۱۴۰۲ شهریور ۷, سه‌شنبه

خشم شدید حکومتی‌ها از مبارزه زنان ایرانی علیه حجاب اجباری! ( مهرناز موسوی )

 اعضای تیم موی‌تای ایران به «برخورد قضایی» تهدید شدندرئیس فدراسیون انجمن‌های ورزش‌های رزمی ایران، یکشنبه، ۵ شهریور(۲۷ اوت)، درباره رعایت نشدن حجاب اجباری شماری از اعضای تیم ملی زنان موی‌تای ایران در جریان حضورشان در مسابقاتآسیایی تاشکند، تهدید کرد که پس از بازگشت اعضای این تیم به ایران، با این زنان «برخورد قضایی» خواهد شد



روز گذشته، شنبه، ۴ شهریور، تصاویری از اعضای تیم ملی موی‌تای زنان ایران در مراسم افتتاحیه قهرمانی آسیا در ازبکستان، درشبکه‌های اجتماعی منتشر شد که نشان می‌داداد شماری از زنان ورزشکار ایرانی بدون حجاب اجباری در این مراسم حضور یافته‌اند.

در آستانه نخستین سالگرد کشته شدن مهسا امینی به دست نیروهای گشت ارشاد جمهوری اسلامی، مبارزه زنان موی‌تای‌کار ایرانیعلیه حجاب اجباری، با استقبال چشمگیر شهروندان ایرانی در شبکه‌های اجتماعی مواجه شد و کاربران زیادی با قدردانی از شجاعتزنان ملی‌پوش و تسلیم نشدن مقابل قوانین سرکوبگرایانه نظام حاکم بر ایران، دیگر زنان ورزشکار ایرانی را نیز به مبارزه با حجاباجباری تشویق کردند.

اما رسانه‌ها و چهره‌های وابسته به دستگاه‌های امنیتی و نظامی جمهوری اسلامی نیز بیکار ننشستند و در ۲۴ ساعت گذشته باپرونده‌سازی امنیتی گسترده علیه زنان موی‌تای‌کار ایران، کوشیدند مقدمات بازداشت یا محرومیت و سرکوب آنان را فراهم کنند و کنارگذاشتن حجاب مدنظر حکومت را در مسابقات ازبکستان، «اقدام علیه امنیت ملی» تعبیر کردند.

یوسف بهتری، رئیس فدراسیون انجمن‌های ورزش‌های رزمی در ایران، ارتباط این نهاد را با حضور زنان ورزشکار ایرانی در مسابقاتمذکور انکار کرد و در گفت‌وگو با ایسنا مدعی شد: «فدراسیون انجمن‌های ورزش‌های رزمی اطلاعی در این زمینه ندارد و این اعزام ازطرف فدراسیون انجام نشده استتمام اعزام‌هایی که از طرف فدراسیون صورت می‌گیرد، با مجوز شورای برون‌مرزی و با همکاریفدراسیون انجام می‌شوداگر نفرات اعزامی عضو تیم ملی باشند، قطعا به کمیته انضباطی دعوت می‌شوند و با آن‌ها برخورد قضاییخواهیم کرداگر بدون مجوز و با پرچم کشورمان تحت عنوان تیم ملی در این مسابقات شرکت کردند هم که وزارت ورزش باید با اینهنجارشکنی برخورد کند.

این در حالی است که مسابقات موی‌تای قهرمانی آسیا در تاشکند، مهم‌ترین مسابقه این رشته ورزشی در سال جاری میلادی در این قارهمحسوب می‌شود، و نگاهی به فهرست زنان اعزام‌شده از ایران به ازبکستان هم نشان می‌دهد که همه آنان عضو تیم ملی موی‌تای زنان واز بهترین ورزشکاران ایرانی حاضر در این رشته به‌شمار می‌آیند.

همچنین، این مقام مسئول توضیح نداده است که اگر موی‌تای‌کاران ایرانی با مجوز و اطلاع فدراسیون انجمن‌های ورزش‌های رزمی ایرانبه ازبکستان سفر نکرده‌اند، از چه طریق و با چه مجوزی توانسته‌اند در مسابقات موی‌تای آسیا شرکت کننداز سوی دیگر، رئیس انجمنموی‌تای ایران نیز امروز کوشید از زیر بار مسئولیت اعزام زنان موی‌تای‌کار به ازبکستان شانه خالی کند و با «من‌درآوردی» خواندنمسابقات ازبکستان، زنان ملی‌پوش موی‌تای را با فدراسیون انجمن‌های ورزش‌های رزمی مرتبط دانست
او در واکنش به حضور اعضای تیم ملی موی‌تای زنان ایران در مسابقات قهرمانی آسیا در تاشکند بدون حجاب اجباری، گفتاینمسابقات به‌ هیچ عنوان معتبر نبوده، قهرمانی آسیا نیست و یک رقابت من‌درآوردی است.

از زمان آغاز خیزش سراسری مردم ایران علیه نظام جمهوری اسلامی در شهریور گذشته تاکنون، ده‌ها زن ورزشکار ایرانی با کنارگذاشتن حجاب اجباری در مسابقات آسیایی و جهانی، کوشیده‌اند با اعتراضات سراسری همراهی کنند و اعتراض خود را به قوانینسرکوبگرایانه علیه زنان ایرانی نشان دهنددر همین راستا، آذر گذشته، فصیحه رادمنش، ورزشکار و مربی مو‌ی‌تای، پس از کسب مقامسوم در مسابقات بین‌المللی موی‌تای در ترکیه، با شعار «زن زندگی آزادی» که روی چهره‌اش نقش شده بود، بر سکوی قهرمانی حضوریافت.

حضور بدون حجاب اجباری الناز رکابی، عضو تیم ملی سنگ‌نوردی ایران، در رقابت‌های قهرمانی آسیا نیز بیشترین استقبال و تشویقشهروندان ایران را در قیاس با هر اتفاق ورزشی دیگری در یک سال اخیر، همراه داشته است.

اما ماموران امنیتی جمهوری اسلامی ایران، الناز رکابی را نیز مانند زنان ورزشکار دیگر که با حجاب اجباری مخالف‌اند، ازجمله پارمیداقاسمی در رشته تیروکمان و نیلوفر مردانی در اسکیت، تحت فشار و بازجویی امنیتی شدید قرار دادند و آن‌ها را از ادامه فعالیت درورزش حرفه‌ای محروم کردندشماری از زنان ورزشکار ایرانی نیز، از جمله کیمیا علیزاده، تکواندوکار و تنها زن دارنده مدال المپیک درتاریخ ورزش ایران، یا سارا خادم‌الشریعه، ستاره شطرنج زنان ایران، به دلیل تمایل نداشتن به رعایت حجاب اجباری در میدان‌‌هایبین‌المللی، از ایران مهاجرت کردند و عضو تیم‌های ملی کشورهای دیگر شدند.

کنشگر : مهرناز موسوی

۱۳۹۲ بهمن ۱۶, چهارشنبه

توافق هسته ای!؟؟ (مهرناز موسوی)


مقدمتاً باید عرض نمایم نکته قابل توجه درباره توافق هسته ای ایران با کشورهای ۱+۵ این است که تمام گروه هایی که مخالف این توافق هستند، گروه هایی هستند که خشونت طلب و افراطی هستند و این گروه ها عبارتند از:



۱) گروه های تند رو در ایران

۲) گروه های افراطی و جنگ طلب در آمریکا

در مورد گروه اول تا دوم حرفی نیست چون ماهیت آنها اینگونه حکم می کند و هیچ ادعایی هم ندارند و علناً از جنگ و خشونت طرفداری می کنند و دنبال خشونت آفرینی هستند و مخالف راه های مسالمت آمیز می باشند.

پس از یک دورهٔ نسبتاً طولانی تهدیدها و تحریم‌ها، سرانجام اعلام شد که در دولت‌های ۱+۵ در مورد برنامهٔ هسته‌ای ایران با دولت جمهوری اسلامی به‌ توافق رسیده‌اند. موافقت‌نامهٔ امضاء شده‌، که در رسانه‌های گروهی ایران و غرب انتشار یافته است، حاکی از نامعلوم بودن سرنوشت نهایی این توافق، و مشروط بودن آن به ارادهٔ دولت‌های ۱+۵ و متحدان آن‌ها برای پذیرش عقب‌نشینی‌های تحمیل شده به دولت جمهوری اسلامی در ماه‌های آینده است.

در این تردیدی نیست که این موافقت‌نامه در شرایطی بسیار نابرابر به ایران تحمیل شده است. تعهد ایران به توقف گسترش فنی‌آوری هسته‌ای، محدود کردن غنی‌سازی در حد ۵ درصد، در مقابل باقی ماندن بخش بسیار بزرگ تحریم‌ها، حتی مواردی که در حیطهٔ اختیار ۱+۵ بوده است و ارتباطی به تصویب شورای امنیت و یا نهادهای قانونگذاری طرف‌های مقابل ایران ندارد، نشان‌دهنده موضع ضعف ایران در این مذاکرات است. 

گامی به جلو یا به عقب؟

اما، به‌ رغم همهٔ عوامل منفی و نگران‌کننده، این توافق‌نامه را باید به‌ علت ایجاد یک شرایط آرامش نسبی روحی برای مردم، کاهش هرچند خفیف فشارهای خردکنندهٔ اقتصادی بر گردهٔ زحمت‌کشان کشور، دور کردن حتی موقتی خطر جنگ، و قرار دادن چالش‌های ایران و غرب در یک مسیر دیپلماتیک، گامی مثبت ارزیابی کرد. مردم میهن ما برای دهه‌ها قربانی جنگ و تهدید به‌جنگ، و پیامدهای کشندهٔ سیاست‌های غلط اقتصادی دولت و تحریم‌های اقتصادی روبروبوده‌اند. آن‌ها برای دهه‌ها با گرانی، بیکاری، فقر و سرکوب، همه و همه روبه‌رو بوده‌اند.

از تهدید به جنگ تا مذاکره

واقعیت این است که سیاست ایالات متحده در قبال جمهوری اسلامی ایران نه بر اساس عملکردهای مرحله‌ای دولت جمهوری اسلامی، که با بر سر کار آمدن دولت‌های مختلف شکل‌های گوناگون به‌خود گرفته است، بلکه از دیدگاه پایان بخشیدن به نقش مستقل ایران به‌عنوان یک قدرت منطقه‌ای تعیین می‌شود. هدف به‌زانو درآوردن ایران و به‌تسلیم کشاندن آن در برابر برنامه‌های ایالات متحده و متحدانش برای منطقه است. هم تهدیدهای نظامی و هم تحریم‌ها با همین هدف واحد دنبال شده‌اند و می‌شوند، و تا زمانی که به این هدف نرسیده‌اند به این سیاست‌ها ادامه خواهند داد، جدا از این‌که کدام جناح یا نیرو در ایران برسر کار باشد.

و برای ایالات متحده و متحدان اروپایی آن از همان ابتدا روشن بود که بدون سرنگون کردن دولت حافظ اسد در سوریه و از میان برداشتن هرگونه امکان مقاومت از سوی آن کشور، حملهٔ نظامی به ایران کاری بسیار دشوار و پرخطر خواهد بود. 

کدام راه به جلو؟

تنها راه برای خروج از وضعیت بحرانی کنونی نیز مستلزم باز کردن فضای سیاسی کشور، پایان دادن به حصر رهبران جنبش، آزادی زندانیان سیاسی و فراهم کردن شرایط برای دخالت مردم در تعیین سرنوشت کشور است.

به‌طور خلاصه، مجموعهٔ اطلاعات موجود حاکی از این است که در حال حاضر هیچ تضمینی برای موفقیت این توافق‌نامه وجود ندارد.

۱۳۹۲ بهمن ۶, یکشنبه

مبارزه تشکیلاتی و اتحاد وهمبستگی مردم آزادی خواه علیه رژیم فاسد جمهوری اسلامی


رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی که بیش از سه ده است مانند کفتار سرمایه های مادی ومعنوی ایران زمین را به تاراج می برد هم اکنون و آنچه که رژیم از آن واهمه دارد مساله رسانه ها و مطبوعات آزاد است.سالهاست که رژیم ایران در تلاش است با سانسور مطبوعات بسیاری از اطلاعات مهم را که می تواند به عنوان مدارک علیه رژیم استفاده شود را پنهان سازی کند.در این میان شخصیتهای مضحک و ویرانگر مانند رامین مهمان پرست سخنگوی پیشین امور خارجه رژیم ایران که بیشتر به عنوان ابزار کاری خامنه یی (رهبر فاشیست جمهوری اسلامی) مورد استفاده قرار می گیرند در تلاش هستند تا با حمایت از ارتش سایبری حزب الله تک تک رسانه های افشاگر را مورد هجوم قرار دهند.اما آنچه مسلم است در زمانی که رژیم ایران منابع خبری و سایتهای افشاگر را مورد هجوم ارتش سایبری قرارداده وخانواده های خبرنگاران را تحت فشار قرار می دهد باید بسیاری از فعالین سیاسی در خارج از مرزهای ایران همسو با ملت بی دفاع ایران که در مرداب جمهوری اسلامی هستند برای رسوا کردن رژیم گام بردارند.اما اینجانب بر این باورم که فعالین سیاسی در خارج کشور و دیگر کشورهای اروپایی باید بسی بیشتر از مردم ایران در داخل کشور برای انهدام رژیم فعالیت کنیم.با فعالیتهایی چون وبلاگ نویسی برای انهدام رژیم فاشیست جمهوری اسلامی اقدام کنیم.امروز مردم ایران بیشتر به آنکه به دعا نیازمند باشند نیازمند به حضور قلمهای افشاگر و دوربینهای خبرنگاران هستند.گاهی اوقات نوشتن یک مطلب در یک وبلاگ بیش از هزاران شعار تئوری می تواند برای بهبود وضعیت کشور اثرگزار باشد.راستی آیا ما در سده ی بیست ویک معنای واقعی آزادی را درک نموده ایم؟آیا وبلاگ نویسی ودیگر فعالیتهای مطبوعاتی می تواند به سهم خود در افشانمودن جنایتهای ضد بشری رژیم ایران اثرگزار باشد؟هزاران زن وکودک بی دفاع در سوریه قربانی سیاستهای ضد بشری خامنه  ای وجیره خواران وی می شوند.آیا من وشما که این وضعیت نابسامان ملت سوریه وایران در رنج هستیم شهامت این را داریم که قلمی به دست بگیریم وبرای رسوا نمودن ریشه ولایت فقیه قلمی به حرکت درآوریم؟
یک وبلاگ میتوانیم باز کنیم ودر این وبلاگ به نوبه خود جنایتهای رژیم سرکوبگر آخوندی را علیه کودکان بی دفاع سوریه محکوم کنیم؟
تنها در صورتی که بتوانیم با خودمان صادق باشیم می توانیم به جامعه جهانی ثابت کنیم. پس چرا نشسته ایم؟برخیزیم که خامنه ای ویروس خاورمیانه؛ ثروتهای مادی ومعنوی کشورهای خاورمیانه را به تاراج می برد ودر پس عبایش خون هزاران کودک سوری وایران زمین ریخته شده است...برخیزیم و بیدار شوید ای مردم آزاده ....... ایران شده ویرانه....

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۲ آذر ۱۴, پنجشنبه

١۶ آذر، تاریخ پر فراز و نشیب جنبش دانشجویی ایران (پدرام طنازی)

۱۶آذر گامی است پیش از گامی دیگر که جاده را بیدارمی کند تداومی است که زمان مرا می سازد لحظه هایی است که عمر مرا سرشار می‌کند…

متن این نامه خودم به شرح زیر است:

۱۶ آذر روزی است که دانشگاه در مقابل استبداد ایستاد. ایستاد و کشته داد؛ ایستاد و به خاک و خون کشیده شد. اما نرفت، ماند؛ لرزید اما از پا نایستاد؛ سست شد اما کمر خم نکرد. این است که دانشگاه همیشه قدمی از جامعه اش، از مردمش جلوتر است و چشم مردمان به دستهای دانشجویانش. وظایفی را به دوش می نهد، خواسته یا ناخواسته. از او می خواهد که از حقوقش دفاع کند. واندهدو چرایش چیز دیگری است اما درست یا غلط از او می خواهد.پایین ترین قشرها چشم به دانشگاه دارند و خبرهایش را دنبال می‌کنند. حتی بالاترین قشرهم پیگری وضعیتش است. بماند که با تمامی این توقعات همیشه در بزنگاه تنهایش می گذارند.

چه می شود کرد، قرعه فال به نام “دانشجو” زدند.رنجیده بودند کسانی که گفته بودم دانشگاه با مدرسه فرق دارد و دانشجو با محصل. خرده گرفتند که نمی دانی! شرایط بد است. اما آیا جز این است که شرایط را ما می‌سازیم! اگر شرایط جور باشد چه نیازی به تلاش است برای عوض کردن؟! حافظه تاریخی، نه، حافظه دیروزی به ما می گوید شرایط همیشه نامناسب بوده و هست. زمانی را سراغ دارید که شرایط بر وفق مرادمان بوده باشد؟ اگر بود پس چرا دانشگاه و دانشجو همیشه زیر هجمه سرکوب ها و تهدید ها می زید؟ و چرا این اندازه سعی در مهارش دارند؟ می بندند اما جرات بازگو کردنش را ندارند و انکار هم می کنند؟

مجیزگفتن آسان است اگر حس دلسوزی نباشد. من هم میتوانم متملق گویم و به قول دوستان، کسی را آزرده و رنجیده نکنم. اما آیا درست رفته ام!

اگر اشتباه می کنم بگویید. این سخن که چون زندانی ای پس کسی نباید نقدی بگویدت، توهین است. اگر زندانم در وهله اول برای خودم است. برای آزادی ام که با شرایط حاکم، قدرت سازگاری ام نبود و تحملش سخت. نه منتی برسر کسی می گذارم و نه اجازه منت گذاشتن را به کسی می دهم. زندانی، آری این منتی نیست برکسی. حتی آن هنگام که دوستان نزدیکم از درک شرایط بغرنج و اسفبارم عاجز ماندند و رفتند، رنجیده نشدم.
چرا که میدانستم بی گمان زندگی در بیرون از این دیوارها همچنان با فراز و فرودهایش جاری است و آنان هم حق دارند از این لحظات استفاده کنند و لذت ببرند تا اینکه لحظه هایشان را صرف من کنند، تلف کنند. پس اشتباهاتم را بگویید. نقد کنید تا راه را بهتر بشناسیم و با دید بازتری به حرکت ادامه دهیم. بگویید تا حرف یکدیگر را بهتر بفهمیم، تا نقاط مثبت و مشترک یکدیگر را دریابیم.شرایط نا مناسب است، درست. هزینه ها بالارفته، درست. فشارها دو چندان شده، درست… کسی هم نمی گوید حرکتهای آنچنانی انجام دهید. آما آیا اعتراض های صنفی به تحمیل های چپ و راست هم جز برنامه کاریتان نیست؟

تفکیک جنسیتی توهین به شعور و شخصیت دانشجو که تنها مانده است بگوید دانشگاه مرکز فساد است قابل تحمل است؟ آیا تحمل نوع پوشش انسان ها که در خیابانها صورت می گیرد زیر سوال بردن شخصیت دانشجو نیست؟ تغییر عناوین کتابهای دانشگاهی که تعیبر به انقلاب فرهنگی دوم می شود را می توان در مقابلش سکوت کرد؟ نمی دانم؟

تنها گفتم در این روز سلامی کنم به هم کلامی و هم دانشگاهیانم هرچند حتی یک نفرشان هم نماینده. وداعی کنم با آنانی که روزگاری هرچند دور از ایشان عنوانشان را به یدک می کشیدم و خود را جزوشان می پنداشتم. پوزشی بخواهم اگر حرفهایم کسی را رنجاند و یا تکدر خاطری را سبب شد. اما این را هم بدانید که دلم جز برای سربلندی دانشگاه و دانشجو نتپید و قلمم جز برای بزرگی و پیشگامیش ننوشت. گفتم و رانده شدم چه مصلحت پیشه در آخر برای یکایکتان پیشرفت روز افزون و موفقت توام با سربلندی آرزو می کنم. در هر دانشگاهی هستید و دانشجوی هر رشته ای سلام مرا پذیرا باشید از دورها، از پس این دیوارها و رابطه ای که سالیان فاصله انداخته. با امید روزهای بهتر، آینده ای درخشان و سرزمینی سبز. همه می‌دانند دانشگاه هنوز زنده است و دانشجو همچنان پیشرو. “دانشجو روزت مبارک.

من و تو یکی شویم از هرشعله‌ یی برتر که هیچ گاه شکست را برما چیرگی نیست چرا که از عشق رویینه تن ایم….

مرگ بر کلیت رژیم جمهوری اسلامی

پاینده باد ایران

۱۳۹۲ آذر ۵, سه‌شنبه

ما حق نیستیم،! (پدرام طنازی)

در طول تاریخ بشر، همیشه در ذهن انسانها کلماتی همانند، روشنایی و تاریکی، زشتی و زیبایی، حق و باطل، استثمار کننده و استثمار شونده، خدایگان و شیاطین وجود داشته است.
چگونه میتوان اینچنین دستگاه ذهنی را محک زد؟ به بیانی دیگر، چگونه میشود که یک انسان آزادی طلب، حقوق اجتماعی و سیاسی دیگر انسانها را با خود برابر بداند؟
هدف از این نوشتار، یافتن پاسخ به سوالات بالا میباشد. 
از هنگامی که انسانها برای بر آوردن نیازهای روحی و جسمی خود پا به عرصه جهان میگذارند، با این واژهها درگیر بوده و هستند. نگاه ایدئولوژیک و دستگاه حق و باطل نگاهیست که کم و بیش همه را در خود جای داده و بیرون آمدن از این دستگاه ذهنی کاری بسیار سخت و مشکل میباشد. بیرون آمدن از این دستگاه ذهنی مستلزم این میباشد که یک انسان خود را حق نداند. برای روشن شدن و ساده کردن این دستگاه ذهنی مثالی میآوریم.
آیا کسی در این دنیا هست که بگوید شعور من کم است، یا مشکل ذهنی دارد؟ مسلّماً پاسخ این سوال حداقل در اسیا و آفریقا منفی میباشد، فراتر از این همه ما خودمان را حق مطلق میپنداریم. به بیانی دیگر، ما جزمیتی بسیار خطرناک را با خود به یدک میکشیم. این طرز تفکر در طول تاریخ بشر توسط مکاتب آسمانی و زمینی به ما آموخته شده است، در نتیجه، من یا ما یا گروه ما حق میباشد. ما حق هستیم و پیشتاز تکامل تاریخ، و در نتیجه دیگران باطل و عقب افتاده. با این دستگاه ذهنی، کسی که خود را حق و دیگران را باطل بپندارد، دیگر نمیتواند حقوق سیاسی و اجتماعی باطل را با خود برابر بداند. بر پایه این دستگاه ذهنی، به خاطر انتقاد، مخالفین خود را سرکوب و زندانی میکند، و ...
چگونه میشود که یک انسان برابری طلب حقوق اجتماعی و سیاسی دیگر انسانها را با خود برابر بداند؟
یکی از دلایل عقب افتدگی کشورهای جهان سوم دستگاه حق و باطل است. دستگاه حق و باطل یکی از بازدارندهترین عوامل ایست که ما را از رشد سیاسی باز داشته است. برای برون رفت از این دستگاه باید یاد بگیریم که با چه معیاری میتوان یک انسان یا یک گروه یا یک کشور را پیشرفته دانست. به نظر نگارنده، بهترین محک و آزمایش که میتواند ما را روشن کند تجربه تاریخ است. باید به تجربه تاریخ رجوع کرد و از ابزارهایی استفاده کرد که تا به امروز جواب گرفته است. به عنوان مثال، سیستمهای امروزی حاکم در اروپا که توانسته است تا حدی به عدالت اجتماعی برسد(آزادی خواهی - لیبرالیسم).

جبهه آزاديخواهان ايران

۱۳۹۲ آبان ۱۰, جمعه

به یاد همکار عزیز ستار بهشتی

ستار کارگر بود، آن هم کارگری با زبان سرخ که می بایست سرش بر باد میرفت! کارگري که ساکت نبود، اعتراض میکرد، فریاد میزد، افشاگری میکرد، اطلاع رسانی می کرد، از حق و عدالت و آزادی حرف میزد و به بی عدالتی، پایمال کردن حقوق خود و  هم طبقه ای هایشان و سرکوب و خفقان معترض بود. اما نظام و دستگاه های قضایی، امنیتی و پلیسی، این همه را برنمی تابد. لازمۀ حفظ چنین نظامی، به انقیاد درآوردن همۀ مردم، مطیع و گوش به فرمان واداشتن آنها و خفه کردن هرصدایی به خصوص صدای رسای کارگران، که آنان را دشمن واقعی و خطرناک در مقابل خود دانسته و به هر طریق اولی گور کن خویش میداند به هر شیوه و هرشکلی است تا با ایجاد رعب و وحشت، آنها و کل جامعه را از هر نوع حرکت و صدایی باز دارد.ستار را به فاصلۀ کوتاهی با همین هدف در زیر شکنجه کشتند  تا از کارگران، بویژه کارگران دربند زهر چشم بگیرند،  بگذار تا این بی خبران قدرت نمایی کنند و سیطرۀ ننگین و جنایت بار خود را به بهای جان عزیز این کارگران حفظ کنند.
 اما این اولین بار نبود که با این شیوه و با این هدف، انسان هایی را در مسلخ هایشان به خون می نشاندند، دهها مبارز دیگر در بیش از سه دهه و بویژه ماههای اخیر در زندانهای شیراز٬ تبریز، اهواز، سنندج، ارومیه، بلوچستان، اوین و در زیر شکنجۀ جلادان رژیم جان باختند، در این مدت،اما نه فعالین کارگری و دیگر جنبش های اجتماعی از مبارزه دست نه کشیدند و نه رژیم از کشتار. ولی فریادها و اعتراضات میرود که رساتر گردد، چرا که مبارزات کارگران  ریشه عمیق داشته  و از تضادی واقعی و ساختاری سر چشمه گرفته و لذا مبارزات کارگران بویژه  از طرف فعالین آن گسترده تر میشود. در مقابل، جلادان نیز کینه توزتر، وحشی تر و خون خوارتر شدند. و این تقابل همچنان ادامه خواهد داشت تا زمانی که مبارزات گستردۀ جنبشهای اجتماعی و در پیشاپیش آنها طبقۀ کارگر به سرنگونی این رژیم ارتجاعی غارتگر، جنایتکار، وحشی و ضد بشری منجر شود.
بیائید با رساتر کردن صداهای اعتراضات خود، با انعکاس وسیع اخبار این جنایات، با تشکل و مبارزاتی متحدانه، در نزدیک شدن پایان این نظام ننگین همراه شویم.

ضمن اشاره به این‌ که «این وبلاگ‌نویس ۳۵ ساله، گناهی جز بیان عقیدهٔ سیاسی خود، مرتکب نشده بود»
 نویسنده: پدرام طنازی

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...