حکومت ولایت فقیه پنج تن از جوانان کرد را به دار آویخت تا در آستانه سالگرد انتخابات ریاست جمهوری فضای ارعاب ایجاد کند.
محاسبات آنها احتمالا این چنین بوده است:
۱. کسانی را به دار بیاویزد که جرم آنها ربطی به وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری نداشته باشد و آنها پیش از انتخابات دستگیر شده باشند.
۲. جرم این افراد بمب گزاری باشد که امکان هرگونه بازخورد اجتماعی را به حداقل برساند و به رهبران مخالف اجازه ندهد که از آنها حمایت کنند.
۳. این افراد متعلق به اقلیت قومی کرد باشند که با توجه به پیشینه سرکوب مداوم و سکوت مرکز نشینان و سنت رایج اعدام کمترین مخالفت را برانگیزد.
اما چه اتفاقی افتاد:
۱. برخلاف انتظارشان واکنشها و ابراز نفرت بسیار زیاد بود و عملا جنبش سبز گستردهتر شد. یعنی جنبش سبز به مسائلی توجه نشان داد که خارج از تاریخ و محتوای اولیه سیاسیاش بود. اگر بخواهیم دقیق تر حرف بزنیم جنبش سبز که در ابتدا خصوصیت یک جنبش اجتماعی را نداشت و در حیطه خیزش های سیاسی میگنجید، اکنون تبدیل به یک جنبش اجتماعی تمام می شود: جنبش حقوق شهروندی و مدنی
۲. جنبش سبز ایران عملا به سوی نفی کامل مجازات اعدام پیش میرود که حتا از بسیاری کشورهای جهان از جمله آمریکا پیشروتر است. حق حیات حق مسلم بشر است. اگر کسی آن را سلب کند مجرم است. حتا اگر دولت باشد.
۳. نه تنها این اعدام ها باعث ارعاب نشد که نفرت و خشم عمومی را دوچندان کرد و نشان داد که حکومت در سرکوب مخالفینش به حد و مرزی قایل نیست. این حرکت عملا به مردم برای مبارزه و پیگیری مطالباتشان روحیه بیشتری داده و بر خمودگی طبیعی ولی موقت جنبش سبز درست در آستانه سالگرد انتخابات مهر خاتمت گذاشته است.
۴. اعتماد عمومی به حاکمیت آن چنان تنزل پیدا کرده که حتا بهانههایی چون بمب گزاری و اعمال تروریستی هم نمیتواند مردم را با حاکمیت همراه کند.
۵. در روز مادر این اتفاق افتاد و عکس مادر داغ دیده در سطح اینترنت بسرعت گسترش یافت. و عملا به نقش مادران در جنبش سبز، پدیدهای که به عنوان یکی از نمادهای قدرتمند این جنبش شناخته می شود دامن زد. نقش مادران در جنبش اجتماعی در آمریکای لاتین سبغه تاریخی بلند و الهام بخشی داشته است.
۶. مهمترین پدیده ای که اکنون شکل گرفته است پیوند قومیتی است. شاید برای نخستین بار در این ابعاد ملت ایران هویت یک پارچه خود را در مقابل حاکمیت به نمایش گذاشته است و نشان داده که آنکه باعث تفرق قومی است ، حکومت است و نه ملت. باید صادقانه بپذیریم که تابحال جفایی که بر قوم های ایرانی می رفت به اندازه کافی جدی گرفته نمی شد، اما قطعا
محاسبات آنها احتمالا این چنین بوده است:
۱. کسانی را به دار بیاویزد که جرم آنها ربطی به وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری نداشته باشد و آنها پیش از انتخابات دستگیر شده باشند.
۲. جرم این افراد بمب گزاری باشد که امکان هرگونه بازخورد اجتماعی را به حداقل برساند و به رهبران مخالف اجازه ندهد که از آنها حمایت کنند.
۳. این افراد متعلق به اقلیت قومی کرد باشند که با توجه به پیشینه سرکوب مداوم و سکوت مرکز نشینان و سنت رایج اعدام کمترین مخالفت را برانگیزد.
اما چه اتفاقی افتاد:
۱. برخلاف انتظارشان واکنشها و ابراز نفرت بسیار زیاد بود و عملا جنبش سبز گستردهتر شد. یعنی جنبش سبز به مسائلی توجه نشان داد که خارج از تاریخ و محتوای اولیه سیاسیاش بود. اگر بخواهیم دقیق تر حرف بزنیم جنبش سبز که در ابتدا خصوصیت یک جنبش اجتماعی را نداشت و در حیطه خیزش های سیاسی میگنجید، اکنون تبدیل به یک جنبش اجتماعی تمام می شود: جنبش حقوق شهروندی و مدنی
۲. جنبش سبز ایران عملا به سوی نفی کامل مجازات اعدام پیش میرود که حتا از بسیاری کشورهای جهان از جمله آمریکا پیشروتر است. حق حیات حق مسلم بشر است. اگر کسی آن را سلب کند مجرم است. حتا اگر دولت باشد.
۳. نه تنها این اعدام ها باعث ارعاب نشد که نفرت و خشم عمومی را دوچندان کرد و نشان داد که حکومت در سرکوب مخالفینش به حد و مرزی قایل نیست. این حرکت عملا به مردم برای مبارزه و پیگیری مطالباتشان روحیه بیشتری داده و بر خمودگی طبیعی ولی موقت جنبش سبز درست در آستانه سالگرد انتخابات مهر خاتمت گذاشته است.
۴. اعتماد عمومی به حاکمیت آن چنان تنزل پیدا کرده که حتا بهانههایی چون بمب گزاری و اعمال تروریستی هم نمیتواند مردم را با حاکمیت همراه کند.
۵. در روز مادر این اتفاق افتاد و عکس مادر داغ دیده در سطح اینترنت بسرعت گسترش یافت. و عملا به نقش مادران در جنبش سبز، پدیدهای که به عنوان یکی از نمادهای قدرتمند این جنبش شناخته می شود دامن زد. نقش مادران در جنبش اجتماعی در آمریکای لاتین سبغه تاریخی بلند و الهام بخشی داشته است.
۶. مهمترین پدیده ای که اکنون شکل گرفته است پیوند قومیتی است. شاید برای نخستین بار در این ابعاد ملت ایران هویت یک پارچه خود را در مقابل حاکمیت به نمایش گذاشته است و نشان داده که آنکه باعث تفرق قومی است ، حکومت است و نه ملت. باید صادقانه بپذیریم که تابحال جفایی که بر قوم های ایرانی می رفت به اندازه کافی جدی گرفته نمی شد، اما قطعا
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر