۱۳۹۰ بهمن ۵, چهارشنبه

پایتخت در خطر هجوم نیروهای افراطی حزب الله

منابع اطلاعاتی سپاه آنلاین مستقر در تیپ ولی امر، مربوط به حفاظت شخص خامنه ای از زدن طبل جنگ توسط مشاوران نظامی واقتصادی خامنه ای خبر میدهند. در جلسه ای محرمانه خامنه ای این مطلب را بارها تکرار کرده است “صدای قدم مهدی فاطمه می آید” ودر دستش انگشتری حدید دیده شده است.طبق اطلاعات رسیده از بیت خامنه ای، در دو روز گذشته جلسات تکمیلی در مورد جنگ به صورت متوالی و خارج از برنامه هفتگی و بصورت ضرب العجل تشکیل شده است. در جلسات فوق الذکر با موضوع: دفاع نظامی ،عواقب جنگ ، گزارش تکمیلی مردمی، کمیته حذف و … مورد بازنگری و بررسی شخص خامنه ای و مشاوران نظامی وی قرار گرفته است.بر اساس موارد یاد شده و ایجاد تنشهای اخیرترفند ها و ابزارهای ذیل دربرابر مردم در زمان هجوم و اغتشاشات داخلی اتخاذ خواهد شد:
۱٫ کمیته تحقیق و تفحص در مورد میزان و نسبت محبوبیت نظام و عمال حکومتی در بین عوام گزارشی مبسوط بر پایه برنامه ریزی حفاظت اطلاعات جمع آوری و طی گزارشهای زنجیره ای به سمع و نظر خامنه ای خواهد رسانید.درکمیته مذبور عملکرد ها و فعالیتهای اشخاصی که درگذشته فعال سیاسی بوده اند ،از زمان پیروزی انقلاب تاکنون تحت بررسی و توجه قرار گرفته است.در صورت صلاحدید فرد مذکور به طرق مختلف از بین خواهد رفت.
۲٫ زندانیان سیاسی که هنوز در زندان بسر میبرند چنانچه بر مواضع خود علیه نظام پافشاری و اصرار بورزند اعدام خواهند شد. بنابراین بزودی اعدام های گسترده ای را شاهد خواهیم بود.
۳٫ نیروهای فعال اپوزسیون که هنوز هم در داخل کشور فعالیت میکنند به مدد (نیروهای پنهان شناخته شده توسط مخبر های رژیم) مورد بازبینی قرار گرفته اند به سرعت دستگیر و به زندانهای اختصاصی و سلولهای انفرادی برده خواهند شد.
۴٫ کارخانه داران، تجار، بازرگانان و سرمایه دارانی که به هیچ وجه در جهت پیشبرد اهداف نظام، طی سی و سه سال حکومت کمک نکرده اند در معرض خطر مصادره اموال قرار میگیرند ومنابع مالی آنان مورد استفاده بخشی از سپاه قرار خواهد گرفت.
۵٫ چهره های سرشناش و فعال رسانه ای اعم از روزنامه نگاران،نویسندگان،و…(مطبوعات) نیز در معرض خطراز طرف کمیته حذف میباشند.
۶٫ هدف بعدی اشخاص نظامی درنیروهای مسلح، که مخالف با عملکرد نظام بودند و در سایه نگه داشته شده اند ، مورد تعرض قرار خواهند گرفت.
۷٫ روحانیونی که پیشتر ، خلاف سیاست های نظام گام برداشته اند وکارشکنی کرده اند.وبسیاری جنایتهای دیگر در پایتخت وشهرستانها برنامه ریزی شده است و زمان وقوع جنگ ویا در آستانه آمادگی در دستور کار فوری قرار خواهند گرفت. دستگیری واجرای طرح مبارزه و جمع آوری اراذل واوباش درگذشته این بستر را برای حکومت اسلامی فراهم آورد ، که با شناسایی این افراد در زمان احساس خطر آنها را با توسل به ارعاب وتهدید حکم اعدام برای همکاری آماده سازند واین تهدید بسیاری از آنان را وحشتزده و پایبند این مساله نموده است.عملکرد ایشان درکلان شهرها عملکردی مشابه با پایتخت دارد ولی در شهرهای کوچکتر کمی متفاوت است. در شهرستانهای کوچک به واسطه تفکر قومی و وجود افراد بومی (به واسطه اینکه ایران بزرگ از اقوام مختلف تشکیل شده است) ریش سپیدان و بزرگان قبایل وطوایف در معرض خطرات و تهدید های اطلاعاتی قرار خواهند گرفت وبسیاری اعمال دیگر که تحت لوای طرح جامع در طول عمر نظام حکومت اسلامی به روز شده است،انجام خواهند داد.نیروهای اپوزسیون خارج از کشور هم از قواعد کمیته حذف مستثنی نخواهند بود که درخبر دیگری به آن می پردازیم.آنچه که از این اطلاعات برمی آید همانطور که در سالهای اخیر ماشین ترور حکومت اسلامی در برابر مردم کار کرده است بر جنایتهای خود اصرار و پافشاری میورزد و ادامه خواهد داد...

خبرنامه ملّی ایرانیان
نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

دیده بان حقوق بشر: در سال گذشته ۶۰۰ تن در ایران اعدام شده اند

دیده بان حقوق بشر (Human Rights Watch) در گزارشی پیرامون وضعیت حقوق بشر در جهان در سال گذشته میلادی (۲۰۱۱)، با تأکید بر محکومیت آنچه سرکوب گسترده و سیستماتیک فعالان سیاسی و مخالفان در جمهوری اسلامی نامید، از افزایش شمار اعدام ها در ایران ابراز نگرانی کرد.براساس گزارش این سازمان که مقر آن در نیویورک است، در سال ۲۰۱۱ میلادی، بیش از ۶۰۰ تن در ایران اعدام شده اند که حدود نیمی از اعدام ها مخفیانه انجام شده است. این گزارش می افزاید که حکومت ایران بیشترین شمار اعدام ها برای مجرمان زیر هجده سال را دارد و سران جمهوری اسلامی، با رفتار خود “جامعه جهانی را به تمسخر گرفته اند.همزمان، مجموعه فعالان حقوق بشر و دموکراسی در ایران، “هرانا” گزارش داد که نیروهای امنیتی رژیم، یک شهروند ایرانی – نروژی را که دانشجوی دکترای رشته اطلاعات در بریتانیا است، در تهران بازداشت کرده اند. براساس این گزارش، آقای افشین شافعی که به منظور عیادت پدرش به ایران رفته بود، ماه گذشته توسط نیروی امنیتی ربوده و به مکان نامعلومی برده شد.مسئولان امنیتی به خانواده او گفته اند که آقای شافعی به “اقدام علیه امنیت ملی” متهم شده است.
رادیو اسرائیل

