۱۳۸۹ بهمن ۱۱, دوشنبه

در تهران دو وبلاگ نويس به اتهام انتشار عکسهای پورنو به مرگ محکوم شدند



دادگاه انقلاب اسلامی درتهران دو وبلاگ نويس را به اتهام انتشار عکسهای پورنو به مرگ محکوم کرد. ايرنا خبرگزاری دولتی جمهوری اسلامی به نقل از عباس جعفری دولت آبادی، دادستان عمومی و انقلاب تهران، گزارش داد اين دو نفر در دو دادگاه جداگانه محاکمه و به اعدام محکوم شده اند.
وبلاگ نويسان در ايران پيشتر از بازداشت سعيد ملک پور ۳۵ ساله به اتهام ايجاد سايت ضداخلاقی و تبليغ عليه نظام و اهانت به اسلام خبر داده بودند.
دادستان تهران می گويد که برای دو نفر به اتهام راه اندازی سايت هايی که او آنها را «مستهجن» خواند، حکم اعدام صادر و برای رأی نهايی به ديوان کشور فرستاده شده است.
فاطمه افتخاری، همسر سعيد ملک پور، شهروند ايرانی- کانادايی که به اعدام محکوم شده است، در گفتگو با صدای آمريکاخاطرنشان کرد که سعيد ملک پور، پای حکم اعدامش نوشته است، اعترافاتی که از او گرفته شد، زير شکنجه بوده و رای دادگاه را قبول ندارد.

۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

زهرا بهرامی شهروند ایرانی - هلندی امروز صبح به دار آویخته شد یعنی دیگر مادرم در این جهان نیست، به همین راحتی؟ یعنی من هیچ حقی نداشتم که مادرم را قبل اعدامش ببینم؟

زهرا بهرامی شهروند ایرانی - هلندی امروز صبح به دار آویخته شد. زهرا بهرامی سال پیش تابستان به ایران میرود و درتظاهرات عاشورا شرکت میکند. اورا دستگیر میکنند و بعد اتهام اورا قاچاق مواد مخدر ذکر میکنند . البته این اتهامی است که رژیم قاتل خامنه ای به هرکسی که بخواهد اعدامش کند خیلی راحت وارد میکند. به نظر هیچ عاقلی نمی رسد که کسی که قصد شرکت درتظاهرات را دارد وامکان دستگیر شدن اش هم هست درخانه اش هم برای سند!! مقداری مواد مخدر نگه دارد و بعد هم اعتراف کند . دخترش گفته است که مادرش زیر شکنجه های شدید قرار داشته است و اعترافاتی که از او گرفته اند درست نبوده است .بهرحال این هم قتلی دیگر درکارنامه سیاه جمهوری اسلامی . تا وقتی که مردم از سکوت خود دربرابر اینهمه ظلم به خشم آیند و باز به خیابان ها بریزند و انتقام اینهمه خون ناحق را از حکومتی چنین سفیه و سفاک بستانند . به امید آنروز.

بنفشه نایب پور، دختر زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی صبح روز شنبه ۹ بهمن ماه اعدام شد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با اظهار اینکه از یکساعت پیش افراد مختلف به او زنگ می زنند تا او خبر مرگ مادرش را تایید کند با ناباوری گفت: « مگر چنین چیزی می شود؟ ما درخواست عفو داده بودیم و هنوز جوابش نیامده است، به پرونده دیگر مادرمم نیز هنوز رسیدگی نشده است . مگر می شود اعدام شده باشد؟»
دختر زهرا بهرامی ساعت ۴ عصر روز شنبه توسط تماس های تلفنی اطرافیانش از این موضوع باخبر شده است: « به وکیلش زنگ زدم ایشان هم بی اطلاع بودند. الان نمی دانم باید کجا بروم، از چه کسی خبر بگیرم! هیچ کس الان به من جواب نمی دهد چون از وقت اداری گذشته است. یعنی مادرم امروز صبح که من خواب بودم مرده است!»
زهرا بهرامی در حالی با شتاب زدگی مسولان قضایی وامنیتی ایران اعدام شد که هنوز برخی از اتهامات امنیتی وی مورد رسیدگی قرارنگرفته بود، جواب درخواست عفو وی نیامده بود و درخصوص زمان اعدام نه خانواده وی ونه وکیلش از آن مطلع بودند. او گفته بود که اعترافات در دوره اول بازجویی تحت فشار ودروغی بوده است. قوه قضاییه ایران به هیچ یک از این موضوعات پاسخ نداده است.
بنفشه نایب پورکه بسیار متاثربود گفت: « مگر نباید قبل از اعدام به خانواده و وکیلش اطلاع بدهند ، ما باید می رفتیم قبل از اعدام او را می دیدیم. یعنی دیگر مادرم در این جهان نیست، به همین راحتی؟ یعنی من هیچ حقی نداشتم که مادرم را قبل اعدامش ببینم؟»
زهرا بهرامی، شهروند ایرانی ،هلندی که چند روز پس از عاشورای ۸۸ به اتهام شرکت در تجمعات آن روز بازداشت شد، چندی بعد متهم به قاچاق مواد مخدر و محکوم به اعدام شد. خانم بهرامی در دادگاه گفته بود که اعترافاتی که از وی در زندان گرفته شده به زور وتحت فشار بوده و مطالب مطرح شده در اعترافات خود را تکذیب کرد. یک منبع موثق همچنین به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که طی هفته های اول بازجویی وی تیم ضدجاسوسی وزارت اطلاعات مدیریت بازجویی را به عهده داشت و طی این مدت وی فشارهای جسمی و روحی بسیاری را تحمل کرد. او در نوبت های مختلف به دخترش گفته بود که تحت شکنجه وادار به اعتراف های دروغی شده است.
چندی پیش دختر زهرا بهرامی در گفتگو با کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران با اظهار اینکه مسولان کشوری می خواهند ذهن مردم از انتخابات منحرف شود، گفت: « مادرم تبعه کشور هلند است احتمالا می خواستند با این اتهام دست دولت هلند کوتاه شود. قبلا هم این اتهام ها را بی خودی به دیگران زده اند. اما مادر من زن تنها و بی کس است، زورشان تنها به او رسیده است. می دانند که کسی را ندارد تا به او کمک کند.».»

۱۳۸۹ بهمن ۵, سه‌شنبه

وضعیت وخیم جسمی وبلاگ نویس زندانی

وضعیت جسمی حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی محبوس در بند امنیتی ۳۵۰ زندان اوین رو به وخامت گرویده است.
بنا به اطلاع گزارشگران ارگان مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران «هرانا»، یکی از کلیه‌های حسین رونقی ملکی به شدت متورم شده و این در حالی است که مسئولین زندان از رسیدگی به این زندانی سیاسی امتناع می‌کنند.
حسین رونقی ملکی تا به حال چندین نامه از شرح وقایعی که بر وی گذشته را خطاب به دادستان انقلاب تهران نگاشته اما مسئولین زندان با کارشکنی از ارسال نامه‌های وی ممانعت به عمل آورده‌اند.
مسئولین زندان از بیماری‌های جسمی این زندانی برای اعمال فشار بر وی استفاده می‌کنند و تاکنون هیچگونه رسیدگی پزشکی برای درمان عفونت دندان و کلیه وی انجام نداده‌اند.
از سوی دیگر ماموران وزارت اطلاعات با کارشکنی در پرونده این زندانی از تودیع وثیقه یک میلیاردی وی ممانعت به عمل آورده‌اند و از ملاقات‌های حضوری این زندانی با خانواده‌اش جلوگیری می‌کنند.
حسین رونقی در آذر ماه سال ۸۸ بازداشت و به مدت یک سال در سلول‌های انفرادی زندان اوین زیر شکنجه‌های روحی و جسمی شدید به سر می‌برد. وی در مهر ماه سال جاری به ۱۵ سال زندان محکوم و این حکم توسط دادگاه تجدید نظر تایید گشت.

