۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

انتقال حسین رونقی به بیمارستان طالقانی و ضرب و شتم وی

شب گذشته حسین رونقی در پی تشدید بیماری بر اثر رسیدگی نکردن به بیماری کلیوی بیهوش و به بیمارستان طالقانی منتقل شد. ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، در پی انتقال وی مامورین امنیتی سپاه که این فعال حقوق بشر را همراهی می‌کردند بدون دلیل به ضرب و شتم وی پرداخته و پس از معاینه سر پایی پزشکان مجددا ساعاتی بعد حسین رونقی را به زندان اوین منتقل کردند. گفتنی است از دلایل ضرب وشتم می‌توان به انتشار نامه چند روز قبل وی به دادستانی تهران اشاره کرد که توسط این خبرگزاری منتشر شده بود.

هرانا

همسر شعله سعدی: سلامت جسمانی همسرم در خطر است

دکتر قاسم شعله سعدی وکیل دعاوی در چهاردهم فروردین سال جاری بازداشت و به زندان اوین منتقل گردید. او هم اکنون در بند ۳۵۰ اوین در وضعیت جسمانی بسیار نامناسبی بسر می برد و باید سریعا تحت درمان و عمل جراحی قرار گیرد اما با آزادی وی از سوی مسئولین “مخالفت” می شود.همسر شعله سعدی با تاکید بر ضایعه نخاعی که همسرش شش سال پیش در زندان به آن دچار شده است به “جرس” می گوید: ” الان در بند ۳۵۰ اوین نگهداری می شود. از زمان بازداشتشان هم فقط یکبار ملاقات حضوری داشتیم. آقای شعله سعدی نخاعشان ضعیف شده و پزشکان زندان تجویز کرده اند که ایشان نباید کیفر را به خاطر این مشکل جسمانی تحمل نکند و بیرون از زندان باید تحت درمان قرار گیرد، اما تاکنون هیچ ترتیب اثری داده نشده است. در ضمن بدنشان هم زونا گرفته است. همسرم داشت برای عمل جراحی به فرانسه می رفت که ممنوع الخروج شد این در حالی است که این عمل جراحی را باید انجام می دادند چون کوچکترین ضربه ای می تواند “خطر” جانی برای وی داشته باشد.قاسم شعله‌سعدی و نماینده شیراز در مجالس سوم و چهارم بود که در سال ۱۳۸۱ نامه ای سر گشاده خطاب به رهبری نوشت که در آن نامه به انتقاد از مسائل مختلفی پرداخته که ازجمله شرایط آقای خامنه ای را از جهت واجد شرایط رهبری بودن در آن زمان از منظر حقوقی به سوال و چالش کشید. اما پاسخ به سوالات وی چیزی جز پرونده سازی و اتهاما ت واهی برای وی نبود.وی در سال ۸۵ شعبه ۲۱ دادگاه تجدید نظر استان تهران رای شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب را به اتهام ” تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی و توهین به حضرت امام (ره) و مقام معظم رهبری ” را تایید و وی را به یک سال و نیم حبس محکوم نمود. البته پس از پیگیری های فراوان به دلیل اشکالات شکلی و ماهوی فراوان در پرونده و روند دادرسی ریاست وقت قوه قضائیه آقای شاهرودی طی نامه ای به رئیس کل دادگستری استان تهران نوشتند: “اولا: توقف اجرای حکم داده شود ثانیا: طبق قانون جدید اعمال ماده ۱۸ در دادگستری تهران شود.” بدین ترتیب اجرای حکم متوقف و منوط به اجرای ماده ۱۸ گردید.قبول وکالت از چهره های سیاسی و تحلیل های سیاسی قبل از انتخابات و همچنین مصاحبه ها و تحلیل های وی به عنوان استاد حقوق و روابط بین الملل در ایام پس از انتخابات ریاست جمهوری دلیل دیگری جهت احضار وی به مراجع اطلاعاتی و قضایی گردید. متعاقبا شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست آقای صلواتی ایشان را به تحمل یکسال حبس و محرومیت از حرفه وکالت و تدریس دانشگاه به مدت ده سال محکوم نمود. رای صادره از این شعبه مورد اعتراض قرار گرفته که تا این لحظه هیچ اطلاعی از تایید یا نقض رای صادره در دست نیست. دکتر قاسم شعله سعدی بارها به این روند غیرقانونی حبس و محاکمه اش اعتراض کرده و برای درمان خواستار دریافت مرخصی درمانی شده اما هر بار مسوولان نسبت به خواسته ها و اعتراض های وی بی توجهی نشان داده اند.لازم به ذکر است که حتی قبل از صدور این رای کلاسهای این استاد در دانشگاه تهران حذف شده بود که متعاقبا در انتهای اسفند ماه با استناد به این رای نامه ای از دانشگاه مبنی بر اخراج ایشان از طرف دانشگاه ابلاغ گردید.همسر دکتر شعله سعدی در خصوص روند پرونده همسرش به خبرنگار جرس می گوید: “در آن زمان آقای شاهرودی اجرای حکم را متوقف کردند و گفتند این حکم “غیرقانونی” و “غیر شرعی” است و الان هم شش سال از آن می گذرد و مشمول مرور زمان شده است. علاوه بر این هیچگونه اقدامی بعد از گفته آقای شاهرودی بر روی این پرونده صورت نگرفته است و به ما اطلاع نداده اند که این حکم قطعی شده ؟ از سوی دیگر پرونده دومی هم برای ایشان تشکیل داده اند که یکسال دیگر به ایشان زندان دادند و ده سال محرومیت از تدریس و ده سال محرومیت از وکالت به همسرم داده اند.این در حالی است که حکم اول هنوز قطعی نشده بوده این تعدد جرم محسوب نمی شده و یک جرم واحد به حساب می آمده اما اینها این را در نظر نگرفتند و یکسال دیگر را به حکمشان اضافه کردند. علاوه بر این حکم یک پرونده سومی هم برای وی در همزمان با پرونده دوم برای وی تشکیل دادند که خود آقای شعله سعدی اعتراض کردند دادستان وقت هم قول داد که منع تعقیب صادر می کند و بازپرس منع پیگیرد روی پرونده سوم داد و گفت که این پرونده با پرونده شعبه پانزده یکی است و قابل مجازات نمی باشد.اما آقای دادستان این را نپذیرفتند و به اتهام توهین به رهبری پرونده را تشکیل دادند و از بازپرس به طور غیرقانونی پرونده را گرفته اند و به دادیار شعبه یک اوین و ایشان هم بلافاصله قرار مجرمیت و کفالت را صادر کردند و به شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب ارسال کرده اند و ۲۶ شهریور دادگاه آقای شعله سعدی است و سرانجام این پرونده را نمی دانیم به کجا خواهد انجامید؟ من بعنوان کسیکه همیشه در کنار همسرم بودم و او را از نزدیک می شناسم می دانم که همیشه با خلوص نیت و با تمام وجودش برای ملت ایران مبارزه می کند و حاضر هست زندگی خود و خانواده اش را برای این مملکت فدا کند. فکر می کنم مردم هم خوب آقای شعله سعدی را می شناسند و از تلاش های وی در راه آزادی و آبادی کشور ایران آگاه هستند. اما با وجود تمام اینها بخاطر روحیه مبارزی که دارد این شرایط را تحمل می کند و از نظر روحی بسیار خوب هستند.وی با اشاره به اینکه ملاقات با مسئولین “غیر ممکن” است ادامه می دهد: “من نامه پزشک و لایحه ای که خود آقای شعله سعدی از زندان نوشته را به دفتر دادستانی و دفتر رئیس قوه قضاییه ارسال کردم اما تاکنون هیچ پاسخی داده نشده است.خانم شعله سعدی در پایان خطاب به گزارشگر حقوق بشر می گوید: “درخواست من از گزارشگر ویژه حقوق بشر این است که به وضعیت همسرم رسیدگی شود و بگذارند که ایشان آزاد شود و تحت عمل جراحی قرار گیرند تا بیش از این سلامتیشان بخطر نیافتد. البته نه تنها همسر من بلکه به وضعیت تمامی زندانیان سیاسی رسیدگی کنند.

دلنوشته ی همسر مهدیه گلرو به مناسبت سالگرد ازدواج و تولد وی

حید لعلی پور، همسر مهدیه گلرو، از فعالان دانشجویان زندانی در اوین، به مناسبت سالگرد ازدواج شان و همچنین سالروز تولد مهدیه گلرو دلنوشته ای خطاب به وی نوشته است.اول شهریور، سومین سالگرد ازدواج وحید لعلی پور و مهدیه گلرو بوده و همچنین دوم شهریور بیست و ششمین سالروز تولد مهدیه گلرو می باشد.مهدیه گلرو، دانشجوی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی، که در ١١ آذر سال ١٣٨٨ با هجوم ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس، به اتهام «تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» به دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد. شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر این حکم را به دو سال زندان کاهش داد.مهدیه گلرو، نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، پیش از این نیز دو بار بازداشت شده بود.مهدیه گلرو هم چنین به دلیل انتشار مطالب از داخل زندان و صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو، از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و به شش ماه حبس تعزیری دیگر محکوم شد. وی همچنین یک روز پیش از بازداشت، در دهم آذر ماه سال ۸۸، از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود که در پی بازداشت اخیر وی، این حکم نیز به اجرا گذاشته می شود.مهدیه گلرو دانشجوی محروم از تحصیل، هم اکنون دوران محکومیت خود را در زندان اوین سپری می کند.

متن دلنوشته وحید لعلی پور به نقل از فیس بوک وی به شرح زیر است :

برای نازنین همسرم که آرزوی من بود و هست.سالهاست که روزهای امردادی منتهی به شهریور روزهای پردلهره ای برای من بوده اند. فکر هدیه و جشنی برای میلاد بهترین اتفاق زنده گیم. از سال ۸۷ اما این حکایت رنگی تازه گرفت و آغاز زنده گی مشترکمان نیز به آن روز زیبا اضافه شد. فکر کردن به تلاش هایمان برای آماده کردن آشیانه عشقمان هنوز هم تمام وجودم را گرم می کند. “همه لرزش دست و دلم / از آن بود که عشق پناهی گردد.یادآوری کسانی که در این تلاش ها همراهی امان کردند و حالا هر کدام به شکلی، مسیر بی پشیمانی پی گرفتند عذابم می دهد. دوست دارم نام گل سرسبدشان مجید دری عزیز را بیاورم که در بهبهان، در تبعید، گرمای مردادی را حبس می کشد.زنده گی مشترکمان آغاز شد و هر چند که سال ۸۷ بی حادثه برایمان تمام نشد با آن بازداشت چند روزه در ماه دانشجو ولی به امید روزهای بهتر سال ۸۸ را آغاز کردیم. به امید ایرانی بهتر در انتخابات فعالانه شرکت کردیم ولی نتیجه آن طور نبود که می اندیشیدیم.مهدیه، نازنین همسرم، می دیدم که خبر بازداشت‌های گسترده کسانی که به پاک بودنشون ایمان داشتیم وجودت را هر روز رنجورتر و عزمت را برای عشق و مبارزه قوی تر می کرد تا اینکه ۱۱ آذر ۸۸ خانه عشقمان زیر چکمه های بی عدالتی لگدمال شد. و بعد از آن روز شوم این دومین میلاد و سالگرد ازدواجمان است که من این بیرون در سلول بی دیوار و تو پشت اون دیوارهای سنگی باید جشن بگیریم.هر چند این بیش از ۶۰۰ روز جدایی، سخت بود اما محکی بود بر عشقمان و ایمانمان به حقی که از ما ضایع شد. و چقدر خوشحالم که در این روزها دوستانی پیدا کردیم بهتر از آب روان، دوستانی که حتی با عنوان خواهر و برادر صدایشان می کنم. و از همه مهم تر رضایت توست که همیشه بهترین احساس ها را برایم به ارمغان می آورد. به امید روزی که دهانت را نبویند تا مبادا گفته باشی دوستت دارم.

دوستت دارم

سومین سالگرد هم آشیانه گی امان مبارک

اقدام های جدید سازمان زندان ها برای افزایش فشار بر خانواده های زندانیان سیاسی

مسوولان سازمان زندان ها، با اتخاذ تصمیم هایی جدید دامنه فشارها را بر خانواده های زندانیان سیاسی افزایش دادند. ممنوعیت ورود وسایل خانواده های زندانیان و کودکان خردسال آنها، ایجاد مقرهای گشت بازرسی جلوی سالن ملاقات، نصب میله های قطور بر شیشه های دو جداره کابین های سالن ملاقات، تفکیک جنسیتی روزهای ملاقات یکی از بندهای اوین و احتمال تعمیم آن به سایر بندهای اوین، افزایش فاصله زمانی ملاقات های هفتگی به دو هفته یکبار از جمله این اقدام هاست. ماموران سالن ملاقات زندان اوین، امروز دراین سالن، از طریق بلندگو بارها اعلام کردند که از هفته آینده خانواده های زندانیان سیاسی حق ندارند به جز مدارک شناسایی هیچ مدرک دیگری، حتی کیف پول به همراه داشته باشند و در غیر این صورت از ورورد آنها به سالن ملاقات به طور کلی جلو گیری خواهد شد.این اعلام موجب اعتراض و مراجعه تعدادی از خانواده های زندانیان سیاسی به مسوولان سالن ملاقات شد که می گفتند: این تصمصیم حتی بدیهی ترین حقوق افراد را نیز زیر پا گذاشته است. مگر می شود که افرادی که به ملاقات زندانیان می ایند کیف با خود همراه نداشته باشند؟پس وسایل ضروری خود را کجا بگذارند؟ آنها با این پاسخ روبه‌رو شدند که مگر در ملاقات به چه وسیله ای نیاز دارید؟ وقتی از خانه خارج می شوید همه وسایلتان را در خانه بگذارید و به ملاقات بیایید.یکی از سوال های خانواده ها این بود که مثلا مدارک شناسایی، پول و کلیدهای خانه مان را کجا بگذاریم که پاسخ شنیدند در جیب هایتان!این تصمیم جدید سازمان زندان ها موجب نگرانی شدید خانواده ها شده است، چرا که برخی از آنها از راههای دور و حتی شهرستان ها به دیدن عزیزان شان می آیند و مستقیم از ترمینال و یا فرودگاه به زندان اوین مراجعه می کنند. سوال این افراد این بود که با ساک و دیگر وسایل خود باید چه کنند؟تعدادی دیگر نیز که زنانی با فرزندان خردسال و حتی چند ماهه هستند، می گفتند ما ناگزیریم به خاطر چند ساعتی که در سالن ملاقات هستیم وسایل اولیه فرزندان خردسال خود از قبیل شیرخشک، پوشک و یا دیگر مواد مورد نیازشان را به همراه داشته باشیم.تعداد دیگری از ملاقات کنندگان نیز که به گفته خودشان دانشجو و یا کارمند هستند، بلافاصله پس از ملاقات باید خود را به محل کار یا تحصیل خود برسانند. بنابراین نیازمند کتاب و یا دیگر وسایل مورد نیازکار و دانشگاه خود هستند.اعتراض خانواده ها با پاسخ تند مسوولان رویه‌رو می شد که این مسائل ربطی به ما ندارد و اگر هفته آینده وسیله ای به جز یک کارت شناسایی همراه خود داشته باشید، حق ملاقات با زندانی تان را نخواهید داشت.تصمیم دیگر سازمان زندان ها مربوط به تفکیک جنسیتی و کاهش روزهای ملاقات است، به گونه ای که ملاقات های بیست دقیقه زندانیان از هفته ای یک بار به هر دو هفته یک بار تقلیل خواهد یافت. براساس این تصمیم اعضای زن هر خانواده هر دوهفته یکبار و اعضای مرد نیز هر دو هفته یکبار می توانند به ملاقات زندانی خود بروند که علاوه بر افزایش فاصله زمانی ملاقاتها از یک هفته به دو هفته موجب مشکلات رفاهی فراوان برای خانواده های زندانیان خواهد شد. این تصمیم فعلا برای یکی از بندهای زندان اجرایی شده است هرچند که هنوز در مورد بند ۳۵۰ زندان اوین اجرایی نشده است، اما موجب نگرانی شدید خانواده ها شده است.رویداد جدید سالن ملاقات، استقرار گسترده تیم بازرسی مقابل در ورودی درملاقات زندان است که به تفتیش بدنی همه ملاقات کنندگان می پردازند.همچنین براساس خبرهای قبلی، مسوولان زندان اوین در اقدامی غیر منتظره بر شیشه های دو جداره و قطور سالن ملاقات کابینی زندان اوین میله هایی آهنی نصب کرده بودند.بر اساس این گزارش، در ابتدا فقط دو ردیف از کابین های سالن ملاقات این زندان با این میله ها پوشیده شده بودند و اکنون دو ردیف باقی‌مانده نیز با این میله ها استتار خواهد شد که در این صورت زندانی و خانواده هیچ یک در زمان ملاقات حتی قادر نیستند به وضوح صورت یکدیگر را ببینند. خانواده ها می پرسیدند که مسوولان قضایی و زندان نگران چه هستند که چنین میله های قطوری را بر کابین ها نصب کرده اند ؟ملاقاتهای کابینی به خودی خود با توجه به زمان محدود، شیشه های قطور و دو جداره، گفت‌وگوی خانواده و زندانی از طریق گوشی تلفن و همچنین پایان گفتگو با پایین آمدن ناگهانی یک پرده پارچه ای، اثرات مضری بر روحیه خانواده و زندانی دارد، تا جایی که به توصیه روانشناسان زندانیانی که فرزند خردسال دارند از این ملاقاتها برحذر داشته شده اند چون چنین ملاقاتی بر روحیه فرزندان خردسال تاثیر نامناسب دارداز مدتها قبل سالن های ملاقات کابینی زندانیان زندان رجایی شهر به همین شکل بوده و بر کابین ها دو میله بزرگ آهنی به صورت ضربدر نصب شده اند تا جایی که خانواده ها و زندانی به زحمت صورت یکدیگر را می بینند.این قوانین هر روز برای زندانیان با شدت و سخت گیری بیشتری اعمال می شوند و مشخص نیست مسوولان از اجرای آن چه هدفی را در سر می پروارنند.

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

یک سال و نیم حبس بدون مرخصی برای مهدی خدایی زندانی عقیدتی

پدر مهدی خدایی زندانی عقیدتی و فعال دانشجویی به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت که ۵۰۰ روز از زندانی شدن پسرش می گذرد و وی هنوز به مرخصی نیامده است. پدر مهدی خدایی به کمپین گفت: « بعد از بازداشت پسرم در اسفند هشتاد و هشت، مکررا به دادستانی تهران برای پیگیری وضعیت او مراجعه کردم اما به هیچ عنوان جواب صریحی که روشن کننده وضعیت مهدی باشد دریافت نکردم تا اینکه خود مهدی فروردین ۱۳۸۹ از بازداشتگاه بند دو الف اوین با ما تماس گرفت و فهمیدیم که حال وی خوب است.»مهدی خدایی، فعال حقوق بشر و دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه آزاد شهرری، در دادگاه بدوی به اتهام تبلیغ علیه نظام و امنیت ملی از طریق عضویت در مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران در سال ۸۹ به سه سال زندان محکوم شد که حکم یاد شده در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شد. وی در سال۸۸ نیز در پرونده جداگانه به علت فعالیت دانشجویی به ۴ سال زندان محکوم شد. با توجه به تایید هر دو حکم در دادگاه تجدیدنظر استان تهران وی هم اکنون در حال گذراندن د وره ۷ سال زندان خود می باشد.وی در خصوص وضعیت پسرش در طول بازداشت گفت: «چهارماهه اول بازداشت وی فقط هفته ای یک بار اجازه تماس داشت. بعد از چندبار مراجعه به دادستانی تهران بالاخره موفق شدیم خرداد ماه ۱۳۸۹ اولین قرار ملاقات را بگیریم،روحیه مهدی بسیار خوب بود.» اقای خدایی در خصوص پیگیری های خانواده برای مرخصی پسرش مهدی خدایی به کمپین گفت: «۱۷ ماه از بازداشت پسرم می گذرد اما هنوز مهدی از حق مرخصی محروم است،بارها در این خصوص پیگیری کردیم اما هیچ تاثیری نداشت وی اشاره کرد اخرین ملاقاتی که با پسرم داشتیم ۱۷ مرداد ماه ۱۳۹۰ بود،مهدی در این ملاقات گفته او وتمام زندانیان سیاسی از خبر مرخصی بهاره هدایت و احمد زید آبادی بسیار خوشحال شده اند .» وی افزود: « روحیه پسرش بسیار خوب است همچنین با توجه به مرخصی های اخیر برای بعضی از زندانیان بسیار امیدواریم که مهدی ما بعد از حدود یک و نیم بتواند به مرخصی بیاید.»اقای خدایی با اشاره به مدت محکومیت فرزندش، وضعیت خانواده و انتظارات خود برای مرخصی وی گفت: «هفت سال مدت زیادی است،برای اینده مهدی بسیار نگرانیم،هفت سال حکم بخاطر فعالیت در حوزه حقوق بشر،با توجه به این حکم سنگین این حق پسرم هست که مرخصی داشته باشد طی این مدت فقط توانستیم در اوین او را ملاقات کنیم ،مادرش خیلی از این وضعیت ناراحت است اما چه کنیم که با توجه به پیگیری های زیاد هنوز باید تنها منتظر باشیم و صبور.»

کمپین بین المللی حقوق بشردرایران

سعید مالمیریان از شهروندان معترض به نتایج انتخابات در بند ۳۵۰ زندان اوین

این زندانی سیاسی ۴۷ ساله به اتهام تبلیغ علیه نظام در ۱۴ اسفند ماه سال ۸۸ وقتی از سفر خارج از کشور به ایران باز می گشت در فرودگاه امام خمینی بازداشت شد . ماموران امنیتی فرودگاه به او گفتند که به دلیل شرکت در تجمع های اعتراضی پس از انتخابات و تبلیغ علیه نظام بازداشت   می‌ شود .سعید مال میریان یکی از شهروندان معترض به نتایج انتخابات سال ۸۸ از ۳۱ فروردین ماه سال جاری برای اجرای حکم به زندان اوین فراخوانده شده است .این زندانی سیاسی ۴۷ ساله به اتهام تبلیغ علیه نظام در ۱۴ اسفند ماه سال ۸۸ وقتی از سفر خارج از کشور به ایران باز می گشت در فرودگاه امام خمینی بازداشت شد . ماموران امنیتی فرودگاه به او گفتند که به دلیل شرکت در تجمع های اعتراضی پس از انتخابات و تبلیغ علیه نظام بازداشت می شود .اوپس از بازداشت مدتی را در بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات و تحت بازجویی گذراند تا اینکه سرانجام با قید وثیقه آزاد شد. او پس از برگزاری دادگاه به دو سال و شش ماه حبس محکوم شد که این حکم در دادگاه تجدید نظر به شش ماه کاهش یافت. او فروردین امسال برای اجرای این حکم به زندان اوین رفت .مال میریان دانش آموخته معماری در مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی است و سه فرزند پسر به نامهای محمد ، علی و مبین دارد .او هم اکنون در بند ۳۵۰ زندان اوین نگهداری می شود.

وعده آزادی اشکان ذهابیان

اشکان ذهابیان، دانشجوی رشته شیمی محض دانشگاه فردوسی، مشهد، در دوران تحصیل در دانشگاه، از اعضای انجمن اسلامی دانشجویان دانشگاه فردوسی و علوم پزشکی مشهد بود. به علت فعالیت های دانشجویی ابتدا در سال ۸۷ به مدت یک ترم از تحصیل محروم شد. وی در ایام انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸، عضو ستاد مهدی کروبی بود و تنها ۴ روز پس از انتخابات توسط وزارت اطلاعات بازداشت شد. بار دیگر در حوادث ۱۳ آبان (روز دانش آموز) سال ۸۸ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی به واسطه تشکیل انجمن های اسلامی شمال کشور بازداشت شد. اشکان ذهابیان در شعبه صد ویک دادگاه انقلاب شهرستان بابل به صورت غیابی به شش ماه حبس تعزیری محکوم شد.این فعال دانشجویی که در روز دوشنبه دوازدهم اردیبهشت سال جاری در پی درخواست اداره اطلاعات برای اجرای حکم شش ماهه خود به اداره اطلاعات ساری مراجعه کرده بود، در همان محل بازداشت شد. او هم اکنون نیمی از دوران محکومیت خود را گذرانده و طبق قوانین سازمان زندان ها باید آزاد گردد.پدر اشکان ذهابیان با بیان اینکه طی یکی و دو روز دیگر اشکان باید آزاد گردد به “جرس” می گوید: “الان اشکان در بند عمومی نگهداری می شود و ملاقات کابینی با او داریم. حالا به ما وعده داده اند که با عفو مشروط طی یکی و دو روز دیگر اشکان را آزاد می کنند. خوب الان اشکان نیمی از حبس خود را کشیده و از نظر قانونی قطعا باید “آزاد” شود. دادستان و وزرات اطلاعات و رئیس زندان اینطور به ما گفته اند که دارند تلاش می کنند که اشکان آزاد شود. پناه بخدا! ببینیم چه می شود ما تلاشمان را کردیم و آقایان هم قول آزادی او را داده اند، انشالله که هر چه زودتر اشکان آزاد شود. ما با صداقت با اینها صحبت کردیم همه گفتگوهایی که داشتیم با صداقت بودیم انشالله که آنها هم به وعده خود عمل کند و طبق قانون اشکان را آزاد کنند.گفتنی است در طی مدت سومین بازداشت اشکان ذهابیان بارها خانواده وی تهدید به عدم اطلاع رسانی در خصوص وضعیت فرزندشان شدند و مادر اشکان در اثر این فشارها یکبار به بیمارستان منتقل شد.پدر اشکان ذهابیان با اشاره به دردها و دلتنگی های خود و همسرش ادامه می دهد: “از حال و روز خودمان چه بگویم! من خودم ناراحتی قلبی دارم و مادرش ناراحتی اعصاب و خیلی بی تابی می کند. خوب جگرگوشه امان در زندان است. کسانیکه فرزند دارند می دانند من چه می گویم و چه دردی می کشم. خوب چه کاری جز تحمل می توانیم بکنیم. هر وقت که به ملاقاتش می رویم و برمی گردیم تا دو روز حالمان بد است. وقتی حال و روحیه اشکان را می بینیم مادرش افسرده می شود و غصه می خورد حالا من باز با این قضیه یکجوری کنار آمدم و تحمل می کنم اما مگر یک مادر می تواند جگرگوشه اش را در آن وضعیت ببیند و تحمل کند.”این پدر رنج دیده در پایان از همه کسانیکه طی این روزهای سخت نسبت به اشکان و خانواده اش لطف داشته اند، تشکر می کند و می گوید: “من آدم سیاسی نیستم اما می شنوم که می گویند مثلا در این رسانه نسبت به وضعیت اشکان ابراز نگرانی کرده یا در فیس بوک برای آزادی اش دعا می کنند یا کمپین آزادی برایش تشکیل داده اند یا پیامها و محبتها و ابراز همدردی های دیگر. ما هم دست بدعا می بریم تا همه زندانیان بی گناه آزاد شوند. نه تنها اشکان بلکه همه زندانیان آزاد شوند آنها همه فرزندان و عزیزان ما هستند.”گفتنی است، اشکان در بهمن ماه سال ۸۸ در حالیکه همچنان در تعلیق از تحصیل به سر می برد، سرانجام بنا به نظر وزارت اطلاعات از تحصیل محروم و در نهایت در حالیکه ۱۰۹ واحد را گذرانده و تنها ۲۴ واحد (معادل یک ترم) از تحصیلش باقی مانده بود از دانشگاه اخراج شد.

تشکیل جلسه دادگاه هیلا صدیقی

هیلا صدیقی شاعر جوان که شعرهای انتقادی او با استقبال گسترده ای در عرصه های عمومی و مجازی مواجه شده و پس از انتخابات سال ٨٨ نیز، بارها احضار و مورد بازجویی قرار گرفته بود، فردا سه شنبه بیست و پنجم امرداد ماه، در شعبه بیست و شش دادگاه انقلاب محاکمه خواهد شد. این شاعر جوان و منتقد در صفحه فیس بوکِ خود در این زمینه نوشته است “فردا صبح، شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب، من و ایمان قلبی و قاضی و اتهام و خدای ناظر و دعای خیر شما…

گفتنی است خبرنگار جرس چندی پیش از قول یک منبع مطلع گزارش داده بود که “پس از آنکه در چند ماه گذشته ماموران امنیتی به خانه هیلا صدیقی رفته و وسایل شخصی او را با خود بردند، این شاعر به مدت بیش از ده روز و به صورت متوالی هر روز به مدت طولانی ۸ الی ۹ ساعت توسط وزارت اطلاعات مورد بازجویی قرار می گرفت اما به تازگی پرونده این شاعر جوان از وزارت اطلاعات به دادسرا انتقال یافته است.چند ماه پیش نیز یک منبع مطلع به جرس گفت “به تازگی و در روز شنبه دهم اردیبهشت ۹۰، جلسه تفیهم اتهام برای هیلا صدیقی در شعبه سوم بازپرسی دادسرای اوین برگزار و در نهایت آزادی هیلا صدیقی منوط به ارائه سند ملکی شد.هیلا صدیقی در ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی نیز فعال بوده و این شاعر جوان و فعال مدنی و سیاسی بعد از انتخابات و پس از اتفاقاتی که برای معترضان انتخاباتی رخ داده بود، شعرهایی با مضامین اجتماعی – سیاسی سرود و در محافل ادبی قرائت کرد.

بخشی از شعر او که پس از شهادت معترضان انتخاباتی سروده بود چنین است:

هر چند که باغ از غم پائیز تکیده
از خون جوانان وطن لاله دمیده
صد گل به چمن در قدم باد بهاران
می روید وصد بوسه دهد بر لب باران
قفنوس به پا خیزد و با جان هزاره
پر می کشد از این قفس خون و شراره
با برف زمین آب شود ظلم و قساوت
فرداش ببینند که سبز است دوباره

امروز در صفحۀ فیس بوکِ آریا آرام نژاد، هنرمند جنبشِ سبز نیز پیرامون صدیقی آمده بود: دوست و خواهر عزیزم هیلا صدیقی، فردا در دادگاه حاضر خواهد شد تا پاسخگوی اتهاماتی باشد که برایش نوشته اند!
او در دادگاه حاضر خواهد شد تا بیت به بیت شعرش را واکاوی کنند تا ثابت شود که سرودهایش تبلیغ علیه نظام بوده است !!!
در عجبم که چطور یک هنرمند می تواند با چند بیت شعر و یا چند سکانس فیلم و یا چند آهنگ امنیت حکومتی را به خطر بیاندازد که این روزها مدعی «مدیریت جهانی» است ؟هیلا صدیقی فردا به دادگاه می رود تا در برابر قاضی تمام قد بایستد و بگوید که نسل ما نسلی است که راهش را شناخته ، اگر چه لگد کوب می شود ، اگر چه محروم و تعلیق می شود ، اگرچه به زندان می افتد، اما به طلوع آفتاب و رسیدن بهار معتقد است …

فردا نگاه هایمان به به شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب خواهد بود.

۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه

نامه حسین رونقی به دادستان در مورد نقش نهادهای فراقانونی در زندانها وقتی سپاه مخالف است، دادستانی کاری نمی‌تواند بکند

حسین رونقی ملکی در نامه ی خطاب به دادستان تهران جعفری دولت آبادی از مشکلات بند ۳۵۰ و زندان اوین گلایه کرده و با برشمردن آن خطاب به دادستان گفت: "سکوت من تا امروز نشانه نجابت من بود و تلاش می‌کردم تا با پرهیز از توسل به اهرم رسانه‌ها و افکار عمومی، حقوقی که شما نیز بر حقانیت آن تاکید فرموده‌اید را تحصیل نمایم.به گزارش هرانا، وی هم چنین به اقدامات فراقانونی و دخالت های سپاه پاسداران در مورد مرخصی استعلاجی خود اشاره کرده است که علی رغم موافقت پزشکی قانونی تا کنون از حق مرخصی محروم مانده است.

متن این نامه به شرح زیر است:

سلام و عرض احترام
 جمعه ٩٠/۵/٧ مرا احضار کردید تا به سخنانم درباره وضعیت جسمی و بیماری خودم گوش کنید، قول دادید که ظرف دو سه هفته آینده حتما از بند ٣۵٠ دیدار خواهید کرد و مشکلات زندانیان سیاسی را از نزدیک بررسی می‌نمائید. خیلی دوست داشتم به قول خود عمل می‌کردید تا این نامه را به حضورتان تقدیم می‌کردم و مجبور نبودم نامه را غیر مستقیم به سمعتان برسانم. اما من و سایر هم بندیانم چشم به راه شما ماندیم شما مانند برخی مسعولان جمهوری اسلامی به قول خود عمل نکردید.آقای دادستان، یادم می‌آید شما در ابتدای تصدیتان در مصاحبه‌های که در روزنامه‌های حمایت و اطلاعات و مردمسالاری به چاپ رسیده بود تاکید می‌کردید که نفوذ دستگاه‌های امنیتی بر قوه قضائیه را بی‌اثر خواهید کرد.در آن هنگام این سخن تحول بزرگی در دستگاه قضایی محسوب می‌شد، چرا که در هیچ یک از قوانین آمره کشور، راهی برای اعمال نفوذ دستگاه‌های پلیسی و امنیتی بر دستگاه قضایی تمهید نشده است. اما وقتی در مرداد ماه ٨٩ حکم آزادی من به قید وثیقه ٣٠٠ میلیون تومانی که از سوی شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب صادر شده بود، با اعمال نفوذ سپاه لغو شد، تردیدهای در مورد به حقیقت پیوستن اظهارت شما به وجود آمد. این تردید‌ها، البته بعدا به یقین تبدیل شد؛ آنجا که شما درمورد اعزام من به مرخصی استعلاجی تصریح کردید که دادستانی با آن موافقت کرده اما سپاه تاکید کرده که حتی در صورت تعیین وثیقه یک میلیارد تومانی نیز، من (حسین رونقی ملکی) نمی‌توانم به مرخصی اعزام شوم. یادتان هست گفتید وقتی سپاه مخالف است، دادستانی کاری نمی‌تواند بکند. یادتان هست وقتی از شکنجه زندانیان در بازداشت‌گاه سپاه و اطلاعات برایتان گفتم و از زیر پا گذاشته شدن آئین نامه سازمان زندان‌ها، قانون اساسی و قانون مجازات اسلامی در بازداشتگاه‌های فوق خبر دادم، گفتید این مسایل به شما (دادستان) مربوط نیست و شما نمی‌توانید در این باره کاری بکنید؟ یادتان هست گفتید ما دخالتی در این زمینه نداریم؟

آقای دولت آبادی یادتان هست در مورد وضعیت وخیم جسمی‌ام به خاطر دو عمل جراحی کلیه، داشتن سنگ کیسه صفرا، آنژین قلبی و شکستگی دندان که هدیه بازجویان است برایتان گفتم. یادتان هست تاکید کردم که با وجود هشدار پزشکان متخصص بیمارستان هاشمی‌نژاد، تاکید دکتر رضوانی رئیس اداره پزشکی قانونی غرب تهران در نامه شماره ١۶٨٢٠ به تاریخ ٩٠/٢/٢١ برای خروج من از زندان و ادامه درمان من در محیطی خارج از زندان و نیز تائیدیه‌های مکرر پزشکی قانونی در تاریخ‌های ٩٠/۴/٧ و ٩٠/۵/٩ در همین باره، من باز هم به زندان باز گردانده شدم.یادتان هست گفتم شرایط دسترسی به تغذیه مناسب و دارو، کلینیک تخصصی و محیط‌های آرام برای استراحت من فراهم نیست. در مقابل شما چه گفتید؟
تنها پاسخ دادید که به دلیل مخالفت سپاه نمی‌توانید مرا به مرخصی اعزام کنید. یادتان هست در ملاقات‌های پیشین گفته بودید که اگر پزشکی قانونی با اعزام تو به مرخصی موافقت کند، تو را به مرخصی می‌فرستیم. بعد از صحبت‌های شما تحقیق کردم و دیدم که سه ماه قبل از اظهارات جنابعالی، پزشکی قانونی موافقت خویش را با اعزام من به مرخصی اعلام کرده و برای شما فرستاده بود‌‌ همان وقت هم به‌تان گفتم که این نهادهای امنیتی هستند که تشخیص می‌دهند چه کسی و چگونه تحت درمان قرار گیرد.

دادستان محترم،
نمی‌دانم چرا ولی فکر می‌کنم اطلاعات شما از بند ٣۵٠ چندان دقیق نیست. یادتان هست وقتی در مورد ملاقات حضوری صحبت کردم و گفتم ملاقات حضوری برای من و دوستانم بیشتر به رویا شبیه شده، شما گفتید که دوشنبه‌ای قبل، من (حسین رونقی ملکی) ملاقات حضوری داشته‌ام. یادتان هست به شما گفتم کسی که برایتان خبر می‌آورد دوستتان ندارد، چرا که من بیش از پنج ماه بود که ملاقات حضوری نداشته و تاکنون نیز نداشته‌ام. یادم هست که به سادگی گفتید خب الان بنویس تا موافقت کنم! مقام عالی دادستان تهران، یادتان هست از وضعیت افتضاح غذای زندان گفتم و تاکید کردم پنج درصد از آنچه که در آئین نامه سازمان زندان‌ها در موردغذای زندانی گفته شده رعایت نمی‌شود؟ شما در پاسخ گفتید که خودتان سفره‌های رنگین می‌اندازید و حتی پسته می‌خورید! یادتان هست‌‌ همان موقع از وضعیت نابهنجار بهداشتی ٣۵٠ برایتان صحبت کردم و گفتم به ازای هر ٣٠ نفر، تنها یک حمام و یک توالت سالم وجود دارد؟ یادتان هست گفتم حالا که با هزینه خودمان، غذا را تامین می‌کنیم اجازه بدهید که با پول خودمان دستشویی، حمام ووسایل بهداشتی تامین کنیم؟ یادم هست پاسخ دادید که اگر اجازه دهیم بیرون (مردم) به ما چه می‌گویند. یادم هست.گفتید خودمان پیگیری می‌کنیم. تا امروز پیگیری‌‌هایتان نتیجه‌ای در بر نداشته است آقای دولت آبادی یادتان هست وقتی شما گفتید همه زندانیان سیاسی به مرخصی می‌روند، برایتان گفتم تنها تعداد انگشت شماری فرصت رفتن به مرخصی را دارند؟ یادتان هست از شما پرسیدم که هر ماه ٣٠ تا ۴٠نامه خطاب به شما ارسال می‌شود. چرا این نامه‌ها جواب دریافت نمی‌کند؟ شما پاسخ دادید که کجای دنیا دادستان مستقیما با زندانیان ملاقات می‌کند؟ من هم گفتم در همه دنیا، دادستان یک عنصر دست نیافتنی نیست بلکه شهروندان می‌توانند آزادانه به دفترش بروند و با وی ملاقات کنند. یادم هست این را هم گفتید که در پرونده‌های شما (مته‌مان سیاسی – امنیتی) تصمیم گیرنده نهایی دستگاه قضایی نیست. البته تعجب می‌کنم که شما چطور از من خواستید که نامه عفو بنویسم تا از میزان محکومیت من کم کنید. یادتان هست در مورد درخواست شما پاسخ دادم که هم من و هم شما می‌دانیم که حکم ١۵ سال زندان من ناعادلانه و سیاسی است و حداکثر مجازات من طبق قوانین جمهوری اسلامی ایران، شش سال حبس است. یادتان هست گفتم تنها خواسته من محاکمه عادلانه و دور از نفوذ سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات است.آقای دادستان محترم تهران، یادتان هست گفتم ما فرزندان این مملکت هستیم و با ما نباید مثل دشمنان کشور برخورد شود. یادم هست‌‌‌ همان موقع برایتان تعریف کردم که وقتی خارج از زندان بودیم متهم به سیاه نمایی و تبلیغ علیه نظام شدیم و این در حالی است که ما هیچ چیزی خارج و فرا‌تر از قوانین جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم. دادستان محترم تهران می‌خواستم به بند ٣۵٠ بیائید و ببینید که سرانه حیاط برای زندانیان کمتر از ٢ متر مربع برای هر نفر است. نمی‌دانم چگونه برای شما تعریف کرده‌اند که در این کمتر از ٢ متر مربع هم هواخوری، هم باشگاه و هم زمین بازی وجود دارد. یادتان هست برایتان گفتم که آنچه را باشگاه می‌نامید چند وزنه در کنار حیاط است و تمام امکانات بند ٣۵٠ برای بدن سازی است. یادتان هست برایتان گفتم که زندانیان سیاسی علی رغم پتانسیل و توان بالای فرهنگی و علمی از تمام امکانات معمول فرهنگی که برای محکومان مالی و مواد مخدر قرار داده می‌شود، محروم هستند. یادتان هست برایتان تعریف کردم که بسیاری از روزنامه‌هایی که برای زندانیان مالی اوین برده می‌شود به دلایل نا‌مشخص و نا‌معلوم برای بند ٣۵٠ آورده نمی‌شود. ‌ای کاش خودتان به بند ٣۵٠ می‌آمدید و این اجحاف را در حق ما می‌دیدید.جناب آقای دادستان؛ برای من خیلی جالب بود که شما از من تعهد گرفتید که هزینه‌های عمل جراحی، بیمارستان و مراقبت بعد از عمل را با هزینه شخصی پرداخت کنم. آن موقع از خودم پرسیدم که اگر زندانی بیمه زندان و سازمان زندان هاست چرا باید خودش پول بدهد؟ البته وقتی دیدم که بیمارستان شهید هاشمی‌نژاد که من برای عمل جراحی‌ام به آن ١۴ میلیون تومان پرداخت کرده‌ام، طرف قرارداد با بیمه سازمان زندان هاست، موضوع برایم جالب‌تر هم شد. واقعا تحت فشار قرار دادن خانواده‌ها برای پرداخت پول، آن هم به بیمارستانی که طرف قرارداد سازمان زندان هاست چه معنایی دارد؟دادستان محترم تهران، سکوت من تا امروز نشانه نجابت من بود و تلاش می‌کردم تا با پرهیز از توسل به اهرم رسانه‌ها و افکار عمومی، حقوقی که شما نیز بر حقانیت آن تاکید فرموده‌اید را تحصیل نمایم. آیا مجموعه اظهارات جنابعالی نشانه آن نیست که شیوه کنونی بی‌اثر بوده و معطوف به نتیجه نخواهد بود. آیا این‌ها مرا به تغییر روش سوق نخواهد داد؟ به دلایل مختلف امیدوارم که چنین نباشد.

حسین رونقی ملکی

بند ۳۵۰ زندان اوین

ادامه بی خبری از کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر

ادامه بازداشت خودسرانه کوهیارگودرزی و سکوت مطلق مقامات قضایی وامنیتی درمورد دستگیری وی موجب نگرانی دوستانش شده است. یکی از بستگان کوهیار گودرزی فعال حقوق بشر و دانشجوی محروم از تحصیل که از روز نهم مرداد در تهران توسط افرادی ناشناس دستگیر و به مکانی نامعلوم منتقل شد به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« کوهیار در حالیکه در منزل یکی از دوستانش مهمان بوده همراه وی و یکی دیگر از مهمان های دوستش بازداشت شده است. برخی منابع غیر رسمی به ما گفته اند که کوهیار و دو همراهش توسط ماموران وزارت اطلاعات بازداشت شده اند ، با این حال مقامات قضایی و امنیتی تا کنون در این باره سکوت کرده اند و ما همچنان در بی خبری کامل هستیم و نمیدانیم که بازداشت توسط چه افرادی و به چه نیتی بوده است. برخی از همسایه های منزلی که کوهیار در ان بازداشت شده ، گفته اند افرادی که لباس شخصی بر تن داشته اند بدون نشان دادن حکمی و به زور وارد منزل شده و پس از مدتی انها را با خود برده اند. نحوه بازداشت کوهیار گودرزی و مادرش خانم مخترع از مصادیق بارز بازداشت های خودسرانه و نقض حقوق شهروندی در بهره مندی از نحوه دادرسی عادلانه به شمار می رود و نمونه ای دیگر از اصرار نیروهای اطلاعاتی و امنیتی دولت ایران برای نادیده گرفتن تعهدات و قوانین داخلی و بین المللی.این فرد نزدیک به خانواده گودرزی که به علت مسائل امنیتی نخواست نامش فاش شود همچنین به کمپین گفت : «همچنین برخی منابع غیر رسمی به ما گفته اند که کوهیار هم اکنون در سلولهای انفرادی بند ۲۴۰ زندان اوین تهران نگهداری میشود، با این حال عنایت به اینکه تا کنون هیچ دستور قضایی برای بازداشت این فعال حقوق بشری در پرونده اش در دادستانی تهران وجود ندارد و هیچ نهادی مسئولیت بازداشت خودسرانه وی را نپذیرفته است، نگرانی در مورد محل نگهداری و وضعیت سلامتی کوهیار همچنان پابرجاست و از نظر ما وی ربوده و ناپدید شده است.وی با ابراز نگرانی از نحوه بازداشت وبی خبری مطلق در مورد محل نگهداری و وضعیت او به کمپین گفت:«اگر بازداشت کوهیار قانونی بوده و هم اکنون سالم است ، چرا تا کنون امکان ملاقات با بستگانش رانداشته است ؟ و چرا مسئولان قضایی صراحتا در مورد علت بازداشت احتمالی و مکان نگهداری اش اظهار نظر نکرده اند؟ علت بازداشت غیرقانونی مادر کوهیار و نگهداری اش در بند زندانیان خطرناک زندان کرمان چیست؟ منبع نزدیک به خانواده این فعال حقوق بشر همچنین افزود:« بازداشت غیرقانونی خانم پروین مخترع مادر کوهیار و ادامه نگهداری وی در زندان کرمان نیز این نگرانی را دامن زده است که بازجوها درصدد پرونده سازی و اعمال فشار بر کوهیار از طریق ادامه بازداشت مادرش هستند. امیدواریم مسئولان قضایی از اعمال خلاف قانون دستگاه های امنیتی جلوگیری نمایند و با خاتمه دادن به این روند غیرقانونی ، هر چه سریعتر کوهیار گودرزی و مادرش را ازاد کنند.

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...