نوشته ای از مسعود نوری جاوید

۷۴ ضربه شلاق به حکم عسل اسماعیل زاده اضافه شد

صبح روزگذشته عسل اسماعیل زاده جهت دریافت حکم صادره خود به شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران مراجعه نمود. که بر پایه حکم جدید ٧۴ضربه شلاق به حکم سابق اش اضافه شده است.در حکم ابلاغی به نامبرده تحمل ٧۴ضربه شلاق نیز اضافه گردیده است که این حکم با حکم ابلاغ شده به وکیل نامبرده در تاریخ ۱۷ دیماه مغایرت دارد .شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب عسل اسماعیل‌زاده را به اتهام “تبلیغ علیه نظام” و “اجتماع و تبانی” به تحمل چهار ماه حبس تعزیری و ۸ ماه حبس تعلیقی محکوم نموده است.وی چندی پیش به همراه پیمان عارف و شرر کنور تبریزی در بهشت زهرا و به جرم فاتحه خوانی بر مزار ندا آقا سلطان دستگیر شده بود که پس از چند روز به همراه شررکنور تبریزی، به قید التزام آزاد شد. خانم اسماعیل‌زاده هم‌ چنین ۱۱ اردیبهشت‌ماه سال جاری در حین بازگشت به منزل توسط نیروهای موسوم به لباس شخصی بازداشت شده بود و مدت ۳۱ روز در سلول انفرادی بند ۲۰۹ به سر برد و یازدهم خرداد ماه با قرار وثیقه یکصد میلیون تومانی به طور موقت آزاد شده بود.
گزارش خبرنگار سحام
نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

قیام سید خراسانی ، تفکر دینی جمهوری اسلامی؛ بخش دوم

هدف از درج این نامه ارسالی به سایت سپاه آنلاین به عرض رساندن اخبار و اتفاقات ، ملاقات ها، رخدادها، باج دادن ها و مذاکرات پنهان جمهوری ننگین اسلامی در بیت خامنه ای با به تعبیر نیروهای معترض درونی خانه عنکبوت است. 

برای خواندن بخش اوّل؛

نظام حکومت ولایت فقیه و سپاه پاسداران کلیه برنامه های خود را بطورکاملا دقیقی ً براساس “مهدویت” برنامه ریزی کرده اند و اگر کشورهای جهان و سازمان ملل و شورای امنیت کمی بر این مهم دقیق شوند براحتی متوجه خواهند شد ایران از قبل برای همه کشورها و خودش تعیین تکلیف کرده است .پیرو مطلبی که از نظر گذراندیم در خصوص تجهیز ملل مسلمان شیعه از نظر مالی و سلاح و ادوات جنگی و دسترسی به سلاح هسته ای نوبت به قیام علیه جهان کفر می رسد .در پیش بینیها آمده است که سید خراسانی از ایران قیام می کند و او شروع به جنگ می کند و پیش بینی کرده اند که اگر در این جنگ شکست بخورد و ایران فتح شود نهضتهای مقاومت که هسته های آن در سپاه پاسداران و بسیج مقاومت بنا شده است شروع به کار می کنند ، این هسته ها همان هسته های ویژه اطلاعات سپاه هستند که از هم اکنون در حال تجهیز به سلاح و مهمات و آموزشهای ترور و عملیاتهای انتحاری ، بمب گذاری و جنگ شهری شده اند.ولایت مطلقه فقیه راهکارهای عملیاتی برای زمانی که ایران سقوط کرده و به تصرف کفار در آمده است آماده کرده است و نیروهای متعصب و فدایی این عملیاتها را آغاز می کنند و در طول مدتی که این ارتباطات وجود دارد از فرماندهی دستور می گیرند و در غیر اینصورت طبق برنامه ای از پیش تعیین شده شروع به عملیاتهای از قبل برنامه ریزی شده و انفرادی می کنند ، این نقشه بزرگ حدود هفت سال پیش کشیده شده و در حال اجراست و از سرکوب در درگیریها و اغتشاشات ، جنگ شهری و یا تصرف شهرها توسط دشمن آغاز می گردد و تا پیروزی شیعیان بر کفار ادامه پیدا می کند . هرچه پیش می رویم و زمان کوتاهتر می شود و به جنگ نزدیکتر می شویم و احتمال سقوط نظام حاکم بر ایران بیشتر می شود . برنامه های نظامی نیز قوت بیشتری می گیرد از حدود یکسال قبل از به قدرت رسیدن دوره دوم احمدی نژاد برنامه عملیاتی تسلیحاتی نیروهای بسیج و سپاه و به اصطلاح سربازان امام زمان نوشته شده است و این مهم با طرحی به نام دفاع از کوی و برزن شروع شده است.

سپاه پاسداران شروع به مسلح کردن نیروهای خود” سربازان امام زمان” (بسیجیان ، سپاهیان و فدائیان ولایت مطلقه فقیه) کرده است به این قسم:

۱٫ در بخش اطلاعات سپاه پاسداران :

مسئول اطلاعات – معاوان اطلاعات – مسئول اطلاعات گردان عاشورا – سرشبکه های اطلاعات هر حوزه – مسئول هسته های ویژه – سرتیمهای هسته های ویژه – کلیه پرسنل اطلاعات ناحیه – مشاورین و کارشناسان

اطلاعات – قسمت عملیات lمعاونتهای هر ناحیه – برخی از مخبرین هرکسی که بنا بر به صلاحدید اطلاعات و مسئولین باید مسلح شوند.

۲٫ در قسمت حوزه های سپاه پاسداران :

مسئولین حوزه – معاون حوزه – اعضاء شورای حوزه – مسئولین پایگاههای مقاومت

۳٫ گردانهای عاشورا – فرمانده گردانهای عاشورا – مسئول اطلاعات گردان – فرماندهان گروهانها اعضاء شورای گردان – فرماندهان دسته های گروهانها

۴٫ حفاظت اطلاعات :

تمام پرسنل حفاظت اطلاعات مسلح می شوند (مگر شخصی مشکل خاصی داشته باشد) .

۵٫ افراد وابسته به سپاه :

افراد وابسته به سپاه پاسداران که در دولت و دستگاههای اجرایی بعنوان مدیر کل ، مسئول و پرسنل عالی رتبه (وابسته و نفوذی سپاه ) مشغول به کار هستند.لازم به ذکر است که از دید اطلاعات سپاه و مسئولین مربوطه اگر فردی یا افرادی که در پستهای کلیدی ادارات قرار دارند و برای اجرای این طرح به درد می خورند شکار می شوند و دامی برای آنان پهن میکنند و با دادن وعده و تطمیع مالی و غیر مالی آنها را اغفال می کنند که در جهت منفعت سپاه حرکت کنند و بعد از اعلام رضایت این افراد نام آنها را بعنوان بسیجی ثبت می کنند و آموزش ضابط قضایی و سپس مسلح کردن آنها آغاز می شود و در زمان و مکانی که نیاز به حضور انها هست از آنها سوء استفاده می شود .طیف پستهای فوق الذکر در کلیه سطوح کشور ( استان ، شهرستان ، بخشها و هر نقطه ای که طبق چارت تشکیلات اطلاعات سپاه نیرو دارد ) می باشد .
از اقدامات دیگر طرح نهضت مقاومت ملی به نکات زیر نیز می توان اشاره کرد :

۱٫ ایجاد هسته های ویژۀ نهضت مقاومت ملی که این هسته ها همان پرسنل هسته های ویژۀ اطلاعات سپاه هستند

۲٫ ایجاد خانه های تیمی ومکانهای امن خارج از پایگاههای مقاومت و مساجد و تجهیز آنها جهت نگهداری سلاح ، مهمات ، پول نقد و مواد غذایی که محل مکانها جزء اطلاعات طبقه بندی شده می باشد و هیچ کسی به جز افراد خاص از این مکانها خبر ندارد.

