به دنبال سخنان اخیر محسنی اژهای، دادستان کل کشور در رونمایی کتاب «کروبی رو به سقوط» که گفته بود ادعاهای دبیر کل حزب اعتماد ملت در باره «تجاوزها» سندیت ندارد، مجتبی واحدی، مشاور مهدی کروبی در مطلبی که امروز منتشر شده، با ذکر مواردی از «سادهلوحی» وزیر سابق اطلاعات، به ادعاهای او پاسخ گفته است. محسنی اژهای بعد از گاز گرفتن عیسی سحرخیز در سالهای گذشته به «گازگیر» و به خاطر «مانکن» شدن پسرش، به «ابوالفشن» معروف شده است.
متن کامل مطلب مجتبی واحدی که در سایت سهامنیوز منتشر شده به شرح زیر است:
میگویند هرکس تنها به قاضی برود راضی بر میگردداما گمان میکنم سخنان عقده گشایانه محسنی اژه ای در مورد شیخ شجاع ـ مهدی کروبی ـ حتی خود او را هم راضی نمیکند.دادستان کل جمهوری اسلامی، تا قبل از افتضاحات سال ۸۸ بیش از هر چیز به خاطر پرتاب قندان به طرف سحرخیز و « گاز گرفتن » آن روزنامه نگار شجاع، مورد توجه رسانه ها بود اما پس از تحقیر توسط احمدی نژاد و برکناری حقارت آمیز از سرپرستی وزارت اطلاعات، به توصیه رهبر جمهوری اسلامی، جایگاه دادستانی کل کشور را غصب نمود ودر آن جایگاه، خبرساز شد. رهبر از این توصیه، دو هدف را تعقیب مینمود. نخست آنکه در جنگ با احمدی نژاد بر تعداد یاران خود بیفزاید. ( این جنگ ازنخستین روزهای پس از کودتای بیست ودوم خرداد ۸۸ آغاز شده بود اما تنها نزدیکان رهبر واحمدی نژاد از آن مطلع بودند ).هدف دوم آقای خامنه ای از نشاندن این شیخ بی عدالت بر کرسی دادستانی کل، جبران ضعفهای مفرط و جلوگیری از گاف دهیهای رسواگر رئیس بی لیاقت قوه قضائیه ـ شیخ صادق لاریجانی ـ بود.پس از انتساب به دادستانی کل کشور، محسنی اژه ای سایر خصلتهای مخفی مانده خویش را نیز بر ملاساخت. از جمله، به محض بر کناری سعید مرتضوی از دادستانی تهران، او را به معاونت خویش برگزید تا سایر آدمکشان حرفه ای حاکمیت نیز بدانند اگر بنا بر مصلحتهای موقت، از یک سِمت مهم برکنار شوند بلافاصله در جایگاهی مهم تر به فعالیتهای ضد بشری خود ادامه خواهند داد.در مورد رفتار ضد عدالت محسنی اژه ای در سه دهه اخیر به ویژه آنچه که او در دو سال و چند ماه پس از کودتای ۸۸ انجام داده، سخن بسیار است اما بهانه اصلی این یادداشت، آخرین سخنان این شیخ بی اراده و عدالت ستیزاست. دادستان رهبر که برای تکمیل اقدام کینه جویانه یار غار خویش ـ خسرو خوبان ملقب به روح اله حسینیان ـ علیه کروبی در مراسم رونمایی یک کتاب حضور یافته بود سخنانی گفت که برای اکثریت مردم ایران و صاحبان خرد، بی ارزش است اما بی پاسخ گذاشتن آن میتواند موجب توهم او و اربابانش شود. محسنی اژه ای در این سخنرانی تلاش کرد مهدی کروبی را روحانی ساده لوحی جلوه دهد که تحت تأثیر القائات دشمن، ادعاهایی در خصوص « وقوع تجاوز در زندانهای ولی فقیه » مطرح نموده است.اژه ای که همیشه مایل است خود رامتفکر و هوشمند نشان دهد در حالی کروبی شجاع را به « ساده لوحی »متهم کرد که از انتشار فیلمی رسوا گر در مورد خود او، کمتر از سه سال میگذرد. دادستان کل رژیم کودتا، در آن فیلم همچون « شاگردی حرف شنو » در محضر کسی نشسته که خودش را دارای قدرتی خارق العاده برای درمان همه بیماری ها میداند .