۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

امیرعلی علامه زاده، بازداشت شد

امیرعلی علامه‌زاده روزنامه نگار و خبرنگار خبرگزاری ایلنا، صبح روز شنبه گذشته بازداشت شد.به نقل از تارنمای جرس، علی رغم گذشته یک هفته از بازداشت این روزنامه نگار از محل بازداشت و نهاد امنیتی مسئول این دستگیری اطلاعی در دست نیست. گفتنی است بازداشت علامه‌زاده خبرنگار حوزه بین الملل ایلنا در حالی رخ داده که چند روز پیش اعلام شد مهرداد سرجویی همکار مطبوعاتی روزنامه‌های انگلیسی زبان چاپ تهران که در حوزه بین الملل فعالیت می‌کرد، نزدیک به دو ماه و نیم قبل بدون ارائه دلیل مشخصی در منزلش بازداشت و به بند ۲۰۹ وزارت اطلاعات منتقل شده است. سرجویی که با ایران نیوز همکاری می‌کرد، در منزل شخصی‌اش بازداشت شد و هم اینک در وضعیتی بلاتکلیف دربند ۲۰۹ زندان اوین محبوس است.

بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
بند ۱ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد. هیچ کس را نمیتوان خودسرانه دستگیر یا بازداشت کرد.
بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.
ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.
ماده ۹۲ کنوانسیون حقوق زندانیان: زندانی محاکمه نشده باید اجازه داشته باشد بلافاصله خانواده خود را از بازداشت، مراحل محاکمه و از احوال خود مطلع کند. همچنین تمام امکانات مناسب برای برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و نیز ملاقات حضوری، با نظارت و با در نظر گرفتن مقررات زندان و حفظ امنیت و نظم زندان، می بایست برای وی مهیا باشد.

