۱۳۹۰ دی ۱۵, پنجشنبه

مجید دری: اخراجم از دانشگاه را به خودم تبریک می گویم

مجید دری دانشجوی زندانی در زندان بهبهان در یادداشتی پس از اخراج خود از دانشگاه با تاکید بر اینکه شادم که سکوت نکردم که هرچی می‌خواهید بکنید و سربلندم که در برابرتان سر خم نکردم و در اینجا جا دارد اخراجم را به خودم تبریک بگویم، نوشته است: به تازگی نامه اخراجم به دستم رسید و دلیل اخراجم را عدم حضور موجه به مدت ۴ ترم عنوان کردند و حق ادامه تحصیلم را گرفتند. یاد صحبت یکی از مسئولین افتادم که گفته بود زندانهای ایران مثل هتل است شاید به این جهت است پذیرشش زیاد است چیزی حدود ۳ برابر ظرفیت‎‏، قابل توجه قوه قضائیه.این فعال دانشجویی در یادداشت خود آورده است: امیدوارم زنده باشند و این روزهای شاد و خرم نصیبشان شود. چرا همیشه شادی و هتل از آن ما باشد و آنان محروم. از قدیم گفتند آسیاب به نوبت! نوبت به شما هم می‌رسد ناراحت نباشید.
متن کامل این نامه که در اختیار کلمه قرار گرفته به شرح زیر است:
به تازگی نامه اخراجم به دستم رسید و دلیل اخراجم را عدم حضور موجه به مدت ۴ ترم عنوان کردند و حق ادامه تحصیلم را گرفتند. یاد صحبت یکی از مسئولین افتادم که گفته بود زندانهای ایران مثل هتل است شاید به این جهت است پذیرشش زیاد است چیزی حدود ۳ برابر ظرفیت‎‏، قابل توجه قوه قضائیه.حال با اعلام اینکه بنده در جزایر قناری و باغ البرواتور و آنتالیا و… به کار می‌برم و آنقدر سرگرم تفریحات که از خاطر بردم باید به دانشگاهم اطلاع دهم. ضمن عرض پوزش از مسئولین خدوم دانشگاه به خصوص رئیسش صدرالدین شریعتی که از هیچ عملی برای به سفر رفتن من و دیگر دانشجویان فرونگذاشت و هتل برایمان ردیف کرد و اقامت طولانیمان را میسر ساخت آرزو می‌کنم این هتل مسیر یکایک شان شود تا مدتهای مدید از آن بهره‌مند شوند.امیدوارم زنده باشند و این روزهای شاد و خرم نصیبشان شود. چرا همیشه شادی و هتل از آن ما باشد و آنان محروم. از قدیم گفتند آسیاب به نوبت! نوبت به شما هم می‌رسد ناراحت نباشید.در آخر می‌گویم بسیار خوشحالم که اخراج شدم که ننگ درس خواندن در چنان محیطی با چون ایشان کسانی هیچگاه برایم امکان پذیر نبود.شادم که در مقابلتان سکوت نکردم که هرچی می‌خواهید بکنید و سربلندم که در برابرتان سر خم نکردم و در اینجا جا دارد اخراجم را به خودم تبریک بگویم.

مجید دری

۱۳۹۰ دی ۱۴, چهارشنبه

جهت اطلاع عموم مراسم یاد بود رئوف اسدی ( روز جمعه ٦ ژانويه ٢٠١٢)

اکنون نزدیک به یک سال است که رئوف عزیزمان از میان ما رفته است. آنچه برای ما خانواده و بستگان رئوف بجا مانده این است که جای همیشه خالی او را با یاد و خاطرات شیرینی از تصاویر دوران حیاتش پر کنیم و بس.غم از دست دادن رئوف در یک سال گذشته برای ما خانواده و بستگان و دوستان رئوف، تنها درمیان محبت و همدردی صمیمانه و بیدریغ دوستان و مردم شریف و انساندوست از دور و نزدیک قابل تحمل بود.بی شک در سالروز پرپر شدن امید و آرزوهای رئوف عزیزمان حضور شما عزیزان این نیرو را به ما خواهد داد تا بار سنگین این غم جانکاه را با صبر و استقامت بیشتری تحمل کنیم.روز جمعه ششم ژانویه ۲۰۱۲ ساعت ۱۵ در آرامگاه کویبری ) Kviberg ( بر سر مزار رئوف گردهم میائیم و سپس مجلس یادبود وی در لوکال انجمن اوین ادامه خواهد یافت.

