۱۳۹۰ تیر ۲۶, یکشنبه

سرنوشت نامعلوم زهرا منصوری پس از ۴۵ روز بازداشت

از سرنوشت زهرا منصوری - ۶۰ ساله زندانی محبوس در سلولهای انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین اطلاعی در دست نیست.الهام وحید در گفتگو با گزارشگران هرانا گفت: «مادرم ساعت ۷ صبح روز ۱۳ خرداد ماه با مراجعه ماموران وزارت اطلاعات به منزل پدری‌ام بازداشت شده و از آن زمان تا کنون خانواده‌ام هیچ اطلاعی از وضعیت وی ندارند.» این زندانی که پس از بازداشت و تفتیش منزل به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده است حدود ۲۰ روز پیش با همسرش به صورت تلفنی گفتگوی کوتاهی داشته است.دختر خانم منصوری در ادامه افزود: «مادرم هیچ‌گاه وارد مسائل سیاسی نبوده است و تنها چند بار با برادرش محمد علی منصوری در زندان رجایی شهر ملاقات داشته است.»وی در خصوص وضعیت جسمی مادرش به هرانا گفت: «مادرم از بیماری صرع رنج می‌برد و پزشک معالج ایشان گفته است در صورت عدم مصرف دارو‌ها و تشنج خطرات جانی وی را تهدید می‌کند.»الهام وحید در خصوص آخرین پیگیری‌ها در مورد وضعیت مادرش گفت: «پدر در هفته اول بازداشت روزانه به دادسرای انقلاب و زندان اوین مراجعه می‌کرد که مسئولین زندان از ارائه اطلاعات در خصوص وی اجتناب می‌کردند.»وی در ادامه گفت: «تن‌ها می‌دانیم مادرم در بند ۲۰۹ زندان اوین است و از وضعیت فعلی وی و اتهام ایشان و روند پرونده قضایی ایشان اطلاعی نداریم.»محمد علی منصوری زندانی سیاسی محبوس در زندان رجایی شهر به همراه چند تن از زندانیان سیاسی محبوس در بند ۴ سالن ۱۲ نیز از بیست روز پیش به صورت غیر منتظره به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شده‌اند.

افشای جنایت و خشونت در زندان های رسمی و غیر رسمی ایران

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: یکی از سرداران سپاه و مقام اطلاعاتی جمهوری اسلامی که اخیراً از ایران فرار کرده است در گفتگویی با نشریه فرانسوی زبان «پاری ماچ» به موارد متعدد شکنجه و تجاوز در زندان های جمهوری اسلامی ایران پرداخته است. رادیو بین المللی فرانسه در بررسی نشریات هفتگی این کشور به بخشی از مقاله پاری ماچ، که به گفتگو با یک سردار سپاه و مقام اطلاعاتی جمهوری اسلامی اختصاص دارد پرداخته که اخیراً از ایران فرار کرده است. وی که مسئول بازرسی امنیتی زندان ها بوده، موارد متعدد شکنجه و تجاوز در زندان های جمهوری اسلامی ایران را افشا می کند.

خشونت و جنایت در زندانهای رسمی و غیر رسمی ایران

مجله هفتگی "پاری ماچ" در روی جلد شماره اخیر خود، از شکنجه در ایران پرده بر می دارد. این مقاله آنچنان دلخراش است که خواندن آن برای کسانی که روحیه حساسی دارند توصیه نمی شود.در مقاله مفصل این مجله که با عکس های ناراحت کننده ای از آثار شکنجه بر بدن کشته شدگان و نیز صحنه های تکان دهنده از تحقیر و ضرب و شتم هنگام بازداشت و یا بازجوئی همراه است، می خوانیم که چگونه برای خردکردن مردان زندانی، خواهرانشان در جلوی چشمانشان مورد تجاوز قرار می گیرند. یا از حضور باندهای مافیائی پرده براشته می شود که در جلوی در زندان ها از خانواده های مستأصلی که حاضرند برای آزادی عزیزانشان هرچه دارند بدهند، اخاذی کنند.مقاله با یاد "ندا" آغاز می شود که اکنون دیگر برای همه غیر ایرانیان نیز شناخته شده است. نویسنده توضیح می دهد که از زمان بپا خاستن مردم و بخصوص دانشجویان سرکوب گسترده به رهبری آیت الله خامنه ای در ایران به راه افتاده است. شکنجه، تجاوز و اعدام در سکوت و بصورت مخفیانه انجام می شود و تنها به خاطر مشکوک شده به افراد، آنها می توانند در این جهنم گرفتار آیند. برخی از قربانیان بسادگی ناپدید شده اند. بعضی شانس بیشتری داشتند و زنده بیرون آمدند اما به شدت از این ماجرا لطمه خورده اند. "مهین" یکی از این هاست. وی که از اواخر سال 2010 به یکی از کشورهای اسکاندیناوی پناهنده شده است، درحالیکه اشک می ریزد از فجایع زندان می گوید. او از بدو ورود به اروپا تحت درمان فشرده پزشکی است.می گوید که هیچگاه فعالیت سیاسی نداشته، حتی به موسوی هم رأی نداده زیرا اعتقادی به امکان تغییرات نداشته است. با پدرو مادرش در شهرستان زندگی می کرده و هم و غمش این بوده که رشته پزشکی را به پایان برساند و برای گرفتن تخصص روانپزشکی برای کودکان عقب مانده به خارج بیاید. اما چنانچه به تلخی می گوید، بازی روزگار خود وی را به یک معلول تبدیل کرده است.مهین تعریف می کند که لباس شخصی ها او را بدون هیچ دلیلی در مقابل نگاه وحشت زده مادرش از خانه برده اند. برادر مهین توسط نیروهای انتظامی جلوی دانشکده امیرکبیر دستگیر شده بود و مهین بعد ها می فهمد که برای شکستن برادرش از او استفاده شده است.از همان لحظه که با پوشاندن سرش در یک سرپوش پارچه ای که با نوارچسب محکم شده احساس خفگی می کند، می فهمد که به چه جهنمی وارد شده است اما هنوز تصوری از شکنجه واقعی ندارد. با یادآوری این ناباوری، اشک از چشمانش جاری می شود و ادامه می دهد... از بوی خون و صدای ناله ها و سرفه های خشک که تنها ارتباط وی در زندان با زندگی بودند می گوید و باز شکنجه و توهین و این بار به جسم او تجاوز می شود. مهین تعریف می کند که تجاوز جنسی با صدای قرآن خوانی دومرد همراه بوده که مراسم شوم را شرعی می کردند و می گوید که آنها با نام فاطمه زهرا قربانی خود را به خدایشان هدیه کردند و پس از پایان کار بروی او ادرار کردند و رفتند.این شکنجه در مدت بازداشت چندین بار انجام شد. مهین صدای ناله های برادرش را که التماس می کرد می شنید . می گوید بارها خواسته با کوباندن سرش به دیوار خودش را بکشد. در نتیجه شکنجه هرچه درمورد برادرش دیکته می کنند، اعتراف می کند.مهین پس از چهار ماه از زندان بیرون می آید . به برادرش حکم شش سال زندان به اتهام "اقدام علیه امنیت ملی" داده می شود ولی پس از دوسال با قید وثیقه آزاد می گردد.خبرنگار پاری ماچ با تأکید بر وجود موارد مشابه، به شهادت یک قربانی 21 ساله دیگر اشاره می کند که با چهره پوشیده برای مدافعان حقوق بشر به ضرورت روبرو شدن با ترس و افشای حقایق صحبت کرده است. در این مقاله به نامه ها و افشاگری هایی که از زندان به خارج راه پیدا می کند هم اشاره می رود. بخشی از مقاله، به گفتگو با یک سردار سپاه و مقام اطلاعاتی جمهوری اسلامی اختصاص دارد که اخیراً از ایران فرار کرده است. وی که مسئول بازرسی امنیتی زندان ها بوده، شرح می دهد که این بخش از سپاه که چشم و گوش رهبر است، کارش نظارت بر کار مسئولین زندان های رسمی و غیر رسمی کشور است. آنها خودشان هم توسط دستگاه رهبری کنترل می شوند. این عضو سابق سپاه می گوید که سپاه، دهها فیلم شکنجه را که قرار بوده به خارج فرستاده شود را توقیف کرده است. وی می افزاید که حکم زندانیان قبل از حضور در دادگاه با گذاشتن کد های خاص برابر نامشان از پیش تعیین می شود، مثلاً Z به معنی اعتراف گیری به هروسیلهT یا رقم هشت به معنی شکنجه و اعدام پس از اعتراف است و برای حق برخورداری از قضاوت عادلانه باید خیلی خوش شانس بود.نویسنده پاری ماچ، از قول سردار فراری انواع شکنجه های به کار برده شده در زندانهای رژیم جمهوری اسلامی را شرح می دهد. اگرچه این سردار خود را از اجرای این اعمال بری می داند ولی اعتراف می کند که دهها مورد از تجاوز جنسی توسط بطری درسته یا شکسته در مورد دانشجویان زندانی را دیده است. او حتی از تجاوز جنسی به دختر نه ساله یک زندانی به نام محمد خرم شکوه مهندس پتروشیمی در برابر چشمان پدرش حرف می زند که عاجزانه پدر را به کمک می طلبیده است.می خوانیم که این مهندس نگون بخت بعنوان دشمن، به دار آویخته شد و از سرنوشت دخترش هم اطلاعی در دست نیست. سردار سابق سپاه از وجود زندانهای مخفی در شهرهای مختلف حکایت می کند که مخوفترین آنها نزدیک فرودگاه مهرآباد قرار دارد. وقتی می خواهند که قتل ها برای ترساندن بقیه برملا شود، زندانی را آزاد می کنند و سپس یک قاتل در ازای آزادی او را می کشد. به گفته این سپاهی، رژیم از سال 2010 تا کنون هرچه بیشتر از جنایتکاران در بازداشتگاه های مخفی خود استفاده می کند. مأمور امنیتی سابق رژیم، از ترس و کناره گیری زندانبانان و شکنجه گران می گوید که به فکر جمع کردن پول و فرار هستند. خود او می خواهد از گذشته اش برگردد و تقاضای بخشش دارد زیرا حتی خواهر خودش پولی را که او بدست می آورد متعفن می داند.

انتخابات در چهارچوب نظام؟ نه! فقط سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی

دوستان گرامی،

نظر به مانورهائی که پیرامون مشروعیت بخشی به نظام جمهوری اسلامی از طریق گرم کردن تنور انتخابات نمایشی "مجلس" آغاز شده است، اعلام موضع صریح ما نسبت به این موضوع امری حیاتی و مهم میباشد.صراحتا عرض میکنم، مانور انتخابات، نه تنها به سخره گرفتن مبارزۀ آزادیخواهانۀ مردم ایران محسوب میشود بلکه مستقیما پایمال کردن خون عزیزان پرپر شده است

انتخابات در چهارچوب نظام؟ نه! فقط سرنگونی

این خواست بحق ماست و به چیزی جز این رضایت نمیدهیم

خامنه ای یک چیز را درست گفت: ریختن رای به صندوق ها، (حال این رای به هرکس میخواهد باشد، حتی برگۀ سفید) رای اعتماد به جمهوری اسلامی ست.آیا سوال برانگیز نیست زمانی که مردم غیور سوریه با دست خالی مقابل فرزند خلف جمهوری اسلامی، رژیم بشار اسد، قد علم میکنند، ما بازیچۀ چرتکه اندازیهای دلالان خون در ایران شویم؟

از اینرو از همۀ شما عزیزان صمیمانه دعوت میکنم با پیوستن گسترده به صفحۀ " انتخابات نه، سرنگونی" آب پاکی را روی دستان کسانی بریزید که هنوز دل به این نظام خون آشام و پوسیده بسته اندبه این صفحه بپیوندید و نظرات خود را روی این صفحه با دیگر دوستان مطرح کنید

باید اپوزیسیون نماهای حافظ نظام را از لحاظ سیاسی ایزوله کرد

و این مهم تنها با کار مشترک در این راه مشترک ممکن است


http://www.facebook.com/sarnegouni 

سبوعیت و درنده خویی ماموران ولی فقیه علیه زنان زندانی سیاسی

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" شکنجه ها و رفتارهای وحشیانه علیه زندانی سیاسی بی نام و نشانی به نام آرزو قبال ازرقاش که بیش از 4 سال است در زندانهای مختلف زندانی است و اخیرا او را به زندان مخوف شهر ری منتقل کرده اند.زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش متولد 1364 شهر مهاباد می باشد که در مرز پیرانشهر در سال 1386 دستگیر می گردد و به سلولهای انفرادی زندان وزارت اطلاعات ارومیه منتقل می گردد و به مدت 6 ماه در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار می گیرد.او در طی مدت بازداشت وحشیانه ترین شکنجه های قرون وسطایی را تحمل می کند. از جمله شکنجه هایی که بازجویان وزارت اطلاعات علیه وی بکار برده اندعبارتند از ؛ بی خوابی طولانی مدت، ممانعت از استفاده از سرویسهای بهداشتی برای مدت طولانی،ساعتها در حالت ایستاده نگه داشتن که اکثر مواقع منجر به بیهوشی وی می گردید،شکنجه های جسمی وحشیانه با مشت،لگد،باتون بصورت مستمر و طولانی که منجربه زخمی شدن قسمت تناسلی و خونریزی شدید و 27 بخیه خوردن آن قسمت گردیده است.انتقال شبانه به بیرون از زندان ارومیه و پس از اذیت و آزارهای غیر انسانی ترتیب دادن صحنۀ اعدام واقعی کوتاه مدت که منجر به فرو رفتن در کوما به مدت 24 ساعت و بدلیل آسیب دیدگی از ناحیۀ کمر و گردن تا 2 ماه قادر به حرکت نبود. دستگیری در سال 1386 ولی تعیین صدور قرار بازداشت را در سال 1387 (انکار 1 سال در بازداشت بودن)،خوراندن قرصهای اجباری که بازجویان وزارت اطلاعات به آن قرصهای حقیقت اطلاق  می کردند. بازجویان وزارت اطلاعات در بازداشتگاه وزارت اطلاعات ارومیه که زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش را مورد شکنجه قرار می دادند همدیگر را با نام های سهرابی،جوادی و حسینی صدا می کردند.زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش پس از 6 ماه سلول انفرادی و شکنجه های وحشیانه جسمی و روحی به زندان مرکزی ارومیه منتقل گردید. در سال 1387 او را به شعبۀ 101 دادگاه انقلاب ارومیه منتقل کردند و فردی بنام درویشی رئیس این شعبه وی را مورد محاکمه قرار داد. اتهاماتی که بازجویان وزارت اطلاعات به او نسبت داده بودند عبارتند از؛جاسوسی به نفع سرویسهای اطلاعات کردستان عراق و همکاری با اجانب بود زمانی که خانم قبال ازرقاش قصد دفاع از خود در دادگاه را داشت درویشی با توهین های غیر اخلاقی مانع دفاع وی گردید.پس از مدتی به خانم قبال ازرقاش ابلاغ گردید که به 3 سال زندان محکوم شده است ولی علیرغم طی کردن محکومیت غیر قانونی و غیر انسانی همچنان در زندان و شرایط طاقت فرسا بسر می برد. زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش بدون دلیل و داشتن حکم تبعید در سال 1388 از زندان ارومیه به زندان چوبین قزوین تبعید گردید.در زندان چوبین قزوین مورد اذیت وآزار و فشارهای غیر انسانی قرار داشت. زندانیان زن وقتی که به سرکوب اعتراض می کردند پاسداربندها با بستن دربها و پنجره های سالن اقدام به پرتاب گاز اشک آور در میان زندانیان زن می نمودند. قرار دادن زنان زندانی معترض برای مدت طولانی در معرض هوای سرد و سوزناک زمستان،انتقال زنان زندانی به سلولهای انفرادی و مورد اذیت وآزار قرار دادن آنها.زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش 10 ماه در زندان چوبین قزوین بسر بردو مجددا به زندان ارومیه بازگردانده شد.خانم قبال ازرقاش خرداد ماه 1390 دوباره بدون اینکه حکم تبعید داشته باشد به زندان مخوف شهر ری که پیش از این سوله گاوداری بوده است منتقل شده است و تنها زندانیان سیاسی است که در میان زندانیان عادی و خطرناک بسر می برد.او چند روز از ورودش به این زندان نگذشته بود که افسر نگهبان اطلاعات وی را به بیرون سوله برد و با باتون او را آماج ضربات خود قرار داد بطوری که تمام بدن وی کبود و خونین شده بود.زندانی سیاسی آرزو قبال ازرقاش علیرغم پایان یافتن محکومیت 3 ساله خود همچنان در زندان بسر می برد و بدلیل بی نام ونشان بودن و عدم حمایت رسانه ها و سازمانهای حقوق بشری از زمان دستگیری تا به حال از داشتن ملاقات با خانواده اش محروم بوده است.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،اعمال شرایط قرون وسطایی و ضد بشری علیه زندانیان سیاسی و بخصوص زندانیان سیاسی زن که بی نام و نشان هستند را به عنوان جنایت محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر خواهان اعزام گزارشگر ویژه سازمان ملل متحد برای دیدار و صحبت کردن با زندانیان سیاسی در زندانها و خانواده های آنها و همچنین خانواده های جانباختگان و سایر قربانیان رژیم ولی فقیه علی خامنه ای در ایران است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