گزارش هرانا

انتقال ناگهانی پانزده زندانی آذری به اطلاعات

عزیز پورولی یکی از فعالین سرشناس آذربایجان است که به همراه بیست و نه نفر از دیگر فعالان در مراسم افطاری در محله قوم تپه دستگیر شده و بعد از بیست روز حبس در زندان اطلاعات به بند قرنطینه زندان مرکزی تبریز منتقل شده است.اما پیگیری های خانواده وی برای اطلاع از اتهام وی و انتقالش به بند عمومی تاکنون به نتیجه نرسیده است. خانواده وی که برای اولین بار موفق شده اند او را ملاقات کنند از شرایط نگهداری وی در بند قرنطینه و وضعیت نامناسب روحی ابراز نگرانی می کنند.حبیب فرزند ارشد عزیز پورولی در این خصوص به “جرس” می گوید: ” حدود چهار روز پیش یک ملاقات حضوری دادند و بالاخره توانستیم ایشان را ببینیم که این اولین ملاقات بعد از بازداشت ایشان بود.از دوم شهریور ماه که ایشان را در مراسم افطاری به شکل غیرقانونی و بطور وحشیانه بدون حکم بازداشت و اعلام اتهام، آنها را بازداشت کرده بود تا بیست روز ایشان را در اطلاعات نگه داشتند و از آنجا به بند قرنطینه زندان مرکزی تبریز منتقلش کردند و علی رغم اینکه وعده دادند که دو روز پیش به بند عمومی منتقلش می کنند اما هنوز در قرنطینه است که شرایط مناسبی ندارد.این فعال مدنی به همراه دیگر فعالان به دنبال راهکاری برای جلوگیری از خشک شدن دریاچه اورمیه بوده اند که روز دوم شهریور ماه سال جاری با یورش ماموران اداره اطلاعات به مراسم بازداشت گردید و هنوز از اتهام وی اطلاعی در دست نیست.حبیب پورولی با تشریح نحوه دستگیری پدر و دیگر فعالان مدنی ادامه می دهد: “پدرم بهمراه دیگر فعالان مدنی که بازداشت شده اند، می خواستند راه کاری برای جلوگیری ازخشک شدن دریاچه ارومیه پیدا کنند که ماموران بطور وحشیانه به آن مراسم یورش بردند و برخوردشان به حدی خشونت آمیز بود که حتی اجازه کفش پوشیدن به آنها ندادند و آنها را پا برهنه با خود بردند. بعد از دو روز نگرانی و بی خبری پدرم یک تماس تلفنی با خانواده گرفت و ما فهمیدیم که در زندان اطلاعات است. زمانیکه در اطلاعات بود وضعیت روحی خوبی نداشت به علت اینکه در سلول انفرادی اطلاعات زندانیان تحت شکنجه روحی و روانی قرار دارند که پدر من هم از آن شکنجه روحی مستثنی نبود.بعد از گذشت چند روز از بازداشت فعالین مدنی آذری، پانزده نفر از آنها به زندان مرکزی تبریز و بقیه بازداشت شدگان نیز به اداره اطلاعات منتقل شدند. برای فعالینی که به زندان منتقل شده اند در روز چهارشنبه ۱۷ شهریور ماه دادگاهی برگزار شد در دادگاه در مقابل چشم خانوادهای دستگیر شدگان این زندانیان از طرف نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفتند و در نهایت در روز یکشنبه ۲۰ شهریور ماه در دادگاه انقلاب شعبه یک برای این فعالین مدنی به نامهای احمد علیزاده، یوسف سلحشور، یاسر سلمانی رضایی، عبداله صدوقی، مصطفی عوض پور، ایلقار کریمی، فرزاد مهدوی، علی شیرناک، مهدی مهاجری، محمد علیمرادی، قادر نوروزی حکم صادر شد و به اتهام خانه تیمی، چهار ماه حبس تعزیری ودو سال حبس تعلیقی محکوم شدند.حبیب پورولی در خصوص وضعیت دیگر بازداشت شدگان آذری، می گوید: ” برای پانزده نفر از این دستگیر شدگان دادگاه برگزار کردند و حکم صادر کردند اما اینها دو روز پیش در اقدامی ناگهانی مجددا به اطلاعات منتقل شدند و هنوز علت آن را نمی دانیم شاید دوباره می خواهند اتهام جدیدی به آنها بزنند…عزیز پورولی همچنین طی سال های ۷۸ در منزل شخصی ، سال ۸۰ مراسم قلعه بابک در کلیبر، سال ۸۱ در مراسم سالگرد پروفسور ذهتابی در شبستر و سال ۸۲ در مراسم قلعه بابک در کلیبر بازداشت و ماه ها در بازداشتگاه های نهاد های امنیتی به سر برده است.حبیب با تاکید بر فعالیت های مدنی و غیر سیاسی پدرش می گوید: “پدرم از فعالین مدنی سرشناس آذربایجان است که بارها در سالهای ۷۸ و ۸۱ و ۸۲ بخاطر فعالیت های مدنی و حقوق آذری زبانها بازداشت شده است. البته اینها می خواهند فعالیت های مدنی پدر و دیگر فعالین مدنی را سیاسی جلوه دهند و اتهامات غیرقانونی اقدام علیه امنیت ملی و تبلیغ علیه نظام و امثال اینها، به آنها بزنند و سرکوبشان کنند. در حالیکه این فعالان مدنی فقط در حوزه مسائل اجتماعی و فرهنگی فعالیت دارند.وی با اشاره بر اینکه وضعیت روحی خانواده خوب نیست می افزاید: “هر چقدر پیگیر وضعیت پدر هستیم پاسخی نمی دهند، به همین علت وضعیت روحی خانواده هم مناسب نیست. بخصوص که یک خواهر یازده ساله دارم که بسیار برای پدر بی تابی می کند. آن روز هم که بعد از بازداشت پدر ماموران بطور وحشیانه به منزل ما آمدند و همه جا را تفتیش کردند و وسایل شخصی پدر را با خودشان بردند، آیدا خواهرم وضعیت روحی اش بهم ریخت و الان خیلی ناراحت است. مادرم هم همینطور خیلی نگران و ناراحت است. به هر کجا هم مراجعه می کنیم که حداقل از اتهام ایشان و زمان برگزاری دادگاه اطلاع پیدا کنیم، جوابی نمی دهند و پدرم همچنان در بلاتکلیفی بسر می برد.فرزند عزیز پورولی در پایان بر ضرورت دخالت سازمان های حقوق بشری تاکید کرده و بیان می کند: “متاسفانه ما هر چه می گوییم حاکمیت گوش نمی دهد و جواب فعالین مدنی را با شکنجه و زندان می دهد و وضعیت کنونی بسیار “اسفناک” است. بخاطر همین به نظر من باید از سازمان های حقوق بشر درخواست کنیم که به این مسائل ضد حقوق بشری رسیدگی کنند تا انشالله روزی برسد که کسی به جرم فعالیت سیاسی و مدنی در زندان نباشد.مرتضی عوض پور، مصطفی عوض پور، محمود فضلی، جلیل علمدار میلانی، تقی سلحشور، یوسف سلحشور، عبدالله صدوقی، مهدی حمیدی شفیق، جمشید زارعی، حسن ارک، مهدی مهاجر، عزیز پورولی، احمد علیزاده، یاسر سلمانی رضایی، ، ایلقار کریمی، مهدی نوری، احمد ریاضی مبارکی، فرزاد مهدوی، موسی برزین خلیفه لو، یعقوب رمضانی، وحید شیخ بگلو، محمدعلیمرادی، علی شیرناک، محمد امیری، تقی صوفیانی از جمله فعالین مدنی آذربایجانی هستند که درجریان مراسم افطاری در منزل عوض پور بازداشت شده اند.

