۱۳۹۰ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

وجیه الله میرزا گلپور، از شهروندان بهائی ساری بازداشت شد

بامداد روز یکشنبه، چهارم اردیبهشت، شخصی که خود را بازجوی اطلاعات ساری معرف می کند، به منزل وجیه الله میرزا گلپور، شهروند بهایی ساکن روستای صفرآباد ساری، تماس می گیرد و از وی می خواهد که خود را تا ساعت ۱۱ صبح به ستاد خبری اداره اطلاعات این شهرستان معرفی نماید.به گزارش «رهانا» سامانه خبری «خانه حقوق بشر ایران»، وجیه الله میرزا گلپور، شهروند بهایی ۷۱ ساله که از بیماری قلبی رنج می برد، از مامور اطلاعات درخواست می کند که به جهت مراجعه ایشان احضاریه کتبی صادر نمایند. مامورین اطلاعات چند ساعت پس از این تماس به همراه احضاریه به منزل ایشان مراجعه می کنند و از وی درخواست می نمایند که صبح روز بعد خود را به ستاد خبری معرفی نماید.وی از آنجا به دادگاه انقلاب جهت تفهیم اتهام منتقل و در نهایت در بازداشتگاه اطلاعات ساری – کچویی – بازداشت شد.

گروگان گیری دانشجوی زندانی هود یازرلو توسط سربازجوی وزارت اطلاعات

بنابه گزارشات رسیده به "فعالین حقوق بشر و دمکراسی ایران" سربازجوی وزارت اطلاعات با نام مستعار علوی علیرغم اینکه محکومیت دانشجوی زندانی به پایان رسیده است او را همچنان در زندان بصورت گروگان نگه داشته است.محکومیت غیر قانونی و غیر انسانی 3 سالۀ دانشجوی زندانی هود یازرلو 3 اردیبهشت ماه پایان یافت. پیش از این تاریخ به خانواده او اعلام کردند مبلغی را جهت آزادی فرزندشان باید به حساب واریز نمایندولی علیرغم گرفتن مبلغ از خانواده اش جهت آزادی وی و همچنین اعلام تاریخ آزادی به این دانشجو، او را 3 اردیبهشت ماه از از سالن کاملا ایزوله 12 بند 4 زندان گوهردشت تحت عنوان اینکه آزاد است خارج کردند. ولی از آنجا به بند 209 شکنجه گاه وزارت اطلاعات منتقل کردند و از آن زمان تاکنون به غیر از یک تماس تلفنی کوتاه و کنترل شده در حضور سربازجوی وزارت اطلاعات علوی هیج تماس و یا ملاقاتی با خانواده اش نداشته است.تا به حال به ندرت چنین موردی پیش آمده است ،زندانی سیاسی که محکومیت خود را طی کرده است بجای آزاد کردن وی او را به شکنجه گاه وزارت اطلاعات بند 209 زندن اوین منتقل نمایند.سربازجوی وزارت اطلاعات با نام مستعارعلوی که مسئول پرونده سازی و بازداشت او است بدون هیج دلیل دستور انتقال او را به بند 209 صادر کرده است و به نظر می آید که این زندانی سیاسی به عنوان گروگان در بازداشت غیر قانونی و غیر انسانی خود نگه داشته است.این سربازجو همچنین پدر این زندانی سیاسی را تهدید به احضار و بازجویی نموده است.خانواده یازرلو از زمان انتقال بی دلیل فرزندشان به بند 209 به ارگانهای مختلفی مراجعه کرده اند و خواستار علت عدم آزادی و انتقال فرزندشان به بند 209 شده اند ولی تا به حال هیچ کسی پاسخگوی آنها نیست.هنگامی که این خانواده به دفتر جعفری دولت آبادی مراجعه کردند رئیس دفتر او فردی به نام افضلی از دادن پاسخ مشخص به این خانواده خوداری کرد.سربازجوی زارت اطلاعات در بند 209 که با نام مستعار علوی شناخته می شود. این فرد از جنایتکاران علیه بشریت است او در یورش به خانواده های زندانیان سیاسی شخصا حضور دارد و فرماندهی حملات را به عهده دارد.او همچنین به زنده یادان علی صارمی،جعفر کاظمی و حاج آقایی گفته بود که حکم اعدام برای شما خواهم گرفت و زمان اجرای حکم جنایتکاران وضد بشری اعدام خود شخصا حضور داشت و شاهد اعدام آنها بود.فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران، عدم آزادی دانشجوی زندانی پس از طی کردن محکومیت غیر قانونی و غیر انسانی و به گروگان گرفته شدن وی توسط بازجویان وزارت اطلاعات را محکوم می کند و از کمیسر عالی حقوق بشر و سایر مراجع بین المللی خواستار ارجاع پرونده جنایت علیه بشریت رژیم ولی فقیه علی خامنه ای به دادگاه های بین المللی جهت رسیدگی به این جنایتها است.

فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران

08 اردیبهشت 1390 برابر با 28 آوریل 2011

گزارش فوق به سازمانهای زیر ارسال گردید:

کمیساریای عالی حقوق بشر

کمسیون حقوق بشر اتحادیه اروپا

سازمان عفو بین الملل

اردشیر امیر‌ارجمند: اختلاف امروز اقتدارگرایان بر سر انحصار قدرت مطلقه است

مشاور میرحسین موسوی گفت: کسانی که دو سال پیش با کمک یکدیگر کودتای انتخاباتی کردند امروز بر سر انحصار قدرت مطلقه و غیر پاسخگو به اختلاف رسیده اند.دکتر اردشیر امیرارجمند در گفت و گو با روزنامه «کلمه» افزود: مقامات عالی کشور هشدارهای جدی و خیرخواهانه رهبران جنبش سبز و دیگر دلسوزان را نشنیدند و آنها را فتنه گر نامیدند.وی تنها گناه رهبران جنبش سبز را این عنوان کرد که وضعیت امروز جامعه را به خوبی پیش بینی کرده بودند.وی به رفتارهای رئیس دولت در دوسال اخیر اشاره کرد و گفت : دو سال پیش وقتی آقای احمدی نژاد با اتکای به نیروهای امنیتی و اطلاعاتی و برخورداری از حمایت های غیر قانونی مقاماتی که وظیفه آنها تضمین حاکمیت قانون است و پشتیبانی بی دریغ برخی مداحان حرمت شکن قدرت را غصب کردند و مردم را خس و خاشاک نامیدند ، همه ی این رفتارها را مباح و لازم به حفظ نظام می دانست، حالا چه شده است که گلایه می کند؟امیرارجمند وضعیت اسفبار کشور را نتیجه قانون شکنی بلکه قانون ستیزی مستمر حاکمان عنوان کرد و گفت : آنها به این رفتارهای خود افتخار می کنند و آن را نشان از اقتدار خود می دانند.به گفته این استاد ممتاز حقوق دانشگاههای تهران، وقتی طرق دموکراتیک و حاکمیت قانون کنار گذاشته شود، فرآیند حذف رقیب به هر طریق و هر قیمت حد و مرزی نخواهد داشت. هر روز یک نفر و یک جریان خائن و فتنه گر می شود.وی افزود: در کشوری که نیروهای اطلاعاتی و امنیتی از اطلاعات سر و محرمانه در جهت منافع گروهی خود و جنگ قدرت استفاده می کنند، امنیت ملی بی معنا می شود.وی تاکید دارد که نیروهای امنیتی به جای پرداختن به کار اصلی خود، مسئول گذاشتن شنود و جمع کردن مدارک علیه یکدیگرند، معلوم است در چنین شرایطی باید وفادارترین نیروهای سیاسی و افراد به مردم و کشور در زندان ها به عنوان فتنه گر و اقدام علیه امنیت ملی تحت شکنجه باشند.امیرارجمند این سوال را مطرح می کند که مگر آقای کروبی و موسوی چه گفتند و چه می خواستند که فتنه گر نامیده شدند؟وی سپس با پاسخ به این سوال گفت: آنها گفتند که دولت آمار دروغ می دهد. منابع کشور بدون حساب و کتاب و بدون برنامه و نظارت خرج می شود. اقتصاد صدقه ای راه انداخته اند تا رای جمع کنند. مردم برای معاش خود با مشکل موجه هستند. از اسلام استفاده ابزاری می شود. اخلاق در سیاست و مذهب کنار گذاشته شده است. خرافات جانشین ارزشهای واقعی اسلام شده است. از اسلام، دین و امام زمان برای قدرت شخصی خود سوء استفاده نکنید. سپاه و بسیج باید فراجناحی بماند و نباید به مانند حزب سیاسی عمل کند. نباید وارد عرصه اقتصادی شود و نباید مردم را سرکوب کند. آنها از حاکمان می خواستند به مردم اعتماد کنند و خود را اصلاح کنند چون می دانستند آنها راست می گویند و جرات اصلاح خود و امور کشور را نداشتند، لجاجت کردند و آنها را زندانی کردند.

خودارضايي سياسي؛ بيماري مشترك ديكتاتورهاست / چهار ميليارد تومان هزينه يك ديدار پرشور با رهبر!

براي درمان افسردگي عميق آيت الله خامنه اي، روز شنبه 4500 نفر از بسيجيان هميشه در صحنه، از شيراز و شهرهاي استان فارس به تهران رفتند تا «ديداري پرشور با رهبر معظم» را رقم بزنند! براي هر نفر از اين مردم خودجوش (!) هزينه اي بالغ بر 700 هزار تومان براي سفر سه روزه و اسكان و پاداش در نظر گرفته و خرج شده است. اين يعني هزينه «خودارضايي سياسي» مقام معظم رهبري و لفت و ليس جانبي مديران سپاه استان فارس از اين ديدار پرشور(!)، نزديك به «چهار ميليارد تومان پول ناقابل»!
اين لشگركشي براي تأمين نظر رهبر معظم و درمان بيماري ايشان و براي نمايش حمايت مردمي از ولايت(!) صورت گرفت و ايشان در اين ديدار، براي دولتي كه خودش با كودتا بر سر كار آورده است، خط و نشان كشيد و رئيس جمهور محبوبش را با تهديدهايش نواخت. اين جنگ علني در آغاز سالي صورت مي گيرد كه همين مقام معظم رهبري همه مسئولان را از «انتقاد علني از يكديگر» منع فرموده بود! حالا رهبر عظيم الشأن بعد از دو بار نامه نگاري مستقيم، مي بيند حرفش در دولت خريداري نداردو براي همين مجبور مي شود براي نگه داشتن وزير مورد نظرش در وزارت اطلاعات، به ايراد يك سخنراني آتشين بپردازد و با چنين يك لشگر كشي هاي ساختگي، يك نمايش قدرت اجرا كند تا دولت منصوبش از او حساب ببرد! جالب اينكه خبرگزاري دولت (خبرگزاري جمهوري اسلامي. ايرنا) ظهر شنبه سخنان معظم له را در انتقاد از عزل وزير اطلاعات سانسور كرد و بلافاصله مورد توبيخ دفتر رهبري قرار گرفت و البته با طعنه هم پاسخش را داد. با اين حال، تا عصر شنبه هم احمدي نژاد بر حرف خود ايستاده است و حيدر مصلحي را به كميسيونهاي كاري هيأت دولت هم راه نداده است!
كشور در سالي كه مقام عظماي ولايت، آن را سال «جهاد اقتصادي» ناميده است با ريخت و پاشهاي نجومي براي تأمين نظر معظم له و درمان خودارضايي سياسي ايشان شروع شده است. در سالي كه قرار بود به گفته آقاي خامنه اي، مسئولان در منظر عمومي از همديگر انتقاد و گلايه نكنند، هنوز در آغاز ارديبهشت هستيم كه خود ايشان، يعني شخص مقام معظم رهبري با رئيس جمهوري منصوب خودش دست به يقه شده اند و وزير اطلاعات نظام، كه بايد از تمام امور مطلع و باخبر باشد حتي از دفتر كارش هم بيخبر است و بدون هيچ اطلاعي و بي هيچ خبري از كارش بركنار مي شود. اين وسط، بازار گلايه وزيران سابق مثل وزير ارشاد و وزير اطلاعات هم داغ مي شود و محسني اژه اي وزير سابق اطلاعات هم در مصاحبه اي مي گويد:« من هم از بركناري ام توسط احمدي نژاد بيخبر و بي اطلاع بودم تا اينكه معاونم خبرش را به من داد و حتي به مراسم توديعم مرا راه ندادند!»
احمدي نژاد اكنون حكم همان چاقويي را پيدا كرده كه تيغه را برگردانده تا دسته خودش را ببرد و دسته را دور بيندازد. او بي توجه به رهبر، كار خودش را مي كند و هنوز حيدر مصلحي وزير معزول را به هيأت دولت راه نمي دهد! اوضاع بدجوري قمر در عقرب است و به زودي سر گنده اختلافات در اين «حاكميت يكدست» از زير لحاف تعارفات بيرون مي آيد. امسال، سال «جهاد اقتصادي» نيست، سال دعواي خونين و دريدن گرگها توسط همديگر است! اين وسط البته شايد روزي چهار، پنج ميليارد خرج كنند تا گرگ بزرگ، از افسردگي نميرد تا بقيه اطرافيان ذوب شده در ولايت هم بتوانند به لفت و ليس خود ادامه بدهند. «خودارضايي سياسي»، بيماري مشترك همه ديكتاتورهاست. از هيتلر و صدام بگيريد تا قذافي و «بن علي خامنه اي».


نوشته اي بود از بابک داد   

كابوس رهبري و آن «ميخ» كه براي ما باقي مي ماند!

وقتي يك ديكتاتور كه هميشه از واژه «نظام» به جاي «من» استفاده مي كند و تبختر و تكبرش عادتي ديرين بوده و هست، به ناگهان ضعف و زبوني اش را از پرده بيرون مي اندازد، و وقتي «آقا» در سخنراني عمومي روز شنبه «سه بار» خود را «حقير» مي خواند و پشت نقاب دروغين تواضع ساختگي سنگر مي گيرد و عاجزانه مي گويد: (من با «حقارت» اعلام مي كنم...) بايد فهميد او صداي شكسته شدن نردبان زير پايش را به درستي شنيده است. بايد دانست كار او ديگر از كابوسهاي شبانه گذشته است و مقام معظم رهبري حالا در «بيداري» هم كابوس مي بيند. كابوسي كه هرگز تصور نمي كرد به اين سرعت تعبير شود.
حقيقت اين است كه آيت الله خامنه اي و جمهوري اسلامي سقوط كرده است. و ما چون در «متن» حادثه ايم و روند اين سقوط را به قول سينمايي ها «فريم به فريم» و لحظه به لحظه دنبال مي كنيم، از سرعت شگفت انگيزش بي خبريم. اما تاريخ اين «فريم» ها را با سرعت واقعي مي بيند و عاقبت فقط در يك نيم خط خواهد نوشت:«خامنه اي مدت كوتاهي بعد از كودتاي انتخاباتي سال 88 سرنگون شد!» همين. رسم تاريخ، خلاصه گويي تمام رخدادهايي است كه ملتها لحظه لحظه اش را با عذاب و پايمردي و انتظار سپري مي كنند. آقاي خامنه اي شايد بارها كابوس آن نيم خط تاريخ را ديده بود كه مدام از توّهم دشمن مي گفت ولي حالا در بيداري، آن كابوس هولناك را تجربه مي كند! بزرگترين دشمن او، خودش بود و هست.
برخي مي گويند دعواي احمدي نژاد با خامنه اي، ساختگي و «جنگ زرگري» است. من هيچ «كيمياگري» را در ميان حاكمان ايران نمي شناسم كه بتواند چنين جنگ زرگري را طراحي كند و ترتيب بدهد. و بدتر از آن، هيچ «بازيگر قابلي» را نمي شناسم كه چنين دقيق نقش خود را ايفا كند. يعني در تيم حاكميتي جمهوري اسلامي، نه بدنبال چنان طراح هوشمندي بايد گشت و نه بدنبال بازيگراني چنين قابل و مستعد. كه اگر اينها هنر طراحي بازي و بازيگري هوشمندانه را مي دانستند، وضعشان اين نبود كه اكنون هست. دعوا واقعي است. دعواي هميشگي بين «خواجه» و «غلام خانه زاد». گاهي در اين دعواها غلام خانه زاد، سر خواجه را در خزينه و حمام زير آب مي كند و به جايش بر تخت مي نشيند. و گاهي خواجه، پيشدستي مي كند و غلام را چيزخور مي كند و آن نمك به حرام را با مرگ موش مي كشد. اين ميان، همه «خانه زادان» و نوكران از فرمانده كل سپاه و رئيس بسيج و رئيس مجلس و مداحان و امامان جمعه، همگي به دنبال پيدا كردن «كفه سنگين» اين ترازو هستند. آنها فعلا" «خواجه» را حمايت مي كنند، ولي هيچكدام راه را بر «غلام بچه ي زيرك» نمي بندند، شايد روزگار بر مراد او گشت و او غلبه كرد و كليددار دولتسرا شد! خانه زادان و نوكران بايد روي اسب برنده شرط بندي كنند، وگرنه قربانيان بعدي اين دعوا خواهند بود.
وضع آقاي خامنه اي، به دليل سرنوشت تلخي كه ثانيه به ثانيه به آن نزديكتر مي شود، بسيار «رقت انگيز» شده است. لااقل به خاطر همين سه بار اعترافي كه ديروز به «حقارت» خودش كرد، جاي ترحم دارد. رهبري كه ادعا مي كنند «سيد خراساني» است و داستانها مي سازند تا مقدسش كنند، روز به روز بيشتر لكه دار مي شود! آن هم از سوي غلامي كه خود از بخشداري به آقايي رساند! واقعا" رقت انگيز است وضع رهبر كه ياراني دارد مثل همين امام جمعه قم (حجت الاسلام سعيدي) كه براي تمجيد از مولايش، نحوه ي فارغ شدن مادر خامنه اي را در جمع تعريف مي كند و مي گويد: «رهبر موقع تولدش فرياد زده:يـــــــــــا علي! و قابله گفته:برو علي نگهدارت!» مي بينيد؟ همين يك دوست نادان، براي زمين زدن خامنه اي و لكه دار كردنش كافي نيست؟ سعيدي يك دروغي گفته كه حالا جزو پربيننده ترين فيلمهاي ايراني سايت «يوتيوب» شده است! اين دروغ كه نوزادي موقع تولد بگويد «ياعلي!» بسياري از متدينين جامعه را برآشفته كرده و برخي از دوستداران آقاي خامنه را هم دچار ريزش كرده است! اين وضع «رقت بار» شايد آغاز سرنوشت هولناك خامنه اي باشد كه بارها دستور خونريزي صادر كرد و گناهانش اكنون دامنگير مقام كبريايي اش شده اند!
