۱۳۹۰ آبان ۲۵, چهارشنبه

سکوت پدر یک زندانی سیاسی شکست: آرش ارکان مظلومانه و غریب جانش را از دست داد

اخبار مربوط به وضعیت بیماری و بهداشت برخی از زندانیان سیاسی و غیرسیاسی در حالی منتشر می شود که هنوز ابهامات زیادی در مورد تعداد کسانی که جان خود را در جریان بازداشت و در دوران سپری کردن محکومیت، از دست دادند وجود دارد.
پدر آرش ارکان یکی از دستگیر شدگان راهپیمایی ۱۳ آبان ۱۳۸۸ اینک پس از گذشت یک سال از درگذشت فرزندش، سکوت خود را شکسته است و می گوید: اگر به وضعیت بیمار آرش در زندان رسیدگی می کردند شاید پسرم مظلومانه از میانِ ما نمی رفت.
به گزارش جرس آقای اردشیر ارکان توضیح می دهد که فرزندش آرش ارکان در راهپیمایی اعتراضی مخالفان در ۱۳ آبان ۱۳۸۸ وقتی دید یکی از نوجوانان در حین فیلمبرداری از راهپیمایی کنندگان با ماموران درگیر شده بود به کمک او می شتابد که در نهایت برخورد فیزیکی آرش ارکان با یکی از ماموران منجر به دستگیریِ او می شود.آرش ارکان جوان ۲۶ ساله ایرانی از جمله زندانیانی بود که حتی پس از دستگیری نیز نامی از او در رسانه ها منتشر نشد. این جوان دچار بیماری کلیوی‌ بود که در طی دورانِ حبس وقتی بیماری او تشدید می شود به وی چند روز مرخصی برای مداوا داده شد اما به گفته خانواده اش، زمان مرخصی برای درمان وی کافی نبود و او را قبل از پایان مدتِ درمان به زندان اوین بازگرداندند به همین دلیل به گفته ی خانواده اش، بی‌توجهی مسولانِ زندان وضعیت این زندانی را وخیم‌تر کرد تا جایی که تنها سه روز پیش از اینکه جانش را از دست بدهد او را به بیمارستان بقیه الله منتقل می کنند که سرانجام آرش ارکان در روز نهم بهمن‌ ۱۳۸۹، پس از تحملِ یک سال و سه ماه زندان در بیمارستان جانش را از دست داد.گزارش های متعددی در مورد سرنوشت غم انگیز و مرگ تعدادی از زندانیان عقیدتی در زندان های جمهوری اسلامی ایران منتشر شده است که از نظر خانواده ها، وکلای آنان و همچنین افکارعمومی، این پرونده ها هنوز بسته نشده است. هدی صابر آخرین نفر بود که در هنگام سپری کردن دوران محکومیت خود به گواهی هم بندانش، به دلیلِ ضرب و شتم و سپس عدم رسیدگی پزشکی، جانش را از داست داده بود. احمد شهید گزارشگر ویژه حقوق بشر در سازمان ملل نیز به نام او در اولین گزارش خود اشاره کرده است. شماری دیگر از زندانیان نیز به دلیل بیماری و عدم مداوای کامل در دوران حبس جان خود را از دست دادند.اردشیر اردکان پدرِ این جوانِ ایرانی و همچنین یکی از دوستانِ نزدیکِ آرش ارکان که از نزدیک شاهد دستگیری وی در راهپیمایی روز ۱۳ آبان بوده است در این مصاحبه در مورد چرایی گمنام ماندن این جوان و همچنین شرحی از آنچه بر وی از لحظه ی دستگیری تا زمانِ جان دادن گذشته است را بازگو می کنند.
بیماریِ پسرم رسیدگی نشد جانش را از دست داد
اردشیر اردکان با تایید این نکته که فرزندش آرش ارکان در راهپیمایی سیزده آبان سال ۸۸ دستگیر شده است، می گوید: ما همه ی تلاشمان را کردیم آرش را از زندان بیرون بیاوریم حالا به هر نحوی مثلا سعی کردیم اطلاع رسانی نکنیم و از طریق وکیلش تلاش کنیم که پسرم آزاد شود اما ما موفق نبودیم و متاسفانه پسرم در ۹ بهمن ۸۹ از دست رفت.وی در پاسخ به اینکه پسرتان به دلیل اینکه بیماری کلیوی هم داشت آیا نتوانستید تلاش کنید که ایشان بیرون زندان تحت درمان قرار بگیرند، می گوید: یک بار قبل از آنکه برای پسرم این اتفاق بیفتد، یعنی دو هفته قبل از آنکه از دست برود آرش به مرخصی آمد که این مرخصی خیلی کوتاه بود و وضعیت او بهبود پیدا نکرد، وضعیت روحی اش هم اصلا خوب نبود چون امیدوار بود که آزاد می شود اما در همان دوره مرخصی به او حکم ده ماه زندان دادند. بعد از اینکه دو باره او را به زندان برگرداندند، به او رسیدگی نشد و اوضاع طوری نبود که بهبود پیدا کند یعنی تنها سه چهار روز قبل از اینکه جانش را از دست بدهد او را به بیمارستان بقیه الله منتقل کردند که دیگر فایده ای نداشت.وی در پاسخ به این پرسش که آیا در همان چند روزی که در بیمارستان بقیه الله بود موفق شدید از نزدیک با فرزندتان دیدار داشته باشید می گوید: نه، ما فقط روز آخر توانستیم آرش را ببینیم. یعنی ما مطلع شدیم که او در بیمارستان است اما اجازه نمی دادند او را ببینیم و در روز آخر با آشناهایی که در بیمارستان داشتیم و کارهایی که وکیلش انجام داد توانستیم پسرم را در همان روز آخر ببینیم.وی در مورد اینکه آیا برای برگزاری مراسم با مشکلی مواجه شده بودند یا خیر با ناراحتی توضیح می دهد: من تا روز هفتمِ پسرم اصلا توی این دنیا نبودم، یعنی اصلا باورم نمی شد که به همین راحتی و به همین سادگی من پسرم را از دست دادم، هنوز هم باورم نمی شود، هنوز هم فکر می کنم و امیدوارم یک روز در خانه ام باز شود و پسرم برگردد….اما مگر می شود همچین اتفاقی اینجا بیافتد و کسی به آدم کاری نداشته باشد؟ مگر می شود ما را به حالِ خودمان بگذارند؟ اگر اینکار را می کردند که ما چیزی نمی خواستیم.
آرش به خاطر اینکه حقش را خورده بودند رفت
وی در مورد روز دستگیری آرش می گوید: من خودم در آن روز دستگیری کنار آرش نبودم اما شنیدم، یک نوجوانی داشت از کسانی که دستگیر شده بودند عکاسی می کرد، آن نیروها دنبال آن نوجوان می دوند و پسر من هم دنبال آن نیروها می دود، فقط به خاطر اینکه پسرم یکی از نیروها را زد و ایشان از پسرم کتک خورد پرونده پسرم انقدر طولانی شده بود، در غیر اینصورت دادگاه باید خیلی زودتر از این برگزار می شد، اما آن آدم خیلی با ما راه نیامد، نمی دانم چه خصومتی داشت و چرا اما امیدوارم خودش پاسخگوی وجدانش باشد.آقای ارکان تاکید می کند که آرش اصلا فرد سیاسی نبود و حتی در دانشگاه هم فعالیت سیاسی نداشت. وی می گوید: او فقط به خاطر اینکه حقش خورده شده بود و تحقیر شده بود، به خاطر آن چیزی که خودش و همراهانش می خواستند (به راهپیمایی) رفت می خواهم بگویم فعالیت سیاسی نداشت.آقای ارکان در مورد پیگیری قضایی این ماجرا می گوید: من اصلا هیچ اعتقادی به دستگاه قضاییِ ایران ندارم و معتقدم اینها هیچ کاری برای ما نمی توانند انجام دهند، حتی اگر قاتلش شناسایی شود، حتی اگر همه ی این اهمال کاری هایی که در حق ما و آرش صورت گرفت، در نظر گرفته شود، باز هم عدالت برقرار نمی شود. اما من همین را فقط می خواهم بدانم اگر آن آقا خودش بچه دارد، فقط فکر کند این اتفاق برای پسر خودش افتاد، در درون خودش چه جوابی به خودش و فرزندش می تواند بدهد؟ اصلا جلوی ما و هیچ کس هم پاسخگو نباشد، فقط به وجدان خودش و بچه اش چه پاسخی دارد بدهد.از آقای ارکان می پرسم آیا ممکن بود خبررسانی در مورد وضعیت آرش، تغییری در وضعیت او ایجاد می کرد، چون پس از زندانی شدن آرش هیچ خبری در مورد بیماری و شرایطِ او در زندان منتشر نشده بود. وی پاسخ می دهد: این یکی از چیزهایی است که تا آخر عمرم مرا رها نمی کند، شاید غمش بزرگتر از غمِ از دست دادنِ آرش باشد. من واقعا حسرت می خورم از اینکه چرا ما یک همچین کاری کردیم، چرا همچین اشتباه بزرگی کردیم. خب بالاتر از سیاهی که دیگر رنگی نبود باید یک کاری می کردیم، متاسفانه در آن شرایط چنین تصمیمی گرفتیم اما خب اشتباه کردیم…شاید اگر اطلاع رسانی می شد آرش الان توی زندان بود شاید موضوع سیاسی می شد و شرایط بدی داشت اما حداقل بین ما بود و انقدر مظلومانه و غریب از بین ما نمی رفت.وی ادامه می دهد: ما همه ی تلاش مان این بود که فشار روی آرش کمتر باشد. ما سعی می کردیم ثابت کنیم که آرش کار سیاسی نکرد و کار و کمکش به آن نوجوان از روی جوانمردی بود و نمی خواست اخلال در نظام ایجاد کند، می خواستیم با این کار آرش را از زندان نجات دهیم اما خب اشتباه کردیم و این تصور غلطی بود که فکر می کردیم می شود همچین کاری کرد، اگر از روز اول شروع می کردیم به اطلاع رسانی شاید آرش انقدر غریبانه از دست نمی رفت.
آرش پشیمان نبود
پدر آرش ارکان در پاسخ به اینکه آیا آرش خودش در روزهای آخر زندگی اش بعد از تحمل زندان نکته ای گفته است که قابل توجه باشد، می گوید: پسر من اصلا پشیمان نبود و خیلی خوشحال بود که به یک نوجوان کمک کرده بود و فکر می کنم هنوز هم خوشحال است. وقتی آرش در مرخصی بود هم من از پسرم پرسیدم و هم دوستان آرش از او پرسیدند که اگر این اتفاق دوباره می افتاد آیا او دوباره این کار را انجام می داد، آرش بدون لحظه ای فکر کردن گفت من دوباره این کار را انجام می دادم و هیچ پشیمان نبود که به یک نوجوان کمک کرد. من هم خوشحالم که چنین پسری دارم.پدر آرش ارکان می گوید: من فکر می کنم همه ی کسانی که بعد از انتخابات کشته شدند، بچه های خودم بودند، همه شان سرشار از شرافت و نجابت بودند، پسر من هم یکی از آنهاست، نجیب و آرام و شریف بود و می ماند.
روایتِ یکی از شاهدان دستگیری آرش ارکان
آرش ارکان جوان ۲۶ و فوق لیسانس مدیریت صنعتی از دانشگاه آزاد بود که روز سیزده آبان ۸۸ به همراه برخی از دوستانش در راهپیمایی شرکت کرده بود. یکی از همراهان و دوستان نزدیک آرش که در روز دستگیری از نزدیک شاهد ماجرا بوده است می گوید: روز سیزده آبان مثل تمام روزهایی که تجمع و تظاهراتی بود، ما هم رفته بودیم. داخل خیابان ویلا که شدیم ، یک محوطه دست ساز ساخته شده بود که از بیرون داخلش معلوم بوداولش من و آرش متوجه اون کانتکس نشده بودیم فقط دیدیم یه پسر بچه ای که حدودا شانزده یا هفده ساله بود از آنها عکس می گرفت و از چشماش و حرکاتش هم معلوم بود که اصلا اینکاره نیست. از نحوه ی متعجب شدنش معلوم بود که کاملا برایش تازگی داره و پیدا بود از روی کنجکاوی داشت عکس می گرفت. در کسری از ثانیه بود که صدای فریاد «بگیرش، بگیرش» بلند شد، همه دویدند، آرش هم دوید دو یا سه نفر که کاور لباس نظامی به تن داشتند، دنبال آن پسر نوجوان دویدند و یکی از آنها جلوتر بود آرش هم دنبال آنها می دوید. آرش برای اینکه پسر نوجوان را نجات دهد که دنبال او ندوند و دستگیرش نکنند، زد زیر پای نفر اول هم خودش افتاد هم آن مامور. بعد دیگه انگار آن نوجوانی که داشت عکاسی می کرد فراموش شد شاید هم فرار کرده بود. طعمه حاضر و آماده تری مثل آرش آماده شده بود. من فقط حواسم به آرش بود که گیر افتاده بود و مشت و لگد سه نفر که انگار قاتلی را گرفته باشند، فقط او را می زدند. در این حد عصبانی و پر خشونت آرش را می زدند. یک گردنبند فروهر گردن آرش بود که یک نفر از آن مامورها گردنبند را کند با همان می زد تو سر و صورت آرش از شدت حرص هم بلند داد می زد.این راوی از بی خبری در مورد وضعیت آرش ارکان در ماه های اول دستگیری خبر می دهد و می گوید. آرش همان روز سیزده آبان زندانی شد، در روزهای اول که کسی نمی توانست ملاقاتی داشته باشد. چندین تماس از زندان برقرار شده بود آن هم بعد از گذشت ماهها که اجازه داده بودند تماس بگیرد. اینکه بگویم آرش سیاسی نبود خیلی تکراری است چون هیچ کدام از ما سیاسی نبودیم ولی سیاست خودش را چسباند و سایه انداخت روی زندگی ما.وی در مورد علت محکومیت آرش ارکان در دادگاه می گوید: دادگاه که تشکیل شد به جرم ضرب و شتمِ مامور قانون و جلوگیری از اجرای حکم یا همان جلوگیری از اجرای ماموریت محاکمه شد. چون می گفتند کسانی که قصد دستگیری آن نوجوان در حال عکس گیری را داشتند مامور قانون شناخته شدند و کاور تن شان بود. تمام این مدت که آرش غریب و مظلوم توی زندان بود تمام تلاش وکیلش و ما بر این بود که ثابت کنیم آرش سیاسی نبود. که بعدها متوجه شدیم اشتباه محض بود. برای ‌ آرش ده ماه زندان مجدد بریدند در صورتی که آرش پیش از تشکیل دادگاه ۱ سال حبس کشیده بود.وی در پاسخ به این پرسش که آیا آثاری از ضرب و شتم هم روی بدن آرش بوده است می گوید: آثار ضرب و شتم روی کمرش بود، روی پاهایش هم جای آزار و اذیت بود ولی خودش انقدر تخریب شده بود که صحبتی نمی کرد. تصور من بر این است که فشار روانی که بر روی آرش در این مدت اعمال شده بود بیش از فشار جسمی بود چون آرش از پیش تر هم ساکت تر شده بود بعد از تقریبا یک سال که آمد بیرون بسیار سریع دادگاه تشکیل شد، اعلام حکم شد باز مجدد آرش را به زندان برگرداندند.
اگر مداوا می شد، زنده می ماند
این راوی در خصوص وضعیت بیماری آرش در زندان هم چنین می گوید: آرش در بچگی یک کلیه اش را بر اثر عفونت از دست داده بود و در زندان با این شرایط طبیعی بود که نیاز به مراقبت ویژه داشت.دکتر زندان باید می گفت آرش یک کلیه بیشتر ندارد و الان همان یک کلیه دچار مشکل شده است در زندان و بهداری زندان نمی تواند مشکل کلیوی آرش را مداوا کند. مطمئنا اگر به آرش رسیدگی می شد و امکانات پزشکی در اختیارش قرار می گرفت چنین اتفاق دردناکی نمی افتاد. چون آرش مبتلا به بیماری لاعلاجی نبود که نشود درمان کرد. فقط احتیاج به کمی توجه و مراقبت داشت که از او دریغ شد…شاید ما هم باید کاری می کردیم که نکردیم. سکوت کرده بودیم تا آرش دچار مشکلات بیشتری نشود. اول که امیدوار بودیم طبق قانون ، قاضی برایش کمتر از نه ماه زندان در نظر بگیرد تا بشود آن را خرید. قاضی باید مدت بازداشت غیر قانونی آرش که آن هم به مدت یک سال بود را لحاظ می کرد. حتی اگر آرش گناهکار شناخته می شد.وی در پاسخ به این سوال که آیا درخواست برای مداوا در بیرون از زندان هم صورت گرفت، می افزاید: چیزی حدود دو هفته یا سه هفته از بازگشتش به زندان نگذشته بود که حالش بد شد و به او مرخصی چند روزه دادند اما کافی نبود باز با همان حال خراب برگشت به زندان. فکر می کنم پس از بازگشتنش به زندان به ده روز هم نکشید که من از طریق وکیلشان خبر دار شدم آرش در بیمارستان بقیه الله بستری شده است.هیچ کس نفهمید آرش برای نجات یک هموطن خودش از دست رفت
وی در پاسخ به این پرسش که آیا در مدت مرخصی آرش هیچ گاه از زندان و بازجویی هایش چیزی از او شنیده اند، تصریح می کند: آرش در این مورد حرف نمی زد اما خوب می دانم که در مدت مرخصی و بیرون زندان هیچ وقت از آرش پشیمانی ندیدم. آرش نجیب و آرام بود و به همان نجابت و آرامی هم رفت. همیشه خوش بین بود و در بدترین شرایط هم کور سویی از امیدواری پیدا می کرد. یعنی هیچ کسی نفهمید آرش تنها به خاطر نجات یک هموطنش چقدر سختی کشید و در بهترین روزهای جوانی اش، با تن بیمارش در زندان ماند و دیگر تمام شد . از آرش هیچ چیزی باقی نمانده بود.دوست آرش ارکان در مورد آخرین دیدارش با آرش در بیمارستان می گوید: فقط چند دقیقه دیدمش فکر کنم دقیقا استخوانی روکش شده بود، آرش خیلی داغون شده بود و ما بعد از یک سال دیدیم که چه بلایی سرش آمد اما این ده روز آخر واقعا باورنکردنی بود. از آرش هیچ چیزی باقی نمانده بود. از بیمارستان که خارج شدیم تازه به میدان ونک رسیده بودم که با من تماس گرفتند و گفتند آرش تمام کرد. آرش به همین سادگی رفت، تمام شد…وی در پایان مصاحبه در مورد ناگفته هایی که باقی مانده است می گوید: ‌ناگفته دردی است که همه ی ما کشیدیم و می کشیم و گفتنی هم نیست. ناگفته شب ها و روزهای ست که بی عزیزانمان بر ما رفته است. ناگفته دقایقی ست که با امیدواری به آرزوی بازگشت آنها سپری کردیم. ناگفته آرزوهایی به خاک رفته آرش هایی بودند که حالا نیستند و به بی رحمانه ترین شکل ممکن و در عین حال به سادگی تمام از ما گرفته شده اند. بی آنکه کاری از دست مان بر آیدو همیشه برای ما و همۀ ما سوال باقی خواهد ماند که آن مامور قانون بعد از شنیدن تباه شدن آرش در زندان چه پاسخی به خودش خواهد داد؟

منبع : کلمه

بازجویی به خاطر برگزاری میهمانی عید غدیر در خانه یک زندانی سیاسی

در حالی که جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی به مناسبت عید سعید غدیر، عید بزرگ مسلمانان قصد دیدار با عاطفه خلفی، همسرحسن اسدی زید آبادی، زندانی سیاسی را که از خانواده سادات است، داشتند ماموران امنیتی درباره این میهمانی میزبان را مورد بازجویی قرار دادند .به جز تعدادی از خانواده های زندانیان، دوستان و اعضای خانواده و فامیل عاطفه خلفی نیز در این میهمانی شب عید غدیر حضور داشتند.براساس خبرهای رسیده به کلمه، اعضای خانواده، فامیل و تنی چند ازخانواده ها ی زندانیان سیاسی به مناسبت عید غدیر و هم زمانی اش با سالگرد ازدواج عاطفه خلفی و حسن اسدی زید ابادی دوشنبه هم زمان با شب عید غدیر به منزل اسدی زیدابادی رفتند.عاطفه خلفی، همسر حسن اسدی زید آبادی از زندانیان حامی جنبش سبز که به پنج سال حبس محکوم شده و میزبان این مراسم بود، ساعتی قبل از رسیدن میهمانان مقابل خانه اش مورد سوال دو مامورامنیتی قرارگرفت.آنهاسوالهایی درباره انگیزه برگزاری این میهمانی از وی پرسیدند. هر چند عاطفه خلفی می گوید برخورد این ماموران مودبانه بوده است، اما آنها با پرسش های متعددی از جمله اینکه چه کسانی در این مراسم شرکت می کنند و چرا برای برگزاری آن مجوز نگرفته اید؟ میزبان را مورد سوال و جواب قرار داده و تعجب او را برانگیختند چرا که برگزاری یک مراسم ساده در منزل نیازی به کسب مجوز ندارد .مهمانی شب عید غدیر در نهایت و پس از سوال و جوابهای ماموران امنیتی با آرامش کامل در منزل اسدی زید آبادی برگزار شد .این مراسم همراه با تلاوت قران بوده است.



