رنجنامه یک مدیر فرهنگی از زبان خواهرش
بنام خدا
کانون حمایت از خانواده های جانباختگان و بازداشتی ها سلام علیکم، احتراما ضمن آرزوی سلامتی
برای شما و همکاران زحمتکش در آن مجموعه به اطلاع میرساند اینجانب مهری نوربیات، خواهر آقای محمد نوربیات شرح وقایع و اتفاقات ایجاد شده برای برادرمان و خانواده را جهت اطلاع معروض می دارم.برادرمان محمد از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۹ به عنوان دبیر و مدیر اجرایی و آموزشی مناطق شهرستان کرج به طور رسمی مشغول به کار بودند که در سالهای اخیر به لحاط دیدگاههای اعتقادی و سیاسی شان جلساتی به طور عمومی و اختصاصی با شاگردان خود داشتند.و در چندین مورد از سوی حراست و اداره عقیدتی سیاسی آموزش و پرورش منطقه مورد بازجویی قرار گرفته بودند که از مهر ماه ۱۳۸۷ ایشان را به طور کلی از سمت های اجرایی در آموزشگاههای کرج محروم نمودند و صرفا او را با اخذ تعهد جهت تدریس مجاز به کار نمودند که اشتغال داشته باشند که متعاقب آن و در ایام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ به همراه همکاران دبیر و شاگردان خود در ائتلاف معلمین و دانش آموزان جناب آقای موسوی کاندیدای انتخاباتی فعالیت می نمودند که در یکی از فراخوان هایی که به حمایت از ایشان انجام گرفت به عنوان سخنران و به نمایندگی بسیاری از معلمان به ایراد سخنرانی پرداخت که پس از انجام آن به هنگام بازگشت به منزل مورد ضرب و شتم و تهدید واقع شدند.به قدری که تا مدتی از درد مفاصل رنج می بردند تا اینکه به ایشان توصیه کردیم بهتر است دیگر ادامه ندهند و این در حالی بود که محمد به لحاظ جایگاه اخلاقی وعلمی که در طی این سالها در مراکز آموزشی و فرهنگی مناطق کسب نموده بودند مورد توجه واقع گردید که حتی از شبکه رسمی صدا و سیما در خصوص انتخابات و نقش و جایگاه معلمان و دانش آموزان در مشارکت ملی در آینده با او مصاحبه نیز انجام گرفته بود.تا اینکه ایشان در طی سال ۸۸ تا ۸۹ و در کلاسهای رسمی که با شاگردان خود داشت با توجه به عقیده ای که داشتند به تشریح و تحلیل با دانش آموزان خود به روشنگری و تأثیرات ادیان و معارف دینی در اصلاح جوامع که به,عدالت و برابری ختم می گردید جلسه می گذاشتند که در یکی از شبهای ایام رمضان (یکشنبه ۱۴/۶/۸۹) با هجوم دو نفر از افراد ناشناس به منزل ایشان و بدون معرفی به هنگام بازشدن درب با هجوم اقدام به بازرسی همراه با فحاشی و توهین تعدادی لوازم (کیس کامپیوتر، کتابها، آلبوم عکس …) را ضبط و جمع آوری می نمایند.و این در حالی بود که همسر ایشان هم باردار بود و تنها فرزند شان میلا (۱۴ ساله) بود که در خانه تنها مانده و مادر شان را با خود بردند و تا فردای آن روز در ساختمانی ناشناس مورد بازجویی و تهدید قرار دادند که فقط شرایط خاص او (بارداری) به نجات شان کمک کرده بود ضمن اینکه شب حادثه مقارن بود با سالروز تولد همسرشان و مقرر بود که آقای نوربیات به همراه دیگر برادرمان با تهیه کیک و هدیه به منزل بیایند که میلاد پسرشان آنها را در جریان امر قرار می دهند.و محمد پس از خروج از منزل برادرمان با مطلع شدن از موضوع و ترس از دستگیری پنهان گردید و ما تا مدتی از او هیچ خبری نداشتیم و به بسیاری جاهایی که احتمال می دادیم مراجعه کردیم تا اینکه با تماس یکی از بستگان مطلع شدیم که ظاهرا در یکی از کشورهای همسایه سکونت یافته و در همین پیگیریها بودیم که فرزند ۵ ماهه ایشان ناخواسته و متأثر از فشارهای سنگین روحی و روانی سقط گردید و دیگر زندگی برای خانواده تیره و تار ګردید و اگر چه تاکنون به لحاظ تهدیدات نتوانستیم شکایت و رنج مان را مطرح کنیم اما از شما و تمامی مراکز حقوق بشری عاجزانه تقاضا داریم که در ایام و بزرگداشت روز معلم شرح حال یک آموزگار و یک خانواده فرهنگی که بیست سال با زحمت در خدمت فرزندان این آب و خاک بوده است و دوران سختی را تاکنون سپری نموده مارا به هر شکل ممکن که خود می فهمید و می دانید کمک و یاری نمایید.قبلا از توجه و پیگیری شما بزرگواران تشکرمینماییم خانواده محمد نوربیات
بنام خدا
کانون حمایت از خانواده های جانباختگان و بازداشتی ها سلام علیکم، احتراما ضمن آرزوی سلامتی
برای شما و همکاران زحمتکش در آن مجموعه به اطلاع میرساند اینجانب مهری نوربیات، خواهر آقای محمد نوربیات شرح وقایع و اتفاقات ایجاد شده برای برادرمان و خانواده را جهت اطلاع معروض می دارم.برادرمان محمد از سال ۱۳۶۹ تا ۱۳۸۹ به عنوان دبیر و مدیر اجرایی و آموزشی مناطق شهرستان کرج به طور رسمی مشغول به کار بودند که در سالهای اخیر به لحاط دیدگاههای اعتقادی و سیاسی شان جلساتی به طور عمومی و اختصاصی با شاگردان خود داشتند.و در چندین مورد از سوی حراست و اداره عقیدتی سیاسی آموزش و پرورش منطقه مورد بازجویی قرار گرفته بودند که از مهر ماه ۱۳۸۷ ایشان را به طور کلی از سمت های اجرایی در آموزشگاههای کرج محروم نمودند و صرفا او را با اخذ تعهد جهت تدریس مجاز به کار نمودند که اشتغال داشته باشند که متعاقب آن و در ایام برگزاری انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ به همراه همکاران دبیر و شاگردان خود در ائتلاف معلمین و دانش آموزان جناب آقای موسوی کاندیدای انتخاباتی فعالیت می نمودند که در یکی از فراخوان هایی که به حمایت از ایشان انجام گرفت به عنوان سخنران و به نمایندگی بسیاری از معلمان به ایراد سخنرانی پرداخت که پس از انجام آن به هنگام بازگشت به منزل مورد ضرب و شتم و تهدید واقع شدند.به قدری که تا مدتی از درد مفاصل رنج می بردند تا اینکه به ایشان توصیه کردیم بهتر است دیگر ادامه ندهند و این در حالی بود که محمد به لحاظ جایگاه اخلاقی وعلمی که در طی این سالها در مراکز آموزشی و فرهنگی مناطق کسب نموده بودند مورد توجه واقع گردید که حتی از شبکه رسمی صدا و سیما در خصوص انتخابات و نقش و جایگاه معلمان و دانش آموزان در مشارکت ملی در آینده با او مصاحبه نیز انجام گرفته بود.تا اینکه ایشان در طی سال ۸۸ تا ۸۹ و در کلاسهای رسمی که با شاگردان خود داشت با توجه به عقیده ای که داشتند به تشریح و تحلیل با دانش آموزان خود به روشنگری و تأثیرات ادیان و معارف دینی در اصلاح جوامع که به,عدالت و برابری ختم می گردید جلسه می گذاشتند که در یکی از شبهای ایام رمضان (یکشنبه ۱۴/۶/۸۹) با هجوم دو نفر از افراد ناشناس به منزل ایشان و بدون معرفی به هنگام بازشدن درب با هجوم اقدام به بازرسی همراه با فحاشی و توهین تعدادی لوازم (کیس کامپیوتر، کتابها، آلبوم عکس …) را ضبط و جمع آوری می نمایند.و این در حالی بود که همسر ایشان هم باردار بود و تنها فرزند شان میلا (۱۴ ساله) بود که در خانه تنها مانده و مادر شان را با خود بردند و تا فردای آن روز در ساختمانی ناشناس مورد بازجویی و تهدید قرار دادند که فقط شرایط خاص او (بارداری) به نجات شان کمک کرده بود ضمن اینکه شب حادثه مقارن بود با سالروز تولد همسرشان و مقرر بود که آقای نوربیات به همراه دیگر برادرمان با تهیه کیک و هدیه به منزل بیایند که میلاد پسرشان آنها را در جریان امر قرار می دهند.و محمد پس از خروج از منزل برادرمان با مطلع شدن از موضوع و ترس از دستگیری پنهان گردید و ما تا مدتی از او هیچ خبری نداشتیم و به بسیاری جاهایی که احتمال می دادیم مراجعه کردیم تا اینکه با تماس یکی از بستگان مطلع شدیم که ظاهرا در یکی از کشورهای همسایه سکونت یافته و در همین پیگیریها بودیم که فرزند ۵ ماهه ایشان ناخواسته و متأثر از فشارهای سنگین روحی و روانی سقط گردید و دیگر زندگی برای خانواده تیره و تار ګردید و اگر چه تاکنون به لحاظ تهدیدات نتوانستیم شکایت و رنج مان را مطرح کنیم اما از شما و تمامی مراکز حقوق بشری عاجزانه تقاضا داریم که در ایام و بزرگداشت روز معلم شرح حال یک آموزگار و یک خانواده فرهنگی که بیست سال با زحمت در خدمت فرزندان این آب و خاک بوده است و دوران سختی را تاکنون سپری نموده مارا به هر شکل ممکن که خود می فهمید و می دانید کمک و یاری نمایید.قبلا از توجه و پیگیری شما بزرگواران تشکرمینماییم خانواده محمد نوربیات
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر