. وی به ۵ سال حبس محکوم شده است. اين استاد دانشگاه و مشاور مير حسين موسوی در همين مدت از همه حقوق دانشگاهی‌اش محروم شد‌ و حق تدريس در دانشگاه از وی ستانده شد.دکتر قربان بهزاديان‌نژاد، استاد ميکروبيولوژی در دانشگاه تربيت مدرس بود که در سال‌های اخير فعاليت‌های فرهنگی زيادی داشته است. بهزاديان‌نژاد معاونت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در دولت سيدمحمد خاتمی و مشاور وزير بهداشت در انتخاب رؤسای دانشگاه‌های علوم پزشکی را در کارنامه مسئوليت‌های خود جای داده است.حاکميت با اتخاذ تصميم برای بازگرداندن زندانيان سياسی و بی توجه ای به خواسته های زندانيان سياسی و خانواده آنان و نيز پادگانی کردن فضای جامعه و دانشگاه ها و فشار مضاعف اقتصادی بر ملت، نشان داده است که نه تنها از اين رويه در پيش گفته خود پشيمان نيست بلکه تنها راه کنترل فضای جامعه را در ادامه اين روند می بيند

انحراف، خود خامنه‌ای است: او هر بار عده‌ای را قربانی می‌کند تا خود در قدرت بماند

«قدرت مطلقه» در ۲۰ سال اخير هر بار که به بحران می‌رسد و فاجعه‌ای می‌آفريند، با قربانی کردن چند نام و عنوان کردن چند واژه، «آلودگی ذاتی‌اش» را مثلاً! تطهير می‌کند. روزی به نام سعيد امامی به نظافت خويش می‌کوشد، باری به نام کهريزک و مرتضوی تجاوزش را پنهان می‌کند و امروز هم به نام رمالی و مشايی، دولت نامحمودش را محدود می‌کند و اصيل‌ترين باورهای مردم را معرکهٔ قدرت می‌سازد تا دين و آئينمان مضحکهٔ خاص و عام شود!
در پی انتشار سرمقاله خبرنگاران سبز که در آن توجه‌ها در اختلافات اخیر به خوی دیکتاتوری علی خامنه‌ای جلب شده است اکنون به مرور نوشته‌هایی در همین باره در حال انتشار است. اخیرا کلمه در نوشته‌ای به قلم داریوش محمدی با اشاره به سنت قربانی کردن عده‌ای برای پوشاندن خطاهای علی خامنه‌ای اشاره کرده است. متن کامل این نوشته در زیر می‌آید.«دروغ» که به «بار» بنشيند، «انحراف» آغاز می‌شود. «متوليان امر»، از فرط «ناتوانی» در اداره کشور و «حسادت» بی‌اندازه به مديران طراز اول، در ميان عده ای بی کفايت محصور شده‌اند. مدعيان اصول، سالهاست هم پياله رمالان و جنگيران‌اند و به دام بدمستی آنان گرفتار امده‌اند. «جريان انحرافی»، اسم رمز «اين گرفتاری و آن ناتوانی» است.جريان انحرافی، تازه‌ترين نسخهٔ يک «انحراف ۲۰ ساله» است – و مگر مير حسين از اين انحراف ۲۰ ساله نگفته بود؟ -. «قدرت مطلقه» در ۲۰ سال اخير هر بار که به بحران می‌رسد و فاجعه‌ای می‌آفريند، با قربانی کردن چند نام و عنوان کردن چند واژه، «آلودگی ذاتی‌اش» را مثلاً! تطهير می‌کند. روزی به نام سعيد امامی به نظافت خويش می‌کوشد، باری به نام کهريزک و مرتضوی تجاوزش را پنهان می‌کند و امروز هم به نام رمالی و مشايی، دولت نامحمودش را محدود می‌کند و اصيل‌ترين باورهای مردم را معرکهٔ قدرت می‌سازد تا دين و آئينمان مضحکهٔ خاص و عام شود!هيچ چيز تازه نيست! قصهٔ ميدان داری اجنه بر عرصهٔ مديريت کشور، «رمز شکستن يک سکوت ۲۰ ساله» است و تکرار حکايت «سگهای گشاده و سنگ‌های بسته» است که «ميرمـان» گفته بود. دعوای اجنه بر سر انتخابات آتی، «تعبير خواب بامدادی شيخ» است و رويای قدرت آقازاده هاست و جاری شدن سيل خرافه و «به گل نشستن» کشتی نظام، اثبات ماجرای مشهور «بيل و پيل» است که «هاشمی نوشته بود».معلوم نيست «مصباح» هدايتشان! چرا در ميان خيل سوال‌های بی‌جواب «خاموش» نشسته است و نظريه‌پرداز حکومت اسلامی و تئورسين «فرقه مطلقيه» نمی‌گويد که قدرت خدای گونه و مطلقيه چگونه مسحور اجنهٔ شيطان شده است؟

جهلشان مرکب است، که اگر نبود می‌دانستند تکرار سخنان رهبران جنبش، دست کم اقرار به يک اشتباه ۲ ساله است! جهلشان مرکب است که اگر نبود می‌دانستند انکار آمارهای دولت پس از ۶ سال ‌‌نهايت بی‌هنری است حتی اگر نامشان به هنر آراسته باشد! جهلشان مرکب است که اگر نبود می‌ديدند که چگونه فاسد‌ترين مردمان بر اريکهٔ قدرت‌اند و بهترين فرزندان کشور در زندان محصورند. جهلشان مرکب است که اگر نبود مرز شجاعت و شقاوت را، می‌ديدند و به شجاعت نداشتهٔ دولتمردان نمی‌نازيدند و «نزديکيشان را با آنان جار نمی‌زدند» و «دروغ را از راست» می‌شناختند. راستی که «جهل مرکب، بر بصيرتشان غبطه می‌خورد!»مدعيان اصول، اين بار «نمی‌توانند» فتيلهٔ دعوا و اختلاف بر سر قدرت را «پايين» بکشند، بناچار صدايشان را «بلند» کرده‌اند. صدايشان را بلند کرده‌اند که «گوششان سنگين» است؛ که اگر نبود می‌دانستند ماجرای رمالی و کف بينی دولتمردان داستانی است که بر هر سر بازاری هست. شايد هم مستی زدگان قدرت خود را به کری زده بودند که نتوانستند در حساسترين روزهای تاريخ کشور، از حمايت نامحمودشان دست بکشند و همچون مردم پيام ميرحسين را لبيک بگويند که می‌گفت «من آمده‌ام، چون روندهای سياسی، اقتصادی و فرهنگی موجود را نگران کننده يافتم. آمده ام تا کرامت انسان ها را پاس بدارم. آمده ام تا از حق مردم دفاع کنم و حامی گردش آزادانه و شفاف اطلاعات برای مردم، اين ولی نعمت دولت ها، باشم».متوليان امور و مدعيان اصول، اهل کرامات شده‌اند! زهر رمالی را چشيده و چشم بسته غيب می‌گويند و مسئوليت خويش را فراموش کرده‌اند. فراموش کرده‌اند که در طلايی‌ترين سالهای درآمد کشور، «خزانه» را صرف «خرافه» کرده‌اند و در بهترين سال‌ها درآمدهای نفتی را به شياطين سپرده‌اند تا موجودی حساب ذخيره ارزی را فقط اجنه بدانند!. فراموش کرده‌اند که کارشناسان و دلسوزان اين مرز و بوم را يا زندانی کردند يا بازنشسته تا امروز که خودشان از دايره بيرون رانده شده اند ياد مديريت فاجعه بار بر کشور بيافتند. فراموش کرده اند روزی را که فرزند انقلاب اسلامی ميرحسين موسوی توهم مديران و انحراف دولتيان و رياست رياکاران و کلاهبرداران بر سرنوشت مملکت و نظام را فرياد می زد. فراموش کرده اند هر صدای منتقدی را با داغ و درفش خاموش کردند تا کسی را که می پنداشتند بله قربان گوی آنهاست حفظ کنند.افسوس! متوليان امر، باز هم به جای آنکه به انحراف در جمهوريت و اسلاميت نظام بپردازند و به قانون اساسی بازگردند و به دامان فرزندان ملت پناه ببرند، به بازيچه‌ای و دروغی به نام جريان انحرافی مشغول‌اند.

آيا خردادي طوفاني در راه است؟ آيا در آخرالزمان «دجال» و «رمال» با هم مي جنگند؟

انگار امروز هم دنيا به آخر نرسيد؟!
اگر هنوز مي توانيد اين يادداشت را بخوانيد، پس يعني هنوز دنيا بر سر جاي خودش باقي مانده و پيشگويي هايي كه از «پايان دنيا» در ساعت شش بعد از ظهر امروز شنبه 21 مي 2011 (31 ارديبهشت 90) شنيده و خوانده بوديد، دروغ بوده اند! در غير اين صورت، يعني اگر اتفاق ديگري افتاده باشد و جهان زير و زبر شده باشد، اصلا" قادر نخواهيد بود اين مطلب را بخوانيد! با اين حال من از همين جا به شما قول مي دهم به شرط صحت(!) مطلب بعدي را از قعر جهنم برايتان بنويسم! چون بدبختانه اخيرا" معلوم شده بهشت هم در كار نيست و به قول «استيون هاوكينگ» دانشمند معاصر، بهشت يك «افسانه خيالي» است و وجود ندارد! و تازه اگر حرف اين آقا اشتباه باشد و بهشت هم در كار بود، احتمالا" آنجا هم ديوانه هايي مثل قذافي و احمدي نژادو خامنه اي در حال گيس كشي و دعوا بر سر تصاحب غرفه هاي بهشت هستند و امثال من و شما هم بالاخره قاچاقي از مرزهاي بهشت خارج مي شويم و مي رويم به همان جهنم خودمان! اما از شوخي به كنار، آيا واقعا" آخر دنيا نزديك است؟ و آيا خرداد پر حادثه امسال، واقعا" آبستن حوادث بزرگي در ايران خواهد بود؟ از لحن شوخي اين مطلب را بگذاريد پاي استرسي كه از كن فيكون شدن دنيا و قطع برق و سونامي و اينها دارم. گاهي هم آدمها اينجوري هستند! يعني در موقع اضطراب و ترس از آخر دنيا مي زنند زير آواز و شوخي. اما از شوخي بگذريم. آخر دنيا را از دو زاويه نگاه كرده ام.
مسئله آخر دنيا در جهان!
روزنامه ایندیپندنت ديروز جمعه در گزارشی به اظهارات اخیر یک واعظ مسیحی در آمریکا اشاره کرد و نوشت: "هارولد کمپینگ معتقد است روز شنبه 21 مي رأس ساعت 6 بعد از ظهر دنیا به آخر رسیده و کاملا نابود می شود."
قبلا از اين، دهها بيلبورد تبليغاتي درباره پيشگويي اين رخداد در سطح جهان نصب شده و اين واعظ مسيحي معتقد است بر اساس رياضيات و محاسبه رخدادهاي ميلاد مسيح به اين پيشگويي دقيق دست يافته است. حالا آمديم و نشد! 2012 را چه كنيم؟ مي گويند (اين يكي را همه مي گويند!) كه اگر دنيا از واقعه امروز جان سالم به در ببرد، بايد از حالا به فكر 12 دسامبر 2012 باشيم كه حتي «ماياها» هم از هزاران سال قبل پيش بيني كرده اند كه در آن روز، كل عالم هستي «كن فيكون» مي شود و بدبختانه همه علما و پيشگويان روي آن يكي تاريخ، «اجماع نظر!» دارند! امروز همچنين ممكن است «آخر دنيا» براي بعضي ها در داخل ايران كليد خورده باشد و يا كليد بخورد. برويم ببينيم آنجا چه خبر است؟

مسئله آخر دنيا در ايران!
آيا «آخر دنيا» از ايران شروع مي شود؟

از ساعاتي ديگر، ارديبهشت تمام مي شود و «خرداد پرحادثه» ديگري در ايران آغاز مي شود. ماهي كه همواره آبستن حوادث خونبار و اتفاقات عجيب در ايران بوده است. امسال خرداد ماه در حالي شروع مي شود كه دو گروه منحرف «خرافيون حامي خامنه اي» و «رمالهاي طرفدار احمدي نژاد» در مقابل يكديگر صف آرايي كرده اند و ما داريم يكي از وعده هاي الهي را از نزديك مي بينيم كه در كتب ديني متعددي گفته است ستمكاران با ستمكاراني بدتر از خودشان مشغول و درگير و همگي هلاك خواهند شد! چون اكنون دو گروه «دجال» و «رمال» در مقابل همديگر صف كشيده اند.

