۱۳۹۰ دی ۲۱, چهارشنبه

همسر محمد سیف زاده، وکیل: به دلیل عدم صلاحیت دادگاه انقلاب در دادگاهش شرکت نکرد


همسر و وکیل محمد سیف زاده، وکیل و از موسسان کانون مدافعان حقوق بشر با اظهار اینکه او امروز (۲۱ دی ماه) در دادگاهش شرکت نکرده است به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت:« آقای سیف زاده امروز در شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب برای پرونده سومش که مربوط به نوشتن نامه ها و امضا تعدادی از بیانیه ها در داخل زندان بود دادگاه داشتند که نخواستند شرکت کنند و تنها از من که وکیلشان هستم خواستند تا لایحه شان را به دادگاه ببرم.» فاطمه گلزاربه کمپین گفت :«آقای سیف زاده خواسته بودند که من فقط لایحه ایشان را به دادگاه ببرم ولی در جلسه شرکت نکنم. ایشان فقط می خواستند لایحه شان ثبت شود. من هم همین کار را کردم چون نمی توانستم خارج از خواست موکلم عمل دیگری انجام دهم.» محمد سیف زاده، وکیل و از موسسان کانون مدافعان حقوق بشر در آبان ماه سال ۸۹ به اتهام اقدام علیه امنیت ملی از طریق شرکت در تاسیس کانون مدافعان حقوق بشر ایران به ۹ سال زندان و ۱۰ سال محرومیت از وکالت محکوم شد. وی اواخر فرودین ماه امسال نیز به اتهام ” خروج غیر قانونی” از کشور توسط نیروهای امنیتی ارومیه بازداشت شد و پس از دو ماه بازجویی به زندان اوین منتقل شد. در تیرماه امسال دادگاه تجدید نظر حکم او را به دو سال حبس کاهش داد . این وکیل در حال حاضر در انتظار حکم پرونده خروج غیرقانونیش از کشور و پرونده جدیدش است.فاطمه گلزار که در حال حاضر تنها وکیل محمد سیف زاده است در خصوص علت شرکت نکردن موکل و همسرش در دادگاه گفت:« آقای سیف زاده دادگاه انقلاب را فاقد صلاحیت برای رسیدگی به پرونده اش می داند. او به دلیل عدم صلاحیت دادگاه و عدم حضور هیات منصفه که یکی از نواقص دادرسی عادلانه است و دلایل قانونی از این دست از حضور در دادگاه منصرف شدند. » محمد سیف زاده که از اواخر اردبیهشت ماه امسال در زندان اوین به سر می برد به اتهام نوشتن نامه به سید محمد خاتمی، رییس جمهور پیشین و نوشتن دو مقاله ی انتقادی در خصوص نحوه عفو در قانون و تعریف جرم سیاسی و همچنین امضا بیانیه های دست جمعی در زندان در دادسرای زندان اوین مجددا متهم به تبانی و اجتماع علیه امنیت ملی شد. همسر وی پیشتر به کمپین گفته بود (لینک) که وی چند روز پس از انتشار اولین نامه اش به سید محمد خاتمی در سایت های خبری به دادسری اوین احضارشد.او در بخشی از نامه خود به رییس جمهور پیشین نوشته است: اگر در رژیم گذشته دادگستری خوبی می داشتیم انقلاب واقع نمی شد، چه انقلاب زمانی حادث می گردد که مردم ستمدیده مرجعی جهت احقاق حق نیابند. اما به عنوان قاضی و وکیل دادگستری با سابقه ای طولانی باید انصاف را رعایت کنم و بگویم دادگستری آنقدرها بد نبود. (لینک)
فاطمه گلزار در خصوص لایحه ای که آقای سیف زاده نوشته است، گفت:« در این لایحه ایشان موارد عدم صلاحیت دادگاه را نوشته اند و اینکه از ابتدای بازداشت از حقوق قانونی زندانی برخوردار نبودند. ایشان از داشتن ملاقات حضوری با خانواده، امکان تماس تلفنی، امکان مکاتبه و مرخصی که حق مسلم هر زندانی است تا کنون محروم بوده اند. » فاطمه گلزار با بیان اینکه امیدوار است هر چه زودتر تکلیف همسرش و بقیه زندانیانی که تحت عنوان زندانیان سیاسی و امنیتی بازداشت شده اند آزاد شود، در خصوص آخرین خبرهای سلامتی محمد سیف زاده گفت:« ایشان را روز دوشنبه در ملاقات کابینی دیدم که خدا را شکر حالشان خوب بود. ایشان با روحیه قویی که دارند با مشکلات زندان کنار می آیند.»


به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان

خبر تکمیلی از بازداشت دراویش در شهرهای تهران و شیراز


صبح امروز دو تن از دراویش گنابادی در شهرهای شیراز و تهران توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند.به گزارش خبرنامه ملّی ایرانیان از  مجذوبان نور، ساعت شش صبح امروز مورخ ۲۱ دی‌ماه مامورین امنیتی به همراه حکم قضایی و با مراجعه به منزل خانم سیمین نعمت اللهی از دراویش گنابادی در تهران ایشان را بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل کرده‌اند.در حکم بازداشت خانم نعمت اللهی اتهام ایشان تبلیغ علیه نظام ذکر شده بوده.طبق این گزارش آقای کسری نوری نیز ساعت ۶: ۴۵ دقیقه در منزلشان توسط نیروهای امنیتی بازداشت شدند. آقای کسری نوری که از دراویش گنابادی ساکن شهر شیراز هستند صبح امروز توسط ۵ مامور امنیتی بازداشت شدند.شایان ذکر است این بازداشت بدون ارائه حکم قضایی صورت گرفته و تا کنون پیگیری خانواده این درویش گنابادی برای اطلاع از وضعیت و محل نگهداری ایشان بی‌نتیجه مانده است.موج تازهٔ بازداشت و آزار و اذیت دراویش گنابادی از نیمهٔ شهریور سال جاری از سوی نیروهای امنیتی و لباس شخصی با شدتی بی‌سابقه آغاز و تاکنون ادامه داشته است. بازداشت‌ و آزار و اذیت دراویش گنابادی از چهارماه گذشته تا حال ادامه داشته است به نحوی که در آخرین دستگیری‌ها از سوی نیروهای امنیتی رضا پشتکار در کوار و نصرالله لاله مدیر انتشارات حقیقت و از دراویش گنابادی در تاریخ ۲۹ آذرماه بازداشت شد و به بند ۲۰۹ زندان اوین تهران منتقل کرده‌اند.
نوشته ای از مسعود نوری جاوید

امید کوکبی: بعد از این حاضر نیستم دردادگاه حضور یافته و از خود دفاعی بکنم


امید کوکبی دانشجوی نخبه دکترا در دومین نامه خود به رییس قوه قضاییه از فشارهای متعدد به خود و خانواده اش پرده برداشته و می پرسد: چگونه می‌شود به کسی که متهم به جاسوسی یا ارتباط با اجانب است اطمینان کرد و او را به محرمانه‌ترین و سرّی‌ترین بخش اسرار نظام دعوت کرده و از او درخواست همکاری نمود‌؟
او با اشاره به وعده و وعیدهایی که به او و خانواده اش شده بلکه او با امنیتی ترین بخش کشور همکاری کند، استدلال کرده: امروز که هیچ خطایی نکرده‌ام و هیچ اطلاعی از موضوعات و فعالیت‌های محرمانه نظام ندارم با من اینگونه رفتار می‌شود و تمام زندگی و خانواده‌ام را به واقع گروگان گرفته‌اند. در آینده اگر راضی به همکاری شوم و به سبب آن از این اطلاعات و اسرار مطلع شوم با من چه رفتاری خواهد شد؟ و چه چیزی را برای حصول اطمینان و اعتمادشان از من به گروگان خواهند گرفت؟
وی با اشاره به نامه اول خود به صادق لاریجانی از تشدید فشارها سخن می گوید و با انتقاد و گلا یه ازعدم بیطرفی قاضی پرونده اش می گوید که حتی از نمایش و تصویرگری یک دادرسی به ظاهر قانونی و بی‌طرفانه عاجز مانده و به وضوح و آشکارا به قوانین و مقررات و مصالح نظام و کشور بی‌اعتنایی کرده و بد‌تر از آن اینکه در جلسه دادگاه با عصبانیت اقدام به تحقیر و تهدید من کرده و با به کاربردن الفاظی که اینجانب شرم دارم در این نامه به ذکر آن‌ها بپردازم، از من به اصرار می‌خواست که مطابق خواسته وی اقرار به ارتباط با آمریکا و خیانت به کشورم کنم.امید کوکبی، دانشمند جوان ایرانی، هشت ماه است که به اتهامات واهی، پشت میله های زندان اوین محبوس است. دوازدهم بهمن سال جاری، قرار است دادگاه این پژوهشگر کشور برگزار شود. محاکمه امید کوکبی در حالی انجام خواهد شد که این هموطن اهل سنت و ترکمن هیچ گونه سابقه فعالیت سیاسی نداشته و هنگامی که برای دیدار با خانواده اش به ایران سفر کرده بود، بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد.این نخبه ی ایرانی در نامه خود اعلام کرده که بعد از این حاضر نیست در این دادگاه حضور یافته و از خود دفاعی بکند و آورده است: اگر هم اجباراً مرا به دادگاه ببرند قطعاً سکوت کرده و دفاعی نخواهم کرد تا ایشان با فراغ بال به آنچه که از قبل برای من تجویز کرده‌اند حکم دهد هر چند که ممکن است این موضوع موجب طولانی‌تر کردن عمدی زمان رسیدگی به پرونده من شود.امید کوکبی با کسب رتبه ۲۹ در کنکور توانست به طور همزمان در دو رشته فیزیک و مکانیک در دانشگاه صنعتی شریف تحصیل کند. وی فوق لیسانس و دکترای خود را در اسپانیا در رشته فیزیک اتمی در گرایش لیزر کسب کرد. این دانشمند جوان از سال گذشته در دانشگاه تگزاس آمریکا در مقطع فوق دکتری مشغول به تحصیل بود.خانم صفربی بی حق نظری، مادر امید کوکبی که تمام دوران زندگی خود را صرف تربیت ۹ فرزند با مدارج بالای علمی کرده است، از مسئولان قضایی خواسته بود که بیشتر از این باعث رسوایی سیستم قضایی کشور نشوند و با برخورد درست با پرونده اندک آبروی باقیمانده خود را حفظ کنند.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفت به شرح زیر است:
ریاست محترم قوه قضائیه
حضرت آیت اله صادق آملی لاریجانی
سلامٌ علیکم
اینجانب امید کوکبی فرزند نوبت، زندانی بند ۳۵۰ زندان اوین دومین باری است که برای شما نامه می‌نویسم و امروز که این نامه را تحریر می‌کنم حدود ۱۰ ماه است بدون هر گونه دلیل و مدرکی (‌و شاید در اثر یک سوء تفاهم) در بازداشت به سر می‌برم. پس از چند بار تفهیم اتهام متفاوت از جمله شرکت در تجمعات غیر قانونی و اخلال در نظم و امنیت، نهایتاً اتهاماتی واهی و بی‌اساس که روحم را آزرده کرده است با عنوان «ارتباط با دول متخاصم و کسب درآمد نامشروع» را به من تفهیم کردند که یقیناً این اتهامات با توجه درخواست‌ها و عملکرد مسئولین امر کاملاً منافات دارد و با هیچ منطق و عقل سلیمی همخوانی ندارد. چگونه می‌شود به کسی که متهم به جاسوسی یا ارتباط با اجانب است اطمینان کرد و او را به محرمانه‌ترین و سرّی‌ترین بخش اسرار نظام دعوت کرده و از او درخواست همکاری نمود‌؟ دعوت‌های مکرر مسئولین امنیتی و اطلاعاتی و تحت فشار قرار دادن خانواده‌ام جهت متقاعد کردن من به همکاری و نشان دادن در باغ سبز و وعده حمایت‌های مختلف همچون آزادی و ادامه تحصیل در‌‌ همان دانشگاه قبلی خودم (دانشگاه آستین تگزاس) برای کسی که تاکنون هیچ فعالیتی خارج از دانشگاه و محافل علمی دنیا نداشته و با عالم سیاست بیگانه است چه معنا و مفهومی را تداعی می‌کند؟ و در پشت این اتهام زنی‌ها و فشار‌ها چه هدفی نهفته است‌؟ اگر چه من به عنوان یک ایرانی حاضر به همه گونه خدمت و جانفشانی برای کشورم هستم لیکن بنده همیشه این استدلال وپاسخ را به بازجویان و نمایندگان اعزامی از نهادهای مختلف داشته و دارم که: امروز که هیچ خطایی نکرده‌ام و هیچ اطلاعی از موضوعات و فعالیت‌های محرمانه نظام ندارم با من اینگونه رفتار می‌شود و تمام زندگی و خانواده‌ام را به واقع گروگان گرفته‌اند. در آینده اگر راضی به همکاری شوم و به سبب آن از این اطلاعات و اسرار مطلع شوم با من چه رفتاری خواهد شد؟ و چه چیزی را برای حصول اطمینان و اعتمادشان از من به گروگان خواهند گرفت؟


جناب آقای لاریجانی


تنها گناه من این بوده و هست که تحصیلاتم منحصر به فرد بوده و در ایران کسی در این رشته تخصص و تحصیلات من را ندارد و از بد حادثه ظاهراً این تخصص شدیداً مورد نیاز واقع شده است. اما این مرقومه را جهت دفاع از بی‌گناهی خودم برای شما نمی‌نویسم و البته امیدی هم به شنیدن یا اهمیت دادن به آن ندارم، زیرا نه تنها به نامه اول من «که با سختی توانستم از زندان برای شما ارسال کنم» کوچک‌ترین توجهی نکردید و از آن نامه هم سوء تعبیر شد و موجب تشدید فشار‌ها بر من گردید، بلکه دلیل نگارش این نامه، گلایه از مجموعه تحت امر شما و به خصوص دادگاه رسیدگی کننده به پرونده من است، که حتی از نمایش و تصویرگری یک دادرسی به ظاهر قانونی و بی‌طرفانه عاجز مانده و به وضوح و آشکارا به قوانین و مقررات و مصالح نظام و کشور بی‌اعتنایی کرده و بد‌تر از آن اینکه در جلسه دادگاه با عصبانیت اقدام به تحقیر و تهدید من کرده و با به کاربردن الفاظی که اینجانب شرم دارم در این نامه به ذکر آن‌ها بپردازم، از من به اصرار می‌خواست که مطابق خواسته وی اقرار به ارتباط با آمریکا و خیانت به کشورم کنم.ریاست محترم این دادگاه نه تنها بی‌طرف نبوده و صلاحیت رسیدگی به پرونده اینجانب را ندارد بلکه در یک نظام اسلامی و قائل به اخلاق و عدالت و مهرورزی، این ویژگی‌های اخلاقی، قطعاً صلاحیت هر قاضی‌ای را برای تصدی پست قضایی زایل کرده و شایستگی نشستن بر این مسند را سلب می‌کند. مگر دعوی و اتهام من شخصی و متوجه اوست که اینگونه بر من پرخاش و توهین و تهدید می‌کند؟ قاضی‌ای که به متهم بدون هیچ دلیل موجهی توهین و تحقیر و پرخاش نماید دیگر بی‌طرف نیست و طبق قانون هم صلاحیت رسیدگی به پرونده را ندارد.لذا اکنون به عنوان عکس العمل طبیعی یک زندانی که به حرمت و حقوق اولیه انسانی او توهین شده است اعلام می‌کنم که بعد از این حاضر نیستم در این دادگاه حضور یافته و از خود دفاعی بکنم و اگر هم اجباراً مرا به دادگاه ببرند قطعاً سکوت کرده و دفاعی نخواهم کرد تا ایشان با فراغ بال به آنچه که از قبل برای من تجویز کرده‌اند حکم دهد هر چند که ممکن است این موضوع موجب طولانی‌تر کردن عمدی زمان رسیدگی به پرونده من شده (که خود نوعی مجازات فرد پیش از محاکمه است) و نیز همچنان که در این مدت به بسیاری از مواد قانونی (از جمله رسیدگی به اعتراض من به قرار بازداشت و یا عدم تمدید قرار بازداشت پس از گذشت یک ماه و یا حق ملاقات با وکیل) عمل نشده و تا امروز اجازه ملاقات با وکیل را به بنده نداده‌اند (و معلوم نیست که وکلای محترم چگونه می‌خواهند در دادگاه از من دفاع کنند.) و یا ممکن است این نامه تظلم خواهی من موجب شود باز هم بر من غضب کرده و بیشتر سخت گیری کنند. بنابراین از محضر آن مقام محترم تقاضا دارم به این حداقل انتظار من که جزء حقوق اولیه یک زندانی است توجه کرده و با واگذاری امر رسیدگی به پرونده به شعبه‌ای دیگر شرایط را برای برگزاری یک دادگاه موجه و بی‌طرف و با رعایت اصول اخلاقی و حقوق شهروندی فراهم فرمایند.


امید کوکبی ۲/۹/۱۳۹۰ زندان اوین بند ۳۵۰
گزارش کلمه

رای من زندانی ست




رای من زندانی ست
 رای من در سلول
 رای من در زنجیر
 رای من در حصر است!
یک ملت بزرگ انتخابات درجه دو انتصابی را تحمل نمی کند. 
 میر حسین موسوی


 طراح: دوست سبز

۱۳۹۰ دی ۲۰, سه‌شنبه

وضعیت نامناسب قاسم شعله سعدی در زندان


قاسم شعله سعدی، استاد حقوق بین الملل دانشکده حقوق دانشگاه تهران و نما ینده ادوار گذشته مجلس  که در زندان اوین محبوس است، به علت عدم رسیدگی پزشکی در شرایط وخیم جسمی به سر می‌برد.به گزارش  ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، دکتر قاسم شعله سعدی استاد دانشگاه تهران که از فروردین ماه سال جاری در حال گذراندن دوره‌ی محکومیت خود در بند ۳۵۰ اوین است  به دلیل عدم رسیدگی پزشکی در زندان و عدم انجام عمل جراحی لازم در ناحیه گردن و نخاع، در وضعیت نامناسبی به لحاظ جسمی به سر می برد.وی که مبتلا به دیسک شدید گردن است و پیش از بازداشت قصد عزیمت به پاریس برای عمل جراحی را داشته، به دلیل امتناع جعفری دولت آبادی، دادستان تهران از صدور دستور اعزام بدون پابند و دستبند و امکان استراحت لازم در بیمارستان یا منزل پس از عمل جراحی و نیز انجام عمل توسط پزشک معتمد خود؛ از اعزام به بیمارستان تعیین شده توسط دادستانی تهران اجتناب کرده است و در حال حاضر با از کار افتادن دست چپ و بروز سایر علایم فلج، وضعیت جسمی وخیم و نگران کننده‌ای دارد.گفتنی ست که این فعال سیاسی پیش‌تر به اتهام “توهین به رهبری نظام جمهوری اسلامی” از طریق انتشار نامه معروفش در سال ۸۱ و نیز “تبلیغ علیه نظام” از سوی دادگاه انقلاب محکوم شد.
تحول سبز

دانشگاه شيراز پادگاني مي شود


به گفته يكي از دانشجويان دانشگاه شيراز بعد از اسفند سال گذشته كه دانشجويان را به كميته انضباطي كشيدند, اولين بار است كه فضاي نظامي و پليسي در دانشگاه حاكم شده است.لباس شخصي ها در دانشگاه زياد هستند و فضاي دانشگاه مانند پادگان شده است.به گفته اين دانشجو, با نزديك شدن به اسفند ماه جاري اين فشارها در دانشگاه بيشتر مي شود ولي نتيجه عكس خواهد داد و باعث مي شود دانشجويان به هم نزديكتر شوند. او مي گويد, ممكن است الان نتوانيم كاري كنيم اما يك دفعه شرايط براي حكومت خطرناك مي شود!گزارش ديگري نيز از دانشگاه سراسري شيراز به دستمان رسيده مبني بر اينكه دانشجويان را به بهانه هاي مختلف از جمله حجاب, مورد اذيت و آزار قرار مي دهند.
انجمن جهانی پاسداشت ازحقوق بشر در ایران

نهادهای مدافع حقوق بشر خواستار لغو حکم اعدام امیر حکمتی شدند


نهادهای مدافع حقوق بشر نسبت به محکومیت یک شهروند آمریکایی ایرانی تبار در جمهوری اسلامی اعتراض کرده و خواستار لغو سریع این حکم شده اند.روز گذشته، رسانه های خبری ایران گزارش کردند که شعبه ۱۵ دادگاه انقلاب تهران امیر میرزایی حکمتی، شهروند آمریکایی ایرانی تبار را در ارتباط با اتهامات "رابطه با دولت متخاصم و عضویت در سازمان جاسوسی آمریکا و همچنین تلاش برای متهم سازی ایران در تروریسم، محارب و مفسد فی الارض تشخیص داده و برای او حکم اعدام صادر کرده است.براساس این گزارش، امیر حکمتی در دفاع از خود، تمامی اتهامات مندرج در کیفرخواست دادستان را پذیرفت.در جریان محاکمه قاضی دادگاه این سئوال را مطرح کرده که آیا متهم در نظر داشته که جمهوری اسلامی را به ارتباط با تروریسم متهم کند که آقای حکمتی این نظر را پذیرفت و ولی هدف او ضربه زدن به جمهوری اسلامی نبوده است.در پی صدور این حکم، عفو بین الملل، از سازمان های جهانی مدافع حقوق بشر، با صدور بیانیه ای، از ایران خواسته است تا از اجرای حکم شهروند آمریکایی مرتبط با "پرونده جاسوسی" که در پی "محاکمه ای غیرمنصفانه" به اعدام محکوم شده خودداری ورزد.عفو بین الملل افزوده است که "این نگرانی وجود دارد که ممکن است وی ظرف چند هفته آینده اعدام شود.این سازمان مدافع حقوق بشر یادآور شده است که امیر حکمتی، متولد ایالات آریزونا در آمریکا، زمانی به عنوان مترجم زبان عربی در استخدام واحد تفنگداران دریایی آمریکا بود و پس از بازداشت در ایران در ماه اوت سال گذشته (تابستان ۱۳۹۰)، اجازه ارتباط با اعضای خانواده، وکیل مدافع نداشت و از حمایت کنسولی، برخوردار نبود.آن هریسون، مدیر موقت عفو بین الملل برای منطقه خاورمیانه و شمال آفریفا، ضمن اشاره به پخش برنامه تلویزیونی "اعترافات" این شهروند آمریکایی در ماه دسامبر، گفته است که "امیر حکمتی هم، مانند بسیاری از بازداشتیان در ایران، از محاکمه ای عادلانه برخوردار نشد و زمانبندی و شرایط سیاسی صدور این حکم هم برای ما پرسش برانگیز است.خانم هریسون افزوده است که با توجه به تجربه قبلی، "گاه مقامات ایرانی در شرایط حساس سیاسی، احکام اعدام زندانیان سیاسی - از جمله افراد دارای تابعیت دوگانه - را به سرعت به اجرا می گذارند و ما نگران آن هستیم که حکم اخیر نیز ظرف چند روز یا چند هفته آینده اجرا شود.کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران نیز با صدور بیانیه ای با عنوان "حکم صادره در فقدان مراحل دادرسی عادلانه صادر شده است" از قوه قضاییه ایران خواست تا "فورا درمرحله تجدید نظر، حکم اعدام امیر میرزایی حکمتی را لغو کند.
 عفو بین الملل از احتمال اجرای احکام اعدام در آستانه راهپیمایی سالگرد انقلاب ابراز نگرانی کرده است
این بیانیه به نقل از سخنگوی کمپین بین المللی نوشته است که "ما در خصوص حکم اعدام، اقدامات پنهانی و عدم شفافیت مستمر در خصوص محاکمه تبعه ایرانی - آمریکایی جدا نگران هستیم و از قوه قضاییه ایران می خواهیم تا با رعایت استانداردهای بین المللی آیین دادرسی، به ناظران بین المللی اجازه حضور در دادگاه تجدید نظر وی را بدهند.در پی انتشار خبر صدور حکم اعدام برای امیر حکمتی، به نقل از یک مقام قضایی ایران گزارش شد که متهم پرونده می تواند در موعد قانونی خواستار تجدید نظر در این حکم شود.کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران در ادامه این بیانیه، ضمن ذکر جزئیاتی در مورد وضعیت آقای حکمتی، می نویسد که طی سال های گذشته هم چندین شهروند آمریکایی - ایرانی که به ایران سفرکرده بودند با اتهامات مشابهی مانند به خطر انداختن امنیت ملی، اقدام برای براندازی و جاسوسی برای سازمان های آمریکایی مواجه شدند اما در همه این پرونده ها، متهمان بعد از چندین ماه، از اتهامات تبرئه و یا در برابر سپردن وثیقه آزاد شده و ایران را ترک کردند.سخنگوی کمیپن افزوده است: "بسیاری از عناصری که در جریان پرونده آقای حکمتی وجود دارد، شبیه همان الگوی مشخصی است که در مورد بقیه زندانیان با تابعیت دوگانه وجود داشته است.
'انگیزه احکام اعدام'
اگرچه مقامات جمهوری اسلامی بر استقلال قوه قضاییه تاکید می گذارند، اما به گفته منتقدان حکومت و نهادهای مدافع حقوق بشر، عملکرد این قوه به ویژه در زمینه محاکمات سیاسی در سال های اخیر، شبهاتی را در مورد تاثیر پذیری این قوه از نهادهای امنیتی و رهبران سیاسی ایجاد کرده است.خانواده امیر حکمتی و مقامات آمریکایی هر گونه ارتباط او با فعالیت های اطلاعاتی و امنیتی را به شدت تکذیب کرده و گفته اند که او قبل از سفر به ایران، در تماس با دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی در واشنگتن، تمامی اطلاعات مربوط به سوابق کاری خود را در اختیار آنان قرار داد و اطمینان گرفت که سفر به ایران برای او مشکلی در پی نخواهد داشت.با اینهمه، آقای حکمتی ظاهرا کوتاه مدتی پس از ورود به ایران توسط ماموران امنیتی، و شاید بر اساس جزئیات دریافتی از دفتر نمایندگی جمهوری اسلامی در واشنگتن، بازداشت و چند ماه بعد، در یک برنامه تلویزیونی به تلاش به نفع ایالات متحده و جرایم دیگر "اعتراف" کرد.حکمتی قبل از سفر به ایران جزئیات سوابق خود را در اختیار دفتر حفاظت از منافع جمهوری اسلامی قرار داده بود.اگرچه بسیاری از حقوقدانان صدور حکم قضایی براساس اعترافات متهم علیه خود را، به خصوص زمانی که شبهه اعمال فشار در اخذ اعتراف وجود دارد، فاقد ارزش حقوقی می دانند، اما در محاکم جمهوری اسلامی، به ویژه در محاکمات قضایی، "اعترافات" متهمان، که گاه پیشاپیش انتشار عمومی هم می یابد، مبنای محکومیت قرار می گیرد.در گزارش های مربوط به محاکمه امیر حکمتی نیز آمده است که حکم اعدام "براساس اقاریر متهم" و اظهارات مقامات وزارت اطلاعات صادر شده است.عفو بین الملل در مورد اعدام های سیاسی در سال های اخیر، می نویسد در پی انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری ایران در سال ۲۰۰۹، مقامات جمهوری اسلامی به منظور هشدار در مورد اقدام احتمالی مخالفان در برگزاری تظاهرات در سالروز انقلاب اسلامی در یازدهم ماه فوریه، به اعدام زندانیان سیاسی در دو سال گذشته روی آورده اند و چنین خطری در سال جاری نیز متوجه متهمان پرونده های سیاسی است.عفو بین الملل به پرونده زهرا بهرامی، که دارای تابعیت دوگانه ایرانی و هلندی بود، اشاره می کند که در ماه ژانویه سال ۲۰۱۱ ظاهرا به اتهام قاچاق مواد مخدر اعدام شد در حالیکه همچنان در انتظار محاکمه در ارتباط با اتهامات سیاسی مربوط به ناآرامی های پس از انتخابات ریاست جمهوری بود.این بیانیه یادآور می شود که انتخابات پارلمانی جمهوری اسلامی، که نخستین انتخابات پس از انتخابات جنجال برانگیز دهمین دوره ریاست جمهوری است، برای ماه مارس برنامه ریزی شده و به نقل از خانم هریسون می افزاید: "در این ماه، زندگی بازداشتیان سیاسی محکوم به اعدام به مویی بند است.این بیانیه از غلامرضا خسروی سونجی، علی صارمی، جعفر کاظمی و محمد علی حاج آقایی یاد می کند که طی دو سال گذشته با اتهامات سیاسی اعدام شدند و می افزاید که وحید اصغری و سعید ملک پور، به دلیل فعالیت به عنوان وبلاگ نویسان منتقد دولت به اعدام محکوم شده اند.به گفته عفو بین المل، دولت جمهوری اسلامی رسما اعدام هفده تن را در ده روز اول سال جاری تایید می کند اما اطلاعات به دست آمده حاکی از آن است که دست کم سی و نه تن تنها در هفته اول سال جدید میلادی اعدام شده اند در حالیکه در یازده ماه اول سال گذشته نیز، بیش از ششصد نفر در ایران اعدام شدند.بیانیه عفو بین الملل می افزاید که حکم اعدام امیر حکمتی در حالی صادر شده است که با اعلام غنی سازی اورانیوم در ایران و تشدید تحریم های ایالات متحده علیه این کشور، روابط دو طرف شاهد افزایش تنش بوده است.همزمان، با نزدیک شدن زمان انتخابات پارلمانی در ایران، مقامات و رسانه های دولتی تلاش خود را برای قانع کردن رای دهندگان به حضور در پای صندوق های اخذ رای شدت بخشیده اند در حالی که نحوه برگزاری انتخابات ریاست جمهوری دو سال و نیم پیش و خودداری برخی از فعالان سیاسی اصلاح طلب از مشارکت در انتخابات، می تواند تحقق این هدف را دشوار کند.در گذشته، مقامات جمهوری اسلامی در مواردی از فشار و تهدید خارجی به عنوان عاملی برای بسیج مردم و تشویق آنان به حضور در صحنه های سیاسی استفاده کرده و چنین حضوری را عاملی مهم در خنثی کردن "توطئه های خارجی" و بهبود شرایط داخلی قلمداد کرده اند.خبر صدور حکم اعدام برای امیر حکمتی در حالی انتشار می یابد که برخی مقامات جمهوری اسلامی در واکنش به تشدید تحریم های بین المللی، مواضع بسیار تندی اتخاذ کرده و گاه حتی از احتمال اقدامات نظامی سخن گفته اند هر چند این اظهارات، واکنش های تندتری را برانگیخته است.
انجمن جهانی پاسداشت ازحقوق بشر در ایران

