۱۴۰۳ شهریور ۸, پنجشنبه

عکس هفته: رژیم جمهوری ننگین ولی فقیه دشمن مهساها و آرزوها…

عکس هفته! جمهوری اسلامی دشمن مهساها و آرزوها…


مهسا امینی ۲۱ ساله در ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ در بازداشت گشت ارشاد اسلامی تهران مورد حمله قرار گرفت و سه روز بعد در ۲۵ شهریور جان باخت


آرزو بدری ۳۱ ساله یک ۱ مرداد ۱۴۰۳ با شلیک مستقیم ماموران شهرستان نور در استان مازندران به شدت زخمی شد و همچنان در بیمارستان بستر میبرد 

۱۴۰۳ شهریور ۷, چهارشنبه

حکومت اسلامی در ایران، کوچکتر از همیشه

رژیم ضعف نشان ندادن در برابر جامعه را با سرکوب خشن و وحشیانه در حالی پیش می‌برد که در عمل مجبور به عقب‌نشینی‌های بسیار به ویژه در همان عرصه‌هایی شده که به شدت نسبت به آنها حساس است مانند آزادی و حقوق زنان که از جمله در موضوع حجاب نمود پیدا می‌کند. ضمن اینکه بر بستر حقوقی پس از مشروطه و نیم قرن پهلوی، از همان آغاز مجبور شد به حقوق و نهادهایی تن بدهد که از اساس با آنها مخالف است و به همین دلیل نیز تلاش کرد تا آنها را از درون و محتوا تهی کرده و به خدمت خود در آورد؛ از سه قوه گرفته تا حق رأی زنان و پیروان برخی مذاهب و یا آموزش همگانی. در این مسیر، خودش هیچکدام از قوانین و مقررات سرکوبگرانه را نه تنها لغو نکرده بلکه بر آنها اضافه نیز کرده

است. این شهروندان هستند که با نافرمانی مدنی آنها را زیر پا لگدمال کرده‌اند وگرنه «خدای دهه شصت» که مورد علاقه شدید خامنه‌ایست هنوز در ایران جولان می‌داد در حالی که مافیای نظام روز به روز کوچک و کوچکتر شده و نیروی مقابل و مخالف آن هر سال افزایش یافته و قوی‌تر شده است.

در برابر خارج و دولت‌های غربی اما هرآنچه به عنوان «نوشیدن جام زهر» و «نرمش قهرمانانه» و «صلح حسن تبلیغ شد، تنها به دست آوردن فرصت و وقت خریدن بوده تا نظام نقشه‌های بدخیم خود را پیش ببرد. قابل توجه اینکه هرچه جامعه هشیارتر شد و از این حکومت با زمامداران ثابت فاصله گرفت، دولت‌های غربی با زمامداران مختلف همچنان به ترفندهای رژیم نه تنها تن دادند بلکه به تبلیغ و حمایت از آن نیز پرداختند. همزمان هرچه جمهوری اسلامی در ایران و حتا کشورهای منطقه کوچکتر شد، ایده‌های آن که «آرمان فلسطین» و یهودستیزی از بنیادهای آن به شمار می‌رود، در دموکراسی‌ها ریشه دواند و تازه در تحرکات اخیر به نظر می‌رسد دولت‌های آنها را به خود آورده که چه هیولایی را در خود پرورش داده‌اند. در چنین شرایطی «غُر زدن» به اپوزیسیون میهن‌دوست و مدافع دموکراسی که موجودیت و فعالیت‌اش به داخل و به ملت وابسته است، کمکی به ایران نمی‌کند! این اپوزیسیون اکنون بهترین فرصت را برای تغییر رفتار دولت‌هایی دارد که در توهم تغییر رفتار رژیم بودند. جمهوری اسلامی و مردم مخالف آن فرصت و شرایطی را به وجود آورده‌اند که با توجه به بحران‌های داخلی و منطقه‌ای و جهانی، آلترناتیو عملا موجود می‌تواند از آن برای پس گرفتن ایران استفاده کند 

۱۴۰۳ شهریور ۶, سه‌شنبه

چه کسانی می‌توانند «راحت» آدم‌ بدزدند و بکُشند؟ ( رژیم ایران )

در مواردی اما افراط سیاسی و مذهبی و همچنین مزدوری برای حکومت‌ها و گروه‌های مافیایی افراد را به جنایتکار تبدیل می‌کند. آدم‌ربایی و مفقود کردن مخالفان و سپس پیدا شدن پیکر بی‌جان آنها بدون آنکه دستگاه‌های امنیتی جمهوری اسلامی مسئولیتی بپذیرند،  پس از انقلاب۵۷ همواره وجود داشته است. جنایتکاران بالفطره که نسبت به هم‌نوع خود هیچ احساسی ندارند و می‌توانند شهروندان را به فجیع‌ترین شک ممکن بربایند و به قتل برسانند، وقتی به عنوان طرفدار یا مزدور در استخدام حکومت‌های تبهکار قرار می‌گیرند، آنوقت از هر پیگرد قضائی نیز محفوظ می‌مانند در حالی که در نظام‌های عادی در صورت دستگیری و محاکمه، تا آخر عمر از جامعه دور نگهداشته می‌شوند. دو گروه دیگر نیز قادر به جنایت علیه مردم معترض هستند:

یکی، محکومان جنایی که به اعتراف مقامات جمهوری اسلامی با تعهد و چه بسا تخفیف در مجازات از زندان‌


آزاد می‌شوند تا به صف سرکوبگران بپوندند..

دیگری، شبه‌نظامیان وابسته به رژیم در کشورهای منطقه که از نظر ملی و تاریخی هیچ احساس همدلی با ایرانیان معترض ندارند و به کشور آورده می‌شوند تا در جایی که مردم علیه رژیم اعتراض می‌کنند، آنها از «انقلاب»دفاع کنند! 

در این میان ۴۵ سال آموزش و تبلیغات جمهوری اسلامی و عادی کردن خشونت عریان به پشتوانه‌ی قوانین ضدبشری را نباید دست‌کم گرفت. بی‌تردید هستند افرادی که به دلیل فقدان امکانات آموزشی و تربیتی و تحت تأثیر فضایی که فاشیسم مذهبی بر جامعه تحمیل کرده، امیال سرکوب‌شده‌ی خود را در چارچوب «خدمت» در دستگاه‌های سرکوب رژیم ارضاء می‌‌کنند.

در تمام اعتراضات سال‌های گذشته همواره شهروندانی مفقود شده‌اند بدون آنکه معلوم شود چه بر سرشان آمده. کم نیستند جوانانی مانند سعید زینالی که در اعتراضات دانشجویی تیر ۱۳۷۸ دستگیر و سپس مفقود شد و خانواده همچنان چشم‌انتظارش هستند.

سازمان‌های حقوق بشریشماری از گمشدگان قهری  توسط جمهوری اسلامی رامستند کرده اند. از آبان ۹۸ به اینسو اما جوان‌ربایی و سپس رها کردن پیکر بی‌جان آنها و وانمود کردن اینکه بر اثر خودکشی یا سانحه جان خود را از دست داده‌اند، ابعادی فراتر از تخیل پیدا کرده. نکته قابل توجه در این گم‌شدن‌ها، جوانی و همچنین تصاویر چشمگیر زیبایی عینی و فکریست که آنها پیش از ربوده و یا کشته شدن در شبکه‌های مجازی خود به  اشتراک گذاشته‌اند. گویی جنایتکاران شاغل در دستگاه‌های امنیتی و انتظامی و شبه‌نظامی رژیم در سراسر ایران، طعمه‌های خود را از میان آنها می‌جویند.

اینهمه در حالیست که پلیس علمی و تشخیص آثار جرم در جهان برای یافتن مرتکبان بسیار پیشرفت کرده اما در ایران نه از این امکانات استفاده می‌شود و نه مأموران رژیم با دفن فوری کشته‌شدگان چنین فرصتی را به خانواده‌ها می‌دهند تا پیگیر جنایتی شوند که در حق عزیزان آنها صورت گرفته و نه اصلا در این رژیم می‌توان امیدی به پیگیری جنایت‌های آن داشت!

۱۴۰۳ مرداد ۲۹, دوشنبه

گروه تروریستی جمهوری اسلامی

 ایران تنها کشوریست که تروریست‌های اسلامی در قرن بیستم توانستند در آن به قدرت برسند. پیش از آن، بعد از جنگ جهانی دوم، گروه‌های تروریستی چپ تحت عنوان «جنبش چریکی» در برخی کشورها از جمله کوبا به قدرت رسیده بودند. «جنبش چریکی» چپ با پشتیبانی پیدا و پنهان بلوک شرق به شکل گرفتن گروه‌‌های مشابه حتا در دموکراسی‌ها منجر شد و اعضای آن تحت عنوان تئوری‌های جنگ چریکی شهری و روستایی برای رسیدن به قدرت، دست به ترورهای متعدد زدند تا اینکه در اواخر قرن بیستم به تاریخ پیوستند. تقریبا همزمان، بنیادگرایی اسلامی که ریشه‌های نظری آن در کشورهایی مانند مصر قوی‌تر بود، به دلایل مختلف، در ایران با پشتیبانی پیدا و پنهان بلوک غرب به قدرت دولتی دست یافت تا طی چند دهه جهان را با ویروس مرگبار اسلام سیاسی آلوده کرده و به یک مشکل بین‌المللی تبدیل شود.

در حالی که «جنبش چریکی» عمدتا افرادی از طبقات متوسط و مرفه و به اصطلاح «روشنفکران» کشور مربوطه را جذب می‌کرد، «سربازان» بنیادگرایی اسلامی در دموکراسی‌ها اما یا در خانواده‌های مهاجر عمدتا طبقات پایین پرورش یافته‌اند و یا با موج‌های مهاجرت به عنوان پناهجو راهی این کشورها شده‌‌اند که در میان آنها صادراتی‌های هدفمند نیز حضور دارند. آنها با سوء استفاده از دموکراسی و آزادی مذاهب و با پشتیبانی مالی از سوی به ویژه جمهوری اسلامی و عربستان سعودی توانسته‌اند تحت پوشش مساجد و مراکز اسلامی هسته‌هایی قوی را سازماندهی کنند تا بر سیاست و فرهنگ این کشورها تأثیر بگذارند. اسلامگرایان از یکسو از حمایت چپ افراطی و «ووک»ها که فکر می‌کنند خیلی «بیدار»ند برخوردارند و از سوی دیگر به تقویت راست افراطی در این کشورها دامن می‌زنند. هر سه این افراطیون در عمل ثابت کرده‌اند که از جمله با جداسازی‌های بی‌پایه و انواع برتری‌طلبی و تبعیض، ضد دموکراسی و ضد برابری حقوقی انسان‌‌ها و ضد نظم دموکراتیک و همزیستی جامعه هستند. در چنین شرایطی است که به نظر می‌رسد خطر و تهدیدی به نام جمهوری اسلامی برای جهانی که طی بیش از چهار دهه گذشته به مماشات و معامله با آن مشغول بوده بیش از پیش روشن می‌شود و یا اگر هم روشن بوده، حالا به عنوان یک مشکل عینی که باید رفع و دفع شود، درک می‌گردد: اینکه جمهوری اسلامی با وجود نهادهای مدنی و مدرن که از دوران مشروطه و پهلوی به آن تحمیل شده، یک گروه تروریستی است. به همین دلیل نیز آن نهادها را از محتوا تهی ساخته و با موازی‌سازی ساختار تروریستی خود را حفظ کرده است. در این رژیم، «میدان» و «دیپلماسی» یکیست چرا که سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی هر دو یکی هستند! جنگ با نیابتی‌ها و شبه‌نظامیان اسلامی جنگ با رژیم ایران و با اسلام سیاسی‌ست. تروریستی اعلام کردن سپاه پاسداران انقلاب اسلامی نیز چیزی جز به رسمیت شناختن جمهوری اسلامی به عنوان یک گروه تروریستی نیست چرا که قدرت اقتصادی و سیاسی و عقیدتی جمهوری اسلامی در سپاهی است که از آن پاسداری می‌کند. در این میان، کشورهایی که سپاه پاسداران را تروریستی اعلام کرده‌اند، در مماشات و معامله با جمهوری اسلامی، تروریست‌های آن را تغذیه می‌کنند. اتحادیه اروپا و بریتانیا احتمالا برای امتناع از این تناقض است که تا کنون از این کار خودداری کرده‌اند. اما بعید است سیاستمداران آنها ندانند که روز تعیین تکلیف نهایی با گروه تروریستی جمهوری اسلامی، نه به خاطر مردم ایران بلکه برای مردم خودشان خواهد رسید

۱۴۰۳ مرداد ۲۲, دوشنبه

همه منتظر مرگ جمهوری اسلامی هستند

 روشن است که هر موجود زنده‌ای با گذر عمر بر سال‌های زندگی‌اش افزوده نمی‌شود و دومین رهبر سالخورده و فرتوت حکومت نیز  هر روز ممکن است خبر مرگش برسد. اما اینکه ویروس بدخیمی به نام جمهوری اسلامی را به یک نفر و بود و نبود وی کاهش داد، عمدتا از سوی افراد و جریاناتی صورت می‌گیرد که پیدا و پنهان رژیم کنونی را امری تغییرناپذیر و به عنوان سرنوشت ایران و ایرانیان قلمداد می‌کنند و به فکر «رهبر سوم» و «جمهوری سوم» هستند.


واقعیت  اینست که جمهوری اسلامی با تفکر فرقه‌ای و قرون وسطایی از اول سالخورده و فرتوت به دنیا آمده و ابزار روی کار آمدن و بقایش نیز چیزی جز همانکه بنیانگذارش به صراحت اعلام کرد نبوده است: خون!

خون و خونریزی برای کسب قدرت و حفظ آن، ابزار و روش مافیایی است که همه گروه‌های ایدئولوژیک اعم از دینی و غیردینی به کار می‌بندند زیرا تفکر و هدف آنها ضد آزادی‌های طبیعی است که با بشر متولد می‌شود و ضد حقوق شهروندیست که بشر برای همزیستی در زندگی اجتماعی آنها را به ارزش و قانون تبدیل کرده است

حالا گذشته از هرج و مرج احتمالی ناشی از مرگ خامنه‌ای در نیروهای داخلی خود رژیم، بعید است که مرگ رهبر دوم نظام پس از ۴۴ سال تجربیات ناکام و مرگبار جامعه  به همان شکلی به «سلام و صلوات و «رهبر سوم» ختم شود که ده سال پس از روی کار آمدن رژیم و  پس از مرگ خمینی، با توطئه‌ی امثال علی اکبر هاشمی رفسنجانی به «رهبر دوم» ختم شد.

فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران با همه‌ی لاف و گزاف‌های زمامدارانش، طی سال‌های اخیر در ضعیف‌ترین دوران خود بسر می‌برد. در برابرش بزرگترین و مهم‌ترین دشمن آن، جمعیت جوانی‌ قرار دارد که قاطعانه به دنبال تغییر رژیم است و جنبش ملی ۱۴۰۱ را در ابعادی بی‌همتا رقم زد. در سوی دیگر جبهه‌ایست که گروه‌های تروریستی از جمله حماس علیه اسرائیل گشودند که گریبا  خودشان را گرفت بطوری که حتا کشورهای عربی نیز نمی‌خواهند منافع‌ خود را با «آرمان فلسطین» گره بزنند چه برسد به آنکه در کنار «محور مقاومت» قرار گیرند. آنسوتر دولت‌های غربی هستند که دستپاچه از رشد افراطیون اسلامی و پیروزی راست‌ها، حکایت معروف سعدی را به یاد می‌آورند که هر مصرع و بیت آن زبانزد شده: درختی که اکنون گرفته‌ست پای/ به نیروی شخصی برآید ز جای/ وگر همچنان روزگاری هِلی/ به گردونش از بیخ بر نگسلی/ سرِ چشمه شاید گرفتن به بیل/ چو پر شد نشاید گذشتن به پیل!

به هر حال، هیچکدام از اینها نشانه‌های خوبی برای رژیمی نیستند که رهبر تبهکارش که این روزها مرتب در اعلام برائت از حمله و دشمنی علیه اسرائیل به «تقیه» مشغول است، بخواهد «رهبر سوم» بجای خود تعیین کند. ایران و خاورمیانه در انتظار مرگ جمهوری اسلامی روزشماری می‌کنند

تجمع اعتراضی در استكهلم در اعتراض به اعدامها توسط جمهوری اسلامی ( مهرناز موسوی )

 رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني


براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦ مرداد ١٤٠٣ به دست جمهوري اسلامي اعدام شد. اين خبري بسيار تلخ،دلخراش و تكان دهنده است كه قلب مارا بار ديگر به درد آورده و خشم مارا بر افروخته. اعدام رضا رسايي زنگ خطري است براي تمام زندانيان سياسي كه در خطر اجراي حكم اعدام قرار دارند. علي رغم تمام تلاشها براي محو ياد وميراث او، رضا رسايي در دل مليونها نفر به نماد جاودانه انقلاب زن زندگي آزادي تبديل شده است. حكومتي كه بي رحمانه مردم بي گناه را به خاطر يك اعتراض مسالمت آميز اعدام مي كند اصلاح پذير نيست. اين رژيم عليه مردم خود اعلام جنگ كرده است وسكوت جامعه جهاني تنها جان افراد بعدي را به خطر مي اندازد. دنيا نبايد ساكت بماند. جامعه بين المللي، سازمانهاي حقوق بشر وهمه افرادي كه به عدالت وانسانيت معتقدند بايد قيام كنند و اين جنايت را محكوم كنند. اعدام رضا رسايي فقط حمله به يك نفر نيست. اين حمله به ارزشهاي جهاني آزادي وحقوق بشر است. سكوت همدستي با قاتلان است. قبل از اينكه براي كسانيكه در تيررس رژيم باقي مانده اند دير شود، همين حالا صدايتان را بلند كنيد، برخيزيد واقدام كنيد. اعدامها در ايران بايد متوقف شود

۱۴۰۳ مرداد ۱۸, پنجشنبه

حجاب و ابزاری برای پوشش بر معضلات بنیادیست!

