۱۳۹۰ مهر ۱۵, جمعه

از خوشکیش تا خاوری+عکس

هفته گذشته یکی دیگر از نمونه های فساد گسترده مالی مافیای اقتصادی جمهوری اسلامی افشا شد و در طی آن محمودرضا خاوری، رئیس بانک ملی ایران (و به قول وب سایت رسمی بانک ملی بزرگترین بانک دنیای اسلام) که از عوامل این رسوایی مالی بود به کانادا گریخت. زوایای این رسوایی مالی آنقدر است که رسیدگی به همه آنها نیاز به گروه های کارشناسی ویژه دارد، اما شاید بزرگترین رسوایی برای نظام جمهوری اسلامی این است که ارشدترین مقامات آن نظام نیز احساس امنیت اجتماعی نمی کنند و متوسل به شهروندی کشور دیگری می گردند. محمودرضا خاوری دارای شهروندی کانادا است و این اوج رسوایی نظامی است که جز پوسیدگی از آن چیزی نمانده است. نظامی که حتی لحظه ای توان ایستادن بدون اتکا به اسلحه را ندارد. بیش از سه دهه پیش زمانی که شایسته سالاری نسبی در کشور حاکم بود، در جایگاه رئیس هیات مدیره بانک ملی ایران، یوسف خوشکیش بود که پس از پیروزی انقلاب دستگیر شد و مدتی بعد اعدام گردید. یوسف خوشکیش در ابتدا کارمند ساده بانک بود که پس از قبولی در کنکور اعزام کارمندان بانک به خارج به فرانسه رفت و دوره بانکداری را در آنجا تکمیل کرد. پس از بازگشت به ایران و چند سال خدمت در بانک با گذراندن امتحان دیگری از طرف بانک ملی برای تکمیل تحصیلات بانکداری، این بار به انگلستان رفت و پس از طی این دوران مجددا به ایران بازگشت و به خدمت خود در این بانک ادامه داد. وی به دلیل شایستگی ها و دانش گسترده در زمینه بانکداری مراتب ترقی را طی نمود تا به عضویت هیات مدیره بانک ملی رسید و نهایتا به ریاست هیات مدیره برگزیده شد. در طی مدیرت او بانک ملی به یک بانک معتبر جهانی تبدیل گشته و در رده بندی یکصد بانک معتبر دنیا جای می گیرد که تاکنون هیچ بانک ایرانی در چنین جایگاهی قرار نگرفته است. خوشکیش به مدیری مصمم و بسیار حساس به منافع بانک مشهور بود که حتی برای ایجاد حسابی برای کمک های ضروری به کارمندان بانک وجه اولیه آن را از حساب شخصی خود مصرف کرد تا به بانک ضرری نرسد. خوشکیش در ابتدای سال 57 به ریاست بانک مرکزی ایران رسید و پس از پیروزی انقلاب دستگیر و روانه زندان شد. شایع بود که او را وادار می کردند تا دستشویی های زندان را بشوید و وقتی او به این امر اعتراض کرد او را به دستور خلخالی و به روایتی به دستور خمینی تیرباران کردند. در گرماگرم انقلاب به خوشکیش هشدار می کنند که از ایران خارج شود، اما او ماند چون اعتقاد داشت گناهی مرتکب نشده و پرونده اش کاملا پاک است. اموال او در هنگام مرگ به منزل ویلایی اش در شمال تهران و اتومبیل شخصی اش محدود می شود.حکایت خوشکیش و خاوری تنها حکایت دو فرد نیست. این داستان دو سیستم متفاوت است که یکی خوشکیش را می پروراند و دیگری خاوری را. یکی نظامی است که مدیریت اداری با نظمی نسبی دارد. یک کشور در حال توسعه با رشدی موزون و با ثبات و فضایی که در آن اندازه ای از شایسته سالاری حاکم است. افراد به سازمان خود دل بسته اند و مهمتر از آن امید به آینده وجود دارد. در نظام دیگر اما تنها چاپلوسی و نوکرمآبی است که حاکم است. تعهد نه به سازمانی است و نه به کشوری. مافیای رانت خواری است که برای هیچ چیز و هیچ کس ارزش و شأنی قائل نیست و بر تمام سازمان های اداری بر آن مستقر است.در تاریخ جمهوری اسلامی این اولین باری نیست که اختلاس بزرگی کشف می شود. در دهه شصت بنیاد نبوت نمونه ای از اختلاس های کلان بود و تنها زمانی ماجرا افشا شد که رئیس بنیاد هوای آن کرده بود که کاندید ریاست جمهوری شود. این امر بر برخی گران آمد و به قولی زیرآبش را زدند. آن دیگر ماجرای اختلاس یکصد و بیست میلیارد تومانی بود که آقای رفیق دوست و برادرش درگیر آن بودند. این ماجرا توسط حشمت طبرزدی و در نشریه دانشجوی بسیجی افشا گردید. در پی آن حشمت طبرزدی دستگیر شد و نشریه اش توقیف گردید، اما متهم اصلی پرونده یعنی آقای رفیق دوست همچنان مشغول بیزینس است. طبرزدی در سیستمی که عدالتی وجود ندارد به جرم حق خواهی همچنان در زندان به سر می برد. چند سال پیش نیز ماجرای اختلاس صدها میلیون پول توسط شهرام جزایری برملا شد. آن هم تنها به این دلیل که با اصلاح طلبان هم سر و سری داشت اما ده ها آقازاده دیگر و در ابعادی بسیار بزرگتر همچنان به حیف و میل اموال بیت المال مشغول بوده و هستند. کشف چندباره صدها تن طلا و تبدیل شدن آنها به مس و کشف صدها میلیون ارز در حال خروج از مرزهای کشور تنها موارد کشف شده غارت منابع کشور توسط باند حاکم است.در نظام جمهوری اسلامی همه چیز سرتاسر فاسد شده است. نظام بانکی کشور که زمانی یکی از سالم ترین نهادهای این کشور بود، آماج دست اندازی ها و فساد گسترده شبکه های مافیای قدرت شده است. از استقلال نظام بانک نیز همانند قوه قضاییه و دیگر نهادهای کشور چیزی باقی نمانده است. ایران ثروتمند در چمبره گروهی است که مملکت را مایملک خویش می دانند. گروهی ناشایست که با رجزگویی و نوکر مآبی به مقامی می رسند و تنها با زور اسلحه بر قدرت می مانند. بدین گونه است که در چهار گوشه ایران ثروتمند، فقر بیداد می کند. اقتصادی با درآمد یک صد میلیارد دلاری رشد آن صفر است و تولیدی وجود ندارد و تنها جولانگاه معامله گران ارز است. ایران ما در نازل ترین دوران خود به سر می برد و راهی جز با فروپاشی نظام دینی حاکم به بیرون از این بن بست نیست.

