۱۳۹۰ اسفند ۶, شنبه

نقش مخرب روسیه و چین در اوضاع کنونی ایران

سران حکومت ایران می دانند به لحاظ نیروی انسانی و نظامی جلوتر از قدرت های بزرگ دنیا نیستند بنابراین باید به پشتیبانی دولت هایی از جنس روسیه و چین دلخوش باشند که اینگونه به همگان چنگ و دندان نشان می دهند. جمهوری اسلامی که با شعار نه شرقی نه غربی در ایران تشکیل شد، به سبب بدبینی به آنچه غرب خوانده می شود، اساس سیاست خارجی خود را بر ستیزه خویی با کشورهای غربی نهاد. گرایش به در نزد روحانیون و نظریه هایی نظیر شرقشناسی ادوارد سعید، که همواره نگاهی بدبینانه به غرب و تعاملش با شرق داشت شاید از عوامل اساسی گرایش حکومت ایران به ستیزه خویی با غرب بود. روحانیون هرچند از دهه سی شمسی از لاک حوزه ها بیرون آمده و برای جا نماندن از قافله دانش و تمدن، به یادگیری زبان های خارجی و علوم جدید پرداختند و با نظریه های جدید در حوزه علوم انسانی و فلسفه آشنا گردیدند، پس از پیروزی انقلاب به اصل خود رجوع کردند، سنت را بر مدرنیته ترجیح دادند.فروپاشی شوروی سابق و گرفتن انگشت اتهام به سوی دنیای سرمایه داری، نیز از عوامل مهمی بود که سران ایران را وا می داشت تا در تعامل با غرب همواره بنا را بر کجی بگذارند. با از دست دادن غرب ایران ناگزیر بود خود را به قدرت های شرق نزدیک سازد و همین کار را هم کرد تا برای روز مبادا کسی یا کسانی را داشته باشد. بنابراین عملا شعار اول انقلاب به شعار نه غربی تبدیل شد. سران ایران برای نگاه داشتن این حامیان شرقی که در سازمان ملل هم حق وتو دارند، از دادن هیچ گونه باجی تا کنون کوتاهی نکرده اند.عمده دشمنی سران ایران با غرب بخصوص آمریکا بدان دلیل بوده است که به زعم آنان، غرب در تاریخ ایران نقش مثبتی نداشته اند. جمهوری اسلامی برای ایستادگی در برابر آمریکا هزینه های مادی و معنوی فراوان تری را به دو کشور روسیه و چین پرداخته است، هزینه هایی که با کمی درایت می توانست صرف آبادانی ایران و نجات ایرانی از فقر گردد. متاسفانه سران ایران حافظه تاریخی خوبی ندارند و یا از تاریخ درس عبرت نمی گیرند. اگر مبنای دشمنی نداشتن نقش مثبت باشد، که برای همیشه نام کشوری به نام روسیه باید از اذهان تک تک ایرانیان پاک می شد. .
کیست که نداند روسیه تزاری چه نقشی را در تاریخ دوران قاجار بازی کرد؟
آیا تحمیل قراردادهای گلستان و ترکمانچای به دولت بی لیاقت قاجار فراموش شدنی است؟ کیست که نداند بخش عمده ای از خاک ایران زمین در جنگ های با روسیه و به سبب پیمان های ناعادلانه از پیکره ایران جدا شد؟ کیست که نداند روس ها ایران را در دوران پهلوی دوم اشغال کردند؟ کیست که نتواند به یاد بیاورد روسیه چه فشارهایی را برای گرفتن امتیاز نفت در دوران پهلوی دوم بر مجلسیان ایران اعمال نمود؟ کیست که نداند شوروی از عراق و صدام در جنگ با ایران حمایت می کرد؟
دولت ایران در دادن امتیازات ننگین به روسیه حتی روی شاهان قاجار را هم سفید کرده است و تنها به این دلخوش است که با آمریکا می ستیزد، غافل از آنکه شوروی سابق و صورت ضعیف شده آن یعنی همین روسیه امروز در برابر قدرت آمریکا، میدان را خالی نمود و از درون فروپاشید. سران ایران به طناب پوسیده ای آویخته اند که خود امروز در بحران مشروعیت بسر می برد و پاسخی به مردم خود برای تقلبات انتخاباتی ندارد.هرچند چین نقش روسیه را در تاریخ صد و پنجاه سال گذشته ایران نداشته، به سبب نیاز سران ایران، در همین چند ساله، یک تنه به جبران مافات برخاسته است که البته پیش و بیش از چین بی شک رهبران ایران مقصران اصلی ماجرا هستند، مقصرانی که پس از حدود صد و پنجاه سال دوباره ترکمانچای دیگری را رقم می زنند. متاسفانه حمایت های چین از جمهوری اسلامی نشان از توافقات پشت پرده فراوان دارد وگرنه کدام کشور است که حاضر باشد حتی به قیمت راه افتادن جنگ جهانی سوم همچنان به حمایت از ایران بپردازد. حدود دو ماه پیش بود که "ژنرال ژائوژانگ " یکی از فرماندهان ارشد نظامی چین از دانشگاه دفاع ملی این کشور تأکید کرد: چین نباید در حمایت و حافظت از ایران تردید کند، حتی اگر این موضوع به معنای به راه انداختن جنگ جهانی سوم باشد. یقینا چینی ها عاشق چشم و ابروی جمهوری اسلامی نشده اند که اینگونه برایش سینه چاکی کنند. مراودات اقتصادی موجود نیز تنها دلیل این موضوع نمی تواند باشد چرا که چین این مراودات را با کشورهای دیگر دنیا هم دارد. سخنانی از این دست کاملا نشان دهنده معاملات پشت پرده است. آیا با وجود چنین حمایت هایی نباید در درست بودن گزراش هایی که حکایت از واگذاری بخش هایی از مناطق نفت خیز ایران به چین دارند، یقین نمود؟
مطابق با گزارشی غیر رسمی : سه منطقه جغرافیایی ایران برای مدت دوازده سال و حتی بیشتر به نوعی تحت الحمایه چین می شوند. این سه منطقه عمدتا منابع عظیم نفتی و گازی ایران را در خودجای داده اند و جمهوری اسلامی به چین اجازه داده تا از منابع نفت گاز این مناطق استفاده کند. برای جلوگیری از تکرار تنها به ذکر این نکته بسنده می کنم که مفاد قرارداد مذکور نشان دهنده ضعف جمهوری اسلامی و باج دادن های فراوان آنان برای بقاست، بقایی که برای ایرانیان هیچ بهره ای نداشته است. قراردادهایی از این دست بیگانگی هرچه بیشتر روحانیون حاکم بر ایران را با ایران و ایرانیان و حرص و طمع کشورهای دوست آنان را نشان می دهد. در نگاه من هیچ تفاوتی میان شاهان قاجار و این بی خیران از سیاست و تحولات دنیا وجود ندارد. شگفت آور است روحانیون حاکم بر ایران، با رفتارهای خصمانه، دوستان را به دشمنان تبدیل کرده اند و سپس برای مبارزه با آنان به دشمنان منفعت طلب پناه برده و مملکت را به تاراج گذاشته اند.مردم ایران از خیانت ها و جنایت های روسیه و چین در حق خود و این اواخر مردم مظلوم سوریه آگاهند. آنها می دانند دولت های نامبرده امروز حامیان قسم خورده استبداد در جهان به شمار می روند. کشورهایی که برای تامین منافع خود جواز انسان کشی را صادر می کنند، و حتی در برابر اعتراض مردم خود به تقلب در انتخابات، به سرکوب آنان نیز می پردازند، نه تنها تهدیدی برای مردم خود به حساب می آیند که خطر وجودشان کشورهای دیگر را نیز تهدید می کند. امروز دنیا باید بداند باید ترتیبی بدهد تا بساط اعمال ننگین دولت هایی اینگونه که برای تامین منافع خود، جواز کشت و کشتار را در سرزمین های دیگر می دهند و عملا سد راه آنان در رسیدن به آزادی و دموکراسی می شوند برچیده شود.به رغم خیانت های مستند چین و روسیه در حق ایران، جمهوری اسلامی می خواهد از حمایت های چین و روسیه در سازمان مل متحد همچنان بهره مند باشد. هرچند در برهه هایی همین کشورها به ایران پشت کرده اند و علیه او رای داده اند، باز جمهوری اسلامی می تواند با دادن امتیازات فراوان آنان را با خود همراه داشته باشد چنانکه تا به امروز هم موفق بوده است. امروز چین و روسیه به غارت ایران مشغولند و سران ایران نیز که تنها به بقای خود می اندیشند دست آنان را به دوستی می فشارند.سخنان اخیر علی خامنه ای در نماز جمعه تهران نشان داد جمهوری اسلامی به حمایت های چین و روسیه اعتماد دارد که اینگونه بی محابا به تهدید کشورهای دیگر می پردازد و همچنان از موضع قدرت سخن می گوید. سران ایران می دانند به لحاظ نیروی انسانی و نظامی جلوتر از قدرت های بزرگ دنیا نیستند. بنابراین باید به پشتیبانی دولت هایی از جنس روسیه و چین دلخوش باشند که اینگونه به همگان چنگ و دندان نشان می دهند. تجربه تاریخی مراوده با دولت هایی از این دست مستبد نشان می دهد که سر بزنگاه ها هم پشت ایران را خالی کرده اند و هم باج بیشتری طلب کرده اند. بی شک در صورت قرار گرفتن ایران در شرایط جنگی این کشورها مطابق با روال سالیان خود، دولت ایران را برای گرفتن امتیازات بیشتر در تنگنا قرار خواهند داد و دولت ایران را نیز برای ماندن، این امتیازت را از جیب مردم ایران به آنها خواهند داد. چین و روسیه با همکاری جمهوری اسلامی در پی تجزیه ایران هستند کاری که در دوران قاجار تجربه شد. امروز اگر دوران مستعمره کردن کشورهای دیگر به پایان رسیده، کشورهای نامبرده عملا در پی مستعمره کردن ایران هستند ودریغ است ایران که ویران شود کنام پلنگان و شیران شود
شاهان قاجار برای تامین منابع مالی سفرهای خود به اروپا باج های فراوانی به دولت های خارجی می دادند و سران جمهوری اسلامی برای ماندن بر قدرت. عمل هر دو ناشی از خودخواهی و هوس است و وجه مشترک هر دو فدا کردن منافع مردم است. مردم ایران امروز اما از آن درجه از آگاهی سیاسی برخوردارند که دوست را از دشمن تشخیص دهند و بدانند چه کسانی چوب لای چرخ آنان برای رسیدن به آزادی و دموکراسی می گذارند به همین دلیل در شعار های خود چین و روسیه را هدف قرار می دهند. آنان می دانند کشورهایی که از حکام مستبد حمایت می کنند از جنس همانها هستند. از قدیم گفته اند «کبوتر با کبوتر باز با باز». دولت مستبد ایران باید با دولت هایی مراوده داشته باشد که از جنس خودش باشد به همان میزان مستبد و به همان میزان بی توجه به انسان و انسانیت. حاصل رابطه با کشورهای نظیر روسیه و چین چیزی جز خفت و زیان برای ایران نداشته است حمایت های فراوان این کشورها از دولت خونریز ایران نشان می دهد که آنها همچنان امیدوار به گرفتن امتیازات بیشتر هستند و دنیا باید این موضوع را بداند که امروز تنها با دولت مستبد ایران روبرو نیست امروز حامیان این دولت خودکامه نیز به اندازه آنان در جنایت های انجام شده در ایران شریکند و باید در دادگاه های دنیا محاکمه شوند.

دکتر بهروز بهبودی

contact@bbehbudi.com

بنیانگذار و دبیرکل شورای دمکراسی برای ایران

۱۳۹۰ بهمن ۳۰, یکشنبه

تهران و دمشق در سراشیب سرنوشت

• مسیر مشترکی که حکومتگران دو کشور برگزیده اند، ایران و سوریه را به سوی ویرانی و فلج اقتصادی می برد.اوضاع سیاسی و اقتصادی در سوریه و ایران، هر روز بیش از روز پیش شباهت پیدا می‌کند.هفتۀ گذشته در یک گزارش مستقیم از دمشق چنین آمده بود که پایتخت سوریه روزهای سختی را می‌گذراند. صنعت جهانگردی که ده درصد درآمد کشور را تشکیل می‌داد به صفر رسیده است و هتل‌ها پس از آن که برای ادامۀ حیات، تعداد کارکنان خود را به حداقل رساندند اکنون دیگر قدرت روی پا ایستادن ندارند و یکی بعد از دیگری تعطیل می‌شوند. بازار با کمبود روزافزون ارزاق و مایحتاج عمومی روبروست و به همان نسبت که عرضۀ مواد غذایی تقلیل پیدا می‌کند قیمت‌ها بالا و بالاتر می‌رود. ترس از فردا در نگاه مردم موج می‌زند و در همین حال، رژیم حاکم با توسل به اسلحه و اقدامات پلیسی و امنیتی چنان وانمود می‌کند که برای سرکوبی اعتراضات و باقی ماندن در قدرت، حد و مرزی نمی‌شناسد.فیلمهایی که از حمص، شهر پایداری و فداکاری تا پای جان، به دنبال بمباران‌های متوالی گرفته شده است سند زنده‌ای است از جنایت علیه بشریت. چنین ویرانگری و کشتاری حتی در جنگ میان دو کشور قابل چشم پوشی نیست تا چه رسد به آن که حکومتی در کشور و علیه ملت خود مرتکب شود.در ایران نیز، اگرچه هنوز کار به آنجا نکشیده است اما همۀ قرائن از حرکت به سوی چنان اوضاعی حکایت دارد. روزنامه فرانسوی لوموند، یک صفحۀ کامل را به اوضاع ایران اختصاص داده و زیر عنوان «اقتصاد ایران آخرین نفس‌ها را می‌کشد» شرایط سخت زندگی را در این کشور منعکس ساخته است.لوموند (جمعه دهم فوریه) در کنار عکس بزرگی از بازار تهران، به نوسانات قیمت ارز پس از توافق 27 کشور عضو اتحادیه اروپا در مورد تحریم نفتی و اقتصادی ایران، همزمان با افزایش تحریمها طبق مصوبه مجلس نمایندگان آمریکا اشاره می‌کند و می‌نویسد: برای نخستین بار از زمان شروع مجازات‌ها در سال 2006، تحریم‌های بین‌المللی آثار واقعی خود را در زندگی جاری ایرانیان آشکار می‌سازند. فروریزی ارزش ریال در برابر دلار و یورو، حتی پیش از به اجرا درآمدن تحریمهای اروپا و تصمیمات جدید آمریکا، ایرانیان را تکان داده و به خود آورده است. بر اثر این شوک پسیکولوژیک برای اولین بار جامعۀ بزرگ ایرانی با چشم باز به اوضاع می‌نگرد و در می‌یابد که حکومتگران با سرسختی در زمینه پیش بردن برنامه اتمی و نقض تعهدات بین‌المللی، چگونه کشور را به سوی ویرانی می‌کشانند.این گزارش به تورم 20 درصدی طبق ارقام رسمی و 30 درصدی به اظهار کارشناسان، کمبود دارو و وسایل درمانی خصوصاً داروها و نیازهای درمان سرطان، قیمت سرسام آور مواد غذایی، گوشت کیلویی 30 دلار (هر دلار 20600 ریال) و برنج کیلوئی 5 دلار، بیکاری روزافزون و فقدان افزارهای مورد نیاز تولید از جمله در صنایع نفت و پتروشیمی بر اثر خودداری سرمایه‌گذاران غربی، اشاره دارد و می‌افزاید در چنین وضعیتی، رژیم از بیم طغیان مردمی بر بازداشت‌ها و خشونت‌ها، از جمله بگیر و ببند سندیکالیست‌ها افزوده است.

مقاومت در برابر خشونت

 بسیاری از تحلیلگران عقیده دارند که در ایران نیز مانند سوریه، وضع چنان است که هر اتفاقی، درگیری میان ملت و حکومت را به محض آن که فرصتی یا بهانه‌ای پیدا شود امکان‌پذیر خواهد ساخت و انتخابات بحث‌انگیز پارلمانی در اسفند ماه می‌تواند چنین نطفه‌ای را بپروراند.رژیم، آمادگی خود را برای بی‌رحمانه‌ترین برخورد با منتقدان و معترضان در هفته‌های اخیر به معرض نمایش گذارد تا به مردم تفهیم کند که فرصت سر بلند کردن در جریان انتخابات به هیچکس یا هیچ گروهی نخواهد داد.در مقابل، با پاسخ دلاورانه کسانی از پایه‌گذاران یا پایوران همین رژیم روبرو شده است که از مشارکت در تأسیس چنین حکومتی استغفار می‌کنند و یا در مبارزه با آن مانند مبارزان سوری تا پای جان ایستاده‌اند.پیام دکتر مهدی خزعلی از زندان، حاکی از پیدایش چنین روحیه‌ای است.مهدی خزعلی، که در زندان به اعتصاب غذا دست زده و طبق گفتۀ فرزندش وضع جسمی او شدیداً نگران کننده است، با روحیه‌ای قوی می‌نویسد: «بگذارید قبل از آن که در سوگ ارزش‌ها دق کنم برای احیای ارزش‌های ناب انقلاب اسلامی جان خویش فدا کرده و جایی برای خود در خیل شهدا باز کنم. به جای آن که از من بخواهید اعتصاب غذا را بشکنم از آنان بخواهید به این حبس‌های غیرقانونی پایان دهند. من تا شهادت ایستاده‌ام».مأموران زندان، مهدی خزعلی را در حیاط دادستانی مورد ضرب و شتم قرار داده و دست او را شکسته‌اند.

مبادله غلّه با نفت و طلا

خبرگزاری رویترز، در گزارشی از وضع اقتصادی ایران می‌نویسد:
«ايران هفته گذشته ۲۰۰ هزار تن گندم برای تحویل فوری از بازار جهانی خريداری کرده است. تجار و فروشندگان بازار های جهانی نیز می‌گويند ايران طی دو روز گذشته ۲۰۰ هزار تن گندم برزيلی و ۲۰۰ هزار تن گندم آلمانی خريداری کرده است. اين درحالی است که مشخص نيست ايران بهای اين غلات را چگونه پرداخت کرده است.تحريم‌های تازه آمريکا و اتحاديه اروپا که از آغاز سال جاری عليه ايران اعمال شده‌اند توان اين کشور برای پرداخت بهای کالای اساسی خريداری شده در بازارهای جهانی را با مشکل مواجه کرده است.اين تحريم‌ها باعث شده‌اند تا ايران نتواند دلار و يوروی مورد نياز خود را تامين کند، به همين دليل اين کشور مجبور شده است تا جايگزينی برای پرداخت بهای کالاهای وارداتی خود پيدا کند. يک فروشند گندم در بازار اروپا به رويترز گفته است که شرکت‌های بزرگ چند مليتی در حال جايگزين کردن ارزهای ديگر هستند و آن دسته که متخصصان مالی دارند برای مبادله پاياپای از «نفت و طلا» استفاده می‌کنند. اما اين مساله برای شرکت‌های کوچک تجاری غلات چندان آسان نيست.درهمين زمينه، يک معامله‌گر ديگر به رويترز گفته است: «بهای معامله غلات به‌وسيله شمش‌های طلا پرداخت می‌شود و معاملات پاياپای فروش نفت در برابر خرید غلّه نیز پيشنهاد شده است.» به گفته اين معامله‌گر چند شرکت بزرگ در حال اين گونه معامله پاياپای با ايران هستند.يک تاجر ديگر در بازار غلات به رويترز گفته است به دليل اين که محموله‌های غلات بسيار بزرگ هستند، مبادله پاياپای يا پرداخت بها با طلا سريعترين راه ممکن است.بررسی‌های انجام شده در بازارهای جهانی نشان می‌دهد که از آغاز سال جاری ميلادی، ايران برای واردات کالاهای اساسی مانند برنج، روغن خوراکی، چای و خوراک دام و طیور با مشکل مواجه بوده است. کشتی‌های بزرگ غله در بنادر ايران پهلو گرفته‌اند، ولی به دلیل پرداخته نشدن بهای محمولات از تخليه بارها خودداری می‌کنند.به گزارش رويترز، ايران در حال حاضر نفت خود را با ارزهايی چون «ين» ژاپن، «وون» کره جنوبی و «روپيه» هند می‌فروشد که اين مساله صادرکنندگان را با مشکلاتی مواجه می‌کند.ايران درگذشته برای دور زدن تحريم‌ها و واردات کالاهای اساسی از طريق کشورهای ثالثی چون امارات متحد عربی عمل می‌کرد، اما با توجه به اقدامات صورت گرفته توسط امارات، راههای ايران برای داد و ستد غير مستقيم بسته شده است.

