۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

عیسی سحر خیز: جنایت علیه بشریت در زندانهای نظام اسلامی

عیسی سحر خیز زندانی سیاسی و از فعالان مطبوعاتی در بند در زندان رجایی شهر طی نامه ای خطاب به احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایران نوشته است:

آنچه امروز در زندان های رژیم سلامی می گذرد، جنایت بر علیه بشریت است و چیزی کمتر از اقدامات ضد انسانی استالین در اردوگاه های کار اجباری سیبری ندارد.عیسی سحر خیز زندانی سیاسی و از فعالان مطبوعاتی در بند در زندان رجایی شهر طی نامه ای خطاب به احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایران نوشته است: “آنچه امروز در زندان های جمهوری اسلامی می گذرد، جنایت بر علیه بشریت است و چیزی کمتر از اقدامات ضد انسانی استالین در اردوگاه های کار اجباری سیبری ندارد.عیسی سحر خیز در این نامه به مرگ ناگوار هدی صابر در اثر ضرب و شتم زندان بانان و جزئیات مرگ محسن دگمه چی و همچنین محدودیت هایی که زندان بانان نظام اسلامی برای مداوای وی قائل شده اند، اشاره نموده و نوشته است که اوضاع آنچنان نا بسامان است که هر آن، می توان انتظار وقوع رویداد های دلخراش دیگری را داشت.وی در این نامه نوشته که امروز برای وی و هم بندانش آشکار و بدیهی است که نظام اسلامی استراتژِی کشتن تدریجی وبی سر و صدای تمام زندانیان معترض را تدارک دیده است.عیسی سحر خیز در این نامه تأکید نموده که آنان مرگ خاموش ما را تدارک دیده اند، زیرا از زنده ماندن ما ، حتا در پشت این دیوارها و میله ها هراس دارند.در باره این نامه گفتگویی انجام داده ایم با عبدالکریم لاهیجی رئیس جامعه دفاع از حقوق بشر ایران و نایب رئیس فدراسیون بین المللی جامعه های حقوق بشر.عبدالکریم لاهیجی میگوید که احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل متحد برای ایران ظرف دوهفته آینده عملاً مسئولیت خود را در این مقام شروع خواهد کرد. وی اعتقاد دارد که با تمام تلاش های نظام اسلامی طی ۸ سال گذشته، بالاخره گزارشگر ویژه حقوق بشربرای ایران تعیین شده و جمهوری اسلامی دریک موضع کاملاً دفاعی قرار گرفته است.وی میگوید که احمد شهید در فرصت بسیار نزدیکی برای سفر به ایران وبازدید از زندان های نظام اسلامی و مذاکره با زندانیان سیاسی با مسئولین ایران تماس خواهد گرفت…
نوشته ای از رضا صالحی

کمپین بین المللی برای آزادی مهندس طبرزدی آغاز به کار کرد

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: کمپین بین المللی برای آزادی مهندس طبرزدی کار خود را آغاز کرد. این کمپین در اولین بیانیه خود چنین می نویسد:هم میهنان گرامی!آگاه شدیم که آقای مهندس حشمت الله طبرزدی دچار عارضه قلبی در زندان رجائی شهر کرج شده و هنوز نسبت به درمان او اقدامات لازم انجام نگرفته است. مهندس طبرزدی از موسسان جبهه متحد دانشجویی ، جبهه دمکراتیک ایران ، کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی و همچنین کمیته همبستگی برای دمکراسی و حقوق بشر در ایران است. ایشان به دلیل نقش برجسته در رهبری فعالیت های اجتماعی در برابر جمهوری اسلامی نزدیک به ده سال را در زندان و تحت فشار سپری کرده و حال در سن 53 سالگی دچار عارضه قلبی شده است.

با انتشار این اطلاعیه، کمپین بین المللی برای آزادی مهندس طبرزدی فعالیت خود را رسما اعلام می دارد و از همه هم میهنان عزیز بویژه مدافعان حقوق بشر می خواهد که برای سلامتی و آزادی مهندس طبرزدی این کمپین را یاری دهند.

برای ارتباط با ما لطفا با ایمیل زیر تماس بگیرید.

free.tabarzadi@gmail.com

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

حزب سبزهای آلمان: پگاه آهنگرانی را آزاد کنید!

کلاودیا روت، رئیس حزب سبزهای آلمان با انتشار بیا‌نیه‌ای خواستار آزادی فوری پگاه آهنگرانی شد. خانم روت با اشاره به بازداشت ‌مریم مجد و مهناز محمدی از دولت آلمان و اتحادیه اروپا خواست با مسئولان ایرانی برخورد جدی کنند.به گزارش رادیوآلمان پگاه آهنگرانی یکشنبه شب ۱۹ تیرماه ناپدید شد. دو روز پس از این تاریخ مشخص شد که وی توسط حفاظت اطلاعات نیروی انتظامی بازداشت شده است. پگاه آهنگرانی قرار بود به دعوت دویچه‌وله به آلمان سفر کند تا در مورد بازیهای جام جهانی فوتبال زنان وب‌لاگ نویسی کند.کلاودیا روت، رئیس ‌حزب سبزهای آلمان جمعه (۱۵ ژوئیه/ ۲۴ تیر) با انتشار بیا‌نیه‌ای از بازداشت پگاه آهنگرانی به شدت انتقاد کرد و خواستار آزادی او شد.در بیانیه رئیس حزب سبزهای آلمان آمده است: «مقامات امنیتی ایران بار دیگر یک زن جوان را آشکارا بدون دلیل بازداشت کردند تا در ضمن، از سفر او به آلمان هم جلوگیری کنند. پگاه آهنگرانی، بازیگر، مستندساز و وبلاگ‌نویس از سوی دویچه‌وله دعوت شده بود تا همراه بخش فارسی این فرستنده، در مورد فوتبال زنان وبلاگ‌نویسی کند.»شیوه بازداشت پگاه آهنگرانی مانند نحوه دستگیری مریم مجد، عکاس-خبرنگار ورزشی و مهناز محمدی، مستندساز است که هر دو قرار بود برای بازیهای جام جهانی فوتبال زنان‌، به آلمان سفر کنند.به اعتقاد رهبر رئیس حزب سبزهای آلمان، «این بازداشت‌های خودسرانه رفتاری غیرقابل پذیرش از سوی مقامات امنیتی است، که در ایران امروز هیچکس رسمأ حاضر به پذیرش مسئولیت آن نیست. دستگاه قضا و دولت ایران به خانواده و وکلای قربانیان اجازه برخورداری از حداقل حقوق و شفافیت در این زمینه را نمی‌د‌هند.»پگاه آهنگرانی قرار بود باسفر به آلمان در مورد بازیهای جام‌جهانی فوتبال برای دویچه‌وله وبلاگنویسی کندخانم روت در بیانیه‌ی خود نوشته است: «ظاهرا سانسور گسترده رسانه‌های ایران و فیلترینگ اینترنت انتظار صاحبان قدرت در ایران را برآورده نمی‌کند که اکنون تلاش می‌کنند با دستگیرهای مداوم و خفه کردن صدای فعالان رسانه‌ها و مطبوعات و فعالان حقوق زنان، آزادی بیان و اطلاع‌رسانی را بیش از بیش محدود کنند.»به اعتقاد کلودیا روت، چنین مواردی نشانه “ناتوانی” دستگاه قضایی ایران است؛ دستگاه قضایی‌ای که به گفته‌ی وی، «در خدمت ایدئولوژی سیاسی، در مرزهای تعیین شده عمل می‌کند و قادر نیست برای بازداشت چهره‌های شناخته شده دلیل بیاورد، شهروندان تأثیرگذار و حقوق انسانی آنها را رعایت کند، اما با تاکید بر مستقل بودن خود، موجب مضحکه خود شده‌ است.»رهبر حزب سبزهای آلمان در بیانیه خود، بازداشت پگاه آهنگرانی را «تازه‌ترین نشان خودسری و پایمال کردن حقوق انسا‌نها در کشوری با جمعیتی جوان و پرانرژی» دانسته و خواستار آزادی فوری او و همینطور مریم مجد و مهناز محمدی شده است.خانم روت خواستار توضیح کامل دولت ایران در مورد علت بازداشت آنها و مجازات مسئولان چنین رفتارهای خودسرانه شده است. رئیس حزب سبزهای آلمان همچنین خواستار مداخله جدی دولت آلمان در این زمینه شد و افزود: «ما از دولت آلمان انتظار داریم در ابتکار عمل تاز‌ه‌ای با همکاری اتحادیه اروپا، مسئولان ایرانی بازداشت پگاه آهنگرانی و سایر زنان فعال را آشکارا محکوم کنند، تحت تحریم بین‌المللی قرار داده و طرد کنند.»

نوشته ای از رضا صالحی 

حبس موسوی و کروبی غیرقانونی و ظالمانه است؛ آزادشان کنید

جمعی از اعضای هیأت علمی دانشکده های دانشگاه تربیت مدرس در بیانیه ای خطاب به ملت آزاده و شریف ایران نسبت به حبس خانگی و غیر قانونی موسوی و کروبی و همسرانشان اعتراض کردند و گفتند: خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط همة زندانیان و از جمله این عزیزان هستیم.به گزارش کلمه در بخشی از این بیانیه آمده است: بنا بر گزارش منابع موثق، حبس خانگی غیرقانونی و ظالمانة فرزندان رشید ملت سرافراز ایران، جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی، و همسران آزاده و فداکارشان سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد و سرکار خانم فاطمة کروبی، علاوه بر اهانت به ساحت مردم شریف ایران، باعث صدمات جسمی شدید بر آن عزیزان و تألمات عمیق بر خانواده های آنان گشته است.

متن این بیانیه به شرح زیر است:

به نام خداوند یاری دهندة مظلومان

ملت آزاده و شریف ایران،

بنا بر گزارش منابع موثق، حبس خانگی غیرقانونی و ظالمانة فرزندان رشید ملت سرافراز ایران، جناب آقای مهندس میرحسین موسوی، جناب حجت الاسلام و المسلمین کروبی، و همسران آزاده و فداکارشان سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد و سرکار خانم فاطمة کروبی، علاوه بر اهانت به ساحت مردم شریف ایران، باعث صدمات جسمی شدید بر آن عزیزان و تألمات عمیق بر خانواده های آنان گشته است.ما به عنوان جمعی از اعضای هیأت علمی دانشگاه تربیت مدرس، ضمن ابراز نگرانی عمیق نسبت به سلامت عزیزانمان، بویژه دوست و همکار گرانقدرمان آقای موسوی، مسئولیت هرگونه عواقب ناگوار ناشی از حبس ایشان را متوجه عالیترین مقامات نظام می دانیم و خواستار آزادی فوری و بی قید و شرط همة زندانیان و از جمله این عزیزان هستیم.

جمعی از اعضای هیأت علمی دانشکده های دانشگاه تربیت مدرس

۱۳۹۰ تیر ۲۳, پنجشنبه

علی کوچولو هم از جنهم ولایت فقیه گریخت

امید آهنگر و همسرش در انتظار دریافت پاسخ پناهندگی در هلند بسر می‌برند. این زوج هنرمند ایرانی حدود شش ماه است که از راه یونان، خود را به این کشور رسانده‌اند ولی فرزندشان همچنان در تهران است.به گزارش بالاترین به نقل از شبکه ایرانیان هلند ، امید آهنگر، هنرمند تئاتر، به دلیل بازی در مجموعه تلویزیونی «علی کوچولو» در دهه ۱۹۸۰ در ایران چهره شناخته‌ شده‌ای استامید آهنگر به «شبکه ایرانیان هلند» گفته است که به دلیل شرایط مبهم زندگی‌اش دچار زیر فشار روحی فراوانی است. او از شرایط زندگی در کمپ پناهندگی بسیار گله‌مند است و می‌گوید ناگزیر است همراه با همسرش در کنار یک خانواده دیگر زندگی کنند و اتاقی که در اختیار آنها قرار داده شده، تنها برای یک نفر مناسب استامید تنها خواسته‌اش را فعالیت آزاد در رشته خود (تئاتر و سینما) عنوان می‌کند و در طول مدت اقامت در کمپ، با دوربین موبایل خود هم یک فیلم کوتاه ساخته و در حال ادیت آن روی لپ‌تاپ استهمسر امید، نوشین خانی، هنرمند سینما نیز همراه اوست
پارس دیلی نیوز

نامه دانشجوی شکنجه شده به "حضرت ایت الله" حامی شکنجه

امید کوکبی: کل فرآیند بازداشت، اتهام زنی و بازجویی، از اساس غیر قانونی بوده است ,دانشجو نیوز:امید کوکبی، دانشجوی فوق دکترای فیزیک اتمی در آستانه ی تشکیل دادگاه خود در نامه ای تکان دهنده به آملی لاریحانی با توصیف شرح شکنجه ها و انفرادی های خود درخواست تشکیل دادگاهی عادلانه با امکان دفاع داده است.این دانشمند جوان در بخشی از نامه ی خود شرح داده است: تهدیدات مکرر به بازداشت اساتیدم در ایران که به علت مشترکات علمی و همکاری تحقیقاتی مرا به دانشگاه دعوت کرده بودند و علاقه دو طرفه بین بنده و آن ها وجود دارد . تهدید به تحویل به بازجویانی که در شرایط طاقت فرساتری من را تحت شکنجه و ضرب و شتم فیزیکی در شرایط قطع غذا و سرویس های بهداشتی و هرگونه تماس با بیرون قرار دهند . مهمتر از همه اینها ، تکرارهای چندین باره بازجویان درباره اینکه پدرم که بخاطر عمل جراحی باز اخیر قلبش همچنان در شرایط نامناسبی قرار دارد ، دچار حمله قلبی شده و بخاطر بازداشت من روانه بیمارستان شده و آنقدر من را در بازداشت و سلول انفرادی و در شرایط قطع کامل ارتباطی با خانواده نگه خواهند داشت که وی را هرگز نبینم و از داشتن پدرم به علت فشارهای وارده به وی محروم شوم و همچنین عنوان کردن مشکل قلبی خواهرم که می گفتند وی نیز با شرایط نامطلوبی در به در دنبال کارهای من است و تحت فشارهای شدید روحی و روانی و نامساعد بودن روحیه خانواده حل و روز خوبی ندارد.بر اساس گزارش های رسیده به کلمه در ابتدای خرداد ماه امسال جهت افزایش فشار بر این دانشمند جوان ایرانی، وی را برای تهیه مصاحبه علیه خود و اساتید علمی به بند ۲۰۹ اوین منتقل کرده بودند.گزارش های آن روز ها حاکی از آن بود که فشارهای بازجویی برای تهیه مصاحبه ها و سناریو سازی اعتراف از سوی بازجوها از سر گرفته شده بود.امید کوکبی که از هموطنان اهل سنت و ترکمن است و هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی ندارد، بهمن ماه سال ۸۹ هنگامی که برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود، بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل و بیش از یک ماه در سلول انفرادی نگه داشته و سپس به بند ۳۵۰ منتقل شد.وی که به «ارتباط با دولت متخاصم» و « کسب درآمد نامشروع» متهم شده است، از بزرگترین نخبگان فیزیک اتمی جهان است و پیش بینی می شود در سالهای آینده به یکی از بزرگترین دانشمندان این رشته تبدیل شود، اما در صورت تداوم حضور در زندان این فرصت برای وی و کشور از بین خواهد رفت. امری که به نظر می رسد بخش هایی از وزارت اطلاعات با برنامه ریزی قصد آن دارند، چه گرایشی در این وزارتخانه عزم خود را جزم کرده تا از رشد علمی نخبگان ایرانی که اقلیت قومی یا مذهبی هستند ممانعت به عمل آورد.پیش از این نیز زندانیان سیاسی دیگر در نامه هایی از شکنجه ها و اعتراف گیری های غیر انسانی علیه خود پرده برداشته بودند. همچنین ۲۶ نفر از زندانیان به نام و گمنام سیاسی در نامه ای با شرح شکنجه ها و فضای بازجویی های خود از وزارت اطلاعات و سپاه شکایت کرده بودند. هر روز که می گذرد کوس رسوایی بازجویی ها و اعتراف گیری های نمایشی بلندتر نواخته می شود.