دکتر مهرداد حریری

نوشته:دکتر مهرداد حریری ، شهروند


پارس دیلی نیوز

از تقیه تا دروغ - از حقیری تا دزدی+عکس

جمهوری‌اسلامی حاكمیتی برآمده از باورهای دینی است كه در طول زمان استحاله یافته و در معیارهای اخلاقی و نرم‌های رفتاری به بار نشسته است؛ اركانی از آن و در عملی سازی آن اعتقادات در سویه‌های اخلاقی، تبار به مفهوم مذهبی تقیه در شیعه می‌برد؛ مفهومی كه به مؤمنان اجازه می‌دهد برای حفظ خود، حقیقت را دروغ و دروغ را حقیقت سامان دهند؛ تقیه ریشه در برحق دانستن باورمندان دارد و بر پایه آن می‌توان هر كنش و رفتاری را توجیه كرد و از نعمات اخروی بهره‌مند شد. کسی كه تقیه می‌كند، با دلی آرام و وجدانی راحت، از دنیا می‌گذرد و در قیامت سرخوشانه به پای حساب الهی می‌رود؛ اگر مؤمنی در دست‌یابی به مقامی و مواجه با غیرمؤمنی، واقعیتی را به زبان بیاورد، بدون این كه در پی عملی ساختن آن باشد، رفتاری را به اجرا گذارد، بدون این كه به آن باوری داشته باشد، در واقع به دستورات دینی عمل كرده و تقیه پیشه ساخته است؛ تقیه در تمامی عرصه‌های زندگی مؤمن، سخن اول است و هر آن كنش و نظری را می‌توان با آن محك زد و راست‌های دروغ‌نما و دروغ‌های راست چهره را به خلایق عرضه كرد؛ مؤمن پای در سیاست و مسائل اجتماعی، اخلاق تقیه‌ای را در عملكرد خویش، راست كرداری دینی دانسته و با این زمینه هر كاری و سخنی را پسندیده می‌شمارد. وعده عفو می‌دهد و شخص را از زندگی حذف می‌كند. قراردادی را منعقد و با قدرت‌گیری، آن را حمل بر تقیه و بر حسب مصلحت‌اش، از خود دور می‌گرداند. موارد تقیه در آموزه‌های دینی از گهواره تا گور است و هیچ رفتار مؤمنانه‌ای از آن تهی نیست. در صدارت جمهوری‌اسلامی و استمرار آن در سه دهه گذشته، بنیان‌های سیاسی و اخلاقی-اقتصادی و فرهنگی رهبران و عاملان و آمران رژیم با تمسك به اعتقاد دینی تقیه، راستی را دروغ شمرده‌اند و دروغی را به مصلحت، راست قالب زده‌اند. در بحبوحه شور عاری از شعور انقلابی 1357 خمینی با تمسك به اصل تقیه در اظهار آزادی كمونیست‌ها و دگراندیشان، جو را به سود خود برگرداند و زمانی كه پایه‌های رژیم‌اش محكم شد، دهه اول جمهوری‌اسلامی را با خون‌ریزی و خشونت مذهبی به فرجام رساند؛ در ماجرای مفتضح گرونگیری هم تقیه و تمسك به عنصر مصلحت اعتقادی برآمده از آن به كار نوحكومتیان رسید و آنان به طرفه‌العینی، منافع كشور را با آن تجاوز به سفارت آمریكا و پایان خفت بارش، در جامعه بین‌المللی به باد دادند. از آن دوره تا به امروز، تقیه و دروغ‌گویی در برابر فشارهای مراكز و نهادهای حقوق بشری، راهگشای انكار رژیم بوده و در حالی كه به انواع و اقسام بهانه‌ها، فرزندان این مرزوبوم به چوبه‌دار سپرده می‌شوند، جمهوری‌اسلامی بر پایه مصلحت نظام، اعدامیان را قاچاقچی و آمار اعدام را كذب می‌خواند.حقارت فردی در منش و كنش باورمند به اعتقادات در شیعه نیز همانند تقیه و دیگر دستورات اخلاقی، ریشه در متون كلاسیك دارد كه در نزد مؤمنان متون مقدس بوده و تقید به آن‌ها، رهاننده از آتش جهنم و راهبر به بهشت خداوندی است؛ استفاده از حقارت كه ریشه در شكسته نفسی دارد، اخلاقی بدكردار و نیك عرضه، از مصادیق تقیه می‌تواند شمرده شود؛ چرا كه مؤمن به واسطه تمسك به باورهای دینی، خود را نماینده آسمان و برحق‌ترین موجودات می‌داند و با به كارگیری حقارت در سخنان، پای فتوا، حكم حكومتی و... پای در راهی غیرانسانی و غیراخلاقی دارد كه بهره‌ای از واقعیت ندارد؛ مؤمن متشرع خوانده شده به «حقیر»، در برابر «فقیر» كه بسامد عارفان است، اگر در مسائل اخلاقی و اجتماعی، واقعا حقیر است، در مسائل مرتبط به زندگی و دنیا، تقیه‌دار و دزد بار می‌آید؛ مؤمن می‌تواند در اموال عمومی دست‌اندازی كند و اسم آن را عزت مؤمنان بداند و تصرف در آن را حق‌الهی‌اش بخواند؛ اختلاس در نظام ارزشی مؤمن به تقیه و حقارت الهی، چونان ارزنی است كه ارزشی در آن نیست.آن حقارتی كه رهبر مستضعفان- كه ضعیفتر از هر انسانی در اندیشیدن بود- اقتصاد را مال خر می‌دانست و انقلاب برای شكم را مذموم، سالیانی بعد، پیروان حقیرش متقیانه دست در اختلاس از ثروت ملی دراز كرده و سخن یاوه انقلاب برای اسلام را به سخره گرفته است؛ سلسله اختلاس‌هایی-عنوانی حقیر بر دزدی در رژیم جمهوری‌اسلامی- كه در سی سال گذشته از منابع و منافع شهروندان ایران به یغمای مومنان پای در تقیه و دل در حقارت رفته و می‌رود، پوشالی و غیرواقعی بودن باورهای شتاب‌آلود و آمیخته به شور بی شعورانه‌ای را نمایان می‌كند كه انقلاب خوانده شده به اسلامی را به وجود آورد و كشور را در جهل و استبداد و خرافه گرفتار كرد. آخرین این حقارت و تقیه‌مداری در ماجرای اختلاس میلیاردی اخیر است كه رژیم از یك سو با پای بندی به عنصر مصلحت و تقیه اصل آن را پذیرفته و بر واقعیت آن سرپوش می‌نهد و از سویی دیگر سعی در گم كردن آن در فراسوی اخبار ناراحت كننده اعدام و گزارشات انحرافی از مسائل فرعی دارد.سالیانی است به سلطه نامشروع جمهوری‌اسلامی، تقیه(دروغ) و حقارت(دزدی) در عمل اخلاقی و اجتماعی ایران زمین ریشه دونده و این مرزوبوم را از حذرخواهی داریوش-پادشاه هخامنشی- در دوری از دروغ و بی آبی، به پستوی ذهن رانده است؛ استبداد دینی با خود الگوهای ناهنجارین را به عنوان باورهای دینی در شیوع اجتماعی پراكنده و اخلاق را به حقیری و دزدی آلوده است؛ آلودگی كنش و رفتار اكنون در جایگاه حساس و سرنوشت‌ساز سیاست و امور كشورداری مأوا گزیده است و پلشتی خویش را بر سرتاسر حیات حكومت اسلامی گسترانده است؛ جنبش مدنی ایران در رشد و شكوفایی‌اش، تمامی جمهوری‌اسلامی را با پشتوانه‌های اعتقادی‌اش در تقیه و حقارت، كنش‌هایش در كشتار و دزدی و ماهیت ضددموكراتیك‌اش در سركوب و تجاوز به حرمت انسانی، به فردای ایران دموكراتیك، سكولار و آزادی خواهانه راهبر است.

آریا پارسی

(آریا پارسی ،، حزب مشروطه ايران لیبرال دموکرات)

پارس دیلی نیوز 

 

دیپورت فواد ولزی به ایران متوقف شد وی قرار بود روز جمعه 7 اکتبر از سوئد به ایران دیپورت شود

فواد در سال 2006 از اداره مهاجرت سوئد در خواست پناهندگی سیاسی کرده بود. دادگاه مهاجرت سود به درخواست پناهندگی وی پاسخ رد و رای به اخراج وی داده بود. یک ماه پیش پلیس سوئد فواد را به قصد دیپورت به ایران بازداشت کرد. فواد در مصاحبه خود با اداره مهاجرت سوئد دلایل پناهندگی خود را سیاسی و عضویت در حزب دمکرات کردستان ایران عنوان کرده بود.در طول مدت بازداشت فواد فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی و مشین فری ایران تلاش زیادی برای متوقف کردن حکم اخراج فواد به عمل آوردند. با این حال دادهگاه مهاجرت سود تصمیم گرفته بود فواد را به ایران باز گرداند. ولی شمار زیادی از سازمانها و شخصیت های مدافع حقوق پناهندگی هم تصمیم گرفتند این اجازه را از دادگاه مهاجرت سوئد سلب کنند. در همین رابطه روز پنجشنبه ششم اکتبر شمار زیادی از پناهجویان و مدافعین حقوق پناهندگی در مقابل اداره مهاجرت در شهر استکهلم تجمع کرده و خواستار توقف حکم دیپورت فواد به ایران شدند.برای متوقف کردن حکم اخراج فواد تصاویر بسیار زیادی که از فعالیت های سیاسی فواد در سایت ها و شبکه های اینترنتی دیده می شد صحت گفته ها و دلایل پناهندگی فواد و ترس وی از بازگشت به ایران را به خوبی اثبات می کرد. گفتیم: دادگاه مهاجرت سوئد باید بداند که اگر همه ما هم چشم از فعالیت های سیاسی فواد ببندیم دستگاه های قضائی و امنیتی جمهوری اسلامی فعالیت های مطبوعاتی فواد را دنبال می کنند. وی در روز چهارشنبه پنجم اکتبر 2011 با رادیو رادیو صدای اسرائیل مصاحبه کرده است و همین کافی است تا جمهوری اسلامی وی را تا پای مجازات مرگ ببرد. فواد گفته بود در شرایطی دولت سوئد می خواهد من را به ایران دیپورت کند که جمهوری اسلامی زندانیان سیاسی را سخت مورد شکنجه قرار می دهد و آنها را به جوخه اعدام می سپارد. به دادگاه مهاجرت سوئد اعلام کردیم که اگر شما نمی بینید ما مدافعان حقوق پناهندگی می بینیم که فواد دارد با رسانه های مختلف مصاحبه می کند و از تاریخچه فعالیت سیاسی خود علیه جمهوری اسلامی صحبت می کند و شما برطبق مفاد کنوانسیون ژنو که سوئد هم یکی از امضاء کنندگان آن است حق ندارید وی را به جنایتکاران جمهوری اسلامی تحویل دهید.به دادگاه مهاجرت سوئد گفتیم که: مامورین امنیتی جمهوری اسلامی و روزنامه کیهان و سایت جام نیوز جمهوری اسلامی که هرازچندگاهی از پناهجویان ایرانی به عنوان یک مشت فرصت طلب و ضد انقلاب و خیانتکار به کشور نام می برند، فعالیت های سیاسی فواد و پناهجویان اعتصابی در میدان سرگل استکهلم را دنبال می کنند و در کمین اخراج آنها نشسته اند. به همین دلیل باید در اسرع وقت حکم اخراج فواد ولزی متوقف شود درغیر این صورت هر اتفاقی که جان و زندگی فواد را بخطر بیاندازد مسئولیتش را به پای دادگاه مهاجرت سوئد می نویسیم. خوشبختانه روز پنجشنبه ششم اکتبر دادگاه مهاجرت حکم اخراج فواد را متوقف کرد و از بازداشت آزاد شد. فدراسیون این موفقیت را به فواد ولزی و همه کسانی که دنبال کار وی بودند تبریک و خسته نباشید می گوید.

همبستگی، فدراسیون سراسری پناهندگان ایرانی – سوئد

7 اکتبر

دانشجویان دانشگاه تهران: خامنه ای نوبل بگیرد – نوبل اختلاس!+عکس



گروهی از دانشجویان دانشگاه تهران با صدور بیانیه ای از مسئولان جایزه نوبل خواستند، جایزه ی نوبل اختلاس را به خامنه ای بدهند.بیانیه این گروه از دانشجویان در بین دانشجویان دانشگاه تهران دست به دست می شود و با استقبال سایر همکلاسی هایشان روبرو شده است.دانشجویان دانشگاه تهران دراین بیانیه آورده اند:
”با توجه به اینکه منشا اصلی همه ی اختلاس های بانکی در ایران شخص خامنه ای می باشد، این نهاد بهتر است جایزه ی ویژه نوبل اختلاس را او بدهد.
حقیقت این است که در دوران شکوهمند رهبری او, مهمترین و بزرگترین اختلاس های تاریخ مالی کشور رخ داده است!همچنین با توجه به مدیریت خامنه ای و تلاش برای ساکت کردن رسانه ها نسبت به این گونه اختلاس ها, وی شایستگی دریافت این جایزه را دارد! با توجه به روشدن پرونده های اختلاس جدید ۱۳میلیاردی در بانک تجارت ماهشهر و نیز اختلاس ۸میلیاردی در یکی دیگر ازشعب بانک ملی در جنوب کشور خامنه ای باید به قطع, دریافت کننده این جایزه باشد!


نوشته ای از اکبر پوراحمدی

۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

کوهیار گودرزی در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین

کوهیار گودرزی، فعال حقوق بشر که در تاریخ نهم مردادماه بازداشت شده بود، هم‌اکنون در سلول انفرادی بند ۲۰۹ زندان اوین به سر می‌برد.به گزارش کمیته گزارشگران حقوق بشر از زندان اوین، کوهیار گودرزی پس از بازداشت به بند ۲۴۰ وزارت اطلاعات انتقال یافته و پس از مدتی به بند ۲۰۹ منتقل شده است.کوهیار گودرزی در طی دوران بازداشت خود و در اعتراض به فشارهای وارده و هم‌چنین بازداشت غیرقانونی مادرش، به مدت ۱۷ روز دست به اعتصاب غذا زده است که در پی وخیم شدن شرایط جسمانی‌اش، به ناچار به اعتصاب غذای خود پایان داده است.در حالی که ۶۵ روز از بازداشت این عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر می‌گذرد، وی تاکنون هیچ‌گونه تماسی را با خانواده و اطرافیانش برقرار نکرده است و هر روز دامنه نگرانی‌ها در خصوص شرایط وی افزایش می‌یابد. به گزارش منابع خبری، کوهیار گودرزی علی‌رغم نگهداری طولانی مدت در سلول انفرادی در شرایط روحی خوبی قرار دارد و تا این لحظه در برابر فشارهای روحی و جسمی وارده مقاومت کرده است.در روزهای گذشته و پس از انتشار برخی خبرها مبنی بر خودکشی دو تن از دوستان کوهیار گودرزی، برخی از فعالان حقوق بشر با تشکیل کمپینی با عنوان «اعتراض سبز»، نسبت به بی‌خبری دو ماهه از وی ابراز نگرانی کرده‌اند. این کمپین در اعتراض به رفتار غیرقانونی انجام شده با گودرزی، در برخی از شهرهای جهان اعلام برگزاری تجمع‌های اعتراضی کرده است.پروین مخترع، مادر کوهیار گودرزی نیز که یک روز پس از بازداشت وی دستگیر شده بود، هم‌چنان در زندان کرمان و در انتظار صدور حکم به سر می‌برد. وی نیز در این مدت در بی‌خبری مطلق از وضعیت فرزند خود به سر برده است. این اولین بار نیست که در دستگاه قضایی ایران، مادری به جرم دفاع از فرزندش بازداشت می‌شود، با این حال در سال‌های گذشته نخستین بار است که مادری را تنها به اتهام دفاع از حقوق فرزندش بازداشت کرده و اقدام به صدور حکم برای وی نمایند.پروین مخترع که بیش از دو ماه است در زندان عمومی کرمان و در میان مجرمان با جرایم خطرناک به سر می‌برد، از حق داشتن وکیل در دادگاه محروم بوده و از سوی قاضی به صدور حکم یکسال حبس تعزیری تهدید شده است.

تحول سبز

پرنده آزادی؛ هدیه نسرین ستوده به همسرش در سالگرد ازدواج

رضا خندان همسر نسرین ستوده از هدیه ای که همسرش در زندان اوین برای سالگرد ازدواج شان ساخته می گوید. نسرین ستوده که از ۱۳ شهریور ۱۳۸۹ در بازداشت است، در دادگاه به جرم “اقدام علیه امنیت ملی، تبانی و تبلیغ علیه نظام و عضویت در کانون مدافعان حقوق بشر” به تحمل ۱۱ سال حبس تعزیری، ۲۰ سال محرومیت از وکالت و ۲۰ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است.همسر این حقوقدان برجسته نیز در این مدت بارها احضار، بازجویی و حتی بازداشت های کوتاه مدت داشته است.

