۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

بازداشت دو دانشجوی مقیم بلژیک هنگام بازگشت به ایران


بهزاد طالبی و میترا رستمی گرجی دو دانشجوی ایرانی مقیم بلژیک هنگام ورود به کشور توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بهزاد طالبی و میترا رستمی گرجی هردو دانشجوی ارشد معماری در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ از مرز هوایی وارد خاک ایران شدند. مامورین امنیتی در‌‌ فرودگاه پاسپورت ایشان را ضبط و هردو را به اداره اطلاعات در خیابان پاسداران و سپس دادسرا ارجاع دادند.در دادسرا بهزاد طالبی به اتهام اهانت به رهبری و شرکت در تجمعات سال ۸۸ و۸۹ و همکاری در برگزاری تجمع اعتراضی به قصد خدشه به چهره جمهوری اسلامی بازداشت شدند و همچنین نامزد ایشان میترا رستمی گرجی به اتهام توهین به رهبری و شرکت در مراسم یادبود محمد مختاری تحت بازجویی قرار گرفتند.میترا رستمی گنجی پس از چندی با تودیع قرار وثیقه از زندان آزاد ولی بهزاد طالبی همچنان بلاتکلیف در بازداشت بسر می‌برد.شایان ذکر است هر دو این دوستان از هم دانشگاهی‌های محمد مختاری در دانشگاه شاهرود بودند.بهزاد طالبی از فعالین دانشجویی و بازداشتی‌های سال ۸۸ است که در آن سال به حبس تعلیقی و شلاق محکوم می‌شود که پس از اجرای حکم شلاق آزاد می‌گردد.بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
بند ۱ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد. هیچ کس را نمیتوان خودسرانه دستگیر یا بازداشت کرد.
بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند


پیشدرآمد: خنچه بیارید، لاله بکارید، میره به حجله، شادوماد. پیداست که به قول فرنگی‌ها، «جاذبه» سعیدخان جلیلی یا شیمی حضرتش، با شیمی خانم کاترین آشتون (که اصرار دارد بلوز یقه باز در برابر نمایندگان اسلام ناب بپوشد و حضرات را مجبور کند برای چاپ تصویرش متوسل به فتوشاپ یا ماژیک رحمت‌الله علیه بشوند تا سینه بلورینش را بپوشانند) بدجوری منطبق است به گونه‌ای که به دیدن هم دامن از دست می‌دهند. شب جمعه و استانبول، شهر نوشانوش و رقص و شادی، سعید خان و کاترین و شام کنسولگری با سر خرهائی مثل علی باقری که عطسه کردن سعید خان را به اطلاع ارباب فقیه می‌رساند. پس توافقی در کار نیست و مجلس خالی از اغیار نبوده تا طرفین به این نقطه رسند که «به اتفاق جهان می‌توان گرفت».
در باب این علی آقا باقری، که دو سالی است یک لحظه هم سعید خان را رها نمی‌کند لازم است مطالبی را به عرض خوانندگان این زاویه برسانم. ایشان فرزند حاج آقا باقری اخوی جناب آیت ‌الله محمدرضا مهدوی کنی است. همان کسی که در دوران سرپرستی‌اش بر نخست وزیری و ریاست دولت، در رویاروئی با مخالفان به ویژه مجاهدین خلق گفته بود «من محمدرضا مهدوی کنی‌ام نه محمدرضا پهلوی، بنابراین عفو ملوکانه‌ای در کار نیست، می‌کشم آنکه برادرم کشت!!» آقای باقری کنی که به ندرت عبا و عمامه بر سر می‌نهاد، بیشتر به بازاری‌ها می‌مانست تا روحانی، اینهم گفتنی است که اخوان آقای مهدوی کنی، یکی باقری کنی شهرت داشت و دیگری قاموس و فقط ایشان مهدوی شده بود. کنی که از شاگردان و یاران نزدیک آقای خمینی بود از همان آغاز انقلاب نقش مرموز و در عین حال پرقدرتی را عهده‌دار شد. در همان روزهای نخست آقای خمینی ریاست کمیته مرکزی انقلاب را به او واگذار کرد. اما او که مشغول به جلسات شورای انقلاب و بعد، انتخابات و تشکیل خبرگان و در پی آن وزارت کشور و سپس سرپرستی دولت در فردای قتل رجائی و باهنر بود، عملاً اداره کمیته مرکزی را که در ساختمان قدیمی مجلس شورای ملی در بهارستان مستقر بود به اخوی، باقری کنی واگذار کرد. باقری پشت میزی کوچک در سالن ورودیه مجلس می‌نشست و به رتق و فتق امور می‌پرداخت. اهل معامله بود و در همان چند ماهه نخست انقلاب از اموال غارت شده از منازل ثروتمندان و بزرگان پیشین آنقدر انباشت که به زودی به یکی از قارونهای جمهوری ولایت فقیه تبدیل شد. آقازادگانش نیز راه پدر پیش گرفته و به ثروت اندوزی مشغول شدند که «رانت» دوجانبه از حاج عمو و حاج بابا داشتند. البته علی آقا به سیاست هم دلبسته بود بنابراین راهی وزارت امور خارجه ولی فقیه ثانی شد و به سفارت و وزارت مختاری رفت و پا بر پله معاونت گذاشت و سرانجام به امر آقا، مقام وردستی سعید جلیلی را در هیأت مذاکره کننده اتمی پیدا کرد. اخوی کهتر علی آقا نیز به غلامی مقام ولایت رفت و افتخار همسری با صبیه ایشان را پیدا کرد و در همان دفتر در خدمت اخ الزوجه آقا مجتبی مشغول به کار شد. حالا فکر می‌کنید آیا آقای خامنه‌ای حق ندارد برادر داماد عزیزش را که محل اعتماد و تأیید حضرتش می‌باشد به مذاکرات هسته‌ای اعزام کند؟ در کنار سعید خان و علی آقا سه تن دیگر نیز در مذاکرات استانبول شرکت داشتند. توجه کنید تیم مذاکره کننده ایران از آغاز تا امروز بیشتر زیر سایه وزارت خارجه بوده است به این معناکه ریاست هیأتها همیشه با دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده است (حسن روحانی برای یک دوره طولانی، علی لاریجانی برای دوره‌ای کوتاه و سپس سعید جلیلی) در کنار رئیس هیأت همیشه گروهی از دیپلماتهای رژیم از نوع حسین موسویان، محمد مهدوی آخوندزاده باستی، ابوالفضل ظهره‌وند، علی اکبر صالحی، علی آقا محمدی، سیروس ناصری، علی اصغر سلطانیه، سید محسن نبوی، عباس عراقچی، ابراهیم شیبانی و... حضور داشته‌اند. در چند دور جدید مذاکرات دو چهره پای ثابت بوده‌اند یکی علی باقری و دیگری حمیدرضا عسکری از کارشناسان ارشد اطلاعات سپاه مأمور در وزارت خارجه که با توجه به ارتباطات دیرینه سعید جلیلی با سپاه و اطلاعاتش، و حضور مصطفی دولت یار که او هم سابقه‌ای طولانی در اطلاعات سپاه و شورایعالی امنیت ملی دارد می‌توان گفت این بار سایه سپاه بر هیأت سنگینی می‌کند. البته عباس عراقچی هم در این دور مذاکرات حاضر بود که این یکی دیپلمات باسابقه رژیم است. سالها در مرکز مطالعات وزارت خارجه در مقام معاون و مدیر و سپس سفارت مهم ایران در توکیو خدمت کرده است و امروز معاون وزیر خارجه در امور آسیا و اقیانوسیه است. هیأتهای مذاکره کننده از پنج کشور صاحب حق وتو در سازمان ملل به اضافه آلمان نیز تغییرات زیادی را شاهد بوده است. معمولاً ریاست هیأت نمایندگی‌ها را معاونان وزارت خارجه شش کشور عهده‌دار بوده‌اند. و خیلی طبیعی است که در کنارشان هم چون هیأت ایرانی مشاورانی از دستگاههای امنیتی کشورشان حاضر بوده‌اند. در استانبول در کنار خانم کاترین اشتون کمیسر عالی اتحادیه اروپا (وزیر خارجه اتحادیه) در امور سیاست خارجی و امنیتی، سرگئی ریابکف معاون وزارت خارجه روسیه، ژاک گوئتس اودبر معاون وزارت خارجه فرانسه، وندی شرمن معاون سیاسی خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، ماژائوچو معاون وزیر خارجه چین و هانس دیترلوکاس نماینده ویژه در امور اروپای شرقی قفقاز، آسیای مرکزی در دفتر سیاست فدرال در آلمان، و سرانجام جفری آدامز رئیس هیأت نمایندگی بریتانیا، سفیر سابق این کشور در مصر و ایران با سابقه در سفارتخانه‌های کشورش در عربستان سعودی، فرانسه، آفریقای جنوبی و فلسطین بود. آدامز زبانهای عربی و فارسی را در حد مطلوب می‌داند و چهره برجسته‌ای در وزارت خارجه کشورش به شمار می‌رود. در جمع مذاکره کنندگان خانم وندی شرمن معاون وزارت خارجه آمریکا که در رده بندی سومین شخصیت وزارتخانه به شمار می‌رود سابقه طولانی در گفتگوهای اتمی دارد. در دوران پرزیدنت کلینتون مسئول پرونده اتمی کره شمالی بود. و تماسهای مستقیم و غیرمستقیم با این کشور را سرپرستی می‌کرد. او در مقام مشاور وارن کریستوفر و خانم مادلین اولبرایت پرونده درخشانی را در به‌تحقق رساندن پروژه‌های سخت وزارت خارجه آمریکا داراست.با این توضیحات آشکار است که پس ازماهها چانه زدن و گفتگوهای پنهان و آشکار و رد و بدل کردن پیام و نامه، و تهدیدهائی که تا مرحله به روی میز گذاشتن گزینه نظامی پیش رفت مذاکرات استانبول برای همه شرکت کنندگان از اهمیت بسیاری برخوردار بود.رئیس جمهوری آمریکا با در بغل داشتن تجارب شکست خورده قبلی برای فتح باب گفتگو با جمهوری ولایت فقیه که در جریان جنبش سبز تا آنجا پیش رفت که عملاً به جنبش پشت کرد و در رفتاری حیرت آور برای خامنه‌ای نامه دوستانه نوشت، این بار با قسم حضرت عباس نایب امام زمان و چشم بستن بر دم خروس عهدشکنی‌ها، با این امید نماینده به استانبول فرستاد که فضای تند و تیز بر روابط با ایران را آرام کند و تا زمان انتخابات با ادامه گفتگوهای بی‌نتیجه با جمهوری ولایت فقیه، راه هر گونه حاد شدن روابط را ببندد. (در سفر ناتانیاهو به واشنگتن در ماه مارس، رئیس جمهوری آمریکا آنقدر امتیاز به او داد که اصولاً موضوع حمله به ایران را از یاد ببرد.) این رفتار «اوباما» را با رفتار او در مصر و با حسنی مبارک متحد سی ساله آمریکا و یکی از مهمترین عوامل جلوگیری از درگیری تازه بین عربها و اسرائیلی‌ها و صاحب نقش عمده در زنده ماندن طرح صلح بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها، مقایسه کنید آن وقت هضم حرف من راحت‌تر خواهد بود. در مورد مصر رئیس جمهوری آمریکا بدون توجه به اینکه روند دمکراتیزه شدن نظام مصر با توجه به جایگاه اسلامی‌ها در این کشور و فقر و فساد موجود، طی 48 ساعت ممکن نمی‌شود با چنان شتابی علیه مبارک موضع گرفت و شورشیان میدان تحریر را تشویق کرد که حتی مخالفان رژیم مصر حیرت کردند. همان کاری که در زمان کارتر با ایران شد. (فکرش را بکنید اگر کارتر به جای رسمیت بخشیدن به رهبری آیت‌الله خمینی، از شخصیتی چون دکتر بختیار که نماینده آمال و ایده‌آلهای میلیونها ایرانی خواستار دمکراسی و حاکمیت ملی بود، حمایت می‌کرد و به آقای هویزر مأموریت نمی‌داد تا زمینه بی‌طرفی ارتش را فراهم کند، امروز ما در چه موقعیتی بودیم. من آن روزها را به یاد می‌آورم. آقای خمینی زمانی به ایران بازگشت که خیالش از جانب ارتش راحت شد. ایشان از طریق آمریکائی‌ها از موفقیت مأموریت هویزر باخبر شد. روزی هم که به ایران بازگشت زنده‌یاد داریوش فروهر از پای پلکان هواپیما بعد از روبوسی با دکتر سنجابی و دیگر یارانش در جبهه ملی، اشاره کرد چون برای ارتشبد قره باغی پیامی از جانب آقای خمینی دارد مجبور است به سرعت فرودگاه را ترک کند. بعدها نیز ما از جزئیات مذاکرات موسوی اردبیلی و مرحوم بهشتی با مرحوم ارتشبد قره باغی باخبر شدیم... اگر آمریکا در ارزیابی‌های خود اشتباهات حیرت‌آوری مرتکب نشده بود امروز ما گرفتار ولایت فقیه نبودیم. امروز نیز سیاست آمریکا را حداقل در سه سال اخیر رویاروی جمهوری ولایت فقیه ارزیابی کنید، به احتمال زیاد همان نتیجه را خواهید گرفت که من گرفته‌ام)بعد از مجلس شام جلیلی ـ اشتون، و دیدارهای باقری با روسای هیأتهای نمایندگی روسیه و چین و مذاکرات با داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه، ناگهان رئیس هیأت نمایندگی آمریکا خانم «وندی شرمن» نیز علاقمند به مذاکره مستقیم با سعید خان جلیلی شد. این بار اما داماد ناز کرد و حکایت دیدار انجام نشده آقای خاتمی و پرزیدنت کلینتون تکرار شد. آن روز هم پرزیدنت کلینتون برای دیدار با آقای خاتمی، سرشار از اشتیاق بود و آقای کوفی عنان نیز زمینه دیدار و ناهار سیاسی را کاملاً آماده کرده بود.کمال خرازی در گوش خاتمی زمزمه‌ای کرد و بعد در برابر چشمان حیرت‌زده همه ما، آقای خاتمی دود شد و به هوا رفت. شاید آقای جلیلی هم در ته دلش آرزو داشت با خانم «وندی شرمن» گفتگوی مستقیم داشته باشد. اما برای این کار نه اجازه داشت و نمی‌توانست دور از چشم علی آقا باقری برادر داماد رهبر با نماینده شیطان بزرگ دیدار کند.تکلیف دولت روسیه و چین هم روشن است. فعلاً روسها سوارکارند و در طول تاریخ دویست ساله اخیر هیچگاه مثل امروز بر ایران مسلط نبوده‌اند. چین هم که خزانه‌دار رژیم است و فروشنده 12 میلیارد بنجل به ایران. در مورد فرانسه و آلمان و بریتانیا به طور طبیعی همآهنگی کامل با آمریکا وجود دارد. خانم کاترین اشتون هم که این بار در استانبول با پارچه‌ای سپید گردن و سینه را پوشانده بود تا چشمان جلیلی و همراهان دچار گناه نشود (مذاکرات اگر همینطوری پیش برود باید منتظر روسری به سر کردن ایشان نیز بود).نتیجه گفتگوهای استانبولعلی‌رغم همه آنچه در باب موفقیت مذاکرات گفته و نوشته شده، با کمال اطمینان به شما می‌گویم که در استانبول هیچ توفیقی در جهت حل مسأله مورد اختلاف حاصل نشد.بیش از دهها گزارش را درباره مذاکرات شنبه ـ صبح و عصر ـ شام جمعه و مذاکرات جانبی یکشنبه در مطبوعات بین‌المللی، سایتها، خوانده و یا از رادیو تلویزیون‌های مختلف شنیده و دیده‌ام. خودم نیز در تلویزیون‌های سکای، العربیه، فیحای عراق، اخباریه سعودی، روسیه امروز و صدای آمریکا و نیز در برنامه پنجره رو خانه پدری، در رابطه با مذاکرات استانبول نقطه نظرهای خود را بیان کردم.در مجموع می‌توانم بگویم جمهوری اسلامی در استانبول به هدف خود که خریدن وقت بود رسید و زمینه را برای جلوگیری از مجازات‌های سخت‌تر فراهم کرد. در عین حال با قبولاندن برگذاری دور دوم مذاکرات در بغداد، برای نوری المالکی که در ماههای اخیر به منفورترین شخصیت عراقی تبدیل شده و اغلب دولتمردان عراقی او را یک صدام حسین منهای سازندگی‌های او، می‌دانند و حزب‌الدعوه را نیز بعث شیعی می‌خوانند، اعتبار خرید. آمریکا و متحدانش نیز با مبالغه کردن در باب دستاوردهای مذاکرات، به آنچه می‌خواستند یعنی آرام کردن التهاب‌ها و نگرانی‌ها دست یافتند. در باب روسها و چینی‌ها نیز لازم به توضیح نیست که آنها چیزی بیش از این نمی‌خواستند. آیا در استانبول سعید جلیلی مژده داد که غنی‌سازی 20 درصدی در فوردوی قم متوقف خواهد شد؟ آیا از باز کردن درهای تمامی تأسیسات اتمی برای بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی خبر داد؟ و در مقابل آیا مذاکره کنندگان 1+5 از متوقف شدن تحریم بانک مرکزی و خرید نفت ایران در ماه ژوئیه خبر دادند؟پاسخ تمامی این سؤال‌ها منفی است. در عین حال این سر و صدائی که به‌ویژه در رسانه‌های آمریکائی پیرامون فتوای آقای خامنه‌ای در تحریم سلاح هسته‌ای به‌وسیله اسلام به راه افتاده است آیا باید ما را نیز فریب دهد؟ من در صدای آمریکا طی دو هفته اخیر یادآور شده‌ام اولاً آقای خامنه‌ای جایگاه مرجع را ندارد که فتاوی‌اش لازم الاتباع باشد. فقط عده‌ای شهریه و حقوق بگیر در عراق و لبنان و عده‌ای مزدور در ایران تظاهر به تقلید از ایشان می‌کنند. در عین حال اگر استفاده از سلاح هسته‌ای و تولید آن در اسلام مطابق نظر آقای خامنه‌ای حرام است آیا اسلام جواز شکنجه و تجاوز به زندانیان، قتل مخالفان و منتقدان و دگراندیشان، حبس و محروم کردن شهروندان از حقوق مسلم و شرعی و قانونی خود، مصادره اموال مخالفان و مجبور کردن میلیونها ایرانی به خروج از کشور و زندگی در غربت دور از یار و خویش و دیار، صادر کرده است که رژیم سی و سه سال است به‌طور مستمر مرتکب آن شده است؟ امروز در موقع ضعف، سید علی آقا می‌گوید اسلام با تولید و استفاده از سلاح هسته‌ای مخالف است فردا که بمب را ساختند مدعی می‌شوند که روایتی پیدا کرده‌اند که به موجب آن امام علی‌النقی یا حسن عسکری فرموده است، اگر دشمن مجهز به سلاح کشنده‌ای بود که کیان اسلام و مسلمین را به خطر می‌انداخت شما نیز حتماً سعی کنید به آن سلاح دست یابید!
شنبه 14 تا دوشنبه 16 آوریل
به مبارزان سوریرژیم جنایتکار اسد، علی‌رغم پذیرش طرح کوفی عنان و به ظاهر اعلام آتش بس در برابر ملت سوریه طی روزهای اخیر به جنایات وحشیانه خود ادامه داد و مستظهر به کمکهای همه جانبه روسیه و جمهوری ولایت فقیه و حزب‌الله و البته حمایت چین، با این امید که با چند هزار کشته دیگر جنبش عظیم مردمی را خاموش کند، حتی آتش بس را نیز وسیله‌ای برای تحقق هدفهای خود قرار داد. به اتفاق دوستان و یاران همدلی که در استکهلم در کنار شماری از آزادیخواهان ایران در پاسخ پیام مبارزان سوری، پیامی برای آنها فرستادیم، این بار نیز در دیداری که در واشنگتن داشتیم پیامی را خطاب به دکتر برهان غلیون رئیس شورای ملی سوریه نوشتیم که متن آن به شرح زیر است:به شورای ملی سوریهمبارز آزاداندیش، دکتر برهان غلیون، رئیس شورای ملی جمهوری عربی سوریهدوستان هم سنگر، مبارزان راه آزادی
سید علی خامنه‌ای، رهبر نظام حاکم بر ایران بر این باور است که ولایت او جاودانه است. وی اخیراً در دیدار با آقای رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، در مشهد یادآور شد که «سوریه خط قرمز ما است و ما اجازه نمی‌دهیم هیچ راه حلی که آمریکا در آن نقشی داشته باشد، به اجرا درآید.» به عبارت دیگر رهبر رژیم ایران گفت جلوی تلاش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی جهت متوقف ساختن جنایات ضد بشری رژیم سوریه را خواهد گرفت.ما جمعی از نویسندگان، روشنفکران، کنش گران و فعالان سیاسی ایرانی مخالف با رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر کشورمان، با انتشار این بیانیه، ضمن محکوم کردن حمایت‌های بی‌دریغ رژیم جمهوری اسلامی از رژیم حاکم بر دمشق، و حمایت از مبارزه بی‌امان و قهرمانانه مردم سوریه علیه حاکمیت سرکوبگر بشار اسد، بدین وسیله، پیام همبستگی، همدلی، ستایش و تقدیر مردم مبارز میهن‌مان به ملت سرفراز سوریه را، به آگاهی شما می‌رسانیم. آقای خامنه‌ای اگر تا به آخر به حمایت از رژیم حاکم بر دمشق ادامه دهد، ما نیز از صمیم دل و با ایمان کامل به پیروزی شما، تا زمانی که چشم شما به جمال آزادی و دموکراسی روشن شود، همراه و هم‌صدا با شما خواهیم بود.جنبش شما چراغ آزادی‌خواهی را در منطقه، پرتوافشان‌تر کرده است. دور نیست که این پرتو، انعکاس تجلی خود را در چهار گوشه میهن دربندمان، ایران، مشاهده کند. به امید برکناری دیکتاتوری‌ها در سوریه و ایران و استقرار دموکراسی و آزادی در کشور‌های‌مان.
کیهان لندن

حقیقت تلخ در مورد زنان ایرانی

نامه یک زن ایرانی به مرد هم وطنش: پیاده از کنارت گذشتم ، گفتی : ” قیمتت چنده خوشگله ؟ ” سواره از کنارت گذشتم گفتی : ” برو... پشت ماشین لباسشویی بنشین !“ در صف نان ، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود زیرباران منتظر تاکسی بودم ، مرا هل دادی و خودت سوار شدی در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی : ”زهرمار !“ در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت ، فحش خواهر و مادر بود در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم نتوانستم به استادیوم بیایم ، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی ! تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام .عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش خوش تیپ من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است اما من دیگر : احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم. احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی احتیاجی ندارم که توحامی باشی خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم . با تو شادم آری ، اما بدون تو هم شادم . من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم. به من بگو ترشیده ، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی بودند . امروز تو برای هم گامی بامن ( و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم ) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی . حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت.  خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هر قیمتی به تو نخواهم فروخت روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود. هرگاه.. مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد . ممکن است دوست وهمراه تو شوم اما ،،،،، ملک تو نخواهم شد.
http://parsdailynews.com/comments/23354.htm
پدرام طنازی

اعلام نگرانی انجمن جهانی قلم از سلامت جسمانی محمد سلیمانی‌نیا در زندان اوین


محمد سلیمانی نیا از ۲۰ دی ماه سال گذشته به صورت مخفیانه از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد و نزدیک به دو ماه هیچ کس از محل نگهداری او اطلاعی نداشت. او هم اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین است.اطلاعیه انجمن جهانی قلم از سوی یکی از کمیته های داخلی این انجمن به نام کمیتۀ «نویسندگان در بند» نوشته شده است.به نوشتۀ سایت انجمن جهانی قلم، محمد سلیمانی‌نیا از تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۱۲ بدون اینکه تفهیم اتهام شود در بازداشت به سر می‌برد و شنیده‌ها حاکی از وضعیت سلامت جسمانی نگران کننده او دارد.انجمن بین المللی قلم ادامه بازداشت سلیمانی‌نیا را نقض آشکار بند ۱۹ کنوانسیون حقوق سیاسی و شهروندی می‌داند که ایران نیز یکی از امضا کنندگان آن بوده و درخواست آزادی فوری و بی‌قید و شرط این مترجم ادبی را دارد.این انجمن در اطلاعیه خود آورده است که سلیمانی‌نیا مترجم کتاب Funny in Farsi نوشتۀ فیروزه دوما (نویسندۀ ایرانی-آمریکایی) است.کتاب Funny in Farsi در ایران با عنوان «عطر سنبل، عطر کاج» ترجمه شده است. این کتاب در ایران یکی از پرفروش‌ترین آثار داستانی در سال‌های متمادی بوده و در آمریکا نیز از محبوبیت و فروش بالایی برخوردار بوده است.انجمن جهانی قلم در پایان اطلاعیه خود نوشته است که محمد سلیمانی‌نیا در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین و در شرایط سخت و خوفناکی که این زندان به آن شهرت دارد نگهداری می‌شود. با توجه به شرایط جسمانی ضعیف او در روزهای قبل از اعتصاب غذایی که از تاریخ ۲ آوریل ۲۰۱۲ (۱۴ فروردین۱۳۹۱) شروع شده در حال حاضر به شدت نسبت به وضعیت سلامتی ایشان احساس نگرانی می‌شود.پیش از انجمن جهانی قلم، سازمان گزارشگران بدون مرز در اطلاعیه‌ای اعلام کرد محمد سلیمانی نیا یکی از قربانیان پروژۀ راه اندازی اینترنت ملی است و پس از آنکه وزارت اطلاعات نتوانسته او را وادار کند تا مهار سایت شبکۀ اجتماعی متخصصان ایران را در اختیار آن‌ها قرار دهد او را بازداشت کرده‌اند و در دوران بازداشت او را وادار کرده‌اند تا این سایت را از دسترس خارج کند.
http://www.pen-international.org/newsitems/iran-mounting-concerns-for-translator-mohammad-soleimani-nia/
رادیو فرانسه
نوشته ای از سیاوش سازش

مهم عاشق ماندن است


عاشق شدن چیز ساده ایست
آنقدر که همه انسانها
توان تجربه کردن اون رو دارند
مهم عاشق ماندن است
بی انتها بی زوال
تا ابد ٬بی منت............!
پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

فشار روحی بر سریر صادقی، شهروند بهایی در پلاک ۱۰۰ شیراز


سریر صادقی، شهروند بهایی ساکن کرج که به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ شیراز منتقل شده بود از طرف مسئولین این بازداشتگاه تحت فشار روحی قرار دارد.به گفته نزدیکان این شهروند بهایی، وی اکنون دچار تنگی نفس و تپش قلب شده است به صورتی که در هنگام صحبت دچار مشکل شده و پزشک بازداشتگاه برای او دارو تجویز کرده است.سریر صادقی در ۱۹ فروردین ماه با حکم دادستانی شیراز توسط نیروهای امنیتی در منزل شخصی خود در کرج بازداشت و به بازداشتگاه پلاک ۱۰۰ شیراز منتقل شد.


