آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ فروردین ۳۱, چهارشنبه
آزادی، کار و پیشه، با ریش درست نمی شه
حی علی خیر العمل شعار کارگران ماهشهر نبود: مصاحبه با یک فعال کارگری در خوزستان
توضیح سایت جنبش کارگری: آنچه میخوانید بخشی از یک مصاحبه مفصلتر با یک فعال کارگری در خوزستان درباره اعتصابات کارگران پتروشیمی ماهشهر است. به دلیل اهمیت اظهارات این فعال کارگری درباره شعارهای تجمع کارگران در 27 فروردین، این قسمت از مصاحبه انتشار می یابد. مشروح مصاحبه متعاقباً در سایت درج خواهد شد.
سؤال: در گزارشاتی که اخیراً از اعتصابات کارگران پتروشیمی منتشر شده است گفته شده که کارگران شعار «حی علی خیر العمل، رئیس جمهور اهل عمل» را داده اند. روال این شعارها چطور بود، گستردگیاش تا چه حد بود؟
جواب: در ادامه مسأله ای که قبلاً عنوان شد، یعنی بعد از اینکه دیدند که با سرکوب و ارعاب کار پیش نمی رود، یک جورهایی آمدند که از طریق عواملی که دارند نفوذ کنند در کارگران، عواملی مثل بسیج کارگری که بعضی هاشان عضو بسیج کارگری هستند یا مثل بعضی از نیروهای حراست که حضور دارند در آنجا – اینطور نیست که متجمع ها را همینطوری رها کرده باشند -، تمام برنامههای خودشان را عملیاتی کردند. به طوری که روز 27 فروردین ماه، یعنی همین شنبه گذشته به اوج خودش رسید. ابتدا رئیس حراست آمد و مسئولین دیگر هم همراهشان بودند. گفتند که ما کار شما را پیگیری می کنیم. وعدههایی دادند، سعی کردند بین کارگرها تفرقه بیندازند و این تجمع و اعتصاب را یک طوری بشکنند. ولی کارگرها واقعاً اتحاد و انسجام بینظیری را از خودشان نشان دادند. انسجامی که خاص این طبقه است و مخصوصاً در این منطقه جنبش کارگری بسیار منسجمتر است و سازمانیابی اش به نظر بنده قابل تمجید است. آنها وقتی نتوانستند نقشه هایشان را عملی کنند، عدهای از آنها که تعداد شان بین 50 تا 60 نفر تخمین زده میشد که از بسیج کارگری منطقه بودند و معلوم بود که توسط رئیس حراست فرمان میگیرند و سازماندهی شده بودند، شروع کردند به سر دادن شعارهای منحرفانه مثل «حی علی خیر العمل، رئیس جمهور مرد عمل». وقتی دیدند کارگرها پیشنهاد رئیس حراست و مسئولین را رد کردند برای پیگیری کار، این شعار را سر دادند که بگویند رئیس جمهور مرد عمل است و کارها درست میشود و کارگرها یک طورهایی سرد بشوند. کارگرها هم بلافاصله در جواب به آنها متوجه قضیه شدند. ابتدائا همه متوجه نشده بودند. بعد به سرعت و با فعالیتی که فعالین کارگری - که بدون تعارف متوجه این قضایا هستند – انجام دادند، کارگرها هم بلافاصله شعار دادند «آزادی، کار و پیشه، با ریش درست نمیشه». منظورشان هم ریش و محاسن همان بسیجی ها بود که بهش علاقه دارند. با این شعار کارگرها پاسخ کوبنده ای به این کارشان دادند و به این ترتیب این نقشه آنها هم نقش بر آب شد.
سؤال: پس درواقع میشود گفت که این شعار اصلاً شعار کارگرها نبود؟
جواب: دقیقا. این شعار کارگرها نبود، بلکه شعار کارگرنماها بود که اینها هم عرض کردم 50 یا 60 نفر بیشتر نمی شدند که به صورتی مشخص، تقریباً متمرکز هم در گوشهای از تجمع ایستاده بودند. در آن جمعیت بسیار زیاد اینها کنار هم ایستاده بودند و دستهاشان را بالا بردند و شروع به شعار دادن کردند. ابتدا هم کارگرها هم فی الفور متوجه نشدند. بعد با اطلاع رسانی که همانجا صورت گرفت بلافاصله کوبنده پاسخ دادند. چون بلندگو هم با آنها هماهنگ بود. قبل از کل این ماجراها مسئولین بلندگوهایی که در محوطه گذاشته بودند آنقدر صداهایشان را زیاد کرده بودند و سرودهای «انقلابی» و اینجور چیزها پخش میکردند که مانع بشوند که شعار های کارگرها ادامه پیدا بکند و یک جورهایی ساکت بشوند بعد خودشان شروع میکردند به صحبت.
سؤال: یعنی این تعداد معدود کارگر با بلندگو هم آمده بودند؟
جواب: با بلندگو نبودند، بلکه همانطور که عرض کردم بلندگو با آنها همراهی می کرد. وقتی کارگرها شعار می دادند، بلندگوها روشن بود و شعارها و سرودهای «انقلابی» پخش می کرد. به محض این که این 50- 60 نفر شروع کردند به این که شعار «حی علی خیر العمل، رئیس جمهور مرد عمل» سر بدهند و جنبش را به حاشیه برانند و یک جورهایی در آن شکاف ایجاد کنند، بلندگو خاموش شد. یعنی مشخص شد که اینها سازماندهی شده و با برنامه عمل میکنند و ما خودمان شاهد قضیه در آنجا بودیم.
سؤال: یعنی بعد از این که اینها شروع به شعار دادن کردند، بلندگوها را خاموش کردند که شعارهای اینها خوب به گوش بقیه برسد؟
جواب: دقیقا.
سؤال: نتیجه واکنش کارگران چه بود؟ باعث شد که این شعارها تمام بشود؟ این شعار دیگر داده نشد؟
جواب: وقتی کارگران شعار دادند که «آزادی، کار و پیشه، با ریش درست نمی شه»، نوعی درگیری لفظی بین کارگران و این 50- 60 نفر یاد شده ایجاد شد که با فعالیتهایی که کارگران و فعالین داشتند مانع از درگیری شدند. فعالین اعلام کردند که اینها میخواهند جو را به خشونت بکشانند و شما را سرکوب کنند به این بهانه که اغتشاش کردید حرکات رادیکال انجام دادید. البته از قبل هم بخش عمده کارگران به خوبی توجیه شده بودند که مواظب اینگونه حرکات انحرافی باشند و کارگران خیلی خوب عمل کردند در این زمینه. واقعاً میتوان گفت که یک خطر، یک برنامه خطرناکی که چیده بودند به این شکل، نقش بر آب شد.
سایت جنبش کارگری
توضیح سایت جنبش کارگری: آنچه میخوانید بخشی از یک مصاحبه مفصلتر با یک فعال کارگری در خوزستان درباره اعتصابات کارگران پتروشیمی ماهشهر است. به دلیل اهمیت اظهارات این فعال کارگری درباره شعارهای تجمع کارگران در 27 فروردین، این قسمت از مصاحبه انتشار می یابد. مشروح مصاحبه متعاقباً در سایت درج خواهد شد.
سؤال: در گزارشاتی که اخیراً از اعتصابات کارگران پتروشیمی منتشر شده است گفته شده که کارگران شعار «حی علی خیر العمل، رئیس جمهور اهل عمل» را داده اند. روال این شعارها چطور بود، گستردگیاش تا چه حد بود؟
جواب: در ادامه مسأله ای که قبلاً عنوان شد، یعنی بعد از اینکه دیدند که با سرکوب و ارعاب کار پیش نمی رود، یک جورهایی آمدند که از طریق عواملی که دارند نفوذ کنند در کارگران، عواملی مثل بسیج کارگری که بعضی هاشان عضو بسیج کارگری هستند یا مثل بعضی از نیروهای حراست که حضور دارند در آنجا – اینطور نیست که متجمع ها را همینطوری رها کرده باشند -، تمام برنامههای خودشان را عملیاتی کردند. به طوری که روز 27 فروردین ماه، یعنی همین شنبه گذشته به اوج خودش رسید. ابتدا رئیس حراست آمد و مسئولین دیگر هم همراهشان بودند. گفتند که ما کار شما را پیگیری می کنیم. وعدههایی دادند، سعی کردند بین کارگرها تفرقه بیندازند و این تجمع و اعتصاب را یک طوری بشکنند. ولی کارگرها واقعاً اتحاد و انسجام بینظیری را از خودشان نشان دادند. انسجامی که خاص این طبقه است و مخصوصاً در این منطقه جنبش کارگری بسیار منسجمتر است و سازمانیابی اش به نظر بنده قابل تمجید است. آنها وقتی نتوانستند نقشه هایشان را عملی کنند، عدهای از آنها که تعداد شان بین 50 تا 60 نفر تخمین زده میشد که از بسیج کارگری منطقه بودند و معلوم بود که توسط رئیس حراست فرمان میگیرند و سازماندهی شده بودند، شروع کردند به سر دادن شعارهای منحرفانه مثل «حی علی خیر العمل، رئیس جمهور مرد عمل». وقتی دیدند کارگرها پیشنهاد رئیس حراست و مسئولین را رد کردند برای پیگیری کار، این شعار را سر دادند که بگویند رئیس جمهور مرد عمل است و کارها درست میشود و کارگرها یک طورهایی سرد بشوند. کارگرها هم بلافاصله در جواب به آنها متوجه قضیه شدند. ابتدائا همه متوجه نشده بودند. بعد به سرعت و با فعالیتی که فعالین کارگری - که بدون تعارف متوجه این قضایا هستند – انجام دادند، کارگرها هم بلافاصله شعار دادند «آزادی، کار و پیشه، با ریش درست نمیشه». منظورشان هم ریش و محاسن همان بسیجی ها بود که بهش علاقه دارند. با این شعار کارگرها پاسخ کوبنده ای به این کارشان دادند و به این ترتیب این نقشه آنها هم نقش بر آب شد.
سؤال: پس درواقع میشود گفت که این شعار اصلاً شعار کارگرها نبود؟
جواب: دقیقا. این شعار کارگرها نبود، بلکه شعار کارگرنماها بود که اینها هم عرض کردم 50 یا 60 نفر بیشتر نمی شدند که به صورتی مشخص، تقریباً متمرکز هم در گوشهای از تجمع ایستاده بودند. در آن جمعیت بسیار زیاد اینها کنار هم ایستاده بودند و دستهاشان را بالا بردند و شروع به شعار دادن کردند. ابتدا هم کارگرها هم فی الفور متوجه نشدند. بعد با اطلاع رسانی که همانجا صورت گرفت بلافاصله کوبنده پاسخ دادند. چون بلندگو هم با آنها هماهنگ بود. قبل از کل این ماجراها مسئولین بلندگوهایی که در محوطه گذاشته بودند آنقدر صداهایشان را زیاد کرده بودند و سرودهای «انقلابی» و اینجور چیزها پخش میکردند که مانع بشوند که شعار های کارگرها ادامه پیدا بکند و یک جورهایی ساکت بشوند بعد خودشان شروع میکردند به صحبت.
سؤال: یعنی این تعداد معدود کارگر با بلندگو هم آمده بودند؟
جواب: با بلندگو نبودند، بلکه همانطور که عرض کردم بلندگو با آنها همراهی می کرد. وقتی کارگرها شعار می دادند، بلندگوها روشن بود و شعارها و سرودهای «انقلابی» پخش می کرد. به محض این که این 50- 60 نفر شروع کردند به این که شعار «حی علی خیر العمل، رئیس جمهور مرد عمل» سر بدهند و جنبش را به حاشیه برانند و یک جورهایی در آن شکاف ایجاد کنند، بلندگو خاموش شد. یعنی مشخص شد که اینها سازماندهی شده و با برنامه عمل میکنند و ما خودمان شاهد قضیه در آنجا بودیم.
سؤال: یعنی بعد از این که اینها شروع به شعار دادن کردند، بلندگوها را خاموش کردند که شعارهای اینها خوب به گوش بقیه برسد؟
جواب: دقیقا.
سؤال: نتیجه واکنش کارگران چه بود؟ باعث شد که این شعارها تمام بشود؟ این شعار دیگر داده نشد؟
جواب: وقتی کارگران شعار دادند که «آزادی، کار و پیشه، با ریش درست نمی شه»، نوعی درگیری لفظی بین کارگران و این 50- 60 نفر یاد شده ایجاد شد که با فعالیتهایی که کارگران و فعالین داشتند مانع از درگیری شدند. فعالین اعلام کردند که اینها میخواهند جو را به خشونت بکشانند و شما را سرکوب کنند به این بهانه که اغتشاش کردید حرکات رادیکال انجام دادید. البته از قبل هم بخش عمده کارگران به خوبی توجیه شده بودند که مواظب اینگونه حرکات انحرافی باشند و کارگران خیلی خوب عمل کردند در این زمینه. واقعاً میتوان گفت که یک خطر، یک برنامه خطرناکی که چیده بودند به این شکل، نقش بر آب شد.
سایت جنبش کارگری
اطلاعیه ، بیست و هفتم آوریل، روز اعتراض عمومی به دولت هلند
متحدانه علیه سیاستهای ضد پناهندگی دولت هلند به میدان بیائیم!
بیست و هفتم آوریل، روز اعتراض عمومی به دولت هلند!
پناهجویان، پناهندگان و مردم آزادیخواه مقیم هلند!
همگان شاهد تعرض عنان گسیخته دول سرمایه داری به سطح معیشت مردم و زحمتکشان در نقاط مختلف جهان از جمله اروپا هستیم، تعرضی که با شناعت، هجوم به سطح رفاه و تسهیلات موجود جامعه، بیکارسازیهای وسیع، قطع مستمری و بالابردن سن بازنشستگی اقشار مختلف جامعه را در دستور کار دولتها قرار داده است. پناهجویان در این میان، مورد تعرض همه جانبه ای قرار گرفته اند و روز بروز بر دامنه این تعرض وحشیانه افزوده میشود و زندگی بسیاری از آنها را به مرز مرگ و نابودی کشانده است.
در هلند طی چند ماه اخیر، پرونده پناهندگی تعداد زیادی از پناهجویان را با دلایل واهی بسته اعلام کرده اند، بسیاری را از کمپهای پناهندگی، که تنها سرپناهشان بوده، اخراج و روانه خیابانها کرده اند، و تعداد زیادی را نیز به بازداشتگاه ها و زندانهای پناهندگی منتقل کرده اند.
این سیاستهای غیر انسانی، اعلام جنگ دولت به پناهجویان بی دفاع است که تاکنون موجب آوارگی و بی خانمانی گستره تر و بی اعتباری حرمت، شرافت و شان این انسانها شده است. بسیاری از پناهجویان را به آنچنان استیصالی کشانده اند که مجبور به اعمالی نظیر اعتصاب غذا، دهان دوختن و خودکشی شده اند. کامبیز روستائی پناهجوی ایرانی 36 ساله در هلند که خود را در تاریخ 6 آوریل سوزاند و در پی آن جان باخت، نمونه ای از این اوضاع اسفبار است.
دفتر پناهندگی حزب اتحاد کمونیسم کارگری سیاستهای غیر انسانی دولت هلند در امور پناهندگی که اینچنین موجب قربانی کردن پناهجویان میشود را شدیدا محکوم میکند و در همین راستا اعتراضی گسترده را به این شرایط و این سیاستها در دستور کار خود قرار داده است و تا عقب نشاندن این سیاستهای غیر انسانی در هلند از پای نخواهد نشست.
روز چهارشنبه 27 آوریل را روز اعتراض عمومی به دولت هلند نام گذاری میکنیم و از همه ی انسانهای شریف و آزادیخواه، نهادها و سازمانهای مدافع حقوق انسان میخواهیم تا در این روز با هم و متحدانه علیه دور جدید تعرض دولت هلند به حقوق پناهندگی به میدان بیائیم.
ما برای این روز برنامه های مشخصی را در دستور کار خود داریم که در اطلاعیه های بعدی به آنها میپردازیم.
زنده باد حقوق جهانشمول انسان
مرگ بر توحش و بربریت سرمایه داری
دفتر دفاع از حقوق پناهندگی
دفتر دفاع از حقوق پناهندگان
Bureau for Defence of Refugees(BDR)
Sirvan Ghaderi (Secretary of BDR)
TEL and FAX : 00442077306167
Emergency: 00447765431276
Netherlands Office:0031228799819
Sweden Office: 0046737262622
بیست و هفتم آوریل، روز اعتراض عمومی به دولت هلند!
پناهجویان، پناهندگان و مردم آزادیخواه مقیم هلند!
همگان شاهد تعرض عنان گسیخته دول سرمایه داری به سطح معیشت مردم و زحمتکشان در نقاط مختلف جهان از جمله اروپا هستیم، تعرضی که با شناعت، هجوم به سطح رفاه و تسهیلات موجود جامعه، بیکارسازیهای وسیع، قطع مستمری و بالابردن سن بازنشستگی اقشار مختلف جامعه را در دستور کار دولتها قرار داده است. پناهجویان در این میان، مورد تعرض همه جانبه ای قرار گرفته اند و روز بروز بر دامنه این تعرض وحشیانه افزوده میشود و زندگی بسیاری از آنها را به مرز مرگ و نابودی کشانده است.
در هلند طی چند ماه اخیر، پرونده پناهندگی تعداد زیادی از پناهجویان را با دلایل واهی بسته اعلام کرده اند، بسیاری را از کمپهای پناهندگی، که تنها سرپناهشان بوده، اخراج و روانه خیابانها کرده اند، و تعداد زیادی را نیز به بازداشتگاه ها و زندانهای پناهندگی منتقل کرده اند.
این سیاستهای غیر انسانی، اعلام جنگ دولت به پناهجویان بی دفاع است که تاکنون موجب آوارگی و بی خانمانی گستره تر و بی اعتباری حرمت، شرافت و شان این انسانها شده است. بسیاری از پناهجویان را به آنچنان استیصالی کشانده اند که مجبور به اعمالی نظیر اعتصاب غذا، دهان دوختن و خودکشی شده اند. کامبیز روستائی پناهجوی ایرانی 36 ساله در هلند که خود را در تاریخ 6 آوریل سوزاند و در پی آن جان باخت، نمونه ای از این اوضاع اسفبار است.
دفتر پناهندگی حزب اتحاد کمونیسم کارگری سیاستهای غیر انسانی دولت هلند در امور پناهندگی که اینچنین موجب قربانی کردن پناهجویان میشود را شدیدا محکوم میکند و در همین راستا اعتراضی گسترده را به این شرایط و این سیاستها در دستور کار خود قرار داده است و تا عقب نشاندن این سیاستهای غیر انسانی در هلند از پای نخواهد نشست.
روز چهارشنبه 27 آوریل را روز اعتراض عمومی به دولت هلند نام گذاری میکنیم و از همه ی انسانهای شریف و آزادیخواه، نهادها و سازمانهای مدافع حقوق انسان میخواهیم تا در این روز با هم و متحدانه علیه دور جدید تعرض دولت هلند به حقوق پناهندگی به میدان بیائیم.
ما برای این روز برنامه های مشخصی را در دستور کار خود داریم که در اطلاعیه های بعدی به آنها میپردازیم.
زنده باد حقوق جهانشمول انسان
مرگ بر توحش و بربریت سرمایه داری
دفتر دفاع از حقوق پناهندگی
دفتر دفاع از حقوق پناهندگان
Bureau for Defence of Refugees(BDR)
Sirvan Ghaderi (Secretary of BDR)
TEL and FAX : 00442077306167
Emergency: 00447765431276
Netherlands Office:0031228799819
Sweden Office: 0046737262622
بیخبری از وضعیت بازداشت شدگان تبریز
هفت تن از بازداشت شدگان ۱۳ فروردین تبریز همچنان در بازداشت اداره اطلاعات تبریز به سر میبرند. بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، حجت مختارزاده به همراه شش تن دیگر از بازداشت شدگان در مقر معاونت وزارت اطلاعات تبریز تحت شرایط نامعلومی بسر میبرند. هم چنین یک نوجوان تبریزی به نام بابک حسینی مقدم که از روز ۱۱ فروردین در تبریز بازداشت شده است، خبری در دست نیست، این نوجوان پیشتر در سال ۸۷ نیز بازداشت و حدود ۴ ماهی زندانی است.
عفو بین الملل با محکومیت خشونت ها در اهواز خواهان تحقیقات در اینباره شد
سازمان عفو بین الملل سه شنبه 19-4-2011 در بیانیه ای کشته شدن شماری از تظاهر کنندگان عرب ایرانی در استان خوزستان واقع در جنوب غرب ایران را محکوم و خواستار آزادی هر چه سریعتر دستگیر شدگان حوادث اخیر این استان شد. در بیانیه سازمان عفو بین الملل که در سایت این سازمان درج شده آمده است: "در روزهای اخیر نیروهای امنیتی با تظاهر کنندگان عرب در شهر اهواز واقع در استان خوستان در جنوب غرب ایران درگیر شدند که این درگیری به کشته شده دستکم سه نفر و زخمی شدن ده ها نفر دیگر انجامید."در این بیانیه آمده است نیروهای امنیتی برای مقابله با تظاهر کنندگان، از اسلحه گرم و گاز اشکاور استفاده کرده اند. این بیانیه که آن را حسیبه حاج صحراوی مسئول برنامه های سازمان عفو بین الملل در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا منتشر کرده افزوده است: "مقام های ایرانی در حالی که نسبت به قلع و قمع تظاهرات مردمی توسط حکومت ها اعتراض می کند، خود همان رفتارها را در مقابله با تظاهرات مسالمت آمیز در ایران تکرار می کنند."سازمان عفو بین الملل همچنین خواستار اجرای تحقیق مستقل و بی طرف در حوادث اخیر خوزستان و کشته شدن شهروندان عرب این استان شده است. تظاهرات اهواز روز 15 آوریل در سالگرد تظاهرات سال 2005 آغاز شد. تظاهرات آن سال در اعتراض به انتشار یک بخشنامه توسط یکی از مسئولان برای اجرای سیاست خارج کردن مردم عرب از خوزستان و فارسی سازی منطقه صورت گرفت.سازمان عفو بین الملل در بیانیه خود با ابراز نگرانی از دستگیری بیش از 200 نفر در روزهای پیش از تظاهرات اظهار داشته است: "هر شخصی که به دلیل استفاده کردن از حق تجمع مسالمت آمیز یا اظهار نظر مسالمت آمیز دستگیر شود، باید فورا و بدون قید و شرط آزاد شود"گزارش ها حاکی از آن است که در روزهای اخیر بیش از 30 زن دستگیر شده اند که 5 تن از آن ها باردار هستند. فعالان عرب اهوازی شمار قربانیان این تظاهرات را 15 تن اعلام کرده اند .سازمان عفو بین الملل همچینن خواستار آن شد که هیچ کدام از دستگیر شدگان مورد آزار و اذیت و شکنجه قرار نگیرند و حق تماس با خانواده، تعیین وکیل و دسترسی به امکانات لازم پزشکی را داشته باشند. این بیانیه افزوده است که دسترسی به جزئیات آن چه که در اهواز روی داد به دلیل اقدام نیروهای امنیتی برای بستن راه های ارتباطی میان داخل و خارج منطقه بسیار دشوار است اما بنا بر گزارش های دریافتی، کشته شدگان حوادث اخیر عبارتند از: "محمد 30 ساله که 16 آوریل در اهواز کشته شد، عبد الرحمن پسر قاسم آل بداویی 37 ساله که 14 آوریل در شهرک حمیدیه کشته شد و فردی به نام عبیات که 15 آوریل در شهرک حمیدیه کشته شد."تظاهر کنندگان نسبت به چندین دهه تبعیض علیه خود و همچنین محرومیت اقتصادی و فرهنگی که در آن به سر می برند اعتراض دارند. در روزهای اخیر تظاهراتی نیز در ملاشیه و کوت عبد الله از مناطق حومه اهواز در گرفته است. بر مبنای برخی گزارش ها شهرهای دیگری چون خرمشهر و آبادان نیز شاهد اعتراض بودند. این در حالی است که رسانه های دولتی ایران مدعی شدند که خوزستان شاهد تظاهراتی در حمایت از اکثریت شیعه بحرین بود. سازمان عفو بین المللی در بیانه خود تاکید کرده است: "مقام های ایرانی به جای این که تلاش کنند تظاهرات را به سود خواسته های خود در بحرین مصادره کنند، اعتراض ها در اهواز را باید به رسمیت بشناسند و برای پاسخگویی به خواسته های اقلیت عرب ایران اقدام کند."عرب ها در خوزستان یکی از اقلیت های قومی در این کشور هستند. در تظاهرات سال 2005 دهها نفر از معترضان کشته و صدها نفر دیگر زخمی شدند.
العربیه
العربیه
شرح شکنجه های سپاه پاسداران در شکواییه قربانیان
آنچه که درپی میآید شکواییه رسمی تعدادی از قربانیان سپاه پاسداران در سناریویی به نام گرداب یا مضلین است.
این شکواییه که به مراجع رسمی و قانونی کشور نوشته شده است و خبرگزاری هرانا (ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران) به نسخههای اصلی آن دست پیدا کرده است، به عنوان سندی مهم در خصوص شکنجه و سناریو سازی برای بازداشت شد گان توسط نیروهای امنیتی محسوب میشود.
لازم به ذکر است مشابه این سناریو در حال حاضر در مورد دهها تن از فعالان حقوق بشر در بند۲ الف سپاه پاسداران مستقر در زندان اوین نیز جاری است که بررسی مستندات ذیل میتواند به روشن شدن افکار عمومی در خصوص وضعیت بحرانی زندانیان دیگر نیز موثر باشد.
این سند توسط سه تن از متهمین پرونده به نامهای سعید ملکپور، شهروز وزیری، وحید اصغری به امضا رسیده است.
متن نامه بدین شرح است:
ارائهٔ گزارش شکنجه وحشیانه من و بیاعتبار دانستن اعترافات و بازجوییها و تحقیقات پرونده «شکواییه»
به قاضی محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی جناب آقای صلواتی
رونوشت به دادسرای نظامی تهران
اینجانب که مدت بیش از ۲۲ ماه است که به عنوان متهم در بازداشت موقت بسر میبرم و این مدت بازداشت را که با شکنجههای جسمی و روحی و روانی ددمنشانه وحشتناک متعدد طویل المدت همراه بود و اثار عواقب بدی روی بنده داشت را با نوع موارد اتهامی تخصیص داده شد به بنده متناسب و همگون نمیدانم و خواستار توجه به موارد زیر هستم:
طی پرونده سازی و جرم سازی برای بنده پروژه بزرگ نمائی اتهامات در جهت اغفال دادگاه و قاضی توسط بازجویان پرونده دنبال شد که موجب اظهار شخص بنده که خاطی نیستم گردید و حالات سالم روحی و روانی بنده را عمیقا تغییر داد (طبق گواهی پزشکی قانونی و روانپزشک بهداری اوین) بازجویان مسبب تغییر حالات و جا به جایی و شکستگی جمجمه سر، دماغ و مهره پشت کمر و گردن من و خونریزی بینی داخلی سطحی و خونریزی لثه و دست و پای بنده شد و ضربههای مغزی ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم و شیلنگ و ضربههای سنگین دست به سر و مغز و گوشها و صورت بیدفاع من و لگد به پاها و شکم و سر و خونریزی لثه و دست و پای بنده زدند و ضربههای مغزی و ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم ساعتها در طول شب و روز ادامه داشت و برای همه به کار میرفت و خودم در صحنه حاضر بودم که دیگران را آزار و اذیت میکردند بازجویان و کارشناسان خودسر قوه قضائیه و سپاهیان پدافند سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علاوه بر آن تنبیههای بدون حکم قانونی و غیر شرعی، فحشهای رکیک و توهینهای ناموسی و جنسی به من و خانوادهام و حتی خانواده خودشان و خدا و پیغمبر (العیاذبالله) و رهبر و غیره پشت سر هم میدادند
در حالی که شخصیت و شعور و موقعیت اجتماعی من بالا و محترم است و اتهامات وارده را قبول ندارم زیرا بازجویان با جعل و تزویر در عنصر معنوی جرم و دست کاری درسیات علمی و اهداف من در راه اندازی و اداره سایتها توسط عناصر تلقین نیات و اهداف بدو وعده آزادی تبرئه و یا با زور و اجبار و اکراه و شکنجه باعث تحریف و دستبرد در نیات بنده شدند.
اگر مرا به پزشکی قانونی اعزام کنید، گواهی پزشکی قانونی را برای اثبات صدق گفتارم ارائه مینمایم و بازجویان و مسئولان شکنجه گر در دادگاه حاضر شوند {...} ابراز کنند خودشان که شکنجهها را مرتکب نشدند اگر انکار کردند و خدا دروغگوان را دوست ندارد آنها ماهها شبانه مرا به طور غیر قانونی از اوین تحویل گرفته و به شکنجهگاه مخفی سپاه به اسم رمز «شرکت» که در مکان مجهول قرار دارد و فرا قانونی عمل میکند با چشم بند و دست بند میبردند و به خاطر هدفشان که ایجاد انحراف و سوء استفاده}...} از پرونده بود شروع به گذاشتن من در کمد تنگ و تاریک با حیوانات موزی و سیاه چال و وان حمام (همراه با دست بند و پا بند) و کیسههای هوا خفه کننده و زد هوا و اکسیژن روی سر و روی من انداختند (دقیقا عین کیسههای مخصوص گوانتانامو و ابوغریب) و مرا شدیدا به چوب بسته و به حالات کاسه سر و به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی میزدند.
متناوباً تا غیر حقیقت و غیر واقع بود و خواست آنها بود را بنویسم و امضا کنم و در مقابل دوربین همکاران سانسور چیشان (صدا و سیما) اعترافات بزرگ و دروغین بکنم (که به طور غیر قانونی در برنامه شوک برنامه ویژه سپاه شبکه یک و اخبار ۲۰: ۳۰ و سایت غیر قانونی گرداب متعلق به سپاه پخش و توزیع شد بدون اجازه از ما و دادگاه در حالی که من محکوم نیستم و متهم و اتهامات را که ساخته و پرداخته پرورده خودشان است را قبول ندارم و دادگاه هم حکمی نداده است مبنی بر اینکه من مجرمم!).
آنها با نشان دادن چسب قطرهای بزرگ و تیزی و ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه میخواستند را تلقین میکردند وبا وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبهٔ ویدئویی جعلی بارها گرفتند. اثبات مستند وقایع ذکر شده توسط گواهی و اعلام شکایت خودم و امضا و اثر انگشت شاهدان و متهمین دیگر هم بندی که خود نیز توسط آزار و اذیت این تیم بازجویی و شکنجه قرار گرفتند، صورت میپذیرد. بنده توان ارائه مشروح گزارش وقایع شکنجهٔ چند ساعته و چندین ماهه را دارم و بدین وسیله با اعلام گواهی عدم رعایت و اجرای قوانین اساسی، آ. د. ک. ب. ق حفظ حقوق شهروندی و آیین نامهٔ سازمان زندانها (مواد آن مستندات موجود است) از قاضی تحقیق «قاسمزاده» بازپرس ویژهٔ امنیت و بازپرس همکار و دستور دهندهٔ شکنجه گران «محمد محمدی موسوی» و بازجویان شکنجه گر و سایر افراد و دخیل دیگر شکایت و تظلم خواهی میکنم و تمامی اعترافات و اثر انگشت ذیل آنان را فاقد اعتبار و وجاهت قانونی میدانم و بر علیه افراد ذکر شده اعلام جرم مینمایم. نزد خدا و قانون خدا آنها «دروغ واهی» دشنام و اتهام {...} و زنا و دزدی و جاسوسی و غیره به بنده نسبت دادند. به اختیار خودشان که باید توسط مراجع صالحه پیگیری شده و مجازات گردند و چون در پروندهٔ اینجانب دست برده شده است درخواست کارشناس رسمی دادگستری میکنم. گواهی میشود که تمام جرایم موضوع قانون «منع شکنجه» مصوب مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۱ توسط بازجویان و مسئولان قضایی روی من و شاهدان نیز اتفاق افتاده است:
۱. اینجانب سعید ملکپور فرزند حسین راجع به رفتار بازجوها، شکنجه، حبسهای طویل المدت انفرادی بدون ملاقات و تلفن، گرفتن اعتراف و اقرار تحت فشار روحی و روانی و طبق دیکتهٔ بازجویان و هم چنین تهدید خود و خانواده، ضرب و شتم، فحاشی و توهین که از مورخ ۱۳ مهرماه ۱۳۸۷ شروع و تا ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ ادامه داشته حاضر به ادای شهادت در دادگاه محترم میباشم. با احترام سعید ملکپور ۲۴/۱۲/۱۳۸۸
۲. بنده شهروز وزیری فرزند مظاهر در خصوص شکنجهٔ روحی و روانی و جسمی و حبس طویل المدت انفرادی و توهین و فحش و ضرب و جرح توسط بازجویان سپاه و گرفتن اقرار زوری و دیکته شده و عدم تماس قانونی با خانواده و نداشتن وکیل از تاریخ ۲۴/۱۲/۱۳۸۷ تا ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ حاضر به شهادت در دادگاه محترم میباشم. شهروز وزیری ۱۶/۱۲/۱۳۸۸
دربارهٔ موارد اتهامی از قبیل راه اندازی سایتهای غیر دینی و غیره نکتهٔ مهم این است که در راستای قوانین و مجاری جریان آزاد اطلاعات در محیط اینترنت بنده اقدام به اختصاص فضا و دامنه به فعالان حقوق بشری، زندانیان سیاسی و دانشجویان دستگیر شده که زیر شکنجه بودند از قبیل احمد باطبی، فعالان حقوق زنان و وبلاگهای نظیر زهرا. اچ. بی. دات. کام و پناهندههای اجتماعی و سیاسی مقیم خارج از ایران نمودم و سایت آنان را مدیریت و پشتیبانی فنی و مالی مینمودم که خلاف قوانین الهی که متضمن رعایت حقوق بشر و افراد است نبوده است و هرآنچه را از نوشته و محتویات درون سایتهای ایشان بود با مسئولیت خود ایشان است نه بنده و ایراد جرم براندازی نرم و جنگ سایبری به بنده که یک اتهام سیاسی است موجب میشود تا من الزاما با حضور هیات منصفه محاکمه شوم. اگر قوانین بخواهد برای اولین بار در مورد من اجرا شود من خودم هیچ تولید و تهیهای نداشتم از آن اوایل ورود به اینترنت تا به حال هیچ نوشته و مطلبی از خود ارائه نکردم و فقط حمایت کنندهٔ سایتهایی بودم که ضد نظام و ضد انقلاب و ضد دین شناخته شدهاند.
جزئیات اتهامات من چنین است:
مدیریت سایت احمد باطبی – ارتباط با گروهکهای ضد انقلاب هم چون کومله و عامل فراری دادن احمد باطبی از مسببان ۱۸ تیر ۷۸ در نتیجهٔ این ارتباطات و شناخت، اخذ ماهیانه ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار از کنسولگریهای آمریکا در راستای جنگ نرم علیه نظام مقدس ج. ا. ا، جاسوسی برای سی آیای و منافقین و ارتباط مستقیم با منافقین تبلیغ استخدام کارمند برای سازمان در سایتهای خود، ارتباط و همکاری و ساپورت مالی و خط دهی به سایتهای علیرضا نوریزاده و سلطنت طلبان دیگر، سایت گویا نیوز و شرکت آمریکایی و ضد دین ایران گویا، ارائه پیشنهاد همکاری و ساپورتهای فنی و مالی و تبلیغی گروهها و سازمانها و نشریات حقوق بشری از قبیل سازمان دیدهبان حقوق بشر و نشریه لوموند فارسی و سایت تبلیغاتی علیه نظام mitras. org و غیره ادارهٔ شرکتهای مختلف در آمریکا و بهره برداری از آنها در راستای جنگ نرم علیه نظام ج. ا. ا و... اینها در حالیست که دارند بنده را با قانون سمعی و بصری (قانون صدا و سیما و سینما!) در دادگاه انقلاب! و قاضی که تخصصش رسیدگی به جرایم رایانهای نیست! محاکمه میکنند و پیشاپیش با پرونده سازیها و بزرگ نماییهای خود طبق آیهٔ ۳۳۰ سورهٔ مائده درخواست اعدام نیز کردهاند در کیفر خواست!!
بنده باید در دادگاه جرایم رایانهای با قانون جرایم رایانهای توسط قاضی جرایم رایانهای و کارشناس فنی قوهٔ قضائیه محاکمه شوم و این حق من است.
بنده اعترافات زیر شکنجه و آزار خود را فاقد وجاهت قانونی و شرعی میدانم تماما و قصد خود را در ایجاد و ادارهٔ سایتها در جهت مقاصد علمی اعلام میکنم بنده به علت رشتهٔ تحصیلیام «مهندسی کامپیوتر» و احاطهام به اینترنت اقدام به وا کاوی، پژوهش و روانشناسی و تجارت در محیط سایبر نمودهام چنانکه بازجویان و بازپرس پرونده به علت بیسوادی و کار نشناسی دست گذاشتهاند روی اقدامات سخیفی چون معرفی من به قاضی بیاطلاع پرونده به عنوان گیرنده و دریافت کنندهٔ ایمیلهای خبری از سایت رادیو آمریکا و بیبی سی فارسی و نیویورک تایمز و عضویت در سایت بالاترین و ایران پروکسی و تهیهٔ خبر برای بیبی سی و گویا نیوز و بالاترین و ایرانیان دات کام و معرفی خوانندگان رپ هم چون خانم «آتش» برای اولین بار در رسانههایی هم چون بیبی سی و برنامهٔ بهزاد بلور و ترویج فرهنگ موسیقی رپ از این طریق، و ادارهٔ چندین سایت خبری ضد نظام و خبرگزاری آنلاین و جاسوسی از سپاه و نیروگاههای انرژی هستهای از طریق دریافت اختصاصی خبر و عکس و فیلم به طور محرمانه از افراد متخصص، مرتبط و منافق و ارائهٔ آن در سایت خبری خود و ترویج فرهنگ هالیوود و پشتیابی از پروژههای سیا و موساد در هالیوود از طریق سایت خبری انگلیسی- سینمایی خود و راه اندازی و اداره مخفیانهٔ دهها پروکسی و فیلتر شکن در جهت تسهیل افراد مقیم ایران برای دسترسی به سایتهای ضد انقلاب و رادیوهای آنلاین بیگانه و ضربه زدن به سپاه از طرق انتشار و عکسهای کشتار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال کشور ایران و تبلیغ علیه نظام اسلامی و انتشار متنهای «آموزش برپایی تظاهرات بدون خشونت و راه پیماییهای آرام و نافرمانی مدنی» در اینترنت و تبلیغ سایتهای افراد ضد انقلاب و ایران در سایتهای خود و در اخبار سایتهای خبری- تحلیلی خود و راه اندازی سایتهای لینکستان سیاسی- خبری ضد نظام و ضد دین، حتی خریداری دو پیراهن و تی شرت با آرم سیمرغ و ایران و از سایت پسر مسعود بهنود ضد انقلاب فراری، آقای «بینا بهنود» که مقیم نیویورک است نیز همراه با موارد بالا برای من جرم تلقی شده است در حالیکه جرم انگاری چنین مواردی خلاف قوانین نص صحیح قرآن کریم است.
تمام کارهایی که کردهام و سبب ایراد اتهام از جانب قوهٔ قضائیه شده است به من در جهت دفاع از حقوق اولیه و اساسی بشر و علم بوده است و با خرافات و ارتجاع مبارزه کردهام (۱۴۹ ال عمران) و مدافعان حقوق بشر از من و اعمالم و نیتم حمایت میکنند. وقتی حقیقت را میفهمند پس دستگاه عدالت ج. ا. ا پروندهٔ مرا به سبب عقیده و طرز فکر و نوع فکر و نوع نگاهم سیاسی کردهاند و کارهایی روی من انجام دادهاند که تماما جزء موارد نادر نقض حقوق بشر است. یعنی حتی آنها از پاشیدن ادرار روی صورت بنده دریغ نکردهاند و اتهامات خود را به من نسبت دادند. چنین اتهاماتی که در اصل کوچک بودن هنگام بازجویی و دخالت کارشناسانهٔ سپاه به یکباره هزاران بار و به اندازهٔ ۹۹% کل جرمی که مرتکب شدهام بزرگ نمایی و پرونده سازی شدهاند برای دادگاه اسلامی!! و اغراض سیاسی و شخصی و دستهای پنهان و آشکار و قوانین جاهلانه و ناقص و وجود کارشناسان در امر بررسی و بازجویی و کارشناسی پرونده و اعتراف گیریهای دروغین از من به ضرب و زور شکنجه و... باعث شده تا کار من بزرگ جلوه داده شود و دروغهای ساخته شده را واقعی جلوه داده و با تغییر در عنصر معنوی جرم به ریا، وارد پروندهام کنند وکذبها را بیدانشی مسئولان قضایی و ضابطان قضایی که فرق کامپیوتر و اینترنت را نمیدانند (واقعاً نمیدانند) و تعریف لغوی آنها را نیز لااقل نمیدانند و نمیفهمند باعث خبط موضوع و درست درک نکردن آن شده است. مثلا در برگههای ابقاء و قرار و بازجویی از من ویا در قوانین «سمعی و بصری» مصوب مجلس شورای اسلامی و... حتی، چنین نوشته میشود که ایشان اقدام به راه اندازی و اداره سایتهای کامپیوتری!!! میکند و بر علیه نظام که این یعنی راه اندازی و ادارهٔ کافی نت نه سایتهای اینترنتی!! زیرا سایت اینترنتی در همه جا معنی کافی نت را میدهد و با سایت اینترنتی در وبگاه فرق میکند!! قابل ذکر است که اتهامات من در اروپا و امریکا و کانادا و اقیانوسیه نه تنها جرم و اتهام شمرده نمیشود بلکه جایزه و پاداش هم برای اداره کنند گان چنین سایتهای اختصاص مییابد مانند جایزههای طراحی وب، وبلاگ نویسی، آزادی بیان، حقوق بشر و سلامت و پزشکی و روان پزشکی و غیره و اقدام من قانونی و شرعی بوده است طبق قوانین آن کشورها و قوانین بین المللی و سازمان ملل متحد و قوانین الهی قرآن کریم. امیدوارم ریاست قوهٔ قضائیه که نگرانی خود را نسبت به پرونده سازیهای کاذب همچون دیگر روسای قوهٔ قضائیه نشان دادهاند و اظهار کردهاند: دادسراها نباید اجازهٔ پرونده سازیهای خارج از دادسراها را به ضابطین قضایی بدهند. کار قضائی نیز رسیدگی به حق است. بنابراین نباید وظایف خود را به دستگاههای دیگر محول کند، اینکه قاضی اختیار کارهای قضائی را در دست این نیروها قرار دهد و آنها نیز برگهٔ سفیدی در اختیار داشته باشند و شروع به پرونده سازی کنند، خلاف قانون است. امروز استنطاق و بازجوییها به گونهای است که برخی از مراجع اطلاعاتی و امنیتی افراد را دستگیر و آن را در بازداشتگاههای خصوصی خود مورد بازجویی قرار میدهند و آنگاه آن را به سازمان زندانها ربط میدهند بازجویی کار قاضی است. اقراری که در حضور قاضی نباشد اقرار نیست و وجههٔ قانونی ندارد. کدام حقوقدان و متفکر اسلامی چنین بازجوییهایی که در برخی بازداشتگاههای خصوصی میشود را اقرار میداند؟! اقرار؛ مبانی خاص خود را دارد. اقرار فرد باید علیه خود باشد نه علیه دیگران بنده این مطالب را تحت تاثیر حقوق بشری که برخی کشورها مدعی آن هستند نمیگویم. خود آنها بزرگترین ظلم و نقضهای حقوق بشری را مرتکب میشوند، ما داعیه دار علی هستیم و عدلی که او میگوید قاضی حق ندارد به یکی از دو طرف پرونده لبخند بزند و با طرف دیگر با اخم نگاه کند، علی اینها را ظلم شناخته است. باید اجازه داد که متهم از خود دفاع کند، قاضی نباید زود قضاوت کند و برآن مبنا مبادرت به صدور کیفر خواست کند، این خلاف قانون اساسی و اسلام است «(۱۴/۲/۱۳۸۶ به نقل از خبرگزاریها)، (نقل از هاشمی شاهرودی، از هفته نامه» شهروند امروز «ویژه نوروز ۱۳۸۷)، رفع ظلم از من و بقیه کنند و صدای تظلم خواهی بشر را در بیدادگاههای ج. ا. ا بشنوند. حق پایدار است و آخرت پایندهتر است، آیا به تفکر در نمیآیید؟ الان هنوز که هنوز است هیچ وقت اجازهٔ ملاقات با وکیل و بررسی پرونده را به من نمیدهند در حضور وکلایم آقای ذوالقدر و امین شرعی حتی در داخل صحن دادگاه اجازهٔ حرف زدن و احوالپرسی نیز به من با وکیلم نمیدهند! این پرونده احتیاج به کارشناسی من از یک طرف و کارشناسان فنی قوهٔ قضائیه (متخصصین در جرایم رایانهای و فناوری اطلاعات) از یک طرف دیگر دارد و بدون کارشناسی و نبودن اجازهٔ ملاقات با وکلایم این دادگاه و محاکمه فاقد وجاهت قانونی است و ظلم در حق متهم است. بارها آنان سایتهایی که متعلق به دیگران است به من به کذب نسبت دادهاند در حالیکه که بنده در تولید و تهیهٔ آنها هیچ اختیار و دخالتی نداشتهام و در ویدئوهای زیر شکنجه وا دارم کردهاند تا باطبی را جاسوس اسرائیل بنامم و حسین درخشان را جاسوس وزارت اطلاعات ایران و سیا! به خاطر دریافت عکسهای تمسخر رهبر و سران نظام وامامان شیعه در ایمیلم به اجبار و اتفاقی اتهامات توهین به امامان و توهین به رهبری و تشویش اذهان عمومی در بارجوییها به من بستند در حالیکه دریافت آن ایمیلها به اختیار خودم نبوده است به خاطر آگهیهای گوگل و استراتژیست گوگل بودن و دریافت پول از آن موسسهٔ عظیم فناوری جستجو، اتهام تحصیل مال نامشروع به بنده زدهاند!! در حالی که چنین مواردی خنده دار است و آنها فعالیت غیر قانونی ندارند و موسسهای تجاریاند. شدیدا اسرار دارند که من عضو منافقین هستم و در شاخهٔ فرهنگی آنان فعالیت میکنم و اتهام بزرگم به کذب همین است! در حالی که هیچ ارتباطی با آنها نداشتهام و هیچ یک از آنها را ملاقات نکردهام وشناختی ندارم از آنان! آیا این اغراض نیست؟!
به یک برادرم که شبانه او را مثل من از خانهاش ربوده و دزدیده بودند بدون نشان دادن حکم قضایی و غیره و به اوین منتقل کرده بودند، اتهام کذب تبلیغ علیه نظام زدهاند در حالی که ایشان فعالیتی نداشته است و روحش هم خبردار نیست و از اینترنت و کامپیوتر هم چیزی نمیداند! برادر دیگرم نیز که در ترکیه به سازمان ملل پناهنده است و هیچ یار و یاوری ندارد و آوارهاش کردهاند به اتهام اداره سایتهای ضد دینی و ضد نظام و تبلیغ علیه نظام فشار آوردهاند تا وبلاگش را تعطیل کند و تهدیدش کردهاند که او را به قتل میرسانند و اگر پایش به ایران برسد و یا دیپورتش کنند زیر شکنجه او را میکشند.
آنها را ترساندهاند شدیدا و گفتهاند به آنها که تحت تعقیب سپاه هستند و تلفنهایشان در حال شنود است و حق فعالیت وبی ندارند. طبعا برای فشار بر من به آنها نیز فشار آوردهاند و میآورند غافل از اینکه من فقط در حال انجام رسالت خویش بودم و هستم در حق ابنا بشر و مرا از شما ترس و گریزی نیست تا زمانی که هر دو تسلیم حق شویم و یا داوری را به روز» بازپرس «(قیامت) واگذار کنیم.
جز این نیست که خداوند بهترین داور است. دادستان و قاضی صلواتی از شکنجههای سپاه و بازجویان با خبرند در اوین ولی نه تنها آنها را انکار میکنند بلکه مرا که میگویم ۶۰ سال است که در اوین شکنجه میکنند و آدم میکشند و به زندانیان سیاسی آزار میرسانند را دیوانه میخوانند زیرا گوشهایشان به حقیقت باز نیست و اینگونه خدا به دلها و گوشهای آنان مهر میزند.
بعد از دکتر احمد باطبی، عکاس، وکیل و اینک مدیر سایت او هم به زندان افتادهاند و مردمانی سعی در خراب کردن آنان در اذهان دارند که خود خرابی برای مملکت و بشریت به بار آوردهاند و اهل اصلاح نیستند.
همه اینها در حالی است که من نفر و رتبه سوم مسابقات احکام در کشورم و قرآن کریم را به زبان انگلیسی در اینترنت و آمریکای شمالی چاپ و انتشار دادم و بازجوها برای این مورد هم پاپوش مضحکی دوختند به خیال خودشان و آن قرآن را قران سنیها دانستهاند!! در حالی که قرآن کریم یکی است و هیچ تغییری در آن قابل لحاظ نیست نه از طرف شیعیان (که تفسیرهای خود را در ترجمه قرآن وارد نمودهاند) و چه از طرف سنیها و افراد دیگر. (که قرآن باید بدون تفسیر به رای باشد)
مطابق قوانین ذیل از کارشناسان و بازجویان و بازپرس و قاضی پرونده و سپاه (پدافند سایبری) اعلام شکایت و تظلم خواهی به عنوان شاکی ستم دیده مینمایم و از دادسرای محترم نظامی تهران و از دادسرای انتظامی قضات توقع رسیدگی به شکایت قانونی بنده و رفع ظلم و آثار ظلم مینمایم و در مقام احقاق حق خواستار توجه به مواد شمرده شده مستند و مستدل ذکر شده زیر هستم:
مادههای ۱۲۴، ۱۴۱، ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۵۱، ۱۵۳، ۲۷۱، ۲۷۷، ۴۴۶، ۵۱۳، ۵۱۴، ۵۷۰، ۵۷۴، ۵۷۶، ۵۷۸، ۵۷۹، ۵۸۰، ۵۸۲، ۵۸۳، ۵۸۴، ۵۸۷، ۵۹۷، ۶۰۸، ۶۰۹، ۶۱۷، ۶۲۸، ۶۶۸ و ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی.
مادههای ۲۰، ۲۳، ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۱۶۹، ۱۷۳و ۲۰۲ قانون اساسی ج. ا. ا
مادههای ((تبصره ماده ۵۹))، ۳۹، ۱۲۹، ۱۳۱، ۱۹۰، ۱۹۶، ۲۰۵ و ۲۱۰ قانون آئین دادرسی کیفری
و قانون حفظ حقوق متهمین، قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی، آئین نامه سازمان زندانها، میثاقهای بین المللی و ملی و قانون منع شکنجه و قانون آئین دادرسی کیفری بین المللی به همراه مادههای ذکر شده فوق هیچ یک روی من انجام نگرفت و انجام نگرفت و رعایت نشد و هم چنان افراد خود سر سپاه و قوه قضائیه و دخالتهای بیجا و ظالمانه وزارت اطلاعات که بنده خود شاهد عینیاش بودهام و به تجربه در نقض حقوق بشر و متهمین پیوسته دخیلند و این غدههای سرطانی همچنان دارند به کار خویش تحت حمایتهای دولت و مجلس و قوه قضائیه ادامه میدهند و از هیچ چیز حتی خدا ابایی ندارند و من آنها را ارشاد کرده و به ترس از خدا فرا میخوانم و روزی را به یاد میآورم که طومار ظلم و تعدی بر چیده شود در آینده. پس آیا گوش شنوایی هست؟
من از روزی ترساند متان که قوانین خدا که روی زمین گذاشته شده است به درستی و با عدالت کامل به طور تام و فرا گیر روی همه اجرا شود در زمین. پس منتظر چنین روزی باشید که من هم با شما از منتظران (اوامر الهی). نیاز به یادآوری ست که با این وضع روحی و روانی و جسمی بنده بعد از حبسهای انفرادی طویل المدت و شکنجههای گوناگون، هنوز حتی یک روز هم مرخصی نداشتهام و تبدیل قرار صورت نگرفته است و هنوز از پائین تا بالا روی ادعاهای دروغین خود اصرار میورزند. وحید اصغری / نوزدهم اسفند88
این شکواییه که به مراجع رسمی و قانونی کشور نوشته شده است و خبرگزاری هرانا (ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران) به نسخههای اصلی آن دست پیدا کرده است، به عنوان سندی مهم در خصوص شکنجه و سناریو سازی برای بازداشت شد گان توسط نیروهای امنیتی محسوب میشود.
لازم به ذکر است مشابه این سناریو در حال حاضر در مورد دهها تن از فعالان حقوق بشر در بند۲ الف سپاه پاسداران مستقر در زندان اوین نیز جاری است که بررسی مستندات ذیل میتواند به روشن شدن افکار عمومی در خصوص وضعیت بحرانی زندانیان دیگر نیز موثر باشد.
این سند توسط سه تن از متهمین پرونده به نامهای سعید ملکپور، شهروز وزیری، وحید اصغری به امضا رسیده است.
متن نامه بدین شرح است:
ارائهٔ گزارش شکنجه وحشیانه من و بیاعتبار دانستن اعترافات و بازجوییها و تحقیقات پرونده «شکواییه»
به قاضی محترم شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی جناب آقای صلواتی
رونوشت به دادسرای نظامی تهران
اینجانب که مدت بیش از ۲۲ ماه است که به عنوان متهم در بازداشت موقت بسر میبرم و این مدت بازداشت را که با شکنجههای جسمی و روحی و روانی ددمنشانه وحشتناک متعدد طویل المدت همراه بود و اثار عواقب بدی روی بنده داشت را با نوع موارد اتهامی تخصیص داده شد به بنده متناسب و همگون نمیدانم و خواستار توجه به موارد زیر هستم:
طی پرونده سازی و جرم سازی برای بنده پروژه بزرگ نمائی اتهامات در جهت اغفال دادگاه و قاضی توسط بازجویان پرونده دنبال شد که موجب اظهار شخص بنده که خاطی نیستم گردید و حالات سالم روحی و روانی بنده را عمیقا تغییر داد (طبق گواهی پزشکی قانونی و روانپزشک بهداری اوین) بازجویان مسبب تغییر حالات و جا به جایی و شکستگی جمجمه سر، دماغ و مهره پشت کمر و گردن من و خونریزی بینی داخلی سطحی و خونریزی لثه و دست و پای بنده شد و ضربههای مغزی ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم و شیلنگ و ضربههای سنگین دست به سر و مغز و گوشها و صورت بیدفاع من و لگد به پاها و شکم و سر و خونریزی لثه و دست و پای بنده زدند و ضربههای مغزی و ایجاد حالات کوفتگی بدن و پاها و ضربات شلاق و باتوم ساعتها در طول شب و روز ادامه داشت و برای همه به کار میرفت و خودم در صحنه حاضر بودم که دیگران را آزار و اذیت میکردند بازجویان و کارشناسان خودسر قوه قضائیه و سپاهیان پدافند سایبری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی علاوه بر آن تنبیههای بدون حکم قانونی و غیر شرعی، فحشهای رکیک و توهینهای ناموسی و جنسی به من و خانوادهام و حتی خانواده خودشان و خدا و پیغمبر (العیاذبالله) و رهبر و غیره پشت سر هم میدادند
در حالی که شخصیت و شعور و موقعیت اجتماعی من بالا و محترم است و اتهامات وارده را قبول ندارم زیرا بازجویان با جعل و تزویر در عنصر معنوی جرم و دست کاری درسیات علمی و اهداف من در راه اندازی و اداره سایتها توسط عناصر تلقین نیات و اهداف بدو وعده آزادی تبرئه و یا با زور و اجبار و اکراه و شکنجه باعث تحریف و دستبرد در نیات بنده شدند.
اگر مرا به پزشکی قانونی اعزام کنید، گواهی پزشکی قانونی را برای اثبات صدق گفتارم ارائه مینمایم و بازجویان و مسئولان شکنجه گر در دادگاه حاضر شوند {...} ابراز کنند خودشان که شکنجهها را مرتکب نشدند اگر انکار کردند و خدا دروغگوان را دوست ندارد آنها ماهها شبانه مرا به طور غیر قانونی از اوین تحویل گرفته و به شکنجهگاه مخفی سپاه به اسم رمز «شرکت» که در مکان مجهول قرار دارد و فرا قانونی عمل میکند با چشم بند و دست بند میبردند و به خاطر هدفشان که ایجاد انحراف و سوء استفاده}...} از پرونده بود شروع به گذاشتن من در کمد تنگ و تاریک با حیوانات موزی و سیاه چال و وان حمام (همراه با دست بند و پا بند) و کیسههای هوا خفه کننده و زد هوا و اکسیژن روی سر و روی من انداختند (دقیقا عین کیسههای مخصوص گوانتانامو و ابوغریب) و مرا شدیدا به چوب بسته و به حالات کاسه سر و به سمت پائین آویزان کردند با طناب و دستبند و شلاق و سیلی میزدند.
متناوباً تا غیر حقیقت و غیر واقع بود و خواست آنها بود را بنویسم و امضا کنم و در مقابل دوربین همکاران سانسور چیشان (صدا و سیما) اعترافات بزرگ و دروغین بکنم (که به طور غیر قانونی در برنامه شوک برنامه ویژه سپاه شبکه یک و اخبار ۲۰: ۳۰ و سایت غیر قانونی گرداب متعلق به سپاه پخش و توزیع شد بدون اجازه از ما و دادگاه در حالی که من محکوم نیستم و متهم و اتهامات را که ساخته و پرداخته پرورده خودشان است را قبول ندارم و دادگاه هم حکمی نداده است مبنی بر اینکه من مجرمم!).
آنها با نشان دادن چسب قطرهای بزرگ و تیزی و ضربه زدن به شکم و پهلو با پنجه بوکس و گذاشتن چاقو زیر گلویم و روی رگ دستم و تهدید به قتل و تجاوز جنسی چند نفره به من به زور هر چه میخواستند را تلقین میکردند وبا وعده و اجبار از من اعتراف غیر واقعی و کذب و امضا و اثر انگشت و نوار مصاحبهٔ ویدئویی جعلی بارها گرفتند. اثبات مستند وقایع ذکر شده توسط گواهی و اعلام شکایت خودم و امضا و اثر انگشت شاهدان و متهمین دیگر هم بندی که خود نیز توسط آزار و اذیت این تیم بازجویی و شکنجه قرار گرفتند، صورت میپذیرد. بنده توان ارائه مشروح گزارش وقایع شکنجهٔ چند ساعته و چندین ماهه را دارم و بدین وسیله با اعلام گواهی عدم رعایت و اجرای قوانین اساسی، آ. د. ک. ب. ق حفظ حقوق شهروندی و آیین نامهٔ سازمان زندانها (مواد آن مستندات موجود است) از قاضی تحقیق «قاسمزاده» بازپرس ویژهٔ امنیت و بازپرس همکار و دستور دهندهٔ شکنجه گران «محمد محمدی موسوی» و بازجویان شکنجه گر و سایر افراد و دخیل دیگر شکایت و تظلم خواهی میکنم و تمامی اعترافات و اثر انگشت ذیل آنان را فاقد اعتبار و وجاهت قانونی میدانم و بر علیه افراد ذکر شده اعلام جرم مینمایم. نزد خدا و قانون خدا آنها «دروغ واهی» دشنام و اتهام {...} و زنا و دزدی و جاسوسی و غیره به بنده نسبت دادند. به اختیار خودشان که باید توسط مراجع صالحه پیگیری شده و مجازات گردند و چون در پروندهٔ اینجانب دست برده شده است درخواست کارشناس رسمی دادگستری میکنم. گواهی میشود که تمام جرایم موضوع قانون «منع شکنجه» مصوب مجلس شورای اسلامی در سال ۱۳۸۱ توسط بازجویان و مسئولان قضایی روی من و شاهدان نیز اتفاق افتاده است:
۱. اینجانب سعید ملکپور فرزند حسین راجع به رفتار بازجوها، شکنجه، حبسهای طویل المدت انفرادی بدون ملاقات و تلفن، گرفتن اعتراف و اقرار تحت فشار روحی و روانی و طبق دیکتهٔ بازجویان و هم چنین تهدید خود و خانواده، ضرب و شتم، فحاشی و توهین که از مورخ ۱۳ مهرماه ۱۳۸۷ شروع و تا ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ ادامه داشته حاضر به ادای شهادت در دادگاه محترم میباشم. با احترام سعید ملکپور ۲۴/۱۲/۱۳۸۸
۲. بنده شهروز وزیری فرزند مظاهر در خصوص شکنجهٔ روحی و روانی و جسمی و حبس طویل المدت انفرادی و توهین و فحش و ضرب و جرح توسط بازجویان سپاه و گرفتن اقرار زوری و دیکته شده و عدم تماس قانونی با خانواده و نداشتن وکیل از تاریخ ۲۴/۱۲/۱۳۸۷ تا ۱۹/۱۱/۱۳۸۸ حاضر به شهادت در دادگاه محترم میباشم. شهروز وزیری ۱۶/۱۲/۱۳۸۸
دربارهٔ موارد اتهامی از قبیل راه اندازی سایتهای غیر دینی و غیره نکتهٔ مهم این است که در راستای قوانین و مجاری جریان آزاد اطلاعات در محیط اینترنت بنده اقدام به اختصاص فضا و دامنه به فعالان حقوق بشری، زندانیان سیاسی و دانشجویان دستگیر شده که زیر شکنجه بودند از قبیل احمد باطبی، فعالان حقوق زنان و وبلاگهای نظیر زهرا. اچ. بی. دات. کام و پناهندههای اجتماعی و سیاسی مقیم خارج از ایران نمودم و سایت آنان را مدیریت و پشتیبانی فنی و مالی مینمودم که خلاف قوانین الهی که متضمن رعایت حقوق بشر و افراد است نبوده است و هرآنچه را از نوشته و محتویات درون سایتهای ایشان بود با مسئولیت خود ایشان است نه بنده و ایراد جرم براندازی نرم و جنگ سایبری به بنده که یک اتهام سیاسی است موجب میشود تا من الزاما با حضور هیات منصفه محاکمه شوم. اگر قوانین بخواهد برای اولین بار در مورد من اجرا شود من خودم هیچ تولید و تهیهای نداشتم از آن اوایل ورود به اینترنت تا به حال هیچ نوشته و مطلبی از خود ارائه نکردم و فقط حمایت کنندهٔ سایتهایی بودم که ضد نظام و ضد انقلاب و ضد دین شناخته شدهاند.
جزئیات اتهامات من چنین است:
مدیریت سایت احمد باطبی – ارتباط با گروهکهای ضد انقلاب هم چون کومله و عامل فراری دادن احمد باطبی از مسببان ۱۸ تیر ۷۸ در نتیجهٔ این ارتباطات و شناخت، اخذ ماهیانه ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ دلار از کنسولگریهای آمریکا در راستای جنگ نرم علیه نظام مقدس ج. ا. ا، جاسوسی برای سی آیای و منافقین و ارتباط مستقیم با منافقین تبلیغ استخدام کارمند برای سازمان در سایتهای خود، ارتباط و همکاری و ساپورت مالی و خط دهی به سایتهای علیرضا نوریزاده و سلطنت طلبان دیگر، سایت گویا نیوز و شرکت آمریکایی و ضد دین ایران گویا، ارائه پیشنهاد همکاری و ساپورتهای فنی و مالی و تبلیغی گروهها و سازمانها و نشریات حقوق بشری از قبیل سازمان دیدهبان حقوق بشر و نشریه لوموند فارسی و سایت تبلیغاتی علیه نظام mitras. org و غیره ادارهٔ شرکتهای مختلف در آمریکا و بهره برداری از آنها در راستای جنگ نرم علیه نظام ج. ا. ا و... اینها در حالیست که دارند بنده را با قانون سمعی و بصری (قانون صدا و سیما و سینما!) در دادگاه انقلاب! و قاضی که تخصصش رسیدگی به جرایم رایانهای نیست! محاکمه میکنند و پیشاپیش با پرونده سازیها و بزرگ نماییهای خود طبق آیهٔ ۳۳۰ سورهٔ مائده درخواست اعدام نیز کردهاند در کیفر خواست!!
بنده باید در دادگاه جرایم رایانهای با قانون جرایم رایانهای توسط قاضی جرایم رایانهای و کارشناس فنی قوهٔ قضائیه محاکمه شوم و این حق من است.
بنده اعترافات زیر شکنجه و آزار خود را فاقد وجاهت قانونی و شرعی میدانم تماما و قصد خود را در ایجاد و ادارهٔ سایتها در جهت مقاصد علمی اعلام میکنم بنده به علت رشتهٔ تحصیلیام «مهندسی کامپیوتر» و احاطهام به اینترنت اقدام به وا کاوی، پژوهش و روانشناسی و تجارت در محیط سایبر نمودهام چنانکه بازجویان و بازپرس پرونده به علت بیسوادی و کار نشناسی دست گذاشتهاند روی اقدامات سخیفی چون معرفی من به قاضی بیاطلاع پرونده به عنوان گیرنده و دریافت کنندهٔ ایمیلهای خبری از سایت رادیو آمریکا و بیبی سی فارسی و نیویورک تایمز و عضویت در سایت بالاترین و ایران پروکسی و تهیهٔ خبر برای بیبی سی و گویا نیوز و بالاترین و ایرانیان دات کام و معرفی خوانندگان رپ هم چون خانم «آتش» برای اولین بار در رسانههایی هم چون بیبی سی و برنامهٔ بهزاد بلور و ترویج فرهنگ موسیقی رپ از این طریق، و ادارهٔ چندین سایت خبری ضد نظام و خبرگزاری آنلاین و جاسوسی از سپاه و نیروگاههای انرژی هستهای از طریق دریافت اختصاصی خبر و عکس و فیلم به طور محرمانه از افراد متخصص، مرتبط و منافق و ارائهٔ آن در سایت خبری خود و ترویج فرهنگ هالیوود و پشتیابی از پروژههای سیا و موساد در هالیوود از طریق سایت خبری انگلیسی- سینمایی خود و راه اندازی و اداره مخفیانهٔ دهها پروکسی و فیلتر شکن در جهت تسهیل افراد مقیم ایران برای دسترسی به سایتهای ضد انقلاب و رادیوهای آنلاین بیگانه و ضربه زدن به سپاه از طرق انتشار و عکسهای کشتار سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در شمال کشور ایران و تبلیغ علیه نظام اسلامی و انتشار متنهای «آموزش برپایی تظاهرات بدون خشونت و راه پیماییهای آرام و نافرمانی مدنی» در اینترنت و تبلیغ سایتهای افراد ضد انقلاب و ایران در سایتهای خود و در اخبار سایتهای خبری- تحلیلی خود و راه اندازی سایتهای لینکستان سیاسی- خبری ضد نظام و ضد دین، حتی خریداری دو پیراهن و تی شرت با آرم سیمرغ و ایران و از سایت پسر مسعود بهنود ضد انقلاب فراری، آقای «بینا بهنود» که مقیم نیویورک است نیز همراه با موارد بالا برای من جرم تلقی شده است در حالیکه جرم انگاری چنین مواردی خلاف قوانین نص صحیح قرآن کریم است.
تمام کارهایی که کردهام و سبب ایراد اتهام از جانب قوهٔ قضائیه شده است به من در جهت دفاع از حقوق اولیه و اساسی بشر و علم بوده است و با خرافات و ارتجاع مبارزه کردهام (۱۴۹ ال عمران) و مدافعان حقوق بشر از من و اعمالم و نیتم حمایت میکنند. وقتی حقیقت را میفهمند پس دستگاه عدالت ج. ا. ا پروندهٔ مرا به سبب عقیده و طرز فکر و نوع فکر و نوع نگاهم سیاسی کردهاند و کارهایی روی من انجام دادهاند که تماما جزء موارد نادر نقض حقوق بشر است. یعنی حتی آنها از پاشیدن ادرار روی صورت بنده دریغ نکردهاند و اتهامات خود را به من نسبت دادند. چنین اتهاماتی که در اصل کوچک بودن هنگام بازجویی و دخالت کارشناسانهٔ سپاه به یکباره هزاران بار و به اندازهٔ ۹۹% کل جرمی که مرتکب شدهام بزرگ نمایی و پرونده سازی شدهاند برای دادگاه اسلامی!! و اغراض سیاسی و شخصی و دستهای پنهان و آشکار و قوانین جاهلانه و ناقص و وجود کارشناسان در امر بررسی و بازجویی و کارشناسی پرونده و اعتراف گیریهای دروغین از من به ضرب و زور شکنجه و... باعث شده تا کار من بزرگ جلوه داده شود و دروغهای ساخته شده را واقعی جلوه داده و با تغییر در عنصر معنوی جرم به ریا، وارد پروندهام کنند وکذبها را بیدانشی مسئولان قضایی و ضابطان قضایی که فرق کامپیوتر و اینترنت را نمیدانند (واقعاً نمیدانند) و تعریف لغوی آنها را نیز لااقل نمیدانند و نمیفهمند باعث خبط موضوع و درست درک نکردن آن شده است. مثلا در برگههای ابقاء و قرار و بازجویی از من ویا در قوانین «سمعی و بصری» مصوب مجلس شورای اسلامی و... حتی، چنین نوشته میشود که ایشان اقدام به راه اندازی و اداره سایتهای کامپیوتری!!! میکند و بر علیه نظام که این یعنی راه اندازی و ادارهٔ کافی نت نه سایتهای اینترنتی!! زیرا سایت اینترنتی در همه جا معنی کافی نت را میدهد و با سایت اینترنتی در وبگاه فرق میکند!! قابل ذکر است که اتهامات من در اروپا و امریکا و کانادا و اقیانوسیه نه تنها جرم و اتهام شمرده نمیشود بلکه جایزه و پاداش هم برای اداره کنند گان چنین سایتهای اختصاص مییابد مانند جایزههای طراحی وب، وبلاگ نویسی، آزادی بیان، حقوق بشر و سلامت و پزشکی و روان پزشکی و غیره و اقدام من قانونی و شرعی بوده است طبق قوانین آن کشورها و قوانین بین المللی و سازمان ملل متحد و قوانین الهی قرآن کریم. امیدوارم ریاست قوهٔ قضائیه که نگرانی خود را نسبت به پرونده سازیهای کاذب همچون دیگر روسای قوهٔ قضائیه نشان دادهاند و اظهار کردهاند: دادسراها نباید اجازهٔ پرونده سازیهای خارج از دادسراها را به ضابطین قضایی بدهند. کار قضائی نیز رسیدگی به حق است. بنابراین نباید وظایف خود را به دستگاههای دیگر محول کند، اینکه قاضی اختیار کارهای قضائی را در دست این نیروها قرار دهد و آنها نیز برگهٔ سفیدی در اختیار داشته باشند و شروع به پرونده سازی کنند، خلاف قانون است. امروز استنطاق و بازجوییها به گونهای است که برخی از مراجع اطلاعاتی و امنیتی افراد را دستگیر و آن را در بازداشتگاههای خصوصی خود مورد بازجویی قرار میدهند و آنگاه آن را به سازمان زندانها ربط میدهند بازجویی کار قاضی است. اقراری که در حضور قاضی نباشد اقرار نیست و وجههٔ قانونی ندارد. کدام حقوقدان و متفکر اسلامی چنین بازجوییهایی که در برخی بازداشتگاههای خصوصی میشود را اقرار میداند؟! اقرار؛ مبانی خاص خود را دارد. اقرار فرد باید علیه خود باشد نه علیه دیگران بنده این مطالب را تحت تاثیر حقوق بشری که برخی کشورها مدعی آن هستند نمیگویم. خود آنها بزرگترین ظلم و نقضهای حقوق بشری را مرتکب میشوند، ما داعیه دار علی هستیم و عدلی که او میگوید قاضی حق ندارد به یکی از دو طرف پرونده لبخند بزند و با طرف دیگر با اخم نگاه کند، علی اینها را ظلم شناخته است. باید اجازه داد که متهم از خود دفاع کند، قاضی نباید زود قضاوت کند و برآن مبنا مبادرت به صدور کیفر خواست کند، این خلاف قانون اساسی و اسلام است «(۱۴/۲/۱۳۸۶ به نقل از خبرگزاریها)، (نقل از هاشمی شاهرودی، از هفته نامه» شهروند امروز «ویژه نوروز ۱۳۸۷)، رفع ظلم از من و بقیه کنند و صدای تظلم خواهی بشر را در بیدادگاههای ج. ا. ا بشنوند. حق پایدار است و آخرت پایندهتر است، آیا به تفکر در نمیآیید؟ الان هنوز که هنوز است هیچ وقت اجازهٔ ملاقات با وکیل و بررسی پرونده را به من نمیدهند در حضور وکلایم آقای ذوالقدر و امین شرعی حتی در داخل صحن دادگاه اجازهٔ حرف زدن و احوالپرسی نیز به من با وکیلم نمیدهند! این پرونده احتیاج به کارشناسی من از یک طرف و کارشناسان فنی قوهٔ قضائیه (متخصصین در جرایم رایانهای و فناوری اطلاعات) از یک طرف دیگر دارد و بدون کارشناسی و نبودن اجازهٔ ملاقات با وکلایم این دادگاه و محاکمه فاقد وجاهت قانونی است و ظلم در حق متهم است. بارها آنان سایتهایی که متعلق به دیگران است به من به کذب نسبت دادهاند در حالیکه که بنده در تولید و تهیهٔ آنها هیچ اختیار و دخالتی نداشتهام و در ویدئوهای زیر شکنجه وا دارم کردهاند تا باطبی را جاسوس اسرائیل بنامم و حسین درخشان را جاسوس وزارت اطلاعات ایران و سیا! به خاطر دریافت عکسهای تمسخر رهبر و سران نظام وامامان شیعه در ایمیلم به اجبار و اتفاقی اتهامات توهین به امامان و توهین به رهبری و تشویش اذهان عمومی در بارجوییها به من بستند در حالیکه دریافت آن ایمیلها به اختیار خودم نبوده است به خاطر آگهیهای گوگل و استراتژیست گوگل بودن و دریافت پول از آن موسسهٔ عظیم فناوری جستجو، اتهام تحصیل مال نامشروع به بنده زدهاند!! در حالی که چنین مواردی خنده دار است و آنها فعالیت غیر قانونی ندارند و موسسهای تجاریاند. شدیدا اسرار دارند که من عضو منافقین هستم و در شاخهٔ فرهنگی آنان فعالیت میکنم و اتهام بزرگم به کذب همین است! در حالی که هیچ ارتباطی با آنها نداشتهام و هیچ یک از آنها را ملاقات نکردهام وشناختی ندارم از آنان! آیا این اغراض نیست؟!
