واقعا کوری و جهالت بیمانندی لازم است که بتوان چنین تصور کرد. او که خود بهتر از هر کس میداند که سکوت قبرستانی که سالها خواسته در کشور برقرار کند، و حتی در آن هم موفق نبوده، به بهای هزاران قتل، و حتی قتل کودکان خردسال، و دهها هزار زندانی، استفاده از شکنجههای غیرانسانی و گاه منجر به مرگ بوده، آیا واقعاً تصور میکند ادامهی حکومت بر ملتی چون ملت ایران با چنین روشی امکانپذیر است و اگر آری، تا چه مدت؟
رژیمی که بیشرمانه اتباع خارجی را گروگان میگیرد تا با آدمکشان خود معاوضه کند، ۴۵ سال است ملت ایران را گروگان گرفته زیرا گردنهگیری و گروگانگیری ذات آن را تشکیل میدهد.
آیا با گردنهگیری میتوان حکومت بر کشوری چون ایران را ادامه داد؟
چنین تصوری ممکن نیست جز در نتیجهی جنونی عمیق و پیشرفته. آیا خامنهای آنقدر بیرون از واقعیت زندگی میکند که از سرنوشت دیکتاتوریهای خونآشام گذشته بیخبر است.
دیکتاتوری حزب کمونیست شوروی، با آن سازماندهی بیسابقه و رهبری جمعی و حتی قتلهای میلیونی استالین، پس از مرگ دیکتاتور خونخوار دوامی چندانی نیافت. آن دیکتاتوری در هر حال از هم پاشید و جای خود را به یک هرج و مرج داد. و دیکتاتوری فردی و تجاوزکار پوتین نیز سرنوشت بهتری نخواهد داشت. تازه آنها به خود رنگ امروزی و سازندگی هم داده بودند و سیر قهقرایی را در پیش نگرفته بودند. اگر ممکن است عقل مخدوش خامنهای و ریزهخوارانش آینده را اینگونه ببینند، ما و ملت بزرگ و هوشمند ایران وضع را به گونهی دیگری میبینیم:
آقایان شما رفتنی هستید: لجاج و پافشاری نکنید.
این تکلیف شما که روشن است و از روز نخست هم روشن بود. میماند تکلیف ملت ایران و وظایف ما. جای شما را یک دولت موقت، برای دوران گذار، که وظیفهای جز تدارک شرایط برای انتخابات مجلس مؤسسان ندارد، میگیرد. اصول کار این دولت موقت عبارتند از:
– حفظ استقلال و تمامیت ارضی کشور
– حاکمیت ملی (و نه فقیه یا هیچ مرجع دیگری!)
– جدایی دین از حکومت
– منشاء مشروعیت آن: قانون اساسی مشروطهی ایران است تا تصویب قانون اساسی جدید از طرف مجلس موسسان.
همه شخصیتها، گروهها و سازمانهایی که از اصول بالا پیروی کنند بخشی از نیروی جانشین و براندازاند. این نیروها هستند، اعم از کوچک و بزرگ، چه در داخل و چه در خارج، که با دادن دست همکاری و همبستگی به یکدیگر، به یاری ملت مبارز در داخل کشور نیروی برانداز دولت جانشین دوران گذار را به وجود میآورند و به قدرت میرسانند. مؤثزترین راه براندازی هم نافرمانی مدنی است که شکل عالی آن اعتصابات سرتاسری هماهنگ است.
به یاد داشته باشیم که در ۴۵ سال پیش هیچ رأیگیری قانونی یعنی پرسش از ملت در شرایط دموکراتیک برای تغییر نظام صورت نگرفت. در حکومتِ «من توی دهن این دولت میزنم» و «من دولت تعیین میکنم» و جوّ وحشت اعدامهای آن رأی گرفتن از مردم برای نظام جدید توهین به عقل آزادیخواهان و شعور ملت ایران بود.
بدین دلیل از دید ما تا تشکیل مجلس مؤسسان نظام مشروطه با تمام نهادهای آن معتبر است و تا پایان مجلس مؤسسان شاهزاده رضا پهلوی بر این اساس ولیعهد کشور است.
بنابراین همزمان با آغاز فروپاشی، در غیاب پادشاه، ولیعهد شخصی را به عنوان نخست وزیر دولت موقت تعیین میکنند و به او مأموریت میدهند که هیأت دولتی را که از ده نفر تجاوز نمیکند شامل مهمترین وزارتخانهها مانند وزارت دفاع، کشور، خارجه، دارایی، آموزش و پرورش، دادگستری و جز آنها تعیین کنند و از نیروهای مسلح غیرایدئولوژیک و مدیریت دوایر دولتی میخواهند که از تصمیمات آنها پیروی کنند. این دولت موقت مانع از خلاء قدرت و هرج و مرج شده و از وحدت ملی و تمامیت ارضی کشور حراست خواهدکرد.
هشدار به خوابرفتگان!
پایان کار نزدیک است!
ایران هرگز نخواهد مرد
علی شاکری زند رییس هیأت اجرائی « نهضت مقاومت ملی ایران» این سخنان را در مراسم سالگرد قتل دکتر شاپور بختیار و سروش کتیبه که ۱۶ امرداد/ ۶ اوت ۲۰۲۴ در آرامستان مونپارناس پاریس برگزار شد ایراد کرده است
در برنامه سه شنبه هاي اعتراضی در كانال نه به اعدام سوالاتی در مورد اعتراضات و اعتصابات پرستاران از مهمان برنامه مهرناز موسوی، فعال سياسي و پرستاری كه هم در ايران سالها كار كرده و هم در سوئد سالهادر بيمارستان كار مي كند، پرسيده مي شود.
سوال اول از مهرناز موسوي؛روز ۲۳ آگست ( دوم شهریور) در حالیکه اعتراضات و اعتصابات پرستاران در سراسر کشور در جریان بود ، خبر ایست قلبی و به کما رفتن پرستاری به نام ژاله کاظمی به دلیل کار زیاد و مصرف داروی ضد درد گزارش شد،خانم موسوی، شما بعنوان پرستاری که سالها در ایرانمشغول به خدمت بوده و هم اکنون نیز چندین ساله که در بیمارستانهای سوئد مشغول به کار هستید، بفرمایید شرایط و مشکلات کاری و شغلی پرستاران در ایران به چه صورته و خواستها و مطالبات پرستاران در ایران در حال حاضر چه هست؟
پاسخ خانم موسوي؛ وقتي فردي بيمار ميشه معمولأ در مراجعه به بيمارستان پرستار اولين كسي هست كه مريض را معاينه و مشكلات رو بررسي مي كنه، الان اين پرستار در ايران به عنوان عضوي از جامعه درد داره و نياز داره كه دردش شنيده و معاينه و درمان بشه و اين مسئولين حكومتي هستند كه بايد به جاي اينكه پاسخ پرستاران را با تفنگ و گاز اشك آور بدهند به مشكلاتشون گوش بدهند و آنهاراحل كنند. ژاله كاظمي يكي از مليونها پرستاري هست كه فقط براي اينكه در ايران بتونه از پس شيفتهاي سنگين كاري بر بياد، چون به خاطر وضع معيشتي بد و حقوق پايين و اضافه كاري اجباري مجبورند گاهأ از ٤٨ ساعت ٣٦ ساعتش رو كار كنند، براي تحمل دردهاي جسمي زياد به خاطر سرپا ايستادنهاي طولاني و كمردردهاي شديد و علاوه بر آن دردهاي روحي شديد بابت گاهأ از دست دادن مريضي كه تمام تلاششون رو مي كنند كه نجاتشون بدهند ولي موفق نمي شوند، تمام اين دردهاي جسمي و روحي شديد بارها باعث شده كه پرستاران مجبور باشند به ناچار داروي ضد درد استفاده كنند و اين مسئله بارها باعث ايست قلبي و يا مغزي و به كما رفتن پرستاران شده و متاسفانه در ايران اين اتفاق براي همكاران من هم زياد افتاده بود و من همكارهاي زيادي رو از دست دادم. اعتراض و اعتصاب پرستاران بايد ديده و شنيده بشه و مطالباتشون كه بيش از يك سال و نيم هست كه طلبكارند بايد بهشون پرداخت بشه. حق اضافه كاري، شبكاري و تعطيلات بهشون در اين مدت پرداخت نشه و فقط يك حقوق معمولي كه مبلغ خيلي خيلي كمي هست ،كه حتي كفاف اجاره خونه يك پرستار را به تنهايي نميده،رو بهشون پرداخت كردند. در ايران يك پرستار بايد ماهي ١٩٠ ساعت موظفي كار كند و علاوه بر اين يكي از پرستاران مي گفت١٢٠ ساعت در ماه بهشون اضافه كاري اجباري دادند در صورتي مثلأ در مقايسه با سوئد بعد از يك شيفت كاري كارفرما مواظب هست كه پرستار كمتر از ١١:٣٠ ساعت استراحت نكرده باشه و علاوه بر اون اينكه در طول يكسال يك پرستار نميتونه بيشتر از ٢٠٠ ساعت اضافه كاري در سوئد داشته باشه اين در حاليه كه تو ايران يك پرستار ١٢٠ ساعت اضافه كاري اجباري داره كه اون هم پولش به موقع پرداخت نميشه. متاسفانه به علت فشار كاري خيلي از كادر درمان دست به خودكشي مي زدند. پرستاران يكي از خواسته هاشون اين هست كه درآمد بيمارستان به طور عادلانه بينشون تقسيم ميشه در صورتيكه بيمارستان از بيمار و از بيمه هزينه ها رو دريافت مي كنه ولي حق پرستاران رو كه سهم بزرگي در خدمات دارند بهشون نميده. متاسفانه حكومت به جاي اينكه مشكل پرستاران رو حل كنه براشون پرونده سازي مي كنه و دستگيرشون مي كنه و تهمت مي زنه كه با دشمن همكاري مي كنند و اقدام عليه امنيت ملي كرده اند.