نوشته ای از ماندانا لاری

۱۳۹۱ فروردین ۳۰, چهارشنبه

مردم سوریه قربانی سیاست بازی جمهوری اسلامی


پیش از این در مقاله ای گفته بودم حکومت جمهوری اسلامی از یک طرف به سرکوب مردم ایران می پردازد و ازطرفی دیگر از  دولت بشار اسد و جنایاتش حمایت می کند و از نگاه و تعبیر خود نهضت های دیگر در کشورهای اسلامی ، مانند بحرین، لیبی، مصر و ... را حاصل بیداری اسلامی و صدور انقلاب ایران می خواند. در عرف جمهوری اسلامی ملاک درستی از نادرستی میزان همراهی کشورها با ایده ها و  آرمان های حکومت ایران است به همین دلیل جنبش سبز مردم ایران متاثر از تحریک های بیگانگان و بخصوص آمریکا خوانده می شود و قیام مردم سوریه هم از همان جنس. سران ایران مدعی آنند که مردم حق خواه دنیا پیام انقلاب ایران را گرفته و جنبش هایی را بر بنیاد خواسته های اسلامی و تشکیل حکومتی اسلامی شکل داده اند.به سبب توهم وجود این نوع تحریکات غربی در سوریه، رهبر ایران در دیدار با اردوغان، به صراحت بیان می کند جمهوری اسلامی با هرنوع اصلاح آمریکایی مخالف است، غافل از آنکه اصلاح - اصلاح است و مایه درستی. سخن رهبر جمهوری اسلامی نشان می دهد سران حکومت تا چه اندازه از دانش سیاسی بی بهره اند و از تجزیه و تحلیل دقیق وقایع  ناتوان. در واقع آنان منافع مردم ایران را فدا و در کشتار مردم سوریه سکوت پیشه می کنند تنها به این دلیل که آمریکا خواهان برقراری دموکراسی در سوریه است. البته رهبر ایران نسخه اصلاحی خود را نیز در حل مشکل سوریه ارائه می دهد و به حمایت از اصلاحات در سوریه بر می خیزد، البته اصلاحاتی که منافع ایران را در نبرد با اسرائیل تامین کند و از خود نمی پرسد بر چه مبنایی اصلاحات مد نظر او خوب و از آن دیگران بد است.حاکمان ایران دلیل حمایت از سوریه را ایستادگی این کشور در خط مقدم مبارزه با اسرائیل عنوان می کنند، اسرائیلی که از نگاه آنان در فلسطین به قتل عام فلسطینیان می پردازد. دولتمردان ایران به قیمت حمایت از عده ای حاضر به فدا کردن عده ای دیگر هستند در حالیکه مردم سوریه نیز چون فلسطینیان مسلمان هستند. حمایتی اینچنینی نشان می دهد در مرام جمهوری اسلامی انسان و انسانیت ارزشی ندارد وگرنه چگونه می شود حکومتی مدعی دینمداری برای عده ای سینه چاک کند و در کنار آنان به عده ای دیگر بی توجه باشد؟ حمایت ایران از دولت اسد نشان می دهد، حمایت از مردم فلسطین هم ریایی بیش نیست و فلسطینیان نیز قربانی توهمات جمهوری اسلامی در مبارزه با اسرائیل شده اند. در واقع علت حمایت از مردم فلسطین و عدم حمایت از مردم سوریه یکسان است؛ دشمنی با اسرائیل. برای این دشمنی آنان نیاز به دولتی حامی دارند و دولت اسد تاکنون این نقش را به درستی بازی کرده است و اکنون در هنگامه خطر نباید و نمی توان او را تنها گذاشت. دولتمردان ایران از سویی دیگر نگران حکومت بعد از اسد هستند، حکومتی که شاید چنین نقشی را بازی نکند به همین دلیل در ضدیت با طرح کوفی عنان موضع گیری می کنند.چنانکه آمد سال هاست که دولتمردان ایران دم از صدور انقلاب خود می زنند و حتی نهضت های مردم آفریقا را  متاثر از انقلاب خود می خوانند و در همان حال از دولت اسد حمایت می کنند تنها از ترس آنکه مبادا دولت پس از او در پی برآوردن خواسته های ایران در مبارزه با اسرائیل نباشد و با خود نمی اندیشند در صورت صدور انقلاب، دیگر جایی برای نگرانی از دولت آینده اسد نباید وجود داشته باشد زیرا آن دولت نیز متاثر از آرمان های انقلاب ایران بطور خودکار وظایف اسد را دنبال خواهد کرد. این هراس نشان می دهد موضوع صدور انقلاب نیز یکی از توهمات جمهوری اسلامی بوده است.متاسفانه دشمنی چندین و چند ساله با آمریکا و اسرائیل باعث شده است تا سران ایران همواره در جهت خلاف مسیر رودخانه حرکت کنند حتی اگر مسیر رودخانه حق باشد زیرا چنانکه گفتیم در نگاه آنان میزان حق جمهوری اسلامی است ، کشوری که رهبرش بر جای خدا و پیغمبر تکیه زده است. نکته مهم و عجیب اینکه ایران به عنوان کشوری با حاکمیت دینی و ادعای زعامت بر مسلمین جهان، به حمایت از حکومتی برمی خیزد که سویه های مذهبی ندارد و آشکارا از حمایت مردم مسلمان ـ مردمی که وحشیانه کشته می شوند ـ دست بر می دارد . بنابراین آنچه در این گیر و دار باقی می ماند تنها انگیزه های منفعت طلبانه سیاسی است. سران ایران، غرب را به سبب منفعت طلبی محکوم کرده و با طرح پیشنهادی آنان مخالفت می کنند، در حالیکه خود نیز در عمل به همان راه می روند. اگر منفعت طلبی نکوهیده است چگونه خود در پی آن، حق  حقوق ضایع شده مردم سوریه را نادیده می گیرند و حتی در سرکوب ها به حمایت از دولت اسد می پردازند؟ حمایت از اسد نشان می دهد حکومت ایران تا چه اندازه ضد مردمی و به عبارت بهتر ضد انسانی است و تا چه اندازه از ایده ها و آرمان های اسلامی که مدعی آن است به دور.جمهوری اسلامی تنها غرب را رقیب و دشمن خود نمی داند که در راستای توهم زعامت بر مسلمین جهان، با کشورهای بزرگ و قدرتمند عربی نیز همواره کجدار و مریز رفتار کرده است. اگر دشمنی ایران با غرب بخصوص آمریکا جنبه سیاسی دارد، رقابت با کشورهایی نظیر عربستان جنبه دینی دارد. موضوع ولایت امری بر مسلمین جهان با نظریه ای کمابیش مشابه درباره شاه در عربستان، زمینه های رقابت میان ایران و عربستان و به عبارتی دشمنی این دو کشور را نیز فراهم آورده است. به این نکته دخالت های ایران را در کشورهای عربی به عنوان یک کشور غیر عربی باید افزود. ایران با پیش فرض گفته شده یعنی زعامت بر تمام مسلمین جهان خود را محق می داند که در امور کشورهای دیگر دخالت کند به گونه ای که خطیب نماز جمعه اش در تهران، خواستار فتح بحرین به دست مسلمین جهان می شود.به رغم وجود چنین زمینه ای میان دو کشور ایران و عربستان، و باز به رغم وجود دیدگاه های گاه مشترک درباره اسرائیل در دو کشور، عربستان رفتاری دیگرگونه در قبال مردم سوریه در پیش گرفت، رفتاری که به نظر من جای ستایش و تقدیر دارد. عربستان آشکارا طرف مردم را در این دعوا گرفت و از حمایت از دولت خونریز اسد خودداری نمود. چنین حمایتی خود به تنهایی و انزوای بیشتر ایران منجر می شود زیرا عربستان کشوری با نفوذ در دنیای اسلام و عرب به شمار می آید. هرچند برج عاج توهم سران ایران باعث می شود تا آنها همواره در خواب خرگوشی به سر ببرند و از تغییرات در دنیا غافل باشند، تاریخ نشان داده است که حکومت های روگردانده از مردم و جنایتکار تاب ایستادگی در برابر سیل بنیادکن خشم مردم را ندارند. به همین دلیل دولت اسد نه به سبب توطئه دولت های غربی ـ آنگونه که مدعای جمهوری اسلامی است ـ که به دلیل روگردانی از مردم و اعمال جنایت در حق آنان رفتنی خواهد بود. بی شک مردم آگاه ایران و دنیا حکومت دینی ایران را در کنار حکومت های غیر دینی مثل حکومت بعث سوریه قرار خواهند داد و در نگاه آنان این دو یکی خواهند بود به همان اندازه بی اعتقاد به دین و به همان میزان جنایتکار. و آنچه در پایان باز نصیب حکومت  جمهوری اسلامی می شود یه آبرویی بیشتر در منطقه خاورمیانه و انزوای بین المللی است و ضرر و زیان آن نیز به جامعه تحمیل می شود . 


 ۷  آوریل  ۲۰۱۲ –  ونکوور
بنیانگذار شورای دموکراسی برای ایران

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...