جبهه‌بندی در منطقه

 رژیم‌های ایران و سوریه، از لحاظ سیاسی نیز راه مشترکی را برگزیده و سرنوشت مشابهی را پذیرا شده‌اند به نحوی که صاحب نظران معتقدند سقوط رژیم بشار اسد، زنگ پایان عمر رژیم خامنه‌ای را به صدا در می‌آورد. از همین رو، حکومت به اصطلاح «اسلامی» ایران نیز بیش از پیش به حمایت روسیه و چین برای ادامه حیات خود امید بسته است.هر دو رژیم در حالی که هر چه بیشتر به مسکو و پکن تکیه می‌کنند، از غرب و نیز همسایگان عرب و ترک خود دور می‌شوند.در هر دو کشور ایران و سوریه، نگرانی از برخورد نظامی وجود دارد تا جایی که مردم را به اندوختن آذوقه و مایحتاج زندگی برای روز مبادا واداشته و این خود بر تنگنای بازار عرضه و مصرف و افزایش قیمت‌ها افزوده است.شاهزاده سعود الفیصل وزیر امور خارجه عربستان در اجلاس اتحادیه عرب در قاهره اظهار داشت «تا کی باید مرتب به رژیم سوریه مهلت بدهیم؟ رژیم سوریه درصدد وقت خریدن است. آنچه رخ می‌دهد برای ادامه کشتارهای دسته جمعی است. حفظ امنیت آن گونه که نظام سوریه ادعا می‌کند مستلزم نابود کردن محله‌های مسکونی از طریق بمباران‌های متوالی نیست. اتحادیه عرب نباید برابر اوضاع جای سوریه سهل‌انگاری به خرج دهد».یک شاهزاده سعودی ـ ولید بن طلال ـ نیز درباره افزایش قیمت نفت بر اثر ترس از بسته شدن تنگه هرمز گفت «با وجود عرضۀ بیشتر و تقاضای رو به کاهش، عنصر ترس در حال بازی کردن با قیمت نفت است. این ترس ناشی از این است که می‌گویند نمی‌دانیم چه اتفاقی خواهد افتاد و آیا امکان دارد که تنگه هرمز بسته شود؟ من معتقدم دادن اولتیماتوم جنگی به ایران منجر به اقدام عاجزانه این کشور مبنی بر بستن تنگه هرمز خواهد شد که البته آمریکا به سرعت می‌تواند آن را باز کند. اگر نیاز باشد ما نیز می‌توانیم از اهرم بازدارنده خود یعنی افزایش تولید نفت طوری استفاده کنیم که کشورهای مصرف کننده آسیب نبینند».وی اضافه کرد «من منطقه‌ای می‌خواهم که عاری از سلاح هسته‌ای باشد و این بدان معناست که اسرائیل هم باید دست از سلاح هسته‌ای بکشد».

قطع پل‌های ارتباط

 اتحادیۀ عرب، پس از بی‌نتیجه ماندن کوشش‌هایش از طریق ارائه پیشنهادها و اعزام هیأت‌های بررسی و مطالعۀ اوضاع، سرانجام تصمیم گرفت روابط خود را با رژیم بشارالاسد قطع و برای «هر نوع همکاری» و حمایت از اپوزیسیون سوریه اعلام آمادگی کند.اتحادیه عرب همچنین خواستار اعزام نیروهای کلاه‌آبی سازمان ملل متحد برای پایان دادن به کشتار و بمباران مستمر از سوی نیروهای زرهی و هوایی سوریه شد.دمشق بلافاصله در برابر این تصمیمات واکنش نشان داد و آن را «هیستری بعضی کشورهای عرب» خواند. کشورهایی که علی لاریجانی رئیس مجلس اسلامی در ایران نیز آنها را نصیحت کرد سیاست خود را در پیروی از توطئه آمریکا علیه ایران تغییر دهند.

سرویس سیاسی کیهان

"حکومت اسلامی را اين سه نفر می‌چرخانند"