رضا خندان در فیس بوک خود نوشته است:

هدیه‌ای بی‌نظیر از زندان اوین به مناسبت ۱۵ مهر سالگرد ازدواج‌مان؛

پنداشتیم تهی دستیم و بی‌چیز

اما زمانی که آغاز شد از دست دادن همه چیزی،

هر روز برایمان خاطره‌ای شد،

آنگاه شعر سرودیم

برای همه‌ی آنچه داشتیم

برای سخاوت پروردگار

آنا آخما تووا

تقدیم به پیام‌آوران “صلح”، “دموکراسی” و “آزادی”

و تقدیم به تو در سالگرد ازدواج‌مان.

دوستت دارم

نسرین

اوین – ۹۰

این حقوقدان و فعال حقوق بشر طی این یک سال تحت شدیدترین فشارهای روحی و روانی قرار گرفت و بارها از ملاقات با فرزندان خردسالش محروم شد اما همچنان پای اعتقادات خود ایستاده است.وی که وکالت بسیاری از زندانیان جریانات پس از انتخابات را به عهده داشت در آستانه برگزاری دادگاه برای تعلیق پروانه وکالت اش در نامه ای به همسرش می نویسد: من چه پروانه‌ی وکالت داشته باشم یا نداشته باشم به احکام ناعادلانه‌ی آنها معترضم. می‌خواهند دادگاهی برپا کنند تا پروانه‌ی وکالتم را ابطال کنند. البته پروانه‌ی وکالتی دارم که سعی کرده بودم ضمیمه‌ی شرافتم باشد. اگر روزی پروانه‌ی وکالت را حکومتی از من بگیرد، شرافتم را که با هیچ حکمی نمی‌تواند بگیرد. همان مرا بس. تا زمانی که این احکام غیر عادلانه به حیات خود ادامه می‌دهد و تا زمانی که دادگاه انقلاب به صدور احکام اعجاب انگیز خویش ادامه می‌دهد، عزیزم، من بی‌پروانه‌ی وکالت یا با پروانه، به این احکام معترضم.اعتراض به احکام ناعادلانه نیاز به پروانه‌ی وکالت ندارد. به آنها بگو پروانه‌ام را از من بگیرید، عدالت را نه؟

گزارش کلمه

اعتصاب غذای ۲۶ زندانی سیاسی کرد زندان رجایی شهر کرج

۲۶ زندانی عقیدتی کرد حاضر در زندان رجایی شهر کرج روزه سیاسی بدون افطار خود را آغاز کردند .بنا بر اخبار رسیده به  زندانیان قومی عقیدتی حاضر در بند دو (دارالقرآن) زندان رجایی شهر کرج در اعتراض به تبعیض حاکم در این اندرزگاه و نادیده گرفتن حقوق شان توسط مقامات زندان اقدام به اعتصاب غذای نامحدود کردند.دروز چهارشنبه ۱۴ مهرماه زندانیان سیاسی کرد در بندهای ۲ و ۶ زندان گوهردشت کرج دست به اعتصاب زدند که بر اساس این گزارش، ابتدا سلطانی رئیس دارالقرآن بند ۲ اقدام به توهین به اعتقادات مذهبی و تحقیر و تحریک زندانیان عادی و شرور علیه زندانیان سیاسی کرد نمود و زندانیان سیاسی کرد که ازاهل تسنن می باشند را “حیوان” نامید و قصد وادار کردن آنها به کار اجباری جهت تحقیر آنها را داشت، که زندانیان عقیدتی و سیاسی کرد از انجام کار اجباری امتناع ورزیدند و این سبب حمله به زندانیان و درگیری و اعزام ۲ زندانی سیاسی و عقیدتی کرد به نام های جعفر غفوری و حسام محمدی به سلول انفرادی و سپس به بند ۶ زندان گوهردشت شد.زندانیان سیاسی کرد در پی این رخداد ها و توهین به اعتقاداتشان دست به اعتصاب غذا زدند، که خواسته های زندانیان سیاسی کرد که در اعتصاب غذا بسر می برند به قرار زیر اعلام شد:

۱ - پایان دادن به یورشها،ضرب وشتم ها ،شکنجه های جسمی و روانی
۲ - انتقال آنها به بند زندانیان سیاسی
۳ - به رسمیت شناختن حقوق اولیۀ آنها ( حق برگزاری نماز جماعت و عدم توهین به اعتقادات مذهبی و تحقیر آنها)

بر اساس گزارش ها، اسامی زندانیان سیاسی کرد که از روز گذشته دست به اعتصاب غذا زده اند به قرار زیر می باشند:

زندانیان سیاسی کرد در اعتصاب غذا در بند ۲ زندان گوهردشت کرج:

محمد برائی ،فرهاد سلیمی،خلیل حمیدی،حسین امینی ،خسرو زرستان،ابراهیم غدیری فر،عبدالله خسروزاده،خسرو بشارت،احمد عبدالهی،جمشید دهقانی ،جهانگیر دهقانی ،هوشیار محمدی،هیمن محمود تختی،حسین جوادی،خالتری حاجی زاده،آرمان بهمنی،محمد ظاهر بهمنی ،حامد احمدی،بهرام احمدی،کمال ملایی،کیوان زندکریم،خبات مهدوی،صلاح مهدوی

زندانیان سیاسی کرد در اعتصاب غذا در بند ۶ زندان گوهردشت کرج:

جعفر غفوری،حسام محمدی ،انور خضری،کامران شیخه،هادی امینی،رمضان سعیدی،فواد رضا زاده ،مسعود رسولی،حجار علیزاده.