۳٫ آموزش ترور بصورت عملی و تئوری جهت :

۱٫ ترور عوامل بیگانه که کشور توسط انها فتح شده است .

۲٫ نحوۀ عملیات خرابکاریها و اختلال در کلیه سیستمهای شهری و کشوری

۳٫ ترور ارذال و اوباش ، لیدر احزاب سیاسی مخالف ، بزرگان قبایل، اصناف و هر شخص تأثیر گذار که برای اهداف مخالفان مفید باشد .لازم به ذکر است که کلیه اراذل و اوباشی که ممکن است دشمنان از آنها استفاده کنند ، مراجع تقلید ، اساتید دانشگاهها و دانشجویانی که دگر اندیش باشند ، لیدرها و سران تشکلهلی سیاسی اجتماعی ، بزرگان و رهبران قبایل و هیأتهای مذهبی ، مسئولین اصناف و کلیه افراد ذی نفوذی که احتمال آن می رود رهبری گروهی را بدست گیرند و از قدرت خود در جهت کمک به دشمن استفاده کنند توسط اطلاعات سپاه شناسایی شده و برای تک تک آنها پرونده ای مجزا تشکیل داده شده است و بصورت دائمی آنها را رصد می کنند وبطور دائم تخلیه اطلاعاتی می شوند و به شدت بر آنها کنترل دارند و در صورت تغییرات قدرت در کشور آنها را ترور و یا هر برخوردی که لازم باشد اتفاق می افتد.
۴٫ شناسایی مکانهای استراتژیک و بلند مرتبه که در زمان درگیری اغتشاشات و جنگ شهری ازآنها استفاده شود . درزمان اغتشاشات داخلی برای فیلمبرداری و شناسایی معترضین و ترور احتمالی لیدرها و در زمان جنگ شهری جهت درگیریهای نظامی استفاده می شوند .
۵٫ برنامه ریزی برای اعتصابات احتمالی اصناف کشور : بسیجیان را در شغلهای مختلف آموزش حرفه ای می دهند و به آنها مأموریت داده می شود که در زمان اعتصاب آن صنف به سپاه مراجعه کند و از امکانات سپاه در جهت راه اندازی آن صنف استفاده کنند مثلاً در اعتصاب شرکت واحد بسیجیان راننده از اتوبوسهای سپاه و حتی امکانات آن صنف جهت جابجایی مردم استفاده کنند و به همین شکل سایر مشاغل حساس که برای زندگی روزمره مردم نیاز است وارد عمل می شوند و مانع از فلج شدن سیستمهای کشور می گردند .
۶٫ شناسایی انبارهای مواد غذایی مغازه داران و تجار : پیش بینی شده است که اگر جنگی یا شورشی در کشور اتفاق افتد و احتمال کمبود مواد غذایی و نیازهای اولیه معیشت مردم باشد نیروهای بسیج این انبارها را تخلیه و به مکانها و منازل امن انتقال می دهند و از طرفی هزاران تن گوشت ، برنج ، حبوبات و مواد غذایی خشک ، کنسرو و کمپوت در پادگانها و یخچالهای بزرگ و سرد خانه ها نگهداری می شود که این مقدار مواد غذایی برای رزمندگان بمدت دو سال کاملاً کافی می باشد و طبق آخرین تغییر دستورالعمل آن این مدت از ۲ سال به ۴ سال تغییر یافته است . پس از اتمام این زمان اگر نیازی به مصرف آن نشد مواد غذایی از انبارها خارج و به مصرف روزانه سربازان می رسد و مواد غذایی تازه جایگزین می شود .
۷٫ برنامه عملیاتی طوری تعریف شده است که در زمان بحران هر نیرو بصورت مستقل شروع به فعالیت نماید ، یعنی نیروی هوایی ، دریایی ، زمینی ، بسیج ، اطلاعات ، هسته های ویژه و… کلیه واحدها بعد از قطع ارتباط هر کدام به شکل اتوماتیک عملیات خود مختار ادامه می دهند و فقط در صورت نیاز فرماندهان هسته ها با یکدیگر تماس دارند و به این شکل پیش بینی مقاومت در مقابل اشغال گران شده است و طبق روایات سید خراسانی قدرت می گیرد و عراق را فتح می کند و سردار دیگری که از فلسطین برخواسته است به او می پیوندد و لشکر شیعیان از عراق ، فلسطین ، افغانستان ، پاکستان ، آفریقاو … سایر کشورهای پیش بینی شده بعد از طی مراحلی به یکدیگر می پیوندند و تمام حاکمان کفر کشته و کشورهایشان به تصرف شیعیان در می آید . این بدان معنی است که اگراین نشانه ها اتفاق بیفتد جنگ جهانی سوم شروع میشود و ولایت مطلقه فقیه که در حال نابود شدن است تمام اتفاقات خاور میانه و جهان را به نوعی برای پیروان متعصب خود و مردم جهان توجیه می کند که این همانا نشانه های ظهور است و اگر نیاز باشد روایت و حدیث نیز جعل می کنند و از طریق حوزه علمیه یا مراجع تقلید در بین عوام رواج می دهند تا کاملاً موضوع پیش امده با نشانه ها در خصوص ظهور منطبق باشد و هیچ شکی برای پیروانشان برجا نماند بعنوان مثال گروه تبلیغات ولایت مطلقه فقیه برای رفع شبهات در خصوص سید خراسانی بودن خامنه ای و شعیب ابن صالح بودن احمدی نژاد که سردار سید خراسانی است بصورت بسیار فعال در طول دوره رهبری خامنه ای و ریاست جمهوری احمدی نژاد شروع کرده اند و دستگاههای تبلیغاتی انها مأموریت دارند عوام را به این باور برسانند که اینان همان سرداران و پیش قراولان ظهور امام زمان هستند تا همه به حمایت از آنها برخیزند و در سایر نقاط جهان نیز چنین شود ، منظور از سایر نقاط جهان همان کشورهایی است که دولت و ولی مطلقه فقیه با پول ملت ایران آنها را تطمیع و تجهیز کرده است و بعنوان سربازان امام زمان آماده خدمت هستند ، می باشد .این لشکریان طبق نقشه جنگی که هم اکنون نیز آنرا طراحی و انتشار داده اند کل کشورهای منطقه به تصرف شیعیان در می آید و از آسیا به سمت اروپا حرکت می کنند و اروپا نیز شکست خورده و شیعیان بر جهان مستولی می شوند و حکومت عدل الهی امام زمان برقرار می گردد .وقایع بعد از انتخابات سال۸۸ ایران، جنگ افغانستان ، جنگ عراق ، و تصرف آن توسط آمریکا ، انقلاب تونس ، انقلاب مصر ، جنگ لبنان و اسرائیل ، تحولات داخلی لبنان ، تحولات فلسطین ، درگیریهای یمن ، در گیریهای سودان ، در گیریهای داخلی کشورهای آفریقایی ، از هم پاشیدن اتحاد جماهیر شوروی و… کلیه تحولات سیاسی و اجتماعی که در سالهای اخیر اتفاق افتاده از دید شیعیان پیرو ولایت فقیه نشانه های ظهور است و حکومت اسلامی به هر شکلی باید این اتفاقات را با روایات منطق کند و این عمل باید با سرعت هرچه بیشتر انجام شود زیرا نظام ولایت مطلقه فقیه هرلحظه به سقوط نزدیکتر میشود و هم اکنون حکومت با تمام قدرت و با استفاده از کلیه امکانات رسانه ای و ارتباطی شایعه نزدیکتر شدن زمان ظهور را پخش می کند و برای حفظ بقای خود هر روز بر این شایعه اصرار میورزد و ذهنها را برای ظهور آماده می کند که اگر یک روز یک نفر اعلام کند که من مهدی موعود هستم همه زمینه های لازم را جهت قبول این خبر داشته باشند . زیرا این حکومت فقط با جنگ ، مظلوم نمایی و تقدس گرایی و مقدس جلوه دادن اماکن و شخص یا اشخاص و منتصب کردن آنها به ائمه اطهار و تحریک حس مذهبی مسلمانان و شیعیان میتوانند برای ادامه بقاء خود استفاده کنندبه همین دلیل احتمال شروع جنگ از سمت حکومت ولایت فقیه بسیار بالاست و برنامه های نظام نیز مشخصاً به این سمت و سو است و درآخرین لحظات سرنگونی که راهی برای بقاء حکومتشان نداشته باشند قیام سید خراسانی و بحث ظهور امام زمان مطرح می شود و جنگ وسیعی در منطقه رخ خواهد داد و امید دارند که به این وسیله حکومتشان هرچند مدت کوتاهی ادامه یابد .
برای اثبات این مسئله رزومه کوتاهی از این جنبش را با هم مرور میکنیم لذا توجه شما را به موارد زیر جلب می نماییم و بصورت بسیار مختصر مطالب زیر را بیان می کنیم :