26 تیر 1390 برابر با 17 ژولای 2011

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

گزارشگر ویژه زنان سازمان ملل

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل


پارس دیلی نیوز 

حمایت مردم از پگاه آهنگرانی در سالن های سینما

 با گذشت روزها از اعلام ناپدید شدن و بازداشت پگاه آهنگرانی، هنرمند و بازیگر مردمی و حامی جنبش سبز، مردم حاضر در سینماهای تهران، وی را در سالن های سینما مورد تشویق و حمایت قرار دادند.همزمان حسین زمان، از هنرمندان و نویسندگان جنبش سبز، با انتشار یادداشتی در اعتراض به بازداشت پگاه، هشدار داده است که "اگر جامعه هنری در مقابل آن سکوت کند باید بزودی همچون قطعه هنرمندان در بهشت زهرا شاهد اوین هنرمندان نیز باشیم ."رهبر یکی از حزب های بزرگ آلمان نیز، ضمن درخواست برای آزادی پگاه، از دولت آن کشور خواستار فشار بر دولت جمهوری اسلامی و طرد آن شد. به گزارش تحول سبز، پس ازانتشار خبر دستگیری پگاه آهنگرانی از بازیگران سینمای ایران که موجی از اعتراض و انتقاد نسبت به بازداشت این هنرمند جوان از سوی علاقه مندان به عرصه هنر را در یر داشت، مردم نیز با اعتراضات مدنی خود در سالن های برخی از سینماهای تهران نسبت به بازداشت این هنرمند جوان و سبز اندیش معترض شدند.بر اساس گزارش شاهدان عینی، طی چند روز گذشته پس از اتمام فیلم ها در برخی از سالن های سینمای تهران حاضرین در سالن با تشویق های مستمر خود و فریاد زدن نام پگاه آهنگرانی، اعتراض شان را نسبت به دستگیری این هنرمند جوان اعلام داشته و بدین طریق وی را حمایت و خواهان آزادی او شده اند.بر اساس همین گزارش، شب گذشته در برخی از سینماهای تهران از جمله ملت و پردیس پس از اتمام فیلم جمعیت حاضر در سالن علاوه بر تشویق این هنرمند در بند با فریاد زدن نام او اقدام به سر دادن شعار “مرگ بر دیکتاتور“ کرده و پس از آن سالن سینما را ترک نموده اند.پگاه آهنگرانی که در انتخابات ریاست جمهوری گذشته از حامیان و فعالین ستاد تبلیغاتی میرحسین موسوی بود، شامگاه روز ۱۹ تیر ماه امسال توسط ۵ نفر که احتمالا از حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی بودند در منزل شخصی‌اش دستگیر شده و هم اکنون نیز در اختیار نیروهای اطلاعت سپاه بوده و تحت بازجویی می باشد.هنوز در مورد اتهامات احتمالی این بازیگر خبری منتشرنشده است.پگاه آهنگرانی بازیگر و فرزند منیژه حکمت از کارگردانان ایرانی و جمشید آهنگرانی کارگردان فیلم های ” جوانمرد ” و ” شبیخون ” است. وی در دو فیلم ” ورود آقایان ممنوع” به کارگردانی رامبد جوان و ” آقایوسف” به کارگردانی علی رفیعی نیز نقش آفرینی کرده است که این این دو فیلم هم اکنون در سینماهای تهران و شهرستانها در حال اکران می باشد.درس غیرت و شجاعت به مردان هنرمند
 در ادامه واکنش ها نسبت به بازداشت پگاه آهنگرانی، هنرمند حامی جنبش، حسین زمان، از نویسندگان و فعالان و هنرمندان کشور، طی یادداشتی که در صفحه فیس بوک خود منتشر ساخته، آورده است "پگاه آهنگرانی ، دختر جوان هنرمندمان در زندان است تا به همه مردان هنرمند ما درس غیرت ، شجاعت و از همه مهم تر درس هنر و هنرمندی بدهد . پگاه همان دختر جوانی است که با کمترین امکانات در مستند اخیر خود با مهارتی کامل نشان داد که چگونه مافیای قدرت و دشمنان هنر و هم آنان که دیروز قداره به دست به جان فیلم و سینما افتاده بودند امروز دوربین تزویر و ریا در دست گرفته اند و با آلت دست قرار دادن مشتی هنرمند نمای فرصت طلب بی اصالت در اندیشه حذف هنر متعهد و پرسشگر از صحنه می باشند.این قصه هنرمند ستیزی مدتهاست آغاز شده و اگر جامعه هنری در مقابل آن سکوت کند باید بزودی همچون قطعه هنرمندان در بهشت زهرا شاهد اوین هنرمندان نیز باشیم."حزب سبزهای آلمان؛ پگاه را آزاد کنید
 همزمان کلاودیا روت، رئیس حزب سبزهای آلمان با انتشار بیا‌نیه‌ای خواستار آزادی فوری پگاه آهنگرانی شد. به گزارش خبرگزاری آلمان، روت با اشاره به بازداشت ‌مریم مجد و مهناز محمدی از دولت آلمان و اتحادیه اروپا خواست با مسئولان ایرانی برخورد جدی کنند.پگاه آهنگرانی قرار بود به دعوت دویچه‌وله به آلمان سفر کند تا در مورد بازیهای جام جهانی فوتبال زنان وب‌لاگ نویسی کند. کلاودیا روت، رئیس ‌حزب سبزهای آلمان جمعه (۱۵ ژوئیه/ ۲۴ تیر) با انتشار بیا‌نیه‌ای از بازداشت پگاه آهنگرانی به شدت انتقاد کرد و خواستار آزادی او شد. در بیانیه رئیس حزب سبزهای آلمان آمده است: "مقامات امنیتی ایران بار دیگر یک زن جوان را آشکارا بدون دلیل بازداشت کردند تا در ضمن، از سفر او به آلمان هم جلوگیری کنند. پگاه آهنگرانی، بازیگر، مستندساز و وبلاگ‌نویس از سوی دویچه‌وله دعوت شده بود تا همراه بخش فارسی این فرستنده، در مورد فوتبال زنان وبلاگ‌نویسی کند.خانم روت در بیانیه‌ی خود نوشته است: "ظاهرا سانسور گسترده رسانه‌های ایران و فیلترینگ اینترنت انتظار صاحبان قدرت در ایران را برآورده نمی‌کند که اکنون تلاش می‌کنند با دستگیرهای مداوم و خفه کردن صدای فعالان رسانه‌ها و مطبوعات و فعالان حقوق زنان، آزادی بیان و اطلاع‌رسانی را بیش از بیش محدود کنند.به اعتقاد کلودیا روت، چنین مواردی نشانه "ناتوانی" دستگاه قضایی ایران است؛ دستگاه قضایی‌ای که به گفته‌ی وی، "در خدمت ایدئولوژی سیاسی، در مرزهای تعیین شده عمل می‌کند و قادر نیست برای بازداشت چهره‌های شناخته شده دلیل بیاورد، شهروندان تأثیرگذار و حقوق انسانی آنها را رعایت کند، اما با تاکید بر مستقل بودن خود، موجب مضحکه خود شده‌ است.رهبر حزب سبزهای آلمان همچنین خواستار مداخله جدی دولت آلمان در این زمینه شد و افزود: "ما از دولت آلمان انتظار داریم در ابتکار عمل تاز‌ه‌ای با همکاری اتحادیه اروپا، مسئولان ایرانی بازداشت پگاه آهنگرانی و سایر زنان فعال را آشکارا محکوم کنند، تحت تحریم بین‌المللی قرار داده و طرد کنند."

انتقال پگاه آهنگرانی به زندان اوین

پگاه آهنگرانی، بازیگر و مستندساز سینمای ایران، به زندان اوین منتقل شده است.

به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، پگاه آهنگرانی روز گذشته در تماس تلفنی کوتاهی با خانواده‌اش، خبر از انتقال خود به زندان اوین داده است.یکی از منابع نزدیک به خانوادهٔ پگاه آهنگرانی، به کمیته گزارشگران حقوق بشر گفت: «پگاه، دیروز در حالی که وضعیت روحی مناسبی نداشته در تماس تلفنی کوتاه با خانوادهٔ خود گفته است که او را به زندان اوین منتقل کرده‌اند.» این در حالی است که به گفتهٔ این منبع آگاه «منیژه حکمت مادر پگاه آهنگرانی و جمشید آهنگرانی، پدر او، در نگرانی شدید از وضعیت فرزند خود به سر می‌برند.»

در مقابل این فرهنگ ستیزی سکوت نکنید

جمعی از دانشجویان و وبلاگ نویسان سبز در بیانیه ای با محکوم کردن بازداشت پگاه آهنگرانی نوشته اند:

اهالي فرهنگ و هنر ؛ سينما گران ، موسيقي دانان ، شاعران ، عكاسان ، نگارگران ، ...
اين روزها شاهد تلخ ترين مصائب فرهنگي هستيم . تاراج و غارت هويت فرهنگي اين سرزمين كم بود كه ناگاه به خود آمديم و مي بينيم پاك ترين و مردمي ترين هنرمندان ما را به بند ميكشند، به جرم با مردم بودن ، به جرم انديشه بهتر زيستن.
آيا وقت آن نرسيده كه در مقابل اين همه ظلم و بيداد و فرهنگ ستيزي واكنش نشان دهيد؟!
كجايند مردان و زنان ِ بزرگ ِ هنر اين سرزمين كه غيرت و شجاعت خود را در حمايت از اين هنرمندان ِ مردمي ( عزيزاني چون : پگاه ْهنگراني ، رامين پرچمي ، مهناز محمدي ، مريم مجد ، كيوان فرزين و ...) در تاريخ اين مرز و بوم به ثبت برسانند؟!
چشم اميد هنرمندان ِ دربند ، خانواده هاي آنان و ملت هنر دوست و بزرگ ايران به حمايت و شهامت شما هنرمندان آزاد انديش است.

عفو بین الملل: فعال حقوق زنان علیرغم دستور آزادی همچنان در زندان

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: سازمان عفو بین الملل با انتشار بیانیه ای، ضمن انتقاد از تلاش جمهوری اسلامی برای موجه جلوه دادن بازداشت مریم بهرمن، فعال حقوق زنان و از اعضای کمپین یک میلیون امضا، دولت جمهوری اسلامی را به پایبندی به تعهدات خود در چهارچوب میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی فراخواند. به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، عفو بین الملل در بیانیه روز پنج شنبه خود می گوید که علیرغم صدور دستور آزادی به قید وثیقه خانم بهرمن توسط دادستانی شهر شیراز در اواسط تیرماه، وی همچنان در بازداشت بسر می برد.این سازمان وی را «زندانی عقیدتی ای می داند که تنها به خاطر فعالیت های مسالمت آمیزش برای حق آزادی بیان و اجتماعات زندانی می باشد».مریم بهرمن فعال حقوق زنان در بیست و یکم اردیبهشت ماه سال جاری، توسط ماموران امنیتی بازداشت، و خانه وی به مدت سه ساعت مورد تفتیش قرار گرفته و برخی از وسایل وی نیز ضبط شد. در فاصله میان بازداشت خانم بهرمن در بیست و یکم اردیبهشت ماه تا چهاردهم تیرماه سال جاری، وی در سلول های انفرادی بازداشتگاه پلاک 100 شیراز که زیر نظر وزارت اطلاعات اداره می شود نگهداری می شد. خانواده وی طی این مدت چندین بار موفق به ملاقات با وی شدند. وی نیمه شب چهاردهم تیرماه به بند زنان یکی از زندان های شهر شیراز منتقل شد. پس از انتقال خانم بهرمن، وی موفق به تماس تلفنی با خانواده اش گردید.در سیزدهم و چهاردهم تیرماه خانم بهرمن در حضور وکیل مدافع خود توسط مقامات دادستانی مورد بازجویی قرار گرفت که طی این جلسه بازجویی اتهام «اقدام علیه امنیت ملی» و همینطور اتهامات حدیدی شامل «تبلیغ علیه نظام»، «نشر اکاذیب»، «شرکت در اعتراضات» و «توهین به رهبری» بر علیه وی عنوان شد.«در پی این جلسه بازجویی، دستور آزادی وی به قید وثیقه خانم بهرمن صادر گردید، که به دلایل نامعلومی تاکنون اجرا نشده است».«سازمان عفو بین الملل بیمناک است که مقامات جمهوری اسلامی بخواهند اتهامات تازه ای را بر علیه خانم بهرمن به منظور خنثی ساختن انتقادات بین المللی از بازداشت وی وارد کنند».مریم بهرمن از اعضای کمپین یک میلیون امضاء در شهر شیراز و دبیر کل سازمان زنان پارس (که در سال 1386 تعطیل شد)، در پی سخنرانی درباره «فنآوری ارتباطات و اطلاعات در ایران با رویکرد جنسیتی» در پنجاه و پنجمین جلسه کمیسیون زنان سازمان ملل متحد در مورد وضعیت زنان که در روزهای سوم و سیزدهم اسفندماه سال گذشته در نیویورک برگزار شده بود بازداشت گردید. اندکی پیش از بازداشت، وی در وبلاگش نامه ای خطاب به میرحسین موسوی رهبر مخالفین ایران و زهرا رهنورد همسر وی و از فعالان سیاسی نوشته و ادامه حصر خانگی ایشان را محکوم کرده بود.عفو بین الملل می گوید که علاوه بر خانم بهرمن، خانم ها محبوبه کرمی، عالیه اقدام دوست، فاطمه مسجدی، زینب بایزیدی، روناک صفارزاده و بهاره هدایت شش تن دیگر از اعضا و فعالان کمپین یک میلیون امضاء نیز با احکامی طولانی مدت هم اکنون در حال سپری کردن دوران محکومیت خود در زندان می باشند. همچنین هنگامه شهیدی روزنامه نگار و فعال سیاسی، دیگر عضو این کمپین می باشد که با اتهاماتی از جمله جمع آوری امضاء برای کمپین یک میلیون امضاء به شش سال زندان محکوم گردید. وی از سی ام خردادماه و با دریافت مرخصی درمانی بطور موقت از زندان آزاد شد.سازمان عفو بین الملل از همگان خواست تا با ارسال نامه به دفاتر رهبر جمهوری اسلامی و رئیس دادگستری استان فارس و همچنین نمایندگی های دیپلماتیک ایران در خارج از کشور، ضمن یادآوری این نکته که جمهوری اسلامی ایران به عنوان یکی از اعضای میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی موظف به رعایت حقوق آزادی بیان و تشکل ها است، از مقامات این کشور خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط مریم بهرمن و همچنین سایر اعضای زندانی کمپین یک میلیون امضاء که تنها به خاطر فعالیت های مسالمت آمیزشان برای حق آزادی بیان و آزادی تشکل ها و اجتماعات زندانی شده اند گردند.

الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است

من( خمینی)خر نمی‌توانم تصور کنم، هیچ عاقلی نمی‌تواند تصور کند که بگویند ما خون‌هایمان را دادیم که خربزه ارزان بشود، ما جوان‌هایمان را دادیم که خانه ارزان بشود،... اینهایی که زیربنای همه چیز را اقتصاد می‌دانند، اینها انسان را حیوان می‌دانند. حیوان هم همه چیزش فدای اقتصادش است.زیر بنای همه چیزش، الاغ هم زیر بنای همه چیزش اقتصادش است....اقتصاد مال خراست، اقتصاد می‌خواهيم چه کنيم؟ حرف آخرم را اول می‌زنم، ما خودمان، همه در پروسه‌ای که اقتصاد مال خر شد مقصر بوده‌ایم. مقصریم چون همه ما یک پا اقتصاددانیم در عین حال که یک پا سیاست مداریم و یک پا پزشک و یک پا مهندس و یک پا مترجم و...کلا ما همه کاره‌ایم( هزارپایی عظیم) و از همه کارگی اینجاییم که در حال حاضر هستیم.در کشور ما، مردم ما همه اقتصاددان هستند بی آنکه الفبای اقتصاد را بدانند، بی آنکه مفاهیم اقتصادی را بدانند، بی آنکه چارچوب اصلی تحلیل در اقتصاد را بدانند، بی‌آنکه قبول داشته باشند که اقتصاد یک علم است، بی آنکه حتی معنی علم اقتصاد را بدانند. در اقتصاد، «به نظر من» معنا ندارد. «نظر شما» برای شما محترم، اما مقاله سیاسی نمی‌نویسید که نظر خودتان را بگویید و براساس مشاهدات‌تان پیش‌بینی بکنید و بعد که غلط از آب درآمد بگویید ما که علم غیب نداشتیم یا سرویس جاسوسی نداریم و از این حرف‌ها!در اقتصاد، تحلیل شما بر پایه و چارچوب تئوری‌ها و نظریه‌هاست که معنا پیدا می‌کند، بر پایه ی فرضیه‌ها و متغیرهایی که بر اساس زمان و مکان و داده‌های در دسترس تعدیل شده‌اند. اگر اقتصاددان باشید می‌دانید که به چه اندازه اظهار نظر در مورد تغییر یک متغیر دشوار است، ابر و باد و مه و خورشید و فلک در کارند تا یک متغیر تغییر کند و عملا پوشش همه آنها غیر ممکن است. اما در کشور عزیز ما همه خودشان را می‌کشند که مهندس و دکتر شوند و بعد از اتمام تحصیلات‌شان به طور خودکار اقتصاددان هم می‌شوند. منظورم این نیست که فقط آنها که تحصیلات دانشگاهی دارند می‌توانند در مورد اقتصاد نظر دهند، نه، اصلا و ابدا...چه بسا بسیار و بسیار و بسیار دانش آموختگان علم اقتصاد که هیج درک درست و ابزار لازم برای تحلیلی دقیق از اقتصاد ایران و جهان را ندارند و آن هم به دلیل خواندن جزوه استاد است آن هم در شب امتحان. منظورم این نیست که از همین حالا بنشینید و با نظریه‌های کینز یا فریدمن آشنا شوید و کتاب پشت کتاب بخوانید، یا اینکه اقتصاد خرد مس کولل را بخوانید و یاد بگیرید که تابع تقاضای شما محدب باشد یا معقر.

منظورم این است:

تعریف علم اقتصاد مدت‌هاست که از «مدیریت خانوار» فراتر رفته است. شاخه‌ها و مکتب‌های فراوان، نظریه‌های اثبات شده، منسوخ شده و دوباره از قبر بیرون آمده و مسایل حل نشده...ریاضی و آمار و کامپیوتر با علم اقتصاد عجین شده است،...دیگر نمی‌توان گفت که «من اقتصاددان هستم»...البته که همه اقتصاددانان مفاهیم اولیه اقتصاد را می‌دانند اما یک متخصص در اقتصاد توسعه، نمی‌توانند در مورد تجارت بین الملل و یا اقتصاد محیط زیست و یا میزان مالیاتی که باید کم و زیاد شود بحث کند. منظورم این است که اگر می‌خواهید تحلیل اقتصادی کنید، چارچوب تحلیل در اقتصاد را فرا بگیرید. منظورم این است که کار را به کاردان بسپارید. همه به آقای خمینی گیر می‌دهند که چرا گفته اقتصاد مال خر است، بعد هم اضافه می‌کنند که تو که گفته بودی، آب و برق مجانی می‌شود، پس چه شد؟!!!...احمدی‌نژاد گفت که نفت را سر سفره مردم می‌آورد ( کلامی کاملا غیر اقتصادی) و رای آورد. احمدی‌نژاد، حقوق بازنشسته‌ها را دم انتخابات اضافه کرد و برای خودش رای خرید. سیب زمینی، این کالای گیفن {کالایی که اگر قیمت آن افزایش یابد، مقدار تقاصای آن افزایش می‌یابد}مورد بحث تمام کتاب‌های اقتصاد را، بین مردم پخش کرد و برای خودش رای خرید. یارانه‌ها را کم کرد(عملی کاملا اقتصادی اما در زمان و بستری نامناسب )و ماهانه پولی به حساب‌ها ریخت و خیلی شیک آمد تلویزیون گفت از مردم خواهش می‌کنم که با این پول پرده نو و مبل نو نخرند!!!...و باز هم ... باز هم ما رفتیم و در صف‌های طولانی برای گرفتن یارانه‌ها ایستادیم و تقاضای جدید هم تعریف کردیم...من نمی‌دانم این احمدی‌نژاد که این همه به اقتصاد علاقه مند است چطور خود را پیرو خط امام می‌داند...من نمی‌دانم که ما که این همه شاکی هستیم از این اقتصاد، تغییر را به جای تغییر جهان از خودمان شروع نمی‌کنیم.حرف اولم را آخر می‌زنم، لطفا تعریف اقتصادی تورم، رکور تورمی، کالاهای اساسی، استهلاک، تولید، تقاضا، عرضه و...را بیاموزید. لطفا بچه‌های‌تان را به خواندن اقتصاد تشویق کنید. لطفا تعریف علم اقتصاد را فرا بگیرید. 


۲۵ تیر ۱۳۹۰ ماهی سیاه کوچولو 

بهاره هدایت و مهدیه گلرو پس از یک سال و نیم به مرخصی آمدند

پس از اینکه مسئولان امنیتی و قضایی با به مرخصی آمدن تعداد اندکی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین به مناسبت فرا رسیدن نیمه شعبان، موافقت کردند، ساعت پیش بهاره هدايت و مهديه گلرو فعالان دانشجويی و زنان که از دی ماه سال ۸۸ در بازداشت بوده اند، پس از يک سال و نيم به مرخصی آمدند.بهاره هدايت و مهديه گلرو فعالان دانشجويی و زنان که دی ماه سال ۸۸ بازداشت شده بودند، در آستانه ی نيمه ی شعبان پس از يک سال و نيم به مرخصی آمدند.به گزارش خبرنگار کلمه، بهاره هدايت فعال حوزه ی دانشجويی و از معترضين حوادث بعد از انتخابات که دهم دی ماه سال ۸۸ برای پنجمين بار بازداشت شده و پس از ماه ها انفرادی به بند قرنطينه متادون منتقل شده بود دقايقی پيش با وثيقه ۷۰۰ ميليون تومانی به مرخصی آمد.اين عضو شورای مرکزی دفتر تحکيم وحدت تابستان گذشته به نه سال و نيم زندان محکوم شده بود.مهديه گلرو ديگر فعال زنان و دانشجويی نيز که در دی ماه ۸۸ به همراه همسرش بازداشت شده و ماه ها به همراه جمعی ديگر از زندانيان سياسی زن، در بند متادون نگهداری شده بود با پذيرش وثيقه ی ۱۵۰ ميليون تومانی از سوی قاضی پرونده موفق شد به مرخصی بيايد.هم اکنون بسياری از زندانيان سياسی ديگر در بند ۳۵۰ اوين، بند زنان اوين و زندان رجايی شهر کرج و شهرهای ديگر از هيچ گونه حق مرخصی استفاده نکرده اند و با اينکه طبق قوانين جمهوری اسلامی همه زندانيان سياسی حق استفاده از مرخصی را دارند اين حق از آنان سلب شده است. 

نامه زانیار مرادی از زندان رجایی شهر کرج: مردم، ما بی گناه هستیم

اینجانب زانیار مرادی فرزند اقبال مرادی ساکن شهر مریوان متولد سال ۱۳۶۷ و دارای یک سابقۀ سیاسی هستم.نابه این‌که خانواده اینجانب زانیار مرادی عضو یکی از احزاب سیاسی هست و دولت جمهوری ایران با پدرم دشمنی زیادی دارد و برای ضربه زدن به پدرم اقدام به هر کاری می‌کند و در اسفند ماه ۱۳۸۷ در خاک عراق برای ترور پدرم اقدام کرد و ۹ گلوله به پدرم زدند و بعد از یک ماه از بیمارستان مرخص شد و همه‌اش در پی آن بودند که به هر طریقی به پدرم ضربه بزنند.تا این‌که در تاریخ ۱۱مرداد ۱۳۸۸ اداره اطلاعات مریوان من را گرفت و بعد از ۲۴ساعت بازداشت در سلولهای انفرادی اطلاعات بدون هیچ بازجویی من را به اطلاعات سنندج منتقل کردند و در حالی که یکی از دوستانم را که با هم رابطۀ خانوادگی خیلی نزدیک داشتیم بدون این‌که من خبر داشته باشم به اطلاعات سنندج آورده بودند.درسلول اطلاعات سنندج که تنها بودم و توالت و حمام هم در خود سلول بود و در وضعیت خیلی بدی بودم بعد از یک روز با چشم‌بند و دست‌بند و پابند من را به زیر زمین که خیلی تاریک بود بردند و بازجویی‌ها را شروع کردند در اوایل بازجوییها از وضعیت پدرم حرف می‌زدند به آنها جواب دادم که پدرم به من هیچ ربطی ندارد و آنها گفتند که تو با پدرت برای ما هیچ فرقی نداری در همان روز اول که موضوع بازجویی در مورد پدرم بود من را به یک تخت بسته بودند و با شلاق به بدنم می‌زدند و فحش خواهر مادری می‌دادند و بعد از شکنجه‌های زیادی که دادند و من هم بی‌حال شدم به داخل سلول بردند و اصلاً از وضعیت شب و روز خبر نداشتم و بعد از مدتی دوباره به زیر زمین بردند و موضوع اتهامهای که به من زدند و تعداد بازجوهای که ۴ الی ۶نفر بودند و با چشم‌بند بازجویی و شکنجه می‌کردند گفتند این افراد را تو به قتل رسانده‌ای اما من قبول نکردم و شکنجه را بیشتر کردند و گفتند که باید حتماًً قبول کنی و گرنه خانواده‌ات را دچار مشکل می‌کنی و خودت هم زیر شکنجه می میری اما باز هم قبول نکردم.تا این‌که خواستند شکنجه‌های جنسی و به‌طور غیرانسانی استفاده کنند. یک بطری را آورده بودند و می‌گفتند که باید قبول کنی اگر قبول نکنی لباسهایم را از تنم در آورده بودند و می‌گفتند باید روی این بطری بشینی و هم‌چنین تهدید به تجاوز جنسی می‌کردند و می‌گفتند خودت انتخاب کن یا قبول می‌کنی یا این آخرین راهته، من هم به ناچار قبول کردم چون نمی‌توانستم این نوع شکنجه‌ها را تحمل کنم و به‌شدت از ناحیۀ بیضه خونریزی و سوزش داشتم ودیگر در برابر شکنجه‌های بی‌رحمانه دوام نداشتم. حتی هیچ دکتری برای معالجۀ من نیاوردند و هنوز هم هر دوی ما مشکل داریم بعد از ۱۸ماه زندان و به ناچار قبول کردن اتهام ها.دوستم لقمان مرادی که او هم ۳ پروندۀ سیاسی دیگری داشت. مجبور به قبول کردن همان اتهامها کردند با استفاده از شکنجه‌های بی‌رحمانه و غیرانسانی و تهدیدهای بیش از حد و خودشان برنامه‌ریزیهای همه چیز را کرده بودند که شیوۀ اعترافات را چگونه بکنیم و آن چیزی که آنها می‌گفتند ما باید قبول می‌کردیم وگرنه شکنجه‌های خیلی بیرحمانه‌ای استفاده می‌کردند در صفحات بازجوییها چیزی که می‌گفتند باید ما بدون اختیار امضاء می‌کردیم. هر چی می‌گفتند باید در وقت فیلم‌برداری تکرار می‌کردیم. می‌خواستند در مورد پدرم حرف بزنم و بگویم که پدرم در این ماجرا است. اما من این را نگفتم و دوباره به زیر شکنجه بردند پاهایم را باز می‌کردند و با لگد به بیضه هایم می‌زدند و بعد از این‌که تمام خواسته‌های خودشان را برآورده کردند و هر اتهامی که خواستند با زور شکنجه و تهدید به ما بستند و گفتند بیش از یک مدت کمی شما را در زندان نگه نمی‌داریم و زود بدون این‌که کسی بفهمد رضایت خانواده‌ها را می‌گیریم و آزادتون می‌کنیم.ما را در سلول انفرادی اطلاعات سنندج به مدت ۹ ماه نگه‌ داشتند اما در ۲ ماه اول که در سلول بودم از درد شکنجه‌ها نمی‌توانستم کارهای شخصی خود را انجام بدهم تا این‌که به مرور زمان کمی خوب شدم و هیچ اقدامی برای معالجه‌ام نکردند و بعد از ۹ ماه که من ودوستم جدا از هم در سلول بودیم بدون تلفن و ملاقات به زندان مرکزی سنندج منتقل کردند و گفتند که در زندان هیچی نگویید و بعد از چند ماه آزاد می‌شوید و ما هم از ترس تهدیدها و شکنجه‌های وحشیانۀ جنسی سخت‌ترسیده بودیم و به هیچ قیمتی نمی‌خواستیم که دوباره در آن شرایط قرار بگیریم و ما به مدت ۶ ماه در زندان مرکزی سنندج ماندیم و بعد از ۶ ماه ما را خواستند و باز به اطلاعات بردند و خواستند که ما بگوییم که این کار را برای انگلیس کردیم ولی ما نگفتیم و خواستند در بارۀ شخصی به‌نام جلیل فتاحی که رابط اصلی ماجرا قرار داده بودند دوباره حرف بزنیم و آنها فیلم‌برداری کنند. چون جلیل فهمیده بود برایش توطئه چیده‌اند و جانش در خطر است به کشور انگلیس رفته و حالا در آنجا پناهنده شده و می‌گفتند می‌خواهیم برای دولت انگلیس دردسر درست بکنیم و به مدت یک ماه دیگر در سلول انفرادی اطلاعات سنندج ماندیم و گفتند چند ماه دیگر آزاد می‌شوید.ما منتظر بودیم تا این‌که یک روز آمدند دنبال ما، ما را با چشم‌بند و دست‌بند و پابند سوار ماشین کردند و در راه گفتند که به تهران می‌رویم برای دادگاهی و در جلسۀ دادگاه هیچ حرفی نزنید و کلیۀ اتهامها را قبول کنید.ما را مستقیم به سلولهای انفرادی اطلاعات اوین بند ۲۰۹ بردند به مدت یک ماه و نیم بدون این‌که ملاقات و تلفن داشته باشیم خانواده‌ام در این مدت هیچ خبری از ما نداشتند، ما هیچکدام از بازجوها را ندیدیم. ما را در تاریخ ۱ دی ۸۹ با پابند و دست‌بند به دادگاه انقلاب تهران شعبۀ ۱۵ بردند و در جلسۀ دادگاه من و دوستم به هیچ عنوان نتوانستیم حرف بزنیم چون ما را به‌شدت مسموم کرده بودند و قاضی که صلواتی بود اصلاً نمی دانست که من زانیار هستم یا لقمان چون لقمان حکم دیگری داشت به مدت ۱سال به‌خاطر پرونده سیاسی که قبلاً داشت. قاضی صلواتی حکم را به من ابلاغ می‌کرد.در جلسۀ دادگاه که امام جمعه شهر مریوان ملا مصطفی شیرزادی پدر یکی از مقتولین بود می‌گفت: که من از مردم می‌خواهم که خود را مانند این افراد به مردم بیگانه نفروشند و از قاضی می‌خواست من را اعدام کند، امام جمعه اوایلی که پسرش را کشته بودند در بین تمام مردم گفته بود که این کار خود جمهوری اسلامی بوده و می‌خواست با این حرفهایی که در دادگاه می‌گفت تلافی هر چی که نسبت به دولت ایران گفته بود بکند.بعد از دادگاه که هر اتهامی خواستند به ما زدند ما را به اطلاعات اوین بند ۲۰۹ برگرداندند و اصلاً بازجوها را ندیدیم و در اوین هم درد شکنجه‌هایی که در اطلاعات سنندج کرده بودند دوباره شروع شد و اصلاً هیچ اقدامی برای معالجۀ من نکردند. بعد از یک هفته ما را به زندان رجایی شهر منتقل کردند تا این‌که در زندان رجایی شهر روزنامه‌ها را دیدیم و دانستیم که چه نامردیهایی در حق ما کرده‌اند و می‌خواهند ما را اعدام کنند تا جنایتهای خود را بپوشانند ولی هیچ کس در شهر خودمان مریوان باور نمی‌کند که ما این کار را کرده‌ایم حتی خانوادۀ خود مقتولین که پیش مردم گفته‌اند که ما هنوز باور نداریم و نخواهیم کرد که این کار را این افراد کرده‌اند.و حالا که دولت ایران حکم اعدام به ما داده است هیچ راهی برای ما باقی نمانده است جز این‌که واقعیتها را برای تمام مردم دنیا بگوییم تا بی‌گناهی خودمان را اثبات کنیم. با وجود این‌که تمام واقعیتها را گفته‌ایم وزارت اطلاعات احتمالاً دوباره من را به اطلاعات بازمی‌گرداند و دوباره شکنجه‌های بی‌رحمانه و غیرانسانی خودشان را شروع می‌کنند و شاید دوباره ما را مجبور به حرفهای دیگری بکنند و از تلویزیون پخش نمایند اما واقعیت این است که ما قربانی شکنجه‌های وحشیانه و بی‌رحمانۀ وزارت اطلاعات سنندج هستیم و هیچ نقشی در این اتهامهایی که به ما زده‌اند نداریم و حالا که وضعیت ما در شرایط سختی هست و حتی قید زندگی خودمان را زده‌ایم. با گفتن واقعیت برای تمامی مردم دنیا به‌خصوص مردم محترم شهر مریوان چند نکته‌ای حرف دارم:مردم، ما بی‌گناه هستیم و قربانی شکنجه‌های بی‌رحمانه و غیرانسانی وزارت اطلاعات سنندج هستیم و دستی در این کار نداریم و به‌شدت تمام اتهامهایی که به ما زدند را تکذیب می‌کنیم و از تمام مردم دنیا به‌خصوص دبیرکل سازمان ملل، حقوق‌بشر، عفو بین‌الملل، کمیته ضد شکنجه و دیگر سازمانهای ذیربط تقاضای کمک داریم. وزارت اطلاعات قصد دارد تمام جنایتهایی که فرمانده لشکر سپاه پاسداران مریوان دیوا تاب که از سال ۱۳۸۰ تا به‌حال انجام داده است را به افرادی مانند ما که زندگی خود را برای دفاع از ملیت و قومیت کرد فدا کرده‌ایم بچسباند و تنها گناه من این است که خانواده من سیاسی است، از این طریق می‌خواهند به تمام خانواده‌های سیاسی ضربه بزنند و ما را زیر تهدیدها و شکنجه‌های وحشیانه وزارت اطلاعات سنندج مجبور به این اعتراف کردند و به‌شدت این اتهامات را تکذیب می‌کنیم و از گروها و سازمانهای حقوق‌بشری تقاضامندیم که با آمرین و عاملین اطلاعات سنندج که ما را قربانی شکنجه‌های بیرحمانۀخود کرده‌اند بر مبنای عدالت برخورد قانونی کنند.

زندانی سیاسی زانیار مرادی

۲۱ دی ۱۳۸۹

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

دبیرکل سازمان ملل‌متحد

کمیساریای عالی حقوق‌بشر

کمسیون حقوق‌بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین‌الملل

گزارشگر ویژه اعدام و شکنجه سازمان ملل

حال محمدرضا مقیسه در اوین وخیم است

محمد رضا مقیسه روزنامه نگار و سردبیر مجله بیست ساله ها ، رزمنده دوران جنگ تحمیلی و عضو کمیته پیگیری امور بازداشت‌شدگان و آسیب‌دیدگان پس از انتخابات ریاست‌جمهوری که به همراه دوازده نفر از زندانیان سیاسی وقایع انتخاباتی خرداد ۸۸، در اعتراض به مرگ هاله سحابی و هدی صابر اعلام کرده بودند به طور نامحدود دست به اعتصاب غذا می زنند پس ازپایان اعتصاب غذا با توجه به مشکلات کلیوی قبلی این موضوع موجب حاد شدن بیماری وی شده است.گزارش های رسیده حکایت از آن دارد که به علت عدم رسیدگی کافی وجلوگیری از انتقال وی به بیمارستان حال وی وخیم گزارش شده وهر لحظه بیم آن می رود که کلیه های این زندانی سیاسی از فعالیت باز ایستد و جان یک زندانی دیگر در مقابل هم بندی های خود به خطر افتد.لازم به ذکر است محمدرضا مقیسه در تاریخ ۲۲ مهرماه ۸۸ بازداشت و در تاریخ ۱۱ اسفند ۸۸ با قرار وثیقه پانصد میلیون تومانی آزاد شدبود در دادگاه به شش سال زندان محکوم شده است. وی بار دیگر از تاریخ ٢ آبان ۸۹ برای اجرای حکم خود به زندان فراخوانده شد.

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...