وکلای فاطمه رهنما، تنها زندانی سیاسی که برای گذراندن مدت ده سال حبس به زندان اهواز تبعید شده، می گویند هیچ مدرکی دال بر اثبات اتهام وی در پرونده قضایی اش نیست.فاطمه رهنما به دلیل ابتلا به سرطان در شرایط بسیار ناگواری دوران محکومیت خود را در زندان سپیدار اهواز که شرایط بهداشتی و رفاهی بسیار نامناسبی دارد سپری می کند. وی با وجود بیماری شدید بدون مرخصی در زندان به سر می برد و از حداقل حقوق انسانی و قانونی یک زندانی محروم است. این در حالی است که خانواده رهنما در اصفهان زندگی می کنند.خواهر فاطمه رهنما با اشاره به اینکه مادرش در کما بسر می برد و وضعیت جسمانی خواهرش هم بسیار نامناسب است، می گوید: "ما دو بار از خود آقای دولت آبادی دستور مرخصی گرفتیم اما هر بار با مرخصی خواهرم "مخالفت" می شود. این در حالی است که به وکیل خواهرم گفته اند کارشناس پرونده با مرخصی خواهرم مخالفت می کند. تصور کنید در کشوری که خودش را اسلامی می نامد ، خانم مریضی را بی گناه به زندانی با هزار کیلو متر فاصله تبعید کنند... خودش مریض، مادرش مریض...دیگر چه بگویم؟! از قوه قضاییه کشور اسلامی انتظار بیشتر از اینها می رود..."گفتنی است، فاطمه رهنما در دادگاه تمامی اتهامات خود از جمله ارتباط و هواداری با سازمان را رد کرده و تاکید کرده است که در همه این سالها کوچکترین ارتباطی با این سازمان نداشته است.
"جرس" با ناهید رهنما خواهر فاطمه رهنما به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:
خانم رهنما الان چه مدت است که خواهرتان در زندان اهواز در تبعید بسر می برد؟
امروز دقیقا خواهرم دو سال و ده روز است که در زندان است و از اول مهر سال گذشته هم در تبعید و زندان اهواز است. خواهر من تنها زنی است که زندان در تبعید گرفته است. این در حالی است که خواهرم اتهامات وارده و حکمش را قبول ندارد و به گفته سه وکیل آقایان کشاورز، طباطبایی و قربانی هیچ مدرکی برای اتهامات وارده به خواهرم در پرونده اش وجود ندارد. همه و حتی خود آقایان هم می دانند که خواهرم بی گناه است و اتهاماتی از جمله ارتباط با سازمان مجاهدین واهی است.
وقتی من دلیل این حکم را از آقای کشاورز پرسیدم ایشان گفتند که با رئیس دادگاه تجدید نظر که صحبت کرده و دلایلی که این اتهامات را رد می کند را نام برده، اما ایشان جوابهای درست و قانع کننده ای ارائه نمی داده است و هیچ مدرک و سندی که این اتهامات را ثابت کند نداشته است.
اشاره داشتید که خواهر شما تنها زن زندانی در تبعید است. می توانید از "زندان در تبعید" برایمان صحبت کنید؟
به قول آقای کشاورز، وکیلمان، اصلا حبس در تبعید نداریم یا حبس داریم یا تبعید. تصور کنید در کشوری که خودش را اسلامی می نامد خانم مریضی را بی گناه به زندانی با هزار کیلو متر فاصله تبعید کنند... خودش مریض، مادرش مریض...دیگر چه بگویم؟! از قوه قضاییه کشور اسلامی انتظار بیشتر از اینها می رود. خواهرم وضعیت جسمانی مناسبی ندارد و مدارک پزشکی ایشان داخل پرونده اش است. خود دادستان هم در جریان هستند که ایشان بیمار است. خواهرم یک تومور در سینه دارد و اینها بعلاوه ناراحتی های اعصاب و روانی است که داشتند و تحت نظر سه پزشک متخصص بود. خواهرم باید هر سه تا شش ماه، یکبار تحت مداوا قرار گیرد تا تومور بدخیم نشود. پرونده های پزشکی فاطمه را تحویل دادستان تهران آقای دولت آبادی قرار داده ایم.