در تمام رأی‌گیری‌ها، نظام به صف رأی نیاز داشته و برایش فرقی نمی‌کند که شرکت‌کنندگان به چه کسی رأی می‌دهند چون آرای آنها در عمل به یکی از «دو بال نظام» می‌رسد!


در مورد رأی‌گیری‌های مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا از آنجا که استانی و محلی هستند، مردم بهتر می‌توانند تشخیص دهند که کدام افراد در این نهادها جا خوش کرده و از رانت و پارتی سود می‌برند یا اینکه مشغول خدمت به آنها هستند! در این میان، گذشته از شل‌ کردن موسمی برخی سختگیری‌ها درباره آزادی‌های اجتماعی همراه با «استفاده ابزاری» از زنان «بدحجاب»، حالا علاوه بر دعوت از «مخالفان» به رأی دادن که از سال ۱۳۹۲ برای روی کار آوردن حجت‌الاسلام حسن روحانی مطرح شد، خامنه‌ای ظاهرا یک «خط قرمز» را نیز همزمان با تبلیغات انتخاباتی اسفند ۴۰۲ «صورتی» کرده و گفته اگر برخی «ملتزم» به «ظواهر شرعی» نباشند، مهم نیست! نه تنها مهم نیست بلکه همه خواهند دید که  زنان چطور یک سال و اندی پس از آغاز جنبش ملی مهسا که برخی تلاش کردند آن را به عنوان «انقلاب زنانه» و فقط علیه حجاب اجباری به غرب بفروشند، حالا بدون رعایت «ظواهر شرعی» می‌روند به «نمایندگان»شان رأی می‌دهند! به کی؟ اینهم اصلا اهمیتی ندارد! این آرا، همیشه رأی به نظام برای ادعا و نمایش «مشروعیت» (حقانیت) بوده است

نادیده گرفتن حجاب اجباری که توسط مقامات ارشد نظام همواره به عنوان «خط قرمز» مطرح شده و انواع نهادهای سرکوب برای اجرای آن با صرف هزینه‌های میلیاردی به راه افتاده، بار دیگر نشان می‌دهد که مسئله هم جمهوری اسلامی و هم ایرانیان بسی فراتر از پوشش زنان و حجاب اجباریست.

اساسا روی هرچه جمهوری اسلامی حساسیت ویژه نشان می‌دهد، می‌بایست در اصالت آن شک کرد چرا که ای حساسیت توجه را در داخل و خارج سرگرم مسئله‌ای می‌کند که گویا سنگین‌تر از «پرده آهنین» است در حالی که چنین نیست!

همانطور که جنبش ملی ۴۰۱ نشان داد، این معضل در یک لحظه با به سر نکردن روسری‌ می‌تواند حل شود! رژیم نیز این را می‌داند و پس از آغاز جنبش ملی آن را تجربه نیز کرده؛ اما باز هم کوتاه نمی‌آید و با انواع فشارها می‌خواهد حجاب را به عنوان مسئله اصلی جامعه و در مرکز توجه به ویژه غربی‌ها حفظ کند چرا که حجابی است بر همه‌ی معضلات بنیادین دیگر از جمله وجود شرور خودش!

حالا به نظر می‌رسد کوتاه آمدن از رعایت «ظواهر شرعی» هم دیگر نمی‌تواند حجابی بر مشکلات و بحران‌هایی باشد که ناشی از ایدئولوژی، سیاست و عملکردهای خود حکومت هستند و مردم ایران بیش از همه تاوان آن را با جان و مال و محرومیت از حقوق انسانی و یک زندگی عادی می‌پردازند. اما در دو ماه آینده و شرایطی که نظام ناپایدارتر از همیشه است، اگر مقاماتش صندوق‌های رأی را با رقص شکم هم همراهی کنند، جامعه‌ در سال‌های اخیر اثبات کرده هرگز به پیش از دی ۹۶ برنخواهد گشت 

دو سال پس از مهسا؛ جنبش ملی زن زندگی آزادی همچنان پا برجاست

دو سال پیش در چنین روزهایی دختر جوان ۲۲ ساله‌ای که مورد ضرب و جرح مأموران گشت ارشاد قرار گرفته بود در بخش مراقبت‌های ویژه بیمارستان «کسری» ت...