به یک برادرم که شبانه او را مثل من از خانهاش ربوده و دزدیده بودند بدون نشان دادن حکم قضایی و غیره و به اوین منتقل کرده بودند، اتهام کذب تبلیغ علیه نظام زدهاند در حالی که ایشان فعالیتی نداشته است و روحش هم خبردار نیست و از اینترنت و کامپیوتر هم چیزی نمیداند! برادر دیگرم نیز که در ترکیه به سازمان ملل پناهنده است و هیچ یار و یاوری ندارد و آوارهاش کردهاند به اتهام اداره سایتهای ضد دینی و ضد نظام و تبلیغ علیه نظام فشار آوردهاند تا وبلاگش را تعطیل کند و تهدیدش کردهاند که او را به قتل میرسانند و اگر پایش به ایران برسد و یا دیپورتش کنند زیر شکنجه او را میکشند.
آنها را ترساندهاند شدیدا و گفتهاند به آنها که تحت تعقیب سپاه هستند و تلفنهایشان در حال شنود است و حق فعالیت وبی ندارند. طبعا برای فشار بر من به آنها نیز فشار آوردهاند و میآورند غافل از اینکه من فقط در حال انجام رسالت خویش بودم و هستم در حق ابنا بشر و مرا از شما ترس و گریزی نیست تا زمانی که هر دو تسلیم حق شویم و یا داوری را به روز» بازپرس «(قیامت) واگذار کنیم.
جز این نیست که خداوند بهترین داور است. دادستان و قاضی صلواتی از شکنجههای سپاه و بازجویان با خبرند در اوین ولی نه تنها آنها را انکار میکنند بلکه مرا که میگویم ۶۰ سال است که در اوین شکنجه میکنند و آدم میکشند و به زندانیان سیاسی آزار میرسانند را دیوانه میخوانند زیرا گوشهایشان به حقیقت باز نیست و اینگونه خدا به دلها و گوشهای آنان مهر میزند.
بعد از دکتر احمد باطبی، عکاس، وکیل و اینک مدیر سایت او هم به زندان افتادهاند و مردمانی سعی در خراب کردن آنان در اذهان دارند که خود خرابی برای مملکت و بشریت به بار آوردهاند و اهل اصلاح نیستند.
همه اینها در حالی است که من نفر و رتبه سوم مسابقات احکام در کشورم و قرآن کریم را به زبان انگلیسی در اینترنت و آمریکای شمالی چاپ و انتشار دادم و بازجوها برای این مورد هم پاپوش مضحکی دوختند به خیال خودشان و آن قرآن را قران سنیها دانستهاند!! در حالی که قرآن کریم یکی است و هیچ تغییری در آن قابل لحاظ نیست نه از طرف شیعیان (که تفسیرهای خود را در ترجمه قرآن وارد نمودهاند) و چه از طرف سنیها و افراد دیگر. (که قرآن باید بدون تفسیر به رای باشد)
مطابق قوانین ذیل از کارشناسان و بازجویان و بازپرس و قاضی پرونده و سپاه (پدافند سایبری) اعلام شکایت و تظلم خواهی به عنوان شاکی ستم دیده مینمایم و از دادسرای محترم نظامی تهران و از دادسرای انتظامی قضات توقع رسیدگی به شکایت قانونی بنده و رفع ظلم و آثار ظلم مینمایم و در مقام احقاق حق خواستار توجه به مواد شمرده شده مستند و مستدل ذکر شده زیر هستم:
مادههای ۱۲۴، ۱۴۱، ۱۴۳، ۱۴۴، ۱۴۵، ۱۴۶، ۱۵۱، ۱۵۳، ۲۷۱، ۲۷۷، ۴۴۶، ۵۱۳، ۵۱۴، ۵۷۰، ۵۷۴، ۵۷۶، ۵۷۸، ۵۷۹، ۵۸۰، ۵۸۲، ۵۸۳، ۵۸۴، ۵۸۷، ۵۹۷، ۶۰۸، ۶۰۹، ۶۱۷، ۶۲۸، ۶۶۸ و ۶۶۹ قانون مجازات اسلامی.
مادههای ۲۰، ۲۳، ۳۳، ۳۴، ۳۶، ۳۷، ۳۸، ۳۹، ۱۶۹، ۱۷۳و ۲۰۲ قانون اساسی ج. ا. ا
مادههای ((تبصره ماده ۵۹))، ۳۹، ۱۲۹، ۱۳۱، ۱۹۰، ۱۹۶، ۲۰۵ و ۲۱۰ قانون آئین دادرسی کیفری
و قانون حفظ حقوق متهمین، قانون احترام به آزادیهای مشروع و حفظ حقوق شهروندی، آئین نامه سازمان زندانها، میثاقهای بین المللی و ملی و قانون منع شکنجه و قانون آئین دادرسی کیفری بین المللی به همراه مادههای ذکر شده فوق هیچ یک روی من انجام نگرفت و انجام نگرفت و رعایت نشد و هم چنان افراد خود سر سپاه و قوه قضائیه و دخالتهای بیجا و ظالمانه وزارت اطلاعات که بنده خود شاهد عینیاش بودهام و به تجربه در نقض حقوق بشر و متهمین پیوسته دخیلند و این غدههای سرطانی همچنان دارند به کار خویش تحت حمایتهای دولت و مجلس و قوه قضائیه ادامه میدهند و از هیچ چیز حتی خدا ابایی ندارند و من آنها را ارشاد کرده و به ترس از خدا فرا میخوانم و روزی را به یاد میآورم که طومار ظلم و تعدی بر چیده شود در آینده. پس آیا گوش شنوایی هست؟
من از روزی ترساند متان که قوانین خدا که روی زمین گذاشته شده است به درستی و با عدالت کامل به طور تام و فرا گیر روی همه اجرا شود در زمین. پس منتظر چنین روزی باشید که من هم با شما از منتظران (اوامر الهی). نیاز به یادآوری ست که با این وضع روحی و روانی و جسمی بنده بعد از حبسهای انفرادی طویل المدت و شکنجههای گوناگون، هنوز حتی یک روز هم مرخصی نداشتهام و تبدیل قرار صورت نگرفته است و هنوز از پائین تا بالا روی ادعاهای دروغین خود اصرار میورزند. وحید اصغری / نوزدهم اسفند88
محکومیت دو تن از حامیان مادران عزادار به ۴ سال زندان
ژیلا کرمزاده مکوندی" و "لیلا سیف الهی"، دو تن از حامیان مادران عزادار (مادران پارک لاله) توسط شعبهٔ ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه به ۴ سال زندان محکوم شدند.
روز شنبه ۲۰ فروردین ماه، ۲ تن از حامیان مادران پارک لاله به شعبۀ ۲۸ دادگاه انقلاب احضار شده و حکم ۴ سال زندان توسط محمد مقیسهای به ایشان ابلاغ شد.
روز شنبه ۲۰ فروردین ماه، ۲ تن از حامیان مادران پارک لاله به شعبۀ ۲۸ دادگاه انقلاب احضار شده و حکم ۴ سال زندان توسط محمد مقیسهای به ایشان ابلاغ شد.
کسب آخرین دفاعیات از مصطفی اخوان، عضو حزب اعتماد ملی
مصطفی اخوان دانشجوی خلبانی دانشکده صنعت هوانوردی تهران که به همراه چند تن از دانشجویان دانشگاه شریف در تهران بازداشت و مدتی را در بند ۲۴۰ زندان اوین تحمل حبس نموده بود جهت آخرین دفاعیات به دادسرای مستقر در اوین احضار شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» پس از برگزاری جلسه آخرین دفاعیات متهم وسایل ضبط شده از منزل وی نیز به ایشان تحویل داده نشد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، «ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران» پس از برگزاری جلسه آخرین دفاعیات متهم وسایل ضبط شده از منزل وی نیز به ایشان تحویل داده نشد.
احضار یک درویش گنابادی به اداره اطلاعات قوچان
در روزهای اخیر و در پی بازداشت ظفرعلی مقیمی از دراویش طریقت نعمتاللهی گنابادی توسط ماموران امنیتی شهرستان قوچان، یک درویش دیگر نیز به اداره اطلاعات این شهرستان احضار شده است.
به گزارش وبسایت مجذوبان نور، ماموران امنیتی، اکبر جمشیدی از دراویش گنابادی ساکن شهرستان قوچان را به اداره اطلاعات این شهرستان احضار کردند.
به گزارش وبسایت مجذوبان نور، ماموران امنیتی، اکبر جمشیدی از دراویش گنابادی ساکن شهرستان قوچان را به اداره اطلاعات این شهرستان احضار کردند.
اجرای حکم زندان آرتین غضنری، شهروند بهایی
کم زندان آرتین غضنفری عکاس خبری و شهروند بهایی، امروز شنبه ۲۷ فروردینماه ۱۳۹۰ یا معرفی خود برای گذراندن دوران محکومیت یک ساله اش به زندان اوین، به اجرا در آمد.اتهامات وی، "اجتماع و تبانی به قصد ارتکاب جرایم علیه امنیت ملی کشور"، "تبلیغ علیه نظام از طریق تهیه خوراک برای رسانههای بیگانه"، "اخلال در نظم عمومی" و "توهین به مقدسات" اعلام شده بود و حکم یک سال حبس تعزیری وی بنا بر اتهام "تبلیغ علیه نظام" به وی ابلاغ شده است.
اشتراک در:
پستها (Atom)
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحرانهای بیپایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانهای تبدیل کرد...
-
گزارش دریافتی زندانيان و بازداشتي هاي شيراز در استان فارس مختصري از وضعيت و فضاي امنيتي و ضد قوانين و موازين حقوق بشري كه در بازداشتگاه پلاك...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...