دیگران کاشتند ما خوردیم، ما میکاریم دیگران بخورند!همه این پند حکیمانه را شنیده و داستان مربوطه را هم لابد میدانند که شاهی بر دهی گذر میکرد و دهقانی موی سپید درختی گردو میکاشت. شاه دهقان را به استهزا گرفت که این چه کاری است، این درخت سالها باید بگذرد تا محصول دهد و به عمر تو کفاف نمیدهد. دهقان دنیا دیده اما با آن پند، شاه را اندرز داد. اینکه آن شاه از این ماجرا درس گرفت یا نه بماند، اما گویا این اندرز دهقان استخوان خرد کرده مورد توجه خیلی ها قرار گرفته است، اما نکته بسیار جالب این قضیه این است که پند و نصیحتهای این چنینی همیشه رو به مردمان محروم است و نه طبقات بالا! باید بذر را افشاند، تا فردا جوانه بزند. لازم نیست کسی در کار بذر افشانی؛ کاشت و داشت و برداشت باشد تا بداند در زمین شوره زار هیچ بذری جوانه نمیزند و امید به فردا، امید عبثی خواهد بود.جنبش طبقه کارگر ایران طی سی و سه سال گذشته طی مبارزه سخت و نفس گیر جواب این نظریات را داده است. همین حکمی که مراد عظیمی به آن معترف است یعنی: با اصلاحات ارضی سرمایه داری به سرانجام رسید، نتیجه مبارزه یک گرایش معینی در جنبش طبقه کارگر ایران است. اگر ممکن بودن سوسیالیسم در ایران به یک بحث جا افتاده تبدیل شده، نتیجه و دستاورد مبارزه کمونیسم کارگری است. اما هنوز گفتمان غالب در جنبش کارگری گفتمان کمونیسم کارگری نیست. این آن سوال اساسی است که ما باید پاسخگوی آن باشیم که چرا اینگونه است؟ چرا چپ سنتی اینقدر در این زمینه جان سختی میکند؟ دیدگاههای مراد عظیمی نوعی، دیدگاهی در خودی نیستند، بلکه بازتاب وجود جریانی در جنبش کارگری است که همواره کارگر را از ورود بیواسطه به سیاست منع میکند، عرصه های "حرام و حلال" برایش میتراشد و همواره برای اینکارش تز به جنبش کارگری تحویل میدهد. در زمین هیچ بذری به نفع طبقه کارگر به ثمر نمی نشیند. جنبش طبقه کارگر خود درخت تنومندی است که قرنی است به ثمر نشسته و اکنون باید از ثمرات آن بهره جست. آنانی که این نهال را کاشتند به امید این نبودند که روزی شاید ثمر دهد بلکه نیت شان این بود که در زمان خودشان به نتیجه برسد. کار ما نشان دادن دستاوردهای بزرگ طبقه کارگر است. امر کارگران را امر فوری خود میدانیم و تلاش میکنیم آنرا سازماندهی نماییم. اینگونه میشود از دستاوردهای جنبش کارگری محافظت کرد.
نویسنده: پدرام طنازی