۱۳۹۱ شهریور ۲۴, جمعه

جنبش مستقل مردم تنها راه رسیدن به دموکراسی است


دموکراسی تنها حکومت مردم و برای مردم نیست، بلکه به وسیله خود مردم نیز به وجود می آید. وقتی از مردم صحبت می کنیم منظورمان قاعدتاً باید روشن باشد . هیچ حزبی یا هیچ مجموعه ای ازاحزاب سیاسی، مردم نیستند. این را برای کم اهمیت جلوه دادن احزاب سیاسی نمی گویم. احزاب سیاسی در همه جا عموماً و در جوامعی که سنگر بندی های مدنی محکمی وحود ندارد، به ویژه برای شکل گیری دموکراسی اهمیتی حیاتی دارند .امٌا درست به همین دلیل، در جوامع استبداد زده، هیچ حرف یا هیچ مجموعه ای از احزاب نمی توانند آنقدر پر ارتباط باشند که خود را نماینده مردم بنامند. بعلاوه ، به هزاران تجربه می دانیم که اعتبار نماینده، همیشه به اراده موکل اش بستگی دارد و نماینده ای که موکل مسلوب الاراده و ناتوان دارد ، در عمل به قیٌم او تبدیل می شود. به همین دلیل، در همه کشورها عموماً و در کشورهای استبداد زده به ویژه، اعتبار واقتدار احزاب به میزان تحرٌک، آگاهی و سازمان یافتگی موکلان آنها بستگی دارد و مخصوصاً تاسیس دموکراسی بی اتکا به سنگر بندی های مدنی و سیاسی (و گاهی حتی نظامی ) مردم، به صدور فرمان های ملوکانه می ماند .در انقلاب ۵۷ ، اکثریت بزرگ مردم ، به نام «تاسیس  جمهوری» به رفراندوم خمینی برای «جمهوری اسلامی» نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمترلبیک گفتند و می دانیم که چه فاجعه ای به دنبال آورد. پس باید به هوش باشیم که بار دیگر «دموکراسی» نیابتی را به نام خواست مردم به مردم قالب نکنند. آنهایی که برای ایجاد دموکراسی در این کشور، هم چنان در مدار مثلث شوم می چرخند، بین قطب های ( این بار) متخاصم آنها در رفت و آمدند ، به نام استفاده از«فرصت » مصیبت دیگری تدارک می بینند . آنهایی که خود را ادامه دهندگان ووارثان همه جنبش های آزادی خواهی و برابری طلبی مردم ایران در یک صد سال گذشته می نامند ، تمام تلاش شان باید این باشد که خود مردم به میدان بیایند با همه نیازها و خواست های بی واسطه ودر سطوحی حتی متضادشان ؛ هر چه آگاه تر براین نیازها و خواست های خودِ خودشان و مصرتر و سازمان یافته تر پیرامون آنها ، بهتر. تنها از این طریق است که می توان اکثریت عظیم مردم را به میدان اقدامات مستقیم و مستقل سیاسی کشاند، به سرنگونی جمهوری اسلامی شتاب بخشید و دقیقاً در متن همین پیکار علیه جمهوری اسلامی ( ونه بعد از آن) شرایط و لوازم تاسیس دموکراسی را فراهم آورد.در شرایطی که هفتاد الی هشتاد درصد مردم ایران در آن روزها روستانشین بودند و غالباً رعیت  به شمار می آمدند ، عجیب است که کسی برای به آتش کشیدن نظام ارباب رعیتی ، مشخص ومصٌمم ، به میدان نیامد . پس بیایید امروز با همان زبان انتزاعی با مردم صحبت نکنیم و به نام مصلحت دموکراسی و با منطق آسیاب به نوبت، خواست های ۸۰ درصد جمعیت کشور را که زیر فشار شرایط مصیبت بار کنونی ، صدای شکستن استخوان های شان را می شنویم ، نادیده نگیریم . بگذارید این نوشته را با گفته زیبای جان دیویی ، فیلسوف و آموزش گر معروف آمریکایی ، پایان بدهم که گفته است، تنها راه حل بحران دموکراسی، عمق بخشیدن به خود دموکراسی است .

