۱۴۰۳ فروردین ۷, سه‌شنبه

دین‌ گُریزی مردم و رویکرد دینی خانم وسمقی

حکومتهای دینی در تمام ابعاد و شعبه های خود، ساخته ذهنیت واپسگرا و متحجرین است و رژیم ایران نیز برخلاف دعاوی رهبران آن رژیمی مرتجع است که چهره خود را در پشت روایتی منسوخ از دین پنهان کرده که کارکردش هم بغایت واپسگرایانه و ضد مردمی بوده که گریزی جز فروپاشی در پیش رو ندارد.

اگر گفته میشود دین حکومتی در کشور ما و حتی در کشورهایی مانند افغانستان، عراق و… بیشترین تاثیر در دینگریزی مردم  داشته


است سخن بی جایی و بیهوده ای گفته نشده است. در طول ۴۵ سال گذشته رژیم سیاسی ایران که اساس و پایه اش متکی به روایتی از دین تشیع است به رغم کارزار وسیع و گسترده تبلیغات دینی از طریق ایجاد وگسترش نهادهایی مانند حوزه ها و امامزاده ها و تکایا و مساجد، با بکار گرفتن مزدورانی با نام مداح، رویکرد ضد دینی در بین مردم بخصوص جوانان گسترش بی‌سابقه و چشمگیری داشته است، اگر قبل از روی کار آمدن حکومت اسلامی، نهاد روحانیت و افرادی مانند دکتر علی شریعتی و… با عنوان نواندیش دینی و با در اختیار داشتن مساجد و مراکز دینی توانسته بودند با تبلیغات گسترده بر افکار و اندیشه جوانان تاثیر بگذارند (متاسفانه بسیاری ازاین جوانان بعدها بدست رژیم کشته شدند)، با روی کار آمدن حکومت دینی و آشکار شدن ماهیت آن ورق برگشت و مخالفت با حکومت دینی در کنار دین گریزی به پدیده ای رایج در آمده است که ابعاد آن روز به روز بیشتر شده و در فرایند خود به جنبش اجتماعیِ فراگیر درآمده که رژیم را به چالش کشیده است، سخن به جا و درستی است.

برخی مفسران و تحلیلگران سیاسی بر این باور هستند، اگر چه روی کار آمدن حکومت دینی مانع از رشد و بالندگی در جامعه شده و نخبه کشی فزاینده و سیل گسترده پدیده کم سابقه مهاجرت را بوجود آورده که مردم و کشور ما را از نیاز به این نخبگان و مدیران مجرب محروم کرده وگر چه مشکلات عدیده و بیشمار اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و…به بار آورده اما اگر دین همچنان در بیرون از دایره قدرت و در موضع آلترناتیو قرار می داشت، میتوانست همچنان حضور بالقوه خود را در میان اقشار و طبقات جامعه حفظ کند و در فرصتی مناسب باز بر اریکه قدرت سیاسی تکیه زند. بنابراین گر چه دین سیاسی ضربات مهلک و سنگینی بر جامعه وارد کرده اما هیچ قدرت دیگری نمی توانست مانند کارکرد خود دین، ضربات مهلکی به دین وارد کند و باعث دینگریزی شود که اکنون شاهدش هستیم. این تحلیلگران معتقدند جامعه ایران به دلیل سابقه تاریخیِ وطولانیِ حضور نهادهای دینی با تبلیغات گسترده توانسته بودند ذهنیت برقراری حاکمیت دینی را در بین اکثریت مردم ایجاد کنند، در نتیجه گفته میشود مردم ما پیشاپیش بدهکار  نوعی از حاکمیت دینی بود و اکنون این بدهی را با تاوانی سنگین پس می دهد و لذا اندیشه و ذهنیت تشکیل حکومت دینی پس از فروپاشی رژیم ایران برای همیشه از بین خواهد رفت و سکولاریسم در عرصه سیاسی و حتی در قلمرو ذهن و اندیشه مردم که هم اکنون شاهدش هستیم رشد وگسترش خواهد کرد. در ارتباط با این  تحلیل می توان پرسید عوارض حاصل از ۴۵ سال خسارت سنگین تجربه دین حکومتی بعد از این همه سال به چه میزان ارزش رویکرد مردم به لایسیته و حاکمیت غیر دینی را داشت..؟ و آیا دین حکومتی امری گریزناپذیر و مقدر در حیات سیاسی کشور ما بود و می بایست بر آن گردن گذاشت و پذیرفت…؟