محل: Mari Holm
Vasgatan3 لوکال انجمن اوین

از طرف:
خانواده های احمدی، زرین، مهجوب، مرادی و اسدی

۱۳۹۰ دی ۱۳, سه‌شنبه

انتقال زندانی سیاسی مهدی محمودیان به محلی نامعلوم

یک روز پس از بازداشت و بازجوییِ چند ساعتۀ مادر زندانی سیاسی مهدی محمودیان، منابع حقوق بشری اعلام کرده اند که مهدی محمودیان نیز از یک روز قبل تر، از بند چهار زندان گوهردشت به نقطه ای نا معلوم منتقل شده است. روز یکشنبه 11 دی ماه زندانی سیاسی مهدی محمودیان از سالن ایزوله شده بند 4 زندان گوهردشت کرج تحت عنوان انتقال به دادگاه فرا خوانده شد و از آن روز تا به حال هنوز به بند 4 زندانیان سیاسی بازنگردانده نشده است.بر اساس این گزارش، از محل نگهداری، وضعیت، شرایط و سرنوشت این افشاگر بازداشتگاه کهریزک و علت انتقال وی، هنوز خبری در دست نیست.این پایگاه حقوق بشری می افزاید معمولا در اکثر مواقع زندانیان سیاسی به بندهای وزارت اطلاعات جهت تحت فشار قرار دادن آنها برده می شوند. گفتنی است، روز دوشنبه دوازدهم دی ماه فاطمه الوندی مادر مهدی محمودیان با حکم دادستانی برای چند ساعتی بازداشت و مورد بازجویی و تهدید مبنی بر عدم اطلاع رسانی در مورد فرزندش شده بود.طی ماههای گذشته مسئولین به محمودیان و خانواده اش وعده داده بودند که اگر مصاحبه نکنند و از وضعیت خود اطلاع رسانی نکنند محمودیان را به اوین منتقل کرده و به او مرخصی می دهند اما با گذشت ماهها از وعده مسئولین و سکوت اجباری خانواده محمودیان، این وعده تحقق نیافت.



«فعالین حقوق بشر و دمکراسی در ایران»

مادر مهدی محمودیان: مرا با حکم دادستانی بردند

فاطمه الوندی، مادر محمودیان که برای پاره ای توضیحات به دادستانی رفته بود، آزاد شد.فاطمه الوندی در خصوص بازداشتش گفت: صبح با حکم دادستانی به منزل آمدند و من را با خودشان بردند و بعد از چند تا پرسش و پاسخ ساعت چهار بعدازظهر آزادم کردند و به خانه آمدم و اصلا چیز مهمی نبود.وی در پاسخ به این سوال که پرسش ها در چه خصوصی بوده است، ادامه می دهد: یکسری سوال داشتند و مسائلی برای آنها پیش آمده بود از جمله خانواده ها و مهدی و مصاحبه که جواب دادم و من هم گلایه هایم را از آنها کردم و مشکلی پیش نیامد. بعد آزادم کردند و الان در منزل هستم و جای نگرانی نیست.احضار و بازپرسی خانواده زندانیان طی سه سال گذشته به رویه معمول دادستانی تبدیل شده است.احضار مادر امید کوکبی، فرزند فیض الله عرب سرخی و همسر مصطفی تاج زاده از جمله این موارد است.روز گذشته کلمه به نقل از صفحه فیس بوک فخرالسادات محتشمی پور نوشت: مادر مهدی محمودیان با حکم دادستانی بازداشت شده است.در همین حال فاطمه الوندی درباره وضعیت فرزندش با ابراز نگرانی به روز آنلاین گفته است: تلفن ها که همچنان قطع است و مهدی تماس تلفنی نمی تواند با ما بگیرد اما میدانیم که سه روز پیش او را از سلول اش برده اند؛ مشخص او را نیست کجا منتقل کرده اند و همین باعث نگرانی مان شده. حتی دیروز از آقایانی که مرا بردند پرسیدم و گفتم آیا می توانم از بچه ام خبری بگیرم و بدانم او را کجا برده اند؟ اما گفتند ما از مسائل زندان خبری نداریم.مهدی محمودیان پس از یک دوره بیماری ناشی از شرایط زندان، چندی پیش تحت عمل جراحی قرار گرفت و تلاش خانواده برای گرفتن مجوز مرخصی استعلاجی تاکنون به نتیجه نرسیده است.


جرس 

فخرالسادات محتشمی پور: مادرانه ها دربند!

سلام عشق اولین و آخرینم

یادم نیست این چندمین نامه ای است که طی این سال ها و ماه ها و روزهای بند و حبس تو برایت می نویسم؟ یادم نیست که تو چندتا از این نامه ها را خوانده ای ولی می توانم با اطمینان بگویم که خواندنی ترین نامه ها را میزبانان اجباری من در شکنجه گاه دو الف، توقیف کردند تا تو هرگز نخوانی و ندانی که من در شیرین ترین سوانح عمرم که بندی شدن دوباره برای تو بود و این بار نه به اختیار خودم و به دست تو بلکه به اراده و به دست آنان که من و تو را بنده خویش می پندارند به دلیل ضعف ایمانش و عدم معرفت پروردگارشان، خالق شب و روز و بهار و خزان!
عزیزم من گفتنی ها از آن روزهای شکنجه و عبادت تؤامان، فراوان دارم هرچند نوشته هایم جمله غاصبانه ضبط شد!
نرگس مست خمار من!
دلتنگ که می شوم تنها تو را می خواهم حتی اگر این دلتنگی برای بچه ها باشد یا برای دوستان و خویشانی که دیدارشان عمر را طولانی می کند و دل را شاد. تنها تو را می خواهم که بی گفتگو و تنها با یک نگاه ژرف می شود با تو هم کلام شد و راز دل گفت. دلتنگ که می شوم، چشم ها را می بندم و تو را در مقابل خویش می نشانم و سفره دل می گشایم. و آن گاه که پهنه صورت از زلالی اشک های جوشان خیس خیس شد، پشیمان از اندوهی که به دلت نشانده ام، شاد می شوم که این مقابل نشینی اندوه آفرین، تخیلی بوده و تو فارغ از دغدغه های حقیر من به کارهای بزرگ خویش مشغولی.امروز دلتنگی من شکلی دیگر داشت. بیماری فاطمه که این روزها می آید و می رود، شکوه های مادرجان از دردهای مزمن و نو به نو، فشردگی قلبم از دوری جگرگوشگان، دلتنگی های مادرت و ابراز مدام آن، حسرت دیدارت دور از چشم اغیار و همه آن چه که همیشه هست و باید آدم خودش را به راه های دور و بیراه بزند تا یادش برود همه این اندوه های تنگ کننده دل های بی دلان و حتی دلِ تنگ و ابری آسمان و بارش های مدامی که امروز به رنگین کمان نرسید عاقبت، این همه، روز مرا خاکستری و غم آلود نکرد عزیزِجان! آن چه این دل آشوبه لعنتی را از سر صبح بر من مستولی کرد، خبر نابهنگام بازداشت یک مادر بود. نه از آن نوع مادران سر به هوایی که در گیرو دار روزمرگی هایشان دغدغه های مادری شان رنگ می بازد و یا غلبه خواسته های فردی شان و پادر هوایی در فضای مبهم میان سنت و مدرنیته تکلیف و وظایفش را با حق و حقوقش خلط کرده و به سرگردانی و بی عملی کشانده. نه از این نوع مادران فراموش کرده مادری را. بلکه مادری که تاج خار بر سرنهاده و سپر آهنین برتن پوشیده و کفش آهنین برپای کرده هر روز را طواف عشق می کند تا «بهی» را برای فرزند به ارمغان آورد. مادری که خود را فراموش کرده همه آن چه می بیند صورت و قامتِ حاصل عمر و ثمره زندگی اش است: مهدی! افشاگر کهریزک و مرد جوان استوار رجایی شهر که وقتی سرانجام به خاطر دلِ مادر، دست ها را به دستبند سپرد تا دل ظالم خنک شود و رخصت درمانش دهند، تازه در بیمارستان فهمید که چرا قهرمان است و چرا مردم دوستش دارند. و چرا مادرش دوست داشتنی نباشد که شب و روزش با نام مهدی سرشار است. مادر ساده و صادق و بی آلایشی که الفبای سیاست را از راست کرداری و راست گفتاری فرزند آموخته و معجزه جماعت را پس از حبس فرزند در جمع خودمانی ما، خانواده بزرگ زندانیان سیاسی درک کرده و خانه اش چون خانه همه ما روزهایی به وجود دردمندان رنجور گرم شده و به برکت قرآن مبروک گشته است.
عزیرتر از جان!