سوال دوم از مهرناز موسوی؛حمایت سازمانها و نهادهای مدنی چه تاثیری در به ثمر رسیدن اعتراضات و دسترسی به مطالبات پرستاران داره؟
با حمايت سازمانهاي مدني مشروعيت و امنيت اين اعتصابات و اعتراضات بيشتر ميشه و حكومت كمتر جرأت مي كنه رفتار خشونت آميزي داشته باشه. به طور مثال سازمان حفاظت اطلاعات رهبر دوتا از اعتصابات اخير در يك بيمارستان رو وسط شيفت كاري بدون اينكه كسي متوجه بشه بازداشت كردند و بردند در صورتيكه با حمايت بيشتر ،پرستاران خودشون رو ديگه تنها نمي بينند چون معترضين قطعأ بيشتر از اينها هستند ولي جرأت ندارند اعتراض كنند چون حكومت زندانيشون مي كنه و پرونده سازي مي كنه و حق و حقوقشون رو باطل ميشه، از كار اخراج ميشند و حقوق بازنشستگيشون ضايع ميشه و حتي مدارك تحصيليشون رو بهشون نمي دند و ممنوع الخروجشوت مي كنند تا حتي نتونند مهاجرت كنند. ولي با حمايت گروههاي ديگر حكومت مي فهمد كه به جاي سركوب بايد به صداي پرستاران بشنود و مشكلات رو ريشه اي حل كنه.
Fråga 1 till Mehrnaz Mousavi; Den 23 augusti (2 shahrivar) rapporterades att Jalé Kazemi, en sjuksköterska, drabbades av hjärtstopp och hamnade i koma på grund av överarbete och användning av smärtstillande medicin, samtidigt som sjuksköterskeprotester och strejker pågick över hela landet. Mehrnaz Mousavi, som en sjuksköterska med många års erfarenhet i både Iran och Sverige, kan du beskriva arbetsvillkoren och problemen för sjuksköterskor i Iran, samt deras nuvarande krav?
Mehrnaz Mousavis svar; När någon blir sjuk och söker vård på ett sjukhus, är det oftast en sjuksköterska som först undersöker patienten och bedömer problemen. Just nu är sjuksköterskan i Iran själv i nöd, som en del av samhället, och behöver att hennes smärta hörs, undersöks och behandlas. Det är regimen i Iran som borde lyssna på deras problem och lösa dem, istället för att bemöta sjuksköterskornas krav med vapen och tårgas. Jalé Kazemi är en av miljontals sjuksköterskor som kämpar med tunga arbetspass i Iran, på grund av dåliga levnadsförhållanden, låga löner och obligatorisk övertid. De tvingas ibland arbeta upp till 36 av 48 timmar. För att hantera de många fysiska smärtorna från att stå länge och svåra ryggsmärtor, samt de mentala påfrestningarna som att ibland förlora en patient som de gjort allt för att rädda, tvingas många sjuksköterskor ta smärtstillande medel. Detta har lett till hjärninfarkter och koma för många sjuksköterskor, och tyvärr har många av mina kollegor i Iran drabbats och avlidit. Sjuksköterskornas protester och strejker måste höras och deras krav, som har funnits i över ett och ett halvt år, måste uppfyllas. De har inte fått övertidsersättning, nattarbetstillägg eller OB för helgarbete under denna tid, utan bara en mycket låg grundlön som knappt räcker till hyran för en sjuksköterska. I Iran måste en sjuksköterska arbeta 190 obligatoriska timmar per månad, och dessutom sa en av sjuksköterskorna att de tvingas till 120 timmars obligatorisk övertid varje månad. I Sverige ser arbetsgivaren till att en sjuksköterska får minst 11,5 timmars vila efter ett arbetspass, och en sjuksköterska kan inte ha mer än 200 övertidstimmar per år. Men i Iran tvingas en sjuksköterska till 120 timmar obligatorisk övertid per månad, och dessa pengar betalas inte ut i tid. På grund av den höga arbetsbelastningen är det många inom vårdpersonalen som har begått självmord i Iran. Ett av sjuksköterskornas krav är att sjukhusens inkomster ska fördelas rättvist bland dem, men sjukhusen tar betalt av patienterna och försäkringsbolagen utan att ge sjuksköterskorna deras rättmätiga andel, trots deras stora insats i vården. Tyvärr försöker regimen istället för att lösa sjuksköterskornas problem att fabricera fall mot dem, arrestera dem och anklaga dem för att samarbeta med fienden och agera mot regimens säkerhet.
Fråga 2 till Mehrnaz Mousavi; Hur påverkar stöd från civilsamhällets organisationer möjligheterna för sjuksköterskorna att nå framgång i sina protester och uppnå sina krav?
Mehrnaz Mousavis svar; Stöd från civilsamhällets organisationer ökar legitimiteten och säkerheten för dessa strejker och protester, och regimen vågar inte lika lätt bemöta dem med våld. Till exempel arresterade säkerhetstjänsten, Ettelaat, två av ledarna för de senaste strejkerna på ett sjukhus mitt under ett arbetspass utan att någon märkte det. Men med mer stöd skulle sjuksköterskorna inte känna sig lika ensamma, för det finns definitivt fler som vill protestera men inte vågar eftersom regimen i Iran fängslar dem, fabricerar fall mot dem, fråntar dem deras rättigheter, avskedar dem, och till och med konfiskerar deras utbildningsbevis så att de inte kan emigrera. Men med stöd från andra grupper skulle regimen förstå att den måste lyssna på sjuksköterskornas röster och lösa problemen grundligt istället för att undertrycka dem
مجازات اعدام به عنوان یکی از سختترین و جنجالیترین احکام در سیستمهای قضایی جهان همیشه موجب اعتراض نهادهای حقوق بشری، فعالان اجتماعی و سیاستمداران بوده است. این مجازات در برخی کشورها از جمله ایران همچنان بطور گسترده اجرا میشود. رژیم اسلامی و چین کمونیست بالاترین نرخ اعدام در جهان را دارند، و افزایش شمار اعدام نگرانیهای جدی را در میان فعالان حقوق بشر در ماههای اخیر برانگیخته است.
اعدام در ایران: ابزار قدرت یا عدالت؟
از آغاز سال ۲۰۲۴ میلادی تا امروز، بیش از ۴۰۰ اعدام در ایران انجام شده است و در یک ماه اخیر، این رقم به بیش از ۱۰۷ مورد رسیده است. این آمار بطور میانگین به این معناست که هر هفت ساعت یک اعدام در رژیم اسلامی انجام میشود؛ رقمی که نشاندهنده شدت برخورد قضایی با متهمان و وضعیت نگرانکننده حقوق بشر در ایران است. روند افزایشی این اعدامها، به ویژه در شرایطی که رژیم حاکم با فشارهای داخلی و خارجی مواجه است، بهعنوان یک رکورد در تاریخچه اجرای مجازات «اعدام های رسمی» و اعلام شده در کشور تلقی میشود. به نظر میرسد که این اعدامها تنها پاسخی به جرایم جدی و خطرناک نیستند، بلکه ابزاری هستند که برای حفظ قدرت و کنترل جامعه بهکار گرفته میشوند. در واقع، رژیم ددمنش اسلامی با استفاده از اعدام بهعنوان ابزاری برای ایجاد ترس و اضطراب در جامعه، تلاش میکند تا از بروز اعتراضات گستردهتر جلوگیری کند.
اعدام در ملاء عام: تأثیرات روانشناختی و اجتماعی
در روزهای اخیر شاهد بازگشت اعدام به میدانها و شروع کار جرثقیلهای مختص اعدام شدهایم. اعدام در ملاء عام به عنوان یکی از روشهای اجرای مجازات در کشور اسلامی، نه تنها نقض آشکار حقوق بشر است، بلکه تأثیرات عمیق روانشناختی بر جامعه، به ویژه بر کودکان دارد. این شیوه وحشتناک، که در حضور مردم اجرا میشود، به عادیسازی خشونت و مجازات اعدام در جامعه منجر میشود. حضور کودکان و نوجوانان در این صحنهها میتواند به افزایش پرخاشگری و روحیه انتقامجویی در جامعه کمک کند و موجب میشود که این گروههای سنی در آینده به رفتارهای خشونتآمیز روی آورند یا نسبت به خشونت احساس بیتفاوتی داشته باشند.
کمپین «نه به اعدام»: حرکت به سوی آیندهای بدون اعدام
کمپین «نه به اعدام» که توسط فعالان حقوق بشری و گروههای مختلف سیاسی در ایران و خارج کشور راهاندازی شده است، یکی از مهمترین حرکتهای اعتراضی علیه این مجازات غیرانسانی است. این کمپین بهوضوح نشان میدهد که اعتراض به اعدام در ایران فراتر از مخالفت با اعدامهای سیاسی است و هدفی گستردهتر، یعنی حذف کامل اعدام از قوانین جزایی این کشور و سایر کشورهای جهان را دنبال میکند. فعالان این کمپین بر این باورند که اعدام بهعنوان یک مجازات بیرحمانه و غیرقابل برگشت، نمیتواند در یک نظام حقوقی مدرن جایگاهی داشته باشد. این است که جنبشهای مردمی، نهادهای حقوق بشری و کمپینهای جهانی مانند “نه به اعدام” نقشی تعیینکننده در این مسیر خواهند داشت. مبارزه با اعدام تنها محدود به ایران و کشورهای با نرخ بالای اعدام نیست؛ این مبارزه یک حرکت جهانی است که هدف آن تحقق عدالت، حفظ کرامت انسانی و حرکت بهسوی جهانی است که در آن زندگی و حقوق بشر در اولویت قرار دارد.
ایران فردا یا به اصطلاح این پس از رژیم ننگین جمهوری اسلامی، با سقوط رژیم اسلامی و لغو احکام اعدام از قوانین کیفری میتواند بهعنوان الگویی برای سایر کشورها در مسیر اصلاحات حقوق بشری و توسعه اجتماعی قرار گیرد.
سازمان عفو بینالملل در تازهترین گزارش خود به آزار و اذیت و تجاوز جنسی در اشکال مختلف علیه معترضان ایرانی در جنبش ملی ۴۰۱ به ویژه دختران به عنوان قربانیان اصلی تجاوز که در نظامهای حقوقی به عنوان جرم جنایی شناخته میشود،پرداخته است.از نظر تاریخی، موضوع جدیدی نیست. به غنیمت گرفتن زنان و پسران جوان و خرید و فروش و به کنیزی و غلامی بردن آنها که سوء استفاده جنسی بخشی از آن بود، به عنوان یک امر رایج و بدیهی هیچ تلنگر اخلاقی جدی به جوامع بشری سدههای دور نمیزد.
«وِجدان» یا «وُجدان» هم پدیدهای فرهنگی و آموختنی است که بسی فراتر از همدردی و همدلی، از آگاهی و آزادی میآید. بیهوده نیست که واژه «وجدان» در اغلب زبانها ترکیبی با مشتقات «دانش» و «دانستن» است. وجدان با احساس مسئولیت و در نتیجه، با اعتراض، همراه است. یکی از دلایل خشونت ادیان در همین نکته است که برای مهار حقوق و آزادیهای مؤمن به عنوان انسان، باید مرتب به وحشت وی از آن دنیا دامن زد و هربار در دعاهای روزانه پیامدهای وحشتناک انحراف از «صراط مستقیم» و «منکر» و «معروف» را به او یادآوری کرد. «ایّوب» و صبرش که زبانزد شده، نقطهی اوج اطاعت بیچون و چرا و انسان بیمسئولیت و بیاختیار و قربانی اعتقادات، در برابر خود و خانواده و همنوع خویش است!
وجدان اما همزاد حق، «حق» نه در مفهوم مذهبی بلکه به معنی حقوق طبیعی و شهروندی انسان، و همزاد آزادی و اختیار و مسئولیت است و بیداری آن، مستلزم آگاهی بر همه اینهاست. شیوههای وحشیانهی اسلامگرایان چه در جمهوری اسلامی و چه حماس و داعش و طالبان و غیره در پیشبرد سیاست و اعتقادات خود، همان خشونت مذهبی و ایدئولوژیک را به نمایش میگذارد که انسان را مطیع و بدون حق و آزادی و مسئولیت میخواهد و با اینهمه ادعای «انسان صالح»، «انسان تراز نوین» و «انسان برتر» دارد! اما «صالح» و «تراز نوین» و «برتر» نسبت به کی و چی؟! آنهم در حالی که منادیان این برتری «انسان»، خود در خوی ضدانسانی دست و پا میزنند!
در چنین فرهنگ و تربیت مذکری، زنان و دختران بیش از همه از جمله با تعدی و تجاوز به پیکر و حریم شخصی خود قربانی میشوند. پس از آنها، کودکان و پسران نوجوان قرار دارند. جنایتی که با روی کار آمدن جمهوری اسلامی در حملهی حزباللهیها و کمیتهچیهای زردنبو و با امیال سرکوبشده به مخالفان رژیم در خیابانها و به «غنیمت» گرفتن دختران و پسران و روانه کردن آنها به زندانها برای شکنجه و تجاوز و اعدام شروع شد و تا کنون ادامه دارد. تصاویر و شرح سرکوب اعتراضات و تجاوزات اسلامگرایان از ایران و افغانستان و عراق و فلسطین تا سوریه و یمن و نیجریه یک روش و فرهنگ مشترک را به نمایش میگذارد: تجاوز جنسی به عنوان شکنجه، تحقیر و ارضای امیال سرکوبشدهای که اتفاقا بر «امر به معروف و نهی از منکر» متکی است
دوباره آمدم من پدرام طنازی هستم از استکهلم سوئد ممنون که این ویدئو را تماشا می کنید.
حمید نوری؟
حمید نوری از شکنجه گران و بازجویان جمهوری اسلامی و آزاد شدن او از زندان و مبادله او با دو گروگان
حمید نوری با اتهام مشارکت در اعدام زندانیان سیاسی در ایران در سال ۱۳۶۷ در سوئد به حبس ابد محکوم شده بود.
حمید نوری کیست؟ و که بود؟
او متولد اردیبهشت سال ۱۳۴۰ در تهران- نام مستعار او حمید عباسی
سوابق کاری او: عضو سپاه پاسداران در جریان حمله به احزاب مستقر در کردستان- آغاز به کار او در زندان اوین در سال ۱۳۶۱ - دستار قاضی مرگ محمد مقیسه در زندان گوهردشت در جریان اعدام های سال ۱۳۶۷
تاریخ دستگیری او: ۱۸ آبان ۱۳۹۸ ( ۹ نوامبر ۲۰۱۹ )پس از ورود به فرودگاه آرلاندا اتهامات او: نقض فاحش قوانین بین المللی ( معادل جنایت جنگی ) و قتل عمد از طریق مشارکت در شکنجه و اعدام زندانیان
تبعات آزادی او حمید نوری باعث میشود که حکومت ایران به گروگان گیری ادامه دهد- شناختی که مردم ایران از جمهوری اسلامی دارند که حکومت ایران یک حکومت مافیایی است که برای پیگیری و منافع خود دست به گروگان گیری و باج گیری می زند.
اعتراف حمید نوری در ایران اعتراف کرد که همان حمید عباسی دهه ۶۰ است، حمید نوری در اولین سخنانش پس از رسیدن به ایران خود را حمید عباسی معرفی کرد اما در سوئد در دفاعیات خود یکی بودن حمید نوری و حمید عباسی را زیر سوال برده بود که قبول نکرد که همان حمید عباسی است.
نتیجه دادگاه و جمع بندی این موضوع:
۱- دادگاه حمید نوری باعث شد جنایت سال ۱۳۶۷ در تاریخ ثبت شود و این یک پیروزی برای جنبش دادخواهی بود
۲- دادگاه حمید نوری به جمهوری اسلامی نشان دادیم که این یک روشنگری بزرگ زندانی کردن یا زندان کردن مقامات جمهوری اسلامی شاید ۲۰ سال پیش هم حتی به ذهن ما نمی رسید اما به یاری دوستان و فعالین سیاسی به خصوص جناب آقای مصداقی در آن دوران سخت کووید برف و سرمای زمستان هر هفته و هر ماه حاضر و مشغول کارها درس مهمی به جمهوری اسلامی دادیم و این فقط یک شمه و تنها بخشی از ظرفیتها و توانایی ها بود - ما ایرانیان خارج کشور قدرت اقدامها و کارزاهای بسیار گسترده تری داریم. پاینده ایران
انقلاب۵۷ و نتیجهاش جمهوری اسلامی، و عدم پذیرش و ایستادگی جامعه ایران در برابر آن را به جرأت میتوان بدون مشابه دانست. جمهوری اسلامی از این نظر نمونه ندارد که یک گروه تروریستی مذهبی و ضددموکراسی و ضدغربی توانست با پشتیبانی غرب و دموکراسیها نه تنها به قدرت دولتی برسد بلکه بیش از چهار دهه در قدرت بماند.
ایستادگی جامعه ایران از این نظر نمونه ندارد که فراتر از یک مخالفت سیاسی و بیانگر یک تضاد عمیق تاریخی و هویتی است اشغال ایران توسط جمهوری اسلامی، برخلاف تسخیرهای رایج (که خود ایران نیز آن را در تاریخ خود از سوی یونان و مغول و اعراب بادیهنشین تجربه کرده) فقط غصب خاک و سلطه با هدف بهرهبرداری از منابع کشور نبوده بلکه براندازی ایران و تبدیل آن به پایگاهی برای «غلبه یک دولت اسلامی بر جهان» بوده است. این ایده مشابه انترناسیونالیسم کمونیستها با پایگاهی به نام «اتحاد شوروی» و اقمارش است که اگرچه شکست خورده اما مدافعانش همچنان با توجیهی مشابه «اسلام واقعی این نیست» معتقدند که آنها و یا چین و کره شمالی و کوبا متکی بر کمونیسم واقعی نیستند!
تعدادی از ایرانیان پناهجو روز جمعه ۲۶ مردادماه در اعتراض به سیاست عدم پذیرش پناهجو و شرایط حاکم بر ایرانیانی که سالهای طولانی برای دریافت اقامت سوئد در انتظار بودهاند، مقابل اداره مهاجرت در استکهلم دست به تحصن زدند.
مریم یحیوی، زندانی سیاسی، در نامهای از زندان اوین با روایت فضای بند زنان پس از ابلاغ حکم اعدام پخشان عزیزی، زندانی سیاسی همبند او، نوشت که زندانیان با گرایشهای سیاسی و عقیدتی مختلف، با چهرههایی مملو از خشم، بهت و نگرانی در هواخوری بند جمع شدند و با هم سرودهای انقلابی خواندند.
یحیوی در نامه خود نوشت که زنان زندانی حوالی ساعت هشت شب دوم مرداد، پس از مطلع شدن از صدور حکم اعدام برای عزیزی، دور او جمع شدند و روایتهایی از دیدهها، شنیدهها و تجربههای خود از دهه ۶۰ تا کنون و صدور احکام اعدام برای زندانیان سیاسی از جمله شیرین علمهولی و زینب جلالیان را نقل کردند.
این زندانی سیاسی در روایت خود نوشت که عزیزی پس از مطلع شدن از حکم اعدام با لبخند نگاهی به همبندیهایش انداخت و محکم و مصمم گفت: «خانواهام که هیچ ربطی به قضیه نداشتند یک سال حکم گرفتند. در این مدت فشار روانی و امنیتی زیادی را تحمل کردند. حالا کمی نگرانیام برای آنها کمتر شد اما بیجهت محکوم شدند. او اضافه کرد که زندانیان در هواخوری بند زنان اوین در اعتراض به حکم اعدام همبندیشان سرودهای انقلابی از جمله «ستاره ستیزد و شب گریزد و صبح روشن آید» و «توی سینهش جان جان جان، یه جنگل ستاره داره جان جان» را همخوانی کردند.
ایراناینترنشنال روز سوم شهریور در گزارشی ۱۵ نفر از زندانیانی سیاسی بند زنان زندان اوین طی هفتههای گذشته به دلیل اعتراض به صدور و اجرای احکام اعدام از برقراری تماس و ملاقات با خانواده محروم شدهاند. یحیوی در قسمت دیگری از نامهاش نوشت که جمهوری اسلامی طی ۴۶ سال گذشته همواره با انفرادی، شکنجه و اعترافگیری تحت شدیدترین بازجوییها، با اتهامزنی و پروندهسازی، تحقیر و توهین و تهدید و فشار بر خانواده و دادگاههای نمایشی و احکام طولانی و تبعید و اعدام، دگراندیشان و مخالفان خود را حذف کرده است. او تاکید کرد که حکومت در این سالها تغییری در ماهیت و عملکردش نداشته و فشارها بسته به مسائل سیاسی و اجتماعی داخل و خارج از کشور، شدت و ضعف میگیرد.
تحریم انتخابات ریاست جمهوری گام مهمی در راستای مقاومت مدنی و مبارزات سیاسی ملت ایران برای گذار قطعی از جمهوری اسلامی بود. مردم با تحریم انتخابات به تمامیت حکومت اسلامی قاطعانه نه گفتند.
تحریم انتخابات با موفقیت انجام شد. گام بعدی ضرورت ابتکار عمل از جانب نیروهای اپوزیسیون را میطلبد. مبارزه با جمهوری اسلامی باید از مرحله سلبی خارج شود و به ارائه یک آلترناتیو مشخص برسد. در این شرایط نیروهای اپوزیسیون باید با پذیرش دو واقعیت مسلم به عنوان راهنمای عمل، مسئولیت خود را بجا بیاورند
نخست، بازشناسی متقابل و پذیرش تکثر سیاسی موجود به عنوان مبنای یک اتحاد ملی فراجناحی. این تکثر باید طیف وسیعی از نیروها از پادشاهیخواه تا جمهوریخواه و اصلاحطلبان سابقی را که بطور قاطع به جمهوری اسلامی پشت کردهاند در بر بگیرد
دوم، اهمیت رهبری برای هدایت مبارزه است. این رهبری نمیتواند مطلقه باشد و مشروط به اهداف مشخصی خواهد بود. شاهزاده رضا پهلوی به عنوان شخصیتی فراجناحی و مورد اعتماد قاطبه مردم تنها چهرهای است که میتواند این مسئولیت را برعهده بگیرد
چنانچه اپوزیسیون در مرحله بعدی مبارزات قادر به تحقق این اهداف نباشد تحریم انتخابات به تنهایی برای پیروزی نهایی مبارزات کافی نخواهد بود و در نهایت نیروهای درون رژیم میتوانند از عدم انسجام در اپوزیسیون استفاده کرده و سناریوهای جدیدی طراحی کنند. آنها تمام تلاش خود را به کار خواهند گرفت تا یک اتحاد ملی فراجناحی با این رهبری شکل نگیرد.
این در حالیست که خامنهای جنایتکار در جریان مراسم «تنفید» به پزشکیان گفته بود اولویت اصلی وضعیت اقتصاد و بهبود معیشت مردم است اما سیاستهای وی بار دیگر به عاملی برای بحرانیتر شدن وضعیت مردم تبدیل شده است.
در شرایطی که با فصل گرما، قطع مداوم برق و بیآبی و کمبود سوخت به همراه مشکلات معیشتی مردم را به شدت کلافه و عاصی کرده، کابوس جنگ نیز وضعیت کشور را قرمز کرده است. خامنهای در جریان مراسم «تنفید» به پزشکیان گفته بود اولویت اصلی وضعیت اقتصاد و بهبود معیشت مردم است اما سیاستهای وی بار دیگر به عاملی برای بحرانیتر شدن وضعیت مردم تبدیل شده است. بعد از ترور اسماعیل هنیه در تهران، رهبر گروهی که توسط بسیاری از کشورهای جهان به عنوان گروه تروریستی طبقهبندی شده، رهبر جمهوری اسلامی بیرق «خونخواهی» برافراشت و تهدید کرد که انتقام خون مهمانمان را از اسرائیل میگیریم. گروهی از مردم با توجه به ناکارآمدی رژیم در تأمین نیازمندیهای اولیهی جامعه، سران نظام را به تمسخر گرفته و میگویند، «قدرت اول منطقه برق ندارد!» آنها مطرح میکنند که «انتقام گرفتن یا نگرفتن از اسرائیل بازی دوسر باخت خامنهای است.» وضعیت بد معیشتی، فشارهای اجتماعی و استمرار سرکوب و خشونت عریان در خیابانها مردم را عاصی کرده است. آنها ادامه این وضعیت را غیرممکن میدانند و بسیاری بر این باورند که اگر زور نظام در سرکوب و کشتار به هر طریقی کم شود، تعادل قوا در خیابان برای مقابله با حکومت برقرار خواهد شد
خونخواهی برای رهبر یک سازمان تروریستی
بعد از ترور اسماعیل هنیه در تهران، رهبر گروهی که توسط بسیاری از کشورهای جهان به عنوان گروه تروریستی طبقهبندی شده، رهبر ننگین جمهوری اسلامی بیرق «خونخواهی» برافراشت و تهدید کرد که انتقام خون مهمانمان را از اسرائیل میگیریم. به پشتوانهی رجزخوانی علی خامنهای، از تریبونهای نماز جمعه اعلام شد که پاسخ به اسرائیل «خون در مقابل خون» است. در مجلس شورای اسلامی یکی از نمایندگان گفت: «به کشته شدن کمتر از نتانیاهو راضی نمیشویم!» برخی نیز حتی تهدید کردند که «باید یکی از سران اصلی اسرائیل حذف شود در میان رهبران و مقامات کشورهای مسلماننشین که جزو مدافعان «آرمانهای فلسطین» به شمار میروند، هیچکدام به اندازه سران جمهوری اسلامی برای کشته شدن هنیه معرکه نگرفتند. دولتهای عرب منطقه با خزانههای سرشار از درآمدهای نفتی و سرمایهگذاریهای خارجی، هرچند ترور اسماعیل هنیه را محکوم کردند اما با احتیاط ضمن در نظر گرفتن مصلحت و منافع اقتصادی و سیاسی خودشان، نه درباره «انتقام» از اسرائیل حرف زدند و نه برای غربیها شاخ و شانه کشیدند؛ بلکه فقط خواستار «خویشتنداری» طرفین برای جلوگیری از به راه افتادن یک جنگ دیگر در منطقه شدند.
کوبیدن بر طبل جنگ با اقتصاد ویران
احتمال تحمیل یک جنگ توسط جمهوری اسلامی به مردم ایران بار دیگر افکار عمومی و همچنین چهرههای اپوزیسیون را به واکنش واداشته است. شاهزاده رضا پهلوی که بارها مخالفت خود را با جنگ اعلام کرده در «ایکس» نوشت، «این جنگ ایران نیست؛ جنگ خامنهای است و با حمله به اسرائیل با آتش بازی میکند.» گروهی از مردم نیز با توجه به ناکارآمدی رژیم در تأمین نیازمندیهای اولیهی جامعه، سران نظام را به تمسخر گرفته و میگویند، «قدرت اول منطقه برق ندارد!» آنها مطرح میکنند که «انتقام گرفتن یا نگرفتن از اسرائیل بازی دوسر باخت خامنهای است.» در این میان، ترس از بالاگرفتن دوبارهی نارضایتیها و تبدیل آن به اعتراضات خیابانی همراه با تحقیر امنیتی و نظامی در سطح بینالمللی، نظام را به تشدید فضای سرکوب و ترساندن جامعه واداشته است. اعدام ناگهانی و بیخبر رضا رسایی زندانی سیاسی و به دار آویختن دستجمعی نزدیک به سی زندانی به جرائم مختلف، با همین هدف انجام شده است. جنایتی که تکرار آن در روزهای آینده دور از انتظار نیست. احتمالاً هیچکس بیشتر از نهادهای امنیتی و اطلاعاتی تصویر واضحی از وضعیت ملتهب ایران ندارد. وبسایت «بصیرت» وابسته به معاونت سیاسی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در واکنش به آشفتگی بازارهای مالی پس از ترور هنیه و احتمال اقدام تلافیجویانه جمهوری اسلامی، در یادداشتی خطاب به «وزارتخانههای مرتبط با بازار و اقتصاد» اعلام کرده است که «باید آرایش جنگی بگیرند» و خود را برای «جنگ اقتصادی» آماده کنند. اینهمه در حالیست که وضعیت بد معیشتی، فشارهای اجتماعی و استمرار سرکوب و خشونت عریان در خیابانها مردم را عاصی کرده است. آنها ادامه این وضعیت را غیرممکن میدانند و بسیاری بر این باورند که اگر زور نظام در سرکوب و کشتار به هر طریقی کم شود، تعادل قوا در خیابان برای مقابله با حکومت برقرار خواهد شد.