کلمه

همسر مهندس توسلی : ماموران می گفتند مصاحبه نکنید

در حالیکه نزدیک به دو هفته از بازداشت محمد توسلی از چهره های شاخص نهضت آزادی ایران می گذرد اما هیچگونه اطلاعی از وضعیت و محل نگهداری وی در دست نیست.خواهر دکتر ابراهیم یزدی دبیرکل نهضت آزادی و همسر محمد توسلی با ابراز نگرانی از وضعیت همسرش به “جرس” می گوید: “آقای توسلی ۷۴ سال دارند و تا الان مشکل و ناراحتی جسمانی خاصی نداشتند و اگر مشکلی برایشان پیش بیاید بخاطر همین فشارهایی است که در انفرادی ممکن است به ایشان وارد شود. ما “بسیار” نگران حال ایشان هستیم. همان زمان هم به آقایان گفتم چرا با خانواده ما این برخوردها را می کنید؟ که فقط می گفتند صحبت نکنید، مصاحبه نکنید و سکوت کنید.محمد توسلی عضو شورای مرکزی و رئیس دفتر سیاسی نهضت آزادی ایران است. وی اولین شهردار تهران پس از انقلاب سال ۵۷ بود. مهندس توسلی پس از انقلاب چندین بار بازداشت شد. او به همراه دیگر اعضای نهضت آزادی ایران فروردین ماه سال ۸۰ بازداشت شد و پس از سپری کردن ۱۱ ماه زندان انفرادی با قرار وثیقه سنگین آزاد شد.این چهره برجسته نهضت آزادی ایران بار دیگر بدنبال انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ در ۲۶ خرداد در محل کار خود بازداشت شد. در تداوم فشارها بر مهندس محمد توسلی در همان روزها سارا و لیلا توسلی و مهندس فرید طاهری همسر سارا نیز بطور غیرقانونی بازداشت شدند. سارا توسلی به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم و در دادگاه تجدید نظر این حکم به پنج سال حبس تعلیقی تبدیل شد. لیلا توسلی نیز به دو سال حبس تعزیری و مهندس فرید طاهری نیز به سه سال حبس تعزیری محکوم گردیدند.به همین مناسبت “جرس” با خانم یزدی همسر مهندس محمد توسلی در خصوص آخرین وضعیت همسرش به گفتگو پرداخته که متن آن در پی می آید:

خانم یزدی نزدیک به دو هفته از بازداشت آقای مهندس توسلی می گذرد آیا اطلاعی از وضعیت ایشان دارید؟

در ابتدا این عید عزیز را به ملت ایران تبریک عرض می کنم. متاسفانه هیچ اطلاعی از وضعیت ایشان نداریم و در بی خبری بسر می بریم.

لطفا از نحوه بازداشت ایشان بگویید؟

روز پنج شنبه دو هفته پیش ساعت هشت صبح همان بازجوی ایشان که “همیشه” می آمد بهمراه شش هفت نفر مامور به منزل آمدند و ساعت یازده و نیم آقای توسلی را با خود بردند.

مشخص بود از سوی چه نهادی آمده اند و آیا حکم بازداشت و بازرسی منزل داشتند؟

نخیر، اول که گفتند ما فقط برای بازدید منزل آمده ایم اما از ظواهر امر معلوم شد که می خواهند آقای توسلی را با خود ببرند. اتاق آقای توسلی را خیلی گشتند و به ما گفتند که آنجا نرویم و من هم حالم خوب نبود و بچه ها گفتند در سالن بنشینم و خلاصه محدودیتهایی قائل شده بودند. تمام پوشه ها و برگه ها و کتابها را زیر و رو کردند و بعد گفتند دو تا گونی بدهیم تا یکسری وسایل را با خودشان ببرند.

حتی به شما نگفتند برای پیگیری به کجا مراجعه کنید؟

نخیر، اینها که چیزی نمی گویند اما احتمال می دهم ایشان را به ۲۰۹ برده باشند.

دفعه قبل هم بعد از انتخابات ۸۸ ایشان را به بند ۲۰۹ منتقل کرده بودند؟

بله، بعد از انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ ایشان را بازداشت کردند و یکماه و نیم ایشان را در انفرادی بند ۲۰۹ نگهداری کردند. اگر خاطرتان باشد دخترها را هم دستگیر کرده بودند…

اشاره داشتید یکماه و نیم در بند ۲۰۹ نگهداری شدند آیا در آن زمان تفهیم اتهام شدند؟

نخیر، به هیچ وجه!

واکنش شما به این برخوردها چه بود؟

همان زمان به آقایان هم گفتم که شما که اطلاع دارید من مریض هستم و حال مناسبی ندارم و این فشارها و استرس ها وضعیت من را بدتر می کند. بالاخره خودتان زن و بچه و خانواده دارید و این مسائل را خوب باید درک کنید! چرا با خانواده ما این برخوردها را می کنید و اینقدر ما را تحت فشار قرار می دهید؟

پاسخ آنها به شما چه بود؟

چه دارند که بگویند؟ فقط می گفتند که صحبت نکنید، مصاحبه نکنید و سکوت کنید.

در پایان نسبت به این وضعیت صحبتی دارید؟

شما خودتان می دانید که وقتی خانواده در بی خبری بسر می برد، چقدر تحت فشار و ناراحتی است .مخصوصا با توجه به سن ایشان که جوانی را پشت سر گذاشته اند و نباید این فشارها را متحمل شوند. انشالله هر چه زودتر تمام آنهایی که بی گناه در زندان هستند آزاد شوند و از این شرایط “نجات” پیدا کنند.ایشان چند سال دارند؟ آیا مشکل جسمانی خاصی داشتند که نیاز به رسیدگی پزشکی داشته باشند؟

آقای توسلی ۷۴ سال دارند که خوب اقتضای سن است اما تا الان مشکل و ناراحتی جسمانی خاصی نداشتند و اگر مشکلی برایشان پیش بیاید بخاطر همین فشارهایی است که در انفرادی ممکن است به ایشان وارد شود. ما “بسیار” نگران حال ایشان هستیم.

روحیه آقای توسلی چطور بود؟

الحمدالله “خوب” و بسیار “آرام” بودند.

مصاحبه از :مژگان مدرس علوم/جرس

۱۳۹۰ آبان ۲۴, سه‌شنبه

وضعیت وخیم حسین رونقی ملکی در اثر خونریزی داخلی

وضعیت جسمی حسین رونقی ملکی، زندانی سیاسی محبوس در زندان اوین به علت خونریزی داخلی وخیم است.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، وضعیت جسمی حسین رونقی ملکی به علت عدم رسیدگی پزشکی به این زندانی رو به وخامت گرویده به طوری که ادرار وی با لخطه های خون همراه شده است.حسین رونقی ملکی که به تازگی و برای سومین مرتبه متوالی کلیه اش تحت عمل جراحی قرار گرفته، بنا به گفته ی پزشکان به مرخصی استعلاجی نیاز دارد اما مسئولین زندان اوین از این ممانعت به عمل آورده و وی را به زندان منتقل کرده اند.گفتنی ست که رسیدگی پزشکی با تاخیر و نگهداری در محیط نامطلوب زندان از جمله عواملی است که موجب از کار افتادگی کلیه این زندانی شد و در صورت تکرار این موضوع جان وی در خطر قرار خواهد داشت.

بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:


بخش دوم ماده ۲۲ کنوانسیون حقوق زندانیان: زندانیان بیماری که نیاز به معالجات ویژه و تخصصی دارند باید به موسسات تخصصی یا بیمارستان های غیرنظامی در خارج زندان منتقل شوند. بیمارستان مورد اشاره باید تجهیزات لازم، تخت کافی، لوازم دارویی مناسب و پزشک متخصص و آموزش دیده برای مراقبت های پزشکی و درمانی از زندانی بیمار را داشته باشد.
ماده ۲۴ کنوانسیون حقوق زندانیان: پزشک زندان موظف است همه گونه آزمایش پزشکی را به محض ورود هر زندانی به زندان و همینطور در صورت لزوم به عمل آورد. بنابراین چنانچه زندانی مبتلا به بیماری جسمی یا روانی باشد، در اسرع وقت باید کشف شود و اقدامات لازم نظیر جداسازی زندانیان مشکوک به بیماریهای عفونی یا مسری و باقی اقدامات درمانی و پزشکی در مورد آنها به انجام برسد. در مورد زندانیانی که مبتلا به نقص فیزیکی (جسمی) یا روانی هستند خدمات توانبخشی باید ارائه شود. پزشک زندان همچنین موظف است میزان ظرفیت فیزیکی هر زندانی را برای کار و فعالیتهای جسمانی تعیین کند.
ماده ۲۵ کنوانسیون حقوق زندانیان: پزشک زندان موظف است مراقبت سلامت جسمی و روانی زندانیان باشد و باید بصورت روزانه و با دقت تمام زندانیان بیمار را ویزیت کند، اعم از همه کسانی که از بیماری شکایت دارند و یا حتی زندانیانی که تصور می شود تمارض می کنند.



بنا به اطلاع گزارشگران هرانا  

بازجویی مجدد از بابک داشاب در زندان اوین درباره ی بیانیه ۳۶ زندانی سیاسی

پس از احضار بابک داشاب زندانى سیاسى مامورانى از بند ٢الف به محل دادسراى اوین آمده و وى را در خصوص انتشار بیانیه ٣۶ تن از زندانیان سیاسى مورد بازجویى قرار دادند.بابک داشاب زندانی سیاسی محبوس در بند ۳۵۰ مورد بازجویی مجدد قرار گرفت. بابک داشاب از زندانیان حوادث عاشوراى پس از انتخابات سال٨٨ صبح روز دوشنبه ٢٣ آبان ماه به دادسراى مقدسى اوین احضار شد.بر اساس این گزارش پس از احضار این زندانى سیاسى مامورانى از بند ٢الف به محل دادسراى اوین آمده و وى را در خصوص انتشار بیانیه ٣۶ تن از زندانیان سیاسى مورد بازجویى قرار دادند.به گفته ی زندانیان سیاسی پس از گذشت ٢ساعت بازجویى بابک داشاب به بند ٣۵٠ اوین بازگردانده شده است.هفته ی گذشته سی و شش زندانی سیاسی منتقد در زندانهای اوین، رجایی شهر و خوزستان با صدور بیانیه ای درباره انتخابات آتی مجلس، ضمن هشدار به مسوولان ارشد نظام درباره روند فعلی اداره کشور، تاکید کرده بودند که صلاح جنبش سبز و جریان اصلاح طلب در این است که در صورت برگزاری انتخابات سالم و آزاد به طور یکپارچه از آن استقبال کنند و در صورت ناسالم بودن آن، با انسجام و وحدت و داشتن برنامه، عامل مشروعیت بخش به انتخاباتی ناسالم و غیرقانونی نشوند.به گزارش کلمه، این ۳۶ زندانی سیاسی در بخشی از بیانیه خود، مجلس فعلی را به مجلس دوران حسنی مبارک در مصر تشبیه کرده و نوشته بودند: بدون وجود مجلسی متشکل از نمایندگان واقعی و مدافع حقوق مردم، نه تنها احقاق حقوق از دست رفته مردم، بلکه جلوگیری از مفاسد بزرگی که اخیرا تنها نمونه هایی از آن – آن هم نه به طور کامل – انتشار یافته، امکان پذیر نیست.زندانیان سیاسی حامی جنبش سبز در بیانیه خود به تحلیل مفاسد اقتصادی دولت دهم از جمله اختلاس ۳۰۰۰ میلیارد تومانی نیز پرداخته و نوشته بودند: از وقوع مفاسد اخیر نباید متعجب بود زیرا دولتی که امانتدار رای مردم نباشد و در انتخابات با رای مردم آنچنان بازی کند، طبعا امانتدار سرمایه های معنوی و مادی مردم هم نمی تواند باشد.بابک (رجبعلی) داشاب دانش آموخته فلسفه غرب در مقطع کارشناسی از دانشگاه تبریز و دانشجوی مقطع کارشناسی ارشد دانشگاه شهید بهشتی است که در جریان حوادث عاشورای سال ۸۸ با یورش نیروهای امنیتی به منزلش بازداشت شد و دوران بازجویی اش را در بند ۲ الف سپاه گذراند.وی در دوران بازجویی خود به شدت مورد شکنجه و آزار و اذیت روحی قرار گرفت، که به گفته خودش بارها شد که دیگر تصور نمی‌کرد بتواند زنده بماند. بابک داشاب در جلسه دوم دادگاه های نمایشی رسانه ای دستگیرشدگان عاشورا محاکمه شد که صحبت های وی به صورت گزینشی از صدا و سیمای پخش شد. قسمتی از صحبت هایش که هیچ گاه انعکاس پیدا نکرد قسم خوردن بابک به چشمان پسرش است که با این قسم اتهاماتش را نپذیرفت.وی در مرحله بدوی به اتهام اجتماع و تبانی به قصد انجام جرایم علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام به تحمل ۶ سال حبس محکوم شده بود. رای که در مرحله تجدیدنظر به شعبه ۵۴ تجدیدنظر دادگاه انقلاب به ریاست قاضی موحد ارجاع شد و نهایتا حکم صادره شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب از ۶ سال به ۵ سال کاهش یافت.



کلمه

داماد سید مصطفی تاجزاده: بعد از نامه وی به خامنه ای، ملاقات ها قطع شده است

در پی افزایش فشارها و محدودیت ها بر سید مصطفی تاجزاده، بیست و پنج روز است که از وضعیت وی اطلاعی در دست نیست و این مسئله موجبات نگرانی خانواده و همراهان این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی را فراهم کرده است.این در حالی است که سید مصطفی تاجزاده از یک سال و نیم گذشته بطور غیرقانونی در قرنطینه و انفرادی بسر می برد و طی هفته های گذشته اقدامات و محدودیت ها غیرقانونی دیگری بر روی وی و خانواده اش صورت گرفته است.علی طباطبایی داماد سید مصطفی تاجزاده با ابراز ناراحتی از قطع ملاقات ها و بی خبری از وضعیت آقای تاجزاده به جرس می گوید: “بعد از نامه آقای تاجزاده ملاقات های ایشان با خانواده قطع شده و الان حدود بیست و پنج روز است که خانواده با ایشان ملاقات نداشته است. البته در ابتدا گفتند که به علت تعمیرات ملاقات ها لغو شده در صورتیکه خانواده زندانیان دیگر که در همان جا نگهداری می شوند با عزیزان خود ملاقات کرده اند و هیچ تعمیراتی نبوده است! بازجوهای آقای تاج زاده که مربوط به حفاظت اطلاعات سپاه هستند مانع از ملاقات می شوند و این بار نیز مشخصا گفتند آقای تاجزاده زیاد صحبت می کند.عضو در بند سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در نامه ای خطاب به آقای خامنه ای نوشته است: “من نگران محکومیت و حبس همسرم نیستم و محکومیت او مانع اظهار نظر من در باره مسائل کشور نخواهد شد، بی شک شریک و همراه زندگی من این ظلم را نیز تاوان ادامه راهی می‌داند که مشترکاً برگزیده‌ایم. دخترانم نیز خدایی دارند مهربان‌تر و رحیم تر و کریم‌تر از آن که آنان را نیازمند خلقش کند. من به این می‌اندیشم نظامی که با این سرعت در سراشیبی سقوط اخلاقی و معنوی حرکت می‌کند چه سرنوشتی خواهد یافت و این ملت چه تاوان سنگینی از این بابت خواهد پرداخت. من تنها این را می‌فهمم که آن چه که امروز به نام دین و نظام دینی در این کشور اجرا می‌شود هیچ نسبتی با دین ندارد و مسؤلانی که آمر و عامل این امور هستند هیچ نسبتی با دین و خدای دین ندارند.طباطبایی در ارتباط با نامه آقای تاجزاده که منجر به ممنوع الملاقاتی ایشان شده ادامه می دهد: “آقای تاجزاده بارها گفته اند که بخاطر مواضع و حرفهایشان حاضرند زندان غیرقانونی را تحمل کنند و پای اعتقادات خود هم تا آخر خواهند ایستاد. اما از اینگونه برخوردها با خانواده اشان از جمله برگزاری دادگاه برای همسرشان بشدت ناراحت هستند و بخاطر همین یک نامه ای خطاب به رهبری نوشتند و در آن نامه هم اعلام کردند که من چیزی از شما نمی خواهم زیرا تجربیات گذشته نشان دهنده نافرجامی مطالباتمان است. فقط غرض از نوشتن نامه این است که یادآور شوم قبلا چنین برخوردهایی با خانواده های زندانیان سیاسی صورت نمی گرفته است.دادگاه فخرالسادات محتشمی پور همسر تاجزاده در حالی برگزار گردید که وی حاضر به دفاع از خود در دادگاه نشد زیرا به اعتقاد این عضو جبهه مشارکت، در طول تاریخ اسلام و ایران مراجع و علما پناهگاه ستمدیدگان بوده اند اما او حالا به جرم مراجعه به بیوت مراجع باید محاکمه شود.داماد وی در این خصوص بیان می کند: “در دادگاهی که به ریاست قاضی مقیسه برای خانم محتشمی پور تشکیل شد ایشان دفاع نکردند، بخاطر اینکه همانطور که آقای تاجزاده هیچگاه در دادگاههای غیرقانونی حاضر به دفاع نشدند وی نیز بخاطر اتهامات واهی حاضر به دفاع از خود نشد. برخورد آقای مقیسه هم در جلسه دادگاه بشدت بد بوده و به خانم محتشمی پور گفته بود شما و همسرتان ضدانقلاب هستید و کارهایتان بر علیه نظام است و ما اجازه چنین برخوردهایی را نمی دهیم. حالا خانم محتشمی پور منتظر صدرو حکم هستند که احتمالا با اینگونه برخوردها و حرفها حکم سنگینی هم صادر خواهد شد. ناراحتی آقای تاجزاده این است که حاضرند فشارها را خودشان به تنهایی تحمل کنند اما به خانواده فشاری وارد نشود. اما علی رغم این فشارها خانم محتشمی پور “محکم” و “مصمم” تا آخر پشت همسرشان ایستاده اند.روز بیستم آبان ماه سال گذشته آقایان تاجزاده و نوری زاد در قرنطینه اوین و در اعتراض به بی عدالتی ها و محرومیت از حقوقشان دست به روزه اعتراضی زدند. بعد از اعتصاب غذای نوری زاد و آزادی او هنگامی که از تاج زاده خواسته شد به دو الف بازگردد، به شدت واکنش نشان داد و با تأکید بر غیرقانونی بودن بازداشتگاه سپاه در اوین، تهدید به اعتصاب غذا کرد و از آن هنگام تا کنون به روزه های اعتراضی خود ادامه داده است.این عضو برجسته سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی ایران که نزدیک به یکسال است که به روزه های اعتراضی خود ادامه می دهد به مردم ایران پیشنهاد کرده است: “هم وطنان عزیز برای نشان دادن اعتراض خود به اقدام غیرقانونی حبس خانگی آقایان موسوی و کروبی و خانم رهنورد و نیز محکومیت احکام غیرقانونی و غیرعادلانه علیه فعالان سیاسی، انتخاباتی، مطبوعاتی، فرهنگی و هنری و اعلام هم بستگی با همه زندانیان سیاسی و عقیدتی در کنار فعالیت های دیگر، اولین دوشنبه هر ماه را روزه بگیرند و یا دست به اعتصاب غذا بزنند.آقای طباطبایی با اشاره به مقاله آقای تاجزاده و دعوت ایشان از مردم برای حرکتهای عمومی ادامه می دهد: ” برای مثال ایشان از مردم دعوت کرده اند که روزهای دوشنبه روزه بگیرند یا اعتصاب کنند و یاد شهدا را زنده نگه دارند، گویا این صحبتها به حضرات فشار آورده و به همین خاطر سخت گیرهایشان را “افزایش” می دهند. خود آقای تاجزاده همزمان با آقای نوری زاد اعتصاب غذا را شروع کردند و بعد از آزادی آقای نوری زاد، آقای تاجزاده به روزه های اعتراضی خود ادامه دادند و الان نزدیک به یکسال می شود و اعلام هم کرده اند که تا زمان تداوم این اقدامات و برخوردهای غیرقانونی به روزه های اعتراضی خود ادامه خواهند داد.وی به شرایط نامناسب زندان و نگهداری آقای تاجزاده در بند متادون به صورت انفرادی اشاره کرده و اضافه می کند: “همانند همه خانواده های زندانیان سیاسی در خصوص وضعیت جسمانی آقای تاجزاده نگران هستیم. بخاطر شرایط نامناسب زندان و اینکه سیستم گرمایشی زندان اوین خراب است و شرایط مناسبی ندارد. بعد از عمل جراحی هم دکتر برای آقای تاجزاده فیزیوتراپی تجویز کرده که باید رسیدگی شود و ایشان مشکلات جسمانی دیگری هم دارند اما از آنجایی که در انفرادی نگهداری می شوند از وضعیتشان اطلاع نداریم. زمانی هم که فشارها زیاد می شود باعث افزایش نگرانیهای ما می شود و نمی دانیم چه اتفاقی برای ایشان می افتد؟ علی الخصوص با توجه به شواهدی که قبلا بوده درخصوص زندانیان که نامه به رهبری می نویسند و سخت گیری هایی که برای آنها در نظر گرفته می شود باعث افزایش نگرانی ما شده است. در هر حال ما امیدوار هستیم این فشارها را بر دارند و حداقل بتوانیم ایشان را ملاقات کنیم اما در صورت تداوم این فشارها اقدامات دیگری را در دستور کار خود قرار می دهیم.طباطبایی در پایان می گوید: “آقای تاجزاده همانطور که از نامه ها و مقالاتشان مشخص است همیشه تاکیدشان بر خواست و صلاح مردم ایران بوده و هیچگاه کار غیرقانونی انجام نداده اند و بخاطر همین امیدواریم عقلای قوم تا دیر نشده بر سر عقل بیایند و به این رفتارهای غیرقانونی خاتمه دهند. زیرا اینگونه برخوردها نشان می دهد که آنها قابلیت انتقادپذیری را ندارند و کم کم دارند به آخر خط می رسند.گفتنی است، در پی اقدامات و فشارهای مضاعف بر زندانیان سیاسی، جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی با صدور بیانیه ای اعلام کرده اند: “در هر نامه در خصوص وضعیت عزیزانمان اطلاع رسانی خواهیم کرد، ضمن محکوم کردن این اعمال ضد انسانی و غیر اسلامی از مسئولان نظام می خواهیم با بررسی دقیق وضعیت آقای تاجزاده و سایر عزیزانی که در زندانها و بازداشتگاه های غیر قانونی به سر می برند، تدبیری اندیشیده و تا اوضاع بیش از این وخیم نشده اقدام به آزادی زندانیان سیاسی نموده و تا دیرتر از این نشده به آغوش ملت بازگردند که اگر این پشتوانه را از دست دهند دیگر نه سرمایه ای برایشان خواهد ماند و نه راه بازگشتی خواهند یافت.



نوروز

آیا می دانید درایران چه می گذرد

شیرین عبادی رئیس کانون مدافعان حقوق بشر و برنده جایزه صلح نوبل به دعوت وزارت امور خارجه هلند، شانزدهم آبان جاری در مرکز فرهنگی بالی در آمستردام درباره « وضعیت حقوق بشر و تبعیضات علیه مذاهب در ایران»، سخنرانی کرد.عبادی درسخنرانی اش به مسائل دیگری مانند انرژی هسته ای، تحریم مقامات ایرانی و سیاست دول غربی دراین زمینه هم پرداخت. عرصه سوم

او با انتقاد از سیاست دوپهلوی اتحادیه اروپا در قبال ایران خواهان اتخاذ سیاست‌های راه گشا و جدی‌تر دولت غربی در قبال مسأله حقوق بشر و احیای دموکراسی در ایران شد.

متن خلاصه شده سخنان شیرین عبادی و پاسخ او به پرسش ها را در اینجا می خوانید:

سازمان ملل تمام شروط غیر معمول دولت ایران را در مورد گزارشگر ویژه حقوق بشر قبول کرد. اینکه او باید مرد، مسلمان و غیر غربی باشد و احمد شهید را که واجد این شرایط بود معرفی کرد. با این همه علیرغم درخواست های متعددش اجازه ورود او را به ایران ندادند. و برای آنکه از اقدامات احمد شهید جلوگیری کنند، از پارلمان اروپا خواستند که نمایندگانی برای بازدید به ایران بفرستند. من در پارلمان اروپا جلسه داشتم، به من گفتند که ما عازم ایران هستیم. من گفتم که دولت ایران می‌خواهد از شما سوء‌استفاده کند و می‌گوید که احمد شهید بی‌طرف نیست. شما اجازه ندهید که ازتان سوء‌استفاده کنند. از آنها بخواهید که اجازه ملاقات شما را با خانواده‌های زندانیان سیاسی ، خانواده شهدای حوادث پس از انتخابات و فعالان جامعه مدنی بدهند و اگر موافقت کردند آنوقت به ایران بروید. تا رفتن شما به ایران باعث این ادعا نشود که بگویند درهای ما با بروی همه باز است. همین اتفاق هم افتاد و دولت ایران باز هم به همان دلایل به نمایندگان اروپا اجازه ورود نداد.احمد شهید در گزارش خود می‌گوید که وضعیت حقوق بشر در ایران بدتر از آن چیزی است که او تصور می‌کرده ومن حالا می‌خواهم بگویم در ایران چه می گذرد.

اعمال تبعیض در مورد ادیان

دولت ایران به کنوانسیون های بین‌المللی حقوق بشر پیوسته و متعهد شده که آن‌ها را اجرا کند. اما قوانین تصویب شده پس از انقلاب کاملاً در تضاد با این کنوانسیون هاست. مثلاً تبعیضات علیه سایر مذاهب و اگر چه ادیان مسیحی، یهودی و زرتشتی به رسمیت شناخته شده‌اند، اما سایر ادیان مانند بهائیت با تبعیضات بی شمار مواجه اند. در ایران سی هزار بهایی زندگی می‌کنند که از کلیه حقوق مدنی وغیره محرومند. آنها اجازه تحصیل در دانشگاه را ندارند و وقتی خودشان دانشگاهی غیررسمی برپا کردند، دولت آن را تعطیل و مسئولانش را دستگیر کرد. پیروان ادیان دیگر هم مورد تبعیض قرار می گیرند. مثلاً اگر یک مسیحی فوت کند و در میان ورثه او فرد مسلمانی باشد. اموال او نه به فرزندانش که مسیحی اند، بلکه به آن فامیلی که مسلمان شده می رسد. یوسف ندرخانی یکی از موارد اخیر است. فردی که به دین مسیح گرویده و حکم اعدام او صادر شده که به خاطر اعتراضات بین‌المللی فعلاً اجرا نشده است.

