تا مرد سخن نگفته باشد، عیب و هنرش نهفته باشد. " به این ضرب المثل پر مغز توجه بفرمائید، که تا چه اندازه با شرایط دو سه سال اخیر رهبری رژیم اسلامی سنخیت و مجانست دارد.با آنکه سید علی خامنه ای یکی از سخنوران توانا در میان روحانیون حکومت اسلامی می باشد؛ اما ندانست کجا چه بگوید، و کجا چه نگوید! شاید هم به خوبی می داند که چه می کند و چه می گوید؛ ولی به سبب مصلحت اندیشی ( البته برای خودش جهت حفظ جایگاهی که در آن قرار داده شده است!! )، مردم را با پریشان گوئی هائی که می کند سر کار می گذارد.ایشان که از هول حلیم در دیگ انقلاب افتاده، حلیم را که نتوانست تا ته کاسه اش بخورد؛ اما خودش را شغال خور کرد و همین جایگاه اهدائی را که با دسیسه های دشمن دوست نمایش، هاشمی رفسنجانی به وی اختصاص یافت را نمی تواند حفظ بنماید.وی با مرتکب شدن اشباهاتی که در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری از ایشان سر زد، حرص کسانی را که برای جانشینی او خودشان را در آب نمک رهبری این انقلاب سیاه خوابانده اند تقویت نمود! دست کم سه تن از چهره های به نام در این رژیم خونخوار، خویشتن را برای جانشینی در مقام رهبری، از بهترین نمونه های موجود فرض کرده؛ و به این امید نشسته اند که کار برکناری خامنه ای از مقام رهبری انقلاب، توسط مجلس خبرگان رهبری و شورای نگهبان تحقق بیابد؛ تا آنگاه اینان به تصدی آن فائق بشوند!در میان این سه نفر، دو تن از آنان با کردارهای نمایشی و دوگانه، خودشان را لو داده، و دیگران را در این رابطه مطمئن ساخته اند، که اینها تمایل شدیدی به رهبری انقلاب دارند. این دو نفر آیت الله مصباح یزدی و شیخ علی اکبر هاشمی رفسنجانی هستند؛ که اولی با بوسیدن نعلین های خامنه ای، در ظاهر امر خودش را مرید آقا می نمایاند؛ ولی در باطن، با گذاشتن تله های متعدد در جلوی پای خامنه ای، مشغول صاف نمودن جاده رهبری جمهوری اسلامی برای خویشتن است.و دومی که روباه فریبکار این رژیم می باشد، هر از چندگاهی با کلام ظاهر فریبانه اش به خامنه ای باج دهی می کند؛ و در پشت پرده های سیاست بازی های خودش، زیر پای او را خالی می نماید.اما سومی هم که یکی از چهره های سرشناس در میان آخوندهای رژیم می باشد؛ کسی نیست جز آیت الله مهدوی کنی، که پس از مرگ آیت الله قمی به جانشینی وی در رأس جامعه روحانیت مبارز قرار گرفته است. ایشان با حفظ سمت ریاست دانشگاه امام صادق واقع در منطقه سعادت آباد تهران، و نیز ریاست مجلس خبرگان رهبری، نقش دبیرکلی جامعه روحانیت مبارز را نیز بر عهده دارد.وی و هم گروه هایش در این مجمع، بسیار مطمئن می باشند که بعد از سقوط خامنه ای از مقام رهبری انقلاب، جایگزینی مهدوی کنی در چنین جایگاهی، یکی از شاخص ترین نمونه های موجود جهت این کار خواهد بود.در چنین بحبوحه ی ریاست طلبی های آقایان، خامنه ای با درگیر نمودن خودش با گروه به اصطلاح " جریان انحرافی " در حالی که مشغول اره دادن و تیشه گرفتن است؛ به این سه فرد مورد نظر در شرایط موجود، این دیدگاه را می دهد؛ که اینها خودشان را در موقعیت کنونی، برای حذف خامنه ای از مقام رهبری، و جایگزینی خویش در این مقام بهترین نمونه موجود بدانند و از گوشه و کنایه زدنهای جسته و گریخته، هیچ ابائی به خود راه ندهند!هر امری در جمهوری اسلامی راکد باشد، جلسات سخنرانی های افراد گوناگون با موضوعات مختلف همواره گرم و پر شنونده است. بر همین اساس مخالفان و موافقان خامنه ای، چه در لباس روحانی و چه در کسوت شخصی و عادی، تریبونهای مجالس این سخنرانی ها را، در اختیار می گیرند و اغراض شخصی خودشان را در بوق این میکروفونها، راهی گوشهای شنوندگان خاص و عام خودشان می کنند.آنانی که در جمع عام می باشند، کسانی اند که با سخنران در گفتارش هیچ ابراز نظری نمی کنند؛ این افراد فقط شنونده باقی می مانند و به حضور خودشان در این مجالس، رنگ ولایت دوستی را می دهند. ولی دسته دوم از مستمعین اینگونه از سخنرانی ها که در جلسه حاضر می شوند، گروه خاص هستند که آگاهانه برای نمایش انقلابی بودن خود به چنین مجالسی می روند؛ اینان بدون آنکه ظاهرا به محتوای بیانات گوینده توجه دقیقی داشته باشند؛ اما در باطن همه جملاتی را که می شنوند نزد خودشان تجزیه و تحلیل نموده؛ و نکته هایش را استخراج می کنند که تا در یک موقعیت مقتضی بهترین بهره ها را از آن نکات برگیرند.عوام هم ابلهانه در حین بیانات گوینده به علامت مستفیض شدن از سخنران سرهایشان را به علامت تأیید تکان تکان می دهند؛ بدون آنکه چیزی از محتوای آن بیانات درک بکنند؛ به چنان اظهار فضل هائی می پردازند که به دیگران نشان بدهند که می فهمند.آنگاه همین سخنرانانی که به عمد و با غرض خاصی نکته های مورد نظرشان را نزد دیگران آشکار می نمایند؛ به نتایج دلخواه شان می رسند و برای ادامه کارهای موش دوانی در کار رهبری، از هیچ کوششی فروگذاری نمی کنند.یکی از کارهائی که در ادارات دولتی جمهوری اسلامی بسیار رایج است، بردن و گرداندن روزانه بریده های جراید، برای رؤسای ادارات و معاونین آنهاست. در شرح وظایف پیشخدمت های این دوائر دولتی، انجام این وظیفه نیز گنجانده می باشد؛ که در نخستین ساعت شروع فعالیت روزانه آن اداره، وی ضمن بردن چای خدمت حاج آقا ( رئیس اداره )، پوشه بریده های جراید عصر دیروز و صبح آن روز را نیز روی میز ایشان بگذارند. وقتی هم که برای بردن لیوان خالی چای به اتاق آقای رئیس باز می گردند؛ با کسب اجازه از ایشان، پوشه مورد نظر را برای مطالعه معاونین او از اتاق خارج می سازند. سپس به ترتیب اولویت مقام افراد، پوشه حاوی بریده جراید را، در سایر اتاقهای اداره نیز دور می گردانند.حکمت مطالعه این بریده های جراید چیست؟ از آنجائی که آقایان حوصله و وقت کافی برای خواندن همه یک مطلب از یک ستون خبری روزنامه ها را ندارند؛ کارمندان دبیرخانه های ادارات، از میان خبرهای منتشر شده در روزنامه های صبح و عصر، که به اداره شان می آیند؛ قسمتهای مهم آنها را، برای آقای مدیرکل و معاونین ایشان جدا کرده و در یک پوشه می گذارند و خدمت او می فرستند تا مطالعه بفرمایند.بعد از خواندن برگزیده های خبرها، آقای رئیس با معاونین و رؤسای قسمتهای مختلف سازمان یا مؤسسه محل کارش، در مورد آن گزارشها به تبادل نظر می پردازند و وقت یک روز کامل اداری را اینگونه به ابطال می کشانند!چنین کارمندان بدون احساس مسؤلیتی، که تعدادشان در جمهوری اسلامی کم هم نیست؛ بقیه وقتشان را به حضور در سخنرانی های مذکور می گذرانند. با آنکه ظاهرا در این رژیم فناتیک و متحجر خبری از احزاب گوناگون سیاسی نیست؛ ولی کارمندان بیکار این ادارات، هر کدامشان به یک فرد صاحبنام در نظام می آویزند و خودشان را در گروه او و دنباله روی وی جا می زنند و با این کار، عملا و ناخواسته تشکیل یک حزب سیاسی را می دهند.این افراد با آنکه نمی دانند که چه می خواهند و چه امکاناتی دارند، بی هدف، و با وصل نمودن خود به کسانی که ظاهرا می شناسند؛ خودشان را از طرفداران او جلوه می دهند.همین افراد با مرام های " هپلی هپوی " خودشان، کسانی اند که نه خیری به خامنه ای می رسانند؛ و نه به آن کسانی که در سخنرانی هایشان، به رهبر انقلاب گوشه و کنایه های سیاسی می زنند! تنها نقش اثر وجودی این افراد سرگردان فکری در جمهوری اسلامی، تخریب کل ساختار رژیمی است؛ که پایه هایش با قدرت طلبی های کسانی که عاشقانه در پی قدرت برای جباری و زورمداری می باشند در حال فرو ریختن است.دوستان نادانی برای انقلاب ننگین اسلامی، که نه به خامنه ای وفادار می مانند و نه به جانشین های احتمالی او. چرا که این اشخاص فقط به فکر منافع شخصی خویش می باشند و برایشان شهرام و بهرام ندارد. هر که با چاپلوسی های این هپلی هپوهای انقلابی سبیلی از ایشان چرب بکند، رهبر آنها خواهد بود. خامنه ای، رفسنجانی، کنی یا مصباح یزدی؟!!
تابستان 1390 هلند
محترم مومنی روحی
تابستان 1390 هلند
محترم مومنی روحی
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر