۱۳۹۱ تیر ۹, جمعه

پیش بینی سخنان قصار احمدی نژاد در آینده


ممه دزد رئیس جمهور می شود+ آن ممه بشکست و آن پیمانه ریخت+ ممه رو باید دم حجله برد
ممتو سفت ببند، لولوی همسایه رو دزد نکن+ طرف ممرو تو هوا نعل می کنه+ شیر از ممش نمی چکه
ممه رو هر وقت از آب بگیری تازست+ از ممست که بر ممست+ ممه لولو رو ول کرده، لولو ممه رو ول نمی کنه
لولو تو سوراخ نمی رفت ممه به دمش می بست+ جا تره و ممه نیست+ لولو ممه خودشو نمی خوره
ممه معلم گله، هر کی نخوره خله+ لولو با لولو، ممه با ممه+ ممه بالاتر از ممه بسیار است
ممه کج به منزل نمی رسد+ هنوز دهنت بو ممه می ده+ هر کی به فکر ممس، کوسه به فکر ریشه
ممه از لولو بدش میاد، در لونش سبز می شه+ لولو بیار ممه بار کن+ خدا یه لولو به تو بده یه ممه به من
لولو خسته، صاحب ممه ناراضی+ ممه صاف مال برادر لولوه+ رفیق ممه و شریک لولو
بند کرست رو میشه بست، دهن لولو رو نمیشه بست+ لولو حاضر و ممه حاضر
درس لولو اگر بود زمزمه محبتی/ جمعه به مکتب آ ورد ممه ی گریزپای را
بالا رفتیم ممه بود، پایین اومدیم لولو بود، لنکرانی هلو بود
لولو چو ممه ببیند خوشش آید+ ممه که پاکه، مالیدنش چه باکه
ممه بیگناه تا دم دهن لولو میره، ولی تو دهنش نمی ره
ابر و باد و مه و خورشید و لولو در کارند، تا تو ممه ای به کف آری و به غفلت نخوری
لولو راضی، ممه راضی، گور پدر قاضی+ لولو که ممه می خوره پا لرزش هم میشینه
ممه که سر بالا میره، لولو ابوعطا می خونه+ ز گهواره تا گور ممه بجوی
لولو را تو ده راه نمیدن، سراغ ممه را میگیره+ ممه بد بیخ ریش لولو+ از ممه نخورده بگیر بده به ممه خورده
ممه که یکجا بمونه میگنده+ ممه نمیبینه وگرنه لولوی قابلیه
لولوی خوش معامله شریک ممه مردمه+ اونقدر ممه خورده تا لولو شده
این چیزا برای لولو ممه نمیشه+ ای لولو عرصه پستان نه جولانگه توست
هر که ممه اش بیش لولوش بیشتر+ یا ممه گفتیم و عشق آغاز شد
لولو ماند و ممه اش+ ممه لولو گزیده از کرست سیاه و سفید هم می ترسه
ممه را ببر با جاش، به همین خیال باش+ میگن کرستو بیار، میره ممه رو میاره
ممه ام بی کرست موند+ یک کلمه هم از ممه عروس بشنوید+ ممه اش یاد کرستستان کرده
به ممه که رو بدی، کرستشو خیس می کنه+ با ممه ممه گفتن دهن شیرین نمیشه+ سیلی نقد به از ممه نسیه
من از بی ممگان هرگز ننالم/ که با من هر چه کرد آن ممه دار کرد+ لولو دستش به ممه نمی رسه میگه کوچیکه


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۸, پنجشنبه

رابطه قوانین فیزیک با سرنگونی خامنه‌ای/ رهبر لجنی به پایان سلام کن!