طرفداران ديگر آقاي خامنه اي هم هر كدام، بدترين دشمنان اين رهبر كابوس زده هستند. يكي از آنان، فرمانده سازمان بسيج (تيمسار بعثي محمدرضا نقدي) است كه براي كشورهاي عربي منطقه خط و نشان مي كشد كه «ما نيروي بسيجي به بحرين و يمن مي فرستيم» بيچاره نمي داند اين رهبر به اندازه كافي كابوس دارد و ديگر حتي توانايي رهبري بيت خود را هم ندارد، چه رسد به فرماندهي يك جنگ را! يا آن مداحان عربده كشي كه تا دهان باز مي كنند تا از «محاسن آقا» تعريفي بكنند، بايد مثل سعيد حداديان ابتدا با «عورت احمدي نژاد» (مشائي) تسويه حساب كند و باز «اسم مقدس آقا» را وسط يك مشت اسامي بالاي هجده سال مثل آلت و عورت و برگ درخت انجير به زبان بياورد و آقا را باز هم سرافكنده تر از قبل كند! از فيلم «ظهور بسيار نزديك است!» چيزي نمي گويم كه خامنه اي را اسباب مضحكه ي خاص و عام كرده است. آيا چنين رهبري، فقط از دست همين دوستان نادانش، حق ندارد در بيداري هم كابوس ببيند؟ آيا حق ندارد از «اخم» احمدي نژاد بترسد و با ابراز پشيماني و دلجويي از او، در دو سخنراني پي در پي مجيز آن غلام خانه زاد را بگويد؟ به راستي اگر احمدي نژاد به اخم و قهرش ادامه بدهد و شاخه را رها كند، خامنه اي به چه چيز «شجره طيبه ولايت» آويزان خواهد ماند؟ او كه شاخه نبريده اي را باقي نگذاشته است.
با اينكه تعداد كابوسهاي روزانه، دارند از شمار بيرون مي روند، «آقا» و روزنامه كيهانش، هنوز كاملا" نااميد نشده اند. روز شنبه آقاي خامنه اي در سخنانش گفت:«بنده بناي ورود به كارها و تصميم هاي دولت را ندارم مگر آنجايي كه احساس كنم يك مصلحتي دارد تفويت مي شود (از بين مي رود) مثل اين كه در همين قضيه اخير- وزارت اطلاعات- اينجوري بود. انسان احساس مي كند يك مصلحت بزرگي دارد مورد غفلت قرار مي گيرد. خب، انسان وارد مي شود كه جلوي اين تفويت مصلحت را بگيرد. اين مسئله مهمي نيست. نظائرش هم اتفاق مي افتد. اما مخالفين، دشمنان بيروني، تريبون دارهاي بين المللي، بوق هاي تبليغاتي، از همين مسئله استفاده مي كنند براي اينكه فضاي تبليغاتي را شلوغ كنند.»
روزنامه كيهان هم امروز در تبيين ماجراي بركناري و ابقاي مصلحي و قهر احمدي نژاد براي «كوچك نمايي اين ماجرا» نوشته است: ماجراي اخير به همين سادگي بود. اتخاذ يك تصميم نسنجيده از سوي رئيس جمهور و جلوگيري رهبري معظم انقلاب از انجام آن. اتفاقي كه به قول آقا «آنچنان هم از اهميت بالايي برخوردار نبود» و «نظائرش هم اتفاق مي افتد!»[منبع:كيهان امروز دوشنبه]
حكومت تلاش دارد زشتي ها و اشتباهات مكرر خود را «ساده» و «عادي» جلوه بدهد. اما در اين كار هيچ موفقيتي ندارد. كداميك از اين اتفاقها، ساده و «طبيعي» هستند؟ آيا بر اساس همين قوانين فعلي، يك وزير مستعفي (حيدر مصلحي)، مي تواند با حكم رهبري دوباره ابقاء بشود؟ آيا وزير بعد از استعفاء نبايد دوباره از مجلس رأي اعتماد اخذ كند؟ آيا اساسا" بر طبق قوانين موجود، مقام رهبري قادر به انتصاب يك وزير يا ابقاي او در دولت هست؟ آيا اين اتفاقات به قول كيهان «ساده» هستند؟ پس درباره ساير اتفاقات چه پاسخي هست؟ كدام رئيس دولتي، وزير خارجه اش (منوچهر متكي) را در حين مأموريت رسمي (در سنگال) از وزارت عزل كرده است؟ آيا آن هم «اتفاق ساده اي» بود و دشمنان نظام آن را بزرگنمايي كردند؟ آيا بر اساس همين قوانين فعلي، رئيس جمهور حق تعيين معاون اول خود را دارد يا ندارد؟ آيا دخالت رهبر در عزل مشائي از معاونت اولي احمدي نژاد، امري قانوني و باز هم «ساده» بود؟ آيا ارتقاي درجه مشائي توسط احمدي نژاد، كه همه از آن به عنوان «دهن كجي» به رهبر ياد كردند، باز هم «امري ساده و عادي» بود؟ رئيس جمهور «مشائي» را از معاون اولي برداشت، ولي پست حساس تري به او داد و او را «رئيس دفتر رئيس جمهوري» كرد و دوتائي دو سال است براي ولي امر مسلمين جهان(!) «شيشكي» در مي آورند! آيا اين هم به زعم آقاي خامنه اي «امري عادي» است كه دشمنان از آن خوراك تبليغاتي ساخته اند؟ در كدام كشوري، رهبر يا شاه مي تواند به دستگاه قضائي امر كند كه از پيگيري پرونده فساد مالي يك مقام دولتي (محمدرضارحيمي) خودداري كنند؟ آيا اين هم امر معمولي و ساده اي است؟ آيا عدم تصويب بودجه سال 1390 تاكنون، يعني پنج ماه بعد از موعد قانوني تصويب بودجه، يك امر عادي است و باز هم دشمنان از آن سوء استفاده مي كنند؟ آقاي خامنه اي خودش بهتر از هركسي مي فهمد اينها به هيچ وجه ساده و معمولي نيست. او با تقلب و دروغ و خونريزي، دولتي را بر سر كار آورد كه فقط در همين دو سال، چندين بار باعث شده است تا مقام رهبري وارد كارزار شود و بر خلاف سخن روز شنبه اش «كه بناي ورود به تصميمات دولت را ندارم» وارد مسائل ريز و درشتي بشود كه جز «افتضاح حكومتي» نامي ندارد. ايشان مي گويد: « دخالت نمي كنم؛ مگر اينكه يك مصلحت بزرگي مورد غفلت قرار بگيرد!» خود ايشان حساب كند در دولتي كه با زور و تقلب بر سر كار آورده، چرا اين همه «مصلحت بزرگ» مورد غفلت قرار گرفته و مي گيرد كه هركجاي اين دولت را مي بينيم، نوك بيني مقام عظماي ولايت يا نمايندگانش در آن وارد شده است؟ اين چه پرده پوشي كودكانه اي است كه رهبري، بر عملكرد دولت و حكومت نامشروع خود مي كشد؟ آيت الله خامنه اي اكنون اسير دولتي خودساخته است، كه هر چندروز يك «غفلت بزرگ» و بلكه يك رسوايي بزرگ به بار مي آورد و البته تمام اين غفلتها در كارنامه شخص مقام معظم رهبري ثبت مي شوند. زيرا اين دولت، دولت منصوب و محبوب و همسو با ايشان است.
اينها كه فهرست وار برشمرده شد، معدودي از نشانه هاي سقوط سيستمي است كه موريانه ي فساد و تباهي، آن را از درون پوسيده و پوك كرده است. اين ديوار دارد فرو مي ريزد و در واقع ريزشش آغاز شده، اما ما در «بطن» اين حادثه نشسته ايم و آن را با دقت و جزئياتي مي بينيم كه گاهي حتي حوصله مان را هم سر مي برد.
آن نردبان «قدرت فردي» ولايت فقيه بدجوري ترك برداشته و بلكه شكسته شده و آن آقايي كه با غرور بر بلندايش نشسته بود، با فريادي هولناك در حال سقوط به پايين است. ما اين صحنه ي دلنشين سقوط ديكتاتوري ديني را با حالت «اسلوموشن / دور آهسته» داريم مي بينيم. شايد اين ديدن با همه جزئياتش، براي ما يك موهبت و نعمت بزرگ باشد. چه كسي مي داند؟ شايد اينگونه اين صحنه ي بزرگ و تاريخي، تا دهه ها در ذهن نسل ما و نسلهاي بعد و بعدي ايرانيان ثبت شود و در خاطرمان بماند. شايد اين باعث شود ديگر كسي جرأت نكند به «تنهايي» به بالاي نردبان حكومت بر يك ملت برود و بر ديگران حكمراني كند؛ خواه به نام «فقيه و امام»، و خواه به نام «خان و شاه»!
و اما اگر دست من باشد، ميل دارم به آن نيم خطي كه از اين سقوط حتمي در تاريخ نوشته مي شود، چيزي بيفزايم و بنويسم:«آخرين ضربه به سقوط ديكتاتوري در ايران، توسط مردم ايران زده شد!» انصاف نيست اگر مردم ايران، اين افتخار را نداشته باشند كه «آخرين ميخ» را بر تابوت ديكتاتوري بزنند. حيف است كه اين مجسمه موريانه زده، خودبخود فرو بريزد. به نظرم براي سهيم شدن در اين اتفاق بزرگ، براي شراكت در كوفتن آن ميخها بر تابوت ديكتاتوري، هر كدام از ما بايد بگوييم:«سهم من كو؟» و كاري بكنيم. هرچند آن مجسمه موريانه زده، خودبخود فروخواهد ريخت و به هر روي، كابوسهاي تلخ آن «آقا» كه به دست خود «حقير» شد، اكنون در حال تعبير شدن است. ميخ آخرش را مردم خواهند كوفت.

 
نوشته اي بود از بابک داد  

ترمیم قدرت مطلقه با سند جرم

غیبت شش روزه محمود احمدی نژاد، رییس جمهور برکشیده رهبر و ولی فقیه رژیم در ریاست جمهوری، خبرهای ضد و نقیضی را دامن زده است. به گفته بسیاری، احمدی نژاد در اعتراض به دخالت خامنه ای در عزل و نصب وزرا به خصوص وزیر اطلاعات، حیدر مصلحی و بازگرداندن او به کار پس از برکناری اش، خانه نشینی را برگزیده و از علنی شدن در انظار خودداری می کند. در غیب احمدی نژاد، جلسات هیات دولت با ریاست معاون اول او، محمدرضا رحیمی برگزار شده است. حضور تحمیلی حیدر مصلحی در جلسات دولت واکنش احمدی نژاد را برانگیخته و حاضر به شرکت در جلسات با حضور او نیست.این شیوه اعتراض احمدی نژاد هزینه دخالت خامنه ای در امور جاری به ویژه عزل و نصب وزرا را بیشتر می کند و هرچه بیشتر طول بکشد، بحران در راس رژیم را عمیق تر خواهد کرد. برای مقابله با این عمل احمدی نژاد و برای جلوگیری از ریزش نیروهای بیشتر و عمیق تر شدن شکاف ، دار و دسته علی خامنه ای دست به یکسری حرکات ایزایی زده اند. علی سعیدی، نماینده ولی فقیه در سپاه پاسداران مجبور به باز تعریف ولایت فقیه شده و برای ترمیم قدرت مطلقه او دست به کار می شود و می گوید: "در حاکميت اسلامی، هماهنگ کننده و سياستگذار اصلی نظام طبق قانون اساسی، ولی فقيه است و تخلف از فرمان او نيز در حکم تخلف از فرمان خدا و امام زمان محسوب می شود."به نظر می رسد ضربه کاری احمدی نژاد به راس خیمه نظام، زلزله در ارکان آن انداخته است که آخوند سعیدی عدم اطاعت از فرد مفلوک و خودکامه ای همچون علی خامنه ای را شوریدن بر خدا و امام زمان معنا می کند. از سوی دیگر، سعیدی می گوید: "اينکه ما خودمان بخواهيم مرتبا استراتژی تعيين کنيم و موجی در جامعه راه بياندازيم، وظيفه آقايان نيست."با این حساب، موج سازی و جریان راه انداختن تا کنونی در رژیم ضد مردمی جمهوری اسلامی توسط ولی فقیه راه اندازی می شده و هیچ کسی نباید در این کار دخالت کند. به زبان دیگر، احمدی نژاد برکشیده رهبر است و هیچ اختیاری از خود ندارد و باید مطیع و سر سپرده او باشد. اما این روزها خامنه ای به خوبی می بیند که دست پرورده اش بر او شوریده و تمام تخم مرغهایی که او در سبد احمدی نژاد چیده بود، اکنون به تلنگری در حال درهم شکستن است. این ضربه پذیری را احمدی نژاد به خوبی دریافته و امروز دارد از شرایط به نفع خود بیشترین بهره برداری را می کند. محمد علی جعفری، فرمانده سپاه پاسداران و سر گماشته خامنه ای می گوید: "انقلاب بيشتر از داخل کشور تهديد می‌شود و سپاه برای دفاع از انقلاب در عرصه غير نظامی منتظر دستور نخواهد ماند.هرچند این حرف پاسدار جعفری خودش به نوعی خودسری و برخورد احمدی نژادی ای است، اما نیم کش کردن شمشیر از نیام توسط او برای ترساندن طرفهای دیگر چندان کارساز نیست زیرا حریفان نیز از جنس خود او هستند و این عربده جوییها را بهتر از گوینده اش می شناسند. اما آخوند علم الهدی، امام جمعه مشهد که مشکل اساسی را دریافته، در تلاش برای ترمیم ضربه احمدی نژاد بر اقتدار خامنه ای می گوید: "چنانچه تبعيت از ولی ‌فقيه از سوی کارگزاران کشور وجود نداشته باشد، حکومت آنها نامشروع است حتی اگر تمام مردم کشور به او رای داده باشند."این باز تعریف علم الهدی از ولی فقیه مطلقه و خط و نشان کشیدن عدم مشروعیت حریف، همان مکافاتی است که این روزها کل رژیم با آن روبروست. وصله پینه او بر قبای ژنده ولی فقیه بر تن خامنه ای با سند جرم نمی تواند دردی از دردهای او را درمان کند، الا اینکه به جرم بی اهمیت کردن رای و نظر مردم، عدم مشروعیت رژیم را بیشتر جار بزند.به نظر نمی رسد بحران پیش رو در حال حاضر فروکش کند زیرا علت همه این ماجراها قدرت مطلقه ای است که این روزها ارکان آن به شدت در حالت لرزیدن است.

نویسنده:جعفر پویه

کمپین سفیران آزادی مطبوعات برای هنگامه شهیدی

سه شنبه سوم ماه مه، روز جهانی آزادی مطبوعات، سه سفیر آزادی مطبوعات تمام روز در گفتگو با رسانه ها تلاش می کنند توجه افکار عمومی هلند را به پرونده هنگامه شهیدی جلب نمایند. هنگامه شهیدی روزنامه نگار و مشاور کروبی در امور زنان پس از انتخابات سال 88 دستگیر و به شش سال زندان محکوم شده است. این کمپین توسط عفو بین الملل شاخه هلند، سازمان های «فری ویس» و «پرس ناو» و بخش آموزشی رادیو بین المللی هلند سازماندهی شده است. سفرای این روز افشین الیان حقوقدان ایرانی تبار، «لارا رنسه» روزنامه نگار و «افیه بلانکه فورت» نویسنده کتابی در باره ایران هستند. سفرای آزادی مطبوعات در این روز از شنوندگان برنامه های رادیویی و بینندگان تلوزیون خواهند خواست که طومار آزادی هنگامه شهیدی را امضاء کنند.روز جهانی آزادی مطبوعات ابتدا در سال 1991 در کنفرانس عمومی یونسکو در سال 1991 مطرح شد. سال 2003 سازمان ملل با تاکید بر این اصل که مطبوعات آزاد، چند صدایی و مستقل یکی از ارکان جامعه دمکراتیک است با تعیین این روز خواست آزادی مطبوعات را مورد توجه قرار دهد و به آزادی مطبوعات در جهان کمک کند.در هلند هر سال در روز سوم مه بر اهمیت آزاد بودن رسانه ها تاکید می شود و به روزنامه نگارانی که به خاطر حرفه شان تهدید می شوند دستگیر می گردند و کشته می شوند توجه نشان داده می شود. امسال وضعیت روزنامه نگاران در ایران مورد توجه قرار دارد. سه سفیر آزادی مطبوعات، توچه رسانه ها و افکار عمومی را به وضعیت روزنامه نگاران در ایران جلب می کنند و از مردم خواهند خواست که طومار آزادی هنگامه شهیدی را امضاء کنند.روزنامه نگاران ایرانایران در «رده بندی جهانی آزادی مطبوعات» مربوط به سال 2010 که توسط سازمان گزارشگران بدون مرز ارائه شده است، از میان 178 کشور بررسی شده پس از چین، سوریه و برمه در رده 175 قرار دارد. ترکمنستان، کره شمالی و اریتره آخرین کشورهای موجود در این لیست هستند.هم اکنون ده ها روزنامه نگار در ایران در زندان بسر می برند از جمله: سام محمودی سرایی، علی ملیحی، مسعود لواسانی، مجتبی لطفی، محمدصدیق کبودوند، علی اکبر عجمی، حسن ظهوری، کیوان صمیمی، هدی صابر، حسین درخشان، بهمن احمدی امویی، احمد زید آبادی و هنگامه شهیدی.

هنگامه شهیدیهنگامه شهیدی روزنامه نگار، عضو حزب اعتماد ملی و وبلاگ نویس پس از انتخابات ریاست جمهوری ایران بازداشت شد. او در انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری مشاور کروبی در امور زنان بود. وی که به بیماری قلبی مبتلاست به 6 سال زندان محکوم شده است. شهیدی به «شرکت در اجتماعات غیر قانونی، تبانی به قصد بر هم زدن امنیت، تبلیغ علیه نظام، و اخلال در نظم عمومی» متهم شده است.سفرای آزادی مطبوعات به همراه سازمان های روزنامه نگاران، و سازمان های مدافع حقوق بشر روز سوم مه برای هنگامه شهیدی آکسیون برگزار می کنند. آکسیون هایی که سال های قبل برای روزنامه نگاران برگزار شده موفق بوده است. آکسیون سال 2008 برای «او وین» روزنامه نگار برمه ای، آکسیون سال 2009 برای «کامبخش» روزنامه نگار افغان و آکسیون سال 2010 برای «تیسا» از سریلانکا به آزادی این روزنامه نگاران منجرشد.

عصر هلند


توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...