روز جهانی مبارزه با اعدام متعق یک پرونده خاص و شخص خاصی که به اعدام یا سنگسار محکوم شده باشد نیست این روز متعلق به تمام کسانی است که در گذشته اعدام شده اند و متعلق به کسانی است که در زندانهای سراسر دنیا محبوس و در انتظار اعدام هستند. در ابتدا یاد و خاطر موکلین نوجوانم از جمله بهنام زارع، دل آرام دارابی و بهنود شجاعی و دیگر کسانی که به نارو و بر اساس انتقامجویی و کینه ورزی قدرت به دار آویخته شده اند را پاس و زنده می دارم. و قدردانی می کنم از انجمن "همه با هم در برابر اعدام" (ECPM) و کانون وکلای فرانسه که به کمک مردمان کشورهایی که با سلب حیات انسانها برخلاف موازین حقوق بشر قدم برمی دارند می شتابد.
ویکتور هوگو می گوید: آیا گمان دارید اعدام درس عبرت است؟ چرا؟ به خاطر آنچه می آموزد؟ مگر با درس عبرت چه می آموزد؟ این را که نباید کشت؟ نباید کشت را چگونه می آموزید؟ با کشتن!!!...
مخالفین و موافین اعدام هر کدام دلایلی را برای پذیرش و یا مردود داشتن مجازات اعدام مطرح می کنند که در جای خود محل بحث و تامل است و در این مورد مناظرات و سخنرانی ها و مقالات بسیاری به ریشه تحریر در آمده است. صرفنظر از دلایل مخالفین و موافین اعدام که استدلال می کنند؛ انسان حیات بخش نیست تا بتواند سلب حیات کند، مجازات اعدام غیر قابل بازگشت بوده و امکان دارد بی گناهی به دار آویخته شود، بی فایده و غیر موثر در پیش گیری از وقوع جرم است، خشونت آمیز بوده و ارعاب کننده نیست و با آداب و رسوم جوامع متمدن در تعارض قرار دارد و آنچه موافقین می گویند که اعدام دفاع از جامعه است و منیت را برقرار می کند، در اقامه عدل و پاسداری از ناموس و عقل ضروری است که من به نوع اول اعتقاد راسخ دارم؛ اگر تامل بیشتری نماییم به این نتیجه خواهیم رسید که اعدام یک ابزار سیاسی و قدرتی در دست حاکمان قدرت طلب، دیکتاتور و زورگو از یک طرف و از طرف دیگر، حاکمانی است که توان مقابله با چالش ها و معضلات اجتماعی درونی خود را ندارند؛ حاکمانی که برای به رخ کشیدن موجودیت خود و حفظ و استقرار آن دست به کشتن انسانها می زنند و حاکمانی که به نام و بهانه اسلام، دست به جنایت علیه بشریت می زنند.
بی آنکه ابایی از کرده خود داشته باشند سنگسار را حکم اهلی دانسته و در صدد اجرای این حکم غیر انسانی و وحشیانه هستند. تمام کشورهای دنیا به غیر از کشور نیجیریه و جمهوری اسلامی چنین مجازات غیر انسانی را از جمله مجازات خود حذف نموده اند اما حاکمان جمهوری اسلامی وقیحانه چنین مجازاتی را همچنان اعمال می کنند.