در این دنیا همانطور که همه شاهدیم و ثابت شده است، در برابر هر پدیده‌ای یک امر متقابل و کاملا متفاوت وجود دارد! 
مثبت <--> منفی‌
آب <--> آتش
سرما <--> گرما
سپیدی <--> سیاهی
کوه <--> دره
و و و...
... شب <--> روز 
و همچنین قانون "کنشِ" و "واکنشِ" که خود پدیده ایست که در زندگی‌ روزمره ی تمام انسان‌ها تاثیرات بسزایی دارد! 
دو قانون نام برده بالا بزودی باعث سرنگونی دیکتاتور قرن؛ خامنه‌ای خواهند شد!
بالا <--> پایین
سربالایی <--> سرازیری
 ***
"کنشِ" <--> "واکنشِ" 
 *
آقای خامنه ای، به اندازه ی کافی‌ تاختی، به اندازه ی کافی‌ بالا رفتی‌! اگر حتی مانند پیامبرت نیز سوار خری بودی،اکنون دیگر به سقف آسمان رسیده ای! حال زمان آن رسیده است که مطابق همان ارتفاع نیز به زیر کشیده شوی! 
هر که بالاتر میرود، موقع زمین خوردن، محکم تر زمین میخورد! 
رهبر لجنی به پایان سلام کن!
 *
آقای خامنه ای، به اندازه کافی‌ به این ملّت ظلم کردی، به اندازه ی کافی‌ دزدیدی، به اندازه ی کافی‌ این سرزمین را به نابودی و فقر و فلاکت کشاندی، این کنش ها، بدون واکنشِ نخواهند ماند!
رهبر لجنی به پایان سلام کن!

کنشِ تو= ظلم و ستم
واکنشِ ایرانیان= سرنگونی تو


قانون سومی نیز در فیزیک وجود دارد؛ همه چیز در این دنیا فانیست! نیاز به توضیح نمی‌بینم؛


رهبر لجنی به پایان سلام کن!


شبی که در آن چون خفاشی خون آشام، بر این مردم بال گسترده‌ای به پایان خواهد رسید
صبح آزادی مردم ایران نیز خواهد رسید!


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۶, سه‌شنبه

کمپین جمع آوری سرمایه برای خرید ساندیس و نه به انتصابت و پس از آن


با توجه به این که "ساندیس" و پخش آن یکی‌ از ارکان پایداری رژیم دجال اسلامیست، بدینوسیله طرح ایجاد "کمپین جمع آوری سرمایه برای خرید ساندیس و اهدای آن به برادران و خواهران ساندیس خور" را مطرح می‌کنم! از دوستان عزیز خواهش می‌کنم که شروع به اهدای مبالغی برای خرید ساندیس لازمه برای این مزدوران نمائید، تا در روز۱۸تیر به این دسته از "گوسفندان ولایت" اهدا شود! در صورت امکان تعداد ساندیس‌ها را زیاد کنید تا این دسته از یاران ذوب شده در فضولات ولایت، نیازی به این نوشیدنی "خائن" نداشته باشند! اهدای تی‌ تاپ الزامی نیست، بلکه مکروه بوده، و میتواند به ضایقه این نامحترمان خوش آید! در صورت جواب مثبت در امر انتصابات، میتوان از این شیوهٔ در مراحل بعدی مبارزات نیز استفاده کرد! البته نیاز مبرم به "اغتشاش رهبری" نیز احساس میشد که با این ساندیس‌ها مخلوط شده و نتیجه گیری را به حد اعلا برساند! از این سو، با کمک جمعی‌ از نفوذی ها، ترتیباتی به عمل آمده که از خلای بیت رهبری اغتشاش آن حضرت خون آشام به منظور تهیه ی ساندیس باب میل مزدوران، لوله کشی‌ شده، و اغتشاش آن حضرت نیز به اندازه ی کافی‌ در جهت اهدا به چماقدارن ولایت، موجود میباشد! مسئله ی اصلی‌ فقط سرمایه گذاری در این امر است! که با پشتیبانی دوستان به نتیجه می‌رسد.


