۱۳۹۰ فروردین ۲۲, دوشنبه

بی خبری از جعفر گنجی و بلاتکلیفی آرش نجبایی

دو تن از علاقمندان نهضت آزادی که پس از راهپیمایی روز ۲۵ بهمن دستگیر شده بودند در وضعیت نامعلوم و بلاتکلیف به سر می‌برند. به گزارش «میزان خبر»، از وضعیت جعفر گنجی خبری در دست نیست و آرش نجبایی به بند ۳۵۰ زندان اوین منتقل شده است و در بلاتکلیفی به سر می‌برد. همچنین طبق گزارشهای رسیده، مادر جعفر گنجی در شرایط وخیم جسمانی به سر می‌برد و در چشم انتظار دیدار فرزند خود است. پیش از این نیز نهادهای امنیتی به کرات با اعمال قدرتهای غیر قانونی با استفاده از شرایط خانوادگی به ایجاد فشار روانی بر زندانیان سیاسی پرداخته است. جعفر گنجی، ۳۱ ساله طراح و گرافیست ساکن تهران است. همچنین آرش نجبایی ۲۸ ساله ساکن تهران، که فارغ التحصیل رشته مهندسی صنایع از دانشگاه آزاد قزوین و دارای کار‌شناسی ارشد مدیریت آی تی از دانشگاه علوم تحقیقات تهران است.

پیام تسلیت دانشجویان سبز دانشگاه شیراز و علوم پزشکی به مهندس موسوی

چکیده : سبزترین پدر دنیا در سبزترین فصل خدا به دیار معبودش شتافت. او که معلمی برای فرزند شایسته اش بود حالا نیست تا ببیند آنکه پرورده در راه آزادی محبوس است. بن بست کلمات برای فراق آن عزیز را نمی توان راهگشایی کرد. میرحسین، سفر پدر را ندید کما اینکه پدر هم در راه سفر نتوانست انگشت در انگشتان پسر حلقه بزند. تعدای از دانشجویان سبز دانشگاه شیراز و علوم پزشکی این شهر با ارسال پیام تسلیتی به میر حسین موسوی، با نخست وزیر سال های دفاع مقدس ابراز همدردی کردند. در پیام این دانشجویان که در سایت صبح امید، نزدیک به اصلاح طلبان شیراز، منتشر شده، آمده است: سبزترین پدر دنیا در سبزترین فصل خدا به دیار معبودش شتافت. او که معلمی برای فرزند شایسته اش بود حالا نیست تا ببیند آنکه پرورده در راه آزادی محبوس است. بن بست کلمات برای فراق آن عزیز را نمی توان راهگشایی کرد. در بخش دیگری از این پیام آمده است: میرحسین، سفر پدر را ندید کما اینکه پدر هم در راه سفر نتوانست انگشت در انگشتان پسر حلقه بزند. این فراق اما می تواند آغازی بر یک پیوند باشد؛ اتصال حق به حقیقت، رسیدن شایسته ها به مناصب شایسته. تسلیتی بهتر از این درخور این اتفاق نیست. خدایش سبز نگه دارد.

وضعیت بد پناهجویان ایرانی در هلند+فیلم

مصاحبه با سه تن از پناهجویان کمپ اوترخت - هلند در جریان برگزاری مراسم پناهجوی جانباخته ، کامبیز روستایی در هلند. وضعیت پناهجویان در هلند روز به روز دشوارتر میشود. در میان شرکت کنندگان مراسم کامبیز روستایی بسیاری از پناهجویانی که سالهای متمادی در انتظار سرنوشت پناهندگیشان هستند نیز حضور دارند. با سه تن از این پناهجویان گفتگویی داشته ایم که توجه شما را به این گفتگو جلب میکنیم. باشد که مجامع ایرانی مدافع حقوق پناهجویان سخنان ایشان را بشنوند

کمپین کارت پستال آداپ و عفو بین الملل نروژ برای سعید متین پور

کمپین کارت پستال آداپ و سازمان عفو بین الملل برای آزادی سعید متین پور فعال حقوق بشر آذربایجانی روز شنبه ۲۰ فروردين ۱٣۹۰ (۹ آوريل ۲۰۱۱)در شهر برگن نروژ برگزار شد.
به گزارش ساوالان سسی , در این کمپین امضا که روز ۹ آوریل توسط اعضای آداپ و عفو بین الملل در میدان تورگال منینگن شهر برگن نروژ برگزار شده بود صدها شهروند نروژی ضمن امضای طومار و ارسال کارت پستالهایی٬ سال نو را به سعید متین پور تبریک گفتند و از مقامات ایرانی خواستند سعید متین پور را که از نظر آنها زندانی عقیده و وجدان است آزاد کند.
دکتر سیمین صبری از برگزار کنندگان این کمپین در شهر برگن نروژ می گوید :"مراسم شهر برگن از سوی شهروندان نروژی مورد استقبال فراوان قرار گرفت و ما امیدواریم نظیر این مراسم را در اسلو نیز داشته باشیم. همچنین ما در صددیم کمپین امضایی را که در این مراسم با همکاری عفو بین الملل نروژ آغاز کرده ایم را گسترش دهیم "
برگزار کنندگان مراسم همچنین اطلاعاتی راجع به موقعیت جغرافیایی آذربایجان و مسئله تبعیض و نژادپرستی بر علیه آذربایجانیها در ایران و وضعیت وخیم سعید متین پور زندانی سیاسی آذربایجانی به شهروندان نروژی ارائه کردند.
سعید متین پور فعال حقوق بشر و روزنامه نگار آذربایجانی است که به هشت سال حبس تعزیری محکوم شده است و علیرغم وضعیت وخیم جسمی نزدیک به دو سال است بدون هیچگونه مرخصی در زندان اوین به سر می برد.
سازمانهای بین المللی حقوق بشر از جمله سازمان عفو بین الملل،گزارشگران بدون مرز، انجمن جهانی قلم و فرانت لاین اعلام کرده اند که سعید متین پور زندانی عقیده و وجدان است و خواهان آزادی بی قید و شرط وی شده اند.