این روزهای سرد زمستانی هرچه به نیمه نزدیک تر می شود، یادهای ما به روزهای تلخ چشیدن شلاق ستم بر تن و قامتمان الفت دوباره می یابد. فردای شب بازداشت من و دوستان، قرار بود که بار دیگر خواسته هایمان را به نزد رئیس قوه قضائیه ببریم و من در تمام آن روز چهارشنبه در خیال با اعضای خانواده ام، خانواده زندانیان سیاسی، همراه بودم و سه شنبه بعدش نیز از همان سلول انفرادی، راهی خیابان وحدت اسلامی شدم و خانه مهدی محمودیان برای شرکت در جلسه هفتگی قرآن. بعدها مادر مهدی برایم گفت که طفلکی هایی که به خانه اش هجوم برده بودند برای برهم زدن جلسه قرآن و جماعت مؤمنانه خانواده ها، گفته بودند فلانی را که گرفته ایم پس چه کسی مدیریت می کند این جلسات را؟! می بینی نازنین! می بینی صاحبان مغزهای کوچک چگونه از درک ساده ترین و ابتدایی ترین ارتباطات انسانی عاجزند؟! امروز وقتی این خبر عجیب، تار و پود وجودم را به سوز و سرمایی زمستانی آغشت، یادم آمد که دو هفته ای است خانواده های ستم کشیده زندانیان سیاسی، تنها برای یافتن پاسخ هایی ساده به سوالات مکررشان در مورد حقوق خودشان و عزیزانشان، به دادستانی می روند و هربار تهدید می شوند و توهین می شوند و تکریم نمی شوند و توجیه نمی شوند و پاسخ ناگرفته و آسیب دیده تر از قبل به خانه هایشان بازمی گردند. این بار نیز تهدیدها را عملی کردند با بازداشت مادری مضطر. هرچند برای ساعاتی اما چه کسی است که نداند دردی که به جان همه ما در همین چند ساعت ریختند، به قدر همه سال ها و ماه ها و روزهای ستمی بود که درست از فردای کودتا بر ما رفته و می رود.
مهربانم!
مقام مادر را این چنین در دیار سبزباوران ژرف اندیش پاس می دارند. و عظمت و شکوه مادری را این چنین ارج می نهند. می بینی؟ خدا کند که مهدی از این خبر شوم بی خبر مانده باشد و خدا کند که هیچ فرزندی مادر را در چنین وضعیتی نبیند و در ذهن و خیال نیاورد. هرچند که فرزند تو، هم پدر و هم مادر را در رخت عاریه زندان رویت کرد و فرونریخت. زیرا بزرگی تو از زیر آن لباس زمخت خاکستری چشم ها را می زد و آن دمپایی های پلاستیکی حکم عرابه های سلیمانی داشت که تو را بر فراز ابرها به پرواز می برد. و رخت های من! آن ها را ندید فرزندمان آن گاه که من همه مهر مادری را از دریچه نگاه فواره گون روانه دل کوچک مهربانش می کردم در هر ملاقات در آن اتاق نکبتی!
باری باید گذشت! امروز من در صفحه یادداشت تلفن همراهم سخت و پرطنین این گونه نگاشتم: این نیز بگذرد! اما کاش نوشته های روزهای خاص را هیچ دست نامحرمی توان سرقت نداشته باشد!
من این روز دلتنگی را در خواب و بیداری گذراندم. کاش همه این وقایع تنها خوابی بود کابوس گون که با بیداری خودخواسته ای به حافظه دور آدمی می پیوست. اما دریغ که همه آن چه می کنند، برگ برگ تاریخ کشورمان را می سازد و فردا این برگ ها نشان فرومایگی کسانی است که رابطه انسانی و عاطفی آدم ها در ذهن های مریضشان ضد امنیت و آرامشی است که عملشان آن را تباه کرده و عامل را در پستوی این خانه و آن خانه و در میان عکس های خانوادگی و یادگاری های خصوصی جستجو می کنند!
دلتنگی های امروزم ای مرد بزرگ سرنوشت من اما با صدای اندوهبار برادر مرد هم اتاق تو که روزهای اعتراض خودآزارنده اش با اعتصاب غذا دارد به نه روز می رسد، افزون شد و دل آشویه ها بیشتر. سختی روزگار این آدم های ستم دیده از یک سو روح مرا می آزارد و تصور تحملی که تو باید داشته باشی این آدم های انبوه شده دل از درد را، مرا به تحیر می اندازد از کینه توزی دشمنانت که روح بزرگ تو را آنقدر حقیرانه و عاجزانه با این گونه رفتار شرمگنانه آزار می دهند. بی شک روزگارشان بی رنگ از اعمالشان نخواهد بود. بیا ای یار بی مثال من بیا برای روزهای آنان نیز سبزی و سپیدی آرزو کنیم.باشد که فرزندانشان با بدی وداع کنند و تخم کینه و نفرت از دل های فرزندان ما نیز به دیار اهریمنان کوچانده شود با این مهر سرشار و گذشت و ایثار بی دریغ!

