۱۳۹۱ اردیبهشت ۹, شنبه

بیانات حضرت عظما تِرررررر............در مورد حکم سؤالات شرعی.....اینترنتی


اما وقتی به صفحه این مقام عظما تِررررر...نگاه می کنیم ( طبق مشاهده این عکس ) چند سؤال به وجود میاد؟
۱- جمعه ها هم نماز جماعت اینترنتی راه بندازید که دلمون واستون تنگ نشه!
۲- نگفتن اگر بعد از چَت اگر کسی حامله شد اسم بچه را چی... بزارن!


پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۸, جمعه

مقام عظمای ولایت لطفناٌ من را هم اعدام مجازی کنید!

مقام عظمای ولایت لطفناٌ من را هم اعدام مجازی کنید!

پدرام طنازی

خامنه‌ای در موضع عقب نشینی یا در عوامل فریبکاری با غرب

آیا باید شایعه تغییر موضع یکصد و هشتاد درجه‌ای خامنه‌ای و عواملش را در مورد مسأله هسته‌ای باور کرد؟ و یا صرفاً آن را یک عقب‌نشینی تاکتیکی خواند؟ آیا این احتمال وجود داردکه سرنوشت محتوم متحد سیاسی او در سوریه وی را نگران آینده‌اش کرده است و از این رو می‌خواهد با نشان دادن اندکی انعطاف یک بار دیگر خود را از مهلکه نجات دهد؟ شرایط این قمار سیاسی برای هردو طرف آن قدر سنگین است و هزینه شکست آنقدر سهمناک که نمی‌توان به سهولت از کنار آن گذشت.در این معرکه نباید نقش روسیه و چین را نایده گرفت. ولادیمیر پوتین که اکنون خیالش از انتصاب مجددش به ریاست جمهوری آسوده شده نیازمند بازسازی روسیه است. اقتصاد روسیه به‌طرز خطرناکی تنها به صادرات نفت متکی شده است. هرنوع تقویت اقتصادی روسیه نیازمند کمک کشورهای غربی است و از این رو پوتین سعی خواهد کرد تا آنجا که بتواند روابط خود را با غرب بهبود بخشد. مسأله برنامه هسته‌ای جمهوری اسلامی یکی از مواردی است که بدون تحمل چندان هزینه‌ای روسیه می‌تواند غربی‌ها را راضی کند. از سوی دیگر چین هم نشان داده است که علاقه‌مند به بهبود روابطش با غرب است. برای اولین بار رشد اقتصادی چین  از دو رقمی بودن به حدود هشت در صد در سال سقوط کرده است و برای زمامداران فعلی چین این زنگ خطری است که می‌تواند ثبات سیاسی آن کشور را متزلزل کند، از این رو احتمال همکاری چین با غرب در مورد پیشگیری از برنامه تسلیحات هسته‌ای در جمهوری اسلامی به مراتب بیشتر از پیش است.اگر این برداشت با واقعیات سیاسی روز منطبق باشد باید دید چه امکاناتی برای حصول نوعی توافق میان دو طرف مذاکره وجود دارد. پاره‌ای از دست اندرکاران مسائل سیاسی ایران معتقدند که بر خلاف همه تبلیغات و مبالغه‌گویی‌ها جمهوری اسلامی دستیابی به بمب اتمی را برای اعتلای اسلام و جنگ با کفار تعقیب نمی‌کند زیرا با همه نادانی و جهالت منتسب به این نظام نمی‌توان باور کرد که آنها آماده انهدام متقابل و خودکشی محتمل باشند. اگر قبول کنیم که آنها بمب اتم را برای جهان گشایی و سلطه‌جویی نمی‌خواهند آنگاه تِز دوم، یعنی استفاده از بمب برای حفظ موجودیت نظام مطرح می‌شود. سالهاست جمهوری اسلامی کره شمالی را به‌عنوان نمونه موفقیت در برابر هر نوع تهاجم خارجی ستایش می‌کند. می‌گوید خامنه‌ای از سرنوشت قذافی درس عبرت گرفته است و معتقد است که اگر قذافی تسلیحات هسته‌ای خود را تسلیم نکرده بود این چنین بیرحمانه مورد تهاجم قرار نمی‌گرفت.شاید بشود این سؤال را مطرح کرد که آیا راهی وجود دارد که هم جمهوری اسلامی و هم غربی‌ها بدون جنگ و خونریزی به اهداف خود نایل آیند؟ در تحلیل نظری پاسخ به این سؤال مثبت است یعنی غرب دارای امکانات و وسایلی هست که بتواند چنین «تضمینی» را به جمهوری اسلامی بدهد و یا حداقل آیت‌الله را مطمئن کند که اگر دست از بازی با اتم بردارد غربی‌ها نیز به نوبه خود رژیم را اندک اندک تطهیر خواهند کرد و بدون هیچگونه توجهی به مسائل حقوق بشر با نظام جمهوری اسلامی ساخت و پاخت خواهند کرد. از سوی دیگر اگر هدف جمهوری اسلامی برای دستیابی به انرژی هسته‌ای حفظ موجودیت نظام باشد دسترسی به این هدف از مجرای دیپلماسی، هم کم‌خطرتر است، هم می‌توان بدون هیچگونه هزینه نظامی و سیاسی به آن دست یافت.
نوشته ای از پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۷, پنجشنبه

