۱۳۹۰ تیر ۴, شنبه

شلیک در شب تار؛ یک برش از کیک دروغ دستگاه‌های اطلاعاتی

دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی هر از چند گاهی اعلام می کنند که چندین جاسوس را بازداشت کرده‌اند. چند هفته بعد نسخه ویدیویی این داستان نیز در تلویزیون دولتی (بخش فارسی یا انگلیسی آن) به نمایش در می‌آید (آخرین آنها مجموعه دشمنان ملت است که ظاهراً جزئیات دستگیری جاسوسان آمریکایی را بیان می‌کند و قسمت اول آن از شبکه اول تلویزیون دولتی در دوم تیر ۱۳۹۰ پخش شد). این اعلام‌ها و نمایش‌ها بالاخص هنگامی که فشار‌های خارجی بر حکومت افزایش می‌یابد و حاکمان احساس‌شکنندگی دارند، وزیر اطلاعات جایی سخنرانی دارد، رقابت در درون دستگاه‌های اطلاعاتی بالا می‌گیرد، قرار است تظاهرات اعتراضی انجام شود یا بناست اقتدار نظام به نمایش درآید شدت می‌گیرد.این «جاسوسان» را چه کسانی دستگیر می‌کنند؟ آنها چه کسانی هستند؟ چگونه بازداشت می‌شوند؟ و در نهایت چه بر سر آنها می‌آید؟

شکارچیان

جمهوری اسلامی از شلخته‌ترین کشورها در حوزه جمع‌آوری، تحلیل و استفاده از اطلاعات است. امنیت نسبی کشور ناشی است از ۱) خوی صلح‌آمیز اکثریت مردم ایران و حتی آنان که مدام تحت سرکوب بوده‌اند، ۲) غیرخشونت‌آمیز بودن جنبش‌های اصلی مخالفان، و ۳) فقدان اراده در سوی دول خارجی منتقد برای حمله نظامی یا عملیات خرابکارانه و براندازی.برخی اقدامات پراکنده خشونت‌آمیز نیز عمدتاً ناشی از سرکوب افسار گسیخته حکومت و شرایط بسیار دشوار زندگی در برخی مناطق کشور است. دستگاه‌های امنیتی با بزرگ کردن دشمن توهمی این امنیت نسبی را به حساب خود می‌گذارند.بیشتر نیروهای اطلاعاتی جمهوری اسلامی از اعضای سپاه پاسداران هستند که نه برای این کار آموزش می‌بینند و نه قبل از پیوستن به سپاه دارای تحصیلات یا ظرفیت‌های ویژه‌ تحلیلی و اطلاعاتی هستند. بخشی از دانشجویان نخبه‌ی دانشگاه‌ها نیز که در آغاز شکل‌گیری حکومت دینی به نهادهای انتظامی و امنیتی پیوستند به تدریج از آنها فاصله گرفتند.عناصر اطلاعاتی باید از مورد اعتماد ترین نیروها باشند که در سه دهه گذشته مرتباً جمع آنها کوچک‌تر و کوچک‌تر شده است. مقامات اطلاعاتی نیروهای خود را از جمع بسیار اندکی از افراد فامیل و دوستان دوران دانشگاه یا طلبگی و عوامل سرکوب خیابانی انتخاب می‌کنند. احتمال اینکه افراد در دوره‌ای طولانی از بسیج دانش آموزی تا بسیج دانشجویی در کنار فعالیت‌های اجتماعی و زندگی بر یک روال- مطیع فردی سرکوبگر و از نظر دانش در سطح آنان- باقی بمانند بسیار پایین است. از همین جهت دستگاه‌های اطلاعاتی در ایران از قدرت تحلیل و درک راهبردی بسیار پایینی برخوردارند. این قدرت تحلیلی اندک را به خوبی می‌توان در فیلم‌های تلویزیونی تولید شده توسط دستگاه‌های اطلاعاتی که از تلویزیون دولتی پخش می‌شوند مشاهده کرد. بخش عمده اطلاعات محرمانه‌ای که به دست مقامات کشور داده می‌شود گزارش رسانه‌های بین‌المللی و فارسی زبان خارج کشور است که شب قبل همگان از آنها مطلع شده‌اند. شاهد دیگر برای قدرت پایین تحلیلی مقامات اطلاعاتی دروغگویی‌ها و دروغ‌سازی‌های صریح و بی‌پرده آنهاست: مثل ادعای مرده بودن بن‌لادن سال‌ها قبل از کشته شدن وی از سوی وزیر اطلاعات (همه سران القاعده کشته شدن وی در ایبوت‌آباد را تأیید کرده‌اند). دستگاه اطلاعاتی کشور بیش از همه کسانی را هدف قرار می‌دهد که بیشترین باور را به نظام جمهوری اسلامی داشته و خود در دوران انقلاب و جنگ از حامیان آن بوده‌اند. این دستگاه همچنین برای کسانی پرونده‌سازی می‌کند که شفاف‌ترین کارنامه را در جامعه ایران دارند و همه آثار آنها عیان است (نویسندگان، روزنامه نگاران، هنرمندان و فعالان نهادهای مدنی) و صرفاً چون حکومت آنها را رقیب خود می‌داند تحت نظر قرار می‌گیرند.شکار شده‌ها,اگر به فهرستی از افرادی که در سه دهه گذشته به عنوان جاسوس در تور سربازان گمنام امام زمان گرفتار آمده‌اند نگاه کنیم می‌توان شکارشدگان دستگاه‌های اطلاعاتی در ایران را در چهار گروه مقوله‌بندی کرد:

۱) اقلیت‌های مذهبی بالاخص یهودیان و بهاییان و مسیحیان تبشیری،

۲) روزنامه‌نگاران و محققان علوم انسانی و اجتماعی بالاخص روزنامه‌نگاران و محققانی که از خارج آمده و پیشینه ایرانی دارند،

۳) کارکنان ایرانی و غیر ایرانی سفارتخانه‌های کشورهای غربی، و

۴) متخصصان ایرانی مقیم خارج از کشور (مثل پزشک یا فیزیکدان) یا در رفت و آمد میان داخل و خارج (تاجر و متخصص) که با بخش خصوصی داخلی در امور عام‌المنفعه یا انتفاعی همکاری دارند یا صرفاً برای دیدار خانواده به ایران رفته‌اند.از نگاه اطلاعاتی‌ها هر کس که در جمع اعضای کاست حکومتی نباشد، به خارج سفر کند یا در خارج مقیم باشد و بالقوه امکان نارضایی داشته باشد می‌تواند جاسوس باشد (بدون آنکه حتی خودش بداند) و اگر اتفاقاً گرفتار دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی شد برای خلاصی از تورهای سربازان گمنام باید بی‌گناهی خود را اثبات کند.عوامل اطلاعاتی جمهوری اسلامی خرگوش‌های خود را شکار می‌کنند بدون آنکه بدانند با آنها چه می‌خواهند بکنند. در نهایت آنقدر خرگوش‌ها را تحت فشار می‌گذارند تا یکی دو تای آنها به روباه یا گرگ بودن اعتراف کنند.اینکه کارکنان ایرانی و خارجی سفارتخانه‌ها به عنوان عوامل اطلاعاتی بازداشت می‌شوند (گروهی که امکان جاسوس بودن آنها صفر است) یا نویسندگان و مطبوعاتی‌ها به دریافت میلیاردها دلار از خارج متهم می‌شوند نشانه آن است که عوامل اطلاعاتی دیگر کشورها در صورت حضور در کشور با فراغ بال مشغول به کار هستند.شکارشدگان دستگاه‌های اطلاعاتی باید سال‌ها را در زندان بگذرانند تا در نهایت مقامات دستگاه‌های اطلاعاتی بدین جا برسند که آنها از ابتدا این کاره نبوده‌اند. همچنین باید در نمایش‌های کمدی دستگاه‌های اطلاعاتی برای ابراز اقتدار در شبکه‌های تلویزیونی دولتی مشارکت کنند و داستان‌هایی بگویند که کودکان نیز در عصر اطلاعات به آنها خواهند خندید.به عنوان نمونه یکی از داستان‌ها مربوط به تلاش مأموران اطلاعاتی امریکا برای کسب اطلاع از شبکه برق‌رسانی در کشور است: «یکی از مکان‌هایی که هدف عملیات آتی سیا قرار داشته است، شبکه برق‌رسانی ایران بوده است. یک مهندس ... به اتهام ارسال اطلاعات زیرساختی شبکه برق ایران به سیا بازداشت شده است.» (کیهان، دوم تیر ۱۳۹۰)  فرد بازداشت‌شده در نمایش پرس تی وی می‌گوید: «یک نقشه بسیار معمولی از یک شبکه برق را به من نشان دادند و گفتند که آیا شما برای این شبکه طرحی دارید یا خیر؟ همان طور روی کاغذ به صورت چرک‌نویس یه چیزایی گفتم، اما گفتم که باید بروم بررسی کنم، نتیجه آن را برایتان میاورم یا ایمیل می‌زنم. اما گفتند نه همین جا روی کاغذ نقشه را برایمان بکش ببینم شما چه می‌کنید و چه طرحی برای آن دارید. من هم یک سری چیزایی برای آنها کشیدم و گفتم که من اگر باشم چنین طرحی رو برای این شبکه می‌کشم." (کیهان، دوم تیر ۱۳۹۰) هر کودک ۱۲ ساله‌ای که یک بار به سایت گوگل رفته باشد می‌تواند متوجه این موضوع شود که کشف شبکه سراسری برق ایران نیاز به جاسوسی از افراد و تخلیه اطلاعاتی آنها ندارد و عکس‌های ماهواره‌ای آن را به خوبی نشان می‌دهند.