"......سه "وحيد" کشورمان را در لبه پرتگاه قرار داده اند. اين سه در حال حاضر نخ های آيت الله خامنه ای را در دست دارند:
 ۱- سردار احمد وحيد دستجردی(۱) ، مسؤل اداره کل حفاظت و اطلاعات بيت رهبری فرزند دکتر سيف‌الله وحيد دستجردی رئيس سابق هلال احمر جمهوری اسلامی است ، خواهر اين سردار، مرضيه وحيد دستجردی، اکنون وزير بهداری کابينه ی احمدی نژاد است. اين سردار در بيت خامنه ای حرف اول را می زند. او به " مرد سايه" معروف شده است . اين فرد زندان دارد ، "زندان ولايت"، و خودش هم مدير کل اين زندان است. فردی به نام سيد رضی حسين شبيری ، شکنجه گر، مسؤل زندان همت در لواسان، نفر دوم حفاظت و اطلاعات بيت رهبری ست و زير دست مرد سايه است. طراح وسازنده ی "زندان شهيد همت" هم يک مهندس ارتشی ست به نام امير- رضا رحيمی طاری، او طراح و سازنده ی زندان زير زمينی ولايت نيز هست ، معاون او مهندس عابدينی و ارتشی ی ديگری به نام امير- دادفر است.
۲- سردار وحيد حقانيان ، معروف به سردار وحيد لقمانيان(۲) ، مسؤل اول اجرائی ،و داماد آيت الله خرازی از آيت الله های نزديک به خمينی و خامنه ای .
۳- سردار احمد وحيدی(۳) ، وزير دفاع ، عامل بمب گذاری در دفتر همياری های يهوديان در آرژانتين که آن زمان فرمانده سپاه قدس بود.
اين سه نفر، به ويژه سرداراحمد وحيد دستجردی ، آدم های اصلی جمعی هستند که مملکت را می چرخانند ، بقيه افراد اين ها هستند:
۴- آقاسيد مجتبی خامنه ای فرزند دوم خامنه ای و داماد حداد عادل ، مسؤل علما و حوزه های علميه ی نظام
۵- سيد رضی حسين شبيری معاون حفاظت و اطلاعات بيت رهبری، و رئيس زندان شهيد همت ابوقريب ولايت فقيه و عضو سازمان حفاظت اطلاعات رهبری
۶- شيخ اصغر حجازی ( مير حجازی ) که در بيت رهبری مسؤل تماس و برحورد با رحانيون است .
۷- حسين طائب مسؤل تماس با روحانيون . مسائل مربوط به روحانيون را رتق و فتق می کند.
۸- سردار حاج قاسم سليمانی ، مسؤل سپاه قدس و مسؤل اول امنيت نظامی نظام
۹-سردار سرلشکر محمد علی جعفری، فرمانده کل سپاه پاسداران
۱۰- سردارسرتيپ محمد رضا نقدی، فرمانده بسيج
۱۱- حاج مرتضی رضائی ، قائم مقام فرمانده سپاه ( نسبتی با محسن رضائی ندارد)
۱۲- سردار سرتيپ پاسداراسماعيل احمدی مقدم ( فرمانده نيرو های انتظامی)
۱۳- اميرارتش – رضا رحيمی طاری
۱۴-اميرارتش - دادفر
۱۵- مهندس عابدينی
جلسه اين جمع غالبا" به رياست سردار دستجردی هفته ای سه روز برگزار می شود . اين جمع در موارد ذيل بحث و تبادل نظر و تصميم گيری می کنند، و تصميم های نهايی را از طريق مجتبی خامنه ای برای کسب تکليف نهايی به اطلاع خامنه ای می رسانند:
۱-تعيين سياست های کلی در باره نيرو های نظامی ( سپاه، ارتش ، انتظامی ، بسيج و .....) و وزارت اطلاعات
۲- تعيين سياست های کلی در روابط خارجی ( بين المللی)
۳-تعيين سياست های کلی در باره انرژی هسته ای ، و هوا و فضا
۴- تعيين سياست های کلی در باره انتخاب رئيس جمهور و تعيين و تائيد ارزشی نمايندگان مجلس شورای اسلامی
۵- تعيين سياست های کلی در باره مدارس علميه ، ائمه جمعه و روحانيون کشور، و مراکز آموزشی
 مصوبات اين جمع بعد از تائيد آيت الله خامنه ای به عنوان دستور تائيد شده از سوی ولی فقيه ، لازم الاجراو به مراجع اجرائی جهت اجرا ارسال می شوند.در رابطه با رويداد های انتخابات سال ۸۸ ، طراح اصلی سخنرانی خامنه ای بعد از انتخابات، که در واقع فرمان قلع و قمع مردم بود ، " وحيد لقمانيان" بود که طرح اش مورد حمايت وحيد دستجردی و احمد وحيدی ، و اين جمع قرار گرفت. ، اين جمع برنامه های مهندسی شده سرکوب و درگيری تظاهرات ها را سازمان دهی کردند (۴)
معاود های عراقی اهرم های اجرائی حکومت
 در مملکت ما عده ای مسؤليت می کنند مثل خامنه ای و احمدی نژاد و سه " وحيد" و افراد ديگر بيت رهبری که به نام برخی از آن ها اشاره کردم ، وعد ه ای هم مملکت را اداره می کنند و کار ها را می گردانند. اکثر اين دست افراد از معاودين عراقی هستند که از راس هرم حکومتی تا قاعده آن وجود دارند. اين ها ايرانی هايی هستند که به عراق مهاجرت کرده بودند و يا به دلايل محتلف به آنجا گريخته بودند، و بعد به ايران بر گردانده شدند.اين ها دو سه نسل را شامل می شوند.در زمان شاه گروهی از اين ها راصدام از عراق اخراج کرد. دولت وقت برای آن ها در محلی بين پل ذهاب و کرند ، نرسيده به دالاهو ساختمان های قشنگ و مدرن و ويلائی ساخت . اينها فقير و قبيله ای و عشيره ای زندگی کرده بودند و اهل زندگی در آپارتمان و اين نوع خانه ها نبودند .بيشترشان در کرمانشاه و غرب کشور پخش شدند. هنگام جنگ و بعد از جنگ اين ها نفوذ زيادی به دست آوردند. وقتی جنگ شد عده ای از شيعيان از عراق فرار کردند. ، حتی از ارتش عراق ، و بيت امام آن ها را زير بال و پر خود گرفت. عده ای از اسرای جنگی که سنی بودند زير فشار و بالاجبار شيعه شدند و در ايران ماندند،و پست و مقام گرفتند و سپاه بدر را تقويت کردند ، که بيشترمعاود های شيعه فراری ازعراق بودند. کار بازجويی و شکنجه اسرای عراقی با افراد معاود سپاه بدر بود .خيلی از اين ها شيعه و تواب شدند و بعد به پست و مقامی رسيدند. از همين ها گروه " جيش المهدی" صدر در عراق ساخته و تقويت شد. گروه ای که با نظارت خمينی کار می کرد.نمونه مطرح از معاودين عراقی آيت الله سيد محمود هاشمی شاهرودی ست. او در کلاس های درس خمينی در نجف حاضر می شد و بعد ها هم از نزديکان خامنه ای شد. ابتدا خمينی از او خواست رياست مجلس اعلای انقلاب اسلامی را بپذيرد و حزب الدعوه را هم فعال کند ، اينکار را کرد و بعدحاصل تلاش های اش را تحويل حکيم داد. شاهرودی قانون قضائی و کيفری ۱و۲ ، . قصاص، ديات، حد، تعزير و.... را نوشت . معاودين در همه ارگان ها هستند .عده ای از وکلای مجلس معاود عراقی هستند. خود لاريجانی ها متولد نجف هستند(۵) . معاود ها اعضای گروه های لباس شخصی ها و نيروهای انتظامی هستند و نقش فرماندهی مزدوران سوری و عراقی و سوماليايی را دارند.کارهای اجرائی در سطح استاندار ، فرماندار ، بخشدار و بسياری از کارکنان آموزش و پرورش ، که عربی و فارسی خوب می دانند به عهده معاودين گذاشته شده است . با سواد های شان وارد دستگاه های اداری و دارای پست کليدی شدند و بی سواد ها را به سپاه و بسيج و نيروهای انتظامی سپردند و يا در نيروهای لباس شخصی از آن ها استفاده می کنند. بسياری از شکنجه گر های زندان ها ،به ويژه در زندان کهريزک به وقت انتخابات ۸۸ از همين افراد بودند و هستند. کسانی که در خيابان ها اعدام می کنند و يا شلاق می زنند اکثرا" معاود عراقی هستند. نگاه کنيد به شهرک قدس، کربلا و نجف است ، اکثرا" عراقی معاود هستند ، غالبا" در بيرون خانه فارسی حرف می زنند و در خانه عربی. در ميان طلبه ها و آخوند ها هم معاود ها بسيارند. در گذشته بسياری از طلبه های شيعه از ايران می رفتند نجف، علمای اصلی در نجف بودند. رفتن طلبه ها در زمان رضا شاه بيشتر شد.، اين ها در نجف جا نداشتند. در چند کيلو متری نجف کاروانسرا هائی بود که اين طلبه ها در آن کاروانسراها زندگی می کردند ، به ويژه در روستائی به نام " حائر". طلبه ها بيشتر در اين روستا جمع شده بودند. چون تعداد آن ها هم زياد بود همه به حائری ها معروف شدند و بسته به اينکه از کدام شهر آمده بودند به نام آن شهر صدا زده می شدند مثل حائری شيرازی ،حائری مازندرانی، حائری آملی ، حائری يزدی، حائری خوانساری و....... و قتی خمينی به ايران برگشت اينها را اکثرا" آورد ايران ، که آيت الله شاهرودی يک نمونه است . نام فاميل شاهرودی " نجفی" ست. مادرش اهل منطقه ای در خراسان بود. زن اش دختر يکی از علمای شاهرود است و او نام فاميل زن اش را برداشته است . محمدرضا نقدی، فرمانده نيرو های بسيج هم نمونه ی ديگری است. او هم معاود عراقی ست ودر شهر نحف به دنيا آمده ، پدرش شيخ علی اکبر ثمانی بود.....
ــــــــــــــــــــــ
زيرنويس
* سلسله مطالبی که هفتمين بخش آن را خوانديد، اظهارات يکی از کارکنان سابق قوه قضايی حکومت اسلامی درشکنجه گاه ها و زندان های اين حکومت است. او به عنوان شاهد تجاوزبه دختران و زنان زندانی، شاهد شکنجه واعدام زندانيان سياسی و عقيدتی از گوشه هايی از جنايت های پنهان مانده ی جنايتی به نام حکومت اسلامی پرده بر می دارد. با توجه به اينکه در زندان ها حکومت اسلامی، شاغلين در زندان ها از نام های متعدد و مستعار استفاده می کردند ( و می کنند)، نام ها و فاميلی ها می توانند واقعی( و حقيقی ) نباشند.(م.ن)
۱و۲و۳- برای اطلاعات بيشتر در مورد اين سه موجود، و موجوداتی که در مقاله به آن ها اشاره شده می توانيد نام آن ها را " گوگل" کنيد و يا در باره آنان در " ويکيپديا" بخوانيد.(م.ن)
 ۴- ".......گفته شده رژيم حدود ۵۴۰۰ سردار دارد، که از ۵ يا ۶ کشور ونزوئلا ، بوليوی، هاتيتی ، نيگاراگوئه، گويان ، دومينيکن و... ويزای دائم گرفته اند و در آن کشورها هم امکاناتی برای شان ساخته شده تا در صورت تغيير شرايط در ايران به اين مناطق فرار کنند و زندگی کنند.تعداد سرلشکرها هم که همگی در گذشته مريدان خمينی بودند ۳۳ تا ۳۸ نفر بودند که در حال حاضر ۷ يا ۸ نفر آن ها با دارو دسته ی خامنه ای هستند( کسانی مثل محسن رضائی يا رشيد برای خودشان دارو دسته ای راه انداخته اند) بعد از کنار کشيدن حسين علايی ( اولين فرمانده نيروی دريائی سپاه پاسداران ) و مرگ ۸ نفر ديگر از آن ها طی چند هفته اخير از تعداد زنده ماندگان آن جمع کاسته شده است.... 
۵ـ http://greencity20.blogspot.com/2011/12/blog-post_7266.html
مسعود نقره کار

