آزادی حق مسلم ماست (پدرام طنازی و مهرناز موسوی) Pedram Tannazi & Mehrnaz Mousavi زن زندگی آزادی 💚🤍♥️
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۱, چهارشنبه
جهنمی به نام زندان قرچک/ ضرب و شتم و شکنجه زنان سیاسی در زندان ورامین
خانواده های زنذانیان سیاسی زن در زندان رجایی شهر که به تازگی به زندان قرچک ورامین منتقل شده اند می گویند که این زندان کهریزکی دیگر است .گفته می شود که به زودی زندانیان سیاسی زن در اوین نیز به قرچک ورامین منتقل خواهند شد.این زندانیان زن در تماس های تلفنی با خانواده هایشان اعلام کرده اند این زندان کهریزک دیگری است که در آن به زندانیان حتی آب و غذا به موقع داده نمی شود و مسوولان زندان هر زمان دلشان بخواهد به زندانیان غذا می دهند .آب این زندان نیز در بیشترین ساعات روز قطع است .این زندانیان گفته اند روز گذشته وقتی به این شرایط اعتراض کرده اند، ماموران زندان با باتوم آنها را کتک زده اند که این ماجرا موجب شکستن ناخن چند تن از این زندانیان شده است .زندانیان این زندان شرایط این زندان را با یک” مرغدانی “مقایسه کرده و گفته اند اگر این شرایط تا فردا پایان نیابد و این زندانیان به زندان دیگری منتقل نشوند و یا به وضعیت شان رسیدگی نشود دست به اعتصاب غذای نامحدود خواهند زد.شبنم مددزاده و جمع دیگری از زندانیان سیاسی زن در رجایی شهر از جمله زندانیان انتقال یافته به زندان قرچک هستند.این زندان همچون زندان کهریزک در حاشیه تهران واقع است و با توجه به وضعیت نامناسب و نگهداری زندانیانی با جرایم سنگین از قبیل اعتیاد و توزیع مواد مخدر، سرقت و تخلفات اجتماعی، شرایط سختی را برای زندانیان سیاسی که به آنجا منتقل می شوند به وجود می آورد.خانواده های زندانیان سیاسی زندان رجایی شهر نیز پیش از این با انتشار نامهای نسبت به شرایط دهشتناک و غیرانسانی موجود در بند زنان زندان رجایی شهر اعتراض کرده بودند ، اما به جای رسیدگی به این شرایط اکنون این زندانیان به زندانی به مراتب بدتر از زندان رجایی شهر منتقل شده اند ، زندانی که استانداردهای لازم برای زندانی کردن افراد را ندارد و به بازداشتگاه کهریزک شباهت دارد.آنها در این نامه نوشته بودند : «طبق آییننامه سازمان زندانها و قوانین موجود، مسئولیت جان زندانی، با سازمان زندانها و تمامی نهادهای مرتبط با آن است، در زندان رجاییشهر کرج، تنها چیزی که ارزش نداشت جان آدمیزاد بود. دسترسی به امکانات پزشکی و بهداری در این زندان به شدت محدود بوده و در مواردی غیرممکن بود. زندانیان در صورت ابتلا به بیماری، نه تنها از سوی تیم پزشکی مستقر در زندان مورد معالجه قرار نمیگرفتند بلکه در مواردی به بخش قرنطینه منتقل میشده تا خودشان بهبود پیدا کنند.آنها در این نامه از ریاست قوه قضاییه ، صادق لاریجانی پرسیده بودند :«آیا هدف از تبعید زندانیان سیاسی و به خصوص زنان به زندانهای خارج از محل زندگیشان، ایجاد شرایطی برای مرگ تدریجی آنان است؟ آیا قصد دستگاه قضایی بر این است که این افراد پس از بازگشت دوباره به جامعه، دچار بیماریهای مختلف جسمی و روحی باشند و هرگز در قامت یک انسان سالم به جامعه بازنگردند؟ زنان و دختران محبوس در تبعیدگاهها نیز، مادران امروز و فردای جامعه هستند، آیا آنچه در در این زندانها بر عزیزان ما میگذرد، نادیده گرفتن جزئیترین اصول انسانیت نیست؟آنها تاکید کرده بودند :«هیچگونه اطلاعی از سرنوشت عزیزان شان ندارند و تصور انتقال آنان به زندانی بدتر از زندان رجاییشهر، بر نگرانیهای آنها افزوده است. »اکنون این تصور خانواده ها به واقعیت پیوسته است و عزیزان شان به زندانی که به بازداشتگاه کهریزک شباهت دارد منتقل شده اند آیا این زندان مانند کهریزک قربانیان جدیدی خواهد گرفت ؟
او ایستاد و روزی دیگر خواهد آمد…
من از روزهای زندان و حصر و ایستادگی آمده ام. من از روزهای سیاه و مردم سبزی آمده ام که آرمان زندگی همه، سربلندی کشورم بود و من سر افراز از حقی که به پایش ایستاده بودم همچنان آمده ام تا اعتلای میهن اسلامیمان و دوباره زنجیره های سبز جوانان است که یاد آور روزهای سخت مقاومت خواهد بود و دوباره مشت های گره کرده از اتحاد است که در دست هایمان جوانه خواهد زد.او آمد. آمد و ایستاد. ایستاد تا تلخ ترین لحظه های مقاومت در کشورش را مزه مزه کند. ایستاد تا از سیاه ترین روزهای زندگی در کشورش را عبور کند.و روزی دیگر خواهد آمد که می گوید: من آمدم تا انسانیت انسان ها را پاس بدارم. من ایستادم تا حق ملتم پایمال نشود.روزی دیگر خواهد آمد که می گوید: من از روزهای زندان و حصر و ایستادگی آمده ام. من از روزهای سیاه و مردم سبزی آمده ام که آرمان زندگی همه، سربلندی کشورم بود و من سر افراز از حقی که به پایش ایستاده بودم همچنان آمده ام تا اعتلای میهن اسلامیمان و دوباره زنجیره های سبز جوانان است که یاد آور روزهای سخت مقاومت خواهد بود و دوباره مشت های گره کرده از اتحاد است که در دست هایمان جوانه خواهد زد.روزی دیگر خواهد آمد.بازخوانی پیام موسوی در سالروز ثبت نام در انتخابات ریاست جمهوری امروز معنایی تازه دارد.