با توجه به این مشکلات وضعیت روحی فاطمه چطور است؟
خیلی ناراحت است و می گوید حتی یک روز را نمی توانم تحمل کنم. زیرا اگر کاری کرده بودم می گفتم خوب باید زندانش را بکشم. اما وقتی هیچ کاری نکردم چرا باید در زندان باشم؟ ده سال بی گناه در زندان، کم نیست. تازه آن هم در تبعید در زندان باشد، هزار کیلومتر دورتر از شهر خودش!
آقای دولت آبادی مادر من را روی ویلچر دیده و وضعیت او را می داند. یکبار از خودشان سئوال کنند این مادر مریض با این وضعیت چطور می تواند سختی این مسافت را تحمل کند و تا شهر اهواز برود و جگر گوشه اش را ببیند؟ مادر من از شدت ناراحتی و غصه برای فاطمه به این حال و روز افتاد که الان هم در کما بسر می برد. از بس که چشم به در دوخت و در انتظار دیدن روی فرزندش اشک ریخت، به این روز افتاد...
خواهرتان خبر دارد که مادرش در کما ست؟
بله ما مجبور بودیم بخاطر وضعیت متغیر مادرم به او خبر بدهیم. هرکسی خودش را جای خواهرم بگذارد می فهمد که الان او چه حالی دارد. ما کامل وضعیت مادرم را برای مقامات قضایی توضیح دادیم، اگر می خواهند بروند از بیمارستان آتیه تهران استعلام کنند. این که چیز زیادی نیست حتی برای یکی - دو ساعت بگذارند خواهرم مادرش را ببیند.
پدرم هم توموری در مثانه دارد که مدام باید پیگیری پزشکی شود. با این شرایط و مصیبت اصلا نمی دانیم به کدام درد برسیم؟ بخدا هر کسی شرایط خانواده ما را می بیند اشکش در می آید...نمی دانید در این دو سال چه بر خانواده ما گذشت.اینقدر برای پیگیری پرونده خواهرم دوندگی کردیم که اصلا نمی توانیم به حال پدر و مادرمان برسیم. این هم که می گویم پیگیری، همه اش بی نتیجه و یک دور باطل بوده است. به هر کجا می رویم و شرایطمان را توضیح می دهیم مدتی ما را می دوانند بعد می گویند به ما مربوط نمی شود و نهایتا به ما می گویند شما باید منتظر عفو باشید. یعنی خواهر من سه سال و چهار ماه باید از حکمش را بگذراند، بعد تازه ببینند آیا شرایط عفو را دارد یا ندارد؟
دادستان تهران نسبت به شرایط نامناسب جسمانی فاطمه چه می گوید؟
ما دو بار از خود آقای دولت آبادی دستور مرخصی گرفتیم اما هر بار با مرخصی خواهرم "مخالفت" می شود.
مادر من از سی ام اردیبهشت در کما ست و این را اعلام کرده ایم و آقای دولت آبادی دقیقا در جریان هستند و ما از ایشان خواستیم که با مرخصی فاطمه موافقت کنند تا مادرش را ملاقات کند اما حتی در این شرایط هم با مرخصی اش مخالفت می کنند.
با توجه به اینکه می گویید دادستان تهران با مرخصی موافق است، نمی دانید چه نهادی مانع مرخصی خواهر زندانی در تبعید شما می شود؟
قبل از اینکه مادرم به حالت کما برود با برادرم پیش آقای دولت آبادی که رفتند ایشان خیلی برخوردشان مثبت بود و می گفتند من دستور مرخصی می نویسم و خیالتان راحت باشد.اما آنچه که به وکیل خواهرم گفته اند این است که کارشناس پرونده با مرخصی خواهرم مخالفت می کند.با این توضیحات فکر می کنید دستگاه قضایی کشور بعنوان قوه ای مستقل می تواند پاسخگوی شما باشد؟
ببینید خود آقای دولت آبادی به خواهرم گفته اطلاعات این جور گفته، اطلاعات آن جور گفته است. اخیرا هم خود دادستان به وکیلمان آقای علیزاده گفته اند کارشناس پرونده مخالفت می کند. اما مگر می شود فقط اتهام بست باید مدرک و دلیلی ارائه شود؟ تنها مدرکی که در پرونده خواهرم است دست نوشته خواهرم است که بعد از بازداشتش در شرایط بسیار نامناسبی و تحت فشار بازجو از او گرفته با این وعده که اگر تو این نوشته را بنویسی تا آخر شهریور 88 از زندان آزاد می شوی و خواهرم با توجه به فشارهایی که بر روی او بود مجبور به این اعتراف ساختگی شد.می توانید کمی از شرایط نگهداری فاطمه در زمان بازداشتش بگویید
حدود دو هفته در بازداشتگاه نزدیک منزلش نگهداری و بعد به زندان منتقل شده است که از همان ابتدا به مدت شصت روز در انفرادی تحت شرایط بسیار نامناسبی نگهداری شده است. تصور کنید دو ماه سلول انفرادی برای یک زن که آنهم بیمار بوده و هست. بیماریی که پزشکان متخصص تایید می کنند و مدارک پزشکی اش را تحویل دادستان داده ایم. در آن شرایط در سلول انفرادی به خواهرم گفته اند آنچه ما می گوییم بنویسی آزاد می شوی. خواهر من هم باور کرده آنچه آنها می خواستند نوشته است. وگرنه خود قوه قضاییه هم می داند که او بی گناه است و اتهامات بر او وارد نیست.می دانید کارشناس پرونده چه کسی است؟
اصلا نمی دانیم کارشناس پرونده چه کسی است و چرا با مرخصی خواهرم مخالفت می کند؟ بهرحال کارشناس پرونده هم اگر مخالفت می کند باید دلیل داشته باشد؟! این را هم اضافه کنم بعد از اینکه خواهرم این اتهام را رد کرده آقای دولت آبادی به خواهرم گفته است که ده سال که در زندان ماندی صداقتت را به اثبات می رسانی.هر صحبتی دارید از این تریبون با کارشناس پرونده یا هر مقام دیگری دارید بفرمایید ؛ ان شا الله صدای شما را خواهند شنید.
ما از مسئولین قضایی می خواهیم به شرایط خواهرم رسیدگی کنند.آیا این اتهام بچه گانه نیست که خواهر من می خواسته آقای کاظمی را بفرستد خارج تا با مجاهدین ارتباط برقرار کند؟ آقای کاظمی که خودش سالیان سال است به خارج سفر داشته است این چه اتهامی است که خواهر من می خواسته ایشان را به خارج بفرستد؟! جالب این است که اسامی افرادی را که در پرونده خواهر من آورده اند همه الان آزاد هستند و در همان شرکتی که خواهرم کار می کرد مشغول بکار هستند. تنها خواهر من بود که قربانی شد و الان بی گناه در زندان بسر می برد.
یک مورد دیگری هم که مثلا در پرونده بود این است که خواهر من از طریق صرافی هشت میلیون تومان برای منافقین پول فرستاده که آقای کشاورز گفتند اگر اینجور باشد پس سرنوشت آن صراف چه می شود؟ زیرا جرم او بالاتر از موکل من است که هیچ جوابی درستی به این سوال ندادند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
"جرس" با ناهید رهنما خواهر فاطمه رهنما به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:
خانم رهنما الان چه مدت است که خواهرتان در زندان اهواز در تبعید بسر می برد؟
امروز دقیقا خواهرم دو سال و ده روز است که در زندان است و از اول مهر سال گذشته هم در تبعید و زندان اهواز است. خواهر من تنها زنی است که زندان در تبعید گرفته است. این در حالی است که خواهرم اتهامات وارده و حکمش را قبول ندارد و به گفته سه وکیل آقایان کشاورز، طباطبایی و قربانی هیچ مدرکی برای اتهامات وارده به خواهرم در پرونده اش وجود ندارد. همه و حتی خود آقایان هم می دانند که خواهرم بی گناه است و اتهاماتی از جمله ارتباط با سازمان مجاهدین واهی است.
وقتی من دلیل این حکم را از آقای کشاورز پرسیدم ایشان گفتند که با رئیس دادگاه تجدید نظر که صحبت کرده و دلایلی که این اتهامات را رد می کند را نام برده، اما ایشان جوابهای درست و قانع کننده ای ارائه نمی داده است و هیچ مدرک و سندی که این اتهامات را ثابت کند نداشته است.
اشاره داشتید که خواهر شما تنها زن زندانی در تبعید است. می توانید از "زندان در تبعید" برایمان صحبت کنید؟
به قول آقای کشاورز، وکیلمان، اصلا حبس در تبعید نداریم یا حبس داریم یا تبعید. تصور کنید در کشوری که خودش را اسلامی می نامد خانم مریضی را بی گناه به زندانی با هزار کیلو متر فاصله تبعید کنند... خودش مریض، مادرش مریض...دیگر چه بگویم؟! از قوه قضاییه کشور اسلامی انتظار بیشتر از اینها می رود. خواهرم وضعیت جسمانی مناسبی ندارد و مدارک پزشکی ایشان داخل پرونده اش است. خود دادستان هم در جریان هستند که ایشان بیمار است. خواهرم یک تومور در سینه دارد و اینها بعلاوه ناراحتی های اعصاب و روانی است که داشتند و تحت نظر سه پزشک متخصص بود. خواهرم باید هر سه تا شش ماه، یکبار تحت مداوا قرار گیرد تا تومور بدخیم نشود. پرونده های پزشکی فاطمه را تحویل دادستان تهران آقای دولت آبادی قرار داده ایم.
با توجه به این مشکلات وضعیت روحی فاطمه چطور است؟
خیلی ناراحت است و می گوید حتی یک روز را نمی توانم تحمل کنم. زیرا اگر کاری کرده بودم می گفتم خوب باید زندانش را بکشم. اما وقتی هیچ کاری نکردم چرا باید در زندان باشم؟ ده سال بی گناه در زندان، کم نیست. تازه آن هم در تبعید در زندان باشد، هزار کیلومتر دورتر از شهر خودش!
آقای دولت آبادی مادر من را روی ویلچر دیده و وضعیت او را می داند. یکبار از خودشان سئوال کنند این مادر مریض با این وضعیت چطور می تواند سختی این مسافت را تحمل کند و تا شهر اهواز برود و جگر گوشه اش را ببیند؟ مادر من از شدت ناراحتی و غصه برای فاطمه به این حال و روز افتاد که الان هم در کما بسر می برد. از بس که چشم به در دوخت و در انتظار دیدن روی فرزندش اشک ریخت، به این روز افتاد...
خواهرتان خبر دارد که مادرش در کما ست؟
بله ما مجبور بودیم بخاطر وضعیت متغیر مادرم به او خبر بدهیم. هرکسی خودش را جای خواهرم بگذارد می فهمد که الان او چه حالی دارد. ما کامل وضعیت مادرم را برای مقامات قضایی توضیح دادیم، اگر می خواهند بروند از بیمارستان آتیه تهران استعلام کنند. این که چیز زیادی نیست حتی برای یکی - دو ساعت بگذارند خواهرم مادرش را ببیند.
پدرم هم توموری در مثانه دارد که مدام باید پیگیری پزشکی شود. با این شرایط و مصیبت اصلا نمی دانیم به کدام درد برسیم؟ بخدا هر کسی شرایط خانواده ما را می بیند اشکش در می آید...نمی دانید در این دو سال چه بر خانواده ما گذشت.اینقدر برای پیگیری پرونده خواهرم دوندگی کردیم که اصلا نمی توانیم به حال پدر و مادرمان برسیم. این هم که می گویم پیگیری، همه اش بی نتیجه و یک دور باطل بوده است. به هر کجا می رویم و شرایطمان را توضیح می دهیم مدتی ما را می دوانند بعد می گویند به ما مربوط نمی شود و نهایتا به ما می گویند شما باید منتظر عفو باشید. یعنی خواهر من سه سال و چهار ماه باید از حکمش را بگذراند، بعد تازه ببینند آیا شرایط عفو را دارد یا ندارد؟
دادستان تهران نسبت به شرایط نامناسب جسمانی فاطمه چه می گوید؟
ما دو بار از خود آقای دولت آبادی دستور مرخصی گرفتیم اما هر بار با مرخصی خواهرم "مخالفت" می شود.
مادر من از سی ام اردیبهشت در کما ست و این را اعلام کرده ایم و آقای دولت آبادی دقیقا در جریان هستند و ما از ایشان خواستیم که با مرخصی فاطمه موافقت کنند تا مادرش را ملاقات کند اما حتی در این شرایط هم با مرخصی اش مخالفت می کنند.
با توجه به اینکه می گویید دادستان تهران با مرخصی موافق است، نمی دانید چه نهادی مانع مرخصی خواهر زندانی در تبعید شما می شود؟
قبل از اینکه مادرم به حالت کما برود با برادرم پیش آقای دولت آبادی که رفتند ایشان خیلی برخوردشان مثبت بود و می گفتند من دستور مرخصی می نویسم و خیالتان راحت باشد.اما آنچه که به وکیل خواهرم گفته اند این است که کارشناس پرونده با مرخصی خواهرم مخالفت می کند.با این توضیحات فکر می کنید دستگاه قضایی کشور بعنوان قوه ای مستقل می تواند پاسخگوی شما باشد؟
ببینید خود آقای دولت آبادی به خواهرم گفته اطلاعات این جور گفته، اطلاعات آن جور گفته است. اخیرا هم خود دادستان به وکیلمان آقای علیزاده گفته اند کارشناس پرونده مخالفت می کند. اما مگر می شود فقط اتهام بست باید مدرک و دلیلی ارائه شود؟ تنها مدرکی که در پرونده خواهرم است دست نوشته خواهرم است که بعد از بازداشتش در شرایط بسیار نامناسبی و تحت فشار بازجو از او گرفته با این وعده که اگر تو این نوشته را بنویسی تا آخر شهریور 88 از زندان آزاد می شوی و خواهرم با توجه به فشارهایی که بر روی او بود مجبور به این اعتراف ساختگی شد.می توانید کمی از شرایط نگهداری فاطمه در زمان بازداشتش بگویید
حدود دو هفته در بازداشتگاه نزدیک منزلش نگهداری و بعد به زندان منتقل شده است که از همان ابتدا به مدت شصت روز در انفرادی تحت شرایط بسیار نامناسبی نگهداری شده است. تصور کنید دو ماه سلول انفرادی برای یک زن که آنهم بیمار بوده و هست. بیماریی که پزشکان متخصص تایید می کنند و مدارک پزشکی اش را تحویل دادستان داده ایم. در آن شرایط در سلول انفرادی به خواهرم گفته اند آنچه ما می گوییم بنویسی آزاد می شوی. خواهر من هم باور کرده آنچه آنها می خواستند نوشته است. وگرنه خود قوه قضاییه هم می داند که او بی گناه است و اتهامات بر او وارد نیست.می دانید کارشناس پرونده چه کسی است؟
اصلا نمی دانیم کارشناس پرونده چه کسی است و چرا با مرخصی خواهرم مخالفت می کند؟ بهرحال کارشناس پرونده هم اگر مخالفت می کند باید دلیل داشته باشد؟! این را هم اضافه کنم بعد از اینکه خواهرم این اتهام را رد کرده آقای دولت آبادی به خواهرم گفته است که ده سال که در زندان ماندی صداقتت را به اثبات می رسانی.هر صحبتی دارید از این تریبون با کارشناس پرونده یا هر مقام دیگری دارید بفرمایید ؛ ان شا الله صدای شما را خواهند شنید.
ما از مسئولین قضایی می خواهیم به شرایط خواهرم رسیدگی کنند.آیا این اتهام بچه گانه نیست که خواهر من می خواسته آقای کاظمی را بفرستد خارج تا با مجاهدین ارتباط برقرار کند؟ آقای کاظمی که خودش سالیان سال است به خارج سفر داشته است این چه اتهامی است که خواهر من می خواسته ایشان را به خارج بفرستد؟! جالب این است که اسامی افرادی را که در پرونده خواهر من آورده اند همه الان آزاد هستند و در همان شرکتی که خواهرم کار می کرد مشغول بکار هستند. تنها خواهر من بود که قربانی شد و الان بی گناه در زندان بسر می برد.
یک مورد دیگری هم که مثلا در پرونده بود این است که خواهر من از طریق صرافی هشت میلیون تومان برای منافقین پول فرستاده که آقای کشاورز گفتند اگر اینجور باشد پس سرنوشت آن صراف چه می شود؟ زیرا جرم او بالاتر از موکل من است که هیچ جوابی درستی به این سوال ندادند.
با تشکر از فرصتی که در اختیار ما قرار دادید.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر