در مواردی اما افراط سیاسی و مذهبی و همچنین مزدوری برای حکومتها و گروههای مافیایی افراد را به جنایتکار تبدیل میکند. آدمربایی و مفقود کردن مخالفان و سپس پیدا شدن پیکر بیجان آنها بدون آنکه دستگاههای امنیتی جمهوری اسلامی مسئولیتی بپذیرند، پس از انقلاب۵۷ همواره وجود داشته است. جنایتکاران بالفطره که نسبت به همنوع خود هیچ احساسی ندارند و میتوانند شهروندان را به فجیعترین شک ممکن بربایند و به قتل برسانند، وقتی به عنوان طرفدار یا مزدور در استخدام حکومتهای تبهکار قرار میگیرند، آنوقت از هر پیگرد قضائی نیز محفوظ میمانند در حالی که در نظامهای عادی در صورت دستگیری و محاکمه، تا آخر عمر از جامعه دور نگهداشته میشوند. دو گروه دیگر نیز قادر به جنایت علیه مردم معترض هستند:
یکی، محکومان جنایی که به اعتراف مقامات جمهوری اسلامی با تعهد و چه بسا تخفیف در مجازات از زندان
آزاد میشوند تا به صف سرکوبگران بپوندند..
دیگری، شبهنظامیان وابسته به رژیم در کشورهای منطقه که از نظر ملی و تاریخی هیچ احساس همدلی با ایرانیان معترض ندارند و به کشور آورده میشوند تا در جایی که مردم علیه رژیم اعتراض میکنند، آنها از «انقلاب»دفاع کنند!
در این میان ۴۵ سال آموزش و تبلیغات جمهوری اسلامی و عادی کردن خشونت عریان به پشتوانهی قوانین ضدبشری را نباید دستکم گرفت. بیتردید هستند افرادی که به دلیل فقدان امکانات آموزشی و تربیتی و تحت تأثیر فضایی که فاشیسم مذهبی بر جامعه تحمیل کرده، امیال سرکوبشدهی خود را در چارچوب «خدمت» در دستگاههای سرکوب رژیم ارضاء میکنند.
در تمام اعتراضات سالهای گذشته همواره شهروندانی مفقود شدهاند بدون آنکه معلوم شود چه بر سرشان آمده. کم نیستند جوانانی مانند سعید زینالی که در اعتراضات دانشجویی تیر ۱۳۷۸ دستگیر و سپس مفقود شد و خانواده همچنان چشمانتظارش هستند.
سازمانهای حقوق بشریشماری از گمشدگان قهری توسط جمهوری اسلامی رامستند کرده اند. از آبان ۹۸ به اینسو اما جوانربایی و سپس رها کردن پیکر بیجان آنها و وانمود کردن اینکه بر اثر خودکشی یا سانحه جان خود را از دست دادهاند، ابعادی فراتر از تخیل پیدا کرده. نکته قابل توجه در این گمشدنها، جوانی و همچنین تصاویر چشمگیر زیبایی عینی و فکریست که آنها پیش از ربوده و یا کشته شدن در شبکههای مجازی خود به اشتراک گذاشتهاند. گویی جنایتکاران شاغل در دستگاههای امنیتی و انتظامی و شبهنظامی رژیم در سراسر ایران، طعمههای خود را از میان آنها میجویند.
اینهمه در حالیست که پلیس علمی و تشخیص آثار جرم در جهان برای یافتن مرتکبان بسیار پیشرفت کرده اما در ایران نه از این امکانات استفاده میشود و نه مأموران رژیم با دفن فوری کشتهشدگان چنین فرصتی را به خانوادهها میدهند تا پیگیر جنایتی شوند که در حق عزیزان آنها صورت گرفته و نه اصلا در این رژیم میتوان امیدی به پیگیری جنایتهای آن داشت!