از تورنتو تا اوین؛ حکم اعدام سوغات بازگشت به ایران برای دو ایرانی-کانادایی


حمید قاسمی تنها شهروند ایرانی-کانادایی محکوم به اعدام نیست که زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین با او آشنایی دارند. سعید ملک پور اینک از بند ۳۵۰ به بند دو الف سپاه برده شده و هرآن احتمال اجرای حکمش وجود دارد.شوخی‌هایی که برای چند دقیقه هم که شده ممکن است باعث فراموشی حکمش شود. علی جمالی زندانی سیاسی عضو شورای مرکزی  ادوار تحکیم وحدت می‌گوید «آقا بیائید پرینت حکم من را ببیند در کجای حکم من تحمل حمید قاسمی نوشته شده است."عبدالله مومنی سخنگوی ادوار تحکیم همیشه بیشترین شوخیها را با او دارد. می گوید "اینکه تو می گویی شهروند کانادا بوده ای راست است ؟چون من شنیده ام که تو سرایدار موسسه ایران،کانادا بوده ای و برای همین مدعی شده ای شهروند کانادا هستی.» یکی دیگر از زندانیان می‌گوید: «نه بابا حمید توی شرکت "کانادادرای" کار می کرده برای همین می گوید شهروند کانادا است.» این شوخی‌ها البته تنها می‌تواند لحظاتی از فکر کردن درباره سرنوشت آینده حمید  بکاهد.آخرین تولد حمید را که گرفتند عبدالله مومنی  گفت: «انشاء الله آخرین جشن تولدت در زندان باشد.» یکی دیگر از زندانیان به شوخی به حمید گفت: «عبدالله با تو مشکل دارد و این جمله را طوری گفت که انگارمی‌گوید آخرین جشن تولد تو باشد.» این شوخی البته هر لحظه امکان جدی شدن دارد  چرا که حکم حمید برای اجرای احکام ارسال شده است. حمید قاسمی برای فراموشی حکم خود زمان را در زندان با ورزش و گپ زدن می کشد و امیدواراست، هر چند در همین زندان مرگ برادر را مقابل چشمان خود دیده. کاپیتان البرز قاسمی که مقابل چشم زندانیان سیاسی در زندان درگذشت.ماجرا از بازداشت البرز شروع شد. حمید از کانادا به ایران آمده بود که البرز بازداشت و حمید پیگیر کارش شد. البرز ناخدا یکم بود. ۲۹ سال سابقه عضویت در نیروی دریایی ارتش داشت و ۵ سال سابقه حضور در جنگ. چند سالی هم  از بازنشستگی‌اش می‌گذشت. حمید هیچ گاه باور نمی‌کرد برای دو برادر نقشه مشترکی چیده شده چرا که به جای فرار و بازگشت به کانادا چند بار برای پیگیری کار برادر به حفاظت اطلاعات ارتش رفت و دریکی از دفعات بازداشت و با اتهام جاسوسی مواجه شد.حمید  درجوانی از ایران خارج و ساکن کانادا شده بود. پس از دوم خرداد که فکر می‌کرد فضای کشور متفاوت شده ۸ بار به ایران سفر کرده و دراین سفرها هیچ گاه مشکلی برای‌اش رخ نداده بود. ازهمین رو همیشه خود را سرزنش می‌کند که کاش هرگز هوس دیدن ایران دوباره به سرش نمی‌زد.به گفته حمید آنچه از آن به عنوان جاسوسی نام برده می‌شود یک پرینت از ایمیلی است که برای برادرش ارسال شده و دراین ایمیل به رمز از او خواسته شده اطلاعات نظامی بدهد. البرز به ایمیل پاسخی نداده و تحت فشارهای بازجویی و انفرادی های طولانی مدت تنها پذیرفته که این ایمیل را دیده است. مامورین ارسال ایمیل را به حمید نسبت دادند اما او دربازجوئی‌ها هیچ گاه این اتهام را نپذیرفته است.در مرحله اول دادگاه  کارشناس رسمی دادگستری از لحاظ فنی ایمیل را تائید نکرد و بازپرس اولیه هم برای  اتهام جاسوسی قرار منع تعقیب صادر کرد، اما مامورین حفاظت اطلاعات که گویا برپروژه خود اصرارداشتند پرونده را از دادگاه نظامی  به دادگاه انقلاب بردند و برای حمید و برادرش حکم اعدام گرفتند.به باور حمید این حکم می تواند تصفیه حسابی با برادرش بوده باشد، اما هر چه که باشد حمید درحالی که پس از مرگ برادر خواهرش را هم همین روزها از دست داده درخطر اعدام است.


لباس کامل سعید ملک پور


حمید قاسمی تنها شهروند ایرانی-کانادایی محکوم به اعدام نیست که زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین با او آشنایی دارند. سعید ملک پور اینک از بند ۳۵۰ به بند دو الف سپاه برده شده و هرآن احتمال اجرای حکمش وجود دارد.همبندانیان سابق او در بند ۳۵۰ می‌گویند او همیشه لباس های کامل می‌پوشید تا آثار شکنجه بر روی بدنش معلوم نشود. برخی دیگر هم فک شکسته او را به یاد دارند که هنگام سخن گفتن سعید صدایی از درون دهانش شنیده می‌شد. یکی از دندانپزشکان زندانی به دیگر زندانیان گفته بود که فک او به تازگی شکسته و خوب جوش نخورده است. سعید متهم به مدیریت سایت‌های پورنو است اما هم بندیان‌اش می‌گویند سعید تنها برنامه‌ای را نوشته که دریک سایت پورنو استفاده شده و اگر سعید واقعا گناهکار بود و  می‌دانست این برنامه بنا است دریک سایت پورنو استفاده شود چرا نام خود را پای این برنامه گذاشته است.


احسان مهرابی
پدرام طنازی

بیانیه جمعی از زنان اصلاح طلب در محکومیت اجرای حکم نرگس محمدی


جمعی از زنان اصلاحطلب با صدور بیانیه ای نسبت به اجرای حکم نرگس محمدی اعتراض کردند.زنان اصلاحطلب در این بیانیه ضمن محکوم نمودن اجرای حکم این فعال حقوق بشر، دلیل صدور چنین حکمی را اقدامات بشردوستانه و نوع دوستانه نرگس محمدی دانسته اند.
متن کامل این بیانیه در پی می آید:
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا ممتحنة امتحنک الذی خلقک، فوجدک لماامتحنک صابرة
سلام بر تو ای آزمایش شده توسط خدایی که تو را آفرید و در آن چه تو را آزمود،صابر و بردبار یافت!
سلام بر تو ای فرزند رسول خدا، ای کوثر! ما مقام شامخت را تصدیق می کنیم. خدا نخواهد که از جرگه آزار دهندگان تو باشیم. همان آزار دهندگانی که تا همین امروز هم چنان حق را زیرپای می گذارند و باطل را بر سریر قدرت می نشانند.خدا ما را از کسانی قرار دهد که موجب خوشنودی تو هستند. همان کسانی که روزشان به شب نمی رسد مگر این که خدمت به خلق در سرلوحه اعمالشان قرار گیرد و اهتمام به امور مسلمین را به دست فراموشی نسپارند.خدا ما را از زمره دوستان فاطمه (س) قرار دهد که دوستان خود اویند و ما را از صف دشمنان فاطمه که دشمنان خدای و پیامبر عالی شأن اویند، دور سازد. همان کسانی که به نام اسلام، مسیری جز اسلام می پویند و انحراف از دین مبین برایشان عادت شده است. همان ها که مقام شامخ «مادر» برایشان بی ارج و قرب است و به همین دلیل به خود جرأت می دهند که زندان را جایگاه مادران بی گناه قرار دهند و مجرمان را رها کنند تا میزان جرم و جنایتشان افزون شود و شومی اعمالشان دامن خودشان و خانواده و دایره همکارانشان را بلکه حکومت اسلامی را بگیرد.و اف بر ستم و ستم گر خاصه که این ستم بر زنی که « مادر» است روا داشته شود! زن اصلاح طلب باشیم یا نباشیم مادرانگی وجه ممیزه ماست و ارجمندی این مقام را نه در قول بلکه در فعل و عمل تجربه کرده ایم. آموخته ایم که زن بالقوه مادر است و تا این سرشت به مرتبه فعلیت درنیاید انگار گم شده ای دارد و این «مادری» نه امری اکتسابی بلکه فطری و ذاتی است و بانو «نرگس محمدی» یک مادر است! مادری که بیماری فلج عضلانی یادگار زندانی بودنش در بازداشت گاه اطلاعات این کشور اسلامی است و نامه دادخواهی اش به دادستان پس از یورش مهاجمین به حریم خصوصی اش و خانه و خواب گاهش و دستگیری همسرش جلوی چشمان او که مجال داشتن پوشش مناسب را نیافته بود و نیز در مقابل دیدگان دو طفل خردسالش که به فیلم هایی شبیه بود که اندر تقبیح فرهنگ خشن و مروج بداخلاقی های استکباری از رسانه ملی پخش می شود، متأسفانه به عنوان مدرک جنایتی از جنایات این دوره حکومت بی اخلاقی و هرج و مرج و رواج منکر در کشور اسلامی مان باقی ماند.بانو «نرگس محمدی» یک زن است که داستان وفاداری به شوهرش را در روزهای سخت حبس و زجر و آزار ملی- مذهبی ها در بازداشت گاه سپاه در یک دهه پبش باید جستجو کرد هم گام با دیگر زنان مقاوم این جریان سیاسی از جمله همسر شهید «هدی صابر»!بانو «نرگس محمدی» یک فعال حقوق بشر، حقوق زن و حقوق کودک است. اینک حکم ظالمانه ای که برای او صرفا به دلیل اقدامات بشردوستانه و نوع دوستانه در چارچوب وظایف شهروندی اعطا شده بود، به مرحله اجرا درآمده است. آن هم درست در ایام وفات شهادت گونه الگوی انسانیت حضرت فاطمه زهرا (س) که مظلومیتش سوژه مرثیه های مرثیه خوانان این شب و روزهاست و بی عدالتی ها در حق خودش و شویش و بی حرمتی ها و جفایی که بر او توسط مدعیان پیروی پدرش، نبی مکرم اسلام رفت، مانند سرب مذاب، قلب ها را می گذارد و مظلومیت اهل بیت ، دل ها را مانند موم نرم می کند. روزگار عجیبی است! مردان را به بند می کشند و زنانشان را به اسارت می گیرند و فرزندان معصومشان را به گناه نکرده مجازات می کنند. شرم بر ما باد که با سکوتمان مهر تأیید بر این اعمال سفاکانه می زنیم و نفرین بر قلب هایی که چون سنگ سخت شده و نفرین بر دست ها و قدم هایی که واسطه عمل سوء و شنیع جدا کردن خردسالان بی گناه از مادران و پدرانشان هستند.چه می توان کرد این روزها جز شکوه و شکایت بر دل دریایی فاطمه (س) بردن و آتش دل را به بی کرانه دریای محبتشان فرونشاندن؟ اما این همه، دل های دردمند را شفا نمی بخشد وقتی که در مکتب انسان ساز اسلام آموخته ایم گناه کسی که به ظلم تن در می دهد از گناه ظالم افزون تر است. ما جمعی از زنان اصلاح طلب، در این ایام عزای دردانه رسول الله(ص) همراه با زندانیان سیاسی و خانواده های ارجمندشان، ستمی را که در روزگار فقدان نبی و غیبت ولی الله بر شهروندان حق گویِ حق مرامِ باطل ستیزمان می رود، از حصر بانو رهنورد و همسر ارجمندش و جناب کروبی تا حبس ظالمانه کلیه آزادگان دربند به ویژه زنان و مادران زندانی را محکوم می کنیم و امید آن داریم که این سوگ بزرگ دل های شقی را نرم گرداند و اعمال سفیهانه را به منطق و خرد متمایل نماید و زندان های ستم را از حتی یک زندانی بی گناه چه رسد به چون «نرگس محمدی» مادری، خالی کند. باشد که مدل حکومت اسلامی که بر پایه رحم و مروت و وفا مدیریت خواهد شد، مدلی مطلوب برای همه کشورهای منطقه بلکه جهان، قرار گیرد.


انشاء الله
جمعی از زنان اصلاح طلب


ششم اردیبهشت۱۳۹۱
گزارش نوروز
اکبر شریفی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

دانشگاه زنده است


دانشگاه های ایران در سال گذشته همچنان شاهد تلاش نیروهای آدم کش و وحشی برای سرکوب جنبش دانشجویی و کنترل فضای اعتراضی در دانشگاه علیه حاکمیت استبدادی و دیکتاتوری بود.لازم به ذکر است که بسیاری از موارد نقض حقوق دانشجویان نیز در سال گذشته به دلایل مختلف خبری نشده است.در سال گذشته ٦٧ حکم زندان برای دانشجویان صادر و اجرا شده است. نزدیک به ٤۵ مورد فعالیت های مختلف و تجمع های دانشجویی، ١٢٠ مورد احضار به کمیته انضباطی، محرومیت از تحصیل و اخراج از دانشگاه و بیش از ٨٠ مورد بازداشت و احضار به مراجع قضائی ثبت شده است. در سال گذشته همچنین در بیش از ١۵ دانشگاه کشور تفکیک و تبعیض جنسیتی و متاسفانه بیش از ١٠٠ مورد حادثه و مرگ دانشجویان توسط رژیم کثیف اسلامی بوده است.


پدرام طنازی

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

بازداشت دو دانشجوی مقیم بلژیک هنگام بازگشت به ایران


بهزاد طالبی و میترا رستمی گرجی دو دانشجوی ایرانی مقیم بلژیک هنگام ورود به کشور توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، بهزاد طالبی و میترا رستمی گرجی هردو دانشجوی ارشد معماری در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ از مرز هوایی وارد خاک ایران شدند. مامورین امنیتی در‌‌ فرودگاه پاسپورت ایشان را ضبط و هردو را به اداره اطلاعات در خیابان پاسداران و سپس دادسرا ارجاع دادند.در دادسرا بهزاد طالبی به اتهام اهانت به رهبری و شرکت در تجمعات سال ۸۸ و۸۹ و همکاری در برگزاری تجمع اعتراضی به قصد خدشه به چهره جمهوری اسلامی بازداشت شدند و همچنین نامزد ایشان میترا رستمی گرجی به اتهام توهین به رهبری و شرکت در مراسم یادبود محمد مختاری تحت بازجویی قرار گرفتند.میترا رستمی گنجی پس از چندی با تودیع قرار وثیقه از زندان آزاد ولی بهزاد طالبی همچنان بلاتکلیف در بازداشت بسر می‌برد.شایان ذکر است هر دو این دوستان از هم دانشگاهی‌های محمد مختاری در دانشگاه شاهرود بودند.بهزاد طالبی از فعالین دانشجویی و بازداشتی‌های سال ۸۸ است که در آن سال به حبس تعلیقی و شلاق محکوم می‌شود که پس از اجرای حکم شلاق آزاد می‌گردد.بررسی موارد حقوقی نقض شده در این گزارش:
بند ۱ ماده ۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هرکس حق آزادی و امنیت شخصی دارد. هیچ کس را نمیتوان خودسرانه دستگیر یا بازداشت کرد.
بند ۱ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هیچکس را نمی توان بمناسبت عقایدش مورد مزاحمت اخافه قرار داد.
بند ۲ ماده ۱۹ میثاق بین المللی حقوق مدنی و سیاسی: هر کس حق آزادی بیان دارد. این حق شامل آزادی تفحص و تحصیل و اشاعه اطلاعات و افکار از هر قبیل بدون توجه به سر حدات خواه شفاهاً یا بصورت نوشته یا چاپ یا بصورت هنری یا به هر وسیله دیگر به انتخاب خود می باشد.ماده ۱۹ اعلامیه جهانی حقوق بشر: هر فردی حق آزادی عقیده و بیان دارد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا

۱۳۹۱ اردیبهشت ۲, شنبه

چون به خلوت می‌روند آن کار دیگر می‌کنند


پیشدرآمد: خنچه بیارید، لاله بکارید، میره به حجله، شادوماد. پیداست که به قول فرنگی‌ها، «جاذبه» سعیدخان جلیلی یا شیمی حضرتش، با شیمی خانم کاترین آشتون (که اصرار دارد بلوز یقه باز در برابر نمایندگان اسلام ناب بپوشد و حضرات را مجبور کند برای چاپ تصویرش متوسل به فتوشاپ یا ماژیک رحمت‌الله علیه بشوند تا سینه بلورینش را بپوشانند) بدجوری منطبق است به گونه‌ای که به دیدن هم دامن از دست می‌دهند. شب جمعه و استانبول، شهر نوشانوش و رقص و شادی، سعید خان و کاترین و شام کنسولگری با سر خرهائی مثل علی باقری که عطسه کردن سعید خان را به اطلاع ارباب فقیه می‌رساند. پس توافقی در کار نیست و مجلس خالی از اغیار نبوده تا طرفین به این نقطه رسند که «به اتفاق جهان می‌توان گرفت».
در باب این علی آقا باقری، که دو سالی است یک لحظه هم سعید خان را رها نمی‌کند لازم است مطالبی را به عرض خوانندگان این زاویه برسانم. ایشان فرزند حاج آقا باقری اخوی جناب آیت ‌الله محمدرضا مهدوی کنی است. همان کسی که در دوران سرپرستی‌اش بر نخست وزیری و ریاست دولت، در رویاروئی با مخالفان به ویژه مجاهدین خلق گفته بود «من محمدرضا مهدوی کنی‌ام نه محمدرضا پهلوی، بنابراین عفو ملوکانه‌ای در کار نیست، می‌کشم آنکه برادرم کشت!!» آقای باقری کنی که به ندرت عبا و عمامه بر سر می‌نهاد، بیشتر به بازاری‌ها می‌مانست تا روحانی، اینهم گفتنی است که اخوان آقای مهدوی کنی، یکی باقری کنی شهرت داشت و دیگری قاموس و فقط ایشان مهدوی شده بود. کنی که از شاگردان و یاران نزدیک آقای خمینی بود از همان آغاز انقلاب نقش مرموز و در عین حال پرقدرتی را عهده‌دار شد. در همان روزهای نخست آقای خمینی ریاست کمیته مرکزی انقلاب را به او واگذار کرد. اما او که مشغول به جلسات شورای انقلاب و بعد، انتخابات و تشکیل خبرگان و در پی آن وزارت کشور و سپس سرپرستی دولت در فردای قتل رجائی و باهنر بود، عملاً اداره کمیته مرکزی را که در ساختمان قدیمی مجلس شورای ملی در بهارستان مستقر بود به اخوی، باقری کنی واگذار کرد. باقری پشت میزی کوچک در سالن ورودیه مجلس می‌نشست و به رتق و فتق امور می‌پرداخت. اهل معامله بود و در همان چند ماهه نخست انقلاب از اموال غارت شده از منازل ثروتمندان و بزرگان پیشین آنقدر انباشت که به زودی به یکی از قارونهای جمهوری ولایت فقیه تبدیل شد. آقازادگانش نیز راه پدر پیش گرفته و به ثروت اندوزی مشغول شدند که «رانت» دوجانبه از حاج عمو و حاج بابا داشتند. البته علی آقا به سیاست هم دلبسته بود بنابراین راهی وزارت امور خارجه ولی فقیه ثانی شد و به سفارت و وزارت مختاری رفت و پا بر پله معاونت گذاشت و سرانجام به امر آقا، مقام وردستی سعید جلیلی را در هیأت مذاکره کننده اتمی پیدا کرد. اخوی کهتر علی آقا نیز به غلامی مقام ولایت رفت و افتخار همسری با صبیه ایشان را پیدا کرد و در همان دفتر در خدمت اخ الزوجه آقا مجتبی مشغول به کار شد. حالا فکر می‌کنید آیا آقای خامنه‌ای حق ندارد برادر داماد عزیزش را که محل اعتماد و تأیید حضرتش می‌باشد به مذاکرات هسته‌ای اعزام کند؟ در کنار سعید خان و علی آقا سه تن دیگر نیز در مذاکرات استانبول شرکت داشتند. توجه کنید تیم مذاکره کننده ایران از آغاز تا امروز بیشتر زیر سایه وزارت خارجه بوده است به این معناکه ریاست هیأتها همیشه با دبیر شورایعالی امنیت ملی بوده است (حسن روحانی برای یک دوره طولانی، علی لاریجانی برای دوره‌ای کوتاه و سپس سعید جلیلی) در کنار رئیس هیأت همیشه گروهی از دیپلماتهای رژیم از نوع حسین موسویان، محمد مهدوی آخوندزاده باستی، ابوالفضل ظهره‌وند، علی اکبر صالحی، علی آقا محمدی، سیروس ناصری، علی اصغر سلطانیه، سید محسن نبوی، عباس عراقچی، ابراهیم شیبانی و... حضور داشته‌اند. در چند دور جدید مذاکرات دو چهره پای ثابت بوده‌اند یکی علی باقری و دیگری حمیدرضا عسکری از کارشناسان ارشد اطلاعات سپاه مأمور در وزارت خارجه که با توجه به ارتباطات دیرینه سعید جلیلی با سپاه و اطلاعاتش، و حضور مصطفی دولت یار که او هم سابقه‌ای طولانی در اطلاعات سپاه و شورایعالی امنیت ملی دارد می‌توان گفت این بار سایه سپاه بر هیأت سنگینی می‌کند. البته عباس عراقچی هم در این دور مذاکرات حاضر بود که این یکی دیپلمات باسابقه رژیم است. سالها در مرکز مطالعات وزارت خارجه در مقام معاون و مدیر و سپس سفارت مهم ایران در توکیو خدمت کرده است و امروز معاون وزیر خارجه در امور آسیا و اقیانوسیه است. هیأتهای مذاکره کننده از پنج کشور صاحب حق وتو در سازمان ملل به اضافه آلمان نیز تغییرات زیادی را شاهد بوده است. معمولاً ریاست هیأت نمایندگی‌ها را معاونان وزارت خارجه شش کشور عهده‌دار بوده‌اند. و خیلی طبیعی است که در کنارشان هم چون هیأت ایرانی مشاورانی از دستگاههای امنیتی کشورشان حاضر بوده‌اند. در استانبول در کنار خانم کاترین اشتون کمیسر عالی اتحادیه اروپا (وزیر خارجه اتحادیه) در امور سیاست خارجی و امنیتی، سرگئی ریابکف معاون وزارت خارجه روسیه، ژاک گوئتس اودبر معاون وزارت خارجه فرانسه، وندی شرمن معاون سیاسی خانم هیلاری کلینتون وزیر خارجه آمریکا، ماژائوچو معاون وزیر خارجه چین و هانس دیترلوکاس نماینده ویژه در امور اروپای شرقی قفقاز، آسیای مرکزی در دفتر سیاست فدرال در آلمان، و سرانجام جفری آدامز رئیس هیأت نمایندگی بریتانیا، سفیر سابق این کشور در مصر و ایران با سابقه در سفارتخانه‌های کشورش در عربستان سعودی، فرانسه، آفریقای جنوبی و فلسطین بود. آدامز زبانهای عربی و فارسی را در حد مطلوب می‌داند و چهره برجسته‌ای در وزارت خارجه کشورش به شمار می‌رود. در جمع مذاکره کنندگان خانم وندی شرمن معاون وزارت خارجه آمریکا که در رده بندی سومین شخصیت وزارتخانه به شمار می‌رود سابقه طولانی در گفتگوهای اتمی دارد. در دوران پرزیدنت کلینتون مسئول پرونده اتمی کره شمالی بود. و تماسهای مستقیم و غیرمستقیم با این کشور را سرپرستی می‌کرد. او در مقام مشاور وارن کریستوفر و خانم مادلین اولبرایت پرونده درخشانی را در به‌تحقق رساندن پروژه‌های سخت وزارت خارجه آمریکا داراست.با این توضیحات آشکار است که پس ازماهها چانه زدن و گفتگوهای پنهان و آشکار و رد و بدل کردن پیام و نامه، و تهدیدهائی که تا مرحله به روی میز گذاشتن گزینه نظامی پیش رفت مذاکرات استانبول برای همه شرکت کنندگان از اهمیت بسیاری برخوردار بود.رئیس جمهوری آمریکا با در بغل داشتن تجارب شکست خورده قبلی برای فتح باب گفتگو با جمهوری ولایت فقیه که در جریان جنبش سبز تا آنجا پیش رفت که عملاً به جنبش پشت کرد و در رفتاری حیرت آور برای خامنه‌ای نامه دوستانه نوشت، این بار با قسم حضرت عباس نایب امام زمان و چشم بستن بر دم خروس عهدشکنی‌ها، با این امید نماینده به استانبول فرستاد که فضای تند و تیز بر روابط با ایران را آرام کند و تا زمان انتخابات با ادامه گفتگوهای بی‌نتیجه با جمهوری ولایت فقیه، راه هر گونه حاد شدن روابط را ببندد. (در سفر ناتانیاهو به واشنگتن در ماه مارس، رئیس جمهوری آمریکا آنقدر امتیاز به او داد که اصولاً موضوع حمله به ایران را از یاد ببرد.) این رفتار «اوباما» را با رفتار او در مصر و با حسنی مبارک متحد سی ساله آمریکا و یکی از مهمترین عوامل جلوگیری از درگیری تازه بین عربها و اسرائیلی‌ها و صاحب نقش عمده در زنده ماندن طرح صلح بین فلسطینی‌ها و اسرائیلی‌ها، مقایسه کنید آن وقت هضم حرف من راحت‌تر خواهد بود. در مورد مصر رئیس جمهوری آمریکا بدون توجه به اینکه روند دمکراتیزه شدن نظام مصر با توجه به جایگاه اسلامی‌ها در این کشور و فقر و فساد موجود، طی 48 ساعت ممکن نمی‌شود با چنان شتابی علیه مبارک موضع گرفت و شورشیان میدان تحریر را تشویق کرد که حتی مخالفان رژیم مصر حیرت کردند. همان کاری که در زمان کارتر با ایران شد. (فکرش را بکنید اگر کارتر به جای رسمیت بخشیدن به رهبری آیت‌الله خمینی، از شخصیتی چون دکتر بختیار که نماینده آمال و ایده‌آلهای میلیونها ایرانی خواستار دمکراسی و حاکمیت ملی بود، حمایت می‌کرد و به آقای هویزر مأموریت نمی‌داد تا زمینه بی‌طرفی ارتش را فراهم کند، امروز ما در چه موقعیتی بودیم. من آن روزها را به یاد می‌آورم. آقای خمینی زمانی به ایران بازگشت که خیالش از جانب ارتش راحت شد. ایشان از طریق آمریکائی‌ها از موفقیت مأموریت هویزر باخبر شد. روزی هم که به ایران بازگشت زنده‌یاد داریوش فروهر از پای پلکان هواپیما بعد از روبوسی با دکتر سنجابی و دیگر یارانش در جبهه ملی، اشاره کرد چون برای ارتشبد قره باغی پیامی از جانب آقای خمینی دارد مجبور است به سرعت فرودگاه را ترک کند. بعدها نیز ما از جزئیات مذاکرات موسوی اردبیلی و مرحوم بهشتی با مرحوم ارتشبد قره باغی باخبر شدیم... اگر آمریکا در ارزیابی‌های خود اشتباهات حیرت‌آوری مرتکب نشده بود امروز ما گرفتار ولایت فقیه نبودیم. امروز نیز سیاست آمریکا را حداقل در سه سال اخیر رویاروی جمهوری ولایت فقیه ارزیابی کنید، به احتمال زیاد همان نتیجه را خواهید گرفت که من گرفته‌ام)بعد از مجلس شام جلیلی ـ اشتون، و دیدارهای باقری با روسای هیأتهای نمایندگی روسیه و چین و مذاکرات با داود اوغلو وزیر خارجه ترکیه، ناگهان رئیس هیأت نمایندگی آمریکا خانم «وندی شرمن» نیز علاقمند به مذاکره مستقیم با سعید خان جلیلی شد. این بار اما داماد ناز کرد و حکایت دیدار انجام نشده آقای خاتمی و پرزیدنت کلینتون تکرار شد. آن روز هم پرزیدنت کلینتون برای دیدار با آقای خاتمی، سرشار از اشتیاق بود و آقای کوفی عنان نیز زمینه دیدار و ناهار سیاسی را کاملاً آماده کرده بود.کمال خرازی در گوش خاتمی زمزمه‌ای کرد و بعد در برابر چشمان حیرت‌زده همه ما، آقای خاتمی دود شد و به هوا رفت. شاید آقای جلیلی هم در ته دلش آرزو داشت با خانم «وندی شرمن» گفتگوی مستقیم داشته باشد. اما برای این کار نه اجازه داشت و نمی‌توانست دور از چشم علی آقا باقری برادر داماد رهبر با نماینده شیطان بزرگ دیدار کند.تکلیف دولت روسیه و چین هم روشن است. فعلاً روسها سوارکارند و در طول تاریخ دویست ساله اخیر هیچگاه مثل امروز بر ایران مسلط نبوده‌اند. چین هم که خزانه‌دار رژیم است و فروشنده 12 میلیارد بنجل به ایران. در مورد فرانسه و آلمان و بریتانیا به طور طبیعی همآهنگی کامل با آمریکا وجود دارد. خانم کاترین اشتون هم که این بار در استانبول با پارچه‌ای سپید گردن و سینه را پوشانده بود تا چشمان جلیلی و همراهان دچار گناه نشود (مذاکرات اگر همینطوری پیش برود باید منتظر روسری به سر کردن ایشان نیز بود).نتیجه گفتگوهای استانبولعلی‌رغم همه آنچه در باب موفقیت مذاکرات گفته و نوشته شده، با کمال اطمینان به شما می‌گویم که در استانبول هیچ توفیقی در جهت حل مسأله مورد اختلاف حاصل نشد.بیش از دهها گزارش را درباره مذاکرات شنبه ـ صبح و عصر ـ شام جمعه و مذاکرات جانبی یکشنبه در مطبوعات بین‌المللی، سایتها، خوانده و یا از رادیو تلویزیون‌های مختلف شنیده و دیده‌ام. خودم نیز در تلویزیون‌های سکای، العربیه، فیحای عراق، اخباریه سعودی، روسیه امروز و صدای آمریکا و نیز در برنامه پنجره رو خانه پدری، در رابطه با مذاکرات استانبول نقطه نظرهای خود را بیان کردم.در مجموع می‌توانم بگویم جمهوری اسلامی در استانبول به هدف خود که خریدن وقت بود رسید و زمینه را برای جلوگیری از مجازات‌های سخت‌تر فراهم کرد. در عین حال با قبولاندن برگذاری دور دوم مذاکرات در بغداد، برای نوری المالکی که در ماههای اخیر به منفورترین شخصیت عراقی تبدیل شده و اغلب دولتمردان عراقی او را یک صدام حسین منهای سازندگی‌های او، می‌دانند و حزب‌الدعوه را نیز بعث شیعی می‌خوانند، اعتبار خرید. آمریکا و متحدانش نیز با مبالغه کردن در باب دستاوردهای مذاکرات، به آنچه می‌خواستند یعنی آرام کردن التهاب‌ها و نگرانی‌ها دست یافتند. در باب روسها و چینی‌ها نیز لازم به توضیح نیست که آنها چیزی بیش از این نمی‌خواستند. آیا در استانبول سعید جلیلی مژده داد که غنی‌سازی 20 درصدی در فوردوی قم متوقف خواهد شد؟ آیا از باز کردن درهای تمامی تأسیسات اتمی برای بازرسان آژانس بین‌المللی انرژی اتمی خبر داد؟ و در مقابل آیا مذاکره کنندگان 1+5 از متوقف شدن تحریم بانک مرکزی و خرید نفت ایران در ماه ژوئیه خبر دادند؟پاسخ تمامی این سؤال‌ها منفی است. در عین حال این سر و صدائی که به‌ویژه در رسانه‌های آمریکائی پیرامون فتوای آقای خامنه‌ای در تحریم سلاح هسته‌ای به‌وسیله اسلام به راه افتاده است آیا باید ما را نیز فریب دهد؟ من در صدای آمریکا طی دو هفته اخیر یادآور شده‌ام اولاً آقای خامنه‌ای جایگاه مرجع را ندارد که فتاوی‌اش لازم الاتباع باشد. فقط عده‌ای شهریه و حقوق بگیر در عراق و لبنان و عده‌ای مزدور در ایران تظاهر به تقلید از ایشان می‌کنند. در عین حال اگر استفاده از سلاح هسته‌ای و تولید آن در اسلام مطابق نظر آقای خامنه‌ای حرام است آیا اسلام جواز شکنجه و تجاوز به زندانیان، قتل مخالفان و منتقدان و دگراندیشان، حبس و محروم کردن شهروندان از حقوق مسلم و شرعی و قانونی خود، مصادره اموال مخالفان و مجبور کردن میلیونها ایرانی به خروج از کشور و زندگی در غربت دور از یار و خویش و دیار، صادر کرده است که رژیم سی و سه سال است به‌طور مستمر مرتکب آن شده است؟ امروز در موقع ضعف، سید علی آقا می‌گوید اسلام با تولید و استفاده از سلاح هسته‌ای مخالف است فردا که بمب را ساختند مدعی می‌شوند که روایتی پیدا کرده‌اند که به موجب آن امام علی‌النقی یا حسن عسکری فرموده است، اگر دشمن مجهز به سلاح کشنده‌ای بود که کیان اسلام و مسلمین را به خطر می‌انداخت شما نیز حتماً سعی کنید به آن سلاح دست یابید!
شنبه 14 تا دوشنبه 16 آوریل
به مبارزان سوریرژیم جنایتکار اسد، علی‌رغم پذیرش طرح کوفی عنان و به ظاهر اعلام آتش بس در برابر ملت سوریه طی روزهای اخیر به جنایات وحشیانه خود ادامه داد و مستظهر به کمکهای همه جانبه روسیه و جمهوری ولایت فقیه و حزب‌الله و البته حمایت چین، با این امید که با چند هزار کشته دیگر جنبش عظیم مردمی را خاموش کند، حتی آتش بس را نیز وسیله‌ای برای تحقق هدفهای خود قرار داد. به اتفاق دوستان و یاران همدلی که در استکهلم در کنار شماری از آزادیخواهان ایران در پاسخ پیام مبارزان سوری، پیامی برای آنها فرستادیم، این بار نیز در دیداری که در واشنگتن داشتیم پیامی را خطاب به دکتر برهان غلیون رئیس شورای ملی سوریه نوشتیم که متن آن به شرح زیر است:به شورای ملی سوریهمبارز آزاداندیش، دکتر برهان غلیون، رئیس شورای ملی جمهوری عربی سوریهدوستان هم سنگر، مبارزان راه آزادی
سید علی خامنه‌ای، رهبر نظام حاکم بر ایران بر این باور است که ولایت او جاودانه است. وی اخیراً در دیدار با آقای رجب طیب اردوغان، نخست وزیر ترکیه، در مشهد یادآور شد که «سوریه خط قرمز ما است و ما اجازه نمی‌دهیم هیچ راه حلی که آمریکا در آن نقشی داشته باشد، به اجرا درآید.» به عبارت دیگر رهبر رژیم ایران گفت جلوی تلاش‌های منطقه‌ای و بین‌المللی جهت متوقف ساختن جنایات ضد بشری رژیم سوریه را خواهد گرفت.ما جمعی از نویسندگان، روشنفکران، کنش گران و فعالان سیاسی ایرانی مخالف با رژیم جمهوری اسلامی حاکم بر کشورمان، با انتشار این بیانیه، ضمن محکوم کردن حمایت‌های بی‌دریغ رژیم جمهوری اسلامی از رژیم حاکم بر دمشق، و حمایت از مبارزه بی‌امان و قهرمانانه مردم سوریه علیه حاکمیت سرکوبگر بشار اسد، بدین وسیله، پیام همبستگی، همدلی، ستایش و تقدیر مردم مبارز میهن‌مان به ملت سرفراز سوریه را، به آگاهی شما می‌رسانیم. آقای خامنه‌ای اگر تا به آخر به حمایت از رژیم حاکم بر دمشق ادامه دهد، ما نیز از صمیم دل و با ایمان کامل به پیروزی شما، تا زمانی که چشم شما به جمال آزادی و دموکراسی روشن شود، همراه و هم‌صدا با شما خواهیم بود.جنبش شما چراغ آزادی‌خواهی را در منطقه، پرتوافشان‌تر کرده است. دور نیست که این پرتو، انعکاس تجلی خود را در چهار گوشه میهن دربندمان، ایران، مشاهده کند. به امید برکناری دیکتاتوری‌ها در سوریه و ایران و استقرار دموکراسی و آزادی در کشور‌های‌مان.
کیهان لندن

حقیقت تلخ در مورد زنان ایرانی

نامه یک زن ایرانی به مرد هم وطنش: پیاده از کنارت گذشتم ، گفتی : ” قیمتت چنده خوشگله ؟ ” سواره از کنارت گذشتم گفتی : ” برو... پشت ماشین لباسشویی بنشین !“ در صف نان ، نوبتم را گرفتی چون صدایت بلندتر بود در صف فروشگاه نوبتم را گرفتی چون قدت بلندتر بود زیرباران منتظر تاکسی بودم ، مرا هل دادی و خودت سوار شدی در تاکسی خودت را به خواب زدی تا سر هر پیچ وزنت را بیندازی روی من در اتوبوس خودت را به خواب زدی تا مجبور نشوی جایت را به من تعارف کنی در سینما نیکی کریمی موقع زایمان فریاد کشید و تو پشت سر من بلند گفتی : ”زهرمار !“ در خیابان دعوایت شد و تمام ناسزاهایت ، فحش خواهر و مادر بود در پارک، به خاطرحضور تو نتوانستم پاهایم را دراز کنم نتوانستم به استادیوم بیایم ، چون تو شعارهای آب نکشیده میدادی من باید پوشیده باشم تا تو دینت را حفظ کنی مرا ارشاد می کنند تا تو ارشاد شوی ! تو ازدواج نکردی و به من گفتی زن گرفتن حماقت است من ازدواج نکردم و به من گفتی ترشیده ام .عاشق که شدی مرا به زنجیر انحصارطلبی کشیدی عاشق که شدم گفتی مادرت باید مرا بپسندد من باید لباس هایت را بشویم و اطو بزنم تا به تو بگویند خوش خوش تیپ من باید غذا بپزم و به بچه ها برسم تا به تو بگویند آقای دکتر وقتی گفتم پوشک بچه را عوض کن، گفتی بچه مال مادر است وقتی خواستی طلاقم بدهی، گفتی بچه مال پدر است اما من دیگر : احتیاجی ندارم که تو در اتوبوس بایستی تا من بنشینم. احتیاجی ندارم که تو نان آور باشی احتیاجی ندارم که توحامی باشی خودم آنقدر هستم که حامی خود و نان آورخود باشم . با تو شادم آری ، اما بدون تو هم شادم . من اندک اندک می آموزم که برای خوشبخت بودن نیازمند مردی که مرا دوست بدارد نیستم من اندک اندک عزت نفس پایمال شده خود را باز پس می گیرم. به من بگو ترشیده ، هرچه می خواهی بگو. اما افتخار همبستری و همگامی با مرا نخواهی یافت تا زمانی که به اندازه کافی فهمیده و باشعور نباشی گذشت آن زمان که عمه ها و خاله هایم منتظر مردی بودند که آنها را بپسندد و درغیر اینصورت ترشیده می شدند و درخانه پدر مایه سرافکندگی بودند . امروز تو برای هم گامی بامن ( و نه تصاحب من - که من تصاحب شدنی نیستم ) باید لیاقت و شرافت و فروتنی خود را به اثبات برسانی . حقوقم را از تو باز پس خواهم گرفت.  خودم را نه به قیمت هزار سکه و یک جلد کلام الله که به هر قیمتی به تو نخواهم فروخت روزگاری می رسد که می فهمی برای همگامی با من باید لایق باشی - و نیز خواهی فهمید همگام شدن با من به معنای تصاحب من یا تضمین ماندن من نخواهد بود. هرگاه.. مثل پدرانت با من رفتار کردی بی درنگ مرا از دست خواهی داد . ممکن است دوست وهمراه تو شوم اما ،،،،، ملک تو نخواهم شد.
http://parsdailynews.com/comments/23354.htm
پدرام طنازی

اعلام نگرانی انجمن جهانی قلم از سلامت جسمانی محمد سلیمانی‌نیا در زندان اوین


محمد سلیمانی نیا از ۲۰ دی ماه سال گذشته به صورت مخفیانه از سوی وزارت اطلاعات بازداشت شد و نزدیک به دو ماه هیچ کس از محل نگهداری او اطلاعی نداشت. او هم اکنون در بند ۲۰۹ زندان اوین است.اطلاعیه انجمن جهانی قلم از سوی یکی از کمیته های داخلی این انجمن به نام کمیتۀ «نویسندگان در بند» نوشته شده است.به نوشتۀ سایت انجمن جهانی قلم، محمد سلیمانی‌نیا از تاریخ ۱۰ ژانویه ۲۰۱۲ بدون اینکه تفهیم اتهام شود در بازداشت به سر می‌برد و شنیده‌ها حاکی از وضعیت سلامت جسمانی نگران کننده او دارد.انجمن بین المللی قلم ادامه بازداشت سلیمانی‌نیا را نقض آشکار بند ۱۹ کنوانسیون حقوق سیاسی و شهروندی می‌داند که ایران نیز یکی از امضا کنندگان آن بوده و درخواست آزادی فوری و بی‌قید و شرط این مترجم ادبی را دارد.این انجمن در اطلاعیه خود آورده است که سلیمانی‌نیا مترجم کتاب Funny in Farsi نوشتۀ فیروزه دوما (نویسندۀ ایرانی-آمریکایی) است.کتاب Funny in Farsi در ایران با عنوان «عطر سنبل، عطر کاج» ترجمه شده است. این کتاب در ایران یکی از پرفروش‌ترین آثار داستانی در سال‌های متمادی بوده و در آمریکا نیز از محبوبیت و فروش بالایی برخوردار بوده است.انجمن جهانی قلم در پایان اطلاعیه خود نوشته است که محمد سلیمانی‌نیا در حال حاضر در بند ۲۰۹ زندان اوین و در شرایط سخت و خوفناکی که این زندان به آن شهرت دارد نگهداری می‌شود. با توجه به شرایط جسمانی ضعیف او در روزهای قبل از اعتصاب غذایی که از تاریخ ۲ آوریل ۲۰۱۲ (۱۴ فروردین۱۳۹۱) شروع شده در حال حاضر به شدت نسبت به وضعیت سلامتی ایشان احساس نگرانی می‌شود.پیش از انجمن جهانی قلم، سازمان گزارشگران بدون مرز در اطلاعیه‌ای اعلام کرد محمد سلیمانی نیا یکی از قربانیان پروژۀ راه اندازی اینترنت ملی است و پس از آنکه وزارت اطلاعات نتوانسته او را وادار کند تا مهار سایت شبکۀ اجتماعی متخصصان ایران را در اختیار آن‌ها قرار دهد او را بازداشت کرده‌اند و در دوران بازداشت او را وادار کرده‌اند تا این سایت را از دسترس خارج کند.
http://www.pen-international.org/newsitems/iran-mounting-concerns-for-translator-mohammad-soleimani-nia/
رادیو فرانسه
نوشته ای از سیاوش سازش

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...