سران جمهوری اسلامی از روز اول اعتقادی به زنان و حضورشان در عرصه های اجتماعی نداشتند به همین رو برای آنان موانع فراوانی به وجود آوردند. خانه نشینی، حجاب اجباری، حذف از موقعیت های کلیدی و نگاه ابزاری به آنان، مزدی بود که پس از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران به زنان داده شد.به رغم امکاناتی نظیر تحصیل و کار بیرون از خانه که برای زنان فراهم آمده، جمهوری اسلامی از همان آغاز تاکنون به زن به عنوان مادر و نگاهبان خانه نگریسته است . ترجیح سیاست گذاران ایران نگاه داشتن زنان در خانه است. در واقع نگاه سنتی سران ایران که همواره می کوشد وجهه ای روشنفکرانه و مدرن به خود بگیرد در تعارض میان باورهای خود و آنچه جامعه زنان ایرانی از او می خواهد، دست و پا می زند و از حل این تناقض آشکار عاجز است.متاسفانه نگاه مذکر دولتمردان ایران، همواره زنان را به عنوان عامل وسوسه های شیطانی برای گمراه کردن مردان دیده است و این یعنی همان نگاه جنسیتی به زن. در نگاه آنان حضور زن در کنار مرد مفسده انگیز است بنابراین یا باید زنان را خانه نشین نمود و یا در عرصه های اجتماعی، از همراهی شان با مردان جلوگیری و آنها را از یکدیگر جدا کرد. در راستای این تفکرات متحجر است که دانشگاه ها تک جنسیتی می شوند، اتاق زنان از مردان در ادارات جدا می گردد، زنان حق ورود به ورزشگاه ها را پیدا نمی کنند و ... در این میان هیچگاه فریادهای زنان در رفع این تبعیض ها شنیده نمی شود .از شاهکارهای جمهوری اسلامی قانون حجاب اجباری است که پس از پیروزی انقلاب بر زنان آزاده ایران تحمیل شد، همان که امثال طاهره قرۀ العین از دوران قاجار با آن به مخالفت و مبارزه برخاسته بودند و تحمل نشدند. اجباری کردن حجاب یعنی سلب اختیار زنان در گزینش آنچه خود می خواهند. امروز مسائلی که در جوامع مدرن و آزاد، اصلاً مطرح نیست ، در ایران چنان دغدغه خاطری برای حاکمان فراهم کرده اند که روزگار مردم را دائم تلخ می کنند. دنیا امروز بر این باور است که دخالت در امور شخصی افراد با چارچوب های مورد نظر یک جامعه آزاد همخوانی ندارد. حکومت دموکراتیک، پسندهای خود را به شهروندان تحمیل نمی کند و موضوع زمانی شکلی از فاجعه به خود می گیرد که به یاد می آوریم زنان ایران چه مسلمان و غیر مسلمان عمدتا اعتقادی به پوشش اجباری ندارند ، واقعیتی که به راحتی می توان در جامعه مهاجران ایرانی ساکن در کشورهای دیگر دنیا دید .عمده مشکل حاکمان ایران برآمده از آنجاست که به زن فارغ از جنسیت به عنوان انسانی کارآمد و صاحب اندیشه نمی نگرند و تنها به شعارگویی بسنده می کنند. زنان ایران سهمی در حوزه های سیاست گذاری ندارند. تصمیم ها بدون دخالت و حضور آنان گرفته می شود؛ تصمیم هایی مردانه درباره زنان!سال هاست که جمهوری اسلامی، غرب را به باد انتقاد گرفته و منش کشورهای آن سامان را نکوهش کرده تنها به این بهانه که نگاه این کشورها به زنان نگاهی ابزاری است در حالیکه در عمل خود نیز به راهی می رود که دیگران را به سبب آن سرزنش می کند. امروزه در همان جوامع مورد اشاره، حمایت قانونی از زنان، آشکارا منشی دموکراتیک را به نمایش می گذارد، منشی که جای خالی آن در ایران همواره به چشم می آید و زنان را در برابر خشونت های در خانه و اجتماع بی پناه می گذارد. امروز زنان ایران به رغم جمعیت وسیع، از اقلیت ها به شمار می آیند، اقلیت های فاقد حق و حقوق برابر.معمولاً تصمیم هایی که در ایران برای جامعه زنان گرفته می شود به جوامع پیشامدرن و به ایران بیش از صد سال قبل می رسد، به نوع تفکرات حاکم در دوره قاجار و حتی پیش از آن و چنانکه می دانیم دموکراسی یکی از مقوله های گره خورده با مدرنیته است. همین تناسب ساده نشان می دهد حکومت ایران حکومتی دموکراتیک نیست زیرا نوع تفکر حاکم بر آن تفکر مدرن نیست. دولت متناقض ایران از یک سو در راستای همسو نشان دادن خود با جوامع آزاد و مدرن راه را برای تحصیل زنان باز می گذارد و از آن پس با نشان دادن رویه اصلی سکه عملاً موانع فراوانی برای بهره برداری از این دانش ایجاد می کند. جمهوری اسلامی همواره نقش یک بازدارنده و سرعت گیر را برای زنان بازی می کند زیرا به زن به عنوان جنس دوم می نگرد. در ایران اقلیت ها همواره دوم هستند؛ شهروند درجه دوم، جنس درجه دوم و... بنابراین زنان هم به عنوان جنس درجه دوم همواره دنباله رو مردان هستند، مردانی که گاه بسیار ناتوانند اما از آنجایی که حکومت راه های رقابت سالم را سد کرده، همواره همین مردان ناتوان، مقتضیات جامعه زنان را تعیین می کنند.تاریخ جمهوری اسلامی نشان می دهد که به رغم ادعاهای موجود، مردان ناتوان، همواره توانایی خود را با خشونت به رخ جامعه زنان کشیده اند. این نگاه خشونت آمیز از یک سو فعالیت های اجتماعی زنان ایرانی را محدود می کند و از سوی دیگر چون سوهان به جان روح و جسم آنان می افتد.با وجود تمام این موانع، جامعه پویای زنان ایران که تقریباً از پیش از مشروطه حضور در عرصه های اجتماعی را تجربه کرده ـ و نام زنانی چون قرة العین، زینب پاشا، بی بی مریم بختیاری را در تاریخ ثبت نموده ـ در سی و چند سال گذشته همواره به دفاع از حقوق خود برخاسته و در موقعیتی نابرابر جانانه کوشیده است. با وجود نامردمی های بسیار، باز مهربانی های خود را از مردم و کشور دریغ نکرده اند. جبهه های جنگ نمونه های فراوانی از دلاوری های آنان را به یاد دارد، عرصه های دانش، سیاست و فرهنگ هیچگاه خدمات آنان را از یاد نخواهد برد، هرچند سردمداران ایران از کنار این خدمات به آسانی گذشته، یا کمر به حذف آنان بسته و یا به آنها چنگ و دندان نشان داده اند.تاریخ، آزارها، شکنجه ها، خشونت ها، زندان ها، اعدام های اعمال شده در حق زنان را در جمهوری اسلامی از یاد نخواهد برد. شاید نسل جوان امروز نام بسیاری از زنان قربانی شده اوایل انقلاب را به خاطر نداشته باشد و شاید نداند که این قربانیان گاه به بهانه های واهی و غیر انسانی به طناب اعدام سپرده شدند، شاید امروز کسی کمتر نامی از فرخ رو پارسا وزیر آموزش و پرورش دوران محمدرضاشاه پهلوی را شنیده باشد که به حکم صادق خلخالی با عنوان مفسدفی الارض به طرز فجیعی اعدام شد، امّا بی تردید نام زنانی چون ندا آقاسلطان، ترانه موسوی، هدی صابر، شبنم مددی و... را می شناسد. نسل جوان و پرسشگر امروز می داند در زندان های جمهوری اسلامی چه بر زنان رفته است و چگونه مردان هرزه حیوان صفت، پاکدامنی شان را به ریشخند گرفتند و با تجاوز به آنان نفرین ابدی تاریخ را به جان خریدند.نسل جوان امروز نام نسرین ستوده را در خاطر دارد و می داند تنها به دلیل حمایتش از برخی زندانیان سیاسی و پذیرفتن وکالت آنان راهی زندان اوین شد، به جرم واهی اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام. امروز جوانان ایران می دانند برخلاف نگاه متحجر برخی در ایران، زنان، وابستگان ضعیف به مردان نیستند و می توانند خواب دژخیمان را آشفته کنند تا جایی که برای مهار قدرتشان، از سر ضعف، آنان را به بند بکشند.امروز نسل جوان امثال سمیه توحیدلو را می شناسد که روح و جسمشان به باد تازیانه دژخیمان گرفته شد تنها به این دلیل که حرفی برای گفتن داشتند. سمیه توحیدلو را به جرم توهین به رئیس جمهور تازیانه زدند و دنیا می داند ماجرا نه آنگونه بود که رسانه های خودفروخته و در خدمت سردمداران ایران روایت کردند.امروز نسل جوان ایران می داند به رغم موانع فراوانی که جمهوری اسلامی برای زنان به وجود آورده، این جامعه و قشر فعال، در عرصه های گوناگون خوش درخشیده و همواره خاری در چشم حاکمان ایران بوده است. نسل جوان امروز از نقش زنان و دختران دانشجو، در جنبش های اخیر که پرسشگرانه سران ایران را به چالش کشیدند، با خبر است. عرصه خبر و رسانه نیز مدیون خدماتی است که خبرنگاران و روزنامه نویسان زن در آگاهی بخشی به ایرانیان انجام داده است. امروز همگان می دانند شهیدانی چون سهراب اعرابی محصول نوع تربیت زنانی هستند که آزادی و آزادی خواهی را به فرزندان خود آموخته اند، تربیت آزادگان در جامعه ای بسته و مستبد، کار دشواری است که مادران ایرانی از پس آن برآمده اند.اگر قلم در این اوضاع بگرید رواست، با این همه من بر آنم در آینده ای نه چندان دور جامعه آزاد ایران، به تمام آحاد خود از زن و مرد، بی دین و دیندار، مسلمان وغیر مسلمان به یک چشم خواهد نگریست. زنان خود انتخاب خواهند کرد در چه نوع فعالیت هایی و با چه ظاهری شرکت داشته باشند. در آن روز هیچ کس زنان را به سبب زن بودن تحقیر نخواهد کرد و توانایی هایی آنان را نادیده نخواهد گرفت. جامعه آزاد ایران میان جنسیت ها تفاوت قائل نخواهد شد و به جای گرفتن نوک پیکان انتقاد به سوی زنان، مردان باظرفیت تربیت خواهد کرد ـ مردانی که تعامل با انسان ها را فارغ از آنکه زن هستند یا مرد ـ بدانند.
بهروز بهبودی
نیویورک ۱۵ ژانویه ۲۰۱۲
بنیانگذار شورای دموکراسی برای ایران
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر