۱۳۹۲ مهر ۳, چهارشنبه

بازهم حفظ نظام، این بارنوبت حسن روحانی؟!

آنچه اکنون واضح شده است اینکه هدف روباه بنفش کم کردن فشار تحریم ها و خریدن وقت برای تکمیل «بمب اتمی» است. فهمیدن این هدف چندان سخت نیست. حکومتی که ریگی به کفش ندارد گشایش را باید از داخل شروع کند و نه از خارج! وقتی سرکوب در داخل افزایش می یابد و در خارج حرفهای شیک زده می شود این فقط یک معنی را می دهد: حکومت آخوندها در مقطع کنونی در سودای "سرکوب در داخل و فریب در خارج" است.
شاید غربی ها به اندازه ی مردم کشور آخوندها را نشناسند و ندانند که آخوند چقدر شیاد و حقه باز است. آخوندها برای اینکه بتوانند کلاه را گشاد تر بر سر غربی ها بگذارند در هفته گذشته تعداد انگشت شماری از میان صدها زندانی سیاسی را آزاد کردند تا مثلاً بگویند جمهوری اسلامی تغییر کرده است. جالب اینجاست که اکثر این زندانیان هفته ها و ماههای آخر زندان خود را طی می کردند. اخیراً هم اعلام شد که لیست دیگری برای آزادی زندانیان وجود ندارد.
این مانور شیادانه ی جمهوری اسلامی در رسانه های غربی توسط جیره خواران ولایت به عنوان شاهکار حسن روحانی تبلیغ شد، در حالی که سرکوب جوانان از طریق گشتهای موسوم به ارشاد بدتر از هر موقعی شده است و مرگهای مشکوک و مفقود الاثر شدن فعالان سیاسی دوباره شروع شده است و اعدام پشت اعدام است که انجام می شود.حال در این اوضاع و احوال که دیگر بر کسی پوشیده نیست که سیاست «سرکوب در داخل و فریب در خارج» همان تدبیر و امیدی است که حسن روحانی برای نجات نظام ولایت مد نظر دارد، کاسه لیسان ولایت شروع به تبلیغ برای رژیم کرده اند که چه؟

«احتمال رابطه میان آمریکا و ایران با مواضع خردمندانه جناب دکتر حسن روحانی بالا رفته است!»

 دستمال به دستان ولایت یادشان رفته که حسن روحانی هر چه باشد آخوند است و تدارکاتچی ولی فقیه. او مدافع منافع دستگاه ولایت فقیه است. انتصاب شده است تا کلاهی گشاد بر سر غرب بگذارد. حتی اگر احتمال رابطه ای هم باشد احتمال رابطه میان آمریکا و حکومتی از آخوندهاست که کشور را اشغال کرده اند و این هیچ ربطی به منافع ایران و ایرانیان ندارد.گویا مدافعان شیاد جمهوری اسلامی گمان می کنند که هنوز هم عهد بوق است که بتوانند حکومت آخوندها را با ملت ایران یکی کنند و منافع آخوندها را به جای منافع ملت ایران جا بزنند. ساعت خواب!
منافع آخوندها با منافع ملی ایران به هیچ عنوان یکی نیست و هر آنکه سعی داشته باشد این دو مقوله را با یکدیگر پیوند دهد، در راهی جز راه بیت رهبری قدم نمی زند.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۲ شهریور ۲۵, دوشنبه

