۱۳۹۱ خرداد ۱۶, سه‌شنبه

پایان قصه ی علی و غلامعلی؛ جسم ناقصی دارند، اندک آبرویی


این عکس غلامعلی حداد عادل است ، تنها ساعتی پیش از آنکه برای ریاست مجلس با علی لاریجانی رقابت کند با پای شکسته و دشداشه وارد مجلس شد اما باز رییس نشد.بی سبب یاد روزی افتادم که آیت الله خامنه ای وقتی موج ملتِ معترض را پس از دهمین دوره انتخابات مخدوش ریاست جمهوری ایران در خیابان دید برای آنکه دل هواداران اش را به رحم بیاندازد با ظاهری مریض پشت تریبون ایستاد و گفت که جسم ناقصی دارد و اندک آبرویی…..
به نظرم حداد عادل هم می توانست مثل خیلی های دیگر که دیده ایم با دست و پای شکسته در محل کارشان حاضر می شوند اما دیگر پیژامه و دشداشه نمی پوشند عمل کند ولی ظاهرا با لباسی که هیبت او را بیمار و زار نشان می دهد گوشه ی چشمی به روحیه مظلوم پروری و مظلوم دوستیِ مجلسی ها داشت که اینبار کارگر نیافتاد آنچنان که برای رهبر هم کارگر نیافتاد و جز هوادارانش کسی برای قصه و مرثیه ی جسمِ ناقص ایشان گریه نکرد…
حداد عادل هم رای نیاورد قصه ی علی و غلامعلی اینجا به پایان رسید با تاکید بر اینکه هر دو از دیدگاه من واقعا در یک سیستم انتخاباتیِ ناسالم غلامِ‌ یک علی اند.


مسیح علی نژاد

به اعتصاب غذایت پایان بده، تا با هم قفل زندان بزرگی به اسم ایران را بشکنیم

درخواست ۳۲۰ فعال ایرانی جهت پایان اعتصاب غذای رونقی ملکی:این فعالان ایرانی در نامه خود خطاب به حسین رونقی این نکته را یادآور کرده اند که در فضای خفقانی که هر روز بیش از پیش شهروندان ایرانی را اسیر خود کرده است، بودن و ماندگاری‌ات را ارزشمند دانسته و درخواست شکستن اعتصاب غذایت را داریم.متن کامل این نامه که نسخه ای از آن در اختیار جرس قرار گرفته به شرح زیر است: ما فعالان حقوق بشری، سیاسی، مدنی و روزنامه‌نگاران هم‌وطنت ضمن تاکید بر خواسته‌های بر حق تو و ارج نهادن بر رشادت، استقامت و فعالیت‌های حقوق بشری و مدنی‌ات در راستای آزادی بیان و مبارزه با سانسور در ایران، نگران سلامتی‌ات هستیم.در فضای خفقانی که هر روز بیش از پیش شهروندان ایرانی را اسیر خود کرده است، بودن و ماندگاری‌ات را ارزشمند دانسته و درخواست شکستن اعتصاب غذایت را داریم.همراهی‌ات را در کنار مبارزه دیگر فعالان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی لازم دانسته و از تو می‌خواهیم به اعتصاب غذای خود پایان دهی.

از فشارهای وارد شده بر جسم و روحت که از روز نخست به آن دچار شدی آگاهیم و هم‌دلانه روزهایی را که بر تو می‌گذرد نگاه می‌کنیم.ما رفتار جمهوری اسلامی با تو و دیگر زندانیان سیاسی ـ عقیدتی را محکوم می‌کنیم.ما همراه با خانواده، دوستداران و تمام کسانی که به راه تو ایمان دارند، راسخانه معتقدیم که بدون تو و دیگر مبارزان نمی‌توانیم به آزادی و دموکراسی که هدف مشترکمان است، دست بیابیم.پیام اعتراض تو و پایداری‌ات به گوش همه رسیده است.به اعتصاب غذایت پایان بده، با استقامت و پایداری‌ات، با هم قفل زندان بزرگی به اسم ایران را می‌شکنیم.همراهان تو در چهار گوشه‌ی جهان:ا. مومنی, ا. نظریان, آبتین غفاری, ابوالفضل اسلامی, احسان بداغی, احسان منصوری, احمد آزاد, احمد رافت, احمد منتظری, اردوان ارشاد, اردوان روزبه, ارسلان ضیایی, ارسلان کهنمویی پور, آرش آبادپور, ارشاد علیجانی, آرمان رضاخانی, آرنوش ازرحیمی, آریا خسروی, آزاده اسدی, اسماعیل ختائی, آسیه امینی, اشکان یزدچی, اعظم بهرامی, اکبر سیف, اکبر معارفی, امید پیوندی, امید کشتکار, امید کوهی, امیر بیگلری, امیر پیشداد, امیر رشیدی, امیر صحتی, امیر وارسته حیدری, امیرحسین سراجی, امیرحسین فتوحی, امیررضا امیربختیار, امین سرخابی, انور میرستاری, آیدا سعادت, آیدا قجر, ایرج باقرزاده, آینده آزاد, بابک اجلالی, بابک داد, باقر ابراهیم زاده, بهداد ثابت آزاد, بهروز بیات, بهروز حشمت, بهروز معظمی, بهزاد مهرانی, بهزاد مهرانی, بهزاد میرزایی, بهمن امینی, بهمن مبشری, بهمن نیرومند, بهناز مهرانی, بیژن افتخاری, بیژن صف سری, بیژن لطیفی, پرتو نوری علا, پروانه سلطانی, پروانه وحیدمنش, پروین کهزادی, پویا جهاندار, جعفر قدیم خانی, جلال ایجادی, جمشید خونجوش, جهانشاه جاوید, حامد ابراهیمی نژاد, حامیان مادران پارک لاله لس‌آنجلس, حبیب تبریزیان, حسن زرهی, حسن طالبی, حسن فرشتیان, حسن نایب هاشم, حسین افصحی, حسین باقرزاده, حسین تقی زاده, حسین دولت آبادی, حسین سبحان‌اللهی, حسین علوی, حسین علیزاده, حمید جاودان, حمید زیارتی, حمید صدر, حمید مافی, حمیدرضا ظریفی نیا, حنیف مزروعی, دارا عزیزی, داریوش وثوقی, داوود نوائیان, دنیا اکبری, راضیه (پری) نشاط, رامین خرسندی, رحیم شام بیاتی, رضا اغنمی, رضا اکرمی, رضا چرندابی, رضا دقتی, رضا سیاوشی, رضا صدیق, رضا علیجانی, رضا فانی یزدی, رضا قاضی نوری, رضا قریشی, رضا مبین, رضا مرزبان, رضا هیوا, رضا ولی زاده, رضوان مقدم, روح‌الله زم, روحی شفایی, روزبه میرابراهیمی, روژین محمدی, رویا طلوعی, رویا مبشری, رویا ملکی, زهرا ربانی املشی, زهره حبیب محمدی, زیبا میرحسینی, زینت اسماعیل زاده, ساجده عرب سرخی, سامان رسول پور, سانیا عوضپور, سپیده پور‌آقایی, سپیده فارسی, سجاد شاهمرادی, سجاد ویس مرادی, سحر رضازاده, سرژ آراکلی, سعید آگنجی, سعید پورحیدر, سعید پیوندی, سعید جعفری, سعیده بهرامی, سعیده سهرابی, سلمان سیما, سهراب بهداد, سهیل پرهیزی, سورنا هاشمی, سوسن محمدخانی غیاث وند, سوفیا صدیق پور, سولماز ایکدر, سیامک فرید, سیامک مویدزاره, سیاوش صفوی, سیاوش عبقری, سید ابراهیم نبوی, سید اکبر روحانی, سید علی بنی جمالی, سید مجتبی واحدی, شادی صدر, شاهین انزلی, شاهین فاطمی, شاهین نوربخش, شروین نکوئی, شکوه نجم آبادی, شهاب الدین شیخی, شهاب فیضی, شهره عاصمی, شهزاده نظرآوا, شهلا بهاردوست, شهلا عبقری, شهین نوائی, شیوا نوجو, صابر عباسیان, صبری نجفی, صدرا سمنانی رهبر, طلعت یگانه تبریزی, طیبه علیرضایی, عباس خرسندی, عباس معروفی, عبدالحمید معصومی تهرانی, عبداله گدازگر, عصمت بهرامی, علی افشاری, علی اکبر قنبری, علی, اکبر مهدی, علی پرسان, علی تارخ, علی تقی پور, علی حسین قاضی زاده, علی دماوندی, علی راجی, علی طایفی, علی عبدی, علی فاتحی, علی فتوتی, علی قلی زاده, علی کلائی, علی مهتدی, علی هنری, علیرضا کریم زاده, غریبا طالبیان, فاریا بارلاس, فاطمه عرب سرخی, فرشاد توماج, فرشاد ملک احمدی, فرشید آذرنیوش, فرشید فاریابی, فرهاد ثابتان, فرهاد صوفی, فرهاد طالبیان, فرهاد نعمانی, فرهاد نوری, فرهمند علیپور, فرهنگ قاسمی, فروغ جواهری, فریبرز مهران ادیب, فرید مهران ادیب, فریدون معزی مقدم, فیروزه رمضان زاده, فیروزه فولادی, کاران صدر, کاظم ایزدی, کاظم کردوانی, کامبیز شبانکاره, کامبیز غفوری, کامران بهنیا, کامیار بهرنگ, کاوه آهنگری, کاوه شیرزاد, کاوه کرمانشاهی, کتایون پزشکی, کتایون شیبانی, کتایون عظیمی فرد, کمال بایرام زاده, کمیته دفاع از زندانیان سیاسی ایران ـ برلین, کورش صحتی, کیانوش رمضانی, کیانوش سنجری, کیوان فروزان, گرجی مرزبان, گودرز اقتداری, گیسو جهانگیری, لیدا پرچمی, لیدا حسینی نژاد, ماسیس عزیزخانیان, مائده سلطانی, مجید تمجیدی, مجید محمدی, مجید نیکنام, محبوبه عباسقلی زاده, محسن نژاد, محمد بهبودی, محمد شمس, محمد صادقی, محمد قلیخانی, محمدجواد دردکشان, محمدحسین جعفری, محمدرضا فطرس, محمدرضا کلانی, محمدرضا نیکفر, محمدعلی مهرآسا, محمود ایمانی, محمود مهران ادیب, مرتضی کاظمیان, مرتضی ملک محمدی, مرتضی نگاهی, مرجان افتخاری, مرسده هاشمی, مریم اهری, مریم روزبهانی, مزدک عبدی پور, مزدک نصیری, مسعود اکبری راد, مصطفی خسروی, مقداد بریمانی, ملیحه محمدی, منصور معدل, منصوره شجاعی, منصوره فتحی, منوچهر محمدی, منوچهر مقصودنیا, منوچهر یزدیان, مهدی اقدم, مهدی امینی, مهدی سعیدپور, مهدی فتاپور, مهدی محسنی, مهدی معتمدی مهر, مهدی نخل احمدی, مهدی نوذر, مهدی یارمحمدی, مهران براتی, مهرانگیز کار, مهرداد احسان پور, مهرداد درویش پور, مهشید راستی, مهناز پراکند, مونا کاشف, میثاق پارسا, میثم رودکی, میثم معتمدنیا, نادر انتصار, نادر هاشمی, نازک افشار, ناصر پاکدامن, ناصر رحمانی نژاد, ناهید جعفر پور, نسترن هادوی, نسرین ابراهیمی, نسرین الماسی, نسیم سرابندی, نصیر امامی, نگین بانک, نوشابه امیری, نوشین شاهرخی, نیکروز اولاد اعظمی, نیلوفر بیضایی, نیلوفر رستمی, هایده قهرمانی, همایون مهمنش, ویدا حاجبی, ویدا فرهودی, یوحنا نجدی, یوسف سهرابیانحسین کیست؟حسین رونقی ملکی، وبلاگنویسی که از دسامبر ۲۰۰۹ در زندان اوین به سر می‌برد و از ۲۶ می سال جاری در اعتراض به ممانعت مسولان برای عمل جراحی کلیه‌هایش اقدام به اعتصاب غذا کرده است. او در سال ۲۰۱۰ به اتهام عضویت "غیرقانونی" در گروه اینترنتی ایران پراکسی، نشر اکاذیب، توهین به رهبری و رییس‌جمهور و با استناد به مطالبی که در وبلاگ خود منتشر کرده بود، به ۱۵ سال زندان محکوم شد.طبق آخرین اخبار طی روزهای گذشته, حسین رونقی دوبار به بیمارستان منتقل شده است, بار اول تنها برای دو ساعت و بار دوم در حال حاضر است. بنا به گزارشات رسیده آیت الله آملی لاریجانی, رییس قوه قضاییه کشور دستور رسیدگی به وضعیت نامناسب جسمی رونقی را به عباس جعفری دولت آبادی, دادستان تهران ابلاغ کرده و بستری شدن فعلی رونقی بر اساس این دستور است اما حسین اعلام کرده است تا صدور مجوز نگهداری وی در بیمارستان به اعتصاب خود ادامه خواهد داد.وضعیت سلامتی او وخیم است. در اثر فشار و شکنجه از زمان دستگیری، کلیه‌هایش از کار افتاده‌اند. او تا به حال ۴ بار مورد عمل جراحی قرار گرفته و باید فورا کلیه چپ او را از بدنش خارج کنند. کلیه راست نیز تنها ۲۰ درصد توانایی دارد.طبق گزارش سازمان عفو بین‌الملل والدین او گفته‌اند "مسئولان جمهوری اسلامی برای اجازه استفاده از مرخصی درمانی که شامل قوانین زندان و حق مسلم اوست، شرط "اعتراف" را قرار داده‌اند".عفو بین‌الملل طی بیانیه‌ای در اول ژون ۲۰۱۲ خواستار آزادی بی‌قید و شرط وی شده است.نماینده پارلمان آلمان، مالته اشپیتز نیز پدرخواندگی حسین رونقی را بر عهده گرفته است و در نامه ای به سفیر جمهوری اسلامی ایران در آلمان خواستار آزادی فرزند خوانده خود شده است.بر اساس ماده ۱۰۳ آیین نامه اجرایی سازمان زندان ها در خصوص توجه و مرخصی برای زندانیانی که وضعیت جسمانی نامناسبی دارند, "در موارد ضروری خروج محکوم از زندان برای معالجه بایستی با تایید بهداری زندان, اجازه رییس مسول زندان و موافقت قاضی ناظر باشد".از سوی دیگر در پی مصوبه اولین کنگره "جلوگیری از جنایت و رفتار با مجرمان" سازمان ملل متحد در ژنو ۱۹۹۵, و مصوب شورای اقتصادی و اجتماعی در قطعنامه های ژوییه ۱۹۵۷ و مه ۱۹۷۷, "زندانیان بیماری که نیاز به درمان توسط متخصص دارند باید به مراکز تخصصی بیمارستان های عادی انتقال یابند.طبق گزارش‌های رسیده از زندان اوین، هم‌بندی‌های او بارها نگرانی شدید خود از خطر مرگی که او را تهدید می‌کند، ابراز کرده‌اند.

حسین رونقی ملکی: تا مرخصی استعلاجی نگیرم، حاضر به درمان نمی‌شوم منابع خبری گزارش داده اند  که حسین رونقی ملکی، وبلاگ‌نویس منتقد و زندانی سیاسی که در زندان یکی از کلیه‌های خود را از دست داده و خطر از دست دادن کلیه دیگرش او را تهدید می‌کند، روز یکشنبه به بیمارستان هاشمی‌نژاد تهران منتقل شد.به گزارش رادیو اروپای آزاد، یکی از نزدیکان حسین رونقی ملکی به این رسانه گفته است که او همچنان در اعتصاب غذا است و به پزشکان اجازه نداده که درمان او را آغاز کنند و حتی از زدن سرم خودداری کرده است.به گفته این عضو خانواده حسین رونقی ملکی، او گفته تنها درصورتی حاضر است درمان شود که مسوولان قضایی با مرخصی استعلاجی او بعد از عمل جراحی موافقت کنند و مامورانی که در بیمارستان در اتاق او حضور دارند، او را تنها بگذارند.مسوولان قضایی دستور داده‌اند به دلایل امنیتی، ماموران به طور تمام وقت در کنار تخت حسین رونقی ملکی حضور داشته باشند.حسین رونقی ملکی به خانواده‌اش گفته که حاضر است در بیمارستان بمیرد و برای او فرقی ندارد که بعد از جراحی به زندان منتقل شود و در زندان بمیرد یا درمان نشود و کلیه هایش را از دست بدهد.این فرد نزدیک به حسین رونقی ملکی گفته که کلیه چپ آقای رونقی از کار افتاده و کلیه راست او در خطر است.

جنبش راه سبز(جرس)

هشدار ۱۱۷ زندانی بند ۳۵۰ درباره سلامتی حسین رونقی وبلاگ نویس زندانی : مرخصی و درمان خارج از زندان، حق اوست

۱۱۷ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین در نامه ای خطاب به رییس این بند با اشاره به خطرات جدی اعتصاب غذای اعتراضی سیدحسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی که از شنبه گذشته دست به اعتصاب غذا زده هشدار داده اند: طبق ماده ۲۹۱ آیین دادرسی کیفری هرگاه اجرای حکم موجب شدت بیماری و تاخیر در بهبودی محکوم علیه باشد، به تشخیص پزشک قانونی و یا پزشک معتمد اجازه ی معالجه در خارج از زندان صادر می شود. با توجه با اینکه در مورد آقای حسین رونقی، پزشکی قانونی رای بر عدم تحمل کیفر داده است و پزشکان متخصص و معالج تاکید بر نگهداری ایشان و پس از عمل در خارج از زندان دارند، اما تا کنون این امر محقق نشده و این عدم رسیدگی موجب ایجاد خطرات جانی برای وی شده و نگرانی فراوانی در بین همبندیان ایشان ایجاد کرده است.این فعال حقوق بشر محبوس در بند ۳۵۰ زندان اوین یکشنبه شب به دلیل وخامت وضعیت جسمی به بیمارستان هاشمی نژاد منتقل شد اما با تاکید بر اینکه تا زمانی که نتواند از حق مرخصی استفاده کند اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد حتی حاضر به وصل کردن سرم نشده است.آخرین گزارش های در اختیار کلمه حاکی است که سیدحسین رونقی با آنکه از طرف ماموران امنیتی برای شکستن اعتصاب غذای خود تحت فشار است و تهدید شده که او را به زندان باز خواهند گرداند و علیه وی به جوسازی رسانه ای خواهند پرداخت، بر حق مرخصی و پیگیری درمان در خارج از زندان تاکید کرده و حاضر به شکستن اعتصاب خود نشده است.وی شنبه‌ هفته‌ گذشته با انتشار نامه‌ای خطاب به رهبری از آغاز اعتصاب غذای خود خبر داده و در قسمتی از نامه نوشته بود: «اینجانب در اعتراض به این رویه های غیر قانونی از تاریخ ششم خرداد ۱۳۹۱ اعلام اعتصاب غذا می کنم و مسوولیت حفظ جان من بر عهده مسوولان جمهوری اسلامی است. این اعتصاب غذا در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان نظیر برخورداری از مرخصی، تلفن، ملاقات و غیره است.»این وبلاگ‌نویس و فعال حقوق بشر هم اکنون دو سال و نیم است که بدون مرخصی در زندان اوین به سر می‌برد. وی در تاریخ ۲۲ آذر ماه ۱۳۸۸ در شهر ملکان در نزدیکی تبریز بازداشت و بلافاصله به بند ۲ الف زندان اوین منتقل شد. وی مدت ۱۰ ماه را در سلول‌های انفرادی این بند زندان اوین تحت فشارهای روحی و جسمی برای اخذ مصاحبه و اعترافات تلویزیونی قرار گرفت و سرانجام از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شد.متن نامه ۱۱۷ زندانی سیاسی بند ۳۵۰ زندان اوین به علایی، رییس این بند به گزارش کلمه به شرح زیر است:بسمه تعالیریاست محترم بند ۳۵۰ جناب آقای اعلاییبا سلام و احترامهمانطور که مستحضر هستید، آقای حسین رونقی ملکی که در بند ۳۵۰ دوران محکومیت خود را سپری می کند، دچار بیماری شدید کلیوی است که در دوران حبس به آن دچار شده است و اقدامات درمانی انجام شده در مورد ایشان در دفعات قبل به دلیل اینکه بر خلاف نظر پزشک معالج پس از عمل، ایشان را به زندان بازگردانده اند، نتیجه ای نداشته و حتی اثر منفی بر وضعیت سلامتی وی داشته است.طبق ماده ۲۹۱ آیین دادرسی کیفری هرگاه اجرای حکم موجب شدت بیماری و تاخیر در بهبودی محکوم علیه باشد، به تشخیص پزشک قانونی و یا پزشک معتمد اجازه ی معالجه در خارج از زندان صادر می شود. با توجه با اینکه در مورد آقای حسین رونقی، پزشکی قانونی رای بر عدم تحمل کیفر داده است و پزشکان متخصص و معالج تاکید بر نگهداری ایشان و پس از عمل در خارج از زندان دارند، اما تا کنون این امر محقق نشده و این عدم رسیدگی موجب ایجاد خطرات جانی برای وی شده و نگرانی فراوانی در بین همبندیان ایشان ایجاد کرده است.با توجه به سابقه عدم رسیدگی به وضعیت سلامتی زندانیان که در مواردی متاسفانه منجر به فوت آنها، از جمله مرحوم هدی صابر، گردیده است از تمام مسوولین ذیربط درخواست می شود که با رسیدگی هرچه سریعتر به وضعیت درمانی نامبرده مانع از بروز هرگونه اتفاق ناگواری برای وی گردند و همچنین موجبات رفع نگرانی هم بندیان ایشان را فراهم آورند.بدیهی است تبعات عدم رسیدگی به این امر بر عهده ی مسوولان ذیربط خواهد بود.اسامی امضا کنندگان این نامه:۱- امیر خسرو دلیر ثانی۲- سید مهدی خدایی۳- مجید اسدی۴- اسدالله اسدی۵- محمد هاشمی۶- حسین ثابت۷- غلامحسین آذری۸- حمیدرضا ایزدیاری۹- محمد داوری۱۰- محمد سیف زاده۱۱ – وحید اصغری۱۲ – باتیر شاه محمد اف۱۳ – علی رضایی۱۴- امیر احسان تهرانی۱۵- سید محمد حسینی۱۶- (اسعد) بهنام ابراهیم زاده۱۷- داور حسینی وجدان۱۸- محمدرضا معتمدنیا۱۹- مهدی فراحی شاندیز۲۰- علیرضا اخوان۲۱- محمد صدیق کبودوند۲۲- عبدالرضا خزانه داری۲۳- محمد سلیمانی۲۴- محمدرضا حسینی۲۵- معصوم فردیس۲۶- ابوالفضل عابدینی نصر۲۷- محسن جوادی افضلی۲۸- ناصر آذرنیا۲۹- مجتبی احمدی۳۰- کامران ایازی۳۱- محمدرضا پونکی۳۲- سماء نورانی۳۳- فرشید فتحی۳۴- مصطفی نیلی۳۵- سیامک قادری۳۶- علی گودرزی۳۷- احمد کریمی۳۸- حسین زرینی۳۹- غلامرضا حسینی۴۰- سیدمحمد ابراهیمی۴۱- محمد یاری۴۲- اکبر یوسفی۴۳- حمیدرضا مقدسی۴۴- آرش سقر۴۵- بهزاد عباسی۴۶- بهادر علیزاده۴۷- داود اسدی۴۸- رضا عزیزی۴۹- حسین جوانی۵۰- مرتضی رحیم طایفی۵۱- محسن دانشپورقدم۵۲- عبدالرضا دهقان۵۳- علیرضا نیکوبندری۵۴- کاظم معتمد۵۵- شهرام الیاسی۵۶- افشین حیرتیان۵۷- علی معزی۵۸- مصطفی قصلانی۵۹- مهدی علیزاده۶۰- اصغر قطان۶۱- اسدالله هادی۶۲- فرزاد روحی۶۳- پوریا شاهپری۶۴- بهمن صادقی نور۶۵- مزدک علی نظری۶۶- افشین اسانلو۶۷- اسماعیل صحابه۶۸- احمدرضا یوسفی۶۹- علیرضا رجایی۷۰- محمدحسین نعیمی پور۷۱- سیدعلیرضا بهشتی۷۲- فیض الله عرب سرخی۷۳- محمد طاهر قزوینی۷۴- عماد بهاور۷۵- جعفر گنجی۷۶- ابوالفضل قدیانی۷۷- عبدالله مومنی۷۸- بهمن احمدی امویی۷۹- فریدون صیدی راد۸۰- سعید متین پور۸۱- مسعود پدرام۸۲- سید امیر خرم۸۳- رضا انصاری۸۴- عبدالفتاح سلطانی۸۵- دیدار رئوفی۸۶- حسن اسدی زید آبادی۸۷- علی جمالی۸۸- علی ملیحی۸۹- فرشاد قربان پور۹۰- وحید لعلی پور۹۱- سعید جلالی فر۹۲- قاسم شعله سعدی۹۳- آرش ریکی۹۴- بابک داشاب۹۵- مهران برجی۹۶- محمد امین هادوی۹۷- حمزه کرمی۹۸- محمد علی ولایتی۹۹- رسول حیدرزاده۱۰۰- رسول حردانی۱۰۱- امید نوروزیان۱۰۲- غلامرضا خسروی۱۰۳- کوروش کوهکن۱۰۴- افشین کرم پور۱۰۵- رضا انصاری۱۰۶- حیدر عساکره۱۰۷- علی ایرانی اصل۱۰۸- علیرضا کیا۱۰۹- رامین چاوشی۱۱۰- حمیدرضا مرادی۱۱۱- امیر اسلامی۱۱۲- مصطفی دانشجو۱۱۳- فرشید یداللهی۱۱۴- علی نعمتی۱۱۵- عارف درویش۱۱۶- رضا مولوی۱۱۷- علی پورسلیمان


گزارش کلمه

حمایت ۹۰۰ فعال مدنی از حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی


سید حسین رونقی ملکی فعال حقوق بشر، وبلاگ نویس، با نام مستعار بابک خرمدین در ایران به وبلاگ نویسی می‌پرداخت، وی همچنین در زمینه برنامه‌نویسی و ساخت وبلاگ و عبور از فیلترینگ تخصص داشته و در زمینه مبارزه با سانسور در فضای سایبری ایران تلاش‌های گسترده‌ای انجام داده است.این فعال حقوق بشر آذری زبان، زاده شهر ملکان در آذربایجان شرقی و دانشجوی رشته نرم افزار کامپیوتر دانشگاه آزاد اراک است.این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.این زندانی سیاسی از بیماری کلیوی رنج می برد و به گفته‌ی پزشکان و متخصصان، هر چه سریعتر باید تحت عمل جراحی و درمان قرار گیرد.وی پیش از این ۵ بار تحت عمل جراحی قرار گرفته اما به دلیل مخالفت اطلاعات سپاه با مرخصی درمانی وی در دوران نقاهت پس از عمل به زندان برگردانده شده است.خانواده ی سیدحسین رونقی پیش از این از نهادهای حقوق بشری و بین المللی برای نجات جان فرزندشان درخواست کمک کرده بودند و پدر وی در نامه های مختلف خطاب به مسئولان قضایی عنوان کرده بود که ماموران اطلاعات سپاه گفته بودند پسرت را می کشیم و نمی گذاریم از زندان بیرون بیاید و امروز آقایان به گفته هایشان عمل می کنند.


متن کامل این بیانیه:


شیونم را بشنوید ای از قفس آزادها


بوی غربت می دهند این آخرین فریادها


من به خود می پیچم اینجا و در آن سو جغدها


جشن می گیرند در کنج خراب آبادها


له شدن در زیر پای آهوان آسان تر است


از چنین پرپر شدن در رهگذار بادها


بیش ازهشتصد و نود روز پیش زندان اوین گامهای استوار روح بزرگی را به خود دید که در قالب جوانی تنومند در سلامت کامل جسمی، استوار آمده بود تا تاوان بدهد:


حسین رونقی ملکی


وبلاگ نویس،فعال حقوق بشرو مسئول کمیته مبارزه با سانسور در ایران


تاوان روشن کردن چراغ آگاهی برای مبارزه با ظلمت جهل، بی هراس از کوتاه شدن سالهای عمر و از دست دادن طلوع خورشید روزهای پر شور جوانی. هرگز نه در انتظار پاداشی بود و نه جویای نام.تنها به همین جرم بود که در آذر ماه سال ۸۸ بازداشت شد. او را به بند کشیدند تا صدایش خاموش شود. امروز حسین عزیز که به تحمل ۱۵ سال زندان از سوی بی عدالتخانه دستگاه قضایی جمهوری اسلامی محکوم شده در اثر شکنجه های جسمی و روحی در بازداشتگاه سپاه، یک کلیه اش را از دست داده و در شرایطی که وضعیت جسمی او بسیار وخیم است، عامدانه او را از داشتن حقوق اولیه انسانی و دسترسی به امکانات اولیه پزشکی و معالجه محروم کرده اند.اینک ما به عنوان جمعی از فعالین مدنی و سیاسی، ضمن محکومیت فشارهای روز افزون بر حسین رونقی ملکی و خانواده وی و نیز جلوگیری عامدانه از درمان و مرخصی استعلاجی برای این زندانی بیمار، از همه ایرانیان، سازمانهای بین المللی و نیز مقامات دولتی سایر کشورها میخواهیم تا همصدا با ما، ضمن اعتراض شدید به نقض حقوق این وبلاگ نویس زندانی، فریاد رسای او در جامعه جهانی شوند. اگر چه قویا معتقدیم که حسین رونقی ملکی کاملا بی گناه بوده و باید آزاد شود، لیکن در شرایط فعلی خواستار اعطای مرخصی فوری تا معالجه کامل و نجات جانش هستیم و به ویژه رهبر جمهوری اسلامی و نهاد نظامی امنیتی تحت نظارت وی یعنی سپاه را مسوول مستقیم جان حسین می دانیم.


ندای سبز آزادی 

۱۳۹۱ خرداد ۱۴, یکشنبه

چادر سياه، پيراهن بی يقه، و معضل کراوات

اعلام ممنوعيت پوشيدن چادر سياه توسط زندانيان زن (پس از سه دهه مجبور کردن آنان به پوشيدن همين رنگ چادر) به خوبی گويای اين ديدگاه در ميان مقامات جمهوری اسلامی است که چادر به عنوان حجاب برتر (به قول علی خامنه‌ای رهبر کشور) ديگر نمی تواند لباس هر کسی در جامعه‌ی ايران باشد بلکه لباس زنان طبقه‌ی ممتازه است.
بعيد نيست به زودی ديگر زنانی نيز که وفاداری چندانی به نظام سياسی ندارند، نا همرنگ تلقی می شوند يا اعضای طبقه‌ی ممتازه‌ی جامعه (زنان و دختران روحانيون، سپاهيان و مديران جمهوری اسلامی) نيستند به تدريج از پوشيدن چادر سياه منع شوند تا اين لباس معرف خودی بودن و دارای امتيازات ويژه بودن در جامعه تلقی شود.
پيراهن آخوندی
پيراهن بدون يقه و دکمه دار (تا زير گردن)- که به پيراهن آخوندی معروف شد- برای کادر وزارت خارجه در خارج کشور نيز همين نقش را بازی می کند. از آنجا که هيچ گروه و دسته‌ای مايل به پوشيدن پيراهن‌های بی يقه‌ی کوتاه نيست (روحانيون دشداشه را زير لباده يا قبا می پوشند که پيراهنی بلند تا نوک پاست) اين لباس اختراعی که قرار بوده جای پيراهن يقه باز يا دارای يقه اما بدون کراوات را بگيرد به لباس اختصاصی کارکنان وزارت خارجه در خارج کشور تبديل شد. مشکل اين لباس ويژه در مقايسه با چادر سياه به عنوان لباس مردان طبقه‌ی ممتاز بسيار کمتر است چون نه در دوره‌ای مردان عادی جامعه به پوشيدن آن مجبور شده‌اند و نه برخی از مردم عادی (و احيانا غير خودی و ناهمرنگ) مايل به پوشيدن آن هستند.
ملحفه بپوشند
بر اساس دستور مقامات قضايی زنان متهم می توانند چادر بپوشند اما رنگ آن نبايد سياه باشد تا موجب وهن لباس رسمی طبقه‌ی ممتازه‌ی جامعه در بخش زنان نشود. معاون قضايی ديوان عدالت اداری با صراحت علت اين دستور را "بی حرمت کردن حجاب برتر" در صورت پوشيده شدن توسط متهمان ذکر می کند. (الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) تغيير دستور العمل قوه‌ی قضاييه در باب اجباری بودن چادر سياه برای زنان متهمی که در دادگاه حضور می يابند با استناد صوری به خواست برخی از زنان برای نپوشيدن چادر انجام گرفت: "بسياری از زنان مجرم پايبند به حجاب نيستند و به اجبار با چادر در دادگاه‌ها حاضر می شوند در حالی که اين اقدام می تواند به حرمت چادر خدشه وارد کرده و نتيجه منفی در جامعه داشته باشد. اگر سازمان زندانها می خواهد متهمان زن در دادگاه ها با چادر حاضر شوند حداقل از ملحفه يا پارچه‌ای که نماد زندان دارد استفاده کند." (لاله افتخاری، عضو مجلس، الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) اما اين عضو مجلس نمی گويد که اگر قرار است خود زنان بر اساس اعتقادشان در اين موضوع تصميم بگيرند اصولا چرا حجاب بر آنها تحميل شده است؟
با چادر يا بدون چادر؟
هنگامی که يکی از متهمان سياسی از پوشش چادر در دادگاه خود داری کرد مجازات سه هفته محروميت از ملاقات برای وی در نظر گرفته شد اما هنگامی که مقامات به درستی متوجه شدند که چادر سياه ديگر لباس مورد نظر عموم مردم نيست و تنها زنان مقامات و روحانيون و رانت خواران آن را با اختيار (و نه از سر اجبار) می پوشند چنين دستور داده شد که "زنان متهم که مرتکب جرائم خلاف عفت عمومی شده‌اند با همان وضعيت لباس معمول در جامعه در دادگاه حاضر شوند." (دستور لاريجانی رئيس قوه به نقل از يدالله عسگری، مديرکل پيشگيری‌های قضايی قوه قضائيه، الف، ۳۰ ارديبهشت ۱۳۹۱) لباس معمول در جامعه چيست؟ همانی که بر زنان تحميل شده است؟ اگر لباس معمول اين زنان چادر سياه باشد چه؟
چادر سياه بر سر شخصيت‌های منفی يا نسل گذشته
در حيطه‌ی ديگری که پوشش چادر سيان صدای مقامات دولتی را در آورد چادر سياه زنانی بود که در فيلم‌ها و سريال ها نقش منفی بازی می کردند يا از نسل گذشته بودند. اعضای کاست حاکم نمی خواهند زنانی که اسوه‌ی اخلاق و تقوی نيستند يا دورانشان دارد به سر می آيد اين پوشش را در بر داشته باشند: "در برنامه‌ها لازم است شأن و منزلت چادر به‌عنوان حجاب برتر رعايت شود و از چادر در نقش‌های منفی و حقير و نازل استفاده نشود؛ مگر هنگامی که نقش منفی آشکارا از چادر سوء‌استفاده کند يا استفاده ابزاری کرده باشد. در چنين وضعيتی لازم است در کنار شخصيت منفی، شخصيت مثبت با پوشش چادر نيز در آن برنامه وجود داشته باشد. از نشان دادن مادران چادری در کنار دختران جوان غير چادری بايد تا حد امکان اجتناب شود." (صدا و سيما تا کجا، تبيان، ۱۷ بهمن ۱۳۸۹) اگر چنين است چرا چادر سياه را بر همگان در دانشگاه آزاد يا ادارات يا اماکن مذهبی تحميل می کنند؟ چرا حجاب بر پير و جوان تحميل می شود؟ در اختيار هيچ فرد و گروهی نيست که فقط زنان مورد نظر حکومت اين پارچه را بپوشند يا اگر کسانی اين را پوشيدند به رنگ و هيئت زنان مکتبی مورد نظر حکومت در آيند.
حجاب، مشخصه‌ زنان باورمند
دستور قوه‌ی قضاييه برای منع پوشش چادر سياه توسط زنان متهم گرچه برای پيشگيری از نمايش حجاب برتر بر روی متهمان و لذا عدم نقض حرمت آن صادر شده اما گامی است در جهت درک اين موضوع که لباس افراد معانی مشخصی را انتقال می دهد و افراد می توانند به روش‌های مختلف به آن معنی بدهند. بنابراين اگر قرار باشد حجاب معرف باور يک زن مسلمان به فقه باشد اجباری کردن آن برای همه از جمله غير مسلمانان و غير باورمندان بيش از همه هتک حرمت خود حجاب است چون کاری را که بايد منحصر به يک گروه خاص باشد بر همه‌ی افراد تحميل می شود و بدين طريق معنايی که بايد انتقال يابد مخدوش می گردد. اگر روحانيون و وفاداران به روحانيت می خواهند هم حزبی ها و دختران و زنانشان با لباس خود حامل معنايی ويژه در جامعه باشند بايد اجباری بودن حجاب برای همگان را بردارند.
حد و حدود معيار هتک حرمت
روحانيون و سپاهيان امروز چادر سياه را برای متهمان ممنوع کرده‌اند و فردا احتمالا آن را برای تن فروشان خيابانی منع خواهند کرد چون در آن مورد نيز از نگاه آنان حجاب برتر هتک حرمت می شود. مدتی بعد بايد آن را برای زنانی که باوری به حجاب ندارند منع کنند چون با بازی با چادر و شل و سفت کردن آن يا پوشين چادرهای براق يا عبايی اين پوشش اجباری به ابزاری برای خود نمايی تبديل می شود که آن نيز هتک حرمت "حجاب برتر" است. در نهايت هر ان کس که واقعا به حجاب برتر اعتقادی ندارد ايا اصولا به حجاب اعتقادی ندارد آزاد گذاشته خواهد شد که هر آنچه می خواهد بپوشد تا حرمت چادر از منظر حاکمان حفظ شود و حجاب مايه‌ی تمايز طبقه‌ی حاکمه و غير آن قرار گيرد. برای اين امر در چارچوب مذهبی نيز می توانند دليل پيدا کنند: "قرآن خود در هنگام نزول لزوم حجاب بر اين دليل تاکيد می کند که اولا برای زنان مومن بهتر است و ثانيا آنها از زنان غير مومن شناخته می شوند... حال اين پرسش مطرح می شود که آيا اگر غير مومنان را مجبور به حجاب کنيم اين دليل قرآنی را نقض نکرده ايم؟آيا در اين حالت زن مومن و غير مومن از يکديگر شناخته خواهند شد؟" (ياسر سبحانی فرد، نسبت بهبود حجاب، سختگيری و حکومت اسلامی، الف، ۳ خرداد ۱۳۹۱)
از همين نقطه می توان بدانجا رسيد که حرمت و احترام دو طرف يا چند طرف دارند و يک طرفه نيستند. اگر روحانيون و وفاداران آنها می خواهند لباس ويژه‌ی زنان و دخترانشان محترم بماند بايد به لباس ديگران (به انتخاب خود آنها) احترام بگذارند.
از پوشش انقلابی تا پوشش طاغوتی
پيش از انقلاب سال ۵۷ اکثر زنانی که چادر بر سر داشتند از پارچه‌های غير سياه استفاده می کردند. چادر سياه در اين دوره مخصوص جلسات عزاداری محرم يا مجالس ختم بود. در عين حال، تعداد زنانی که از اين پوشش به عنوان پوشش دائمی در کوچه و خيابان استفاده می کردند بسيار اندک و نادر بود. با اوج گيری انقلاب، زنان مکتبی انقلابی برای متمايز کردن خود از بقيه، به چادر سياه روی کردند.اما اين پوشش مکتبی به سرعت به پوشش معيار زنان از منظر حکومت که به دنبال جايگزينی برای لباس‌های جاری زنان در دوران پهلوی بود ‌تبديل شد. در دهه‌ شصت، زنان و دختران کاست حکومتی و نيروهای انقلابی هنوز در پوشش چادر اشتراک داشتند اما با روی کار آمدن علی خامنه‌ای و تشويق هر چه بيشتر چادر سياه به عنوان حجاب برتر و اجبار آن در برخی مشاغل و مراکز آموزشی در کنار تبخير شور انقلابی سال‌های انقلاب و جنگ به تدريج چادر به پوشش معيار زنان طبقه‌ی حاکم تبديل شد. البته برخی زنان غير طبقه‌ی حاکم به اجبار يا تشويق هنوز آن را در بر می کردند. اتفاقی که در سال‌های دهه‌ی نود در حال افتادن است آن است که اجبار چادر از عموم زنان برداشته شده و به زنان و دختران طبقه‌ی حاکم ("طاغوت" به تعبير انقلابيون سال ۵۷) اختصاص می يابد.
معضل کراوات
تصور ابتدايی حاکمان جمهوری اسلامی اين بود که مردم عادی جامعه (محکومان) بايد در پوشش از طبقه‌ی حاکم ("الگوهای مکتب") پيروی کنند اما قدرت سياسی لوازم و نمادهای خاص خود را دارد و نمی توان آنها را با همه شريک شد. در مرحله‌ی بعد مردم عادی فقط نبايد از پوشيدن لباس طبقه‌ی ممتاز پرهيز کنند بلکه لباس آنها نبايد به هيچ وجه نماد مخالفت با ايدئولوژی حاکم باشد. حاکمان اکنون می دانستند که خواست تبعيت غير واقعی است و تنها بايد از مخالفت جلوگيری کرد.با فروش و پوشيدن کراوات از آن جهت مخالفت می شود که مشخصا ايدئولوژی رسمی را به چالش می کشد. اما چرا با کراوات همانند لباس‌های زير زنان که در خانه قابل استفاده است و حکومت تنها می تواند پوشيدن آنها در فضای عمومی را ممنوع کند (و فروش آن منع نشده) برخورد نمی شود؟ اول آن که منع شرعی برای پوشش آن در حوزه‌ی عمومی وجود ندارد و دوم آن که پس از فروخته شدن افراد می توانند آنها را هم در فضای خصوصی و هم در فضای عمومی (مثل سالن های عروسی) بپوشند و حکومت قدرت منع آن در همه‌ی فضاها را ندارد. اگر مردم شهر و روستا در مهم ترين شب زندگی خود (شب عروسی) لباسی را که نماد فرهنگ "دشمن" به حساب می آيد بپوشند چاره ای بجز منع فروش ان باقی می ماند؟

منبع : رادیو فردا

مجید محمدی (جامعه‌شناس)

کارتون – فرجام خامنه ای جنایتکار

کارتون – فرجام خامنه ای جنایتکار




پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۱۲, جمعه

استفتائی از مقام ولایت !{{قهوه خانه “نه” شیرکش خانی “آری” }} + سند


استفتاء  از مقام معظم مفنگی در مورد قهوخانه زنان...
در خبرها آمده بود که آقای احمدی مقدم فرمانده انتظامی مخالفت شدیت خود را با دایرکردن قهوه خانه زنان اعلام داشته بود و صراحتاً گفته بود دایر کردن قهوخانه و نشستن زنان در دور همدیگر ضمینه فساد را هموار می کند خانم مرضیه وحید دستجردی، وزیر بهداشت احمدی نژاد با مطلعه این خبر در استفتائی از رهبر  و ولی امر مفنگی ( علی خامنه ای) سوالی را حضور ایشان پیرامون دایر کردن قهوخانه زنان ارسال  به این مضمون ارسال نموده : رهبر معظم انقلاب، زنان بنا به گفته برادر احمدی مقدم  مسئول نیروزی انتظامی نظام  گروهی ازخواهران در صدد دایر نمودن قهوخانه خواهران می باشند و برادر احمدی با صدور مجوز بشدت مخالفت می نمایند . نظر حضرت عالی از باب شرعی و اجتماعی   وحقوق خواهران چیست .


با احترام ضعیفه مرضیه وحیدی دستجردی وزیر بهداشت دولت کودتا


پاسخ  واصله بدین شرح است .


با یاد ونام امام مقوائی


سرکار ضعیفه مرضیه وحیدی دستجردی وزیر دولت کودتا


با سلام وتحیات به امام مقوائی امام  مقوا پرستان ، اعلام  میداریم  قهوه خانه  به وزن شیرکش خانه تو سط  زنان در ملا عام  برای نظام مقدس ما امری پسندیده نیست توصیه میگردد به دایره نمودن شیرکش خانه در زیر نظر علمای اعلام و تحت هدایت علمای عُظام که متعهد به آرامانهای امام مقوائی می باشند در خلوت سرا های علمای مفنگی همت گمارید ، لذا این امری است در راستای اهداف ما و  مورد پسند خواهران نیز  هست، خواهران متعهد می توانند در اینگونه اماکن کمبود های خود را جبران نموده  و بیش از این آتو بدست استکبار ندهید  ما خود چون به خلوت می رویم کار دگر می کنیم ، مع الذالک تاکید موکد می گردد از نفوذ افراد ضد ولایت بشدت جلوگیری گردد تا اهداف و عملکرد پشت پرده مسئولین متعهد به نظام  و ولایت توسط دشمنان نظام به دست مخالفین ما که به دنبال آزادی و استقلال  و دمکرسی هستند نیفتد مراقب منحرفین  وفتنه گران نیز باشید .در پایان بر شما لازم است هر چه سریعتر با رعایت اصول بهداشتی با  کمک گرفتن از نماینده اینجاب آقای دکتر علی اکبر ولایتی که متخصص اینگونه امور هستند  شرایط محقق شدن این مهم را فراهم نموده و خواهران متعد را شناسائی وبکار بگمارید .


وسلام علی ما وافورنا علی خامنه ای ولی امر مفسدین جهان


افشا گر : سرهنگ معاند ولایت


نویسنده : پدرام طنازی

نامه معتمدنیا به حسین رونقی: متاسفم از آنچه به نام اسلام بر تو رفته است


محمدرضا معتمدنیا، زندانی سیاسی که به تازگی به اعتصاب غذای خود پایان داده است در نامه ای به حسین رونقی، وبلاگ نویس زندانی در بند ۳۵۰ اوین که از روز شنبه دست به اعتصاب غذا زده، درخواست کرده که با توجه به وضعیت خطر جسمی اش به اعتصاب غذای خود پایان دهد.معتمدنیا، مشاور ویژه شهیدان رجایی و باهنر که هم اکنون به دلیل مشکلات به وجود آمده در اثر اعتصاب غذا در بیمارستان بستری شده است در نامه ی خود به مسئولان هشدار داده است که اگر به درخواست های سیدحسین رونقی بیتوجهی شود، وی و تعداد دیگری از زندان در همراهی با این جوان دربند دست به اعتصاب غذا خواهند زد.سیدحسین رونقی ملکی، وبلاگ نویس زندانی از روز شنبه ۶ خرداد در اعتراض به ناروایی ها و شکایت از دخالت های سازمان اطلاعات سپاه و وزارت اطلاعات در امور قضایی و سلب استقلال این قوه و تلاش برای احیای قانون اساسی، آیین دادرسی، استقلال قضایی و احیای حقوق زندانیان سیاسی و خانواده هایشان … دست به اعتصاب غذا زده است.این فعال حقوق بشر و وبلاگ نویس دربند که در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیر عباسی به ۱۵ سال حبس تعزیری محکوم شده در شرایطی دست به اعتصاب غذا زده است که به گفته ی پزشکان به دلیل شرایط حاد بیماری کلیوی اش، این عمل وی را با خطر از دست دادن کامل سلامتی اش و مرگ مواجه خواهد کرد.
متن کامل نامه ی محمدرضا معتمدنیا به حسین رونقی که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:


أَوَ لَمْ یَسِیرُوا فِی الْأَرْضِ فَیَنظُرُوا کَیْفَ کَانَ عَاقِبَةُ الَّذِینَ کَانُوا مِن قَبْلِهِمْ کَانُوا هُمْ أَشَدَّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَآثَارًا فِی الْأَرْضِ فَأَخَذَهُمُ اللَّهُ بِذُنُوبِهِمْ وَمَا کَانَ لَهُم مِّنَ اللَّهِ مِن وَاقٍ (غافر ۲۱)


آیا در زمین سیر و سفر نکرده اید که بنگرند سرانجام کسانی که پیش از ایشان بودند چگونه بوده است. آنان از ایشان در روی زمین پرتوان تر و پر اثر تر بوده اند، که خداوند آنان را به گناهانشان فرو گرفت، و در برابر خداوند و عذابش مدافعی نداشتند.


حسین جان


دیدن چهره معصومت و روایت مظلومیتت، دل هر انسانی را به درد می آورد. غیر از اینکه اظهار تاسف کنم بر آنچه بر تو به نام اسلام رفته و سر به زیر اندازم فریاد برآورم که حسین جان تو خود بهتر می دانی که اسلام اموی و سیره نبوی تا چه میزان فاصله دارند و فریاد برآوری که هر چقدر هم ظالمان اموی ستمگری های خویش را با عمامه و منبر پیامبر بیاراستند و توجیه کردند باز تاریخ چهره آنها را رسوا کرده و می کند.من به عنوان کوچکترین عضو خانواده زندانیان سبز از عمل و درخواست های تو پشتیبانی قاطع خود را اعلام نموده و فریاد بر می آورم که انحصار طلبان و ظالمان بدانند بر اساس فرمان و دستورات ذات باری تعالی تا خون در رگ ها و جان در کالبدمان نقش دارد قاطع و محکم از حریم انقلاب و راه حضرت امام ایستاده و دفاع خواهیم کرد و از مجتهد مسلمان حضرت آیت الله صانعی و رهبران دلاور سبزمان جناب آقای مهندس موسوی و همسر دانشمندش خانم رهنورد و روحانی آزاده جناب کروبی قاطعانه دفاع خواهیم کرد.حسین جان، پزشکان وضعیت کلیه های تو را وخیم و غیر قابل پیش بینی تشخیص داده اند بصورتی که حتی امکان تخلیه یکی از دو کلیه ات وجود دارد و وضع کلیه ی دیگرت نیز چندان مشخص نیست.حسین جان در مقابل اراده و شجاعت و عشقت به مردم و کشورت سر تعظیم فرود آورده و می دانم که مطلع هستی اعتصاب تو سلامتیت را بیش از پیش دچار مخاطره کرده و یقینا زندگی و حیاتت را در معرض تهدید قرار خواهد داد.اینجانب با توجه به وضع خطرناک پیش آمده به مسولان هشدار می دهم چنانچه هر چه سریعتر نسبت به وضعیت این فرزند زهرا، این دلاور کشور رسیدگی نشود مجبور خواهم شد و با این فرزند شجاعم با وجود وضعیت بد جسمانیم همراهی کنم و مجددا دست به اعتصاب غذا بزنم تا به حسینم و جوانان پاکی نظیر او ثابت کنم که علیه مظالم موجود که مطمئنا شنیدن آن پشت هر انسان هشیار و آزاده و دردمندی را می لرزاند فریاد برآورده و به همه آزادگان و شجاعان و فرزندان دلبند ایران زمینم اعلام می کنم که این حرکات با اسم اسلام و با نثر دستورات قرآن و عترت کاملا در تعارض است.


رَبِّ هَبْ لِی حُکْمًا وَأَلْحِقْنِی بِالصَّالِحِینَ (شعرا ۸۳) – پروردگارا به من جکمت ببخش و مرا به شایستگانت به پیوند.


حسین من، این دلاور ایران زمین یک نمونه از میان ده ها نمونه ای است که پس از انتخابات خرداد ۸۸ اسیر کینه توزی سردمداران جور و ستم و جباران تاریخ قرار گرفت و طی این سه سال چه ها به روز قرزندان پام و دلاورد و حف جوی این مرز و بوم نیاوردند و چه سرکوب ها و فشارهایی که آزادکان این مرز و بوم دلاور خیز و پاک نهاد را نشانه نرفتند و خدف شود خود را قرار ندادند.اینجانب بار دیگر ضمن حمایت از حسین این اولاد زهرا، هشدار می دهم ادامه اعتصاب غذای حسین حمایت من و عده دیگری از زندانیان را به همراه داشته و مسلما در صورت عدم پیگیری به درخواست های این دلاور ایران زمین، اولاد ستارخان و باقرهان بزودی او را همراهی خواهیم کرد. همراهان سید پاک و شجاع و دلاور ایران زمین و اولاد زهرا جناب آقای مهندس موسوی و همچنین همسر با وفای این دلاور پاک نهاد سرکار خانم دکتر رهنورد و روحانی شجاع جناب آقای کروبی منتظر آزادی بزرگانشان نشسته اند.


یا حسین میر حسین


محمدرضا معتمدنیا


بند ۳۵۰ زندان اوین

فرصت های از دست رفته بشار اسد و علی خامنه ای

موج اخراج کادر دیپلماتیک دولت سوریه از کشورهای اروپائی و برخی کشورهای عربی، روز گذشته به ترکیه نیز رسید و دولت این کشور به دیپلمات های سوری 72 ساعت مهلت داد تا خاک ترکیه را ترک کنند.آنچه که اکنون موجب نگرانی شده، این نیست که سفارتخانه های سوریه از کادر دیپلماتیک تهی می شود و یا شورای امنیت اولین جلسه خود را برای رسیدگی به آنچه در سوریه می گذرد تشکیل داد، بلکه آغاز یک یورش نظامی همه جانبه به سوریه است که باید نگران آن بود.دولت بشار اسد، با طناب پوسیده سپاه پاسداران و توصیه های ساده لوحانه علی خامنه ای برای سرکوب معترضان این کشور به چاهی رفت که حالا در آمدن از آن تقریبا ناممکن شده است. نه تنها از چاه بیرون آمدن ناممکن شده، بلکه زمینه های یک محاکمه به سبک دادگاه جنایتکاران جنگی برای بشار اسد تدارک دیده می شود. برای خنثی سازی همه توطئه هائی که علیه سوریه آغاز شده بود، سر چشمه را می شد با یک بیل گرفت، اما اسد چنین نکرد و اکنون هیچ سدی قادر به متوقف ساختن سیل نیست. اشتباه بزرگ او لغو ممنوعیت فعالیت کلیه احزاب سوریه و برپائی فوری یک انتخابات و تغییر قانون اساسی و سپردن اختیارات اجرائی کشور به یک نخست وزیر و سپس اعلام بلافاصله انتخابات ریاست جمهوری با شرکت نامزدهای مختلف بود. آنچه از دست رفت، این فرصت بود. فرصتی که علی خامنه ای در جریان انتخابات 22 خرداد از دست داد، همچنان که فرصت مذاکره با امریکا را در زمان خاتمی و کلینتون در امریکا از دست داد. همچنان که فرصت مذاکرات اتمی پیش از بردن پرونده اتمی ایران به شورای امنیت سازمان ملل از کف داد و در اسارت شعارهای احمدی نژاد که بلند گوی او شده بود از کف داد.

پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۶, شنبه

مذاکرات هسته ای اخیر ایران با گروه ۱+۵


به نظرمن ایران در حال حاضر تلاش می کند بازی دو گانه ای را پیش ببرد. مقامات ایران از سویی تصمیم گرفته اند مذاکرات را به صورت جدی پیش ببرند و از سویی نگاهی هم به بازی خرید زمان دارند. احتمالا ایران تمایل داشته باشد با استفاده از فنون خود در مذاکره این گفت و گو ها را تا حد امکان در مسیری فرسایشی قرار دهد. اینکه این مسیر تا چه حد برای ایران هموار باشد بستگی به سیاست های باراک اوباما و مقامات کاخ سفید دارد. اوباما تاکید کرده این گفت و گوها طولانی نخواهد شد هر چند وی شدیدا از اتخاذ گزینه نظامی اجتناب دارد و بیشتر تلاش می کند با حربه تشدید تحریم ها حرکت کند.از سوی دیگر بازیگر اصلی پرونده هسته ای ایران نیز آقای خامنه ای رهبر جمهوری اسلامی است. مقامات ایران به استفاده از حکم ثانویه اعتقاد راسخ دارند. اگر اصل نظام در معرض خطر قرار گیرد حکم ثانویه کارآیی خود را نشان خواهد داد. ایران تا آخرین لحظه بازی را پیش خواهد برد یعنی تا آستانه آغاز جنگ یا قطع کامل صاردات نفت و تکمیل محاصره اقتصادی.


پدرام طنازی

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...