تحول سبز  

دیان علایی: ترس جمهوری اسلامی از همه کسانی است که جور دیگری می‌اندیشند

دیان علایی، نماینده جامعه جهانی بهایی‌ها در سازمان ملل گفت که ایجاد محدودیت برای جامعه بهایی از جمله ایجاد سد در راه درس خواندن جوانان بهایی، ترسی است که جمهوری اسلامی نسبت به هر کسی که جور دیگری فکر می‌کند دارد. یعنی فقط مشکل‌شان با بهایی‌ها نیست، با جوانان، دگراندیشان، روزنامه‌نگاران است ...ترسی است که منتهی به نقض حقوق بشر در ایران می‌شود.»«ژنو» برای جمهوری اسلامی ایران شهر چندان خوشایندی نیست. محمد جواد لاریجانی برادر رئیس قوه قضاییه به عنوان نماینده ایران در جلسات حقوق بشر سازمان ملل در ژنو ظاهر می‌شود اما همیشه با سوال‌هایی روبرو شده که جواب‌های راحتی ندارند. بسیاری از این سوال‌ها مربوط به نقض گسترده حقوق جامعه بهایی ایران است. جامعه جهانی بهایی‌ها در ژنو نماینده‌ای دارد که ۱۹ سال است پیگیر وضع بهایی‌های ایران بوده است. دیان علایی از پدری ایرانی و مادری فرانسوی است، اما وضعیت بهایی‌های ایران بزرگ‌ترین دغدغه اوست. بیشتر عمر خود را در خارج از ایران سپری کرده اما فارسی را بهتر از بسیاری از ایرانیان مهاجر حرف می‌زند. در سفر کوتاهی که به ژنو کرده بودم، در یکی از کافه‌های نزدیک دریاچه با نماینده جامعه جهانی بهایی در سازمان ملل گفتگو کردم. پادکست این گفتگو نیز به زودی منتشر خواهد شد.خانم علایی، چند سال است برای جامعه جهانی بهایی‌ها فعالیت می‌کنید؟ کجا به دنیا آمده‌اید و چند سال در ایران بوده‌اید؟

دیان علایی: من نزدیک ۱۹ سال است که به عنوان نماینده جامعه جهانی بیایی در ژنو هستم، علاقه‌ام به ایران خیلی زیاد است. با افتخار می‌گویم که متولد تهران هستم. سه ماه اول عمرم و یک سال از ۴ سالگی تا ۵ سالگی.. اما زمان بسیار کمی را در ایران سپری کرده‌ام. الان بیش از سی سال است که نتوانسته‌ام به ایران برگردم.

ولی فارسی شما از خیلی از ایرانی‌هایی که زمان کمتری از شما در خارج از کشور بوده‌اند، بهتر است!

دیان علایی: نمی‌دانم بهتر است یا بدتر است، شاید خوب بلدم بلوف بزنم! ولی فکر می‌کنم به خاطر علاقه‌ام به ایران باشد و وقتی آدم به چیزی عشق و علاقه دارد، طبعا سعی می‌کند فارسی‌اش هم خوب باشد.کار شما دقیقا در ژنو چیست؟ شما سال‌هاست که با سازمان ملل در ارتباط هستید. این ارتباط چیست و باید به چه چیزی منتهی شود؟

دیان علایی: [پست] نماینده جامعه جهانی در سازمان ملل خیلی وقت است که هست. از زمان لیگ ملت‌ها، که بعد از جنگ جهانی اول تشکیل شد، جامعه بهایی یک نماینده داشت. خیلی از ایده‌های سازمان ملل به ایده‌های بهایی‌ها نزدیک بود و بهایی‌ها همیشه می‌خواستند همکاری کنند. از ۱۹۷۰ دارای موقعیتی هستیم و می‌توانیم وارد جلسات سازمان ملل بشویم و همکاری کنیم. ما روی سوژه‌های مختلفی فعالیت کرده‌ایم، از جمله رفع تبعیض نژادی، برابری مرد و زن، اهمیت به تربیت، تفاوت اقتصادی بین مردم دنیا و خیلی مسائل دیگر، ولی بعد از انقلاب و شروع سرکوب جامعه بهایی‌های ایران، بخش بزرگی از کارمان در ارتباط با نقض حقوق بشر جامعه بهایی ایران بوده است.

کاری که شما در طول سال‌ها کرده‌اید، اثرگذار بوده؟

دیان علایی: من فکر می‌کنم آگاهی جامعه جهانی و سازمان ملل و گزارشگران ویژه از ایران بیشتر شده و البته وضعیت حقوق بشر بهایی‌ها در ایران هنوز نا مناسب است، مثل کلیت وضعیت حقوق بشر در ایران، ولی ما مطمئنیم که اگر این فشارها نبود، وضع خیلی بدتر می‌توانست باشد.جامعه ایران هم در طول ۳۰ سال گذشته عوض شده، آگاهی بیشتر شده و این برای الان و آینده ایران بسیار مثبت است که باعث دلگرمی بهایی‌ها شده که می‌دانند تنها نیستند.برخی معتقدند که کمک‌ها و حمایت‌های بین‌المللی می‌تواند اثرات منفی برای گروه‌های داخل کشور داشته باشد. به نظر شما، فشار آوردن روی دولت ایران در ارتباط به شهورندان بهایی نتیجه‌بخش بوده؟

دیان علایی: ما همیشه نتیجه‌اش را مثبت دیده‌ایم. بعد از آگاهی سازمان ملل از ایرانی‌هایی که اعدام شده‌اند، فشارها باعث شد جان آنها که زندان بوده‌اند نجات پیدا کند. در داخل، بازجوها و قاضی‌ها سعی می‌کنند فشار بیاورند که نماینده جامعه بهایی ساکت باشد، اما این نشان می‌دهد که فشار ما خیلی زیاد بوده. حتی می‌توانم بگویم که وکلایی که از حقوق بهایی‌ها دفاع کرده‌اند و الان به بیرون از کشور آمده‌اند به ما می‌گویند که سر و صدا [و فشار] خیلی مهم است.در طول چند دهه گذشته، گزارشگران ویژه حقوق بشر به ایران می‌رفتند [که در دوره آقای خاتمی به خاطر فشار او متوقف شد] الان هم آقای احمد شهید به این سمت انتخاب شده. به نظر شما کاری که گزارشگران ویژه حقوق بشر در قبال جامعه بهایی‌های ایران می‌توانند انجام دهند چیست؟