آيا صف كشي «دجال» و «رمال» در مقابل يكديگر نشانه آخرالزمان است؟
آن سو آيت الله خامنه اي قرار دارد كه يك «تعارف ساده» كه در 29 خرداد هشتاد و هشت به «آقا امام زمان» زد و دستور داد مخالفان احمدي نژاد و مخالفان حكومت را بكشند تا دل امام زمان شاد شود و زمينه ظهورش به همين زودي فراهم شود. حالا مي بيند آن تعارف دارد عملي مي شود و كليد اين قفل «ظهور» را هم خودش، به دست احمدي نژاد داده است. خامنه اي آنقدر آش «مديريت امام زماني احمدي نژاد» را هم زده، كه ديگر كسي باور نمي كند محمود منصوب او، رمال و جن گير باشد! اين وسط براي راحتي كار احمدي نژاد، مراجع تقليد و روحانيت را هم با فرمان «معظم له» خانه نشين و بي اعتبارتر شدند و احمدي نژاد حالا تنها كسي است كه مردم عامي باور دارند مي تواند حضرت مهدي را از نزديك ببيند و با ايشان حرف بزند و خبر ظهورش را اعلام كند! با اعلام خبر ظهور امام زمان، حتي با عنوان «ظهور مخفيانه» اولين كسي كه بايد غزل خداحافظي از قدرت را بخواند، «نايب برحق» او يعني همين آيت الله خامنه اي است! زيرا با ظهور امام، نايبان خودبخود عزل مي شوند! براي همين، اكنون حاميان آقاي خامنه اي نه بابت دلسوزي براي رهبر، بلكه براي تثبيت قدرت خودشان، تصميم دارند احمدي نژاد و اطرافيانش را قلع و قمع كنند. اما آيا مي توانند؟ به خصوص كه زمزمه هايي درگرفته كه تا حدود دو هفته ديگر، خبر ظهور مخفيانه امام عصر در مدينه اعلام مي شود!
در سوي مقابل طرفداران احمدي نژاد «رمال» منتظر دو رخداد نشسته اند: رخداد اول «اعلام ظهور مخفيانه امام زمان» كه گفته اند حدود دو هفته ديگر در مدينه رخ مي دهد. اگر اين اتفاق بيفتد، احمدي نژاد به عنوان «تنها بشارت دهنده ظهور مهدي» و تنها كسي كه حتي در سازمان ملل متحد با خواندن دعاي «فرج» سخنراني كرده، از نظر مردم تنها كسي است كه صلاحيت(!) دارد خبر اين واقعه را اعلام كند. نكته ظريف اينجاست كه بلافاصله بعد از اعلام خبر ظهور مخفي امام زمان، براي تمامي دينداران، ديگر پيروي از ولايت فقيه و آقاي خامنه اي تبديل به يك «حرام مطلق» خواهد شد! زيرا بر اساس آموزه هاي شيعي، به محض اعلام خبر ظهور، مسلمين بايد از اطاعت نايبان امام زمان دست بردارند. پس امتياز اعلام خبر ظهور امام زمان (و عزل خامنه اي از نيابت امام زمان) فقط در اختيار احمدي نژاد قرار گرفته است!
رخداد دومي كه حاميان احمدي نژاد آن را بشارت داده اند، به حول و قوه الهي «مرگ مقام معظم رهبري به عنوان پيش نياز!» و زمينه ساز ظهور مخفي امام زمان است. از كم و كيف مرگ مقام عماي ولايت چيزي گفته نشده، اما وقتي احمدي نژاد مي تواند رد ابرهاي باران زا را بگيرد و اروپا را متهم كند ابرها را از آسمان ايران مي دزدند، كارهاي زيادي بر مي آيد!
حاميان آقاي خامنه اي كه زماني خوشحال بودند آقايشان «سيد خراساني» لقب گرفته، اكنون دريافته اند ساختن فيلم مستند «ظهور بسيار نزديك است» و آن لقب سيد خراساني، فقط بهانه اي بود تا لقب «شعيب صالح» را به احمدي نژاد بچسباند و براي آن كار، لازم بود از يك «سيد خراساني» هم حرفي زده شود كه البته خيلي زود آقاي خامنه اي به عنوان «متولد خامنه آذربايجان» از آن افتخار محروم شد!
حالا ظاهرا" آقاي خامنه اي از سيد خراساني به «دجال» تغيير كاربري داده و مورد هدف زمينه سازان ظهور(!) است. حاميان خامنه اي سعي دارند مقام عظماي ولايت را راضي كنند تا دستور حمله به نزديكان احمدي نژاد را بدهد و بساط احمدي نژاد و «كودتاي مذهبي» او را از همين حالا برچينند. هرچند خيلي دير شده و «سقوط بسيار نزديك است»! شنيده شده برخي از نزديكان رهبر،براي تغيير دولت و تشكيل يك شورا براي اداره كشور دست به كار شده اند كه مستقيما" زير نظر بيت رهبري و آقا مجتبي خامنه اي كار مي كنند. طبيعي است با دستگيري مشائي و بقايي و آنچه اسمش را «جريان انحرافي» گذاشته اند، واكنش ناگهاني احمدي نژاد هر چيزي خواهد بود. پس ترس آيت الله خامنه اي از دستگيري مشائي، خيلي هم بي مورد نيست. زيرا به محض دستگيري مشائي، احمدي نژاد ماشه يك كودتاي مذهبي بر عليه «نايب امام زمان» را خواهد چكاند و او را در يك حركت كيش و مات خواهد كرد. آقاي خامنه اي از عواقب تمام اين رخدادها مي ترسد. حاميان احمدي نژاد حالا دارند آقاي خامنه اي را با همان شيوه اي از ولايت و قدرت عزل مي كنند كه او سالهاست رقبايش را با همين شيوه ها حذف كرده است؛دين! احمدي نژاد سالهاست مستقيم و غير مستقيم، مدعي رابطه مخفي با امام غايب است و مدعي است او كشور را اداره مي كند. خامنه اي نسبت به هيچدام از اين ادعاها واكنشي نشان نداد. چون به سودش بود از كنار آن فضاي مذهبي، قدرتش را مستحكم كند. اما نمي دانست كه با ادعاي ظهور مخفي امام زمان، احمدي نژاد تنها كسي است كه مي تواند بساط ولايت فقيه آقاي خامنه اي را جمع كند. بلافاصله بعد از اعلام ظهور مخفي امام زمان، حجّت بر مردم ديندار تمام مي شود و نبايد از هيچ احدي به عنوان نايب امام اطاعت كنند. البته تا كار دين و مذهب، به دست دجالها و رمالها باشد، هر ابتذال ديگري هم ممكن است. مثلا" ممكن است باز هم اين دو گروه به آشتي برسند و لابد براي آن قسمتش هم يك تبصره اي درست مي كنند.
اين اتفاقات زمينه رويدادهاي تلخ و هولناكي را در كشور رقم خواهد زد. اما اينكه بعدش چه مي شود؟ بايد منتظر بمانيم. بارها گفته و نوشته ام كه امسال، سال جهنمي و تلخي آيت الله خامنه اي خواهد بود. ما اكنون درگير جنگ «دجال» و «رمال» هستيم. خداوند كشورمان و مردممان را از بلاي اين دو گروه در امان بدارد.
توضيح: تعريف دجال/ بر اساس اسناد مذهبي یکی از علائم ظهور، طغيان شخصی به نام «دجّال» است . او یک طاغوت بسیار حیله گر است و عده بسیاری را با خود همراه می کند. علائم ديگري هم دارد كه از نظر من، خيلي به آقاي خامنه اي شبيه است!


نوشته اي بود از بابک داد 

۱۳۹۰ خرداد ۲, دوشنبه

عفو بین الملل: مریم بهرمن در خطر شکنجه

سازمان عفو بین الملل روز گذشته با صدور بیانیه ای ضمن هشدار نسبت به وضعیت نامعلوم مریم بهرمن از اعضای کمپین یک میلیون امضاء، خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط این فعال حقوق زنان گردید. به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، مریم بهرمن فعال حقوق زنان در بیست و یکم اردیبهشت ماه سال جاری توسط ماموران امنیتی احتمالا وابسته به وزارت اطلاعات بازداشت، و خانه وی به مدت سه ساعت مورد تفتیش قرار گرفته و برخی از وسایل وی نیز ضبط شد. به گفته عفو بین الملل این فعال حقوق زنان «در خطر شکنجه و سایر بدرفتاری ها قرار دارد». سازمان عفو بین الملل بر این باور است که وی زندانی عقیدتی ای است که تنها به خاطر فعالیت های مسالمت آمیزش در رابطه با حق آزادی بیان و تجمع زندانی می باشد.مریم بهرمن یکی از اعضای کمپین یک میلیون امضاء در شیراز و دبیرکل سازمان زنان پارس، که در سال 1386 بسته شد می باشد. وی در پنجاه و پنجمین جلسه کمیسیون وضعیت زنان سازمان ملل در فوریه و مارس 2011 در نیویورک شرکت داشت و در مورد "فنآوری ارتباطات و اطلاعات در ایران با رویکرد جنسیتی" صحبت کرد. اندکی پیش از بازداشت، وی در وبلاگش نامه ای خطاب به میرحسین موسوی رهبر مخالفین ایران و زهرا رهنورد همسر وی و از فعالان سیاسی نوشت و ادامه حصر خانگی ایشان را محکوم کرد.این بیانیه افزوده است: «مامورانی که وی را دستگیر کردند حکم بازداشتی که توسط دادگاه انقلاب شیراز صادر شده بود را که ظاهرا وی را به «اقدام علیه امنیت کشور» متهم کرده بود در دست داشتند. محل نگهداری مریم بهرمن نامعلوم است و گمان می رود وی بصورت اجباری ناپدید (ربایش دولتی) شده باشد. خانواده وی پس از بازداشتش هیچ خبری از او ندارند».عفو بین الملل می گوید، «شکنجه یا سایر بدرفتاری ها با بازداشت شدگان در ایران امری متداول بوده و غالبا در جهت اخذ اعترافات اجباری بویژه اعترافات تلویزیونی از بازداشت شدگان مورد استفاده قرار می گیرد که به عنوان مدرکی در دادگاه بر علیه ایشان استفاده می شود و این نقض ممنوعیت شکنجه و ماده 14 میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی که ایران نیز از شرکای آن است می باشد».این سازمان از همگان خواست تا با ارسال نامه به دفاتر رئیس دادگستری استان فارس، وزیر اطلاعات و همچنین نمایندگی های دیپلماتیک ایران در خارج از کشور، ضمن فراخواندن مقامات جمهوری اسلامی به آزادی فوری و بی قید و شرط مریم بهرمن و سایر اعضای زندانی کمپین یک میلیون امضاء که تنها به علت فعالیت های مسالمت آمیزشان برای حق آزادی بیان و آزادی اجتماعات و تشکل ها زندانی می باشند، موکداً خواستار اعلام محل نگهداری مریم بهرمن به خانواده اش و اعطای دسترسی فوری به خانواده، وکیل منتخب خود و همچنین خدمات درمانی ای که ممکن است نیاز داشته باشد شده و ایشان را به اطمینان دادن از اینکه وی در برابر شکنجه یا سایر بدرفتاری ها محافظت خواهد گردید فراخوانند.

انتقال هاشم خواستار معلم زندانی و فعال فرهنگی، به بند قاتلان و مجرمان خطرناک

بنا به گزارش منابع حقوق بشری، هاشم خواستار فعال فرهنگی و معلم بازنشسته و زندانی در مشهد، که طی یکسال اخیر در بند امنیتی- سیاسی ۶.۱ زندان وکیل آباد مشهد نگهداری می‌شد، به سالن ۱۰۲ بند ۵ این زندان منتقل شده است، که مربوط به مجرمان مواد مخدر و قاتلین می باشد و بنا بر اصل تفکیک مجرمین در زندان، زندانیان عقیدتی و سیاسی در این بند نگهداری نمی شوند.در همین زمینه یک فعال حقوق بشر در شهر مشهد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفته است "تا هفته گذشته آقای هاشم خوستار همراه حدود ۴۰ زندانی عقیدتی دیگر نگهداری می شد، اما اخیرا به سالن ۱۰۲ بند ۵ زندان وکیل آباد منتقل شده است.. بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد شامل سالنهای ۱۰۱ ، ۱۰۲ ، ۱۰۳ ، ۱۰۴ و ۱۰۵ است که بیشترین مجرمان مربوط به مواد مخدر و قاتلین در این بند نگهداری میشوند که اکثر انها محکوم به اعدام هستند.» وی با ابراز نگرانی در رابطه با سلامتی آقای خواستار افزود:«با توجه به سن و سال زیاد اقای خواستار ، بیماری هایی که ایشان در دو سال گذشته در زندان به آنها مبتلا شده اند و وضعیت وحشتناک سالن ۱۰۲ بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد احتمال وقوع هر اتفاقی برای این معلم بازنشسته زندانی که در آستانه ۶۰ سالگی است وجود دارد . هم اکنون مسئولیت جان آقای خواستار با دادستان مشهد و دیگر مقامات قضایی مشهد است که دستور انتقال وی به سالن ۱۰۲ بند ۵ ، بند مخوف زندان وکیل آباد را صادر کرده اند.این فعال حقوق بشر درباره علت انتقال ناگهانی این زندانیِ سالخورده به بند مجرمین خطرناک، ادامه داد "مسئولان زندان گفته اند که انتقال مهندس خواستار به سالن ۱۰۲ بند ۵ به علت نامه هایی است که آقای خواستار اخیرا از داخل زندان منتشر کرده اند و در راستای تنبیه ایشان است. یکی از مسئولین گفته است خواستار که اینقدر در نامه هایش در رابطه با زندان مینویسد حالا برود ببیند که در بند ۵ چه خبر است.وی افزود: "نگهداری زندانیان سیاسی در کنار مجرمین عادی و مجرمین خطرناک خلاف آیین نامه سازمان زندان های ایران است. این اقدام غیرقانونی در جهت شکستن روحیه اقای خواستار میباشد که تا کنون دربرابر فشارهای روحی و جسمی فزاینده دستگاه های امنیتی و قضایی مشهد مقاومت کرده است.این منبع در توضیح ویژگی های بند ۵ زندان وکیل آباد گفت : "این بند از مخوف ترین بندهای زندان وکیل آباد و کل زندان های سراسر کشور است که به دلیل اعدام های دسته جمعی هفتگی، وضعیت بسیار اسفباری از نظر روحیه زندانیان دارد. در بند ۵ زندان وکیل آباد گرد مرگ پاشیده اند. هر هفته لااقل ده زندانی در زندان وکیل آباد اعدام می شوند که بیشتر آنها از سالن های مختلف بند ۵ است. بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد از این نظر با بند ۲ زندان قزلحصار کرج قابل مقایسه است. گفته میشود در بند ۵ زندان وکیل آباد مشهد نزدیک به دو هزار زندانی محکوم به اعدام نگهداری می شوند. هم اکنون تنها در سالن ۱۰۲ این بند که اقای خواستار در آن نگهداری می شود، بالغ بر۷۰۰ زندانی نگهداری میشوند که بیشتر از ۴ برابر ظرفیت آن است. در تابستان سال هشتاد و هشت تعداد زندانیان این سالن ۳۷۰ نفر بوده که در عرض کمتر از دو سال به ۷۰۰ نفر رسیده است. بیشتر زندانیانی که در این سالن نگهداری میشوند محکوم به اعدام می باشند.وی افزود: "ظرفیت اتاقی که اقای خواستار در آن نگهداری می شوند ، تنها ۱۵ نفر است ، حال آنکه ۶۰ نفر در این اتاق نگهداری می شوند. به گفته اقای خواستار به علت تعداد زیاد زندانیان ، برای استفاده از سرویس های بهداشتی و آشپزخانه مشکلات زیادی وجود دارد. گاهی تا صد نفر در صف استفاده از دستشویی و توالت قرار دارند.این فعال حقوق بشر در خصوص وضعیت کنونی این زندانی عقیدتی گفت: "هم اکنون آقای خواستار روی یک تخت به صورت مشترک با یک زندانی دیگر می خوابد. بسیاری زندانی های دیگر به علت کمبود مکان به صورت کفخواب در اتاق ها ، راهروها ، نمازخانه ، پاگرد پله ها و حتی در توالت ها میخوابند.‏ وضعیت بهداشتی این بند به مراتب بدتر از دیگر بندهای زندان وکیل آباد است. مواد مخدر در این بند به وفور استفاده می شود و جرایم جنسی نیز در حد بسیار بالایی در این بند وجود دارد. به علت اینکه مجرمان خطرناک در این بند نگهداری میشوند آمار قتل ، درگیری و تجاوز در این بند زندان بسیار زیاد میباشد. فضای کل بند مملو است از دود سیگار و انواع مواد مخدر که زندانی ها مصرف می کنند.

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...