‏نمایش پست‌ها با برچسب پدرام طنازی. نمایش همه پست‌ها
‏نمایش پست‌ها با برچسب پدرام طنازی. نمایش همه پست‌ها

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۹, سه‌شنبه

بازی موش و گربه میان مجلس و احمدی نژاد


بازی موش و گربه مجلس با دولت، به یک نمایش خنده دار تبدیل شده است. گویا وظیفه مجلس تا پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد تبدیل او به موشی نیمه مرده است که مجلس باید با آن بازی کند اما جانش را نگیرد. احمدی نژاد هم سعی می کند از چنگ این گربه بگریزد. این بازی اکنون به صدور حکم و ابلاغیه از طرف احمدی نژاد و علی لاریجانی کشیده شده است.علاوه بر چند حکم و نقض حکمی که در هفته گذشته این صادر کرده اند، روز گذشته خبرگزاری فارس که تا چند ماه پیش از حامیان بزرگ احمدی نژاد بود و اکنون سر را کج کرده، در خبری نوشت:
احمدی‌نژاد در نامه‌ای به آیت‌الله هاشمی شاهرودی رئیس هیات حل اختلاف قوا مصوبه نظارت بر عملکرد نمایندگان را خلاف قانون اساسی دانست.این که نظارت بر نمایندگان مجلس نقض قانون است حرف درستی است، اما احمدی نژاد حالا یاد این نقض قانون افتاده که دم خودش لای تله است. مانند تشکیل شورای عالی نظارت بر قانون اساسی که با این شورا در زمان خاتمی مخالف بود و حالا موافق آن شده است.موضوع نظارت بر کار نمایندگان مجلس نیز همین حالت را پیدا کرده است. احمدی نژاد می کوشد با ایراد گیری از تصویب این قانون ناقض قانون اساسی در مجلس کنونی که با تائید خامنه ای روبرو شده، هم آن نقض قانون را یادآوری کند، هم دندانی به آقا نشان دهد و هم راه حلی برای نمایندگانی که قرار است در مجلس نهم چراغ ها را روشن کرده و طرفدار احمدی نژاد ومشائی شوند پیدا کند. قانون گرا شدن احمدی نژاد این خمیرمایه را دارد.


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۱۷, یکشنبه

دانش آموختگان آخوندزده


یکی از شگفتی های طبیعت دانش آموختگان آخوندزده این است که طی گذران مراحل مختلف تحصیلی هرآنچه را در یک مرحله می خوانند، در مقطع بعدی فراموش می کنند؛ به دبیرستان که می روند، آنچه را در دبستان ياد گرفته اند از یاد می برند و چون وارد دانشگاه می شوند، آنچه را در دبستان و دبیرستان آموخته اند به فراموشی می سپارند و وقتی دوره دانشگاه را به پایان می رسانند، کليه مطالبی را که در دبستان و دبیرستان و دانشگاه فراگرفته اند از یاد برده و با ذهنی پاک و دست نخورده، عين طلبه نوجوانی که تازه از روستا به شهر آمده باشد، پای منبر حجج اسلام و آیات عظام می نشينند و به تقليد از آنان مهمل می بافند؛ اگر نتوانند مثل مهندس بازرگان تفسیر قرآن بنویسند و یا چون دکتر شريعتی میکرب جنی کشف کنند، حداقل مثل دکتر ابراهیم یزدی برای دیگر نوابغ انقلابی جوامع اسلامی نامه پندآموز می نویسند و یا چون استاد دکتر سروش برای ولایت فقیه اندرزنامه های ادبی می سرایند و يا چون دکتر احمد صدر حاج سيد جوادی خطاب به ملت پوزش نامه می نگارند و خلاصه عموماً در پيرانه سری و خزان عمر به بلوغ سياسی می رسند و به مزايای آزادی و دمکراسی پی می برند و ضمن طلب بخشايش از ملت نجیب و بردبار ایران، توشه آخرت را می بندند و به لقاآلله می پیوندند . خدا همه رفتگان را بیامرزد و به بازماندگان طول عمر عطا فرماید!
امروز نسل جدیدی از آخوندزدگان تحصیل کرده در صحنه سیاسی ميهن ما حضور به هم رسانده اند؛ برادران به اصطلاح دیپلمات لاریجانی: علی و صادق و محمد جواد، برادران دانشجو: کامران و فرهاد و خسرو، صالحی و معاونانش و بسیاری دیگر از جمله آخوندزدگانی هستند که دوران دبستان و دبيرستان و دانشگاه را با موفقيت گذرانده و آموخته ها را به زباله دان ذهن سپرده اند و حالا چند سالی است پای منبر آیت الله خامنه ای نشسته اند و مفتون و شيدای کرامات مراد و مقتدای خود، اوامر او را مو به مو اجرا می کنند. اما قطعاً حدود ده سال دیگر که انشآلله در عنفوان هفتاد، هشتاد سالگی به بلوغ سیاسی می رسند و با انتشار رنجنامه های سوزناک، مراتب ندامت خود را از اشتباهی که در طول عمر مفیدشان مرتکب شده اند، به اطلاع ملت نجیب و بردبار ایران می رسانند و ضمن حمایت از اعلامیه جهانی حقوق بشر و اصول فکری و مبانی نظری و قواعد دمکراسی، بر لزوم تساهل و تعامل و تکثر و تحمل و غيره ... تاکيد کرده، توشه آخرت را می بندند و احتمالاً در واپسین دم حیات اشعار ليبرالی نیز خواهند خواند! «این قافله عمر عجب می گذرد ، درياب دمی ... !


پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

بیانات حضرت عظما تِرررررر............در مورد حکم سؤالات شرعی.....اینترنتی


اما وقتی به صفحه این مقام عظما تِررررر...نگاه می کنیم ( طبق مشاهده این عکس ) چند سؤال به وجود میاد؟
۱- جمعه ها هم نماز جماعت اینترنتی راه بندازید که دلمون واستون تنگ نشه!
۲- نگفتن اگر بعد از چَت اگر کسی حامله شد اسم بچه را چی... بزارن!


پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

دانشگاه زنده است


دانشگاه های ایران در سال گذشته همچنان شاهد تلاش نیروهای آدم کش و وحشی برای سرکوب جنبش دانشجویی و کنترل فضای اعتراضی در دانشگاه علیه حاکمیت استبدادی و دیکتاتوری بود.لازم به ذکر است که بسیاری از موارد نقض حقوق دانشجویان نیز در سال گذشته به دلایل مختلف خبری نشده است.در سال گذشته ٦٧ حکم زندان برای دانشجویان صادر و اجرا شده است. نزدیک به ٤۵ مورد فعالیت های مختلف و تجمع های دانشجویی، ١٢٠ مورد احضار به کمیته انضباطی، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه و بیش از ٨٠ مورد بازداشت و احضار به مراجع قضائی ثبت شده است. در سال گذشته همچنین در بیش از ١۵ دانشگاه کشور تفکیک و تبعیض جنسیتی و متاسفانه بیش از ١٠٠ مورد حادثه و مرگ دانشجویان توسط رژیم کثیف اسلامی بوده است.


پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

مهم عاشق ماندن است


عاشق شدن چیز ساده ایست
آنقدر که همه انسانها
توان تجربه کردن اون رو دارند
مهم عاشق ماندن است
بی انتها بی زوال
تا ابد ٬بی منت............!
پدرام طنازی

۱۳۹۱ فروردین ۲۲, سه‌شنبه

مشکل جنبش سبز چیست؟


۱- آن‌ها که از تابلوی جنبش سبز استفاده می‌کنند ولی در نهان دل در گروی جنگ و ایفای نقش “حامد کرزای” دارند هم نخوانند. آن دسته از چپ‌هایی که به چیزی کمتر از “انقلاب پرولتری” و “سرنگونی امپریالیسم و سرمایه داری جهانی” رضایت نمی‌دهند یا به تأسی از بزرگان خود دموکراسی و حقوق بشر را مقولاتی بورژوایی و لاجرم نامطلوب می‌پندارند هم لطف کنند و از همین جا از مطالعه‌ی این مطلب منصرف شوند. مخاطب این مطلب بدنه و هسته‌ی اصلی جنبش سبز است. همان‌ها که به رغم همه‌ی روضه‌های تکراری “تحلیلگران” آن سوی آب‌ها با “مشارکت جویی” خود در انتخابات سال ۸۸ پایه گذار گسترده‌ترین جنبش دموکراتیک مدنی و ضد خشونت تاریخ معاصر ایران شدند. جنبشی که زمانی مهم‌ترین خواست آن رعایت حداقلهای لازم برای برگزاری یک انتخابات آزاد و سالم بود.
۲- طی سه سال گذشته و خصوصا در دوران اوج جنبش سبز (شش ماه اول) خیلی از نیرو‌ها کوشیدند خود را ذیل این جنبش تعریف کنند (حتی آن‌ها که همیشه پای ثابت تحریم انتخابات و سرنگونی طلب بوده‌اند)، به این ترتیب و خصوصا در خارج از کشور ائتلاف نانوشته اما گسترده‌ای از نیروهای سیاسی به وجود آمد که موجب امیدواری بود اما هیچ کس فکر نمی‌کرد که همین ائتلاف گسترده به پاشنه‌ی آشیل جنبش سبز تبدیل شود. لابد می‌پرسید چگونه؟ تکثر در جنبش سبز به جایی رسید که آن را از هدف و معنا خالی کرد. در حال حاضر هیچ تعریف مشخصی از جنبش سبز وجود ندارد. موسوی و کروبی –از نظر من به اشتباه- از پذیرفتن عنوان رهبری جنبش خودداری کردند و به این ترتیب باعث شدند نیروهایی که هیچ وزن اجتماعی نداشتند با دوپینگ رسانه‌های برون مرزی خود را هم عرض هسته‌ی اصلی جنبش سبز قرار دهند و به “هدف گذاری” و “استراتژی‌پردازی” برای آن بپردازند و آب را بیش از پیش گل آلود کنند. اینگونه بود که مردم بین سرکوب خشونت بار در خیابان‌ها و سردرگمی جنبش سبز در تعیین هدف سرگردان شدند و دلسرد و سرانجام دلشکسته به کنج خانه‌های خود خزیدند.
۳- وضعیت جنبش سبز اکنون به گونه ایست که نه تنها مشخص نیست “چه می‌خواهد” بلکه حتی معلوم نیست که “چه نمی‌خواهد”! نسبت جنبش سبز با “جمهوری اسلامی” و “قانون اساسی” آن چیست؟ آیا خواست آن، چنانکه از رهبران این جنبش نقل شده‌‌ همان اجرای بدون تنازل قانون اساسی است یا اینکه جنبش سبز در پی گذار از جمهوری اسلامی است؟ جنبش سبز جنبشی اصلاحی است یا انقلابی؟ هدفش اصلاح جمهوری اسلامی است یا برانداختن آن؟ برخی بزرگان خوش سابقه و خوشنام می‌گویند باید به دنبال راهی “فراسوی اصلاح و انقلاب” بود، پرسش اما این است که به هر حال تکلیف ما با ساختار حقیقی و حقوقی موجود چیست؟ حرکت فراسوی اصلاح و انقلاب بحثی ناظر به “روش” است اما به پرسش در باب “هدف” پاسخ نمی‌دهد. مشکل اینجاست که اکثر تحلیل‌ها و روش‌های پیشنهادی به رغم فرهیختگی و صداقت پیشنهاد دهندگان به شدت “ذهنی” هستند و زمینه‌ای برای “عینی” کردن آن‌ها وجود ندارد.
۴- و به این ترتیب جنبشی که با پرسش “رأی من کجاست” آغاز شد نهایتا در موقعیتی قرار گرفت که رهبران آن برای اظهار نظر در مورد “حقوق همجنسگرایان” تحت فشار قرار گرفتند؛ گویا جنبش سبز قرار بود همه‌ی مشکلات تاریخی ایرانیان را حل کند، مدام به لیست مطالبات افزوده شد و شعار‌ها رادیکالیزه شدند، در عین حال بین رادیکالیزه شدن جنبش و استقبال مردم از فراخوان‌های آن نسبت معکوسی وجود داشت. در حالی که مردم هر بار کمتر به خیابان می‌آمدند مطالبات گسترده‌تر و خواست‌ها و شعار‌ها رادیکال‌تر می‌شد بدون آنکه توجه شود این خواست‌ها و مطالبات بناست در موازنه‌ی قوای حاکم به پشتوانه‌ی کدام نیروی اجتماعی، ابزار و قدرت محقق شوند؟ مشکل مسابقه‌ی رادیکالیسم و آوانگاردیسم این است که نهایتی ندارد و سرانجام نیروهای سیاسی را از واقعیات سیاسی و اجتماعی منفک می‌کند و “ثر گذاری” و “توان بسیج” آن‌ها را به صفر می‌رساند.
۵- جنبش سبز دچار بحران “معنا” و “هدف” است. می‌گویند جنبش سبز زنده است و مترصد فرصت، حرفی نیست اما اگر این “فرصت” فراهم شد بدنه‌ی جنبش سبز باید برای کدام خواسته به میدان بیاید؟ از این گذشته فرصت مذکور را باید “به ما بدهند” و “ایجاد شود” یا باید در راه ایجاد آن بکوشیم و برنامه‌ای داشته باشیم؟ می‌توان سر را زیر برف کرد و یا عجالتا دهان منتقدین و پرسشگران را با حماسه سرایی، سوگواری و ذکر مناقب و مصائب “شهدا و اسرای جنبش سبز” بست، این اما گره‌ای از کار فروبسته‌ی ما نمی‌گشاید.
۶- بیست و دو خرداد امسال که فرا برسد جنبش سبز ۳ ساله می‌شود بنابراین روز‌ها و هفته‌های پیش رو فرصت مناسبی است که بدون “ترس” و “تعارف” به ارزیابی عملکرد خود طی سه سال گذشته بنشینیم. نباید بگذاریم فضای عاطفی موجود ما را از ارزیابی عقلانی راهی که طی کرده‌ایم بازدارد. می‌گویند “صحت یک استراتژی را با نتایج آن می‌سنجند” بر این مبنا جنبش سبز و راه طی شده را چگونه باید قضاوت کرد؟ هسته‌ی اصلی جنبش سبز را اصلاح طلبانی تشکیل می‌داده و می‌دهند که اکنون یا مجبور به مهاجرت شده‌اند یا در حصر و حبس‌اند و یا خانه نشین. این افراد اکثرا دل در گروی گذار مسالمت آمیز و تدریجی به “دموکراسی” و “دولت قانونمند” داشته و تا آنجا که می‌دانم “دارند”. بنابراین نخستین و بنیادی‌ترین پرسشی که بخصوص پیش روی آنهاست این است که آیا راه طی شده به وسیله‌ی جنبش سبز و رهبران آن زمینه را برای گذار مسالمت آمیز به دموکراسی و حاکمیت قانون مساعد‌تر کرده و این راه را گشوده‌تر گردانیده یا در تحلیل نهایی با عاطفی، دوقطبی و رادیکالیزه کردن فضای سیاسی بر دشواری‌های این راه افزوده است؟
پدرام طنازی

۱۳۹۰ بهمن ۱۴, جمعه

به مناسبت دهه زجر رژیم

روزنامه های زمان انقلاب
به راستی گذشته چراغ راه آینده است . وعده ها همه دروغ از کار در آمد . آزادی را سر بریدند . حجاب اجباری شد . هیولای ولایت فقیه از اعماق جامعه استبدادی سر در آورد . نه تنها برق و نفت و گاز و خانه مجانی نشد بلکه از سفره های مردم نان را ربودند و جنگ و زندان و مرگ آفریدند . دانشگاهها این سنگر آزادی را به گوستان تبدیل کردند .
این روزنامه ها اسناد انقلاب به خون کشیده توسط خمینی و خامنه ای و نظام منفورشان میباشد . باید از گذشته آموخته آزموده را دوباره آزمون خطاست .

نوشته ای از پدرام طنازی
کاریکاتور از ر. سلطانی

توماج صالحی به اعدام محکوم شد! توماج در قلب ما جای دارد!

سازمان حقوق بشر ایران؛ ۵ اردیبهشت ۱۴۰۳: توماج صالحی، خواننده رپ و از بازداشت‌شدگان اعتراضات ۱۴۰۱ در دادگاه انقلاب به اعدام محکوم شد. سازمان ...