آيا ما سربازان ايران زمين هستيم؟

آری. بی هيچ پسوند و پيشوندی. خواسته اين مشت كوچك جز اين نيست. مرگ بر جمهوری اسلامی.با آغاز شكستن هر دست درازی به واژه ها و رنگ تفتيش عقايد را با هر سايه و روشنی چشيدن، مي گويم روشن كردن موضع و توجيه از آن خودتان. مرگ بر جمهوری اسلامی.روزی كه خامنه ای دستش را بر فرق جمعيت كوبيد؛ بايست فرياد می كشيديد: مرگ بر جمهوری اسلامی.روزی كه پس از هفته ها آتش كشاندن مجلات، سركوب خواسته ها، به خون كشانيده شدن قيامها، پايه اين ديگ جوش هفت رنگشان را با انتخاباتی مضحك و بي توجه به سقوط راي ظرف چند هفته، گواه بوديد، بايست فرياد می كشيديد: مرگ بر جمهوری اسلامی.روزی كه اسامی اعدام شدگان تنها خبر روزنامه ها بود، و به دنبال اسامی آشنايان می گشتيد؛ پنجه ستم ستيز خويش را بايست مشتي می كرديد و فرياد می زديد : مرگ بر جمهوری اسلامی.روزها و شبهای اسارت سفارتی در خاك سرزمينت را بايست به فرياد مرگ بر جمهوری اسلامی تبديل می نمودی.بستن دانشگاه ها، مصادره و تشكيل هيولای بنياد مستضعفانشان را ديدی. ضربه ها را خوردی. چماق انقلاب فرهنگی شان بر هر انديشه آزادی مهر فراموشی نهاد. دستگاه عريض و طويل اطلاعات و سانسورشان را آن هم با لعاب "انقلابی" و "اسلامی" شان ديدی، بايست اين بلا را همان آن مرگ برش می نهادی. جنايات بی وقفه اين كوته آستيان دراز دست را گواه بودی، نابودی جوانان سرزمينت را هزار هزار ديدی، با خنثی ماندنی تا اوج: دو ماه ديگر رفتنی اند. سكوت كردی. مشتت را پنهان كردی؟ بر خودت ريا كردی؟ آخر درمانده، تا كی به گل نشستن. در سكوت مراسم و ياد عزيزانت را پاس داشتی، در تنهايی لشكر غم برت امان نراند، ظلم را محكم تر و هفت رنگ تر يافتی. فريادت را چه كردی؟ايام گذشت.اگر ترفند سانسور آشكار ديگر نمی گيرد دستهای آشكار و جماعتی پنهان خوب درگير نگاه داشتن پايه های اين جمهوری اسلامی اند. پرسيدی اين باندهای "آقای كنی" وجوانان اسب درشكه اش، دانشكده هاروارد مبدل به امام جعفر صادقش چه بيرون می دهد؟ ديگر دست غيبها هم غيب نمی شدند و حسنی ها و ديگر دست درازان به حريم انسانی را با صوت انكرشان ناظر بودی. در مقابل اينها فرياد خشمت چه شد؟مشتم كوچك است. اما هيچ رنگ و لعابی را نمی پذيرد. خواسته ام هم ساده است. مرگ براين سيستم. مرگ بر رژیمی که چوبه های دارش بوی خون بی گناهان را میدهد، خیابانهایش در خفقان آزادی در سکوتی مرگبار فریاد میزند، مرگ بر رژیمی که خنده و شادی را بر مردم خود حرام کرده است، مرگ بر آنان که طاقت دیدن امید را بر چهرهٔ مردمان خود ندارند، مرگ بر شما که چهرهتان از مرگ زشت تر است، مرگ بر جمهوری اسلامی نه فقط برای خون جوانان ایران، بلکه بیگناهان سوریه، برای یک یک کسانی که تحمل صدای حقشان را نداشتید و آنها را ترور کردید، مرگ بر زندانهایتان که حق را خفه کرده است، مرگ بر ولایتتان که خدارا را از دلها پاک کرده، مرگ بر شما که ایران را به این روزهای سیاه نشانده اید، مرگ بر رژیم ایرانی ستیز جمهوری اسلامی که فرهنگ و هنر ایرانی را چنین خار و خفیف کرده است، مرگ بر شما که از غارت هایتان، شکم کودکان این خاک شبها گشنه سر بر بالین میگذارد... مرگ و هزاران بار مرگ بر شما دژخیمان ایران زمین که جز ویرانی و خرابی این خاک چیزی دیگری در سر نمیپرورانید...
و فرياد مي زنم: مرگ بر جمهوری اسلامی...
و اين درد همه جوانان ايران پرست و آزادی خواه و 
عاشق به آزادی ايران و پاينده باد ايران آزاد 

۱۳۹۲ شهریور ۶, چهارشنبه

ارسال مقاله به كيهان نوين

ﺩﺭ ﺭاﺳﺘﺎﻱ ﺑﻬﺮﻭﺭی ﺑﻬﺘﺮ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻧﻤﺎﻱ ﺗﺤﻠﻴﻠﻲ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻛﻴﻬﺎﻥ ﻧﻮﻳن و ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺨﺎﻃﺒﻴﻦ ﺩﺭ اﺭﺗﻘﺎی ﺩﺭ ﺭاﺳﺘﺎﻱ ﺑﻬﺮﻭﺭی ﺑﻬﺘﺮ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻧﻤﺎﻱ ﺗﺤﻠﻴﻠﻲ ﺳﻴﺎﺳﻲ ﻛﻴﻬﺎﻥ ﻧﻮﻳن و ﻣﺸﺎﺭﻛﺖ ﺑﻴﺸﺘﺮ ﻣﺨﺎﻃﺒﻴﻦ ﺩﺭ اﺭﺗﻘﺎﻱ ﻛﻴﻔﻲ ﺑﺮآﻥ ﻛﻪ اﺯ ﻣﻘﺎﻻﺕ ﺷﻤﺎ ﻣﺨﺎﻃﺒﺎﻥ ﮔﺮاﻣﻲ ﻧﻴﺰ ﺑﻬﺮﻩ ﺑﺒﺮﻳﻢ, ﺧﻮاﻫﺸﻤﻨﺪ اﺳﺖ ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ و ﻳﺎ ﻣﻂﻠﺒﻲ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﻮ ﺑﺎ ﻓﻌﺎﻟﻴﺖ ﺗﺎﺭﻧﻤﺎﻱ ﻛﻴﻬﺎﻥ ﻧﻮﻳﻦ ﺩاﺭﻳﺪ و ﻣﺎﻳﻠﻴﺪ ﻛﻪ ﺩﻳﮕﺮاﻥ ﺭا ﻧﻴﺰ ﺩﺭ آﻥ ﺳﻬﻴﻢ ﻛﻨﻴﺪ ﺑﺎ اﺭﺳﺎﻝ آﻥ ﺑﻪ اﻳﻤﻴﻞ ﺯﻳﺮ اﻗﺪاﻡ ﻓﺮﻣﺎﻳید.ﻻﺯﻡ ﺑﻪ ﺫﻛﺮ اﺳﺖ ﻣﻂﺎﻟﺐ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﺗﺎﺭﻧﻤﺎ ﺑﺎ ﻧﺎﻡ ﺷﻤﺎ ﺩﺭﺝ ﺧﻮاﻫﺪ ﺷﺪ. ﺑﺎﺗﺸﻜﺮ پدرام طنازی

۱۳۹۲ مرداد ۲۵, جمعه

تروريسم اسلامي و ضديت با انسان



اسلام دين طرفدار برابرى دو جنس نيست، برعکس، دينى بشدت زن ستيز و زن آزار است. محمد اعلام کرد که هوش و عقل زنان ناقص است؛ که اکثريت آنها به دليل نافرمانى نسبت به شوهرانشان، به جهنم خواهند رفت؛ که اگر رضايت خاطر شوهران خود را جلب نکنند بايد ادب بشوند و کتک بخورند. قانون ارث، شهادت، قوانين خانواده، حق سفر، حق تحصيل و حق اشتغال زنان توسط احکام اين دين بشدت پايمال مى شوند. حجاب و جدايى جنسى هم از ارکان اصلى اين دين است.اسلام مخالف حقوق جهانشمول انسانهاست؛ در اين دين، غير مسلمانها انسانهاى درجه دوم اند و اگر يهودى و مسيحى نباشند، ريختن خونشان از طرف مسلمين حلال است. محمد دينى را بنا گذاشت که در خفه کردن افکار و آراى مخالف و حمله به آزاد انديشى، بهترين ابزار در جوامع گذشته و امروز است. اسلام با تمام قوا آزادى فکر و انديشه را خفه مى کند و طبق اصول و احکام آن، مرگ هر مخالفى نه تنها حلال و ورا است، بلکه صواب دارد و قاتل را به بهشت مى رساند. در قرآن آيه هاى بسيارى وجود دارند که معتقدين به اسلام را تشويق به کشتن غير معتقدين به اين دين مى کنند. اين دين، فناتيسم و تروريسم را تشويق و تجويز مى کند. نه اسلام و نه هيچ دين ديگرى مبلغ صلح و آرامش نيستند. همه اديان به پيروان خود دستور مى دهند هرکس را که از دگم هاى مذهبى پيروى نمى کند بدون ذره اى رحم و شفقت بکشند. اسلام بردگى انسانها را مجاز مى داند. در اين دين، بردگى که يکى از تلخ ترين و تاريک ترين نقاط جامعه بشرى و تمدن انسانى است، روا و مشروع است.اسلام دينى است که مخالف هر نوع آزادى انتخاب براى مردم است و بطور کامل و همه جانبه براى کنترل زندگى سياسى، اقتصادى، فرهنگى و اجتماعى مردم عمل مى کند. 
نويسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۲ مرداد ۲۲, سه‌شنبه

جمهوري اسلامي حكومت مرد سالاري ضد زن

اوايل انقلاب و به بعد و تا الان را هنوز فراموش نکرده ايم. در آن زمان به عوام روشن شد که زنان، فریب انقلاب اسلامی را خورده وپشتبان برقراری حکومت سرکوبگر اسلامی شده بودند. آنها برای حفظ حقوق اجتماعی خود درخیابان تظاهرات کردند؛ ولی با خلاف جهت هدفشان مواجه شدند. نه تنها مورد تحقیر مردان قرار گرفتند بلکه عملاً مردها روی وحشیگری های حزب اللهی ها در قبال زنان چشم بستند. دربسیاری از جوامع مسلمان رسم مرد سالاری است که در سنین پایین به کودکان با توجه خاصی آموزش داده میشود. مادر، خواهر، دختر مقدس هستند تا زمانیکه دستور مردان را بی چون و چرا بپذیرند. اگر زنی برای گرفتن حق خود بایستد جلف و جنده است.مردان ایرانی که از خمینی امام زمان ساختند واز سخنانش لذت میبردنند زنان را ول کردند از آن زمان به بعد همه به حکومت دیکتاتوری اسلامی و شیعه اثناعشری و خواسته هایش تعظیم کردند؛ اقلیت ها ذلیل شدند، خفقان و بردگی مردم در راه اسلام مقبول شد، کشورکم کم طوری بسته و قفل شد که فرار از اختاپوس دستگاه حكومت غیر ممکن بنظر میاید. کشورما یک زمین بایر شده است که در آن هیچ دانه ای از اندیشه، تبادل نظر و سازگاری، اجازه رشد ندارد. گاه به گاه برای آنکه مردم بهتر سرگرم و بعد خواب شوند، مثل نقل و نبات عروسی حرف از «تغییر روش و آزادی درامور دولت» میشود که مردم با پوچ مشغول شوند.



نويسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۲ مرداد ۱۹, شنبه

دموكراسي و آزادي هدف جوانان ايران زمين

از سال۱۳۵۷ و بعد از انقلاب اسلامی، ایرانیان از نظرفرهنگی و اجتماعی، خودرا از تغییرات وتحولات فکری در جهان آزاد دور کشیده اند. سانسور، تفتیش درعقاید، گفتار، نوشتار و رفتار، سَرزِندگی و نیروی آفرینش و کنجکاوی سالم را در ایرانیان کشته است.سخنان و تلقینات کاذبِ حکومت اسلامی و استبداد در مسائل فرهنگی و اجتماعی، آنچنان ریشه های قدیمی خودرا قوی کرده است که سالها طول خواهد کشید که یک فضای سالم اجتماعی بازشود، حتی اگردولت ایران دریک ساعت آینده لاییک (سکولار) شود.دراین سی وچند سال گذشته، بحث سیاسی به دو قطب متضاد – هر دو ویران کننده – کشیده شده است. گروهی از ایرانیان به اسلام و خرافات مذهبی آخوندی روی آورده اند وحقیقت زندگی در دنیای کنونی را با ریا و دورویی که خاص تمام خَرمقدس های ادیان مختلف است، منکر میشوند.گروه دیگری نفرتشان از اسلام بازی آنقدر کورشان کرده است که فقط آنچه که قبل از اسلام در ایران زمین بوده برایشان قابل تقدس است. در وسط این دو قطب متضاد، اکثریت شهروندان ایرانی در هر کجای جهان، چه در ایران و چه در خارج، پریشان و بی اراده و بدون هیچ رویای سازنده برای کشورشان گلیم خودشان را از آب میکشند.در ایران دستبوسی آخوند رایج است و در خارج ابهام در هدف برای آبادی کشور وعدم اعتماد بدیگر شهروند ایرانی، بیداد میکند. بحث دموکراسی، آزادی بیان، عدالت، و حقوق بشر یک وسواس برای ایرانیان شده است.گرچه که صحبت از این مطالب بسیار رایج است، کمتر کسی به محتوا ومعنای این کلمات آگاه است. دموکراسی و آزادی بیان را از بازار نمیتوان خرید. دموکراسی و آزادی بیان را با استبداد نمیتوان به مردم تحمیل کرد. رسیدن به دموکراسی و آزادی بیان زحمت دارد، راهی سخت و طاقت فرساست.از همه مهمتربنیادِ دموکراسی و آزادی بیان برمبنای اراده، مسئولیت مشترک، پشتکار و اعتماد به نفس خود و به دیگران ریخته میشود. درحال حاظر ایرانیان از این خصوصیات دور افتاده اند.

نويسنده: پدرام طنازی


۱۳۹۲ مرداد ۱۵, سه‌شنبه

خشونت در جمهوري اسلامي

متأسفانه بحث خشونت در ایران امروز غالباً از طرف کسانی مطرح می شود که طرفدار اصلاحات هستند و مخالف انقلاب و جالب این است که حتی بخشی از جریان های سرنگونی طلب نیز از انقلاب وحشت دارند و آن را مترادف با خشونت و کشت و کشتار قلمداد می کنند.درحالی که در ایران با استبدادی روبرو هستیم که راه اصلاحات به رویش بسته است و در مقابل مردم امکان عقب نشینی ندارد و در ضمن تردیدی نیست که ما کشور خشونت زده ایم هستیم ، قبل از همه به این دلیل که کشوری استبداد زده هستیم و تقریباً هیچ تجربه ای از دموکراسی نداریم. ولی جمهوری اسلامی مسائل دیگری را وارد زندگی اکثر ایرانیان کرده است که قبلاً ناشناخته بود.جمهوری اسلامی فقط یک دیکتاتوری معمولی سرمایه داری نیست ، بلکه یک دیکتاتوری مذهبی هم هست که در تمام سه دهه گذشته سعی کرده جامعه ما را برمبنای قوانین عهد بوقی شریعت اسلامی تجدید سازمان بدهد. بنابراین در کنار سرکوب سیاسی خشن که عمدتاً مخالفان و منتقدان رژیم را هدف می گیرد، سرکوب مدنی گسترده ای را هم سازمان می دهد که اکثریت عظیم جمعیت کشور را همه روزه ، گاهی حتی در خلوت خانه ها شان هم هدف گیری می کند.ترکیب این دوسطح از خشونت باعث می شود که دهها میلیون ایرانی به طور روزمره به اشکال و درجات مختلف در رویارویی با دستگاه های حکومتی قرار بگیرند و سرکوب را لمس کنند و حکومت نیز همیشه خود را در محاصره مخالفان ببیند و یک مسأله انفجار آمیز دیگر نیز وجود دارد: استبداد مطلقه ای است که جمهوری اسلامی ، دیگر نمی تواند آن را زیر پوشش «جمهوریت» مخفی کند و اقتصادی که تاکنون متکی به درآمد نفت بوده و اکنون به علت عدم سرمایه گذاری لازم در صنعت نفت و گاز ، دارد به طرف بن بست می رود؛ در چنین شرایطی رهبران جمهوری اسلامی ، عقب نشینی درمقابل خواست های فزاینده مردم را خطرناک می بینند ، زیرا می دانند که هر نوع عقب نشینی ،رفزون خواهی مردم را بیشتر دامن خواهد زد. بنابراین در ایران نه تنها راه اصلاحات بسته است ، بلکه جمهوری اسلامی ناگزیر است برای حفظ خود به خشونت و سرکوب بیشتری روی بیاورد و با توجه به این حقیقت در ایران امروز ، انقلاب جنبشی است از پائین برای به زیر کشیدن حکومت.زیرا در رویارویی مردم با دیکتاتوری ها ، در تحلیل نهایی همیشه دیکتاتوری است که راه های مسالمت آمیز مبارزه را به بن بست ميكشاند

نويسنده: پدرام طنازي

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...