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ شهریور ۲۰, دوشنبه

جمهوری اسلامی ایران نیز در ۳۳ سال گذشته:


جمهوری اسلامی ایران نیز در ۳۳ سال گذشته با سرکوب مستمر مبارزات مردم و با تحریف تاریخ گذشته ایران از هیچ تلاشی برای ایجاد عدم اعتماد بنفس در ذهنیت جنبشهای تحت ستم در ایران فرو گذار ننموده است.کارگران و زحمتکشان، مزد و حقوق بگیران تحت ستم ایران، زنان ایران، جوانان ایران، ملل تحت ستم ساکن ایران بشهادت ۳۳ سال گذشته از هر فرصتی استفاده و در مقابل سرکوب های حکومت اسلامی ایران مقاومت و مبارزه نموده اند.در ۳۳ سال گذشته مقاومت ها و مبارزات مردم کشور ما هم رژیم مذهبی ایران را ذله کرده است و هم در صفوف جناح های رنگارنگ این رژیم شکاف انداخته و هم احترام افکار عمومی جهان را برانگیخته است.مبارزات سالهای اخیر بر ضد حکومت اسلامی ایران شاهد به صحنه آمدنِ گسترده دختران و زنانِ مبارز، شجاع و آگاه کشورمان بوده ایم. این نیز از نکات برجسته توانائی ها جامعه ما برای دست یابی به آزادی و برابری است. فراموش نکنیم هیچ انقلاب آزادیخواهانه و برابری طلبانه بدون شرکت فعال و گسترده زنان به پیروزی نمیرسد.رژیم استبدادی حاکم بر ایران از ابتدا درغگو، مردم فریب و سرکوبگر بوده است.خمینی میگفت:  آب، برق و مسکن را مجانی میکنیم. به اینها دلخوش نباشید. بیشتر بخواهید. همه نیاز های شما را پاسخ خواهیم داد.اما در عمل، مردم فقیرتر و بدبخت تر و بی حق تر شدند.خمینی از استقلال ایران سخن میگفت. امروز بیش از گذشته حکومت اسلامی ایران، تحت تاًثیر سیاست ها و عملکردهای دولت های امپریالیستی است.شعار نه شرقی، نه غربی خمینی هم در عمل تبدیل شده است به غارت کشورمان توسط شرق و غرب. وابستگی اقتصادی ایران به شرق و غرب هم خیلی بیشتر شده است.خمینی در پاریس از آزادی صحبت میکرد. اما بمجرد ورودش بایران، تدارک سرکوب را دید.
در درون رژیم:
آیت الله شریعتمداری که در زمان رژیم  شاه واسطه شده و خمینی را از مرگ نجات داده بود، توسط خمینی بعد از تسخیر قدرت ذله، لِه ، بی آبرو و دق مرگ شد.خمینی، داماد خودش صادق قطب زاده را نیز کشت.خمینی مهندس بازرگان، اولین نخست وزیر حکومت اسلامی را سرکوب و بی آبرو کرد. مهدی بازرگان تا آخر عمر با خفت در رژیم خمینی زندگی کرد.خمینی میگفت ابوالحسن بنی صدر مثل پسرمن هست.خمینی ابوالحسن بنی صدر اولین رئیس جمهور حکومت اسلامی راخلع کرد و ناچار کرد که از ترس جانش به مجاهدین خلق پناهنده بشود و بعداً هم از ایران بطور مخفیانه خارج شود.خمینی میگفت آیت الله منتظری استاد بزرگ فقه است، لذا منتظری به جانشینی ولی فقیه منصوب شد. آیت الله حسینعلی منتظری بدستور مستقیم خمینی از مقامش خلع شد. تا زمانیکه خمینی زنده بود، منتظری ناچار بود در منزلش زندانی باشد. همان منتظری که خمینی میگفت استاد فقه اش است.سید علی خامنه ای، آخرین نخست وزیر زمان روح الله خمینی، میرحسین موسوی را دستگیر و زندانی کرد.سید علی خامنه ای، «خانه زاد خمینی» مهدی کروبی را که رئیس مجلس شورای اسلامی بود را نیز سرکوب کرد و اکنون کروبی زندانی است.سید علی خامنه ای، میراث خوارِ خمینی، زمانی گفته بود که خودش را به محمود احمدی نژاد فاشیست نزدیک میداند. اکنون، محمود احمدی نژاد و باندش را در حکومت اسلامی ایران، باند انحرافی میخوانند و در حذف او از دایره قدرت هستند.حکومت اسلامی ایران دست در دست سرمایه داران، طبقه کارگر ایران و زحمتکشان کشورمان را بخاک سیاه نشانده اند. اعتراضات آنها را نیز بشدت سرکوب میکنند. هر فعال و رهبر کارگری را سرکوب و زندانی میکنند.