مژگان مدرس علوم

تحول سبز  

مجید دری: دانشجو تن به ذلت و عافیت طلبی نمی دهد و در برابر قدرت طلبان زورگو می ایستد

مجید دری در نامه ای از زندان بهبهان بمناسبت اول مهر نوشته است: دانشجو و دانشگاه حرمتی دارد و هیچگاه سر در برابر هیچ کس خم نمی کند و تن به ذلت هیچ عافیت خواهی نمی نهد و در برابر قدرت طلبان زورگو می ایستد.با برشمردن ویژگی های دانشگاه و دانشجو آورده است: دانشجو! دانشگاه! دلم برایتان تنگ شده و قلبم از دوریتان می تپد. پس اینبار هم با بغضی فرو خورده فریاد می زنم:

سلام بر مجید توکلی! سلام بر مهدیه گلرو! سلام بر ضیا نبوی! سلام بر عبدالله مومنی! سلام بر بهاره هدایت!

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

باران! ببار ببار و برگ های تباه شده ام را فرو ریز

ببار تا به نغمه اندوهگینت در خوابی پر میوه فرو شوم .

“شمس لنگرودی”

سخت است از مهر سخن گفتن ، از دانشگاه و آغاز دوباره اش حرف زدن و خاطراتش را وا کاویدن.ساده لوحانه است که از ایستادگی و دانشگاه بگویم و تاثیرگذاریش ، از موضع نقد و به چالش کشیدنش ، از فریادهای همیشه بر سر تسخیرکنندگانش. اینها را همه می دانیم. می دانیم که زیر بار زور نمی رفت ، که سخن ناحق را حتی در سخت ترین شرایط مردود می دانست و درخت آزادی را هرچند با بذل جانش آبیاری می نمود و به این می بالید . می بالید و با کم و بیش ها به بعدی می سپرد و تازه نفس هایی می آمدند و …روزی فریاد برآوردیم که اگر در مقابلشان کوتاه بیاییم فردا روز می گویندمان چه بگویید ، چه بخوانید ، چه بپوشید . و نهایت سیاسی برایمان این بود و با اعتراض های هرچند تنهامان از یکدست شدن دانشگاه و به جریان افتادن انقلاب فرهنگی دوم جلوگیری می کردیم .شوربختانه اما قصه جور دیگری شده و ما از آن بی خبر انگار مهر آغاز می شود و تمامی این فجایع یکجا صورت می گیرد و از آن بدتر دانشجویان بدان تن می دهند ، می پذیرند و باورش می کنند و فاجعه عمیق تر از این حرف ها می شود. چندی دیگر می گویند به چه فکر کنید و چه را باور کنید و… و این دلاور دانشجویان با فریادهای اعتراضی خاموش می پذیرند و تن می دهند.روزی که زمان حرف و گنده لاف زدن ها گذشت و پای عمل در میان آمد و ایستادگی و ادامه را احمقانه می دانستند و به ما که مانده بودیم خرده می گرفتند گفتند: “ما عقب نکشیدیم ، تغییر تاکتیک دادیم” و این تغییر تاکتیک چنان ثمربخش افتاد که نسل بعدی را به گور سازش سپرد و این فجایع را که در تاریخ دانشجو و دانشگاه بی سابقه است را رقم زد. حال کجایند که جواب گویند و لاف و عملشان را در ترازو نهند و دسته کم به ابراز ندامتی دست یازند یا همچنان مصرند که تغییر تاکتیکشان موثر افتاده و ما – که به زعم ایشان مقصریم – این اوضاع را آفریدیم.می خواستم بگویم سلام بر دانشگاه ، دیدم دانشگاه مشخصه های خاص خود را دارد و این محل بیشتر به دبیرستان شبیه است ، خواستم بگویم سلام بر دانشجو ، دیدم اینان بیشتر به محصل می مانند. پس – با عرض پوزش از بعضی – می گویم : آهای! با شمایم! آهای! شما که نمی دانم کیستید ، شادم که در این سال تحصیلی چون چهار سال گذشته در کنارتان نیستم و ننگ تحصیل در چنین محیطی را نمی خرم. شادم که اخراج شدم و به این تحقیرها تن ندادم. خوشحالم که تنهایم و دوستانی چون شما ندارم. نمی دانم کیان!دانشجو و دانشگاه حرمتی دارد و هیچگاه سر در برابر هیچ کس خم نمی کند و تن به ذلت هیچ عافیت خواهی نمی نهد و در برابر قدرت طلبان زورگو می ایستد. نمی هراسد و به چالش می کشد. جان می دهد و می ایستد ، خون می دهد و می ماند ، عمر می گذارد و بارور می کند. شما که می دانید دانشجو کیست و دانشگاه کجاست این درخت اگر بخشکد همه ما مسئولیم ، آری ، همه ما.دانشجو! دانشگاه! دلم برایتان تنگ شده و قلبم از دوریتان می تپد. پس اینبار هم با بغضی فرو خورده فریاد می زنم:

سلام بر مجید توکلی! سلام بر مهدیه گلرو! سلام بر ضیا نبوی! سلام بر عبدالله مومنی! سلام بر بهاره هدایت!

مجید دری

دانشجوی اخراجی علامه


منبع:جرس

علی منصوری پناهنده سیاسی از ایران برای بار دوم از دیپورت به جمهوری اسلامی ایران و مجازات زندان و اعدام نجات یافت

دومین تلاش پلیس سوئد برای اخراج علی منصوری به جهنم جمهوری اسلامی ایران با ناکامی روبر گشت. علی منصوری پناهده سیاسی از ایران روز جمعه 23 سپتامبر با دستبند و پا در زنجیر از سوی پلیس سوئد برای دیپورت به ایران به فرودگاه استکهلم منتقل می شود. وی قرار بود پس از انتقال به آمستردام از آنجا با یک هواپیمای دیگر به جمهوری اسلامی ایران دپیورت شود. علی منصوری در هواپیما یی که قصد پرواز به ایران را داشت دست به اعتراض می زند وتوجه مسافرین را به خود جلب می کند. در اثر اعتراضات شجاعانه علی منصوری و برخی از مسافرین از اخراج او به ایران جلوگیری می شود. وی در حال حاضردر بازداشتگاه مشتا در استکهلم بسر می برد.در طول عملیات دیپورت ناکام علی منصوری پلیس از خشونت وحشیانه ای علیه وی استفاده کرده است. علی منصوری به لحاظ جسمی و روحی آسیب زیادی دیده است. ما قویا خشونت پلیس سوئد در اخراج پناهجویان را شدیدا محکوم می کنیم. فدراسیوان با بسیج افکار عمومی و پیگیری راههای حقوقی تلاش می کند با این رفتار خشونت آمیز و ضد انسانی پلیس نسبت به پناهجویان اخراجی مقابله کند.خاطر نشان کنیم که روز 26 اوت نیز پلیس سوئد تلاش داشت که علی منصوری را به حکومت اعدام و شکنجه جمهوری اسلامی دیپورت کند که با اعتراض فعالین حقوق پناهندگی این اقدام نیز به شکست انجامید. فدراسیون تلاش می کند از طریق گفتگو با علی منصوری و انعکاس آن در رسانه ای جمعی و اجتماعی شما را از جزئیات مربوط به دیپورت دوم علی منصوری مطلع نماید.فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی همه را فرا می خواند که برای مقابله با اخراجها، رفتار خشونت آمیز پلیس و برای یک سیاست پناهنده پذیری انسانی در مارش 28 اکتبر استکهلم وسیعا شرکت کنند.

همبستگی، فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی – سوئد

24 سپتامبر2011 

سه شنبه 5مهرماه، مراسم علي حسن پور، بهشت زهرا+عکس

دومين سالگرد خاكسپاري علي حسن پور از جان باختگان راه آزادي, در بهشت زهرا برگزار خواهد شد. زمان برگزاري مراسم, سه شنبه 5مهرماه, ساعت 5 و نيم بعد از ظهر در قطعه 222 بهشت زهرا مي باشد.علي حسن پور در روز 25خرداد88 بر اثر اصابت گلوله, جانش را از دست داد و خانواده اش بعد از 105 روز موفق به دريافت پيكر عزيزشان شدند.

كانون حمايت از خانواده جان باختگان و بازداشتي ها


پارس دیلی نیوز 

عباس لسانی هم چنان در اعتصاب غذا بسر می‌برد

با گذشت ۱۶روز از بازداشت عباس لسانی و تنی چند از فعالین مدنی و سیاسی در اردبیل، نامبرده همچنان در اعتصاب غذا بسر می‌برد.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، این فعال سر‌شناس آذربایجان در حالی در شانزدهمین روز اعتصاب خود بسر می‌برد که تلاش‌های خانواده ایشان برای کسب اطلاع از وضعیت وی نتیجه‌ای در بر نداشته است. رقیه لسانی همسر وی ظهر روز گذشته با مراجعه به ستاد خبری وزارت اطلاعات و دادگاه انقلاب تا کنون موفق به دریافت خبری از سلامتی این زندانی دریافت نکرده است، یکی از مسئولین دادگاه انقلاب در پاسخ به پیگیری‌های ایشان گفته است تا زمانی که اعتصاب ایشان ادامه دارد کسب خبر از وضعیت وی نتیجه‌ای نخواهد داشت.عباس لسانی که سابقه بازداشت و محاکمه و تحمل زندان را در کارنامه فعالیت مدنی خود دارد در ۱۸ شهریور سالجاری در محل کار خود بازداشت شد، ماموان وزارت اطلاعات پس از بازداشت نامبرده با مراجعه به منزل وی اقدام به تفتیش محل زندگی وی کرده و برخی اقلام شخصی وی را ضبط کردند.

بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
اصل ۲۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی : تفتیش عقاید ممنوع است و هیچ کس را نمی توان به صرف داشتن عقیده ای مورد تعرض و مواخذه قرار داد.
اصل ۱۹ قانون اساسی جمهوری اسلامی : مردم ایران از هر قوم و قبیله ای که باشند از حقوق مساوی برخوردارند و رنگ، نژاد، زبان و مانند این ها سبب امتیاز نخواهد بود.
ماده ۲۶ و ۲۷ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی : کلیه اشخاص در مقابل قانون متساوی هستند و بدون هیچگونه تبعیض استحقاق حمایت بالسویه قانون را دارند. از این لحاظ قانون باید هر گونه تبعیض را منع و برای کلیه اشخاص حمایت مؤثر و متساوی علیه هر نوع تبعیض خصوصاً از حیث نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب، عقاید سیاسی و عقاید دیگر، اصل و منشاء ملی یا اجتماعی مکنت، نسب یا هر وضعیت دیگر تضمین بکند و در کشورهائیکه اقلیتهای مزبور را نمی توان از این حق محروم نمود که مجتمعاً با سایر افراد گروه خودشان از فرهنگ خاص خود متمتع شوند و بدین خود متدین بوده و بر طبق آن عمل کنند یا بزبان خود تکلم نمایند.
بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی : هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی : هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.
بخش الف ماده ۱۵ میثاق بین المللی حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی : شرکت‌ در زندگی‌ فرهنگی‌ برای عموم، بایستی به رسمیت شناخته شود.
بند ۱ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی : هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد. هیچ کس را نمیتوان خودسرانه دستگیر یا بازداشت کرد.
ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر : هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.
ماده ۹۲ کنوانسیون حقوق زندانیان : زندانی محاکمه نشده باید اجازه داشته باشد بلافاصله خانواده خود را از بازداشت، مراحل محاکمه و از احوال خود مطلع کند. همچنین تمام امکانات مناسب برای برقراری ارتباط با خانواده و دوستان و نیز ملاقات حضوری، با نظارت و با در نظر گرفتن مقررات زندان و حفظ امنیت و نظم زندان، می بایست برای وی مهیا باشد.

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا  

مهدیه گلرو از زندان اوین: چه بی‌رحمانه است تلاش برای حق تحصیل و در نهایت از دست دادن حق آزادی

مهدیه گلرو، دانشجوی محروم از تحصیل و عضو زندانی شورای دفاع از حق تحصیل با انتشار یادداشتی از زندان اوین به مناسبت آغاز سال تحصیلی جدید، از تلاش‌های دانشجویان محروم از تحصیل برای بازگشتن به دانشگاه سخن گفت که سرانجام به بازداشت‌شان منجر شد. این فعال دانشجویی در بخشی از نامه‌اش آورده است: اگر زمانی دانشجویی بودم و در آرزوی آزادی آکادمیک، اگر وقتی دانشجوی اخراجی بودم در تلاش آزادی حق تحصیل، امروز دانشجوی زندانیم و در حسرت آزادی برای مهر و هر آنکه مهربان است.گلرو همچنین با اشاره به فعالیت‌های شورای دفاع از حق تحصیل آورده است: شورا چنان نیک دست‌های پشت پرده و قانون شکنی‌ها را افشا کرد که نتیجه آن بازداشت کوتاه مدت اغلب اعضا و تبعید و محکومیت تعداد دیگری از آنان شد، که این برخوردهای سنگین خود نشان دهنده موفقیت شورا در افشاگری‌ها، پافشاری‌ها و اعلام حقانیت دانشجویان ایرانی بود که ما بر دوش کشیدیم تا اثبات کنیم منشأ شورا به جایی غیر از مغز و ذهن ما برنمی‌گردد که به دنبال احقاق حق خود و همه محرومین از تحصیل هستیم.مهدیه گلرو، دانشجوی دانشکده اقتصاد علامه طباطبایی، در ١١ آذر سال ١٣٨٨ با هجوم ماموران امنیتی به منزلش بازداشت شد. مهدیه گلرو، نائب دبیر سابق انجمن اسلامی دانشگاه علامه و عضو شورای دفاع از حق تحصیل، پیش از این نیز دو بار بازداشت شده بود. وی در فروردین ماه ١٣٨٩، در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس، به اتهام «تبلیغ علیه نظام، تجمع و تبانی به قصد بر هم زدن امنیت ملی» به دو سال و چهار ماه حبس تعزیری محکوم شد. شعبه ۵۴ دادگاه تجدیدنظر این حکم را به دو سال زندان کاهش داد. مهدیه گلرو هم چنین به دلیل انتشار مطالب از داخل زندان و صدور بیانیه به مناسبت روز دانشجو، از سوی شعبه ٢٨ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی مقیسه، به اتهام «تبلیغ علیه نظام» محاکمه و به شش ماه حبس تعزیری دیگر محکوم شد. وی همچنین یک روز پیش از بازداشت، در دهم آذر ماه سال ۸۸، از سوی شعبه ۱۲ دادگاه انقلاب به یک سال حبس تعلیقی محکوم شده بود که در پی بازداشت اخیر وی، این حکم نیز به اجرا گذاشته شد.

متن کامل این نامه که در اختیار جرس قرار گرفته است، به شرح زیر است:

ای یقین یافته، بازت نمی نهم

پرنده که باشی، آسمان که نباشد نمی دانم حالم را می فهمی یا نه!!

