۱۳۹۰ اردیبهشت ۲۷, سه‌شنبه

كنايه معنادار يا چراغ سبز؟ هيچكس نمي تواند به عصاي خامنه اي تكيه كند!

زبان سياست، زبان متفاوت و پيچيده اي نسبت به زبان محاوره اي و عادي است! گاهي «تقدير از درايت مقام معظم رهبري» در واقع به معناي «قدرداني و تقدير» نيست! بلكه يك متلك سياسي و حتي چيزي شبيه «فحش» است. و گاهي هم البه شايد شبيه «چراغ سبزي» باشد براي تجديد دوستي هاي قديمي و بيرون آوردن مقام عظماي ولايت از گرداب بدبختي هايي كه براي خودش ساخته است! من در اين نوشته، دو نگاه متفاوت به يك خبر مشخص دارم. ابتدا خبر را بخوانيد:
خبر: « به گزارش ايسنا در ابتداي جلسه رئيس مجمع از اقدام مقام معظم رهبري در هماهنگ كردن رؤساي قوا در مسائل اختلافي در خصوص ادغام وزارتخانه‌ها قدرداني و اظهار اميدواري كرد كه اختلافات تكرار نشود.»
نگاه اول: اين خبر، ظاهري ساده ولي معناهاي متفاوتي دارد! آقاي هاشمي رفسنجاني كه من شخصا" خيلي دوستش ندارم، ولي او را به عنوان يك سياستمدار كاركشته مي شناسم، خطاب به آيت الله خامنه اي يك پيغام معنادار بامزه فرستاده است. هاشمي رفسنجاني را به ياد داريد؟ همان كسي بود كه آقاي خامنه اي دوستي چهل ساله اش با او را واگذاشت و در نمازجمعه اعلام كرد:«آن دوستي چهل/ پنجاه ساله به كنار، ولي نظر بنده به آقاي احمدي نژاد نزديكتر است!»
آيت الله خامنه اي بعد از آن، تمام كشور را به رئيس جمهور كوتوله و محبوبش سپرد تا هرچه مي خواهد تكتازي كند. رئيس قواي قضائيه و مقننه (مجلس) را هم خود آيت الله خامنه اي منصوب فرمود تا يك «حاكميت يكدست» و يك حكومت مطلوب براي خود بنا كند. اما ناگهان همه چيز در عرض كمتر از چند ماه فروپاشيد و رؤساي قوا به جان همديگر افتادند. تا آنكه آيت الله خامنه اي ناگزير شد دست به حكم حكومتي ببرد و «عصاي موسي» خود را علني كند! حالا آقاي خامنه اي مجبور است تند و تند از لاي قبا عصاي معجزه اش را بيرون بكشد و هفته اي هفت شب «معجزه» كند تا آن حكومت يكپارچه اش، بيش از اينها بي حيثيت نشود! معجزه اخير مقام معظم رهبري، فعلا" اين است كه هر شب جلسات هماهنگي بين رؤساي قواي سه گانه برگزار كند و آنها را به همكاري و روبوسي يكديگر وادار كند! خب اين همه تلاش و اعجاز واقعا" جاي تقدير و قدرداني دارد! و براي بيان اين تقدير معنادار(!)، چه كسي بهتر از يك دوست ديرينه مثل آقاي هاشمي رفسنجاني كه حجت الاسلام خامنه اي را در يك شب، بتديل به «آيت الله خامنه اي» كرد؟
هاشمي در ابتداي جلسه امروز مجمعه تشخيص مصلحت نظام، از درايتها و تدبيرهاي مقام معظم رهبري قدرداني كرده، زيرا اين رهبر فرزانه (!) و با بصيرت بالاخره توانست مسائل اختلافي بين رؤساي قواي منصوب خودش را هماهنگ (و نه حل) بكند! جاي هاشمي باشيد، بايد هم از هوش و بصيرت چنين رهبر فرزانه و بابصيرتي «تقدير» كنيد. و بايدكمي به او زمان دهيد تا زمينه فروپاشي حكومت جور را با دستان خودش مهيا نمايد!
نگاه دوم: نمي دانم «معناي دوم/ ثانوي» اين قدرداني هاشمي رفسنجاني از خامنه اي، آيا يك «چراغ سبز» براي آشتي دو دوست قديمي و زمينه سازي براي برگشت هاشمي به قدرت هست يا نه؟ اما من ترجيح مي دهم آن هاشمي رفسنجاني، كه من هنوز هم همچنان دوستش ندارم، لااقل كمي هوش و دورانديشي داشته باشد كه بداند اولا" قبول هر مسئوليتي در جمهوري اسلامي، شراكت در جنايات و كشتارهاي خونبار مانند قتل ندا و سهراب و ديگران است.
ثانيا" هر كسي در حكومت فعلي، به تدبير شوم و عصاي موساي آقاي خامنه اي آويزان شود، با «تقدير» خودش بازي هولناكي خواهد كرد. حتي اگر بچه باهوشي مثل محمود احمدي نژاد باشد كه دوستي چهل/ پنجاه ساله هاشمي و خامنه اي را به نفع رياست جمهوري خود تصاحب كرد. اين روزهاي احمدي نژاد و عاقبت تلخي كه برايش ترسيم مي كنند را ببينيد. اين عاقبت به آقاي رفسنجاني نشان مي دهد كه هيچكس (حتي او) نمي تواند روي دوستي و وفاداري و مروّت آقاي خامنه اي حسابي باز كند. زيرا قدرت، معناي هرگونه دوستي يا سرسپردگي را از بين مي برد.
پي نوشت: با آنكه آقاي هاشمي را هنوز هم خيلي دوست ندارم، اما آرزو مي كنم قدرداني امروز او از درايتهاي مقام معظم رهبري در هماهنگ كردن قواي زير دستش(!)، نه يك چراغ سبز براي برگشت به قدرت، بلكه يك «متلك سياسي» باشد تا رهبر حكومت باز به ياد بياورد كه «پايان حكومت» او و ولايت فقيهش خيلي وقت است «شروع» شده است و اين «آغاز پايان» حكومت استبدادي ولايت فقيه ست.

 نوشته اي بود از بابک داد

هیچ نظری موجود نیست:

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...