قربانیان و خانواده‌ها و دوستان و همکاران این افراد شکار شده باید با زجر و مشقت اثبات کنند که روحشان از اتهامات مربوطه خبر ندارد.تور بسیار پهن و بسیار ریز, تور ماهیگیری دستگاه‌های اطلاعاتی جمهوری اسلامی بسیار پهن و در عین بسیار ریز است و برای رسیدن به چند عنصر اطلاعاتی واقعی هزاران نفر را در تور می‌اندازند و بسیاری را در تور آن قدر نگاه می‌دارند که تلف می‌شوند و بعد جسد آنها را مثل صیادی تازه‌کار و بی‌توجه به منابع دریا به آب می‌ریزند.عوامل اطلاعاتی در مناطقی خاص به طور تصادفی به آسمان شلیک می‌کنند یا هر را که دم دست باشد به تور می‌اندازند تا پس از چند سال ماهیگیری یک ماهی قابل توجه صید کنند. جاسوسانی که در جمهوری اسلامی بازداشت می‌شوند حتی خودشان نمی‌دانند جاسوس هستند و در فرایند بازداشت و بازجویی به جاسوسی اعتراف می‌کنند.بر همین اساس است که وزیر اطلاعات در مورد افرادی که به اتهام جاسوسی بازداشت شده‌اند می‌گوید: «برخی از آنان ناآگاهانه در اختیار سرویس‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس قرار گرفته و اعترافاتی هم داشته‌اند.» (حیدر مصلحی، ایرنا، ۲۰ خرداد ۱۳۹۰) روزنامه ارگان دستگاه‌های امنیتی دستگیری‌ها را با همین منطق توجیه می‌کند: «برخی از کسانی که در اقدامات جاسوسی فعالیت دارند از عملکرد خود به خوبی آگاهند، اما برخی دیگر اگرچه می‌دانند که اطلاعاتی را در اختیار یک طرف سوم قرار می‌دهند، نمی‌دانند که این عمل جاسوسی محسوب می‌شود.» (کیهان، دوم تیر ۱۳۹۰) از آنجا که سال‌ها کار بر روی یک پرونده در نظام دیوانسالاری ایران غیر ممکن است (کارکنان به سرعت جا به جا می‌شوند، مدیران بالایی و میانی ثبات شغلی ندارند، نظام حفظ مدارک و اسناد در دستگاه دولتی ایران فشل و به هم ریخته است، و فعالیت‌ها بر اساس مقتضیات روز و سفارش‌های تصادفی و سیاسی بیت رهبری هدایت و انجام می‌شوند) مأموران اطلاعاتی قربانیان خود را از میان گروه‌های ذکر شده به نحو تصادفی انتخاب می‌کنند و آن قدر آنها را تحت فشار قرار می‌دهند تا هرچه سریع‌تر به نظریات مورد نیاز در سناریویی که توسط بیت سفارش داده شده و فیلم آن باید سریع ساخته شود اعتراف کنند.همان طور که عوامل رهبری به گروه‌هایی در مصر یا بحرین امکانات و پول می‌دهند تا کاری کنند که شواهد مربوط به نظریات رهبری در مورد بیداری اسلامی در آنجا مشاهده شود، عوامل اطلاعاتی نیز کاری می‌کنند که نیازهای مقامات امنیتی و نظامی برای پیشبرد سناریوهایی خاص تهیه شود.

سرنوشت شکار شده‌ها

شکارشده‌ها به اتهام جاسوسی به چهار سرنوشت دچار می‌شوند. سرنوشت اول و البته نادر اعدام است. کسانی اعدام می‌شوند که در بیرون از زندان مدافعانی ندارند و کسی آنها را نمی‌شناسد. این افراد میان خارج و داخل رفت و آمد داشته‌اند، در بازی بازجویان بیش از اندازه خود را درگیر می‌کنند و ممکن است در مواردی نوع فعالیت تجاری آنها با سرداران سپاه یا سربازان گمنام اصطکاک پیدا کرده باشد.سرنوشت دوم، محاکمه و دریافت حکم مشخص (بدون هیچ ارتباطی با اتهام اولیه) و آزادی پس از مدتی کوتاه است. این سرنوشت اقلیت‌های مذهبی، نیروهای سیاسی و روزنامه‌نگارانی است که در ایران و خارج از کشور مدافعانی دارند و آن مدافعان می‌توانند صدای خود را بلند به گوش دیگران برسانند. کسانی که خانواده‌های افراد بازداشت شده را در ایران به سکوت دعوت می‌کنند تا عزیزانشان کمتر آسیب ببینند یا کمتر حکومت را عصبانی کنند بیشترین آسیب را از این سیاست می‌بینند.سرنوشت سوم ماندن طولانی‌مدت در زندان به شکل بلاتکلیف است تا بازجویان به این نتیجه برسند که فرد بازداشت شده مطمئناً به کار آنها نمی‌خورد. در نظام اداری به هم ریخته سازمان سرکوب در ایران ممکن است این افراد در زندان فراموش شوند.و سرنوشت چهارم و بسیار نادر آن است که از برخی افراد بسیار آسیب‌پذیر و جدا افتاده به عنوان خبرچین در آینده استفاده شود. اعضای اقلیت‌های دینی و قومی، فعالان سیاسی و روزنامه‌نگاران و افراد مقیم خارج کشور بلافاصله پس از آزادی رابطه خود را با دستگاه اطلاعاتی مزبور قطع کرده و بسیاری از آنها مهاجرت می‌کنند. اما کسانی که در کار تجارت و واردات و صادرات هستند ممکن است تحت فشار این دستگاه‌ها با آنها همکاری کنند. دستگاه اطلاعاتی جمهوری اسلامی اگر برای افراد منزوی و جدا افتاده پرونده ساخت و آنها را شکننده یافت تا آخر عمر دست از سر آنها بر نمی‌دارد.

نوشته مجید محمدی (جامعه‌شناس) / منبع:رادیو فردا

هیچ نظری موجود نیست:

رژیم خون ریز جمهوری اسلامی، ماشین اعدام همچنان قربانی می گیرد

  موج اعدام‌ها در جمهوری اسلامی ادامه دارد. همزمان شماری از معترضین و زندانیان سیاسی نیز به اعدام محکوم شده‌اند. نگاهی به آمار نیز این وضعیت...