بعد از درگیریها و سرکوب مردم خرداد ۸۸ بعد از انتخابات قداست و عدالت رهبری شکسته شده است و این یکی از بزرگترین معضلات حکومت است که حتی به نیروهای خودی داخل نظام و سپاه نیز کشیده شده است و نظام ریزش بسیار زیادی از نیروهای فدایی خود داشته است و از طرفی اصولگرایان بطور قطع در دور بعدی انتخابات رأی نخواهند آورد زیرا احتمال تحریم انتخابات خودجوش مردم به حدی بالاست که می توان گفت که نظام یقین دارد و توان نیروی سرکوب مردم نیز تحلیل رفته است و کسانیکه در درگیریها مردم را سرکوب کرده اند توسط بستگان ، دوستان و یا وجدان خود مرتب تحقیر می شوند و روز به روز بر افرادی که از این حرکت پشیمان شده اند افزوده می شود و بطور قطع اگر سرکوب دیگری اتفاق بیفتد بسیاری از نیروها دیگر در ان شرکت نخواهند کرد و احزاب فعال کشور در حال نابودی هستند و اصولگرایان به تنهایی در انتخاباتهای پیش رو شرکت خواهند کرد و همانطور که گفته شد کسی به پای صندوقها نخواهد رفت ، پس برای جبران خسارات وارده به نظام و ترمیم شکسته شدن وجهه نظام باید چیزی را جایگزین این اشکالات و کمبودهای محبوبیت نمود و خامنه ای ، احمدی نژاد و دولت ولایت فقیه را رنگ تقدس زد که مردم از ترس باورهای مذهبی دوباره به اوایمان بیاورند به همین دلیل بر شدت تبلیغات قیام سید حسنی یا همان سید خراسانی و سردار او شعیب بن صالح افزوده اند ، در بولتنهای خبری داخلی سپاه و کلاسهای بسیج و مساجد و سخنرانی های مذهبی و… همه مرتب تذکر داده می شود که اتفاقات اخیر همه نشانه از ظهور حضرت مهدی است و حضرت مهدی در لبنان دیده شده است و در جنگ لبنان با اسرائیل نیز رهبری گروه حزب الله را بر عهده داشته است و به جوانانی که طی سی سال گذشته در هیأت های مذهبی ، دعاهای ندبه و زیارت عاشورا و خلاصه پای منبرها مرتب فرهنگ انتظار را یاد داده اند و هر پنجشنبه شبها یک SMS دائما تاکید میشود که شاید این جمعه بیاید ، جوانان را آماده باش نگه داشته اند و با توجه به مطالب فوق الذکر برای دولت ولایت فقیه هیچ راهی غیر از جنگ . آشوب در منطقه جهت سرگرم کردن افکارعمومی و زنده کردن تقدس و وجهه حکومت باید رنگ و بوی مذهبی و احساسی به ان داد و هیچ چیز بهتر از آشفتگی نیست زیرا دراین حالت مردم دوباره دور هم جمع می شوند یکی برای وطن ، یکی بر دین و دیگر برای ناموس و راندن بیگانگان از کشور وارد این بازی زشت می شوند و نظام خون از دست رفته اش دوباره به رگهایش باز می گردد و چندین سال دیگر بر روی خون مردم ایران و منطقه خیمه می زند . پس باید هوشیار باشیم قبل از اینکه ندای ظهور امام زمان و قیام سید خراسانی و سردارش به گوش مردم برسد . جمعی گول آنرا بخورند و وارد جنگ شوند . به بقاء این رژیم کمک کنند آنها را آگاه سازیم زیرا اینطورکه به نظر می رسد با این زمان فاصله کمی داریم و هرچه وضعیت نظام بدتر می شود این زمان نزدیکتر می شود و سپاه پاسداران نیز در این بین وقت می خرد که به تجهیزات اتمی و بمب اتمی دست یابد که در این حالت ، وامصیبتا به حال دنیا و مردم بی گناه که باید یا تن به جنگ سختی بدهند و یا تن به خواسته های ناحق و مستبدانه حکومت . پس باید راهی برای جلوگیری از این جنگ جهانی بیابیم و قبل از آنکه این فرصت را پیدا کنند ضربه ای مهلک بربدنه نظام وارد کنیم و اینکار از توان ملت ایران که در داخل کشور زندگی می کنند خارج است و عزم جامعه بین المللی را می خواهد پس بیاید گامی در این راستا با وحدت همگانی برداریم از کشورهای دنیا ، حافظان حقوق بشر و تمام اپزسیونهای داخل و خارج کشور همه با هم و بدون اتلاف وقت ضربه ای مهلک بر پیکر بی جان این نظام استبدادی بزنیم و جهان را از مصیبتی که در انتظارش است نجات دهیم این یک هشدار جدی است برای جهان که آفت این حکومت دامنگیر جهان خواهد شد و فقط به خاک ایران بسنده نمی کند و این در برنامه ها ی نظام مکتوب است و طبق برنامه پیش می رود و این در حد یک روایت و نوشته نیست پس همه با هم برای نجات بشریت از این فاجعه جبران ناپذیر متحد شویم و اقدام کنیم.

خبرنامه ملّی ایرانیان
نوشته ای از فرزاد سلطانزاده نادری

۱۳۹۰ بهمن ۴, سه‌شنبه

افشاگر جنایات کهریزک در بند سپاه خامنه ای


بیش از ده روز از انتقال مهدی محمودیان به زندان اوین و بند ۲ - الف که متعلق به قرارگاه ثارالله است می گذرد. بنا به اخبار منتشر شده ، محمودیان از زمان انتقال به اوین مورد ضرب و شتم و آزار و اذیت شدید نیروهای اطلاعات سپاه قرار گرفته و کارکنان بند ۲ - الف نیز به توصیه بازجویان او را مورد هتاکی و فحاشی قرار داده اند.محمودیان پس از تقلب انتخاباتی ۸۸ نخستین بار بیست و سوم خرداد در دفتر جبهه مشارکت و هنگامی که نیروهای لباس شخصی به دستور سعید مرتضوی دادستان تهران برای پلمپ دفتر این حزب اصلاح طلب اقدام کردند همراه با محسن میردامادی و حسین کاشفی بازداشت و طی روزهای بعد آزاد شد ، اما ۲۵ شهریور ماه ۸۸ توسط وزارت اطلاعات بازداشت و طی مدت زمان بیش از سه ماه در رابطه با فعالیت های کمیته پیگیری وضعیت شهروندان مفقود شده در حوادث پس از انتخابات تحت بازجویی های طولانی قرار گرفت. بازجویی های تیم واجا در آن زمان بیشتر بر تخلیه اطلاعاتی محمودیان در رابطه با تفحص از خانواده جانباختگان متمرکز بود ، اما اعترافات مکتوب دبیر یکی از ستادهای جوانان میرحسین موسوی و ادعاهای مطرح شده از سوی او سبب شد گردش کار وزارت اطلاعات در مورد محمودیان طیف وسیعی از فعالیت های انتخاباتی و فرهنگی او و از جمله حضور در جلسات دعای کمیل حسینیه دارالزهرا را نیز شامل شود.محمودیان در اسفند ماه ۸۸ در شعبه ۲۸ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه محاکمه شد و چنان که بعدا در یک جلسه خصوصی بین نیروهای امنیتی عنوان شد ، بر اساس توصیه مسئولین عالی رتبه امنیتی مقیسه حکم پنج سال حبس تعزیری را برای او صادر کرد. در همان برهه زمانی افزایش فشارهای بزرگ نیا رییس بند ۳۵۰ زندان اوین بر زندانیان امنیتی در قالب گزارش نویسی ، تهدید جانی زندانیان توسط کارکنان زندان و انتقال بی دلیل زندانیان به انفرادی و نهایتا قطع دسترسی زندانیان به تماس تلفنی با اعضای خانواده به بهانه خواندن سرود " ای ایران " در ورزش صبحگاهی موجب شد تا در ۲۲ اسفندماه ۸۸ محمودیان و برخی از فعالان سیاسی و دانشجویی بند کارگری دست به اعتصاب غذا بزنند و در مقابل ، رییس وقت بند کارگری محمودیان و زندانیان سیاسی اتاق دو بند که عمدتا فعالان احزاب و رسانه های اصلاح طلب بودند را به عنوان طراحان اعتصاب غذا به واجا اعلام کند.اگرچه نتیجه نخستین اعتصاب غذای زندانیان بند کارگری نسبتا موفقیت آمیز بود و مسئولین امنیتی و قضایی را وادار به عقب نشینی کرد ، اما در فروردین ماه ۸۹ به تصمیم شورای تامین امنیت استان تهران و حفاظت اطلاعات قوه قضاییه ، محمودیان همراه با داوود سلیمانی نماینده مجلس ششم ، عیسی سحرخیز و محسن دکمه چی از اعضای سازمان مجاهدین خلق به زندان رجایی شهر منتقل شوند.انتقال زندانیان سرشناسی چون سلیمانی و سحرخیز به این زندان ، اگرچه بیشتر از محمودیان در بین فعالین سیاسی اصلاح طلب مورد توجه قرار گرفت ، اما به جرات میتوان گفت ارتباطات وسیع محمودیان با زندانیان سیاسی و غیر سیاسی رجایی شهر باعث شد تا نیروهای وزارت اطلاعات از حضور او احساس نگرانی کنند و این نگرانی به ویژه زمانی تشدید شد که پاییز ۸۹ در زندان رجایی شهر زندانیان برای اعزام محمودیان ، سلیمانی و دکمه چی به بهداری دست به اعتصاب غذا زدند.فعالیت های محمودیان در زندان رجایی شهر با انتشار نامه های سرگشاده به مسئولین قضایی و سیاسی ایران گسترش یافت و دغدغه های بیشتری را در نیروهای امنیتی برانگیخت. انتشار نامه های افشاگرانه او از زندان رجایی شهر سبب شد تا به دفعات به انفرادی منتقل شود و عکس العمل او نیز اعتصاب غذا بود.نیروهای واجا سعی کردند با رصد تمام مرتبطین محمودیان و بازداشت و تهدید برخی از آنها ، امکان ارتباط او را از بین ببرند و اعضای جوان جبهه مشارکت را از حمایت از محمودیان منصرف کنند که از جمله احضار و تهدید امیرحسین حاجبیان در این رابطه به متواری شدن وی انجامید.طی نیمه نخست سال ۹۰ ، وخامت اوضاع جسمانی محمودیان از ناحی قلب و رجایی شهر سبب شد تا بهداری زندان رجایی شهر به دفعات خواستار انتقال وی به۸ بیمارستان شود که این مساله با مخالفت شدید نیروهای وزارت اطلاعات مواجه شد . انتقال موقت او به بیمارستان قلب شهید رجایی در تهران و مهرماه امسال ، با اینکه بسیار دیرهنگام صورت گرفت ، اما سبب شد تا بسیاری از دوستان او برای اولین بار پس از دو سال به عیادت او بروند.در جلسه ای که اواخر ماه آذر و در مقر اصلی سازمان قرارگاه ثارالله سپاه در بزرگراه نیایش برگزار شد ، یکی از بازجویان محمودیان با ارائه گزارش تهیه شده توسط واجا ، خواستار همکاری و مداخله نیروهای امنیتی سپاه برای شناسایی ارتباطات محمودیان و مهار نامه نویسی وی شد و در نتیجه ، اعضای قرارگاه ثارالله تصمیم گرفتند تا مسئولیت پرونده محمودیان از واجا به قرارگاه ثارالله منتقل شود . این در حالیست که مطابق رویه قضایی و حقوقی ایران ، محمودیان در مرحله اجرای حکم دادگاه اسفندماه ۸۸ خود نمی تواند با عنایون اتهامی جدید مورد پیگرد و بازجویی قرار بگیرد .به نظر می رسد تمرکز قرارگاه ثارالله بر پرونده محمودیان در روزهای آینده ، زمینه ساز بازداشت بسیاری از اعضای جوان جبهه مشارکت شود و تلاش نیروهای قرارگاه برای یافتن لینک های محمودیان به شکل وسیع تر از وزارت اطلاعات ادامه یابد. محمودیان که با فعالیت های خود برای افشای جنایات کهریزک یکی از مهم ترین ضربات را به پیکره ستاد تقلب برنامه ریزی شده انتخاباتی وارد ساخت ، اکنون در بند تشکیلاتی به سر می برد که بسیاری از عاملین اصلی کهریزک در پست های حساس آن هستند.
سارا شمس
کیهان لندن

۱۳۹۰ بهمن ۳, دوشنبه

یاسر یوسف زاده توسط مامورین اطلاعات سپاه بابلسر بازداشت شد

یکی دیگر از فعالین سیاسی بابلسر شامگاه دوشنبه سوم بهمن بازداشت شد. شامگاه دوشنبه سوم بهمن، مامورین امنیتی بابلسر با یورش به منزل پدری یاسر یوسف زاده وی را بازداشت و به محل نامعلومی منتقل کردند. پس از یورش مامورین امنیتی به منزل آقای یوسف زاده، پدر ایشان درخواست ارائه حکم مراجع قضایی و کارت شناسایی را از مامورین داشته است، که این درخواست وی با شدیدترین برخورد از سوی مامورین امنیتی پاسخ داده شده، که پس از مقاومت خانواده برای روئیت حکم جلب مامورین حاضر بر صورت پدر و خواهر ایشان اسپری فلفل زده و باعث صدمه دیدن آنها شدند.بر اساس این خبر، با درگیری مامورین فرزند ایشان برای کمک پدر از رفتن با مامورین خوداری میکند و با پای برهنه به سمت پدر می دود، که همین امر سبب میشود مامورین وی را با ضرب و شتم در مقابل دیدگان پدر و مادرش دستبند زده و به ماشینی که پلاک آن نیز شخصی بوده منتقل کنند.پس از خروج ایشان از منزل پدرشان که با تنشهای فراوان و درگیری شدید مامورین نیز همراه بوده وی را به منزل شخصی خود منتقل کرده و آنجا را نیز مورد بزرسی قرار داده، و تمام وسائل شخصی ایشان را نیز با خود برده اند.گزارش های رسیده حاکیست، فضای کوچه و محل سکونت ایشان به حدی متشنج بوده است که مامورین امنیتی با زدن اسپری فلفل برصورت چند تن از همسایه گان، با آنان نیز درگیر شده اند.یاسر یوسف زاده از جمله فعالین ستاد مهندس میرحسین موسوی در انتخابات ریاست جمهوری گذشته بود که در پی حوادث پس از انتخابات نیز در بهمن ماه ۸۸ نیز بازداشت شده بود که پس از بازجویی های فراوان و تحمل دوماه انفرادی با قرار وثیقه از زندان آزاد شده بود.لازم به ذکر است بر اساس آخرین اخبار ارسالی وی توسط مامورین اطلاعات سپاه بابلسر بازداشت شده است.

به گزارش «چمران نیوز»
خبرگزاری هرانا

بررسی نحوه مرگ علیرضا صبوری در گفتگو با خواهرش



علیرضا صبوری میاندهی، در روز دهم مرداد ماه ۱۳۶۷ در کرج بدنیا آمد و از ۵ سالگی به همراه خانواده‌اش به تهران آمد. او هم مانند بسیاری دیگر از جوانان ایران، پس از پایان دوران تحصیلات متوسطه و دریافت مدرک دیپلم، به امید آینده‌ای بهتر راهی بازار کار شد و برای استخدام در شرکت‌های نفتی در دوره‌های جوشکاری صنعتی شرکت کرد.اما خیلی زود متوجه شد که اوضاع نابسامان اجتماعی و چشم انداز وضعیت اقتصادی ایران، اجازهٔ تحقق رویا‌هایش را آنچنان که او انتظار داشت نمی‌دهد و تصمیم گرفت برای تغییر این وضعیت، دست در دست سایر جوانان هموطنش بگذارد.علیرضا در روز ۲۵ خرداد ۱۳۸۸ همانند هزاران جوان دیگر، با دست خالی به خیابان رفت تا اعتراضش را نسبت به این نا‌بسامانی‌ها و نتیجهٔ بحث بر انگیز انتخابات ریاست جمهوری ابراز کند و در‌‌ همان روز در حوالی میدان آزادی، روبه روی پایگاه گردان ۱۱۷ عاشورا، در حالیکه به کمک هم‌ وطنانش که مورد اصابت گلوله قرار گرفته بودند شتافته بود، ناگهان تیری پیشانی‌اش را شکافت؛ آنچنان که خودش بعد‌ها گفت، انگار چیزی در سرش منفجر شد و جهان در مقابل چشمانش به سیاهی رفت.عده‌ای از معترضین پیکر نیمه جان وی را به بیمارستان بردند و پزشکان شبانه او را مورد عمل جراحی قرار دادند و موفق شدند که تکه‌هایی از گلوله را از سرش خارج کنند. ولی متاسفانه علیرضا به کما رفت و در این مدت خانواده‌اش تمامی بیمارستان‌ها زندان‌ها و سرد خانه‌ها را زیر و رو می‌کردند و به امید یافتن نشانی، از گم گشته‌شان هر روز به زندان اوین مراجعه می‌کردند. تا اینکه پس از گذشت حدود ۱ ماه علیرضا از مرگ بازگشته و به هوش آمد.او که قسمت عمده‌ای از حافظه، قدرت تکلم و کنترل روده‌ها را از دست داده بود، در حالی که نیمی از بدنش فلج شده بود، پس از چند روز توانست به سختی شماره تلفن یکی از خواهرانش را به یاد آورد. پرسنل بیمارستان به سرعت جریان را به خانواده‌اش اطلاع دادند و به پیشنهاد مدیریت بیمارستان و به خاطر مسائل امنیتی، نام وی به عنوان بیمار تصادفی در پرونده‌های بیمارستان ثبت شد و‌‌ همان شب علیرضا را به خانه‌اش منتقل کردند تا باقی خدمات درمانی، در خانه به او ارائه گردد.با کمک‌های بی‌دریغ مددکار و اعضای خانواده، علیرضا پس از چندی توانست مقداری از قوای از دست رفته‌اش را باز یابد ولی همچنان با مشکلات عمده‌ای مانند سردرد‌های شدید و مداوم و ضعیف بودن قدرت تکلم رو برو بود. به همین دلیل پزشکان برای بار دوم سعی کردند تکه‌های باقی مانده گلوله را خارج کنند اما تکه‌هایی از گلوله، در نقاط حساسی از بافت مغز او قرار گرفته بودند که با حرکت دادن آن‌ها، امکان داشت علیرضا جان خود را از دست بدهد یا برای همیشه فلج شود، به همین علت حتی پس از عمل جراحی دوم نیز تکه‌هایی از گلوله به جای ماند و تذکرات لازم راجع به وخیم بودن شرایطش و مراقبت‌های لازم به وی داده شد.
پس از آنکه علیرضا سلامت نسبی خود را بازیافت، به پیشنهاد و کمک خانواده‌اش و بدلیل رعایت مسائل امنیتی، از ایران خارج شد و به ترکیه رفت و مدارک خود را در اختیار کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل قرار داد. سرانجام، پس از ماه‌ها، با در خواست وی موافقت شد و وی با امید به فردایی روشن و آزاد، اما در تنهایی مطلق، به شهر بوستون آمریکا فرستاده شد.اما در کمال تاسف، پس از ۸ ماه به علت عوارض ناشی از وجود قسمت‌هایی از گلوله در بافت مغز، سر انجام در ۲۶ آبان ۱۳۹۰ علیرضا صبوری جان سپرد و پس از حدود ۲ ماه، و به درخواست خانواده‌اش، پیکرش را در شهر برلین آلمان به خاک سپردند.
در همین رابطه گزارشگر هرانا، در گفتگویی اختصاصی با خانم نازآفرین صبوری (خواهر علیرضا صبوری)، که پس از جریانات انتخابات ۸۸ و اتفاقاتی که برای برادرش افتاد، از ایران خارج شده است و هم اکنون به همراه خانواده‌اش در مالزی اقامت دارد، از جزییات ماجرا می‌پرسد که توجه شما را به آن جلب می‌کنیم.در ابتدا به شما و خانواده‌تان تسلیت عرض می‌کنیم.لطفاً بفرمایید که در روز ۲۵ خرداد چه اتفاقی برای برادرتان افتاد.در آن روز علیرضا هم مانند بسیاری دیگر از جوانان، در حوالی میدان آزادی تهران، در تظاهرات شرکت کرده بود و آنطور که بعداً از پرسنل بیمارستان شنیدیم، مردم او را در حالی که گلوله‌ای به پیشانی‌اش خورده بود به بیمارستان منتقل کرده بودند و‌‌ همان شب مورد عمل جراحی قرار می‌گیرد اما در حین عمل جراحی به کما می‌رود و چند روز بعد برای بار دوم در یک بیمارستان دیگر تحت عمل جراحی قرار گرفته است.علیرضا ۱ ماه در کما بود و ما هم هیچ اطلاعی از وضعیتش نداشتیم. همهٔ اعضای خانواده و فامیل، هر روز با نگرانی، به بیمارستان‌ها، کلانتری‌ها، و زندان اوین سر می‌زدیم. جلوی زندان اوین هر روز لیست اسامی بازداشت شده‌ها را می‌چسباندند اما خبری از علیرضا نبود. پس از چند روز با نا‌امیدی به سردخانهٔ کهریزک سر زدیم و در آنجا عکس کشته شده‌ها را به ما نشان می‌دادند که بسیار وحشتناک بود. حتی با پلیس ۱۱۰ تماس گرفتیم و یک آدرس به ما داد که به آنجا سر بزنیم اما آنجا هم نبود. پس از حدود ۱ ماه سرکشی به همهٔ مکان‌هایی که ممکن بود علیرضا در آنجا باشد، بسیار نا‌امید شده بودیم و برخی از خانواده‌های مجروحان به ما گفته بودند که تعدادی از کشته شده‌ها را در گور‌های دست جمعی در بهشت زهرا دفن کرده‌اند و ممکن است علیرضا هم در میان آن‌ها باشد.
سرانجام چگونه توانستید علیرضا را پیدا کنید؟ 