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۵, دوشنبه

پیشنهادی به دولت فخیمه رژیم اسلامی/ امروز ایران کجاست؟


خب بسلامتی نوشیدن الکل نیز مصادف است با حکم اعدام! در اینجا باید از نمایندگان الله بر روی زمین سوال کرد که آیا قاچاق مواد مخدر و الکل چه حکمی دارد؟ از خود میپرسم ایران کجاست؟
 ایران همانجاست که اگر الکل بنوشی اعدام میشوی، اما اگر الکل قاچاق کنی‌ می شوی وزیر و سردار و دولتمرد
 ایران همانجاست که کودکانش در کوه و دشت به مدرسه میروند، اما دولتش در عراق و ونزولا و ... لبنان مدرسه و خانه و بیمارستان میسازد....
 ایران همانجاست که شب میخوابی و صبح که از خواب بلند میشوی احساس میکنی‌ در طول زمان سفر کردی، چرا که قیمت نانی که دیروز بقیمت ۱۰۰ تومان میخریدی، امروز ۲۰۰ تومان است...
 ایران همانجاست که مردمش خوبی‌های پادشاهی را که تنها غمش بارش باران بود و پیشرفت مملکت و ... با شعار مرگ جواب میدهند و جواب رژیمی‌ خونخوار چون رژیم اسلامی را با تکبیر...
ایران همانجاست که اگر حق زندگی‌ را طلب کنی‌ شکنجه میشوی، و اگر شکنجه کنی‌ رئیس سازمان تامین اجتماعی می شوی
ایران همانجاست که زندگی‌ کنی‌، جانت را میگیرند، و اگر مانند زالویی خونخوار بجان پیکر فرسوده اجتماع بیفتی، میشوی رهبر مسلمین جهان...
ایران همانجاست که کوچه‌ها و خیابان‌هایش بستر کودکان و پدران و مادران فقیر است و کاخ‌هایش محل زندگی‌ دزدان و غارتگران
ایران همانجاست که دین سیاست است و سیاست دین، اما نه سیاست و نه دین به یاری مردمانش نمی آیند
ایران همانجاست که اگر فریاد بزنی‌ "آزادی" از روی پیکرت با ماشین رد میشوند، اما آزادی که از روی پیکرها با ماشین رد شوی
ایران همانجاست که آنقدر تو را میکشند تا بمیری، اما اگر کشته شوی از مرده ات نیز می هراسند
بهر حال حدس میزنم که این رژیم در پی نابودی ایران و ایرانیست، از این روی پیشنهاد میکنم که مردان خدا در ایران بجای اعدام کسانی‌ که الکل میخورند،  گرسنه گان را بجرم گرسنگی  اعدام کنند! چرا که تعداد ایشان هر روز در حال افزایش است و از این طریق به خواسته خود که همان نابودی تک تک ایرانیان مخالف با رژیم است میرسند، و خود میمانند و ایران, و آن چند میلیون نفری که باج خوار رژیمند و نه ایران برایشان اهمیتی دارد و نه ایرانی
ایران همانجاست که میخواستند اسلام را به دنیا صادر کنند، اما در آن، هم اسلام را کشتند و هم انسانیت و دوستی را


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ تیر ۱, پنجشنبه

تصویری: سفره پر برکت ولایت


بد نیست که کمی‌ تامل کنیم، شاید این تصویر که یک فتوشاپ است در دید اول کمی‌ غیر طبیعی بنظر برسد، اما آیا غیر از این است؟ آیا این جانیان و جنایتکارن، قدرت و منزلت خویش را جز بر پایه خونریزی‌ها و شکنجه ها، و جز بر گور جوانان این سرزمین و همچنین به تازگی بر گور جوانان سوری بنا کرده اند؟ هیولاهایی که تن‌ هر انسان فرهیخته و آزادیخواه را به لرزه میاندازند!؟ از این که چگونه میتوان چنین پست و خوار بود در شگفتیم، اما فقط در شگفتیم و در خیال آن که هیچ کاری از دستمان ساخته نیست! اما رسد روزی که صبح دولت این جانیان نیز بدمد....


نوشته ای از پدرام طنازی

نامه سرگشاده به مقام معظم الاغ ( خامنه ای)


محضر مبارک الاغ فرزانه سلام علیکم 


غرض از نگارش این نامه اصرار دوستان و آشنایانی است که از من خواسته اند تا به جنبش نامه نویسی خطاب به رهبری بپیوندم و مطالبی را خطاب به ایشان بنویسم اما از آنجایی که من شان و ارزش والای حضرتعالی را بمراتب بالاتر از مقام مزخرف رهبری میدانم و تذکر به ایشان را «خواندن یاسین در گوش خر» میدانم ترجیح دادم مصدع اوقات شریف حضرتعالی شوم و مطالبی را با نهایت فروتنی و احترام بیان دارم. 


الاغ گرامی


من با رعایت انصاف از محضر شما گله مندم و دل پر دردی از جنابعالی و دیگر حیوانات شریف مثل شما دارم. گله من از این است که ما مردم ایران چه بدی به شما خانواده الاغ ها و قاطرها کرده بودیم که خودتان را کنار کشیدید و گذاشتید یک «آخوند بیسواد کله شق» بشود آقا بالا سر ما و همه مملکت را به این وضع تباهی و بدبختی بکشد؟ چرا لااقل یکی از شما عزیزان که موجودات زحمتکش و سربزیر و صبوری هستید نشدید رهبر مسلمین که ما اینقدر از دست این عوضی ها ظلم و ستم نکشیم و آواره این کشور و آن کشور نشویم؟ والله بحضرت عباس اگر یک الاغ سوار این ملت شده بود بهتر از این بود که یک آخوند سوار بر گرده این کشور و این ملت بشود. اصولا الاغ جماعت در قبال کاه و یونجه ای که میخورد لااقل به ملت سواری میدهد  اما آخوند هم میخورد و هم میکند و وقتی هم که سوار شود دیگر پایین نمی آید مگر با زور و کتک.


الاغا


ای که دردو بلایت بخورد توی سر مقام رهبری ما که اندازه یک خر هم نمی فهمد و برای هفتاد میلیون تصمیم میگیرد و هرکس هم مخالف نظرش باشد به زندان می اندازد و یا آواره خارج از کشور میکند. ای کاش تو شده بودی رهبر ما. ای کاش سرمایه های کشورمان را داده بودیم دست حضرتعالی و خانواده محترمتان. من بر این باورم که اگر حضرتعالی و بیت مکرم شما هر روز بجای خوردن کاه و یونجه پولها و اسکناس های خزانه کشور را تناول میفرمودید باز رقم خسارات وارده به اقتصاد کشور کمتر از میزان اختلاسی بود که این آقایون از چیب ملت کردند و منافع ملی را به یغما بردند.


ای الاغ خوب و نازنین- سر بر هوا سم برزمین


کاش سی سال پیش به حرف خمینی ملعون گوش میکردیم و اقتصاد کشورمان را یکراست میدادیم بدست یک خر چون او گفته بود اقتصاد مال خر است و اقتصاد دانان چرت میگویند. ای کاش یکی از شما خران باشرف سکان اقتصاد کشور را در دست گرفته بودید و نمیگذاشتید اقتصاد کشور ما به این وضع اسفبار برسد. بدون شک اگر یک الاغ عزیز روزانه چند کیلو گلاب به رویتان پهن میکرد روی اقتصاد ما باز به اندازه گندی که این آقایون ظرف سی سال به ارزش پول ملی زدند نمیشد.


مقام گرامی


سخن بسیار است و گفتن این چیزها دردی را دوا نمیکند. اینها اینقدر جفتک پرانی به ملت ما و به فرهنگ باستانی و اصیل ما کردند که حتی مغول ها هم نکردند. اینقدر به دنیای آزاد لگد زدند و دیگر ادیان را گاز گرفته اند که امروز دور از شما مثل خر توی لجن گیر کیرده اند. نه راه پس دارند و نه راه پیش. اینها رفتنی اند منتها دارند زور میزنند چند روزی بیشتر بر گرده این ملت سواری بگیرند.بهرحال امیدوارم موفق و پیروز باشید و درد و بلایت بخورد توی سر مقام مزخرف رهبری


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۲۹, دوشنبه

وبلاگ نویسی بهترین راه برای انهدام رژیم فاشیست جمهوری اسلامی است


رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی که سه ده است مانند کفتار سرمایه های مادی ومعنوی ایران زمین را به تاراج می برد هم اکنون وارد دور جدیدی از فشارهای بین المللی شده است و آنچه که رژیم از آن واهمه دارد مساله ی رسانه ها و مطبوعات آزاد است.سالهاست که رژیم ایران در تلاش است با سانسور مطبوعات بسیاری از اطلاعات مهم را که می تواند به عنوان مدارک علیه رژیم استفاده شود را پنهان سازی کند.در این میان شخصیتهای مضحک و ویرانگر مانند رامین مهمان پرست سخنگوی امور خارجه ی رژیم ایران که بیشتر به عنوان ابزار کاری خامنه یی (رهبر فاشیست جمهوری اسلامی) مورد استفاده قرار می گیرند در تلاش هستند تا با حمایت از ارتش سایبری حزب الله تک تک رسانه های افشاگر را مورد هجوم قرار دهند.اما آنچه مسلم است در زمانی که رژیم ایران منابع خبری و سایتهای افشاگر را مورد هجوم ارتش سایبری قرارداده وخانواده های خبرنگاران را تحت فشار قرار می دهد باید بسیاری از فعالین سیاسی در خارج از مرزهای ایران همسو با ملت بی دفاع ایران که در مرداب جمهوری اسلامی هستند برای رسوا کردن رژیم گام بردارند.اما اینجانب بر این باورم که فعالین سیاسی در خارج کشور و دیگر کشورهای اروپایی باید بسی بیشتر از مردم ایران در داخل کشور برای انهدام رژیم فعالیت کنیم.با فعالیتهایی چون وبلاگ نویسی برای انهدام رژیم فاشیست جمهوری اسلامی اقدام کند.امروز مردم ایران بیشتر به آنکه به دعا نیازمند باشند نیازمند به حضور قلمهای افشاگر و دوربینهای خبرنگاران هستند.گاهی اوقات نوشتن یک مطلب در یک وبلاگ بیش از هزاران شعار تئوری می تواند برای بهبود وضعیت کشور اثرگزار باشد.راستی آیا ما در سده ی بیست ویک معنای واقعی آزادی را درک نموده ایم؟آیا وبلاگ نویسی ودیگر فعالیتهای مطبوعاتی می تواند به سهم خود در افشانمودن جنایتهای ضد بشری رژیم ایران اثرگزار باشد؟هزاران زن وکودک بی دفاع در سوریه قربانی سیاستهای ضد بشری خامنه  ای وجیره خوران وی می شوند.آیا من وشما که این وضعیت نابسامان ملت سوریه وایران در رنج هستیم شهامت این را داریم که قلمی به دست بگیریم وبرای رسوا نمودن ریشه ی ولایت فقیه قلمی به حرکت درآوریم؟
یک وبلاگ میتوانیم باز کنیم ودر این وبلاگ به نوبه ی خود جنایتهای رژیم سرکوبگر آخوندی را علیه کودکان بی دفاع سوریه محکوم کنیم؟
تنها در صورتی که بتوانیم با خودمان صادق باشیم می توانیم به جامعه ی جهانی ثابت کنیم. پس چرا نشسته ایم؟برخیزیم که خامنه یی ویروس خاورمیانه ثروتهای مادی ومعنوی کشورهای خاورمیانه را به تاراج می برد ودر پس عبایش خون هزاران کودک سوری وایران زمین ریخته شده است...برخیزیم که بدون موضع گیری علیه ولایت فقیه وبلاگها را بیاراییم که خامنه ای دشمن قلم و آزادی است...


با سپاس فراوان.....پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۲۶, جمعه

هیجده تیر و قوه قضاییه استبداد زده جمهوری اسلامی


سالروزجنبش دانشجویی هیجدهم تیرماه نزدیک است ودانشجویان همراه سایر گروهای سیاسی واجتمایی همچنان فشار ها وسرکوب ها را به جان خریده ودر راه اسقرارفضای دمکراتیک تلاش میورزند.واقعه ی اسفناک حمله به کوی دانشگاه بار ها تکرار شده ودر نزد قوه ی قضاییه ی جمهوری استبداد زده ی اسلامی که در تاریخ ایران شرم آورترین وننگین ترین دوران خود را سپری میکند؛دانشجوی مضروب وشهید شده از زمره ی مجرمین هستندومستحق احکام زندان وتعلیق و…وحمله کنندگان که از نیروهای امنیتی لباس شخصی ونیروی انتظامی وپاسداران گوش بفرمان ولایت وقیح اند؛مبری از هرگونه جرم وجنایتی اعلام میگردند.جنبش دانشجویی که در طول تاریخ بعنوان پیشقراول مبارزات اجتمایی هموره در صف مقدم بوده است،امروزه نیز درجنبش سبز اجتماعی مردم ایران نقش بایسته وشایسته خود را ایفا مینماید.زندانهای مخوف پیدا وپنهان جمهوری استبداد زده دانشجویان بسیاری را در خود جای داده که در شرایط دشوار به مقاومت خود ادامه میدهند وبا نزدیک شدن به سالروز هیجدهم تیرماه باز هم تعداد بیشتری از دانشجویان خود را در میان سلولها میابند.حکومت شبه قرون وسطایی اسلامی که هرروز نقطه ی پایان را نزدیک ترمیبیند بر شدت سرکوبها وایجاد فضای رعب ووحشت میفزاید وبا دست زدن به مانور های خیابانی بر علیه زنان مقاوم وتکرارتجاوزات که این اواخر شکل علنی تری بخود گرفته وکوشش برای قطع تمامی امکانات اطلاع رسانی میکوشد این نقطه ی پایان را کمی دورتر نماید.جنبش مردمی ایران علیرغم انکه از نمود های گسترده ی خیابانی آن کاسته شده؛همچنان پر قدرت واستوار ودر حال تعمیق بیشتر؛بزودی بساط ننگین استبداد مذهبی را در هم خواهد پیچید .انروز دیر نیست.


نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ خرداد ۲۵, پنجشنبه

این، یک برگ از ادعانامه یک ملت است، علیه خامنه ای


عبای آقای خامنه ای آلوده است به رویدادهائی که در 25 سال گذشته، اگر بوی خیانت نمی داده، رنگ جنایت داشته است.مقاومت او برای عقب ننشستن، نه از سر اقتدار، بلکه از سر وحشت است. وحشت از فرو ریختن آوار پاسخگوئی بر سرش. اما این مقاومت بی فایده است.بهانه بزرگ که همانا بازی با برگ اتمی است و به صف کردن سپاه پاسداران پشت سر خود، سرانجام پایان می یابد و آنگاه است که باید به آن ادعانامه ای پاسخ بگوید که دادستانش یک ملت است! بقول مولوی «چون که صد آید، نود هم پیش اوست». تکلیف امثال جنتی و اژه ای و رئیسی و کوچک ابدال هائی نظیر نقدی و مرتضوی و …. در قوه قضائیه و مجلس و دولت و زندان و… که نام همه آنها در پرونده اتهامی آقای خامنه ای ثبت است در رسیدگی به همین ادعانامه روشن می شود. از کودتاچی تا شکنجه چی، از آقای مجتبی تا آقا وحید، از منشی تا رئیس دفتر بیت. بیتی که لانه توطئه و نماد استبداد و احیای نظام سلطنتی در جمهوری اسلامی است. در ریز و درشتی حوادث شوم و خونینی که طی 25 سال گذشته در ایران روی داده او اگر نقش آفرین اصلی نبوده، نقش آفرین و هموار کننده جاده بوده است. شاید روزی معلوم شود که در بسیاری از رویدادهای منجر به نابودی دستآوردهای انقلاب 57 نیز او سهم مهمی داشته است.