سالنامهء آماری نقض حقوق بشر در ایران – ویژهء سال ۲۰۱۱


گزارش پیش رو دربردارنده اطلاعات اماری یکسال میلادی (۲۰۱۰-۲۰۱۱) نقض حقوق بشر در ایران است. این گزارش که بصورت آماری-تحلیلی ارایه می شود،  به همت نهاد آمار، نشر و آثار مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران تهیه شده است.
مسلماْ به دلیل عدم اجازه دولت ایران به مدافعان حقوق بشر جهت فعالیت به خصوص در حوزه گزارشگری نقض حقوق بشر و همینطور ممانعت از گردش آزاد اطلاعات و بالطبع به رسمیت نشناختن حوزه مستقل در فعالیتهای مدنی از سوی دولت ایران، در حال حاضر مسئله گزارشگری، امری دشوار و خطیر با محدودیتهای فراوان در ایران محسوب می‌شود. در چنین شرایطی بدیهی است مدافعان حقوق بشر علیرغم دشواری بسیار، تنها می‌توانند حجم بسیار اندکی از نقض گسترده حقوق بشر در ایران را دیده بانی کرده و یا امکان تحقیق و مستند کردن در رابطه با گزارشات سایر گروهها و رسانه ها را بیابند. با این حال هر چند با توجه به محدودیتهای فوق نمیتوان وجود کسر و نقض و خطا را در گزارش پبش رو رد کرد اما این نهاد حقوق بشری، گزارش پیش رو را به لحاظ محتوای آماری-تحلیلی و مستند بودن با ۳% خطا در نوع خود کم سابقه می داند.بعنوان مقدمه در اولین بخش گزارش پیش رو لازم است اشاره شود گروههای مدافع حقوق بشر در ایران تلاش زیادی برای بهبود وضعیت گزارشگری نقض حقوق بشر در ایران می‌کنند با این حال تفاوت فاحشی را حسب آمار می‌توان در تمرکز گزارشات بر مرکز کشور در مقایسه با سایر نقاط کشور بعنوان یکی از ضعفهای نهادهای مدنی ایرانی مشاهده کرد.با در نظر گرفتن آمار ۱۱۲۰۰۷۷ مورد نقض موارد و بندهای مقاوله نامه های حقوق بشری جاری مستند شده در ایران از مجموع ۲۷۵۱ گزارش، به نقشه زیر بنگرید.
خبرگزاری هرانا 

عفو بین‌الملل نگران اعدام احتمالی سکینه آشتیانی است


سازمان حقوق بشری “عفو بین‌الملل” دوشنبه (۱۹ دی/۹ ژانویه) از اعدام احتمالی سکینه محمدی آشتیانی، متهم به زنا و محکوم به سنگسار ابراز نگرانی کرده است.این سازمان بین‌المللی با اشاره به گزارش خبرگزاری ایسنا مبنی بر اینکه آشتیانی ممکن است به جای سنگسار به دار آویخته شود می‌نویسد، حکم اعدام وی ممکن است هر لحظه به اجرا در بیاید.سکینه محمدی آشتیانی مادر ۴۴ ساله دو فرزند در سال ۲۰۰۵ بازداشت و به اتهام همدستی در قتل همسرش به ۱۰ سال حبس و پرداخت دیه محکوم شد. وی بعدها به زنا متهم و به سنگسار محکوم شد.به گفته عفو بین‌الملل، خانم آشتیانی که اینک در زندان تبریز به سر می‌برد پس از خروج محمد مصطفایی، وکیل او از ایران، وکیل رسمی دیگری برای دفاع از خود ندارد.رئیس کل دادگستری استان آذربایجان شرقی روز یکشنبه (۴ دی) گفته بود: «آیت‌الله آملی لاریجانی (رئیس قوه قضائیه) بر این نظرند که چون هدف اصلی اعدام است، پس اگر امکان رجم (سنگسار) نیست به لحاظ فقهی می‌شود اعدام را با چوبه دار انجام داد، منتها دستور داده‌اند قدری صبر کنیم تا با فقهای دیگر بحث شود و نتیجه دقیق و روشنی اتخاذ شود.» وی چند روز بعد کلیه مطالب منتشر شده از او و منتسب به رئیس قوه قضائیه در باره پرونده سکینه محمدی آشتیانی را مخدوش قلمداد کرد.




دویچه وله

۱۳۹۰ دی ۱۸, یکشنبه

گرامیداشت هفدهم دی: روز آزادی زنان ایرانی ، از بند حجابی اجباری

به مناسبت هفدهم دی ، روز آزادی زنان ایرانی ، از بند حجابی اجباری ، که در حقیقت محبسی سیاه و حقارت آمیز بر اندام شیرزنان ایرانی بود . هاله ای از تاریکی جهل و نادانی ، که از اذهان متحجر و تفکرات باطل و عقب مانده و خود محورانه گروهی نشأت می گیرد ؛ که زن را فقط برای دو امر خاص ، که نیازهای جسمی و جنسی آنان را برآورده بکند می ستودند . و برای تثبیت اسارت دائمی ایشان ، آنان را تا وادی جهل و ناآگاهی ، در عرصه میان آشپزخانه و اتاق خواب ، برای تأمین غرائز شکم و زیر شک خودشان محدود می ساختند .اینگونه بود که در حدود یک قرن پیش ، تنها زنانی می توانستند از نعمت سواد آموزی برخوردار بشوند ؛ که یا در یک فامیل و خانواده تحصیل کرده و روشنفکر آن دوران به دنیا می آمدند ؛ و یا در میان معتقدان به یک دین و مذهبی بود ند ، که بایستی کتاب مقدس و مثلا آسمانی خودشان را بیاموزند .در تمامی ایران ، اگر هم محلی برای آموخته شدن زنان یافت می شد ؟ به گونه بسیار محد ود و اندک ، در خانه هائی که یک زن تقریبأ با سواد در آن زندگی می کرد ؛ و توسط همان زنانی که کتابهای دینی خودشان را نزد پدر باسواد ، و یا مادرشان که او نیز با آموختن همان کتاب دینی خودشان چیزی یاد گرفته بود آموزش می دیدند و به اصطلاح سواد می آموختند . به آن محل نیز مکتبخانه می گفتند ، چون در آنجا کتابت کردن ( نوشتن و خواندن ) را فرا می گفتند . به آموزگاران مرد مکتبخانه ها " ملاّ " یعنی آموخته و درس خوانده ، و به آموزگاران زن آن آموزشگاهها هم " ملا باجی " می گفتند .کسانی که مایل بودند دخترانشان بتوانند کتاب دینی خودشان را بخوانند ؛ آنها را به مکتب خانه ها و نزد ملا باجی ها می فرستادند . اما گروه وسیعی هم در آن هنگام بودند ؛ که سواد آموزی زنان و دختران را ، مایه فاسد شدن آنها تلقی می کردند ! اگر هم خیلی روشنفکری به خرج می دادند ؟ به آنها اجازه داده می شد که خواندن دیوان اشعار شعرا را نیز نزد آن ملا باجیها بیاموزند !
وقتی کم و بیش توسط زنان دلاور آن زمان ، که به دنبال کسب آزادی برای خود و هم جنسانشان برآمدند ؛ و مدارس کوچکی را با هزاران مشکل و سختی تأسیس نموده ؛ دخترانی که پدرانشان به آنان اجاز درس خواندن می دادند ، مجاز بودند که فقط تا پایان مقطع ابتدائی به مدرسه می رفتند . پس از گرفتن " تصدیق ششم ابتدائی " اجازه ادامه تحصیل را نداشتند .ولی کم و بیش از سال هزار و سیصد و یک خورشیدی ، در برخی از مراکز استانهای بزرگ و مهم کشور ، مدارس دارای مقطع درسی متوسطه هم برای دختران آن دوران ایجاد گشتند . اما در همان مدارسی که خانمهای تحصیل کرده و روشنفکر آن زمان با هزاران زحمت تأسیس نموده بودند ؛ در کلاسهای درس بین شش تا ده دختر برای فراگیری دانش حضور می یافتند !!
از حدود سال 1304 خورشیدی ، رفته رفته بر تعداد دانش آموزان دختر افزوده شد . اما این کافی نبود ؛ آنچه که دست و پای دختران و زنان ایرانی را کاملأ بسته بود و از پیشرفت های اجتماعی آنان ممانعت به عمل می آورد ، درد سر بزرگ و خفت آوری به نام حجاب بود !
زنان و دوشیزگان ایرانی ، به ویژه در میان خانواده های مسلمان ، مجبور بودند که با حجابی کاملأ پوشیده ، در خیابانها رفت و آمد بکنند و در مجامع و محافل عمومی مانند مدارس حضور بیابند .دلیل عمده و مسخره آن را هم ، که نه خود زنان می دانستند ، و نه همان مردانی که ایشان بایستی از آنان رو می گرفتند ! این موضوع بود که آقایان هوسباز ، نمی توانستند و یا نمی خواستند با چشمی پاک و قلبی بدون رغبت جنسی به آن بانوان و دوشیزگان بنگرند و به آنان توجه داشته باشند .از آنجائی که خودشان عیب خویشتن و هم جنسانشان را به خوبی دریافته بودند ؛ به خاطر آن که مردان دیگری به ناموسشان نگاه نامحرمانه و هوس آلود نیندازند ؛ به محدود کردن آن زنان مبادرت می نمودند . در حالی که در وحله اول بایستی چشم و دل خودشان را از ناپاک بودن مصون می داشتند .بعد از پای گرفتن حکومت مترقی و مدرن پهلوی ، به همت رضا شاه کبیر
تفکری روشنفکرانه ، بر ساحت ملک و میهن نورافشانی کرد و به بانوان و دوشیزگان ایرانی ، از هر قوم و طایفه و مذهب و مسلکی که بودند ؛ اجازه داده شد که خوشان را از آن زندان ننگین نجات بدهند وبه دامان آزادی که حق آنان بود دسترسی بیابند . 
در این رابطه ، از آن باب که به آشکارا می دانستند که برخی از خانواده های ایرانی ، که به شدت در محبس دگماتیسم مذهبی ، گرفتار افکار متحجر و فناتیک خودشان بودند ؛ و نمی خواستند به چنین نگرش آزاد اندیشانه ای پاسخ مثبت بدهند . جهت پیشگیری از هر حرکتی که جلوی پیشرفت آن نظرگاه افتخار برانگیز را بگیرند ؛ به دستور پادشاه کبیر ایران ، تحقق این امر از بانوان و دوشیزگان دربار سلطنتی آغاز گردید ؛ سپس در میان اقشار دیگر تسّری داده شد .بنیان دادن آزادی به زنان ایرانی ، توسط آن بزرگمرد تاریخ ایران پایه گذاری شد . و گفتنی است که همه خانمهای ایرانی ، که از شر آن بندهای سیاه اجتماعی رها شدند ؛ بایستی تا انتهای تاریخ قدردان و سپاسگزار آن مرد روشن اندیش کشورشان باشند .قطعه شعر زیر را در دیماه سال 1352 خورشیدی ، در گرامیداشت چنین روزی برای انتشار در نشریه ای که ارگان رسمی حزب " ایرانیان " بود سروده ام . آرزومندم که زنان ارجمند میهنم ، به روشنی تفاوت بی حجابی و بی عفتی را نیز بدانند .آنانی که دست و پای ما زنان ایرانی را ، در تابوی حجاب به زنجیر می کشند ؛ همان خشکه مقدسانی هستند ، که به راحتی با بیان چند سطر عربی ، که خودشان هم به درستی از مفهوم آن چیزی درک نمی کنند ؛ قداست و پاکدامنی زن پارسای ایرانی را ، با انجام امری به نام صیغه ( ازدواج موقت ) به انتهای بن بست دالان فحشا می برند ؛ تا به آن وسیله به اطفای حریق آتشفشان نفس هرزه خودشان بپردازند .

تهنیت با د ز من بر تو زن آزاده

ذات حق بر تو چنین شأن و کرامت داده

هفده دی بود و نوبت آزادی زن

آن خدنگی که بر اندام عدوش افتاده

زان شهنشاه عظیم ، رهبر نیکو ا فکا ر

پدر مام وطن ، کو بود از زن زاده

آمده است رحمت آزا د گی ات در آن سا ل

خوش طنینی که ملکزا د ازل سر داده

بزدود از سر زنهای وطن ظلم سیه چادر را

گفت زان پس که توئی چون پدرت آزاده

آن که خواهد که تو در بند اسارت ما نی

کی چشیده است شراب مد نی زان باده

نام انسان نتوان داد به چنین مردانی

که به مطبخ بدهند جای به زن فرزا نه

مدنی نیست ره و کیش چنین مردا نی

که ز همسر طلبند طفل و غذا آما ده

همه ی فکرت او هست که زن در برزخ

روزگارش به ستم بگذرد و صد ناله

چون عدو بود ورا د ین تهی از رأ فت

گشت محزون و گلوگاه ش پر از غمبا ده

تا رضا شاه کبیر یوغ ستم را برداشت

بر لب خصم ازین غیظ دو صد فریاده

کرده چادر چو به گور و به اجل دا ده حجاب

گوهر عفت زن بوده ز پیش آ ما ده

که رود پاکتر از پیش به میدان نبرد

و بدوزد لب بد خواه و عدو بر یاوه

آن زمان رفت کلاغ سیه ا ز عرصه برون

نقش تا بنده زن گشت به ایران زا ده

چون شد از همت شاهنشه شاهان ز زنان

طوق ننگین اسارت به حقیقت پاره

شاد شد مومنی و گفت به صد لحن نکو

تهنیت باد ز من بر تو زن آزاده

در دیماه 1352 در تهران سروده شده است . و در همان ماه هم منتشر گردیده است . اکنون که زنان دلاور میهنمان را ، که برای انتقاد بر یک رژیم خودکامه و زور گو، در میدانهای مبارزات حق طلبانه شان ، دوش به دوش مردان جامعه مان می بینیم ؛ به نیکوئی ثمرات آن همت شاهانه را در چنین تعالی فکری بانوان میهنمان بیشتر در می یابیم
زمستان 1390هلند 
محترم مومنی روحی

                                                                                                                                             پارس دیلی نیوز

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...