اعدامها دو تن دیگر از معترضین پس از انتخابات را قربانی گرفت

با ادامۀ اعدامها، افراد دیگری که با اتهامات واهی محاربه محاکمه شده اند با مرگ روبرو هستند
جعفر کاظمی (چپ) و محمد علی حاجی آقایی
4 بهمن  ۱۳۸۹— به دنبال اعدام دو تن از معترضان پس از انتخابات، کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران امروز بار دیگرخواستار این شد که قوۀ قضاییه و مجلس جمهوری اسلامی ایران فورا کلیۀ اعدام ها را متوقف نمایند و همچنین موج فزایندۀ اعدامها در ایران متوقف شود.
جعفر کاظمی و محمد علی حاجی آقایی، دو تن از معترضین پس از انتخابات که به محاربه متهم شده بودند امروز بدون اطلاع خانواده و یا وکلایشان، داخل زندان اوین تهران به دار آویخته شدند.  بر اساس گزارشات منابع رسمی، همچنین چهار نفر دیگر که متهم به فعالیت های جنایی شده بودند، امروز در ایران اعدام شدند.
از آغاز سال جدید میلادی، رسانه های ایران از حد اقل ۶۰ اعدام خبر داده اند.  این رسانه ها، همچنین بین ۲۹ آذر تا ۱۱ دیماه نیز خبر از اعدام ۳۳ نفر دیگر داده اند و ۱۰ اعدام گزارش نشده هم در زندان وکیل آباد مشهد انجام شد. در مقایسه، در ماه ژانویه ۲۰۱۰ رسانه ها خبر از ۱۶ اعدام داده بودند.  جمعا چهار زندانی سیاسی، علی صارمی، حسین خضری، جعفر کاظمی، و محمد علی حاجی آقایی نیز در میان اعدام شدگان بوده اند.
دو زندانی سیاسی، جعفر کاظمی و علی حاجی آقایی، در ساعات اولیهء امروز، چهارم بهمن ماه، به دار آویخته شدند.  هر دو آنها، به دلیل شرکت در تظاهرات پس از انتخابات و ادعای عضویت آنها در سازمان مجاهدین خلق به جرم محاربه محکوم شناخته شده بودند.
با وجود اینکه در قوانین ایران جرم محاربه صراحتا مقابلهء مسلحانه با حکومت تعریف شده است، هیچگونه مدارکی در پروندهء این افراد وجود نداشت که چنین فعالیتهایی را ثابت کند.  شواهدی که علیه این افراد استفاده شد شامل ارسال عکس های تظاهرات به افرادی در خارج از ایران، و سفر به اردوگاه اشرف سازمان مجاهدین خلق ایران در عراق بوده است.
رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی، به کمپین اطلاع داد که وی تحت شکنجه قرار گرفته بود تا به این اتهامات اعتراف کند، اما کاظمی همواره هر گونه فعالیت غیر قانونی را انکار کرد.  دفاعیه های حقوقی جعفر کاظمی و علی حاجی آقایی هیچیک مورد توجه جدی دادگاه تجدید نظر قرار نگرفتند.  وکیل جعفر کاظمی  در دفاعیهء خویش ذکر کرده است که در حالی که در پروندهء موکلش وی به داشتن نقش هماهنگ کننده در تظاهرات عاشورای سال گذشته متهم شده است، وی در آن تاریخ ماهها بوده که دستگیر شده و در در زندان به سر می برده است.
هادی قائمی، سخنگوی کمپین گفت:  “سونامی اعدام در ایران ادامه دارد و جامعۀ بین المللی می باید هرچه در توان خویش دارد را برای توقف آن به کار گیرد.  هیچگونه مدارک و شواهدی دال بر مقابلهء مسلحانه علیه دولت در دادگاه کاظمی و یا آقایی ارائه نشده است.”
وی گفت:  “عنوان محارب اینک به صورت ابزار توجیهیِ کشتن مخالفان سیاسی به کار می رود.”