به واسطه تلاش پزشکان، علیرضا پس از ۱ ماه به هوش آمده و به زحمت توانسته بود شماره تلفن خواهرم را بگوید. پرسنل بیمارستان با خواهرم تماس گرفتند و ماجرا را به ما اطلاع دادند و ما هم به بیمارستان رفتیم. در بیمارستان از خانواده‌های برخی مجروحان و پرسنل بیمارستان شنیدیم که اگر ماموران مطلع شوند که یکی از مجروحان در بیمارستان است و او را شناسایی کنند ممکن است برای از بین بردنش دست به هر اقدامی بزنند تا شاهدی برای بی‌رحمی‌هایشان در برخورد با معترضین باقی نماند. حتی پرسنل بیمارستان به ما گفتند که در حال حاضر علیرضا را بعنوان مجروح تصادفی در پرونده‌های بیمارستان ثبت کرده‌اند و به پیشنهاد یکی از پزشکان، قرار شد تا ادامهٔ مراحل درمان علیرضا در منزل انجام شود و‌‌ همان شب علیرضا را به منزل منتقل کردیم.
وقتی علیرضا را به منزل منتقل کردید در چه وضعیتی قرار داشت؟ 


ما علیرضا را فقط به این علت که شناسایی نشود، در حالی که لازم بود تحت مراقبت‌های ویژهٔ پزشکی باشد، و نیمی از بدنش فلج شده بود و قادر به صحبت کردن نبود، حتی کنترل روده‌هایش را از دست داده بود به منزل آوردیم. برای بلند شدنش از رختخواب باید ۳ نفر به علیرضا کمک می‌کردند تا بتواند از جا بلند شود و در این مدت همهٔ اعضای خانواده به نوعی درگیر این مسئله شده بودند.طی حدود ۸ ماه که بطور مداوم فیزیوتراپ و مددکار گفتار درمانی با او کار کردند، نهایتاً مقداری از توانایی‌هایش را توانست مجدداً به دست بیاورد و کمی از کارهای شخصی‌اش را خودش انجام دهد و تا حدی هم می‌توانست صحبت کند. خود علیرضا هم خیلی تلاش می‌کرد تا هرچه سریع‌تر از این وضعیت بیرون بیاید.
هزینه‌های درمان را چگونه پرداخت کردید؛ آیا توانستید از بیمهٔ دولتی استفاده کنید؟ 


خیر. خانوادهٔ ما منزل شخصیشان را که پس از بازنشسته شدن پدرم خریده بودند، فروختند تا هم بخاطر رعایت مسائل امنیتی آدرس منزلمان عوض شود و هم پول کافی برای تامین هزینه‌های بیمارستان و درمان در منزل فراهم شود. علیرضا بیمهٔ خدمات درمانی داشت ولی بعلت رعایت مسائل امنیتی مجبور شدیم تمام هزینه‌ها را بصورت شخصی پرداخت کنیم. در حال حاضر هم خانواده‌ام در یک منزل اجاره‌ای زندگی می‌کنند. همهٔ این‌ها مسائلی است که جمهوری اسلامی بر خانوادهٔ ما تحمیل کرده است.


آیا علیرضا خود را یک فعال سیاسی می‌دانست؟ 


خیر، علیرضا هم مانند بسیاری دیگر از جوانان، به شرایط بد اقتصادی و اجتماعی حاکم در ایران و نداشتن چشم اندازی روشن برای آیندهٔ خود معترض بود و همیشه می‌گفت که چرا نباید اعتراض کرد، او معتقد بود که در این راه حد اقل کاری که می‌تواند انجام دهد شرکت در تظاهرات است. حتی پس از آنکه تا حدی بهبودی خودش را بازیافته بود، همیشه دلش می‌خواست حرف‌هایش را به گوش همه برساند که ماموران رژیم با مردم چگونه برخورد می‌کنند. اما بدلیل ملاحظات امنیتی برای خانواده، سکوت می‌کرد و همین مسئله فشار زیادی به او وارد می‌کرد.