واضح است این دیدگاه پس از ۴۵ سال حاکمیت دینی و کارکرد بشدت مخرب و ارتجاعی آن مطرح می‌شود، آنهم درست در زمانی که دین سیاسی به آخر خط رسیده و بگونه ای اجتناب ناپذیر آنتی تز خود را در سنتز سکولاریسم و حاکمیت ملی برآمده از اراده ملی پدید آورده است. اما همانطور که می دانیم، در ابتدای تشکیل حاکمیت دینی برآمده از انقلاب بهمن و در ادامه‌، قبل از تغییر مسیر انقلاب و تهی ساختن آن از مضمون مردمیش نه تنها این دیدگاه مطرح نبود بلکه بسیاری از نیروهای پیشرو انقلابی در آن فضای سیاسی با اهداف مردمی و دمکراتیک در تشکیل حکومت نقش فعالی داشتند و برای تحکیم حکومتی برآمده از انقلاب که خواستار طرد استبداد و وابستگی به سرمایه داری جهانی بودند تلاش می کردند، اما با چرخش به راست،و روی کارآمدن جناح راست افراطی، انقلاب در بطن خود خفه شد و بهترین فرزندان توسط خودکامگان خون آشام به کام مرگ فرستاده شدند.

بازتاب رفتارهای حکام رژیم به نام دین در ذهن و اندیشه بسیاری از کارشناسان امور دینی نیز مهم و باعث رویکرد آنان در روایتی کاملا متضاد شده که همواره و بخصوص در سال‌های اخیر شاهد آن هستیم. از همان بدو تشکیل حکومت اسلامی کشمکش‌ها و تضادها در میان روحانیون و جریان‌هایی مانند ملی مذهبی و …آغاز شد و روایتها و قرائت‌های متفاوتی مطرح شد.

از زمان شکل گیری و تشکیل حکومت جمهوری اسلامی تا کنون افراد و جریان‌های متعددی بر سر مدل حکومت اسلامی اختلاف نظر داشتند، برای کسب قدرت به جنگ قدرت برخاستند که متعاقبا بسیاری از جریانها و افراد حذف و یا کشته شدند.

در حال حاضر با توجه به ریزش متوالی و گسترده جریان‌ها و افراد در ساختار قدرت و حذف بسیاری از نیروهای راست حکومتی، مانند جریان کارگزاران، جبهه پایداری، خانواده مرموز لاریجانی و… حلقه ای از واپسگرایان افراطی در پیرامون بیت رهبری هستند که با استفاده از ابزار سرکوب رژیم را حفظ و سرپا نگه داشتند.

در چنین شرایطی که بحران ساختاری رژیم بیش از هر زمانی تشدید شده و رژیم مشروعیت سیاسی را دربین نزدیکان خود از دست داده، مبانی تئوریکی آن نیز در معرض فروپاشی قرار گرفته است.

در سالهای اخیر رویکرد نظریِ برخی اسلام شناسان درمخالفت با اسلام ولایت فقیه، بیش از هر زمانی آشکار شده است. خانم صدیقه وسمقی در زمره آن دسته اسلام شناسان است که در سالهای گذشته بنیان رژیم را نقد و به چالش کشیده است. ایشان در پستی تحت عنوان، کدام پیامبر و کدام رسالت..! بن مایه های دینی مانند بعثت را زیر سوال برده و می نویسد:

هیچ پیامبری از سوی خدا برگزیده نشده و وحی و فرشته و بعثت رسولان واقعیت ندارد.

مهمترین دلیلی که خانم وسمقی برای دعاوی خود می آورد آن است: چرا برای همه زمانها و همه اقوام پیامبری از سوی خدا فرستاده نشده است؟ او در ادامه می گوید:این ناقص لطف خدا برای هدایت ابناء بشر در طول تاریخ است. خانم وسمقی در جای دیگر می پرسد: چرا برخی گزاره‌های کتاب مقدس  با علم در تضادند..؟ چرا این نکته در تناقض با خرد و واقعیت هایست که مورد سنجش قرار می گیرد.

رویکرد خانم وسمقی قطعا نتیجه پژوهش او در متون دینی است، که به لحاظ سیاسی و تئوریک رژیم ولایت فقیه را مورد آماج خود قرار داده که در آن (ولایت فقیه) خود را نماینده خدا در روی زمین می داند. حالا این پرسش مطرح می‌شود وقتی که ایشان استدلال می‌کند پیامبران برگزیده خدانیستند، چگونه ممکن است ولی فقیه خود را منتسب و برگزیده خدا می داند…؟و در دیدار با

خانواده قاسم سلیمانی می گوید، خدا حرف می زد با زبان من…؟ خانم وسمقی به تناقضهایی در دین اشاره میکند و می گوید: رابطه انسان و خدا هرگز از سوی خدا آغاز نشده و خدا کسانی از پیامبران را به عنوان فرستاده خویش برگزیده و پیامبران حاملان وحی از آسمان به زمین نبودند. با این استدلال می توان گفت حکومتهای دینی در تمام ابعاد و شعبه های خود، ساخته ذهنیت واپسگرا و متحجرین است و رژیم ایران نیز برخلاف دعاوی رهبران آن رژیمی مرتجع است که چهره خود را در پشت روایتی منسوخ از دین پنهان کرده که کارکردش هم بغایت واپسگرایانه و ضد مردمی بوده که گریزی جز فروپاشی در پیش رو ندارد.

بهرام شوقی 

۱۴۰۲ بهمن ۱۵, یکشنبه

لخت کردن زنان زندانی توسط بازجوها (مهرناز موسوی)

سپیده قلیان:



بازرسی ام کردند. لخت لخت شدم و در حالی که غلامی افسر شیفت به بهانه اینکه بعد از دو ماه انفرادی تازه به زندان منتقل شده ام، نکنه مواد یا شنود همراهم باشد. یک دم سینه هایم را می‌گرفت و دمی دیگر دستش را لای پایم می‌برد...  

فریبا فریدونی :
گفتند لخت شو فکر کن رفتی استخر
نگاه کردم به اون همه آدمی که زل زده بودن برای لخت شدنم و گفتم من جلو یه گردان آدم لخت نمیشم. گفت دربیار بابا فکر کن رفتی استخر زود باش نصف شب شد.

فاطمه خوشرو :
بازجو به من گفت وقتی میای اینجا به ما محرم میشی

گفتند لباس زیرم رو باید دربیارم و باید بصورت پاباز بشین پاشو کنم دوربینی بالای حمام و دستشویی نصب شده بود که خصوصی ترین لحظات مشاهده میکردن. گفتم مگه من نامحرم نیستم؟! پاسخ داد وقتی میای اینجا ما محرم میشیم.

رضوانه خان بیگی:
 چهار بار لختم کردن قبل شروع بازجویی و بعد از بازجویی ها برای مثلا تفتیش!!

مژگان کشاورز:
گفتند باید لخت بشی تا از تمام بدنت عکس بگیریم که اگر از اینجا خارج شدی نگی من را شکنجه کردند خجالت میکشیدم دستانم را جلوی اندام خصوصی ام می گذاشتم، مامور فریاد می‌زد: رو به من بایست و دستات را بردار "حالا بشین و پاشو کن با پاهای باز"

زینب زمان، نسیبه شمسایی، شاپرک شجری زاده، ف خوشرو ، و بنظر میرسد که این لیست انتها ندارد

این تنها گوشه‌ای از وحشیگری و شقاوت رژیم کثیف اسلامی در پشت درهای بسته زندانهاست. اما همانها که اینگونه مورد تعرض و بیحرمتی قرار گرفتند تا در هم بشکنند، با شجاعت شروع به افشاگری کردند. کوتاه نیامدند، ساکت نشدند، خُرد نشدند و علیه کثافت های اسلامی حاکم قد علم کردند و حربه کثیفشان را با افشاگری شجاعانه شان به ضد حکومت تبدیل کردند.

دایه شریفه، مخالف مجازات اعدام در ایران ( مهرناز موسوی )


«دایه شریفه» ۶ پسر و دو دختر داشت؛ ته‌تغاری‌اش، رامین را اعدام کردند و پسر بزرگتر ، «اشرف حسین‌پناهی»، به‌طرز مشکوکی در سنندج کشته شد. حالا او به یکی از چهره‌های مبارزه با مجازات اعدام در ایران تبدیل شده و با پیکری نحیف و هفتاد و چند سال عمر، بر طناب‌های دار قوه‌قضاییه آتش می‌افکند. 
 هفته پیش، پس از اعدام ۴ زندانی سیاسی کُرد در تهران، دایه شریفه دو بار طی دو روز برای چند ساعت بازداشت و به زور به روستای محل زندگی‌اش در دهگلان کردستان برده شد، تا نتواند کنار خانواده‌های جوانان اعدام‌شده باشد. به او گفته‌اند جز برای دکتر رفتن، حق خروج از روستایش را ندارد. 

۱۴۰۲ دی ۳۰, شنبه

صدای زندانیان سیاسی باشیم٫ فردا دیر است! ( مهرناز موسوی )

 هزاران زندانی سیاسی و عقیدتی در جمهوری اسلامی در بی‌دادگاه‌های حکومتی محاکمه و محکوم شده اند و اکنون در


زندان هستند. زندانیانی که دغدغه اکثر آنها ایستادگی در برابر ظلم و تبعیض و فساد جمهوری اسلامی بود. شهروندانی که با گرایش‌های فکری و سیاسی مختلف سر خم نکردند و چشم در چشم این حکومت مستبد و جنایتکار ایستادند. حمایت از زندانیان سیاسی فارغ از گرایش سیاسی و عقیدتی آنها وظیفه تک تک ماست.

صدای همه زندانیان سیاسی باشیم

۱۴۰۲ دی ۲۶, سه‌شنبه

معصومه صنوبری؛۱۳ماه شکنجه در سلول انفرادی ( مهرناز موسوی )


معصومه صنوبری؛ ۱۳ماه شکنجه در سلول انفرادی! خبرهای رسیده از تهران حاکی از آن است که زندانی سیاسی معصومه صنوبری ۱۳ ماه است که در سلول انفرادی تحت شکنجه است.


براساس خبری که روز دوشنبه ۲۵ دیماه منتشر شده است، معصومه صنوبری زندانی سیاسی که در آذرماه سال گذشته در جریان قیام ۱۴۰۱ دستگیر شده است ۱۳ماه است که در سلول انفرادی در زندان فردیس کرج به‌سر می‌برد.

وی در اسفند ۱۴۰۱ به‌اتهام «مشارکت در اقدام علیه کشور از طریق عضویت در مجاهدین خلق، فعالیت تبلیغی علیه نظام» به ۹سال زندان محکوم شد.برغم صدور رای دادگاه و محکومیت، او را هم‌چنان در سلول انفرادی و بدون ارتباط با دیگران نگاه‌داشته‌اند. وی پیش از این در سال ۱۳۹۷ دستگیر و تا ۱۴۰۰ در زندان بود....

۱۴۰۲ دی ۲۲, جمعه

هشدار یک وکیل مدافع حقوق بشر: جان نرگس منصوری در خطر است ( مهرناز موسوی )

 یک وکیل مدافع حقوق بشر هشدار داد جان نرگس منصوری، زندانی سیاسی که در چهاردهمین روز از اعتصاب غذا به سر می‌برد، در خطر است.

محمد مقیمی، وکیل دادگستری مدافع حقوق بشر، روز دوشنبه ۱۸ دی با بیان این که «۱۴ روز از اعتصاب غذا و داروی» این


زندانی سیاسی می‌گذرد، در شبکه اجتماعی ایکس نوشت: «جان نرگس منصوری در خطر است.

نرگس منصوری به دلیل «ضبط غیرقانونی وثیقه‌اش» اعتصاب غذا و دارو کرده و به گفته مقیمی «حال او رو به وخامت است.

بر اساس این گزارش، با وجود در خطر بودن حال نرگس منصوری، این زندانی سیاسی «ممنوع‌الملاقات» شده و «خانواده‌اش از او هیچ خبری ندارند

۱۴۰۲ دی ۱۹, سه‌شنبه

بند زنان اوین، خط مقدم «زن، زندگی، آزادی» ( مهرناز موسوی )

 سپیده رشنو، فعال مخالف حجاب اجباری که به چهار سال زندان محکوم شده است، با انتشار یک نامه صوتی خطاب به سروناز احمدی، فعال حقوق کودکان و مترجم در حوزه‌های زنان و کارگری که دوران محکومیت ۶ساله خود را در زندان اوین می‌گذراند، از بند زنان با عنوان “زندان در زندان” و “خط مقدم زن، زندگی، آزادی” یاد کرده است. او گفته است “حالا که بند زنان اوین را زندان در زندان کرده‌اند دیگر چیزی نمی‌تواند جلوی مذاب کلماتم را بگیرد” و “برای من خط مقدم زن، زندگی، آزادی بند زنان اوین است”. سروناز احمدی و جمعی دیگر از زنان زندانی سیاسی در اوین، حضور مقام‌های قضایی، همان‌هایی که احکام سنگین علیه این زندانیان صادر کرده‌اند را با شعار مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر دیکتاتور و قاتل برو گمشو استقبال کردند که در نتیجه‌اش با ممنوعیت‌هایی از جمله ممنوعیت تماس تلفنی و ملاقات روبرو شدند. سروناز احمدی علاوه بر ممنوعیت تماس تلفنی و حق ملاقات، با ممنوعیت ترجمه و عدم دریافت کتاب هم مواجه شده است!

سپیده رشنو، سروناز احمدی، سپیده قلیان، گل‌رخ ایرایی، نرگس محمدی، سها مرتضایی، الهه محمدی، نیلوفر حامدی


 انیشا اسداللهی، بهاره هدایت و ده‌ها زن زندانی دیگر حتی در زندان‌ها هم در خط مقدم جنبش انقلابی زن، زندگی، آزادی، علیه حکومت اسلامی با جسارت مبارزه می‌کنند

مبارزه زنان در طول حاکمیت اسلامی ثابت کرده است که این حکومت با تمام قوانین ارتجاعی‌اش علیه زنان و با تمام دستگاه عریض‌وطویل سرکوبش در مقابل زنان شکست خورده است. این مبارزه تا نابودی کامل این حکومت ادامه خواهد داشت.

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...