وقتی تو میگویی وطن، من خاک بر سر میکنم، گویی شکست شیر را از موش باور میکنم.
وقتی تو مگویی وطن، یکباره خشکم میزند، این دیده مبهوت را با خون دل تر میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، بر خویش میلرزد قلم، من نیز رقص مرگ را با او به دفتر میکنم.
بی کورش و بی تهمتن، با ما چه گویی از وطن؟ با تخت جمشید کهن، من عمر را سر میکنم.
خون اَوِستا در رگ فرهنگ ایران میدود، من گادهای عشق را مستانه باور میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، شاه نامه پر پر میشود، من گریه بر فردوسی آن پیره سخنور میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، بوی فلسطین میدهی، من کِی نژاد عشق با تازی برابر میکنم؟
وقتی تو میگویی وطن، از چفیه ات خون میچکد! من یاد قطع دست با الله اکبر میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، قدس است و شامات و حجاز، من همدلی کِی با چنین نادان برادر میکنم؟
تاریخ ایران ترا، شمشیر تازی میسَزَد، من با عدالت جویی ام، یادی ز حیدر میکنم.
ایران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاست، من کیش مهر و عفو را تقدیم داور میکنم.
ایران تو میترسد از بانگ نوای نای و نی، من با سرود عاشقی آن را معطر میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، یعنی دیار یأس و غم، من کِی گل امید را نشکفته پر پر میکنم؟
ایران تو با نام دین زن را به زندان میکشد! من "تاج" را تقدیم آن بانویِ برتر میکنم!!!
وقتی تو مگویی وطن، یکباره خشکم میزند، این دیده مبهوت را با خون دل تر میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، بر خویش میلرزد قلم، من نیز رقص مرگ را با او به دفتر میکنم.
بی کورش و بی تهمتن، با ما چه گویی از وطن؟ با تخت جمشید کهن، من عمر را سر میکنم.
خون اَوِستا در رگ فرهنگ ایران میدود، من گادهای عشق را مستانه باور میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، شاه نامه پر پر میشود، من گریه بر فردوسی آن پیره سخنور میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، بوی فلسطین میدهی، من کِی نژاد عشق با تازی برابر میکنم؟
وقتی تو میگویی وطن، از چفیه ات خون میچکد! من یاد قطع دست با الله اکبر میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، قدس است و شامات و حجاز، من همدلی کِی با چنین نادان برادر میکنم؟
تاریخ ایران ترا، شمشیر تازی میسَزَد، من با عدالت جویی ام، یادی ز حیدر میکنم.
ایران تو شهر قصاص و سنگسار و دارهاست، من کیش مهر و عفو را تقدیم داور میکنم.
ایران تو میترسد از بانگ نوای نای و نی، من با سرود عاشقی آن را معطر میکنم.
وقتی تو میگویی وطن، یعنی دیار یأس و غم، من کِی گل امید را نشکفته پر پر میکنم؟
ایران تو با نام دین زن را به زندان میکشد! من "تاج" را تقدیم آن بانویِ برتر میکنم!!!
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر