۱۳۹۱ اسفند ۲۳, چهارشنبه

چهارشنبه آخر سال را تا سرنوشت ایران و ایرانی رقم بزنیم/پدرام طنازی


با درود به تمامی جانثاران راه آزادی بشر،
با سلام به تمامی انسانهای آزادیخواه ، آزاد منش و نیک اندیش جهان،
در زبان شیوای فارسی کلمه سوری به هر چیزی که به رنگ سرخ باشد اطلاق می گردد مثل گل سرخ که به آن گل سوری هم می گوییم و چون زبانه های آتش نیز به رنگ سرخ می باشد می توان به درستی پنداشت که چهارشنبه سوری معادل چهارشنبه سرخ است.در سالهای اولیه بعد از انقلاب ۵۷ این مراسم باستانی نیز همچون سایر جشنها و مناسبتها بوسیلۀ ایرانیان گرامی داشت و یکی از سنگرهای مستحکم ملی در برابر کوشش های گستاخانه برای هویت زدایی یا به عبارت دقیق تر برای فرهنگ زدایی از ایرانیان از سوی سران بی وطن رژیم ولی فقیه بوده که در ایران ستیزی آنان جای هیچ گونه شک و تردیدی نیست زیرا چشم در چشم ایرانیان آشکارا اعتراف نموده اند که هیچ احساسی نسبت به این سرزمین اهورایی و مردمشان ندارند کسانی که از همان آغاز و بلافاصله پس از دستیابی به اهرم های قدرت تلاش مضاعفی کرده اند که هر چه به ایران و ایرانی مربوط می شود را از صفحه روزگار محو نمایند اما در برابر تمامی این دسیسه های ضد ایرانی اشغالگران میهن اهورایی همه مردم بویژه جوانان و نوجوانان همواره در برپایی هر چه باشکوه تر آیین ها و جشن های ملی از جمله چهارشنبه سوری که یکی از زیباترین یادگارهای نیاکان بزرگ ماست علیرغم شدیدترین بگیر و ببندهای خونبار عمال حکومتی به جد و به جان کوشیده اند.

هم میهنان،

رژیمی که با فرهنگ پربار ایرانی سر ستیز داشته و وجهۀ ایران و ایرانی را چنان مخدوش کرده که در عرصه جهانی مترادف با تروریسم ، بربریت دروغگویی ،فساد .پیمان شکنی و … قلمداد می شود . رژیم غارتگری که سران بیگانه زاده وبیگانه پرست آن در طول ۳۳ سال گذشته به وضوح ثابت کرده اند که در اداره امور کشور کاملا ناتوان هستند و بعد از این همه سال هنوز هم شایستگی لازم برای اداره یک ده کوره را نیز ندارند .نباید بیش از این فرصت بیابند تا سرنوشت ایران و ایرانی را رقم بزنند.اینکه با تاثر فراوان می رویم تا چهارشنبه آخر سال را به ناچار تحت حاکمیت بی فرهنگ ترین و مستبدترین رژیم در جهان معاصر برگزار کنیم از همگان انتظار می رود که همچون سالهای گذشته در این سرور ملی هرچه گسترده تر شرکت جسته و همراه با رعایت کلیه اصول ایمنی این موسم سرخ را به صحنه اعتراض جدی علیه سران ایران ستیز رژیم ولی فقیه تبدیل کنند.

ایران هرگز نمی میرد، چو ايران نباشد تن من مباد، پاینده باد ایران ایرانی

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ اسفند ۹, چهارشنبه

باز و پس گرفتن قلم آزاد از رژیم ننگین جمهوری اسلامی


هفته ای که گذشت را می توانیم هفته ای سیاه برای حقوق بشر در ایران بنامیم. در این هفته اگرچه دولت اسلامی سرگرم سرکوب و بازداشت فعالین کارگری و کنترل انجمن ها و تشکل های کارگری بود و از اقلیت های مذهبی کسی مورد بازداشت قرار نگرفت، اما این هفته شاهد برخوردهای غیرانسانی، غیرقانونی و بسیار وحشیانه با اقلیت های در بند بودیم که لکه ی ننگ دیگری می باشد در کارنامه سیاه جمهوری اسلامی.در زمانه ای که ایران و ایرانیان در چنگال رژیم ننگین استبدادی جمهوری اسلامی اسیر شده اند و در هنگامه ای که در نتیجه اعمال سانسورهای شدید حکومتی بر چاپ کتاب و آثار هنری، نبود رسانه ها و روزنامه های مستقل و آزاد، عدم وجود احزاب و امکان تشکل و تبادل نظر، بسیاری از مردم در جهل و ناآگاهی به سر میبرند و انسانهایی که با نوشتن متن اعتراضی و روشنگرانه در وبلاگ ها و شبکه های اجتماعی، صدا و دیدگاهی متفاوت از صدای تئوریزه شده رسمی حکومت را نشر میدهند و در واکنش به این اقدام ارزشمند وبلاگ نویسان انتقادی، عاملان استبداد دینی بیکار ننشسته و با توسل به انواع روش های فنی و یا گذاشتن دام های گوناگون و رنگارنگ، اقدام به اعمال فشار، بازداشت و در مواردی حتی قتل وبلاگ نویسان کرده اند و میکنند.رفتارهای سرکوبگرانه حکومت بر ضد وبلاگ نویسان و فعالان فضای مجازی، شباهت کاملی با اقدامات سرکوبگرانه آنها در برخورد با نویسندگان، تحلیگران، دگراندیشان و هنرمندان منتقد در سی و چهار سال گذشته دارد.از این‌ رو، من از تمامی وبلاگ‌نویسان، کنشگران مدنی و نهادهای حقوق بشری، روزنامه‌نگاران و اهالی رسانه، دعوت می‌نمایم تا پویشی فعالانه در جهت حمایت از وبلاگ‌نویسان در بند شکل دهند و همبستگی و همراهی خود را با آن‌ها اعلام نمایند. وبلاگ نویسان ایرانی که هم اکنون با شرایط بسیار دشواری مواجه هستند و تعداد زیادی از وبلاگ نویسان ایرانی از جمله حسین رونقی ملکی، محمدصدیق کبودوند و سخی ریگی و کاوه طاهری و محمد رضا پورشجری و بسیاری دیگر در زندان‌های حکومت جمهوری اسلامی ایران و تحت سخت‌ترین شکنجه‌ها به سر می‌برند. یادآوری می‌کنیم که سایر وبلاگ‌نویسان نیز همواره در معرض تهدیدهای نهادهای امنیتی و نظامی قرار دارند. این سرکوب البته محدود به ایران نمی‌شود و در برخی دیگر از کشورهای دنیا که گرفتار حکومت‌های دیکتاتوری هستند نیز وضعیتی مشابه حاکم است. جمهوری اسلامی نیز از دشمنان آزادی دسترسی به اطلاعات و آزادی بیان در اینترنت به شمار می‌رود و از طریق سرکوب و زندانی کردن فعالان فضای مجازی، گسترش سانسور در اینترنت و ایجاد اختلال و کندی در آن، محیط اینترنت را به شدت کنترل می‌کند.امیدواریم که همبستگی  با وبلاگ نویسان زندانی، بتواند نسبت به اطلاع رسانی درباره وضعیت آن‌ها موثر واقع‌ شود و نهایتا فشار افکار عمومی و نهادهای بین المللی منجر به آزادی و یا حداقل بهبود وضعیت آن‌ها همراه شود..پاینده باد ایران آزاد

نویسنده: پدرام طنازی 

۱۳۹۱ بهمن ۳۰, دوشنبه

به کابوس اخراج پناهجویان ایرانی به جهنم ننگین جمهوری اسلامی پایان دهیم


این روزها متاسفانه شاهد اخباری در مورد خبر تلاش دولتهای اروپایی برای دیپورت پناهجویان ایرانی هستیم و از جمله خانوم پروانه سر آبادانی و حمید رضا حسنی یاوند که در خطر دیپورت به جهنم جمهوری ننگین اسلامی قرار دارند. جای سئوال است که این کشورها چرا به گزارشات متعدد سازمانها و گروههای حقوق بشری در مورد اوضاع حقوق بشر در ایران دقت نمی کنند و یا شاید تعمدا نمی خواهند ارزشی به این گزارشهای معتبر قائل باشند!
 و گزارش آقای احمد شهید در رسانه ها منتشر و بار دیگر بر نقض شدید و نظام مند حقوق بشر در ایران مهر تاییدی دوباره زد . واقعیت این است که شرایط فعالیت سیاسی و اجتماعی حتی در این اندازه و در حد انتقاد و نه مخالفت از حکومت ایران ،بقدری خطرناک و ناممکن شده است که نیازی به اثبات و پر گویی در این موارد دیده نمی شود و چه برسد به عزیزانی که مخالف رژیم ننگین اسلامی هستند و.....
و دولت سوئد در صدد دیپورت این بزرگوران قرار دارد چرا که خطر اعدام زندان و شکنجه آنها در صورت بازگرداندن به ایران، تهدید می کند.
جا دارد کلیه وکلا و فعالین سیاسی و سازمان پناهندگان بیمرز (استکهلم) در امر کمک به پناهجویان و پناهندگان مصمم شوند تا یکبار برای همیشه جامعه بین الملل را از خطرات دیپورت و بازگرداندن پناهجویان به کشور ایران که تحت حاکمیت حکومتی ،ناقض حقوق بشر است ، آگاه نمایند تا دیگر شاهد اخباری چنین ناگوار و فشارهای افزون بر پناهجویان و پناهندگان نباشیم.

با تشکر پدرام طنازی

۱۳۹۱ بهمن ۲۴, سه‌شنبه

سخنی دارم به سید علی گدا و جیره خواران نظام ننگین اسلامی!/ پدرام طنازی


سید علی آقا پای خیابانی همچون همیشه در توهمات و دنیای خیالی خود به سر می برد و عشق به قدرت، او را کر و کور ساخته و ایشان توانایی شنیدن دیدن و حس کردن هیچ چیزی به غیر از توهم اینکه حکومت ستمکارش در بهترین شرایط وجود دارد و هیچ خطری تهدیدش نمی کند را ندارد.سخنان صد یا یک غاز ملا خامنه ای در رابطه با انتخابات و حضور مردم در ۲۲ بهمن، من را به یاد ضرب المثل معروف فارسی می اندازد که می گوید: شتر در خواب بیند پنبه دانه/گهی لُپ لُپ خورد گه دانه دانه
تمامی مردم ایران می دانند که حضور در هرگونه انتخابات به معنای اعتبار و مشروعیت بخشیدن به حکومت اسلامی جنایتکار است، بنا براین هر کسی که کم ترین قدمی در راه داغ کردن تنور این انتخابات بردارد در واقع پا بر روی خون تمامی کشته شدگان راه آزادی گذاشته است و در مقابل مردم آزاده ایران پرست ایستاده است و دشمن تمامی ایرانیان آزادی خواه می باشد و من بدون شک بدین باور هستم که اکثریت مردم خواستار سرنگونی رژیم اسلامی و بر قراری یک نظام دموکراتیک و سکولار که در آن همگان با هر باور و عقیده ای و با هر لهجه و زبانی از عدالت اجتماعی یکسانی برخوردار بوده و در آسایش و رفاه و امنیت زندگی کنند.و در حال حاضر و شرایط موجود هم در جامعه درمانده ایران دو گروه و حزب سیاسی بیشتر نداریم؛؛۱ـ یا کسی که خواستار سرنگونی حکومت ننگین اسلامی (از جمله عقیده خود بنده)
۲ـ یا کسی که طرفدار جمهوری اسلامی و ولایت پفکی که اصلاح طلب و اصولگرا و غیره و،،،،،
هر دو نقاط مشترک بسیار پر رنگی دارند و هر دو دوستدار و سر سپرده ولایت فقیه هستند و به جمهوری اسلامی ایمان و باور قلبی دارند و هرگز خواستار سقوط این نظام اهریمنی نیستند، بلکه مشکل شان دعوا بر سر لحاف ملاست و هر کدامشان دوست دارند که به تنهایی سر سفره نفتی سید علی آغا بنشینند، ننگ بر شما باد وای بر شما٬ سرنگون باد رژیم جهل و دروغ ریا،
من یک وبلاگی دارم ،وبلاگی که هیچ ندارد جز بازتاب صدایی که از درد سانسور شما زخمیست ، و پیامش خبر‌های ممنوعه ،
نابود باد جمهوری اسلامی و پاینده باد ایران آزاد

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ بهمن ۲۰, جمعه

فرا رسيدن دهه فجر،سال روز شروع نهضت استبدادی


۲۲ بهمن فرار رسید واین روز را باید روز دهه زجر مردم زجر کشیده ایران دانست، روزی که پس از فرار رسیدن انقلاب ننگین جمهوری اسلامی مردم روز به روز(حتی از خود جیره خواران نظام) روی برگردانده شدند وحتی نظام فروریخته شده جمهوری اسلامی روز به روز به سرنوشت بقیه دیکتاتورها نزدیک تر شده و خواهد شد.و من به نوبه خودم در صفحه شخصی ام این روز را به نام دهه زجر مردم ایران نامگذاری می کنم، و از دیروز تا الان و از این به بعد هم تا به فرور ریختن کل نظام ننگین جمهوری اسلامی از هیچ کوششی دریغ نمی ورزم و ۲۲ بهمن روزیست که بسیجی های ساندیس خور، بعد از یکسال به حمام می روند و ریش خود را مثل بچه های بالا شهر سه تیغه می کنند و موهای خود را اصلاح مد روز کرده، ژل و احتمالا رنگ خرمایی می کنند و لباس های مارک خارجی می پوشند تا به خیابان بیایند و ادای یک فرد مدرن و فهمیده را در آورند و عکس خامنه ای را حمل کنند.۲۲ بهمن روزیست که یک فاطی کماندوی اکبیری که ..... وار بزک کرده و صورت خود را ناشیانه مورد اصابت رژ لب و رنگهای روغنی و کرم و پودر کرده، برای یک روز هم در سال که شده، خود خودش باشد و نشان دهد که چه کاره است و ذات اش چیست.۲۲ بهمن روزیست که اوباش و اراذلی را که در آب نمک خوابانده اند، به حمام می فرستند و با لباسهای تمیز می آرایند و به خیابان ها راهی شان می کنند تا شعار بدهند...
وخلاصه صحبتم را با دو خط به پایان می رسانم: من عاشق به آزادی میهن و آواره به دست تقدیر و امیدوار به آینده ای روشن و سرزمینی سبز و سربلند ... پاینده باد ایران و نابود باد حکومت ننگین جمهوری اسلامی

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ بهمن ۳, سه‌شنبه

جمهوری اسلامی در ظاهر اسلام!/ پدرام طنازی


حاشا از این تباهی / تا کی شب و سیاهی؟

گفتند گل مگویید / این حکم پادشاه است / چشم و چراغ بودن / روشن‌ترین گناه است 

حکم شکوفه تکفیر / حد بنفشه زنجیر / سهم سپیده تبعید / جای ستاره چاه است.

این شهر مردگان است / آواز تازه ممنوع / لب‌های غنچه آزاد / گل بی‌اجازه ممنوع .

دارالخلافه آباد / جهل و خرافه آزاد / بیداد پشت بیداد / حرف اضافه ممنوع / گل بی‌اجازه ممنوع .

این سایه‌باوران را / ظلمت ز نور بهتر.
در دست کوفه سنگ است / آئینه دور بهتر.
نجوا به چاه اولی / سر در تنور بهتر .

این شهر بی‌هیاهو / دیروز باورت کو ؟
شور قلندرت کو / بانگ ابوذرت کو ؟

این کوچه‌ها علی را / تسلیم چاه کردند.
آیینه را شکستند / نفرین به ماه کردند.

یک سو ستاره زخمی / یک سو پرنده در گور .
تنهای مرده بر خاک / مردان زنده در گور .

حاشا از این تباهی / تا کی شب و سیاهی / آن روی دیگرت کو؟ 

من حسینم رو به سوی راستی بازآورید ای قوم
روز عاشورا غروبش، صبح بیداری است برگردید

های های مردم از بیراهه برگردید برگردید
پرچم دشمن نمایان شد اگر مردید برگردید

ای لباس ظلم را جای عدالت پیرهن کرده
جامه‌ی رنگ و ریای دین و دینداری به تن کرده

کاخ اگر همسایه با دیوار دین باشد خطاکاری است
شمر، شمشیر امیرالمومنین باشد، خطاکاری است

صحنه‌ی آزادگی در خون شناور می‌شود هرجا
باورم کن، عشق باور می‌شود هرجا

دور، دور دین فروشان است ای فرمانبران ظلم
دور ظلم ظالمان روزی آخر می‌شود هرجا
های های ای کاروان رفته در دامان گمراهی
باز راه کعبه را انگار گم کردید، برگردید

وبلاگ پدرام طنازی

۱۳۹۱ دی ۲۱, پنجشنبه

آخرین خبر شوم اعدام را کدامین نسل خواهد شنید!/ پدرام طنازی

دوسال گذشت از اتفاقی که هیچ یک دوست نداشتیم خبرش را بشنویم. روزی که مردمان ایران کمتر از کرد و کردستان نارحت نشدند تا برگی از تاریخ تلخ سرزمین ایران در دیار مردمان کرد رقم بخورد. تاریخ کرد چه روزهای تلخ که در این سالها نگذرانیدە. وقتی پای سخن بزرگانمان می نشینیم سخت می توان از انبوه اتفاقات و رنجها و دردهای عجین شده با این سالها را پشت سرگذاشت و به روزهای آرام و شاد رسید. لشکرکشی در پی لشکرکشی و دعواهای ایدئولوژیکِ خواست حاکمان، یورش به آن شهر و قتل عام در این شهر. گلوله ای که گاه برای ترور شلیک شده و گاه برای سرکوب. بمباران و موشکهای جنگِ زیادخواهانه و لجبازانه ی این و آن و تراژدیهای کشتارهای جمعی، شیمیایی و انتقام، یکی پس از دیگری نگذاشت تا روح سرزندە سرزمین کرد، داغدار لحظه لحظه ها نباشد و چه توطئه ها و چه تلخی ها که می خواست دوستی ها و باهم بودنمان در ایران را برباید. بازداشت ها و پاسخها و کشتارها و نفرتها، اعدامهای بی پایان و سرانجام گمشده های عزیزمان، دوستی و آرامش و آن راهها و آن نواهای شیرین و آن همه زیباییهای سرزمینمان غریبتر و دست نیافتنی تر شدند.زانیار و لقمان مرادی همانطور که از اسم شان معلوم است، دو برادر قوم و خویش هستند. خودم فکر می کردم برادرند اما نیستند. فامیل اند و دوست.آنها مدتی ست که بازداشت هستند و حالا هر ساعت امکان اعدام شان وجود دارد. آنها متهم هستند که فرزند امام جمعه ی مریوان را مهرماه سال ۸۸ بقتل رساندند. یکسال بعد قاضی بد نام قوه قضاییه، صلواتی، آنها را به اعدام محکوم کرد.اخیرا شایعه شده که امام جمعه مریوان به تهران آمده تا زمینه اجرای حکم آنها را سرعت ببخشد.من مخالف مجازات اعدام هستم. اما در این مورد خاص، اصرار بیشتر دارم چون روند محاکمه این دو برادر حتی براساس قوانین و مقررات جمهوری اسلامی نیست.این دو جوان با شکنجه، از آنها اعتراف گرفته شده است و در یک نظام قضایی درست و به عدالت نزدیک، اگر متهم یا مجرمی چنین ادعایی بکند، رسیدگی می کنند اما در ایران نه تنها چنین نیست بلکه پدر مقتول که آدم صاحب نفوذی ست ، در جهت اجرای یک حکم شبهه دار به تهران می رود و از هر تلاشی دست بر نمی دارد.ظاهرا تنها دلیلی که برای مجرم شناختن این دو جوان مورد توجه دادگاه قرار گرفته، سابقه ارتباط پدر آنها با کومله است. دلیلی که بی منطق هست چون حتی پدر هم مخالف رژیم باشد ، دلیل نمی شود پسرانش را بازداشت و محکوم کنند مگر اینکه آنها تخلفی کرده باشند و این معلوم نیست ومن امیدوارم این دو اعدام نشوند، و در این راه نباید سکوت کرد.

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ دی ۱۷, یکشنبه

هروقت از من درباره کشورم ایران میپرسند؟/ پدرام طنازی


هروقت از من درباره کشورم ایران میپرسند و میخوان که من ایرانی هارو براشون توضیح بدم.. من به این جمله اکتفا میکنم "ایران کشور تضادها است" مخصوصاً از نظر فرهنگی!
مردمش میخوان خودشون رو مسلمان بنامند اما نه نماز بخونند نه روزه بگیرند و... میخوان آزادی داشته باشند اما به حق و حقوق دیگری احترام نذارند.. میخوان تو جامعه قانون حاکم باشه اما خودشون همیشه شامل حال استثناء بشند.. میگند به برابری زن و مرد معتقد هستیم اما هنوز مسئله بکارت براشون حل نشده..و.. و.. و..
همیشه هم کسانی که این پاسخ رو از من میگیرند سری به تأیید تکون میدند و اعتراف می کنند که اونا هم همین برداشت رو در رابطه با ایران و ایرانی داشته اند
اما تمام این تضادها اسباب سردرگمی نتنها دیگران(خارجی ها) که خود ما ایرانی ها هم هست... بالاخره تکلیف ما چیه؟ آزادی رو دو دستی تقدیممون نخواهند کرد.. باید براش بجنگیم و وقتی هم که جنگ باشه کسی توش حلوا تقسیم نمی کنه بلکه تجاوز هست و گلوله هست و کتک هست و خون هست و خونریزی هست و یا باید بزنی و ببری یا میزنند و میبرند
با نجابت و سکوت و متانت و احترام هیچ مزدور چماق بدستی خجالت نکشیده و نخواهد کشید بلکه جری تر و محکمتر چماقش رو فرود آورده و بازهم خواهد آورد
یا ما سر خصم را بکوبیم به سنگ.... یا او سر ما بدار سازد آونگ

نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ دی ۱۶, شنبه

اثبات نظریه بنده در رابطه با نابودی فرمان غسل! /پدرام طنازی


احتراماً بدینوسیله جهت اصلاح الگوی مصرف و صرفه‌جوئی در آب ، از مقام معظم رهبری خواهشمندیم که برای صاحب تصویر فوق فرمان غسل صادر نفرمایند ، بلکه واضح و مبرهن است که با مشاهده فداکاری این خواهر مسلمان ، همینطوریش هم غسل بر هر مسلمانی واجب می‌گردد.البته واضح و مبرهن است که در موارد مشابه ، بغیر از مقابل دوربین باشگاه خبرنگاران ، همین خواهران فداکار با مشابه همین تیریپ ، بدلیل توهین آشکار به مقدسات نظام و اسکل کردن مقام معظم رهبری و گیر آوردن احکام شرعی ، توسط نیروهای ظفرمند نظامی و انتظامی مستقر در میادین ، به درجه رفیع دستگیری نائل آمده ، و پس از انتقال به جاهای ناجوری ، بدون صدور فرمان غسل با ایشان اعمال قانون می‌گردد.همچنین از این خواهر فداکار خواهشمندیم که برای انجام فرائض کوچک و بدیهی‌ای مانند غسل و حوض و خزینه مقام معظم رهبری را به زحمت نیندازد . ما واقعاً نمی‌دانیم این چه‌جور اخلاق بدی است که از حماسه‌ی نهم دیماه 88 به اینور خواهران ژیگول حزب الله واجبات اولیه‌شان را پوستر می‌کنند با خودشان می‌آورند در خیابان به همه نشان می‌دهند . بگذارید پرده‌ها بین شما و معظم له ، یا معظم له و شما ، کنار نرود . به امید روزی که هیچ پرده‌ای نیاز به دوختن نداشته باشد .


نویسنده: پدرام طنازی

۱۳۹۱ دی ۵, سه‌شنبه

قوۀ قضائیه و حکومت امام زمان!


انتشار فیلم ویدئوئی مربوط به « زورگیری » در فضای وب و سپس دستگیری سریع افراد دخیل در این کار داغ ترین خبری بود که چند روزی در رادیو و تلویزیون و وب سایت های نزدیک به رژیم خودنمائی کرده بود .تبلیغ سرسام آور این «موفقیت بزرگ» احتمال اینکه رژیم در صدد پیش بردن یک پروژه دقیق بوده و هست تا بتواند دور جدید سرکوب های خشن درقبال شورش های احتمالی آتی را افزایش دهد ، تقویت می کند.مثلا عباس جعفری دولت آبادی ،دادستان تهران ضمن گفتن اینکه به پرونده سارقین و زورگیران به دلیل در برداشتن ابعادی بزرگ و ملی با قاطعیت و با سرعت عمل رسیدگی خواهد شد ، خواهان فعالتر شدن دوربینهای شهری برای پیشگیری از بروزجرائم شده است . دادستان تهران البته فراموش نکرده تا بگوید : « هر چهار متهم این پرونده افرادی جوان و دارای خانواده ای متلاشی، سابقه دار و بیکار بوده اند.»
در این ارتباط سوالاتی که ممکن است به ذهن متبادر شوند اینها هستند:
امکان ساختگی بودن این فیلم تا چه اندازه قابل تصور است 
احتمال وقوع شورش گرسنگان  در وضعیتی که رژیم بدان گرفتار آمده و برخی ها تورم موجود را بیشتر از پنجاه درصد تخمین می زنند ، به چه میزان واقعیست؟ قدر مسلم این است که بدون اطلاع مشخص نمی شود در بارۀ ساختگی بودن یا نبودن فیلم یاد شده چیزی گفت؛ اما در جمهوری اسلامی «امکان» حقه بازی های رژیم یا بعضی از باندهای رژیم در این جور چیزها را نمی شود منتفی دانست.در مورد این خبر یک نکته را نباید فراموش کرد: هر بگیر و ببندی ، صرف نظر از این که در باره چه کسانی باشد ، به راحتی می تواند به پوششی دیگر برای سرکوب بیشتر ، مخصوصاً در مورد مخالفان رژیم تبدیل شود. حقیقت این است که در جامعه گرفتار در چنگال جمهوری اسلامی ، جامعه ای که به لحاظ گسترۀ اعتیاد و تن فروشی و فساد ، در بالای فهرست های جهانی است ، زورگیری نمی تواند وجود نداشته باشد و حتی گسترده نباشد ؛ اما نکته مهم این است که عاملان این کار عموماً نمی توانند ، بی ارتباط با مجتمع جهنمی به اصطلاح «سپاه و جهاد و نهاد» دوام بیاورند. پس باید گوش به زنگ بود و دید که این سرو صدایی که قوۀ قضائیه «حکومت امام زمان» راه انداخته ، چه هدف هایی را دنبال می کند.

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...