نوشته ای از پدرام طنازی

مذاکرات هسته‌ای يا ادامه جنگ سرد؟


شگفت‌آور است که دولتمردان جمهوری اسلامی وانمود می‌کنند که پافشاری‌شان بر سر مسائل هسته‌ای برای عزت ايران است در حالی که برای اين پافشاری به خفت‌ها و پستی‌های نابخشودنی در برابر چين و روسيه تن در می‌دهند؛ درست در همان روزهايی که مذاکرات ايران و گروه پنج + يک در بغداد در جريان بود تحريم های ديگری در سنای آمريکا عليه ايران وضع شد و اين موضوع دو نتيجه عمده داشت که در روزهای اخير خود را نشان داد. بی شک ايران برای کاستن از فشار تحريم ها پس از وقفه ای طولانی حاضر گرديد تا به پای ميز مذاکره برود و سرکشی در برابر افکار عمومی دنيا را به ظاهر کنار بگذارد. از آنجا که حفظ غرور و وجهه ـ البته نداشته ـ برای دولتمردان ايران بسيار اهميت دارد، برای جبران غروری که شکسته بود تبليغات زيادی نيز به راه انداختند تا غرب را نيازمند به اين مذاکرات نشان دهند و چنين وانمود کنند که ايران با قدرت تمام پا به ميدان نهاده است. رسانه های داخلی و وابسته نيز برای اثبات اين موضوع کوشيدند تا سنگ تمام بگذارند.افزايش تحريم ها و بی اعتنايی غرب به شوی سياسی ايران باعث شد دولتمردان ايران آشفته و عصبانی گردند و به نوعی خود را بازی خورده ببينند. به همين دليل زمزمه های ناسازگاری آنان کم کم به گوش رسيد. بنابراين برخلاف طرح از پيش تعيين شده و انديشيده خود مبنی بر طولانی کردن مذاکرات و پيش کشيدن مسائل حاشيه ای و بدون اهميت برای منافع ايران، به يکباره حمله های لفظی را چون گذشته آغاز نمودند و به اصطلاح هر چه را رشته بودند به دست خود پنبه کردند .البته سياست دولتمردان ايران، سياستی نخ نما در تاريخ جمهوری اسلامی است بنابراين انتظار نمی رفت کسی شوی تبليغاتی آنان را باور کند شايد به همين دليل بود که آمريکا پيش از اتمام مذاکرات، تحريم های ديگری را وضع کرد اما چنانکه پيش از اين هم گفتم دليل سکوت غرب در برابر شوی سياسی ايران نيازمندی اش به بازيابی خود به سبب مشکلات اقتصادی بود.به هرحال ايران از سر عصبانيت کوزه خيالات خود را شکست و نماينده اش را در آژانس بين المللی انرژی اتمی وادار ساخت تا سخنانی را بر زبان براند که حتی اگر در عرف ديپلماتيک پذيرفته! و در زبان انگليسی معنايی زشت نداشته باشد در زبان و فرهنگ ايرانی پذيرفته نيست و به نظر می رسد مخاطبان آن سخنرانی نيز اين موضوع را می دانند.
علی اصغر سلطانيه آژانس را به سگ نگهبان و بازرسی تشبيه کرد که در مسائل داخلی کشورها و يا محدوه امنيت ملی کشورهای عضو مداخله می نمايد و به تعبيری دست به جاسوسی می زند. اين اتهام در آستانه مذاکرات ايران و آژانس برای باری ديگر چه معنايی می توانست داشته باشد؟ سلطانيه از خود نپرسيد علت حساسيت همان کشورهای جاسوس چيست و اگر چيزی در ميان نيست و ايران فعاليتی غيرقانونی انجام نمی دهد چرا آنها بايد به جاسوسی دست بزنند؟ مطالبی که ميان سعيد جليلی، نماينده ايران در مذاکرات، و علی باقری، معاون دبير شورای عالی امنيت ملی ايران، با کاترين اشتون و سخنگوی او رد و بدل شد باز نشان از آن داشت که اختلاف ها همچنان بر جای خود باقی است و آنها نيز اگرچه با نرمش بيشتر همان راه سلطانيه را می روند.هرچند گرايش به شرق و بخصوص دو کشور روسيه و چين در سياست خارجی جمهوری اسلامی کاملاً آشکار بوده و هست، به نظر می رسد پس از حوادث پيش آمده ايران با گرايشی افراطی به دو کشور روسيه و چين در حال خودزنی و به عبارت بهتر ايران زنی است. سخنان بی بنياد محمود احمدی نژاد در اجلاس سازمان همکاری شانگهای نشان داد که ايران مصمم است با کنار گذاشتن غرب تنها به اين دو کشور متکی باشد و با اين وابستگی دم از استقلال بزند!. سخنان رئيس جمهور ايران درباره گسترش هرچه سريعتر مبادلات تجاری دو کشور نشان داد که دولتمردان جمهوری اسلامی تصميم دارند بيشتر از پيش ايران را به بازاری برای کالاهای بی کيفيت چينی تبديل کنند و صنعت به آتش کشيده شده داخلی را با اين کار به نابودی مطلق بکشانند. احمدی نژاد در حالی با چاپلوسی از روابط رو به گسترش ايران با چين و دنبال کردن اين مسير به عنوان راهبرد اصولی در روابط ايران و چين ياد می کند و در حالی از نبودن حتی يک نقطه منفی در کارنامه روابط ايران و چين سخن می گويد که چين به همراه روسيه در راستای تامين منافع خود با تصويب قطعنامه های سازمان ملل عليه ايران همراهی کرده است. احمدی نژاد البته با ذوق زدگی درباره روابط ايران و روسيه نيز می گويد بنابر اقتضائات منطقه ای و بين المللی روسيه و ايران بايد همکاری و روابط گسترده تری با هم داشته باشند و يک لحظه با خود نمی انديشد که روابط گسترده با روسيه تا کنون چه فايده ای داشته که روابط گسترده تر داشته باشد. احمدی نژاد از خود نمی پرسد چرا پس از هفت سال از حضور ايران در اجلاس همکاری شانگهای هنوز همين روسيه يا چين کاری برای عضويت جمهوری اسلامی در آن نکرده است؟ و از خود يا آنان نمی پرسد دليل اين سرباز زدن چيست؟
شگفت آور است که دولتمردان جمهوری اسلامی وانمود می کنند که پافشاريشان بر سر مسائل هسته ای برای عزت ايران است در حاليکه برای اين پافشاری به خفت ها و پستی های نابخشودنی در برابر چين و روسيه تن در می دهند. اين تناقض تنها نشان دهنده روح بيمار سران ايران و اصرار بر سياستی نادرست به سبب تبعيت از توهمات يک نفردر کشور است. بی شک روسيه و چين نيز ايران را وسيله ای برای قرار گرفتن در برابر غرب بخصوص آمريکا قرار داده اند. يعنی علاوه بر امتيازات فراوانی که از ايران می گيرند، در سوءاستفاده ابزاری از آن در بازی های قدرت کوتاهی نمی کنند و متاسفانه اين همه تنها به سبب دشمنی ايران با غرب و بخصوص آمريکا از سوی سران جمهوری اسلامی ناديده گرفته می شود.حاکمان ايران به سبب جلب حمايت روسيه و چين از شادی در پوست خود نمی گنجند و به همين دليل به آنچه در مسير مذاکرات می گذرد بی اعتنا هستند. بی شک ايران و غرب هر دو می دانند از آتش مذاکرات مسکو نيز آبی گرم نخواهد شد. در چنين شرايطی در دو سوی ميز مذاکره تنها روسيه نشسته است، روسيه ای که ايران می کوشد تا چين را نيز با او سهيم سازد و از اين خوان نعمت بهره مند. بی شک روسيه و چين هم چون ايران خواهان طولانی تر شدن روند مذاکرات هستند زيرا در اين ميان ايران هرچه بيشتر از غرب فاصله می گيرد و اين يعنی گرفتن ماهی بيشتر از اين آب گل آلود. آيا سران جمهوری اسلامی روی شاهان قاجار را سفيد نکرده اند؟


دکتر بهروز بهبودی

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...