تبعیض براساس جنسیت

در این مورد موارد زیادی را می‌توان برشمرد. ارزش جان یک زن نیمی از ارزش جان یک مرد است. اگر مرد و زنی درخیابان تصادف کنند، خسارتی که به زن می‌دهند نصف خسارتی است که به یک زن می دهند. شهادت دوزن معادل با شهادت یک مرد است. مرد حق دارد چهاربار ازدواج کند و بدون عذر موجه زنش را طلاق دهد و بسیاری از موارد دیگر.

آزادی بیان در ایران

آزادی بیان پله اول دموکراسی است. درایران آزادی بیان خیلی محدود است. ژورنالیست های ما در زندانند. به گزارش سازمان روزنامه نگاران بدون مرز، تعداد ژورنالیست های زندانی در ایران بیشتر از همه کشورها است و از نظر میزان آزادی بیان ما در پایین‌ترین رده در لیست جهانی و سه تا مانده به آخر هستیم. در ایران حتی وکلا اجازه دفاع از موکل خود را در دادگاه ندارند و در صورت دفاع تحت تعقیب قرار می گیرند. بیش از چهل و چهار وکیل به همین علت مورد بازخواست و بعضی هاشان الان در زندان هستند. مثل همکار عزیرم نسرین ستوده که به شش سال حبس محکوم شده و یا آقایان سیف زاده، سلطانی، شعله سعدی و دیگران. وکیل سکینه آشتیانی که به سنگسار محکوم شده بود و شما هلندی های مهربان از او دفاع کردید و به خاطر همین حمایت بین‌المللی سنگسار نشد، اما او جاوید هوتن کیان به خاطر دفاع از سکینه آشتیانی به یازده سال زندان محکوم و حالا درزندان است. من از شما می‌خواهم از او دفاع کنید همانطورکه از موکلش دفاع کردید.

فقر شدید در ایران

مردم ایران خیلی از وضعیت خود ناراضی اند. مسأله فقط خشونت حکومت نیست. فقر بسیار گسترش یافته و نود درصد از کارگران ما زیرخط فقر اند. مجموعه این شرایط باعث شده که پایگاه مردمی حکومت روز به روز ضعیف‌تر شود.

سیاست خارجی اشتباه

مردم سوریه قیام کرده‌اند و همه دنیای عرب و اسلام و حتی ترکیه از آنها دفاع می کنند. اما تنها کشوری که به بشار اسد پول و اسلحه داد دولت ایران است. در تظاهرات مردم سوریه پرچم ایران را آتش می‌زنند و فریاد می‌کنند : «ایرانی برو بیرون». فیلمش را می‌توانید روی یوتیوپ ببیند. دولت ایران حتی برای شورشیان سنگال اسلحه می فرستد. مردم ما می‌گویند کارگران ما گرسنه هستند. چرا ما باید به شورشیان سنگال کمک کنیم؟

انرژی هسته ای

دولت ایران ادعا می‌کند که از انرژی هسته ای برای مقاصد صلح آمیز استفاده می کند. اخیراً نیروگاه اتمی بوشهر شروع به کار کرده و برق تولید می کند. به فرض اینکه دولت ایران درست بگوید می‌دانیم که نیروگاه اتمی از نظر زیست محیطی مناسب نیست. ایران روی خط زلزله است. و اگر مثلاً فاجعه فوکوشیما در ایران تکرار شود، می‌دانید چقدر آدم کشته خواهد شد؟ ما چرا نباید با این همه آفتاب از انرژی خورشیدی استفاده کنیم؟ در زمانی که بسیاری از کشورها متوجه عواقب تخریبی نیروگاه های هسته ای شده و آنها را تعطیل می‌کنند، ما باید به خاطر لجبازی عده ای تعداد نیروگاه ها را بیشتر کنیم، به همین دلیل تحریم و مجازات شورای امنیت هم بیشتر شده است. مردم ایران می‌پرسند چرا لجبازی می‌کنید و چرا منافع ملی را فراموش می کنید؟

مبارزه برای دموکراسی، نقش غرب و تحریم مقامات ایرانی

مبارزه برای دموکراسی و حقوق بشر درایران وظیفه ماست و آن را به خوبی داریم انجام می دهیم. تنها خواسته ما از غرب آنست که از دیکتاتورها حمایت نکند. شرکت اریکسون سوئدی نرم افزاری به دولت ایران داده تا تلفن‌ها و ای میل های مارا کنترل کند. با کمک یک شرکت فرانسوی آنها توانستند دسترسی مردم به تلویزیون بی بی سی و غیره را محدود کنند. چرا سارکوزی جلو این کار را نمی گیرد. ما با حمله نظامی و تحریم اقتصادی مخالفیم. چون به مردم صدمه می خورد. من از دول غربی می‌خواهم که با ایران معاملاتی نکنند که در نیتجه آن مردم سرکوب شوند.دولت ایران خیلی فاسد است. و اخیراً هم اختلافات درمیان آنان بالا گرفته است. تنها به یک رقم اختلاس هزار میلیارد دلاری اخیر توجه کنید. من از شما یک سؤال دارم آیا آنها این پولها را دربانک های آفریقا و یا امریکای جنوبی می گذارند؟ نه. این پولها در بانکهای اروپایی هستند. پیش شما. دیکتاتورها وقتی از قدرت ساقط و بازنشسته می‌شوند قصرهای زیبا دراروپا می خرند. شما چرا آنها را راه می دهید؟
پارلمان اروپا بالاخره لیست افرادی که در ایران به هر طریق علیه مردم اقدام کرده‌اند را منتشر کرد. تا آنها نتوانند به اروپا سفر کنند. ما پس از سالها مذاکره اروپا را وادار کردیم که گروهی از مقامات را در ایران تحریم کند، اما وقتی سه تای آنها وزیر شدند شما تحریم را برایشان لغو می کنید!این سه نفر وزرای امور خارجه، نفت و دفاع هستند. می‌گویید لازم است برای مذاکره! چون این وزرا باید بتوانند به اروپا سفر کنند.بنابراین از من نپرسید راه چاره چیست؟ به قوانین خودتان احترام بگذارید. یعنی در واقع شما با لغو این تحریم به دولت ایران جایزه دادید و آنها شما را به این ترتیب مسخره کردند.

جامعه مدنی

اطلاع رسانی در کشورهای دموکراتیک غربی خیلی اهمیت دارد. شما باید در این زمینه کوشا باشید. به جامعه مدنی و کسانی که معتقد به حقوق بشر هستند رأی دهید. به احزابی رأی دهید که در این زمینه فعال اند. ایرانیان هرکجا که هستید باید اطلاع رسانی کنید عکاسی ، نوشتن مقاله، حتی در صحبت‌های خودمانی در محل کار بگویید که در ایران چه خبر است. در انتخابات کشورهایی که درآن زندگی می‌کنید شرکت کنید. به گروه‌های مدافع حقوق بشر رأی دهید. کار من دفاع از حقوق بشر و نه رهبری سیاسی است. من همیشه درکنار محرومان خواهم بود و آرزو دارم به کارم خودم یعنی وکالت برگردم.


خبرنامه ملّی ایرانیان

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...