نمی دانم باید آغاز مهر را تبریک گفت یا نه! آغاز مهری بی مهر همچون سالهای اخیر، مهری که همچنان حسرت آغاز شادش بر دلمان است و داغ اول مهر باز بر دلهایی می ماند که بزرگند اما از ورود به دانشگاه محروم! آغاز مهر همیشه همراه با شور بوده است. اما امسال نیز مثل ۵ سال گذشته نمی توان سخن از مهر گفت که در بی مهری مدام نفس می کشیم. سخن از مهر و آغاز دانشگاه برای من و همه هم قطاران محروم از تحصیلم چون حلوا حلوا کردن پی در پی است که تنها تلخی شوکران گونه اش در کاممان می ماند. در سال ۸۵ با اولین گروه ستاره دارها و در پی آن فشار بر دانشگاهها و تعلیق ها تعریف مهر نیز مثل خرداد و بهمن تغییر کرد. مهر و حسرت ورود به کلاس و حالا مهر و حسرت آزادی، مهر و زندان و تبعید! این چه سخن گفتن از مهر است که زخمه بر تنم می زند صد ستاره دار، باز هم خیل یارانی که هیچ نگفتند غیرحق و هیچ نکردند غیر از جستجوی حقیقت.اما مهر امسال با دو خبر بد همراه بود که از دیگر اخبار ناخوش آیند دانشگاه همچون حذف رشته ها، تصفیه اساتید برتر، بحث لباس و پوشش، افزایش هزینه های غذا و خوابگاه تا ۵۰% و… بیشتر می نمود. یکی که اساساً دلیل حضور هم اکنون من آن سوی میله ها و دیوارهای سرد است که محرومیت از تحصیل می باشد، غم عمیقی که در آخرین روزهای تحصیلم بر من غالب گشت و پس از آن من و سایر محرومین از تحصیل را ترغیب به تشکیل شورای دفاع از تحصیل نمود، شورایی که چنان نیک دست های پشت پرده و قانون شکنی ها را افشا کرد که نتیجه آن بازداشت کوتاه مدت اغلب اعضا و تبعید و محکومیت تعداد دیگری از آنان شد، که این برخوردهای سنگین خود نشان دهنده موفقیت شورا در افشاگری ها، پافشاری ها و اعلام حقانیت دانشجویان ایرانی بود که ما بر دوش کشیدیم تا اثبات کنیم منشأ شورا به جایی غیر از مغز و ذهن ما برنمی گردد که به دنبال احقاق حق خود و همه محرومین از تحصیل هستیم و هر دانشجویی که حتی یک روز هم از تحصیل محروم شود عضو بالقوه شورا می باشد، چون وجه اشتراک ما این محرومیت مشترک است. زمانی که ما اصرار می کردیم بر وجود چنین دانشجویانی و نادیده گرفتن مان دردی بر سایر آلام بود اینک گذشته و نمایندگان مجلس و دولت نیز نمی توانند ما را نادیده انگارند. چنان که علی عباسپور تهرانی فرد، رئیس کمسیون آموزش می گوید «… این امری عادی است و جزء مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی می باشد و این افراد تعداد پایینی از داوطلبان هستند به همین دلیل موضوع حساسیت ندارد …» آیا تعداد و کمیت میزان حساسیت مسئله را مشخص می کند یا اینکه این دانشجویان همه رتبه های دو رقمی آزمون هستند؟ آیا غیر از این است که اگر رتبه این دانشجویان مناسب نبود و در دانشگاههای دورافتاده و کم حاشیه تر قبول می شدند محروم نمی گشتند؟ آیا ستاره دار نشدن و کم رنگ بودن مسئله ستاره دارها در ۵ سال گذشته در دانشگاه آزاد به دلیل فعالیت کمتر آنها و امسال به دلیل فعالیت و حضور پررنگ آنها در ۲ سال اخیر نیست؟ هیچ قانونی نمی تواند قانون اساسی را نقض کند، چطور مصوبات شورای عالی انقلاب فرهنگی در تضاد با قانون اساسی است که حق تحصیل را غیرقابل صلب معرفی کرده است؟ آقایان میزان حساسیت را با چه عیاری محک می زنند؟ آنهم برای جوانانی که به امید آینده ای بهتر در این بی سامانی اقتصادی تلاش کرده اند!! کجا برنامه ریزی های دولت جایی برای جوانان درنظر گرفته که برنامه ریزی های خودشان را نیز نقش برآب می کنند؟ همزمان با ستاره دارها مسئله افزایش سهمیه های ایثارگران و بسیج مطرح می شود که علامت برنامه ریزی های بلند مدت است که یک نوع تصفیه در اساتید آینده را خبر می دهد. دانشجویان امروز، اساتید فردا هستند که با غربال شدن شان در این مقطع، کار گزینش اساتید در مراحل بعدی راحت تر خواهدبود، که خود در این سالها مشغله مهمی برای وزارت علوم بوده است. در زندان در هر ملاقات یا گاهی در روزنامه ها نام بهترین اساتید دانشکده اقتصاد علامه را می دیدم که از حضورشان محروم شده ایم و همینطور در سایر دانشگاهها. و یا در جایی دیگر محمود حسینی دولت آبادی نایب رئیس کمسیون آموزش نطق می کند که «… به هر حال امکانات از جمله امکانات دانشگاهی مال نظام است و کسی که با نظام مشکل دارد نباید از امکانات نظام استفاده کند…» آقایان سرچشمه امکانات نظام را از کجا می دانند؟ آیا این امکانات که از ما دریغ می شود از منبعی غیر از نفت و مالیات ما و پدرانمان تأمین شده؟ چگونه چیزی که ساخته و پرداخته ماست و از منابع مردم تشکیل شده از مردم دریغ می شود؟ ارتباط مردم و نظام چگونه تعریف می شود که منافع شان اینگونه در تضاد است؟

سلیمی عضو دیگر کمسیون می گوید «ستاره دار کردن دانشجویان و محرومیت آنها در حال حاضر وجود ندارد و برای دوره اصلاحات است…» من، ضیا نبوی و مجید دری که در اردیبهشت ۸۶ از تحصیل محروم شدیم و حال از آزادی، محصول دوره مهرورزی هستیم یا اصلاحات؟! درضمن اسناد هم موجود است.مسئله مهم دیگر بحث تفکیک جنسیتی است. گاهی واقعاً می اندیشم که هیچ برنامه و بحثی قبل از طرح این مسائل وجود ندارد. آیا تفکیک جنسیتی درکلاس هایی با نسبت ۳ به ۲۰ بامفهوم است؟! با وجود کمبود استاد در بعضی رشته ها آیا فکری برای تعداد هیأت علمی غیراستاندارد شده یا هدف فقط جدا کردن است؟! آزمایشگاه، لابراتوار، آمفی تئاتر و… برای اینها فکری شده، وقتی در هر دانشگاه و دانشکده تنها یکی آنهم با پایین ترین سطح استاندارد وجود دارد؟! مسئله چیست که چنین ناشیانه به پاک کردن صورت مسئله می پردازند. وقتی آقایان شریعتی و رهبر (رؤسای دانشگاه علامه و تهران) به خاطر ۱۶ آذر ۸۷ از من و چند نفر دیگر شکایت کردند متوجه شأن نازل ریاست دانشگاه شدم که کار را به شکایت می کشانند. وقتی دانشجویی مست را که نظم دانشگاه را بهم ریخته تنها به یک ترم تعلیق محکوم می کنند، انعطاف پذیری قانون و برخوردهای سلیقه ای در دانشگاه قابل درک می شود، که بی نظمی دانشگاه را کمتر برهم زده تا دانشجویانی که به عملکرد رئیس دانشگاه یا روش تدریس استادی اعتراض می کنند.اما این سطح برخورد برای جداسازی را که حتی در سالهای اول انقلاب موردتوافق قرار نگرفته و حالا در علامه و پلی تکنیک و یزد اجرا شده قابل تأمل است این مسئله را به ذهن متبادر می کند که تندروی و رادیکالیسم این دسته، از انقلابیون سال ۵۸ هم بیشتر است! که در آن سالها این قبیل طرح های بنیادگرایانه و دگم با برخوردهای روشن اندیشانه تر و شفاف تری همراه بود. به هر روی به نظر می رسد آقایان از تجربه تلخ انقلاب فرهنگی اول و عقبگرد دهشتناک آموزشی کشور در آن سالها عبرت نگرفته اند و درصدد برنامه ریزی و انقلاب فرهنگی نرم هستند. فاجعه ای که در سال ۵۸ در عرض چند روز دامن گیر دانشجویان شد اینبار گزینشی و هدفمند به دانشگاه آسیب خواهد رساند و در طی سالهای آتی به موفقیت خواهد انجامید. اما ما دانشجویان ایرانی اجازه این کار را نخواهیم داد هرچند هزینه زدن کوس رسوایی این نوع برنامه ریزی ها سنگین تر از حد وصف است.در آخر اما چه بی رحمانه می نماید تلاش برای حق تحصیل و در نهایت از دست دادن حق آزادی و دربند شدن، اما وقتی ستاره دار باشی و در اهواز یا بهبهان و اوین، وقتی ستاره دار باشی و همسرت دربند، وقتی ستاره دار باشی و در حسرت مهر، فریاد و بغض ات را به هم گره می زنی اما نمی گذاری در گلویت بماند باز هم می نویسی، باز هم می گویی اگر زمانی دانشجویی بودم در آرزوی آزادی آکادمیک، اگر وقتی دانشجوی اخراجی بودم در تلاش آزادی حق تحصیل، امروز دانشجوی زندانیم و در حسرت آزادی برای مهر و هر آنکه مهربان است.

به امید مهری سبز و پرامید

مهدیه گلرو / اوین

به گزارش جرس

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...