۱۳۸۹ بهمن ۱, جمعه

زهرا بهرامی، شهروند ایرانی- هلندی در معرض اعدام

دختر زهرا بهرامی زندانی سیاسی محکوم به اعدام در پی ملاقات با مادرش در زندان اوین در روز سه شنبه می‌گوید، برخلاف گذشته مادرش در این ملاقات وحشت‌زده بود.زهرا بهرامی
زهرا بهرامی


زهرا بهرامی شهروند هلندی-ایرانی روز سه روز پس از شرکت در تظاهرات معترضان به نتایج اعلام شده انتخابات ۲۲ خرداد سال گذشته در روز عاشورا بازداشت شد.

ابوالقاسم صلواتی قاضی شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران زهرا بهرامی را به اتهام نگهداری مواد مخدر و عضویت در تشکلی به نام «انجمن پادشاهی» محکوم به اعدام کرده است. اما زهرا بهرامی با رد این اتهامات در دادگاه به قاضی گفته در زندان زیر فشار بازجویان پرونده وادار به اعترافات دروغین شده است.

 بنفشه نایب‌پور، دختر زهرا بهرامی در تهران از جزئیات ملاقات روز سه شنبه با مادرش ‌می‌گوید:


بنفشه نايب پور: آخرين باری که مادرم را ديدم روز سه شنبه بود. سه شنبه‌ها هميشه وقت ملاقات است و اين ملاقات‌ها معمولا ۲۰ تا ۳۰ دقيقه طول می‌کشد.

-در اين ملاقات اخير مادرتان به شما چه گفتند؟


دو ماه پيش ايشان به بند عمومی منتقل شده بودند. الان دوباره به بند متادون منتقلشان کرده‌اند. زياد حالش خوب نبود. در بند عمومی اوين قسمتی است که حالت قرنطينه دارد و در آنجا فقط زندانيان سياسی را نگه می‌دارند. به آن جا می گويند بند متادون.

در اين چند بار آخری که ايشان را ديدم مادرم تلاش می‌کند که نشان ندهد که ناراحت است. اما وقتی من ديدمش فقط گريه می‌کرد. معلوم است که از وضعيت پيش آمده وحشت‌زده است.

ـ به غير از ملاقاتی که با مادرتان داشته‌ايد، آيا پرونده ايشان را بيرون از زندان هم پيگيری کرده‌ايد؟


ما هنوز منتظريم که پرونده‌شان به کميسيون عفو و بخشودگی ارسال شود و در آنجا ببينيم که چه پاسخی به ما می‌دهند. زمانش هم مشخص نيست.اينکه کی پرونده به کميسيون عفو و بخشودگی برسد و يا اينکه کی به ما پاسخ بدهند مشخص نيست.

- مبنای اتهام به همراه داشتن مواد مخدر در هنگام دستگيری که به ايشان وارد شده، بر چه اساسی بوده است؟


در پرونده چنين اتهامی ذکر شده است اما مادرم در روز دادگاه اين اتهامش را رد کرد و به خود آقای صلواتی- قاضی پرونده- هم گفت که «من تحت فشار بودم.  در شرايط خيلی وحشتناکی قرار داشتم و ناچار شدم اين اتهامات را بپذيرم اما الان دارم به شما می‌گويم که اين اتهام کلا بی‌پايه و اساس است و آن را به طور کامل رد می‌کنم.»

ـ يعنی الان ديگر از اتهام عضويت در انجمن پادشاهی در پرونده ايشان خبری نيست؟

چرا . هنوز هم اتهام سياسی ايشان کماکان باقی است. اصلا خود ما از اين وضعيت تعجب می‌کنيم. الان مادرم يکسال است که در زندان به سر می‌برد. از اين يکسال، نزديک به ده ماهش را در بند امنيتی ۲۰۹ گذرانده است.

تعجب ما از اين است که اگر اتهام مواد مخدر مادرم درالويت از اتهام سياسی ايشان بوده، چرا اول آمدند و به آن بخش از اتهاماتش رسيدگی کردند. چه می‌خواستند بگويند؟

ـ گويا ايشان اساسا عضويت در انجمن پادشاهی را هم رد می‌کنند؟

بله . اين اتهام‌ها را رد می‌کنند. چند وقت پيش در يک سايتی داشتم در اين مورد مطالعه می‌کردم، ديدم که انجمن پادشاهی يک بيانيه داده بود و گفته بود که خانم زهرا بهرامی هيچ وابستگی به انجمن پادشاهی ندارد.

من هميشه گفته‌ام . مادر من در تجمعات شرکت می‌کرد. با تلويزيون‌ها و راديوهای سياسی تماس تلفنی داشت. اما عضو هيچ گروهک و فرقه‌ای نبود.