به طور کلی با توجه به تجربه هایی که در سالهای گذشته در رابطه با پرونده صدها محکوم به اعدام داشته و توانسته ام جان پنجاه نفر از محکوم به مرگ را از اعدام و قصاص و سنگسار نجات دهم عقیده دارم اعدام مجازاتی درخور شان انسانها نیست؛ اعدام توسط حاکمان قدرت مند مجوزی است برای کشتن، اعدام باعث می گردد عملکشتن در اذهان عمومی عملی سهل و آسان بوده و از قباحت و زشتی آن بکاهد. به خصوص برای آنانی که مستعد جرم هستند. اعدام مجازاتی بی رحمانه است مجازاتی که در آن بی گناهان نیز کشته می شوند و قربانی می گردند. در برخی از کشورها همانند جمهوری اسلامی، مجرمین سیاسی و عقیدتی نیز از قدرت حاکمان جان سالم به در نبرده و بی آنکه از دادرسی عادلانه برخوردار باشند به اعدام محکوم شده و اعدام می گردند.به عوان مثالی باز و محرز در سال 1987 میلادی و 1367 شمسی، تنها در مدت دو ماه تعداد 2800 نفر تا 3800 نفر توسط حاکمان جمهوری اسلامی،اعدام شدند. اینگونه اعدامها به عنوان یک ابزارسیاسی و بر اساس اصل غیر حقوقی و قضایی و عادلانه انتقامجویی و کینه ورزی صورت می گیرد. آیت الله خمینی در سال یادشده چنین حکم می دهند: « از آنجایی که منافقین خائن به هیچ وجه به اسلام معتقد نبوده و هر چه می گویند از روی حیله و نفاق آنهاست و به اقرار سران آنها از اسلام ارتداد پیدا کرده اند با توجه به محارب بودن انها .... محکوم به اعدام می باشند.» با این حکم کلی و بر این اساس عده بسیاری از شهروندان ایرانی به دلایل سیاسی و عقیدتی اعدام شدند و می شوند. البته اینگونه اعدامها همانطور که عرض کردم به عنوان یک ابراز قانونی مورد استفاده قرار گرفته و با توجه به عدم رعایت مقررات قانونی، اصل برائت، آیین دادرسی کیفری عادلانه و بدون توجه به قرائن و امارات و دلایل محکمه پسند صورت می گیرد.به عنوان مثال فردی مورد بی مهری حاکمان قرار گرفته، متهم به ارتکاب جرم می شود. پس از دستگیری به اتهام محارب بودن با قرار بازداشت موقت بازداشت می گردد صدور ایگونه قرارها بدون دلایل قانونی صادر شده و متهم بی آنکه حق داشتن وکیل مدافع را داشته باشد تحت فشار و شکنجه قرار می گیرد و به زیان خود اقرار می کند پس از آن دادگاههای تشریفاتی تشکیل و متهم به اعدام محکوم می گردد.
اعدام فله ای و گسترده توسط حاکمان قدرت در جمهوری اسلامی مورد توجه هیچ نهاد و سازمان حقوق بشری در هیچ جای دنیا قرار نگرفته است با این حال این امکان و اختیار به ریاست دولت جمهوری اسلامی داده می شود که در صن سازمان ملل و در مقابل رسانه های گروهی، حادثه 11 سپتامبر را برای به انحراف کشاندن اذهان جوامع نسبت به اعمال ضد بشری خود، به چالش کشانده و احساسات بازماندگان این حادثه دردناک را جریحه دار کند. در اینجا لازم است دنیا بداند که جنایاتی که حاکمان جمهوری اسلامی درخصوص اعدام هزاران نفر از شهروندان ایرانی انجام داده است نیاز به توجه جدی دارد. می طلبد که در خصوص اعدامهای فراقانونی و برخلاف موازین دادرسی عادلانه که در سالها و ماههای گذشته نیز رواج داشته است، گزارشگران حقوق بشرسازمان ملل سازمانهای و نهادهای حقوق بشری، دولتها و شخصیتهای برجسته سیاسی، علمی و فرهنگی دنیا توجه بیشتری نمایند. نمی توان اعدام کودکان 15 و 16 ساله را نادیده گرفت، نمی توان نادیده گرفت اعمال حاکمانی که مخالفین خود را به بدترین وجه مورد بازخواست، بازجویی، محاکمه، حبس های طولانی مدت و یا اعدام می نمایند. نمی توان نادیده گرفت که انسانها با سنگ و به صورت بی رحمانه ای جانشان گرفته شود. آیا اینگونه جنایات نیاز به بررسی و تشکیل یک کمیته حقیقت یاب ندارد؟
البته اعدام هایی هم در جمهوری اسلامی بوده، که جنبه مذهبی، تعصبی داتشه و با دستور فقها و مجتهدین صورت می گرفته است از جمله قتل های زنجیره ای که توسط سعید امامی و یارانش صورت گرفت، سعید امامی در بازجویی های خود می گوید: من از آغاز انقلاب تا به امروز سرباز گوش به فرمان نظام مقدس جمهوری اسلامی و مقام ولایت بوده و هستم، هیچگاه بدون کسب اجازه و یا بدون دستور مقامات عالی نظام کاری را انجام نداده ام هر چه را که به صلاح نظام و اسلام دانسته ام به عنوان پیشنهاد به مسئولان ارائه کرده ام و من خود را گناهکار نمی دانم، حذف شدگان یعنی کشته شدگان، را مرتد و محارب خوانده و ی گوید حکم محارب آنها مانند همیشه به ما تکلیف شده بود و آنچه کرده ایم اجرای تکالیف شرعی بوده است نه قتل و جنایت...