متن کامل این نامه ی تکان داده که گویای عدالت در سیستم قضایی است و در اختیار سایت کلمه قرار داده شده به شرح زیر است:

حضرت ایت الله لاریجانی

رئیس محترم قوه قضائیه

با سلام

بیش از هر چیز از اینکه به عنوان جوانی که در سال ۶۱ متولد شده ام و در دامان جمهوری اسلامی پرورش یافته و از ایام دانش آموزی تاکنون تمرکز اصلی ام روی مسائل علمی و تحصیلی و آموزشی بوده و همواره کوشیده ام بتوانم در این زمینه فردی مفید و موثر برای پیشرفت و ارتقای جامعه ام باشم، امروز باید در مورد اتهاماتی باور نکردنی علیه منافع کشورم دفاع کنم، متأسفم من به عنوان دانشجوی رتبه ۳۹ کنکور سراسری ، رتبه سوم المپیاد علمی آزمایشگاهی شیمی ، دریافت کننده سکه از مقام رهبری در دیدار ایشان با نخبگان علمی و استعدادهای درخشان ، رتبه برتر کنکور کارشناسی ارشد در چند رشته ، مصاحبه زنده تلوزیونی در شبکه بین المللی خبر در زمینه کاربردهای لیزر در پزشکی بعنوان محقق برتر کشور و… که هیچ شناختی از مقولات سیاسی و امنیتی نداشته و ناگهان با اتهاماتی روبرو شده ام که هرگز تصورش را هم نمی کردم، تا مدتی دچار سرگشتگی و سوال بودم .پس از پایان دوره کارشناسی فیزیک در دانشگاه صنعتی شریف ، به علت علاقه به یادگیری و انتقال علوم کاربردی و تکنولوژی های نوین فیزیک تجربی در زمینه پزشکی و صنعتی به کشورمان از کشورهای صاحب تکنولوژی ، با توجه به پیشینه درخشان تحصیلی و تحقیقات علمی و تسلط به زبان انگلیسی ، دعوت نامه های متعددی از دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی اروپایی ، آمریکایی و کانادایی با پیشنهاد بورسیه کامل تحصیلی با تأمین کلیه مخارج اقامتی ، مسافرتی ، تحصیلی و تحقیقاتی دریافت کردم که در نهایت مرکز تحقیقات علوم اپتیک و فوتونیک اروپا در دانشگاه پلی تکنیک بارسلونا را به علت تمرکز خاص تحقیقاتی روی کاربردهای پزشکی و صنعتی لیزر و همچنین نزدیکی مسافت به ایران برای امکان رفت و آمد و دیدار با خانواده برای تحصیل کارشناسی ارشد و دکتری انتخاب نمودم. پس از پایان دوره دکتری در بارسلونا که هم اکنون فقط جلسه دفاع از تز دکترایم باقی مانده ، برای تکمیل تحصیلاتم در بالاترین سطوح علمی به عنوان یک محقق ایرانی به دعوت دانشگاه تگزاس که سرآمد رشته ام در ساخت لیزرهای فوق پیشرفته پزشکی ، صنعتی و تحقیقاتی است با بورسیه تحصیلی شرکت کردم.هم در اروپا و هم درآمریکا ، بسیار مفتخر بودم که به عنوان یک جوان ایرانی با توجه به توانایی علمی ام توانسته ام استعداد و توان علمی ایرانیان را به همگان نشان دهم . علاوه بر دعوت از من و عضویت در پروژه های مهم کاربردی علمی و تحقیقاتی ملی آنها و انجمن های اصلی فیزیک و مهندسی برق ، امتیاز دسترسی به پایگاههای اطلاعات علمی و تجهیزات پیشرفته در مراکز تحقیقاتی آن ها را داشته باشم که نتیجه آن انتشار مقالات علمی فیزیک در بهترین ژورنال های بین المللی و سخنرانی های مکرر در کنفرانس های تراز اول بین المللی در اروپا و کانادا و آمریکا بعنوان یک دانشجوی ایرانی است .به دلیل وابستگی فراوان عاطفی با خانواده بزرگ و زحمتکشم و علاقه به خدمت و انتقال علوم تکنولوژی به کشورم همواره در فکر بازگشت به کشورم بوده و هستم . بهترین ادعای این مدعا این است که بر خلاف بسیاری که از این سرزمین رفته و به هر دلیلی قصد بازگشت به کشور را ندارند سالیانه دو بار به ایران سفر کرده و در دانشگاه و مدارس قدیمی ام به دعوت اساتیدم ، کنفرانس و سخنرانی هایی برگزار کرده ، اطلاعات و تجربیات علمی خود را به اساتید ، دانشجویان و دانش آموزان منتقل کرده ام . در سال اخیر نیز با هماهنگی هایی که با اساتیدم در دانشگاه در حال صورت گرفتن بوده ، قصد بازگشت و مشغول شدن در دانشگاه و آزمایشگاههای تحقیقاتی برای انتقال تجربیاتم را داشتم . در آخرین سفرم به ایران ، در هنگام خروج از کشور در تاریخ دهم بهمن ماه ۸۹ به قصد ادامه تحصیلاتم ، در فرودگاه امام خمینی با اتهام شوک آور اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی کشور بازداشت و روانه زندان شدم . پس از ۳۶ روز سلول انفرادی که علی الخصوص با توجه به دردناک بودن اتهام وارده ، هر روز آن چون یکسال می گذشت به بند عمومی منتقل شده و فرصتی برای مطالعه قوانین و آشنایی با حقوق خود به دست آوردم و در حیرت تمام متوجه شدم که کل فرآیند بازداشت ، اتهام زنی و بازجویی ، از اساس غیر قانونی بوده است.بنده با وجود سپری شدن بیش از ۵ ماه برخلاف مقررات مندرج در اصل ۳۲ قانون اساسی و مواد ۲۰، ۲۴ ، ۳۳ ، ۳۴ ، ۳۵ ، ۳۷ ، ۶۱ ،۱۲۳ و ۱۲۷ قانون آئین دادرسی مدنی در مدت بازداشت و زمان تحقیقات که تاکید قانون بر پرهیز از فوت وقت و انجام آن در اسرع وقت است ، هنوز بازداشت موقت هستم و از تمامی فعالیت های علمی ام باز مانده ام. در زمان بازداشت و کل دوران بازجویی هیچگونه دلیل و مدرکی برای اتهامات منتسب به من ارائه نشده است که برخلاف ماده ۱۲۴ قانون آئین دادرسی « قاضی نباید کسی را احضار یا جلب کند مگر اینکه دلایل کافی برای احضار یا جلب موجود باشد» بر خلاف اصل ۳۲ قانون اساسی که تفهیم اتهام باید با ذکر دلیل باشد ، برخلاف ماده ۲۴ آئین دادرسی که موضوع اتهام باید با ذکر دلایل بلافاصله کتباً به متهم ابلاغ شود و برخلاف ماده ۳۷ آئین دارسی که قرار بازداشت باید مستدل و مستند باشد، بوده است. متأسفانه در مورد اینجانب نه تنها در زمان بازداشت بلکه پس از آن نیز هرگز هیچ دلیل و مدرکی ارائه نشده است . همانطور که می دانید هر جرمی یا