بازداشت و آزار و اذیت هواداران آیت الله بروجردی در مشهد

یک منبع مطلع به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که در هفته های گذشته هواداران آیت الله بروجردی در مشهد مورد ازار و اذیت مقام های امنیتی قرار گرفته اند و تعدادی از آنها بازداشت شده و در بازداشتگاه اطلاعات مشهد نگهدار می شوند. این فعال حقوق بشر که خواست نامش فاش نشود به کمپین گفت: «‌ از هفته آخر اسفند ۸۹ با حمله ماموران امنیتی مشهد به خانه خانواده خدادای و بازداشت فرزند ایشان ایمان خدادای، آزار و اذیت مقلدان آیت الله بروجردی وارد مرحله جدیدی شد. آثار کبودی بعد از آزادی ایمان خدادای در بدن ایشان کاملا مشهود است.» وی همچنین از تهدید مکرر خانواده هواداران آیت الله بروجردی و بازداشت یکی دیگر از انها خبر داد و افزود: «ماموران امنیتی با هواداران آیت الله بروجردی تماس گرفته و به فحاشی و تهدید ایشان می پردازند و در اقدامی غیر معمول در ون هایی که جلوی خانه این افراد پارک شده ایشان را زیر نظر گرفته اند.خانم دیگری در ارتباط با این گروه مذهبی بازداشت شده که مقلدان آیت الله بروجردی از او به نام بی بی یاد می کنند.» پیش از این نیز اخبار متعددی از بازداشت نزدیکان و هوادارن ایت الله بروجردی در تهران منتشر شده بود.‏ تنها در آبان ماه شش تن از هواداران این روحانی دستگیر شدند همچنین پیروان آیت الله بروجردی که در آبان ماه ۱۳۸۵ بازداشت شده بودند، در هنگام بازجویی در بند ۲۰۹ زندان اوین مورد شکنجه و تهدید قرار می گرفتند. تقریبا بعد از ۱۱ ماه همه آنها با تودیع وثیقه هایی بین ۵۰ تا ۱۰۰ میلیون تومان بطور موقتی آزاد شدند.

سارا محبوبی دانشجوی بهایی بازداشت شد

مأمورین اداره اطلاعات شهر ساری، پس از تفتیش منزل مسکونی پدری و ضبط کتب، کاغذهای دست نوشته، سی دی و کیس کامپیوتر، وی را دستگیر کردند.
بنا به گزارش‌های ارسالی به رهانا سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران»، این دانشجوی محروم از تحصیل بهایی از تحصیل پیش‌تر در تاریخ ۳ تیر ۱۳۸۹ پس از مراجعه به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات در ساری بازداشت شده بود و پس از گذشت ۲۴ روز در تاریخ ۲۷ تیرماه با تودیع وثیقه از بازداشتگاه اطلاعات ساری آزاد شد.
بازداشت سارا محبوبی در حالی صورت گرفته که روز پنج شنبه ۱۸ فرودین ماه سال ۱۳۹۰، حکم اولیه دادگاه وی «۱۰ ماه حبس تعزیری» به وکیل وی ابلاغ شد.
یکی از جرایم ذکر شده در حکم محبوبی «عضویت در سایت ضد انقلاب فیسبوک» ذکر شده بود.
پیش‌تر نیز سارا محبوبی چندین بار به صورت تلفنی از طرف دادگاه ساری برای دریافت حکمش احضار شده بود که به دلیل تلفنی بودن این احضار از حضور در دادگاه امتناع کرده بود.

وادار کردن شهروندان بهائی به خروج از ایران

فرهاد ثابتان، سخنگوی جامعه جهانی بهایی در مصاحبه با "روز" میگوید که فشارها بر شهروندان بهائی در ایران افزایش یافته و حکومت درصدد است با افزایش این فشارها، شهروندان بهائی ایرانی را وادار به خروج از کشور کند.

تخریب منازل و قبرستان های بهائی، جلوگیری از ادامه تحصیل و اخراج دانشجویان بهائی از دانشگاهها، بازداشت های گسترده شهروندان بهائی و جلوگیری از کسب و کار آنها در ایران از مواردی است که به گفته آقای ثابتان و براساس گزارش های رسانه ها و فعالان حقوق بشرطی سالیان گذشته همواره از سوی حکومت در قبال شهروندان بهائی اعمال شده است.

هفته گذشته نیز اعلام شد حکم 7 تن از سران بهائی که در دادگاه تجدید نظر از 20 سال به دهسال کاهش یافته بود از سوی دادستان کل کشور، برخلاف شریعت تشخیص داده شده و افزایش یافته است.

فریبا کمال آبادی، جمال الدین خانجانی، عفیف نعیمی، سعید رضایی، بهروز توکلی، وحید تیزفهم و مهوش ثابت، 7 تن از سران بهائی هستند که با عنوان "گروه یاران" سرپرستی جامعه بهائی در ایران را برعهده داشتند.

مهوش ثابت از اسفند 86 و 6 نفر دیگر از اردیبهشت 87 در بازداشت هستند و حکومت دلیل بازداشت آنها را مسائل امنیتی عنوان کرده و آنها را به جاسوسی برای اسرائیل، توهین به مقدسات و تبلیغ علیه نظام متهم کرده است اما جامعه بهائی همواره این مساله را رد کرده و این اتهامات را بی اساس میخواند.
دادگاه تجدید نظر خلاف شریعت حکم داد

افزایش حکم دادگاه تجدید نظر از سوی دادستان از ده سال به 20 سال موضوعی است که آقای ثابتان به "روز" توضیح می دهد: این مساله به صورت شفاهی به زندانیان بهائی ابلاغ شده و به صورت کتبی تاکنون ابلاغی صورت نگرفته است و دقیقا ما جزئیات این حکم را نمی دانیم که تحت چه شرایطی و روی چه اصلی صورت گرفته است و به نظر می رسد می خواهند هر چه بیشتر آنها را تحت فشار قرار دهند.

او می افزاید: دادستان کل کشور گفته است که حکم دادگاه تجدید نظر مخالف شریعت بوده. یعنی موازین قانونی و استینافی که داده شده، تحت تاثیر برداشت شخصی دادستان از شریعت قرار گرفته و ما به شدت از این مساله نگران هستیم.

افزایش حکم محکومیت 7 تن از سران بهائی به 20 سال تاکنون به وکلای آنها ابلاغ نشده. آقای ثابتان می گوید: براساس قانون باید به صورت کتبی کم را به وکلا ابلاغ کنند اما تاکنون این امر صورت نگرفته و مشخص هم نیست آیا اینکار را خواهند کرد یا نه. وقتی حکم را کتبی ابلاغ می کنند می توانیم تجزیه و تحلیل کنیم که آیا با قوانین ایران همخوانی دارد و برچه اساسی این امر صورت گرفته. اما همین عدم ابلاغ کتبی حکم نشان می دهد که این 7 نفر بی گناه هستند وگرنه چه دلیلی دارد که این کار را نکنند؟

اعضای "گروه یاران" در زندان رجایی شهر به سر می برند؛ از سخنگوی جامعه بهائی درباره شرایط و وضعیت آنها می پرسم. می گوید: ما نمی توانیم با آنها به طور مستقیم صحبت کنیم و چنین امکانی وجود ندارد لذا نمی توانیم وضعیت آنها را بدانیم آنچه از خانواده و فامیل هایشان می شنویم این است که به طور نسبی حالشان خوب است؛ اما میدانید که زندان رجایی شهر از مخوف ترین زندان های ایران است که اشرار، جانیان خطرناک و زندانیانی با جرم ها و محکومیت های سنگین در آنجا به سر می برند و زندانیان سیاسی و وجدان چه بهائی و چه غیر بهائی با این افراد متاسفانه مخلوط هستند و این نیز باعث نگرانی است.

آقای ثابتان می گوید که این 7 نفر با تلفن با خانواده ها و بستگان خود در ارتباط هستند اما ملاقات های آنها غیر متناوب و به صورت کابینی است و هر موقع مسئولین اراده می کنند اجازه این ملاقات ها را می دهند و هر موقع نخواهند نمی دهند.

به گفته او، این زندانیان از حداقل حقوق قانونی خود نیز بهره مند نیستند و برخی از آنها از بیماری هایی رنج می برند که نگرانی ها را نسبت به وضعیت آنها افزایش داده است.

اما جامعه جهانی بهائی در قبال این رفتار چه خواهد کرد؟ آیا این جامعه راهکارهایی برای برخورد و یا تعدیل احکام صادر شده دارد و اصلا می تواند در این زمینه تاثیر گذار باشد؟ سخنگوی جامعه جهانی بهائی در این زمینه می گوید: جامعه جهانی بهائی در کشورهای مختلف با مقامات کشورها تماس گرفته و اکنون بسیاری از کشورها و همچنین سازمان های حقوق بشری این امر را محکوم کرده اند. خانم کاترین اشتون موضع گرفته و رئیس پارلمان اروپا و خیلی از شخصیت هایی که در جامعه بین الملل فعال هستند صدای خودشان را بلند کرده اند.

او می افزاید: در اصل جامعه جهانی بهائی فعالیت های خود را از این طریق ادامه خواهد داد تا شاید فشارهای بین المللی بتواند تاثیر گذار باشد تا حکومت ایران وقتی زندانیان سیاسی و وجدان اعم از بهائی و غیر بهائی را محکوم می کند حداقل در چارچوب قوانین صورت گیرد و اجازه دهد دیده بان های خارجی به ایران سفر کرده و این روند را از نزدیک ببینند. هرچند که ما معتقدیم بازداشت و محکوم کردن این افراد کاملا بدون اساس و دلیل است اما حداقل درخواست ما این است که در چارچوب قوانین رفتار شود.



80 بهائی در زندان

تنها این 7 نفر نیستند که از شهروندان بهائی در زندان به سر می برند. به گفته آقای ثابتان، بیش از 80 نفر از شهروندان بهائی اکنون در زندان هستند. او توضیح می دهد: برخلاف ادعاهای حکومت، هیچ یک از شهروندان بهائی به دلایل امنیتی بازداشت نشده اند و صد در صد بازداشت آنها به خاطر عقیده آنها یعنی بهائی بودنشان است و تاکنون حکومت برای هیچ یک از بازداشت شده ها در پشت دربهای بسته دادگاهها نتوانسته هیچ مدرکی ارائه دهد.

آقای ثابتان می افزاید: بازداشت شهروندان بهائی همچنان ادامه دارد بخصوص در سمنان، سنگ سر، کرمان و اصفهان و بهائیانی که تجارت می کنند و مغازه و کسب و کاری دارند به صورت غیر مترقبه بازداشت می شوند و یا در بازداشت می مانند و یا با قرار وثیقه تا زمان تشکیل دادگاه آزاد می شوند و اکنون تعداد به چند صد نفر رسیده که یا در زندان محکومیت خود را می گذرانند، یا در بازداشت هستند و هنوز حکمی برای آنها صادر نشده و یا با قرار وثیقه آزاد شده اند و در انتظار برگزاری دادگاه وصدور حکم هستند.

بیرون راندن بهائیان از کشور

اما برخورد با شهروندان بهائی تنها در بازداشت و زندان خلاصه نمی شود. سخنگوی جامعه جهانی بهائی توضیح می دهد: کسب و کار شهروندان بهائی را پلمپ می کنند. دانشجویان بهایی به هیچ عنوان حق ورود به دانشگاهها را ندارند و بعد از ورود به دانشگاهها اگر مشخص شود که بهائی هستند اخراج می شوند. صددرصد یک سیستم از قبل طراحی شده و سیستماتیک وجود دارد که در تمام ابعاد زندگی شهروندان بهائی فشار می آورد حق تحصیل ندارند، حق کسب و کار ندارند، حتی حق کفن و دفن را نیز از بهائیان گرفته اند. به طوریکه در مشهد یک خانم بهائی فوت کرده و یک ماه است جواز کفن و دفن نمیدهند چون قبرستان بهائی ها را تخریب کرده اند و اجازه نمی دهند او را در قبرستان دیگری دفن کنند چون حکومت بهائیان را کافر می داند و اجازه دفن آنها در قبرستان های مسلمانان را نمی دهد.

به خروج شهروندان بهائی از ایران اشاره می کنم و می پرسم آیا این همان هدفی نیست که حکومت دنبال میکند؟ آقای ثابتان پاسخ می دهد: دقیقا همین طور است وقتی حداقل ها را برای یک زندگی از فردی می گیرند و فشارهای روحی می آورند و از نظر اقتصادی نیز تحت فشار قرار میدهند فرد ناچار از خروج از کشور می شود. با همه این فشارها میخواهند شهروندان بهائی را از کشورشان برانند. متاسفانه روند حکومت این است که یا باید همه مسلمان باشند آن هم از نوع شیعه خاصی که معتقد به ولایت فقیه باشد یا نباید زندگی کند می بینیم که حتی نسبت به مسیحیان و دراویش هم این فشارها وجود دارد و حکومت هر ایده و دیدگاهی غیر از ایده و دیدگاه رسمی خود را بر نمی تابد.

جمهوری اسلامی آئین بهائیت را که در قرن نوزدهم میلادی به وجود آمده و بیش از 7 میلیون پیرو دارد "فرقه ضاله" میداند و بر این اساس پیروان این آئین را از حقوق شهروندی خود محروم میکند.

آنچه که آقای ثابتان به عنوان یک سیستم از قبل طراحی شده و سیستماتیک برای برخورد با شهروندان بهائی از آن سخن می گوید در برخی نامه های مسولین جمهوری اسلامی به چشم می خورد.

7 آبان ماه 84، سردار فیروز آبادی به عنوان رئیس ستاد کل نیروهای مسلح، در نامه ای خطاب به وزارت اطلاعات، بسیج، نیروی انتظامی، سپاه و فرمانده ارتش از آئین بهائیت با عنوان "فرقه ضاله" نام برده و دستور داده است که گزارش کاملی از "کلیه فعالیت های این فرقه ها اعم از اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی جهت شناسایی کلیه افراد این فرقه های ضاله" به صورت محرمانه جمع آوری شود. رونوشت این نامه که مهر "خیلی محرمانه" بر بالای آن به چشم می خورد به رئیس وقت قوه قضائیه و رئیس دفتر رهبری، فرستاده شده است.

این امر در نامه محرمانه سید محمد رضا هاشمی گلپایگانی، دبیر شورای عالی انقلاب فرهنگی به رئیس دفتر رهبری در 6 اسفند کاملا مشهود است چنانچه او در این نامه به جلسه ای با حضور رهبر جمهوری اسلامی اشاره کرده و به عنوان نتیجه و تصمیم این جلسه نوشته است که " برخورد نظام با آنان (بهائیان) باید طوری باشد که راه ترقی و توسعه آنان مسدود شود.


شماره: ١٣٢٧/
بسمه تعالی


تاریخ: ٦/١٣/٦٩

آرم شورایعالی

پیوست: ندارد
شورایعالی انقلاب فرهنگی
انقلاب فرهنگی



شورای عالی انقلاب فرهنگی




محرمانه

حضرت حجت الاسلام جناب آقای محمدی گلپایگانی

ریاست محترم دفتر مقام معظم رهبری

سلام علیکم

بعد از تحیات , عطف برنامه شماره ٧٨٣/١ س مورخ ١٠دی٦٩ دائر بر ابلاغ اوامر مقام معظم رهبری به

ریاست محترم جمهوری در رابطه با مسائل بهائیان به استحضار میرساند حسب ارجاع ریاست محترم جمهوری و رئیس شورایعالی انقلاب فرهنگی موضوع جهت طرح و بررسی در دستور جلسه `١٢٨ مورخ ١٦بهمن٦٩ و ١١٩ مورخ، ٢بهمن٦٩ شورایعالی انقلاب فرهنگی قرار گرفت و در تعقیب مذاکرات و مراتبی که در جلسه ١١٢ مورخ ٢مرداد٦٦ شورایعالی انقلاب فرهنگی به ریاست مقام معظم رهبری ( رئیس و عضو شورایعالی) در این خصوص بعمل امده بود، نظرات و اوامر اخیر مقام معظم رهبری در رابطه با مسائل بهائیان به اطلاع شورایعالی رسید و با عنایت به مفاد قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران و مسائل شرعی و قانونی و سیاستهای عمومی کشور مورد مذاکره و مدافه و اعلام نظر واقع گردید و در راستای تعیین و پیشنهاد سیاست صحیح و معقول در برخورد با مسائل مذکور و با عطف توجه خاص به اوامر مقام عظیم الشان رهبری جمهوری اسلامی ایران دائر بر آنکه " در این رابطه سیاست گذاری درستی بشود تا همه بفهمند چه کار باید بشود یا نشود" ماحصل مذاکرات و پیشنهادات بشرح زیر جمع بندی گردید و ریاست محترم جمهوری و رئیس شورایعامی انقلاب فرهنگی ضمن مناسب دانستن نتیجه مذاکرات و پیشنهادات مقرر فرمودند مراتب به استحضار مقام معظم رهبری رسانده شود تا ضمن ارشادات لازم بهر ترتیب که صلاحدید میفرمایند عمل شود.



جمع بندی نتایج مذاکرات و پئشنهادات

الف: جایگاه کلی بها ئیان در نظام مملکتی

1. بدون جهت آنان از مملکت اخراج نمی شوند

2. بی دلیل آنان دستگیر، زندانی و یا مجازات نمی شوند

3. بر خورد نظام با آنان باید طوری باشد که راه ترقی و توسعهء آنان مسدود شود.

ب- جایگاه فرهنگی

1. در مدارس چنانچه اظهار نکردند بهائی اند ثبت نام شوند

2. حتی المقدور در مدارسی که کادر قوی و مسلط بر مسائل عقیدتی دارند ثبت نام شوند

3. در دانشگاهها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنانچه احراز شد بهائی اند از دانشگاه محروم شوند

4. فعالیت سیاسی ( جاسوسی ) آنها با وضع قوانین و مقررات دولتی پاسخ داده شده و فعالیتهای اعتقادی و تبلیغی را با فعالیتهای دینی، تبلیغی و فرهنگی پاسخ داد.

5. موسسات تبلیعی ( مانند سازمان تبلیغات اسلامی ) شعبه ای مستقل برای مقابله با فعالیتهای اعتقادی و تبلیغی بهائیت تأسیس نمایند.

6. جهت مقابله و از بین بردن ریشه های فرهنگی آنان در خارج از کشور پیشنهاد و طرح تهیه شود.

ج: جایگاه حقوقی و اجتماعی

1. در اختیار گذاردن وسایل معاش در حد متعارف که در اختیار همه آحاد ملت قرار داده می شود.

2. امکانات جهت زندگی معمولی و حقوق عمومی مانند سایر شهروندان ایرانی از قبیل دفترچه بسیج، گذرنامه، جواز دفن، اجازه کار و امثال اینها تا جائی که تشویق به بهائیت نشوند.

3. در صورت ابراز بهائی بودن اجازه استخدام ندارند.

4. پستهای موثر ( مانند معلمی و...) به آنان داده نشود.



با آرزوی توفیقات الهی

دبیر شورایعالی انقلاب فرهنگی

دکتر سید محمد رضا هاشمی گلپایگانی

امضاء



بسمه تعالی

مصوبه شورایعالی محترم کافی بنظر می رسد

از توجه و اهتمام آقایان متشکرم

امضاء

سید علی خامنه ای



در این نامه در خصوص جایگاه فرهنگی بهائیان آمده است: در مدارس چنانچه اظهار نکردند بهائی اند ثبت نام شوند. حتی المقدور در مدارسی که کادر قوی و مسلط بر مسائل عقیدتی دارند ثبت نام شوند و در دانشگاهها چه در ورود و چه در حین تحصیل چنانچه احراز شد بهائی اند از دانشگاه محروم شوند.

در خصوص جایگاه حقوقی و اجتماعی نیز تصریح شده است که "در صورت ابراز بهائی بودن اجازه استخدام ندارند".

احضار یک دانشجوی هنرمند به وزارت اطلاعات

وحید اکبری شرقی دانشجوی رشته مهندسی صدا و فیلم سازی در کشور هندوستان پس از بازگشت به کشور توسط ماموران وزارت اطلاعات احضار شد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران ماموران وزارت اطلاعات در ۱۵ فروردین ماه با مراجعه به منزل پدری این هنرمند که قصد بازداشت وی را نیز داشته‌اند پس از تفتیش منزل و توقیف کامپیو‌تر و دستگاه میکس صدا و... نامبرده را به دفتر پیگیری وزارت اطلاعات احصار کردند.

ماموران وزارت اطلاعات در مراجعه به منزل ایشان علت احضار این دانشجوی ایرانی را اجرای موسیقی زنده به همراه یک گروه موسیقی متعلق به کشور‌های متخاصم ذکر کردند.

وحید اکبری شرقی با نام هنری «liquid» تنها به فعالیت هنری در زمینه موسیقی و تحصیل در خارج از کشور اشتغال داشته است.
هرانا

آینده‌ی ایران، از آن ِ جنبش سبز است


بدون شک موجی که از تونس برخاست و به مصر رسید و تقریبا همه کشورهای خاورمیانه را متاثر ساخته و هم اکنون در کشورهای لیبی ، یمن ، بحرین ، اردن ، سوریه ،… ادامه دارد در حال رقم زدن جفرافیای سیاسی و عصر جدیدی در منطقه است ، عصری که می رود تا عنصر انسانی و شهروندی و مشارکت فعال مدنی و همگانی در اداره امور کشورها را جایگزین نظام های سیاسی استبدادی از گونه مطلقه و فردی ذیل عنوان جمهوری و ریاست جمهوری مادام العمر(یا سلطنتی) کند . این موج را می توان پس از رخداد فروپاشی شوروی و بلوک شرق در آخرین دهه قرن بیستم، مهمترین رخداد و تحول سیاسی جهان در قرن بیست و یکم دانست با این تفاوت که این بار طوفان تحول کشورهای عربی مسلمان را در برگرفته است و ظاهرا هیچ کشوری را در این میان بی نصیب نخواهد گذاشت. همانگونه که رخداد انقلاب ها قابل پیش بینی نیست و پس از رخداد هر انقلابی تحلیگران و مورخان و پژوهشگران با نگاهی پسینی در صدد توضیح چرایی انقلاب برمی آیند دراین مقال نیز تلاش من به عنوان یک ناظر بیرونی براین است تا با نگاهی پسینی به تفسیر و توضیح « چرایی موج دموکراسی خواهی » جاری در منطقه بپردازم و اینکه بسترها و زمینه های چنین رخدادی چگونه فراهم گشته است .

می دانیم که جرقه این رخداد در بیست و ششم آذرماه سال گذشته در تونس زده شد ، جوانی با آتش زدن خود، اخگری شد که هیزم آماده اشتعال جامعه استبداد زده تونس را به آتش کشید. نام جوانی که خود سوزی کرد "محمد البوعزیزی" بود. وی دارای مدرک دانشگاهی بود اما به علت بیکاری، در شهر “سیدی بوزید” دستفروشی می کرد.

با این همه پلیس رفع سد معبر دست از سرش بر نمی داشت و مانع ادامه کارش می شد. او که از بیکاری و رفتار پلیس به تنگ آمده بود به عنوان اعتراض، خود را آتش زد و با این کار وجدان دیگر هموطنانش را به جوش آورد . ابتدا شماری از همشهریانش در همبستگی با او بپا خواستند و تظاهرات اعتراضی راه انداختند و اعتراضات به شهرهای قفاقس، بنزرت، قصرین، شهر توریستی حمامات و دیگر شهرهای این کشور و سرانجام پایتخت کشیده شد و بن علی دیکتاتور حاکم را سرنگون کرد.

پس از آن بود که شعله به جان مصریان افتاد و زبانه اش مردم یمن ، لیبی ، بحرین ، اردن ، سوریه و… را فرا گرفت.

به نظر من اگر عنوان ” جوان تحصیلکرده بیکار” را در مورد ” محمد البوعزیزی” که جرقه این موج بود را کالبد شکافی کنیم به « چرایی موج دموکراسی خواهی » در منطقه پی خواهیم برد و درخواهیم یافت که ترکیبی از تغییرات جمعیتی ، افزایش سطح سواد و مسائل اقتصادی زمینه ساز این رخداد شده است .

جوانی جمعیت : در سایه عواملی چند، ازجمله ارتقای وضعیت بهداشتی در کشورهای منطقه درسه دهۀ گذشته، ترکیب جمعیتی غالب این کشورها برهم خورده است بگونه ای که هم اکنون نزدیک به دو سوم جمعیت اینها را افراد زیر سی سال تشکیل می دهند و شاخص جوانترین جمعیت های دنیا را بخود اختصاص داده اند و بر همین اساس ظهور نسلی پر انرژی و پویا را در این کشورها شاهدیم .

سواد : در سه ده اخیر ارتقای امکانات آموزشی و ارتباطی در کشورهای منطقه به افزایش سطح آگاهی های عمومی و دانش سیاسی و اجتماعی دامن زده و بر تعداد افراد تحصیلکرده دانشگاهی افزوده است .

در عین حال دسترسی آسان به اخبار و اطلاعات جهانی از طریق شبکه های ماهواره ای و اینترنت ، که در سایه فن آوری های نوین ارتباطی و انقلاب ارتباطات و انفجار اطلاعات فراهم شده است ، نسل جدید تحصیلکردگان را در سپهری جهانی قرار داده و ذهنیتی جهانی به آنها بخشیده است و در نتیجه تقاضاهای آنها نیز رنگی جهانی دارد در حالی که خود در محدودیت های محلی زندانی شده اند و ناگزیر در پی شکستن این زندان هستند .

بیکاری : ناکارآمدی مفرط حاکمانی که عنوان جمهور را یدک می کشند اما با مادام العمر کردن خود نظام های سیاسی این کشورها را به نوعی نظام سلطنتی و استبدادی مطلقه تحویل کرده اند به همراه فساد مالی و اداری در دهه های گذشته، بردامنه عقب ماندگی و مشکلات اقتصادی و معیشتی مردمان افزوده و معضل بیکاری را به اصلی ترین موضوع این کشورها، به ویژه برای نسل جوان تحصیلکرده، تبدیل کرده است بگونه ای که این نسل چشم انداز امیدوار بخشی را برای آینده خود نمی بیند و از این رو برای تغییر این وضعیت حاضر به انجام هر کاری است و همانگونه که در ادبیات اقتصادی و اجتماعی از افزایش تعداد بیکاران در هرجامعه به عنوان لشگر ذخیره شورش و آشوب نام می برند نرخ بیکاری بالا در این کشورها حکایت از وجود لشگر ذخیره ای می کند که آماده به میدان آمدن برای هر شورش و آشوبی است!

این شرایط و بستر، زمینه ساز ظهور نسلی شده است که زندگی راحت و شایسته می خواهد و « حکمرانی خوب » ، و چون اینها را در حاکمیت های فعلی نمی یابد در پی اصلاح و تغییر آنهاست . در اینجا می توان به سخنرانی تاریخی امام خمینی در ۱۲ بهمن ماه سال ۵۷ در توجیه براندازی رژیم پهلوی و انقلاب اشاره کرد و آن اینکه هر نسلی حق دارد در مورد تعیین سرنوشت خود و نظام سیاسی حاکم تصمیم بگیرد و آنچه در تونس و مصر اتفاق افتاد و جنبش های مردمی براه افتاده در یمن ، لیبی ، بحرین ، سوریه ،اردن و… درپی آن است ، و درکشورمان نیز در قالب جنبش سبز پس از کودتای انتخاباتی خرداد ۸۸ براه افتاده است ، تبلور فریاد نسلی است که می خواهد سرنوشتش را خودش تعیین کند و دیگر زیر بار زور و ارعاب و سرکوب نمی رود و از حاکمیت های استبدادی و غیرپاسخگو و فاسد خسته شده است.

غور در « چرایی موج دموکراسی خواهی » جاری در منطقه بخوبی بر پیروزی جنبش های مردمی گواهی می دهد چرا که دیگر نمی توان بر اندام و تن جوان باسواد عدالت خواه این جوامع رخت و جامه تنگ و کهنه نظام های استبدادی موجود را پوشاند و انتظار داشت اعتراض نکنند و بپا نخیزند .

دیر یا زود همه این نظام ها مجبور خواهند شد که این جامه تنگ و کهنه را درآورند و لباس نو و مناسب روز بپوشند و این لباس جز پایبندی تمام عیار به حاکمیت قانون و مردمسالاری و تأمین و تضمین حقوق شهروندی و جلب مشارکت همگانی در اداره امور و در یک کلام « حکمرانی خوب » نیست .

آینده منطقه خاورمیانه و شمال افریقا با مردمسالاری رقم خواهد خورد و هر کشور و نظامی که بتواند خود را با این تحول همراه کند برنده است وگرنه در قهر تحول خواهی تغییر خواهد کرد و این قاعده در مورد نظام جمهوری اسلامی ایران نیز عمل خواهد کرد .

مانور تبلیغاتی حاکمیت جمهوری اسلامی در همراهی با جنبش های مردمی کشورهای منطقه هم درخارج ، چون تبعیض آمیز و دوگانه است ( نادیده گرفتن جنبش مردمی سوریه ) ، و هم در داخل بدلیل بکار گیری زور و سرکوب در مقابله با معترضان به کودتای انتخاباتی نیز اثر گذار و چاره ساز نخواهد بود .

زندان خانگی رهبران جنبش مردمی سبز و وجود خیل دیگر زندانیان سیاسی خود تابلو و پرچمی رسوا برای بی اثری این تبلیغات و دروغ گویی و لافی زنی مقامات حاکم در مرعا و منظر داخلی و جهانی است بگونه ای که حتی اندک حامیان داخلی این حاکمان نیز رسوایی این مدعای همراهی را در می یابند ، و از این رو، آینده در ایران از آن جنبش سبز است و چه بهتر که حاکمیت موجود با دریافت این واقعیت، خود با موج دموکراسی خواهی همراه شود و با اعلام عفو عمومی و آشتی ملی و انجام همه پرسی و انتخابات آزاد، طرحی نو دراندازد و بقای نظام را تضمین کند.

در غیر این صورت جنبش سبز به رغم همه سختی ها راه خود را خواهد پیمود و تا دستیابی به مطالبات خود، از پای نخواهد نشست چرا که نسل حاضر، نسلی است که اراده کرده است تا سرنوشت خود را بسازد و این وعده و سنت الهی است که اگر نسلی اراده تغییر و تحول داشت خدا نیز همان را رقم خواهد زد.

حمید بقایی و پرونده هایی که همچنان مفتوح است ,سوابق سیاه معاون اجرایی کابینه کودتا

 و حالا حمید بقایی! مردی که احمدی نژاد را " کوروش زمانه " می داند و مولانا جلال الدین بلخی را " عارف ترک " و غیر ایرانی. شاید این روزها حال کسی خرابتر از دکتر حسن خجسته خامنه ای نباشد. خواهر زاده "آقا"، رئیس رادیو و معاونت صدا که بهتر از هر کسی از محتوای پرونده اخلاقی مسئول سایت رادیو تهران در سالهای نخستین دهه 80 خبر دارد و می داند که چطور شد که پرونده شکایت حراست سازمان صدا و سیما از وی در بایگانی دیوان عدالت اداری این روزها خاک می خورد.
دست پرورده مشایی
با تحویل سمت معاونت اجرایی دولت کودتا، شغلی دیگر به مرد چندین شغله دولت منتصب افزوده شد. باید هم بشود. احمدی نژاد کسی را ندارد که قد و قواره اداره مملکت را داشته باشد و بتواند در برابر او کرنش کند. که این مقوله در مقابل یکدیگر می ایستند. یا باید فرومایه باشی و پادررکاب دیکتاتور کوچک و یا اینکه جایی در مناصب و مناسک دولتی نداری اگر تنها ذره ای وجدانت نگران حق و حقیقت و مصلحت مملکت باشد.

انتخاب حمید بقایی هم از مسیر همیشگی انتخاب های احمدی نژاد رخ داده است. برگزیدن افرادی که در برابر او کرنش کنند. بقایی هم به عنوان کسی که جز فساد اخلاقی و ناتوانی مدیریتی و پرونده های قطور مالی، هنر دیگری ندارد، براساس همین سنت احمدی نژادی در دولت پست می گیرد و به لطف خواب های طلایی احمدی نژاد و عقبه او برای آينده کشور، به مسئولیت های مهم دولتی گماشته می شود.
بقایی از برکشیدگان اسفندیار رحیم مشایی است. مشایی، بقایی را در رادیو تهران کشف کرد. با این همه بقایی در رادیو به دلیل فساد اخلاقی و برقراری رابطه نامشروع با یکی از زیر دستانش توسط خجسته، خواهر زاده آیت الله خامنه ای، از کار بر کنار شد.
بنا به شهادت کارکنان رادیو تهران، بقایی در حالی زیر دست خودش را وادار روابط غیر اخلاقی می کند که او راضی به این کار نبوده است و برای راضی کردنش پای امام زمان را به میان می کشد و اینکه در خواب دیده است که امام زمان از او خواسته با این زن رابطه برقرار کند و از او صاحب اولاد شود!
یکی از کارکنان رادیو تهران در این باره گفته است: " این خانم را دیگر همه در رادیو تهران می شناختند، بس که به حراست برده و آورده بودندش. او در پاسخ به این سئوال که چطور راضی به اینکار شدی به ما می گفت: « امام زمان از بقایی خواسته که با من ازدواج کند و از من بچه دار گردد!»
این درحالی بود که بقایی در همان زمان متأهل و صاحب فرزند بود و بر سر این ماجرا اختلافات شدید خانوادگی با همسر خود پیدا کرده بود. این رسوایی اخلاقی چنان بالا می گیرد که پرونده بقایی با شکایت حراست صدا و سیمای جمهوری اسلامی به دیوان عدالت اداری فرستاده می شود و با پا درمیانی اسفندیار رحیم مشایی و صیغه شدن این خانم، ماجرا به پستوی بایگانی ها سپرده می شود و با شهردار شدن احمدی نژاد، بقایی به همراه مشایی به سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران می رود.
رئیس موزه ملی ایران و حمید بقایی
پس از انتخابات دور نهم ریاست جمهوری و مدیر شدن مشایی در سازمان میراث فرهنگی، بقایی قائم مقام او در این سازمان شد و پس از کودتای انتخاباتی سال 1388 و رفتن مشایی به دولت کودتا با عنوان رئیس دفتر و سرپرست و ... بقایی به سمت رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری کشور، و بطور همزمان رئیس سازمان مناطق آزاد کشور وعضو کارگروه ترانزیت وزارت راه و ترابری منصوب گردید. البته بقایی در حال حاضر مشاور رئیس دولت کودتا در امور آسیایی هم هست و در زمان انتصابش به این سمت با اظهار نظرهای آماتورش در خصوص کشتار ارامنه باعث عصبانیت ترکها و واکنش تند دولت ترکیه به ایران گردید.
هنوز چند صباحی از ریاست بقایی بر سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نگذشته بود که بار دیگر نام او به همراه نام "آزاده اردکانی" رئیس فعلی موزه ایران بر سر زبانها افتاد. کسی که در قبال تدریسهای خصوصی به حمید بقایی و اسفندیار رحیم مشایی یک شبه ره صد ساله را پیمود و به ریاست موزه ملی ایران برگزیده شد.
آزاده اردکانی توسط "مهراندیش" مدیر سابق سایت میراث آریا در سال 1386 بعنوان مترجم زبان انگلیسی در این سایت مشغول بکار شد و به دلایل کاملا نامشخص! به ناگهان به دستور شخص حمید بقایی به عنوان مدیر سایت آریا انتخاب می گردد و جوابیه های سراسر توهین آمیز وی به رسانه های منتقد سیاستها و مدیریت حمید بقایی در سازمان میراث فرهنگی و گردشگری هنوز هم زبانزد عام و خاص است.
آزاده اردکانی که متولد 1357 و فارغ التحصیل میکروب شناسی از دانشگاه آزاد است و با زبان انگلیسی هم تا حدودی آشنایی دارد، هم اکنون به عنوان مدیر نشریه داخلی سازمان میراث فرهنگی (پارسه) و مدیر نشریه آغاز و مدیریت خبرگزاری «بنا» در خدمت کودتاگران است و از مهمترین ویژگیهایش یکی هم اینکه مدتی معلم زبان انگلیسی حمید بقایی و اسفندیار رحیم مشایی بوده است.
او در سال 1388 تنها پس از 20 روز که به عنوان معاونت موزه ملی ایران منصوب شد طی حکمی از سوی بقایی به عنوان رئیس موزه ملی ایران معرفی شد که اعتراض شدید اهالی دوستدار فرهنگ و هنر ایران را به همراه داشت. البته آزاده اردکانی همان واسطه ملاقات هدیه تهرانی با رحیم مشایی برای گرفتن وام 200 میلیون تومانی نیز بوده است.
آزاده اردکانی با داشتن لیسانس میکرب شناسی ازدانشگاه آزاد در حالی به دستور مستقیم حمید بقایی بر صندلی ریاست موزه ملی ایران تکیه زد که این موزه حدود 550هزار شيء باستاني دارد که حدود 110 هزار اثر آن ثبت شده و شناسنامه دارند، 150 هزار آثار توقیفی هستند که شناسنامه دارند ولی ثبت نشدند و 200‌هزار شیء نه ثبت شده‌اند و نه شناسنامه دارند و بسیاری از کارشناسان میراث فرهنگی نسبت به سرنوشت این آثار به شدت نگرانند.
میراث مدیریتی
حميد بقايي در حالی با داشتن مدرك «آي تي» در دولت نهم قائم مقام سازمان میراث فرهنگی شد كه سیاستها و مدیریتش به كرات مورد اعتراض خبرنگاران رسانه ها قرار گرفته بود. بايكوت خبري و جلوگيري از مصاحبه كارشناسان و مسئولان سازمان میراث فرهنگی با رسانه از جدي ترين چالش هاي حميد بقايي با رسانه هاي چپ و راست بود.
اخراج گسترده متخصصان و کارشناسان حوزه میراث فرهنگی، تخریب سقف آرامگاه کوروش به بهانه مرمت آن، تخریب سنگفرشهای مسجد وکیل شیراز به بهانه مرمت آن، ماجرای سی و سه پل اصفهان و تونل مترو، آبگیری سد سیوند، عبور مترو از ميدان "نقش جهان اصفهان" و حفر تونل آن زير چهارباغ عباسي، ماجرای تخریب کتیبه هخامنشی در جزیره خارک، تخریب خانه شیخ بهایی در اصفهان، تخریب سازه های آبی شوشتر، بی سرانجامی دهها هزار لوح گلین هخامنشی که همچنان در آمریکا بلاتکلیف مانده اند، نابودی آب انبار سپهداری اراک، سرقت کتیبه تاریخی عهد قاجار در حمام پاگرد چهارمحال و بختیاری، تخریب کاخ شهرستانک، تخریب مدرسه تاریخی گلشن نیشابور، تخریب تپه های باستانی مراونه اهواز، تخریب مدرسه مروی و واگذاری آن، ناتمام ماندن پروژه مرمت مدرسه دارالفنون، تخریب ارگ بهارستان، تخریب مقبره 580 ساله شهشهان، تخریب کتیبه تاریخی چشمه علی، احداث پل بر سازه های آبی شوشتر، تخریب خانه آیت الله بهبهانی از رهبران مشروطه،تخریب کامل خانه مدرس، تخریب کتیبه های نقش رستم ، آسفالت کانال آبی تخت جمشید و شهر استخر، تخریب پل خواجوی اصفهان درحین مرمت، ریزش پل تاریخی گرگر از مجموعه سازه های آبی شوشتر، تخریب منزل کمال الملک، فرو ریختن ساباط حاجی وند در حین مرمت، تخریب شهر تاریخی " ازم " اهواز، مرگ سروهای چهارصد ساله فین کاشان، تخریب محوطه باستانی اشکانیان در اهواز، تخریب بقایای کاخ داریوش در برازجان، تخریب سنگ جان پناه پلکان شمالی کاخ شورای تخت جمشید و ... تنها بخش کوچکی از کارنامه کاری حمید بقایی و مرادش اسفندیار رحیم مشایی در عرصه میراث فرهنگی کشور است.
بقایی از مشایی در امور مدیریتی ضعیف تر و ناکارآمدتر است و در مسائل مربوط به فساد اخلاقی از استاد خودش به مراتب جلوتر و در سوء استفاده های مالی هم همین بس که خریدار 2.5 میلیارد دلاری خودروی احمدی نژاد، فردی است که با مساعدت و پشتکار حمید بقایی، پوشش خطوط هواپیمایی آتا را به دست آورده است و در این راه رشوه های سنگینی به بقایی پرداخته است. این فرد هم اکنون با بدهی 1200 میلیارد تومانی به شبکه بانکی یکی از اصلی ترین سرشاخه های فساد مالی در بدنه حاکمیت در ایران است.


سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...