حکومت اسلامی ایران، بقصد نابودی نویسندگان، خبرنگاران، سیاستمداران علنی و دیگر مخالفان رژیم در سال ۱۳۷۸ توطئۀ قتل های زنجیره ای را آغاز نمود که پس ربودن و قتل دهها نفر از مخالفین رژیم، بعلت تشدید اختلافات در سطوح بالای رژیم، متوقف شد.حکومت اسلامی ایران، جوانان کشور ما را بی آینده و چندین میلیون نفر از آنها را معتاد کرده اند. اقلیت های ملی و مذهبی را مدام سرکوب کرده اند. اقتصاد کشور را به مرز ورشکستگی رسانده اند.از دیگر نمونه های دیگر تحمیل ترور و خفقان در ایران، تشدید سرکوب و خفقان به مردم حق طلب، بعد از نمایش انتخاباتی خرداد ۱۳۸۸ است. متاسفانه بعلت محدودیت مقاله، از پرداختن به دستگیری ها، زندان ها، شکنجه ها و تجاوزات جنسی و قتل های در رابطه با اعتراضات دختران و پسران جوان، پس از خرداد ۱۳۸۸ ، خودداری مینمایم. تازه ، اینها بخشی از جنایاتی است که رژیم اسلامی بمردم حق طلب ایران، تحمیل نموده است.همۀ امور در حکومت اسلامی ایران بگونه ای تغییر یافته است که زندگی اکثریت مردم در ایران تبدیل به یک مرگ تدریجی شده است.در حکومت اسلامی ایران هیچکس بغیر از ولی فقیه نمیتواند از فردای خودش مطمئن باشد. هم اکنون، با قدرت گیری فرماندهان سپاه پاسداران نیز آینده شخص سیدعلی خامنه ای هم به برآینده نیروهای درون رژیم وابسته شده است.فاشیسم مذهبی در حال درهم پاشیدن شیرازه جامعه ما است. فساد، اختلاس، ترور، خفقان و اعدام، با نام حکومت اسلامی ایران مترادف شده است.چند ماه بعد از پدیداری بهار عربی برای همگان روشن شد که برخلاف تصویری که حکومت اسلامی ایران از انقلابات عرب ترسیم میکرد، برعکس امکان این وجود دارد که، تجربه مردم کشورهای عربی در داخل خود ایران تکرار بشود.بر اساس همین احتمال نیز حکومت اسلامی ایران ترور، خفقان، اعدام و سرکوب را تشدید کرده است. در هیچ زمینه ای کوتاه نیامده است و پاسخ مردم حق طلب را با تشدید سرکوب، ترور و خفقان داده است.هر روز که میگذرد حکومت اسلامی در داخل کشور بیشتر منزوی و منفور میشود و هر روز بیشتر از گذشته در زمینه بین المللی نیز دستش کوتاهتر میشود. تا جائیکه بر اثر ماجراجوئی های رژیم و با تشدید محاصرۀ اقتصادی ایران، هزینۀ مرگبار آن بگردن کارگران، زحمتکشان و مزد و حقوق بگیران تحت ستم ایران افتاده است.اکنون حکومت اسلامی ایران، خودش و کشور ما را هر روز بیشتر در گرداب اقتصادی چین و روسیه گرفتار نموده است.
توجه کنید : اکثریت قریب باتفاق مردم ایران را کارگران، زحمتکشان و مزدبگیران تحت ستم تشکیل میدهند. آیا حرف ناروائی که بخواهیم در کشور ما حکومت اکثریتِ شهروندان بر سر کار بیاید؟ در حالی که هم حقوق اقلیت ها و مخالفان حکومت نیز حفظ باشد و هم آزادی و برابری در کشور ما مستقر شود.سرکوب و خفقان بس است. ما لگدمال شدگان، اکثریت مردم ایران هستیم. خودمان را باید سازماندهی بکنیم. باید آگاهی مان را به منافع خودمان، به چگونگی دستیابی به رفاه، آزادی و رفع تبعیض در کشورمان بالا ببریم. تا بتوانیم بر سرنوشت خودمان حاکم بشویم.برای تامین حق حاکمیت بسرنوشت خودمان، کارگران، زحمتکشان و مزدبگیران تحت ستم ایران، برای رسیدن به آزادی و برابری لازم است که ما مردم ایران آلترناتیو مطلوب خودمان را ایجاد نمائیم.این راه رسیدن به رفاه ، آزادی و برابری در ایران است. بقیه چیزی در حّد سراب خواهد بود. بقیه آلترناتیوها، دیر یا زود، مجدداً به تسلط استبداد و دیکتاتوری دیگری بر ما مردم تحت ستم منجر خواهد شد.
به امید فرارسیدن روز حاکمیت ما مردم ایران بر سرنوشت خودمان.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ شهریور ۱۴, سه‌شنبه