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام به محضر ملت شریف ایران و یکایک حضار گرامی؛ ایام سوگواری حضرت فاطمه اطهر (س) را به شما و همه پیروان و دوستداران اهل بیت پیامبر (ص) تسلیت میگویم.به جاست از فرصتی که توجه رسانههای جمعی و در ورای آن دقت ملت عزیز فراهم آورده است استفاده کنم و کلماتی چند درباره آنچه اینجانب را به حضور در صحنه انتخابات ریاست جمهوری واداشته است، بیان کنم و پیمانی را که به امید ادای آن در این راه قدم گذاشتهام، تشریح نمایم.مردم سربلند ایران، پروردگار شما نعمت را بر این زاد و بوم تمام کرد. آن را به ثروتهای بسیار تجهیز کرد و به فرهنگ و معنویت آراست. آن را چهار سوی تمدنها قرار داد، آن را سرزمین میانه و سرپل اتصال ملتها، آن را پناهگاه آیینهای آسمانی و زادگاه مفاخر بشری پسندید تا جایی که امام (ره) ما فرمود، ایران موجودی آسمانی است که هیچکس نمیتواند به آن لطمه بزند.آنچه اینک مردم ما را از دیگر ملل ممتاز میکند نه خودپسندی و مباهات به گذشتهای سپری شده بلکه میل به بهترینها و ظرفیت نیل به آنهاست. این خصوصیتی است که در سرشت ما نهادینه شده است و در تمامی رفتارهای شخصی و اجتماعی ما آثار آن را میتوان جستوجو کرد.آیا ممکن است ملتی وجود داشته باشد که به چیزی کمتر از بهترین قناعت کند یا در محقق کردن چشماندازی از بهروزی که در پیشرویش قرار میگیرد، سستی به خرج دهد؟ شرایطی که امروزه در آن به سر میبریم بیتردید بهترین نیست.در وضعیتی هستیم که شایسته و شان ملت و مردم ما نیست. سرمایههایی که حاصل تاریخ پر فراز و نشیب ماست به ویژه انقلاب عظیم اسلامی و بذل خونهای گرامی بودهاند، در خطرند. آنچه امروز میبینیم آن چیزی نیست که میخواستیم، آن چیزی نیست که میتواند باشد.من میرحسین موسوی، فرزند کوچک انقلاب اسلامی به صحنه آمدهام چون روندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود را نگرانکننده یافتم.آمده ام تا کرامت انسانها را پاس بدارم.آمدهام تا از حق ملت برای اطلاع از امور کشور دفاع کنم و حامی گردش آزادانه و شفاف اطلاعات برای مردم، این ولینعمتان دولتها باشم.آمدهام تا از آزادی اندیشه و بیان پاسداری کنم و مدافع آزادیهای مصرح در قانون اساسی باشم.آمدهام تا با دستور کار قرار دادن فرمان هشت مادهای امام خویش، آن را از نو چراغی تابنده در مسیر تحقق حقوق شهروندی و حفظ حریم خصوصی قرار دهم.آمدهام تا وسیلهای باشم برای بازگرداندن اقتدار، عزت و هویت ایرانی.آمدهام تا با تنشزدایی و تعامل سازنده روابط بهتری میان کشورمان ایران و جهان برقرار کنم تا فضا را برای توسعه کشور بگشایم و احترام به ایرانیان را در جهان تامین کنم.آمدهام تا راهی و همراهی باشم برای رفتن به سوی ایرانی مستقل، آباد، آزاد، پیشرفته و سربلند.آمدهام در حالی که راهی ساده و یکشبه برای مشکلات اقتصادی کشور و مردم نمیشناسم و معضلات امروز را ناشی از چارهجوییهای شتابزده، یکشبه و یکنفره میبینم.آمدهام تا ساختار آسیبخورده اداره کشور را از طریق احیای دستگاه برنامهریزی و مدیریت، استقرار شوراهای مهمی که نماد خرد جمعی مردم ما بودهاند و تعطیل شدند، ترمیم کنم.آمدهام تا به صورت صریح و روشن از تولید ملی در کشاورزی و صنعت و همه فعالیتهای مفید اقتصادی پشتیبانی کنم.آمدهام تا حامی مستضعفین باشم. آنانی که فشار تورم قامتشان را خم کرده و سیاستهای نادرست اقتصادی عزتشان را نشانه رفته است.آمدهام تا اشتغال را دغدغه هر روزه دولت قرار دهم. آمدهام تا با گسترش بیمههای همگانی قدمی در جهت آزادی اقشار مردم از فقر و رهایی آنها از نیاز بردارم. اقشاری که استقلال کشور و عظمت جمهوری اسلامی مرهون فداکاری و فضیلتهای آنهاست و هیچکس نیست که بتواند نقش آنان را در استقرار نظام فراموش کند یا حماسههایی را که فرزندان مرزدارشان در دفاع مقدس آفریدهاند از یاد ببرند.آمدهام تا با تشکیل دولتی فرهنگی مدافع فرهنگ غیردولتی و غیر دستوری باشم و میان دولت و گروههای مرجع هنرمندان و روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیان و تمامی نخبگان رابطهای دوستانه و خلاق در جهت اهداف و آرمانهای کشور برقرار کنم و آمدهام تا با الهام از شهیدان در خدمت اعتلای میهن اسلامی باشم.اینجانب آمدهام تا با کمک و همراهی همگان در جهت تحقق جامعهای پر از امید و نشاط تلاش کنم. این آرمانی است که همه در برابر آن مسوولند. شرایط و حوادث، خواستی عمومی و مستقل از تمایلات گروهی و صنفی برای بهبود فراهم آورده است که بزرگترین سرمایه ما در مسیر پیشروست. ما نمیتوانیم این سرمایه بزرگ را نادیده بگیریم و نباید با سرایت دادن تفاوتهای خود به متن جامعه آن را از دست بدهیم؛ لذاست که اینجانب با اعلام گفتمانی که از همان روز نخست آن را در معرض نگاه ملت شریف قرار دادهام و همواره پذیرای اصلاح اصولگرایانه در آن هستم، در عین دوستی با طیفهای متنوع سیاسی و سپاسگزاری از تمام احزاب و تشکلهایی که به حمایت از پشتیبانی از این خدمتگزار مردم پرداختند، مستقل پا به صحنه میگذارم تا مرزبندیهای جناحی، این راه روشن را مسدود نکند.استقلال اینجانب نه از سر تکروی یا استغنا که از روی استمداد از تمامی توانهایی است که سعادت کشور منوط به همکاری آنان است. امیدوارم نتیجه فعالیتهای عادیای که به مدد همه شایستگان کشور از زنان و مردان و از تمامی گرایشها، اقشار، اقوام و مذاهب و ادیان حاصل خواهد شد، پاسخی مناسب به اعتماد تمامی کسانی باشد که اینجانب را در خور حمایت یافتند. میدانم که طی این طریق جز با توکل بر الطاف الهی و همدلی، همفکری و همگامی مردم عزیز و یاری رهبر فرزانه انقلاب میسر نمیشود. اطمینان دارم که ملت شریف ایران هوشمندانه تحولات کشور را دنبال میکنند و با شرکت مسوولانه در انتخاباتی که آینده این سرزمین را رقم خواهد زد به وظیفه انسانی، ملی و دینی خود عمل خواهم کرد و راهی را برخواهند گزید که خیر عمومی در آن است. همچنین ایمان دارم که خداوند همه تلاشگران در مسیر حق را که ملت مجاهد ما بیتردید از جمله آنانند با حمایتهای خود یاری خواهند فرمود.