علاوه بر تظاهرکنندگانی که امروز اعدام شدند، قوۀ قضاییۀ ایران همچنین هفت تظاهرکنندهء دیگر را به اعدام محکوم کرده است که حکم سه تن از آنان به مجازاتهای زندان تبدیل شده است.  اما دیگرتظاهرکنندگان محکوم به اعدام مانند زهرا بهرامی (یک شهروند ایرانی – هلندی)، محسن دانش پور، میثم دانش پور، و عبدالرضا قنبری ممکن است هر لحظه با اعدام روبرو شوند.  مطابق گزارشات، حکم عبدالرضا قنبری در حال حاضر برای عفو تحت بررسی است، اما با مشاهدهء اعدام های اخیر، کمپین به طور جدی نگران اعدام های سیاسی بیشتر است.
از زمان دستگیری های فله ای و دادگاه های نمایشی پس از انتخابات مورد مناقشۀ خرداد ۱۳۸۸ تا کنون، تعداد فزاینده ای از ایرانیان متهم به محاربه ، یکی از جدی ترین جرم هایی که در قانون مجازات اسلامی ایران تعریف شده است و مجازات آن اعدام است، شده اند.  مقامات قوۀ قضاییۀ و روحانیون مکررا ادعا کرده اند که مدافعان حقوق بشر و اراذل و اوباش و سارقان همگی مرتکب این جرم شده اند.   اما محققین برجسته حقوقی به روشنی اعلام کرده اند که این اتهام به صورت قانونی فقط می باید متوجه مواردی باشد که در آنها از اسلحۀ گرم برای مقاومت در برابر مقامات حکومتی استفاده شده است.
همانگونه که پیش ترنیز توسط کمپین گزارش شد، جعفر کاظمی در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸  به اتهام محاربه به دلیل “حمایت و تبلیغ برای سازمان مجاهدین خلق،” پیرو بازدید از پسرش در اردوگاه اشرف در عراق دستگیر شد.  رودابه اکبری، همسر جعفر کاظمی، به کمپین اطلاع داد که وی تحت شکنجه قرار گرفته بود تا به این اتهامات اعتراف کند، اما کاظمی همواره هر گونه فعالیت غیر قانونی را انکار کرد.  همسر آقای کاظمی برای دخالت و نجات جان همسرش به  دبیر کل سازمان ملل متحد نیز نامه نوشته بود.
به گفتۀ وکیل مدافع آقای کاظمی، نسیم غنوی، هیچ کدام از سه دادگاهی که پروندهء جعفر کاظمی را بررسی کردند به دفاعیات وی توجهی نکرده اند.  حکم اولیۀ وی توسط قاضی مقیسه در شعبۀ ۲۸ دادگاه انقلاب صادر شد.  شعبۀ ۳۶ دادگاه تجدید نظر تهران، با ریاست قاضی زرگان، این رای را تایید کرد و کلیهء مدارک دفاعیه را نادیده گرفت، و این حکم نهایتا توسط شعبۀ ۳۱ دیوان عالی کشور تنفیذ شد.
خانم غنوی، وکیل آقای کاظمی گفت که در حالی که آقای کاظمی به ایفای نقش هماهنگ کننده در تظاهرات عظیم عاشورای سال ۸۸ ( ۶ دیماه ۱۳۸۸) متهم شده است، وی ماهها قبل از این تاریخ (در تاریخ ۲۷ شهریور ۱۳۸۸) دستگیر شده بود و در آن زمان در زندان به سر می برد.
یک فعال حقوق بشر که با این پرونده آشنایی دارد به کمپین گفت: ” کاظمی در همه مراحل بازجویی ، بازپرسی و دادگاه بدوی از حق داشتن وکیل و حق دادرسی عادلانه محروم بوده است و حکم صادر شده برای ایشان کاملا سیاسی بوده و تنها برای مرعوب کردن جامعه در روزهای پس از عاشورا و پیش از بیست و دوم بهمن پارسال صادر شده است. اکنون نیز این نگرانی وجود دارد که دولت ایران در راستای اهداف سیاسی خود در داخل و خارج از کشور ، در یک زمان نامعلوم و به صورت ناگهانی این حکم را اجرا نماید. آقای کاظمی بیگناه است و تنها ارتباطش با سازمان مجاهدین خلق ، حضور فرزندش درقرارگاه اشرف است.”