مرگ اقتصاد ایران

امروز بسیاری از مجلسیان و مردم خواستار استیضاح احمدی‌نژاد هستند، اما پیش از او مسبب اصلی یعنی شخص سید علی خامنه‌ای به سبب بی‌کفایتی و بردن کشور به سراشیب سقوط باید مورد استیضاح قرار بگیرد. برخی به امثال رئیس بانک مرکزی خرده می‌گیرند که پس از فاجعه اختلاس اخیر، همچنان بر سر کار خود حاضر می‌شود و دریغ از یک استعفا، نباید به او خرده
کارنامه اقتصادی دولت احمدی‌نژاد یکی از رسواترین کارنامه‌ها در تاریخ سی و سه ساله جمهوری اسلامی به شمار می‌آید و ناگفته پیداست که دولت احمدی‌نژاد در بی‌حساب و کتابی از مقتدای خود یعنی رهبر جمهوری اسلامی پیروی می‌کند و چه تعریفی بهتر از این برای پیروی از ولایت فقیه. مگر امروز در ایران کسی از حساب و کتاب بیت رهبری و دستگاههای زیر نظر رهبر ایران با خبر است؟ مگر کسی می‌داند چه مبالغی از سرمایه های برباد رفته ملت ما خرج لبنان، فلسطین، افغانستان، عراق،ونزوئلا و... می‌شود؟ به همین قاعده دولت احمدی‌نژاد نیز به کسی حساب پس نمی‌دهد زیرا پیروی از ولایت فقیه را عقیده و وظیفه خود می‌داند.
ایران کشوری فقیر نیست، اما نتیجه سیاست‌های اقتصادی اشتباه، امروز کشورمان را به یکی از فقیرترین کشورهای دنیا تبدیل کرده است. یکی از اقبال‌های احمدی‌نژاد بالا رفتن قیمت نفت در دوران ریاست جمهوری‌اش بود اما از این فرصت چقدر در راستای عزت و آبادی ایران و ایرانی استفاده شد؟ دستاورد دولت احمدی‌نژاد در حوزه اقتصاد تنها بهم ریختگی و بی‌حساب و کتابی بوده و هست. وقتی رئیس دولت آرزو می‌کند روزی لایحه بودجه آنقدر کوچک شود که هر ایرانی نسخه ای از آن را در جیب خود داشته باشد، می‌توان حدس زد این لایحه تا چه میزان دقیق و کارآمد است.وارد کردن سپاهیان ثروت اندوخته از سرمایه‌های ملی، به امور اقتصادی، دادن رانت‌های مختلف به آنان و نشاندن آنها در جایگاهی که اگر روزی رهبر نیز اعتراضی به آنان بکند، از خجالت او هم درخواهند آمد، همه و همه از شاهکارهای جمهوری اسلامی است که در دوران احمدی‌نژاد شدت و گستره بیشتری یافته است.با وجود همه نابسامانی‌های اقتصادی در دولت احمدی‌نژاد، از تعطیل سازمان برنامه و بودجه گرفته تا برنامه‌های اقتصادی هیئتی، نظیر طرح هدفمند کردن یارانه‌ها، عملکرد اخیر دولت در سقوط ارزش پول ملی نیز در نوع خود یک رکورد و شاهکار دیگر به حساب می‌آید. یکی از مشکلات عمده‌ای که دولت ایران اخیراً دست به گریبان آن شده افزایش نرخ ارز است. نرخ ارز در طول شش هفته هفتاد درصد رشد و قیمت طلا و سکه نیز افزایش چند برابری داشته است. قیمت مسکن نیز که چند سال راکد می‌نمود به ناگاه جهش بزرگی پیدا کرده است.موضع‌گیری‌های چندگانه دولت در قبال آشفتگی‌های اخیر نشان می‌دهد که پیش از هرچیز دولت خود سر درگم است و نمی‌داند با سیل تحریم‌ها چه کند. امروز یکی از ادعاهای آقایان در افزایش تورم‌های کمرشکن و نوسانات موجود در بازار، تحریم‌هایی بین‌المللی است. باید پرسید چگونه است که پیش از این آقایان مدعی بی‌اثر بودن تحریم‌ها بودند، ـ حتی وزیر اقتصاد در مصاحبه اخیر خود نیز بر مدیریت تحریم‌ها در سال گذشته تاکید کرد ـ و اکنون از وجود تحریم‌ها برای توجیه ناکارآمدی های خود بهره می‌جویند؟ حتی اگر تحریم‌ها آنگونه که گفته می‌شود باعث فروپاشی اقتصاد بی‌رمق ایران شده، دوباره این سوال مطرح می‌گردد که چرا و به دست چه کسانی ایران دچار تحریم‌های بین المللی گردیده است؟ آیا وقتی بنا به دستور برخی از آقایان عده‌ای از بسیجیان نابخرد از دیوار سفارت بریتانیا بالا رفتند، نباید به گوشمالی‌های بین المللی می‌اندیشیدند؟ آیا وقتی در برابر قوانین و قواعد بین‌المللی دهن کجی و لجبازی کردند، نباید به تبعات این چنین اعمالی فکر می‌کردند؟ آیا وقتی با شعار مبارزه با آمریکا و غرب به چاه روسیه و چین پناه بردند و ثروت‌های ملی ایران را به کامشان ریختند، نباید به تبعات آن می‌اندیشیدند؟ اکنون که آب از سر گذشته تنها به این موضوع بسنده می‌کنند که زیر فشار تحریم‌ها هستیم و از یاد می‌برند که پیش از این با نابخردی دنیا را به مبارزه می‌طلبیدند و قطعنامه‌های سازمان ملل را کاغذپاره‌هایی بی‌ارزش می‌خواندند. امروز آقایان از یاد برده‌اند که پیش از این همواره تحریم‌ها را به عنوان فرصتی برای استقلال و خودکفایی بیشتر می‌دیدند و چشم بر همه نواقص ریز و درشت موجود می‌بستند. پس چگونه اکنون فریاد «واتحریما» سر می‌دهند؟
دولتمردان ایران، اساسا تصوری از اقتصاد و سیستم‌های اقتصادی کارآمد ندارند. وزیر اقتصاد دولت احمدی‌نژاد یکی از دلایل بالا رفتن نرخ ارز را گرفتن ارز توسط عده‌ای و هزینه نکردن آن می‌خواند و در ادامه می‌گوید دولت به دستور رئیس جمهور در حال پیگیری است که چه کسانی به چنین کاری دست زده‌اند. چگونه بانک مرکزی می‌تواند تا بدین پایه بی حساب و کتاب باشد؟ هرچند بی‌حساب و کتابی بانک مرکزی در ماجرای اختلاس اخیر بیش از پیش خودنمایی کرد. آیا این افراد تاجران خرده پا هستند یا همان رانت خوارانی‌اند که در کسوت‌های گوناگون در ایران حضور دارند، گاه به تعبیر احمدی‌نژاد برادران قاچاقچی، گاه به تعبیر برخی، آقازاده‌ها و... خلاصه اینها چه کسانی و با چه قدرتی هستند که اینگونه به راحتی اقتصاد ایران را به بازی می‌گیرند و به هر شکلی که بخواهند آن را می‌گردانند. جمهوری اسلامی همواره در شناخت و معرفی این اخلال گران و فاسدان اقتصادی ناموفق بوده است و علت آن هم روشن است: پای بسیاری از سردمداران ریز و درشت ایران در میان است!
دل مشغولی‌های دیگر دولت ایران نیز خود یکی از دلایل فروپاشی اقتصاد ایران است، به همین دلیل رئیس جمهور، در بحبوحه کشاکش‌های اخیر در بازار ارز به امریکای لاتین سفر می‌کند تا احتمالا سپر دفاعی برای جمهوری اسلامی در برابر امریکا به وجود بیاورد و یا باز به ریخت و پاش از جیب مردم ایران در آن کشورها بپردازد و همچنان به آنان باج بدهد. این بی‌توجهی در همه سال‌های عمر بی برکت جمهوری اسلامی همواره وجود داشته است تا جایی که به جرأت می‌توان گفت ایرانیان که صاحب اصلی مملکت هستند شهروندان درجه دوم ایران به حساب می‌آیند و مردم بخش‌هایی از لبنان، فلسطین و ... شهروندان اصلی و درجه اول ایرانند.ورود رئیس قوه قضائیه و پلیس به معرکه ارز نشان می‌دهد که سران جمهوری اسلامی همچنان با سیاست ارعاب در پی کنترل بازار ارز هستند غافل از آنکه یار در خانه و آنها گرد جهان می‌گردند. ممکن است پلیس ایران در میدان فردوسی تهران یا خیابان منوچهری به جان فروشندگان خرده پای ارز بیفتند و آنان را دستگیر نمایند، اما با آنان که خانه زادند چه می‌توانند کرد؟ گیریم که شیخ لاریجانی در این دهه، نقش صادق خلخالی را در اعدام فروشندگان مواد مخدر در دهه اول انقلاب بازی کند، با رانت خواران دولتی و آقازاده‌ها چه می‌تواند بکند؟ گیرم چند فروشنده بی نام و نشان را با اعترافات ساختگی به دشمنان؛ آمریکا، انگلیس و اسرائیل وصل کرده و سپس به عنوان مفسد فی‌الارض اعدام کنند ـ سناریویی که بارها در این سی ساله تکرار شده است ـ با اقتصاد ورشکسته ایران چه خواهند کرد؟
مردم ایران سال‌هاست که چوب مداخله جمهوری اسلامی در امور مردم فلسطین و اسرائیل را می‌خورند. سال‌هاست که پول مردم ایران به جیب گروههای فلسطینی و لبنانی می‌رود. سال‌هاست که برای به اصطلاح ضربه زدن به آمریکا در آمریکای لاتین به کشورهایی چون ونزوئلا باج می‌دهند. سال‌هاست که به سبب رو آوردن به روسیه و چین هزینه‌های فراوان بر دوش مردم نهاده‌اند و در همه این سال‌ها هرگز خود را به عنوان عامل اصلی تمام این مصیبت‌ها ندیده و یا نخواسته ببینند. وگرنه کیست که نداند باج دادن‌های بی‌حساب و کتاب به چین، چه بر سر تولیدات داخلی نیاورده است. کیست که نداند روسیه چه خیانت‌هایی در طول تاریخ معاصر به ایران و ایرانی کرده است؟ چگونه است که سیاست نه شرقی نه غربی، امروز تنها به سیاست نه غربی تبدیل شده و ایران آماج غارت‌ها و تاراج‌های امثال روسیه و چین شده است. سال‌هاست که روسیه بابت نیروگاههای اتمی ایران، مردم این کشور را غارت کرده است و سر بزنگاهها پشت سران ایران را خالی کرده و دستشان را در پوست گردو گذاشته و طلب باج بیشتر کرده است.کسی که امروز باید پاسخگوی تمام این نابسامانی‌ها در حوزه‌های گوناگون و بخصوص اقتصاد باشد، شخص علی خامنه‌ای است. کسی که با کشتار مردم برای ابقای احمدی‌نژاد و چشم بستن بر تمام خرابکاری‌هایی که دولت او در چهار ساله اول ریاست جمهوری داشت، عملاً کشور را در مسیر سقوط قرار داد علی خامنه ای است. او صدای مردم معترض را نشنید و یا نخواست بشنود و به طمع یافتن غلامی حلقه بگوش چون احمدی‌نژاد، در برابر زندانی کردن، شکنجه و کشتار مردم سکوت کرد و می‌کند. امروز بسیاری از مجلسیان و مردم خواستار استیضاح احمدی‌نژاد هستند، اما پیش از او مسبب اصلی یعنی شخص سید علی خامنه‌ای به سبب بی‌کفایتی و بردن کشور به سراشیب سقوط باید مورد استیضاح قرار بگیرد. برخی به امثال رئیس بانک مرکزی خرده می‌گیرند که پس از فاجعه اختلاس اخیر، همچنان بر سر کار خود حاضر می‌شود و دریغ از یک استعفا، نباید به او خرده گرفت، او دست پرورده همین نظام است.سران جمهوری اسلامی، در مقابل انتقادهایی که از وضع اقتصادی می‌شود، کشورهای غربی را مسئول نابسامانی اقتصادی می‌دانند که با تحریم‌های گسترده، ایران را تحت فشار گذاشته‌اند. اما واقعیت این است که بحران اقتصادی ایران، ریشه در اقداماتی دارد که سال‌ها پیش از این تحریم‌ها، توسط رهبران جمهوری اسلامی انجام شده است. از بیست سال قبل که جمهوری اسلامی برای تکمیل و راه اندازی نیروپاه بوشهر قراردادی با روسیه بست، دهها میلیارد دلار صرف این پروژه شده، بی آنکه پس از گذشت دو دهه خبری از انرژی هسته‌ای باشد. هنوز هم جمهوری اسلامی در سطح کلان و در قالب بودجه چندصد میلیونی، پول به روسیه می‌دهد و هنوز هم معلوم نیست بالاخره چه زمانی این نیروگاه، برق هسته‌ای را وارد مدار خواهد کرد. علاوه بر این طی این سال‌ها میلیاردها دلار صرف پروژه‌های موشکی و فرستادن ماهواره‌های مخابراتی به فضا شده بی آنکه سودی برای مردم ایران داشته باشد.با همه این‌ها، از آینده نباید ناامید بود. ایران به لحاظ منابع زیرزمینی و از جمله نفت، به لحاظ قابلیت‌های تولید کشاورزی، به لحاظ جاذبه‌های توریستی، به لحاظ موقعیت جغرافیایی و قرار گرفتن در مرکز اتصال شرق و غرب، جنوب و شمال و از همه مهم‌تر به لحاظ داشتن جمعیتی جوان و خلاق که از استعدادی خارق‌العاده در عرصه برنامه‌ریزی و تولید دارد، بدون تردید دارای این توانایی است که ظرف چند سال عقب ماندگی اقتصادی خود را جبران کند و به قطب صنعتی و اقتصادی خاورمیانه و آسیای مرکزی تبدیل شود. تمام این‌ها در گرو برقراری حکومتی دمکراتیک در ایران است که مردم ایران به طور قطع در آینده‌ای نزدیک به آن دست خواهند یافت.
دکتر بهروز بهبودی
contact@bbehbudi.com
بنیانگذار و دبیرکل شورای دمکراسی برای ایران

۱۳۹۰ بهمن ۲۷, پنجشنبه

ای میر من ، ای شیر من !

«تو» را من چشم در راهم .... نه تنها تو، همه در بندیان ، باهم!
تو “را من چشم در راهم،
 نه نومیدم ، نه در زاری و در آهم!
به عهد عشق و آزادی،
 به گلخند تو در شادی،
به خون سرخ هر،سبز”ی،
 که در آمیخت ، بی مرزی!
به یاد آن شب دیجور ،
 که می نالید جغد کور،
نفس در سینه اش مرده،
 تو گویی “شوکران ” خورده!
به یاد و نام صد “بانو”،
 حریف پست را آورده بر زانو!
به هر گلبانگ بیداری،
 به سوگند وفاداری،
به آنانی که می ترسند،
 ولی در خفیه می پرسند:
” خبرداری از آن مرد صداقت ها؟
 سلام ما بر آن عزم و صلابت ها!”
به آیین شرافت ، رسم آگاهی،
 هماره در دل مایی ، نه هر گاهی!
“تو “را من چشم در راهم،
 نه تنها تو، همه در بندیان ، باهم!
تو “میر ” شیر از هر بند آزادی،
 که تاوان سکوت ما ومن دادی!
وطن تب دارد از فقدان آزادی،
 فروزان باد ، با “تو” مشعل شادی!
 پیشکش مهندس میرحسین موسوی عزیز، در سالگرد حصر بیدادگرانه ی او و مهدی کروبی
منبع : فیس بووک نویسنده

احمد پورنجاتی

وضعیت نگران کننده محمدرضا معتمدنیا، زندانی اعتصاب کننده غذا در زندان اوین

شب گذشته وضعیت جسمی محمدرضا معتمدنیا از زندانیان سیاسی بند ٣۵٠ اوین که از ٢٠ بهمن ماه در اعتراض به عدم رسیدگی پزشکی در اعتصاب غذا به سر می برد، چنان وخیم شد که بهداری اوین وی را به بیمارستان مدرس منتقل کرد.به علت مشکل قلبی و پایین آمدن میزان قند خون، وضعیت جسمی معتمدنیا از حالت عادی خارج شده و ساعت ۹ شب تصمیم گرفته می شود که وی را به بیمارستان مدرس اعزام کنند.بر اساس این گزارش، پس از اقدام برای زدن دستبند و پابند به محمدرضا معتمدنیا با واکنش شدید وی مواجه شدند که تاکید کرده بود “حتی اگر بمیرم با این حالت نمی روم”. با مقاومت این زندانی سیاسی و با هماهنگی مسؤلین بالاتر، وی را بدون دستبند و پابند به بیمارستان اعزام کردند.در حالی که پس از معاینه، پزشکان به خانواده و مامورین اعلام کردند که وضعیت وی نامساعد است و ادامه اعتصاب کاملا خطرناک است، پس از پایان سرم او را نیمه شب، در شرایطی که همچنان دچار ضعف و بی حالی شدید بوده، به بند ۳۵۰ اوین بازگرداند.این گزارش می افزاید، علیرغم اخطارهای پزشکان محمدرضا معتمدنیا تاکید کرده درصورتیکه به خواسته ها و وضع درمانی اش رسیدگی نشود اعتصاب خشک خود را آغاز خواهد کرد.پیشتر کلمه خبر داده بود که این زندانی سیاسی که از بیماری های قلبی و نخاعی رنج می برد مدتها پیش درخواست کرده بود که برای تشخیص و درمان بی حسی انگشتان دست و خونریزی های مکرر لثه اش به بیمارستانی خارج از زندان منتقل شود که علیرغم تاکید پزشک قانونی برای اعزام وی جهت درمان، دادستان تهران با این امر مخالفت کرده است.بر اساس این گزارش، این زندانی سیاسی که نام حرکت اعتراضی خود را روزه سیاسی نهاده، فقط با آشامیدن آب افطار می کند، که همین موضوع سبب افزایش نگرانی ها از وضعیت سلامت وی شده است.معتمد نیا مشاور اجرایی فرماندهی ستادکل قوا و از مسئولان پشتیبانی جنگ دوران دفاع مقدس و نماینده ویژه نخست وزیری رجایی، باهنر و مهندس میرحسین موسوی در بخش صنعت و معدن بود.وی در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ٨٨ در تاریخ ٨ تیرماه توسط اطلاعات سپاه احضار و بازداشت و پس از ٢ماه انفرادی با وثیقه آزاد شد.معتمدنیا در شعبه ٢۶ دادگاه انقلاب تهران توسط قاضی پیرعباسی به اتهام تبلیغ علیه نظام به یک سال حبس تعزیری محکوم و در تاریخ ٢١ مرداد ماه ٩٠ برای سپری کردن دوران محکومیتش روانه زندان اوین شد.



کلمه

بازداشت امید دهدارزاده به خاطر دیوارنویسی برای ۲۵ بهمن

امید دهدارزاده فعال سیاسی و از اعضای حزب پان ایرانیست در اهواز شب دوشنبه بازداشت شده است.مأموران امنیتی با ورود با خانه امید دهدارزاده ضمن بازداشت، خانه‌ی وی را مورد بازررسی قرار داده و وسائل شخصی وی از جمله کامپیوتر وی را نیز ضبط کردند.به گزارش «خانه حقوق بشر ایران» بازداشت دهدارزاده به خاطر دیوارنویسی‌ها برای سالگرد ۲۵ بهمن صورت گرفته است.از محل نگهداری این فعال سیاسی اطلاعای در دست نیست.



«خانه حقوق بشر ایران»

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...