با بینه (دلال و مدارک ) ثابت می شود یا با اقرار و شرط معتبر بودن اقرار هم این است که در شرایط خوف و ترس و اکراه و تهدید و سلول انفرادی نباشد که متأسفانه همگی این شرایط نامتعارف در بازجویی از من اعمال شده است. برخلاف ماده ۱۲۴ آئین دادرسی سعی می شد که دلایل اتهام پس از بازداشت اینجانب از طریق اقرار از خود متهم آن هم در سلول انفرادی و در شرایط تهدید و فشار روانی ، فریب و ارعاب اخذ شود و نه تنها هیچگاه دلیل و مدرک ارائه نکردند ، بلکه پیوسته تاکید داشتند که هرگز مدرک و دلیلی را ارائه نخواهند کرد و باید خودت بگویی و اقرار کنی تا راستی آزمایی شود در حالیکه طبق ماده ۳۴ آئین دادرسی این بازجویی ها اگر در شرایط مناسب و آزادی و بدون سلول انفرادی و فشار و تهدید ارعاب و فریب هم باشد ، نه ارزش بینه بودن را دارد و نه ارزش اقرار.همانگونه که گفته شد شرایط بازجویی کاملاً نا متعارف و پس از مطالعه قوانین آن طور که متوجه شدم غیر قانونی بوده است. در ماده ۱۲۹ آئین دادرسی تصریح شده است که موضوع اتهام و دلایل آن باید بصورت صریح به متهم تفهیم شود . سوالات باید مفید و روشن باشد . سوالات تلقینی یا اغفال یا اکراه یا اجبار متهم ممنوع است . بسیار متاسفم که بگویم بر خلاف تصور و انتظارم از نظام جمهوی اسلامی ، تمام موارد فوق در بازجویی ها نادیده گرفته شده است یعنی دلایلی در کار نبود که ارائه شود ، ادله ای وجود نداشت که صراحتی در آن باشد ، سوالات مفید و روشن نبوده سوالات همواره تلقینی بوده و بارها به من مطالبی به اجبار دیکته و القاء می شد و اغفال و اکراه و اجبار به وفور وجود داشت متاسفانه بازجویان از عدم آشنایی بنده با قوانین نهایت سوء استفاده را نمودند و پس از آشنایی با قوانین و حقوق خود برایم باور نکردنی نبود که همه آن کارها خلاف قانون بوده است .تهدیدات مکرر به بازداشت اساتیدم در ایران که به علت مشترکات علمی و همکاری تحقیقاتی مرا به دانشگاه دعوت کرده بودند و علاقه دو طرفه بین بنده و آن ها وجود دارد . تهدید به تحویل به بازجویانی که در شرایط طاقت فرساتری من را تحت شکنجه و ضرب و شتم فیزیکی در شرایط قطع غذا و سرویس های بهداشتی و هرگونه تماس با بیرون قرار دهند . مهمتر از همه اینها ، تکرارهای چندین باره بازجویان درباره اینکه پدرم که بخاطر عمل جراحی باز اخیر قلبش همچنان در شرایط نامناسبی قرار دارد ، دچار حمله قلبی شده و بخاطر بازداشت من روانه بیمارستان شده و آنقدر من را در بازداشت و سلول انفرادی و در شرایط قطع کامل ارتباطی با خانواده نگه خواهند داشت که وی را هرگز نبینم و از داشتن پدرم به علت فشارهای وارده به وی محروم شوم و همچنین عنوان کردن مشکل قلبی خواهرم که می گفتند وی نیز با شرایط نامطلوبی در به در دنبال کارهای من است و تحت فشارهای شدید روحی و روانی و نامساعد بودن روحیه خانواده حل و روز خوبی ندارد.بازجویان می دانستند که من وابستگی عمیق و شدید عاطفی به خانواده ام و خصوصاً پدر و مادر رنج کشیده ام دارم پدر و مادرم با آنکه از طبقه ای محروم در شهرستانی دوردست بوده اند، تنها با حقوق حلال معلمی پدرم، بدون داشتن هیچ منبع درآمد و یا پشتوانه سرمایه ای شخصی ، ۹ فرزند خود از جمله مرا به بهترین درجات علوی تحصیلی و علمی رسانده و تحویل جامعه داده و همچنان به رسالت خود ادامه می دهند. حتی شنیدن یک کلمه درباره بیماری و بستری شدن آن ها ، آن هم بخاطر وضعیت من در شرایط سلول انفرادی و ترس و بلاتکلیفی ، مرا دچار عدم تعادل و تسلیم پذیری شدید می کرد و به تنها چیزی که فکر می کردم این بود که هر دقیقه زودتر بتوانم از او اوضاع و احوال آنها آگاه شوم و در کنار آنان باشم . (اولین تماسم با خانواده ام ۲۴ روز پس از بازداشت پس از تحمل مانورها و فشارهای روانی فراوان بازجویان و کسب کسب خشنودی آنها برقرار شد که کمتر از ۲ دقیقه طول کشید) . وقتی مشاهده می کردم که هر وقت مطالبی را که بازجویان دوست دارند می نویسم و یا آنچه آنها دیکته می کنند مکتوب می کنم ، روند تحقیق سریعتر و با فشار کمتری پیش می رود، تهدید و ارعاب کمتر است بطور خودبخودی به این نتیجه رسیدم که مطالبی بنویسم که خوشایند بازجویان باشد و در بسیاری مواقع خودم برای جلب رضایت و خشنودی بازجویان آنچه را فکر می کردم آنها دوست دارند یا دیکته می کنند می نوشتم. در آن لحظه نمی توانستم فکر کنم و نمی دانستم این مطالب چه عواقب سنگینی ممکن است داشته باشد. آنها گاهی تهدید به اعدام می کردند و می گفتند می توانند حکم آن را از قوه قضائیه بدون هیچ مشکلی بگیرند و گاهی می گفتند اگر مطالبی را که آنها دیکته می کنند و از نظر آنها عین حقیقت است بپذیرم و مکتوب کنم ۲- ۳ روز بعدش تحقیقات تمام شده و برای ادامه تحصیلاتم و بازگشت به آغوش خانواده آزاد می شوم. من در میان خوف و رجا و دنیایی از ترس و امید و آرزوی هر لحظه آزادی زودتر ترجیح می دادم و رضایت آنها را به دست آوردم.در مورد سوالات و نحوه القاء مطالب نیز مواردی هست که اهم آنها را در اینجا بازگو می کنم. بعنوان مثال در اکثر مواقع اساساً سوالی نوشته نمی شد، بلکه بازجویان بطور شفاهی سوال یا مطلبی را مطرح می کردند و از من می خواستند با خالی گذاشتن دو سطر برای سوال ، جواب را بطور کامل درباره آن بنویسم. نمی دانم بعدها در آن سطور خالی چه نوشته اند و آیا کلماتی که بار اتهامی و جرم داشته باشد در آنها است یا نه. مثلاً از من می خواستند بنویسم دانشگاهها چه امکاناتی و چه کمک هایی به دانشجویان می کنند و می خواستند آن را لیست کنم تمام مسافرت های علمی و مراجعه هایم به سفارت خانه ها و مخارج آن را بنویسم ، اقرادی را که در سفارت خانه و یا در کنفرانس دیده ام و با آن ها صحبت کرده ام تشریح کنم، کمک هزینه های مسافرتی و اقامتی دانشگاه را با ذکر مقادیر اما بدون ذکر عنوان دانشگاه لیست کنم ، هرچه در مورد اساتیدم و دوستانم در ایران و دانشگاه صنعتی شریف و روابط شخصی و تحقیقاتی و علمی دارم را بنویسم و حتی کار به جایی رسیده بود که از من می خواستند بنویسم که تصور خارجی ها از رشته تخصصی ام چگونه است و آن را بصورت ….. خلاصه نویسی کنم. بگویم در دانشگاه شریف آزمایشگاههائی که در دروسم گذرانده ام بنویسم و بگویم چه پروژه هایی آنجا انجام داده ام . برنامه آینده تحقیقاتی ام در ایران و خارج از کشور را تشریح کنم و بنویسم ….. اما این نکته که سوال را به صورت شفاهی عنوان می کردند و در هنگام نوشتن می خواستند که جای سوال را خالی بگذارم. بازجویان که در هنگام نوشتم مطالب را سطر به سطر از دستم گرفته و می خواندند ، بارها جواب های نوشته شده من را با خشم و تهدید و فریاد کنار گذاشته و با در اختیار گذاشتن برگه ای دیگر اجبار می کردند که مجدداً آنچه را که آنها می گویند و نظر و برداشت آنهاست بنویسم که صد افسوس من نیز چنین می کردم .علاوه بر این بسیاری از اقاریر من چیزی جز مطالب تلقین شده بازجویان نبوده اند. برای مثال می دانید که هر کس برای اخذ ویزا به سفارت خانه ای می رود، توسط کارمندان آنجا مورد مصاحبه قرار می گیرد. مانند آنچه هر روزه در تهران در سفارت خانه های خارجی اتفاق می افتد یا سفارت خانه های جمهوری اسلامی در نقاط دیگر جهان این یک امر بسیار عادی است و کسی را بخاطر پاسخگویی به سوالات کارمند سفارت مجرم نمی دانند. من نیز برای اخذ ویزای تحصیلی و علمی به سفارت آمریکا رفته و مصاحبه شدم و چیزی جز سوابق علمی و تحصیلی و دلیل سفر و درخواست ویزا از من نپرسیدند.اما در بازجویی ها ، بازجویان اصرار داشتند که کارمندانی که با من مصاحبه کرده اند ، کارمند سفارت نبوده و مأمورین سازمان اطلاعاتی آمریکا بوده اند و بنده با مأمورین اطلاعاتی آمریکا مصاحبه کرده ام و با دیکته کردن بین موارد به اجبار مرا در دام پیش فرض های بدون دلیل خود می انداختند که جواب دادن به سوالات آنها در ازای ویزا « همکاری اطلاعاتی » نام دارد . حتی فراتر از این هم رفته و اساتیدی را که در کنفرانس های علمی ملاقات کرده ام مأمور اطلاعاتی آمریکا می نامند. این در حالی است که آنها اساتید شناخته شده دانشگاهی در سطح جهانی هستند و جر تبادل نظر مباحث علمی محض که عرف نشست ها و کنفرانس های علمی است ، چیز دیگری نبوده است. لازم به ذکر است که نه سن من اقتضای داشتن اطلاعات ویژه ای را داشته و نه پست و مقام دولتی داشته ام که از چیزی اطلاعات داشته باشم یا دسترسی به هرگونه اطلاعات طبقه بندی شده داشته باشم. متأسفانه اصرار بازجویان القاء و دیکته مطالب و برداشت های خودشان از مسائل متعارف مجامع علمی و دانشگاهی تمامی نداشت . مورد دیگر در مورد بورسیه تحصیلی و تقبل هزینه های تحقیقاتی و تحصیلی و مسافرتی است که توسط دانشگاه انجام می شود و از امور عادی آنها حساب می شود. بازجویان از من خواستند که هزینه سفرهای علمی و جوایز تشویقی دانشگاه بابت چاپ مقاله های علمی و شرکت در کنفرانس های علمی و هزینه های اولیه اقامت و وسایل مورد نیاز تحقیقاتی که جزو قوانین دانشگاهها بر اساس خروجی علمی دانشجویان را بنویسم ولی نمی گذاشتند بنویسم که با هزینه دانشگاه بوده آنها متونی را به من دیکته می کردند که تحت فشار و خشم و فریاد بوده تا بتوانند آنچه خود می خواهند برآورده شود.در بازجویی ها از من خواسته شد تا اطلاعات فنی رشته علمی خودم را بنویسم ، پیشرفت های علمی صورت گرفته در زمینه تحقیقاتی خودم در ایران که خود نیز در بخش هایی از آن قبل از رفتن از ایران در دانشگاه مشارکت داشته و بصورت مقالات علمی بین المللی نیز چاپ شده اند و یا مطالبی که سر کلاس های درس از اساتیدم شنیده ام و به نحو عمومی در اختیار همه دانشجویان آن درس بوده و صد البته اطلاعات صرف علمی است علاوه بر آن از من خواسته شد که در مورد اساتیدم در دانشگاه و روابط شخصی و تحقیقاتی و گروه تحقیقاتی در دانشگاه بنویسم. البته باز بدون دانستن و نوشتن سوال که به نظرم هیچ ارتباطی با موضوع اتهام وارد شده نداشت در نهایت دوست دارم متذکر شوم که در جریان غیر قانونی بازجویی برخلاف ماده ۱۲۸ قانون آئین دادرسی مدنی که می گوید متهم می تواند در تحقیقات مقدماتی وکیل خود را به همراه داشته باشد و در تبصره این ماده هم در مورد پرونده های امنیتی و محرمانه هنوز وکیل با اجازه قاضی منع نشده است. خصوصا اگرکسی مانند من که کاملاً از حقوق خود نا آگاه باشد. با این حال در بند سوم قانون حقوق شهروندی که بعد از قانون آئین دادرسی تصویب شده است و حاکم بر آن است دادسراها مکلفند (نه صاحب اختیار) که فرصت استفاده از وکیل را برای متهم در دوره تحقیقات فراهم کنند اما متاسفانه این حقوق از من دریغ شده است.تمام بازجویی ها در زمان اقامت در سلول انفرادی در شرایطی مملو از خشم و فریاد و ارعاب و فشارهای روانی و عاطفی و ذهنی بازجویان به همراه فریب و اغفال انجام شد ، آنهم برای کسی مانند من که در تمام دوران زندگیم در شرایط علمی و آکادمیک و به دور از زور و اجبار و فشار پروش یافته است تسلیم شدنم در برابر این فشار ها و اغفال ها به دلیل بی تجربگی و سر بردن در شرایط شوک بوده است.

جناب آقای لاریجانی

هنوز دلایل واقعی بازداشتم و تحمیل نظرات بازجویان به من برایم مبهم باقی مانده است . آنچه می دانم این است که سن و سال من و کارنامه زندگی ام نشان می دهد که فرد سیاسی نبوده ام و نیستم و نه خودم و نه خانواده ام هیچگونه سابقه عمل یا اندیشه سیاسی و شم سیاسی نداشته ایم ، چه رسد که شم امنیتی داشته باشم. من همه چیز را در چارچوب علم و مبادلات علمی درک کرده ام و می کنم و تصور اینکه ممکن است این مقولات عرصه امور سیاسی و امنیتی تفسیر شود برایم ناممکن بوده است. در مورد دوره بازجویی هنگامیکه مشاهده می کردم بازجویان بر کارهایی که انجام نداده ام اصرار می ورزند و هر جا خواسته آنها برآورده شده است دست از سرم بر می دارند آسوده می شدم به این نتیجه رسیدم که نکاتی بنویسم که آنها خوششان بیاید و زودتر این دوره سخت فیصله یابد و به عواقب برخی از این نکات نادرست نمی اندشم . اکنون که از آن دوره بازجویی دور شده ام ، گویی همه چیز یک بار رویا بوده و وقتی متحیرانه به آن لحظات می نگرم در شگفتم که آدمی بی تجربه که اجازه حضور وکیل در تحقیقات مقدماتی او را نداده اند و فردی اغفال شده توسط بازجویان و سرگردان میان بیم و امید و تهدید و فشار چگونه به آسانی تلقین پذیر می شود و خود را به خواسته های بازجویان می سپارد و برای خوشایند آن ها و خلاص شدن خویش می نویسد و حتی داستانسرایی می کند و بازجو ئی های او به ترکیبی از راست و دروغ تبدیل می شود. با توجه به تخلفات انجام شده و شرایط نامناسبی که داشته ام اعلام می کنم که از این پس فقط دلایل و مدارکی اگر وجود دارد درباره آنها توضیح خواهم داد و وفق تبصره ذیل ماده ۵۹ آئین دادرسی که حاکی از لزوم استماع اقرار توسط قاضی است فقط اظهارات خود را که در حضور مقام قضایی و با حضور وکیل شخصاً می نویسم و تمام موارد قانونی که ذکر کرده ام رعایت شوند را تصدیق می کنم. از جنابعالی هم به عنوان رئیس قوه قضائیه استمداد یاری دارم تا امکان دفاع عادلانه در دادگاه بر اساس قانون برایم فراهم آید.

با احترام

امید کوکبی


پارس دیلی نیوز 

علیرضا جوانمردی، وبلاگ نویس شیرازی، جهت اجرای یک سال و نیم زندان احضار شد

علیرضا جوانمردی، فعال اجتماعی ۲۷ ساله در شهر شیراز، با دریافت حکم یک و نیم سال حبس قطعی از سوی دادگاه تجدید نظر به اجرای احکام فراخوانده شد. بر اساس احضاریه کتبی که به وی ابلاغ شده است، باید ظرف مدت بیست روز آینده خود را به زندان معرفی کند.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، علیرضا جوانمردی، وبلاگ نویس و فعال اجتماعی در شهر شیراز، پیش‌تر از سوی شعبه شانزدهم دادگاه انقلاب شیراز به ریاست قاضی یزدانیان به یک و نیم سال حبس تعزیری محکوم شده بود که این حکم عینا در دادگاه تجدید نظر نیز تایید شده است. اتهامات آقای جوانمردی در دادگاه «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی» و «توهین به رهبری» عنوان شده بود.علیرضا جوانمردی، در گفتگو با کمیته گزارشگران حقوق بشر، در این رابطه گفت: «چهار روز پیش ۱۸ تیرماه اخطاریه آمد که خودم را به زندان معرفی کنم. روی این احضاریه نوشته شده که عدم مراجعه منجر به ضبط وثیقه می‌شود و مجبورم خودم را به زندان معرفی کنم چون در غیراین صورت خانهٔ پدرم را مصادره می‌کنند. نه خودم و نه وکیلم از زمان و نحوه برگزاری دادگاه تجدید نظر هیچ اطلاعی نداشتیم و حکم را شفا‌هی به من ابلاغ کردند. و گفتند که باید امضا کنم وگرنه حکم اجرا می‌شود و در نهایت هم تاکید کردند که تنها دو روز فرصت دارم که به حکم اعتراض کنم. امروز پدرم به دادگاه مراجعه کرد و گفت هیچ جلسه‌ای تشکیل نشده برای تایید این حکم و نه پسرم ونه وکیل او از این دادگاه خبر نداشتند که بتواند از خودش دفاع کند. دادگاه تجدید نظر کاملا صوری بود و حکم تایید شد.»دادگاه بدوی علیرضا جوانمردی در تاریخ ۱۴ مهرماه سال ۸۹ برگزار شده و قاضی دادگاه به رغم ارائهٔ گواهی پزشک متخصص مبنی بر ابتلا به بیماری افسردگی شدید و اختلال روانی، او را به اتهام «تبلیغ علیه نظام»، به یک سال و به اتهام توهین به رهبری، به شش ماه حبس تعزیری محکوم کرد. جوانمردی در این رابطه می‌گوید: «من اگر صحبت می‌کنم نه به دنبال معروف شدن هستم و نه هیچ چیز دیگر. درد من عدالت است. من برگه گواهی پزشکی دارم که دکتر دانش طلب متخصص اعصاب روان و یکی از روانپزشکان معروف شیراز تایید کرده است که من قبل از بازداشت حتا زیر نظر ایشان دارو مصرف می‌کردم. به هیچ کدام از این موارد توجه نکردند. سخت‌ترین شکنجه‌ها را در زندان اطلاعات متحمل شدم. من از زندان نمی‌ترسم. خیلی ها در همین وضعیت هستند. سوالم این است که چرا باید برای جرمی که نکرده‌ام به زندان بروم؟»این فعال مدنی در ارتباط با نحوه بازداشت خود در مرداد ماه سال گذشته می گوید: «ماموران لباس شخصی در تاریخ ۸ مرداد ۱۳۸۹، با ارائه حکم کتبی وارد منزل ما شدند و پس از تفتیش و ضبط کامپیو‌تر، تلفن همراه و لوازم شخصی خودم و برادرم، من را بازداشت کردند. از آن تاریخ به مدت یک ماه در سلول انفرادی بازداشتگاه اطلاعات سپاه شیراز، معروف به پلاک ۱۰۰ تحت شکنجه‌های شدید روحی و جسمی، وادار به اعتراف غیرواقعی و پذیرفتن اتهاماتی شدم که مد نظر بازجویان بود. در طی بازجویی و تحت فشار زیاد مجبور شدم پسورد وبلاگ، صفحه فیس بوک و سایر حساب‌های اینترنتی‌ام را در اختیار بازجویان بگذارم. تمام اتهاماتی که در دادگاه متوجهٔ من شد بر اساس همین اعتراف‌ها بود. به من گفتند اعتراف نکنی، هر چقدر لازم باشد می‌مانی و کاری هم از دستت بر نمی‌آید. در ‌‌نهایت مجبور شدم اعتراف کنم. بعد از اعتراف من را به زندان عادل آباد شیراز فرستادند. بعد از مدت دو ماه با تلاش وکیل مدافعم با پرداخت وثیقهٔ پنجاه میلیون تومانی از زندان آزاد شدم.»آقای جوانمردی به شکنجه‌های جسمی و روحی که در دوران بازداشت خود متحمل شده است اشاره می‌کند: «برای گرفتن اعتراف‌ من را شکنجه کردند. دست و پا‌هایم را به تخت فلزی می‌بستند و ساعت‌ها مرا نگه می‌داشتند و هر چه داد می‌زدم کسی توجه نمی‌کرد. در زندان عادل آباد هم که بودم شاید باور نکنید در بندی که ظرفیت‌اش صد نفر هم نیست چهارصد نفر زندانی بودند. در واقع چهار بند بود در قرنطینهٔ اول و یک بند دیگر هم بود به نام بند سبز. بندی که من بودم از نظر بهداشتی و سایر موارد افتضاح بود. تفکیک جرایم نداشت و زندانیان ایدزی و هپاتیتی پای برهنه به دستشویی می‌رفتند و بر می‌گشتند به اتاق. همه افراد در یک سوله بودند و هر کسی یک تخت داشت. من حتا سیگار هم نمی‌کشیدم اما میان زندانیانی زندگی می‌کردم که جرمشان قتل و تجاوز و قاچاق مواد مخدر و.. بود. تا اینکه اعتراض کردم و گفتم که جرم من سیاسی است، چرا من را به این بند آورده‌اید. بعد موفق شدم یک آشنا پیدا کنم که من را به بند سبز منتقل کنند. به همین دلیل مجبور شدم که به عنوان کمک به زندان مبلغی بپردازم که بتوانم به بند سبز بروم. که در این بند زمین تا آسمان شرایط فرق می‌کرد. در واقع زندان هم پولی شده. افرادی که وضع مالی خوبی دارند، چکی‌ها و زندانیان مالی یا نت ورک مارکتینگ (گلدکوئستی‌ها) را به آن بند می‌برند. البته به صورت علنی پول را برای انتقال نمی‌گیرند اما به انحاء دیگر پول می‌دهند و آنجا می‌مانند.»آقای جوانمردی می‌گوید دفاعیات او مبنی بر گرفتن اعتراف تحت شکنجه و تاکید بر بیمار بودن وی مورد قبول قاضی دادگاه قرار نگرفته است: «یکی از اتهاماتی که به من زدند این بود که من رابط و سرپل منافقین هستم! این اتهام آنقدر عجیب و وحشتناک است که خودم هم باورم نمی‌شود و برای همه این‌ها از من امضا گرفتند. به قاضی گفتم که طبق فتوای مراجع و بنا بر قانون اعتراف زیر شکنجه سندیت ندارد. شما بر چه مبنایی این حکم را صادر کرده‌اید و دفاعیات من را قبول نمی‌کنید. شرایط خانوادگی مناسبی هم ندارم. دو مریض سکته‌ای در خانواده داریم و وضع خودم و خانواده‌ام با این حکم به هم ریخته است. با این حال مجبورم به زندان بروم. من مهندس نقشه بردار هستم. بیکار شدم و خانه نشین و همه این‌ها به خاطر اتهامات و جرم نکرده است. کسی باید صدای ما را بشنود.»

۱۳۹۰ تیر ۲۲, چهارشنبه

طبرزدی در خطر مرگ است؛ او اکنون به حمايت ما احتياج داد

متن انگلیسی زير درباره وضعیت ناگوار حشمت الله طبرزدی، روزنامه نگار و فعال سیاسی دربند که تنها به دلیل محکومیت جنایت حاکمیت در به خاک و خون کشیدن مردم بی گناه در روز عاشورا به ۹ سال حبس محکوم شده. کسی که هرگز حاضر نشد از حاکمان عذر خواهد تا رهای‌اش کنند. امروز جانش در خطر است. قلبش بیمار شده. بر ماست که حامیش باشیم و نگذاریم ناامیدی و رنج بر او غلبه کند. با فرستادن این متن به سازمان‌ها و نهادهای بین‌المللی و نیز دستگاه قضایی می توانیم هر چند ناچیز، یاریش کنیم. از جمله آدرس های ايميلی زير را مي‌توانيد برای بيان نگرانی خود از وضعيت مهندس طبرزدی مورد استفاده قرار دهيد. این مطلب در وبلاگ سام قندچی منتشر شده است و مهمان خودنویس است.

طبرزدی در خطر مرگ است؛ او اکنون به حمايت ما احتياج داد

۲۱ تيرماه ۱۳۹۰

http://www.ghandchi.com/675-TabarzadiLife.htm

متن به انگليسی

English Text

http://www.ghandchi.com/675-TabarzadiLifeEng.htm

متن انگلیسی زير درباره وضعیت ناگوار حشمت الله طبرزدی، روزنامه نگار و فعال سیاسی دربند که تنها به دلیل محکومیت جنایت حاکمیت در به خاک و خون کشیدن مردم بی گناه در روز عاشورا به 9 سال حبس محکوم شده. کسی که هرگز حاضر نشد از حاکمان عذر خواهد تا رهایش کنند. امروز جانش در خطر است. قلبش بیمار شده. بر ماست که حامیش باشیم و نگذاریم ناامیدی و رنج بر او غلبه کند. با فرستادن این متن به سازمان ها و نهادهای بین المللی و نیز دستگاه قضایی می توانیم هر چند ناچیز، یاریش کنیم.

از جمله آدرس های ايميلی زير را ميتوانيد برای بيان نگرانی خود از وضعيت مهندس طبرزدی مورد استفاده قرار دهيد:

sg@un..org, npillay@ohchr.org, m@minbuza.nl, beatriz.lorenzo@maec.es, michael.spindelegger@bmeia.gv.at, bernard.kouchner@diplomatie.gouv.fr, guido.westerwelle@auswaertiges-amt.de, minister@dfa.ie, registrator@foreign.ministry.se, Cannon.L@parl.gc.ca, info@eda.admin.ch, haguew@parliament.uk, legalizar@itamaraty.gov.br, pm@pm.gc.ca, kab.bz@diplobel.fed.be, external@utn.stjr.is, gabinetto@cert.esteri.it, stewartkb@state.gov, wgad@ohchr.org, ali@warwick.ac.uk, avaei@Dadgostary-tehran.ir, registry@ohchr.org, catherine.ashton@ec.europa.eu, eastgulf@amnesty.org, info@leader.ir

متن به انگلیسی:

According to reports, Heshmatollah Tabarzadi, imprisoned reporter and chief secretary of the banned opposition party the Democratic

Heshmatollah Tabarzadi in Critical Physical Condition; He Needs Our Support Now!

According to reports, Heshmatollah Tabarzadi, imprisoned reporter and chief secretary of the banned opposition party the Democratic Front of Iran is in critical physical condition. He has developed heart disease from the exhausting interrogations he has endured and the long duration he has been locked up behind bars and in solitary confinement.


Tabarzadi was sentenced to nine years in prison for giving interviews to the media and for publicly condemning the murder of Iranian citizens on Ashura day (December 27, 2009 massive protests in Iran).

Despite the heavy physical and psychological pressures he has endured in prison, Tabarzadi has never given in to the demands of his interrogators. Throughout his work as a journalist and political activist, Tabarzadi has called out Supreme Leader Ali Khamenei as the one responsible for the crimes committed against Iranian protesters and those who criticize the Iranian regime.

Let us support and stand in solidarity with Heshmatollah Tabarzadi for his resistance and the years of pain and suffering he has had to endure. It is our duty as human rights activists and concerned citizens to demand his immediate and unconditional release. The Iranian authorities are directly responsible for Heshmatollah Tabarzadi’s life.

It is up to us to continue our support until the release of him and all political prisoners. Please spread this information among your trusted contacts and urge them to do the same.

گفتگوی رسا با علی طبرزدی -- فرزند حشمت الله طبرزدی -- در مورد وضعیت پدر وی

بازاری زندانی بیش از 20 ماه در بند مخوف 209 تحت شکنجه است

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران" بازاری زندانی محمد بنازاده امیر خیزی علیرغم محکومیت غیر قانونی و غیر انسانی بیش از 20 ماه است که در بند 209 شکنجه گاه وزارت اطلاعات تحت شکنجه های روحی و جسمی بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارد.بازاری زندانی محمد بنازاده امیرخیزی 64 ساله علیرغم اینکه در مهر ماه 1389 توسط صلواتی معروف به قاضی مرگ به 5 سال زندان محکوم شده است ولی با گذشت بیش از 20 ماه همچنان در بند 209 شکنجه گاه وزارت اطلاعات تحت شکنجه های روحی و تهدیدات مستمر بازجویان وزارت اطلاعات قرار دارد و از انتقال او به بند عمومی خوداری می کنند. خانواده و وکیل وی نسبت به این حکم سنگین ، غیر انسانی و غیر قانونی اعتراض نموده اند اما بازجویان وزارت اطلاعات برای تحت فشار روحی قرار دادن وی هر بار با بهانه های واهی دادگاه تجدید نظر وی را به تعویق می اندازند. آخوندی با نام مستعار علوی از سربازجویان وزارت اطلاعات همراه با سربازجوی دیگری بنام سعید شیخان در بند 209 زندان اوین علیه این بازاری زندانی اقدام به پرونده سازی نمودند.این 2 سربازجو که از جنایتکاران علیه بشریت می باشند و از دهۀ 60 تا به حال در شکنجۀ منجر به قتل،توصیه صدور حکم اعدام و اجرای آن علیه تعداد بیشماری از زندانیان سیاسی مشغول بوده اند و همچنان به شکنجه و قتل در بند 209 زندان اوین ادامه می دهند. او همراه با سایر سربازجویان وزارت اطلاعات توصیۀ اجرای حکم اعدام علی صارمی،جعفر کاظمی ،محمدعلی آقایی و همچنین زجر کش کردن محسن دگمه چی را داده بود .آخوند علوی سربازجوی شکنجه گر و قاتل خود شخصا در یورش به منازل شخصی شهروندان،دستگیری و اذیت و آزار و تهدید خانواده های زندانیان سیاسی شرکت دارد.در حال حاضر علاوه بر آقای محمد بنازاده امیرخیزی بازاری دیگری بنام جواد لاری در بند 350 زندان اوین زندانی است.لازم به یاد آوری است که او در 9 آذر 88 با یورش مامورین وزارت اطلاعات به محل کارش دستگیر و به بند 209 زندان اوین منتقل شد. او ماه ها در سلولهای انفرادی تحت شکنجه های جسمی و روحی بازجویان وزارت اطلاعات قرار داشت شکنجه ها به حدی شدید بود که در طی این مدت 17 کیلو کاهش وزن داشت.بازجویی و شکنجۀ او توسط سربازجویان وزارت اطلاعات با نام مستعار علوی صورت می گرفت یکی از دلایل دستگیری بازاری زندانی حضور بستکانش در قرار اشرف در عراق می باشد. پیش از این همسرش خانم شهلا زرین فر و 2 برادرش اصغر و حمید بنازاده پس از تحمل چند سال و پایان یافتن محکومیتشان آزاد شدند . در حال حاضر خواهر او خانم کبری بنازاده امیرخیزی دربند متادون زندان اوین زندانی است و از ناراحتیهای حاد جسمی رنج می برد. فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران،ادامۀ بازداشت و تحت شکنجۀ روحی قرار دادن این بازاری زندانی در بند مخوف 209 به مدت بیش از 20 ماه علیرغم محکومیت سنگین را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به شورای امنیت سازمان ملل متحد جهت گرفتن تصمیمات لازم اجرا می باشد.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

22 تیر 1390 برابر با 13 ژولای 2011

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

حضور افراد لباس شخصی مسلح در مقابل منزل نوید خانجانی+عکس

نوید خانجانی: "به علت حضور افراد لباس شخصی مسلح در مقابل خانه ام، امنیت جانی ندارم"از 18 تیرماه 1390 افراد لباس شخصی در مقابل منزل پدری نوید خانجانی از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر و جمعیت مبارزه با تبعض تحصیلی در اصفهان حضوری غیرعادی داشته و در این چند روز با فشاری که این افراد با حضور خود به خانواده و اطرافیان خانجانی وارد کرده اند مشخص شد که مسلح نیز می باشند.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر، نوید خانجانی پیش از این در ادامه صدور احکام سنگین زندان برای فعالان حقوق بشر و زندانیان عقیدتی از شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی در دادگاه بدوی به ریاست قاضی پیرعباسی به ۱۲ سال زندان و جریمه نقدی محکوم شده است. خانجانی از دانشجویان محروم از تحصیل در دانشگاه به دلیل فعالیت های مدنی خود می باشد.چندی قبل دانیال اوجی دانشجوی محروم از تحصیل بهائی توسط نیروهای لباس شخصی ربوده شده و در طی بازجویی در خصوص ارتباط با نوید خانجانی مورد ضرب و شتم قرار گرفته بود که نگرانی ها را نسبت به وضعیت نوید خانجانی افزایش می دهد.حضور نیروهای لباس شخصی مسلح و بی نام و نشان خلاف قانون بوده و امنیت شهروندان را به خطر می اندازد. بر اساس وقایع گذشته نوید خانجانی در صحبتی اعلام کرده است "مسئولیت افراد لباس شخصی مسلح را چه شخص و ارگانی بر عهده می گیرد؟"توضیح تصویر: عکس از افراد لباس شخصی در مقابل منزل پدری نوید خانجانی در اصفهان

سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )

  سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنه‌ای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحران‌های بی‌پایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانه‌ای تبدیل کرد...