۱۳۸۹ بهمن ۴, دوشنبه

سوم بهمن، زادروز بیست و هشت سالگی "ندا"ی مردم ایران


ندا"، اين شيردخت ايران زمين، نماد زنان دلاوري است كه در اعتراض به اصل و اساس نظام حاكم بر ايران و براي بازپس گيري پرچم ملي ميهنش جانش را هديه داد.
زنان و بانوان پاك اين مرز و بوم سده هاي بي شمار است در راه آزادي وطن و مبارزه با بيگانگان ، هم پاي مردان و كدبانان جنگيده اند و خونشان بر زمين ريخته است ؛ گردآفريد ، آرتميس و يوتاب (خواهر آريوبرزن) نمونه ي زنان دلاور ايران زمين اند كه جنگيدند و جان دادند

جنبش ما هستیم، خیزشی از درون


بیش از سه سال از برقراری جنبش ملی ما هستیم می گذرد. حرکتی که بیش از آنکه به یک حزب با یک دبیرخانه و تشکیلات مختلف شبیه باشد، به یک کلاس درس می ماند که آغاز دارد، اما پایان ندارد؛ آموزش هایی که به اندازه ی بیش از هزار و چند سد سال ریشه ای است و برای همین آنها را پایانی نیست.

دانش آموزانش کسانی هستند که در پی یک دگرگونی درونی می خواهند، نخست خود را پاک و پیراسته از گل و لای باتلاق هزار و چند سد ساله ی خرافات کنند و پس از آن، راه را برای آبادی و آزادی میهن دربندشان و لای روبی باتلاق عقیدتی-فکری هم میهنانشان، فراهم کنند.

جنبش ما هستیم، بیش از آنکه حرکتی سیاسی باشد، جریانی فکری است. تفکری با پشتوانه ی فرهنگ ایرانی و هویت ملی که می کوشد انسانیت را ارزشی زنده نگه دارد.

در این جنبش، همه ی تریبون ها بدون محدودیت، برای همه ی افراد، همه ی افکار و همه ی احزاب باز است، تا نظر و ایده و سلیقه ی خود را بیان کنند و به قول معروف، استاد خود باشند. زیرا در این آزمون تمام عیار و کلاس درس طولانی، هیچ کس رییس و زعیم یا فرمانده و فرمانبر دیگری نیست.