چه شد که علیرضا تصمیم گرفت از ایران خارج شود؟ 


علیرضا یک شاهد زنده بود برای اثبات دروغ بودن این ادعای رژیم جمهوری اسلامی که حقوق فردی و اجتماعی افراد را برای شرکت آزادانه در تظاهرات به رسمیت می‌شناسد. مسلماً وقتی به ماموران دستور داده شده است که سر و صورت تظاهر کنندگان را هدف بگیرند، از ترس آن است که شاهدی زنده بماند.او مدرکی گویا برای اثبات نقض حقوق بشر در ایران بود و اگر سکوت خودش را می‌شکست، برای جمهوری اسلامی هزینه‌های حقوق بشری سنگینی در پی داشت و همین مسئله هم می‌توانست برای خودش و خانواده دردسر‌های زیادی ایجاد کند و اگر هم سکوت می‌کرد، طبیعتاً می‌بایست فشار روانی زیادی را تحمل کند. بنابراین حدود ۸ ماه پس از آن اتفاق، با تصمیم خانواده و رضایت خودش و به امید شروع یک زندگی عادی و آینده‌ای بهتر از کشور خارج شد.


برادرتان پس از خروج از ایران به کجا رفت؟ 


علیرضا پس از خروج از ایران، به همراه ۴ نفر از اعضای خانواده، که بعنوان همراه با او رفته بودند، و با قطار به ترکیه رفت و خودش را به کمیساریای عالی پناهندگان سارمان ملل در آنکارا معرفی کرد و سپس او را به شهر نیده منتقل کردند. او مدت ۷ ماه در ترکیه بود و در طول این مدت هیچگونه خدمات پزشکی و درمانی قابل توجهی از سوی سازمان ملل دریافت نکرد و حتی دارو‌ها و وسایل اولیه مورد نیازش را از ایران برایش ارسال می‌کردیم. در طول آن مدت بسیار اذیت شد و در سرمای شدید ترکیه برق مرتب قطع می‌شد و آب گرم به راحتی آماده نمی‌شد و حتی مجبور بود برای گرم کردن خانه از زغال سنگ استفاده کند که شرایط نامناسبی را به وجود آورده بود و نهایتاً او را در تنهایی مطلق به آمریکا فرستادند.


آیا در آمریکا نزد فامیل و یا اعضای خانواده‌تان فرستاده شد؟ 


خیر. ما در آمریکا هیچ فامیل و یا حتی دوست و آشنایی نداشتیم و این تصمیمی بود که دفتر پناهندگان سازمان ملل گرفت. درخواست ما این بود که علیرضا را به آلمان نزد خاله و دایی‌اش بفرستند تا از او مراقبت کنند ولی متاسفانه او را به شهر بوستون آمریکا فرستادند و در آنجا هم شرایط مناسبی نداشت. در ابتدا که مجبور بود با چند نفر در یک خانه زندگی کند. حتی برای استفاده از اینترنت به منزل دوستان دیگرش می‌رفت و پس از مدتی یک خانه با وسایل به او دادند و خدمات پزشکی محدودی به مدت ۶ ماه در اختیارش گذاشتند و بعد از آن هم تمام هزینه‌های درمانش را باید بصورت شخصی پرداخت می‌کرد. در طول ۱۱ ماه که در آمریکا بود تحت درمان پزشکان قرار داشت اما عملاً او را نه بستری کردند و نه خدمات درمانی قابل توجهی در اختیارش قرار دادند و حتی وضعیتش روز به روز بد‌تر می‌شد. خودش یکبار به من گفت که یکی از پزشکان با گفتن این مسئله که ممکن است به زودی تمام بدنش فلج شود و عمر زیادی نخواهی داشت، او را از ادامهٔ زندگی ناامید کرده است. همین مسئله تاثیر منفی زیادی در روحیه‌اش گذاشته بود که باعث شد در کلاس‌های زبان شرکت نکند و بیشتر وقتش را در خانه می‌گذراند. من فکر می‌کنم لازم بود که همیشه یک نفر یا یک پرستار در کنار علیرضا می‌بود و نمی‌بایست او را تنها می‌گذاشتند.علیرضا همیشه از اینکه دست و پا‌هایش در خیابان بی‌حس می‌شود و ممکن است هر لحظه در خیابان بیافتد، برای ما می‌گفت و رفتن به بیرون از خانه برایش خطرناک بود. او همیشه از اینکه نمی‌توانست از امکانات زیادی که در آمریکا وجود داشت استفاده کند غمگین بود.علیرضا تصمیم داشت بخاطر مشکلاتی که در آمریکا داشت برای ادامهٔ زندگی نزد من در مالزی بیاید اما تقدیر برایش طور دیگری رقم خورد و در ۲۸ آبان ۱۳۹۰ در حالی که در خانه‌اش پشت کامپیو‌تر نشسته بود بر اثر خونریزی مغزی فوت می‌کند.
شما چگونه متوجه فوت علیرضا شدید و چه شد که پیکرش را به آلمان منتقل کردید؟


ما ۲ روز از علیرضا خبر نداشتیم. تا اینکه روز ۳۰ آبان ۱۳۹۰ خواهرم از ایران با من تماس گرفت و گفت که مسئولین سازمان اسکان مجدد شهر بوستون با او تماس گرفتند و موضوع را به اطلاع خانواده رسانده‌اند. آن‌ها همچنین گفته بودند که پس از کالبد شکافی، می‌توانند پیکر علیرضا را در آمریکا به خاک بسپارند و فیلم آن را برای خانواده ارسال کنند. اما خانواده ما تصمیم گرفتند که پیکر علیرضا را در جایی نزدیک‌تر به ایران و خانواده‌اش به خاک بسپارند و بخاطر مشکلات سفر به آمریکا و همچنین رعایت مسائل امنیتی که ممکن بود از سوی دولت جمهوری اسلامی پیش بیاید، پیکر علیرضا را به ایران منتقل نکنند و آن را به آلمان و نزد خاله و دایی بفرستند و در آنجا به خاک بسپارند.این مراحل حدود ۵۰ روز طول کشید و نهایتاً در روز ۱۷ دی ماه ۱۳۹۰ پیکر علیرضا به آلمان منتقل شد و تا طی شدن مراحل اداری و برگزاری مراسم خاکسپاری حدود ۲ هفته بعد یعنی روز جمعه ۳۰ دی ماه با حضور جمعی از اعضای گروه‌های فعال سیاسی و حقوق بشر ایرانی، در شهر برلین به خاک سپرده شد.در همین جا لازم می‌دانم از همهٔ افرادی که در طول این مدت برای تسریع در روند انتقال پیکر علیرضا به آلمان تلاش کردند تشکر کنم.با تشکر از شما که وقتتان را در اختیار این رسانه قرار دادید و با آرزوی تداوم راه علیرضای عزیز.
هرانا

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...