دیان علایی: گزارشگر ویژه فردی است که سازمان ملل انتخاب کرده و تجربه‌ای در این حوزه دارد. بنابراین وقتی گزارش می‌دهد و سوال می‌کند و حرکت‌های مشترکی از سوی گزارشگران ویژه دیگر از جمله در مورد ادیان انجام می‌شود، نشان دهنده این است که مسائلی که از سوی اینها طرح شده، می‌تواند واقعیت داشته باشد و دولت ایران باید پاسخگو باشد و نمی‌تواند در مورد جامعه‌ای مثل جامعه بهایی‌ها بگوید که این فشارها وجود ندارد.اگر نگاهی به فعالیت گذشته خودتان بکنید، چه کارهایی می‌توانسته‌اید بکنید که نکرده‌اید.دیان علایی: سوال خیلی سختی است. اصل مطلب این است که آدم به وجدان خودش برگردد و ببیند که در آن موقعی که کاری را که می‌توانسته انجام داده. خیلی کارها بوده که می‌توانستیم انجام بدهیم که نکرده‌ایم. می‌توانستیم با رسانه‌ها تماس بیشتری داشته باشیم که آن موقع به فکرمان نرسید.اگر برگردیم به اتفاق‌هایی که در ۳۲ سال گذشته برای افرادی در جامعه بهایی افتاده، می‌بینیم که بسیاری جان‌شان را فقط به خاطر اعتقادشان از دست داده‌اند. مثال معروفش دختر ۱۷ ساله‌ای است که در شهر شیراز در سال ۱۳۶۲ اعدام می‌شود...زمانی که عطا‌الله مهاجرانی نماینده شیراز بوده و به نظر عده‌ای، دوران طلایی نظام جمهوری اسلامی بوده است. آیا شما توانسته‌اید مسوولین و کسانی که ناقض حقوق این افراد بوده‌اند را شناسایی کنید و نام‌شان را به مجامع جهانی بدهید؟

دیان علایی: می‌دانید، خیلی سخت است. برای اینکه در فضای آن زمان ایران، خیلی از بازجوها با اسامی دیگر می‌آمدند و برخی از مسوولان پرونده‌های بهایی‌ها به همین ترتیب اسامی دیگری داشته‌اند و هیچکس نمی‌دانست که هستند. اما خب، قاضی‌هایی هستند که می‌شناسیم، مثل قاضی مقیسه که پرونده‌های حقوق بشری زیر دستش است. بالاخره واقعیت روزی معلوم می‌شود و کسانی که ناقض حقوق بشر هستند روزی افشا خواهند شد. ما تماس مستقیمی با جامعه بهایی ایران نداریم چون برای‌شان خطرناک است. ولی امکان دارد آنها اسامی‌ای داشته باشند که بعدا از آن استفاده بشود. اینکه چه رفتاری با این اسامی می‌شود، بعد از آنی معلوم خواهد شد که ایران می‌خواهد با این نقض حقوق بشر در ۳۰ سال گذشته برخورد کند.یکی از حقوق نقض شده از جوانان بهایی، حق ادامه تحصیل است، بسیاری وقتی نمی‌توانستند در دانشگاه‌ها درس بخوانند، از طریق دانشگاه آنلاین بهایی‌ها ادامه دادند...مثل عرفان ثابتی که یک نمونه درخشان است و بعد از رسیدن به خارج از ایران توانستند درس خود را ادامه بدهند. به این مساله بپردازیم...دیان علایی: من اول به یک نکته بپردازم. آقای جواد لاریجانی مدعی بود که بهایی‌ها می‌توانند در ایران به دانشگاه بروند و درس بخوانند و تنها کسانی که فعالیت می‌کنند اخراج می‌شوند. چنین نیست! جوان بهایی هم که بتواند وارد دانشگاه بشود به مجرد معلوم شدن بهایی بودنش اخراج می‌شود و اگر تعداد اندکی هنوز در دانشگاه باشند به مجرد معلوم شدن اخراج می‌شوند و هیچ جوان بهایی عملا نمی‌تواند درس‌اش را تمام کند. جمهوری اسلامی نمی‌خواهد بگذارد جوانان بهایی درس بخوانند. در این دانشگاه آنلاین هیچ تماسی با مسلمانان وجود نداشت که بخواهند تبلیغ کنند. دستگیری افرادی که در این سیستم آموزش عالی نقش داشتند و دادگاه‌شان هم هفته پیش بود، مساله‌ای است که برای جوانان بهایی خیلی سخت است و خودشان می‌خواهند درس بخوانند و جامعه بهایی‌های ایران می‌خواهند فرزندان‌شان درس بخوانند. البته کسانی بودند که بهایی نبودند و به این سیستم کمک می‌کردند چون می‌دیدند وضعیت جوانان بهایی نا عادلانه است.خانم علایی، بسیاری از سنتی‌ها و افراد در نظام از تبلیغ می‌ترسند. آیا موفق شدن جوانان درس خوانده بهایی خودش یک تبلیغ نیست؟

دیان علایی: در نامه شورای انقلاب فرهنگی که مهر آیت‌الله خامنه‌ای هم پای آن بود آمده بود که نباید گذاشت که جوانان بهایی درس بخوانند و باید جامعه بهایی را در فقر نگاه داشت.ک سی نتواند دانشگاه برود و کسی نتواند زندگی خوبی داشته باشد. همه نکته‌های این نامه هنوز دارد اعمال می‌شود.

چنین نگاهی می‌تواند از سر ترس باشد. ترس اینها از چیست؟

دیان علایی: ترسی است که جمهوری اسلامی نسبت به هر کسی که جور دیگری فکر می‌کند دارد. یعنی فقط با بهایی‌ها نیست، با جوانان، دگراندیشان، روزنامه‌نگاران...ترسی است که منتهی به نقض حقوق بشر در ایران می‌شود.انتظار شما از رسانه‌ها چیست؟ بسیاری از رسانه‌های بر آمده از اصلاح‌طلبی حکومتی بالاخره نگاهی مثبت به بهایی‌ها ندارند.دیان علایی: این هم خیلی عوض شده، کم و بیش البته. این مساله مهمی است که به یک سیستم رعایت حقوق بشر همه کار کنند و اگر این سیستم پیاده شود، برای همه بهتر است. باعث می‌شود که دید همه به رسانه‌ها بهتر خواهد بود که بر اساس حقوق بشر به همه نگاه می‌کنند