پرچم شیر و خورشید

نماد راستین آن پرچم سه رنگ شیر و خورشید نشان است؛ چرا که نماد راست و درست فرهنگ و هویت ایران نیز همین است. پرچمی که از هر حزب و بازی جداست و تنها رنگ ایرانی بودن را دارد و به قول استاد احمد کسروی (در کتاب تاریخچه ی شیر و خورشید): " شیر و خورشید چون پدیدآورنده عشق است، چه بهتر از اینکه بهره ایران، سرزمین هنرمندان و شاعران گردیده، زیرا نقش مزبور شعر و داستانش هم شعر است... ."
و آری شیر و خورشید، بازتاب عشق از آیینه ی نیاکان در دل ایرانیان است. نور خورشیدش و غرش شیرش و درخشش شمشیرش، یادآور هزاره ها شکوه است. و جنبش ملی ما هستیم سرافراز است که در یک حرکت بزرگ ملی، این پرچم را در دل ایرانیان در همه جای گیتی، زنده و افراشته نگه داشته است و در سرزمین مادریش هم که اینک گرفتار اهریمنی بیگانه با بیرقی غیر ایرانی شده، صدها بار و به همت بچه های ما هستیم در آسمان آن سامان افراشته مانده و تا ابد هم افراشته خواهد ماند.
تندیس سیمرغی زرین که با بال هایش، شیر و خورشید ایران را بالا می افرازد، تا با جان هزاره ی خود، ایران را نفسی مسیحایی بخشد، آزین جنبش ملی ما هستیم است.
و این پدیده ای شگرف و بی همتاست که حتا در زمان حکومت پیشین (شادروان محمدرضاشاه پهلوی) هم بی سابقه بوده است و مردم و حکومت چندان به ارزش این پرچم واقف نبودند.
در عین حال، جنبش ملی ما هستیم با افراشته نگه داشتن شیر و خورشید، به همه ی نمادهای احزاب گوناگون احترام می گذارد، به گونه ای که در کانال یک (تلویزیون جنبش ملی ما هستیم)، حتا کمونیست غیر معتقد به شیر و خورشید می آید و سخنش را می گوید!

درس های که جنبش ما هستیم می آموزاند

- درس آغازین جنبش، عشق است. عشق به خود، به پدر و مادر و خانواده، به دوستان، به جنس مخالف و موافق، به میهن، به راستی و بی ریایی و فاصله گرفتن از دروغ و ریاکاری...
جنبش ما هستیم، برای این نخستین و اساسی ترین درس خود، تابلویی از نیاکان نیک و فرهنگ ایران را در پیشگاه همگان می نهد:
"خداوند، این سرزمین را از دروغ و دشمن بپاید..." (داریوش بزرگ)
"من به همه ی باورها احترام می گذارم و هر شخصی آزاد است به دین خود باشد..." (کورش بزرگ)
"گفتار نیک و اندیشه ی نیک و کردار نیک نه تنها در شعار بلکه تا پای عمل..." (اشو زردشت)
"همه سر به سر دست نیکی بریم/جهان جهان را به بد مسپریم..." (فردوسی بزرگ)
اینها تابلوهایی است که جنبش ما هستیم در پیشگاه هم میهنانش می گذارد تا به پیراستن خویشتن از درونی ترین لایه های فکری-احساسی، بپردازد و آنگاه ادعا نماید که لیاقت یک حکومت و جامعه ی همراه با راستی و آزادی را دارد و برای همین است که پیروان مکتب فکری ما هستیم، هیچ گاه شعار شورش و براندازی صرف و... سر نمی دهند!

- درس دوم جنبش ما هستیم، آشنایی با تاریخ است؛ تاریخی به درازای هزاره ها از سده ها پیش از تازش تازیان تا تاریخ معاصر.
پس اگر حق شناسی به خرج می دهد و شاه و مصدق و... هر دو را ارج می نهد، به این دلیل است که می خواهد فرزندان ایران را با کوشندگان راه ایران آشنا کند و آشتی دهد. به راستی کدام حرکت یا کدام شخص را دیده اید که انقدر منصفانه به تاریخ معاصر بنگرد (از کتاب های تاریخ جمهوری اسلامی که تحمل خودی هایی همچون آیت الله منتظری ها را هم ندارند و پس از درگیری با آنها، نامشان از فهرست یاران آقای خمینی پاک می شود! چه برسد به شاه و رضاشاه و مصدق که در نظر آنان خونآشام و استخوان هایی پوسیده اند! تا احزاب و تلویزیون های گوناگون که به خون هم تشنه اند) و به جای دعواهای فسیل-گونه، به دنبال آشتی ملی با تاریخ و شخصیت های تاریخی باشد؟!

- درس سوم جنبش ملی ما هستیم، این است که هیچ کس حق توهین به هیچ دین یا باوری را ندارد و باید حتا در اوج مخالفت با یک دین یا باور به آن احترام بگذاریم؛ چون ما ادعا داریم که الگوی رفتاریمان، کورش است که همه ی باورها و دین ها را گرامی می داشت. الگوی ما هزاره ها همنشینی صدها باور و مذهب و زبان و قوم و دین است که بدون جنگ و اختلاف براساس مخرج مشترک ایرانی بودن، زیر یک سقف زیستند و فرهنگ تکثرگرای ایران زمین، همه ی آنها را همچون مادری در آغوش گرفت.

- درس چهارم جنبش ما هستیم، اداره شدن ایران به دست ایرانیان است. و در این راه باید معنای اشغال ایران را نیک دریابیم و برای بازپس گیری آن و فرهنگ سازی در آن هرچه در چنته داریم رو کنیم...

- و سرانجام اینکه جنبش ملی ما هستیم می خواهد همه ی ایرانیان با هر عقیده و مرام، دوست و عاشق یک دیگر باشند، حس انتقام از ایران رخت بربندد، اعدام و کشتار نباشد و دیکتاتوری در رده های مختلف  از شخصی تا خانوادگی و سیاسی وجود نداشته باشد.

سخنگوی جنبش

سخنگوی این جنبش، شهرام همایون است؛ اما هم او و هم همه ی اعضای ما هستیم می دانند که او تنها یک سخنگو و آموزگار و نیز هماهنگ کننده ی یک شبکه ی تلویزیونی بزرگ است، اما عضوی از خانواده ی بزرگ ما هستیم ایران و براین اساس، توهین به او، توهین به همه ی اعضای این خانواده و در نتیجه به ایران مورد پذیرش آنان براساس مهر و عشق است.

ما هستیم، از آنجا که مفهوم اشغال ایران را درک کرده است، تنها پروای تغییر حکومت را ندارد و با تغییر حکومت و حتا برقراری دموکرات ترین حکومت، از پای نخواهد نشست. زیرا هدف ما هستیم و پیروانش این است که: "هر ایرانی بداند که ایران چیست تا ایرانی بماند و ایرانی بمیرد." پس: "ما هستیم هست تا ایران هست."

تجربه ی شخصی

می دانم شاید این نوشتار، به مزاق کسانی خوش نیاید و تسکینشان نبخشد. هیچ مهم نیست. اما بد نیست در اینجا، تجربه ای شخصی از خود را بازگو کنم:
پیش از آشنایی با جنبش ملی ما هستیم، کانال یک و برنامه های آقای همایون، زندگی روزمره را داشتم و هرچند هر کاری که از دستم بر می آمد برای نشان دادن خشم و مخالفتم با این نظام نشان می دادم، اما در درون خودم چیز جدیدی حس نمی کردم. گاهی دروغ می گفتم و از آن نمی ترسیدم! عصبانی می شدم و تاب شنیدن نظرات مخالف خودم را نداشتم و گاهی بر سر خویشان و آشنایان فریاد می کشیدم! و سپس در بحث های سیاسی شرکت می کردم و مخالفتم را با رژیم نشان می دادم! اما حس خوبی نداشتم و سامانی در فکر و روح و سخنم حس نمی کردم!

به هر روی آشنایی با "ما هستیم" مرا از آن ورطه ی نخوت و ناامیدی و دروغگویی نجات داد و وارد مسیری از فرهنگ ایران و هویت ملی کرد. و به من یاد داد که باید ابتدا خودم دروغگو نباشم و برای ابراز مخالفت با نظامی که به دیکتاتوری، کشتار، خشونت، زندان، زن ستیزی، تک مذهبی و خودرایی مشهور است، ابتدا باید همه ی این صفت ها را در درون خودم نابود کنم.

"ما هستیم"، به مثابه ی اعلام آمادگی برای همه ی این کارهاست. بنابراین، ما هستیم را پایانی نیست و ورود به آن یعنی همیشه بودن در آن... .

کانال یک

تلویزیون "کانال یک"، به عنوان تریبون این جنبش، جایگاه همه گونه نظر و سخنی است؛ از چپ تا راست. تا اصلاح طلب با مهندس موسوی! از پادشاهی خواه و مشروطه طلب تا جبهه ی ملی و... . اگر چنین رسانه ای در میان رسانه های فارسی خارج از کشور نظیر دارد، لطفا" نام ببرید!

۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

اعدام بیش از ٥٠ نفر طی سه هفته گذشته در ایران

image

روز گذشته رژیم ایران اعلام كرد كه ٧ نفر را به اتهام نگهداری مواد مخدر و یك جوان را به اتهام تجاوز در زندان اوین اعدام كرده است و امروز ٥ نفر دیگر در خرم آباد اعدام شدند. جمهوری اسلامی روز ١٣ آبان ٧ نفر را در كرمانشاه اعدام کرد، ٤ دیماه ٦ نفر و ٧ دی علی صارمی و علی اكبر سیادت دو زندانی سیاسی را اعدام كرد. و دو نفر از زندانیان سیاسی در شیراز
حکم اعدام صادر شده و هر لحظه در خطر اعدام قرار دارند و روز ١١ دی ٤ نفر در سیستان و بلوچستان و همان روز ٨ نفر در قم اعدام شدند. ١٨ دی ٤ نفر در اصفهان، ٢ نفر در بروجرد و یك نفر در شیروان اعدام شدند.
 روز ١٥ دی نیز یک نفر را در ملاء عام در مركز شهر تهران به دار آویختند، در حالیکه مدتها بود اعدام علنی کنار گذشته شده بود. برخي اخبار نیز حاكی از اعدام مخفیانه ١٠ نفر در زندان مشهد و ١٢ نفر در زندان زاهدان است. همچنین اعلام شده است که بزودی در مشهد حكم قطع دست دو نفر اجرا می‌شود.
در این مدت حسین خضری، زندانی سیاسی، از زندان ارومیه به تهران منتقل شده و گفته می‌شود که مسئولین زندان به خانواده حسین گفته‌اند که انتقال برای اجرای حکم اعدام بوده است. امروز نیز خانواده وی اعلام کردند ظاهرا او اعدام شده است. جان زهرا بهرامی در خطر جدی است. رژیم حكم اعدام زهرا را قطعی كرده و هر لحظه امكان اجرای این حكم هست. جان حبیب لطیفی، حبیب گلپری پور، جعفر كاظمی و محمد علی حاج آقایی نیز در خطر جدی است و دو نفر هم از زندانیان سیاسی در شیراز حکم اعدام صادر شده است.
  گزارش‌ها و آمار در سطح جهان، جمهوری اسلامی ایران را در زمینه اجرای حکم اعدام در مقام دوم جای داده است. در طول سه دهه گذشته جمهوری اسلامی ایران همواره جزو چند کشوری بوده که بالاترین آمار اجرای احکام اعدام را دارند.

به‌دنبال موج اعدام‌ها، سازمان‌ها، شخصیت‌ها و نهادهای متعددی از جمله کمیته بین المللی علیه اعدام و سنگسار در ایران طی اقدامی، روز شنبه ۲۹ ژانویه برابر با ۹ بهمن ماه سال جاری را به عنوان روز اعتراض سراسری و همه جانبه علیه احکام صادر شدۀ اعدام، در حمایت از زندانیان سیاسی و برای لغو مجازات اعدام تعیین کرده‌اند و فراخوانِ حرکت‌های اعتراضی گسترده‌ای در سراسر جهان صادر شده است.

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...