امثال سعید مامی در جمهوری اسلامی کم نیستند دنیا شاهد بود که پس ز انتخابات ریاست جمهوری درسال گذشته، خون دهها نفر از شهروندان ایرانی در خیابان های ایران بر اساس همین طرز تفکر و نگرش ریخته شد که اینجانب نام آنها را اعدام های فراقانونی و خودسرانه می نهم. مثال دیگر که در همین کشور فرانسه اتفاق افتاد اینکه آقای علی وکیلی راد در سال 1991 شاپور بختیار یکی از برجسته ترین چهره های سیاسی ایران را با ضربات چاقو به قتل رساند. ایشان پس از 19 سال آزاد شدند و پنج ماه پیش و در 9 اردیبهشت سال 1389 همزمان با آزادی کلوتیلد رایس در فرودگاه مورد استقبال مقامات جمهوری اسلامی قرار گرفت.
عقیده دارم جان انسانها در هر حال و هر شرایطی محترم بوده و می بایست مصون از هر گونه تعرض قرار گیرد چه این مصونیت از طرف فرد باشد و چه از طرف دولتها صورت گیرد.
در ایران اعدام اقسام و انواع گونانی و متعددی دارد و جای تبیین و تشریح آنها در این اندک زمانی که به من اختصاص داده شده است نیست.آمار اعدام در جرایم قتل و مواد مخدر به مراتب بیشتر از جرایم دیگر است در خصوص قتل حتی اگر شخصی عمدی در کشتن دیگری نداشته باشد ولی عملی که انجام می دهد نوعا کشنده باشد قاتل به اعدام محکوم می گردد و در مواد مخدر نیز اگر فردی حتی سی گرم هروئین و شیشه که یک نوع ماده مخدر صنعتی است با خود حمل یا خرید و فروش نماید به اعدام محکوم شده و حکم اعدام اجرا می گردد. برخی از اعدامها مثل جرم مواد مخدر ریشه در فقه ندارد و می توان بسیاری از آنها را محدود کرد. حتی در برخی از مواد اعدامهایی صورت می گیرد که جرم محکومین در قانون وجود نداشته و قاضی بر اساس فقه و شریعت حکم به اعدام صادر می کند. مجازات ارتداد در هیچ یک از مقررات کیفری جمهوری اسلامی ایران قید نشده است اما برخی از قضات دادگستری در این موارد حکم به اعدام صادر می کنند اخیرا شعبه 11 دادگا کیفری گیلان آقای یوسف بدخانی را به اتهام ارتداد به مجازات مرگ محکوم کرده است و در سالهای گذشته نیز در شهر مشهد فردی به نام حسین سودمند متهم به ارتداد شده و پس از محکومیت اعدام گردید.
تاسف آور اینکه در هفته مبارزه با اعدام در چند روز گذشته سه نفر از اقلیت های قومی ایران در ملا عام و در سنندج اعدام شدند.
در آخر تاکید می کنم مجازات اعدام به دلایل عدیده مذموم و نادرست است و می بایست حذف گردد. خوشبختانه نیز رویه معمول در کشورهای دنیا به سمت و سوی حذف اعدام است و جا دارد در سالی که در آن قرار داریم. ریئس جمهور امریکا که دم از حفظ حقوق بشر می زند و برنده جایزه صلح نوب نیز شده است با حذف اعدام در کشور آمریکا باب حذف اعدام در کشورهای دیگر را باز کند
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر