هرچند اخبار این روزها درباره ایران و به خصوص تنگه هرمز به ظاهر متناقض جلوه میکند، نگاهی عمیقتر به موضوع، نشاندهنده سردرگمی مقامهای جمهوری اسلامی در برابر افزایش تحریمهای جهانی است. امروز جمهوری اسلامی چون مشتزنی است که پس از برخاستن از زمین، گیج از ضربات دریافت کرده، بیهدف به هر سویی مشت میاندازد. از اینرو در حالی که برخی از مقامهای ایران، به انکار تصمیم ایران درباب بستن تنگه هرمز پرداخته و گفتهاند ایران قصد بستن این تنگه را ندارد، دیگرانی در سطوح بالای نظام بنا را بر تهدید نظامی و بستن تنگه هرمز نهادهاند.این سیاست، سیاستی نخنما در تاریخ جمهوری اسلامی به شمار میآید. اساس این سیاست چنانکه رویترز از یک سخنگوی وزارت امورخارجه بریتانیا نقل کرده، بر بنیاد منازعات لفظی است. نکته جالب آنکه آغازگر این منازعات لفظی یک نظامی نیست. محمدرضا رحیمی، معاون اول رئیس جمهور ایران، گوی سبقت را از نظامیان برد و باب بستن تنگه هرمز را در منازعات موجود گشود. در ادامه، فرمانده نیروی دریایی ارتش ایران، حبیبالله سیاری، جانشین فرمانده کل سپاه پاسداران، حسین سلامی و مسعود جزایری، معاون فرهنگی و تبلیغات دفاعی ستاد کل نیروهای مسلح ایران از نظامیانی بودند که درباره مسأله پیش آمده اظهارنظر کردند. پیش از این منازعات لفظی و یا تقریباً همزمان با آنها، جمهوری اسلامی، رزمایشی ده روزه را به نام ولایت در سواحل جنوبی ایران به وسعت دو هزار کیلومتر مربع اجرا کرده بود تا قدرت نظامی خود را به دنیا نشان دهد.چنانکه از قول یکی از مقامهای بریتانیا نقل کردیم، امروز دنیای غرب میداند تمام این ادعاها، توخالی و بیبنیاد بوده و تنها جنبه تبلیغاتی دارد. از سوی دیگر به رغم تبلیغات فراوان درباره نیروی نظامی و انتظامی ایران، سران ایران خود نیز میدانند توانمندیهای نظامی آنان در مقایسه با توان نظامی غرب در چه حد و پایهای است و به فرض محال اگر توان نظامیاش حتی در حد قدرتهای بزرگ دنیا باشد، تا چه اندازه میتواند در برابر اجماع جهانی تاب بیاورد. سیاستهای مداخلهجویانه حکومت ایران نه تنها در سطح جهان که در سطح منطقه نیز دوستی برای آنان باقی نگذاشته الاّ کشوری چون سوریه که درگیر مطالبات به حق مردم خود است و گروهکهایی در فلسطین و لبنان که حیاتشان به نوعی در گرو کمکهای جمهوری اسلامی است و از دستشان کاری برای کمک به تغییر شرایط ایران برنمیآید و این همه یعنی انزوا و تنهایی هر چه بیشتر ایران در عرصههای خارجی. افزون بر این موقعیت نظام در داخل نیز چندان با ثبات نیست. رهبران جمهوری اسلامی میدانند به سبب عملکرد سی سالهشان، امروز نیروهای وفادار به نظام نیز، چون جوانان اول انقلاب نیستند.نسل اول انقلاب هنوز چیزی از فساد موجود در نظام نمیدانست، وسایل ارتباطجمعی و رسانهها چون امروز قدرتمند نبودند، از اینرو رهبر و نظام موجود را مقدس میدانست و در گرماگرم ایمان انقلابی خود با تمام وجود و از جان و دل میکوشید، امّا نسل امروز میداند آنچه نظام ایران بر طبل آن میکوبد قرائتی خشن و خودکامه از دینمداری است درست شبیه قرائت طالبان و القاعده. این نسل میداند به رغم تبلیغات فراوان روحانیون وابسته به نظام، رهبر و نظام ایران نشانی از تقدس در خود ندارند. امروز به برکت بالاتر رفتن سطح آگاهیهای اجتماعی و سیاسی، تعقل و اندیشگی، تحلیلهای مردم و از جمله سربازان و نظامیان مشغول در ارگانهای نظامی ایران دگرگون شده است و از آنجایی که سران ایران نیز در خلأ زندگی نمیکنند خود از این موضوع با خبر هستند. آنها میدانند در صورت بروز جنگ این نسل چون نسل اول انقلاب در میدان مبارزه حاضر نخواهد شد. مشکل دیگر جمهوری اسلامی فرماندهانی است که از ثروتهای نامشروع و از طریق قاچاق کالا فربه شدهاند. این دسته منافع شخصی را رها نمیکنند تا به منافع ملی بپردازند.سران جمهوری اسلامی خود میدانند تهدید به بستن تنگه هرمز شاید تنها شوکی به بازار بین المللی وارد سازد، امّا در عمل بازنده اصلی ماجرا خودشان خواهند بود چرا که اقتصاد تک محصولی ایران وابسته به صادرات نفت است. سران ایران میدانند غرب توان آن را دارد برای تامین و گذار نفت مورد نیاز خود از راههای دیگر استفاده کند و کشورهای عربی صادر کننده نفت نیز با آنها همراهی خواهند کرد. کشورهایی که دل خوشی از سیاستهای مداخلهجویانه ایران ندارند.جمهوری اسلامی میداند امروز تنها و منزوی است، اما نمیپذیرد و یا نمیخواهد بپذیرد که این انزوا محصول ندانمکاریها و سیاستهای غلطی بوده است که سی سال بر آن پای فشردهاند. سیاستهای غلطی که همواره بر بنیاد تراشیدن دشمن و مبارزه با آنان بوده است حتی به قیمت از دست رفتن ارج و مقام ایران و ایرانی در جامعه بینالمللی و از دست دادن دوستان. بنابر آنچه گفته آمد بستن تنگه هرمز تنها دروازههای نفت ایران را به روی بازارهای دنیا خواهد بست و جمهوری اسلامی از این موضوع آگاه است. در واقع حکومت ایران در صورت چنین اقدامی، دست به یک خودزنی بزرگ خواهد زد.
با این تفاصیل و مرور عمر سی ساله نظام جمهوری اسلامی در مییابیم هرچند حاکمان ایران به قوانین بینالمللی چندان پایبندی ندارند و به راحتی هنجارشکنی میکنند، در بزنگاههای خطر به آسانی از همه چیز گذشته و امتیازهای فراوانی به طرفهای مقابل میدهند زیرا در نگاه آنان «حفظ نظام از اوجب واجبات است.» سالهاست مردم ستمدیده ایران تاوان ندانمکاریهای نابخردانه دولتمردان خود را در دشمنی با غرب به خصوص آمریکا میدهند تنها به این دلیل که کسی یا کسانی از این کشور یا کشورها دل خوشی ندارند و میخواهند به دنیا اثبات کنند که میتوانند پشت آمریکا و هم پیمانانش را به خاک برسانند امّا چنانکه آمد در لحظههای خطر و درماندگی، سرمایههای ملی و میهنی را به هدر داده تا همچنان در دور قدرت باقی بمانند.درت و ثروت انگیزههایی هستند که این بیگانگان با مردم و تاریخ و فرهنگ ایران را همچنان راغب به حفظ اریکه قدرت میکند. در این میان اگر ایران هم ویران شود و پشت مردم زیر بار تحریمهای طاقتفرسا خمتر شود باکی نیست، زیرا اساساً بیگانه نسبت به هیچ کس و هیچ چیز تعلق خاطری ندارند جز خود.امروز پس از سی و سه سال، جمهوری اسلامی همچنان این دور باطل و نخنما را ادامه میدهد؛ ستیزه، خالی کردن میدان و امتیاز دادن به هنگام خطر. دنیا باید بداند به حاکمانی که ایران را به تاراج داده، سرنوشت مردم را به بازی گرفته، و برای ماندن بر تخت قدرت دست به هر کاری میزنند و معمولاً از جیب مردم ایران هم خرج میکنند، امید و اطمینانی نیست. کژی در این نهاد بیبنیاد اساساً اصلاحپذیر نیست. دنیا باید بداند که نظام حاکم بر ایران، تناسبی با گفتمانهای دنیای امروز و منش مردم ایران ندارد مردمی که به رغم شایستگیها و خردورزیها و سطح آگاهی مثال زدنی در چنگال دیومنشهایی خودکامه اسیر آمدهاند.ردم ایران هم میدانند جمهوری اسلامی امتحانهای خود را پس داده و مردود شده است. از اینرو صبح دیگری را در سرزمینی آزاد چشم انتظارند. من نیز همچون مردم ایران برآنم این روزگار نامراد چندان به طول نخواهد انجامید و ایرانیان به آنچه شایستگیاش را دارند یعنی آزادی و دموکراسی، خواهند رسید. برای رسیدن به این مهم نیز همدلیها و پیوستگیها لازم است.ایرانیان آگاه میدانند هرچند بسیاری از فرماندهان نظامی فاسد هستند، انسانهای پاک و شریف نیز در میان آنها کم نیستند، کسانی که در دام ثروت اندوزیهای نامشروع نیفتاده و هنوز دلی در سینه دارند که به عشق ایران میتپد.
آنها در جستجوی دستان دوستانی هستند که آزادی ایران را رقم بزنند و من بر این باورم که آن روز دور نیست.
بهروز بهبودی
8 ژانویه 2012 / ونکوور
بنیانگذار شورای دموکراسی برای ایران