چرا با تکیه بر دشمنان دموکراسی نمی توان به دموکراسی رسید؟


پنجاه سال پس از کوتای ۲۸ مرداد ، در حالی که کشور ما دوره حساسی را می گذراند و پیکارهای سیاسی سرنوشت سازی را در پیش رو دارند ، ما هنوزهم با ۲۸ مردادی ها سرو کار داریم . و این بار بر خلاف پنجاه سال پیش، آنها در ائتلاف باهم نیستند ، به ضدیت در برابر هم ایستاده اند . بنابراین عده ای گمان می کنند  می توان به کمک آمریکا و همراه سلطنت علیه استبداد روحانیت جنگید و به دموکراسی دست یافت و بخش بزرگی از مردم چنان از جهنم جمهوری اسلامی به جان آمده اند که تنها به خلاصی از این حهنم می اندیشند  و نه چیزی بیشتر . امٌا تجربه همه پیکارها ی دموکراسی واز جمله تجربه خودمان در صد یا حتی همین پنجاه سال گذشته، نشان می دهند که با تکیه بر دشمنان دموکراسی نمی توان به دموکراسی دست یافت. عده ای می گویند در گیری آمریکا و جمهوری اسلامی فرصت مساعدی برای براندازی این رژیم به وجو آورده است که باید از آن استفاده کرد. اینها روی حقیقتی دست می گذارند تا حقیقت بزرگتری را وارونه نشان بدهند. شکی نمی توان داشت که دشمنی میان آمریکا و جمهوری اسلامی، این رژیم را در شرایط بسیار دشواری قرار می دهد و فرصت های مساعدی برای مبارزه  با آن به وجود می آورد و طبیعی است که هم جریان های سیاسی خواهان براندازی جمهوری اسلامی از این فرصت ها، به انحاء مختلف استفاده می کنند و به این اعتبار،آگاهانه یا نا آگاهانه ، با آمریکا هم سویی دارند . حتی از این فراتر ، مخالفان موجودیت جمهوری اسلامی و از جمله آمریکا ، همیشه از اختلافات درونی خود حکومتی ها استفاده کرده اند و می کنند که کاملاً طبیعی و قابل فهم است  واگر جز این بود عجیب بود. امًا حقیقتی که وارونه نمایانده می شود این است که دشمنی آمریکا با جمهوری اسلامی نیست که این رژیم را به بحران کشانده است، بلکه بر عکس، مخالفت مردم با رژیم است که فرصت بی سابقه ای برای سرنگونی آن به وجود آورده و آمریکا را نیز به بهره برداری از این فرصت برانگیخته است. فراموش نباید کرد که دشمنی آمریکا و جمهوری اسلامی تازه آغاز نشده ، بلکه به اندازه عمر خودِ جمهوری اسلامی قدمت دارد . امٌا این دشمنی ، در گدشته نه تنها جمهوری اسلامی را بحرانی نمی کرد، بلکه گاهی به موجودیت آن انسجام بیشتری می بخشید . فراموش نباید کرد که خمینی با اشغال سفارت آمریکا و اعلام رسمی دشمنی با آمریکا ( که آن را » انقلاب دوم و انقلابی بزرگ تر از انقلاب اول» نامید) بود که قدرت روحانیت را تحکیم کرد وعلیرغم دشمنی آمریکا و درگیری با تقریباً همه قدرت های بزرگ دیگر ، یکی از طولانی ترین جنگ های قرن بیستم را سامان داد. وجالب این است که در تمام این سال ها ، آمریکا نه  تنها برای سرنگونی جمهوری اسلامی وارد میدان نشد ، بلکه در مواردی حتی به آن کمک کرد . ماجرای » ایران گیت » را فراموش نکنید. چرا آمریکا در اوج جمهوری اسلامی ( که آخوندهای حاکم دائماً از ضرورت » صدور انقلاب اسلامی » دّم می زندند و هر روز پرچم آمریکا را در خیابان های تهران آتش می زدند وحزب الله لبنان ، آمریکایی ها را به گروگان می گرفت ) برای سرنگونی آن به اقدام موثری دست نزد؟ جواب روشن است : نمی توانست و گاهی نیز سرنگونی آن را به نفع خودش نمی دید. آن چه جمهوری اسلامی را اکنون به آستانه در هم شکستن رانده، بی هیچ تردید ، بی زاری مردم ایران است که حکومت مذهبی را تحمل ناپذیر می یابند. و از این جاست که فرصت بزرگ و بی سابقه ای برای سرنگونی آن به وجود آمده است . و حالا آمریکا به این دلیل فعالانه وارد میدان شده است که اولاً جمهوری اسلامی را در ضعیف ترین نقطه موجودیت اش می بیند و ثانیاً نگران این است که سرنگونی آن به وسیله جنبش آگاهانه و مستقل مردم به شکل گیری دموکراسی در کشور ما بیانجامد و طرح های آمریکا را برای کنترل انحصاری منطقه حساس خاور میانه به مخاطره بیندازد . طرح های آمریکا برای خاور میانه اکنون روشن تر از آن است که بتوان نادیده شان گرفت و بلند تر از آن اعلام می شوند که کسی بتواند خود را به نشنیدن بزند . جنگ هایی که آنها در کشورهای همسایه شرق و غرب ما به راه انداخته اند و دوستی های شان با حکومت های خودکامه در کشورهای همسایه شمال و جنوب ما، جایی برای تردید نمی گذارد که آنها برای دفاع از حقوق بشر و ایجاد دموکراسی آستین های را بالا نزده اند، بلکه با همان انگیزه هایی وارد میدان شده اند که پنجاه سال قبل، از طریق کودتای ۲۸ مرداد، یکی از حماسی ترین تلاش های مردم ما را برای تاسیس دموکراسی، خفه کردند . در توجیه کودتای ۲۸ مرداد، آنها و پادو های مواجب بگیرشان همیشه گفته اند و می گویند که نگران سقوط ایران به کام کمونیسم و یا لغزیدن آن به زیر نفوذ اتحاد شوروی بوده اند .این توجیه بسیار بی شرمانه و بی پایه است . امٌا حتی اگر آن را بپذیریم، آیا امروز می توانیم دُم خروسی را که اکنون از آستین شان بیرون آمده نادیده بگیریم ؟ برای شناختن » دموکراسی» مطلوب آمریکا کافی است به دو همسایه اشغال شده مان در شرق و غرب بنگریم . آمریکایی ها در عراق حتی خبرنگاران » تلویزیون الجزیره » را نمی توانند تحمل کنند وبرای اخراج آنها دلیلی می آورند که برای ما مردمان استبداد زده خاورمیانه بسیار آشناست : «تشویش ادهان عمومی».! ودر افغانستان قانون اساسی جدیدی ر ا تدارک می بینند که حتی قانون اساسی ۱۹۶۴ افغانستان (در دوره حکومت محمد ظاهر شاه ) در مقایسه با آن، یک سند رهایی بخش به نظر خواهد رسید. در مقابله با جمهوری اسلامی، هم سویی ناگزیر با آمریکا و بهره براداری از فرصت های به وجود آمده از دشمنی آن با جمهوری اسلامی، برای گستراندن و کار آمدتر ساختن جنبش آزادی خواهی مردم ایران، یک چیز است وائئلاف با آمریکا و مخصوصاً امید بستن وتکیه کردن به آن چیزی دیگر. آنهایی که ائتلاف با آمریکا و تکیه به آن را توصیه وتبلیغ می کنند ، همان شیوه ای را راه نجات می نامند که در سال ۱۳۵۷ به فاجعه شکست انقلاب مردم منتهی شد . در آن هنگام ، خیلی ها با همین فرصت طلبی ها و مصلحت گرایی های کوته بینانه امروزی ، تکیه به روحانیت و ائتلاف با آن را ضرورت اجتناب ناپذیر مبارزه با استبداد سلطنتی و سلطه آمریکا قلمداد کردند . اکنون ۲۵ سال بعد از آن ماجرا، همه می دانیم که آن شیوه فاجعه بار ما را به چه جهنم هولناکی کشاند . تا دیرنشده ، از تجربه مان بیاموزیم و آن فاجعه را با نامی دیگر تکرار نکنیم .

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ شهریور ۱۰, جمعه

در جریان یاری رسانی به زلزله زده گان آذربایجان


زلزله در استان آذربایجان تنها لرزش زمین نبود. واکنش شبکه های اجتماعی به این فاجعه خود زمین لرزه ی دیگری بود که در دنیای ارتباطات و فعالیت های اجتماعی در ایران شاهد بودیم. با وجود سرکوب مداوم پلیسی در فضای سایبر و پیگیرد دائمی وبلاگ نویسان منتقد، پائین نگاه داشتن عامدانه سرعت اینترنت کشور و اعمال فیلترینگ شدید دستگاه های سانسور، پس از زلزله آذربایجان شاهد تشکیل گروه های کوچک خبر رسانی و اقدام خودجوش این گروه ها بودیم؛ اقداماتی که در یک همسویی عمومی بسرعت به جریانی بزرگ و تاثیرگذار تبدیل شد. این گروه های خودجوش عملا سهم مهمی از خبررسانی و کمک رسانی به آسیب دیده گان را برعهده گرفتند و وسعت اقدام آنان در حدی بود که عملا دولت و دستگاه های مدیریتی و رسانه های رسمی را به چالش کشید و آنها را به دنباله روی کشاند. توجه به نقش شبکه های اجتماعی در جریان زلزله آذربایجان از دو جهت مهم است.
 اولا: عملکرد این شبکه ها عمق انزوا و رسوایی دستگاه های حکومتی در میان مردم و بی اعتمادی مردم به کارایی آنها را نشان داد.
 ثانیا: فضایی برای اقدام مستقیم فراهم ساخت که پیش از زلزله آذربایجان، در ابعادی که شاهد بودیم، خاصه در حوزه اجتماعی، تجربه نشده بود. این ویژگی اگر برای مجموعه نیروهایی که حضور مستقل، خودسامان و مستقیم مردم در صحنه عمل با راهبردهای سیاسی و مبانی نگرشی آنها مغایریت دارد، پدیده نامبارکی است، برای چپ که موجودیت سیاسی اش تنها در پیوند با اراده و عمل مستقیم اکثریت بزرگ مردم و خودسامان یابی آنها بر بستر منافع حیاتی شان معنا می یابد، اهمیت حیاتی دارد. در دوره ای که سرکوب دائمی بدیهی ترین حقوق فردی و اجتماعی مردم از سوی دیکتاتوری مذهبی حاکم و گردآوری هر ازگاهی  قیم های خودخوانده مردم در کنفرانس های خارج از کشور برای آلترناتیو سازی امپریالیستی و تحمیل آن به مردم ایران جریان دارد، آنان که رهایی از دیکتاتوری و تاسیس دمکراسی در ایران را مستلزم شکل گیری جنبش آگاهانه اکثریت مردم ایران و خودسامان یابی کارگران و زحمتکشان می دانند، ناگزیرند حوزه های عمل مستقل و مستقیم مردم را با حساسیت بیشتری در کانون توجه قرار دهند.در مورد مختصات سازمان یابی شبکه ها در جریان زلزله آذربایجان، تصویر عمومی که در نگاه اول به نظر می آید، درهم آمیختگی خودجوش مجموعه ای از شکل های سازمان یافتگی جدید و قدیم است. مطالعه گزارش های متعدد نشان می دهد که در جریان کمک رسانی به زلزله زدگان همکاری های موردی میان نهادهای خیریه غیردولتی، برخی تشکل های صنفی، اجتماعی و فرهنگی مستقل و گروههای یاری رسانی شکل گرفته از طریق شبکه های اجتماعی در فضای مجازی صورت پذیرفته است. با این حال همین گزارش ها که اغلب از سوی فعالین و کنشگران حاضر در مناطق زلزله زده انتشار یافته، تمایزات و تشابهات مهمی میان دو نوع شبکه های اجتماعی را در دنیای مجازی در حدی که بتوان یک دسته بندی اولیه از آنها ارائه داد، نشان می دهند.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ شهریور ۴, شنبه

چرا جامعه گوسفندی لایق حکومت گرگان است


چون آنجا کجاست که: 
منطق تقلید است، 
کتاب دکور است، 
روزنامه تبلیغ است، 
آزادی میدان است، 
جمهوری خیابان است، 
 استقلال تیم است، 
شعار آسان است، 
شعور نایاب است، 
پینه های دست عار است، 
پینه بر پیشانی افتخار است. 
دروغ حلال است ، 
شادی حرام است، 
اعدام اصلاح است، 
اصلاح فساد است، 
دانا افسرده است، 
نادان کامیاب است، 
دردِ مردم بیدرمان است، 
ریا ایمان است، 
ایمان برای نان است..!

پدرام طنازی

۱۳۹۱ مرداد ۲۶, پنجشنبه

حکومت اسلامی مشغول غارت کردن کشور و مردم آذربایجان در چنبره فاجعه زلزله


عده ای جنایتکار ودزد و خیانتکار عبای اسلامی بدور خود پیچیده و زیر عنوان «حکومت اسلامی» مشغول غارت کردن کشور و نابود کردن جامعه و فرهنگ ایرانیان هستند.این حکومت نا کار آمد هم در اخبار و رسانه ها می بینیم که در امداد رسانی به زلزله زدگان آنقدر ضعیف بوده که اگر از اول اعلام میکردند مردم خودشان به یاری هموطنان زلزله زده شان بشتابند امروز زلزله زدگان آذربایجان اوضاع بسیار بهتری داشتند.حکومت در حالی پایان عملیات کمک رسانی و نجات را اعلام کرده و دست رد به سینه کمک کنندگان خارجی زده است که تمامی اخبار حاکی از نیاز شدید مردم به خون، آب، غذا، پوشاک؛ سرپناه، چادر و دیگر مایحتاج بعد از زلزله است. در چنین شرایط دهشتناکی بازماندگان نه تنها به اولیه ترین نیازهای زندگی محتاجند که به لحاظ روحی و یافتن آرامش اولیه ناشی از شوک از دست دادن عزیزانشان به کمک های انسانی و عواطف بشری نیز نیازمندند. اما مقامات حکومتی چه در مرکز و چه در استان ها، سرشان به کار خودشان گرم است. رهبرشان، خامنه اي چند روز پیش در ديدار صدها نفر از اساتيد، محققان و پژوهشگران دانشگاه ها، باز هم روضه خوانی های خودش را ادامه می دهد بدون حتی اشاره ای به این فاجعه ی طبیعی. رئیس جمهورشان با جمع کثیری از خانواده های وزرایش عازم سفر به عربستان شده و در این لحظات حساس سفرهای استانی پر ریخت و پاش و عوامفریبانه اش را از یاد برده است. و مقامات «پروازی» استان همچون فرمانداران نیز معلوم نیست کجا بوده اند. رسانه های خبری شان نیز در تلاشند در آستانه برگزاری اجلاس غیرمتعهدها در تهران، همه چیز را آرام و تحت کنترل نشان دهند. این گونه است که مردم داغدیده آذربایجان، در کنار فاجعه طبیعی، فاجعه انسانی حاکمیتی ضد مردمی را نیز تجربه می کنند. حکومت دزدان و تبه کارانی که هیچ گاه به فکر ساختن سرپناه های استواری برای مردم این دیار نبودند ونیستند بلکه با یک تکان زمین، چنین سرپناه های کاه گلی شان بر سرشان خراب میشود.
امروزه پیکر آذربایجان عزیزمان زخمی است و جان همه هموطنان غم دارد. 
آذربایجان تسلیت
ایران من، ایران ما، تسلیت

نویسنده: پدرام طنازی 

۱۳۹۱ مرداد ۲۰, جمعه

سیاستهای غلط خامنه ای و محاصره اقتصادی جمهوری اسلامی

امروز هر انسان آگاهی میداند که نظام سود جوی سرمایه داری برای تامین منافع سرمایه، زمینه ساز عللی میشود که زندگی مردم و کارگران زحمتکش به یک جهنم واقعی تبدیل نماید.واقعیت اینست که حکومت اسلامی ایران و در راس آن علی خامنه ای، کشور ما را تبدیل به زندان بزرگی به وسعت تمام ایران نموده است. در این زندان بزرگ، حداقل بیش از ۵۰ میلیون نفر از شهروندان کشور زیر خط فقر زندگی میکنند. زندگی این بخش عظیم مردم ستمدیده کشور ما مانند مرگ تدریجی است٬حکومت اسلامی ایران مرتبا مشغول ساختن زندان های مخفی برای سرکوب بیشتر مردم است. اما خود رژیم هم بخوبی میداند که همه مردم را نمیتوان زندانی کرد. همه مردم را نمیتوان کُشت. لذا رهبر و صاحب منصبان رژیم و همه جناح های رنگارنگ رژیم که در ابعاد متفاوت در ایجاد اوضاع اسفبار کنونی سهم داشته و یا دارند به هزیان گوئی افتاده اند. شاید به این امید که به اصطلاح از این ستون به آن ستون فرجی حاصل شود.احمدی نژاد هزیان میگوید و مدعی میشود که: «امروزه …… جمهوری اسلامي ايران در مسير شکوفايی و صعود قرار دارد.». علی خامنه ای فیل هوا میکند و میخواهد با نفی واقعیات  صورت مسئله را از بیخ و بُن نفی نماید و میگوید: «من اوضاع کشور را از همه آقایان بهتر خبر دارم، می دانم که بسیاری از این مطالبی که به عنوان انتقاد در مورد وضع کشور و وضع اقتصاد می گویند، خلاف واقع است، اشتباه می کنند» و مدتی بعد جهت بی اهمیت جلوه دادن خطر تحریم ها اقتصادی گفت : مردم ایران در برابر تحریم ها واکسینه شده اند٬ و پس از آنکه دیگر قادر نیست خسارات خانمان برانداز تحریم ها را نفی نماید، از مردم میخواهد که به «اقتصاد مقاومتی» رو بیاورند.در صورتی که مردم و کارگران زحمتکش آگاه کشور ما با تعمیق آگاهی و سازمان یابی در سطح سراسری، با تلفیق مبارزه مخفی و علنی، سامان دادن به حمایت از بخش های مختلف ستمدیدگان، بهره وری از همه شیوه های مبارزه و سامان دادن به اعتصابات در محل های زیست و کار پا به میدان بگذارند و چرخ تولید را متوقف نمایند، آنگاه نه تنها حکومت اسلامی ایران به زباله دان تاریخ رهسپار خواهد شد، بلکه در صورت پایداری مردم و کارگران زحمتکش در سنگرهای خویش، علاوه بر اینکه حق تعیین سرنوشت٬ در کفایت اکثریت مردم آزادیخواه و برابری طلب ما قرار خواهد گرفت و تا فرارسیدن آن روز،در خدمتگزاری به انسان و انسانیت موفق و کوشا و پیروز باشید.

نویسنده: پدرام طنازی

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...