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام به محضر ملت شریف ایران و یکایک حضار گرامی؛ ایام سوگواری حضرت فاطمه اطهر (س) را به شما و همه پیروان و دوستداران اهل بیت پیامبر (ص) تسلیت میگویم.به جاست از فرصتی که توجه رسانههای جمعی و در ورای آن دقت ملت عزیز فراهم آورده است استفاده کنم و کلماتی چند درباره آنچه اینجانب را به حضور در صحنه انتخابات ریاست جمهوری واداشته است، بیان کنم و پیمانی را که به امید ادای آن در این راه قدم گذاشتهام، تشریح نمایم.مردم سربلند ایران، پروردگار شما نعمت را بر این زاد و بوم تمام کرد. آن را به ثروتهای بسیار تجهیز کرد و به فرهنگ و معنویت آراست. آن را چهار سوی تمدنها قرار داد، آن را سرزمین میانه و سرپل اتصال ملتها، آن را پناهگاه آیینهای آسمانی و زادگاه مفاخر بشری پسندید تا جایی که امام (ره) ما فرمود، ایران موجودی آسمانی است که هیچکس نمیتواند به آن لطمه بزند.آنچه اینک مردم ما را از دیگر ملل ممتاز میکند نه خودپسندی و مباهات به گذشتهای سپری شده بلکه میل به بهترینها و ظرفیت نیل به آنهاست. این خصوصیتی است که در سرشت ما نهادینه شده است و در تمامی رفتارهای شخصی و اجتماعی ما آثار آن را میتوان جستوجو کرد.آیا ممکن است ملتی وجود داشته باشد که به چیزی کمتر از بهترین قناعت کند یا در محقق کردن چشماندازی از بهروزی که در پیشرویش قرار میگیرد، سستی به خرج دهد؟ شرایطی که امروزه در آن به سر میبریم بیتردید بهترین نیست.در وضعیتی هستیم که شایسته و شان ملت و مردم ما نیست. سرمایههایی که حاصل تاریخ پر فراز و نشیب ماست به ویژه انقلاب عظیم اسلامی و بذل خونهای گرامی بودهاند، در خطرند. آنچه امروز میبینیم آن چیزی نیست که میخواستیم، آن چیزی نیست که میتواند باشد.من میرحسین موسوی، فرزند کوچک انقلاب اسلامی به صحنه آمدهام چون روندهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی موجود را نگرانکننده یافتم.آمده ام تا کرامت انسانها را پاس بدارم.آمدهام تا از حق ملت برای اطلاع از امور کشور دفاع کنم و حامی گردش آزادانه و شفاف اطلاعات برای مردم، این ولینعمتان دولتها باشم.آمدهام تا از آزادی اندیشه و بیان پاسداری کنم و مدافع آزادیهای مصرح در قانون اساسی باشم.آمدهام تا با دستور کار قرار دادن فرمان هشت مادهای امام خویش، آن را از نو چراغی تابنده در مسیر تحقق حقوق شهروندی و حفظ حریم خصوصی قرار دهم.آمدهام تا وسیلهای باشم برای بازگرداندن اقتدار، عزت و هویت ایرانی.آمدهام تا با تنشزدایی و تعامل سازنده روابط بهتری میان کشورمان ایران و جهان برقرار کنم تا فضا را برای توسعه کشور بگشایم و احترام به ایرانیان را در جهان تامین کنم.آمدهام تا راهی و همراهی باشم برای رفتن به سوی ایرانی مستقل، آباد، آزاد، پیشرفته و سربلند.آمدهام در حالی که راهی ساده و یکشبه برای مشکلات اقتصادی کشور و مردم نمیشناسم و معضلات امروز را ناشی از چارهجوییهای شتابزده، یکشبه و یکنفره میبینم.آمدهام تا ساختار آسیبخورده اداره کشور را از طریق احیای دستگاه برنامهریزی و مدیریت، استقرار شوراهای مهمی که نماد خرد جمعی مردم ما بودهاند و تعطیل شدند، ترمیم کنم.آمدهام تا به صورت صریح و روشن از تولید ملی در کشاورزی و صنعت و همه فعالیتهای مفید اقتصادی پشتیبانی کنم.آمدهام تا حامی مستضعفین باشم. آنانی که فشار تورم قامتشان را خم کرده و سیاستهای نادرست اقتصادی عزتشان را نشانه رفته است.آمدهام تا اشتغال را دغدغه هر روزه دولت قرار دهم. آمدهام تا با گسترش بیمههای همگانی قدمی در جهت آزادی اقشار مردم از فقر و رهایی آنها از نیاز بردارم. اقشاری که استقلال کشور و عظمت جمهوری اسلامی مرهون فداکاری و فضیلتهای آنهاست و هیچکس نیست که بتواند نقش آنان را در استقرار نظام فراموش کند یا حماسههایی را که فرزندان مرزدارشان در دفاع مقدس آفریدهاند از یاد ببرند.آمدهام تا با تشکیل دولتی فرهنگی مدافع فرهنگ غیردولتی و غیر دستوری باشم و میان دولت و گروههای مرجع هنرمندان و روشنفکران، دانشگاهیان، روحانیان و تمامی نخبگان رابطهای دوستانه و خلاق در جهت اهداف و آرمانهای کشور برقرار کنم و آمدهام تا با الهام از شهیدان در خدمت اعتلای میهن اسلامی باشم.اینجانب آمدهام تا با کمک و همراهی همگان در جهت تحقق جامعهای پر از امید و نشاط تلاش کنم. این آرمانی است که همه در برابر آن مسوولند. شرایط و حوادث، خواستی عمومی و مستقل از تمایلات گروهی و صنفی برای بهبود فراهم آورده است که بزرگترین سرمایه ما در مسیر پیشروست. ما نمیتوانیم این سرمایه بزرگ را نادیده بگیریم و نباید با سرایت دادن تفاوتهای خود به متن جامعه آن را از دست بدهیم؛ لذاست که اینجانب با اعلام گفتمانی که از همان روز نخست آن را در معرض نگاه ملت شریف قرار دادهام و همواره پذیرای اصلاح اصولگرایانه در آن هستم، در عین دوستی با طیفهای متنوع سیاسی و سپاسگزاری از تمام احزاب و تشکلهایی که به حمایت از پشتیبانی از این خدمتگزار مردم پرداختند، مستقل پا به صحنه میگذارم تا مرزبندیهای جناحی، این راه روشن را مسدود نکند.استقلال اینجانب نه از سر تکروی یا استغنا که از روی استمداد از تمامی توانهایی است که سعادت کشور منوط به همکاری آنان است. امیدوارم نتیجه فعالیتهای عادیای که به مدد همه شایستگان کشور از زنان و مردان و از تمامی گرایشها، اقشار، اقوام و مذاهب و ادیان حاصل خواهد شد، پاسخی مناسب به اعتماد تمامی کسانی باشد که اینجانب را در خور حمایت یافتند. میدانم که طی این طریق جز با توکل بر الطاف الهی و همدلی، همفکری و همگامی مردم عزیز و یاری رهبر فرزانه انقلاب میسر نمیشود. اطمینان دارم که ملت شریف ایران هوشمندانه تحولات کشور را دنبال میکنند و با شرکت مسوولانه در انتخاباتی که آینده این سرزمین را رقم خواهد زد به وظیفه انسانی، ملی و دینی خود عمل خواهم کرد و راهی را برخواهند گزید که خیر عمومی در آن است. همچنین ایمان دارم که خداوند همه تلاشگران در مسیر حق را که ملت مجاهد ما بیتردید از جمله آنانند با حمایتهای خود یاری خواهند فرمود.