ـآيا شما بعد از آخرين ملاقاتتان با آقای جعفری دولت آبادی، دادستان تهران، يا قاضی صلواتی تماس جديدی گرفته‌ايد؟ چون پيش از اين گفته بوديد که به شما قول داده‌اند که بعد از اعترافات مادرتان، مسئله ايشان را حل می‌کنند و ايشان را از زندان آزاد خواهند کرد؟

بله. آقای جعفری دولت آبادی دو ماه پيش که من با ايشان ملاقات داشتم، به من گفتند که «تحت هيچ شرايطی با هيچ مطبوعات و رسانه‌ايی مصاحبه نکن، چون اين جوری وضعيت مادرت بدتر می‌شود، من تا جايی که بتوانم به شما قول همکاری و کمک می‌دهم و هر وقت هم که شما مايل بوديد و به دادستانی آمديد می‌توانيد مستقيم بيايد نزد خودم.»

حتی من بعد از اينکه با ايشان صحبت کردم چندين بار مراجعه کردم اما ايشان اصلا مرا نپذيرفتند. و نخواستند مرا ملاقات کنند. کاری که برايم نکردند هيچ، حکم اعدام هم صادر شد.

ـ از ديروز تا به حال با قوه قضائيه تماسی داشته‌ايد؟

خير. وکيل مادرم از من خواسته که بروم و درخواست عفو بدهم. بروم نزد قاضی و تقاضای عفو بکنم.اما من هيچگاه اين کار را نمی‌کنم.من همين جا اعلام می‌کنم که شخصا تقاضای عفو برای مادرم نمی‌کنم.

برای اينکه ما اساسا اين اتهامات را قبول نداريم. تقاضای عفو برای کسی است که اتهاماتش را پذيرفته باشد. و بداند که مقصر است. خير، نه آقای جعفر دولت آبادی و نه آقای صلواتی در اين چند روز با من تماسی نداشته‌اند.

ـ با توجه به اينکه مادرتان تبعه کشور هلند است. چه تماس‌هايی با کنسولگری يا سفارت هلند در تهران داشته‌ايد؟ آيا نتايجی هم در اين زمينه به دست آورده‌ايد؟


چند بار به سفارت رفته‌ام و با آنها درتماس بوده‌ام. تقاضای کمک کرده‌ام و آنها هم تا آنجايی که بتوانند سعی می‌کنند که کمک کنند. ولی تا به حال در مورد اقداماتشان چيزی به من نگفته‌اند.

من ازمسئولين سفارت هلند پرسيدم که اگر کسی از من در مورد اقدامات سفارت هلند در مورد وضعيت مادرم سوال کرد بايد چه پاسخی بدهم که به من گفتند به آنها بگوييد با خود سفارت تماس بگيرند، ما به آنها توضيح خواهيم داد.

ـ اقدام بعدی شما چه خواهد بود؟

تا جايی که بتوانم سعی و تلاشم را می کنم تا مادرم را نجات بدهم.

۱۳۸۹ دی ۲۴, جمعه

زهرا بهرامی شهروند ایرانی -هلندی به اعدام محکوم شد

image
با ابلاغ حکم کتبی به وکیل زهرا بهرامی از بازداشت شدگان عاشورای سال گذشته تهران ، وی به اعدام محکوم شد. در پرونده وی حمل و نگهداری مواد مخدر ذکر شده‌است با این حال قاضی صلواتی در شعبی پانزدهم دادگاه انقلاب وی را به « محاربه» متهم ساخته‌بود.


کمیته گزارشگران حقوق بشر با اعلام این خبر  در مصاحبه  با شریف رازی وکیل  زهرا اتهام وی را  حمل و نگهداری مواد مخدر ذکر کرده که  پس از بازجویی از منزل وی بدست‌ آمده‌است:«پرونده‌ی موکلم در دو قسمت مورد بررسی قرار گرفته بود. یک بخش از پرونده مربوط به وقایع روز عاشورا بود که هنوز در این رابطه دادگاهی برای وی تشکیل نشده و به تبع آن حکمی نیز در این خصوص صادر نشده است. اما حکم اعدام در خصوص بخش دوم این پرونده بوده است که مربوط به جرایم مواد مخدر است. در تفتیش منزل موکلم مقداری مواد مخدر کشف شده که از ۳۰ گرم بیشتر بوده است و با توجه به این که بر اساس قانون حکم نگهداری بیش از این مقدار مواد مخدر اعدام است، دادگاه وی را در این بخش محکوم به اعدام کرده است.»
شریف رازی همچنین  به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت که امکان ارائه درخواست تجدید نظر برای خانم بهرامی نیز وجود ندارد. وی تنها راه نجات خانم بهرامی را پاسخ مثبت کمیسیون عفو و بخشودگی دانست و گفت: «پرونده‌های مربوط به مواد مخدر، پس از بررسی در دادگاه به دادستانی کل ارجاع می‌شود و پس از آن به دایره‌ی اجرای حکم ابلاغ می‌شود. تنها امید ما در این مرحله دریافت پاسخ مثبت از کمیسیون عفو و بخشودگی است.» 
این در حالیست که زهرا بهرامی در دادگاه خود این اتهام را «رد کرده» و اعتراف به آنرا به خاطر «شکنجه‌های جسمی و روحی» خود در بند ۲۰۹ زندان اوین اعلام کرده بود.
زهرا بهرامی از  بازداشت شدگان عاشورای تهران است که تاریخ بیست و پنجم مرداد جاری   در  شعبه پانزدهم دادگاه  انقلاب که به ریاست قاضی صلواتی برگزار شد به  «محاربه» متهم گردید. دیگر اتهامات این زندانی ایرانی -هلندی که  از ششم دی ماه سال گذشته در زندان و مدت زیادی را نیز در انفرادی سپری کرده‌است « اقدام علیه امنیت ملی،تبلیغ علیه نظام،و عضویت در گروه انجمن پادشاهی» بود.

نازنین خسروانی: سلول آنقدر سرد است که شب‌ها انگار روی یخ خوابیده‌ایم

image نازنین خسروانی
اعظم افشاریان مادر نازنین خسروانی ، روزنامه‌نگار زندانی پس از ملاقات روز گذشته با وی در زندان اوین گفت:« نازنین به ما گفت هوای سلول انقدر سرد است که انگار شبها روی یخ خوابیده‌ایم . نمی‌دانم چرا مسوولان بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات حاضر نیستند لباس‌های گرم را به دخترم برسانند».
  مادر نازنین خسروانی با اشاره به وضعیت مناسب روحی این روزنامه‌نگار گفت که با وجود کاهش دمای هوا در این چند روز، همچنان مسوولان بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات از دادن لباس‌های گرم به نازنین خودداری کرده‌اند.

به گفته خانم افشاریان در سلولهای بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات تختی وجود ندارد و زندانی‌ها مجبورند بر زمین سرد بخوابند. این در حالی است که در این بند به زندانانیان لباس گرم یا پتوی اضافه هم نمی‌دهند.

نازنین خسروانی در این دیدار از این مساله که قرار بود دادگاه وی بدون اطلاع وکیل و خانواده‌اش برگزار شود ابراز تعجب کرده بود: «روز چهارشنبه، وکیل دخترم برای رسیدگی به پرونده دیگری به دادگاه رفته بود که خیلی اتفاقی نازنین را آنجا می‌بیند که برای محاکمه از زندان به شعبه ۲۶ آورده شده بود، ولی چون به وکیل از قبل تاریخ دادگاه و شعبه رسیدگی کننده ابلاغ نشده بود و وکیل دخترم فرصت مطالعه پرونده را نداشته است، بعد از درخواست نازنین و خانم غیرت وکیل دخترم، قاضی پیرعباسی با همکاری و لطف زیاد دادگاه رابه تاریخ دیگری موکول کرد.»

به گفته مادر نازنین هنوز زمان دقیق برگزاری دادگاه مشخص نیست اما به احتمال زیاد در آینده ای نزدیک خواهد بود.

خسروانی با روزنامه های شرق، سرمایه، کارگزاران، بهار و…همکاری داشته استه است وی بیش از ۷۰ روز است که در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات به سر می‌برد. خانواده نازنین روز گذشته موفق شدند یک دومین بار با او در زندان اوین ملاقات کنند.

۱۳۸۹ دی ۱۶, پنجشنبه

هجوم ماموران اداره اطلاعات شيراز به منزل پدری مجيد توكلي

۱۳۸۹ آذر ۲۳, سه‌شنبه

علی کلایی: شرمگین ما، زندان مهدیه یکساله شد


یکسال می شود 365 روز. هر روز را اگر سرراست 24 ساعت حساب کنی و قید آن خورده های به ظاهرا بی اهمیت جماعت نجوم شناس را بزنی می توانی بفهمی که یکسال چند ساعت می شود. بعد هر ساعت هم که می شود 60 دقیقه و هر دقیقه هم 60 ثانیه. همه اینها را اگر در هم ضرب کنی عددی می شود عجیب و غریب و طولانی. به طولانی بودن روزهای بند و روزهای زندان یکی از بهترین دختران ایران زمین.
11 آذر سال 1388 است و آن خبر شوم. هجوم حضرات امنیت بان به خانه مهدیه گلرو و همسرش وحید لعلی پور عزیز. هجومی صد رحمت به مغول. همه چیز را بردند و حتی لپ تاپ و عکسهای عقد کنان پیمان و همسر عزیزش که در آن بود. البته لپ تاپ را لطف کردند و پس از ربودن پس آوردند!
یکسال گذشت. مهدیه گلرو در بند شد. بازجویی شد. به جرمی ناکرده شکنجه شد. همسرش برای عذابش بازداشت شد و چون سرسختی اش دیده شد حضرات مجبور به آزادی همسرش شدند. مهدیه گلرو محکوم شد، ولی خنده از لبانش و از صدایش نرفت. آن خنده های همیشگی مهدیه هنوز هست. هست اما داغ بر دل شد روزی که وثیقه صادر شد.
خیلی آمدند و گفتند و وعده ها دادند. آمدند و مدعی بودند. اما تا فهمیدند وثیقه برای یک زندانی سیاسی و یک دانشجوی ستاره دار در بند است جا زدند. خالی کردند و جام بی غیرتی را لاجرعه سرکشیدند. خیلی ها که باید جوابگوی تاریخ باشند.
وثیقه جور نشد و مهدیه قصه ما در زندان ماند. ماند که همچنان اوین شاهد خنده های این شیر دختر باشد. ماند که مردانگی را این زن درسی دوباره بدهد. ماند تا مهدیه ای که از برای همسرش و طی یک بازداشت کوتاه چند ساعته اشک بر پهنه صورتش می نشست و صورتش از اشک خیس می شد، مبارزه را و مردانگی را در کلاس مقاومت خویش بنشاندومدرّس ایستادن باشد.
مهدیه ستاره دار است. ستاره شرف و افتخار. شرف ایستادن و افتخار آزادگی و حریت.
مهدیه شجاع است. اینقدر شجاع که وقتی از یک بازداشت و اعتصاب غذا رها می شود و گاه 16 آذر فرا می رسد، بی واهمه به دانشگاه تهران می آید و شجاعانه سخن می گوید. همین اخیرا گفته است که: "بايد به قيمت دانشگاه شدن اوين، دانشگاه آخرين سنگر آزادی زنده بماند".
مهدیه به آزادی اعتقاد دارد. به رهایی دانشجویان اعتقاد دارد. به انسان اعتقاد دارد. عکس مدعیانی که اینگونه شعار می دهند و وقت عمل باید از سوراخ موش پیدایشان کنی. عکس کسانی که پس از ماجرا می آیند و وقیحانه سهم خواهی می کنند. مهدیه ایستادن را ایستادن می آموزد.
مهدیه یک مبارز است. یک خواهر است. یک دختر است. یک زن است و همه این نقشها را به عالی ترین وجه ممکن بر عهده گرفته است. مهدیه یک خواهر تمام عیار است. با تمام دغدغه های خواهرانه اش و می مانی از این همه انسانیت و محبت که او به برادری یا خواهری نثار می کند. می مانی از این همه همراهی و همدوشی که جامعه مرد سالار ما از یک دختر، یک زن توقع ندارد. اما مهدیه سختی این جامعه مرد سالار را شکست تا بیاموزد که همدوش هم می تواند باشد. او نه تنها که به همراه شبنم، عاطفه و بسیاری دیگر از دختران و زنان ایران زمین.
اما آسمان و زمین شاهد است که نبودن مهدیه در جمع آزادان اشک به چشم برادران و خواهرانش می آورد که شرمنده اویند. شرمندگی که بر آزادی بی شرفانه خود دارند و وقتی نامش و یکسالگی بازداشتش را به یاد می آورند آرام در وجدان خویش نجوا کنند که شرمگین ما بی شرفها که این بیرونیم و مهدیه و مهدیه ها در بند.
آقایان امنیتی و قضایی! دل آسمان آزاد ایران برای مهدیه گلرو تنگ شده. اگر گوش کنید صدای نک و نالشان را از این فراق می شنوید. اگر گوش کنید و گوش شنوایی داشته باشید. اگر!
دانشجویان ایران زمین! شما میراث داران مهدیه گلرو ها و علی ملیحی ها و میلاد اسدی هایید و مدیون عبدالله مومنی ها و شرف اهل قلم احمد زید آبادی. شانزده آذر نزدیک است و این شمایید و این میراث سه آذر اهورایی شهید آذر 1332 و آذران اهورایی شهید و در بند بیش از هفتاد سال نفس کشیدن دانشگاه در ایران.
16 آذر بر شما دانشجویان آزاد و در بند خجسته. 16 آذر در بند بر تو مبارک باشد خواهرم مهدیه عزیز

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...