چشم انتظار روزهای باتو بودن

فخری تو

جلوگیری از انتقال عربسرخی به بیمارستان بدلیل امضای بیانیه ۳۹ نفر

هم بندان فیض الله عرب سرخی می گویند هفته ی گذشته در طول یک شب چهار بار به بهداری اوین منتقل شد و پزشکان تنها با تزریق مسکن تلاش کردند درد وی را آرام کنند اما مسئولان زندان حاضر به انتقال وی به بیمارستان نشدند.با وجود وضعیت جسمی نگران کننده فیض الله عرب سرخی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی در بند ۳۵۰ زندان اوین، مسئولان زندان امکان هر گونه اقدامی برای درمان پزشکی را از وی سلب کرده اند.هم بندی های فیض الله عرب سرخی می گویند که وی علاوه بر درد شدید ناشی از مفاصل و استخوانها از شدت دندان درد، شبها نمی تواند بخوابد.بر اساس این گزارش بازجوهای سپاه و مسئولان زندان گفته اند که به دلیل امضای بیانیه های منتشره از بند ۳۵۰ اوین نمی توانند برای مرخصی استعلاجی و یا حتی پیگیری درمان وی در زندان اقدام کنند.بر خلاف آیین نامه زندان ها برای رسیدگی و درمان مشکلات جسمی این زندانی سیاسی تاکنون هیچ اقدامی صورت نگرفته است. گفته می شود محدودیتهای اعمال شده برای فشار بیشتر به عرب سرخی برای پس گرفتن امضایش از بیانیه ۳۹ نفر است.از سوی دیگر، به منظور فشار بیشتر بر این عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی فاطمه عرب سرخی، نیز برای ۲۷ دی ماه به دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباس احضار شده است. وی زمستان سال گذشته بازداشت و به بند دوالف سپاه منتقل شده بود.فیض الله عرب سرخی، عضو ارشد سازمان مجاهدین انقلا ب اسلامی نخستین بار در جریان بازداشتهای پس از انتخابات دهم ریاست جمهوری در تیرماه ۱۳۸۸ بازداشت و به ۶ سال حبس تعزیری محکوم شد. اتهامات وی اقدام علیه امنیت کشور و تبلیغ علیه نظام عنوان شده است.معاون وزیر بازرگانی دولت سید محمد خاتمی یکی از هفت چهره اصلاح طلب شاکی پرونده ی کودتا می باشد.وی بیش از ۱۰ ماه در انفرادی ها و سلول های چند نفره ی دوالف تحت بازجویی های سپاه قرار داشت.عرب سرخی همچنین از امضا کنندگان نامه ی شکایت از سپاه و وزارت اطلاعات می باشد که در جریان این شکایت دوباره احضار و بازجویی شد. او یکی از ۱۲ زندانی معترض و اعتصاب کننده پس از شهادت هدی صابر در بند ۳۵۰ اوین است.شهریور ماه جاری در یک اقدام غیرمنتظره عرب سرخی از زندان اوین آزاد شد که بعد از چند روز دوباره به زندان فرا خوانده شده و اعلام شد که برگه ی آزادی به اشتباه به وی ابلاغ شده است.لازم به ذکر است بدنبال انتشار بیانیه ۳۶ زندانی سیاسی، بر اساس دستور دادستان خانواده ها از ملاقات حضوری محروم شدند.ملاقات ها و رسیدگی های پزشکی دو اهرمی است که مسئولان زندان برای فشار بیشتر بر زندانیان از آن استفاده می کنند.



خبرنگار کلمه 

تحصن هفتگی خانواده های زندانیان سیاسی در دادستانی تهران

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی که در دو چهارشنبه گذشته در دادستانی تهران در اعتراض به نقض حقوق شهروندی زندانیان سیاسی و نقض حقوق اولیه خانواده این زندانیان تحصن کرده اند می گویند دادستان تهران بی توجه به این اعتراض ها دستور بیرون کردن خانواده ها را از دفتر دادستانی را صادر کرده است .خانواده این زندانیان که در ماه های اخیر با بدترین برخوردهای مسوولان قضایی و زندان روبه رو بوده اند اعلام کرده اند که به تحصن هفتگی خود در دادستانی ادامه خواهند داد .دو هفته متوالی است که این خانواده ها ساعتها در دفتر دادستان تهران ، جعفری دولت آبادی برای ملاقات با وی به انتظار نشسته اند اما نه تنها دادستان تهران حاضر به ملاقات با خانواده ها نشده که تعدادی از ماموران اطلاعاتی دادستانی خانواده ها را تهدید به بازداشت کرده وسپس از ساختمان دادستانی بیرون کرده اند .تعداد ی از خانواده ها به خبرنگار کلمه گفته اند که ماموران زن و مرد دادستانی بعد از این رفتارهای توهین آمیز درهای دادستانی را بسته و در این روز مانع از ورود دیگر مراجعه کنندگان به دادستانی تهران شده اند .این در حالی است که تعدادی دیگر از خانواده ها در این روز برای پی گیری کارهایشان از راه های دور به دادستانی تهران واقع در میدان ارگ آمده بودند .خانواده زندانیان سیاسی با وجود بارها اعتراض به رفتارهای نامناسب در زندان اوین همچنان می گویند که این رفتارها ادامه دارد و بررسی های امنیتی در زندان اوین برای ملاقات کنندگان هر روز ابعاد تازه ای به خود می گیرد، این روزها برای بیست دقیقه ملاقات کابینی خانواده زندانیان باید با خود علاوه بر همراه داشتن شناسنامه و کارت ملی بازرسی بدنی هم بشوند .این سخت گیری ها بعد از فرار یکی از مجرمان اقتصادی دانه درشت از زندان اوین – در حین ملاقات حضوری – سخت گیری ها و آزار و اذیت خانواده های دیگر زندانیان – بویژه زندانیان سیاسی- را به همراه و مقررات انگشت نگاری و چهره نگاری و پوشاندن لباس ویژه، ملاقات کنندگان و ملاقات شوندگان را در زندان اوین به همراه داشته است .این روزها خانواده‌ها ی زندانیان سیاسی قبل از ورود به سالن ملاقات چه ملاقات کابینی و چه حضوری باید مهرهایی بر کف دستشان بزنند ، خانواده‌ها می‌گویند این رفتار ماموران زندان اوین عصر بربریت را به یاد آنان می‌آورد که بر دست بردگان نشان و داغی می‌زدند تا آن‌ها را از بقیه متمایز کنند. این رفتار نیز موجب اعتراض خانوده‌های زندانیان سیاسی شد ه اما ماموران سالن ملاقات و سایر مسوولان قضایی بی‌توجه به این اعتراض‌ها همچنان به کف دست همه خانواده‌ها مهر می زنند .پوشیدن کاورهای زرد رنگ، انگشت نگاری و عکسبرداری از زندانی و خانواده در هنگام ملاقات حضوری ازدیگر رفتارهایی است که خانواده ها برای اعتراض به آنها چهارشنبه هر هفته در دادستانی تهران تحصن می کنند .



خبرنگار کلمه

۱۳۹۰ دی ۱۲, دوشنبه

مخالفت با مرخصی علی عجمی، دانشجوی زندانی

قاضی اجرای احکام و قاضی صلواتی با مرخصی علی عجمی، دانشجوی زندانی در زندان رجایی‌شهر مخالفت می کنند.علی عجمی از دانشجویان زندانی در مدت حبس خود از مرخصی محروم بوده و با اینکه ماه آینده دوران محکومیت او تمام می‌شود با این همه از مرخصی پایان حبس هم محروم شده است.براساس آیین‌نامه سازمان زندان‌ها، هر زندانی می‌تواند از مرخصی پایان حبس برخوردار باشد اما با وجود اینکه کم‌تر از یک ماه به اتمام دوران حبس عجمی مانده است، قاضی اجرای احکام با مرخصی این فعال دانشجویی مخالفت کرده است.علی عجمی همچنین در طول دوران زندانش از ملاقات نیز محروم بوده است. خانواده این دانشجو در سبزوار سکونت دارند و نسبت به این موضوع تاکنون سکوت کرده اند.علی عجمی، دانشجوی ترم آخر رشتهٔ حقوق دانشگاه تهران، بیست و یکم بهمن ماه سال ۸۸ در سبزوار بازداشت شد و از آن زمان تاکنون بدون حتی یک روز مرخصی در زندان به سر می‌برد.



خبرنگار کلمه 

توسط خانواده زندانیان سیاسی صورت گرفت:دلجویی از خانواده های شهدای عاشورا

جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی به همراه زنان و جوانان سبز ایران، با حضور در منزل شهدای عاشورایی و یا بر سر مزار آنان در روز نه دی، نام و یاد آن بزرگواران را گرامی داشته از خانواده های مکرمشان دلجویی کردند.روز جمعه نهم دی ماه در ادامه دیدار خانواده زندانیان سیاسی با خانواده شهدای جنبش سبز، تعدادی از این عزیزان با حضور در منزل شهید احمد نجاتی کارگر که چند روز پس از رهایی از زندان کهریزک به شهادت رسید، به درددل های مادر و پدر او که فرزند دیگری را نیز از دست داده بودند، گوش سپردند. مادر شهید با ذکر ویژگی های شخصیتی ارجمند احمدش، دردمندانه از اقدامات غیراخلاقی مبنی بر دروغ خواندن شهادت احمد و تهیه سناریوی دروغین مردم فریب و نمایش آن در رسانه ملی با معرفی فردی به جای شهید این خانواده، شدیدا گله کرد و گفت من انتقام از کسانی که پا بر روی خون شهید ما گذاشتند را به خدا سپرده ام.این عده هم چنین با حضور بر سر مزار شهید محمد علی راسخ نیا در مراسم سالگرد شهادت وی که با چند روز تاخیر برگزار شد، شرکت کردند و خانواده اش را تسلا گفتند.دیدار با خانواده شهید عاشورایی مصطفی کریم بیگی نیز چند روز پس از مراسم سالگردش در عصر جمعه انجام شد که در این دیدار مادر مصطفی با ذکر خصائل فرزندش خوبی های او را بی مثال و فقدانش را مصیبتی بزرگ برای خانواده و جامعه خواند.خانواده های شرکت کننده در این دیدارها ضمن تشکر از این که امکان دیدار فراهم شده از طرف عزیزان دربند خود شهادت فرزندان پاک ملت را تسلیت گفتند و پاسداری از خون این شهیدان و بزرگداشت خانواده های مکرمشان را برخود واجب دانستند.خانواده های شهدا نیز با دعا برای رهایی همه آزادگان در بند و رهبران جنبش که درحصر هستند، روزهای خوب برای ایران و ایرانی را آرزو کردند.



تحول سبز 

اعتصاب غذای مهدی سادات شریف

حال مهدی سادات شریف از دستگیرشدگان وقایع پس از انتخابات ۸۸ که دست به اعتصاب غذا زده بود به وخامت گرایید.مهدی سادات شریف که پیش از این از بند ۳۵۰ به انفرادی تنبیهی فرستاده شده بود پس از گذراندن دوران انفرادی تنبیهی خود به بند زنان سابق (متادون) و نزد مصطفی تاجزاده منتقل شد. وی در اعتراض به وضعیت نامعلوم خود دست به اعتصاب غذا زده است.سادات شریف که با گذشت شش روز از اعتصاب غذایش به دلیل وخامت حال به بیمارستان مدرس اعزام شده بود پس از بازگشت از بیمارستان نیز تحت نظر قرار دارد.گفتنی است این زندانی سیاسی در خرداد ماه به اتهام هواداری از یک سازمان سیاسی مخالف نظام از سوی دادگاه انقلاب به شش سال حبس تعزیری محکوم شده بود و در همان زمان نیز در اعتراض به این حکم ازدست به اعتصاب غذای چند روزه زده بود.



تحول سبز 

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...