تداوم بازداشت خانگی، ادامه محرومیت از حقوق اولیه، ملاقات یک ساعته با یکی از فرزندان
در طول تمام هفته های گذشته محدودیت تماسهای تلفنی خانواده با این زوج سبز همچنان به قوت خود ادامه داشته است. همچنین به اطلاع می رساند اولین ملاقات پس از عید تنها بین دختر بزرگتر به همراه خانواده ایشان در حضور ماموران امنیتی به مدت یک ساعت در محلی غیر از منزل مسکونی آنها با مهندس موسوی و دکتر رهنورد انجام شده است. براساس این گزارش وضعیت روحی و جسمی مهندس موسوی و همسرشان خوب و رضایت بخش بوده...با گذشت حدودسه ماه از بازداشت خانگی غیر قانونی میر حسین موسوی و زهرا رهنورد ابهامها در مورد شرایط زندگی، دسترسی به حقوق قانونی وانسانی آنها همچنان باقیست.با توجه به تماس مکرر علاقمندان به میرحسین موسوی و زهرا رهنورد با کلمه و جویا شدن از وضعیت ایشان، به اطلاع می رساند، اولین ملاقات پس از عید تنها بین دختر بزرگتر به همراه خانواده ایشان در حضور ماموران امنیتی به مدت یک ساعت در محلی غیر از منزل مسکونی آنها با مهندس موسوی و دکتر رهنورد انجام شده است. براساس این گزارش وضعیت روحی و جسمی مهندس موسوی و همسرشان خوب و رضایت بخش بوده است. به جز ملاقات ذکرشده در طول تمام هفته های گذشته محدودیت تماسهای تلفنی خانواده با این زوج سبز همچنان به قوت خود ادامه داشته است.غیر از ملاقات هفته پیش و در طول مدت حصر نیز فقط یکی دیگر از دختران خانواده موسوی در اسفند ماه سال گذشته توانسته بود ملاقات کوتاهی با والدین خود داشته باشد.مهندس موسوی و همسرش دکتر زهرا رهنورد پس از ۲۵ بهمن در زندان خانگی قرار گرفتند و از بامداد ۲۷ بهمن کلیه ارتباطات آنها نیز قطع شد. در ایام نوروز پدر مهندس موسوی دار فانی را وداع گفت که مهندس موسوی مجال حضور در مراسم سوگواری پدر و نیز چهلم آن مرحوم که در روز شنبه همین هفته بود را نیافت.پاسخ گو نبودن مقامات قضایی، امنیتی و دیگر مقامات زیربط و تصمیم گیرندگان اصلی، در مورد وضعیت حقوقی و قضایی ایشان و نقض آشکار و مستمر حقوق اولیه و آزادی های آنها و همچنین اصرار در بی توجهی به قوانین و مقررات جاری کشور نگرانی ها را از این زندان خانگی غیر قانونی بیشتر می کند.
شیرین! دعا كن همينطور ايستاده بمانيم/ نوشتهای از یک همبندی سابق برای شیرین علم هولی
شیرین علمهولی آتشگاه سحرگاه یکشنبه ۱۹ اردیبهشت ماه ۱۳۸۹ پس از گذراندن یک سال و ۹ ماه حبس در زندان اوین تهران به اتهام محاربه و بدون اطلاع خانواده و وکلایش در زندان اوین اعدام شد. متن زیر نوشتهی یکی از همبندیان سابق اوست که توسط کمیته گزارشگران حقوق بشر تنظیم و منتشر میشود.شب بود، آمدند دنبال شيرين، همه مات مانده بودند كه كجا ميبرندش. بيلباس. بيوسيله، تا بچهها به خودشان بيايند، شيرين را از در بند بردند بيرون و در بسته شد. بچهها، مستأصل و نگران، پشت ميلههاي در بند، سرك ميكشيدند، داد ميزدند. خبري از شيرين ميخواستند. يك چيزي انگار توي دل همه چنگ ميانداخت. ته چشمهاي همه، يك حرف بود. كسي دلش نميخواست حدسي بزند. كسي دلش نميخواست فكر كند كه شيرين را كجا بردهاند. دل توي دل كسي نبود. هي راهرو را ميرفتند تا دم در بند، در ميزدند. كسي باز نميكرد. بر ميگشتند توي اتاق. چند نفري كتابهاي دعايشان را بيرون آورده بودند. توي صورت همه، يك حس ناگفتني بود. ترس، اضطراب. چيزي كه نميشد توصيفش كرد. كسي دلش نميخواست حرف بزند. شيرين را برده بودند.زندانيهاي مالي، با برو بيايي كه داشتند. در به در به دنبال خبر بودند. هيچكس ، آن شب توي بند نخوابيد. بعضيها توي راهرو نشسته بودند و تسبيح دستشان بود. برخي ديگر توي حمام سيگار ميكشيدند. زندانيهاي مالي آن شب، پشت به پشت بچههاي سياسي ايستادند و نخوابيدند و دعا كردند و خواب به چشمشان نيامدند. اين شب لعنتي.. تمام نميشد. هيچكس خبري از شيرين نميداد.يكي از بچههاي مالي كه توي دفتر رفت و آمد داشت؛ آمد و گفت كه بردنش انفرادي.بعضيها يواشكي گريه ميكردند. تمام ترس عالم انگار توي دل بچههاي اين بند بود. نكند شيرين برنگردد . هيچكس دلش نميخواست، حتي فكر كند. بچهها به خودشان اميدواري ميدادند كه هنوز حكمش توي ديوان است. هنوز قطعي نشده است. نميشود كه حكم قطعي نشده را اجرا كنند. آن شب لعنتي. تمام نميشد.
راهروي بند را وجب كرديم زير پاهايمان آن شب تا صبح.
و صبح ديگر كسي اميدي نداشت به بازگشت شيرين. يك بغض بود توي گلوي همه. بغضي كه كسي نميخواست رهايش كند.صبح كه شد مأمور آمد توي اتاق. نگاه كرد و تسليت گفت. گفت كه وسايلش را جمع كنيم.تمام بچههاي اتاق يخ زده بودند انگار. خشم بود و بغض و كينه. بعضيها رويشان را برگرداندند و زدند زير گريه. كسي دلش را نداشت برود سراغ وسايل شيرين.بچههاي تختهاي كناري. بالا و پايين. در سكوت ديوانهكننده اتاق، وسايلش را جمع كردند و دادند دست مأمور. او باز تسليت گفت و رفت.اتاق سياسيها ماند و تختي كه خالي مانده بود از شيرين. از بوي شيرين. از نگاه شيرين. از مقاومتش. از خندههايش. يك اتاق بود و جاي خالي شيرين كه هر جا سر بر ميگرداندي، ميزد توي چشمت.چقدر آن روز و روزهاي بعدش، پنهاني اشك ريختيم. چقدر جاي خالياش را دلتنگي كرديم. چقدر بغض داشتيم و رهايش نكرديم كه بقيه زندانيها نبينند كه سياسيها هم گريه ميكنند.تا عصر، هي اتاق پر و خالي ميشد از زندانيهاي بند كه ميآمدند. گريه ميكردند. تسليت ميگفتند و ميرفتند. ما صاحب عزاي شيرين شده بوديم. ما صاحب عزاي همه بچههايي بوديم كه بيگناه رفتند پاي چوبه دار. صاحب عزاي فرزاد كمانگر، فرها وكيلي، علي حيدريان.توي اخبار كه اعدامشان را اعلام كرد. ديگر فهميديم كه جاي شيرين براي هميشه اين روزگار در بين ما خالي مانده است. ما صاحب عزاي شيرين بوديم. ما هنوز صاحب عزاي شيرينايم و براي نبودنش بغض داريم.حالا يكسال گذشته است. از روزي كه رفتهاي، شيرين. خيلي اتفاقها افتاد. خيليها را بردند به تبعيد توي زندان رجاييشهر و حالا قرچك ورامين. شبنم و معصومه و سيمين و ريحانه و مريم؛ توي زندان قرچك دارند براي زنده ماندن مبارزه ميكنند. ميگويند آنجا زندانيها نه آب دارند و نه غذا. نه حمام و دستشويي درست و حسابي. دارند دوستانمان را آرام آرام ميكشند. شيرين.بچههاي ديگر را از بند 2، بردند بند متادون. حالا ديگر زندگيشان شده است، از صبح تا شب چرخيدن توي آن سالن كوچك 40-50 متري كه نه هواخوري مستمر دارد و نه ديگر دسترسي به كلاسهاي فرهنگي دارند. نه سالن ورزش. نه هيچ امكان ديگري.از وقتي رفتهاي خيلي چيزها عوض شده.حالا آنجا كه نشستهاي، براي روزهاي دوستانمان. براي روزهاي ما، دعا كن شيرين. دعاهاي ما براي برگشتنت به بند، نتيجه نداد. تو اما آنجا دعا كن كه ديگر آن اتاقها از بوي هيچكس خالي نشود.دعا كن كه كه جاهاي خاليمان بيش از اين نشود. شيرين. دعا كن بتوانيم همينطور صبر كنيم. دعا كن همينطور ايستاده بمانيم. دعا كن كه جاي خاليمان از ذهن اين شهر فراموش نشود.
شيرين ....... شيرين
راهروي بند را وجب كرديم زير پاهايمان آن شب تا صبح.
و صبح ديگر كسي اميدي نداشت به بازگشت شيرين. يك بغض بود توي گلوي همه. بغضي كه كسي نميخواست رهايش كند.صبح كه شد مأمور آمد توي اتاق. نگاه كرد و تسليت گفت. گفت كه وسايلش را جمع كنيم.تمام بچههاي اتاق يخ زده بودند انگار. خشم بود و بغض و كينه. بعضيها رويشان را برگرداندند و زدند زير گريه. كسي دلش را نداشت برود سراغ وسايل شيرين.بچههاي تختهاي كناري. بالا و پايين. در سكوت ديوانهكننده اتاق، وسايلش را جمع كردند و دادند دست مأمور. او باز تسليت گفت و رفت.اتاق سياسيها ماند و تختي كه خالي مانده بود از شيرين. از بوي شيرين. از نگاه شيرين. از مقاومتش. از خندههايش. يك اتاق بود و جاي خالي شيرين كه هر جا سر بر ميگرداندي، ميزد توي چشمت.چقدر آن روز و روزهاي بعدش، پنهاني اشك ريختيم. چقدر جاي خالياش را دلتنگي كرديم. چقدر بغض داشتيم و رهايش نكرديم كه بقيه زندانيها نبينند كه سياسيها هم گريه ميكنند.تا عصر، هي اتاق پر و خالي ميشد از زندانيهاي بند كه ميآمدند. گريه ميكردند. تسليت ميگفتند و ميرفتند. ما صاحب عزاي شيرين شده بوديم. ما صاحب عزاي همه بچههايي بوديم كه بيگناه رفتند پاي چوبه دار. صاحب عزاي فرزاد كمانگر، فرها وكيلي، علي حيدريان.توي اخبار كه اعدامشان را اعلام كرد. ديگر فهميديم كه جاي شيرين براي هميشه اين روزگار در بين ما خالي مانده است. ما صاحب عزاي شيرين بوديم. ما هنوز صاحب عزاي شيرينايم و براي نبودنش بغض داريم.حالا يكسال گذشته است. از روزي كه رفتهاي، شيرين. خيلي اتفاقها افتاد. خيليها را بردند به تبعيد توي زندان رجاييشهر و حالا قرچك ورامين. شبنم و معصومه و سيمين و ريحانه و مريم؛ توي زندان قرچك دارند براي زنده ماندن مبارزه ميكنند. ميگويند آنجا زندانيها نه آب دارند و نه غذا. نه حمام و دستشويي درست و حسابي. دارند دوستانمان را آرام آرام ميكشند. شيرين.بچههاي ديگر را از بند 2، بردند بند متادون. حالا ديگر زندگيشان شده است، از صبح تا شب چرخيدن توي آن سالن كوچك 40-50 متري كه نه هواخوري مستمر دارد و نه ديگر دسترسي به كلاسهاي فرهنگي دارند. نه سالن ورزش. نه هيچ امكان ديگري.از وقتي رفتهاي خيلي چيزها عوض شده.حالا آنجا كه نشستهاي، براي روزهاي دوستانمان. براي روزهاي ما، دعا كن شيرين. دعاهاي ما براي برگشتنت به بند، نتيجه نداد. تو اما آنجا دعا كن كه ديگر آن اتاقها از بوي هيچكس خالي نشود.دعا كن كه كه جاهاي خاليمان بيش از اين نشود. شيرين. دعا كن بتوانيم همينطور صبر كنيم. دعا كن همينطور ايستاده بمانيم. دعا كن كه جاي خاليمان از ذهن اين شهر فراموش نشود.
شيرين ....... شيرين
قطع تماس تلفنی نسرین ستوده
رضا خندان همسر نسرین ستوده خبر داده است که از ۱۰ روز پیش که خانم ستوده را به بند موسوم به «متادون» زندان اوین منتقل کردهاند، امکان برقراری تماس تلفنی با ایشان نبوده است.همسر خانم ستوده روز گذشته در گفتوگو با پایگاه اینترنتی «تغییر برای برابری» گفت: «اولین بار پس از این جابهجایی، به سالن ملاقات مراجعه کردیم و متأسفانه از ملاقات حضوری بچهها ممانعت کردند؛ این در حالی بود که از چند ماه پیش بچهها میتوانستند پنج دقیقه بهطور غیررسمی مادرشان را حضوری در راهرو ملاقات کنند.رضا خندان در بخش دیگری از گفتوگو خود با سایت «تغییر برای برابری» ابراز نگرانی کرده است که با انتقال خانم ستوده به زندان قرچک ورامین، ملاقات فرزندان ایشان با مادرشان از این نیز دشوارتر خواهد شد.پیشتر، در جریان آخرین ملاقاتی که نسرین ستوده با همسرش داشت به او خبر داده بود قرار است به زودی آنها را به زندان «چرمشهر ورامین» منتقل کنند.زندان چرمشهر در جنوب تهران و در منطقه «قرچک ورامین» واقع است. برخی از گزارشهای منتشر شده حکایت از آن دارد که وضعیت بهداشتی و خدماتی این زندان بسیار نامناسب و غیراستاندارد است. پیشتر گزارشات دیگری مبنی بر انتقال برخی از زندان زن سیاسی به این زندان در حوالی ورامین منتشر شده بود.خانم ستوده از ۱۳شهریورماه گذشته در بازداشت بهسر میبرند و در دیماه سال پیش از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی پیرعباسی با اتهام امنیتی محاکمه و به ۱۱ سال زندان، ۲۰ سال محرومیت از حرفه وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد.در فروردین گذشته خانم ستوده اعلام کرد که از حق اعتراض خود در دادگاه تجدیدنظر صرفنظر کرده است. در طول این مدت نسرین ستوده دو بار در اعتراض به شرایط «غیرقانونی» خود در زندان دست به اعتصاب غذا زده است.
بیانیه اعتراضی خانواده های دو کوهنورد زندانی در ایران
خانواده های شین بائر و جاش فتال، دو کوهنورد آمریکایی زندانی در ایران، با انتشار بیانیه ای خواستار پایان یافتن حبس فرزندان خود و آزادی آنها شده اند.
صدای آمریکا:خانواده های این دو زندانی ضمن اعتراض به برگزاری دادگاه برای شین و جاش در روز چهارشنبه، نارضایتی خود را از روند رسیدگی به پرونده آنها اعلام کرده اند.سارا شورد، کوهنورد زندانی دیگری که مدتی پیش با وثیقه آزاد شده بود، اعلام کرده است که در جلسه دادگاه روز چهارشنبه حضور پیدا نخواهد کرد.
صدای آمریکا:خانواده های این دو زندانی ضمن اعتراض به برگزاری دادگاه برای شین و جاش در روز چهارشنبه، نارضایتی خود را از روند رسیدگی به پرونده آنها اعلام کرده اند.سارا شورد، کوهنورد زندانی دیگری که مدتی پیش با وثیقه آزاد شده بود، اعلام کرده است که در جلسه دادگاه روز چهارشنبه حضور پیدا نخواهد کرد.
مجتبی واحدی شایعه عارضه قلبی شیخ مهدی کروبی را تکذیب کرد
سید مجتبی واحدی مشاور شیخ مهدی کروبی از رهبران سبز در گفتوگویی اختصاصی با خبرنگاران سبز شایعه عارضه قلبی داشتن مهدی کروبی را تکذیب کرد. در این مصاحبه که ساعتی پیش برگزار شد مجتبی واحدی ساختن چنین شایعههایی را شبیه شایعه توبهنامه نوشتن ایشان دانست و آن را نادرست دانست. گفتنی است که امروز سایت «ندای انقلاب» که وابسته به اردوگاه حکومتی ج.ا. است در خبری با عنوان اختصاصی/ جدیدترین خبر از کروبی اعلام کرد که کروبی به دلیل ناامیدی از اینکه اختلافات بین علی خامنهای و محمود احمدینژاد به نتیجه دلخواه نرسیده است دچار عارضه قلبی شده است. وقتی خبرنگاران سبز این موضوع را با مجتبی واحدی در میان گذاشت ولی اعلام کرد که شایعه عارضه قلبی کروبی را دروغ میداند.
۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۰, سهشنبه
طعم خنجر خامنه اي؛ به خانواده احمدي نژاد هم رحم نخواهد شد!
«طعم خنجر خامنه اي»
به خانواده احمدي نژاد هم رحم نخواهد شد!
خبر اول: «طلاق ايدئولوژيك و سياسي» در جمهوري اسلامي هم رايج مي شود! / امروز حجت الاسلام كاظم صديقي امام جمعه تهران گفت:«آيت الله خامنه اي حتي مي تواند همسر احمدي نژاد را طلاق بدهد و همسرش را به او حرام كند!» وي گفت: «يكي از وزراي كابينه (!) به من گفت ما معتقديم اگر حضرت آقا، همسر آقاي رئيس جمهور را طلاق بدهد، همسر رئيس جمهور برايش حرام ميشود و رئيس جمهور حتي نميتواند به او دست بزند!»
خبر تكميلي: حتي «داش هاي محله» به حمايت از مقام معظم رهبري مي آيند! / به گزارش فارس نيوز رسانه سپاه، صديقي امام جمعه تهران همچنين گفت: «حضرت آيت الله خامنهاي، اين زعيم ما اگر حكمي كند و در صورتي كه انقلاب و قانون اساسي هم نباشد، نه تنها مردم مقيد و نماز خوان ما، بلكه حتي «داشهاي محله» نيز با غيرت ديني به خودشان اجازه نمي دادند لحظهاي در اجراي فرمان آن بزرگوار تسامحي و تساهلي كنند!» /
مبنع هر دو خبر. فارس نيوز
***
در طول سالهاي بعد از انقلاب، بسياري از سياسيون و روشنفكران و رقيبان «طعم خنجر» سيد علي خامنه اي را چشيده اند. يا از صحنه روزگار حذف شده اند و يا منزوي و خانه نشين. در حوصله اين مطلب كوتاه نيست تا خيلي به «عقب» برگرديم، از طرفي حقيقت اين است كه هر كسي رويش را از خامنه اي برگردانده تا نگاهي به «عقب» بياندازد، سوزش خنجر او را احساس كرده است! از اعضاي شوراي انقلاب بگيريد تا هاشمي رفسنجاني كه بيشترين كمك را به حجت الاسلام خامنه اي كرد تا يك شبه، تبديل به آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي شود. از آيت الله محمد بهشتي كه به طرز مشكوكي ترور شد تا عليرضا بهشتي فرزند او كه با دستور مستقيم آيت الله خامنه اي روانه زندان شد. از آيت الله منتظري تا صانعي و از ميرحسين موسوي و كروبي بگيريد تا خاتمي و احمد خميني. البته اينجا قصد دفاع از كسي نيست اما به واقع هيچكس از طعم خنجر آقاي خامنه اي بي نصيب نمانده است. رهبر معظم حتي به وفاداران و ياران خود هم رحم نكرده و امثال «سعيد امامي» را هم از طعم خنجرش بي نصيب نگذاشته است. «آقا» به خصوص وقتي گزارشي يا خبري از كسي مي شنود، خنجرش براي فرو رفتن در پهلوي او تيز مي شود. چنانچه اين روزها گزارشهاي «حيدر مصلحي» از رفتارهاي مشكوك تيم احمدي نژاد به گوش «آقا» رسيد و مي خواهد ماري را كه خودش در آستين پرورش داده با همان خنجر هميشگي اش، يكباره و ناگهاني بكشد يا كاملا" مطيع كند. البته اين كار، كار دشواري است. بيراه نيست كه رهبر معظم از همه خطيبان و ائمه جمعه و منبري ها كمك خواسته تا درباره «ولايتش» حرفي بزنند. دعوا بالا گرفته و آقاي خامنه اي مي داند احمدي نژاد، ماهي ليزي است. در واقع «ارّه ماهي» لغزنده اي است و شايد هم بتواند زهرش را به خامنه اي بزند. بنابراين رهبر معظم، خطيبان جمعه و حتي «داش هاي محله» را هم به كمك فراخوانده تا همگي درباره ولايت او سخني بگويند، عربده اي بزنند و احمدي نژاد را مطيع كنند. امروز آقاي صديقي، روضه خوان محبوب آيت الله خامنه اي كه غالبا" در منبرهاي بيت رهبري روضه مي خواند، در نماز جمعه تهران دو پيام آشكار به احمدي نژاد داد:
اول اينكه بايد از اطرافيانش مثل مشائي و بقايي و رحيمي و ثمره هاشمي و ديگران فاصله بگيرد و آنها را جراحي كند تا دل «آقا» راضي شود! آقاي صديقي اين پيام را در يك لفافه پيچيد و درباره قدرت ولي فقيه، حتي براي جاري ساختن حكم طلاق بين احمدي نژاد و همسرش سخن گفت. تهديدي كه درباره قدرت ولايت مطلقه فقيه شنيده بوديم، اما تا به حال در منابر عمومي با اين صراحت بيان نشده بود.
دوم اينكه اگر احمدي نژاد به قدرتش در ميان توده هاي مردمي باور پيدا كرده، حجت الاسلام صديقي هشدار داد خامنه اي براي جنگ خياباني با احمدي نژاد، حتي از «داش هاي محله ها» هم استفاده خواهد كرد.
اين روزها احمدي نژاد بايد مراقب درون و بيرون باشد. او با ساده لوحي باور كرده بود اين «آقا» قدر زحمات غلامش را مي شناسد! امروز اما غلام بينوا بايد مراقب خنجر مولايش باشد. اين خنجر به خون دهها «خواجه» ديگر آغشته است. خواجگاني كه بر خود اين «حضرت آقا» مقام سروري و بزرگي داشتند ولي ت روي برگرداندند، زخم خوردند، خانه نشين شدند و يا كشته شدند!
كافي بود احمدي نژاد به جاي خودارضايي سياسي، كمي اهل ورق زدن تاريخ همين چندسال اخير مي بود، تا مي توانست اين نكته را بفهمد كه آقاي خامنه اي، هر چيزي را بتواند فراموش كند، هرگز كينه هايش را فراموش نمي كند و همواره خنجري زير عباي خود پنهان كرده است. و امروز نوبت غلام چموش است كه ده روز قهر كرد و آقا را بدجوري به زحمت و رسوايي بيشتر انداخت!
نوشته اي بود از بابک داد
به خانواده احمدي نژاد هم رحم نخواهد شد!
خبر اول: «طلاق ايدئولوژيك و سياسي» در جمهوري اسلامي هم رايج مي شود! / امروز حجت الاسلام كاظم صديقي امام جمعه تهران گفت:«آيت الله خامنه اي حتي مي تواند همسر احمدي نژاد را طلاق بدهد و همسرش را به او حرام كند!» وي گفت: «يكي از وزراي كابينه (!) به من گفت ما معتقديم اگر حضرت آقا، همسر آقاي رئيس جمهور را طلاق بدهد، همسر رئيس جمهور برايش حرام ميشود و رئيس جمهور حتي نميتواند به او دست بزند!»
خبر تكميلي: حتي «داش هاي محله» به حمايت از مقام معظم رهبري مي آيند! / به گزارش فارس نيوز رسانه سپاه، صديقي امام جمعه تهران همچنين گفت: «حضرت آيت الله خامنهاي، اين زعيم ما اگر حكمي كند و در صورتي كه انقلاب و قانون اساسي هم نباشد، نه تنها مردم مقيد و نماز خوان ما، بلكه حتي «داشهاي محله» نيز با غيرت ديني به خودشان اجازه نمي دادند لحظهاي در اجراي فرمان آن بزرگوار تسامحي و تساهلي كنند!» /
مبنع هر دو خبر. فارس نيوز
***
در طول سالهاي بعد از انقلاب، بسياري از سياسيون و روشنفكران و رقيبان «طعم خنجر» سيد علي خامنه اي را چشيده اند. يا از صحنه روزگار حذف شده اند و يا منزوي و خانه نشين. در حوصله اين مطلب كوتاه نيست تا خيلي به «عقب» برگرديم، از طرفي حقيقت اين است كه هر كسي رويش را از خامنه اي برگردانده تا نگاهي به «عقب» بياندازد، سوزش خنجر او را احساس كرده است! از اعضاي شوراي انقلاب بگيريد تا هاشمي رفسنجاني كه بيشترين كمك را به حجت الاسلام خامنه اي كرد تا يك شبه، تبديل به آيت الله خامنه اي رهبر جمهوري اسلامي شود. از آيت الله محمد بهشتي كه به طرز مشكوكي ترور شد تا عليرضا بهشتي فرزند او كه با دستور مستقيم آيت الله خامنه اي روانه زندان شد. از آيت الله منتظري تا صانعي و از ميرحسين موسوي و كروبي بگيريد تا خاتمي و احمد خميني. البته اينجا قصد دفاع از كسي نيست اما به واقع هيچكس از طعم خنجر آقاي خامنه اي بي نصيب نمانده است. رهبر معظم حتي به وفاداران و ياران خود هم رحم نكرده و امثال «سعيد امامي» را هم از طعم خنجرش بي نصيب نگذاشته است. «آقا» به خصوص وقتي گزارشي يا خبري از كسي مي شنود، خنجرش براي فرو رفتن در پهلوي او تيز مي شود. چنانچه اين روزها گزارشهاي «حيدر مصلحي» از رفتارهاي مشكوك تيم احمدي نژاد به گوش «آقا» رسيد و مي خواهد ماري را كه خودش در آستين پرورش داده با همان خنجر هميشگي اش، يكباره و ناگهاني بكشد يا كاملا" مطيع كند. البته اين كار، كار دشواري است. بيراه نيست كه رهبر معظم از همه خطيبان و ائمه جمعه و منبري ها كمك خواسته تا درباره «ولايتش» حرفي بزنند. دعوا بالا گرفته و آقاي خامنه اي مي داند احمدي نژاد، ماهي ليزي است. در واقع «ارّه ماهي» لغزنده اي است و شايد هم بتواند زهرش را به خامنه اي بزند. بنابراين رهبر معظم، خطيبان جمعه و حتي «داش هاي محله» را هم به كمك فراخوانده تا همگي درباره ولايت او سخني بگويند، عربده اي بزنند و احمدي نژاد را مطيع كنند. امروز آقاي صديقي، روضه خوان محبوب آيت الله خامنه اي كه غالبا" در منبرهاي بيت رهبري روضه مي خواند، در نماز جمعه تهران دو پيام آشكار به احمدي نژاد داد:
اول اينكه بايد از اطرافيانش مثل مشائي و بقايي و رحيمي و ثمره هاشمي و ديگران فاصله بگيرد و آنها را جراحي كند تا دل «آقا» راضي شود! آقاي صديقي اين پيام را در يك لفافه پيچيد و درباره قدرت ولي فقيه، حتي براي جاري ساختن حكم طلاق بين احمدي نژاد و همسرش سخن گفت. تهديدي كه درباره قدرت ولايت مطلقه فقيه شنيده بوديم، اما تا به حال در منابر عمومي با اين صراحت بيان نشده بود.
دوم اينكه اگر احمدي نژاد به قدرتش در ميان توده هاي مردمي باور پيدا كرده، حجت الاسلام صديقي هشدار داد خامنه اي براي جنگ خياباني با احمدي نژاد، حتي از «داش هاي محله ها» هم استفاده خواهد كرد.
اين روزها احمدي نژاد بايد مراقب درون و بيرون باشد. او با ساده لوحي باور كرده بود اين «آقا» قدر زحمات غلامش را مي شناسد! امروز اما غلام بينوا بايد مراقب خنجر مولايش باشد. اين خنجر به خون دهها «خواجه» ديگر آغشته است. خواجگاني كه بر خود اين «حضرت آقا» مقام سروري و بزرگي داشتند ولي ت روي برگرداندند، زخم خوردند، خانه نشين شدند و يا كشته شدند!
كافي بود احمدي نژاد به جاي خودارضايي سياسي، كمي اهل ورق زدن تاريخ همين چندسال اخير مي بود، تا مي توانست اين نكته را بفهمد كه آقاي خامنه اي، هر چيزي را بتواند فراموش كند، هرگز كينه هايش را فراموش نمي كند و همواره خنجري زير عباي خود پنهان كرده است. و امروز نوبت غلام چموش است كه ده روز قهر كرد و آقا را بدجوري به زحمت و رسوايي بيشتر انداخت!
نوشته اي بود از بابک داد
مشائي زير ذرّه بين اطلاعاتي، «شنود و رهگيري» مي شود!
جداي از زمينه سازيهاي رسانه اي بر عليه مشائي و «جريان انحرافي دولت» كه هنوز ادامه دارد، اين روزها مشائي و گذشته اش، ارتباطاتش و سابقه اش زير ذرّه بين مأموران اطلاعاتي است و با اينكه «تكذيب بازداشت او توسط يك مقام سپاه» خبر از اين مي دهد كه مدارك كافي براي بازداشت او آماده است، اما شايد براي حذف كامل او، هم به تكميل شدن اقرار بازداشت شدگان روزهاي اخير )از نزديكان مشائي) نياز دارند و هم به يافتن و شناسايي تمامي پلهاي ارتباطي جريان مشائي با نيروهاي سياسي داخلي و خارجي. بالاخره بايد براي جرياني كه نام «فتنه جديد!» بر آن نهاده اند، آنقدرها مدرك جمع بكنند تا هر برخوردي را توجيه نمايد.
امروز جلسه هيأت دولت با حضور همزمان احمدي نژاد و مصلحي و با نيشخند مشائي برگزار شد. احمدي نژاد روز شنبه در مراسم سوگواري بيت رهبري حاضر شد و به رغم شنيدن سخنان تندي از طرف روضه خوان مراسم، ظاهرا" رهبري را متقاعد كرد تا در قبال دعوت از حيدر مصلحي براي حضور در هيأت دولت، امنيت دوست نزديكش اسفنديار رحيم مشائي تأمين شود. حالا احمدي نژاد و خامنه اي، هر كدام در پاي ميز شطرنج، در انتظار حذف مهره طرف مقابل به كمين نشسته اند. از طرفي پرونده فساد مالي محمد رضا رحيمي، معاون اول احمدي نژاد به سرانجام رسيده و حكم محكوميت رحيمي صادر شده است.
از سوي ديگر تورهاي امنيتي و رهگيري هاي اطلاعاتي براي شناسايي مرتبطين با آقايان مشائي و بقايي در حال فعاليت و زمينه سازي رواني و رسانه اي هستند. نگاه آقاي خامنه اي روي مهره «قلعه» احمدي نژاد خيره مانده است. او بدون حذف مشائي، مورد سرزنش حاميان ولايت قرار خواهد گرفت. در ديگر سوي اين شطرنج، احمدي نژاد هنوز در فكر حذف مهره «وزير» محبوب رهبري، حيدر مصلحي است كه با شنود مكالمات آقاي مشائي و گزارش دادن آن به خامنه اي، باعث شد »رابطه پدري و فرزندي» احمدي نژاد با رهبري قطع شود.
امروز چهره خسته و دفورمه احمدي نژاد، تكيده تر، بيمارتر و خسته تر و البته كريه تر از روزهاي قبل بود. شايد او بهتر از هر كسي مي داند چه عاقبت هولناكي در انتظارش است. تيم اطلاعاتي سپاه و آقاي خامنه اي بدجور روي مهره هاي احمدي نژاد تمركز كرده اند. نوبت اقدام قاطع و يكباره آنها، شايد به روز يا هفته هم نرسد.
نوشته اي بود از بابک داد
امروز جلسه هيأت دولت با حضور همزمان احمدي نژاد و مصلحي و با نيشخند مشائي برگزار شد. احمدي نژاد روز شنبه در مراسم سوگواري بيت رهبري حاضر شد و به رغم شنيدن سخنان تندي از طرف روضه خوان مراسم، ظاهرا" رهبري را متقاعد كرد تا در قبال دعوت از حيدر مصلحي براي حضور در هيأت دولت، امنيت دوست نزديكش اسفنديار رحيم مشائي تأمين شود. حالا احمدي نژاد و خامنه اي، هر كدام در پاي ميز شطرنج، در انتظار حذف مهره طرف مقابل به كمين نشسته اند. از طرفي پرونده فساد مالي محمد رضا رحيمي، معاون اول احمدي نژاد به سرانجام رسيده و حكم محكوميت رحيمي صادر شده است.
از سوي ديگر تورهاي امنيتي و رهگيري هاي اطلاعاتي براي شناسايي مرتبطين با آقايان مشائي و بقايي در حال فعاليت و زمينه سازي رواني و رسانه اي هستند. نگاه آقاي خامنه اي روي مهره «قلعه» احمدي نژاد خيره مانده است. او بدون حذف مشائي، مورد سرزنش حاميان ولايت قرار خواهد گرفت. در ديگر سوي اين شطرنج، احمدي نژاد هنوز در فكر حذف مهره «وزير» محبوب رهبري، حيدر مصلحي است كه با شنود مكالمات آقاي مشائي و گزارش دادن آن به خامنه اي، باعث شد »رابطه پدري و فرزندي» احمدي نژاد با رهبري قطع شود.
امروز چهره خسته و دفورمه احمدي نژاد، تكيده تر، بيمارتر و خسته تر و البته كريه تر از روزهاي قبل بود. شايد او بهتر از هر كسي مي داند چه عاقبت هولناكي در انتظارش است. تيم اطلاعاتي سپاه و آقاي خامنه اي بدجور روي مهره هاي احمدي نژاد تمركز كرده اند. نوبت اقدام قاطع و يكباره آنها، شايد به روز يا هفته هم نرسد.
نوشته اي بود از بابک داد
اشتراک در:
پستها (Atom)
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم ( پدرام طنازی )
سقوط معیشت و دیکتاتوری خامنهای؛ بازی خطرناک با خشم مردم بحرانهای بیپایان اقتصادی در جمهوری اسلامی، زندگی مردم را به ویرانهای تبدیل کرد...
-
رضا رسايي را كشتند. او يكي از معترضان شجاعي بود كه پس از كشته شدن وحشيانه مهسا ژينا اميني براي اعتراض به خيابانها آمده بود. او در تاريخ ١٦...
-
در شامگاه جمعه، ۱۸ آبانماه ۱۴۰۳، شلیک یک موشک بالستیک از سوی نیروهای سپاه پاسداران از حوالی پایگاه موشکی این نیرو در نزدیکی شاهرود توجه بسی...