خودنویس/نیک آهنگ کوثر


پارتی‌بازی دیگری برای بستگان احمدی‌نژاد؛ این‌بار برادر داماد رییس جمهور+عکس

پس از آنکه چندی قبل احمدی‌نژاد دستور داده بود تا داماد خواهرش در مقطع دکترای دانشگاه امیرکبیر مشغول به تحصیل شود؛ امروز نیز سندی فاش شد که براساس آن وزیر راه در نامه‌ای دستور داده است که مسعود خورشیدی آزاد (برادر داماد رییس جمهور) استخدام رسمی شود.«دایی جان برای همه نامه می‌نویسد». این جمله‌ای است که داماد خواهر احمدی‌نژاد در واکنش به انتقادها از پارتی بازی صورت گرفته در زمینه تحصیل وی در دانشگاه امیرکبیر گفت.چندی قبل محمود احمدی‌نژاد طی دستوری به وزیر علوم نوشته بود که آقای وزیر شخصا پیگیری کند تا یکی از اعضای گروه مشاوران ریاست جمهوری که از اقوام نزدیک رییس جمهور هم هست در مقطع دکترا در دانشگاه امیر کبیر مشغول تحصیل شود.در این نامه‌ی دستوری، داماد خواهر احمدی‌نژاد از رییس جمهور برای اعطای بورس تحصیل داخل کشوری و همچنین جایابی و تعهد خدمت در دانشگاه صنعتی امیر کبیر درخواست کرده و پس از آن احمدی‌نژاد خطاب به وزیر نوشته بود شخصا مشکل را حل کند.با بالاگرفتن حملات علیه «جریان انحرافی» این نامه هم فاش شد که حمیدرضا ـالف، داماد پروین احمدی‌نژاد و از نزدیکان مشایی در واکنش به انتقادها گفت که «دایی جان برای همه نامه می‌نویسد؛ من هم مثل همه!»امروز نیز «اعتدال»، نامه‌ی وزیر راه و شهرسازی برای استخدام یکی از بستگان احمدی‌نژاد را منتشر کرده است که این سند نشان دهنده‌ی این است که دستور پارتی بازی برای نزدیکان رییس جمهوری که دولت خود را «پاک‌ترین دولت می‌داند» همان یک مورد نبوده است.«اعتدال» نوشته است:‌«در حالی که بسیاری از کارمندان وزارت راه و شهرسازی با مدارک کارشناسی و بالاتر سال‌هاست که با وضعیت پیمانی و قراردادی با این وزارتخانه همکاری می‌کنند و بلاتکلیف‌اند، نیکزاد، وزیر راه و شهرسازی در نامه‌ای به فروزنده، معاون توسعه مدیریت و سرمایه انسانی رییس جمهور خواستار استخدام رسمی مسعود خورشیدی آزاد (برادر داماد رییس جمهور) شده است؛ در حالی که وی در حال حاضر با مدرک دیپلم و بصورت قرادادی با این وزارتخانه همکاری می‌کند.»گفتنی است در حال حاضر ادارات فقط نیروهای خدماتی را با مدرک دیپلم به‌صورت قراردادی جذب می‌نمایند و چنینی استخدامی بر مبنای قوانین جمهوری اسلامی غیر قانونی است.


خودنویس

۱۳۹۰ مهر ۱۳, چهارشنبه

جشن تولد فرزندان هاله سحابی در جمع خانواده های زندانیان سیاسی

جشن بیست و سومین سالروز تولد آسیه و آمنه شامخی، دخترهای دو قلوی شهید هاله سحابی عصر دیروز با حضور جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی در خانه این شهید در تهران برگزار شد.در این مراسم علاوه بر دختران شهید سحابی، همسر وی دکتر شامخی نیز حضور داشت.این نخستین تولد آسیه و آمنه پس از شهادت مادرشان بود.خانواده های زندانیان سیاسی در این مراسم کوچک ضمن تبریک تولد اسیه و آمنه، یاد و خاطره مادرشان، شهید هاله را گرامی داشتند. دکتر شامخی همسر هاله سحابی نیز ضمن سخنان کوتاهی، ضمن تشکر از خانواده های زندانیان سیاسی که به یاد فرزندانش در نبود مادر بوده اند، خاطراتی را از هاله برای مهمانان خود بیان کرد.هاله سحابی، دختر عزت الله سحابی بعد از حمله نیروهای امنیتی به وی در مراسم تشییع جنازه پدرش، در روز یازدهم خردادماه امسال به شهادت رسید.احمد منتظری، فرزند آیت الله منتظری، از جمله افرادی بود که در چند متری هاله سحابی، شخصا شاهد “ضرب و شتم” وی بوده است.وی شهادت داد که یکی از ماموران قصد داشت تصویر بزرگ مهندس سحابی را که در دستان دخترش [هاله] بود بگیرد. با کشیدن آن تصویر از دست هاله، بر اثر مقاومت و اعتراضی که وی انجام داد، مامور با آرنج خود محکم به پهلوی هاله زد و او را نقش بر زمین کرد.هاله سحابی، عضو “شورای مادران صلح” و از محکومان سیاسی حوادث پس از انتخابات ۲۲ خرداد ۱۳۸۸ بود که بهمن ماه سال گذشته برای اجرای حکم دو سال حبس‌ خود، به زندان اوین فراخوانده شده بود، وی مدتی را در زندان گذراند و سپس به خاطر بیماری پدرش به مرخصی آمد.پدر وی، عزت الله سحابی، رئیس شورای فعالان ملی – مذهبی و از چهره های معروف ملی -مذهبی ایران در دوران قبل و بعد از انقلاب ایران، در سن ۸۱ سالگی درگذشت.

گزارش کلمه

رژیم جمهوری اسلامی: یک حکومت فاسد و بحران‌زده در آستانه فروپاشی

آشفتگی داخلی و بحران مشروعیت رژیم جمهوری اسلامی: سقوط قریب‌الوقوع رژیم ننگین جمهوری اسلامی به کجراهه‌ای کشیده شده است که دیگر قادر به حفظ ظا...