«محمد علی اکبری » که محسنی اژه ای برای بهره گیری از فیوضات او، عبا و عمامه را به کناری نهاده، همان کسی است که قوه قضائیه ایران، او را به کلاهبرداری و فریب زنان و دختران، متهم مینماید. نمیدانم اتهاماتی که قوه قضائیه علیه « علی اکبری » مطرح کرده، تا چه حد دقیق است اما یقین دارم ادعای این فرد در خصوص مداوای اغلب بیماری ها با هیچ معیار علمی و تجربی، قابل قبول نمیباشد .اوج ساده لوحی شیخ غلامحسین محسنی اژه ای، زمانی آشکارتر میشودکه او در پایان فیلم، تأثیر پذیری ساده لوحانه و خنده آور از میزبان خویش را علنی میسازد. در این صحنه از فیلم، محسنی اژه ای قلم به دست میگیرد و متن دیکته شده توسط « علی اکبری » را عیناً قلمی مینماید تا مشکل او در برخی نهادهای حکومتی، حل و فصل گردد. درواقع دادستان پُر مدعای رهبر، نامه ای مینویسد تا فعالیت بخش هایی دیگر از قوه قضائیه را « ساده لوحانه » یا ظالمانه، جلوه دهد!
کمتر از سه سال پس از انتشار این فیلم رسواگر، محسنی اژه ای که به حق باید او را مجسمه ساده لوحی و دیکتاتوری نامید ،به برکت دسترسی به رسانههای حکومتی ودر حالی که کروبی به هیچ رسانه ای برای پاسخگویی دسترسی ندارد اتهاماتی را علیه شیخ شجاع مطرح مینماید. محسنی اژه ای در واقع « ساده لوحی اثبات شده خویش » را به کسی نسبت میدهد که رفتار هوشمندانه او در در دو سال و نیم اخیر، خواب را از چشم رهبر و مزد بگیران او ربوده است.اما اصل داستان چیست وچه چیز موجب انفجار عقدههای سران حکومت نسبت به کروبی شجاع شده است?در نخستسن هفتههای پس از کودتای۲۲ خرداد ۸۸، گروهی از جوانان مظلوم این کشور، خود را به دفتر کروبی رساندند تا ظلمی را که در زندانهای کودتا برآنان رفته بود با شیخ در میان بگذارند. من در آن روزهادر ایران حضور نداشتم اما مرتباً با شیخ در تماس بودم و رنج او ازشنیدن این اخبار را درک میکردم. نخستین فرض شیخ آن بودکه « اتهامی علیه مأموران وزندانبانان » مطرح شده و او باید از « عدم وقوع آن » مطمئن شود. لذا موضوع را به صورت محرمانه برای کسی نوشت که او هم نسبت به نحوه برگزاری انتخابات وحوادث پس از آن معترض بود در عین حال هنوز دستی در حکومت داشت. با گذشت زمانی نسبتاً طولانی از نامه نگاری با رفسنجانی، هیچ پاسخی به دست کروبی نرسید و لذا او به ناچار، نامه خویش را علنی ساخت تا بلکه فریاد رسی پیدا شود. نخستین واکنش سران حکومت به گونه ای بودکه کروبی را قانع نمود حداقل دربخشی از حکومت، عزم جدی برای مقابله با این مفسده وجوددارد. کروبی با بهره گیری از تلاشهای معلم شجاع ـ محمد داوری ـ اسنادو ومدارک ارائه شده توسط بیست وچهار قربانی را جمع آوری وبه قوه قضائیه فرستاد. در آن زمان برای کروبی این یقین نسبی حاصل شده بودکه تجاوزاتی به وقوع پیوسته اما حاکمیت با آن مخالف بوده است. تا چندهفته نیز مقامات عالی رتبه قضایی ،برای پیگیری موضوع همراهی میکردند اما ناگهان امریه ای از بیت رسید و روندپیگیری، جای خود را به تکذیب و فشار بر قربانیان و همکاران کروبی داد .علت هم مشخص بود : اراده سران نظام بر این تعلق گرفته بود که از عاملان این تجاوزات که درواقع تثبیت کننگان حکومت بودند حمایت نمایند!
به صراحت میگویم بر اساس آخرین مذاکراتی که باآقای کروبی داشتهام بر خلاف ادعاهای یک طرفه و زبونانه محسنی اژهای، نه تنهاشیخ شجاع نسبت به «عدم وقوع تجاوز» قانع نشده بلکه او اکنون معتقد است «تجاوزات، اتفاق افتاده و متجاوزان، مورد حمایت نهادهای قدرت هستند».دربخش دوم این یادداشت علیرغم میل باطنی، چند نکته را یادآوری میکنم تا مخاطبان بدانند دادستان ساده لوح جمهوری اسلامی، در هیچ زمینه ای قادر به اعمال قدرت واراده خویش نیست و تنها به عنوان یک امربر بی سواد، دستوراتی را که به او میدهند از تریبونهای عمومی بیان میکند. ضمن آنکه اوخود بهتر از هر کس میداند حمایتهای بی منطق و ظالمانه اش از رهبر وعملکرد او، تنها به منظور حفظ جایگاهی است که بدون داشتن صلاحیت، آن را غصب نموده است. محسنی اژه ای حتما پاییز یکهزار و سیصد وشصت ونه را به یاد میآورد که به بیمارستان « خاتم الانبیا » آمده بودتا از رئیس مجلس سوم – شیخ مهدی کروبی – عیادت نماید. او که آن روز کت وشلوارآبی روشن به تن داشت آه میکشید و از اینکه « کمتر از دوسال بعد از فوت امام، رفتاررهبر و رئیس جمهور مورد حمایت او ـ رفسنجانی ـ کشور وانقلاب را در مسیر انحراف قرار داده بود »ابراز تأسف میکرد. محسنی اژه ای همان است ورهبر هم یا همان است یا بسیار بدتر از آن روز! انحراف در کشور هم هزاران بار بیشتر از روزی است که آه از نهاد محسنی اژه ای بلند بود.پس با اطمینان میگویم تنها مشوق دادستان بی اراده برای انکه عدالت را اینگونه قربانی نماید و علیه یک زندانی که قدرت دفاع از خویش ندارد، دروغ پراکنی کند آگاهی او نسبت به کینه ای است که رهبر، نسبت به کروبی دارد.محسنی اژه ای اگر کوچک ترین اراده ای از خودداشت کمی در خصوص فسادهای بزرگ سخن میگفت که خود، رسیدگی کننده به آنهابوده است. او حتماً به یاد دارد که در اواخر بهار سال یکهزار وسیصد وهفتاد ودو،به دفتر آقای کروبی در انتهای خیابان پاسداران – همان محلی که بعدها توسط روح اله حسینیان اشغال و با انجام هزینههای کلان، به مرکز برگزاری جشن و میهمانیهای گران قیمت تبدیل شد- آمده بودتا گزارشی از اختلاسهای کلان در «دخانیات » ارائه نماید. آن روز محسنی اژه ای از اثبات « حاتم بخشی یک میلیارد تومانی » مدیر عامل دخانیات سخن میگفت که « سیصد میلیون تومان آن نصیب شیخ احمد جنتی شده بود و سهم رئیس ستاد اقامه نماز کشورازآن، یکصدمیلیون تومان بود ». دادستان ساده لوح و کم سواد جمهوری اسلامی، شاید ازاصول حقوقی اطلاع زیادی نداشته باشد اما به خوبی میداند که رقم اعطایی از نیمه دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد به کسانی مانند جنتی، دهها برابرارزشمند تر از امروز بوده است .اما مگر محسنی اژه ای با اختیار خود سخن میگوید که بتواند از این افتضاحات، حرفی بزند؟
محسنی اژه ای که در برابر منطق سحرخیز ،به طرف او قندان پرتاب کرد و برای اثبات قدرت خویش، اورا « گاز » گرفت کسی است که حتی بر خانه خویش تسلطی ندارد. من بر خلاف رویه حاکم بر جمهوری اسلامی، نمیخواهم رفتار فرزندان محسنی اژه ای را به حساب او بگذارم. حتی معروف شدن پسر دادستان رهبر به « مدل فشن » را نیز موضوع قبیحی نمیدانم ،اما بحث بر سررفتار قوه قضائیه با سایر جوانانی است که مانند فرزند محسنی اژه ای، موهای خود را با حالتهای خاص آرایش میکنند و شلوار جین پاره پاره میپوشند. این شیخ پُرمدعا ـ که به رسم اعراب باید او را « ابو الفشن »نامید ـ نه میتواند فرزند خود را به رعایت الگوهایی که مورد نظر سران نظام است تشویق نماید و نه از آن قدرت بر خوردار است که مانع برخورد قوه قضائیه، با کسانی شود که لباس ورفتار آنها مانند فرزند «مانکن گونه» دادستان کل جمهوری اسلامی است .تنها قدرت نمایی محسنی اژه ای آنست که وقتی فرزندش با اتومبیل چند ده میلیونی در خیابانهای تهران خودنمایی میکند و حقارتهای دوره جوانی پدررا جبران مینماید کسی مزاحم اونشود واو آزادانه، کارهایی را انجام دهدکه سایر جوانان حق انجام آن را ندارند.نمونههای فوق تنها بخشی از مسائلی است که بی ارادگی و اَمربر بودن « دادستان ساده لوح و خشن رهبر»را آشکارمی سازد. اما در خصوص رفتارشخصی و سوءاستفادههای اونیز نکاتی قابل طرح است. اینها را از آن جهت مینویسم تا گمان نکند دسترسی بی حساب و کتاب او به بوقهای تبلیغاتی و محرومیت منتقدان از تریبونهای عمومی، از یکسو به او اجازه میدهد هرگونه که مایل است علیه بزرگانی همچون کروبی شجاع، لجن پراکنی کند و ازسوی دیگر او را از پاسخگویی نسبت به زندگی پُر ابهامش، معاف مینماید. محسنی اژه ای که مسئولیت رسیدگی به پرونده فساد مالی اخیر را دارد خوب است برای مردم توضیح دهد در سالهای اولیه انقلاب با چه لباس و ظواهری به تهران آمد و اکنون در چه خانه ای و در کدام نقطه تهران زندگی میکند؟ این توضیحات بار دیگر نشان خواهد داد اوبابت عقده گشایی نسبت به شخصیتهای محبوب ملت همچون مرحوم آیت اله منتظری و نیز خشونت علیه پاک ترین جوانان آزادیخواه ایران، از چه مواهب مالی درکنار رانتهای سیاسی برخوردارشده است.
دادسِتانگازگیر،شیخسادهلوحیا « ابوالفشن » ؟
میگویند هرکس تنها به قاضی برود راضی بر میگردداما گمان میکنم سخنان عقده گشایانه محسنی اژه ای در مورد شیخ شجاع ـ مهدی کروبی ـ حتی خود او را هم راضی نمیکند.دادستان کل جمهوری اسلامی، تا قبل از افتضاحات سال ۸۸بیش از هر چیز به خاطر پرتاب قندان به طرف سحرخیز و « گاز گرفتن » آن روزنامه نگار شجاع، مورد توجه رسانه ها بود اما پس از تحقیر توسط احمدی نژاد و برکناری حقارت آمیز از سرپرستی وزارت اطلاعات، به توصیه رهبر جمهوری اسلامی، جایگاه دادستانی کل کشور را غصب نمود ودر آن جایگاه، خبرساز شد. رهبر از این توصیه، دو هدف را تعقیب مینمود. نخست آنکه در جنگ با احمدی نژاد بر تعداد یاران خود بیفزاید. ( اینجنگ ازنخستین روزهای پس از کودتای بیست ودوم خرداد ۸۸آغاز شده بود اما تنها نزدیکان رهبر واحمدی نژاد از آن مطلع بودند ).هدف دوم آقای خامنه ای از نشاندن این شیخ بی عدالت بر کرسی دادستانی کل، جبران ضعفهای مفرط و جلوگیری از گاف دهیهای رسواگر رئیس بی لیاقت قوه قضائیه ـ شیخ صادق لاریجانی ـ بود.پس از انتساب به دادستانی کل کشور، محسنی اژه ای سایر خصلتهای مخفی مانده خویش را نیز بر ملاساخت.از جمله، به محض بر کناری سعید مرتضوی از دادستانی تهران، او را به معاونت خویش برگزید تا سایر آدمکشان حرفه ای حاکمیت نیز بدانند اگر بنا بر مصلحتهای موقت، از یک سِمت مهم برکنار شوند بلافاصله در جایگاهی مهم تر به فعالیتهای ضد بشری خود ادامه خواهند داد.در مورد رفتار ضد عدالت محسنی اژه ای در سه دهه اخیر به ویژه آنچه که او در دو سال و چند ماه پس از کودتای ۸۸انجام داده، سخن بسیار است اما بهانه اصلی این یادداشت، آخرین سخنان این شیخ بی اراده و عدالت ستیزاست. دادستان رهبر که برای تکمیل اقدام کینه جویانه یار غار خویش ـ خسرو خوبان ملقب به روح اله حسینیان ـ علیه کروبی در مراسم رونمایی یک کتاب حضور یافته بود سخنانی گفت که برای اکثریت مردم ایران و صاحبان خرد، بی ارزش است اما بی پاسخ گذاشتن آن میتواند موجب توهم او و اربابانش شود. محسنی اژه ای در این سخنرانی تلاش کرد مهدی کروبی را روحانی ساده لوحی جلوه دهد که تحت تأثیر القائات دشمن، ادعاهایی در خصوص « وقوع تجاوز در زندانهای ولی فقیه » مطرح نموده است.اژه ای که همیشه مایل است خود رامتفکر و هوشمند نشان دهد در حالی کروبی شجاع را به « ساده لوحی »متهم کرد که از انتشار فیلمی رسوا گر در مورد خود او، کمتر از سه سال میگذرد. دادستان کل رژیم کودتا، در آن فیلم همچون « شاگردی حرف شنو » در محضر کسینشستهکهخودش را دارای قدرتی خارق العاده برای درمان همه بیماری ها میداند .«محمدعلیاکبری » که محسنی اژه ای برای بهره گیری از فیوضات او، عبا و عمامه را به کناری نهاده، همان کسی است که قوه قضائیه ایران، او را به کلاهبرداری و فریب زنان و دختران، متهم مینماید. نمیدانم اتهاماتی که قوه قضائیه علیه « علی اکبری » مطرح کرده، تا چه حد دقیق است اما یقین دارم ادعای این فرد در خصوص مداوای اغلب بیماری ها با هیچ معیار علمی و تجربی، قابل قبول نمیباشد .اوج ساده لوحی شیخ غلامحسین محسنی اژه ای، زمانی آشکارتر میشودکه او در پایان فیلم، تأثیر پذیری ساده لوحانه و خنده آور از میزبان خویش را علنی میسازد. در این صحنه از فیلم، محسنی اژه ای قلم به دست میگیرد و متن دیکته شده توسط « علیاکبری » را عیناً قلمی مینماید تا مشکل او در برخی نهادهای حکومتی، حل و فصل گردد.درواقع دادستان پُر مدعای رهبر، نامه ای مینویسد تا فعالیت بخش هایی دیگر از قوه قضائیه را « ساده لوحانه » یا ظالمانه، جلوه دهد!
کمتر از سه سال پس از انتشار این فیلم رسواگر، محسنی اژه ای که به حق باید او را مجسمه ساده لوحی و دیکتاتوری نامید ،به برکت دسترسی به رسانههای حکومتی ودر حالی که کروبی به هیچ رسانه ای برای پاسخگویی دسترسی ندارد اتهاماتی را علیه شیخ شجاع مطرح مینماید. محسنی اژه ای در واقع « ساده لوحی اثبات شده خویش » را به کسی نسبت میدهد که رفتار هوشمندانه او در در دو سال و نیم اخیر، خواب را از چشم رهبر و مزد بگیران او ربوده است.اما اصل داستان چیست وچه چیز موجب انفجار عقدههای سران حکومت نسبت به کروبی شجاع شده است؟
در نخستسن هفتههای پس از کودتای۲۲خرداد ۸۸، گروهی از جوانان مظلوم این کشور، خود را به دفتر کروبی رساندند تا ظلمی را که در زندانهای کودتا برآنان رفته بود با شیخ در میان بگذارند. من در آن روزهادر ایران حضور نداشتم اما مرتباً با شیخ در تماس بودم و رنج او ازشنیدن این اخبار را درک میکردم. نخستین فرض شیخ آن بودکه « اتهامی علیه مأموران وزندانبانان » مطرح شده و او باید از « عدم وقوع آن » مطمئن شود. لذا موضوع را به صورت محرمانه برای کسی نوشت که او هم نسبت به نحوه برگزاری انتخابات وحوادث پس از آن معترض بود در عین حال هنوز دستی در حکومت داشت. با گذشت زمانی نسبتاً طولانی از نامه نگاری با رفسنجانی، هیچ پاسخی به دست کروبی نرسید و لذا او به ناچار، نامه خویش را علنی ساخت تا بلکه فریاد رسی پیدا شود. نخستین واکنش سران حکومت به گونه ای بودکه کروبی را قانع نمود حداقل دربخشی از حکومت، عزم جدی برای مقابله با این مفسده وجوددارد. کروبی با بهره گیری از تلاشهای معلم شجاع ـ محمد داوری ـ اسنادو ومدارک ارائه شده توسط بیست وچهار قربانی را جمع آوری وبه قوه قضائیه فرستاد. در آن زمان برای کروبی این یقین نسبی حاصل شده بودکه تجاوزاتی به وقوع پیوسته اما حاکمیت با آن مخالف بوده است. تا چندهفته نیز مقامات عالی رتبه قضایی ،برای پیگیری موضوع همراهی میکردند اما ناگهان امریه ای از بیت رسید و روندپیگیری، جای خود را به تکذیب و فشار بر قربانیان و همکاران کروبی داد .علت هم مشخص بود : ارادهسران نظام بر این تعلق گرفته بود که از عاملان این تجاوزات که درواقع تثبیت کننگان حکومت بودند حمایت نمایند !
به صراحت میگویم بر اساس آخرین مذاکراتی که باآقای کروبی داشته ام بر خلاف ادعاهای یک طرفه و زبونانه محسنی اژه ای، نه تنهاشیخ شجاع نسبت به « عدم وقوع تجاوز » قانع نشده بلکه او اکنون معتقد است «تجاوزات، اتفاق افتاده و متجاوزان، مورد حمایت نهادهای قدرت هستند ».دربخش دوم این یادداشت علیرغم میل باطنی، چند نکته را یادآوری میکنم تا مخاطبان بدانند دادستان ساده لوح جمهوری اسلامی، در هیچ زمینه ای قادر به اعمال قدرت واراده خویش نیست و تنها به عنوان یک امربر بی سواد، دستوراتی را که به او میدهند از تریبونهای عمومی بیان میکند. ضمن آنکه اوخود بهتر از هر کس میداند حمایتهای بی منطق و ظالمانه اش از رهبر وعملکرد او، تنها به منظور حفظ جایگاهی است که بدون داشتن صلاحیت، آن را غصب نموده است. محسنی اژه ای حتما پاییز یکهزار و سیصد وشصت ونه را به یاد میآورد که به بیمارستان « خاتم الانبیا » آمده بودتا از رئیس مجلس سوم - شیخ مهدی کروبی - عیادت نماید. او که آن روز کت وشلوارآبی روشن به تن داشت آه میکشید و از اینکه « کمتر از دوسال بعد از فوت امام، رفتاررهبر و رئیس جمهور مورد حمایت او ـ رفسنجانی ـ کشور وانقلاب را در مسیر انحراف قرار داده بود »ابراز تأسف میکرد. محسنیاژهایهماناستورهبرهمیاهماناستیابسیاربدترازآنروز! انحراف در کشور هم هزاران بار بیشتر از روزی است که آه از نهاد محسنی اژه ای بلند بود.پس با اطمینان میگویم تنهامشوق دادستان بی اراده برای انکه عدالت را اینگونه قربانی نماید و علیه یک زندانی که قدرت دفاع از خویش ندارد، دروغ پراکنی کند آگاهی او نسبت به کینه ای است که رهبر، نسبت به کروبی دارد .محسنی اژه ای اگر کوچک ترین اراده ای از خودداشت کمی در خصوص فسادهایبزرگسخنمیگفتکهخود،رسیدگیکنندهبهآنهابودهاست. اوحتماًبهیاددارد که در اواخر بهار سال یکهزار وسیصد وهفتاد ودو،به دفترآقایکروبی در انتهای خیابان پاسداران - همان محلی که بعدها توسط روح اله حسینیان اشغال و با انجام هزینههای کلان، به مرکز برگزاری جشن و میهمانیهای گران قیمت تبدیل شد- آمدهبودتاگزارشیازاختلاسهایکلاندر «دخانیات » ارائه نماید. آن روز محسنی اژهای از اثبات «حاتم بخشی یک میلیارد تومانی» مدیر عامل دخانیات سخن میگفت که «سیصد میلیون تومان آن نصیب شیخ احمد جنتی شده بود و سهم رئیس ستاد اقامه نماز کشورازآن، یکصدمیلیون تومان بود». دادستان ساده لوح و کم سواد جمهوری اسلامی، شاید ازاصول حقوقی اطلاع زیادی نداشته باشد اما به خوبی میداند که رقم اعطایی از نیمه دهه شصت تا اوایل دهه هفتاد به کسانی مانند جنتی، دهها برابرارزشمندتر از امروز بوده است .اما مگر محسنی اژهای با اختیار خود سخن میگوید که بتواند از این افتضاحات، حرفی بزند؟
محسنی اژه ای که در برابر منطق سحرخیز ،به طرف او قندان پرتاب کرد و برای اثبات قدرت خویش، اورا « گاز » گرفت کسی است که حتی بر خانه خویش تسلطی ندارد. من بر خلاف رویه حاکم بر جمهوری اسلامی، نمیخواهم رفتار فرزندان محسنی اژه ای را به حساب او بگذارم. حتی معروف شدن پسر دادستان رهبر به « مدل فشن » را نیز موضوع قبیحی نمیدانم ،اما بحث بر سررفتار قوه قضائیه با سایر جوانانی است که مانند فرزند محسنی اژه ای، موهای خود را با حالتهای خاص آرایش میکنند و شلوار جین پاره پاره میپوشند. این شیخ پُرمدعا ـ که به رسم اعراب باید او را « ابو الفشن »نامید ـ نه میتواند فرزند خود را به رعایت الگوهایی که مورد نظر سران نظام است تشویق نماید و نه از آن قدرت بر خوردار است که مانع برخورد قوه قضائیه، با کسانی شود که لباس ورفتار آنها مانند فرزند «مانکن گونه» دادستان کل جمهوری اسلامی است .تنها قدرت نمایی محسنی اژه ای آنست که وقتی فرزندش با اتومبیل چند ده میلیونی در خیابانهای تهران خودنمایی میکند و حقارتهای دوره جوانی پدررا جبران مینماید کسی مزاحم اونشود واو آزادانه، کارهایی را انجام دهدکه سایر جوانان حق انجام آن را ندارند.نمونههای فوق تنها بخشی از مسائلی است که بی ارادگی و اَمربر بودن «دادستان ساده لوح و خشن رهبر»را آشکار میسازد. اما در خصوص رفتارشخصی و سوءاستفادههای اونیز نکاتی قابل طرح است. اینها را از آن جهت مینویسم تا گمان نکند دسترسی بیحساب و کتاب او به بوقهای تبلیغاتی و محرومیت منتقدان از تریبونهای عمومی، از یکسو به او اجازه میدهد هرگونه که مایل است علیه بزرگانی همچون کروبی شجاع، لجن پراکنی کند و ازسوی دیگر او را از پاسخگویی نسبت به زندگی پُر ابهامش، معاف مینماید. محسنی اژه ای که مسئولیت رسیدگی به پرونده فساد مالی اخیر را دارد خوب است برای مردم توضیح دهد در سالهای اولیه انقلاب با چه لباس و ظواهری به تهران آمد و اکنون در چه خانه ای و در کدام نقطه تهران زندگی میکند؟ این توضیحات بار دیگر نشان خواهد داد اوبابت عقده گشایی نسبت به شخصیتهای محبوب ملت همچون مرحوم آیت اله منتظری و نیز خشونت علیه پاک ترین جوانان آزادیخواه ایران، از چه مواهب مالی درکنار رانتهای سیاسی برخوردارشده است.
خودنویس
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر