۱۴۰۳ اردیبهشت ۶, پنجشنبه

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد.



سازمان حقوق بشر ایران صدور حکم اعدام برای توماج صالحی را به‌شدت محکوم کرد و خواهان توجه ویژه جامعه بین‌الملل به تشدید سرکوب‌ها در ایران شد.

محمود امیری‌مقدم، مدیر این سازمان گفت: «صدور حکم اعدام برای ابراز عقیده و خلق اثر هنری، نشانه استیصال حکومت و هراس از اعتراض‌های مردمی است. جامعه جهانی و مردم ایران باید به این حکم غیرانسانی به شدیدترین وجه واکنش نشان دهند.»

وبسایت روزنامه شرق روز چهارشنبه ۵ اردیبهشت ماه به نقل از امیر رئیسیان، وکیل مدافع توماج صالحی خبر از صدور حکم اعدام به اتهام «افساد فی الارض» برای موکلش داد و اخبار منتشر شده مبنی بر عفو او را تکذیب کرد.

امیر رئیسیان با اشاره به صدور حکم اعدام برای این زندانی سیاسی بیان کرد: «شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان، در اقدامی که در نوع خود بی‌سابقه است، حکم دیوان عالی کشور درباره پرونده سال ۱۴۰۱ توماج صالحی را اجرایی نکرد و با "ارشادی" خواندن این حکم و تاکید بر استقلال دادگاه بدوی، توماج صالحی را به اتهام افساد فی الارض، به اشد مجازات یعنی اعدام محکوم کرد.»

امیر رئیسیان در بخش دیگری از صحبت‌های خود گفت: ««شعبه یک دادگاه انقلاب اصفهان اتهامات اخلال در نظم عمومی، نشر اکاذیب و دعوت به آشوب از طریق جرائم رایانه‌ای را نیز در صلاحیت دادگاه کیفری ۲ دانسته و حکمی برای این اتهامات صادر نکرده است. این دادگاه همچنین برای اتهامات ارتباط با دول متخاصم و توهین به رهبری، قرار موقوفی تعقیب صادر کرده است. دلیل این مهم، صدور حکم برائت از این اتهامات در حکم قبلی همین دادگاه است.»

توماج صالحی که  در جریان خیزش ۱۴۰۱ ایران مدتی به صورت مخفیانه زندگی و فعالیت می‌کرد، در تاریخ ۸ آبان ۱۴۰۱ در استان چهارمحال و بختیاری دستگیر شد.

توماج صالحی در تاریخ ۲۷ آبان ماه سال ۱۴۰۲ «پس از تحمل ۲۵۲ روز زندان انفرادی، و مجموعاً یک سال و ۲۱ روز حبس» به قید وثیقه آزاد شد اما تنها ۱۲ روز بعد و پس از انتشار ویدئویی که در آن شکنجه‌ شدنش در زندان را شرح می‌داد، با «ضرب‌وشتم» مجددا بازداشت شد. 

۱۴۰۳ اردیبهشت ۲, یکشنبه

وضعیت برخورد حکومت با مردم و عکس یک شهروند از داخل ون گشت ارشاد!

 ارازل و اوباش آزادند و در حال خفت گیری و دزدی و یا در حال خدمت به حکومت به عنوان نیروی سرکوبگر؛ و مردم عادی در رنج و بند و رعب و ترس از دزد و داروغه و ارزشی برای یک حق طبیعی از زندگی!

ظلمی که خامنه ای و یارانش در حجاب اجباری به مردم روا داشتند هم رضا شاه در هنگام ممنوعیت حجاب به مردم روا


نداشته بود

«آیدا شاکرمی» خواهر نیکا، در سالگرد قتل بیرحمانه خواهرش توسط جمهوری اسلامی نوشت!

آیدا شاکرمی، خواهر نیکا، نوشت: «انحصار خشونت دست بی‌رحم‌ترین دولتیه که تاریخ به خودش دیده

ولی حتی اگر کار به جایی برسه که از ترس هر نوزاد تازه متولد شده‌ای رو از آغوش مادرش بگیرن و جلوی چشمش سر ببرن باز هم نیکاها متولد میشن و ایدئولوژی این سیستم کثیف رو خاکستر میکنن. روزی میاد که این نسل خاک ایران رو ازشون پس میگیره.


و جوری هرکسی که به هر شکلی تو این جنایت‌ها نقش داشته رو نابود میکنه که تکه‌ای ازش باقی نمونه برای مزار ساختن و سالگرد گرفتن

حمله، شکنجه، گروگان‌گرفتن و فشار آوردن حداکثری به خانواده‌ها هیچ جنایتکاری رو نجات نمیده

فقط اون روز رو سریع‌تر میرسونه»

  • امروز نیروهای حکومتی در مسیر دسترسی به مزار نیکا شاکرمی، سه ایست بازرسی گذاشته بودند. از چند روز قبل هم به خانواده‌اش فشار آوردند که حق برگزاری هیچگونه مراسمی را ندارید

 

۱۴۰۳ فروردین ۱۱, شنبه

خامنه‌ای جنایتکار، یکی دیگر از فرزندان ایران را به قتل رساند

 ماشین کشتار جاعش، امسال زودتر از هر سال دیگه‌ای شروع بکار کرد!

اولین قربانی توحش بی‌پایان پاسداران ضحاک، سارا تبریزی شهروند ۲۰ ساله‌ای بود که چهارم فروردین به اداره اطلاعات

احضار میشه و پنجم فروردین جنازه‌ش رو تحویل خانواده‌ش میدن!

این شعر را تقدیم می کنم به زنان آزاده میهنمان ایران که جرات کردند و جرات دادند برای انسان بودن و زندگی کردن .
در هوایت بی‌قرارم روز و شب سر ز پایت برندارم روز و شب

روز و شب را همچو خود مجنون کنم روز و شب را کی گذارم روز و شب

جان و دل از عاشقان می‌خواستند جان و دل را می‌سپارم روز و شب

تا نیابم آن چه در مغز منست یک زمانی سر نخارم روز و شب

۱۴۰۳ فروردین ۷, سه‌شنبه

دین‌ گُریزی مردم و رویکرد دینی خانم وسمقی

حکومتهای دینی در تمام ابعاد و شعبه های خود، ساخته ذهنیت واپسگرا و متحجرین است و رژیم ایران نیز برخلاف دعاوی رهبران آن رژیمی مرتجع است که چهره خود را در پشت روایتی منسوخ از دین پنهان کرده که کارکردش هم بغایت واپسگرایانه و ضد مردمی بوده که گریزی جز فروپاشی در پیش رو ندارد.

اگر گفته میشود دین حکومتی در کشور ما و حتی در کشورهایی مانند افغانستان، عراق و… بیشترین تاثیر در دینگریزی مردم  داشته


است سخن بی جایی و بیهوده ای گفته نشده است. در طول ۴۵ سال گذشته رژیم سیاسی ایران که اساس و پایه اش متکی به روایتی از دین تشیع است به رغم کارزار وسیع و گسترده تبلیغات دینی از طریق ایجاد وگسترش نهادهایی مانند حوزه ها و امامزاده ها و تکایا و مساجد، با بکار گرفتن مزدورانی با نام مداح، رویکرد ضد دینی در بین مردم بخصوص جوانان گسترش بی‌سابقه و چشمگیری داشته است، اگر قبل از روی کار آمدن حکومت اسلامی، نهاد روحانیت و افرادی مانند دکتر علی شریعتی و… با عنوان نواندیش دینی و با در اختیار داشتن مساجد و مراکز دینی توانسته بودند با تبلیغات گسترده بر افکار و اندیشه جوانان تاثیر بگذارند (متاسفانه بسیاری ازاین جوانان بعدها بدست رژیم کشته شدند)، با روی کار آمدن حکومت دینی و آشکار شدن ماهیت آن ورق برگشت و مخالفت با حکومت دینی در کنار دین گریزی به پدیده ای رایج در آمده است که ابعاد آن روز به روز بیشتر شده و در فرایند خود به جنبش اجتماعیِ فراگیر درآمده که رژیم را به چالش کشیده است، سخن به جا و درستی است.

برخی مفسران و تحلیلگران سیاسی بر این باور هستند، اگر چه روی کار آمدن حکومت دینی مانع از رشد و بالندگی در جامعه شده و نخبه کشی فزاینده و سیل گسترده پدیده کم سابقه مهاجرت را بوجود آورده که مردم و کشور ما را از نیاز به این نخبگان و مدیران مجرب محروم کرده وگر چه مشکلات عدیده و بیشمار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و…به بار آورده اما اگر دین همچنان در بیرون از دایره قدرت و در موضع آلترناتیو قرار می داشت، میتوانست همچنان حضور بالقوه خود را در میان اقشار و طبقات جامعه حفظ کند و در فرصتی مناسب باز بر اریکه قدرت سیاسی تکیه زند. بنابراین گر چه دین سیاسی ضربات مهلک و سنگینی بر جامعه وارد کرده اما هیچ قدرت دیگری نمی توانست مانند کارکرد خود دین، ضربات مهلکی به دین وارد کند و باعث دینگریزی شود که اکنون شاهدش هستیم. این تحلیلگران معتقدند جامعه ایران به دلیل سابقه تاریخیِ وطولانیِ حضور نهادهای دینی با تبلیغات گسترده توانسته بودند ذهنیت برقراری حاکمیت دینی را در بین اکثریت مردم ایجاد کنند، در نتیجه گفته میشود مردم ما پیشاپیش بدهکار  نوعی از حاکمیت دینی بود و اکنون این بدهی را با تاوانی سنگین پس می دهد و لذا اندیشه و ذهنیت تشکیل حکومت دینی پس از فروپاشی رژیم ایران برای همیشه از بین خواهد رفت و سکولاریسم در عرصه سیاسی و حتی در قلمرو ذهن و اندیشه مردم که هم اکنون شاهدش هستیم رشد وگسترش خواهد کرد. در ارتباط با این  تحلیل می توان پرسید عوارض حاصل از ۴۵ سال خسارت سنگین تجربه دین حکومتی بعد از این همه سال به چه میزان ارزش رویکرد مردم به لایسیته و حاکمیت غیر دینی را داشت..؟ و آیا دین حکومتی امری گریزناپذیر و مقدر در حیات سیاسی کشور ما بود و می بایست بر آن گردن گذاشت و پذیرفت…؟

واضح است این دیدگاه پس از ۴۵ سال حاکمیت دینی و کارکرد بشدت مخرب و ارتجاعی آن مطرح می‌شود، آنهم درست در زمانی که دین سیاسی به آخر خط رسیده و بگونه ای اجتناب ناپذیر آنتی تز خود را در سنتز سکولاریسم و حاکمیت ملی برآمده از اراده ملی پدید آورده است. اما همانطور که می دانیم، در ابتدای تشکیل حاکمیت دینی برآمده از انقلاب بهمن و در ادامه‌، قبل از تغییر مسیر انقلاب و تهی ساختن آن از مضمون مردمیش نه تنها این دیدگاه مطرح نبود بلکه بسیاری از نیروهای پیشرو انقلابی در آن فضای سیاسی با اهداف مردمی و دمکراتیک در تشکیل حکومت نقش فعالی داشتند و برای تحکیم حکومتی برآمده از انقلاب که خواستار طرد استبداد و وابستگی به سرمایه داری جهانی بودند تلاش می کردند، اما با چرخش به راست،و روی کارآمدن جناح راست افراطی، انقلاب در بطن خود خفه شد و بهترین فرزندان توسط خودکامگان خون آشام به کام مرگ فرستاده شدند.

بازتاب رفتارهای حکام رژیم به نام دین در ذهن و اندیشه بسیاری از کارشناسان امور دینی نیز مهم و باعث رویکرد آنان در روایتی کاملا متضاد شده که همواره و بخصوص در سال‌های اخیر شاهد آن هستیم. از همان بدو تشکیل حکومت اسلامی کشمکش‌ها و تضادها در میان روحانیون و جریان‌هایی مانند ملی مذهبی و …آغاز شد و روایتها و قرائت‌های متفاوتی مطرح شد.

از زمان شکل گیری و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی تا کنون افراد و جریان‌های متعددی بر سر مدل حکومت اسلامی اختلاف نظر داشتند، برای کسب قدرت به جنگ قدرت برخاستند که متعاقبا بسیاری از جریانها و افراد حذف و یا کشته شدند.

در حال حاضر با توجه به ریزش متوالی و گسترده جریان‌ها و افراد در ساختار قدرت و حذف بسیاری از نیروهای راست حکومتی، مانند جریان کارگزاران، جبهه پایداری، خانواده مرموز لاریجانی و… حلقه ای از واپسگرایان افراطی در پیرامون بیت رهبری هستند که با استفاده از ابزار سرکوب رژیم را حفظ و سرپا نگه داشتند.

در چنین شرایطی که بحران ساختاری رژیم بیش از هر زمانی تشدید شده و رژیم مشروعیت سیاسی را دربین نزدیکان خود از دست داده، مبانی تئوریکی آن نیز در معرض فروپاشی قرار گرفته است.

در سالهای اخیر رویکرد نظریِ برخی اسلام شناسان درمخالفت با اسلام ولایت فقیه، بیش از هر زمانی آشکار شده است. خانم صدیقه وسمقی در زمره آن دسته اسلام شناسان است که در سالهای گذشته بنیان رژیم را نقد و به چالش کشیده است. ایشان در پستی تحت عنوان، کدام پیامبر و کدام رسالت..! بن مایه های دینی مانند بعثت را زیر سوال برده و می نویسد:

هیچ پیامبری از سوی خدا برگزیده نشده و وحی و فرشته و بعثت رسولان واقعیت ندارد.

مهمترین دلیلی که خانم وسمقی برای دعاوی خود می آورد آن است: چرا برای همه زمانها و همه اقوام پیامبری از سوی خدا فرستاده نشده است؟ او در ادامه می گوید:این ناقص لطف خدا برای هدایت ابناء بشر در طول تاریخ است. خانم وسمقی در جای دیگر می پرسد: چرا برخی گزاره‌های کتاب مقدس  با علم در تضادند..؟ چرا این نکته در تناقض با خرد و واقعیت هایست که مورد سنجش قرار می گیرد.

رویکرد خانم وسمقی قطعا نتیجه پژوهش او در متون دینی است، که به لحاظ سیاسی و تئوریک رژیم ولایت فقیه را مورد آماج خود قرار داده که در آن (ولایت فقیه) خود را نماینده خدا در روی زمین می داند. حالا این پرسش مطرح می‌شود وقتی که ایشان استدلال می‌کند پیامبران برگزیده خدانیستند، چگونه ممکن است ولی فقیه خود را منتسب و برگزیده خدا می داند…؟و در دیدار با

خانواده قاسم سلیمانی می گوید، خدا حرف می زد با زبان من…؟ خانم وسمقی به تناقضهایی در دین اشاره میکند و می گوید: رابطه انسان و خدا هرگز از سوی خدا آغاز نشده و خدا کسانی از پیامبران را به عنوان فرستاده خویش برگزیده و پیامبران حاملان وحی از آسمان به زمین نبودند. با این استدلال می توان گفت حکومتهای دینی در تمام ابعاد و شعبه های خود، ساخته ذهنیت واپسگرا و متحجرین است و رژیم ایران نیز برخلاف دعاوی رهبران آن رژیمی مرتجع است که چهره خود را در پشت روایتی منسوخ از دین پنهان کرده که کارکردش هم بغایت واپسگرایانه و ضد مردمی بوده که گریزی جز فروپاشی در پیش رو ندارد.

بهرام شوقی 

۱۴۰۲ بهمن ۱۵, یکشنبه

لخت کردن زنان زندانی توسط بازجوها (مهرناز موسوی)

سپیده قلیان:



بازرسی ام کردند. لخت لخت شدم و در حالی که غلامی افسر شیفت به بهانه اینکه بعد از دو ماه انفرادی تازه به زندان منتقل شده ام، نکنه مواد یا شنود همراهم باشد. یک دم سینه هایم را می‌گرفت و دمی دیگر دستش را لای پایم می‌برد...  

فریبا فریدونی :
گفتند لخت شو فکر کن رفتی استخر
نگاه کردم به اون همه آدمی که زل زده بودن برای لخت شدنم و گفتم من جلو یه گردان آدم لخت نمیشم. گفت دربیار بابا فکر کن رفتی استخر زود باش نصف شب شد.

فاطمه خوشرو :
بازجو به من گفت وقتی میای اینجا به ما محرم میشی

گفتند لباس زیرم رو باید دربیارم و باید بصورت پاباز بشین پاشو کنم دوربینی بالای حمام و دستشویی نصب شده بود که خصوصی ترین لحظات مشاهده میکردن. گفتم مگه من نامحرم نیستم؟! پاسخ داد وقتی میای اینجا ما محرم میشیم.

رضوانه خان بیگی:
 چهار بار لختم کردن قبل شروع بازجویی و بعد از بازجویی ها برای مثلا تفتیش!!

مژگان کشاورز:
گفتند باید لخت بشی تا از تمام بدنت عکس بگیریم که اگر از اینجا خارج شدی نگی من را شکنجه کردند خجالت میکشیدم دستانم را جلوی اندام خصوصی ام می گذاشتم، مامور فریاد می‌زد: رو به من بایست و دستات را بردار "حالا بشین و پاشو کن با پاهای باز"

زینب زمان، نسیبه شمسایی، شاپرک شجری زاده، ف خوشرو ، و بنظر میرسد که این لیست انتها ندارد

این تنها گوشه‌ای از وحشیگری و شقاوت رژیم کثیف اسلامی در پشت درهای بسته زندانهاست. اما همانها که اینگونه مورد تعرض و بیحرمتی قرار گرفتند تا در هم بشکنند، با شجاعت شروع به افشاگری کردند. کوتاه نیامدند، ساکت نشدند، خُرد نشدند و علیه کثافت های اسلامی حاکم قد علم کردند و حربه کثیفشان را با افشاگری شجاعانه شان به ضد حکومت تبدیل کردند.

دایه شریفه، مخالف مجازات اعدام در ایران ( مهرناز موسوی )


«دایه شریفه» ۶ پسر و دو دختر داشت؛ ته‌تغاری‌اش، رامین را اعدام کردند و پسر بزرگتر ، «اشرف حسین‌پناهی»، به‌طرز مشکوکی در سنندج کشته شد. حالا او به یکی از چهره‌های مبارزه با مجازات اعدام در ایران تبدیل شده و با پیکری نحیف و هفتاد و چند سال عمر، بر طناب‌های دار قوه‌قضاییه آتش می‌افکند. 
 هفته پیش، پس از اعدام ۴ زندانی سیاسی کُرد در تهران، دایه شریفه دو بار طی دو روز برای چند ساعت بازداشت و به زور به روستای محل زندگی‌اش در دهگلان کردستان برده شد، تا نتواند کنار خانواده‌های جوانان اعدام‌شده باشد. به او گفته‌اند جز برای دکتر رفتن، حق خروج از روستایش را ندارد. 

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...